کاربر:Hossein/صفحه تمرین1404511

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نام رسمی این زندان، زندان مرکزی شیراز است ولی به خاطر واقع شدن در محله عادل آباد به این نام مشهور شده است و در بلوار عدالت جنوبي شيراز واقع شده است.

زندان عادل آباد شیراز، یکی از مخوف‌ترین زندان‌های دیکتاتوری حاکم است. این زندان، سال‌هاست که به نمادی از سرکوب، شکنجه، و نقض گسترده حقوق بشر تبدیل شده است. زندان عادل آباد شیراز، محل نگهداری زندانیان سیاسی، عقیدتی و عمومی است. این زندان در شرایطی اداره می‌شود که حقوق ابتدایی انسان‌ها به‌طور سیستماتیک نادیده گرفته می‌شود. وضعیت بند زنان این زندان، به‌ویژه، نشان‌دهنده ابعاد فاجعه‌بار این بی‌عدالتی است[۱]

سوابق تاریخی زندان عادل آباد شیراز

زندان عادل آباد شیراز در دهه ١٣٥٠ در جنوب شهر شیراز و منطقه ای خالی از سکنه ساخته شد، اما با توجه به توسعه شهر، اكنون در داخل شهر، در بلوار عدالت قرار دارد. از عادل آباد به عنوان زندانی یاد می‌شود که پیش از انقلاب ١٣٥٧ مرکزی برای نگهداری انقلابیون بوده و در دهه‌ی ٦٠ نیز زندانیان سیاسی زیادی را در خود جای داده و بخشی از کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ را نیز بر عهده داشته است.[۲]

زندان عادل آباد شیراز، در دوران دیکتاتوری سلطنتی ساخته شد اما در دهه‌های اخیر به محلی برای اجرای سیاست‌های سرکوبگرانه دیکتاتوری حاکم تبدیل شده است. این زندان همواره محلی برای نگهداری مخالفان سیاسی، روزنامه‌نگاران، فعالان حقوق بشر و زنان معترض بوده است.

گزارش‌های متعددی از شکنجه‌های فیزیکی و روانی در این زندان منتشر شده که نشان‌دهنده بی‌توجهی مطلق به حقوق زندانیان است.

در دهه ۶۰، این زندان یکی از مراکز اصلی نگهداری و شکنجه زندانیان سیاسی بود. بسیاری از بازداشت‌شدگان در این دوران، که به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی یا عقیدتی خود دستگیر شده بودند، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفتند. شهادت‌های بازماندگان از آن دوران، حکایت از رفتارهای غیرانسانی مأموران زندان و استفاده از ابزارهای مختلف شکنجه دارد. زندانیانی که از این دوران جان سالم به در بردند، همچنان از اثرات جسمی و روانی آن رنج می‌برند.

زندانبانان زندان عادل آباد شیراز

مجید تراب  پور که به حاج مجید معروف است رئیس سازمان رندان های فارس کهکیلویه و بویراحمد و عضو کمیسیون قتل عام زندانیان شیراز در سال ۶۷ است. وی به همراه تعدادی از اقوامش که همگی در زندان شاغل بودند فشارهای زیادی را روی زندانیان سیاسی اعمال می کردند. تراب پور بر سایر زندان ها از جمله زندان های بوشهر برازجان و زندانهای کهگیلویه وبویراحمد حاکمیت داشت و اعمال نفوذ می کرد. مجید تراب پور از ۲۳ بهمن ۱۳۷۵ به ریاست زندان عادل آباد شیراز رسید و تاسال ۶۵ در مناصب مختلف این زندان فعالیت کرد. ترابپور به پاس جنایات بزرگی که در این زندان انجام داد درسال ۱۳۶۵ به سمت ریاست زندانهای سه استان فارس بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد و تا سال ۱۳۷۴ این سمت ها را برعهده داشت.[۳]

برادر مجید تراب پور به نام خلیل ترابپور رئیس داخلی زندان بود.

داماد مجید ترابپور رئیس دفتر رندان بود.

داماد خلیل ترابپور مسئول انتظامات بند ۴ بود.

خواهر ترابپور مسئول بند ۱ بانوان بود.[۳]

اندازه و تراکم

این زندان دارای بندها و ساختمان‌های متعددی است که زندانیان با اتهام‌های مختلف در آن نگهداری می‌شوند.[۴]

در گزارش مرکز حامیان حقوق بشر به تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ که توسط مدیار سمیع‌نژاد نوشته شده آمده است: در حدود دو سال قبل مدیر کل زندان‌های استان فارس ظرفیت این زندان را 1400 نفر عنوان کرده بود که «با كمبود فضای فيزيكی و نيروی انسانی و كمبود اعتبار» روبرو بوده است، اما با این وجود هر ماه به جمعیت زندانیان استان فارس در حدود «300 نفر» اضافه می‌شود و عادل آباد اکنون در خود «چهار هزار» زندانی را جا ی داده است؛ یعنی نزدیک به سه بار ظرفیت واقعی. مسأله‌ای که هم‌چنان جزو مشکلات این زندان است.[۲]

حسین رئیسی وکیل دادگستری که موکلان زیادی در این زندان داشته، در گفت‌وگو با «مرکز حامیان حقوق‌بشر» از وضعیت این زندان سخن گفت: «به طور کلی عادل‌آباد زندانی است که برای حدود ١٥٠٠ نفر زندانی ساخته شده است، اما در سال‌های اخیر به طور متوسط همیشه بیش‌تر از ٣٥٠٠ زندانی در آن نگهداری می‌شود. در حال حاضر همه‌ی زندانی‌های خطرناک استان فارس را به این زندان می‌آورند.[۵]

در حال حاضر در این زندان حدود شش هزار زندانی محبوس هستند. ظرفیت این زندان برای حدود ۱۴۰۰ زندانی کفایت می‌کند.[۶]

حامد کاووسی دانشجوی زندانی که ۲۱ ماه در این زندان بوده است می‌گوید: در بین سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ که من در زندان عادل‌آباد بودم تعداد زندانیان بیش از ۶ هزار نفر بود به طوری که در هر اتاق تقریبا ۱۶ متری ۲۰ نفر زندانی وجود داشت. تعداد تخت‌ها در اتاق‌های معمولی ۹ عدد بود؛ سه تخت سه طبقه؛ و معمولا ۱۰ نفر هم در کف اتاق به صورت «اتوبوسی» (اصلاح خود زندانیان هست) می‌خوابیدند.»[۲]

بندهای زندان

عادل آباد شیراز بندهای مختلفی با اسامی مختلف دارد با پیشوند ثابت اندرزگاه؛ «اندرزگاه بزرگسالان، دستیاران، سبز نوجوانان، قرآن (بند سابق نسوان)، آموزش، سلامت، پاک، همت، علوم قرآنی، نشاط، سعادت و اندرزگاه‌های تربیت ١ و ٢»[۲]

بهترین بند آن «بند سبز» بود که تعداد محدودی را قبول می‌کرد و هزینه بسیار زیادی داشت. به زندانی پیشنهاد شده بود که مبلغ ۵۰۰ هزار تومان به زندان کمک کند تا به بند سبز منتقل شود![۲]

وضعیت بندها

حامد کاووسی دانشجوی زندانی که ۲۱ ماه در این زندان بوده است می‌گوید: تجربه شخصی‌ من مربوط می‌شود به بند ۱۱ (اندرزگاه قرآنی) عادل‌آباد. این بند در شرایط بسیار بدی بود. تعداد کم دوش (۸ عدد) و دستشویی (تقریبا ۲۰ عدد) و تعداد زیاد زندانی؛ تقریبا ۵۰۰ نفر، باعث شده بود که همیشه برای استفاده از حمام و دستشویی دعوا بشود. زمان استفاده از دوش‌ها محدود بود. حمام روزانه تقریبا شش ساعت، در سه شیفت دو ساعتى باز بود. مدت زمانی که واقعا می‌شد از دوش‌ها استفاده کرد ۱۰ دقیقه بود. چون بعد از آن به دلیل خرابی سیستم گرمایشی آب حمام سرد بود. فضا برای خوابیدن نبود و تعداد زیادی از زندانی‌ها در راهرو می‌خوابیدند. وضعیت غذا و امکانات بهداشتی بسیار بد بود. زندانیان مجبور بودند برای غذا خوردن از ظرف‌های مشترک استفاده کنند. مواد شوینده و شیر آب برای شست و شوی مناسب ظرف‌ها وجود نداشت. تعداد کم دوش حمام و دستشویی باعث شده بود این بندها به آلوده‌ترین بندهای عادل‌آباد تبدیل شوند به طوری که شپش به وفور در آنجا یافت می‌شد.[۲]

وضعیت غذا

این دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات فارس که در تاریخ ١٣ آبان ١٣٨٨ بازداشت و به دو سال زندان محکوم شد در ادامه گفت: «وضعیت خوراک و سلامت در این زندان به شدت بد هست. زندانیانی که توان مالی دارند هرگز غدای زندان را نمی‌خورند و با خرید از فروشگاه زندان نیازهای غذایی خود را بر طرف می کنند.[۲]

وضعیت درمانی

کمبود امکانات درمانی و دکتر باعث شده بود که زندانیان برای دیدن دکتر و گرفتن دارو معمولا ۱۰ تا ۱۵ روز صبر کنند. بارها مشاهده کردم که یک مریضی ساده به دلیل بی توجهی مسٔولان زندان به مریضی‌های بدتری تبدیل شده بود. به عنوان مثال یکی از بچه‌ها که دندانش عفونت کرده بود تقریبا بعد از دو هفته بی‌توجهی مسٔولان زندان دچار تشنج شد و مجبور شدند به بیمارستان بیرون منتقلش کنند.

مواد مخدر

مصرف مواد مخدر و در دسترس بودن آن براى زندانيان در عادل‌آباد از دیگر مواردی است که کاووسی به آن اشاره کرد: «به جز بند سبز در بقیه بندهای زندان عادل اباد مواد مخدر به وفور و با قیمت بالا یافت می شد. یکی از مشکلات بزرگ اعتیاد در زندان عادل آباد ترک اعتیاد بود به طوری که هر کس ثبت نام می کرد و مبلغ ۲۰ هزار تومان پرداخت می کرد می توانست روزانه متادون دریافت کند در صورتی که مصرف متادون باید زیر نظر پزشک و برای مدت محدودی باشد.

تبعیض و شکنجه در زندان عادل‌آباد

صولت شیخ‌نیا که در دهه ۶۰ در زندان عادل آباد شیراز زندانی بوده‌است در شهادتی برای عدالت برای ایران درباره شکنجه‌ شدنِ زندانیان توسط مجید تراب‌پور می‌گوید:

«زندان عادل آباد شیراز سه طبقه داشت. در هر طبقه هم چهل و دو اتاق بود که میله داشت. هر وقت کسی که یا حرفی زده بود یا مشخص شده بود که مثلا[کسی] روی موضعش است به ما می‌گفتند از سلول های‌تان بیایید بیرون، دور میله ها بایستید، کف طبقه پایین… چون توابینی را می گذاشتند که ما به آنها می‌گفتیم توابین نفوذی، این‌ها خودشان را هنوز هوادار جا می‌زدند و در بچه‌ها نفوذ می‌کردند و از بچه‌ها حرف می‌کشیدند.  بعد که می‌فهمیدند سر موضع‌اند، بدون اینکه ما اطلاع داشته باشیم، می‌رفتند به [مقامات زندان] اطلاع می دادند. یکی از بچه‌ها را می آوردند… اول تواب می‌رفتند این را خیلی بدجور می زدند، توی اتاقش، گاهی وقت‌ها می‌آوردند کف طبقه  اول که سیمانی هم بود، مجید تراب پور معمولا این‌ها را می‌زد. به‌طور خاص مثلا یک بار مادر الهه را خیلی بدجور زد، سن بالایی هم داشت، آوردند زدند، الهه هم بالا بود. گفتند این برای تنبیه شدن الهه است که هنوز روی موضع است، مادرش را آوردند زدند، مادرش هم زندانی عادل آباد نبود. حالا از سپاه آوردند یا از ملاقاتی آوردند، دقیقا یادم است که نزدیک ظهر بود، که آوردند آنجا ومجید تراب پور خودش این را شلاق زد و ما را وادار کرد که حتما بایستیم ببنیم.[۷]

حسین رئیسی: « موکلی داشتم که بعد از خاموشی زندان بیدار بوده و به هر دلیل نظم زندان را رعایت نکرده اما به جای رفتاری انسانی در هوای صفر درجه زمستان، شب تا صبح به او دست بنده زده و در هوای آزاد او را به میله بسته بودند.»[۲]

حامد کاووسى نيز رفتاز مأموران زندان را تبعيض آميز می‌داند: «معمولا زندانی‌هایی که وضعیت مالی خیلی مناسبی داشتند از شرایط زندگی راحت‌تری برخوردار بودند. بارها شاهد رفتار نامناسب و کتک زدن زندانیان از طرف کارمندان زندان به ویژه رییس زندان و رییس حفاظت زندان‌های استان فارس بودم.»[۵]

مرگ زیر شکنجه

[یک روز] گفتند دختر امام آمده [به زندان]، فریده گویا آمده بود. بروید سخنرانی او. سالن بزرگی هم بود که پرده زده بودند. آن طرفش پسرها بودند و این طرفش دخترها. او [دختر خمینی] که داشت صحبت می‌کرد، وسط صحبت‌هایش داشت از خمینی حرف می زد. یکی از پسرها گفت مرگ بر خمینی، از این طرف هم فاطمه عبدالعلی نژاد بلند با دو تا از بچه‌های دیگر، مرضیه خراسانی و استواری که اسم کوچکش را یادم نمی‌آید، این سه تا با هم گفتند مرگ بر خمینی. شلوغ شد… از همان‌جا شلوغ شد و پرده را زدند و مجید تراب پور با چند تا از تواب‌های پسر و دختر از همان سالن نمی‌دانم زنجیر، نمی‌دانم این چیزها را از کجا آوردند، حتی کلنگ دستشان بود، از سالن که آمدیم بیرون به هواخوری و از هواخوری یک در کوچک بود که می‌خورد به بند چهار، از همان این سه تا را زدند خیلی بدجور و بقیه تواب‌ها هم همین‌طور. چادر و مقنعه‌اش که از سرش درآمد، آن‌قدر زده بودند که موهایش را کندند که من قشنگ یادم است که آن‌قدر مو تو دست یکی از این تواب‌ها بود… چندتا از مسئولان بند یک که مال برادرها بود، پیراهنش تکه تکه بود که لباس زیرش پیدا بود. آن‌قدر این را زدند و اذیت کردند. همان موقع از بند بردنش. فقط بخاطر یک مرگ بر خمینی گفتن. دیگر هم نیاوردنش. [بعد] به بند گفتند آن‌قدر زدنش که زیر شکنجه از بین رفته. بچه‌ها به ما گفتند که فاطمه عبدالعلی نژاد زیر شکنجه از بین رفته. »[۷]

زندانیان سیاسی زندان عادل‌آباد