محمد ضابطی
محمد ضابطی یکی از کادرهای برجستهی سازمان مجاهدین خلق ایران است که در جریان ضربهی ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ که طی آن دهها خانهی تیمی مجاهدین در تهران مورد حمله سپاه پاسداران قرار گرفت، به همراه همسرش نصرت رمضانی پس از چند ساعت درگیری به شهادت رسید. محمد ضابطی متولد جنوب شهر تهران و تحصیلکرده در دانشگاه تهران بود. او در دانشگاه با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و پس از ضربهی اول شهریور ۱۳۵۰ به این سازمان پیوست. محمد ضابطی در سال ۱۳۵۲ دستگیر و در زندان توسط ساواک به شدت شکنجه شد. وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی آزاد شد و از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین بود. او نقش مهمی در سازماندهی نیروهای مجاهدین به ویژه در تهران داشت. در جریان ضربه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ به ۲۴ خانهی تیمی مجاهدین در تهران حمله شد که کانون اصلی آن خانهی تیمی محمد ضابطی از فرماندهان مجاهدین خلق بود. این خانه در کامرانیه تهران قرار داشت. در جریان این حمله محمد ضابطی و همسرش نصرت رمضانی به همراه ۱۱ تن از کادرهای مجاهدین پس از ساعتهای درگیری با اتمام مهماتشان به شهادت رسیدند.[۱]
محمد ضابطی | |
---|---|
محمد ضابطی | |
درگذشت | ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ تهران- زعفرانیه |
آرامگاه | نامشخص |
ملیت | ایرانی |
تابعیت | ایرانی |
تحصیلات | رشتهی اقتصاد |
از دانشگاه | دانشگاه تهران |
سالهای فعالیت | از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۱ |
شناختهشده برای | مجاهدین خلق و هواداران مجاهدین |
نقشهای برجسته | عضو مرکزیت و مسئول بخش اجتماعی مجاهدین خلق |
تأثیرپذیرفتگان | اعضاء وهواداران مجاهدین |
حزب سیاسی | مجاهدین |
دین | اسلام-شیعه |
همسر | نصرت رمضانی |
کودکی و جوانی محمد ضابطی
محمد ضابطی متولد یکی از محلههای جنوب تهران بود. او تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مولوی و تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان مروی تهران به پایان رسانید. محمد ضابطی یکی از دانشآموزان ممتاز دبیرستان مروی تهران بود. از حوادث مهم زندگی او سقوط وی از پشتبام خانه بود که منجر به شکستگی شدید دست وی شد اما به دلیل فقر خانوادهی او امکان درمان کامل وی را نیافت. محمد ضابطی تا سالها دردهای ناشی از این شکستگی را به همراه خود داشت و سرانجام با چند عمل جراحی پس از ۲۰ سالگی تا حدودی معالجه شد.[۲]
فعالیتهای سیاسی محمد ضابطی
محمد ضابطی از دوران دبیرستان با مسائل سیاسی آشنا شد. وی که یکی از شاگردان ممتاز دبیرستان و از افراد محبوب در میان دوستان و اقوام خود بود اقدام به راه اندازی جلساتی برای بحثهای سیاسی و مطالعه کرد. وی دارای افکار مذهبی بود اما به تدریج از جریان راست و رایج مذهبی فاصله گرفت و ا قدام به راه اندازی یک کتابخانه در مسجد محلهی خود کرد. یکی از نزدیکان او در این رابطه میگوید:
«محمد ضابطی از همان سالهای ۱۳۴۷ با شرکت در جلسات مذهبی در تلاش برای یافتن راهی جهت نجات محرومان بود. بعد از مدتها که بهطور مرتب در جلسات قرآن و در مساجد شرکت میکرد به این نتیجه رسید که افکار ارتجاعی و برداشتهای نابهجا از اسلام نمیتواند راهگشا باشد. او با همیاری جوانان محل کتابخانهای در مسجد محل تأسیس کرد تا بتواند مسیر جدیدی را باز کند که پاسخگوی نیازهایش باشد».
بسته شدن کتابخانه
محمد ضابطی به زودی با مخالفت پیشنماز مسجد و آخوندهای موجود برای ادامهی کار کتابخانه مواجه شد. وی تصمیم گرفت خود به برگزاری جلسات تفسیر قرآن بپردازد که با استقبال جوانان مواجه شد.
ورود به دانشگاه
محمد ضابطی در سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه تهران شد و در رشتهی اقتصاد آغاز به تحصیل کرد. ورود او به دانشگاه منجر به گسترش فعالیتهای وی شد. بستر سیاسی دانشگاه زمینهی مناسبتری را برای او فراهم نمود و با دوستان و همکلاسیهای خود در جلسات بحث و مطالعه شرکت میکرد.
عضویت در سازمان مجاهدین خلق
پس از ضربهی اول شهریور ۱۳۵۰ به سازمان مجاهدین خلق که منجر به دستگیری ۹۰ درصد از اعضای این سازمان شد، نام این سازمان بر سر زبانها افتاد. تا پیش از آن جامعه از وجود چنین سازمانی بیاطلاع بود. این ضربه اگر چه به لحاظ نظامی و تشکیلاتی یک ضربهی بزرگ بود اما منجر به گسترش و عمومیت یافتن نام این سازمان شد. محمد ضابطی نیز پس از این واقعه با سازمان مجاهدین آشنا شده و سپس ارتباط برقرار کرد. وی توانسته بود از طریق یکی از دوستان دبیرستانی خود مهدی رضایی به سازمان مجاهدین وصل شود. او به سرعت به یکی از اعضای برجستهی مجاهدین تبدیل شد و به مدت دو سال یعنی تا سال ۱۳۵۲ به صورت مخفیانه به فعالیت پرداخت.
دستگیری محمد ضابطی
خانهی تیمی محمد ضابطی در بهار ۱۳۵۲ مورد حمله قرار گرفته و او دستگیر شد. محمد ضابطی پس از دستگیری به شدت زیر شکنجه رفت اما هیچ اطلاعاتی به ساواک نداد. یکی از همبندهای محمد ضابطی در این باره میگوید:
«نخستین برخورد من با محمد ضابطی در زندان اوین و در اتاق بازجویی بود او در حالی که خود در زیر بازجویی قرار داشت مرا دلداری میداد و سعی داشت ضمن دادن روحیه، رهنمودها و تجارب لازم را نیز به من منتقل کند. وقتی که بازجو وارد اتاق شد و متوجه قضیه شد با دشنام به محمد ضابطی گفت: فلان فلان شده در بیرون زندان مهدی رضایی را در خانه راه میدهی و با او همکاری میکنی. در دانشگاه بچهها را دور خودت جمع میکنی و در زندان به زندانیان راه و رسم بازجویی پس دادن یاد میدهی؟ حالا هم داری به این جوان خط میدهی. او این جملات را در حالی ادا میکرد که محمد ضابطی را وحشیانه کتک میزد. ولی با خروج بازجو از اتاق، محمد ضابطی حرفها و رهنمودهایش را ادامه داد و با خونسردی گفت: نترس اینها همهاش حرف میزنند و تازه وقتی هم که شکنجه میکنند فردا برمیگردیم به همان حالت اول و میبینی که همهٴ دردها رفتهاند ولی باز هم درد خلق در دلهایمان میماند و خدا کند که درد خلق فراموش نشود».[۳]
عضویت در مرکزیت سازمان مجاهدین
محمد ضابطی در زندان در سال ۱۳۵۶ به عضویت مرکزیت تشکیلات مجاهدین خلق درآمد. او در بند ۳ زندان اوین به همراه علی زرکش از کادرهای برجستهی مجاهدین مسئولیتهای بیشتری در تشکیلات مجاهدین به عهده گرفت و نقش کلیدی در سازماندهی و فعالیتهای مجاهدین در داخل و خارج از زندان داشت.[۴]
آزادی محمد ضابطی از زندان
محمد ضابطی و برخی دیگر از زندانیان در اثر فشارها و اعتراضات مردم در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد.
محمد ضابطی پس از انقلاب
او پس از آزادی در بخش آموزش سازمان مجاهدین و سپس در بخش اجتماعی به عنوان معاون کل بخش در تهران، با تمامی شعب و شاخههای آن قرار گرفت. او همچنین فرماندهی تیمهای میلیشیا در تهران بود. پس از حادثهی عاشورای مجاهدین که در آن موسی خیابانی و برخی دیگر از کادرهای مرکزیت سازمان مجاهدین به شهادت رسیدند، محمد ضابطی برخی از مسئولیتهای وی را نیز دنبال میکرد.
محمد ضابطی در این دوران نقش مهمی در جذب نیروهای مجاهدین در میان کارگران، دانشجویان و دانشآموزان داشت.
پس از شهادت سردار موسی خیابانی مسئولیتهای بیشتر و سنگینتری برعهده او گذاشته شد. او مسئولیت بخش عظیم اجتماعی و فرماندهی تیمهای گسترده میلیشیا در میدان مبارزه سخت و بیامان علیه خمینی دجال و ضدبشر را برعهده داشت. همچنین مسئولیت ارتباط با بخشهای دیگر سازمان تا زمان شهادت برعهده محمد ضابطی بود.[۵]
ویژگیهای محمد ضابطی
محمد ضابطی فردی بسیار پرکار و در عین حال منسجم بود. گفته می شود او بسیار کم میخوابید و اغلب مشغول کار بود. یکی از اعضای مجاهدین خلق در مورد وی مینویسد:
«بعد از تخلیه بنیاد، من به بخش اجتماعی منتقل شدم و محمد اولین مسئولم بود. محمد ضابطی فردی پرکار جدی و قاطع بود و در بحرانیترین شرایط شادابی خود را حفظ میکرد. من ندیدم که هیچ مسالهای هر چند خطیر او را دچار اضطراب و آشفتگی سازد و یا تسلط او را بکاهد… به یاد ندارم در جلسات او حاشیهروی دیده باشم. به سرعت حد و مرز کارها را روشن میکرد و بهخوبی توضیح میداد در عینحال که کارهای روزمره او واقعاً خیلی زیاد بود ولی همهجانبگی و سطح بالای پذیرش مسئولیت او باعث شده بود که مسئولیتهای خود را به نحو احسن انجام بدهد. به این ترتیب مسئولان بالاتر، از همان فاز سیاسی مسئولیتهای بالاتر و کیفیتری به او محول میکردند.»
تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
محمد ضابطی یکی از سازماندهندگان تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود. این تظاهرات که در آن بیش از نیم میلیون شرکت کننده حضور داشتند آخرین تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در ایران بود. مجاهدین خلق پس از به رگبار بسته شدن این تظاهرات آغاز مبارزه مسلحانه را اعلام کردند. این تظاهرات بزرگ به لحاظ تاکتیکی کاری بسیار پیچیده بود زیرا با وجود گستردگی تا آخرین لحظات تماما به صورت پنهانی تدارک دیده شد و رژیم ایران از آن بیاطلاع بود. پس از این تظاهرات نیروهای سازمان مجاهدین که تا روز قبل به صورت علنی فعالیت میکردند باید مخفی میشدند. محمد ضابطی در همین راستا فعالیتهای بسیاری داشت.
شهادت محمد ضابطی
محمد ضابطی سرانجام در ضربه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ توسط پاسداران در یک خانهی تیمی پس از ساعتها درگیری به همراه دیگر مجاهدین به شهادت رسید. در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ به طور همزمان نزدیک به ۲۴ خانهی تیمی مجاهدین خلق مورد حملهی پاسداران قرار گرفت. این خانهها طی یک عملیات تعقیب و مراقبت طولانی شناسایی شده بودند. ظهر ۱۲ اردیبهشت مجاهدین از طریق شنود متوجه خاموش شدن شبکهی بیسیمی ارتباطات سپاه و کمیته شدند. خاموش شدن شبکههای بیسیمی به معنی آغاز یک حمله به خانههای تیمی مجاهدین خلق بود. حدود دو ساعت بعد صدای شلیک و درگیری از نقاط مختلف تهران به گوش میرسید. در این روز ۶۰ تن از مجاهدین خلق در ۲۴ خانهی تیمی مورد حمله قرار گرفتند. محمد ضابطی از فرماندهان بالای مجاهدین نقطهی کانونی این حمله بود. خانه ی تیمی محمد ضابط در کامرانیهی تهران قرار داشت. در این پایگاه همچنین نصرت رمضانی همسر محمد ضابطی حضور داشت و فرماندهی دفاع از خانه به عهدهی وی بود. در این پایگاه همچنین قاسم باقرزاده، حمید جلال زاده، سوسن میرزایی، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، محمد تواناییان فرد، فاطمه (تاجی) مهدوی کرمانی، اقدس تقوی، امیر هوشنگ آق بابا نیز حضور داشتند که همگی پس از ساعتها درگیری با اتمام آخرین مهماتشان به شهادت رسیدند.[۶]