سازمان مجاهدین خلق ایران

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سازمان مجاهدین خلق ایران
انگلیسی نامPeople's Mojahedin Organization of Iran
فرانسه نامOrganisation des Moudjahidine du peuple d'Iran
عربی ناممنظمة مجاهدي خلق الایرانیة
رهبرمسعود رجوی
رئیس‌جمهورمریم رجوی
بنیانگذارمحمد حنیف‌نژاد
سعید محسن
علی اصغر بدیع زادگان
شعارجامعه بی‌طبقه توحیدی
بنیانگذاری۱۵ شهریور ۱۳۴۴
روزنامهمجاهد
مراماسلام
مسول اولزهرا مریخی (۹۶ تاکنون)
زهره اخیانی (۹۲-۹۶)
صدیقه حسینی (۸۶-۹۰)
صدیقه حسینی (۸۶-۹۰)
مژگان پارسایی (۸۰-۸۶)
بهشته شادرو (۷۸-۸۰)
مهوش سپهری (۷۶-۷۸)
شهرزاد صدر (۷۴-۷۶)
فهیمه اروانی (۷۲-۷۴)
مریم رجوی (۷۰-۷۲)
معاون مسول اولمینا رضایینرگس عضدانلو
کشور ایران
وبگاه
https://www.mojahedin.org
سیاست در شورای ملی مقاومت ایران
حزب‌های سیاسی
انتخابات

سازمان مجاهدین خلق ایران، در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان ازدانش‌آموختگان دانشگاه‌های تهران بنیان‌گذاری شد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از نیروهای محوری مبارزه با رژیم پهلوی بود.

این سازمان پس از بنیانگذاری به مدت ۶ سال به کار تدوین ایدئولوژی،استراتژی و تربیت کادرها پرداخت.

در شهریورماه ۱۳۵۰ بیش از ۹۰ درصد از کادرها و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان توسط ساواک دستگیر شدند، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و تعدادی از اعضای مرکزیت در سال‌ چهارم خرداد ۱۳۵۱ توسط محمدرضا پهلوی اعدام شدند.

بعد از اعدام بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی که تنها بازمانده مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران بود، در نقطه‌ی رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت.

از شهریور ۱۳۵۰ تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران و بیشتر اعضا و کادرهای آن در زندان بودند.

پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سازمان مجاهدین خلق ایران مبارزه مسالمت آمیز و فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. این امر از جانب خمینی که در حال تثبیت حکومت خود بود، تحمل نمی‌شد. دفاتر، میتینگ‌ها و میزکتاب‌های این سازمان، توسط طرفداران حکومت بارها مورد حمله قرار گرفت.

از سال ۵۷ تا سال۶۰ نزدیک به ۷۰ نفر از اعضا وهواداران سازمان مجاهدین در این حملات کشته‌شده و صدها نفر مجروح شدند. سازمان مجاهدین خلق ایران تلاش می‌کرد در این برهه بدون اقدام متقابل از آخرین قطرات آزادی برای ادامهٔ فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی استفاده کند.

در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ راهپیمایی مسالمت آمیز نیم میلیون نفری مردم تهران که به فراخوان این سازمان انجام شده بود، توسط حکومت به گلوله بسته شد. سازمان مجاهدین این روز را آغاز مقاومت سراسری علیه جمهوری اسلامی اعلام کرد.

مجاهدین در سال ۱۳۶۶ در کنار مرزهای ایران ارتش آزادیبخش ملی ایران را تشکیل دادند، ارتش آزادیبخش ملی ایران صدها رشته عملیات در کارنامه خود به ثبت داده است که مهمترین آنها عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان است.فروغ جاویدان عملیاتی است به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی که مجاهدین خلق در آن حدود ۱۵۰ کیلومتر در خاک ایران پیشروی داشتند.

در سال ۱۳۸۱ عراق توسط نیروهای ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی آمریکا به عراق حمله کرد و عراق را به اشغال خود درآورد، پس از اشغال عراق مجاهدین در ازاء پذیرفتن حفاظتشان توسط نیروهای آمریکایی و در احترام به قوانین حکومت نوپای عراق، جمع‌آوری سلاح‌هایشان را پذیرفتند.

در سال ۲۰۰۹ دولت آمریکا حفاظت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق سپرد. در آن زمان نشانه‌های آشکاری از وابستگی بخش عمده‌ای از دولت عراق به دولت ایران وجود داشت، علی‌رغم این، دولت آمریکا حفاظت سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق که پرو-ایران بود تحویل داد.

این تحویل دهی فهرستی از حملات نظامی و کشتار و قتل‌عام و انواع و اقسام جنگ‌های روانی و محاصره پزشکی و لجستیکی را برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه داشت.

در سال ۱۳۹۵ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۱۴ سال حضور در اشرف و لیبرتی، توانستند، از عراق به آلبانی نقل مکان کنند. استراتژی اعلام شده‌ی آنها هم اکنون برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی استراتژی «کانون‌های شورشی» است.

یک نگاه تاریخی

احمدشاه قاجار- رضاخان
احمدشاه قاجار جلو سمت راست- رضاخان پشت سر سمت چت

قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالت‌های گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود.

حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر به شمار می‌رفت. پس از سقوط رضاشاه در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاست‌های استعماری‌‌اش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزه‌ای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت می‌کردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، محمدرضا شاه به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخست‌وزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید.

در این فعالیت‌ها، انگلستان نقشی تعیین‌کننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه‌ می‌داد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفت‌ها به انگلستان پیوست.

پرونده:احمد قندچی شریعت رضوی مصطفی بزرگ نیا.jpg
احمد قندچی-شریعت رضوی-مصطفی بزرگ نیا

سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجه‌گیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام می‌کند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی مصطفی بزرگ نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی را به قتل رساند.

در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمده‌است:

در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب می‌باشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه می‌شود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین می‌کند.

در کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمده‌است:

«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، شاه مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط می‌شد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کرده‌است. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته می‌شد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی می‌دیدند».[۱]

اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاست‌جمهوری آمریکا ، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر ودموکراسی ر ا در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ شاه به آمریکا سفر کرد و بعد از آن فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت.ساواک و ارتش در ایجاد فشارها و دستگیرها فعالیت خود را اگسترش دادند و شلیک به تظاهر کنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را بطور کامل از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:

«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بی‌تأثیراست».[۲]

محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را این‌طور توضیح می‌دهد:

«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشته های اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵خرداد)، پایان همزیستی مسالمت‌آمیز با شاه را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه می‌کند». [۳]

در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد .ساواک به زودی به خاطر به‌کارگیری شیوه‌های خشونت‌آمیز در سرکوب و شکنجه‌های وحشیانه، بسیار مشهور شد. ن فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی،سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت شاه طی سال‌های ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود.

دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبش‌های ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبش‌ها، مارکسیسم بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبش‌های متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمت‌های وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم شاه، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که خمینی آن را نمایندگی می‌کرد، نمی‌توانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل می‌کرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش می‌داد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد.

تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران 

بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران.jpg
از راست علی اصغر بدیع زادگان - محمد حنیف نژاد- سعید محسن

سازمان مجاهدین خلق ايران در سال١٣۴۴، به وسيله محمد حنيف نژاد و همفكرانش سعيد محسن و علي‌اصغر بديع زادگان، تأسيس شد. این سه همگی فارغ‌التحصيل دانشـگاه بودنـد و از زمـان مصدق، جزو فعالان جنبش دموكراتیك و سپس در شمار اعضاي نهضت آزادي (مهندس مهدی بازرگان) به شمار می‌رفتند. از جمله حنیف‌نژاد و سعید محسن به دلیل عضویت و فعالیت در نهضت آزادی، دستگیر و مدتی در زندان بسر برده بود. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود.

در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه معمولا به مارکسیسم رو می‌آوردند، اما بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام ، می‌تواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل‌‌ خود انتخاب کردند.بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دست مطالعه قرار دادند.

آنها برداشت سطحی از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوند‌ها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابل آنها با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود می‌دیدند. آنها از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۰ به تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرهای خود بصورت مخفی پرداختند.

ایدئولوژی مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب می‌کردند، اما بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران با مطالعه‌ی اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و می‌توان در زیر سایه‌ی آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان اسلام انقلابی نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند. بنابر این ایدئولوژی سازمان مجاهدین مبتنی بر یک اسلام دموکراتیک و ترقی‌خواه است.

بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزش‌های ایدئولوژیک را در نتایج زیر مدون کردند:

  • مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بی‌‌خدا نیست بلکه این مرز از میان استثمار کننده و استثمار شونده عبور می‌کند.(این بی خدا یا باخدا بودن نیست که معیار حق یا باطل بودن است. بلکه ظالم یا مظلوم بودن معیار درست تشخیص حق از باطل می‌باشد)
  • در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمت‌آمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده می‌شود، تنها راه برای مقابله با ظلم، راه مبارزه مسلحانه است.
  • در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم می‌کند، مبارزه به‌ صورت کار فرعی و نیمه‌وقت دیگر کافی و جوابگو نیست و نیاز به اعضای حرفه‌یی دارد که در یک سازمان و یک تشکیلات به‌طور جمعی مبارزه را پیش ببرند.

استراتژی مجاهدین

سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۲ را بن بست مبارزات مسالمت آمیز و پارلمانتالی قلمداد میکرد بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمت‌آمیز و بیان خواسته‌‌های مردم وجود ندارد، باید دست به مبارزه مسلحانه زد.

ضربه شهریور ۱۳۵۰

در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبت‌های سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار می‌گیرد، این فرد که از اعضای حزب توده بود، با ساواک همکاری داشت. ساواک از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید.

ساواک از محمد حنیف نژاد و دیگر بنیانگذاران خواست با پذیرفتن شروط وی از اعدام رهایی یابند. شرط ساواک برای کوتاه آمدن از اعدام آنها پذیرش یکی از سه موضوع زیر بود.

  1. بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند که از طرف عراق آمده اند
  2. بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند اسلام ضد مارکیست است
  3. بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند که مبارزه مسلحانه درست نیست.
    مسعود رجوی در دادگاه شاه
    مسعود رجوی در دادگاه شاه -نفر سوم از راست

بنیانگذاران مجاهدین هیچ یک از این سه شرط را نپذیرفته و طبق گفته های اعضاء آنزمان مجاهدین، اعدام خود را لازمه و شرط استمرار بقاء سازمان مجاهدین می‌دانستند.

بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانه‌ی ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیان‌گذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام و مابقی به زندان‌های طولانی مدت محکوم شدند. مسعود رجوی نیز از جمله کسانی بود که در ابتدا به اعدام محکوم شده بود. وی به دلیل فعالیت‌های بین المللی و گسترده‌ی برادرش کاظم رجوی که از اساتید حقوق در دانشگاه‌های اروپا بود و فشارهایی که روی دولت شاه وارد آمد، با یک درجه تخفیف به همراه بسیاری دیگر از مجاهدین به حبس ابد محکوم شد.

جریان اپورتونیستی

در سال ۱۳۵۴ در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت. بعد از دستگیر‌یهای گسترده سال ۱۳۵۰، رضا رضایی تنها عضو مرکزیت سازمان بود که با طرح فریب از زندان فرار کرده و رهبری تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج از زندان را به عهده داشت، نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رضا رضایی در یک درگیری با نیروهای ساواک جان باخت، کشته شدن رضا رضایی راه را برای افرادی در سازمان باز کرد که صلاحیت ایدئولوژیک تشکیلاتی کافی برای مسؤلیت رهبری تشکیلات نداشتند، نبود رضا یکی از عواملی بود که باعث شد این افراد در داخل سازمان دست به کودتا بزنند.

این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخت. این جریان از دو تن با نام‌های محمدتقی شهرام و بهرام آرام آغاز شد که طی بیانیه‌ای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شده است. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. آنها با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیه‌ی آن اعلام کردند از آنجایی که چپ‌ترین ایدئولوژی(رادیکال‌ترین) همانا مارکسیست به شمار می‌رود[۴]، لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسه‌ی تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ(مارکیسسم) حرکت کنند و نمی‌توانند مابین این دو باشند.

مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف
مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف

آنها همچنین مجید شریف واقفی را که با اقدامات آنها مخالف بودند به قتل رساندند و مرتضی صمدیه لباف را مجروح کردند که در نتیجه توسط ساواک دستگیر شده زیر شکنجه رفت. پس از دستگیری اپورتونیستها با لو دادن اطلاعات وی، مرتضی صمدیه لباف در چهارم بهمن ۱۳۵۴ تیرباران شد. مجموعه اقدامات جریان اپورتونیستی ضربه‌ی بزرگی بر پیکره تشکیلاتی و وجهه‌ی اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران وارد آورده و عملا به نفع حکومت شاه تمام شد. بطوری که بازجویان ساواک با خوشحالی خبر آنرا به مجاهدین محبوس اعلام می‌کردند.[۵]

همچنین این حادثه منجر شد طیفی از آخوندها و حامیان آنها در زندان و خارج از آن که تا آن زمان همگی تحت هژمونی مجاهدین بودند، قدرت پیشتری پیدا کنند.

در این دوران مسعود رجوی که در زندان بسر می برد به مقابله با این جریان پرداخت.

نقش مسعود رجوی به طور مشخص در این دروان بود که بسیار بارز شده و خود را در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین نشان داد. او فرد به فرد با مباحثات و تداوین ایدئولوژیکی اش به عضوگیری مجدد اعضاء سازمان پرداخت. مسعود رجوی در یک بیانیه ۱۲ ماده ای در برابر جریان اپورتونیستی آنها را چپ‌نما توصیف کرد (اپورتونیستهای چپ‌نما) . وی همچنین اعلام کرد اسلام در چپ مارکیست قرار دارد و در نتیجه میل کردن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به سمت چپ( یعنی مارکیسست) بی‌معنی است.وی همچنین اعلام کرد، جریان اپورتونیستی می‌تواند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشد اما حق ندارد آرم و نام سازمان مجاهدین را بر خود بگذارد.

تا آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران توانسته بود با برداشتی دموکراتیک از اسلام، رهبری مبارزه با رژیم شاه را در دست بگیرد و در موضوع اسلام، آخوند‌های سنتی را کنار بزند.

بسیاری از آخوندها و مسؤلین فعلی رژیم ایران از جمله رفسنجانی و خامنه‌ای همگی خود را از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران می‌دانستند. رفسنجانی پس از انقلاب در نقل قولی گفته بود:

«تنها نمازهایی که از ما مورد قبول واقع شود همانهایی است که در زندان قزل قلعه پشت سر مجاهدین خوانده ایم!»

همچنین شخص خمینی از طرف آخوندهای آن روزگار برای حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران تحت فشار بود، هر چند که هیچ گاه این کار را نکرد، اما فتوایی صادر کرد که یک سوم وجوه شرعی به «جوانان مسلمان و مبارز» در آن روزگار اشاره به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، پرداخت شود.

یکی از آسیب های جریان اپورتونیستی در درون سازمان مجاهدین خلق ایران این بود که به اعتماد مردم ضربه زدو از سویی منجر به قدرت گرفتن آخوندها رودروی مجاهدین شد.

در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود:

  •   رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی و تلاش‌های ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت
  •   آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمی‌توانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نماینده‌ی اسلام معرفی می‌نمودند. حتی برخی از آخوند‌ها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان راهم صادر کردند.
  •  برخی از مارکسیست‌ها که سازمان مجاهدین خلق ایران  را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی(راست مارکیسست) که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار می‌دادند.

مسعود رجوی مبارزه با این سه جبهه را از سالهای مابین ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ بر عهده داشت، و به همین دلیل چندین بار به شکنجه‌گاه کمیته منتقل گردید و چند نوبت در اثر شکنجه‌ها در آستانه‌ی مرگ قرار گرفت. وی ضرورت مبارزه با رژیم شاه را مورد تأکید قرار می‌داد و تهدید اصلی درونی جنبش مردم ایران را آخوندهایی عنوان کرد که مذهب سنتی اسلام را نمایندگی می‌کردند، و به ظهور خمینی به عنوان نماینده‌ی این قشر هشدار می‌داد.

در تحلیل‌های مخفی و درونی سازمان مجاهدین خلق ایران آمده بود که تهدید آینده ایران سرکار آمدن استبداد مذهبی است. تحلیلی که در یک اشتباه به دست آخوندها افتاده و بعدها رفسنجانی با اشاره به همین موضوع نیروهای حزب‌اللهی را به حمله به مجاهدین تشویق می‌نمود.

بیانیه‌ی مجاهدین در برابر کودتای سال ۱۳۵۴ علیه سازمان مجاهدین

بیانیه‌ی مجاهدین خلق ایران در برابر جریان اپورتونیستی، اعلام می‌کند که ایدئولوژی مجاهدین همچنان ایدئولوژی اسلامی است و مجاهدین ادامه دهندگان راه حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان هستند. از طرفی اسلام چپ مارکسیسم است،یعنی از مارکسیسم مترقی تر است و نه عقب‌مانده‌تر، این جمله در واقع ردی بر کسانی بود که می‌گفتند ما با تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم، ارتقا پیدا کرده‌‌ایم. همچنین مجاهدین تأکید داشتند که اسم و آرم سازمان مجاهدین را از دست کودتاگران خارج خواهند کرد، مجاهدین نحوه‌ی برخورد خودشان با کودتا گران درون سازمان را نیز در این بیانیه اعلام کردند. در این رابطه در بیانیه آمده است «جریان اخیر(تغییر دادن ایدئولوژی سازمان)، یک جریان اپورتونیستی (انحرافی) چپ ‌نماست، که سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران، و در نتیجه به جنبش، خیانت کرده‌اند». همچنین مسعود رجوی دراین بیانیه تصریح می‌کند که تضاد اصلی برای آنها همچنان رژیم شاه است و این جریان تغییری در آن ایجاد نمی‌کند. در بخش دیگری ازین بیانیه آمده است:

«این جریان اپورتونیستی چپ‌نما به هیچ وجه حق استفاده از نام «مجاهدین» را ندارد و ادامه‌ی استفاده از آن به منزله‌ی استمرار خیانت است. نام «مجاهد» متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچ‌گونه تغییری، با همان آرم، و سال تأسیس، مورد استفاده قرار گیرد.»

علاوه براین در مقابل جریان اپورتونیستها که دست به کشتن یکی از اعضای مجاهدین زده و دیگری را مجروح کرده بود، مسعود رجوی در این بیانیه اعلام میکند:

«مبارزه‌ی ما یک مبارزه‌ی سیاسی، با شیوه‌های افشاگرانه‌ است، و هرگونه استفاده ار شیوه‌های  ارتجاعی از قبیل: کشتن، لودادن، همکاری با پلیس و کمک گرفتن از امکانات رژیم را در این مبارزه، محکوم می‌‌کنیم»

این بیانیه همچنین بین مارکسیتها و اپورتونیستها تفاوقت قائل شده و اعلام می‌کند:«ما، بین این اپورتونیست‌ها و سایر مارکسیست‌ها تفاون قائلیم، مگر این‌که آنها، این اپورتونیست‌ها را تأیید کنند.

در بندهای دیگر این بیانیه همچنین ذکر شده است:

  • برادران مجاهد ما در داخل زندان‌ها، نبایستی با این اپورتونیست‌ها رابطه‌ای، جز رابطه‌ی انسانی، و حداقل صنفی برقرار کنند.
  • این جریان اپورتونیستی چپ نما، موجب بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی شده است، که در مرحله‌ی کنونی، تهدید اصلی درونی مجموعه‌ی نیروهایی است که تحت عنوان اسلام مبارزه می‌کنند، که ما با آن هم مبارزه می‌کنیم.جریان فوق ، از ضدیت با نیروهای انقلابی بویژه مجاهدین شروع شده، و سپس در مسیر رشد خود،‌ با نفی مشی مسلحانه، به سازشکاری و تسلیم‌طلبی، و سرانجام خروج از جبهه‌ی خلق و تغییر تضاد اصلی منجر می‌شود. این جریان اپورتونیستی، خطر بروز و رشد خصائص ارتجاعی را، در درون نیروهای مترقی مسلمان، پیش می‌آورد. در مورد ادامه‌دهندگان راه مجاهدین، گرایشات راست، از تجدید نظر در دیدگاه‌‌های بنیادی سازمان، آغاز می‌شود.
  • سلطه‌ی این جریان اپورتونیستی چپ‌نما بر سازمان، با اعمال شیوه‌های ضد انقلابی و استفاده‌ی فرصت‌طلبانه از موارد زیر صورت گرفته است: الف: تکمیل نشدن کار ایدئولوژی سازمان، و پیاده نکردن تعلیمات ایدئولوژیک، در سطح وسیعی از کاردها بطور مکفی، به علت رشد کمی نامتناسب با کیفیت.

    ب: ضربه‌ی شهریور ۵۰ و از دست دادن کادرهای ذی‌صلاح، و در نتیجه عمل‌زدگی و دنبال نکردن کار ایدئولوژیک.

    ج: ترک تعلیمات ایدئولوژیک سازمان، که با توجه به نفوذ عملی و تئوریک مارکسیسم، در عصر ما، سلطه‌ی این اپورتونیست‌ها را بر سازمان تسهیل کرده‌است.

  •  .ایدئولوژی ما اسلام، مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، که جامعه را با شیوه‌های انقلابی به سمت محو کامل استثمار، و استقرار نظام توحیدی (قسط) هدایت می‌کند، و لذا در هر شرایط تاریخی اساساً متکی بر محروم‌ترین و بالنده‌ترین نیروها و طبقات اجتماعی (مستضعفین) می‌باشد.

لازم به ذکر است که ازین بیانیه که منجر به بازسازی و سرپا شدن سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ضربه اپورتونیستی شد، در درون مجاهدین به عنوان یکی از اقدامات مهم مسعود رجوی یاد می‌کنند.

دوران فعالیت مسالمت آمیز پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی

در سال ۱۳۵۷ رژیم شاه تحت فشار‌های داخلی، تظاهرات مردمی و فشارهای بین‌المللی زندانیان سیاسی را آزاد کرد، آخرین دسته از زندانیان سیاسی که عمده‌ی مجاهدین را شامل می‌شد، يك هفته پس از فرار شاه از ايران و ١٢روز قبل از ورود خمینی، در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان‌های شاه آزاد شدند.

مسعود رجوی در اولین سخنرانی خودش پس از زندان، در ۴ بهمن ۱۳۵۷ بر ضرورت آزادی و دموکراسی به عنوان مهمتر‌ین دستاورد انقلاب ضد سلطنتی تأکید کرد، وی از این که قیام ضد سلطنتی را «انقلاب اسلامی» بخواند خود‌داری نمود و خواهان یک انقلاب دموکراتیک شد. همچنین وی از تأیید مطلق خمینی خودداری کرد.

کلیشه مصاحبه کیهان با مسعود رجوی
کلیشه مصاحبه کیهان با مسعود رجوی

او همچنین در مصاحبه با کیهان به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ گفت: سقوط دیکتاتوری قدمی از راه طولانی انقلاب است[۶]

مسعود رجوی در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بر سر مزار دکتر محمد مصدق سخنرانی کرد و در آنجا هم به خواسته‌های مجاهدین اشاره کرد، او گفت:

«این جمهوری بایستی حافظ حق و حقوق تمامی مردم باشد که در سراسر کشور زندگی می‌کنند، این جمهوری بخصوص باید در نهایت عدل و بلکه بیشتر، در نهایت قسط، تمام آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در مورد طبقات و نیروهای مختلف مردم اعاده کند».(۱۴ اسفند ۱۳۵۷)

سازمان مجاهدين خلق ایران همچنين خواستار مشاركت مردم برای برقراری يك حاكمیت ملی و دموكراتیك گرديدند و استراتژی خود را نيـز بـر این اساس استوار نمود.

سازمان مجاهدین خلق ایران در این دوران به فعالیت‌های مسالمت آمیز سیاسی و اجتماعی پرداخت. نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که تیراژ آن تا ۵۰۰ هزار نسخه رسید.

سازمان مجاهدین خلق ایران در فرودین ۱۳۵۷ در بیانیه ای تحت عنوان «برنامه مرحله‌ای و انتظارات حداقل» خواسته‌های خود را از جمهوری اسلامی چنین بیان کرد:

متن این بیانیه چنین بود:

  • ‌‌‌اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی و به‌ویژه نفت و ابطال کلیهٌ قراردادهای ننگین استعماری در این رابطه؛
  • ‌ بنیانگذاری ارتش مردمی؛
  • ‌ ‌‌‌تضمین آزادی کامل مطبوعات، احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام؛
  • ‌تأمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان فارغ از هر محدودیت استثماری طبقاتی؛
  • ‌رفع ستم مضاعف از همه شاخه‌ها، تنوعات قومی و ملی وطنمان در کلیه استانهای کشور و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت و یکپارچگی تجزیه‌ناپذیر کل کشور؛
  • ‌ ‌‌استقلال کامل دانشگاهها و مدارس عالی و اداره‌ی آنها تحت نظر شورای دانشگاه با مشورت دانشجویان و کارمندان؛
  • ‌لغو کلیه‌ی مقررات ضدکارگری و تدوین قانون جدید کار با نظر خود کارگران؛
  • ‌دهقانان محروم ایران بهیچ مرجع دولتی بدهکاری ندارند؛
  • ‌ قطع هرگونه تحمیل دولتی و شهرداریها بهبازاریان و اصناف و کمک بهاحیای بازار و صنایع ملی؛
  • ‌تأمین کامل معیشت، مسکن و تحصیلات کارمندان جزء دولتی و دوایر خصوصی و خانواده‌ی آنها به‌خصوص آموزگاران و دبیران و لغو تمام دُیون آنان به مراجع دولتی؛
  • ‌تحریم سیاسی و اقتصادی دولتهای نژادپرست؛
  • ‌خروج از همه‌ی پیمانهای آشکار و پنهان ننگین استعماری چه سیاسی و چه نظامی و ورود به بلوک کشورهای غیرمتعهد؛
  • ‌ ‌‌استمرار و مداومت در بسیج توده‌های مردم به‌منظور مواجهه‌ی قاطع دسته جمعی با تمام مشکلات و تنگناهای سیاسی، اقتصادی و نظامی احتمالی»[۷] 

خواست خمینی برای مشارکت مجاهدین در حاکمیت

چند روز قبل از ورود خمینی به ایران، پسرش احمد، که در پاریس بود با آقای رجوی تماس گرفت و به وی گفت شما در میان مردم از حمایت زیادی برخوردارید و اگر یک حزب سیاسی تأسیس کنید، میلیونها جوان به‌ شماخواهند پیوست. چند هفته بعد، احمد در تهران در ملاقاتی به رجوی گفت اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همه درها به رویتان باز خواهد شد و همه امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت. رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.[۸]

در ماههای بعد احمد خمینی به نوعی رابط پدرش با مجاهدین بود.او در استمرار این رابطه از طرف پدرش از مجاهدین خواست در ازاء مشارکت در حاکمیت، اولا خمینی را به عنوان امام بپذیرند و ثانیا مبارزه با مارکسیت‌ها را به عهده بگیرند. این خواسته از طرف مجاهدین رد شد.

مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:

در همان حوالی 22 بهمن 57، خمینی یک شب پسرش احمد را که بسیار به مجاهدین ابراز ارادت و سمپاتی می‌کرد نزد من فرستاد. هنوز رژیم شاه بطور کامل سقوط نکرده بود و ما هم دو سه هفته بود که از زندان آزاد شده بودیم. ........ برجسته ترین حرفهایش ... این بود که:

 علیه کمونیستها موضع گیری کنید!

و با هر کس که “ امام” وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شوید!  که در این‌صورت همه درها به‌رویتان باز خواهد شد.[۹]

یک سال بعد در بهار‌1359، رجوی با رفسنجانی که در آن زمان عضو شورای انقلاب و وزیر کشور خمینی بود، در محل شورای انقلاب رژیم خمینی، ملاقات کرد و انبوه اسناد مربوط به تقلبات ایادی رژیم در انتخابات مجلس را به‌وی ارائه داد. رفسنجانی به‌ او گفت «اینها را کنار بگذارید. شما سازمان دارید، توان اداره امور را دارید وخوشنام و خوش‌سابقه هستید، اگر امام و ولایت فقیه را قبول می‌کردید همه درها به‌رویتان باز می‌شد. شما ما را مجبور کرده‌اید رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل از خارج بیاوریم». رجوی به او پاسخ داد: «شما انتظار نداشته باشید که ما هیچگاه چماقداری و انحصارطلبی را، آن‌هم تحت نام اسلام بپذیریم».[۱۰]

کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری

در سال‌58، مجاهدین، مسعود رجوی را به‌عنوان کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کردند. این کاندیداتوری، مورد حمایت اقشار وسیع مردم به‌خصوص اقلیتهای مذهبی و قومی، جوانان، زنان و دانشگاهیان قرار گرفت[۱۱]

وی روز ۱۵ دی ۱۳۵۸ در یک کنفرانس خبری در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت:

کاندیداتوری مسعود رجوی
کاندیداتوری مسعود رجوی

«ما بدون اینکه در فکر و خیال برد و باخت باشیم، یا کسب عنوان و مقام نظرمان را جلب کرده باشد... موفقیت نفس این تجربه را که همان مشارکت فعال نیروهای انقلابی از این قبیل است آرزو می کنیم».

اولین میتینگ انتخاباتی سازمان مجاهدین خلق ایران روز ۲۰ دی ۵۸ در دانشگاه تهران در میان هواداران و اعضای سازمان برگزار گردید. ابتدا موسی خیابانی در سخنانی گفت:

« ما بر حسب مسئولیت‌ها و وظایفمان وارد این صحنه شده‌ایم و نه از روی جاه‌طلبی. اگر اهل جاه‌طلبی بودیم درها به روی ما بسته نبود. ما همیشه رنج‌ها را تحمل می‌کنیم چون زندگی یک انقلابی یعنی تحمل همین رنج‌ها. کاندیدای منتخب سازمان مجاهدین خلق به خاطر گذراندن کوران مبارزاتی سال‌های گذشته، معنی حرف‌هایش را می‌فهمد، معنی این برنامه را می‌داند و به الزامات و مشکلات پیاده شدن آن واقف است.»

خمینی که تهدید را جدی تشخیص داده بود ــ با وجود آن‌که متعهد شده بود در مورد کاندیداهای ریاست‌جمهوری اظهارنظر نکند ــ طی یک فتوای مذهبی، اعلام کرد که مسعود رجوی به‌دلیل رأی ندادن به ولایت‌فقیه و قانون اساسی مبتنی بر آن، نمی‌تواند کاندیدای ریاست‌جمهوری باشد و به این ترتیب از شرکت وی در انتخابات جلوگیری کرد. روز ۲۹ دی ماه ۱۳۵۸ یعنی همان روز که خمینی مانع کاندیداتوری رجوی سد، مسعود رجوی در پیامی از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری انصراف داده و اعلام کرد:

«بایستی خاضعانه به شما بگویم که اگر این مبارزه انتخاباتی بازنده ای داشته باشد، آن بازنده من نیستم».

اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه می‌نویسد:

 «کاندیداتوری رجوی نه‌تنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین… بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبههٌ دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی هم‌چنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت، از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجت‌الاسلام جلال گنجه‌ای، 50 نویسندهٌ شناخته‌شدهٌ  انجمن نویسندگان ایران‌، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخ‌نویس لاییک و البته خانوادهٌ شهیدان اولیهٌ مجاهدین… مجاهدین به‌صورت اپوزیسیون غیر‌مذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی در‌آمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد»

‌‌در دیماه 58، وقتی خمینی طی یک فتوا، کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری را لغو کرد.  همان زمان اریک رولو از روزنامه نگاران روزنامه لوموند [۱۲]نوشت:

پیام مسعود رجوی به کسانی که از کاندیداتوری او حمایت کردند
پیام مسعود رجوی به کسانی که از کاندیداتوری او حمایت کردند

«اگر امام خمینی نامزدی ریاست‌جمهوری رجوی را در ژانویه گذشته کنار نمی‌زد، به‌گفته شخصیتهای متفاوت، او میلیونها رأی را به‌خود اختصاص می‌داد. چرا که از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی برخوردار بود و از حقوق برابری و خودمختاری آنها حمایت می‌کرد، همچنین بخش مهمی از آرای زنان، که خواستار آزادی خود می‌باشند، و نیز جوانانی که خواهان حکومت روحانیت ارتجاعی نیستند، نصیب او می‌شد». 

نظر مجاهدین در مورد قانون اساسی

سازمان مجاهدین خلق در ۱۷ آبان ۱۳۵۸ در مورد قانون اساسی مفاد هفت‌گانه‌ای منتشر ساخت و افزود:

«تا زمانی که پیشنهادهای هفت گانه آنها در متن قانون اساسی مراعات نشود، به قانون اساسی رأی مثبت نخواهند داد»

این مفاد هفت گانه عبارت بودند از:

  1.  محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف در چارچوب قرآن
  2. منوط کردن بهره‌وری از زمین و محصول به کسی که بر روی آن کار کرده است.
  3. تصریح حاکمیت مردم که تنها از طریق یک مجلس و یک قانون واحد انقلابی و اسلامی بیان می‌کنند.
  4. اداره و تصدی کلیه امور کشور از طریق شوراهای واقعی .
  5. اعاده حقوق همه ملت‌ها و اقدام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره کلیه امور داخلی‌شان در چارچوب تمامیت ارضی خدشه ناپذیر کشور .
  6. تصمین آزادی احزاب و گروه‌ها.
  7. الغای تمام قرادادهای استعماری و قطع همه وابستگی‌ها و ملی کردن کلیه سرمایه‌گذاری‌ها  و سهام مربوط.

انتخابات مجلس شورای ملی با شرکت مجاهدین

انتخابات مجلس شورای ملی که بعداً به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد، صحنه دیگر مصاف نیروهای سیاسی در ایران بود، سازمان مجاهدین خلق ایران هم بطور فعال در این انتخابات شرکت کرد، اما هیچ یک از کاندیداهای او به مجلس راه پیدا نکردند. با وجودی که مسعود رجوی با ۵۳۰ هزار رأی به دور دوم راه پیدا کرد و بنابر آماری که وزارت کشور جمهوری اسلامی اعلام کرد، سازمان مجاهدین خلق ایران در رتبه دوم قرار گرفت، اما در دور دوم نیز هیچ فردی از مجاهدین نتوانست به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند.

در این باره محمد اقبال[۱۳] می‌گوید:

«من آن موقع عضو انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات بودم، یکی از ۷ نفری که نظارت و برگزاری انتخابات مجلس را بر عهده داشت... شب همان روز انتخابات... به چند حوزه شمارش آرا سر زدیم... آرای متعلق به برادر مجاهد مسعود رجوی را خیلی ساده چیده بودند یک گوشه ای و یک حاج آقایی را هم گذاشته بودند آن بالا که می گفت این آرای منافقین است و نمی شمردند!... می گفت خیالتان جمع باشد، منافقین را کنار گذاشتیم».

این حذف گسترده مجاهدین، شروع یک تخاصم آشکار از جانب حکومت علیه مجاهدین بود، مجاهدین تلاش داشتند با استفاده از آزادی‌های سیاسی و بکار گیری نیروها و هوادارانشان خمینی را مجبور کنند، همان قانون اساسی را که مجاهدین به آن رأی نداده بودند، اجرا کند، با اینهمه تلاش برای احتراز از یک تقابل و رویارویی جدی به نتیجه نمی رسید.

کلاس‌های تبیین جهان مسعود رجوی

مسعود رجوی -کلاس تبیین جهان- دانشگاه صنعتی شریف -۱۳۵۸
مسعود رجوی -کلاس تبیین جهان- دانشگاه صنعتی شریف -۱۳۵۸

بعد از انقلاب ضد سلطنتی مسعود رجوی کلاس‌های درس فلسفه‌یی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف برگزار می‌‌کرد که در آن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران را ، توضیح و تشریح می‌نمود.

در این کلاس بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت می‌کردند و پس از برگزاری کلاس نیز، نوارهای صوتی و ویدئویی و متون آن بصورت جزوه و کتاب در سراسر ایران توزیع می‌شد

در بهار ۱۳۵۹ خمینی با انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها را تعطیل کرد، که همین امر موجب تعطیلی کلاس‌‌های درس مسعود رجوی شد.

روزنامه فرانسوی لوموند درباره‌ی این کلاسها نوشت:

«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفه‌ای مقایسه‌ای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعداز ظهر تدریس می‌کند، حدود ۱۰ هزار نفر با ارائه‌ی کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت سه ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا می‌دهند»[۱۴]

لوموند در مورد این کلاس‌ها اضافه می‌کند:

«ﺁﻗﺎﻱ ﺭﺟﻮﻱ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﻪ ﻫﺎﻱ ﻫﻔﺘﮕﻲ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺮﻳﻒ، ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ، ﻣﺘﻮﻥ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﻭ ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ ﺑـﻪ ﻛﻤـﻚ  ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ، ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﺳﺎﺭﺗﺮ، ﻫﮕﻞ ﻭ ﻣﺎﺭﻛﺲ...اﻳﺪﺋﻮﻟﻮﮊﻱ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺭﺍ ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻭﺱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﺪﺋـﻮﻛﺎﺳـﺖ ﺿـﺒﻂ شده و در ٣٥ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﭘﺨﺶ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻱ ﺟﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﭼﺎﭖ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻠـﺪ ﺻـﺪﻫﺎ ﻫـﺰﺍﺭ ﻧﺴﺨﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﻣﻲرسد».

پیام سیاسی و ایدئولوژیکی کلاس‌های مسعود رجوی به گفته مجاهدین این بود: «آزادی جوهر تکامل و کلمه اصلی اسلام و انقلاب است»

گسترش هواداران مجاهدین

بعد از انقلاب ضد سلطنتی گام به گام آزادی‌های اجتماعی و سیاسی محدودتر می‌شد، شعار «یا روسری یا توسری » اولین برخورد تند با زنان بی حجاب بود، شاید بتوان از این شعار به عنوان اولین گام سرکوب یاد کرد. اما مجاهدین توانستند در این فضا گسترش داشته باشند، به گفته مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار میلیشیا در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.

آقا محمدی رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنه‌ای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت [۱۵]:

«در اوایل انقلاب شاید حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا گروه‌های تروریستی در کشور سامان داده بودند».

اکبر گنجی هم در این رابطه می‌گوید:

«گروههایی بود که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروه‌های سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند… فرقه رجوی در رأس این سازمانهای تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبه‌نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، می‌توانند هسته اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند»[۱۶]

تیراژ نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران را هم شاید بتوان شاخصی برای رشد این سازمان دانست، شمارگان این نشریه تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب می‌شود.

آغاز مبارزه مسلحانه

روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، پس از یک دوره ۲ و نیم ساله احتراز از درگیری و فعالیت مسالمت آمیز، نسبت به سرکوب آزادی‌ها توسط خمینی فراخوان به تظاهرات دادند. این تظاهرات که حدود نیم میلیون نفر در تهران در آن شرکت جسته بودند با حکم خمینی که از رادیو در آن زمان اعلام شد به گلوله بسته شد. مجاهدین این روز را پایان مبارزه مسالمت آمیز و آغاز مقاومت سراسری علیه خمینی اعلام کردند.

پیشینه

برای بررسی حوادث این روز و این که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه مسلحانه روی آورد، باید به پیشینه‌ی درگیری‌ها بین سازمان مجاهدین خلق ایران و حاکمیت خمینی، پرداخت.

بعد از سقوط شاه و استقرار حکومت خمینی، از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ یعنی در فاصله کمتر از دو سال و نیم سیاست مجاهدین فعالیت مسالمت آمیز سیاسی بود. این موضوع اما از طرف طرفداران روح الله خمینی تحمل نمی‌شد.

حمله به دفاتر و میتنگ‌های مجاهدین در سراسر کشور توسط نیروهای حکومتی انجام می‌شد، سازمان مجاهدین از این حملات تحت عنوان چماقداری یاد می‌کند که توسط حکومت پشتیبانی می‌شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران می‌گوید از سال ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ نزدیک به ۷۰ نفر از اعضا وهواداران آن در حملات نیروها و هواداران حکومت کشته و هزاران نفر مجروح شده اند.

احمد خمینی پسر خمینی هم در خرداد ماه ۱۳۵۹ در نامه‌ای به مجلس به پدیده‌ی چماقداری که همان حملات به میتنگ‌ها و تجمعات سازمان مجاهدین خلق ایران بود اعتراض کرد، وی نوشت:

«چماقداری باید هرچه زودتر ریشه کن شود، نمی دانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمی گویند و چرا چماقداران را دستگر نمی کنند و در مقابل مردم ستم دیده ما که تازه از یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردند محاکمه نمی کنند؟ چرا در این زمینه ساکتند؟ بخدا تاریخ درباره آنان بدقضاوت خواهد کرد».

در زمینه فعالیت‌های مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:

«در بهمن ۵۸ (یعنی فقط یک‌سال پس از انقلاب) ۶۰ هزار نسخه از نشریه‌ی مجاهد توقیف و سوزانده شد». [۱۷]

روزنامه لوموند در خرداد ۱۳۵۹ نوشت: «بنا‌ به گفته‌ی ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است».

هر روز مجاهدین از فشارهای حکومت علیه هوادارنشان شکایت می‌‌‌کردند، اما نتوانستند کاری از پیش ببرند. خمینی در ۴ تیر ۱۳۵۹ در دیدار با «اعضای شوراهای اسلامی کارگران» گفت:

«ممکن است من هی بگویم اسلام و هی بگویم فدایی اسلام و فدایی خلق و هی بگویم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، این حرفها را بزنم، لاکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه می‌کنید، که از اول من مخالفت کردم.... دشمن ما نه در آمریکا، نه در شوروی و نه در کردستان است، بلکه در همین‌جا در مقابل چشم‌های ما، در همین تهران است...منافق‌ها بدتر از کفارند، ما سوره منافقین داریم سوره‌ی کفار نداریم»

خمینی در همین سخنرانی در رابطه بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران هم گفته بود[۱۸]:

«اگر یک دزدی را یک جایی کشتند و از طایفه شما بود آن وقت شما می‌شوید انقلابی؟»

این صحبت‌ها از عمق اختلاف و دشمنی بین خمینی و سازمان مجاهدین خلق ایران پرده بر می‌داشت. بعد از این موضع‌گیری صریح خمینی، سازمان مجاهدین خلق ایران تصمیم گرفت که دفاتر و ستادهای خودش را تعطیل کند، مهدی ابریشمچی از مسؤلین سازمان مجاهدین خلق ایران در این زمینه گفت[۱۹]:

تظاهرات نیم میلیون نفری در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
تظاهرات نیم میلیون نفری  مردم تهران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

«بعد از حمله آشکار خمینی، دو راه در مقابل ما وجود داشت، یکی این‌ که، همان جا وارد درگیری با ارتجاع بشویم، دیگر این که، فرصت را برای یک دوران کار سیاسی که هنوز به انتها نرسیده بود، با شکل و فرم جدید، غنیمت بشماریم».

سازمان مجاهدین با شعار «ستادها را به میان مردم منتقل کنیم» دفاتر و ستادهایش را تعطیل کرد.

در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق شروع شد، رویدادی که موقتاً کشاکش بین حکومت و سازمان مجاهدین را منجمد کرد، جنگ رویدادی نبود که نیروهای سیاسی بتوانند به سادگی از کنار آن بگذرند، سازمان مجاهدین هم از کادرها و هوادارانش خواست که به جبهه‌های جنگ رفته و از خاک ایران دفاع کنند، به این ترتیب بخشی از اعضای سازمان مجاهدین به جبهه‌های جنگ رفتند، اما حکومت این موضوع را برنتابید و در آبان ۱۳۵۹ دادستانی انقلاب آبادان طی حکمی خواستار خروج گروههای سیاسی از جمله مجاهدین خلق از شهر آبادان شد و برای خروج آنها یک ضرب الاجل ۲۴ ساعته در نظر گرفت.

به این ترتیب موضوعی که انتظار می‌رفت شاید بتواند نقطه اشتراک بین حکومت و سازمان مجاهدین باشد، به نقطه‌ی تقابل کشیده‌شد.

پرونده:Ghafari in 30 khordad 1360.png
هادی غفاری مسلح در سرکوب تظاهرات  ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

سازمان مجاهدین خلق در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ نامه سرگشاده‌ای به خمینی نوشت و در آن شکایات خودش را مطرح نمود، خمینی هم در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰ در یک سخنرانی اینچنین گفت که پاسخ به مجاهدین تلقی شد:

«غلط می‌کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. باید قانون را قبول کنی! ولو خلاف رأی شما باشد، برای این‌که میزان اکثریت است و شورای نگهبان و.. اگر می‌خواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را... به جای نطق و نامه‌ی سرگشاده و از این مزخرفات، برگردید به اسلام! وگرنه منزوی می‌شوید!»

ارواند آبراهامیان یک تاریخ نویس ارمنی- آمریکایی که زاده ایران است در خصوص دستگیری‌های قبل از ۳۰ خرداد می‌نویسد:

«در اوایل خرداد ۶۰ زندانها ـ به‌خصوص در تهران، شهرهاى مرکزی و شهرهاى حومه‌ی دریای خزر ( شهرهاى شمال)، بیش از ۱۱۸۰ تن از مجاهدین بازداشت شده بودند»

در این دوران، ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور وقت هم از جانب گروه‌های تندرو تحت فشار بود، نوار حسن آیت از اعضای حزب جمهوری اسلامی، انعکاس زیادی در سطح جامعه داشت، وی در این نوار گفته بود:

«ما توی این قانون آمدیم فرمانده کل قوا را داده ایم به رهبر، اگر‌ آن بیاید او را نماینده‌ی خودش بکند این اصل نیست، هر وقت خواست می‌تواند ازش بگیرد، اختیارات کامل را هم که دادیم به مجلس، رئیس جمهور فقط می‌تواند مدال بدهد و مدال بگیرد و سفرا را به حضور بپذیرد...هیچ کاری نمی تواند بکند، یعنی هر چه بخواهد سرو صدا کند باعث می‌شود روز به روز ضعیف‌تر شود».

این اظهارات نشان می‌داد که خمینی قصد دارد حکومت خودش را یک‌پایه کند و بنی‌صدر را هم کنار بزند، در عمل هم ابتدا او را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و سپس عدم کفایت سیاسی او برای ریاست جمهوری را در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در مجلس خودش به تصویب رساند و او را برکنار کرد. مجاهدین خلق برکناری بنی‌صدر را پایان فضای باز سیاسی می‌دیدند و از این جنبه برایشان اهمیت خاصی داشت.

دستگیرشدگانی که بدون احراز هویت اعدام شدند-۳۰ خرداد۱۳۶۰

ماجرای برکناری بنی‌صدر از روز ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد، و معلوم بود که چند روز دیگر عملی خواهد شد، به عقیده‌ی مجاهدین در این چند روز هنوز امکان تجمع و فعالیت سیاسی بود، آنها روز ۳۰ خرداد را برای تجمع خود در نظر گرفتند. در این روز نیم‌میلیون نفر از مردم تهران به خیابان‌ها ریختند، تظاهرات از ساعت ۴ بعد از ظهر از تقاطع ولیعصر(مصدق)- انقلاب آغاز شد، اما این تظاهرات مسالمت آمیز به گلوله بسته شد و تعدادی کشته و مجروح و بازداشت شدند.

ارواند آبراهامیان در خصوص تظاهرات ۳۰ خرداد می‌نویسد[۲۰]:

«جمعیت زیادی در بسیاری شهرها ظاهر شدند... در تظاهرات تهران بیش از 500هزار نفر شرکت کرده بودند... اخطار علیه تظاهرات به‌طور مستمر از شبکه‌ی رادیو تلویزیون پخش می‌شد... اعلام کردند تظاهر کنندگان محارب با خدا محسوب می‌شوند. حزب‌اللهی‌ها مسلح شده و با کامیون‌ها آورده شده بودند... به پاسداران دستور شلیک داده شده بود. تنها در محدوده‌ی دانشگاه تهران 50 کشته، 200 زخمی و 1000نفر دستگیر شدند. مسئول زندان اوین با خوشحالی اعلام کرد جوخه‌های اعدام 23 تظاهر کننده، از جمله چند دختر نوجوان را اعدام کرده‌اند. دوران ترور آغاز شده بود». 

در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تعدادی از دستگیر شدگان بدون احراز هویت اعدام شدند و دادستانی انقلاب با انتشار عکس آنها از والدینشان خواست که اجسادشان را تحویل بگیرد.

به این ترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران وارد یک رویارویی نظامی با حاکمیت خمینی شد.

 تشکیل شورای ملی مقاومت

روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۰ مسعود رجوی شورای ملی مقاومت را به مثابه شورایی برای اتحاد کلیه نیروها علیه خمینی در تهران تأسیس کرد، . چند روز بعد یعنی روز ۷ مرداد ۱۳۶۰ مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی‌صدر از قلب پایگاه یکم شکاری تهران به فرانسه پرواز نمود.

خلبانی این پرواز را بهزاد معزی خلبان اختصاصی محمدرضا شاه به عهده داشت. این پرواز نقش مؤثری در بین المللی شدن شورای ملی مقاومت داشت. از جمله تمامی خبرگزاری‌ها آنرا گزارش کرده و کلود شسون وزیرخارجه فرانسه در فرودگاه پاریس به هنگام فرود آن، حضور پیدا کرد.

اجلاس شورای ملی مقاومت
اجلاس شورای ملی مقاومت

محل اقامت مسعود رجوی در شمال پاریس در اورسواواز در خانه برادرش دکتر صالح رجوی بود که مورد توجه و مراجعه خبرنگاران و مقام‌های سیاسی فرانسوی و دیگر کشورها قرار گرفت.

مسعود رجوی در خصوص تأسیس شورای ملی مقاومت می‌گوید:

«تير ۱۳۶۰ در تهران، ماهی پر از رنج و خون بود. هر شب تا صبح، پاي بی‌سيمها و "صامت" بودیم و اخبار درگیریهای مسلّحانه بين مجاهدین و پاسداران ارتجاع را در سراسر شهر دنبال می‌كردیم. اعدامهای اوین هم لاینقطع ادامه داشت. علاوه بر اینها، سیل خبرهای شهرستانها و درگیریهای سراسر كشور هم جریان داشت. به‌راستی روزگار آزمایش فرارسیده بود. به‌خصوص كه از ۳۰ خرداد ـ ‌‌كه ارتجاع قهّار خمینی تیغ كشیده بود ‌ـ دیگر هرچه به اطراف می‌نگریستی، خبری از مدعیان پیشین نبود."مهیب‌ترین" نیروی ارتجاعی تاريخ ايران هم‌چون ديو تنوره می‌كشيد. مشروعیت مذهبی و قدرت سياسی و قانونی و مشروعیت ربوده شده‌ی ناشی از انقلاب ضدسلطنتی را يك جا با هم یدک می‌كشيد و حق حاكمیت مردم را به تمام  و كمال با قانون اساسی ولايت فقيه قبضه كرده بود.

متقابلاً من عمد داشتم که اطلاعیه‌ی تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در برابر «مجلس شورای اسلامی» خمینی و در برابر کل رژیم ارتجاعی، دقیقاً در روز ۳۰ تیر در تهران و شهرستان‌ها به طور همزمان منتشر گردد و همین‌طور هم شد. خمینی از شیخ فضل‌الله و کاشانی نسب برده بود و در برابر او، مقاومت ایران هم می‌باید اصل و نسب تاریخی خود را اعلام می‌نمود.»[۲۱]

 طرح‌ها و مصوبات شورای ملی مقاومت

شورای ملی مقاومت از موضع آلترناتیو و اپوزسیون جمهوری اسلامی برنامه و اساسنامه‌ی خود و دولت موقت و همچنین آیین‌نامه‌های داخلی خودش را در نیمه‌ی دوم سال ۱۳۶۰ به تصویب رساند: [۲۲]

شورا تصویب کرد که دولت موقت حداکثر ۶ماه پس از سرنگونی رژیم آخوندی انتخابات برای تشکیل ”مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی” را برگزار کند. پس از تشکیل این مجلس وظیفه شورای ملی مقاومت و موجودیت آن خاتمه می یابد و دولت موقت استعفای خود را به مجلس مؤسسان تقدیم می کند.

مجلس مؤسسان وظیفة تدوین قانون اساسی جمهوری جدید و تعیین دولت جدید و قانونگذاری برای اداره امورکشور تا قبل از تصویب قانون اساسی جدید را برعهده دارد . دورة مجلس مؤسسان حداکثر دو سال است. 

شورا طرحهای مختلفی برای آیندة ایران تصویب کرده است از جمله:

  • طرح صلح شورای ملی مقاومت
  • طرح خودمختاری کردستان ایران
  • طرح رابطه ٌدولت با دین و مذهب
  • طرح آزادیها و حقوق زنان
  • در سال ۱۳۷۲ به‌ پیشنهاد مسئول شورا، شیروخورشید، نشان باستانی ایرانیان به‌عنوان آرم رسمی شورا مورد تصویب قرار گرفت و پرچم سه رنگ ایران به آن مزین شد.
  • در سال ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت به اتفاق آراء مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال برگزید.
  • در سال ۱۳۸۱ شورا، طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی را اعلام کرد. و در چارچوب این جبهه آمادگی خود را برای همکاری با دیگر نیروهای سیاسی ابراز نمود. 

جبهه همبستگی ملی، نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه می کنند، در برمیگیرد.

  • در سال ۱۳۸۴ رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت، اعلام کرد: « ما در ایران آزاد شده از ستم ملایان، از لغو حکم اعدام و از امحاء همة انواع و اشکال مجازاتهای وحشیانه، دفاع می‌کنیم و نسبت به آن متعهدیم. 
  • ما تعهد خود را به کنوانسیون منع شکنجه و قوانین بین‌المللی انساندوستانه و کنوانسیون رفع تبعیض از زنان، یکبار دیگر مورد تأکید قرار می‌دهیم».

شورا در حکم یک پارلمان در تبعید و مجلس قانونگذاری عمل می‌کند. بیش از ۵۳۰ عضو دارد که. ۵۲% آنها را زنان تشکیل می‌دهند. ۲۵ کمیسیون دارد.

بر اساس آیین نامه داخلی شورا، جلسات شورا با نصف بعلاوه یک عضو تشکیل میشود و تصمیمات با رای نصف بعلاوه یک حاضران تصویب میشود. اما مطابق با گفته اعضای شورای ملی مقاومت، این شورا اساساً در تصمیم‌گیری‌ها بنا را بر اقناع کامل همه اعضا می‌گذارد.

اعضای شورا از جمله شامل احزاب، هنرمندان و نویسندگان، پزشکان، تجار و بازاریان، استادان دانشگاه، نظامیان، ورزشکاران، سیاستمداران، کارشناسان ، صاحبان صنایع می‌باشند.

سازمانهای عضو شورای ملی مقاومت

سازمان های عضو شورای ملی مقامت ایران سازمان های زیر هستند

  • سازمان چریک های فدایی خلق ایران
  • کانون توحیدی اصناف
  • جمعیت استادان دانشگاه ها و مدارس عالی کشور
  • سازمان داد ایران
  • سازمان مجاهدین خلق ایران

طبق قوانین این شورا، سازمان مجاهدین خلق نیز به عنوان یک عضو تنها یک رای در شورای ملی مقاومت دارد. پیش ازین احزاب موجود در شورای ملی مقاومت دارای حق وتو بودند که این حق ملغی گردید.

انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق ایران

بر اساس مستندات سازمان مجاهدین خلق ایران انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین خلق ایران از جمعبندی ۳ ساله کار مجاهدین از سال ۱۳۶۰تا ۱۳۶۳ شروع شد، در این جمعبندی مشخص شد که زنان علی‌رغم این که همراه مردان و دوشادوش آنان در تمامی مراحل بوده‌‌‌اند اما حضوررده‌ی تشکیلاتی زنان با سطح مسئولیت پذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزه انطباق ندارد. نتیجه گیری که آغاز تغییرات و تحولاتی در سازمان مجاهدین شد که آنرا انقلاب ایدئولوژیک می‌نامند.

مجاهدین تصمیم گرفتند این نابرابری در درون سازمان مجاهدین را رفع کنند. از نظر دفتر سیاسی و مرکزیت مجاهدین برای حل این مشکل در ابتدا باید در بالاترین سطح سازمان، یعنی در رأس به آن پرداخته می‌شد

در همین راستا بود که مریم رجوی، که از شاخصه های رشد در این سازمان به شمار می آمد وارد حلقه رهبری سازمان مجاهدین شد و مسعود رجوی رهبری خودش را با یک زن به اشتراک گذاشت.

مسعود رجوي در روز ۷ بهمن۱۳۶۳، خانم مريم عضدانلو را به عنوان «همرديف مسئول اوّل سازمان مجاهدين خلق ايران» معرفي كرد و گفت:

«...در ميان عموم خواهران رزمنده و قهرمان ما، خواهر مجاهد مريم عضدانلو پس از اشرف شهيد، ذی‌صلاح‌ترين آنها بوده و سه سال پس از شهادت اشرف و در پی 14سال مبارزه و حيات رهایی‌بخش انقلابي و توحیدی در راستا و در رابطه با سازمان مجاهدين خلق ايران، به عنوان همرديف مسئول اول سازمان برگزيده شده است. طی اين دوران و به ويژه از 30خرداد سال 60 به اين سو، وی مدارج و مراحل خطير مربوط به ارتقاي ايدئولوژيكی و تشكيلاتی خود را با آزمايشات متعدد و با سرفرازی و موفقيت از سر گذرانده و لذا اكنون در بيستمين سال حيات خونين و پرافتخار سازمان مجاهدين خلق ايران برای نخستين بار رسماً جايگاه ايدئولوژيكی و تشكيلاتی شايسته براي ذيصلاحترين و بالاترين زن انقلابي مجاهد خلق را احراز می‌کند...   اين انتخاب و تصميم ناظر بر آن كه توسط دفتر سياسی و كميته‌هاي مركزی سازمان ما اتخاذ شده است، يكي از عالی‌ترين دستاوردهای عقيدتی و تشكيلاتی جمعبندی جامع (سياسی، نظامی و تشكيلاتی) چهارمين سال مقاومت انقلابی مسلحانه سراسری (پاييز ۱۳۶۳) در زمینه‌ی تشكيلاتی است....   بايستی تصريح كنم كه بر حسب موازين عقيدتی و تشكيلاتی مجاهدين خلق ايران، ما هيچ‌گاه در جريان مبارزات انقلابی خود به تقسيم‌بندی و جداسازی تشكيلاتی زن و مرد از يكديگر (چه از مواضع ارتجاعی خمينی و چه از مواضع زن‌گرايانه ابتذالی) معتقد نبوده و نيستيم و يقين داريم كه در سازمان ما ـ به‌ويژه در رأس رهبری آن ـ زمينه‌یی براي اين گونه دوگانگی‌ها و جداسازی‌ها وجود ندارد...».[۲۳]

روز ۱۹اسفند ۱۳۶۳، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، طی اطلاعیه‌یی تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین، مسعود و مریم، و انقلاب نوین مردم ایران را اعلام و معرفی نمود. در این اطلاعیه آمده است:

«این سرآغاز یک تحول کیفی در اندیشه و مناسبات درونی مجاهدین و ورود زنان مجاهد به سطح رهبری به‌منظور آزاد کردن و استخراج حداکثر پتانسیل برای سرنگونی رژیم آخوندی بود؛ تحولی که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامیده می‌شود».

اما مریم رجوی خانواده‌اش را با مسؤلیت جدیدی که در آن قرار گرفته بود، در تعارض می‌دید، لذا از همسرش مهدی‌ ابریشم‌چی جدا شد، مسعود رجوی مخالف این جدایی بود. اما آن دو با توافق خودشان تصمیم به جدایی گرفته بودند، در ادامه مریم رجوی در اقدام عجیب و متهورانه‌ی دیگری به رغم اتهاماتی که می‌دانست نثار او خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد .او خود می‌گوید

«این دوران کوتاه بر او سی سال گذشته است!»

نهایتاً با پیشنهاد مریم رجوی برای ازدواج با مسعود رجوی حلقه‌ی آخر انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین کامل شد و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با مراسمی که در اورسواواز در شمال پاریس برگزار شد به اطلاع عموم رسید.

در مورد علت این ازدواج گفته می‌شود:

مسعود رجوی در سخنانش درباره‌ی «پيام انقلاب ايدئولوژيك» گفت[۲۴]:

«راستی، جوهر ايدئولوژيك انقلاب چه بود؟ آخر، رهایی زن، تازه، قدم اول بود. زدودن افكار ارتجاعی راجع به زن، قدم اول بود. پيام اين انقلاب، انفجار رهایی است... از طريق تولد يك رهبری نوين. انفجار رهایی كه روی محور ترقی، پيشرفت و منافع مردم، ما را يك گام، يك قدم كيفی، بالاتر قرار می‌دهد؛ ما را جهش می‌دهد».

مریم رجوی در مورد انقلاب ایدئولوژیک و هدف این انقلاب می‌گوید:[۲۵]

«مجاهدين به اين کشف مهم رسيدند که اگربخواهند در مقابل استبداد مذهبی بايستند، بايد با نظام مردسالار و ارتجاعی مبارزه کنند يعنی با ايدئولوژی جنسيت. انقلاب ايدئولوژيک، نشأت گرفته از ديدگاه انسانشناسانه مجاهدين است که سراپا با ديدگاه ارتجاع خمينی متضاد است. در اين ديدگاه، انسانها، مرد يا زن به دنيا می آيند و از نظرفيزيولوژيک متفاوتند، ولی از نظرانسانی برابر هستند. اما در ايدئولوژی جنسيت، اصالت با برتری جنس مرد برزن است. و اين نظرگاهی است ساخته تاريخ و فرهنگ ستم و بهره‌کشی که عامل به بند کشيدن زن و مرد و کل جامعه است. بنابراين ايدئولوژی جنسيت، غريزه آدمی نيست، جنس و طبيعت زن ومرد نيست؛ بلکه رفتار، ذهنيت و فرهنگی است که ساخته ستم و بهره کشی است. در ايدئولوژی ارتجاعی خمينی، مردان از سرکوبگری وبه ويژه سلطه برزنان، هويت پيدا می کنند. اين چيزی است که سمت دهنده آنهاست. يعنی شخصيت و هويت مرد وابسته به سرکوب وبهره کشی از زن است و بدون احساس برتری نسبت به زن، خود را تهی وفاقد اعتماد بنفس حقيقی می بيند. در اين ايدئولوژی، همچنين زنان، تحت سلطه بودن و اتکا به مردان و درجه دو بودن خود را منطقی و طبيعی می دانند. در نتيجه، زن خصلتی جدا از انسانيتش می يابد. خصلت شيئی که با فايده کالايی اش برای ديگران سنجيده می شود. به عبارت ديگر، زن نيزدر اسارت همين نگرشی است که به خودش دارد. آن چنان که سيمون دوبوار گفته است: «زنان، زن زاده نمی شوند، بلکه به زن تبديل می شوند».در حقيقت، رابطه زن ومرد از طبيعت انسانی آنها اکيداً فاصله می گيرد. يعنی، نه زن خود را انسانی برابرمی بيند، نه مرد زن را انسانی برابرمی داند. حاصل اين نگرش، اصالت دادن به ويژگي‌های ژنتيک و موروثی انسان است. مانند جنس، شکل، مليت، نژاد وزبان و اين يعنی پذيرش يک سرنوشت کور. در حالی که در نظرگاه ما انسانيت و شخصيت انسان را، انتخاب و عمل خودش می سازد. هرگاه انسان قادر شود اين ساخت اجتماعی و تاريخی را کنار بزند، آزادی به معنی حقيقی آن، برای همه، اعم از زن و مرد فراهم می شود. ما تشخيص داديم که ايدئولوژی جنسيت، يعنی همان نظرگاه ارتجاعی آخوندی به انسان، مانع بارز شدن تواناييهای انسان است. وقتی که اين مانع، در نتيجه يک مبارزه جمعی و طولانی در جنبش ما کنار زده شد، زنان به جای کنش پذيری و مسئوليت گريزی، مسئوليت پذير شده و در سراسر جنبش، کليدي‌ترين نقشها را برعهده گرفتند و بعد از آن مردان نيزتوانستند بينش و درک ارتجاعی از زن را از خود دور سازند و در عمل، مدافع آرمان برابری شوند. بله؛ اين زنان هستند که بايد ابتدا، قيمت آزادی ورهايی و باور به خود را بپردازند و بعد از اين است که راه برای تغييرورهايی مردان باز می‌شود». 

رفتن به عراق

شورای ملی مقاومت ایران در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۵ در یک جلسه‌ی فوق‌العاده تصمیم گرفت محل اقامت مسؤل شورا از اروپا به عراق منتقل شود، بیانیه‌‌ی شورای ملی مقاومت در این باره توضیح داد:

«رژیم خمینی می‌كوشد تا از یك سو، با راه‌انداختن حركت‌های «مخالف» ساخت كارگاه‌های خاك گرفته‌ی قم یا امتیاز دادن به برگهای سیاسی سوخته و مدعیان بی‌اعتبار خود در خارج كشور، ‌جنبش مقاومت انقلابی را منزوی كند، و از سوی دیگر، با توسل به شیوه‌های رایج خود، از جمله گروگانگیری و شانتاژ سیاسی،‌ كشورهای دیگر را برای فلج‌كردن جنبش انقلابی تحت فشار قرار دهد...».[۲۶]

فشارهای سیاسی- عملیات تروریستی علیه مسعود رجوی

دولت ایران در آن زمان شرط عادی‌سازی روابط خود با دولت فرانسه را اخراج مجاهدین، می‌دانست، همچینی آزاد سازی گروگان‌های فرانسوی در لبنان هم منوط به اخراج مسعود رجوی بود.

رفسنجانی که آن زمان ریاست مجلس ایران را به عهده داشت در دیدار با کاردار فرانسه در تهران گفت:

«اکنون فرانسه به شدت متهم است که از تروریست‌ها حمایت می‌کند، این عذر را که بگویید ما پناهنده‌ی سیاسی می‌پذیریم، حرفی بیش نیست....»[۲۷]

روزنامه القبس کویت درباره اقدامات دولت فرانسه در رابطه با مجاهدین نوشت[۲۸]:

«مقامات فرانسوی اخیراً یک سلسله تدابیر جدید به منظور کاستن از دامنه‌ی فعالیت‌های مخالفان رژیم ایران در آن کشور و یا پایان دادن به فعالیت‌های آنها اتخاذ کرده‌اند»

روزنامه فرانسوی لوموند هم در این زمینه نوشت[۲۹]:

«... آقای پاندرو، قائم مقام وزیر امنیت فرانسه مانند نفر پیش از خود در این پست، نمی‌اندیشد و تحت نظر قرار دادن رهبر مقاومت ایران (مسعود رجوی) را مورد بررسی قرار داده است...»

تلویزیون کانال ۳ فرانسه در روز اول خرداد ۱۳۶۵ اعلام کرد:

«معاون نخست وزیر ایران با اشاره به مخالفین ایرانی پناهنده در فرانسه و مسعود رجوی و مجاهدین خلق خواهان استرداد آنها شد».

   خبرگزاری فرانسه در گزارشی از میهمانی «انجمن مطبوعات دیپلوماتیك»، به نقل از ژاك شیراك نخست وزیر وقت فرانسه گفت[۳۰]:

«به زودی اقداماتی جهت جلوگیری از فعالیت‌های پناهندگان ایرانی در فرانسه علیه رژیم ایران، انجام خواهد شد. آقای شیراك به روشنی مجاهدین خلق آقای رجوی، پناهندگان مستقر در اورسوراوآز، را در اولویت قرارداد و گفت: فرانسه مراقبت خواهدكرد كه از زیاده‌روی‌های برخی از پناهندگان ایرانی كه بی طرفی را كه هنگام درخواست پناهندگی از فرانسه به آن متعهد شده اند، رعایت نمی كنند، جلوگیری شود».

در تاریخ ۲۶دی ۱۳۶۴، هفته‌نامه فرانسوی VSD در مقاله‌یی تحت‌عنوان «‌تهران خواسته‌هایش را افزایش می‌دهد، بهای هول‌انگیز گروگانهای فرانسوی در لبنان» نوشته بود:

«فعالیتهای سیاسی تبعیدیان محدود خواهد شد و حتی برخی از آنها قربانی خواهند گردید. به‌عنوان مثال، مسعودرجوی، رهبر مجاهدین خلق، که تا به‌حال توسط دو اسکادران ژاندارم در محل اقامتش در اور‌سور‌اواز حفاظت‌ شده است، این‌خطر وجود دارد که یکی از نخستین کسانی باشد که بدون‌دفاع می‌ماند».‌

در ۱۳ فروردین ۱۳۶۵، شب‌هنگام، بمبی در چند ‌صدمتری اقامتگاه مسعود رجوی در اورسورواز، منفجر گردید. مجاهدین این‌انفجار را بک اخطار تلقی کردند.[۳۱]

 رولان‌ژاکار، نویسنده فرانسوی، در کتابش به‌نام «قاتلان بدون‌مرز»  از طرح‌های دیگری برای ازمیان‌برداشتن مسعودرجوی خبر داد.[۳۲]

به موازات فعالیتهای جمهوری اسلامی برای استرداد مسعود رجوی، حکومت ایران یک‌رشته طرحهای تروریستی علیه او را دنبال می‌کرد. این‌طرحها که تعداد آنها به‌۲۶مورد می‌رسید، در تاریخ ۲۳اسفند ۱۳۶۴ توسط شورای ملی مقاومت افشا شدند‌. در سال‌۲۰۰۰ هم یک‌کتاب پرفروش به‌نام «جاسوس خدا» در فرانسه که توسط «پاتریک‌راپیه»، نویسنده و سردبیر هفته‌نامه فرانسوی ژورنال‌دودیمانش، با همکاری دو مأمور سرویس ضد‌جاسوسی فرانسه (DST) نوشته شده بود، ماجرای دست‌داشتن جمهوری اسلامی و به‌طورمشخص، سفارت آن در پاریس را در چند‌عملیات تروریستی،کهبرای ترور مسعود رجوی طراحی شده بود، در ۴۲۰صفحه و با ذکر جزئیات بازگو کرد.[۳۳]

در یک نگاه کلی می‌توان دید که نبرد سنگینی بین سازمان مجاهدین خلق ایران و دولت ایران برای حضور مجاهدین در خاک فرانسه درگرفته بود، میزبان فرانسوی هم تمایل چندانی برای حضور این میهمان از خودش نشان نمی‌داد، همچنین مسعود رجوی قصد داشت ارتش آزادیبخش را در عراق تاسیس و رزمندگانش را در مرزهای ایران مستقر بودند ساماندهی کند.

سفر مسعود رجوی به عراق[۳۴][۳۵]

روز ۱۷ خردادماه ۱‍۳۶۵ مسعود رجوی مسؤل شورای ملی مقاومت با تعداد کمی از همراهانش، از فرودگاه اورو (EVRO) پاریس را به مقصد عراق ترک کرد، به این ترتیب محل اقامت مسؤل شورای ملی مقاومت از پاریس به بغداد جابجاشد. در آن دوران اخراج مجاهدین از عراق خواست مبرم دولت ایران بود،

در چنین شرایطی بود که شورای ملی مقاومت در اجلاس فوق‌العاده روز ۲۳اردیبهشت ۱۳۶۵، به‌اتفاق‌آرا تصمیم گرفت که مسئول شورا به کشور عراق عزیمت کند.

مسعود رجوی در فرودگاه مورد استقبال طه‌یاسین رمضان نایب اول نخست وزیر عراق به نمایندگی از سوی رئیس جمهور وقت این کشور، قرار گرفت، در هیأت استقبال، وزیران خارجه، کشور، فرهنگ و تبلیغات، آموزش عالی و بازرگانی به همراه طه‌یاسین رمضان بودند. مسعود رجوی مستقیماً از فرودگاه به زیارت نجف و کربلا رفت.[۳۶]

جنگ ایران و عراق و نقش سازمان مجاهدین خلق

جنگ ایران و عراق (شروع ۳۱شهریور ۱۳۵۹ پایان ۲۹مرداد ۱۳۶۷)، بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام، طولانی‌ترین جنگ در قرن بیستم بود، در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ نیروهای ارتش عراق به خاک ایران حمله کردند، همزمان نیروی هوای دولت عراق هم چندین فرودگاه کشور را مورد حمله قرار دادند، این شروع جنگی طولانی و فرسایشی بود که امکانات دو کشور را می‌بلعید و از بین‌ می‌برد.

زمینه‌های آغاز جنگ

درباره‌ی دلایل شروع این جنگ باید به حوادث و اتفاقات قبل از شروع جنگ  توجه شود، طرف عراقی و طرف ایرانی هر کدام دیگری را متهم می‌کنند که عامل و محرک شروع کننده جنگ بوده است،

خمینی در نخستین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) گفت[۳۷]:

«ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم»

همچنین او در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ در پیامی تلویزیونی به صدام اشاره کرد و گفت[۳۸]:

«صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیراسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد باید، بداند که با این اعمال ضداسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیرانسانی و غیرقانونی بعث را با دست خود می‌کند.

ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپا خیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. ای عشایر فرات و دجله! همه با هم و با همه‌ی ملت اتحاد کنید و این ریشه‌ی فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید و برای خدا دفاع از کشور اسلامی خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست. ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنیدو به ملت بگرایید و دست آمریکا را که از آستین صدام بیرون آمده‌است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است».

خمینی به ارتش عراق فرمان قیام داد
خمینی به ارتش عراق فرمان قیام داد

خمینی سپس در ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ ارتش عراق را به کودتا علیه صدام تشویق کرد[۳۹]:

صاحب منصبهای خوب ما داریم در عراق. صاحب منصبهای صحیح و متدین هستند. خود آن‌ها کودتا کنند و این را از بین ببرند؛ و حرام است بر آن‌ها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند؛ و باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد.

دولت عراق هم برخی علمای شیعه را عامل ایران می‌دانست بر این اساس محمدباقرصدر را اعدام کرد. خمینی در پیامی به مناسبت کشته شدن محمد باقر صدر، با دیگر ارتش عراق را به قیام و کودتا علیه صدام فراخواند:

«عجب آن است که ملتهای اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاه‌ها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصایب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله ـ وارد می‌شود بی‌تفاوت بگذرند و به حزب بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کنند؛ و عجب‌تر آنکه ارتش عراق و سایر قوای انتظامی آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند.من از رده بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه‌داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ یا از پادگانها و سربازخانه‌ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه‌ی ننگ را از کشور عراق بزدایند».[۴۰]

صدام حسین رییس جمهور وقت عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ جلوی دوربین‌های تلویزیونی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرد و عملا از آن خارج شد، این بار اختلافات مرزی با اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک در هم آمیخته شده بود و صدام عصبانیت خود را اینطور بروز داد، چند روز بعد یعنی در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به خاک ایران حمله کرد.

عدم پذیرش پیشنهادات آتش بس توسط خمینی

شورای امنیت ۷ روز پس از آغاز جنگ قطعنامه ۴۷۹ را صادر کرد و خواهان آتش بس شد و عراق آن را پذیرفت اما خمینی آن را رد کرد، فتح خرمشهر و عقب نشینی نیروهای عراقی از خاک ایران نقطه عطف مهمی‌ در سرنوشت جنگ به شمار می‌رفت، در این زمان در عرصه‌ی بین‌المللی شورای امنیت قطعنامه ۵۲۲ راتصویب کرد و خواهان آتش بس شد و عراق مجدداً آن را پذیرفت اما خمینی این قطعنامه‌ را هم نپذیرفت.

عربستان سعودی پیشنهاد پرداخت مبلغ کلانی به میزان ۶۰ میلیارد دلار غرامت جنگ کرد تا ایران به جنگ خاتمه بدهد اما ایران قبول نکرد رفسنجانی در این مورد گفت[۴۱]:

«این پیشنهاد و پیشنهادهای مخالف را قبول نمی‌کنیم، مساله ضرر و منفعت نیست، مساله، مساله حق و باطل است».

هشتم مهر ۱۳۵۹ اولین هیات سازمان کنفرانس اسلامی (متشکل از شخصیت هایی چون یاسر عرفات و محمد ضیاء الحق) به تهران آمد و درخواست آتش بس فوری در جنگ داشت که مورد پذیرش ایران قرار نگرفت. این در حالی بود که روز بعد، این هیات به بغداد سفر کرد و صدام حسین پیشنهاد آتش بس را پذیرفت. بیست و نهم مهر ۱۳۵۹، دومین سفر هیات کنفرانس اسلامی (متشکل از حبیب شطی، محمد ضیاء الحق، یاسر عرفات و ...) به تهران، برای برقراری آتش بس صورت گرفت که باز بی نتیجه بود[۴۲].

به این ترتیب جنگ به مدت ۸ سال ادامه پیدا کرد، بنا بر آمارهای غیررسمی، در طرف ایرانی نزدیک به ۲ میلیون کشته و مجروح ، نابودی ۵۰ شهر، نابودی ۳۰۰ روستا و خسارت ۱۰۰۰ میلیارد دلاری آثار جنگ بود.

مقامات دولت ایران بعدها اهمیت جنگ و این که چرا حاضر نبودند آتش بس را بپذیرند، را توضیح دادند در این زمینه جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران گفت:

«اگر جنگ نشده بود من فكر می‌كنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود، من اعتقادمه و جنگ بود كه انقلاب اسلامی رو سازمان داد، قدرت داد، تجربه داد، روحیه داد و موقعیت داد، خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، عالی بود، با جنگ بود توانستیم ضد انقلاب داخل رو سركوب كنیم، گروهكها رو سركوب كنیم.»[۴۳]

فشارهای بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق ادامه داشت. شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ را به منظور پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر کرد، اما علی رغم پذیرش این قطعنامه از طرف عراقی، دولت ایران آن را نپذیرفت،

نهایتا روح الله خمینی پس از یکی از عملیات‌های مجاهدین به نام چلچراغ که پیشروی زیادی در خاک ایران داشته و بیم آن می رفت در گام بعدی به پایتخت کشیده شود، برای بسته شدن مرزهای ایران عراق، اقدام به پذیرش آتش بس نموده و آنرا جام زهر توصیف نمود. او گفت دلیل پذیرش آتش بس را بعدها خواهد گفت.

رفسنجانی در این رابطه می‌گوید:

امام دنبال صلحند ما دنبال صلحيم تصميم گرفتيم .حالا دليلش چيه بعضيهاشو شما ميدونيد بعضيهاشم نميدونيد.و هنوزم نميتونيم همه چيزو بگيم  و يك عنصر نظامي اين حقيقتو بايد بپذيره كه هميشه گفتن همه چيز براي جامعه مصحلت نيست.در زمان خودش گفته خواهد شد.الان مصحلت نيست توضيح بديم به مردم...

محمداسماعیل کوثری از فرمانده‌هان بالای سپاه پاسداران سالها بعد راز آنرا اینچنین فاش می‌کند:

دشمنان, توطئه های واقعا گستردهای را طرح ریزی كرده بودند, چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان.در مهران, عملیاتی به زعمِ خود موفقیت آمیز انجام داده بودند.و شعارِ ”  امروز مهران فردا تهران “ را هم یكی دو ماه قبل , مطرح كرده بودند.بنا براین با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین همچون نفر بر و غیره, خود را سازماندهی كرده بودند.پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام, تمام این توطئه ها را خنثی كرد[۴۴]

بیانیه صلح و طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران[۴۵]

شورای ملی مقاومت ایران در بحبوحه‌ی جنگ ایران و عراق با دولت سابق عراق بیانیه‌ی صلح امضا کرده بود. در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۶۱ طارق عزیز نایب نخست وزیر وقت عراق با مسعود رجوی در محل اقامتش، اورسوراواز، در شمال پاریس، دیدار کرد، این دیدار مقدمه‌ای برای امضای بیانیه‌ی صلح بین دو طرف بود، هدف از این بیانیه‌ یافتن راهی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق بود[۴۶].

بعد از این دیدار و به رسمیت شناخته شدن قرارداد الجزایر توسط طرف عراقی طرح کلی صلح مورد موافقت طرفین قرار گرفت[۴۷]:

متن طرح صلح شورای ملی مقاومت

به دنبال ملاقات آقای طارق عزیز نایب نخست‌وزیر عراق با آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت و صدور بیانیه‌ی مشترک ۱۹دیماه۱۳۶۱ مبنی بر استقرار صلح عادلانه و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات دو کشور از طریق مذاکرات مستقیم براساس تمامیت ارضی،‌استقلال کامل،‌عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر،‌احترام به اراده‌ی آزاد دو ملت ایران و عراق،‌روابط حسن همجواری و همکاری متقابل در خدمت آزادی، صلح و ترقی و ثبات منطقه؛ شورای ملی مقاومت قرارداد ۱۹۷۵ (الجزایر) و مزرهای زمینی و رودخانه‌یی مندرج در این قرارداد را مبنای صلح عادلانه و پایدار اعلام می‌کند. لکن بدیهی است این پذیرش ملازم با عدم هرگونه مداخله در امور داخلی یکدیگراست. بنابراین شورای ملی مقاومت در عین تأکید بر ضرورت مصونیت مرزها از هرگونه تجاوز، ‌هرگونه مقاوله‌نامه و یا پروتکل مداخله‌جویانه و سرکوبگرانه منضم به قرارداد ۱۹۷۵ را مردود می‌شناسد. اعم از این‌که چنین مقاوله‌نامه یا پروتکلی سرّی یا علنی باشد.

شورای ملی مقاومت که برای استقلال و صلح و آزادی در ایران مبارزه می‌کند، در پی ۶ماه بررسی و پس از انجام مطالعات و مشورتهای جامع به منظور دستیابی به یک صلح عادلانه ـ که در قدم اول به ملاقات نایب نخست‌وزیر عراق با مسئول شورا و صدور بیانیه‌ی مشترک منجر گردید ـ اکنون پیشنهاد خود درباره‌ی «طرح کلی صلح» را برای اطلاع دولت عراق،‌سازمان ملل متحد، جنبش کشورهای غیرمتعهد، کنفرانس اسلامی و نیز برای آگاهی دو ملت ایران و عراق و همهٌ‌طرفداران صلح در منطقه و جهان به شرح زیر اعلام می‌نماید:

  1. اعلان فوری آتش‌بس بین کلیه‌ی نیروهای دو کشور در زمین،‌ هوا و دریا.
  2. تشکیل کمیسیون نظارت بر آتش‌بس وعقب‌نشینی تحت نظر یک مرجع مرضی‌الطرفین یا دبیرکل ملل متحد.
  3. عقب‌نشینی نیروهای دو کشور تا پشت مرزهای مشخص‌شده در پروتکلهای راجع به علامت‌گذاری مجدد مرز زمینی ایران وعراق و پروتکل راجع به تعیین مرز رودخانه‌یی بین ایران و عراق و صورتجلسات نقشه‌ها و عکسبرداریهای هوایی ضمیمه‌ی ‌آن دو که به امضای دو طرف رسیده است. زمان لازم برای عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی مذکور به تشخیص کمیسیون نظارت بر آتش‌بس، قبل از اعلان آتش‌بس تعیین می‌شود.
  4. مبادله‌ی ‌کلیه‌ی ‌اسرای جنگی، حداکثر ظرف سه ماه پس از اعلان آتش‌بس با رعایت مقررات بین‌المللی، تحت نظر صلیب سرخ بین‌المللی.
  5. ارجاع مسأله‌ی تعیین خسارتهای ناشی از جنگ به دیوان بین‌المللی لاهه جهت تعیین خسارتهای ناشی از جنگ و نحوه‌ی ‌تأدیه‌ی حقوق ایران. رأی دیوان در این مورد لازم‌الاجرا خواهد بود.
  6. تعهد طرفین به فراهم‌نمودن موجبات بازگشت پناهندگان و رانده‌شدگان دو کشور به یکدیگر، با اعلام عفو عمومی و تضمین امنیت مالی و جانی آنها.
  7. تنظیم قرارداد قطعی صلح بین دو کشور، بر مبنای احترام کامل به حاکمیت و استقلال ملی، تمامیت ارضی، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، حسن همجواری و مصونیت مرزها از تجاوز.

* طرح حاضر در یک مقدمه و ۷بند به اتفاق آرا در شورای ملی مقاومت به تصویب رسیده است.

مسئول شورای ملی مقاومت 

مسعود رجوی

۲۲ اسفند ۱۳۶۱

تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران

ارتش آزادیبخش ملی ایران
ارتش آزادیبخش ملی ایران

در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ مسعود رجوی ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد.سازمان مجاهدین خلق تا آن زمان از نیروی نظامی خود برای ضربه زدن به نیروهای نظامی دولت ایران استفاده می‌کردند، اما کارها و عملیات آنها پراکنده و در مقیاس کوچک بود، مسعود رجوی تصمیم گرفته بود تا با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی‌ ایران، حملات تعیین کننده‌تری علیه نیروهای نظامی ایران به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی داشته باشد. مجاهدین همچنین هدف خودشان از حملات را، از کار انداختن ماشین جنگی خمینی اعلام کرده بودند.

ارتش آزادیبخش چند عملیات بزرگ انجام داد که آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان از جمله آنهاست.

عملیات چلچراغ یک سال پس از تأسیس ارتش آزادیبخش انجام شد. به گزارش ستاد ارتش آزادیبخش ملی ایران، ۲۲ تیپ رزمی ارتش ‌آزادیبخش ملی ایران وارد عمل شدند، و با دو لشکر ۱۶ زرهی قزوین و لشکر ۱۱ امیر المؤمنین از سپاه و تیپ مستقل قائم از سپاه پاسداران درگیر شدند و توانستند، این دو لشکر و تیپ مستقل قائم را شکست داده و تا مقر لشکر پیشروی کنند، در این عملیات به گفته مجاهدین ۸ هزار تن از نیروهای نظامی ایران کشته و مجروح شدند و ۱۵۰۰ تن به اسارت در‌آمدند، همچنین، غنیمت‌های جنگی که به دست ارتش آزادیبخش افتاد بیش از ۲ میلیارد دلار تخمین زده شد.[۴۸]

آخرین عملیات ارتش آزادیبخش عملیات فروغ جاویدان نام داشت. مجاهدین قصد داشتند با عملیات فروغ جاویدان دولت ایران را سرنگون کنند، با وجود این که بیش از ۱۵۰ کیلومتر به داخل خاک ایران پیشروی کردند، اما از این هدف باز ماندند.

جنگ اول خلیج فارس

روز ۱۱ مردادماه ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) ارتش عراق به کویت حمله کرد و این کشور را به اشغال خودش در‌آورد، این حمله باعث شروع تنش و بحرانی شد که تمام منطقه‌ی خلیج فارس را دربر گرفت، بحرانی ‌که منجر به شروع یک جنگ و ضربه نظامی به دولت سابق عراق شد، این حملات دشمن دیرینه‌ی دولت ایران را بسیار تضعیف کرد، که این امر به نفع دولت ایران انجامید.

موسوی اردبیلی در نماز جمعه تهران گفت[۴۹]:

«این روزها روزهای خوشی به ما می‌گذرد، روزهای بسیار خوش ... روزهای خوبی است، مگر ما چه می‌‌خواستیم؟ مگر ما غیر از این می‌خواستیم؟»

از آنجا که دولت وقت عراق حاضر نشد از کویت عقب‌نشینی کند، روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۶۹ بمباران‌های حیرت‌انگیز عراق توسط نیروهای چند ملیتی شروع شد و تا ۹ اسفند ۱۳۶۹ ادامه یافت. در این تاریخ آتش‌بس بین دولت سابق عراق و نیروهای چندملیتی انجام شد و بمباران‌های مهیب متوقف شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران هم که در عراق مستقر بود، نمی‌توانست از این بحران، تأثیر نپذیرد، آنها برای پرهیز از هر گونه درگیری نظامی با هر نیرویی، در منطقه‌ای در اطراف کرکوک تجمع کردند. آنها دولت آمریکا را هم از مختصات قرارگاه‌هایشان مطلع نمودند.

عملیات مروارید

عملیات مروارید سلسله درگیر‌یهایی بود که بین نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران و نیروهای نظامی ایران در منطقه ارتفاعات مروارید انجام شد. دولت ایران قصد داشت در شرایطی که ایجاد شده بود، مجاهدین را و در صورت امکان دولت عراق از میان بردارد.

دفتر سازمان مجاهدین طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد[۵۰]:

«رژیم قرون وسطایی خمینی با فرصت طلبی تمام و با سوء استفاده از شرایط کنونی به دخالت گسترده در خاک عراق مبادرت کرده است، ... رژیم خمینی با یک برنامه ریزی و طرح مشخص و بسیج تمام عیار سپاه پاسداران ، در صدد اشغال خاک عراق و کسب حاکمیت این کشور می‌باشد. قرارگاه‌های رمضان، نجف، انصار، لشکر ۹ بدر، تیپ مقداد و ... بویژه علیه پایگاه‌های ارتش آزادیبخش فعال شده‌اند... به قرار اطلاع به دستور شخص رفسنجانی قرارگاه رمضان جیره غذایی ۲۵ هزار نفر به مدت ده ماه را به منظور پیگیری عملیات در داخل خاک عراق دریافت نموده است.»

از طرف دیگر خامنه‌ای در تلویزیون دولتی گفت[۵۱]:

«ما امیدواریم یک حکومت اسلامی در عراق بوجود بیاید».

در این بین سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه‌های زیادی صادر کرد و در آنها از تهدید حمله نظامی از سوی دولت ایران سخن گفت[۵۲]. اما شرایط عراق طوری نبود که این اطلاعیه‌‌ها جدی گرفته شود.

درگیری بین نیروهای سازمان مجاهدین و سپاه پاسداران از اواخر اسفند ۱۳۶۹ شروع شد و تا ۱۵ فروردین ۱۳۷۰ به درازا کشید. در جریان این درگیریها سرانجام نیروهای جمهوری اسلامی که شامل بسیج و سپاه پاسداران بود به ایران عقب نشینی کردند.

بعد از این عقب نشینی رفسنجانی روز ۲۳ فروردین ۱۳۷۰ گفت[۵۳]:

«ما مأمور نیستیم که ۱۳۰۰ کیلومتر مرزمان را با عراق حفظ کنیم... ممکن است بعضی‌ها از ایران بروند ... آن طرف کاری انجام بدهند و برگردند...»

قرار‌گرفتن درلیست تروریستی و خروج از آن

درزمان ریاست جمهوری بیل کلینتون که همزمان با رئیس جمهورشدن محمد خاتمی درایران بود ، وزارت خارجه آمریکا تصمیم گرفت مجاهدین را درلیست «سازمانهای تروریستی خارجی» بگذارد. 

در روز ۱۷ مهر‌ماه ۱۳۷۶ (۹ اکتبر ۱۹۹۷) ـ یك روز پس از انتشار این لیست ـ یك مقام بالای دولت كلینتون گفت[۵۴]:

«گنجاندن نام مجاهدین خلق در این لیست به‌ عنوان یك علامت حسن ‌نیت به تهران و محمد خاتمی, رئیس‌جمهور میانه‌رو آن, كه به‌تازگی انتخاب شده، صورت گرفته است».

در این باره مارتین ایندیک در سپتامبر ۲۰۰۲ مدیرکل وقت وزارت‌خارجه آمریکا به مجله‌ی نیوزویک گفت[۵۵] [۵۶]:

«... علاقه‌یی در کاخ سفید وجود داشت که باب گفتگو با دولت ایران باز شود. یکی از راه‌هایی که مقامات ارشد دولتی پیش روی خود یافتند، سرکوب مجاهدین بود. سازمانی که ایران بوضوح آن را به‌عنوان یک تهدید برای خود می‌پنداشت... نامگذاری تروریستی مجاهدین بخشی از سیاست نزدیکی کلینتون با تهران بود».

مارتین ایندیک یک بار دیگر روز ۸آذر ماه ۱۳۸۵ ( ۲۹ نوامبر ۲۰۰۶) گفت[۵۷] :

«... در سال ۱۹۹۷وزارت امور خارجه آمریکا سازمان مجاهدین خلق ایران را به لیست سازمانهای تروریستی جهانی اضافه کرد تا «یک علامت» در رابطه با علاقه‌ی آمریکا برای معامله با رفرمیست‌های تهران بفرستد... او می‌گوید که دولت محمد خاتمی این را به‌عنوان «یک دستاورد بسیار بزرگ» تلقی می‌کرد».

به دنبال نامگذاری مجاهدین در لیست تروریستی، اتحادیه اروپا هم سازمان مجاهدین خلق ایران را در سال ۲۰۰۲ در لیست گروه‌های تروریستی قرار داد.

سازمان مجاهدین خلق ایران نسبت به این نامگذاری بارها و بارها اعتراض کرد، و یک کارزار گسترده‌ی حقوقی به راه انداخت تا این که بتواند از لیست تروریستی خارج شود، مجاهدین دعوای حقوقی خودشان را ابتدا از اروپا آغاز کردند.

روز ۴تیر ۱۳۸۷ (۲۴ژوئن ۲۰۰۸) پارلمان بریتانیا پس از صدور رأی یک دادگاه در این کشور، سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف کرد.[۵۸]

به دنبال آن و پس از رأی دادگاه‌های اروپایی در روز ۷بهمن ۱۳۸۷، (۲۶ژانویه ۲۰۰۹) اعضای اتحادیه اروپا در نشست خود در بروکسل به حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از فهرست گروه‌های تروریستی رأی مثبت دادند.

خاویر سولانا نماینده عالی سابق سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا در این باره گفت[۵۹]:

«اتحادیه اروپا چاره ای بجز تبعیت از حکم دادگاه اروپایی نداشته است».

بدنبال این موفقیت برای سازمان مجاهدین، این سازمان بر روی خارج شدن از لیست تروریستی در آمریکا متمرکز شد و دعوای حقوقی خودش در آمریکا را پی گرفت.

نهایتاً روز ۱۲خرداد ۱۳۹۱ (اول ژوئن ۲۰۱۲)دادگاه استیناف فدرال آمریکا در واشینگتن با صدور حکمی، تأخیر وزیرخارجه در بازنگری را یک تأخیر فاحش توصیف کرد و به وزارت‌خارجه آمریکا چهار ماه فرصت داد تا در مورد بازنگری در لیست‌گذاری تصمیم بگیرد[۶۰].

سرانجام روز ۷مهر ۱۳۹۱برابر با ۲۸سپتامبر ۲۰۱۲هیلاری کلینتون، وزیرخارجه وقت آمریکا، با گردن نهادن به حکم دادگاه استیناف آمریکا نام سازمان مجاهدین خلق ایران، شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی ایران را از لیست‌ تروریستی وزارت‌ خارجه آمریکا حذف کرد.[۶۱]

وزارت خارجه آمریکا بیانیه‌‌ای در روز ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ در این خصوص صادر کرد[۶۲]:

 «وزیر خارجه تصمیم گرفته است که تحت قانون مهاجرت و ملیت بر اساس قانون نامگذاری مجاهدین خلق (ام ای کی) و هم نام‌های آن به عنوان سازمان تروریستی خارجی را لغو کند و ام ای کی را به عنوان یک تروریست ویژه نامگذاری شده  از لیست خارج کند. این اقدامات از امروز ۱۳۲۲۴جهانی تحت قانون اجرایی نافذ و قابل اجراست. اموال و منافع اموال در آمریکا یا در چارچوب دارایی یا کنترل افراد آمریکا دیگر بلوکه نخواهد بود و نهادهای آمریکایی میتوانند بدون دریافت مجوز وارد تبادلات با مجاهدین خلق گردند. این اقدامات در ثبت فدرال رسماً منتشر خواهد شد...».

حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق در سال ۱۳۸۱

در واپسین روز سال ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳ ) یک ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی‌ آمریکا و بریتانیا، حمله به عراق را شروع کردند، این عملیات که حمله به عراق و یا آزاد سازی عراق نام داشت، با مهیب‌ترین بمباران‌های تاریخ شروع شد، در این عملیات علاوه بر این کشورها ۲۹ کشور دیگر از جمله لهستان، ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، استرالیا و... شرکت داشتند و بخشی از نیروی نظامی یا پشتیبانی لجستیکی جنگ را تأمین کردند. این جنگ که در آن نیروهای ائتلاف بین‌المللی از پیشرفته‌ترین جنگ‌افزارها استفاده کردند، به درازا نکشید و سه هفته بعد یعنی در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) بغداد سقوط کرد و عراق به اشغال نیروهای ائتلاف در‌آمد.

بمباران مقرهای مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق ایران پیش از شروع جنگ اعلام کرد که در این جنگ بی‌طرف خواهد ماند، در این راستا نیروهایش را از تمامی نقاط مرزی به سه قرارگاه اشرف، بنیاد علوی و انزلی واقع در استان دیاله عراق منتقل کرد، مختصات تمامی این مقرات را هم به اطلاع وزارت خارجه و دفاع آمریکا و بریتانیا رساند.

اما اعلان بی‌طرفی از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران،‌ مانع از حملات نظامی آمریکا و بریتانیا نشد، تمامی مقرات مجاهدین مورد حمله سنگین هوایی قرار گرفتند، که گاه هر شب «120» بار قرارگاه‌ها و حتی سنگرها و تمام جان‌پناه‌های رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران بمباران میشد.[۶۳]

آمریکا و ائتلاف بین‌المللی نیاز داشتند که ایران را در اثناء عملیات نظامی خنثی نگه‌دارند، لذا بمباران‌های مقر جنگجویان ایرانی مستقر در عراق، هدیه‌ی شیرینی برای ایران به حساب می‌آمد.

در کتاب داستان سفر پنجاه ساله آمده است:

«یك مقام رسمی: كاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی آمریكا، و كالین پاول، وزیر امور خارجه‌ی آمریكا، معتقد بودند كه تهران می‌تواند در مقابل آمریكا كه همسایه‌ی بغل دستش را اشغال كرده است، بی‌طرف بماند، مخصوصاً اگر بداند كه به مجاهدین حمله خواهد شد و از تهاجمات آنها به ایران در آینده جلوگیری خواهد شد. این پیغام توسط مأموران انگلیسی، قبل از شروع جنگ فرستاده شد. جك استرو، وزیر خارجه انگلیس، همردیف ایرانیش، كمال خرازی، را در ملاقاتی در لندن در ماه فوریه [2003]، مطلع ساخت. ریچارد دالتون، سفیر انگلیس در ایران، این پیام را در ماه مارس در یك ملاقات با حسن روحانی، آخوندی كه رئیس شورای عالی امنیت ملی، ارگان سیاست خارجی است، تكرار كرد».[۶۴]

واشینگتن پست همر در این باره نوشت:

«دو مقام ارشد آمریكایی در ژانویه [2003]، پنهانی، با مقام‌های ایرانی دیدار كردند. آمریكا، ازجمله، خواهان این شد كه ایران مرزهایش را ببندد كه مانع فرار مقام‌های عراقی بشود و پیشنهاد داد كه آمریكا قرارگاه‌های سازمان مجاهدین خلق را كه در عراق مستقر هستند، بمباران كند. امّا، یك تعهد قابل اتكاتر برای حمله به قرارگاه‌ها از طریق مقامهای انگلیسی به تهران منتقل شد» [۶۵]

مطبوعات ایران هم این موضوع یعنی قصد حمله نیروهای ائتلاف به نیروهای سازمان مجاهدین را منعکس کردند، در این راستا روزنامه خراسان نوشت:

«مقامات بریتانیایی به نوعی به دولت ایران اطلاع دادند كه آنها به اهداف سازمان منافقین و قرارگاههای آنها حمله خواهندكرد...» [۶۶]

ریچارد دالتون، سفیر وقت انگلیس در ایران، به روزنامه‌ی فرانسوی لوموند گفت[۶۷]:

«شخصاً، به رهبران ایران تضمین داده است كه به مجاهدین خلق اجازه داده نخواهد شد در عراق بمانند. به نظر چند كارشناس، طرح ائتلاف از بین بردن این گروه است».

سخنگوی وقت سفارت انگلیس در تهران اظهار داشت كه نیروهای ائتلاف پایگاه‌های مجاهدین خلق، اصلی‌ترین گروه اپوزیسیون مسلح ایران، را در عراق بمباران كرده‌اند. آندروگرین استاك، سخنگوی سفارت انگلیس در تهران، گفت: نیروهای متحدین بیش از یك نوبت به پایگاههای مجاهدین حمله كرده‌اند.[۶۸]

در واقع مطابق گفته‌ی مقام‌های آمریكا، یك توافق خصوصی با مقام‌های ایرانی قبل از شروع درگیری‌ها صورت گرفته بود كه اگر ایران از جنگ عراق كنار بماند، نیروهای انگلیسی و آمریكایی گروه مزبور را هدف قراردهند...   ازبین بردن پایگاه عملیاتی مجاهدین خلق در عراق... یك هدف عمدۀ رژیم ایران بوده است... ژنرال نیروی هوایی، ریچارد مایرز، رئیس ستاد مشترك، تأیید كرد كه آمریكا مجاهدین را بمبارا ن كرده است... این حمله تلفات به دنبال داشت...» [۶۹]

به این ترتیب تمامی پایگاه‌های مجاهدین مورد حمله نیروهای ائتلاف قرار گرفت و نزدیک به ۵۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین در این حملات کشته شدند و دهها تن مجروح شدند. اما علی‌رغم این حملات، سازمان مجاهدین با نیروهای ائتلاف درگیر نشد.

گردآوری سلاح‌های مجاهدین مابازای حفاظت

توافق آتش بس

سازمان مجاهدین خلق ایران اردیبهشت ماه ۱۳۸۲ با نیروهای آمریکایی به یک توافق آتش بس دست یافت،

این توافق بمباران‌ها را متوقف کرد تلویزیون سی ان ان در این باره گفت[۷۰]:

«ژنرال بروكس، سخنگوی فرماندهی مركزی آمریكا، گفت: نیروهای ائتلاف در حالت آتش‌بس باگروهی كه به نام  مجاهدین شناخته می‌شود، هستند. ژنرال بروكس گفت: ما با آنها، بارها، روبه‌رو شده ایم... و در بعضی از عملیات ما، آنها هدف آتش كشنده بوده‌اند... در این نقطه آتش‌بس درجریان است... آنها تجهیزات خودشان را دارند، اما، آرایش نظامی ندارند...»

روزنامه فرانسوی لوموند هم در این مورد نوشت[۷۱]:

«روز ۱۵ آوریل (۲۷فروردین ۱۳۸۲) فرماندهی مركزی آمریكا كه مسئول عملیات در عراق است، یك توافق با مجاهدین به امضا رساند كه بر اساس آن، آنها مجاز بودند كه تسلیحات خود را حفظ كنند به شرط این كه در امور عراق مداخله نكنند و به كنترل مرزی با ایران كمك كنند. نظامیان آمریكایی ، ازجمله میخواستند از این سازمانِ اپوزیسیون برای ایجاد مانع علیه نفوذ ایران و جلوگیری از این كه تهران مواضعی را در رقابت سیاسی در عراق كسب كند،  كمك بگیرند...»

در دولت آمریکا بر سر این موضوع اختلاف بود و نهایتاً توافق‌هایی که بین سازمان مجاهدین خلق ایران و نیروهای نظامی آمریکا بسته شده بود مورد مخالفت دولت قرار گرفت در کتاب «داستان سف پنجاه ساله» در این رابطه آمده است[۷۲]:

«سیاستی كه در قبال ایران باید پیش برود سوژه‌یی است كه دولت جرج بوش بر سر آن اختلاف دارد. تصمیم خلع سلاح مجاهدین خلق، سازمان اپوزیسیون رژیم ایران كه در عراق مستقر است، توسط آقای بوش چندروز پیش ، بعد از بحث‌هایی در شورای امنیت ملی، كه ازجمله كالین پاول، وزیر خارجه و دونالد رامسفیلد، وزیر دفاع، در آن شركت دارند، گرفته شد. حكمیت ریاست جمهوری موفقیتی برای آقای پاول بود كه طی سه هفته با توافقی كه بین نظامیان و مجاهدین بسته شده بود، مخالفت ورزیده بود»

این شروع روندی بود که به گردآوری سلاح‌های مجاهدین ختم شد، نیویورک تایمز در این باره نوشت[۷۳]:

«فرماندهان نظامی آمریكا در عراق، بنا بر تصمیم جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متّحده، خلع سلاح یك گروه اپوزیسیون ایرانی را آغاز كرده‌اند كه تعیین وضعیتش هفته‌ها موضوع بحث و بررسی در بالاترین سطوح دولت بوش بوده است. مقام‌های نظامی آمریكا در روزهای اخیر با رهبران مجاهدین خلق ملاقات كرده‌اند تا ترتیبات خلع سلاح و این‌كه دیگر این گروه در عراق عملیات نظامی انجام ندهد، به انجام برسانند».

مذاکرات بین ژنرال اودیرنو و مسئول اول مجاهدین مژگان پارسایی

مذاکرات بین هیأت سازمان مجاهدین خلق ایران به سرپرستی مژگان پارسایی با هیأت ایالات متحده‌ی آمریکا به سرپرستی ژنرال ریموند اودیرنو برای دستیابی به یک چارچوب و جدول زمانی برای خلع سلاح سازمان مجاهدین خلق در فضای جنگی ساعت‌ها به طول انجامید.

خبرگزاری آسوشیتدپرس در این باره نوشت:

«جمعه شب (19اردیبهشت) نیروهای آمریكایی قرارگاه اپوزیسیون ایران در شرق عراق را محاصره كردند و لوله‌های تانك خود را به سمت پستهای دیدبانی آن نشانه رفتند. تانكهای آبرامز آمریكایی در اتوبان مجاور صف كشیده بودند. هلیكوپترها در ارتفاع پایین بر فراز قرارگاه اشرف به پرواز درآمدند و مقامهای آمریكایی گفتند هزاران رزمنده‌ی مجاهدین در داخل قرارگاه هستند... نیروهای آمریكایی همچنین گفتند آماده‌ی درگیری تمام عیار می‌باشند اما، مذاكرات میان مقامهای آمریكایی و مجاهدین خلق در نیمه شب ادامه داشت و ظاهراً به نتیجه‌یی نرسیده بود».[۷۴]

به گفته شاهدان حاضر در مذاکرات، ژنرال اودیرنو خطاب هیأت مجاهدین گفت: «ارتش ایالات متحده‌ آمریکا این افتخار را به شما می دهم که خود را تسلیم ارتش آمریکا کنید»، مژگان پارسایی پارسایی پاسخ داد:

«شما می‌توانید سر تک‌تک مجاهدین را ببرید و در یک سینی طلایی تقدیم آخوندهای حاکم بر ایران بکنید، اما حرفی از تسلیم نزنید و مجاهدین هرگز آن را نخواهند پذیرفت»

نهایتاً پس از چند روز مذاکره،توافق حاصل شد. براساس این توافق مجاهدین پذیرفتند در یکی از قرارگاه‌های مجاهدین تمرکز و سلاح‌های آنها نیز گردآوری شود. ژنرال اودیرنو درباره این توافق به خبرگزاری فرانسه گفت:

«این یك تسلیم نیست؛ یك توافق برای سرجمع كردن تسلیحات و گردآوری رزمندگان است... برای من روشن است كه آنها شیفته‌ی مبارزه‌شان هستند و به یك ایران دموكراتیك ایمان دارند. چه بسا كه من وقتی روند مذاكرات را شروع كردم این را خوب درك نكرده بودم».[۷۵]

ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در فلوریدا با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد:

«تمركزِ داوطلبانه نیروهای مجاهدین مورد تأیید سپاه پنجم ارتش آمریكا، كه در عراق مستقر است، قرارگرفته و وقتی این طرح به اجرا درآید، حل مسالمت‌آمیز این جریان بین مجاهدین خلق ایران و ائتلاف به نحو قابل ملاحظه‌یی شرایط ایجاد یك محیط با سلامت و امنیت را برای مردم عراق به‌وجود خواهد آورد... سپاه پنجم ارتش آمریكا از این پیشتر بر قرارداد آتش‌بس امضاشده بین مجاهدین خلق و نیروهای ویژه آمریكا نظارت داشت و نیروهای مجاهدین در اجرای این توافق از خود همكاری نشان دادند كه اكنون هم ادامه دارد... ما اطمینان داریم كه این روند، به‌راحتی، پیش خواهد رفت و ما این كار را به شیوه سنجیده‌یی انجام خواهیم داد تا احتمال هرگونه سوء تفاهم و تجدید خشونت را به حداقل برسانیم.[۷۶]

خبرگزاری فرانسه هم در مورد این توافق گزارش داد:

«نیروهای آمریكایی روز شنبه به توافقی با مجاهدین خلق، گروه اصلی مسلح مخالف رژیم ایران، دست یافتند. این را یك فرمانده آمریكایی كه درباره‌‌ی این توافق مذاكره كرده بود، به خبرگزاری فرانسه اعلام داشت... ژنرال اودیرنو اظهار عقیده كرد كه باید در طبقه‌بندی سازمان مجاهدین خلق ایران توسط وزارت خارجه‌ی آمریكا به عنوان یك سازمان تروریستی بازبینی صورت گیرد».[۷۷]

به این ترتیب تمام تسلیحات و مهمات سازمان مجاهدین خلق ایران در چارچوب یک توافق با ایالات متحده آمریکا در مقابل حفاظت آمریکا گردآوری و در محلی در نزدیکی مقر این سازمان به نام اشرف گردآوری شد.

در ژوئیه‌ ۲۰۰۴ نهایتاً پس از چند نوبت تحقیق و مصاحبه انفرادی با تک تک اعضای سازمان مجاهدین خلق پیرامون سوابق آنها توسط 9 ارگان مختلف امنیتی و اطلاعاتی آمریکا، که 16ماه به‌طول انجامید، کارت «شخص حفاظت‌شده» توسط ارتش آمریکا برای ساکنان اشرف صادر شد و دولت آمریکا به موجب آن، متعهد به رعایت مفاد کنوانسیون۴ ژنو و اصل «نان‌رفولمان» (ممنوعیت جابه‌جایی اجباری) درباره‌ی ساکنان اشرف گردید. تعهدی که در سال2009 و احاله حفاظت ساکنان اشرف به دولت عراق آشکارا آن را نقض کرد.[۷۸]

تحویل‌دهی حفاظت مجاهدین به دولت عراق در سال ۲۰۰۹

از تابستان ۱۳۸۷(۲۰۰۸ م) با اعلام خبر توافق خروج نیروهای آمریکایی از عراق، و تحویل حفاظت قرارگاه اشرف به نیروهای عراقی، سازمان مجاهدین خلق دست به یک کارزار جهانی زد تا این که آمریکا را متقاعد کند که حفاظت اشرف را به دولت عراق که متحد دولت ایران است تحویل ندهد.

تک تک اعضای مجاهدین، بر اساس کنوانسیون ۴ ژنو از حفاظت بین‌المللی برخوردار بودند، براساس کنوانسیون ۴ ژنو ساکنان اشرف افرادی بودند که از کلیه حقوق پناهندگی برخوردارند و هرگونه تعرض به حقوق آنان جرم محسوب می‌شد.

ژنرال پترائوس، فرمانده نیروهای چند ملیتی در یک گفتگوی مطبوعاتی اظهار داشت که مجاهدین در اشرف دارای موقعیت «شهروند حفاظت شده» هستند و به این خاطر نیروهای آمریکایی همچنان مسئولیت امنیت آن‌ها را بر عهده دارند.[۷۹]

سازمان مجاهدین و هواداران آن در اروپا و آمریکا نسبت به تحویل حفاظت قرارگاه اشرف به نیروهای عراقی دست به اعتراض زدند، این اعتراضات در شهرها و کشورهای متعدد و روزهای متمادی برگزار می‌‌شد،در نهایت، در اثر کارزار چند ماهه در دفاع از حقوق و حفاظت مجاهدان اشرف، کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ نیز طی بیانیه‌یی تصریح کرد که «به تمام مقامهای مسئول این پرونده، دولتهای آمریکا و عراق، این نکته را متذکر شده‌ایم که آنها مسئول حفظ جان مجاهدین هستند».[۸۰] سفارت آمریکا در بغداد در تاریخ ۸ دیماه ۱۳۸۷ اعلام کرد: «نیروهای آمریکایی، حضور خود را در قرارگاه اشرف حفظ خواهند کرد و به کمک کردن به دولت عراق در اجرای تضمین رفتار انسانی با ساکنان قرارگاه، ادامه خواهند داد». همچنین «دولت عراق به‌دولت آمریکا تضمینهای مکتوبی در خصوص رفتار انسانی با ساکنان اشرف طبق قانون اساسی عراق و قوانین و التزامات بین‌المللی ارائه داده است». علاوه بر این «دولت آمریکا و دولت عراق با سازمانهای ذیربط بین‌المللی کار خواهند کرد تا به‌ساکنان قرارگاه برای یک آینده امن کمک نمایند». به‌دنبال آن، خانم مریم رجوی از کلیه اشرف‌نشانان خواست به‌تحصن ۱۲۶ روزه خود در برابر مراکز ملل‌متحد خاتمه بدهند.[۸۱] که البته آمریکا به این تعهد خود نیز عمل نکرد و تمامی نیروهایش را از اشرف خارج کرد.

به این ترتیب در روز اول ژانویه سال ۲۰۰۹ (۱۲دیماه ۱۳۸۷)، در آستانه خروج نیروهای آمریکایی از عراق، آمریکا، مسئولیت حفاظت از مجاهدین در قرارگاه اشرف را تحویل دولت عراق داد.

این نقض تعهدات آمریکا بود که متعهد شده بود تا تعیین تکلیف نهایی و فرجام نهایی اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از آنها حفاظت کند، چون سازمان مجاهدین دقیقاً به همین خاطر قبول کرده بود که خلع سلاح بشود و تسلیحات سنگین و مهماتش را تحویل نیروهای آمریکایی بدهد، با این تصمیم زندگی و آینده اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در هاله‌ای ابهام فرو می‌رفت چون بر کسی پوشیده نبود که دولت عراق که مالکی در رأس آن بود یک متحد دولت ایران است.

حملات نظامی به اشرف

از زمانی که حفاظت قرارگاه اشرف به نیروهای عراق تحویل داده شد، همواره اصطکاک و تقابل بین نیروهای نظامی عراقی و ساکنان کمپ اشرف وجود داشت، نیروهای عراقی بارها به اشرف حمله کردند، مهمترین این حملات ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ (۲۸ و ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۹) ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ (۸ آوریل ۲۰۱۱) و قتل عام ۱۰ شهریور ۱۳۹۲(۱ سپتامبر ۲۰۱۳) بود، در این حملات در مجموع ۹۹ تن از مجاهدین کشته و صدها نفر زخمی شدند.

حمله ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ (۲۸ و ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۹)

بعد از انتقال حفاظت قرارگاه اشرف به دولت عراق، سازمان مجاهدین بارها از نیت حملات دولت عراق به قرارگاه اشرف هشدار داد، اما دولت هم بر پایبندی خود حفظ حقوق بشر ساکنان اشرف تأکید می‌کرد.

روز ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ (۲۴ آوریل ۲۰۰۹) پارلمان اروپا در اجلاس رسمی خود در استراسبورگ قطعنامه مهمی درباره تضمین حفاظت اشرف، ممنوعیت هرگونه جابجایی ساکنان اشرف و تضمین کلیه حقوق آنان طبق کنوانسیون چهارم ژنو و کنوانسیون پناهندگی ۱۹۵۱با ۲۸۴ رأی مثبت در برابر ۴۲ رأی منفی تصویب کرد.[۸۲][۸۳]

در روز 5مرداد تلویزیون العراقیه خبری به‌قرار زیر پخش کرد: «قرار است دولت عراق مسئولیت امنیت قرارگاه اشرف را در کادر اجرای توافقنامه خروج که بین بغداد و واشینگتن امضاء شده، تحویل بگیرد. سخنگوی رسمی دولت، علی دباغ خاطرنشان کرد که دولت به‌برخورد انسانی با افراد موجود در قرارگاه بر اساس آنچه که قوانین بین‌المللی متداول تعیین کرده، ملتزم است. وی تأکید کرد که تا زمانی‌که قوانین جاری عراق رعایت شود، دولت اقدام به‌کوچ دادن هیچ‌یک از آنها یا اخراج اجباری آنان از عراق نمی‌کند». 

اما روز ۶ و ۷ مرداد نیروهای عراقی به داخل اشرف یورش بردند و طی ساعت‌ها درگیری، ۱۱ نفر از ساکنان را کشتند و تعدادی را هم مجروح کردند.

وبسایت مجاهدین در این باره نوشت:

«در روزهای 6 و 7مرداد ۱۳۸۸، گله‌های وحشی و جنایتکار دست‌آموز خامنه‌ای ـ مالکی با خودروهای هاموی، آب‌پاش، لودر، سلاح گرم، چماق، داس، تبر و میله آهنی و… به‌اشرف حمله کردند، تخریب کردند و مجاهدان بی‌سلاح و بی‌سپر را آماج شقاوت‌بارترین ضربات خود قرار دادند. آنها در این حملات وحشیانه، ۱۱ مجاهد خلق را شهید کردند، صدها نفر را مجروح و دچار نقص‌عضو و بیش از هزار نفر را به‌شدت مصدوم کردند و 36مجاهد خلق مصدوم و مجروح را به‌گروگان گرفتند و بخشی از اموال را هم تخریب یا به‌سرقت بردند.»[۸۴]

طاهر بومدرا[رئیس دفتر حقوق بشر یونامی و مشاور نماینده ویژه دبیر کل در مسائل مربوط به کمپ اشرف از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲] می‌گوید:[۸۵]

«آنها(نیروهای عراقی ) از هامویها و بلدوزر ها برای خراب کردن حصار ها و دیوارهای اطراف اشرف استفاده کرده، بی هیچ ملاحظه ایی در تمامی جهات با سرعت حرکت کرده و تجمع ساکنین را هدف قرار دادند.نیروهای امنیتی عراقی پیاده و مسلح به باتون که بعضاً میخ دار هم بود، میله آهنی ، چوب بیسبال ، زنجیر، داس ، تبر، گاز اشک آور ،نارنجک های صوتی و آب فشار قوی بازور بداخل کمپ  وارد شده و به صدها نفر از  ساکنین غیر مسلح که زنجیر انسانی تشکیل داده بودند حمله کردند. در بعضی نقاط نیروهای مسلح عراقی بر روی ساکنین آتش گشودند. بر اساس برآورد بعضی از شاهدان عینی از نیروهای امریکایی مستقر در عراق، حمله بسیار خشونت بار بوده و ساعتها بطول انجامیده است تا اینکه  بعداز نیمه شب متوقف شد. در صبح روز بعد، 29 ژوئیه،  نیروهای مسلح عراقی حوالی ساعت 1015 بداخل کمپ برگشته و در میدان لاله  نزدیک ایستگاه آب کمپ اطراق کردند. آنها به همان طریق و با همان سلاحهای روز قبل به ساکنین حمله کردند. در پایگاه قرارگاه عملیاتی گریزلی(قرارگاه عملیاتی گریزلی) واحد رزمی 134 نیروهای امریکایی در سکوت نظاره گر وقایع بود».

بعد از این حمله نیروهای عراقی برای پوشاند کارهای خود یک محاصره‌ی سنگین را بر ساکنان کمپ اشرف اعمال کردند، که البته این محاصره تا سال‌‌های بعد ادامه پیدا کرد و همواره ساکنین قرارگاه اشرف به آن اعتراض داشتند، طاهر بومدرا در کتاب خود در این زمینه می‌نویسد:[۸۶]

واحد رزمی ۱۳۴،نیروهای امریکایی ، ( که من آنها را بخاطر وسایل تجسسی الکترونیکی کنترل از راه دور شان”برادر بزرگ“ مینامیدم )گزارش کردند نیروهای مسلح عراقی از ورود دکترهای عراقی و افسران پزشکی نیروهای امریکایی به صحنه برای تخلیه مجروحین جلوگیری کردند.نیروهای عراقی همچنین از بعضی تلاش رسانه های خبری برای نزدیک شدن به منطقه ممانعت بعمل آوردند.آمبولانس های کمپ اشرف در تلاش  پزشکان اشرفی برای انتقال مجروحین به بیمارستان اشرف در خلال حمله بارها مورد شلیک قرار گرفتند. در خلال ماموریت حقیقت یابی،  یونامی آمبولانس هایی را که با گلوله سوراخ سوراخ شده بود مورد بازدید قرار داد. 

۳۶ تن از نفرات کمپ اشرف که توسط نیروهای عراقی دستگیر شده بودند دست به اعتصاب غذا زدند، اعتصاب غذای آنها ۷۲ روز طول کشید، که ۷ روز آن اعتصاب خشک بود، اما نهایتاً دولت عراق مجبور شد آنها را آزاد کند و به قرارگاه اشرف برگرداند. در این خصوص نیویورک تایمز از قول سخنگوی دولت عراق نوشت:

«یک گروه 36نفره از اعضای اپوزیسیون ایرانی، بعد از نزدیک به سه ماه بازداشت در عراق، آزاد شده‌اند. علی الدباغ می‌گوید، این افراد روز چهارشنبه به اشرف در شمال عراق بازگردانده شدند. جایی که نزدیک به 3هزارو 500تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از زمان تهاجم آمریکا به عراق در سال 2003 در آن‌جا محصور بوده‌اند».[۸۷]

حمله دوم ارتش عراق به قرارگاه اشرف، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ - ۸ آوریل ۲۰۱۱

مقدمه‌ی حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ از روز ۱۴ فروردین با ورود نیروهای عراقی با زرهی و سلاح‌های سنگین به بخش شمالی قرارگاه اشرف شروع شد، نیروهای لشکر ۵ عراق با ۳۰ نفر بر زرهی بی ام پی وان و هاموی وارد اشرف شدند، ساکنین اشرف به این امر اعتراض کردند، و در مقابل زرهی‌های نیروهای عراقی ایستادند، این اصطکاک بین ساکنین و نیروهای عراقی ادامه داشت تا این‌ که پنج‌شنبه شب ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ نیروهای بیشتری از طرف دولت عراق در شمال اشرف مستقر شدند، ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه صبح جمعه ۱۹ فروردین حمله گسترده از طرف نیروهای عراقی آغاز شد، مجاهدین اما با دست خالی جلوی زرهی‌های مقاومت می‌کردند، این درگیری ۶ ساعت ادامه پیدا کرد، در مجموع ۳۶ نفر از مجاهدین با ضرب گلوله یا با زیر گرفتن توسط خودروی هاموی جان باختند و ۳۵۰ نفر هم مجروح شدند، ۶ نفر را هم نیروهای عراقی دستگیر کردند.

طاهر بومدرا در این زمینه می‌گوید:[۸۸]

بعدازظهر ۷ آوریل ، ستونهای نیروهای عراقی از جمله تعدادی خودروهای مهندسی به اشرف وارد شدند. همان شب به من اطلاعاتی رسید که نیروهای آمریکایی که از قرارگاه عملیاتی وارهورس به قرارگاه عملیاتی گریزلی برای ماموریت نظارت آمده بودند اشرف را ترک کرده و این همراه با جابجایی غیرمعمول ارتش عراق در اطراف کمپ و حضور تعدادی از افسران ارشد عراقی منجمله ژنرال علی غیدان ، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق، ژنرال طارق العزاوی فرمانده عملیات دیالی و افسر دیگری با نام ژنرال ضیا فرمانده لشکر ۵ همه در اشرف، باعث شده بود که ساکنان آژیر خطر را بصدا در بیاورند.

عراقی‌ها هم تلاش داشتند که این حمله را سکوت برگراز کنند، طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی [هیئت ویژه سازمان ملل برای همیاری در عراق] در عراق در این زمینه می‌گوید:[۸۹]

در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بامداد جمعه ۸ آوریل (۱۹ فروردین ۱۳۹۰)، بهزاد دوباره روی خط آمد . این بار او بمن گفت حمله آغاز شده است. ارتش عراق به داخل کمپ وارد شده بود و از یکان پیاده مکانیزه ، مهندسی، نیروهای واکنش سریع و نیروهای ضد شورش استفاده میکرد. چند دقیقه بعد، تلفن زنگ زد و خبر رسید که دو تن از ساکنان کشته شدهاند. تا ساعت ۵بامداد، تعداد تلفات به ۱۲ کشته و تعداد بی‌شماری مجروح رسیده بود. ساعت ۷ صبح گزارش شد که تعداد کشته ها به ۱۶ نفر رسیده است.

از آنجایی‌ که ملکرت نماینده ویژه دبیرکل در خارج عراق بود، به معاون وی اسکوراتس بعنوان افسر برگزیده برای پایان دادن به خشونت  تلفن زدم. توافق کردیم که قدم مهم این است به خانه مشاور امنیت ملی فالح فیاض برویم. تماس با مقامات عراقی در روزهای معمول یک چالش بود چه رسد به صبح جمعه. تا وقتی‌ که به خانه او برسیم ساعت ۹ صبح شده بود و تعداد کشته ها به ۲۲ نفر رسیده بود. ما از او خواستیم که اگر میخواهد زندگی افراد و تصویر ارتش عراق و در حقیقت تصویر ارائه شده از کشور را نجات دهد حمله را فوراً متوقف نماید. حمله به افراد حفاظت شده غیر مسلح توسط گردانهای امنیتی عراق غیرقابل قبول بود. واکنش فالح فیاض این بود شما در معرض شایعات دروغین محض قرار گرفته اید. من تلفن همراه خود را بیرون آورده و از او خواستم تا خودش با افراد در صحنه صحبت کند و خودش بشنود چه اتفاقی دارد میافتد. در عوض  او تلفن خودش را زد. من حدس زدم او به معاونان خود حقی و صادق زنگ زد. فالح فیاض سپس تاکید کرد هیچ اتفاقی نیافتاده است فقط چند حادثه کوچک بوده که در آن سه تن از ساکنان خودشان را زیر چند خودرو انداختهاند. این سه تن به بیمارستان بعقوبه برده شده‌اند. من از او درخواست اجازه دیدار از اشرف در همان روز را کردم. مشاور امنیت ملی، فالح فیاض، درخواستم را با این بهانه به من برگرداند که دیدار هفتگی من روز چهارشنبه انجام شده و دیدار دیگری در همان هفته نیاز نیست.

سازمان مجاهدین به دادگاه بخاطر این حملات به دادگاه اسپانیا شکایت برد و قاضی حکم داد که آمران و عاملان این حملات در دادگاه حضور یابند، در اطلاعیه شورای ملی مقاومت آمده است:[۹۰][۹۱]

دادگاه سراسری اسپانیا در حكم ۲۰ تیرماه (۱۱ ژوییه ۲۰۱۱) شكایت علیه آمران و عاملان قتل عام مجاهدان اشرف در روز ۱۹ فروردین را، كه ۳۶ شهید و ۳۵۰ مجروح بر جای گذاشت، پذیرفت.طبق این حكم، مالكی نخست وزیر عراق، به مجرد كنار رفتن از مقام نخست وزیری و  سلب مصونیت قضایی، به طور اتوماتیك به دادگاه احضار می شود.  سپهبد غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق؛ كه به دستور مالكی فرماندهی عملیات قتل عام در اشرف را در روز ۱۹ فروردین بر عهده داشت، سرهنگ جنایتكار، عبداللطیف العنابی، فرمانده گردان سركوبگر در اشرف؛ و نیز سرگرد جاسم التمیمی، برای روز ۱۱ مهر (۳ اكتبر ۲۰۱۱) به دادگاه احضار شده اند. طبق فیلم‌ها و اسناد موجود، تمیمی همان جنایتكاری است كه در قتل‌عام ۱۹ فروردین شخصاً با  تیراندازی مستقیم، شماری از ساكنان اشرف را هدف قرار داد و به قتل رساند.دادگاه همچنین از آقای اد ملكرت نماینده ویژه دبیركل ملل متحد در عراق و آقای استراون استیونسون رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا، دعوت كرد در دادگاه شهادت بدهند.

بعد از این حمله موجی از محکومیت‌های بین‌المللی به راه افتاد، از جمله روز ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۱ دبیر کل سازمان ملل در جلسه شورای امنیت از درگیری‌های خشونت‌آمیز اخیر در "اردوگاه اشرف" انتقاد کرد. بان کی‌مون خاطرنشان کرد که تحقیقات درباره درگیری‌های خونین ماه آوریل در "کمپ اشرف" پیشرفتی نداشته است.[۹۲]

قتل عام اول شهریور ۱۳۹۲

بعد از سلسله حملات از طرف نیروهای عراقی به ساکنان اشرف، وضعیت قرارگاه اشرف بحرانی بود، برای خروج از این بحران مارتین کوبلر رئیس یونامی [هیئت ویژه سازمان ملل برای همیاری در عراق] یادداشت تفاهمی را فراهم کرد که بر اساس آن ساکنان قرارگاه اشرف به قرارگاه لیبرتی منتقل شوند، این یاداداشت تفاهم (MoU) به امضای فالح الفیاض مشاور امنیتی دولت عراق و مارتین کوبلر رئیس یونامی رسید و به اطلاع ساکنان اشرف رسید، این یادداشت تفاهم با تضمین‌های امنیتی که کوبلر داد مورد پذیرش سازمان مجاهدین قرار گرفت. اما بر اساس این یادداشت تفاهم ۱۰۰ نفر از ساکنان در قرارگاه اشرف برای حفاظت اموال ساکنان اشرف تا تعیین تکلیف نهایی در اشرف می‌ماندند، یونامی و دولت عراق تعهد دادند که از آنها حفاظت کنند.

سحرگاه ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ اول سپتامبر ۲۰۱۳ نیروهای عراقی از لشکر طلایی که آمریکایی‌ها به آنها لقب لشکر کثیف داده بودند، با تجهیزات کامل و سلاح‌های مجهز به صدا خفه کن، از چند نقطه وارد اشرف شدند، و دریک اعدام فراقضایی ۵۲ ساکن اشرف را با دست بسته تیرخلاص زدند، و ۷ نفر از جمله ۶ زن را به گروگان گرفتند،

در این زمینه در وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران آمده است:

«در روز 10شهریور، نیروهای عراقی به مجاهدین غیرمسلح در قرارگاه اشرف یورش بردند. آدمکشان مالکی بسیاری از مجاهدین را در حالی‌که دستشان از پشت بسته بود به‌شهادت رساندند و مجروحان در کلینک اشرف را قتل‌عام کردند. در این حمله 52مجاهد قهرمان به‌شهادت رسیدند و مزدوران همچنین 7تن از مجاهدین اشرفی را به‌گروگان‌گرفتند. اسامی قهرمانان شهید عبارت بودند از: زهره قائمی، گیتی گیوه چیان، میترا باقرزاده، ژیلا طلوع، فاطمه کامیاب، مریم حسینی، مهدی فتح‌الله نژاد، احمد بوستانی، محمدرضا وشاق، محمد گرجی، علی فیض شبگاهی، نبی سیف، علی اصغر قدیری، حمید باطبی، میرحسین مدنی، علیرضا پورمحمد، علیرضا خوشنویس، علی اصغر مکانیک، سیدعلی سید احمدی، مجید فردی شیویاری، شجا‌ع‌الدین متولی جلالی، محمد جعفرزاده، محمودرضا صفوی، اردشیر شریفیان، کورش سعیدی، قباد سعیدپور، شاهرخ اوحدی، فریبرز شیخ‌الاسلام، ابراهیم اسدی، غلامعباس گرمابی، ناصر سرابی، بیژن میرزایی، رحمت بلوک نخجیری، ابوالقاسم رضوانی، سیدعلی اصغر عمادی چاشمی، محمدعلی محمودی، حسین سلطانی بابوکانی، حسین مام رسولی، عبدالحلیم (عظیم) نارویی، سعید نورسی، حمید صابری لیف شاگردی، شهرام یاسری، سیروس فتحی مغانجوقی، ناصر کرمانیان، امیرحسین افضل‌نیا، رحمان منانی، حسن غلامپور توبیجاری، حسن جباری، یاسر حاجیان، ناصر حبشی، امیرمسعود نظری، سعید اخوان هاشمی».[۹۳] 

۴۲ نفر دیگر که از این حمله جان سالم بدر برده بودند ۱۰ روز بعد به کمپ لیبرتی منتقل شدند.

این انتقال طبق طرح مشترک یونامی و سفارت آمریکا برای انتقال آخرین گروه از ساکنان ا شرف به لیبرتی به تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۱۳ دولت عراق کلیه اموال اشرف را حفاظت و ضمانت خواهد کرد و به ساکنان اجازه فروش اموالشان در هر زمانی را خواهد داد. روز بعد (۶ سپتامبر) خانم الیزابت جونز معاون وقت وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در نامه به خانم رجوی نوشت در صورت موافقت ساکنان با طرح فوق سازمان ملل به فراهم کردن حفاظت از اموال در اشرف از طریق به‌کارگیری یک شرکت حفاظتی محلی مورد اعتماد کمک خواهد نمود. سفارت آمریکا تمامی‌توان خود را برای حمایت از این تلاشها به‌کار خواهد بست.[۹۴] البته در عمل تمامی اموال ساکنان اشرف، توسط نیروهای عراقی به سرقت رفت، شورای ملی مقاومت در این زمینه بارها و بارها با صدور اطلاعیه‌‌هایی نسبت به غارت اموال ساکنان اشرف اعتراض کرد.

اسناد قتل عام اشرف[۹۵]

جنگ روانی علیه ساکنین اشرف

به موازات حملات نظامی به قرارگاه اشرف، یک جنگ روانی هم علیه ساکنان اشرف راه انداختند، با ۳۲۰ بلندگوی بسیار قوی ۶۷۷ روز شبانه روز به ساکنان اشرف شبانه روز از چهار سمت اشرب توهین و تهدید می‌کردند. این توهین‌ها و تهدید‌های شبانه روزی تحت نام خانواده مجاهدین انجام می‌شد و کسانی که در چهار گوشه اشرف مشغول تهدید و توهین بودند، خود را خانواده مجاهدین می‌خواندند که برای نجات مجاهدین به اطراف اشرف آمده‌اند. بلندگوها مستمر ساکنان را تسلیم شدن به نیروهای عراقی فرا می‌خواندند و این فراخوان گاهاً‌ با وعده‌هایی همراه بود اما عمدتاً‌ تهدید به مرگ و نابودی ساکنان بود.

در این باره مسعود رجوی طی پیامی زیر عنوان «خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع؟» در بهمن ۱۳۸۸ با اشاره به همکاری مالکی نخست وزیر وقت عراق برای وارد کردن مأموران وزارت بدنام اطلاعات به عراق برای دایر کردن سیرک نظام پشت در اشرف خطاب به مجاهدان اشرف گفت:

«در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با توافق دوجانبه و خائنانه ولی‌فقیه ارتجاع و نخست وزیر عراق از پای در آورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با آن جاسوس بی مغز و سیلاب لجن‌پراکنی‌‌هایش از پای در‌آورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با یک سال محاصره‌ی ضد انسانی از سوی مزدورانش در عراق از پای در‌آورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف را با شهیدان و مجروحان و گروگان‌هایش از پای در‌آورد؛ در حالی که نتوانسته با انواع و اقسام تهدید‌ّا به جا‌بجایی از پای در‌آورد؛ و در حالی که خانواده‌های ما را در داخل کشور به خاطر این که چند سال پیش برای دیدار فرزندانشان یک‌ بار به اشرف آمده‌اند، می‌گیرد و می‌زند و به حبس‌های طولانی محکوم می‌کند، بله ، حالا دوباره در دور باطل مجدداً به سراغ خانواده‌های وزارت بدنام رفته تا شاید به این وسیله با اشرف به جنگ روانی بپردازد، شاید هم از دید خودش بریده ویا خائنی را شکار کند، و بعد، بگوید دیدید گفتم که اینها به اجبار اینجا نگه داشته شده‌اند، پس آن چه زدم و کشتم و نقص عضو کردم ، تقصیر خودشان بود»[۹۶][۹۷]

مسعود رجوی دراین پیام به کارهای دیگر این افراد اشاره کرد:

«یادتان هست که پارسال همین ایام در تهران مشتی را به در سفارت انگلیس برده بود که تحت عنوان خانواده مجاهدین تظاهرات کنند که چرا فرزندانشان از لیست تروریستی در آمده‌اند.... واقعاً که چه خانواده‌‌های مهربانی داریم و خودمان خبر نداریم! واقعا چه عواطف سرشاری دارند که هم از ریخته شدن خون ما سپاسگزارند و هم از این که از لیست تروریستی خارج شده‌ایم بشدت نگران هستند!!»[۹۸]

طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در این باره می‌گوید:

«دفتر نخست وزیر، در همکاری با سفارت ایران در بغداد، ترتیب آنچه “دیدارهای خانوادگی” برخی سازمانهای غیردولتی که توسط دولت ایران اداره می‌شدند (در اصطلاح فعالین حقوق بشر به آنها سازمانهای دولتی غیر دولتی می‌گوئیم) را داد تا اشرف را بی‌ثبات کند. با کمک ارتش عراق آنها در درب شیر چادر زدند و 9 بلندگو را به چارچوب آهنی دروازه نصب کردند تا پیام‌های تهاجمی برای ساکنان پخش کنند. طی دو سال، تعداد بلندگوها به 300 دستگاه رسید که روز و شب تهدیدات و توهین‌ها را بسوی ساکنان فریاد می‌کرد». [۹۹]

با انتقال ساکنان به کمپ لیبرتی این بلندگو‌ها جمع آوری شد اما این افراد به پشت در لیبرتی منتقل شدند.

پانویس

  1. کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی»
  2. شائول بخاش «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحه ۱۰
  3. محسن میلانی «شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷
  4. ۴خرداد، شهادت بنیانگذاران و راز ماندگاری و راهگشایی تاریخی آنان
  5. 16اردیبهشت سالگرد شهادت مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی
  6. کیهان-۱۸ بهمن ۱۳۵۷- شماره۱۰۶۳۲
  7. نشریه پیام خلق شماره 2  ـ 12فروردین1357
  8. دموکراسی خیانت شده-صفحه ۱۳۶
  9. استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی
  10. دموکراسی خیانت شده-صفحه ۱۳۷
  11. دموکراسی خیانت شده
  12. روزنامه لوموند تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۸۰
  13. وبسایت بی بی سی فارسی ۳۰ خرداد ۱۳۹۰- ۲۰ ژوئن ۲۰۱۱
  14. روزنامه‌ی فرانسوی لوموند-۱۱ اسفند ۱۳۵۸
  15. تلویزیون دولتی ایران - ۲۵ اسفند ۱۳۷۸
  16. روزنامه عصر آزادگان تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۸
  17. شائول بخاش - کتاب «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحه‌ی ۱۲۳
  18. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۱۳۳
  19. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی
  20. ارواند آبراهامیان کتاب«مجاهدین ایران»  صفحات ۲۱۸-۲۱۹
  21. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۱۸۷
  22. برگرفته از وبسایت شورای ملی مقاومت
  23. نشریه‌ی «مجاهد»، شماره‌ی ۲۳۵ ـ ۷بهمن ۱۳۶۳
  24. نشریه‌ی مجاهد، شماره ۲۵۳، تيرماه ۱۳۶۴
  25. سخنرانی مریم رجوی بمناسبت روز جهانی زن ۲۰ اسفند ۱۳۹۱ - وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  26. اطلاعیه‌ی شورای ملی مقاومت ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۵
  27. رادیو دولتی ایران - ۱۱ فروردین ۱۳۶۴
  28. روزنامه کویتی القبس ۲۱ فروردین ۱۳۶۵
  29. روزنامه فرانسوی لوموند ۲۲ فروردین ۱۳۶۵ - ۱۱ آوریل ۱۹۸۶
  30. خبرگزاری فرانسه ۱ خرداد ۱۳۶۵- ۲۲ می ۱۹۸۶
  31. کتاب دموکراسی خیانت شده- کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت- صفحه۸۰
  32. کتاب «قاتلان بدون‌مرز» نوشته رولان ژاکار
  33. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  34. کتاب دموکراسی خیانت‌شده- کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت- صفحه ۷۹
  35. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  36. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  37. جلد ۱۲ صحیفه خمینی، از صفحه ۱۴۶ تا صفحه ۱۴۸ و سایت جامع خمینی [۱]
  38. صحیفه نور خمینی، جلد ۱۲، ص ۴۰
  39. صحیفه نور خمینی، جلد ۱۲ ، ص ۴۴
  40. صحیفه نور خمینی، جلد ۱۲، ص ۵۶
  41. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ اسفند ۱۳۶۰
  42. وبسایت بی بی سی فارسی
  43. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  44. روزنامه جوان-۱۹ تیر۱۳۸۷
  45. طرح صلح شورای ملی مقاومت
  46. کتاب دموکراسی خیانت شده- کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت- صفحه ۷۷
  47. وبسایت شورای ملی مقاومت ایران
  48. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۳۱۲-۳۱۳
  49. رادیوی دولتی ایران- ۲۳ شهریور ۱۳۶۹
  50. کتاب داستان سفر پنجاه ساله نوشته عبدالعلی معصومی- به نقل از اطلاعیه سازمان مجاهدین- ۱۸ اسفند ۱۳۶۹
  51. تلویزیون دولتی ایران ۲۷ اسفند ۱۳۶۹
  52. کتاب داستان سفر پنجاه ساله نوشته عبدالعلی معصومی، صفحات ۳۴۰-۳۴۱
  53. رادیوی دولتی ایران- نماز جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۷۰
  54. روزنامه «لس‌آنجلس‌تایمز» ۹ اکتبر ۱۹۹۷- وبسایت همبستگی ملی
  55. مجله نیوزویک ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۲- ۴ مهرماه ۱۳۸۱
  56. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  57. روزنامه وال استریت ژورنال- ۲۹نوامبر ۲۰۰۶- به نقل از وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  58. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  59. ۷ بهمن ۱۳۷۸-وبسایت بی بی سی فارسی
  60. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  61. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  62. وبسایت وزارت خارجه ایالات متحده‌ی آمریکا
  63. داستان سفر پنجاه ساله - نوشته عبدالعلی معصومی صفحه ۳۸۵
  64. داستان سفر پنجاه ساله - نوشته عبدالعلی معصومی - صفحه۳۸۵
  65. واشینگتن پست، ۱۸ آوریل ۲۰۰۳
  66. روزنامۀ خراسان، ۱۹ فروردین ۱۳۸۲
  67. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی -صفحه ۳۸۳
  68. داستان سفر پنجاه ساله - نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۳۸۴
  69. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی صفحه ۳۸۴
  70. تلویزیون سی ان ان ۲ اردیبهشت ۱۳۸۲
  71. روزنامه لوموند ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۲
  72. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی - صفحه ۳۹۷
  73. روزنامه نیویورک تایمز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۲
  74. خبرگزاری آسوشیتدپرس ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲
  75. خبرگزاری فرانسه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۲ - ۱۱ می ۲۰۰۳
  76. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۳۹۹
  77. خبرگزاری فرانسه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲- ۱۰ می ۲۰۰۳
  78. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  79. Multi-National Force - Iraq - Media Roundtable: Gen. David H. Petraeus, Sept. ۴
  80. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  81. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  82. European Parliament resolution on the humanitarian situation of Camp Ashraf residents
  83. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  84. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  85. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحه ۱۹
  86. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحه ۱۹
  87. نیویورک تایمز - ۱۵ مهر ۱۳۸۸ -۷ اکتبر ۲۰۰۹
  88. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحه ۷۲
  89. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحه ۷۳
  90. دبیرخانه شورای ملی مقاومت ۲۳ تیر ۱۳۹۰ (۱۴ ژوییه۲۰۱۱)
  91. وبسایت مریم رجوی
  92. وبسایت دویچه وله فارسی
  93. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  94. ماده ۸۱ بیانیه سی و ششمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران
  95. اسناد قتل عام اشرف
  96. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۴۶۲
  97. کتاب «خانواده مجاهدین یا مزدور ارتجاع؟» - وبسایت ایران افشاگر
  98. داستان سفر پنجاه ساله- نوشته عبدالعلی معصومی- صفحه ۴۶۳
  99. کتاب «داستان ناگفته کمپ اشرف» نوشته طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی در عراق - صفحه ۵۲