سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی ، با نام اصلی سیمین خلیلی (زادهی۲۸ تیرماه ۱۳۰۶، تهران ــ درگذشتهی ۲۸ مردادماه ۱۳۹۳، تهران)، نویسنده و غزلسرای معاصر ایران و از اعضای کانون نویسندگان بود، پدر سیمین بهبهانی عباس خلیلی، نویسنده و مترجم و روزنامهنگار معروف دوره رضاشاه و اوایل دوره محمدرضا شاه و مادرش فخر عظمی ارغون، بانویی اهل فرهنگ و قلم بود. سیمین بهبهانی از برجستهترین چهرههای ادبیات ایران است. او دارای مدرک لیسانس رشتهی حقوق در دانشگاه ایران بود. از سیمین بهبهانی آثار زیادی بهجا مانده است که برخی از این آثار عبارتند از: سهتار شکسته، جای پا، رستاخیز، دشت ارژنگ. سیمین بهبهانی از مؤثرترین و مبتکرترین شاعران عرصهی غزل معاصر است. او بهخاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه، به نیمای غزل معروف است. سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، انقلاب، فقر، آزادی و زنان را در بر میگیرند. او شعر معروف دوباره میسازمت وطن را در سال ۱۳۵۹ سرود. سیمین بهبهانی در جریان انقلاب ضدسلطنتی اشعار زیادی نوشت که به سرودهای دانشجویان معترض دانشگاههای کشور در سال ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ تبدیل شد. سیمین بهبهانی پس از انقلاب نیز همواره از طرف مأموران امنیتی تحت فشار و سانسور قرار داشت. وی شعر شورانگیز «آتش در زندان» را در پاییز سال ۱۳۶۷ برای زندانیان سیاسی قتل عام شده در جریان قتل عام ۶۷ سرود. او در سال ۱۳۸۴ در تجمع به مناسبت روز جهانی زن در پارک دانشجوی تهران مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت.[۱] هنگامی که در ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ قصد داشت برای سخنرانی درباره فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، مأموران امنیتی گذرنامهی وی را توقیف و به او اعلام کردند که ممنوع الخروج است. سیمین بهبهانی سرانجام روز سه شنبه، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. پیکر او با حضور مردم و ادیبان و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
خانواده سیمین بهبهانی
عباس خلیلی پدر سیمین بهبهانی به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی توسط وی به زبان عربی ترجمه شد. او همچنین رمانهای متعددی به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند.
مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی قلی ارغون بود. فخر عظمی ارغون، فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت. او زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. مادرسیمین همچنین از زنان پیشرو زمان خود بود؛ و در انجمن نسوان وطنخواه عضویت داشت. او مدتی سردبیر روزنامه آینده ایران و همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و بهعنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد.[۲]
زندگینامه سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی در سال ۱۳۰۶، در محله همتآباد تهران به دنیا آمد. دورهی دبستان را در مدرسهی ناموس و دوره دبیرستان را در مدرسهی حسنات بهپایان رساند. مادر سیمین بهبهانی که خود تسلط به شعر و ادبیات داشت، از همان ایام کودکی، سیمین را به دانشاندوزی و به ویژه ادبیات تشویق میکرد. سیمین در سن ۱۴سالگی نخستین شعر خود را در نوبهار منتشر کرد. سیمین بهبهانی از سال ۱۳ – ۱۴ سالگی شروع به سرودن شعر کرد و در دوره دبیرستان، آشنایی و رفت و آمد خانوادگی با پروین اعتصامی باعث شد از او الهام بگیرد و فعالیت خود را ادامه دهد.[۳]سیمین بهبهانی با موسیقی از سن سیزده سالگی آشنا شد؛ و آموزش موسیقی را با نواختن چندقطعه نزد ایرج عباسی آغاز کرد.[۴]
در سال ۱۳۲۴، به تحصیل در آموزشگاه مامایی پرداخت اما در سال دوم به خاطر اختلاف با اولیای آموزشگاه از آنجا اخراج شد.[۵]
سیمین بهبهانی ۲۴ ساله بود که بهعنوان دبیر فیزیک، شیمی و ادبیات مشغول به تدریس شد. او در سال ۱۳۳۰ توانست اولین کتاب داستان و شعر خود بهنام سه تار شکسته را منتشر کند که بهخاطر شعرهایی درباره صلح، موفق به گرفتن جایزه شعر صلح از نیما یوشیج شد.[۳]
سیمین بهبهانی مدتی در دبیرستانهای تهران به تدریس مشغول شد؛ و در اواخر دهه ۱۳۳۰، به دانشکده حقوق راه یافت. او در سال ۱۳۴۱، با مدرک لیسانس از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در همین ایام چهارمین دفتر شعرش با عنوان ” مرمر” منتشر گردید.[۵]
سیمین بهبهانی در سال ۱۳۲۵، چند ماه پس از اخراج از دانشگاه با فردی بهنام حسن بهبهانی ازدواج کرد و از آن زمان فامیلی همسرش را بهعنوان نام خانوادگی خود برگزید. ثمرهی این زندگی دو پسر بهنامهای حسین و علی و یک دختر بهنام امید بود. وی در سال ۱۳۴۹، پس از ۲۴ سال زندگی مشترک از حسن بهبهانی جدا شد؛ و همان سال با همکلاس دوران دانشگاه خود، منوچهر کوشیار ازدواج کرد. منوچهر کوشیار در سال ۱۳۶۳، بر اثر سکته قلبی درگذشت. [۳]
سیمین بهبهانی در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد؛ او در رشتهی ادبیات نیز قبول شده بود. سیمین بهبهانی به مدت سی سال، از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰، تنها به تدریس اشتغال داشت و حتی هیچ شغلی در زمینه رشتهی حقوق را قبول نکرد.[۲]
بهبهانی درسال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی درآمد. سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رؤیایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری، شورای شعر و موسیقی را اداره میکردند. سیمین در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت.[۲]
پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷، با انقلاب فرهنگی از مقام استادی دانشگاه بازنشسته و کنار گذاشته شد. سیمین بهبهانی پس از انقلاب ضدسلطنتی از سال ۱۳۶۰، دست به انتشار مجموعه کتابهای شعر و داستان خود زد و تا سال ۱۳۹۱ توانست ۱۵ جلد به چاپ برساند. وی در طول عمرش ۲۰ کتاب منتشر کرد.
جوایز و مدالهای جهانی
سیمین بهبهانی تعداد زیادی جوایز و تقدیرنامههای ملی و بینالمللی برای سرودههایش و البته تلاشهایش برای ارتقای حقوق بشر دریافت کرده است. او کاندیدای دریافت جایزه نوبل. ادبی در سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۱ شد.
سیمین بهبهانی جایزه دیدهبان حقوق بشر هلمن همت را برای صدای آزادی در برابر سرکوب در همه جا در سال ۱۳۷۷ دریافت کرد.
او همچنین مدال کارل فون اوسیتزکی را از طرف اتحادیه بینالمللی حقوق بشر در ۱۳۷۸جهت تلاش برای آزادی بیان در ایران دریافت کرد.
از سیمین بهبهانی در سال ۱۳۸۱ از طرف دانشنامه ایرانیکا، برای زیبایی اشعارش و از خود گذشتگیاش برای آزادی و برابری اجتماعی در طول عمر تقدیر شد.
از اتحادیه نویسندگان نروژ در سال ۱۳۸۶، جایزه آزادی بیان را دریافت کرد.
بهخاطر فداکاری سیمین برای ارتقا حقوق زنان در ایران در طول زندگی، جایزه لطیفه یارشاطر را در سال ۱۳۸۷ دریافت کرد.
سیمین بهبهانی جایزه بیتا دریاباری برای ادبیات و آزادی را از دانشگاه استنفورد در سال ۱۳۸۷ از آن خود کرد.
او همچنین در سال ۱۳۹۳، جایزه یک عمر موفقیت برای نخبهای که در ایران زندگی و کار میکند را از انجمن بینالمللی مطالعات ایرانیان دریافت کرد.[۶]
سیمین بهبهانی همچنین در هفتم شهریور سال ۱۳۹۲ (۲۹ اوت ۲۰۱۳) جایزه یانوش پانونیوش، از سوی انجمن قلم مجارستان، در شهر پچ کشور مجارستان با حضور سیمین بهبهانی به وی اهدا شد. این جایزه شامل تندیس و ۵۰ هزار پوند بود.[۷]
سوم دی ماه ۱۳۸۷ در مراسم اهدا جایزه شعر زنان ایران به نام خورشید، لوح تقدیر یک عمر فعالیت ادبی به سیمین بهبهانی تعلق گرفت. سپیده جدیری در هنگام اهدای این جایزه به سیمین بهبهانی گفت: خانم بهبهانی نیازی به این جوایز ندارند این جوایز ما هستند که از خانم بهبهانی اعتبار می گیرند.
ترجمهی اشعار سیمین بهبهانی به زبانهای خارجی
اشعار و غزلیات سیمین بهبهانی تاکنون به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شده است از جمله:
گزینه شعر جامی گناه او به زبان انگلیسی ترجمه و در دانشگاه نیویورک منتشر شد.
ترجمه ۱۰۳ شعر از او به زبان انگلیسی در مجموعهای به نام فنجانی از آفتاب
ترجمه ۱۰۲ شعر او به زبان آلمانی در مجموعهای به نام آن سوی واژهها
سیمین بهبهانی بهعنوان زن برگزیدهی سال ۱۳۷۷ از سوی کنفرانس پژوهش های زنان ایران انتخاب شد.[۴]
فعالیتهای سیاسی سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی همواره چه در زمان محمدرضا شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی علیه دیکتاتوری بود و شعر و هنرش را در خدمت حاکمان قرار نمیداد. به همین دلیل هم همواره مورد آزار و سانسور قرار میگرفت. در آثار او همواره مضامینی چون رنج کشیدن، عشق ورزیدن، مبارزهجویی، غرور و استقامت وجود دارد. [۸]
اشعار سیمین بهبهانی که از آغاز با رنگ و بویی از مسئولیت اجتماعی همراه بود، پس از انقلاب مضامین اجتماعی بیشتری گرفت. در همین دوره او به یکی از اعضای مهم کانون نویسندگان ایران تبدیل گردید؛ و برای ۴ سال بهطور مداوم به حمایت از جنبشهای مدنی و خواستههای مردم برای خودمختاری، طرفداری از آزادی بیان و به چالش کشیدن نقض حقوق انسانی پرداخت.
یکی از محبوبترین اشعار سیمین بهبهانی در اسفند ۱۳۶۰، نوشته شد. این شعر دوباره می سازمت وطن نام دارد که به شکل سرود و ترانه نیز بارها اجرا شده و بر سر زبانها افتاد. این شعر به «بانوی قصه فارسی، سیمین دانشور» تقدیم شده است و همچنین نام مجموعه اشعاری است که سارا خلیلی از آثار بهبهانی به انگلیسی ترجمه کرده است و به نام «دوباره می سازمت وطن» منتشر شده است.
سیمین بهبهانی از سن نوجوانی و در تمام طول زندگی، عضو تعداد زیادی از انجمنها و مجامع شعری بود و از جایگاهش برای تقویت و ارتقای حقوق انسانی و آزادی بیان استفاده نمود. سیمین با چهرههایی چون نادر نادرپور، فریدون مشیری، سیمین دانشور، مهدی اخوان ثالت و حمید مصدق دوستی ادبی داشت. رابطه او با فروغ فرخزاد، نیز به همین شکل بود. سیمین بهبهانی در بسیاری از دانشگاهها، سمینارها و کنفرانسها در سراسر جهان سخنرانی داشت؛ و اشعارش را بازخوانی کرده است. به مناسبت قدردانی از او و شعرش، نشستهای بینالمللی در سال ۱۳۸۵، در دانشگاه تورنتو، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و مجمع آسیایی نیویورک برگزار شد. همچنین مستندی به نام «سیمین: نیمای غزل» با کارگردانی آرش سنجابی در مورد او ساخته شده است. [۶]
سیمین بهبهانی شعر شور انگیز «آتش در زندان» را در پاییز سال ۱۳۶۷ برای زندانیان سیاسی قتل عام شده در زندانهای ایران سرود.
در جنبشهای مدنی، سیمین بهبهانی سالها تکیهگاه زنان فعال بود. او بدون ترس همه جا میرفت و از حقوق زنان دفاع میکرد. هنگامی که زنان در پارک دانشجو تجمع کرده بودند، سیمین هم حضور داشت. در همان زمان که سن و سالی از او می گذشت، پا به پای دختران و پسران جوان آمده بود تا اعتراض خود را به وضعیت زنان اعلام کند. مأموران به زنان حمله کردند، و یکی از مأموران سیمین را نیز مورد حمله قرار داده بود. دلیلش آن بود که او همیشه جلوی صف حرکت میکرد. جمعیت از آن مأمور شکایت کردند، اما به رغم اینکه عکس و مشخصات مأمور مربوطه داده شده بود، موضوع بی نتیجه ماند و پرونده بسته شد.[۹]
سیمین بهبهانی چهارده مرداد ماه سال ۱۳۸۷، کانون مدافعان حقوق بشر در اعتراض به تصویب لایحه حمایت از خانواده، نشست مطبوعاتی برگزار کرد. یکی از سخنرانان آن روز سیمین بهبهانی بود.
١٠ شهریورماه سال ۱۳۸۷، نزدیک به صد نفر از فعالان جنبش زنان از تهران و برخی از شهرستانها در اعتراض به تصویب لایحه حمایت از خانواده به مجلس رفتند و با نمایندگان مجلس دیدار کردند. نخستین سخنران در مجلس، سیمین بهبهانی بود که به اعضاء مجلس گفت:
«آقا جان من به شما رای ندادم، چون اصلاً مجلس شما را قبول ندارم اما بهعنوان یک شهروند زن، حقوقی دارم و لایحهای که در مجلس شما به تصویب رسیده این حقوق را تضییع کرده و …»
ساعت ۴ بعد ازظهر همان روز، یعنی ۱۰ شهریور سال ۱۳۸۷، لایحه خانواده به طور موقت از دستور کار خارج و به کمیسیون قضایی مجلس برگردانده شد.
سیمین بهبهانی، در روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸، هنگامی که قرار بود برای سخنرانی دربارهی فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، با ممانعت مأموران امنیتی روبرو شد. مأموران با توقیف گذرنامه سیمین، به او اعلام کردند که ممنوع الخروج است و نمیتواند از کشور خارج شود.[۲]
اشعار و سبک سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی، تأثیرگذارترین بانوی شعر ایران است. او نخستین زنی است که تابوهای موجود در عرف جامعهی ادبی را شکست و بهعنوان یک زن، احساساتش را فریاد میکند و آن را آزادانه با مخاطبانش به اشتراک میگذارد. زندگی برای سیمین در ادبیات و شعر خلاصه شده بود و ادبیات برای سیمین در دو چیز معنا پیدا میکرد؛ نخست عشق و دیگر وطن. سیمین بهبهانی نخستین زنی است که عشقش را بدون هیچ ایهام و ابهامی فریاد میکند و ندای عاشقی یک زن را در گوش جهانیان فریاد میزند. دیگر مفهومی که در زندگی او بسیار برایش مهم بود و بیش از هر چیز در آن اندیشه میکرد، وطن و مفهوم سرزمین مادریش بود. سیمین بهبهانی در تمامی اتفاقات و رویدادهای اجتماعی و سیاسی ایران حاضر بود و هیچگاه خود را از صحنهی اجتماع ایران حذف نکرد. سیمین بهبهانی برای زلزلهردهها، فقر، مشکلات کودکان و… شعر سروده است و هر یک از شعرهایش نیز به واسطهی نفوذی که در جامعهی ایران داشته است، بسیار شنیده میشد و تأثیرگذار بود.
سیمین بهبهانی در جوانی با انتشار غزلهای عاشقانهاش معروف شد و سپس به منزلهی فعالیتهایی که در زمینهی موسیقی داشت، دنیای جدیدی را تجربه کرد و اشعارش توسط خوانندگان معروف برسر زبانها افتاد. هنرمندان بسیاری از جمله شجریان، الهه، گلپایگانی، داریوش، ایرج، عارف، سپیده، کورس سرهنگزاده، رامش، عهدیه، سیما بینا، پوران، دلکش، مرضیه و… اشعار سیمین را خواندند و این امر موجبات شهرت او را بیش از پیش فراهم کرد. مهم ترین تخصص شاعرانهی سیمین بهبهانی که باعث حیرت همگان گردیده و از سویی دیگر تحسین منتقدین را نسبت به اشعار او در پی داشته است، کشف و بهکارگیری یا ابداع اوزان تازه و همچنین سرودن اشعار در مصراعهای طولانی بوده است. این امر در حالی اتفاق افتاده است که وی هیچگاه از وزن خارج نشده و بهعبارتی با استفاده از قالبهای کهن، مضامین مدرن را در شکلی نو عرضه میکرده است. سیمین چندان در این کار و خلاقیتهای نوآورانه در عرصهی غزل چیرهدست گردیده بود که به او لقب نیمایغزل دادند. در سال ۱۳۸۲ مؤسسهی انتشاراتی نگاه، مجموعه اشعار سیمین بهبهانی تا آن زمان را در یک مجلد نفیس در ۱۲۰۰ صفحه به چاپ رساند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت؛ و به چاپهای متعدد رسیده است.[۱۰]
سیمین بهبهانی از مؤثرترین و مبتکرترین شاعران عرصهی غزل معاصر است. او شاعری را از آغاز جوانی با سرودن غزلها و چهارپارههایی کلاسیک و رمانتیک آغاز کرد که غالباً دارای مضامین عاشقانه و عواطف زنانه و احساسات انسان دوستانه بودند. رفته رفته از دهه ۱۳۳۰ به بعد تحت تأثیر اشعار نوپردازان، رگههایی از زبان و تخیل تازهی رمانتیک در غزلهای او پدیدار شد که مجموعه مرمر نشانگر این تحول بود. بعدها مجموعهی غزل رستاخیز، تلاش موفق او را در تلفیق روح تغزلی با نگرش و محتوای اجتماعی به نمایش گذاشت. سیمین بهبهانی به قصد دمیدن روح تازه در پیکره غزل، بعدها علاوه بر نوگردانی زبان و تخیل، از حوزهی اوزان رایج غزل فارسی گامی فراتر نهاده و وزنهای غیر رایج یا ابتکاری به کار گرفت که در سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی نیز در آثار او تداوم داشت و کوشید تا با بهرهگیری از فضا سازیهای روایی، توالی منطقی ابیات، بافت موسیقایی نو و رگههای بینش فلسفی و اساطیری غزل را از روح سنتی تهی کند و به آن روحی تازه و متناسب با زمان بخشد.[۲]
اشعار سیمین بهبهانی در حوزهی غزل، درست همسنخ کار نیما یوشیج در عرصهی شعر پارسی است. نیما یوشیج با ایجاد اوزان جدید در شعر یعنی کوتاه و بلند کردن ابیات شعر کهن و ایجاد مضامین اجتماعی در آن، شعر کهن را تغییر داد و سبک جدیدی ایجاد کرد و سیمین بهبهانی با تغییر اوزان شعری دست به تغییر زد. وی بیش از ۴۱ وزن جدید و کمسابقه به اوزان شعر فارسی اضافه کرد.[۵]
سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. در مقالهای که در تیرماه ۱۳۳۵ منتشر شد، ایرج علیآبادی، علاوه بر تحسین قوه درک هنری سیمین بهبهانی و استعداد او در سرودن غزل، به نقد منطق ضعیف این مجموعه میپردازد و رویکرد مشاجرهانگیز او را نسبت به رابطه بین هنر و جامعه و تأثیر هنر بر تغییرات اجتماعی را نقد میکند. مجموعهی او در سال ۱۳۵۰ بازنشر شد و تحسین خسرو گلسرخی را بهدنبال داشت که مهارت سیمین بهبهانی را در استفاده از پتانسیل فرمهای کلاسیک برای منتقل کردن موضوعات نو و مسائل اجتماعی پیچیده تحسین کرد.[۶]
سیمین بهبهانی از نگاه روزنامه الشرق الاوسط
روزنامه الشرقالاوسط چاپ لندن، در گزارشی به مناسبت درگذشت سیمین بهبهانی، نوشته است:
«معمولاً شاعران بهترین آثار ادبی خود را در فاصله ۱۷ تا ۳۰ سالگی ارائه میدهند، به عبارت دیگر شعر خوب ثمرهی درخت جوانی شاعر است. اما الهامات شعری میتواند بر هر کسی و در هر سنی وارد شود. به همین دلیل عجیب نیست وقتی میبینیم شاعری چون سیمین بهبهانی در ۵۰ سالگی درخت شعرش میوه میدهد و شعر خود را در مسیر جدیدی وارد میکند و لباسی جدید بر تن غزل فارسی میکند… سیمین بهبهانی که در سن ۸۷ سالگی در تهران درگذشت، بهعنوان یکی از مهمترین شاعران ایرانی معاصر در طول هشت دهه زندگی با بازسازی ساختار شعری فارسی و نوآوری در غزل تحسین جهانیان را برانگیخت. او کاندیدای جایزه نوبل ادبیات بود که بسیاری از دانشگاهها و انجمنهای ادبی جهان با برپایی بزرگداشتهایی از او تقدیر میکردند. نام او در زادگاهش ایران که یکی از معدود کشورهایی در سطح جهانی است که از پایه شعری گستردهای برخوردار است، بر سر زبانها افتاد. دهه پنجاه قرن گذشته شاهد غلبه شعر نو فارسی بر شعر کلاسیک بود که با انواع مختلف از حدود ۱۱ قرن پیش رواج داشت. تأثیر نیما یوشیج بهعنوان مبدع این سبک بر شاعران ایرانی پس از مرگ او آغاز شد. در این میان شاعران کمی بودند که اسلوب غزل را به عنوان وسیلهای برای بیان آفرینشهای ادبی خود انتخاب میکردند. حتی شاعرانی مثل هوشنگ ابتهاج که غزل آنها از جمله کلاسیکهای شعر معاصر فارسی شناخته میشد، به جنبش شعر نو پیوستند. گرچه شاعران خوب بسیاری هم از جمله امیری فیروزکوهی، رهی معیری و مهدی حمیدی در غزل حضور داشتند، اما نتوانستد در آثار ادبیشان به دغدغههای انسان معاصر بپردازند. سیمین بهبهانی که در ابتدای امر و پس از آن غزل را انتخاب کرد، به یکی از تکتازان غزل در بین همعصرانش بدل شد، سعی کرد در واکنش به توجه شاعران به شعر نو و غفلت از غزل ارزشمند فارسی، راهی میانه را در غزل در پیش بگیرد و در مرز سبک نیما و غزل سنتی فارسی حرکت کند. سیمین از این پس مسائل اجتماعی را در غزلهایش وارد میکند، به طوری که بخش بزرگی از شعرهای او به فقیران و طبقه ضعیف جامعه اختصاص یافت؛ به همین دلیل هم شعرهای عاشقانه سیمین با درونمایه اجتماعیشان حالتی تناقضگونه پیدا کردند.
عاشقانههای دهه پنجاه و واقعیتهای اجتماعی دهه شصت در شعر سیمین، توجه و رویکرد او نسبت به جنبش فمینیسم در دهه هفتاد را به دنبال داشت. فمینیسم و توجه به زن به یکی از موضوعات همیشگی شعرهای او تبدیل شد، به طوریکه او نه تنها برای تحقق مساوات قانونی زنان بلکه برای توجه بیشتر و مساوات فرهنگی و تعابیر ادبی پیش رفت. در دوره انقلاب ایران هم سیمین در گروه طرفداران انقلاب جدید درآمد و مدتی تواناییهای شعری خود را در خدمت وطن به کار گرفت و تعدادی شعر انقلابی نوشت که به سرودهای دانشجویان معترض دانشگاههای کشور در سال ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ تبدیل شد. غزلهای سیمین پس از انقلاب در موضوعاتی چون ناامیدی، عشق و صلح ادامه یافت.»[۱۱]
درگذشت و خاکسپاری
سرانجام خانم سیمین بهبهانی به علت بیماریی تنفسی و قلبی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. او در ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ به کما رفت و پس از ۳ روز، در روز سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
سیمین بهبهانی در وصیتنامه خود اعلام کرده بود که پس از مرگش در امامزاده طاهر کنار همسر و نواهاش یا در آرامگاه خانوادگی کنار پدرش دفن شود. اما بهخاطر مخالفت رژیم ایران و شهردار کرج، پیکر وی ۳ روز در بیمارستان ماند و در نهایت مجبور شدند روز جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، او را در بهشت زهرا، آرمگاه شماره ۷۲ دفن کنند.[۳]
پیکر او با حضور مردم و ادیبان و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد؛ و در بهشت زهرا در مقبره خانوادگی و در کنار پدرش به خاک سپرده شد.[۷]
آثار سیمین بهبهانی
سهتار شکسته- ۱۳۲۹ منتشر شد.
جای پا - ۱۳۳۵
چلچراغ - ۱۳۳۶
مرمر (۱۳۴۱)
رستاخیز- ۱۳۵۲
خطی ز سرعت و آتش- ۱۳۶۰
دشت ارژن (۱۳۶۲)
گزینه اشعار (۱۳۶۷)
آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)
کاغذین جامه (۱۳۷۱)
کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)
عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)
یک دریچه آزادی- ۱۳۷۴ [۵]
شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر ، چاپ دوم :۱۳۸۲]
یک دریچه آزادی (۱۳۷۴)
با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵)
مجموعه اشعار (۱۳۸۲)
گزیدهی اشعار سیمین بهبهانی
آتش در زندان
سیمین بهبهانی شعر شور انگیز «آتش در زندان» را در پاییز سال ۱۳۶۷ برای زندانیان سیاسی قتل عام شده در جریان قتل عام ۶۷ سرود:
آتش به زندان افتاد، ای داد از آن شب، ای داد!
ابلیس میزد فریاد: “های ای نرون روحت شاد!”
صد نارون قیراندود از دود پیچان میشد
صد بیدبُن خونالود از شعله رقصان میزاد
دیوانه آتش افروخت وان خیل زندانی سوخت
خاکستر از آنان کو؟ تا سوی ما آرد باد
سنگی نه و گوری نه اوراق مسطوری نه
نام و نشان از آنان دیگر که دارد در یاد؟
نه، نه، که آنان پاکند روشنگر افلاکند
هر اختری از آنان هرشب خبر خواهد داد
سخت است، سخت، اما من دانم که فردا دشمن
پا تا به سر خواهد سوخت در آتش این بیداد
ای مادران! دستادست شورنده صف باید بست
تا دل بترکد از دیو، فریاد! با هم فریاد!»
(پاییز ۱۳۶۷)
دوباره میسازمت وطن
دوباره میسازمت وطن یکی از اشعار بسیار معروف سیمین بهبهانی است که توسط داریوش اقبالی نیز خوانده شده است:
دوباره می سازمت، وطن! | اگرچه با خشت جان خویش | |
ستون به سقف تو میزنم | اگرچه با استخوان خویش | |
دوباره میبویم از تو گل | به میل نسل جوان تو | |
دوباره میشویم از تو خون | به سیل اشک روان خویش | |
دوباره یک روزِ روشنا | سیاهی از خانه میرود | |
به شعر خود رنگ میزنم | زِ آبی یِ آسمان خویش | |
اگرچه صدساله مردهام | به گور خود خواهم ایستاد | |
که بردَرَم قلب اهرمن | زِ نعرهٔ آن چنان خویش | |
کسی که «عظم رمیم» را | دوباره انشا کند به لطف | |
چو کوه، می بخشدم شکوه | به عرصهٔ امتحان خویش | |
اگرچه پیرم، ولی هنوز | مجال تعلیم اگر بُوَد | |
جوانی آغاز میکنم | کنار نوباوگان خویش | |
حدیث «حُبُّ الوَطَن» ز شوق | بدان روِش ساز میکنم | |
که جان شود هر کلام دل | چو برگشایم دهان خویش | |
هنوز در سینه آتشی | به جاست کز تاب شعله اش | |
گمان ندارم به کاهشی | زِ گرمی یِ دودمان خویش | |
دوباره میبخشی ام توان | اگر چه شعرم به خون نشست | |
دوباره می سازمت به جان | اگر چه بیش از توان خویش |
چرا رفتی؟
یکی از معروفترین شعرهای سیمین بهبهانی با نام ” چرا رفتی” توسط همایون شجریان با همین نام، به زیبایی اجرا شده است:
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم | به سر، سودای آغوش تو دارم | |
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ | ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ | |
نه هنگام گل و فصل بهارست؟ | نه عاشق در بهاران بی قرارست؟ | |
نگفتم با لبان بسته ی خویش | به تو راز درون خسته ی خویش؟ | |
خروش از چشم من نشنید گوشت؟ | نیاورد از خروشم در خروشت؟ | |
اگر جانت ز جانم آگهی داشت | چرا بی تابیم را سهل انگاشت؟ | |
کنار خانه ی ما کوهسارست | ز دیدار رقیبان برکنارست | |
چو شمع مهر خاموشی گزیند | شب اندر وی به آرامی نشیند | |
ز ماه و پرتو سیمینه ی او | حریری اوفتد بر سینه ی او | |
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست | پر از عطر شقایق های خودروست | |
بیا با هم شبی آنجا سرآریم | دمار از جان دوری ها برآریم | |
خیالت گرچه عمری یار من بود | امیدت گرچه در پندار من بود | |
بیا امشب شرابی دیگرم ده | ز مینای حقیقت ساغرم ده | |
دل دیوانه را دیوانه تر کن | مرا از هر دو عالم بیخبر کن | |
بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست | پی ِ فرداش فردای دگر نیست | |
بیا… اما نه، خوبان خود پرستند | به بندِ مهر، کمتر پای بستند | |
اگر یک دم شرابی می چشانند | خمارآلوده عمری می نشانند | |
درین شهر آزمودم من بسی را | ندیدم باوفا زآنان کسی را | |
تو هم هر چند مهر بی غروبی | به بی مهری گواهت این که خوبی | |
گذشتم من ز سودای وصالت | مرا تنها رها کن با خیالت |
سواز خواهد آمد
شعر سوار خواهد آمد یکی دیگر از شعرهای معروف سیمین بهبهانی است ک توسط بانوی آواز ایران مرضیه خوانده شده است:
سوار خواهد آمد. سرای رفت و رو کن | کلوچه بر سبد نه، شراب در سبو کن | |
ز شستشوی باران، صفای گل فزون تر | کنار چشمه بنشین، نشاط و شستشو کن | |
جلیقۀ زری را ز جامه دان در آور | گرش رسیده زخمی، به چیرگی رفو کن | |
ز پول زر به گردن ببند طوقی اما | به سیم تو نیارزد، قیاس با گلو کن | |
به هفت رنگ شایان، یکی پری بیارای | ز چارقد نمایان، دو زلف از دو سو کن | |
ز گوشه خموشی، سه تار کهنه بر کش | سرودی از جوانی، به پرده جستجو کن | |
چه بود آن ترانه؟ بلی، به یادم آمد | ترانۀ «ز دستم گلی بگیر و بو کن» | |
سکوت سهمگین را از این سرا بتاران | بخوان، برقص، آری، بخند و های و هو کن | |
سوار چون در آید در آستان خانه | گلی بچین و با دل نثار پای او کن | |
سوار در سرایت شبی به روز آرد | دهت به هرچه فرمان، سر از ادب فرو کن | |
سحر که حکم قاضی رود به سنگسارت | نماز عاشقی را به خون دل وضو کن |
سنگ گور
ای رفته ز دل رفته ز بر، رفته ز خاطر | بر من منگر تاب نگاه تو ندارم | |
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه | در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم | |
ای رفته ز دل، راست بگو !بهر چه امشب | با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟ | |
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه | من آن نیم او مرده و من سایه اویم | |
من آن نیم آخر دل من سرد و سیاه است | او در دل سودا زده از عشق شرر داشت | |
او در همه جا، با همه کس، در همه احوال | سودای تو را ای بت بی مهر به سر داشت | |
من آن نیم، این دیده ی من سرد و خموش است | در دیده او آن همه گفتار نهان بود | |
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ | مرموز تر از تیرگی شامگهان بود | |
من او نیم آری، لب من این لب بیرنگ | دیریست که با خنده یی از عشق نشکفت | |
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش | مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت | |
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم | آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد | |
او در تن من بود و ندانم که به ناگاه | چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد | |
من گور ویم، گور ویم بر تن گرمش | افسردگی و سردی کافور نهادم | |
او مرده و در سینه ی من، این دل بی مهر | سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم |
رفیق
من با تو ام ای رفیق! با تو | همراه تو پیش می نهم گام | |
در شادی تو شریک هستم | بر جام می تو می زنم جام | |
من با تو ام ای رفیق با تو! | دیری ست که با تو عهد بستم | |
همگام تو ام، بکش به راهم | همپای تو ام، بگیر دستم | |
پیوند گذشته های پر رنج | اینسان به توأم نموده نزدیک | |
همبند تو بوده ام زمانی | در یک قفس سیاه و تاریک | |
رنجی که تو برده ای ز غولان | بر چهر من است نقش بسته | |
زخمی که تو خورده ای ز دیوان | بنگر که به قلب من نشسته | |
تو یک نفری … نه ! بیشماری | هر سو که نظر کنم، تو هستی | |
یک جمع به هم گرفته پیوند | یک جبهه ی سخت بی شکستی | |
زردی؟ نه ! سفید؟ نه ! سیه، نه | بالاتری از نژاد و از رنگ | |
تو هر کسی و ز هر کجایی | من با تو، تو با منی هماهنگ |
منابع
- ↑ زنان و جامعه: شعر سیمین بهبهانی در باره ضرب و شتم در تجمع جهانی زن
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ زندگینامه سیمین بهبهانی - سایت مردان پارس
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ بیوگرافی سیمین بهبهانی - سایت فتوکده
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ سیمین بهبهانی - سایت کار آنلاین
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ بیوگرافی سیمین بهبهانی - سایت کوکا
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ بانوی غزل - سایت سرند
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ بیوگرافی سیمین بهبهانی - سایت شماها
- ↑ سیمین بهبهانی، عشقی به قدرت مرگ - رادیو فردا
- ↑ نسرین ستوده، وقتی وکیل سیمین بودم - سایت ایران وایر
- ↑ سیمین بهبهانی و هرآنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
- ↑ سیمین بهبهانی از نگاه روزنامه شرقالاوسط لندن - سایت پرشین پرشیا
- ↑ بیوگرافی زندهیاد سیمین بهبهانی - سایت قطره