۲٬۴۹۸
ویرایش
Alireza k h (بحث | مشارکتها) (افزودن لینک و عکس) |
Alireza k h (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[مهدی رضایی]]: او در ماه مه ۱۹۷۲ دستگیر شد و شکنجههای وحشتناکی را تحمل کرد. ساواک او را روی نیمکتی میخواباند و زیر آن را گرم میکرد تا فلز داغ شود و پوستش بسوزد، همچنین ناخنهایش را کشیدند. پس از سه ماه، مهدی با فریب ساواک توانست دادگاه خود را علنی کند، اتفاقی که نادر بود. او قول داده بود علیه مجاهدین سخن بگوید، اما در عوض، رفتار وحشتناک با خود و تعهدش به دفاع از فقرای کشور را فاش کرد. این اقدام خشم دولت شاه را برانگیخت و در نتیجه، مهدی رنجهای شدیدتری متحمل شد. عزیز به یاد میآورد که آخرین بار که پسر نحیف خود را در آغوش کشید، به او گفت: «امیدوارم خدا از تو مراقبت کند و من به تو افتخار میکنم». مهدی در سن ۱۹ سالگی تیرباران شد. | [[مهدی رضایی]]: او در ماه مه ۱۹۷۲ دستگیر شد و شکنجههای وحشتناکی را تحمل کرد. ساواک او را روی نیمکتی میخواباند و زیر آن را گرم میکرد تا فلز داغ شود و پوستش بسوزد، همچنین ناخنهایش را کشیدند. پس از سه ماه، مهدی با فریب ساواک توانست دادگاه خود را علنی کند، اتفاقی که نادر بود. او قول داده بود علیه مجاهدین سخن بگوید، اما در عوض، رفتار وحشتناک با خود و تعهدش به دفاع از فقرای کشور را فاش کرد. این اقدام خشم دولت شاه را برانگیخت و در نتیجه، مهدی رنجهای شدیدتری متحمل شد. عزیز به یاد میآورد که آخرین بار که پسر نحیف خود را در آغوش کشید، به او گفت: «امیدوارم خدا از تو مراقبت کند و من به تو افتخار میکنم». مهدی در سن ۱۹ سالگی تیرباران شد. | ||
[[پرونده:فرزندان و بستگان عزیز رضایی.jpg|جایگزین=فرزندان و بستگان عزیز رضایی|بندانگشتی|فرزندان و بستگان عزیز رضایی]] | |||
[[احمد رضایی]] و [[رضا رضایی]]: احمد که از دوران دبیرستان وارد فعالیت سیاسی شده بود، در شرایطی مشابه درگیری خیابانی با [[ساواک]] کشته شد. رضا نیز پس از ماهها شکنجه و فرار نهایی از زندان، در ۱۵ ژوئن ۱۹۷۳ در درگیری خیابانی با ساواک به قتل رسید. | [[احمد رضایی]] و [[رضا رضایی]]: احمد که از دوران دبیرستان وارد فعالیت سیاسی شده بود، در شرایطی مشابه درگیری خیابانی با [[ساواک]] کشته شد. رضا نیز پس از ماهها شکنجه و فرار نهایی از زندان، در ۱۵ ژوئن ۱۹۷۳ در درگیری خیابانی با ساواک به قتل رسید. | ||