سیدحسین فاطمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
سیدحسین فاطمی (متولد ۱۲۹۶خورشیدی در نایین - تیرباران ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) وزیر خارجه دولت دکتر محمد مصدق از سال 1331 تا کودتای 28مرداد1،‌332از دولتمردان همراه مصدق, روزنامه‌نگار و طرفدار حقوق برابر زنان ومردان و پیشنهاددهنده ملی شدن صنعت نفت ایران بود. او پس از  انتصاب به وزارت خارجه ابتدا سفارتخانه انگلیس را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد. و در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند را اخراج کرد. در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه‌اندازی کنفرانس‌های منطقه‌ای با حضور سفیران ایران در سایر کشور‌ها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت‌گیری‌های دیپلماتیک کشور صورت گرفت. 
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
| نام              =
| تصویر            = دکتر حسین فاطمی.jpg
| شرح تصویر        =
| نام کامل        = حسین فاطمی
| معروف به        = دکتر حسین فاطمی
| نام مستعار      =
| زادروز          = ۱۲۹۶
| شهر تولد        = نایین
| کشور تولد        =
| تاریخ مرگ        = ۱۹ آبان ۱۲۹۶
| شهر مرگ          =
| کشور مرگ        =
| نام همسر        =
| فرزندان          =
|خویشاوندان سرشناس =
| تحصیلات          =
| دین              =
| حزب سیاسی        = [[جبهه ملی ایران]]
| سمت              = وزیر امور خارجه - سخنگوی دولت
| پست‌های قبلی      =
| فعالیت‌ها        = [[ملی کردن نفت]]
| قبل از          =
| بعد از          =
| وب‌گاه رسمی      =
| امضا            =
| زیرنویس          =
}}
'''سیدحسین فاطمی''' (متولد ۱۲۹۶خورشیدی در نایین - تیرباران ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) وزیر خارجه دولت دکتر محمد مصدق از سال ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد۱٬۳۳۲از دولتمردان همراه مصدق، روزنامه‌نگار و طرفدار حقوق برابر زنان ومردان و پیشنهاددهنده ملی شدن صنعت نفت ایران بود. او پس از  انتصاب به وزارت خارجه ابتدا سفارتخانه انگلیس را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد؛ و در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند را اخراج کرد. در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه‌اندازی کنفرانس‌های منطقه‌ای با حضور سفیران ایران در سایر کشورها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت‌گیری‌های دیپلماتیک کشور صورت گرفت.


دکتر حسین فاطمی یکبار از ترور توسط محمد مهدی عبدخدایی جان به در برد؛ و در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت اما با شکل گیری کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندین ماه زندگی در خفا در نهایت وی در 6 اسفند 1332 دستگیر شد. درحین دادرسی نیز شعبان جعفری مشهور به شعبان بی مخ و همراهانش با چاقو به وی هجوم آوردند و او و خواهرش را مجروح کردند. سرانجام در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در حالی که در تب می‌سوخت به جوخه اعدام سپرده شد. حکم اعدام او پیش از دستگیری و محاکمه صادر شده بود،‌ محمدرضا شاه يك روز پس از بازگشت از فرارش به رم, در گفتگويي با كرميت روزوِلت, عامل اصلي كودتاي 28مرداد, گفته بود: «حسين فاطمي هنوز پيدا نشده ولي به زودي خواهد شد. او بيش از همه توهين و ناسزاگويي كرد... وقتي دستگير شود, اعدام خواهد شد»<ref>«مصدق و نهضت ملي در كشاكش چپ و راست», فُؤاد روحاني</ref> حسین فاطمي تنها كسي بود كه بعد از كودتاي 28مرداد,  به اعدام محكوم شد.  
دکتر حسین فاطمی یکبار از ترور توسط محمد مهدی عبدخدایی جان به در برد؛ و در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت اما با شکل‌گیری کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندین ماه زندگی در خفا در نهایت وی در ۶ اسفند ۱۳۳۲ دستگیر شد. درحین دادرسی نیز شعبان جعفری مشهور به شعبان بی مخ و همراهانش با چاقو به وی هجوم آوردند و او و خواهرش را مجروح کردند. سرانجام در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در حالی که در تب می‌سوخت به جوخه اعدام سپرده شد. حکم اعدام او پیش از دستگیری و محاکمه صادر شده بود، محمدرضا شاه یک روز پس از بازگشت از فرارش به رم، در گفتگویی با کرمیت روزوِلت، عامل اصلی کودتای ۲۸مرداد، گفته بود: «حسین فاطمی هنوز پیدا نشده ولی به زودی خواهد شد. او بیش از همه توهین و ناسزاگویی کرد… وقتی دستگیر شود، اعدام خواهد شد»<ref>«مصدق و نهضت ملی در کشاکش چپ و راست»، فُؤاد روحانی</ref> حسین فاطمی تنها کسی بود که بعد از کودتای ۲۸مرداد، به اعدام محکوم شد.


== خانواده و تحصیلات ==
== خانواده و تحصیلات ==
دکتر حسین فاطمی درسال ۱۲۹۶ در خانواده‌ای مذهبی در نایین بدنیا آمد. به روایت دیگر تاریخ تولدش ۱۲ مهر ۱۲۹۸ ذکرشده. پدرش سید علی محمد فاطمی ملقب به سیف‌العلماء از علمای طراز اول نایین؛ و مادرش سیده طوبی دختر حجت‌الاسلام خادم‌العلوم بود. برادرانش سیف پور، نصرالله و معصومی نام داشتند. در بین خانواده حسین در همه عرصه‌ها یک استثنا بود. <ref>[http://www.asriran.com/fa/news/365071/%D8%AF%D9%88-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%DA%A9%D9%85%D8%AA%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C دو نکته کمتر گفته شده درباره دکتر فاطمی] - عصر ایران</ref>در سال 1316, پس از پايان تحصيلات دبيرستاني, روانه تهران شد. از نخستين روزهاي ورود, سردبيری و مديریت داخلي روزنامه «ستاره» را، که مدیر مسئولش احمد ملکی بود، به عهده گرفت و چند سالي با اين روزنامه همكاري داشت.
دکتر حسین فاطمی درسال ۱۲۹۶ در خانواده‌ای مذهبی در نایین بدنیا آمد. به روایت دیگر تاریخ تولدش ۱۲ مهر ۱۲۹۸ ذکرشده. پدرش سید علی محمد فاطمی ملقب به سیف‌العلماء از علمای طراز اول نایین؛ و مادرش سیده طوبی دختر حجت‌الاسلام خادم‌العلوم بود. برادرانش سیف پور، نصرالله و معصومی نام داشتند. در بین خانواده حسین در همه عرصه‌ها یک استثنا بود.<ref>[http://www.asriran.com/fa/news/365071/دو-نکته-کمتر-گفته-شده-درباره-دکتر-فاطمی دو نکته کمتر گفته شده درباره دکتر فاطمی] - عصر ایران</ref>در سال ۱۳۱۶, پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، روانه تهران شد. از نخستین روزهای ورود، سردبیری و مدیریت داخلی روزنامه «ستاره» را، که مدیر مسئولش احمد ملکی بود، به عهده گرفت و چند سالی با این روزنامه همکاری داشت.


== سردبیری روزنامه باختر ==
== سردبیری روزنامه باختر ==
پس از سوم شهریور 1320 و به وجودآمدن فضای مساعد برای فعالیت سیاسی، سردبير روزنامه «باختر» شد. سرمقاله‌هاي او در اين روزنامه در مدت كوتاهي نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.
پس از سوم شهریور ۱۳۲۰ و به وجودآمدن فضای مساعد برای فعالیت سیاسی، سردبیر روزنامه «باختر» شد. سرمقالههای او در این روزنامه در مدت کوتاهی نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.


در دوره نخست‌وزيري علي سهيلي، وقتي دولت, براي اِعمال نفوذ هرچه بيشتر در انتخابات مجلس چهاردهم, لايحه «تحديد مطبوعات» را به مجلس سيزدهم ـ كه آخرين روزهاي عمر خود را مي‌گذراند ـ برد و فشار بر مطبوعات را آغاز كرد, فاطمي در سرمقاله 16خرداد 1321 روزنامه «باختر»، زير عنوان «مبارزه بايد كرد», خطاب به دولت سهيلي نوشت: «ملت ايران تمام حسابش با شماست كه موجِد بدبختي ديروز و مسبّبِ هرج و مرج امروز و پديدآورنده فساد و تباهي هستيد. ما روزهاي اول مبارزه را طي ميكنيم, زحمت و مرارت بسيار را در پيش داريم ولي بدون ترديد, سرانجام موفقيّت باماست».<ref>[https://www.mojahedin.org/pages/inpicdetails.aspx?imgid=4503 دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایمردی]</ref> در روز 21خرداد, وقتي سهيلي در مجلس مسأله توقيف روزنامه «مرد امروز» و دستگيري مدير آن, محمد مسعود, همكار و همرزم و دوست بسيار صميمي فاطمي را به ميان كشيد و از سانسور مطبوعات دفاع كرد, فاطمي در همان روز در سرمقاله «باختر» او را «عنصر ارتجاعي و مستبدّ» خواند و ابراز انزجار شديد خود را نسبت به وي اعلام كرد.
در دوره نخستوزیری علی سهیلی، وقتی دولت، برای اِعمال نفوذ هرچه بیشتر در انتخابات مجلس چهاردهم، لایحه «تحدید مطبوعات» را به مجلس سیزدهم ـ که آخرین روزهای عمر خود را میگذراند ـ برد و فشار بر مطبوعات را آغاز کرد، فاطمی در سرمقاله ۱۶خرداد ۱۳۲۱ روزنامه «باختر»، زیر عنوان «مبارزه باید کرد»، خطاب به دولت سهیلی نوشت: «ملت ایران تمام حسابش با شماست که موجِد بدبختی دیروز و مسبّبِ هرج و مرج امروز و پدیدآورنده فساد و تباهی هستید. ما روزهای اول مبارزه را طی میکنیم، زحمت و مرارت بسیار را در پیش داریم ولی بدون تردید، سرانجام موفقیّت باماست».<ref>[https://www.mojahedin.org/pages/inpicdetails.aspx?imgid=4503 دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایمردی]</ref> در روز ۲۱خرداد، وقتی سهیلی در مجلس مسئله توقیف روزنامه «مرد امروز» و دستگیری مدیر آن، محمد مسعود، همکار و همرزم و دوست بسیار صمیمی فاطمی را به میان کشید و از سانسور مطبوعات دفاع کرد، فاطمی در همان روز در سرمقاله «باختر» او را «عنصر ارتجاعی و مستبدّ» خواند و ابراز انزجار شدید خود را نسبت به وی اعلام کرد.
[[پرونده:یا مرگ یا آزادی حسین فاطمی.jpg|جایگزین=یامرگ یاآزادی - روزنامه باختر|بندانگشتی|روزنامه باختر - دکتر حسین فاطمی]]
[[پرونده:یا مرگ یا آزادی حسین فاطمی.jpg|جایگزین=یامرگ یاآزادی - روزنامه باختر|بندانگشتی|روزنامه باختر - دکتر حسین فاطمی]]
 فرداي آن روز نيز در سرمقاله «دزدها هنوز هم مال مردم را ميبرند», نوشت: «آنهايي كه بر ضدّ مطبوعات رَجَز ميخوانند... و تقاضاي تعقيب و توقيف جرايد را ميكنند... اطمينان قطعي داشته باشند كه دير يا زود جواب زباندرازي خود را خواهند شنيد... ما تا دقيقه آخر مبارزه ميكنيم... و با مشت, جواب توپِ پنبه يي ابلهان را ميدهيم».<ref name=":0">[https://www.hambastegimeli.com/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D9%8A%DA%98%D9%87/%D8%B7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1/71956-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C دکتر حسین فاطمی] - همبستگی ملی</ref>
فردای آن روز نیز در سرمقاله «دزدها هنوز هم مال مردم را میبرند»، نوشت: «آنهایی که بر ضدّ مطبوعات رَجَز میخوانند… و تقاضای تعقیب و توقیف جراید را میکنند… اطمینان قطعی داشته باشند که دیر یا زود جواب زباندرازی خود را خواهند شنید… ما تا دقیقه آخر مبارزه میکنیم… و با مشت، جواب توپِ پنبه یی ابلهان را میدهیم».<ref name=":0">[https://www.hambastegimeli.com/صفحات-ويژه/طبله-عطار/71956-دکتر-حسین-فاطمی دکتر حسین فاطمی] - همبستگی ملی</ref>


او در سرمقاله 25خرداد 1322, سهيلي را «وجود آلوده و ناپاكي» ناميد كه «ميخواهد براي پنهان كردن فضايح خويش اصل مسلّم قانون اساسي را پايمال كند» و گفت كه بايد «مغز او را با مشت قانون كوبيد».
او در سرمقاله ۲۵خرداد ۱۳۲۲, سهیلی را «وجود آلوده و ناپاکی» نامید که «میخواهد برای پنهان کردن فضایح خویش اصل مسلّم قانون اساسی را پایمال کند» و گفت که باید «مغز او را با مشت قانون کوبید».


فرداي آن روز تندترين سرمقاله فاطمي عليه دولت وقت, با عنوان «اين دو راهي است كه امروز ملت ايران بايد انتخاب كند: يا مرگ يا زندگي» به چاپ رسيد. او خطاب به «دولت بيكفايت سهيلي» نوشت: «شما دزدها كه از روزنامه ميترسيد, بدانيد با تصويب اين لايحه يك انقلاب خونين در ايران ايجاد خواهد شد و دنباله اين انقلاب سر شماها را بالاي تيرهاي برق به جاي دار تحويل خواهيم داد!».
فردای آن روز تندترین سرمقاله فاطمی علیه دولت وقت، با عنوان «این دو راهی است که امروز ملت ایران باید انتخاب کند: یا مرگ یا زندگی» به چاپ رسید. او خطاب به «دولت بیکفایت سهیلی» نوشت: «شما دزدها که از روزنامه میترسید، بدانید با تصویب این لایحه یک انقلاب خونین در ایران ایجاد خواهد شد و دنباله این انقلاب سر شماها را بالای تیرهای برق به جای دار تحویل خواهیم داد!».


اين شماره روزنامه «باختر» چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت كه چندبار محرمانه تجدید چاپ شد.
این شماره روزنامه «باختر» چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت که چندبار محرمانه تجدید چاپ شد.


سرانجام مبارزات قلمي دكتر فاطمي و يار همدردش محمد مسعود و همراهي اقليّت مجلس با آنها, باعث شد كه «لايحه تحديد مطبوعات» به تصويب مجلس نرسيد.<ref name=":0" />
سرانجام مبارزات قلمی دکتر فاطمی و یار همدردش محمد مسعود و همراهی اقلیّت مجلس با آنها، باعث شد که «لایحه تحدید مطبوعات» به تصویب مجلس نرسید.<ref name=":0" />


انتشار روزنامه «باختر» تا تابستان 1324, كه فاطمي براي گذراندن دوره دكترا روانه پاريس شد, ادامه يافت و پس از سفر او به فرانسه تعطيل گرديد.
انتشار روزنامه «باختر» تا تابستان ۱۳۲۴, که فاطمی برای گذراندن دوره دکترا روانه پاریس شد، ادامه یافت و پس از سفر او به فرانسه تعطیل گردید.


== انتشار باختر امروز ==
== انتشار باختر امروز ==
وقتي دكتر فاطمي, پس از گذراندن دوره دكترا, در شهريور 1327 به ايران برگشت, امتياز روزنامه «باختر امروز» را گرفت.  
وقتی دکتر فاطمی، پس از گذراندن دوره دکترا، در شهریور ۱۳۲۷ به ایران برگشت، امتیاز روزنامه «باختر امروز» را گرفت.
[[پرونده:روزنامه باختر امروز.jpg|جایگزین=باختر امروز|بندانگشتی|روزنامه باختر امروز]]
[[پرونده:روزنامه باختر امروز.jpg|جایگزین=باختر امروز|بندانگشتی|روزنامه باختر امروز]]
نخستين شماره «باختر امروز» در 8مرداد 1328 منتشر شد. فاطمي در سرمقاله آن, اين روزنامه را ادامه‌دهنده راه «باختر» معرفي كرد و نوشت: «روزنامه آن روز ـ سال1324ـ سخت سرگرم مبارزه بود... تنها و يكّه, در زير چكمه ارتش بيگانه كه ايران را هنوز زير اشغال خود داشت, فرياد مي‌زد... و با يك رشادت و تهوّري كه به جنون و خودكشي شبيه بود... ديني را كه به ملت و مردم داشت, ادا ميكرد... باختر امروز با همان تهوّر ديروزِ باختر... از مصالح علف‌خورها, پابرهنه‌ها و گرسنه ‌ها... دفاع خواهد كرد... شعار ما اين است: يا مرگ يا آزادي».
نخستین شماره «باختر امروز» در ۸مرداد ۱۳۲۸ منتشر شد. فاطمی در سرمقاله آن، این روزنامه را ادامهدهنده راه «باختر» معرفی کرد و نوشت: «روزنامه آن روز ـ سال۱۳۲۴ـ سخت سرگرم مبارزه بود… تنها و یکّه، در زیر چکمه ارتش بیگانه که ایران را هنوز زیر اشغال خود داشت، فریاد میزد… و با یک رشادت و تهوّری که به جنون و خودکشی شبیه بود… دینی را که به ملت و مردم داشت، ادا میکرد… باختر امروز با همان تهوّر دیروزِ باختر… از مصالح علف‌خورها، پابرهنهها و گرسنه‌ها… دفاع خواهد کرد… شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی».


باختر امروز تا 4شماره منتشرشد, ولي دولت «ساعد» نتوانست آن را تحمّل كند و روزنامه را توقيف كرد.
باختر امروز تا ۴شماره منتشرشد، ولی دولت «ساعد» نتوانست آن را تحمّل کند و روزنامه را توقیف کرد.


بعد از توقيف «باختر امروز», فاطمي همان راه را در روزنامه «سرگذشت», كه صاحب امتياز آن يكي از بستگانش بود, ادامه داد. در سرمقاله هاي این روزنامه در  12مرداد 1328 ـ«بايد به آقاي ساعد نازشست داد»ـ و 13مرداد ـ«براي اصلاح ايران بايد قرباني داد»ـ به شدّت به دولت ساعد تاخت.
بعد از توقیف «باختر امروز»، فاطمی همان راه را در روزنامه «سرگذشت»، که صاحب امتیاز آن یکی از بستگانش بود، ادامه داد. در سرمقاله‌های این روزنامه در ۱۲مرداد ۱۳۲۸ ـ «باید به آقای ساعد نازشست داد» ـ و ۱۳مرداد ـ «برای اصلاح ایران باید قربانی داد» ـ به شدّت به دولت ساعد تاخت.


فاطمي از 15مرداد 28 بارديگر روزنامه «باختر» را منتشر كرد و در سرمقاله همان روز آن نوشت: «معني چهل سال مشروطيّت اين بود كه ما در خانه خودمان جراٌت نفس كشيدن نداريم و هر وقت صدايي بلند كنيم, با تُخماقِ (= كُلوخكوب) حكومت مغزمان متلاشي مي‌شود!».
فاطمی از ۱۵مرداد ۲۸ باردیگر روزنامه «باختر» را منتشر کرد و در سرمقاله همان روز آن نوشت: «معنی چهل سال مشروطیّت این بود که ما در خانه خودمان جراٌت نفس کشیدن نداریم و هر وقت صدایی بلند کنیم، با تُخماقِ (= کُلوخکوب) حکومت مغزمان متلاشی میشود!».


در سرمقاله 26مرداد «باختر», كه باعث توقيف آن شد, دكتر فاطمي نوشت: «طبقه زمامدار ايران از قلم پاك, كه به خدمت نامشروع او كمر نمي‌بندد و جيره خوار او نمي‌شود, وحشت دارد... در اين قبرستان كسي حق زندگي دارد كه با كفن دزدها شريك باشد, استخوان مرده‌ها را بسوزاند... و با لاشخورها دَمخور بشود».
در سرمقاله ۲۶مرداد «باختر»، که باعث توقیف آن شد، دکتر فاطمی نوشت: «طبقه زمامدار ایران از قلم پاک، که به خدمت نامشروع او کمر نمیبندد و جیره خوار او نمیشود، وحشت دارد… در این قبرستان کسی حق زندگی دارد که با کفن دزدها شریک باشد، استخوان مردهها را بسوزاند… و با لاشخورها دَمخور بشود».


دكتر فاطمي از 12شهريور 28, دوباره روزنامه «باختر امروز» را منتشر كرد كه باز هم رنگ تند سياسي و انتقادي داشت. سرمقاله‌ها را باز هم خود دكتر فاطمي مي نوشت. چند نمونه از عنوان‌هاي اين سرمقاله‌ها:
دکتر فاطمی از ۱۲شهریور ۲۸, دوباره روزنامه «باختر امروز» را منتشر کرد که باز هم رنگ تند سیاسی و انتقادی داشت. سرمقالهها را باز هم خود دکتر فاطمی می نوشت. چند نمونه از عنوان‌های این سرمقالهها:


 «فقط زور و پول به اين جهنّم حكومت مي‌كند» (12شهريور)؛
«فقط زور و پول به این جهنّم حکومت میکند» (۱۲شهریور).


«در راه آزادي بايد از جان گذشت» (13شهريور)؛
«در راه آزادی باید از جان گذشت» (۱۳شهریور).


«تا كجا اين بيدادگري را ادامه مي‌دهند؟» (14شهريور)؛
«تا کجا این بیدادگری را ادامه میدهند؟» (۱۴شهریور).


«قانون در ايران بازيچة زورمند است» (15شهريور).
«قانون در ایران بازیچة زورمند است» (۱۵شهریور).


== همراهی با مصدق ==
== همراهی با مصدق ==
در 12مهر 1328, فاطمي در سرمقاله «اين انتخابات رسوا مردم را به ستوه آورده است», به انتخابات فرمايشيِ دوره شانزدهم مجلس, كه زير كنترل و فشار دربار برگزار شده بود, به شدّت انتقاد كرد.  
در ۱۲مهر ۱۳۲۸, فاطمی در سرمقاله «این انتخابات رسوا مردم را به ستوه آورده‌است»، به انتخابات فرمایشیِ دوره شانزدهم مجلس، که زیر کنترل و فشار دربار برگزار شده بود، به شدّت انتقاد کرد.


اشتراك در افشاي ماهيّت اين انتخابات, نقطه پيوند دكتر مصدق و دكتر فاطمي شد كه تا پايان زندگيِ  آن دو ادامه يافت.  
اشتراک در افشای ماهیّت این انتخابات، نقطه پیوند دکتر مصدق و دکتر فاطمی شد که تا پایان زندگیِ آن دو ادامه یافت.


دكتر مصدق در اين باره نوشت: «در انتخابات دوره شانزدهم تقنينيّه, كه باز دولت در همه جا دخالت مي‌نمود, شادروان دكتر حسين فاطمي با من مذاكره نمود كه براي آزادي انتخابات فكري بكنيم و... من روي اين اصل كه آزادي انتخابات براي مملكت امري است حياتي, وارد مبارزه شدم و چون احزاب و تشكيلات مؤثّري نبود كه از آنها استعانت كنم, شادروان دكتر فاطمي با چند نفر از مديران جرايدِ موافق با نظر ما مذاكره نمود, همگي موافقت نمودند كه جرايدِ خود را در  اختيار مردم بگذارند».<ref>[https://www.goodreads.com/book/show/1521667._ خاطرات و تألمات دکتر مصدق] - چاپ دوم ص ۲۵۴</ref>  
دکتر مصدق در این باره نوشت: «در انتخابات دوره شانزدهم تقنینیّه، که باز دولت در همه جا دخالت می‌نمود، شادروان دکتر حسین فاطمی با من مذاکره نمود که برای آزادی انتخابات فکری بکنیم و… من روی این اصل که آزادی انتخابات برای مملکت امری است حیاتی، وارد مبارزه شدم و چون احزاب و تشکیلات مؤثّری نبود که از آنها استعانت کنم، شادروان دکتر فاطمی با چند نفر از مدیران جرایدِ موافق با نظر ما مذاکره نمود، همگی موافقت نمودند که جرایدِ خود را در اختیار مردم بگذارند».<ref>[https://www.goodreads.com/book/show/1521667._ خاطرات و تألمات دکتر مصدق] - چاپ دوم ص ۲۵۴</ref>


دكتر مصدق در ادامه مطلب از تحصّن مديران جرايد و سپس چگونگي ايجاد «جبهه ملي» ياد مي‌كند كه پس از  ترور هژير, وزير دربار و عامل اجراي انتخابات فرمايشي, و تبعيد دكتر مصدق به ده احمدآباد, صورت پذيرفت.
دکتر مصدق در ادامه مطلب از تحصّن مدیران جراید و سپس چگونگی ایجاد «جبهه ملی» یاد میکند که پس از ترور هژیر، وزیر دربار و عامل اجرای انتخابات فرمایشی، و تبعید دکتر مصدق به ده احمدآباد، صورت پذیرفت.


=== تشکیل جبهه ملی ===
=== تشکیل جبهه ملی ===
در جلسه‌اي كه بنا به دعوت دكتر مصدق, در روز اول آبان 1328, از افرادي كه در تحصّن شركت داشتند, در احمدآباد برگزارشد, بنا به پيشنهاد دكتر حسين فاطمي «جبهه ملي» به وجود آمد<ref>«تاريخچه جبهه ملي», نوشته احمد ملكي, ص56.</ref> و دكتر فاطمي مسئوليّت «كميسيون تبليغات» آن را به عهده گرفت.
در جلسه‌ای که بنا به دعوت دکتر مصدق، در روز اول آبان ۱۳۲۸, از افرادی که در تحصّن شرکت داشتند، در احمدآباد برگزارشد، بنا به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی «جبهه ملی» به وجود آمد<ref>«تاریخچه جبهه ملی»، نوشته احمد ملکی، ص56.</ref> و دکتر فاطمی مسئولیّت «کمیسیون تبلیغات» آن را به عهده گرفت.


در روز 7آبان28, دكتر مصدق انتخابات تهران را, به علت دخالت مأموران دولتي, باطل اعلام كرد. اين انتخابات در روز 19 آبان, به علت استقبال مردم از پيشنهاد مصدق, متوقّف شد.
در روز ۷ آبان۲۸, دکتر مصدق انتخابات تهران را، به علت دخالت مأموران دولتی، باطل اعلام کرد. این انتخابات در روز ۱۹ آبان، به علت استقبال مردم از پیشنهاد مصدق، متوقّف شد.


پس از تجديد انتخابات دوره شانزدهم مجلس, دكتر مصدق و دكتر فاطمي و چند تن ديگر از اعضاي جبهه ملي به مجلس راه يافتند و مصدق در رأس كميسيون نفتِ مجلس قرار گرفت و فعاليت خود را عليه شركت نفت ايران و انگليس ادامه داد.  
پس از تجدید انتخابات دوره شانزدهم مجلس، دکتر مصدق و دکتر فاطمی و چند تن دیگر از اعضای جبهه ملی به مجلس راه یافتند و مصدق در رأس کمیسیون نفتِ مجلس قرار گرفت و فعالیت خود را علیه شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد.


در همين دوران بود كه دكتر فاطمي پيشنهاد «ملي كردن صنعت نفت در سراسر ايران» را داد و اين پيشنهاد در يكي از نشستهاي جبهه ملي پذيرفته شد. دكتر مصدق در اين باره مي‌نويسد: <blockquote>«ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور ابتكار شادروان دكتر حسين فاطمي است كه چون كميسيون نفت مجلس شوراي ملي, پس از چند ماه مذاكره و مباحثه, نتوانست راجع به استيفاي حق ملت از شركت نفت انگليس در ايران تصميمي اتّخاذ كند, دكتر فاطمي با من, كه در رأس كميسيون بودم, مذاكره نمود و گفت: با وضعي كه در اين مملكت وجود دارد استيفاي حق ملت كاري است بسيار مشكل... همانطور كه كشور انگليس بعضي از صنايع خود را ملي كرده است... ايران هم نفت خود را در سراسر كشور ملي كند... با نظريّات آن شادروان موافقت نمودم». «اگر ملي شدن صنعت نفت خدمت بزرگي است كه به مملكت شده بايد از آن كسي كه اول اين پيشنهاد را نموده سپاسگزاري گردد و آن كس شهيد راه وطن, دكتر حسين فاطمي است كه... در تمام مدت همكاري با اينجانب, حتّي, يك تركِ اولي هم از آن بزرگوار ديده نشد»<ref>«زندگينامه و مبارزات سياسي دكتر حسين فاطمي», نوشته دكتر نصراللّه شيفته, خرداد 1364, مقدمه.</ref></blockquote>
در همین دوران بود که دکتر فاطمی پیشنهاد «ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران» را داد و این پیشنهاد در یکی از نشستهای جبهه ملی پذیرفته شد. دکتر مصدق در این باره مینویسد: <blockquote>«ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، پس از چند ماه مذاکره و مباحثه،  نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس در ایران تصمیمی اتّخاذ کند، دکتر فاطمی با من، که در رأس کمیسیون بودم، مذاکره نمود و گفت: با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل… همان‌طور که کشور انگلیس بعضی از صنایع خود را ملی کرده‌است… ایران هم نفت خود را در سراسر کشور ملی کند… با نظریّات آن شادروان موافقت نمودم». «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگزاری گردد و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است که… در تمام مدت همکاری با اینجانب، حتّی، یک ترکِ اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد»<ref>«زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، نوشته دکتر نصراللّه شیفته، خرداد 1364, مقدمه.</ref></blockquote>


=== باختر امروز و جنبش ملی شدن نفت ===
=== باختر امروز و جنبش ملی شدن نفت ===
روزنامه «باختر امروز», هم‌زمان با اوج‌گيري جنبش براي ملي كردن صنعت نفت, مؤثّرترين وسيله تبليغ براي فعاليت‌هاي دكتر مصدق در مجلس بود. «شلّاق‌هاي مؤثّر و سوزاني كه باختر امروز, هر روز عصر بر پيكر ديكتاتوري و ديكتاتورتراشان مينواخت, شور و هيجان بي سابقه يي در دل مردم ايران به پا كرده بود»<ref>باختر امروز, 8مرداد 1330</ref>
روزنامه «باختر امروز»، هم‌زمان با اوج‌گیری جنبش برای ملی کردن صنعت نفت، مؤثّرترین وسیله تبلیغ برای فعالیت‌های دکتر مصدق در مجلس بود. «شلّاق‌های مؤثّر و سوزانی که باختر امروز، هر روز عصر بر پیکر دیکتاتوری و دیکتاتورتراشان مینواخت، شور و هیجان بی‌سابقه یی در دل مردم ایران به پا کرده بود»<ref>باختر امروز، 8مرداد 1330</ref>


سرمقاله روز 28آذر 1329 اين روزنامه عليه شرکت نفت ایران و انگلیس, ضربه كوبنده‌يي بر دولت رزم‌آرا نواخت.
سرمقاله روز ۲۸آذر ۱۳۲۹ این روزنامه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس، ضربه کوبندهیی بر دولت رزمآرا نواخت.


 دكتر فاطمي در اين سرمقاله نوشت:<blockquote>«جنگ نفت شديدترين مراحل خود را طي مي‌كند و ملت ايران در اين نبرد, سرسختي و ايستادگي... نشان مي‌دهد... ترديد ندارم كه پيروزي نهايي آز آنِ كساني است كه حقّ و حقيقت, مؤيّدِ منطق و دليل ايشان است و دزداني كه به لباس صاحب مال درآمده‌اند... رسوا و مفتضح... از اين جنگ خارج خواهند شد... اين درد فقر و پريشاني ما علاج پذير نخواهد بود مگر آن كه ريشه كمپاني سابق از بيخ و بن كنده شود و ايراني پس از پنجاه سال, كه صدها ميليون هستي و ذخاير او را سهام‌داران لندن نشين برده‌اند, سرنوشت خويش را در كف فرزندان وطن بسپارد».</blockquote>آنچه رزم‌آرا, نخست وزير وقت, را سراسیمه كرد و دستور توقيف روزنامه را داد, قسمت آخر سرمقاله بود:<blockquote>«... گلوله‌اي كه به قلب ماهرپاشا نشست براي اولين بار جواب خيانت و فساد را در كشوري كه قرن‌ها در معرض تهاجم كشورهاي مختلف استعماري بوده, به مرگ و جزاي مسلّم و قطعي داد... ترديد نيست كه اگر هيأت حاكمه ايران راه تسليم و اطاعت و نوكري را تغيير ندهد, ملت ما نيز همان رويّه را در پيش خواهد گرفت كه مصري‌ها پيموده و نتيجه گرفته‌اند».</blockquote>فرداي انتشار اين سرمقاله (روز 29آذر29), به دستور رزم‌آرا, شهرباني تهران، دكتر فاطمي را بازداشت و روزنامه باختر امروز را توقيف كرد. امّا, فشار افكار عمومي باعث شد كه اين بازداشت و توقيف سه روز بيشتر دوام نياورد.
دکتر فاطمی در این سرمقاله نوشت:<blockquote>«جنگ نفت شدیدترین مراحل خود را طی میکند و ملت ایران در این نبرد، سرسختی و ایستادگی… نشان میدهد… تردید ندارم که پیروزی نهایی آز آنِ کسانی است که حقّ و حقیقت، مؤیّدِ منطق و دلیل ایشان است و دزدانی که به لباس صاحب مال درآمده‌اند… رسوا و مفتضح… از این جنگ خارج خواهند شد… این درد فقر و پریشانی ما علاج پذیر نخواهد بود مگر آن که ریشه کمپانی سابق از بیخ و بن کنده شود و ایرانی پس از پنجاه سال، که صدها میلیون هستی و ذخایر او را سهام‌داران لندن نشین بردهاند، سرنوشت خویش را در کف فرزندان وطن بسپارد».</blockquote>آنچه رزمآرا، نخست وزیر وقت، را سراسیمه کرد و دستور توقیف روزنامه را داد، قسمت آخر سرمقاله بود:<blockquote>«... گلوله‌ای که به قلب ماهرپاشا نشست برای اولین بار جواب خیانت و فساد را در کشوری که قرن‌ها در معرض تهاجم کشورهای مختلف استعماری بوده، به مرگ و جزای مسلّم و قطعی داد… تردید نیست که اگر هیئت حاکمه ایران راه تسلیم و اطاعت و نوکری را تغییر ندهد، ملت ما نیز همان رویّه را در پیش خواهد گرفت که مصری‌ها پیموده و نتیجه گرفته‌اند».</blockquote>فردای انتشار این سرمقاله (روز ۲۹ آذر۲۹), به دستور رزمآرا، شهربانی تهران، دکتر فاطمی را بازداشت و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. امّا، فشار افکار عمومی باعث شد که این بازداشت و توقیف سه روز بیشتر دوام نیاورد.


دكتر فاطمي پس از آزادي, جسورانه تر از پيش, در نخستين سرمقاله روزنامه «باختر امروز» نوشت: <blockquote>«هنوز ايران آن قبرستاني نيست كه شركت نفت آرزو مي‌كند... نفت ايران تعلّق به جامعه ايراني دارد... نبايد اجازه داد كه يك شركت غاصب و غارتگر شيره جان برهنه‌ها و... علفخوارها را ببرد و براي ما نخست‌وزير و رئيس و امير درست كند. اگر اين حرف را حكومت رزم‌آرا جرم مي‌شمارد, من به تكرار اين حقيقت مباهات مي‌كنم. نه تنها با زندان و زجر و عذاب روحي ايمان خود را نخواهم شكست, بلكه, بالاي چوبه دار هم اين دفاع وجداني را از ياد نخواهم برد... هيچ كس امروز قدرت ندارد حرفي غير از ملي شدن صنعت نفت بر زبان بياورد... رزم آرا, بخواهد يا نخواهد, باختر امروز از صدا نخواهد افتاد, زيرا اين قلم فقط براي نجات ايران از چنگال هيأت غافل و منفعت‌پرست به حركت آمده و تا خون در عروق من جاري است, جز اين طريق راه ديگري نخواهم رفت».</blockquote>دو ماه و نيم بعد, رزم‌آرا ترور شد. يك هفته پس از آن، قانون ملي شدن صنفت نفت به تصويب مجلس شورا و سپس سنا رسيد.
دکتر فاطمی پس از آزادی، جسورانه تر از پیش، در نخستین سرمقاله روزنامه «باختر امروز» نوشت: <blockquote>«هنوز ایران آن قبرستانی نیست که شرکت نفت آرزو میکند… نفت ایران تعلّق به جامعه ایرانی دارد… نباید اجازه داد که یک شرکت غاصب و غارتگر شیره جان برهنه‌ها و… علفخوارها را ببرد و برای ما نخستوزیر و رئیس و امیر درست کند. اگر این حرف را حکومت رزم‌آرا جرم میشمارد، من به تکرار این حقیقت مباهات میکنم. نه تنها با زندان و زجر و عذاب روحی ایمان خود را نخواهم شکست، بلکه، بالای چوبه دار هم این دفاع وجدانی را از یاد نخواهم برد… هیچ‌کس امروز قدرت ندارد حرفی غیر از ملی شدن صنعت نفت بر زبان بیاورد… رزم آرا، بخواهد یا نخواهد، باختر امروز از صدا نخواهد افتاد، زیرا این قلم فقط برای نجات ایران از چنگال هیئت غافل و منفعت‌پرست به حرکت آمده و تا خون در عروق من جاری است، جز این طریق راه دیگری نخواهم رفت».</blockquote>دو ماه و نیم بعد، رزمآرا ترور شد. یک هفته پس از آن، قانون ملی شدن صنفت نفت به تصویب مجلس شورا و سپس سنا رسید.


=== دولت مصدق ===
=== دولت مصدق ===
[[پرونده:مصدق و حسین فاطمی در شورای امنیت.jpg|بندانگشتی|مصدق و فاطمی در شورای امنیت]]
[[پرونده:مصدق و حسین فاطمی در شورای امنیت.jpg|بندانگشتی|مصدق و فاطمی در شورای امنیت]]
دكتر مصدق در روز 11 ارديبهشت1330, به شرط خلعِ يَد از شركت غاصب نفت, نخست‌وزيري را پذيرفت. دكتر فاطمي در 20ارديبهشت, معاون سياسي و پارلماني او شد و تا 26بهمن همان سال, كه بر مزار محمد مسعود, روزنامهنگار شهيد راه وطن, مورد سوء‌قصد قرارگرفت, در همين پُست از مصدق و سیاست‌های او دفاع كرد و به عكس «قلمهاي مزدور و هرزه يي كه تا ديروز در مدح تيمسار دادِ سخن ميدادند و امروز درد وطن گرفته بودند و عليه مصدق مينوشتند»<ref>سرمقاله باختر امروز, 8مرداد 1330</ref>, تا به آخر در كنار مصدق باقي ماند.
دکتر مصدق در روز ۱۱ اردیبهشت۱۳۳۰, به شرط خلعِ یَد از شرکت غاصب نفت، نخست‌وزیری را پذیرفت. دکتر فاطمی در ۲۰اردیبهشت، معاون سیاسی و پارلمانی او شد و تا ۲۶بهمن همان سال، که بر مزار محمد مسعود، روزنامهنگار شهید راه وطن، مورد سوءقصد قرارگرفت، در همین پُست از مصدق و سیاست‌های او دفاع کرد و به عکس «قلمهای مزدور و هرزه یی که تا دیروز در مدح تیمسار دادِ سخن میدادند و امروز درد وطن گرفته بودند و علیه مصدق مینوشتند»,<ref>سرمقاله باختر امروز، 8مرداد 1330</ref> تا به آخر در کنار مصدق باقی ماند.


در روز دوم مهر 1330, دكتر مصدق دستور اخراج 350 كارشناس انگليسي را صادر كرد. چند روز بعد انگليس, در اعتراض به اين اقدام, به شوراي امنيّت سازمان ملل متّحد شكايت كرد. مصدق, فاطمي و چند تن ديگر از دولتمردان ايران, در روز 14مهر عازم نيويورك شدند تا در جلسه رسيدگي به اين شكايت, كه در روز 17مهر برگزار ميشد, شركت كنند. مدافعات دكتر مصدق در شوراي امنيّت باعث شد كه امر رسيدگي به شكايت به دادگاه لاهه واگذار شود.
در روز دوم مهر ۱۳۳۰, دکتر مصدق دستور اخراج ۳۵۰ کارشناس انگلیسی را صادر کرد. چند روز بعد انگلیس، در اعتراض به این اقدام، به شورای امنیّت سازمان ملل متّحد شکایت کرد. مصدق، فاطمی و چند تن دیگر از دولتمردان ایران، در روز ۱۴مهر عازم نیویورک شدند تا در جلسه رسیدگی به این شکایت، که در روز ۱۷مهر برگزار میشد، شرکت کنند. مدافعات دکتر مصدق در شورای امنیّت باعث شد که امر رسیدگی به شکایت به دادگاه لاهه واگذار شود.


وقتي در اول آذر۱۳۳۰, دكتر مصدق, پيروز از اين سفر برگشت, مخالفان او در مجلس و بيرون از آن فعاليت‌هاي خود را عليه او تشديد كردند, طرفداران «حزب توده» در روز 14آذر تظاهراتي عليه مصدق به راه انداختند كه توسط شهرباني و به دستور شاه به خون كشيده شد. اين حادثه بهانه به دست دشمنان مصدق در مجلس داد تا به او حمله كنند و او را ديكتاتور بخوانند.  
وقتی در اول آذر۱۳۳۰, دکتر مصدق، پیروز از این سفر برگشت، مخالفان او در مجلس و بیرون از آن فعالیت‌های خود را علیه او تشدید کردند، طرفداران «حزب توده» در روز ۱۴آذر تظاهراتی علیه مصدق به راه انداختند که توسط شهربانی و به دستور شاه به خون کشیده شد. این حادثه بهانه به دست دشمنان مصدق در مجلس داد تا به او حمله کنند و او را دیکتاتور بخوانند.


=== تحصن مخالفان دکتر مصدق در مجلس ===
=== تحصن مخالفان دکتر مصدق در مجلس ===
در جلسه 19آذر30, در حين گزارش مصدق به مجلس درباره سفرش به آمريكا, مخالفان او, كه در رأس آنها جمال امامي قرارداشت, مجلس را به هم ريختند و پس از به آشوب كشيدن مجلس, به بهانه نبودن آزادي در جامعه, در مجلس متحصّن شدند. دربارشاه و ميدلتون, كاردار سفارت انگليس در ايران, با مخالفان مصدق در مجلس در تماس بودند. مصدق در اواخر آذرماه, درمورد اين تماس‌ها به شاه اولتيماتوم داد و تهديدكرد كه اگر اينگونه تماس‌ها ادامه پيداكند, از كار كناره گيري خواهد كرد و علت استعفاي خود را از راديو براي مردم خواهد گفت.
در جلسه ۱۹ آذر۳۰, در حین گزارش مصدق به مجلس دربارهٔ سفرش به آمریکا، مخالفان او، که در رأس آنها جمال امامی قرارداشت، مجلس را به هم ریختند و پس از به آشوب کشیدن مجلس، به بهانه نبودن آزادی در جامعه، در مجلس متحصّن شدند. دربارشاه و میدلتون، کاردار سفارت انگلیس در ایران، با مخالفان مصدق در مجلس در تماس بودند. مصدق در اواخر آذرماه، درمورد این تماس‌ها به شاه اولتیماتوم داد و تهدیدکرد که اگر اینگونه تماس‌ها ادامه پیداکند، از کار کناره گیری خواهد کرد و علت استعفای خود را از رادیو برای مردم خواهد گفت.


فاطمي در روز 30آذر در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«... در كجاي دنيا مردم اجازه مي‌دهند كه عناصري از پشت تريبون مجلس يا در پناه مصونيت پارلماني, از منافع اجنبيِ غارتگر دفاع كنند... به اين شغال‌هايي كه در سوراخ‌هاي بهارستان پنهان شده‌اند, بگوييد آن آزادي عمل كه جيكاك بتواند تمام صفحات غرب و جنوب را زير مهميز جاسوسي خود درآورد و فالر در ميان عشاير اسلحه پخش كند... و ليست انتخابات ايران را دكتر اقبال به امضاي كلنل ويلر ـ مستشار سفارت انگليس ـ برساند, براي هميشه در ايران مرد و من مي‌توانم به شما جنابانِ آقايانِ اعضاي اقليتِ اعليحضرت ژرژ ششم اطمينان بدهم كه صاحبان حقيقي اين خانه امروز آن قدر رشيد و بالغ هستند كه از حقوق خود دفاع كنند و مانورهاي شرم آور چپ و راستِ افراطيِ حلقه‌به‌گوشان امپراتوري را به كلي خنثي و بي‌اثر كنند. ملت ايران, فرد فرد شما را مي‌شناسد, سوابق سياسي هريك از شما را كاملاً به ياد دارد و آن روز كه به‌پاي دادگاه مجازات خوانده شويد, اين جنايات صريح و روشن شما را كه ... از تمام گناهان گذشته‌تان وحشتناكتر است در محضر دادگاه شهادت خواهد داد».</blockquote>مخالفان مصدق به اخلالگري در كار  انتخابات مجلس هفدهم نيز, كه قرار بود روز 22دي 30 برگزار شود, مي‌پرداختند. در همين روزها بود كه وزير جنگ هم به دستور شاه عوض شد.
فاطمی در روز ۳۰آذر در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«... در کجای دنیا مردم اجازه میدهند که عناصری از پشت تریبون مجلس یا در پناه مصونیت پارلمانی، از منافع اجنبیِ غارتگر دفاع کنند… به این شغال‌هایی که در سوراخ‌های بهارستان پنهان شدهاند، بگویید آن آزادی عمل که جیکاک بتواند تمام صفحات غرب و جنوب را زیر مهمیز جاسوسی خود درآورد و فالر در میان عشایر اسلحه پخش کند… و لیست انتخابات ایران را دکتر اقبال به امضای کلنل ویلر ـ مستشار سفارت انگلیس ـ برساند، برای همیشه در ایران مرد و من میتوانم به شما جنابانِ آقایانِ اعضای اقلیتِ اعلیحضرت ژرژ ششم اطمینان بدهم که صاحبان حقیقی این خانه امروز آن قدر رشید و بالغ هستند که از حقوق خود دفاع کنند و مانورهای شرم آور چپ و راستِ افراطیِ حلقه‌به‌گوشان امپراتوری را به کلی خنثی و بی‌اثر کنند. ملت ایران، فرد فرد شما را میشناسد، سوابق سیاسی هریک از شما را کاملاً به یاد دارد و آن روز که به‌پای دادگاه مجازات خوانده شوید، این جنایات صریح و روشن شما را که … از تمام گناهان گذشتهتان وحشتناکتر است در محضر دادگاه شهادت خواهد داد».</blockquote>مخالفان مصدق به اخلالگری در کار  انتخابات مجلس هفدهم نیز، که قرار بود روز ۲۲دی ۳۰ برگزار شود، میپرداختند. در همین روزها بود که وزیر جنگ هم به دستور شاه عوض شد.


فاطمي در سرمقاله 17ديماه روزنامه باختر  امروز, با عنوان «ادّعانامه پنجاه سال جنايات شركت نفت سابق», نوشت:<blockquote>«غلامان اجنبي گمان كرديد با سرنوشت يك مملكت مي‌شود شوخي كرد؟ خيال كرديد دكتر مصدق بيدي است كه از باد بي اثر جنوب بلرزد و در همّت و عزم خلل ناپذير او رِخوتي حاصل شود... برويد به اربابانتان بگوييد كه مصدقِ هوشيار و روشن بين اين سلاح را نيز از دستتان خواهد گرفت و بر مغز پوك و گندآلودتان خواهد كوفت... رژيم نيم قرني كمپاني و بندگان درگاه سفارت, هر دو بايد گورشان را از اين كشور گم كنند».</blockquote>يك روز بعد از ارسال يادداشت اعتراضي مصدق به سفير انگليس در مورد «مداخلات صريح مأمورين دولت انگلستان در ايران», دكتر فاطمي در سرمقاله 19دي باختر امروز نوشت:<blockquote>«... افعيِ هفت سر نفتي موجِدِ همه تحريكات و توطئه‌هاي اين مملكت در طول پنجاه سال بوده و امروز هم به اِشكال حاضر است باور كند كه ايراني به هيچ قيمت, ديگر حاضر نيست تجاوزات و غارتگري‌هاي عُمّال شركت سابق را بپذيرد».</blockquote>در روز 22ديماه, يعني فرداي روزي كه وزارت خارجه ايران به سفارت انگليس پيغام فرستاد كه تا ده روز ديگر كليه كنسول‌گري‌هاي خود را در ايران تعطيل كند, دكتر فاطمي در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«هر كدام از اين ده بيست خانه‌اي كه در شهرهاي مختلف به نام كنسولگري تأسيس كرده اند, يك ستاد جاسوسي, يك مركز تحريك و آشوب و يك آشيانه تخريب و تضعيف ايران است. آقاي فرانسيس شپرد (سفير انگليس) شما, بخواهيد بپذيريد يا نپذيريد, ايران راهي را كه در پيش گرفته ادامه خواهد داد. خس و خاشاك‌هايي چون يَتيمچه (=بادمجان يا كدو) هاي عربده جوي استوكس (5) كه در باغ بهارستان زوزه مي‌كشند, بسيار حقيرتر و ناچيزتر از آنند كه در برابر سيل بنيان‌كن, مقاومت به خرج دهند... ما مجال... تجديد حكومت دست نشانده و رقّاصك سفارت را به شما نمي‌دهيم و به هر قيمت شده است تا به آخرِ اين نبرد افتخاربخش جلو مي‌رويم... به دنيا نشان خواهيم داد كه ملت ايران در مبارزه مرگ و زندگي خويش با كسي شوخي نمي‌كند».</blockquote>دكتر فاطمي در سرمقاله 29ديماه, روز اول بهمن را «روز استقلال ايران» اعلام كرد, چرا كه در روز 30ديماه, همه كنسول‌گري‌هاي انگليس در ايران بسته شد.
فاطمی در سرمقاله ۱۷دیماه روزنامه باختر امروز، با عنوان «ادّعانامه پنجاه سال جنایات شرکت نفت سابق»، نوشت:<blockquote>«غلامان اجنبی گمان کردید با سرنوشت یک مملکت میشود شوخی کرد؟ خیال کردید دکتر مصدق بیدی است که از باد بی اثر جنوب بلرزد و در همّت و عزم خلل ناپذیر او رِخوتی حاصل شود… بروید به اربابانتان بگویید که مصدقِ هوشیار و روشن بین این سلاح را نیز از دستتان خواهد گرفت و بر مغز پوک و گندآلودتان خواهد کوفت… رژیم نیم قرنی کمپانی و بندگان درگاه سفارت، هر دو باید گورشان را از این کشور گم کنند».</blockquote>یک روز بعد از ارسال یادداشت اعتراضی مصدق به سفیر انگلیس در مورد «مداخلات صریح مأمورین دولت انگلستان در ایران»، دکتر فاطمی در سرمقاله ۱۹دی باختر امروز نوشت:<blockquote>«... افعیِ هفت سر نفتی موجِدِ همه تحریکات و توطئههای این مملکت در طول پنجاه سال بوده و امروز هم به اِشکال حاضر است باور کند که ایرانی به هیچ قیمت، دیگر حاضر نیست تجاوزات و غارتگری‌های عُمّال شرکت سابق را بپذیرد».</blockquote>در روز ۲۲دیماه، یعنی فردای روزی که وزارت خارجه ایران به سفارت انگلیس پیغام فرستاد که تا ده روز دیگر کلیه کنسول‌گری‌های خود را در ایران تعطیل کند، دکتر فاطمی در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«هر کدام از این ده بیست خانه‌ای که در شهرهای مختلف به نام کنسولگری تأسیس کرده اند، یک ستاد جاسوسی، یک مرکز تحریک و آشوب و یک آشیانه تخریب و تضعیف ایران است. آقای فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) شما، بخواهید بپذیرید یا نپذیرید، ایران راهی را که در پیش گرفته ادامه خواهد داد. خس و خاشاک‌هایی چون یَتیمچه (=بادمجان یا کدو)های عربده جوی استوکس (۵) که در باغ بهارستان زوزه میکشند، بسیار حقیرتر و ناچیزتر از آنند که در برابر سیل بنیانکن، مقاومت به خرج دهند… ما مجال… تجدید حکومت دست نشانده و رقّاصک سفارت را به شما نمیدهیم و به هر قیمت شده‌است تا به آخرِ این نبرد افتخاربخش جلو میرویم… به دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمیکند».</blockquote>دکتر فاطمی در سرمقاله ۲۹دیماه، روز اول بهمن را «روز استقلال ایران» اعلام کرد، چرا که در روز ۳۰دیماه، همه کنسول‌گری‌های انگلیس در ایران بسته شد.


پس از بازگشت سفير انگليس به كشورش در روز 6بهمن, متحصنین در مجلس و مخالفان مصدق مجبور به خروج از تحصّن 50 روزه شدند.
پس از بازگشت سفیر انگلیس به کشورش در روز ۶بهمن، متحصنین در مجلس و مخالفان مصدق مجبور به خروج از تحصّن ۵۰ روزه شدند.


دكتر فاطمي در روز 9بهمن 1330 در سرمقاله باختر امروز نوشت:<blockquote>«تُف بر شما غلامان حلقه به گوش خارجي... ديري نخواهد گذشت كه دربرابر يك دادگاه عالي ملي حساب همه اين عربده‌جويي‌ها و بدمستي‌ها گرفته خواهد شد و براي يك مرتبه در تاريخ مملكت, معدودي بيگانه پرست و ناپاك و دزد خيانت پيشه به سزاي خود خواهند رسيد».</blockquote>روز بعد باز هم درباره آنها نوشت: <blockquote>«اقليت نفتي حق دارد فرياد عدم آزادي از جگر برآورد... آن آزادي كه اين گروه مي‌خواهند, تأمينش از عهده دكتر مصدق يا هر حكومت شرافتمند و پاك، نظير او, ساخته نيست. اينها, آزاديِ دزدي و غارت و چپاول مي‌خواهند... اگر شما زالوهاي اجتماع ضدّ مصدق نباشيد... مردم هرگز تا به اين درجه ابراز اعتماد و اطمينان و علاقه به پيشوايان ملي خود نمي‌كردند».</blockquote>
دکتر فاطمی در روز ۹بهمن ۱۳۳۰ در سرمقاله باختر امروز نوشت:<blockquote>«تُف بر شما غلامان حلقه به گوش خارجی… دیری نخواهد گذشت که دربرابر یک دادگاه عالی ملی حساب همه این عربده‌جویی‌ها و بدمستی‌ها گرفته خواهد شد و برای یک مرتبه در تاریخ مملکت، معدودی بیگانه پرست و ناپاک و دزد خیانت پیشه به سزای خود خواهند رسید».</blockquote>روز بعد باز هم دربارهٔ آنها نوشت: <blockquote>«اقلیت نفتی حق دارد فریاد عدم آزادی از جگر برآورد… آن آزادی که این گروه میخواهند، تأمینش از عهده دکتر مصدق یا هر حکومت شرافتمند و پاک، نظیر او، ساخته نیست. اینها، آزادیِ دزدی و غارت و چپاول میخواهند… اگر شما زالوهای اجتماع ضدّ مصدق نباشید… مردم هرگز تا به این درجه ابراز اعتماد و اطمینان و علاقه به پیشوایان ملی خود نمیکردند».</blockquote>


== ترور نافرجام  دکتر فاطمی ==
== ترور نافرجام دکتر فاطمی ==
در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۵ ساله و عضو جمعیت فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند.<ref>[http://sharghdaily.ir/News/74957 محمدمهدي عبدخدايي از ترور فاطمي مي‌گويد] - روزنامه شرق</ref> ، دستور ترور از سوی نواب صفوی که زیر بال و پر کاشانی قرار داشتند<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=1231 فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند] - گفتگو با خامنه‌ای در باره نواب صفوی</ref> ابلاغ شده بود. <ref>[https://www.mehrnews.com/news/2512758/%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%85 اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می‌کنم] - گفتگوی عبدخدایی در برنامه شناسنامه</ref>دكتر فاطمي درآن روز, با همكارانش در «باختر امروز» بر سر مزار محمد مسعود حاضر شد و در حالي كه از شدّت تأثّر مي‌لرزيد, درباره دوست همدل و ديرينه‌اش گفت:<blockquote>«... مسعود يكي از پيشروان بزرگ آزادي بود. او به آنچه مي‌گفت ايمان داشت؛ با قُلدري و ديكتاتوري سرسختانه مبارزه مي‌كرد؛ با عوامل بيگانه و نوكران اجنبي بيرحمانه دست و پنجه نرم مي‌نمود؛ با تهديد و تطميع از ميدان درنمي‌رفت و جان خود را در راه هدف مقدّسي كه داشت بسيار حقير مي‌شمرد... آنها كه مسعود را كشتند, گمان مي‌كردند با ازبين رفتن او, فكر او مي‌ميرد و نهال آزادي خشك مي‌شود... ولي آنها سخت در اشتباه بودند. مكتب مسعود هزاران هزار تماشاگر وفادار شيفته آزادي, دشمن قلدري, خصم جاسوسي و  اجنبي‌پرستي تربيت كرده بود... وقتي مسعود ازپادرآمد,  آنها از پاي ننشستند و راهي را كه او  نشان داده بود, پيش گرفتند و آن قدر مبارزه كردند تا موفّق شدند فصل نو و دوره جديدي در تاريخ كشور ما بگشايند... در همه نهضت‌هاي بزرگ سينه پرچم‌داران, اولين هدف گلوله دشمنان بوده‌است. آنها جان خود را قربان مي‌كنند براي اين كه ملتي خوشبخت و سعادت‌مند باشد؛ خون خود را نثار مي‌كنند, براي اين كه نهال آرزوهاي قومي جان بگيرد و بارور گردد... در راه چنين هدف مقدّسي جان چه بهايي دارد...»<ref>باختر امروز, 24بهمن1330</ref> </blockquote>در لحظه گفتن آخرين جمله, تير محمدمهدی عبدخدایی, به شكمش اصابت كرد و او را از پاانداخت.
در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۵ ساله و عضو جمعیت فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند،<ref>[http://sharghdaily.ir/News/74957 محمدمهدی عبدخدایی از ترور فاطمی می‌گوید] - روزنامه شرق</ref> دستور ترور از سوی نواب صفوی که زیر بال و پر کاشانی قرار داشتند<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=1231 فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند] - گفتگو با خامنه‌ای درباره نواب صفوی</ref> ابلاغ شده بود.<ref>[https://www.mehrnews.com/news/2512758/عبد-خدایی-اگر-دوباره-به-گذشته-برگردم-حسین-فاطمی-را-ترور-می-کنم اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می‌کنم] - گفتگوی عبدخدایی در برنامه شناسنامه</ref>دکتر فاطمی درآن روز، با همکارانش در «باختر امروز» بر سر مزار محمد مسعود حاضر شد و در حالی که از شدّت تأثّر میلرزید، دربارهٔ دوست همدل و دیرینهاش گفت:<blockquote>«... مسعود یکی از پیشروان بزرگ آزادی بود. او به آنچه میگفت ایمان داشت؛ با قُلدری و دیکتاتوری سرسختانه مبارزه میکرد؛ با عوامل بیگانه و نوکران اجنبی بیرحمانه دست و پنجه نرم مینمود؛ با تهدید و تطمیع از میدان درنمیرفت و جان خود را در راه هدف مقدّسی که داشت بسیار حقیر میشمرد… آنها که مسعود را کشتند، گمان میکردند با ازبین رفتن او، فکر او میمیرد و نهال آزادی خشک میشود… ولی آنها سخت در اشتباه بودند. مکتب مسعود هزاران هزار تماشاگر وفادار شیفته آزادی، دشمن قلدری، خصم جاسوسی و اجنبیپرستی تربیت کرده بود… وقتی مسعود ازپادرآمد، آنها از پای ننشستند و راهی را که او نشان داده بود، پیش گرفتند و آن قدر مبارزه کردند تا موفّق شدند فصل نو و دوره جدیدی در تاریخ کشور ما بگشایند… در همه نهضت‌های بزرگ سینه پرچم‌داران، اولین هدف گلوله دشمنان بوده‌است. آنها جان خود را قربان میکنند برای این که ملتی خوشبخت و سعادت‌مند باشد؛ خون خود را نثار میکنند، برای این که نهال آرزوهای قومی جان بگیرد و بارور گردد… در راه چنین هدف مقدّسی جان چه بهایی دارد…»<ref>باختر امروز، 24 بهمن1330</ref> </blockquote>در لحظه گفتن آخرین جمله، تیر محمدمهدی عبدخدایی، به شکمش اصابت کرد و او را از پاانداخت.


فاطمي از زخم اين گلوله جان به دربرد و پس از چندماه بستري شدن در بيمارستان نجميّة تهران, در شهريور 1331, از بيمارستان بيرون آمد.
فاطمی از زخم این گلوله جان به دربرد و پس از چندماه بستری شدن در بیمارستان نجمیّة تهران، در شهریور ۱۳۳۱, از بیمارستان بیرون آمد.


== وزیر خارجه و سخنگوی دولت ==
== وزیر خارجه و سخنگوی دولت ==
دکتر فاطمی در اوايل مهر 31 وزير خارجه و سخنگوي دولت دكتر مصدق شد.
دکتر فاطمی در اوایل مهر ۳۱ وزیر خارجه و سخنگوی دولت دکتر مصدق شد.


دكتر فاطمي در روز 11 مهر گزارشي درباره «اقتصاد بدون نفت» به مجلس ارائه داد و در 21مهر كودتايي را عليه دولت مصدّق, كه توسط ميدلتون (كاردار سفارت انگليس), سرلشكر زاهدي, سيدضياءالدّين طباطبايي, اسدالله علم, سرلشكر حجازي, سرتيپ آريانا و با همكاري دكتر مظفّر بقايي در حال شكل‌گيري بود, افشاكرد.
دکتر فاطمی در روز ۱۱ مهر گزارشی دربارهٔ «اقتصاد بدون نفت» به مجلس ارائه داد و در ۲۱مهر کودتایی را علیه دولت مصدّق، که توسط میدلتون (کاردار سفارت انگلیس), سرلشکر زاهدی، سیدضیاءالدّین طباطبایی، اسدالله علم، سرلشکر حجازی، سرتیپ آریانا و با همکاری دکتر مظفّر بقایی در حال شکلگیری بود، افشاکرد.


پس از افشا و خنثي شدن اين  كودتا در 24مهر, گزارشي از مصدق درباره قطع رابطه با انگليس از راديو ايران خوانده شد.
پس از افشا و خنثی شدن این کودتا در ۲۴مهر، گزارشی از مصدق دربارهٔ قطع رابطه با انگلیس از رادیو ایران خوانده شد.
روز 30مهر دكتر فاطمي, وزير خارجه دولت مصدق, ضمن يادداشتي به سفارت انگليس, تصميم ايران مبني بر قطع رابطه سياسي ايران و انگليس را اعلام كرد.
روز ۳۰مهر دکتر فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق، ضمن یادداشتی به سفارت انگلیس، تصمیم ایران مبنی بر قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس را اعلام کرد.


== فاطمی و کودتای ۲۵ مرداد ==
== فاطمی و کودتای ۲۵ مرداد ==
شب كودتاي 25مرداد32,  دكتر فاطمي و دو تن ديگر از اعضاي دولت مصدق توسط گارد شاه دستگير شدند. در يورش گارد به منزل دكتر فاطمي, همسر او نيز دستگير شد. پس از بازداشت سرهنگ نصيري, رئيس گارد سلطنتي, كه حامل فرمان عزل دكتر مصدق بود, توطئه كودتاي 25مرداد خنثي شد و شاه به بغداد گريخت.
شب کودتای ۲۵ مرداد۳۲, دکتر فاطمی و دو تن دیگر از اعضای دولت مصدق توسط گارد شاه دستگیر شدند. در یورش گارد به منزل دکتر فاطمی، همسر او نیز دستگیر شد. پس از بازداشت سرهنگ نصیری، رئیس گارد سلطنتی، که حامل فرمان عزل دکتر مصدق بود، توطئه کودتای ۲۵مرداد خنثی شد و شاه به بغداد گریخت.


روز 25مرداد فاطمي به دستور دكتر مصدق كاخ مرمر و سعدآباد را مهر‌و‌موم كرد و به سفير ايران در بغداد تلگرامي براي بازداشت شاه فرستاد.
روز ۲۵مرداد فاطمی به دستور دکتر مصدق کاخ مرمر و سعدآباد را مهروموم کرد و به سفیر ایران در بغداد تلگرامی برای بازداشت شاه فرستاد.


عصر همان روز 25مرداد, در ميتينگي كه در ميدان بهارستان تشكيل شد, دكتر فاطمي در سخنراني‌اش, كه از راديو ايران هم پخش شد, خواستار لغو نظام سلطنتي شد و در سرمقاله «باختر امروز», در عصر همان روز, نوشت:<blockquote>«دربار در تمام طول ده سال اخير قبله گاه هرچه دزد... هرچه واخورده اجتماع بوده... و از همه بدتر, تنها تكيه گاه خارجيان و نقطة اتّكاي سفارت انگليس, اين دربار گند و كثيف بوده است. ديگر بايد به دوازده سال توطئه... دوازده سال اَغراض و شهوات اجنبي خاتمه داد... بي اعتنايي به سرنوشت ميليونها مردم تا همينجا كافي است».</blockquote>
عصر همان روز ۲۵مرداد، در میتینگی که در میدان بهارستان تشکیل شد، دکتر فاطمی در سخنرانی‌اش، که از رادیو ایران هم پخش شد، خواستار لغو نظام سلطنتی شد و در سرمقاله «باختر امروز»، در عصر همان روز، نوشت:<blockquote>«دربار در تمام طول ده سال اخیر قبله گاه هرچه دزد… هرچه واخورده اجتماع بوده… و از همه بدتر، تنها تکیه گاه خارجیان و نقطة اتّکای سفارت انگلیس، این دربار گند و کثیف بوده‌است. دیگر باید به دوازده سال توطئه… دوازده سال اَغراض و شهوات اجنبی خاتمه داد… بی اعتنایی به سرنوشت میلیونها مردم تا همین‌جا کافی است».</blockquote>
[[پرونده:BakhtarEmroozNewspaper.jpg|جایگزین=روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد|بندانگشتی|
[[پرونده:BakhtarEmroozNewspaper.jpg|جایگزین=روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد|بندانگشتی|
روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد
روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد
]]
]]
فاطمي در سرمقاله روز 26مرداد باختر امروز, شاه را «سردسته خيانتكاران» و «جوان هوسباز» ناميد كه كودتاي خائنانة 25مرداد را براي «خفه كردن صداي ملّت», «نابودكردن حكومت ملي», «فروش وطن و تجديد عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاكميت مملكت» پي‌ريزي كرد. در آن سرمقاله, خطاب به شاه نوشت:<blockquote>«ملت ايران تشنه انتقام است و  ميخواهد ترا, كه به هيچچيز او اِبقا نكردي, در روي ميز متّهمين دادگاه و آن گاه بر چوبه دار ببيند...»</blockquote>و در سرمقاله روز 27مرداد هم نوشت: <blockquote>«انگليسيها هنوز خيال ميكردند از دربار بي شرم, از دربار منفور, از دربار دشمن ملت... كاري ساخته است و فراريِ بغداد براي آخرين نفس خواهد توانست جنبش مردم قهرمان ما را جلو پايِ لُردان غارتگر قرباني كند و مزد اين خيانت عظيم به منافع و استقلال و آزادي مردم خويش را يكبار ديگر از ايشان بستاند».</blockquote>
فاطمی در سرمقاله روز ۲۶مرداد باختر امروز، شاه را «سردسته خیانتکاران» و «جوان هوسباز» نامید که کودتای خائنانة ۲۵مرداد را برای «خفه کردن صدای ملّت»، «نابودکردن حکومت ملی»، «فروش وطن و تجدید عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاکمیت مملکت» پیریزی کرد. در آن سرمقاله، خطاب به شاه نوشت:<blockquote>«ملت ایران تشنه انتقام است و میخواهد ترا، که به هیچچیز او اِبقا نکردی، در روی میز متّهمین دادگاه و آن گاه بر چوبه دار ببیند…»</blockquote>و در سرمقاله روز ۲۷مرداد هم نوشت: <blockquote>«انگلیسیها هنوز خیال میکردند از دربار بی شرم، از دربار منفور، از دربار دشمن ملت… کاری ساخته‌است و فراریِ بغداد برای آخرین نفس خواهد توانست جنبش مردم قهرمان ما را جلو پایِ لُردان غارتگر قربانی کند و مزد این خیانت عظیم به منافع و استقلال و آزادی مردم خویش را یکبار دیگر از ایشان بستاند».</blockquote>


== دستگیری ==
== دستگیری ==
دكتر فاطمي پس از كودتاي 28مرداد32, مخفي شد. دولت نظامي زاهدي براي پيداكردن او جايزه تعيين كرد. فاطمي در روز 6 اسفند32, در  خانه‌اي در ميدان تجريش (كوچه رضاييه), به دستور سپهبد علوي مقدم, رئيس شهرباني و توسط سرگرد مولوي, افسر فرمانداري نظامي, دستگير شد و به فرمانداري نظامي (شهرباني) برده شد و نصيري, بي درنگ, با بي سيم دستگيري فاطمي را به شاه, كه در  «كوشك نصرت» بود, خبرداد.
دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲, مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲, در خانه‌ای در میدان تجریش (کوچه رضاییه), به دستور سپهبد علوی مقدم، رئیس شهربانی و توسط سرگرد مولوی، افسر فرمانداری نظامی، دستگیر شد و به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و نصیری، بی درنگ، با بی‌سیم دستگیری فاطمی را به شاه، که در «کوشک نصرت» بود، خبرداد.


در حدود ساعت 2بعد از ظهر, دكتر فاطمي را, درحالي كه دستبند به دستهاي او زده بودند, براي انتقال به زندان, از پله هاي غربي شهرباني, كه در آن زمان فرمانداري نظامي بود, با چند سرباز مسلّح پايين آوردند.
در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به دستهای او زده بودند، برای انتقال به زندان، از پله های غربی شهربانی، که در آن زمان فرمانداری نظامی بود، با چند سرباز مسلّح پایین آوردند.


 دكتر فاطمي در روي آخرين پله شهرباني بود كه يازده نفر چاقوكش, كه با دو جيپ پليس از محله هاي سيدنصرالدّين و سنگلج به محل آورده شده بودند, به او يورش بردند. این گروه به سردستگي شعبان جعفري, كه به شعبان بي‌مخ معروف بود توسط سپهبد علوي مقدّم, رئيس كل شهرباني, و سرتيپ نصيري, فرمانده گارد شاه, , بسيج شده بودند تا در جلو شهرباني, فاطمي را ترور كنند.
دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محله های سیدنصرالدّین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بیمخ معروف بود توسط سپهبد علوی مقدّم، رئیس کل شهربانی، و سرتیپ نصیری، فرمانده گارد شاه، , بسیج شده بودند تا در جلو شهربانی، فاطمی را ترور کنند.


 وقتي چند ضربه چاقو بر پيكر دكتر فاطمي فرود آمد, خواهرش سلطنت فاطمی از راه رسيد و خود را سپر برادر كرد و چند ضربه ديگرچاقو بر پيكر او وارد شد و در كنار پيكر  برادرش, بيهوش به زمين درغلتيد. فداكاري خانم سلطنت فاطمي, برادرش را, موقتاً,  از مرگ نجات داد.
وقتی چند ضربه چاقو بر پیکر دکتر فاطمی فرود آمد، خواهرش سلطنت فاطمی از راه رسید و خود را سپر برادر کرد و چند ضربه دیگرچاقو بر پیکر او وارد شد و در کنار پیکر برادرش، بیهوش به زمین درغلتید. فداکاری خانم سلطنت فاطمی، برادرش را، موقتاً، از مرگ نجات داد.


دكتر فاطمي تا تيرماه 1333 در بيمارستان شماره يك ارتش بستري بود, سپس, در حالي كه هنوز زخم‌هايش خونچكان بود, به زندان لشكر2 زرهي برده شد كه در آن برخي از سران جبهه ملي, مانند دكتر شايگان, دكتر صديقي, مهندس رضوي  نيز زنداني بودند.  
دکتر فاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳ در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود، سپس، در حالی که هنوز زخم‌هایش خونچکان بود، به زندان لشکر۲ زرهی برده شد که در آن برخی از سران جبهه ملی، مانند دکتر شایگان، دکتر صدیقی، مهندس رضوی نیز زندانی بودند.


ورود فاطمي مجروح در آن جمعي كه منتظر آزادي بودند, ولوله‌اي ايجاد كرد. «زندانيان جبهه ملي عموماً, از سخنراني شديداللحن او در ميتينگ 25مرداد انتقاد ميكردند» و آن را «مظهر بي احتياطي و خروج از دايره اعتدال ميشمردند و بالنّتيجه, اين اقدامات را موجب انحراف و شكست نهضت قلمداد ميكردند». دراین‌باره محمد مکری می‌نویسد:<blockquote>«دكتر فاطمي را با برانكارد از آمبولانس پياده كردند. سُرُم فيزيولوژي به دستهايش وصل بود. با همان وضع او را به اتاق رو به روي اتاق ما بردند... پرده حصيري نسبتاً زُمختي درمقابل درِ آن اتاق آويزان كردند كه از بيرون داخل اتاق ديده نشود و برخلاف معمول نگهباني درمقابل پنجره و نگهباني در مقابل در ورودي اتاق او گماردند و به اين‌ترتيب معلوم شد كه به سختي او را تحت مراقبت گرفته‌اند... حالش واقعاً تعريفي نداشت, ولي نشاني از ضعف اراده در او ديده نمي‌شد. معده‌اش تقريباً هيچ چيز را تحمل نمي‌كرد, امّا, اراده‌آش مثل كوه استوار و روحيه‌اش بسيار خوب بود. بايد با كمال فروتني اقرار كنم كه هيچ كس را با  اين استواري و استحكام در زندان نديده بودم... به واقع, او نادره مردي بود»<ref>«[http://www.adabestanekave.com/book/khaterat_man_az_dr_hossein_fatemi_1.pdf خاطرات من از زنده ياد دكتر حسين فاطمي]», نوشته مُكري, ص38</ref> </blockquote>
ورود فاطمی مجروح در آن جمعی که منتظر آزادی بودند، ولوله‌ای ایجاد کرد. «زندانیان جبهه ملی عموماً، از سخنرانی شدیداللحن او در میتینگ ۲۵مرداد انتقاد میکردند» و آن را «مظهر بی احتیاطی و خروج از دایره اعتدال میشمردند و بالنّتیجه، این اقدامات را موجب انحراف و شکست نهضت قلمداد میکردند». دراین‌باره محمد مکری می‌نویسد:<blockquote>«دکتر فاطمی را با برانکارد از آمبولانس پیاده کردند. سُرُم فیزیولوژی به دستهایش وصل بود. با همان وضع او را به اتاق رو به روی اتاق ما بردند… پرده حصیری نسبتاً زُمختی درمقابل درِ آن اتاق آویزان کردند که از بیرون داخل اتاق دیده نشود و برخلاف معمول نگهبانی درمقابل پنجره و نگهبانی در مقابل در ورودی اتاق او گماردند و به اینترتیب معلوم شد که به سختی او را تحت مراقبت گرفتهاند… حالش واقعاً تعریفی نداشت، ولی نشانی از ضعف اراده در او دیده نمیشد. معده‌اش تقریباً هیچ چیز را تحمل نمیکرد، امّا، اراده‌آش مثل کوه استوار و روحیه‌اش بسیار خوب بود. باید با کمال فروتنی اقرار کنم که هیچ‌کس را با این استواری و استحکام در زندان ندیده بودم… به واقع، او نادره مردی بود»<ref>«[http://www.adabestanekave.com/book/khaterat_man_az_dr_hossein_fatemi_1.pdf خاطرات من از زنده یاد دکتر حسین فاطمی]» , نوشته مُکری، ص38</ref> </blockquote>


== محاکمه ==
== محاکمه ==
در هفته آخر مرداد33, در حالي كه دكتر فاطمي از زخم‌هايي كه بر پيكر داشت, به شدّت رنج مي‌برد و  خون استفراغ مي‌كرد, محاكمه اش در «دادگاه» ارتش آغاز شد. او را با برانكارد به جلسات «دادگاه» مي‌بردند. محاكمه او بصورت مخفی بود.
در هفته آخر مرداد۳۳, در حالی که دکتر فاطمی از زخم‌هایی که بر پیکر داشت، به شدّت رنج میبرد و خون استفراغ میکرد، محاکمه اش در «دادگاه» ارتش آغاز شد. او را با برانکارد به جلسات «دادگاه» میبردند. محاکمه او بصورت مخفی بود.


دكتر فاطمي پيش از محاكمه اش در نامه‌اي به دكتر مصدق نوشت: «آرزو دارم كه نفس‌هاي آخر زندگي‌ام نيز در راه نهضت و سعادت هم‌وطنانم باشد... در دادگاه ما مي‌توانيم بسياري از حقايق را فاش كنيم, داغ باطله بر كُنسرسيوم و حاميان او بزنيم... يا مثل رياحي طلب عفو و بخشش كنيم... زير  بار شِقّ آخري, هرگز, بنده نخواهم رفت»<ref>«[http://ketab.ir/modules.php?name=News&op=pirbook&bcode=1592264 با چشمي گريان, تقديم با عشق]» (شرح حال و آثار دكتر فاطمي),  
دکتر فاطمی پیش از محاکمه اش در نامهای به دکتر مصدق نوشت: «آرزو دارم که نفس‌های آخر زندگی‌ام نیز در راه نهضت و سعادت هم‌وطنانم باشد… در دادگاه ما می‌توانیم بسیاری از حقایق را فاش کنیم، داغ باطله بر کُنسرسیوم و حامیان او بزنیم… یا مثل ریاحی طلب عفو و بخشش کنیم… زیر بار شِقّ آخری، هرگز، بنده نخواهم رفت»<ref>«[http://ketab.ir/modules.php?name=News&op=pirbook&bcode=1592264 با چشمی گریان، تقدیم با عشق]» (شرح حال و آثار دکتر فاطمی),


ص85.
ص85.</ref>
</ref>


فاطمي در «دادگاه» از عزم خود براي مبارزه در راه جنبش ملي سخن گفت و از دکتر مصدق «مرد بزرگي كه پنجاه سال امتحان تقواي سياسي و شرف و مردانگي داده بود», دفاع كرد.  
فاطمی در «دادگاه» از عزم خود برای مبارزه در راه جنبش ملی سخن گفت و از دکتر مصدق «مرد بزرگی که پنجاه سال امتحان تقوای سیاسی و شرف و مردانگی داده بود»، دفاع کرد.


در روز يكشنبه, 17مهرماه 1333, در آخرين جلسه محاكمه فرمايشي, حكم اعدام او صادر شد.
در روز یکشنبه، ۱۷مهرماه ۱۳۳۳, در آخرین جلسه محاکمه فرمایشی، حکم اعدام او صادر شد.


== اعدام ==
== اعدام ==
سحرگاه روز چهارشنبه 19آبان 1333, دو مأمور ـ سرتيپ آزموده (دادستان ارتش) و تيمور بختيار (فرماندار نظامي) ـ براي اجراي حكم اعدام به سلول دكتر فاطمي در زندان لشكر  2زرهي رفتند. آزموده از دكتر فاطمي خواست اگر وصيّتي دارد بگويد و افزود: «تو كه مكرّر ميگفتي من از مرگ اِبايي ندارم و مرگ حقّ است...» دكتر فاطمي بدون واهمه از مرگي كه تا چند لحظه ديگر به سراغش مي آمد, در پاسخش, گفت: «آري, مرگ حق است و من از مرگ اِبايي ندارم؛ آن هم چنين مرگ پرافتخاري. من ميميرم كه نسل جوان ايران از مرگ من درس عبرتي گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارد جاسوسان اجنبي بر اين كشور حكومت نمايند».
سحرگاه روز چهارشنبه ۱۹آبان ۱۳۳۳, دو مأمور ـ سرتیپ آزموده (دادستان ارتش) و تیمور بختیار (فرماندار نظامی) ـ برای اجرای حکم اعدام به سلول دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲زرهی رفتند. آزموده از دکتر فاطمی خواست اگر وصیّتی دارد بگوید و افزود: «تو که مکرّر میگفتی من از مرگ اِبایی ندارم و مرگ حقّ است…» دکتر فاطمی بدون واهمه از مرگی که تا چند لحظه دیگر به سراغش می آمد، در پاسخش، گفت: «آری، مرگ حق است و من از مرگ اِبایی ندارم؛ آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند».


آخرین كلامش  اين بود: «... مرگ بر دو قسم است: مرگي در رختخواب ناز ... [و] مرگي در راه شرف و افتخار. و من خداي را شكر ميكنم كه در راه مبارزه با فساد شهيد ميشوم و... با شهادتم در اين راه, دين خود را به ملت ستمديده و استعمارزده ايران ادا كرده‌ام و اميدوارم سربازان مجاهد نهضت, همچنان, مبارزه را ادامه دهند».
آخرین کلامش این بود: «... مرگ بر دو قسم است: مرگی در رختخواب ناز [و] مرگی در راه شرف و افتخار؛ و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم و… با شهادتم در این راه، دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده ایران ادا کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد نهضت، همچنان، مبارزه را ادامه دهند».


 فاطمی هنگامي كه به تيرك اعدام بسته شد, سه بار فرياد زد: «زنده باد دكتر مصدق, پاينده باد ايران».  
فاطمی هنگامی که به تیرک اعدام بسته شد، سه بار فریاد زد: «زنده باد دکتر مصدق، پاینده باد ایران».


سرتیپ آزموده, در مصاحبه مطبوعاتي درباره آخرين لحظات زندگي دكتر فاطمي گفته بود: <blockquote>«در آن موقع روحيه اش به قدري قوي بود كه اگر كسي... از جريان اوضاع اطلاع نداشت, هرگز باور نميكرد اين شخص كسي است كه چند دقيقة ديگر بايد تيرباران شود»<ref>«زندگينامه و مبارزات سياسي دكتر حسين فاطمي» نصرالله شیفته ص399</ref></blockquote>   سرانجام, دكتر فاطمي, با هشت گلوله سربي تیرباران شد. او به هنگام مرگ 37سال داشت. او را بنا به وصيّتش, در مزار شهيدان  30تير 1331, در ابن بابويه, به خاك سپردند.  
سرتیپ آزموده، در مصاحبه مطبوعاتی دربارهٔ آخرین لحظات زندگی دکتر فاطمی گفته بود: <blockquote>«در آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی… از جریان اوضاع اطلاع نداشت، هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقة دیگر باید تیرباران شود»<ref>«زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی» نصرالله شیفته ص399</ref></blockquote> سرانجام، دکتر فاطمی، با هشت گلوله سربی تیرباران شد. او به هنگام مرگ ۳۷سال داشت. او را بنا به وصیّتش، در مزار شهیدان ۳۰تیر ۱۳۳۱, در ابن بابویه، به خاک سپردند.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۳۱

دکتر حسین فاطمی.jpg
شناسنامه
نام کاملحسین فاطمی
معروف بهدکتر حسین فاطمی
زادروز۱۲۹۶
زادگاهنایین،
تاریخ مرگ۱۹ آبان ۱۲۹۶
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیجبهه ملی ایران
سمتوزیر امور خارجه - سخنگوی دولت
فعالیت‌هاملی کردن نفت

سیدحسین فاطمی (متولد ۱۲۹۶خورشیدی در نایین - تیرباران ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) وزیر خارجه دولت دکتر محمد مصدق از سال ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد۱٬۳۳۲از دولتمردان همراه مصدق، روزنامه‌نگار و طرفدار حقوق برابر زنان ومردان و پیشنهاددهنده ملی شدن صنعت نفت ایران بود. او پس از انتصاب به وزارت خارجه ابتدا سفارتخانه انگلیس را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد؛ و در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند را اخراج کرد. در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه‌اندازی کنفرانس‌های منطقه‌ای با حضور سفیران ایران در سایر کشورها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت‌گیری‌های دیپلماتیک کشور صورت گرفت.

دکتر حسین فاطمی یکبار از ترور توسط محمد مهدی عبدخدایی جان به در برد؛ و در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت اما با شکل‌گیری کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندین ماه زندگی در خفا در نهایت وی در ۶ اسفند ۱۳۳۲ دستگیر شد. درحین دادرسی نیز شعبان جعفری مشهور به شعبان بی مخ و همراهانش با چاقو به وی هجوم آوردند و او و خواهرش را مجروح کردند. سرانجام در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در حالی که در تب می‌سوخت به جوخه اعدام سپرده شد. حکم اعدام او پیش از دستگیری و محاکمه صادر شده بود، محمدرضا شاه یک روز پس از بازگشت از فرارش به رم، در گفتگویی با کرمیت روزوِلت، عامل اصلی کودتای ۲۸مرداد، گفته بود: «حسین فاطمی هنوز پیدا نشده ولی به زودی خواهد شد. او بیش از همه توهین و ناسزاگویی کرد… وقتی دستگیر شود، اعدام خواهد شد»[۱] حسین فاطمی تنها کسی بود که بعد از کودتای ۲۸مرداد، به اعدام محکوم شد.

خانواده و تحصیلات

دکتر حسین فاطمی درسال ۱۲۹۶ در خانواده‌ای مذهبی در نایین بدنیا آمد. به روایت دیگر تاریخ تولدش ۱۲ مهر ۱۲۹۸ ذکرشده. پدرش سید علی محمد فاطمی ملقب به سیف‌العلماء از علمای طراز اول نایین؛ و مادرش سیده طوبی دختر حجت‌الاسلام خادم‌العلوم بود. برادرانش سیف پور، نصرالله و معصومی نام داشتند. در بین خانواده حسین در همه عرصه‌ها یک استثنا بود.[۲]در سال ۱۳۱۶, پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، روانه تهران شد. از نخستین روزهای ورود، سردبیری و مدیریت داخلی روزنامه «ستاره» را، که مدیر مسئولش احمد ملکی بود، به عهده گرفت و چند سالی با این روزنامه همکاری داشت.

سردبیری روزنامه باختر

پس از سوم شهریور ۱۳۲۰ و به وجودآمدن فضای مساعد برای فعالیت سیاسی، سردبیر روزنامه «باختر» شد. سرمقالههای او در این روزنامه در مدت کوتاهی نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.

در دوره نخستوزیری علی سهیلی، وقتی دولت، برای اِعمال نفوذ هرچه بیشتر در انتخابات مجلس چهاردهم، لایحه «تحدید مطبوعات» را به مجلس سیزدهم ـ که آخرین روزهای عمر خود را میگذراند ـ برد و فشار بر مطبوعات را آغاز کرد، فاطمی در سرمقاله ۱۶خرداد ۱۳۲۱ روزنامه «باختر»، زیر عنوان «مبارزه باید کرد»، خطاب به دولت سهیلی نوشت: «ملت ایران تمام حسابش با شماست که موجِد بدبختی دیروز و مسبّبِ هرج و مرج امروز و پدیدآورنده فساد و تباهی هستید. ما روزهای اول مبارزه را طی میکنیم، زحمت و مرارت بسیار را در پیش داریم ولی بدون تردید، سرانجام موفقیّت باماست».[۳] در روز ۲۱خرداد، وقتی سهیلی در مجلس مسئله توقیف روزنامه «مرد امروز» و دستگیری مدیر آن، محمد مسعود، همکار و همرزم و دوست بسیار صمیمی فاطمی را به میان کشید و از سانسور مطبوعات دفاع کرد، فاطمی در همان روز در سرمقاله «باختر» او را «عنصر ارتجاعی و مستبدّ» خواند و ابراز انزجار شدید خود را نسبت به وی اعلام کرد.

یامرگ یاآزادی - روزنامه باختر
روزنامه باختر - دکتر حسین فاطمی

فردای آن روز نیز در سرمقاله «دزدها هنوز هم مال مردم را میبرند»، نوشت: «آنهایی که بر ضدّ مطبوعات رَجَز میخوانند… و تقاضای تعقیب و توقیف جراید را میکنند… اطمینان قطعی داشته باشند که دیر یا زود جواب زباندرازی خود را خواهند شنید… ما تا دقیقه آخر مبارزه میکنیم… و با مشت، جواب توپِ پنبه یی ابلهان را میدهیم».[۴]

او در سرمقاله ۲۵خرداد ۱۳۲۲, سهیلی را «وجود آلوده و ناپاکی» نامید که «میخواهد برای پنهان کردن فضایح خویش اصل مسلّم قانون اساسی را پایمال کند» و گفت که باید «مغز او را با مشت قانون کوبید».

فردای آن روز تندترین سرمقاله فاطمی علیه دولت وقت، با عنوان «این دو راهی است که امروز ملت ایران باید انتخاب کند: یا مرگ یا زندگی» به چاپ رسید. او خطاب به «دولت بیکفایت سهیلی» نوشت: «شما دزدها که از روزنامه میترسید، بدانید با تصویب این لایحه یک انقلاب خونین در ایران ایجاد خواهد شد و دنباله این انقلاب سر شماها را بالای تیرهای برق به جای دار تحویل خواهیم داد!».

این شماره روزنامه «باختر» چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت که چندبار محرمانه تجدید چاپ شد.

سرانجام مبارزات قلمی دکتر فاطمی و یار همدردش محمد مسعود و همراهی اقلیّت مجلس با آنها، باعث شد که «لایحه تحدید مطبوعات» به تصویب مجلس نرسید.[۴]

انتشار روزنامه «باختر» تا تابستان ۱۳۲۴, که فاطمی برای گذراندن دوره دکترا روانه پاریس شد، ادامه یافت و پس از سفر او به فرانسه تعطیل گردید.

انتشار باختر امروز

وقتی دکتر فاطمی، پس از گذراندن دوره دکترا، در شهریور ۱۳۲۷ به ایران برگشت، امتیاز روزنامه «باختر امروز» را گرفت.

باختر امروز
روزنامه باختر امروز

نخستین شماره «باختر امروز» در ۸مرداد ۱۳۲۸ منتشر شد. فاطمی در سرمقاله آن، این روزنامه را ادامهدهنده راه «باختر» معرفی کرد و نوشت: «روزنامه آن روز ـ سال۱۳۲۴ـ سخت سرگرم مبارزه بود… تنها و یکّه، در زیر چکمه ارتش بیگانه که ایران را هنوز زیر اشغال خود داشت، فریاد میزد… و با یک رشادت و تهوّری که به جنون و خودکشی شبیه بود… دینی را که به ملت و مردم داشت، ادا میکرد… باختر امروز با همان تهوّر دیروزِ باختر… از مصالح علف‌خورها، پابرهنهها و گرسنه‌ها… دفاع خواهد کرد… شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی».

باختر امروز تا ۴شماره منتشرشد، ولی دولت «ساعد» نتوانست آن را تحمّل کند و روزنامه را توقیف کرد.

بعد از توقیف «باختر امروز»، فاطمی همان راه را در روزنامه «سرگذشت»، که صاحب امتیاز آن یکی از بستگانش بود، ادامه داد. در سرمقاله‌های این روزنامه در ۱۲مرداد ۱۳۲۸ ـ «باید به آقای ساعد نازشست داد» ـ و ۱۳مرداد ـ «برای اصلاح ایران باید قربانی داد» ـ به شدّت به دولت ساعد تاخت.

فاطمی از ۱۵مرداد ۲۸ باردیگر روزنامه «باختر» را منتشر کرد و در سرمقاله همان روز آن نوشت: «معنی چهل سال مشروطیّت این بود که ما در خانه خودمان جراٌت نفس کشیدن نداریم و هر وقت صدایی بلند کنیم، با تُخماقِ (= کُلوخکوب) حکومت مغزمان متلاشی میشود!».

در سرمقاله ۲۶مرداد «باختر»، که باعث توقیف آن شد، دکتر فاطمی نوشت: «طبقه زمامدار ایران از قلم پاک، که به خدمت نامشروع او کمر نمیبندد و جیره خوار او نمیشود، وحشت دارد… در این قبرستان کسی حق زندگی دارد که با کفن دزدها شریک باشد، استخوان مردهها را بسوزاند… و با لاشخورها دَمخور بشود».

دکتر فاطمی از ۱۲شهریور ۲۸, دوباره روزنامه «باختر امروز» را منتشر کرد که باز هم رنگ تند سیاسی و انتقادی داشت. سرمقالهها را باز هم خود دکتر فاطمی می نوشت. چند نمونه از عنوان‌های این سرمقالهها:

«فقط زور و پول به این جهنّم حکومت میکند» (۱۲شهریور).

«در راه آزادی باید از جان گذشت» (۱۳شهریور).

«تا کجا این بیدادگری را ادامه میدهند؟» (۱۴شهریور).

«قانون در ایران بازیچة زورمند است» (۱۵شهریور).

همراهی با مصدق

در ۱۲مهر ۱۳۲۸, فاطمی در سرمقاله «این انتخابات رسوا مردم را به ستوه آورده‌است»، به انتخابات فرمایشیِ دوره شانزدهم مجلس، که زیر کنترل و فشار دربار برگزار شده بود، به شدّت انتقاد کرد.

اشتراک در افشای ماهیّت این انتخابات، نقطه پیوند دکتر مصدق و دکتر فاطمی شد که تا پایان زندگیِ آن دو ادامه یافت.

دکتر مصدق در این باره نوشت: «در انتخابات دوره شانزدهم تقنینیّه، که باز دولت در همه جا دخالت می‌نمود، شادروان دکتر حسین فاطمی با من مذاکره نمود که برای آزادی انتخابات فکری بکنیم و… من روی این اصل که آزادی انتخابات برای مملکت امری است حیاتی، وارد مبارزه شدم و چون احزاب و تشکیلات مؤثّری نبود که از آنها استعانت کنم، شادروان دکتر فاطمی با چند نفر از مدیران جرایدِ موافق با نظر ما مذاکره نمود، همگی موافقت نمودند که جرایدِ خود را در اختیار مردم بگذارند».[۵]

دکتر مصدق در ادامه مطلب از تحصّن مدیران جراید و سپس چگونگی ایجاد «جبهه ملی» یاد میکند که پس از ترور هژیر، وزیر دربار و عامل اجرای انتخابات فرمایشی، و تبعید دکتر مصدق به ده احمدآباد، صورت پذیرفت.

تشکیل جبهه ملی

در جلسه‌ای که بنا به دعوت دکتر مصدق، در روز اول آبان ۱۳۲۸, از افرادی که در تحصّن شرکت داشتند، در احمدآباد برگزارشد، بنا به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی «جبهه ملی» به وجود آمد[۶] و دکتر فاطمی مسئولیّت «کمیسیون تبلیغات» آن را به عهده گرفت.

در روز ۷ آبان۲۸, دکتر مصدق انتخابات تهران را، به علت دخالت مأموران دولتی، باطل اعلام کرد. این انتخابات در روز ۱۹ آبان، به علت استقبال مردم از پیشنهاد مصدق، متوقّف شد.

پس از تجدید انتخابات دوره شانزدهم مجلس، دکتر مصدق و دکتر فاطمی و چند تن دیگر از اعضای جبهه ملی به مجلس راه یافتند و مصدق در رأس کمیسیون نفتِ مجلس قرار گرفت و فعالیت خود را علیه شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد.

در همین دوران بود که دکتر فاطمی پیشنهاد «ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران» را داد و این پیشنهاد در یکی از نشستهای جبهه ملی پذیرفته شد. دکتر مصدق در این باره مینویسد:

«ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، پس از چند ماه مذاکره و مباحثه، نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس در ایران تصمیمی اتّخاذ کند، دکتر فاطمی با من، که در رأس کمیسیون بودم، مذاکره نمود و گفت: با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل… همان‌طور که کشور انگلیس بعضی از صنایع خود را ملی کرده‌است… ایران هم نفت خود را در سراسر کشور ملی کند… با نظریّات آن شادروان موافقت نمودم». «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگزاری گردد و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است که… در تمام مدت همکاری با اینجانب، حتّی، یک ترکِ اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد»[۷]

باختر امروز و جنبش ملی شدن نفت

روزنامه «باختر امروز»، هم‌زمان با اوج‌گیری جنبش برای ملی کردن صنعت نفت، مؤثّرترین وسیله تبلیغ برای فعالیت‌های دکتر مصدق در مجلس بود. «شلّاق‌های مؤثّر و سوزانی که باختر امروز، هر روز عصر بر پیکر دیکتاتوری و دیکتاتورتراشان مینواخت، شور و هیجان بی‌سابقه یی در دل مردم ایران به پا کرده بود»[۸]

سرمقاله روز ۲۸آذر ۱۳۲۹ این روزنامه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس، ضربه کوبندهیی بر دولت رزمآرا نواخت.

دکتر فاطمی در این سرمقاله نوشت:

«جنگ نفت شدیدترین مراحل خود را طی میکند و ملت ایران در این نبرد، سرسختی و ایستادگی… نشان میدهد… تردید ندارم که پیروزی نهایی آز آنِ کسانی است که حقّ و حقیقت، مؤیّدِ منطق و دلیل ایشان است و دزدانی که به لباس صاحب مال درآمده‌اند… رسوا و مفتضح… از این جنگ خارج خواهند شد… این درد فقر و پریشانی ما علاج پذیر نخواهد بود مگر آن که ریشه کمپانی سابق از بیخ و بن کنده شود و ایرانی پس از پنجاه سال، که صدها میلیون هستی و ذخایر او را سهام‌داران لندن نشین بردهاند، سرنوشت خویش را در کف فرزندان وطن بسپارد».

آنچه رزمآرا، نخست وزیر وقت، را سراسیمه کرد و دستور توقیف روزنامه را داد، قسمت آخر سرمقاله بود:

«... گلوله‌ای که به قلب ماهرپاشا نشست برای اولین بار جواب خیانت و فساد را در کشوری که قرن‌ها در معرض تهاجم کشورهای مختلف استعماری بوده، به مرگ و جزای مسلّم و قطعی داد… تردید نیست که اگر هیئت حاکمه ایران راه تسلیم و اطاعت و نوکری را تغییر ندهد، ملت ما نیز همان رویّه را در پیش خواهد گرفت که مصری‌ها پیموده و نتیجه گرفته‌اند».

فردای انتشار این سرمقاله (روز ۲۹ آذر۲۹), به دستور رزمآرا، شهربانی تهران، دکتر فاطمی را بازداشت و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. امّا، فشار افکار عمومی باعث شد که این بازداشت و توقیف سه روز بیشتر دوام نیاورد. دکتر فاطمی پس از آزادی، جسورانه تر از پیش، در نخستین سرمقاله روزنامه «باختر امروز» نوشت:

«هنوز ایران آن قبرستانی نیست که شرکت نفت آرزو میکند… نفت ایران تعلّق به جامعه ایرانی دارد… نباید اجازه داد که یک شرکت غاصب و غارتگر شیره جان برهنه‌ها و… علفخوارها را ببرد و برای ما نخستوزیر و رئیس و امیر درست کند. اگر این حرف را حکومت رزم‌آرا جرم میشمارد، من به تکرار این حقیقت مباهات میکنم. نه تنها با زندان و زجر و عذاب روحی ایمان خود را نخواهم شکست، بلکه، بالای چوبه دار هم این دفاع وجدانی را از یاد نخواهم برد… هیچ‌کس امروز قدرت ندارد حرفی غیر از ملی شدن صنعت نفت بر زبان بیاورد… رزم آرا، بخواهد یا نخواهد، باختر امروز از صدا نخواهد افتاد، زیرا این قلم فقط برای نجات ایران از چنگال هیئت غافل و منفعت‌پرست به حرکت آمده و تا خون در عروق من جاری است، جز این طریق راه دیگری نخواهم رفت».

دو ماه و نیم بعد، رزمآرا ترور شد. یک هفته پس از آن، قانون ملی شدن صنفت نفت به تصویب مجلس شورا و سپس سنا رسید.

دولت مصدق

مصدق و فاطمی در شورای امنیت

دکتر مصدق در روز ۱۱ اردیبهشت۱۳۳۰, به شرط خلعِ یَد از شرکت غاصب نفت، نخست‌وزیری را پذیرفت. دکتر فاطمی در ۲۰اردیبهشت، معاون سیاسی و پارلمانی او شد و تا ۲۶بهمن همان سال، که بر مزار محمد مسعود، روزنامهنگار شهید راه وطن، مورد سوءقصد قرارگرفت، در همین پُست از مصدق و سیاست‌های او دفاع کرد و به عکس «قلمهای مزدور و هرزه یی که تا دیروز در مدح تیمسار دادِ سخن میدادند و امروز درد وطن گرفته بودند و علیه مصدق مینوشتند»,[۹] تا به آخر در کنار مصدق باقی ماند.

در روز دوم مهر ۱۳۳۰, دکتر مصدق دستور اخراج ۳۵۰ کارشناس انگلیسی را صادر کرد. چند روز بعد انگلیس، در اعتراض به این اقدام، به شورای امنیّت سازمان ملل متّحد شکایت کرد. مصدق، فاطمی و چند تن دیگر از دولتمردان ایران، در روز ۱۴مهر عازم نیویورک شدند تا در جلسه رسیدگی به این شکایت، که در روز ۱۷مهر برگزار میشد، شرکت کنند. مدافعات دکتر مصدق در شورای امنیّت باعث شد که امر رسیدگی به شکایت به دادگاه لاهه واگذار شود.

وقتی در اول آذر۱۳۳۰, دکتر مصدق، پیروز از این سفر برگشت، مخالفان او در مجلس و بیرون از آن فعالیت‌های خود را علیه او تشدید کردند، طرفداران «حزب توده» در روز ۱۴آذر تظاهراتی علیه مصدق به راه انداختند که توسط شهربانی و به دستور شاه به خون کشیده شد. این حادثه بهانه به دست دشمنان مصدق در مجلس داد تا به او حمله کنند و او را دیکتاتور بخوانند.

تحصن مخالفان دکتر مصدق در مجلس

در جلسه ۱۹ آذر۳۰, در حین گزارش مصدق به مجلس دربارهٔ سفرش به آمریکا، مخالفان او، که در رأس آنها جمال امامی قرارداشت، مجلس را به هم ریختند و پس از به آشوب کشیدن مجلس، به بهانه نبودن آزادی در جامعه، در مجلس متحصّن شدند. دربارشاه و میدلتون، کاردار سفارت انگلیس در ایران، با مخالفان مصدق در مجلس در تماس بودند. مصدق در اواخر آذرماه، درمورد این تماس‌ها به شاه اولتیماتوم داد و تهدیدکرد که اگر اینگونه تماس‌ها ادامه پیداکند، از کار کناره گیری خواهد کرد و علت استعفای خود را از رادیو برای مردم خواهد گفت.

فاطمی در روز ۳۰آذر در سرمقاله باختر امروز نوشت:

«... در کجای دنیا مردم اجازه میدهند که عناصری از پشت تریبون مجلس یا در پناه مصونیت پارلمانی، از منافع اجنبیِ غارتگر دفاع کنند… به این شغال‌هایی که در سوراخ‌های بهارستان پنهان شدهاند، بگویید آن آزادی عمل که جیکاک بتواند تمام صفحات غرب و جنوب را زیر مهمیز جاسوسی خود درآورد و فالر در میان عشایر اسلحه پخش کند… و لیست انتخابات ایران را دکتر اقبال به امضای کلنل ویلر ـ مستشار سفارت انگلیس ـ برساند، برای همیشه در ایران مرد و من میتوانم به شما جنابانِ آقایانِ اعضای اقلیتِ اعلیحضرت ژرژ ششم اطمینان بدهم که صاحبان حقیقی این خانه امروز آن قدر رشید و بالغ هستند که از حقوق خود دفاع کنند و مانورهای شرم آور چپ و راستِ افراطیِ حلقه‌به‌گوشان امپراتوری را به کلی خنثی و بی‌اثر کنند. ملت ایران، فرد فرد شما را میشناسد، سوابق سیاسی هریک از شما را کاملاً به یاد دارد و آن روز که به‌پای دادگاه مجازات خوانده شوید، این جنایات صریح و روشن شما را که … از تمام گناهان گذشتهتان وحشتناکتر است در محضر دادگاه شهادت خواهد داد».

مخالفان مصدق به اخلالگری در کار انتخابات مجلس هفدهم نیز، که قرار بود روز ۲۲دی ۳۰ برگزار شود، میپرداختند. در همین روزها بود که وزیر جنگ هم به دستور شاه عوض شد. فاطمی در سرمقاله ۱۷دیماه روزنامه باختر امروز، با عنوان «ادّعانامه پنجاه سال جنایات شرکت نفت سابق»، نوشت:

«غلامان اجنبی گمان کردید با سرنوشت یک مملکت میشود شوخی کرد؟ خیال کردید دکتر مصدق بیدی است که از باد بی اثر جنوب بلرزد و در همّت و عزم خلل ناپذیر او رِخوتی حاصل شود… بروید به اربابانتان بگویید که مصدقِ هوشیار و روشن بین این سلاح را نیز از دستتان خواهد گرفت و بر مغز پوک و گندآلودتان خواهد کوفت… رژیم نیم قرنی کمپانی و بندگان درگاه سفارت، هر دو باید گورشان را از این کشور گم کنند».

یک روز بعد از ارسال یادداشت اعتراضی مصدق به سفیر انگلیس در مورد «مداخلات صریح مأمورین دولت انگلستان در ایران»، دکتر فاطمی در سرمقاله ۱۹دی باختر امروز نوشت:

«... افعیِ هفت سر نفتی موجِدِ همه تحریکات و توطئههای این مملکت در طول پنجاه سال بوده و امروز هم به اِشکال حاضر است باور کند که ایرانی به هیچ قیمت، دیگر حاضر نیست تجاوزات و غارتگری‌های عُمّال شرکت سابق را بپذیرد».

در روز ۲۲دیماه، یعنی فردای روزی که وزارت خارجه ایران به سفارت انگلیس پیغام فرستاد که تا ده روز دیگر کلیه کنسول‌گری‌های خود را در ایران تعطیل کند، دکتر فاطمی در سرمقاله باختر امروز نوشت:

«هر کدام از این ده بیست خانه‌ای که در شهرهای مختلف به نام کنسولگری تأسیس کرده اند، یک ستاد جاسوسی، یک مرکز تحریک و آشوب و یک آشیانه تخریب و تضعیف ایران است. آقای فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) شما، بخواهید بپذیرید یا نپذیرید، ایران راهی را که در پیش گرفته ادامه خواهد داد. خس و خاشاک‌هایی چون یَتیمچه (=بادمجان یا کدو)های عربده جوی استوکس (۵) که در باغ بهارستان زوزه میکشند، بسیار حقیرتر و ناچیزتر از آنند که در برابر سیل بنیانکن، مقاومت به خرج دهند… ما مجال… تجدید حکومت دست نشانده و رقّاصک سفارت را به شما نمیدهیم و به هر قیمت شده‌است تا به آخرِ این نبرد افتخاربخش جلو میرویم… به دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمیکند».

دکتر فاطمی در سرمقاله ۲۹دیماه، روز اول بهمن را «روز استقلال ایران» اعلام کرد، چرا که در روز ۳۰دیماه، همه کنسول‌گری‌های انگلیس در ایران بسته شد.

پس از بازگشت سفیر انگلیس به کشورش در روز ۶بهمن، متحصنین در مجلس و مخالفان مصدق مجبور به خروج از تحصّن ۵۰ روزه شدند.

دکتر فاطمی در روز ۹بهمن ۱۳۳۰ در سرمقاله باختر امروز نوشت:

«تُف بر شما غلامان حلقه به گوش خارجی… دیری نخواهد گذشت که دربرابر یک دادگاه عالی ملی حساب همه این عربده‌جویی‌ها و بدمستی‌ها گرفته خواهد شد و برای یک مرتبه در تاریخ مملکت، معدودی بیگانه پرست و ناپاک و دزد خیانت پیشه به سزای خود خواهند رسید».

روز بعد باز هم دربارهٔ آنها نوشت:

«اقلیت نفتی حق دارد فریاد عدم آزادی از جگر برآورد… آن آزادی که این گروه میخواهند، تأمینش از عهده دکتر مصدق یا هر حکومت شرافتمند و پاک، نظیر او، ساخته نیست. اینها، آزادیِ دزدی و غارت و چپاول میخواهند… اگر شما زالوهای اجتماع ضدّ مصدق نباشید… مردم هرگز تا به این درجه ابراز اعتماد و اطمینان و علاقه به پیشوایان ملی خود نمیکردند».

ترور نافرجام دکتر فاطمی

در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۵ ساله و عضو جمعیت فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند،[۱۰] دستور ترور از سوی نواب صفوی که زیر بال و پر کاشانی قرار داشتند[۱۱] ابلاغ شده بود.[۱۲]دکتر فاطمی درآن روز، با همکارانش در «باختر امروز» بر سر مزار محمد مسعود حاضر شد و در حالی که از شدّت تأثّر میلرزید، دربارهٔ دوست همدل و دیرینهاش گفت:

«... مسعود یکی از پیشروان بزرگ آزادی بود. او به آنچه میگفت ایمان داشت؛ با قُلدری و دیکتاتوری سرسختانه مبارزه میکرد؛ با عوامل بیگانه و نوکران اجنبی بیرحمانه دست و پنجه نرم مینمود؛ با تهدید و تطمیع از میدان درنمیرفت و جان خود را در راه هدف مقدّسی که داشت بسیار حقیر میشمرد… آنها که مسعود را کشتند، گمان میکردند با ازبین رفتن او، فکر او میمیرد و نهال آزادی خشک میشود… ولی آنها سخت در اشتباه بودند. مکتب مسعود هزاران هزار تماشاگر وفادار شیفته آزادی، دشمن قلدری، خصم جاسوسی و اجنبیپرستی تربیت کرده بود… وقتی مسعود ازپادرآمد، آنها از پای ننشستند و راهی را که او نشان داده بود، پیش گرفتند و آن قدر مبارزه کردند تا موفّق شدند فصل نو و دوره جدیدی در تاریخ کشور ما بگشایند… در همه نهضت‌های بزرگ سینه پرچم‌داران، اولین هدف گلوله دشمنان بوده‌است. آنها جان خود را قربان میکنند برای این که ملتی خوشبخت و سعادت‌مند باشد؛ خون خود را نثار میکنند، برای این که نهال آرزوهای قومی جان بگیرد و بارور گردد… در راه چنین هدف مقدّسی جان چه بهایی دارد…»[۱۳]

در لحظه گفتن آخرین جمله، تیر محمدمهدی عبدخدایی، به شکمش اصابت کرد و او را از پاانداخت.

فاطمی از زخم این گلوله جان به دربرد و پس از چندماه بستری شدن در بیمارستان نجمیّة تهران، در شهریور ۱۳۳۱, از بیمارستان بیرون آمد.

وزیر خارجه و سخنگوی دولت

دکتر فاطمی در اوایل مهر ۳۱ وزیر خارجه و سخنگوی دولت دکتر مصدق شد.

دکتر فاطمی در روز ۱۱ مهر گزارشی دربارهٔ «اقتصاد بدون نفت» به مجلس ارائه داد و در ۲۱مهر کودتایی را علیه دولت مصدّق، که توسط میدلتون (کاردار سفارت انگلیس), سرلشکر زاهدی، سیدضیاءالدّین طباطبایی، اسدالله علم، سرلشکر حجازی، سرتیپ آریانا و با همکاری دکتر مظفّر بقایی در حال شکلگیری بود، افشاکرد.

پس از افشا و خنثی شدن این کودتا در ۲۴مهر، گزارشی از مصدق دربارهٔ قطع رابطه با انگلیس از رادیو ایران خوانده شد. روز ۳۰مهر دکتر فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق، ضمن یادداشتی به سفارت انگلیس، تصمیم ایران مبنی بر قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس را اعلام کرد.

فاطمی و کودتای ۲۵ مرداد

شب کودتای ۲۵ مرداد۳۲, دکتر فاطمی و دو تن دیگر از اعضای دولت مصدق توسط گارد شاه دستگیر شدند. در یورش گارد به منزل دکتر فاطمی، همسر او نیز دستگیر شد. پس از بازداشت سرهنگ نصیری، رئیس گارد سلطنتی، که حامل فرمان عزل دکتر مصدق بود، توطئه کودتای ۲۵مرداد خنثی شد و شاه به بغداد گریخت.

روز ۲۵مرداد فاطمی به دستور دکتر مصدق کاخ مرمر و سعدآباد را مهروموم کرد و به سفیر ایران در بغداد تلگرامی برای بازداشت شاه فرستاد.

عصر همان روز ۲۵مرداد، در میتینگی که در میدان بهارستان تشکیل شد، دکتر فاطمی در سخنرانی‌اش، که از رادیو ایران هم پخش شد، خواستار لغو نظام سلطنتی شد و در سرمقاله «باختر امروز»، در عصر همان روز، نوشت:

«دربار در تمام طول ده سال اخیر قبله گاه هرچه دزد… هرچه واخورده اجتماع بوده… و از همه بدتر، تنها تکیه گاه خارجیان و نقطة اتّکای سفارت انگلیس، این دربار گند و کثیف بوده‌است. دیگر باید به دوازده سال توطئه… دوازده سال اَغراض و شهوات اجنبی خاتمه داد… بی اعتنایی به سرنوشت میلیونها مردم تا همین‌جا کافی است».

روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد
روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد

فاطمی در سرمقاله روز ۲۶مرداد باختر امروز، شاه را «سردسته خیانتکاران» و «جوان هوسباز» نامید که کودتای خائنانة ۲۵مرداد را برای «خفه کردن صدای ملّت»، «نابودکردن حکومت ملی»، «فروش وطن و تجدید عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاکمیت مملکت» پیریزی کرد. در آن سرمقاله، خطاب به شاه نوشت:

«ملت ایران تشنه انتقام است و میخواهد ترا، که به هیچچیز او اِبقا نکردی، در روی میز متّهمین دادگاه و آن گاه بر چوبه دار ببیند…»

و در سرمقاله روز ۲۷مرداد هم نوشت:

«انگلیسیها هنوز خیال میکردند از دربار بی شرم، از دربار منفور، از دربار دشمن ملت… کاری ساخته‌است و فراریِ بغداد برای آخرین نفس خواهد توانست جنبش مردم قهرمان ما را جلو پایِ لُردان غارتگر قربانی کند و مزد این خیانت عظیم به منافع و استقلال و آزادی مردم خویش را یکبار دیگر از ایشان بستاند».

دستگیری

دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲, مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲, در خانه‌ای در میدان تجریش (کوچه رضاییه), به دستور سپهبد علوی مقدم، رئیس شهربانی و توسط سرگرد مولوی، افسر فرمانداری نظامی، دستگیر شد و به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و نصیری، بی درنگ، با بی‌سیم دستگیری فاطمی را به شاه، که در «کوشک نصرت» بود، خبرداد.

در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به دستهای او زده بودند، برای انتقال به زندان، از پله های غربی شهربانی، که در آن زمان فرمانداری نظامی بود، با چند سرباز مسلّح پایین آوردند.

دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محله های سیدنصرالدّین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بیمخ معروف بود توسط سپهبد علوی مقدّم، رئیس کل شهربانی، و سرتیپ نصیری، فرمانده گارد شاه، , بسیج شده بودند تا در جلو شهربانی، فاطمی را ترور کنند.

وقتی چند ضربه چاقو بر پیکر دکتر فاطمی فرود آمد، خواهرش سلطنت فاطمی از راه رسید و خود را سپر برادر کرد و چند ضربه دیگرچاقو بر پیکر او وارد شد و در کنار پیکر برادرش، بیهوش به زمین درغلتید. فداکاری خانم سلطنت فاطمی، برادرش را، موقتاً، از مرگ نجات داد.

دکتر فاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳ در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود، سپس، در حالی که هنوز زخم‌هایش خونچکان بود، به زندان لشکر۲ زرهی برده شد که در آن برخی از سران جبهه ملی، مانند دکتر شایگان، دکتر صدیقی، مهندس رضوی نیز زندانی بودند.

ورود فاطمی مجروح در آن جمعی که منتظر آزادی بودند، ولوله‌ای ایجاد کرد. «زندانیان جبهه ملی عموماً، از سخنرانی شدیداللحن او در میتینگ ۲۵مرداد انتقاد میکردند» و آن را «مظهر بی احتیاطی و خروج از دایره اعتدال میشمردند و بالنّتیجه، این اقدامات را موجب انحراف و شکست نهضت قلمداد میکردند». دراین‌باره محمد مکری می‌نویسد:

«دکتر فاطمی را با برانکارد از آمبولانس پیاده کردند. سُرُم فیزیولوژی به دستهایش وصل بود. با همان وضع او را به اتاق رو به روی اتاق ما بردند… پرده حصیری نسبتاً زُمختی درمقابل درِ آن اتاق آویزان کردند که از بیرون داخل اتاق دیده نشود و برخلاف معمول نگهبانی درمقابل پنجره و نگهبانی در مقابل در ورودی اتاق او گماردند و به اینترتیب معلوم شد که به سختی او را تحت مراقبت گرفتهاند… حالش واقعاً تعریفی نداشت، ولی نشانی از ضعف اراده در او دیده نمیشد. معده‌اش تقریباً هیچ چیز را تحمل نمیکرد، امّا، اراده‌آش مثل کوه استوار و روحیه‌اش بسیار خوب بود. باید با کمال فروتنی اقرار کنم که هیچ‌کس را با این استواری و استحکام در زندان ندیده بودم… به واقع، او نادره مردی بود»[۱۴]

محاکمه

در هفته آخر مرداد۳۳, در حالی که دکتر فاطمی از زخم‌هایی که بر پیکر داشت، به شدّت رنج میبرد و خون استفراغ میکرد، محاکمه اش در «دادگاه» ارتش آغاز شد. او را با برانکارد به جلسات «دادگاه» میبردند. محاکمه او بصورت مخفی بود.

دکتر فاطمی پیش از محاکمه اش در نامهای به دکتر مصدق نوشت: «آرزو دارم که نفس‌های آخر زندگی‌ام نیز در راه نهضت و سعادت هم‌وطنانم باشد… در دادگاه ما می‌توانیم بسیاری از حقایق را فاش کنیم، داغ باطله بر کُنسرسیوم و حامیان او بزنیم… یا مثل ریاحی طلب عفو و بخشش کنیم… زیر بار شِقّ آخری، هرگز، بنده نخواهم رفت»[۱۵]

فاطمی در «دادگاه» از عزم خود برای مبارزه در راه جنبش ملی سخن گفت و از دکتر مصدق «مرد بزرگی که پنجاه سال امتحان تقوای سیاسی و شرف و مردانگی داده بود»، دفاع کرد.

در روز یکشنبه، ۱۷مهرماه ۱۳۳۳, در آخرین جلسه محاکمه فرمایشی، حکم اعدام او صادر شد.

اعدام

سحرگاه روز چهارشنبه ۱۹آبان ۱۳۳۳, دو مأمور ـ سرتیپ آزموده (دادستان ارتش) و تیمور بختیار (فرماندار نظامی) ـ برای اجرای حکم اعدام به سلول دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲زرهی رفتند. آزموده از دکتر فاطمی خواست اگر وصیّتی دارد بگوید و افزود: «تو که مکرّر میگفتی من از مرگ اِبایی ندارم و مرگ حقّ است…» دکتر فاطمی بدون واهمه از مرگی که تا چند لحظه دیگر به سراغش می آمد، در پاسخش، گفت: «آری، مرگ حق است و من از مرگ اِبایی ندارم؛ آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند».

آخرین کلامش این بود: «... مرگ بر دو قسم است: مرگی در رختخواب ناز … [و] مرگی در راه شرف و افتخار؛ و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم و… با شهادتم در این راه، دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده ایران ادا کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد نهضت، همچنان، مبارزه را ادامه دهند».

فاطمی هنگامی که به تیرک اعدام بسته شد، سه بار فریاد زد: «زنده باد دکتر مصدق، پاینده باد ایران».

سرتیپ آزموده، در مصاحبه مطبوعاتی دربارهٔ آخرین لحظات زندگی دکتر فاطمی گفته بود:

«در آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی… از جریان اوضاع اطلاع نداشت، هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقة دیگر باید تیرباران شود»[۱۶]

سرانجام، دکتر فاطمی، با هشت گلوله سربی تیرباران شد. او به هنگام مرگ ۳۷سال داشت. او را بنا به وصیّتش، در مزار شهیدان ۳۰تیر ۱۳۳۱, در ابن بابویه، به خاک سپردند.

جستارهای وابسته

منابع

  1. «مصدق و نهضت ملی در کشاکش چپ و راست»، فُؤاد روحانی
  2. دو نکته کمتر گفته شده درباره دکتر فاطمی - عصر ایران
  3. دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایمردی
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ دکتر حسین فاطمی - همبستگی ملی
  5. خاطرات و تألمات دکتر مصدق - چاپ دوم ص ۲۵۴
  6. «تاریخچه جبهه ملی»، نوشته احمد ملکی، ص56.
  7. «زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، نوشته دکتر نصراللّه شیفته، خرداد 1364, مقدمه.
  8. باختر امروز، 8مرداد 1330
  9. سرمقاله باختر امروز، 8مرداد 1330
  10. محمدمهدی عبدخدایی از ترور فاطمی می‌گوید - روزنامه شرق
  11. فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند - گفتگو با خامنه‌ای درباره نواب صفوی
  12. اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می‌کنم - گفتگوی عبدخدایی در برنامه شناسنامه
  13. باختر امروز، 24 بهمن1330
  14. «خاطرات من از زنده یاد دکتر حسین فاطمی» , نوشته مُکری، ص38
  15. «با چشمی گریان، تقدیم با عشق» (شرح حال و آثار دکتر فاطمی), ص85.
  16. «زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی» نصرالله شیفته ص399