شکنجه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== شکنجه ==
[[پرونده:201904mena iraq bazoona.jpg|جایگزین=شکنجه سیستماتیک،‌ ابزار اعمال قدرت|بندانگشتی|شکنجه سیستماتیک،‌ ابزار اعمال قدرت]]
'''شکنجه''' در «جامعه‌ی بين‌المللي پزشکي» در نشست سال۱۹۷۳ در توکيو اين‌گونه تعريف شده است: «شکنجه:اعمال رنجي جسمي و يا رواني‌ست که توجيه‌ناپذير، به عمد و به‌طور منظم، سيستماتيک و خودسرانه ‌از طرف افراد يا به دستور مأموران دولتي انجام گيرد تا فردي را مجبور به دادن اطلاعات، اعتراف‌کردن يا هر عمل ديگر کنند». شكنجه از نگاه حقوق بین الملل و بر اساس ماده (١) کنوانسیون منع شکنجه ی سازمان ملل متحد (١٩٨٤) چنین تعریف شده است: هر عملی که به واسطه‌ی آن و به طور عمدی درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب می شود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا برگرفته از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.<ref>مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده است</ref> شکنجه به دلیل شدت درد و رنجی که در بردارد و نیز نیاز به یک عنصر هدفمند از دیگر اشکال سوءرفتار متمایز می شود.
'''شکنجه''' در «جامعه‌ی بین‌المللی پزشکی» در نشست سال۱۹۷۳ در توکیو این‌گونه تعریف شده است: «شکنجه: اعمال رنجی جسمی و یا روانی‌ست که توجیه‌ناپذیر، به عمد و به‌طور منظم، سیستماتیک و خودسرانه از طرف افراد یا به دستور مأموران دولتی انجام گیرد تا فردی را مجبور به دادن اطلاعات، اعتراف‌کردن یا هر عمل دیگر کنند». از قربانیان شکنجه می‌توان از گالیله و جردانو نام برد، در تاریخ مذاهب نیز  می‌توان به شکنجه‌ی عیسی مسیح، عمار و سمیه و بلال حبشی در تاریخ اسلام اشاره کرد. شمع آجین کردن عین‌القضات همدانی و یا آتش زدن کریم‌پور شیرازی شاعر، همچنین شکنجه‌ی فاطمه امینی، مهدی رضایی، بهروز دهقانی و علیرضا نابدل از جمله شکنجه‌هایی است که در تاریخ معاصر ایران اعمال شده است. شکنجه سیستماتیک و حکومتی همواره در ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به ویژه در مورد زندانیان سیاسی رواج داشته است. از شکنجه‌های مرسوم در زندان‌های ایران می‌توان از شلاق،کتک ، اتاق فوتبال، سوزاندن، فروبردن اجسام تیز در بدن، فروبردن فلزات سرخ شده در بدن، کشیدن ناخن، تجاوز جنسی، آپولو، موی یال اسب، بریدن اعضاء، اتاق قد قامت الصلاة و ... نام برد. در جمهوری اسلامی  بیش از ۴۵ نوع شکنجه علیه زندانیان سیاسی بکار رفته است. هر چند در قانون اساسی جمهوری اسلامی هر گونه شکنجه جهت گرفتن اقرار ممنوع است اما بر اساس قوانینی به نام تعزیر یا تنبیه در قانون مجازات اسلامی راه برای هر گونه شکنجه‌ای تحت این نام باز شده است. در طول حکومت جمهوری اسلامی صدها نفر از مخالفان این حکومت زیر شکنجه جان خود را از دست داده‌اند.  


=== تاریخچه شکنجه ===
== تاریخچه شکنجه ==
هر چند تاریخ شکنجه را باید به قدمت تاریخ بشر دانست اما به طور خاص در دوران روم باستان و بعدها در قرون وسطی بکارگیری سیستماتیک شکنجه وجود داشته است. نمونه هایی از تکنیکهای بکار گرفته شده در قرون وسطی با نامهایی همچون «وان»، «گاو برنجی»، چهارمیل کردن، چنگال دو سر، خردکننده انگشتان، شکنجه با موش، الاغ اسپانیایی و....را می توان در منابع مختلف مورد مطالعه قرار داد.<ref>این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.</ref> مصریان باستان به وحشتناک ترین شیوه ها، مخالفانشان را شکنجه می دادند و آنها را می کشتند؛ مثلا آنها را درون نیل می گذاشتند، روی صورت شان شیر و عسل می ریختند تا حشرات آنها را بخورند و همه بدن قربانیان عفونت کند.
شکنجه از نگاه حقوق بین الملل و بر اساس ماده (۱) کنوانسیون منع شکنجه‌ی سازمان ملل متحد (۱۹۸۴) چنین تعریف شده است: هر عملی که به واسطه‌ی آن و به طور عمدی درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض‌آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب می شود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا برگرفته از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.<ref>مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده است</ref> شکنجه به دلیل شدت درد و رنجی که در بردارد و نیز نیاز به یک عنصر هدفمند از دیگر اشکال سوءرفتار متمایز می شود. هر چند تاریخ شکنجه را باید به قدمت تاریخ بشر دانست، اما به طور خاص در دوران روم باستان و بعدها در قرون وسطی بکارگیری سیستماتیک شکنجه وجود داشته است. نمونه هایی از تکنیک‌های به‌کار گرفته شده در قرون وسطی با نام‌هایی همچون «وان»، «گاو برنجی»، چهارمیل کردن، چنگال دو سر، خردکننده‌ی انگشتان، شکنجه با موش، الاغ اسپانیایی و... را می‌توان در منابع مختلف مورد مطالعه قرار داد.<ref>این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.</ref> مصریان باستان به وحشتناک‌ترین شیوه‌ها، مخالفان‌شان را شکنجه می‌دادند و آنها را می‌کشتند؛ مثلا آنها را درون رود نیل می‌گذاشتند، روی صورت‌شان شیر و عسل می‌ریختند تا حشرات آنها را بخورند و همه بدن قربانیان عفونت کند.
[[پرونده:شکنجه در ایران باستان.jpg|جایگزین=شکنجه در ایران باستان|بندانگشتی|300x300پیکسل|شکنجه در ایران باستان]]
از قربانیان شکنجه می‌توان گالیله و جردانو را نام برد، در تاریخ مذاهب نیز  می‌توان به شکنجه‌ی عیسی مسیح و مریم مجدلیه در تاریخ مسیحیت، عمار و سمیه و بلال حبشی در تاریخ اسلام اشاره کرد. شمع آجین کردن عین‌القضات همدانی و یا سوزاندن کریم‌پور شیرازی در آتش در حالی که زنده بود و همچنین شکنجه‌ی فاطمه امینی، مهدی رضایی، بهروز دهقانی و علیرضا نابدل از جمله شکنجه‌هایی است که در تاریخ معاصر ایران اعمال شده است.


از قربانیان معروف شکنجه میتوان گالیله، جردانو، و در تاریخ مذهبی از شکنجه عیسی مسیح و مریم مجدلیه در تاریخ مسیحیت و عمار و سمیه و بلال حبشی در تاریخ اسلام و یا از شمع آجین کردن عین القضات همدانی و زنده در آتش سوزاندن کریمپور شیرازی و در تاریخ معاصر ایران از فاطمه امینی، مهدی رضایی، و ...نام برد.
=== شکنجه در ایران باستان ===
در تاریخ ساسانیان به نقل از فردوسی شاعر نامدار ایران آورده شده است که مانی را پس از یک دادگاه تفتیش عقاید پوست کندند و پوست او را از کاه انباشتند و از دروازه شهر آویختند. مانویان به فرمان موبد کرتیر -پیشوای زرتشتیان و بنیانگذار دین زرتشتی- قتل‌عام شدند. مزدک و ۱۰۰٫۰۰۰ نفر از مزدکیان را نیز به فرمان انوشیروان عادل زنده‌به‌گور کردند. علاوه بر شکنجه‌های اشاره شده، فردوسی نمونه‌های دیگری از شکنجه‌ها را در شاهنامه آورده است. این شکنجه‌ها عبارتند از: بریدن دست و پا (به فرمان خسرو پرویز)، بریدن دست و پا و گوش و بینی و گذاشتن سنگ داغ بر روی زخم (به فرمان بیژن طرخان)، بستن به دم اسب و کشیدن بر روی زمین (به فرمان پوراندخت)، جدا کردن کتف و به آتش کشیدن بدن (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، کندن پوست (به فرمان بهرام یکم)، سوراخ کردن گوش و بینی و گذراندن افسار از آنها (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، خون‌آشامی و خوردن خون دشمن (توسط گودرز)، به بند و زنجیر کشیدن در زندان و غار (به فرمان تعدادی از پادشاهان)، زهر خوراندن (به فرمان هرمزد و چند تن دیگر)، و بسیاری نمونه‌های دیگر.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/2198 فردوسی و گزارش شکنجه در ایران باستان]</ref>


شکنجه در ایران باستان:
== انواع شکنجه ==
بطور کلی می توان شکنجه را به دو نوع جسمانی و روانی تقسیم نمود اما از آنجایی که نمی‌توان روان و جسم را به‌کلی از یکدیگر متمایز نمود، هم شکنجه‌ی روانی بر جسم و هم شکنجه‌ی جسمانی بر روان تاثیر می‌گذارند. روش‌های عمده‌ی شکنجه را می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی کرد:


در تاریخ ساسانیان به نقل از فردوسی شاعر نامدار ایران آورده شده است که مانی را پس از یک دادگاه تفتیش عقاید پوست کندند و پوست او را از کاه انباشتند و از دروازه شهر آویختند. مانویان به فرمان موبد کرتیر -پیشوای زرتشتیان و بنیانگذار دین زرتشتی- قتل‌عام شدند. مزدک و ۱۰۰٫۰۰۰ نفر از مزدکیان را نیز به فرمان انوشیروان عادل زنده‌به‌گور کردند. علاوه بر شکنجه‌های بالا، فردوسی نمونه‌های دیگری از شکنجه‌ها را در شاهنامه آورده است. این شکنجه‌ها عبارتند از: بریدن دست و پا (به فرمان خسرو پرویز)، بریدن دست و پا و گوش و بینی و گذاشتن سنگ داغ بر روی زخم (به فرمان بیژن طرخان)، بستن به دم اسب و کشیدن بر روی زمین (به فرمان پوراندخت)، جدا کردن کتف و به آتش کشیدن بدن (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، کندن پوست (به فرمان بهرام یکم)، سوراخ کردن گوش و بینی و گذراندن افسار از آنها (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، خون‌آشامی و خوردن خون دشمن (توسط گودرز)، به بند و زنجیر کشیدن در زندان و غار (به فرمان تعدادی از پادشاهان)، زهر خوراندن (به فرمان هرمزد و چند تن دیگر)، و بسیاری نمونه‌های دیگر.  
۱) ایجاد درد: شلاق زدن، استفاده از دستبند قپانی، آویزان کردن و غیره.[[پرونده:نمایش شکنجه تحت کشش قرار گرفتن بین دو تخت دو طبقه.jpg|جایگزین=نمایش شکنجه تحت کشش |بندانگشتی|نمایش شکنجه تحت کشش قرار گرفتن بین دو تخت دو طبقه]]۲) محرومیت‌های طولانی مدت: سلول‌های انفرادی، محرومیت از خوراک، مواد آشامیدنی، وسائل نظافت و امکانات درمانی کافی، بی‌خوابی دادن، ایجاد احساس خفگی، ممانعت از حرکت کردن یا حرف زدن و غیره.


=== انواع شکنجه ===
۳) زیر پا گذاشتن تابوهای فرهنگی: تجاوز به زنان و مردان، اجبار به خوردن یا آشامیدن مواد مشمئز کننده، حمله به عمیق‌ترین پیوندهای خویشاوندی (در رابطه‌ی مادر و فرزند، زن و شوهر) و غیره.
بطور کلی می توان شکنجه را به دو نوع جسمانی و روانی تقسیم نمود اما از آنجایی که نمی‌توان روان و جسم را بکلی از یکدیگر متمایز نمود، هم شکنجهٔ روانی بر جسم و هم شکنجهٔ جسمانی بر روان تاثیر می‌گذارند. روشهای عمده شکنجه را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:


۱) ایجاد درد: شلاق زدن، استفاده از دستبند قپانی، آویزان کردن و غیره.
در اینجا هدف قطع رابطه‌ی فرد با دنیای نمادین روان اوست. کاری که مثلا چینی‌ها با مجبور کردن راهبان تبتی به خوردن گوشت و یا بازجویان در ایران با مجبور ساختن زندانیان کمونیست به خواندن نماز، شهادت دادن زن یا مرد علیه همسر و یا مادر علیه فرزند انجام می‌دهند.
 
۲) محرومیت‌های طولانی مدت: سلول‌های انفرادی، محرومیت از خوراک، مواد آشامیدنی، وسائل نظافت و امکانات درمانی کافی، بی‌خوابی دادن، تولید احساس خفگی، جلوگیری از حرکت کردن یا حرف زدن و غیره.
 
۳) زير پا گذاشتن تابوهای فرهنگی: تجاوز به زنان و مردان، اجبار به خوردن يا آشاميدن مواد مشمئز کننده، حمله به عميق ترين پيوندهای خويشاوندی (در رابطه ی مادر و فرزند، زن و شوهر) و غيره.
 
در اينجا هدف قطع رابطه ی فرد با دنيای نمادين روانش می باشد. کاری که مثلا چينی ها با مجبور کردن راهبان تبتی به خوردن گوشت و يا بازجويان در ايران با مجبور ساختن زندانيان کمونيست به خواندن نماز، شهادت دادن زن يا مرد بر عليه همسر و يا مادر بر عليه فرزند انجام می دهند.


۴) ایجاد وحشت: اعدام‌های خیالی، تهدید به ناقص کردن یا آسیب رساندن به بستگان و غیره.
۴) ایجاد وحشت: اعدام‌های خیالی، تهدید به ناقص کردن یا آسیب رساندن به بستگان و غیره.


۵) ایجاد اختلال در سیستم ادراک و حواس: ایجاد اختلال در سیستم حواس پنجگانه که اغلب با حذف محرک‌های خارجی (با زدن دائم چشم بند، قرار دادن در سلول‌های «بی‌صدا»، مانع شدن از حرکت و غیره) یا بالعکس تولید مدام محرک‌های زائد (با روشن نگاه داشتن دائم چراغ‌های نئون، پخش بی‌انقطاع نوارهای صوتی تکراری و غیره) صورت می‌پذیرد. ایجاد اختلال در سیستم ادراک بسیار بیشتر از سایر انواع شکنجهٔ روانی (مانند سلول انفرادی) بر روان زندانی تاثیرات دراز مدت و عمیق بر جا می‌گذارد.
۵) ایجاد اختلال در سیستم ادراک و حواس: ایجاد اختلال در سیستم حواس پنجگانه که اغلب با حذف محرک‌های خارجی (با زدن دائم چشم بند، قرار دادن در سلول‌های «بی‌صدا»، مانع شدن از حرکت و غیره) یا بالعکس تولید مدام محرک‌های زائد (با روشن نگاه داشتن دائم چراغ‌های نئون، پخش بی‌انقطاع نوارهای صوتی تکراری و غیره) صورت می‌پذیرد. ایجاد اختلال در سیستم ادراک بسیار بیشتر از سایر انواع شکنجه‌های روانی (مانند سلول انفرادی) بر روان زندانی تأثیرات دراز مدت و عمیق بر جا می‌گذارد.


===== آثار و هدف در شکنجه های جسمانی =====
=== آثار و هدف در شکنجه‌های جسمانی ===
در شکنجه جسمانی هدف در ابتدا و در بسیاری از موارد بدست آوردن اطلاعات از یک سو و همین طور ایجاد جدایی میان فرد با گروه سیاسی‌اش - چه به لحاظ عملیاتی و چه به لحاظ ایدئولوژیک - از سوی دیگر است. 
در شکنجه‌ی جسمانی هدف در ابتدا و در بسیاری از موارد بدست آوردن اطلاعات از یک سو و همین طور ایجاد جدایی میان فرد با گروه سیاسی‌اش - چه به لحاظ عملیاتی و چه به لحاظ ایدئولوژیک - از سوی دیگر است.  


===== آثار و هدف در شکنجه های روانی =====
==== آثار و هدف در شکنجه‌های روانی ====
هدف اصلی از اعمال شکنجهٔ روانی ایجاد تغییر در هویت زندانی است و نه دست یابی سریع به اطلاعات سوژه شکنجه. انفرادی،‌ تابوت، واحد مسکونی، از نمونه های بارز شکنجه روانی محسوب می شوند. شایان ذکر است که در شکنجه روانی دو نوع کارکرد شناخته شده است، یکی تاثیرگذاری بر هویت مرکزی و شخصی فرد مانند تابوت، واحد مسکونی و نوع دیگر آن مانند انفرادی حمله به هویت اجتماعی فرد است. انفرادی در درجه نخست بر جهان ارتباطی و دنیای روابط فرد اثر می‌گذارد. انفرادی یکی از انواع روش‌های ایجاد محرومیت است. در این حالت فرد از روابط اجتماعی و تماس با محیط بیرون محروم می‌گردد. انفرادی می تواند از چند روز تا چند هفته و چند ماه و حتی تا چند سال باشد.
هدف اصلی از اعمال شکنجه‌ی روانی ایجاد تغییر در هویت زندانی‌ست و نه دست‌یابی سریع به اطلاعات سوژه‌ی شکنجه. انفرادی، تابوت و واحد مسکونی از نمونه‌های بارز شکنجه‌ی روانی محسوب می‌شوند. شایان ذکر است که در شکنجه روانی دو نوع کارکرد شناخته شده است، یکی تاثیرگذاری بر هویت مرکزی و شخصی فرد مانند تابوت، واحد مسکونی و نوع دیگر آن مانند انفرادی حمله به هویت اجتماعی فرد است. انفرادی در درجه‌ی نخست بر جهان ارتباطی و دنیای روابط فرد اثر می‌گذارد. انفرادی یکی از انواع روش‌های ایجاد محرومیت است. در این حالت فرد از روابط اجتماعی و تماس با محیط بیرون محروم می‌گردد. انفرادی می تواند از چند روز تا چند هفته و چند ماه و حتی تا چند سال باشد.


===== شکنجه سفید =====
===== شکنجه سفید =====
اصطلاح «شکنجه سفید» را عموما به معنای شکنجهٔ روانی بکار می‌برند و دلیلش نیز این است که در این نوع از شکنجه اثری بر بدن باقی نمی‌ماند. با این حال «شکنجهٔ سفید» در معنای دقیق ترش به آن دسته از شکنجه‌های روانی گفته می‌شود که با ایجاد محرومیت حسّی (sensory deprivation)، موجبات اختلال در سیستم ادراک را فراهم می‌آورند. هر چند نرگس محمدی، نایب رئیس زندانی کانون مدافعان حقوق بشر، در نامه‌ای سرگشاده، استفاده از سلول انفرادی در زندان‌های ایران را «شکنجه سفید» می نامد اما عوارض روحی کوتاه و دراز مدت شکنجهٔ سفید از سلول انفرادی بسیار عمیق‌تر، شدید‌تر و دراز مدت‌تر است. بکارگیری چشم بند از نمونه های برجسته و با استفاده وسیع محرومیت حسی است. شکنجهٔ موسوم به «تابوت» در زندان قزل حصار (کاهش محرکات بیرونی به همراه ممانعت از حرکت) یکی از نمونه‌های چنین شکنجه‌ای می‌باشد. در این حالت محرومیت حسی در ابتدا باعث اختلال در حافظه می‌شود، سپس قدرت تمرکز را مختل می‌کند و در ‌‌نهایت باعث حس گم گشتگی و از دست دادن مفهوم زمان می‌شود. در زندان‌های جمهوری اسلامی، مجموعه شکنجه‌هایی که تحت عنوان «واحد مسکونی» شناخته شده‌اند، علاوه بر محرومیت حسی، شامل بازجویی‌های طولانی مدت و ضرب و جرح زندانی نیز می‌شوند. در چنین شرایطی زندانی به قصد حفظ هویت شخصی و اجتماعی‌اش، در ابتدا تلاش دارد تا مرزی هر چه عبور ناپذیر‌تر میان آنچه هست با آنچه به بازجو می‌نمایاند برقرار سازد. او می‌کوشد تا نه تنها اسرار گروهی بلکه حتی ریز‌ترین خصوصیات عادی و فردی خویش را نیز از نگاه بازجو پنهان سازد. در چنین شرایطی هر گونه اطلاعات، ولو ناچیز و نامربوط، برای اعمال فشار بیشتر بر زندانی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد. هدف از این نوع شکنجه رخنه به هویت زندانی و تهی کردن او از خودش است. در این حالت بازجو به دنبال بدست آوردن «اطلاعات نسوخته» از زندانی نیست بلکه می‌کوشد تا به درونی‌ترین، خصوصی‌ترین و به بیان نیاوردنی‌ترین اطلاعات درونی در او (از خاطرات دوران کودکی و خانوادگی گرفته تا روابط شخصی با دیگران حتد جنسی مربوط به گذشته) دست یابد. این نوع شکنجه در بسیاری از موارد در هویت مرکزی زندانی اختلالات شدید و دراز مدت ایجاد می‌کند. نظام‌های سیاسی‌ای که از چنین روشی برای مقابله با مخالفانشان استفاده می‌کنند هدفشان نه به حرف آوردن زندانی بلکه خاموش کردن ابدی اوست.<ref>مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده [https://www.radiofarda.com/a/b18-commentary-on-solitary-comfienment/24723410.html است]</ref>
[[پرونده:نمایش شکنجه زندانی در قفس.jpg|جایگزین=نمایش شکنجه زندانی در قفس|بندانگشتی|نمایش شکنجه زندانی در قفس]]
 
اصطلاح «شکنجه سفید» را عموما به معنای شکنجه‌ی روانی بکار می‌برند و دلیلش این است که در این نوع از شکنجه، اثری بر بدن باقی نمی‌ماند. با این حال «شکنجه‌ی سفید» در معنای دقیق‌ترش به‌آن دسته از شکنجه‌های روانی گفته می‌شود که با ایجاد محرومیت حسِی (sensory deprivation)، موجبات اختلال در سیستم ادراک را فراهم می‌آورند. هر چند نرگس محمدی، نایب رئیس زندانی کانون مدافعان حقوق بشر، در نامه‌ای سرگشاده استفاده از سلول انفرادی در زندان‌های ایران را «شکنجه سفید» می‌نامد، اما عوارض روحی کوتاه و دراز مدت شکنجه‌ی سفید از سلول انفرادی بسیار عمیق‌تر، شدیدتر و دراز مدت‌تر است. بکارگیری چشم بند از نمونه های برجسته و با استفاده وسیع محرومیت حسی است. شکنجه‌ی موسوم به «تابوت» در زندان قزل حصار (کاهش محرکات بیرونی به همراه ممانعت از حرکت) یکی از نمونه‌های چنین شکنجه‌ای می‌باشد. در این حالت محرومیت حسی در ابتدا باعث اختلال در حافظه می‌شود، سپس قدرت تمرکز را مختل می‌کند و در نهایت باعث حس گم‌گشتگی و از دست دادن مفهوم زمان می‌شود. در زندان‌های جمهوری اسلامی، مجموعه شکنجه‌هایی که تحت عنوان «واحد مسکونی» شناخته شده‌اند، علاوه بر محرومیت حسی، شامل بازجویی‌های طولانی مدت و ضرب و جرح زندانی نیز می‌شوند. در چنین شرایطی زندانی به قصد حفظ هویت شخصی و اجتماعی‌اش، در ابتدا تلاش دارد تا مرزی هر چه عبور ناپذیرتر میان آنچه هست با آنچه به بازجو می‌نمایاند برقرار سازد. او می‌کوشد تا نه تنها اسرار گروهی بلکه حتی ریزترین خصوصیات عادی و فردی خویش را نیز از نگاه بازجو پنهان سازد. در چنین شرایطی هر گونه اطلاعات، ولو ناچیز و نامربوط، برای اعمال فشار بیشتر بر زندانی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد. هدف از این نوع شکنجه رخنه به هویت زندانی و تهی کردن او از خودش است. در این حالت بازجو به دنبال بدست آوردن «اطلاعات نسوخته» از زندانی نیست بلکه می‌کوشد تا به درونی‌ترین، خصوصی‌ترین و به بیان نیاوردنی‌ترین اطلاعات درونی در او (از خاطرات دوران کودکی و خانوادگی گرفته تا روابط شخصی با دیگران و  حتی روابط جنسی مربوط به گذشته) دست یابد. این نوع شکنجه در بسیاری از موارد در هویت مرکزی زندانی اختلالات شدید و دراز مدت ایجاد می‌کند. نظام‌های سیاسی‌ای که از چنین روشی برای مقابله با مخالفانشان استفاده می‌کنند هدفشان نه به حرف آوردن زندانی بلکه خاموش کردن ابدی اوست.<ref>مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده [https://www.radiofarda.com/a/b18-commentary-on-solitary-comfienment/24723410.html است]</ref>
شکنجه دولتی
 
بطور معمول شکنجه توسط مقامات دولتی یا با رضایت آنها و یا از سوی نماینده آنها اعمال میشود. ارگانها و عناصر دولتی برای شکنجه بطور معمول شامل ارگان اطلاعاتی کشور مانند ساواک یا وزارت اطلاعات رژیم خمینی، پلیس، مجموعه زندانبانان از بازجوها تا ماموران زندان یا ارگانهای نظامی مانند ارتش، سپاه پاسداران، ژاندارمری و یا ارگانهای مشابه و همچنین شبه نظامیان وابسته به دولت حتی مقامات بهداشتی بکار گرفته شده توسط دولت و .. می باشد
 
=== شکنجه در زمان رضا شاه ===
در زمان رضا خان اگر يك زنداني در زندان صحبت از مشروطيت يا قانون اساسي مي‌كرد سرهنگ نيرومند (رئيس جلاد و بيرحم زندان رضا خان كه در كنار سرپاس مختاري كار مي‌كرد) بعد از 200-300ضربه شلاق مي‌گفت: «شلاق، قانون اساسي است و فلك، مشروطيت!» 
 
=== شکنجه در زمان شاه ===
وقتی از شکنجه<ref>این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.</ref> در زمان شاه صحبت می شود بطور متقابل کلمه زندانی سیاسی یا چریک تداعی میشود. وقتی چریکی اسیرمی شود یک برنامه مشت و لگد و فحشهای بسیار رکیک بلافاصله اجرا میشود . این برنامه چه بسا تا حدود هفت هشت ساعتی ادامه دارد . این ناشتائی است و بطور معمول زندانی بارها ازهوش میرود که دوباره اورا بهوش میاورند ، شکل کار بدینصورت است که اسیر را در اطاقی میبرند گرداگرد آن افراد قلدر و دوره دیده ای ایستاده اند ، اسیر را وسط میاندازند و با مشت و لگد بیکدیگر پاس میدهند.
 
اسیر همچنان میانه است خونین و کوفته چه بسا با اعضائی شکسته، چریکها اسم این اطاق را « اطاق فوتبال » گذارده اند . این عملیات برای شکستن اراده و بهم زدن ذهن چریک انجام میشود ، ضد انقلاب بدینسان می خواهد ضمن ایجاد هراس دردل چریک ، مجموعه پاسخهائی را هم که چریک برای خدمت بانقلاب از قبل ساخته است در هم بشکند.
 
در این مرحله اغلب حتی از اسیر هیچگونه پرسشی هم نمیکند، فقط میزنند . پس از آن نوبت بازجوئی می رسد .یک بازجویی طولانی و خسته کننده ، بارها وبارها بازجویان بعلت خستگی عوض میشوند ولی چریک ثابت است ، چریک استراحت خود را در« اطاق فوتبال »کرده است . این بازجوئی که با بیخوابی و زجر فراوان آمیخته است بیشتر از آنجهت است که چریک نتواند اندیشه خود را منظم کند بدون اراده سخن گوید. اگر از اینها نتیجه حاصل نشود عملیات بعدی آغاز میشود این عملیات از کشیدن ناخن تا نشاندن بر روی منقل برقی و تا شلاق زدن بکف پا و غیره دنبال میشود.
 
از دیگر شکنجه های مرسوم در ساواک، آویزان کردن بود؛ یعنی کف پای ما را شلاق می زدند و دو سه روز همین طور از دست آویزان می کردند تا خون کف پای مان جمع شود. دوباره شلاق می زدند و پای ورم کرده ما پر از خون می شد. بعد از آن هم ما را دور زندان بدو می بردند.
 
ناخن کشیدن: حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان شاه می گوید: ابتدا ناخن های دست راستم را کشید و بعد دست چپ را. یادم هست کف اتاق سفید کاملا قرمز شده بود و من از درد زیاد بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که مرا به تختی بسته اند. بعد دوباره شروع کردند به شکنجه دادن. یکی از شکنجه گرها خودکار لای انگشت هایم گذاشت و دیگری انگشتانم را شکست. آن موقع اسم این کار را اشکلک گذاشته بودند.»
 
شکنجه زنان: ساواک معمولا در برخوردهایش با زنان تلاش می کرده تا ابتدا آنها را شکنجه روحی دهد. تهدید به تجاوز هم یکی از رایج ترین مسائل در بازجویی ها بوده است. در کلانتری ها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیک ترین کلمات تهدید می کرد.
==== دردناک ترین شکنجه ====
از نظر خود شکنجه گران مهمترین و دردناک ترین انواع شکنجه ها همان شلاق زدن به کف پاست .معمولا از ترکه های نازک درختانی مانند بید، انار و گلابی یا ترکه های بافته شده از ساقه های گندم و جو و کتان و لیف خرما و کنف و نخ های بافته به هم از لیف و کتان و ابریشم و چرم و پوست تا سیم های نازک مسی و سربی تا کابل برق چند لایه و تاب داده یا افشان استفاده می شد. برای دردناک تر شدن، سر شلاق ها را سرب می بستند که در اثر برخورد با کمر زخم های عمیقی ایجاد کند
 
 این شکنجه بدینسان است که زندانی را بروی تختخواب آهنی مخصوص درازکش محکم میبندند بطوریکه فقط دوکف پای اسیر از میان کند تخت بیرون است شلاق کابل برق است که سایزهای مختلف در قطر و طول دارد. شکنجه گر در فرود آوردن کابل بکف پای زندانی تخصص دارد ، شلاق زدن آغاز میشود . تعداد ضربات نامعلوم است و نامعلوم تر از آن تعداد دفعاتی است که زندانی باید شلاق بخورد.
 
در عوض همه اینها وضع کف پا معلوم است . زخمها شکفته می شوند ، خون مردگیهای شدید بوجود می آید ، ورم میکند. راه رفتن بدترین عذاب است و باید راه رفت ، چاره ای نیست. چریکهایی بوده اند که کف پایشان در اثر این شکنجه بیش از ده سانت ورم کرد و زخمهای آن شکافت، مانند اصغر بدیع زادگان از « مجاهدین خلق ». چریکهایی بوده اند که تمامی پوست و گوشت کف پایشان ریخت و استخوانهای کف پایشان بوضوح آشکارشد، مانند همایون کتیرایی از سازمان « چریکهای آرمان خلق ». علاوه بر آن پیوسته کند و زنجیر به دست و پایش بسته بودند و حتی هنگام حرکت دادن او همانند دوران ناصرالدین شاهی طوقهای آهنین به مچ پا و دستش می انداختند و با زنجیرآنها را بهم میبستند بطوریکه نه می توانست گامهای بلند بردارد و نه دستهایش را که از پشت بپایش بسته بودند تکانی دهد افزون بر اینها طوقی نیز بر گردنش میانداختند که به زنجیری وصل بود این زنجیر را مأمور حرکت دادن او از پشت بدست میگرفت.
 
علی اصغر بدیع زادگان را ساعتها با اجاق برقی سوزاندند. متجاوز از یکماه اورا شکنجه میکردند و سپس اورا به پشت خواباندند یکبار برای مدت 5 ساعت مداوم اورا میسوزاندند سوختن چنان ادامه یافت تا ازپوست و گوشت گذشت و به نخاع رسید . او را بهمان وضع در سلول انداختند و در را برویش بستند زخمهایش چرک کرد و چرکها انباشته شدند تعفن چرک و پوسیدگی سلول را پر کرد بطوریکه زندانیان دیگر داشتند خفه میشدند. او دمر در کف سلول افتاده بود ، زخم چرک در پشتش گسترش میافت و عمیق میشد . در یک چنین حالی اورا برای بازجوئی میبردند ولی پاهایش بر روی زمین کشیده میشد در یک چنین حالی اورا برای بازجویی میبردند ولی پاهایش حرکت نمیکردند و لذا دونفر زیر بغلش را میگرفتند ودر حالیکه پاهایش برروی زمین کشیده میشد اورا باطاق بازجوئی  میبردند. سه بار اورا مورد عمل جراحی قرار دادند
 
نابدل در هنگام دستگیری از ناحیه شکم چندین تیر خورد ولی شهید نشد بیهوش شد او را بدون درنگ به بیمارستان شهربانی بردند و بی آنکه کمترین کوششی برای درمانش کنند بازجوئی را آغاز کردند.  بازجوئی همراه با شکنجه . شکنجه گران میکوشیدند تا در مرحله گذار از بیهوشی و رسیدن بهوش از او حرف بکشند .با شکنجه های نوین و تحریک زخمی که از تیرخوردن برداشته بود دوباره او را بیهوش میکردند .بی ثمر بود .
 
.یه موردی هم عطاپور( حسین زاده ) جلاد خون آشام با خبر دستگیری نابدل سراسیمه خود را به شهربانی رساندو با قهقهه تمسخر آمیز همه را کنار زدو گفت تنها با 20 شلاق کافی است او رابه حرف آورد، تعداد ضربات از 60 گذشت ولی او بیهوش و بیحرکت بود. حسین زاده بارها نابدل رابا اینکه بازجوئیهایش تمام بود بی هیچ بهانه ای به تخت می بست و شلاق میزد و قهقهه سر میداد. اطاقی که نابدل در آن بود هرگز تهی نمیماند یا پاسبانی برای پاسداری در آن بود یا بازجویانی برای بازجویی . تنها کاری که برای او کردند این بود که سر انجام زخمش را بخیه زدند. نابدل وقتی در یک غفلت نگهبان دست به خودکشی با پرتاب از طبقه سوم به پایین زد به مردنش تمام نشد ولی شکمش ترکید و دستش شکست او برای شهید شدن باچنگهای خود رودهایش را از میان شکاف شکمش بیرون میکشید میکوشید تا آنها را بگسلد ولی نگهبانان امانش ندادند، یکبار دیگر او را گرفتند و یکبار دیگر بهمان بیمارستان یعنی بهمان شکنجه خانه اش بردند.
 
==== شکنجه های روحی ====
این شکنجه ها به تنهائی دیگر چندان معمول نیست. اکنون حد اکثر در حکم چاشنی است ، شکنجه های روحی نیز انواع فراوان دارد .
 
رویهم رفته در نیمه های شب آوای ناله های مرگ فضای زندان را پر میکند ، بدنبال آن فریاد جیغ های دلهره انگیز که گویای شکنجه دیگران است ، بناگاه بیدارباش میزنند ،سپس سگی عوعو میکند ، همه چیز خاموش میشود ، این فریادو ناله ها همه نوارند ولی این نوارها از روی واقعیت پر شده اند اینها فریاد و ناله یاران شکنجه شده ما است که از طرف هنرمندان شکنجه گرها انتخاب شده اند وپخش می شوند . این شیوه ، شیوه عام است تقریباً هرشب در زندان اوین تکرار میشود .


از انواع دیگر آن عبور از دالانهای تاریک و نمور و از جایی که جوی خون روان است تا اطاقهائی که از آلات شکنجه و پارچه های خونین و اجساد پاره پاره غرقه در خون انباشته است......
===== شکنجه دولتی =====
بطور معمول شکنجه توسط مقامات دولتی یا با رضایت آنها و یا از سوی نماینده‌ی آن‌ها اعمال می‌شود. ارگان‌ها و عناصر دولتی برای شکنجه بطور معمول شامل ارگان اطلاعاتی کشور مانند ساواک یا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، پلیس، مجموعه زندانبانان از بازجوها تا ماموران زندان یا ارگانهای نظامی مانند ارتش، سپاه پاسداران، ژاندارمری و یا ارگانهای مشابه و همچنین شبه نظامیان وابسته به دولت حتی مقامات بهداشتی بکار گرفته شده توسط دولت و ... می باشد


تلاش برای تسلیم زندانی با سخنوری و دل خالی کردن مثلا بدین معنی که برای او یک خطابه بلند بالا در باره زنش می خوانند که چرا اورا بدبخت میکنی ؟ که او چه گناهی کرده است ؟ که چرا حاضر نیستی بکانون گرم خانواده خود بروی ؟ و ...
== شکنجه در زمان رضا شاه ==
در زمان رضا خان اگر یک زندانی در زندان صحبت از مشروطیت یا قانون اساسی می‌کرد سرهنگ نیرومند (رئیس جلاد و بیرحم زندان رضا خان که در کنار سرپاس مختاری کار می‌کرد) بعد از ۲۰۰-۳۰۰ضربه شلاق می‌گفت: «شلاق، قانون اساسی است و فلک، مشروطیت!»<ref>[https://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=1865&SP=Farsi هنرمند سفاک]</ref>


از جمله شیوه های روانی یکی هم اینستکه پلیس میکوشد تا بزندانی حالی کنند که دارویی به تازگی در آمریکا کشف شده است که هرکس بخورد اراده اش مختل میشود و همه چیز را میگوید . پس از یک دوره تبلیغ و تلقین در باره این داروی عام المنفعه سرانجام داروئی را بزندانی میخورانند تا همه چیز را بگوید . البته این دارو کمی گیج کننده است ولی بهیچوجه دارای چنان اعجازی نیست زیرا اصولاً چنین داروی معجزه آسائی هنوز تهیه نشده است .بدیهی است اگر چنین کیمیائی ساخته شده بود دیگر اینهمه افزار و کارمند شکنجه گر ضرور نبود .
وقتی از شکنجه در زمان شاه صحبت می‌شود به‌طور متقابل کلمه زندانی سیاسی یا چریک تداعی میشود. وقتی چریکی اسیر می‌شود یک برنامه مشت و لگد و فحش‌های بسیار رکیک بلافاصله اجرا می‌شود. این برنامه چه بسا تا حدود هفت هشت ساعتی ادامه دارد . این ناشتائی است و بطور معمول زندانی بارها ازهوش می‌رود که دوباره او را به‌هوش می‌آورند ، شکل کار بدین‌صورت است که اسیر را در اتاقی می‌برند، گرداگرد آن افراد قلدر و دوره دیده‌ای ایستاده‌اند، اسیر را وسط می‌اندازند و با مشت و لگد به‌یکدیگر پاس می‌دهند.<ref>این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.</ref>


در شکنجه روانی میتوان از «اشرف دهقانی » نام برد. او را پس از دستگیری به زیر انواع شکنجه ها بردند . که بیان بسیاری از آنها شرم آور است . چندین بار بروی خون افتاد چندان خون از اورفت که ناچار به تزریق خون شدند ، ازاین راه نتیجه ای بدست نیامد برادرانش را که او بسیار دوست میداشت بدون اینکه هیچگونه آگاهی ودخالتی در کار « اشرف » داشته باشد را گرفتند ودر کنار اتاق او شکنجه کردند. برادرش را وادار کردند که با فریاد و التماس از او بخواهد که همه چیز را بگوید و او دائماً از میان اشگ و زاری استغاثه میکرد «اشرف بگو » «اشرف بگو » ولی اشرف هرگز نگفت .
اسیر همچنان میانه است، خونین و کوفته چه بسا با اعضائی شکسته، چریک‌ها اسم این اتاق را « اتاق فوتبال » گذارده‌اند . این عملیات برای شکستن اراده و بهم زدن ذهن چریک انجام می‌شود ، ضدانقلاب بدین‌سان می‌خواهد ضمن ایجاد هراس در دل چریک، مجموعه پاسخ‌هایی را هم که چریک برای خدمت به انقلاب از قبل ساخته است در هم بشکند.


جدا ساختن و انفرادی دادن به زندانی شیوه دیگر شکنجه گران است. پلیس میخواهد به چریک تلقین کند که در جهان تنهاست ، هر کس در گرداگردش است دشمن است و میکوشد تا بدینسان پیوند او را با رفقایش ببرد و با یکدستی زدن به او ازاو حرف در آورد . حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان ساواک درباره شکنجه های سلول انفرادی توضیح می دهد: «معمولا اتاق ها یک در یک بود. باز دو نوع اتاق وجود داشت که گاهی می شد زندانیان را در آنها جابجا کرد. اتاقی بسیار تاریک و اتاقی کاملا سفید که تمام مدت چراغی با ولتاژ بالا در آن روشن بود تا زندانی نتواند بخوابد. زندانبان ها برای این که شخص را اذیت کنند در فواصل مختلف زندانی را از جا بلند می کردند و از او می خواستند خودش را معرفی کند. معمولا هم این اتفاق زمانی می افتاد که زندانی خواب بود. با این کار روحیه زندانی را به هم می ریختند. حالا تصور کنید در چنین اتاقی و چنین شرایطی بخواهند شما را شکنجه هم بدهند. مثلا خیلی وقت ها در را برای دستشویی رفتن باز نمی کردند و ما مجبور بودیم همانجا قضای حاجت کنیم یا گاهی از طرف آنها بود. مثلا بازجو به اتاق می آمد و شروع می کرد روی ما یا در اطراف غذای ما ادرار کردن.»
در این مرحله اغلب حتی از اسیر هیچ‌گونه پرسشی هم نمی‌کند، فقط می‌زنند. پس از آن نوبت بازجویی می رسد. یک بازجویی طولانی و خسته کننده ، بارها وبارها بازجویان بعلت خستگی عوض می‌شوند ولی چریک ثابت است ، چریک استراحت خود را در« اتاق فوتبال »کرده است. این بازجوئی که با بی‌خوابی و زجر فراوان آمیخته است بیشتر از آن جهت است که چریک نتواند اندیشه خود را منظم کند بدون اراده سخن گوید. اگر از اینها نتیجه حاصل نشود عملیات بعدی آغاز می‌شود این عملیات از کشیدن ناخن تا نشاندن بر روی منقل برقی و تا شلاق زدن به‌کف پا و غیره دنبال می‌شود.


از دیگر شیوه ها این است که برای به زانو در آوردن زندانی شکنجه گر میکوشد تا نقطه ضعفی از اسیر بیابد و درست برروی آن فشار آورد این نقطه ضعف هرچه باشد فرقی نمیکند اهانت میکند و اثرات آنرا میسنجد . میزند و به ثمرات آن دقیق میشود تهدید میکند ودرباره آن می اندیشد. به تطمیع چنگ میزند .به مسائل خانوادگی متوسل میشود . از طریق مسائل جنسی وارد میشود در این زمینه راه وارونه را نیز میرود حتی به جماع و لواط با زندانی میپردازد . ساواک متخصصینی نیز تربیت کرده است . سازمان امنیت اشخاص مهیب و بد قیافه ایرا استخدام کرده و بانها میاموزد که چگونه بارفتارخود دل زندانی را خالی کنند ...
از دیگر شکنجه های مرسوم در ساواک، آویزان کردن بود؛ یعنی کف پای ما را شلاق می‌زدند و دو سه روز همین طور از دست آویزان می کردند تا خون کف پای مان جمع شود. دوباره شلاق می زدند و پای ورم کرده ما پر از خون می شد. بعد از آن هم ما را دور زندان بدو می بردند.


=== شکنجه در زمان خمینی ===
ناخن کشیدن: حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان شاه می گوید: ابتدا ناخن‌های دست راستم را کشید و بعد دست چپ را. یادم هست کف اتاق سفید کاملا قرمز شده بود و من از درد زیاد بی‌هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که مرا به تختی بسته اند. بعد دوباره شروع کردند به شکنجه دادن. یکی از شکنجه‌گرها خودکار لای انگشت‌هایم گذاشت و دیگری انگشتانم را شکست. آن موقع اسم این کار را اشکلک گذاشته بودند.»<ref>[https://www.bartarinha.ir/fa/news/535155/%D8%B4%DA%A9%D9%86%D8%AC%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF شکنجه های رایج در زندان‌های ساواک]</ref>
در زمان خميني، سركوب از اشكال ساده خياباني آن، مانند چماقداريها و حمله به تظاهرات و ميتينگهاي مخالفان، رفته رفته سمت و سوي سازماندهانه‌يي پيدا كرد. كميته‌هاي انقلاب اسلامي و بازداشتگاههاي مخفي شكنجه به راه‌افتاد و زندانها داير شدند. از اين نقطه ضرورت تربيت بازجو و شكنجه‌گر مطرح گرديد. اما فقدان این کادرها باعث شد افرادي «همه‌كاره»هاي نظام شدند كه در صحنه اجتماعی آنها را لومپن می خوانند و یا از آنها که در مبارزه در زمان شاه کوتاه آمده بودند. از همان ابتدا پست مديريت زندانها به جریان مؤتلفه سپرده شد و لاجوردي از ميان آنها مسئوليت زندانيان سياسي را به عهده گرفت. «دادستاني انقلاب مركز» با بازجويان و شكنجه‌گرانش حاصل تلاشهاي لاجوردي بود. بعضی از آنها که در دهه 60 بیشترین شکنجه ها در زندانها را بعهده داشته اند عبادتند از : ابوالفضل حاج حيدري، احمد قديريان، محمد داوودآبادي(مهرآئين)، حسين ابراهيمي(پيشوا)، مرتضي صالحي (صبحي)، آخوند محسن دعاگو، عزت شاهي(رئيس كميته مركز بهارستان)، حاج مهدي كربلايي، مجتبي حلوايي، حاج داوود رحماني و... . همزمان شكنجه‌گران دیگری در ضد اطلاعات سپاه پاسداران شكل مي‌گيرد که بيشتر دانشجويان خط امامي و يا عناصر همفکر خمینی در دانشگاهها بودند. در سال60 تعدادي از آنها به‌اوين رفته و بازجويان بند209 ناميده مي‌شوند. اينان تحصيل‌كردگاني بودند كه درك و فهم بيشتر سياسي و پيچيدگيهاي فكري آنها را از رقباي دادستانی متمايز مي‌كرد. اگر دار و دستة دادستاني انقلاب عمدتاً از مؤتلفه بودند، اینها بيشتر از عناصر «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» بودند. در سالهاي بعد، با تشكيل وزارت اطلاعات، تعداد زيادي از اين شكنجه‌گران به وزارت اطلاعات منتقل شدند. بسياري ديگر، از اين عده در سالهاي بعد از 67، لباس اصلاحات به تن كرده و در مشاغل مختلف دولتي به كار مشغول شدند. محمد شريعتمداري(وزير بازرگاني كابينه خاتمي) محسن آرمين، محمد شريف‌زاده(محمدي، مسئول تيم ضربت بند209 و مدير كل معاونت امنيت داخلي وزارت اطلاعات در زمان خاتمي). موسي واعظي(زماني)، مسعود يا صالح (اسم مستعار)، از اين نمونه شكنجه‌گران هستند.


اما نظام شكنجه در زمان خمینی تنها با اين دو مؤلفه شكل نگرفت. در نخست وزيري نيز نهادي از كاركشته‌ترين عناصر اطلاعاتي به وجود آمد كه علي ربيعي(عماد)، خسرو قنبري(تهراني)، بهزاد نبوي(پدر خوانده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) و سعيد حجاريان (معاونت گزينش وزارت اطلاعات در زمان آخوند ريشهري و بازجو و شكنجه‌گر) گردانندگان اصلي آن بودند و بعدها در تشكيل و سازمان دادن وزارت اطلاعات رژيم نقش تعيين كننده‌ايفا كردند.
شکنجه زنان: ساواک معمولا در برخوردهایش با زنان تلاش می کرده تا ابتدا آنها را شکنجه روحی دهد. تهدید به تجاوز هم یکی از رایج‌ترین مسائل در بازجویی‌ها بوده است. در کلانتری‌ها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیک‌ترین کلمات تهدید می کرد.
[[پرونده:شلاق زدن به کف پا.jpg|جایگزین=شلاق زدن به کف پا از شکنجه‌‌های رایج|بندانگشتی|شلاق زدن به کف پا از شکنجه‌‌های رایج]]


شناخت اين سه رشته(جريان مؤتلفه (لاجوردي)، جريان مجاهدين انقلاب اسلامي در زندان اوین بند 209 ، و نهاد اطلاعاتي رژيم در نخست وزيري) براي شناخت نظام شكنجه در رژيم خمینی ضروري است. اين سه جريان تا سال67 گرداننده‌اصلي سازمان شكنجه نظام خمینی بودند.
=== دردناک‌ترین شکنجه ===
از نظر خود شکنجه‌گران مهمترین و دردناک‌ترین انواع شکنجه‌ها همان شلاق زدن به کف پاست .معمولا از ترکه های نازک درختانی مانند بید، انار و گلابی یا ترکه های بافته شده از ساقه های گندم و جو و کتان و لیف خرما و کنف و نخ های بافته به هم از لیف و کتان و ابریشم و چرم و پوست تا سیم های نازک مسی و سربی تا کابل برق چند لایه و تاب داده یا افشان استفاده می‌شد. برای دردناک‌تر شدن، سر شلاق ها را سرب می بستند که در اثر برخورد با کمر زخم‌های عمیقی ایجاد کند.


==== وزارت اطلاعات ارگان اصلی شکنجه ====
این شکنجه بدین‌سان است که زندانی را به‌روی تخت‌خواب آهنی مخصوص درازکش محکم می‌بندند بطوریکه فقط دوکف پای اسیر از میان کند تخت بیرون است شلاق کابل برق است که سایزهای مختلف در قطر و طول دارد. شکنجه‌گر در فرود آوردن کابل به‌کف پای زندانی تخصص دارد ، شلاق زدن آغاز می‌شود. تعداد ضربات نامعلوم است و نامعلوم تر از آن تعداد دفعاتی است که زندانی باید شلاق بخورد.
لایحه تشکیل وزارت اطلاعات در سال 1362 دولت میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت ایران تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. وزارت اطلاعات در سال 1363 تشکیل شد. وزرای اطلاعات به ترتیب از بدو تشکیل عبارتند از: محمد محمدی ری شهری، علی فلاحیان، قربانعلی دری نجف آبادی، علی یونسی، محسنی اژه ای، حیدر مصلحی، سید محمود علوی. عناصر اوليه تشكيل دهنده وزارت اطلاعات تركيبي بود از سه جريان فوق الذکر. البته در سالهاي بعد با قوام و دوام گرفتن آن تغييرات بسياري در شيوه‌هاي كار و تركيب مسئولان آن به وجود آمد. در واقع بعد از تأسيس آن دانش آموختگان «مدرسة حقاني»(از فلاحيان گرفته تا اژه‌اي و حسينيان و پورمحمدي)  به تدريج وجه مسلط را در وزارت اطلاعات پيدا كردند و بقيه را از آن‌جا راندند. دو جريان اصلي شكنجه در اوين(شعبة7 و بند209) تا سال 67، فعال بودند. اما بعد از آن جریان لاجوردي يا از دور خارج شد و عناصرش به كارهاي ديگر(عمدتاً تجارت در بازار) پرداختند و يا به وزارت اطلاعات منتقل شدند. جریان مجاهدين انقلاب اسلاميها نيز يا به وزارت اطلاعات رفتند و يا در مشاغل ديگر پستهاي كليدي كارهاي اجرايي را در دست گرفتند.


==== انواع شکنجه و نحوه اجرای آن روی زندانی ====
در عوض همه‌ی این‌ها وضع کف پا معلوم است. زخم‌ها شکفته می‌شوند، خون‌مردگی‌های شدید به‌وجود می‌آید، ورم می‌کند. راه رفتن بدترین عذاب است و باید راه رفت ، چاره‌ای نیست. چریک‌هایی بوده‌اند که کف پای‌شان در اثر این شکنجه بیش از ده سانت ورم کرد و زخم‌های آن شکافت، مانند اصغر بدیع‌زادگان از « مجاهدین خلق ».


===== شکنجه های جسمی =====
چریک‌هایی بوده‌اند که تمامی پوست و گوشت کف پای‌شان ریخت و استخوان‌های کف پای‌شان به‌وضوح آشکار شد، مانند همایون کتیرایی از سازمان «چریک‌های آرمان خلق ». علاوه بر آن پیوسته کند و زنجیر به دست و پایش بسته بودند و حتی هنگام حرکت دادن او همانند دوران ناصرالدین شاهی طوقهای آهنین به مچ پا و دستش می‌انداختند و با زنجیرآنها را به‌هم می‌بستند به‌طوری که نه می‌توانست گام‌های بلند بردارد و نه دست‌هایش را که از پشت به‌پایش بسته بودند تکانی دهد، افزون بر این‌ها طوقی نیز بر گردنش می‌انداختند که به زنجیری وصل بود این زنجیر را مأمور حرکت دادن او از پشت به‌دست می‌گرفت.
1 شلاق: رايج ترين شكنجه در وهله اول شلاق زدن است كه تقريبا در تمام زندانها به طرق گوناگون اجرا ميشود. شلاق اغلب بر كف پاها بيشتر از ساير اعضاي بدن نواخته ميشود. البته نوع آن بستگی به تخصص شكنجه گر و تعداد آن و مدت آن بستگی به حکم حاکم شرع یا میزان اطلاعات و حساسیت آن اطلاعات دارد بصورتیکه بعضا تا 1000 کابل و 30 ساعت مستمر هم زده شده است. شلاق كابل به هم بافته شده و يا رشته هاي چرم به هم بافته و يا رشته هاي لاستيك به هم بافته است؛ که دردناك ترين آن نيز هست. معمولا اين شكنجه آنقدر ادامه پيدا ميكند كه ديگر در كف پا و اطراف پا از قوزك به پايين جاي سالمي باقي نماند. در اين صورت گوشت ها و نسوج اين نواحي تماما از بين مي رود. شكنجه گر بعد از اين مرحله اقدام به استفاده از شلاق هاي نازكتر ميكند كه در بين انگشتان پا نواخته ميشود. اين عمل نيز تا زماني ادامه پيدا ميكند كه ناخنها بريزند. البته شكل معمول اين شكنجه نسبت به افراد غيرسياسي و مظنون و افرادي كه فقط براي تنبيه و ترساندن دستگير شده اند طور ديگري است. بدينصورت كه زنداني را از طرف شكم به ستوني ميبندند و يا بر روي شكم روي نيمكتي ميخوابانند و به كمر او ضربه وارد ميكنند. اين كار معمولا با كابلهايي نازك صورت ميگيرد كه گاه از شدت ضربه كابل به درون بدن فرو ميرود و با خون از محل فرورفتگي بيرون ميايد. در سالهاي اخير بسياري از زندانيان به دليل عفونت كليه ها بر اثر اعمال اين نوع شكنجه در زندان جان باختند.  


شيوه جديدتر اين شكنجه كه اخيرا بر روي دانشجويان دستگير شده اعمال ميشود بدين صورت است كه زنداني را سرازير از سقف آويزان ميكنند و شلاق ميزنند. یک قربانی این نوع شکنجه آن را اينطور بيان ميكرد: وقتي انسان به جايي تكيه داشته باشد از نظر روحي ثباتي نسبي در خود حس ميكند و يك نوع استواري مبهم او را در مقابل ضربات مقاومتر نگاه ميدارد. اما به صورت آويزان اين حربه از زنداني گرفته ميشود و زنداني از نظر روحي و رواني خود را كاملا بي سلاح و بدون سپر حس ميكند.
علی‌اصغر بدیع‌زادگان را ساعت‌ها با اجاق برقی سوزاندند. متجاوز از یک ماه اورا شکنجه می‌کردند و سپس او را به پشت خواباندند. یکبار برای مدت ۵ ساعت مداوم ا ورا می‌سوزاندند، سوختن چنان ادامه یافت تا ازپوست و گوشت گذشت و به نخاع رسید. او را به‌همان وضع در سلول انداختند و در را به‌رویش بستند، زخم‌هایش چرک کرد و چرک‌ها انباشته شدند تعفن چرک و پوسیدگی سلول را پر کرد به‌طوری که زندانیان دیگر داشتند خفه می‌شدند. او دمر در کف سلول افتاده بود، زخم چرک در پشتش گسترش می‌یافت و عمیق می‌شد. در یک چنین حالی او را برای بازجوئی می‌بردند ولی پاهایش بر روی زمین کشیده می‌شد، در یک چنین حالی او را برای بازجویی می‌بردند ولی پاهایش حرکت نمی‌کردند و لذا دونفر زیر بغلش را می‌گرفتند ودر حالی که پاهایش برروی زمین کشیده می‌شد اورا به‌اتاق بازجوئی  می‌بردند. سه بار او را مورد عمل جراحی قرار دادند.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/news/156134 آخرین شب شهید بنیانگذار اصغر بدیع زادگان از زبان سردار خیابانی]</ref>


2 كتك زدن: شكنجه گر در اين مورد از دست و پاهاي خود به عنوان ابزار به حالت مشت، چك (كشيده) و يا لگد استفاده ميكند. اما در اين نوع شكنجه موقعيت زنداني تغيير ميكند. گاه با چشمان و دست و پايي بسته روي صندلي و گاه ساعتها تا كمر در داخل بشكه اي پر از آب و يخ، که در حالت اخیر شکنجه گران بجای کابل ار شلاق پهن چرمی استفاده می کنند.
علیرضا نابدل در هنگام دستگیری از ناحیه شکم چندین تیر خورد ولی شهید نشد بی‌هوش شد، او را بدون درنگ به بیمارستان شهربانی بردند و بی آنکه کمترین کوششی برای درمانش کنند بازجوئی را آغاز کردند. بازجوئی همراه با شکنجه. شکنجه‌گران می‌کوشیدند تا در مرحله‌ی گذار از بی‌هوشی و رسیدن به‌هوش از او حرف بکشند. با شکنجه‌های نوین و تحریک زخمی که از تیرخوردن برداشته بود دوباره او را بی‌هوش می‌کردند. بی ثمر بود.


3 تونل و اتاق فوتبال: تونل عبارت است از سالن بزرگي كه از ابتدا تا انتهاي آن دو رديف مزدور ايستاده اند و زنداني در بين اين دو رديف قرار ميگيرد. آنها با نواختن ضرباتي با دست، پا و گاهي نيز باتون زنداني را از يك سر اين دو رديف به سر ديگر آن ميرانند و اينكار همچنان از سر ديگر آغاز ميشود. در اين نوع شكنجه اگر از باتون يا قنداق تفنگ استفاده شود احتمال شكستن استخوانهاي فك، دندانها، بيني و دنده ها بسيار زياد است.
یک  مورد هم عطاپور (حسین‌زاده) از شکنجه‌گران زمان شاه با خبر دستگیری علیرضا نابدل سراسیمه خود را به شهربانی رساند و با قهقهه تمسخر‌آمیز همه را کنار زد و گفت تنها ۲۰ شلاق کافی است او را به حرف آورد، تعداد ضربات از ۶۰ گذشت ولی او بی‌هوش و بی‌حرکت بود. حسین‌زاده بارها نابدل را با اینکه بازجویی‌هایش تمام بود بی‌هیچ بهانه‌ای به تخت می‌بست و شلاق می‌زد و قهقهه سر می‌داد. اتاقی که نابدل در آن بود هرگز تهی نمی‌ماند یا پاسبانی برای پاسداری در آن بود یا بازجویانی برای بازجویی. تنها کاری که برای او کردند این بود که سر انجام زخمش را بخیه زدند. نابدل وقتی در یک غفلت نگهبان دست به خودکشی با پرتاب از طبقه سوم به پایین زد به مردنش تمام نشد ولی شکمش ترکید و دستش شکست، او برای شهید شدن با چنگ‌های خود روده‌هایش را از میان شکاف شکمش بیرون می‌کشید، می‌کوشید تا آنها را بگسلد ولی نگهبانان امانش ندادند، یکبار دیگر او را گرفتند و یکبار دیگر بهمان بیمارستان یعنی بهمان شکنجه خانه‌اش بردند.


اتاق فوتبال نيز كمابيش بدين صورت است. فقط به جاي رديف انسانها، دايره اي درست ميشود كه زنداني پس از دريافت ضربه اي چه مشت و چه لگد به نفر ديگر پاس داده ميشود.
==== شکنجه‌های روحی ====
شکنجه‌های روحی نیز انواع فراوان دارد. در مجموع فضای ایجاد شده در زندان‌ها خود نوعی شکنجه روحی است که پیشاپیش توسط زندانبانان طراحی می‌شود. به عنوان مثال صدای ناله و فریاد زندانیانی که در حال شکنجه هستند همواره به گوش دیگران می‌رسد. بسیاری اوقات این فریادها و ناله ها بر روی نوار ضبط شده و پخش می شوند تا زندانیان تصور کنند افرادی در حال شکنجه شدن هستند.
[[پرونده:شکنجه روانی.jpg|جایگزین=شکنجه روانی در زندان‌های ایران|بندانگشتی|شکنجه روانی در زندان‌های ایران]]
از انواع دیگر آن عبور از دالان‌های تاریک و نمور و از جایی که جوی خون روان است تا اتاق‌هایی که از آلات شکنجه و پارچه‌های خونین و اجساد پاره پاره غرقه در خون انباشته است...


اخيرا جمهوري اسلامي زدن را نيز تواما با سرازير (معلق) آويختن اعمال ميكند و به خاطر آنكه زنداني به جايي تكيه ندارد تا نيروي وارد به او به مولفه هايي تقسيم شود كه‌ قسمتي از آن با عكس العمل زمين، صندلي يا چيزي مشابه آن خنثي شود، نيروي وارده بر او كاملا تاثير كرده و زنداني در جهت نيرو شتاب ميگيرد و به خاطر وزن زياد انسان و تمركز اينگونه ضربات، انسان كمتر حركت پاندولي به خود ميگيرد و در عوض ضربه اثر خود را مستقيما در محل وارد شده ميگذارد كه در اين صورت كوچكترين ضربه اگر با ناشي گري همراه باشد ميتواند موجب شكستگي، نقص عضو و يا حتي مرگ شود، عملي كه بر روي زهرا كاظمي صورت گرفت و به طور ناشيانه ضربه به قسمت راست سر او وارد شد كه موجب ضربه مغزي و در ادامه مرگ وي گرديد.
تلاش برای تسلیم زندانی با سخنوری و دل خالی کردن مثلا بدین معنی که برای او یک خطابه بلند بالا در باره زنش می خوانند که چرا اورا بدبخت میکنی؟ که او چه گناهی کرده است؟ که چرا حاضر نیستی به‌کانون گرم خانواده خود بروی؟ و ...


4 سوزاندن: يكي از دردناك ترين و در عين حال به مانند شلاق، متداولترين شكنجه ها، سوزاندن است كه اثرات آن بر روي بدن ميماند. به همين خاطر بر روي كساني اعمال ميشود كه بي شك زنداني طولاني مدتي را انتظار ميكشند. افراد محكوم به اعدام نيز به طور بسيار گسترده با اين نوع شكنجه روبرو ميشوند كه نحوه اجراي آن بنا به سليقه شكنجه گر فرق ميكند. رايج ترين نوع آن سوزاندن نقاط حساس بدن با اشك شمع است. اما نوع خشن تر آن خواباندن فرد بر روي تخت هاي فلزي صاف است كه از زير به وسيله شعله آتش يا المان هاي برقي به تدريج داغ ميشود. سوزش هاي به وجود آمده از اين نوع شكنجه در اغلب اوقات از نوع درجه سه است. يعني پوست و تا عمق زيادي گوشت نيز ميسوزد. گاه نيز شدت سوختگي به قدري شديد است كه ستون فقرات نيز دچار سوختگي ميشود كه بعد از ريختن نسوج آسيب ديده ستون فقرات آشكارا به چشم ديده ميشود.
از جمله شیوه‌های روانی یکی هم این است که پلیس می‌کوشد تا به‌زندانی حالی کنند که دارویی به تازگی در آمریکا کشف شده است که هرکس بخورد اراده‌اش مختل می‌شود و همه چیز را می‌گوید. پس از یک دوره تبلیغ و تلقین درباره‌ی این داروی عام المنفعه سرانجام دارویی را به‌زندانی می‌خورانند تا همه چیز را بگوید. البته این دارو کمی گیج کننده است ولی به‌‌هیچ وجه دارای چنان اعجازی نیست، زیرا اصولاً چنین داروی معجزه آسایی هنوز تهیه نشده است. بدیهی است اگر چنین کیمیایی ساخته شده بود دیگر این همه افزار و کارمند شکنجه‌گر ضروری نبود.


از عواقب بعدي اين شكنجه عفونت در قسمت پشت و گاهي نيز فلج دائم است. طريقه ديگر سوزاندن بدين نحو است كه با ايجاد زخمهايي به شكل + در بدن شعله آتش را به محل تقاطع زخمها در مركز به علاوه نزديك ميكنند. اين يكي از دردناك ترين اعمال شكنجه است چون پوست بدن يكي از حفاظ هاي بدن و عايق خوبي در برابر حملات خارجي است. با برداشتن و كنار زدن آن درد ناشي از سوختگي دهها برابر مي شود چنان كه گاه اين عمل با شوك همراه ميگردد.
از قربانیان شکنجه‌ی روانی می‌توان از «اشرف دهقانی» نام برد. او را پس از دستگیری به زیر انواع شکنجه‌ها بردند که بیان بسیاری از آنها امکان‌پذیر نیست .چندان خون از او رفت که ناچار به تزریق خون شدند ، از این راه نتیجه‌ای به‌دست نیامد برادرانش را که او بسیار دوست می‌داشت بدون اینکه هیچ‌گونه آگاهی و دخالتی در کار «اشرف» داشته باشد را گرفتند و در کنار اتاق او شکنجه کردند. برادرش را وادار کردند که با فریاد و التماس از او بخواهد که همه چیز را بگوید و او دائماً از میان اشک و زاری استغاثه میکرد «اشرف بگو» «اشرف بگو» ولی اشرف باز سکوت کرد.


5 فرو بردن اجسام تيز در بدن
جدا ساختن و انفرادی دادن به زندانی شیوه‌ی دیگر شکنجه‌گران است. پلیس می‌خواهد به چریک تلقین کند که در جهان تنهاست، هر کس در گرداگردش است دشمن است و می‌کوشد تا بدین‌سان پیوند او را با رفقایش ببرد و با یکدستی زدن به او از او حرف درآورد. حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان ساواک درباره شکنجه‌های سلول انفرادی توضیح می‌دهد: «معمولا اتاق‌ها یک در یک بود. باز دو نوع اتاق وجود داشت که گاهی می‌شد زندانیان را در آنها جابجا کرد. اتاقی بسیار تاریک و اتاقی کاملا سفید که تمام مدت چراغی با ولتاژ بالا در آن روشن بود تا زندانی نتواند بخوابد. زندانبان‌ها برای این که شخص را اذیت کنند در فواصل مختلف زندانی را از جا بلند می‌کردند و از او می خواستند خودش را معرفی کند. معمولا هم این اتفاق زمانی می‌افتاد که زندانی خواب بود. با این کار روحیه زندانی را به هم می‌ریختند. حالا تصور کنید در چنین اتاقی و چنین شرایطی بخواهند شما را شکنجه هم بدهند. مثلا خیلی وقت‌ها در را برای دستشویی رفتن باز نمی‌کردند و ما مجبور بودیم همانجا قضای حاجت کنیم یا گاهی از طرف آنها بود. مثلا بازجو به اتاق می آمد و شروع می کرد روی ما یا در اطراف غذای ما ادرار کردن».


6 فرو بردن فلزات سرخ شده در حرارت در بدن
از دیگر شیوه‌ها این است که برای به زانو در آوردن زندانی شکنجه‌گر می‌کوشد تا نقطه ضعفی از اسیر بیابد و درست برروی آن فشار آورد و این نقطه ضعف هرچه باشد فرقی نمی‌کند اهانت می‌کند و اثرات آنرا می‌سنجد. می‌زند و به ثمرات آن دقیق می‌شود، تهدید می‌کند و درباره‌ی آن می‌اندیشد. به تطمیع چنگ می‌زند. به مسائل خانوادگی متوسل می‌شود. از طریق مسائل جنسی وارد می‌شود، در این زمینه راه وارونه را نیز می‌رود حتی به جماع و لواط با زندانی می‌پردازد. ساواک متخصصینی نیز تربیت کرده است. سازمان امنیت اشخاص مهیب و بد قیافه‌ای را استخدام کرده و به‌آنها می‌آموزد که چگونه با رفتارخود دل زندانی را خالی کنند...


7 سوزاندن با سيگار
== شکنجه در جمهوری اسلامی ==
در زمان خمینی، سرکوب از اشکال ساده خیابانی آن، مانند چماقداری‌ها و حمله به تظاهرات و میتینگ‌های مخالفان، رفته رفته سمت و سوی سازماندهانه‌ای پیدا کرد. کمیته‌های انقلاب اسلامی و بازداشتگاه‌های مخفی شکنجه به راه‌افتاد و زندانها دایر شدند. از این نقطه ضرورت تربیت بازجو و شکنجه‌گر مطرح گردید. اما فقدان این کادرها باعث شد افرادی «همه‌کاره»های نظام شوند،که در صحنه اجتماعی آنها را لومپن می خواندند و یا از آنها که در مبارزه در زمان شاه کوتاه آمده بودند، استفاده میکرد. از همان ابتدا پست مدیریت زندانٰ‌ها به جریان مؤتلفه سپرده شد و لاجوردی از میان آنها مسئولیت زندانیان سیاسی را به عهده گرفت. «دادستانی انقلاب مرکز» با بازجویان و شکنجه‌گرانش حاصل تلاشهای [[اسدالله لاجوردی|لاجوردی]] بود. بعضی از آنها که در دهه ۶۰ بیشترین شکنجه‌ها را در زندانها بر عهده داشته‌اند عبارتند از: ابوالفضل حاج حیدری، احمد قدیریان، محمد داوودآبادی (مهرآئین)، حسین ابراهیمی (پیشوا)، مرتضی صالحی (صبحی)، آخوند محسن دعاگو، عزت شاهی(رئیس کمیته مرکز بهارستان)، حاج مهدی کربلایی، مجتبی حلوایی، [[داوود رحمانی|حاج داوود رحمانی]] و... . همزمان شکنجه‌گران دیگری در سازمان [[سازمان اطلاعات سپاه|اطلاعات سپاه پاسداران]] شکل می‌گیرد که بیشتر دانشجویان خط امامی و یا عناصر هم‌فکر خمینی در دانشگاه‌ها بودند. در سال۶۰ تعدادی از آنها به‌اوین رفته و بازجویان بند۲۰۹ نامیده می‌شوند. اینها تحصیل‌کردگانی بودند که درک و فهم بیشتر سیاسی و پیچیدگی‌های فکری، آنها را از رقبای دادستانی متمایز می‌کرد. اگر دار و دسته‌ی دادستانی انقلاب عمدتاً از مؤتلفه بودند، اینها بیشتر از عناصر «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بودند. در سالهای بعد با تشکیل وزارت اطلاعات، تعداد زیادی از این شکنجه‌گران به وزارت اطلاعات منتقل شدند. بسیاری دیگر از این عده در سال‌های بعد از ۶۷، لباس اصلاحات به تن کرده و در مشاغل مختلف دولتی به کار مشغول شدند. محمد شریعتمداری (وزیر بازرگانی کابینه خاتمی)، محسن آرمین، محمد شریف‌زاده (محمدی، مسئول تیم ضربت بند۲۰۹ و مدیر کل معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات در زمان خاتمی)، موسی واعظی (زمانی)، مسعود یا صالح (اسم مستعار) از این نمونه شکنجه‌گران هستند.


8 كشيدن دندان زنداني بدون استفاده از داروهاي بيحس كننده
اما نظام شکنجه در زمان خمینی تنها با این دو مؤلفه شکل نگرفت. در نخست وزیری نیز نهادی از کارکشته‌ترین عناصر اطلاعاتی به وجود آمد که علی ربیعی (عماد)، خسرو قنبری (تهرانی)، بهزاد نبوی (پدرخوانده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) و سعید حجاریان (معاونت گزینش وزارت اطلاعات در زمان آخوند ری‌شهری و بازجو و شکنجه‌گر) گردانندگان اصلی آن بودند و بعدها در تشکیل و سازمان دادن وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نقش تعیین‌کننده ایفا کردند.


9 تجاوز جنسي: ديگر شكنجه شايع در زندان است كه به مردان كم سن و سال و زنان زنداني اعمال ميشود.
شناخت این سه رشته (جریان مؤتلفه (لاجوردی)، جریان مجاهدین انقلاب اسلامی در زندان اوین بند ۲۰۹ و نهاد اطلاعاتی جمهوری اسلامی در نخست وزیری) برای شناخت نظام شکنجه در جمهوری اسلامی ضروری است. این سه جریان تا سال ۶۷ گرداننده‌ی اصلی سازمان شکنجه حکومت بودند.


زندانبانان با اين عمل دو هدف يا در واقع سه هدف را دنبال ميكنند. شكستن روحيه افراد از جهت رواني، ديگري از نظر فيزيكي و جسمي و سوم نيز ارضا حيواني خودشان. اين عمل در مورد زنان هم از طريق طبيعي و هم از طريق ديگر صورت ميگيرد. اما براي مردان از طريق غيرطبيعي و گاه نيز با استفاده از اشياي مصنوعي مثل انواع بطريهاي نوشابه و باتون صورت ميگيرد كه گاه شدت آن به قدري است كه بعد از آن شخص توانايي بچه دار شدن را از دست ميدهد. در سال 1382 دانشجويي كه طي تظاهرات 18 تير دستگير شده بود به خاطر اعمال متعدد تجاوز جنسي تعادل روحي خود را از دست داد كه بعد از آزادي از زندان خود را به داخل رودخانه دركه پرتاب کرد و جان سپرد.
==== [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] ارگان اصلی شکنجه ====
لایحه‌ی تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۲ توسط دولت میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت ایران تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ تشکیل شد. وزرای اطلاعات به ترتیب از شروع تشکیل عبارتند از: محمد محمدی ری‌شهری، علی فلاحیان، قربانعلی دری نجف‌آبادی، علی یونسی، محسنی اژه‌ای، حیدر مصلحی، سید محمود علوی. عناصر اولیه‌ی تشکیل دهنده‌ی وزارت اطلاعات ترکیبی بود از سه جریان فوق الذکر. البته در سال‌های بعد با قوام و دوام گرفتن آن تغییرات بسیاری در شیوه‌های کار و ترکیب مسئولان آن به‌وجود آمد. در واقع بعد از تأسیس آن دانش‌آموختگان «مدرسه‌ی حقانی» (از فلاحیان گرفته تا اژه‌ای و حسینیان و پورمحمدی) به تدریج وجه مسلط را در وزارت اطلاعات پیدا کردند و بقیه را از آن‌جا راندند. دو جریان اصلی شکنجه در اوین (شعبه‌ی ۷ و بند ۲۰۹) تا سال ۶۷، فعال بودند. اما بعد از آن جریان لاجوردی یا از دور خارج شد و عناصرش به کارهای دیگر(عمدتاً تجارت در بازار) پرداختند و یا به وزارت اطلاعات منتقل شدند.  وابستگان به جریان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز یا به وزارت اطلاعات رفتند و یا در حکومت پست‌هایی کلیدی در کارهای اجرایی را در دست گرفتند.


10 آپولو : شكنجه مدرني كه در گذشته بسيار مرسوم بود و در اوايل روي كار آمدن رژيم خمینی نيز كماكان به كار گرفته شد، آپولو است. اگر زنداني در هنگام شكنجه فرياد بزند، اين فرياد اثر زيادي در مقاومت او دارد، به خاطر اين كه تمام راههاي مقاومت بر او بسته شود، زندانبان اقدام به استفاده از آپولو ميكند.
== انواع شکنجه در جمهوری اسلامی ==


آپولو عبارت است از وسيله اي مانند كلاهخود كه از نوك سر تا چانه را در برميگيرد. وقتي آپولو بر سر گذارده ميشود، نقاط حساس صورت و سر مثل نرمه هاي گوش، انتهاي پلك هاي چشم و پره هاي بيني با آن در تماس خواهند بود. اين وسيله انرژي صوتي را به انرژي الكتريكي تبديل ميكند. به همين خاطر فرياد زنداني در اين مواقع باعث ايجاد شوك هاي شديد الكتريكي ميگردد كه درد آن در قسمت صورت بسيار زياد است.
=== شکنجه‌های جسمی ===
[[پرونده:انواع شلاق.JPG|جایگزین=انواع شلاق برای شکنجه|بندانگشتی|انواع شلاق]]
'''۱. شلاق:''' رایج‌ترین شکنجه در مرحله‌ی اول شلاق زدن است که تقریبا در تمام زندان‌ها به شیوه‌های گوناگون اجرا می‌شود. شلاق اغلب بر کف پاها بیشتر از سایر اعضای بدن نواخته می‌شود. البته نوع آن بستگی به تخصص شکنجه‌گر و تعداد آن و مدت آن بستگی به حکم حاکم شرع یا میزان اطلاعات و حساسیت آن اطلاعات دارد، به صورتی که بعضا تا ۱۰۰۰ کابل و ۳۰ ساعت مستمر هم زده شده است. شلاق کابل به هم بافته شده و یا رشته‌های چرم به هم بافته و یا رشته های لاستیک به هم بافته است (لاستیک به هم بافته شده دردناک‌ترین نوع شلاق است). معمولا این شکنجه آنقدر ادامه پیدا می‌کند که دیگر در کف و اطراف پا از قوزک به پایین جای سالمی باقی نماند. در این صورت گوشت‌ها و نسوج این نواحی تماما از بین می‌رود. شکنجه‌گر بعد از این مرحله اقدام به استفاده از شلاق‌های نازکتر می‌کند که در بین انگشتان پا نواخته می‌شود. این عمل نیز تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که ناخن‌ها بریزند. البته شکل معمول این شکنجه نسبت به افراد غیرسیاسی و مظنون و افرادی که فقط برای تنبیه و ترساندن دستگیر شده‌اند طور دیگری است. بدین صورت که زندانی را از طرف شکم به ستونی میبندند و یا بر روی شکم روی نیمکتی می‌خوابانند و به کمر او شلاق می‌زنند. این کار معمولا با کابل‌هایی نازک صورت می‌گیرد که گاه از شدت ضربه کابل به درون بدن فرو می‌رود و با خون از محل فرورفتگی بیرون می‌آید. یکی از آثار کابل بر کف پا، ایجاد شدن مشکلات کلیه است که به دلیل اعصاب آن است که در پا وجود دارد.


11 موی یال اسب: ديگر مورد شكنجه كه براي بسياري بجز كساني كه درد آن را چشيده اند، نا آشناست، استفاده از موي يال اسب است. اگر به موي يال اسب در زير ميكروسكوپ نگاه كنيد دقيقا يادآور اره مويي است كه در بريدن فيبر از آن استفاده ميشود. طريقه استفاده آن بدين صورت است كه آن را از مجراي تناسلي عبور ميدهند، يا آن را دقيقا مانند اره در سر سينه ها به طرفين حركت ميدهند. اين عمل برش سريع را باعث نميشود اما درد جانفرسايي دارد كه هركسي تاب تحمل آن را ندارد.
شیوه‌ی جدیدتر این شکنجه که اخیرا بر روی دانشجویان دستگیر شده اعمال می‌شود بدین صورت است که زندانی را از پا به سقف آویزان می‌کنند و شلاق می‌زنند. یک قربانی این نوع شکنجه آن را اینطور بیان میکرد: وقتی انسان به جایی تکیه داشته باشد از نظر روحی ثباتی نسبی در خود حس می‌کند و یک نوع استواری مبهم او را در مقابل ضربات مقاوم‌تر نگاه می‌دارد. اما به صورت آویزان این حربه از زندانی گرفته می‌شود و زندانی از نظر روحی و روانی خود را کاملا بی‌سلاح و بدون سپر حس می‌کند.


12 بريدن اعضاي بدن: طريق ديگري از شكنجه است كه تنها روي افراد محكوم به اعدام صورت ميگيرد. اعمال اين گونه شكنجه تنها به دست آوردن اطلاعات تشكيلاتي است. اين عمل گاه به صورت ناقص و گاه به صورت كامل صورت ميگيرد. بدين معنا كه عضوي به طور كامل بريده ميشود يا تنها قسمتي از آن از بدن جدا ميگردد. زندانی حسن جلالي از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در معرض چنین شکنجه یی قرار گرفت: مفتولي فلزي به دور بازو، ران و مچ دست و پاي او بسته شده بود. سپس مفتول را آنچنان پيچانده بودند كه شروع به بريدن نسوج نرم مثل عضله ها و ماهيچه ها كرده و تا به استخوان رسيده بود. اين عمل ميتواند در چندين جاي بدن و حتي يك عضو تكرار شود.
'''۲. کتک زدن:''' شکنجه گر در این مورد از دست و پاهای خود به عنوان ابزار به حالت مشت، چک (کشیده) و یا لگد استفاده می‌کند. اما در این نوع شکنجه موقعیت زندانی تغییر می‌کند، گاه با چشمان و دست و پایی بسته روی صندلی و گاه ساعت‌ها تا کمر در داخل بشکه‌ای پر از آب و یخ.


قطع كامل اعضاي بدن آنطور كه از نامش پيداست، بريدن و جدا كردن اعضاي مختلف بدن است. مثل بيني، گوش ها و انگشتان و حتي در مواردي سينه زنان و دست و پا نيز شامل آن ميشود. البته قطع انگشتان دست و خود دست از مچ در رژيم خمینی يكي از شايع ترين مجازات هاي جنحه اي به شمار ميرود كه در ملاء عام نيز صورت ميگيرد.
۳. تونل و اتاق فوتبال: تونل عبارت است از سالن بزرگی که از ابتدا تا انتهای آن دو ردیف شکنجه‌گر ایستاده‌اند و زندانی در بین این دو ردیف قرار می‌گیرد. آنها با نواختن ضرباتی با دست، پا و گاهی نیز باتون زندانی را از یک سر این دو ردیف به سر دیگر آن می‌رانند و این کار هم‌چنان از سر دیگر آغاز می‌شود. در این نوع شکنجه اگر از باتون یا قنداق تفنگ استفاده شود احتمال شکستن استخوان‌های فک، دندان‌ها، بینی و دنده‌ها بسیار زیاد است.


درآوردن چشم چندين زنداني هم صورت گرفته است كه فيلم و عكسهاي آن توسط سازمان مجاهدين خلق منتشر شد.
اتاق فوتبال نیز کم و بیش بدین صورت است، فقط به جای ردیف شکنجه‌گران، دایره‌ای از شکنجه‌گران درست می‌شود که زندانی پس از دریافت ضربه‌ای چه مشت و چه لگد به نفر دیگر پاس داده می‌شود.


13 اتاق قد قامت صلاه و اتاق قیامت: اين وسيله عبارت است از صندوقي فلزي به ابعاد 22 در 22 سانتي متر و ارتفاع حدود 2 متر كه زنداني را در آن به زور جاي ميدهند. اين عمل ميتواند سه تا چهار روز طول بكشد و زنداني فقط از طريق لوله اي باريك قادر به آشاميدن آب است و از طريق حفره هايي ميتواند تنفس كند. بيشتر زندانياني كه اين شكنجه بر آنها اعمال شده به انحراف ستون فقرات و كشيدگي شانه ها به يك طرف مبتلا شدند. اين دستگاه و دستگاه ديگري كه شرح آن را نيز خواهيد خواند از ابتكارات اسدالله لاجوردي دادستان دادگاههاي انقلاب ميباشد. ديگر ابتكار لاجوردي دستگاهي است به نام اتاق قيامت كه نوع پيشرفته تر اتاق قدقامت صلاه ميباشد. اين دستگاه صندوقچه اي است فلزي به ارتفاع 40 سانتي متر و طول 90 و عرض 30. كه زنداني را دو لا در آن قرار ميدادند و سپس صندوق فلزي را در سرماي زمستان يا گرماي تابستان در محوطه باز ميگذاشتند. براي جا دادن زنداني گاه تا شش نفر روي در آن مي ايستادند تا در آن بسته شود. شمار بسياري از زندانياني كه اين شكنجه در مورد آنها اعمال شد به قطع نخاع و يا شكستگي گردن و ستون مهره هايشان انجاميد و در بهترين حالت به حالت گرفتگي ستون مهره هايشان منجر شد كه تقريبا تمامي آنها به نقص عضوهاي دائمي و فلج دائمي دچار شدند.
یکی دیگر از شیوه‌ها، کتک زدن زندانی است در حالی از که او را از پا آویزان کرده‌اند. در این شیوه خاطر آنکه زندانی به جایی تکیه ندارد تا نیروی وارد به او به مولفه هایی تقسیم شود که قسمتی از آن با عکس العمل زمین، صندلی یا چیزی مشابه آن خنثی شود، نیروی وارده بر او کاملا تاثیر کرده و زندانی در جهت نیرو شتاب می‌گیرد و به خاطر وزن زیاد انسان و تمرکز این‌گونه ضربات، انسان کمتر حرکت پاندولی به خود می گیرد و در عوض ضربه اثر خود را مستقیما در محل وارد شده می‌گذارد که در این صورت کوچک‌ترین ضربه اگر با ناشی گری همراه باشد می‌تواند موجب شکستگی، نقص عضو و یا حتی مرگ شود، عملی که بر روی زهرا کاظمی صورت گرفت و به طور ناشیانه ضربه به قسمت راست سر او وارد شد که موجب ضربه مغزی و در ادامه مرگ وی گردید.


14 گرسنه و تشنه نگه داشتن: این نيز يكي از شكنجه هايي است كه در زندان رايج است. چون علاوه بر آن كه قواي جسماني را تحليل ميبرد كه منجر به پايين آمدن مقاومت بدن در برابر شكنجه ميشود، خود نيز به خاطر درد معده، و اعضاي گوارش نوعي شكنجه محسوب ميشود. به همين خاطر اغلب زندانيان از ناراحتي هاي معده رنج ميبرند.
'''۴. سوزاندن:''' یکی از دردناک ترین و در عین حال به مانند شلاق، متداول‌ترین شکنجه ها، سوزاندن است که اثرات آن بر روی بدن می‌ماند. به همین خاطر بر روی کسانی اعمال می‌شود که بی شک زندان طولانی مدتی را انتظار می‌کشند. افراد محکوم به اعدام نیز به طور بسیار گسترده با این نوع شکنجه روبرو می‌شوند که نحوه اجرای آن بنا به سلیقه‌ی شکنجه‌گر فرق می‌کند. رایج ترین نوع آن، سوزاندن نقاط حساس بدن با اشک شمع است. اما نوع خشن‌تر آن خواباندن فرد بر روی تخت‌های فلزی صاف است که از زیر به وسیله شعله آتش یا المان‌های برقی به تدریج داغ می‌شود. سوزش‌های به وجود آمده از این نوع شکنجه در اغلب اوقات از نوع درجه سه است. یعنی پوست و تا عمق زیادی گوشت نیز می‌سوزد. گاه نیز شدت سوختگی به قدری شدید است که ستون فقرات نیز دچار سوختگی می‌شود که بعد از ریختن نسوج آسیب دیده ستون فقرات آشکارا به چشم دیده میشود.  


گاهي نيز بعد از گرسنگي طولاني به زنداني غذاهاي آلوده داده ميشود كه زنداني مجبور به خوردن همين غذاهاست. اين غذاها معمولا در حال فاسد شدن هستند يا در آنها مو، ناخن و ته سيگار ديده ميشود.
از عواقب بعدی این شکنجه عفونت در قسمت پشت و گاهی نیز فلج دائم است. شیوه‌ی دیگر سوزاندن بدین نحو است که با ایجاد زخمهایی به شکل + در بدن، شعله آتش را به محل تقاطع زخم‌ها در مرکز به علاوه نزدیک می‌کنند. این یکی از دردناک ترین اعمال شکنجه است چون پوست بدن یکی از حفاظ های بدن و عایق خوبی در برابر حملات خارجی است، با برداشتن و کنار زدن آن درد ناشی از سوختگی دهها برابر می شود چنان که گاه این عمل با شوک همراه می‌گردد.


15 مسموم کردن: زندانيان به وسيله غذا و نوشابه مسموم می شوند. بدين نحو كه در غذاي زندانيان از مواد شيميايي مثل آنتيموان استفاده می شود كه اين عنصر شيميايي باعث انقباض هاي شديد‌ عضلاني ميگردد‌ كه در نهايت منجر به حمله ي قلبي ميشود. آنتيموان عوارضي مثل ريزش مو را به دنبال دارد‌ كه غيرعادي بودن وضع جسماني زنداني را نشان ميدهد و از طرفي وجود اين عنصر در بدن در موقع كالبدشكافي حاكي از وضعيت غيرطبيعي منجر به مرگ است.
'''۵. فرو بردن اجسام تیز در بدن'''


16 استفاده از ادرنالين در نوشابه ي زندانيان كه باعث ايست قلبي حتي در سنين پايين ميشود.
'''۶. فرو بردن فلزات سرخ شده در حرارت در بدن'''


17 صندلي راحتي: اين صندلي مانند تمام صندليها فرم مشخصي دارد. اما در محل نشيمن گاه آن و دقيقا جايي كه بيضه ها ميتوانند قرار داشته باشند حفره ي دايره شكلي تعبيه شده، وقتي كه زنداني را بر روي اين صندلي مينشانند از محل حفره وزنه اي كه معمولا نيم تا يك كيلوگرم است به بيضه هاي او آويزان ميكنند. اين شكنجه مثل اكثر شكنجه ها عواقبي دارد كه گاه منجر به مقطوع النسل شدن زنداني ميگردد. يا در حالت بهتر منجر به سياه شدن بيضه ها، تورم و چرك ميشود. درد ناشي از اين شكنجه بعد از گذشت دو تا سه دقيقه جانكاه است.
'''۷. سوزاندن با سیگار'''


18 استفاده از دستبند در شكلهاي متفاوت: جمهوري اسلامي از دستبندهاي آلماني استفاده ميكند كه در صورت حركت زنداني اتوماتيك بسته تر ميشود.به همين خاطر بسياري از زندانيان بخصوص در سالهاي اخير به نقص عضوهاي دائمي مبتلا شدند كه گاه منجر به قطع دست آنها از مچ شده است. اما معمولي ترين عارضه آن مرگ عصبي و از كار افتادگي دستها به طور موقت يا دائم است.
'''۸. کشیدن دندان زندانی بدون استفاده از داروهای بیحس کننده'''


19 آویزان کردن با يك يا دو دست از سقف: شخص را با يك يا دو دست با دستبند از سقف آويزان ميكنند. البته اگر پاها از زمين فاصله داشته باشد مدت شكنجه معمولا يك ساعت تا يك ساعت و نيم است. چون بيشتر از آن صدمات جدي به زنداني وارد ميشود. اغلب كساني كه اين نوع شكنجه بر آنها اعمال شده تا حدود چهار ماه دستهايشان عملكردي نداشته و به علت فشار زياد زخمهاي عميقي در مچ دست آنها ايجاد ميشود كه گاه موجب قطع عصب يا تاندوم در اين ناحيه ميگردد.
'''۹. تجاوز جنسی:''' دیگر شکنجه شایع در زندان است که به مردان کم سن و سال و زنان زندانی اعمال می‌شود.
زندانبانان با این عمل در واقع سه هدف را دنبال می‌کنند. شکستن روحیه افراد از جهت روانی، دیگری از نظر فیزیکی و جسمی و سوم نیز ارضا حیوانی خودشان. این عمل در مورد زنان هم از طریق طبیعی و هم از طرق دیگر صورت می‌گیرد. اما برای مردان از طریق غیرطبیعی و گاه نیز با استفاده از اشیای مصنوعی مثل انواع بطری‌های نوشابه و باتون صورت می‌گیرد که گاه شدت آن به قدری است که بعد از آن شخص توانایی بچه‌دار شدن را از دست می‌دهد. در سال ۱۳۸۲ دانشجویی که طی تظاهرات ۱۸ تیر دستگیر شده بود به خاطر اعمال متعدد تجاوز جنسی تعادل روحی خود را از دست داد که بعد از آزادی از زندان خود را به داخل رودخانه درکه پرتاب کرد و جان سپرد.  


20 آویزان کردن به حالت کشیده کامل: نوع كه زمان آن حتي يك تا سه روز هم طول ميكشد به طريقي است كه نوك پنجه هاي پا با زمين تماس ناچيزي دارد. و زنداني هر بار براي كاهش فشار وارد آمده بر روي دستها مجبور است بدن خود را كشيده تا به روي پنجه پا تكيه كند. همين عمل موجب كشيدگيهايي در ناحيه ران و دنده ها ميشود كه بعد از گذشت چند ساعت دردهايي را در طول بدن ايجاد ميكند. از اولين نشانه هاي اين شكنجه بند آمدن ادرار است. و با ادامه آن حركتهاي عصبي دست است كه اغلب دائمي هستند.
۱۰ آپولو : شکنجه مدرنی که در گذشته بسیار مرسوم بود و در اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی نیز هم‌چنان به کار گرفته شد، آپولو است. اگر زندانی در هنگام شکنجه فریاد بزند، این فریاد اثر زیادی در مقاومت او دارد، به خاطر این که تمام راه‌های مقاومت بر او بسته شود، زندانبان اقدام به استفاده از آپولو میکند.


21 قپانی: سيستم ديگر شكنجه با دستبند قپاني است. بدين نحو كه دستهاي زنداني يكي از بالا و ديگر از پايين به طور ضربدر از پشت بسته ميشود و سپس زنداني از وسط زنجير و دستبند به وسيله قلابي آويزان ميشود. درد اين شكنجه بيشتر در گردن و كتف ظاهر ميشود. براي كم كردن فشار در اين نواحي زنداني ميتواند سينه خود را به جلو متمايل كند اما ماموران شكنجه با ضربات باتون يا قنداق تفنگ مانع اين كار ميشوند. كه در اكثر موارد‌ اين ضربات موجب شكستگي در ناحيه جناق سينه ميشود. این شکنجه بعضا بیش از ۲۴ ساعت هم ادامه داشته است و در اثر آن زندانی برای ماهها حتی قادر به باز و بسته کردن دکمه پیراهن و شلوارش نیست و باید از دیگران برای توالت و شستشو کمک بگیرد.
آپولو عبارت است از وسیله‌ای مانند کلاهخود که از نوک سر تا چانه را در برمیگیرد. وقتی آپولو بر سر گذارده می‌شود، نقاط حساس صورت و سر مثل نرمه های گوش، انتهای پلک‌های چشم و پره‌های بینی با آن در تماس خواهند بود. این وسیله انرژی صوتی را به انرژی الکتریکی تبدیل می‌کند. به همین خاطر فریاد زندانی در این مواقع باعث ایجاد شوک‌های شدید الکتریکی می‌گردد که درد آن در قسمت صورت بسیار زیاد است.


22 آویزان کردن با دست بسته از پشت: نوع ديگر اين است كه دستهاي زنداني به طور معمول از پشت بسته ميشود و سپس زنداني آويزان ميشود. اين نوع شكنجه بسيار دردناك است و در همان اولين دقايق موجب در رفتگي كتف ها ميشود و با گذشت چندين ساعت دستها كاملا از كار ميافتند.
'''۱۱. موی یال اسب:'''  دیگر مورد شکنجه که برای بسیاری به جز کسانی که درد آن را چشیده‌اند، ناآشناست، استفاده از موی یال اسب است. اگر به موی یال اسب در زیر میکروسکوپ نگاه کنید دقیقا یادآور اره مویی است که در بریدن فیبر از آن استفاده می‌شود. طریقه استفاده آن بدین صورت است که آن را از مجرای تناسلی عبور می‌دهند، یا آن را دقیقا مانند اره در سر سینه‌ها به طرفین حرکت می‌دهند. این عمل برش سریع را باعث نمیشود اما درد جان‌فرسایی دارد.


23 قفل کردن: شكل ديگر آن كه گاه چندين روز به طول ميانجامد به هم بستن دستهاست طوري كه دستبند از بين پاها رد ميشود و دستي از عقب را به دستي ديگر از جلو متصل ميكند. اين نوع شكنجه آسيب چندان آني در بر ندارد و فقط براي آزار و اذيت و به تنگنا كشاندن زنداني به كار ميرود. اما اگر به طول بيانجامد موجب انحراف در استخوان پشت ميشود.
'''۱۲. بریدن اعضای بدن:''' شیوه‌ی دیگری از شکنجه است که تنها روی افراد محکوم به اعدام صورت می‌گیرد. اعمال این‌گونه شکنجه تنها به دست آوردن اطلاعات تشکیلاتی است. این عمل گاه به صورت ناقص و گاه به صورت کامل صورت می‌گیرد. بدین معنا که عضوی به طور کامل بریده می شود یا تنها قسمتی از آن از بدن جدا می گردد. زندانی حسن جلالی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در معرض چنین شکنجه‌ای قرار گرفت؛ مفتولی فلزی به دور بازو، ران و مچ دست و پای او بسته شده بود. سپس مفتول را آنچنان پیچانده بودند که شروع به بریدن نسوج نرم مثل عضله ها و ماهیچه ها کرده و تا به استخوان رسیده بود. این عمل میتواند در چندین جای بدن و حتی یک عضو تکرار شود.


24 بستن اعضای بدن به یکدیگر: آخرين شكنجه از اين قسم كه ابتكار رژيم خمینی است، بستن اعضاي مختلف بدن به يكديگر است. كه به طور شاخص به مدت 6 ماه متوالي بر روي اكبر محمدي از فعالان جنبش دانشجويي اعمال شد بدين نحو كه گردن او را به يك دست و دست ديگر را به مچ يك پاي او بسته بودند، اين زنداني انحرافات كاملا مشخصي در ناحيه پشت پيدا كرد كه امكان راست ايستادن را از او گرفته بود و سپس بعد از شکنجه های طولانی در حین اعتصاب غذا درگذشت.
قطع کامل اعضای بدن آنطور که از نامش پیداست، بریدن و جدا کردن اعضای مختلف بدن است. مثل بینی، گوش‌ها و انگشتان و حتی در مواردی سینه زنان و دست و پا نیز شامل آن می‌شود. البته قطع انگشتان دست و خود دست از مچ در جمهوری اسلامی یکی از شایع‌ترین مجازات‌ها  به شمار می‌رود که در ملاء عام نیز صورت میگیرد. درآوردن چشم چندین زندانی نیز توسط شکنجه‌گران جمهوری اسلامی صورت گرفته است که فیلم و عکس‌های آن توسط سازمان مجاهدین خلق منتشر شده است.
[[پرونده:شکنجه کردن در جمهوری اسلامی.jpg|جایگزین=شکنجه ابزار بقاء دیکتاتور|بندانگشتی|شکنجه ابزار بقاء دیکتاتور]]
'''۱۳. اتاق قد قامت صلاه و اتاق قیامت:''' این وسیله عبارت است از صندوقی فلزی به ابعاد ۲۲ در ۲۲ سانتی متر و ارتفاع حدود ۲ متر که زندانی را در آن به زور جای می‌دهند. این عمل می‌تواند سه تا چهار روز طول بکشد و زندانی فقط از طریق لوله‌ای باریک قادر به آشامیدن آب است و از طریق حفره‌هایی می‌تواند تنفس کند. بیشتر زندانیانی که این شکنجه بر آنها اعمال شده به انحراف ستون فقرات و کشیدگی شانه ها به یک طرف مبتلا شدند. این دستگاه و دستگاه دیگری که شرح آن را نیز خواهید خواند از ابتکارات اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه‌های انقلاب جمهوری اسلامی می‌باشد. دیگر ابتکار لاجوردی دستگاهی است به نام اتاق قیامت که نوع پیشرفته‌تر اتاق قد قامت صلاه می‌باشد. این دستگاه صندوقچه‌ای است فلزی به ارتفاع ۴۰ سانتی متر و طول ۹۰ و عرض ۳۰. که زندانی را دو لا در آن قرار میدادند و سپس صندوق فلزی را در سرمای زمستان یا گرمای تابستان در محوطه باز می‌گذاشتند. برای جا دادن زندانی گاه تا شش نفر روی در آن می‌ایستادند تا در آن بسته شود. شمار بسیاری از زندانیانی که این شکنجه در مورد آنها اعمال شد به قطع نخاع و یا شکستگی گردن و ستون مهره‌هایشان انجامید و در بهترین حالت به گرفتگی ستون مهره‌هایشان منجر شد که تقریبا تمامی آنها به نقص عضوهای دائمی و فلج دائمی دچار شدند.


25 کشیدن ناخن: ديگر نوع شكنجه كه هم تصور آن سخت است، هم بيان آن، كشيدن ناخن است كه معمولا به دو صورت اعمال ميشود. صورت اول بدين قرار است كه وسيله اي مانند پيچ گوشتي به زير ناخن فشار داده ميشود و سپس به وسيله آن ناخن را از سطح گوشت جدا ميكنند و بالا ميآورند و بعد به كمك وسيله اي ديگر كه شبيه گازانبر است ناخن را با قدرت از ريشه بيرون ميآورند. طريق دوم بدين نحو است كه به جاي پيچ گوشتي از ميخهايي استفاده ميشود كه نوك آنها در آتش سرخ شده باشد با هدايت كردن اين ميخها به زير ناخن مراحل بعدي به مانند طريق اول دنبال ميشود. صدماتي كه اغلب بعد از كشيدن ناخن به شخص وارد ميشود بسيار سخت است. گاه انسان تا آخر عمر به خاطر صدمات عصبي كه به انگشتان وارد ميشود قادر به انجام كارهاي ظريف نخواهد بود. دستها لرزش پيدا ميكنند طوري كه نوشتن نيز سخت ميشود و دست خط شخص بعد از شكنجه به سبب عدم كنترل حركات كاملا تغيير ميكند. كتايون آذرلي يكي از قربانيان اين شكنجه است. او كه به خاطر نوشته هايش در جواني به زندان افتاد، هم اكنون نيز بعد از گذشت 20 سال نوشتن برايش دشوار است.
'''۱۴. گرسنه و تشنه نگه داشتن:''' این نیز یکی از شکنجه‌هایی است که در زندان رایج است. چون علاوه بر آن که قوای جسمانی را تحلیل می‌برد که منجر به پایین آمدن مقاومت بدن در برابر شکنجه می شود، خود این عمل به خاطر درد معده و اعضای گوارش نوعی شکنجه محسوب می‌شود، به همین خاطر اغلب زندانیانی که این نوع شکنجه را تجربه کرده‌اند از ناراحتی‌های معده رنج می‌برند.


26 شکنجه پس از شکنجه:‌ در واقع تنها درد طاقت فرساي شكنجه در هنگام اعمال آن بر روي زنداني نيست، بلكه دردي است كه روزها و هفته ها بعد از آن نيز گريبانگير زنداني است و عواقبي كه احتمالا به دنبال خواهد داشت كه در اين صورت هم زنداني از ابتدايي ترين كمكهاي پزشكي برخوردار نخواهد بود. اين نيز ابتكاري جديد از طرف رژيم خمینی است كه در صورت مرگ قرباني مرگ آنها را طبيعي جلوه ميدهد.
گاهی نیز بعد از گرسنگی طولانی به زندانی غذاهای آلوده داده می‌شود که زندانی مجبور به خوردن همین غذاهاست. این غذاها معمولا در حال فاسد شدن هستند یا در آنها مو، ناخن و ته سیگار دیده می‌شود.


27 شوک الکتریکی: يكي از شكنجه هايي كه مصيبت هاي بعدي آن دردناك تر از خود شكنجه است شوك الكتريكي است كه به صورتهاي مختلف اجرا ميشود. عواقب بعدي شوك الكتريكي چروك شدن پوست در نواحي اتصال گيره هاي فلزي است. همچنين به خاطر عبور جريان الكتريسيته از بدن مقداري خون تجزيه ميشود كه در اثر آن گلبول سفيد بيشماري در خون كشته ميشود و زنداني با هر بار ادرار كردن مقاديري خون و چرك نيز دفع ميكند كه خود دردآور است. اصلي ترين عارضه شوك الكتريكي متوجه كليه ها ميشود كه امكان دارد عفوني شوند و گاه نيز براي هميشه عملكرد خود را از دست بدهند.
'''۱۵. مسموم کردن:''' زندانیان به وسیله غذا و نوشابه مسموم می شوند. بدین نحو که در غذای زندانیان از مواد شیمیایی مثل آنتیموان استفاده می شود که این عنصر شیمیایی باعث انقباض‌های شدید عضلانی می‌گردد که در نهایت منجر به حمله‌ی قلبی می‌شود. آنتیموان عوارضی مثل ریزش مو را به دنبال دارد که غیرعادی بودن وضع جسمانی زندانی را نشان می‌دهد و از طرفی وجود این عنصر در بدن در موقع کالبدشکافی حاکی از وضعیت غیرطبیعی منجر به مرگ است.


28 تخت الکتریکی: زنداني روي تختی ميخوابد يا ايستاده به آن بسته ميشود و با عبور جريان الكتريسيته از تخت فلزي به زنداني شوك وارد ميشود.
۱۶. استفاده از آدرنالین در نوشابه‌ی زندانیان که باعث ایست قلبی حتی در سنین پایین می شود.


29 گیره الکتریکی: وصل كردن گيره هايي به نقاط حساس بدن مثل گوشه پلك ها، لاله هاي گوش، اطراف لب، پره بيني و بيضه هاست. اين گيره هاي فلزي به وسيله ي سيمهايي به منبع تغذيه الكتريكي با ولتاژ بالا و آمپر پايين وصل ميشوند و بعد از روشن كردن كليد مولد شوك وارد ميشود.
'''۱۷. صندلی راحتی:''' این صندلی مانند تمام صندلی‌ها فرم مشخصی دارد. اما در محل نشیمن گاه آن و دقیقا جایی که بیضه‌ها می‌توانند قرار داشته باشند حفره‌ی دایره شکلی تعبیه شده، وقتی که زندانی را بر روی این صندلی می‌نشانند از محل حفره وزنه ای که معمولا نیم تا یک کیلوگرم است به بیضه های او آویزان می‌کنند. این شکنجه مثل اکثر شکنجه‌ها عواقبی دارد که گاه منجر به مقطوع النسل شدن زندانی می‌گردد. یا در حالت بهتر منجر به سیاه شدن بیضه ها، تورم و چرک می‌شود. درد ناشی از این شکنجه بعد از گذشت دو تا سه دقیقه جانکاه است.


30 باتون الكتريكي: كه به بدن عريان تماس داده ميشود. معمولا شوك چند ثانيه بيشتر ادامه پيدا نميكند اما دفعات آن متوالي است و ميتواند تعداد آن زياد باشد. در كاربرد باتون الكتريكي معمولا برحسب شدت شكنجه نه تنها اين وسيله براي وارد آوردن شوك مورد‌ استفاده قرار ميگيرد بلكه به عنوان ابزاري براي وارد آوردن ضربه و تجاوز جنسي نيز به كار گرفته ميشود.
'''۱۸. استفاده از دستبند در شکل‌های متفاوت:''' جمهوری اسلامی از دستبندهای آلمانی استفاده می‌کند که در صورت حرکت زندانی اتوماتیک بسته‌تر می‌شود. به همین خاطر بسیاری از زندانیان بخصوص در سالهای اخیر به نقص عضوهای دائمی مبتلا شدند که گاه منجر به قطع دست آنها از مچ شده است. اما معمولی‌ترین عارضه آن مرگ عصبی و از کار افتادگی دست‌ها به طور موقت یا دائم است.


31 شکنجه صوتی: يكي از ابتكارات جمهوري اسلامي براي آزار زندانيان شکنجه صوتي است كه بسيار در زندانها رايج است. بدين نحو كه بلندگوهاي زندان در تمام مدت شبانه روز و با صداي بلند مشغول پخش تلاوت قرآن، اذان، سخنراني توبه كنندگان و يا صداي ضجه ي شكنجه شدگان است. به همين خاطر زندانبانان نام زندانهاي جمهوری اسلامی را دانشگاه اسلامي گذاشته اند كه از طريق پخش اينگونه اصوات به اصطلاح زندانيان را آموزش ميدهند. گاهي مقاومت زندانيان موجب خشم زندانبانان ميشود كه در اين موارد زندانبانان اعمال خود را شدت ميبخشند و بر اثر حركات كنترل نشده صدمات شديدي به زنداني وارد‌ ميشود. از معمولي ترين اين صدمات شكستن انگشتان، مچ دست، بازو، ساق پا، دنده ها و استخوانهاي گونه و دندانهاست كه البته شكستن دنده ها و انگشتان دست جزو شكنجه هاي معمولي و متعارف رژيم اسلامي به حساب ميآيد.
۱۹. آویزان کردن از یک یا دو دست از سقف: شخص را از یک یا دو دستش با دستبند از سقف آویزان می‌کنند. در این حالت اگر پاها از زمین فاصله داشته باشد مدت شکنجه معمولا یک ساعت تا یک ساعت و نیم است. چون بیشتر از آن صدمات جدی به زندانی وارد می‌شود. اغلب کسانی که این نوع شکنجه بر آنها اعمال شده تا حدود چهار ماه دستهایشان عملکردی نداشته و به علت فشار زیاد زخم های عمیقی در مچ دست آنها ایجاد می‌شود که گاه موجب قطع عصب یا تاندوم در این ناحیه می‌گردد.


32 ایجاد بیماری با محرومیت از امکانات بهداشتی: موردي كه بايد بسيار رعايت شود نظافت در زندان است. به اين خاطر كه زنداني در ماههاي اول حق استفاده از فضاي باز را ندارد‌ و گاه هيچگاه نخواهد داشت. بنابر اين عدم نور كافي و هواي تازه ميتواند عامل بيماريهاي پوستي مختلفي شود و اگر جراحتي بر سطح پوست وجود داشته باشد زمان التيام آن طولاني تر خواهد بود و يا حتي موجب عفوني شدن آن خواهد شد. مدت حمام چيزي حدود دو سه دقيقه بیشتر نيست. نمونه بارز آن در زندان تبریز دیده شد که حق نظافت از زندانی ها گرفته شد و بخاطر خارشهای شدید پوستی آنها مجبور بودند که دستهای خود را به دست یکدیگر ببندند تا ناخواسته در هنگام خواب بر اثر خاراندن به پوست خود صدمه وارد نکنند.
'''۲۰. آویزان کردن به حالت کشیده‌ی کامل:''' این شیوه از شکنجه که زمان آن از  یک تا سه روز هم طول میکشد، به طریقی است که نوک پنجه‌های پا با زمین تماس ناچیزی دارد و زندانی هر بار برای کاهش فشار وارد آمده بر روی دستها مجبور است بدن خود را کشیده تا به روی پنجه پا تکیه کند. همین عمل موجب کشیدگی‌هایی در ناحیه ران و دنده‌ها می‌شود که بعد از گذشت چند ساعت دردهایی را در طول بدن ایجاد می‌کند. از اولین نشانه های این شکنجه بند آمدن ادرار است. این نوع از شکنجه همچنین باعث تیک‌های عصبی دست می‌شود که اغلب درمان‌ناپذیر است.


كوتاه نگاه داشتن موهاي سر و بدن از اين جمله اند. به غير از جنبه نظافت آن موهاي بلند مخصوصا سبيل و ريش مردان وسيله ي خوبي براي شكنجه شدن در اختيار زندانبانان قرار ميدهد.
۲۱. قپانی:  سیستم دیگر شکنجه با دستبند قپانی است. بدین نحو که دست‌های زندانی یکی از بالا و دیگر از پایین به طور ضربدر از پشت بسته می‌شود و در برخی موارد زندانی از وسط زنجیر و دستبند به وسیله قلابی آویزان می‌شود. درد این شکنجه بیشتر در گردن و کتف ظاهر می‌شود. برای کم کردن فشار در این نواحی زندانی می‌تواند سینه خود را به جلو متمایل کند اما ماموران شکنجه با ضربات باتون یا قنداق تفنگ مانع این کار می‌شوند که در اکثر موارد این ضربات موجب شکستگی در ناحیه جناق سینه می‌شود. این شکنجه بعضا بیش از ۲۴ ساعت هم ادامه داشته است و در اثر آن زندانی برای ماه‌ها حتی قادر به باز و بسته کردن دکمه پیراهن و شلوارش نیست و باید از دیگران برای توالت و شستشو کمک بگیرد.


33 بی خوابی دادن:‌يكي ديگر از شكنجه ها جلوگيري از خوابيدن زندانيان است كه گاه تا سه روز طول ميكشد. اين نحوه ي شكنجه ميتواند با ايجاد سر و صدا در وهله اول و به دنبال آن جلوگيري از استراحت زنداني با وادار كردن او به ايستادن و راه رفتن صورت بگيرد و در مراحل بعدي پاشيدن آب سرد به سر و تن او. اين نوع شكنجه، گاه موجب اختلالات روحي شديدي ميشود كه تا مدتها اثر آن باقي ميماند. اين شكنجه علاوه بر سلب تمركز فكر، خشم زيادي را در زنداني ايجاد ميكند كه در اين مرحله امكان سخن گفتن بدون فكر بسيار زياد است كه از ميان آنها زندانبانان اطلاعات خود را به دست ميآورند.
'''۲۲. آویزان کردن با دست بسته از پشت:''' نوع دیگر این است که دست‌های زندانی به طور معمول از پشت بسته می‌شود و سپس زندانی آویزان می‌شود. این نوع شکنجه بسیار دردناک است و در همان اولین دقایق موجب دررفتگی کتف‌ها می‌شود و با گذشت چندین ساعت دست ها کاملا از کار می‌افتند.


34 استفاده از اعضای بدن زندانی برای دیگران: رژيم خمینی در سالهاي 60 تا 62 و در تمام طول جنگ از اعضاي داخلي و خون زندانيهاي محكوم به مرگ براي زخمي هاي جبهه هاي جنگ استفاده ميكرد. بدين طريق كه خون زندانيان را تا حد ممكن ميگرفت و سپس آنها را به جوخه هاي اعدام ميسپرد و يا اعضاي داخلي آنها را مثل كليه ها از بدن خارج‌ ميكرد و سپس مرگ آنها را مرگ طبيعي جلوه ميداد. به همين خاطر در بسياري موارد رژيم خمینی از اعلان محل دفن زندانيان به خانواده هاي آنان خودداري ميكرد و يا بعد از دفن آنها فقط محل دفن زنداني را به خانواده هاي آنان اطلاع ميداد. حکم این مسئله در تاریخ 3/7/1360 به شماره پرونده 3250 از سوی دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران به کلیه دادستانی های استانها و شهرستانها صادر شد.
'''۲۳. قفل کردن:''' شکل دیگری از شکنجه که گاه چندین روز به طول می‌انجامد به هم بستن دست‌هاست طوری که دستبند از بین پاها رد می‌شود و دستی از عقب را به دستی دیگر از جلو متصل می‌کند. این نوع شکنجه آسیب در لحظه آسیب چندانی ندارد و فقط برای آزار و اذیت و به تنگنا کشاندن زندانی به کار می‌رود. اما اگر به طول بی‌انجامد موجب انحراف در استخوان پشت می‌شود.


35 درخت سخنگو: در اغلب شكنجه گاههای آگاهی درختي وجود دارد به نام درخت سخنگو كه متهم را به آن مي بندند و شكنجه گران ميگويند آنقدر مي زنيم كه يا درخت صحبت كند يا تو صحبت كني.
۲۴. بستن اعضای بدن به یکدیگر: آخرین شکنجه از این قسم که ابتکار شکنجه‌گران جمهوری اسلامی است، بستن اعضای مختلف بدن به یکدیگر است. که به طور شاخص به مدت ۶ ماه متوالی بر روی اکبر محمدی از فعالان جنبش دانشجویی اعمال شد، بدین نحو که گردن او را به یک دست و دست دیگر را به مچ یک پای او بسته بودند، این زندانی انحرافات کاملا مشخصی در ناحیه پشت پیدا کرد که امکان راست ایستادن را از او گرفته بود و سپس بعد از شکنجه های طولانی در حین اعتصاب غذا درگذشت.
[[پرونده:کشیدن ناخن از شکنجه های مرسوم.jpg|جایگزین=کشیدن ناخن از شکنجه های مرسوم|بندانگشتی|کشیدن ناخن از شکنجه های مرسوم]]
'''۲۵. کشیدن ناخن:''' دیگر نوع شکنجه که هم تصور آن سخت است، هم بیان آن، کشیدن ناخن است که معمولا به دو شیوه اعمال می‌شود. شیوه‌ی اول بدین قرار است که وسیله‌ای مانند پیچ گوشتی به زیر ناخن فشار داده می‌شود و سپس به وسیله آن ناخن را از سطح گوشت جدا می‌کنند و بالا می‌آورند و بعد به کمک وسیله‌ای دیگر که شبیه گازانبر است ناخن را با قدرت از ریشه بیرون می‌کشند. شیوه‌ی دوم نیز بدین نحو است که به جای پیچ گوشتی از میخ‌هایی استفاده می‌شود که نوک آنها در آتش سرخ شده باشد، با هدایت کردن این میخ‌ها به زیر ناخن مراحل بعدی به مانند طریق اول دنبال می‌شود. صدماتی که اغلب بعد از کشیدن ناخن به شخص وارد می‌شود بسیار سخت است. گاه انسان تا آخر عمر به خاطر صدمات عصبی که به انگشتان وارد میشود قادر به انجام کارهای ظریف نخواهد بود. دستها لرزش پیدا می‌کنند طوری که نوشتن نیز سخت می‌شود و دست خط شخص بعد از شکنجه به سبب عدم کنترل حرکات کاملا تغییر می‌کند. کتایون آذرلی یکی از قربانیان این شکنجه است. او که به خاطر نوشته‌هایش در جوانی به زندان افتاد، هم اکنون نیز بعد از گذشت حدود ۳۰ سال نوشتن برایش دشوار است.


36 جوجه کباب: متهم را عريان به يك ميله مي بندند و مانند جوجه گردان مي چرخانند و کتک می زنند. نحوه اجرای آن بدین نحو است که پاهای زندانی را به هم می بندند سپس اورا روی زمین می نشانند و به دست هایش نیز دستبند می زنند و دست هایش را روی ساق های پایش می گذارند و پاهایش را جمع می کنند تا زانوهایش از بین دستانش در ارتفاع بالاتری قرار گیرند. در این بین چوبی را از روی ساعد دست ها و پشت زانو ها رد می کنند و زندانی را از زمین بلند می کنند و دو طرف چوب را بر روی دو سکو می گذارند. در این حالت زندانی در هوا معلق می ماند و بیشترین فشار بر زانوها و آرنج های او وارد می شود. زندانی را تا مدتی بدین نحو نگه می دارند. بعد از پایین آوردن زندانی وی دچار استفراغ شدید همراه با تخلیه شدید گازهای معده و روده می شود و تا مدتی تعادل بدنی خود را از دست می دهد.
'''۲۶. شکنجه پس از شکنجه:''' ممانعت از درمان و رسیدگی به جراحات روحی و روانی ناشی از شکنجه خود نوعی از شکنجه است، که در این شیوه زندانی از ابتدایی‌ترین کمک‌های پزشکی نیز برخوردار نخواهد بود. این نوع شکنجه گاهی منجر به مرگ زندانیان شده است که جمهوری اسلامی در چنین مواردی مرگ زندانی را طبیعی جلوه می‌دهد.


37 جنین: متهم را در حالتي در لاستيك هاي بزرگ كاميون و تريلر مثل جنين داخل بدن مادر قرار مي دهند و شكنجه گران متهم را به نوبت دور يك محوطه مي گردانند.
'''۲۷. شوک الکتریکی:''' یکی از شکنجه‌هایی که مصیب‌ های بعدی آن دردناک‌تر از خود شکنجه است، شوک الکتریکی است که به صورت‌های مختلف اجرا می‌شود. یکی از عواقب بعدی شوک الکتریکی چروک شدن پوست در نواحی اتصال گیره‌های فلزی است. همچنین به خاطر عبور جریان الکتریسیته از بدن مقداری خون تجزیه می‌شود که در اثر آن گلبول سفید بیشماری در خون کشته می‌شوند و زندانی با هر بار ادرار کردن مقادیری خون و چرک نیز دفع می‌کند که خود این امر بسیار دردآور است. اصلی‌ترین عارضه‌ی شوک الکتریکی متوجه کلیه‌ها می‌شود که امکان دارد عفونی شوند و گاه نیز برای همیشه عملکرد خود را از دست بدهند.


وي تاكيد مي كند كه امكان استفاده از داروهاي روان گردان در غذاي زندانيان منتفي نيست.
۲۸. تخت الکتریکی: زندانی را روی تختی می‌خوابانند یا ایستاده به آن بسته میشود و با عبور جریان الکتریسیته از تخت فلزی به زندانی شوک وارد می‌شود.


38 شکنجه با استفاده از گربه:‌يكي از آخرين نوع شكنجه بدين نحو بوده كه دست زنداني را از پشت مي بندند و شلواري گشاد را به پاي وي مي كنند و سپس پاچه هايش را از بالاي زانو مي بندند. در اين موقع گربه اي را كه در محلهاي آلوده راه برده اند به درون شلوار رها مي كنند. گربه براي حفظ تعادل و همچنين خلاص از محيط بسته به تقلا مي پردازد و به شكم و آلت تناسلي قرباني چنگ مي زند. اين شكنجه علاوه بر درد شديد زخمهاي عفوني حاصل از ناخن هاي گربه ايجاد مي كند كه عوارض آن ماهها چرك و خونريزي در وقت ادرار است.
'''۲۹. گیره الکتریکی:''' وصل کردن گیره‌هایی به نقاط حساس بدن مثل گوشه پلک‌ها، لاله‌های گوش، اطراف لب، پره‌ی بینی و بیضه‌هاست. این گیره‌های فلزی به وسیله ی سیم‌هایی به منبع تغذیه الکتریکی با ولتاژ بالا و آمپر پایین وصل می‌شوند و بعد از روشن کردن کلید مولد شوک وارد می‌شود.


39 ایستاده نگه داشتن طولانی: این عمل در انواع آن از ۷،۸ ساعته هست تا چند روزه. این شکنجه با بی خوابی دادن ترکیب شده است. در این نوع شکنجه پاها بشدت ورم می کند، جریان خون در مغز بشدت کاهش می یابد که بنوبه خود باعث ایجاد توهم وخیالات شده و زندانی زمین خالی را یک رختخواب می بیند و برای آن اقدام می کند بصوریتکه به شدت به زمین می خورد.
۳۰. باتون الکتریکی: یکی از انواع شکنجه‌های الکتریکی است که در این نوع باتون الکتریکی به بدن عریان تماس داده می‌شود. معمولا شوک چند ثانیه بیشتر ادامه پیدا نمی‌کند اما دفعات آن متوالی است و می‌تواند تعداد آن زیاد باشد. در کاربرد باتون الکتریکی معمولا برحسب شدت شکنجه نه تنها این وسیله برای وارد آوردن شوک مورد استفاده قرار می‌گیرد بلکه به عنوان ابزاری برای وارد آوردن ضربه و تجاوز جنسی نیز به کار گرفته می‌شود.


40 زجر کش کردن: این شیوه در حقیقت ترکیب اعدام با شکنجه است. به این صورت که گلوله ها را به تدریج و به نقاط غیر حساس بدن قربانی شلیک می کنند. مثلا یک گلوله ابتدا به ساق پا بعد از مدتی گلوله دوم را کمی بالاتر و همینطور تا به تدریج قربانی جان بدهد. حیدر خلیلی در زندان میانه و مهدی ابویی در زندان ساری از اعدام شدگان با این شیوه بوده اند.
'''۳۱. شکنجه‌ی صوتی:''' یکی از ابتکارات جمهوری اسلامی برای آزار زندانیان شکنجه‌ی صوتی است که در زندان‌ها بسیار رایج است. بدین نحو که بلندگوهای زندان در تمام مدت شبانه روز و با صدای بلند مشغول پخش تلاوت قرآن، اذان، سخنرانی توبه کنندگان و یا صدای ضجه‌ی شکنجه‌شدگان است. به همین خاطر زندانبانان نام زندان‌های جمهوری اسلامی را دانشگاه اسلامی گذاشته‌اند که از طریق پخش اینگونه اصوات به اصطلاح زندانیان را آموزش می‌دهند. گاهی مقاومت زندانیان موجب خشم زندانبانان می‌شود که در این موارد زندانبانان اعمال خود را شدت می‌بخشند و بر اثر حرکات کنترل نشده صدمات شدیدی به زندانی وارد می‌شود. از معمولی‌ترین این صدمات شکستن انگشتان، مچ دست، بازو، ساق پا، دنده‌ها و استخوان‌های گونه و دندان‌هاست که البته شکستن دنده‌ها و انگشتان دست جزو شکنجه‌های معمول و متعارف جمهوری اسلامی به حساب می‌آید.


41 ضربات محکم و مستقیم به گوش: این کار جهت پاره کردن پرده گوش صورت می گیرد و معمولا توام با خونریزی و کری موقت یا دائمی است. این کار معمولا توسط شکنجه گران با دستان بزرگ و قوی و کارآزموده و با استفاده از دو دست جهت وارد آوردن ضربه به هر دو گوش انجام می شود.
'''۳۲. ایجاد بیماری با محرومیت از امکانات بهداشتی:''' موردی که باید بسیار رعایت شود نظافت در زندان است. به این خاطر که زندانی در ماه‌های اول حق استفاده از فضای باز را ندارد و گاه هیچگاه نخواهد داشت. بنابراین عدم وجود نور کافی و هوای تازه می‌تواند عامل بیماری‌های پوستی مختلفی شود و اگر جراحتی بر سطح پوست وجود داشته باشد زمان التیام آن طولانی‌تر خواهد بود و یا حتی موجب عفونی شدن آن خواهد شد. مدت حمام چیزی حدود دو سه دقیقه بیشتر نیست. نمونه بارز آن در زندان تبریز دیده شد که حق نظافت از زندانی‌ها گرفته شد و بخاطر خارش‌های شدید پوستی آنها مجبور بودند که دستهای خود را به دست یکدیگر ببندند تا ناخواسته در هنگام خواب بر اثر خاراندن به پوست خود صدمه وارد نکنند.


۴۲ کندن پوست سینه
کوتاه نگاه داشتن موهای سر و بدن از این جمله اند. به غیر از جنبه نظافت آن موهای بلند مخصوصا سبیل و ریش مردان وسیله‌ی خوبی برای شکنجه شدن در اختیار زندانبانان قرار می‌دهد.


۴۳ در آوردن چشم از حدقه
'''۳۳. بی‌خوابی دادن:''' یکی دیگر از شکنجه‌ها جلوگیری از خوابیدن زندانیان است که گاه تا سه روز طول می‌کشد. این نحوه‌ی شکنجه می‌تواند با ایجاد سر و صدا در وهله اول و به دنبال آن جلوگیری از استراحت زندانی با وادار کردن او به ایستادن و راه رفتن صورت بگیرد و در مراحل بعدی پاشیدن آب سرد به سر و تن او. این نوع شکنجه، گاه موجب اختلالات روحی شدیدی می‌شود که تا مدت‌ها اثر آن باقی می‌ماند. این شکنجه علاوه بر سلب تمرکز فکر، خشم زیادی را در زندانی ایجاد می‌کند که در این مرحله امکان سخن گفتن بدون فکر بسیار زیاد است که از میان آنها زندانبانان اطلاعات خود را به دست می‌آورند.


۴۴ شکستن یکی از اعضای بدن که معمولا دست یا پای زندانی است
'''۳۴. استفاده از اعضای بدن زندانی برای دیگران:''' جمهوری اسلامی در سالهای ۶۰ تا ۶۲ و در تمام طول جنگ از اعضای داخلی و خون زندانی‌های محکوم به مرگ برای زخمی‌های جبهه‌های جنگ استفاده می‌کرد. بدین طریق که خون زندانیان را تا حد ممکن میگرفت و سپس آنها را به جوخه‌های اعدام می‌سپرد و یا اعضای داخلی آنها را مثل کلیه‌ها از بدن خارج می‌کرد و سپس مرگ آنها رامرگ طبیعی جلوه می‌داد. به همین خاطر جمهوری اسلامی در بسیاری موارد از اعلام محل دفن زندانیان به خانواده‌های آنان خودداری می‌کرد و یا بعد از دفن آنها فقط محل دفن زندانی را به خانواده اطلاع می‌داد. حکم این مسئله در تاریخ ۳/۷/۱۳۶۰ به شماره پرونده ۳۲۵۰ از سوی دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران به کلیه دادستانی‌های استان‌ها و شهرستان‌ها صادر شد.


45 تقتيل(به قتل رسانده شدن با شكنجه):«در یک نمونه ابتدا تمام بدن را با آتش سيگار سوزاندند. سپس آرنج چپ زندانی را با چكش شكستند و هنگامي كه باز هم تسليم نشد، با چشم چپ او را از حدقه بيرون آوردند
'''۳۵. درخت سخنگو:''' در اغلب شکنجه‌گاه‌های آگاهی (نیروی انتظامی) درختی وجود دارد به نام درخت سخنگو که متهم را به آن می بندند و شکنجه‌گران می‌گویند آنقدر می‌زنیم که یا درخت صحبت کند یا تو صحبت کنی.
[[پرونده:شکنجه با حالت جوجه کباب.JPG|جایگزین=شکنجه با حالت جوجه کباب|بندانگشتی|شکنجه با حالت جوجه کباب]]
'''۳۶. جوجه کباب:''' متهم را عریان به یک میله می‌بندند و مانند جوجه‌گردان می‌چرخانند و کتک می‌زنند. نحوه اجرای آن بدین نحو است که پاهای زندانی را به هم می‌بندند سپس اورا روی زمین می‌نشانند و به دست‌هایش نیز دستبند می‌زنند و دست‌هایش را روی ساق‌های پایش می‌گذارند و پاهایش را جمع می کنند تا زانوهایش از بین دستانش در ارتفاع بالاتری قرار گیرند. در این بین چوبی را از روی ساعد دست ها و پشت زانوها رد کرده و زندانی را از زمین بلند می‌کنند و دو طرف چوب را بر روی دو سکو می‌گذارند. در این حالت زندانی در هوا معلق می‌ماند و بیشترین فشار بر زانوها و آرنج های او وارد می‌شود. زندانی را تا مدتی بدین نحو نگه می‌دارند. بعد از پایین آوردن زندانی وی دچار استفراغ شدید همراه با تخلیه شدید گازهای معده و روده می‌شود و تا مدتی تعادل بدنی خود را از دست می‌دهد.


===== شکنجه های روانی =====
۳۷. جنین: متهم را در حالتی در لاستیک های بزرگ کامیون و تریلر مثل جنین داخل بدن مادر قرار می‌دهند و شکنجه‌گران متهم را به نوبت دور یک محوطه می‌گردانند.
1 تجاوز به همسر در مقابل چشم زندانی: يكي از رايج ترين شکنجه ها این است كه گاه در مقابل چشمان زنداني، همسرش را مورد ‌شكنجه و گاه نيز مورد تجاوز جنسي قرار می دهند.  


2 ادرار کردن در دهان: يكي از اين شكنجه ها ادرار كردن در دهان و بر صورت زنداني و انداختن آب دهان است و گاه حتي فرو بردن سر در چاههاي توالتهايي كه گرفته است. یا بستن به مدت چندين روز با دستبند به شير توالت طوری که مجبور است غذاي خود را نيز در همان محل دريافت کند.
'''۳۸. شکنجه با استفاده از گربه:''' یکی از آخرین نوع شکنجه بدین نحو بوده که دست زندانی را از پشت می‌بندند و شلواری گشاد را به پای وی می کنند و سپس پاچه هایش را از بالای زانو می بندند. در این موقع گربه‌ای را که در محل‌های آلوده راه برده‌اند به درون شلوار رها می‌کنند. گربه برای حفظ تعادل و همچنین خلاص از محیط بسته به تقلا می‌پردازد و به شکم و آلت تناسلی قربانی چنگ می‌زند. این شکنجه علاوه بر درد شدید زخم‌های عفونی حاصل از ناخن‌های گربه ایجاد می‌کند که عوارض آن ماه‌ها چرک و خونریزی در وقت ادرار است.


بعضي از شكنجه ها نيز براي مدت طولاني مورد استفاده قرار می گیرند تا زنداني را خسته و مقاومت او را تحليل برند.
'''۳۹. ایستاده نگه داشتن طولانی:''' این عمل در انواع آن بین ۷، ۸ ساعت تا چند روز متفاوت است. این شکنجه با بی‌خوابی دادن ترکیب شده‌است. در این نوع شکنجه پاها بشدت ورم می‌کند، جریان خون در مغز به شدت کاهش می‌یابد که به نوبه خود باعث ایجاد توهم وخیالات شده و زندانی زمین خالی را یک رختخواب می‌بیند و برای خوابیدن اقدام می‌کند به صورتی که به شدت به زمین می‌خورد.


3 تراکم فوق العاده جمعیت: مثلا جاي دادن تا 16 زنداني در سلولي كه فقط فضاي كافي براي حداكثر 4 نفر دارد. یا جای دادن بیش از 100 نفر در یک سلول 6 * 5 که بطور معمول جای 15 نفر است. در اين مواقع زندانيان حتي نميتوانند به روي شكم يا كمر خود بخوابند. آنها براي اينكه فضاي كمتري را اشغال كنند تنها بايد بر روي يك طرف بدن دراز بكشند و در ساعات معيني همه تغيير موضع دهند. چون چرخيدن فردي در آن فضاي كم ميسر نيست. معمولا زمان تغيير موضع كه در ابتدا بين هم سلولي ها تعيين ميشود بين يك ساعت تا يك ساعت و نيم است گاه نیز هم سلولیها به نوبت می حوابند.
'''۴۰. زجرکش کردن:''' این شیوه در حقیقت ترکیب اعدام با شکنجه است. به این صورت که گلوله‌ها را به تدریج و به نقاط غیر حساس بدن قربانی شلیک می‌کنند. مثلا یک گلوله ابتدا به ساق پا بعد از مدتی گلوله دوم را کمی بالاتر و همینطور تا به تدریج قربانی جان بدهد. حیدر خلیلی در زندان میانه و مهدی ابویی در زندان ساری از اعدام شدگان با این شیوه بوده‌اند.


4 رهاکردن آب در سلول: ديگر نمونه اين گونه شكنجه رها كردن آب در سلولي است كه نه تختخواب دارد و نه وسيله اي كه بتوان به روي آن نشست يا ايستاد. در اين صورت تنها راه براي فرار از آب سردي كه در كف سلول قرار دارد‌ اين است كه دائما بايستند يا سر پا بنشينند، كه در هر صورت كف پاي زنداني خيس ميشود. اين شكنجه در بسياري موارد منجر به رماتيسم استخواني شده است.
'''۴۱. ضربات محکم و مستقیم به گوش:''' این کار جهت پاره کردن پرده گوش صورت می‌گیرد و معمولا توام با خونریزی و کری موقت یا دائمی است. این کار معمولا توسط شکنجه‌گران با دستان بزرگ و قوی و کارآزموده و با استفاده از دو دست جهت وارد آوردن ضربه به هر دو گوش انجام می‌شود.


5 انفرادی:‌ ديگر نوع شكنجه رايج كه خود رژيم نيز بر آن صحه گذارده، زندان انفرادي است. بطور معمول این سلول دارای ابعادی به اندازه 1 در 1.5 متر یا 1.5 در 2 متر یا 2.5 متر می باشد. سلولهای زندان گوهردشت با 1000 سلول انفرادی و بخش معروف به آسایشگاه زندان اوین با 400 سلول انفرادی دارای ابعاد 1.5 در 2.30 بوده است. هر کدام از این سلولها دارای پنجره ای به ابعاد ۵۰ در ۷۰ سانتی متر است که البته تنها از قسمت بالا و به اندازه بسیار کمی باز شده و از پشت با پره های آهنی بصورت کرکره افقی پوشانده می شود. بصورتیکه تنها میشود به آسمان دید داشت. سرویس بهداشتی بصورت یک سینک فلزی یا چینی مدل غربی در این سلولها تعبیه شده است و یک روشویی برای شستشوی دست و همچنین شستشوی ظرف غذا در آن وجود دارد بصورتی که زندانی جز برای حمام که هفته ای یکبار وممکن است مدت ۱۰ دقیقه به هر فرد برسد از سلول خارج نمی شود. هر سلول یک دریچه برای نگاه انداختن توسط نگهبان زندان جهت چک و کنترل زندانی دارد. سلولهای بند 209 اوین هم تقریبا با همین مشخصات است فقط پنجره های آن در قسمت فوقانی وخارج از دسترس زندانی و به روی سقف سفالی باز می شود. انواع بدتر این سلولها بسته به نوع استفاده آن نیز وجود دارد. در گوهردشت سلولهایی که به آن تاریکخانه می گفتند نیز وجود داشت که ابعاد آن ۱.5 در 1 متر بود بدون هیچ گونه نور و دریچه ای که برای شکنجه زندانی تنها یک وعده غذا داده می شد و یک بار هم اجازه استفاده از سرویس بهداشتی داشت. در شهرستانهای مختلف و زندانهای مختلف سلولهای متنوع دیگری نیز وجود داشته است. برای تصور شکنجه در انفرادی میتوان اتاقي تاريك را در ذهن خود مجسم کرد كه در آن فقط و فقط پتويي داده ميشود، و تنها چيزي كه يكنواختي آن را برهم ميزند، باز شدن كشويي كوچك بر روي در آن است كه سه بار در طول شبانه روز اتفاق ميافتد تا غذاي زنداني به او داده شود. نه كتابي و يا روزنامه اي، نه هم صحبتي و نه حتي صداي كركننده بلندگوهاي زندان. مدت اين نوع زنداني در رژيم خمینی گاه به چند سال هم ميرسد. تعداد زیادی از زندانیان در زمستان 61 از زندان قزلحصار و اوین به زندان گوهردشت منتقل شدند و مدت ۲.5 سال در انفرادی بودند.
'''۴۲. کندن پوست سینه'''


به زندان انفرادی نام شكنجه سفيد هم داده اند. اثرات آن معمولا عميق است و اثرات روحي و رواني آن تا سالها و حتي تا آخر عمر با انسان همراه خواهد بود. در بعضی زندانیها آثار آن بصورت کم حرفی مزمن ظاهر می شود و زندانی بيشتر در خود فرو ميرود، به هيچ چيز اطمينان ندارد و حالت تشويش و نگراني براي مدتي طولاني يا تا آخر عمر با او خواهد بود. حالتي مانند آنكه او هميشه انتظار حادثه ي بدي را دارد. گوشه نشين ميشود و گاه نيز با خود نجوا ميكند و اصلا به دنياي اطراف خود توجهي ندارد.
'''۴۳. در آوردن چشم از حدقه'''


يكي ديگر از اثرات بعدي زندان انفرادي تكرار مكرر حركات است. حركاتي كه زنداني براي پر كردن زمان خود در زندان به آنها دست ميزند. گاه نيز زندان چنان كوچك است كه زنداني امكان قدم زدن را هم ندارد. در چنين مواقعي مفصل هاي او به علت عدم تحرك دچار آسيب هاي جدي ميشود چون او مدام مجبور به نشستن بر روي زمين است.
'''۴۴. شکستن یکی از اعضای بدن:''' که معمولا دست یا پای زندانی است


6 اعدام مصنوعی: یک شکنجه دیگر براي در هم شكستن روحيه افراد و ترساندن آنها اعدام مصنوعی است. بدين صورت كه صحنه اي دقيقا به مانند اعدام واقعي طراحي ميشود. چشمان و دستان زنداني در مقابل جوخه آتش بسته و دستور آتش داده ميشود اما جوخه شما را هدف قرار نميدهد بلكه تيراندازي به هوا صورت ميگيرد. شوك وارده از چنين اقدامي چنان زياد است كه زنداني بر دو زانو و يا صورت بر زمين ميافتد و در خود ادرار ميكند و براي مدتي حالت رواني زنداني غيرطبيعي خواهد بود.
'''۴۵. تقتیل'''(به قتل رسانده شدن با شکنجه): «در یک نمونه ابتدا تمام بدن را با آتش سیگار سوزاندند. سپس آرنج چپ زندانی را با چکش شکستند و هنگامی که باز هم تسلیم نشد، با چشم چپ او را از حدقه بیرون آوردند.»


این شیوه شکنجه توسط طناب دار نیز به اجرا در آمده است. به این صورت که زندانی را تا نزدیک خفگی از طناب آویزان می کنند اما بعد با قطع ناگهانی طناب مجال نفس کشیدن به او می دهند. این کار بعضا تا سه بار تکرار شده است. در این شیوه احتمال شکستن دست و پا به دلیل پرتاب از بلندی حلقه دار وجود دارد.
==== شکنجه‌های روانی ====
'''۱. تجاوز به همسر در مقابل چشم زندانی''': یکی از رایج‌ترین شکنجه‌ها این است که گاه در مقابل چشمان زندانی، همسرش را مورد شکنجه و گاه نیز مورد تجاوز جنسی قرار می‌دهند.


7 ناسزاگويي و فحاشي زندانبانان، بازجویان: قصد از این نوع شکنجه درهم شکستن مقاومت روحی زندانی با تحقير كردن است. این کار در طول دوره حبس هم توسط زندانبانان ادامه دارد.
'''۲. ادرار کردن در دهان:''' یکی از این شکنجه‌ها ادرار کردن در دهان و بر صورت زندانی و انداختن آب دهان است و گاه حتی فرو بردن سر در چاه توالت گرفته است، یا بستن به مدت چندین روز با دستبند به شیر توالت طوری که مجبور است غذای خود را نیز در همان محل دریافت کند.


8 شکنجه دسته جمعی: نوع دیگری از شکنجه، شکنجه دسته جمعی است. بدین صورت که افرادی که در رابطه با یک پرونده دستگیر می شوند را همزمان مورد بازجویی و شکنجه قرار می دهند و با شکنحه کردن  و گاه تهدید به مرگ یکی از آنها سعی در تخریب فکری از راه ایجاد وحشت یا حس ترحم در دوستان وی می کنند. این قضیه در مورد افراد خانواده نیز صورت می گیرد طوری که شخصی که مورد آزار قرار می گیرد یکی از اعضای خانواده زندانی می باشد که معمولا بی گناه هست. گاه نیز ماموران به برای گرفتن اقرار ضمنی ترفندی همراه با دروغ متوسل می شوند بدین نحو که به زندانی خبر مرگ یکی از وابستگان نزدیک وی را می دهند و یا به او گفته می شود  که دوست او یا یکی از افراد خانواده وی اعتراف به فعالیت وی کرده اند. این موضوع از دو طرف ضربه روحی سختی وارد می کند. اول آنکه زندانی از طرف اعتماد خود لو رفته. دوم آنکه زندانی دیگر برای رژیم شناخته شده است.
بعضی از شکنجه ها نیز برای مدت طولانی مورد استفاده قرار می گیرند تا زندانی را خسته و مقاومت او را تحلیل برند.


9 وادار كردن زندانيها به ديدن یا شنیدن افراد در حال شكنجه: دیدن يا گوش دادن به ضجه هاي افراد در زیر شکنجه يا وادار به ديدن اعدام ديگر زندانيهاست. هدف زندانبانان از اين كار تضعيف روحيه و ترساندن زندانيان است تا در نهايت از نظر روحي خدشه پذير گردند. بردن به جوخه اعدام توسط لاجوردی در سال ۶۰ بوفور از جانب لاجوردی مورد استفاده قرار می گرفت. يكي از سخت ترين اين مناظر وادار كردن زندانيان به مشاهده ي جان كندن زندانيان زني است كه محكوم به مرگ ميشوند. به ايشان پس از بارها تجاوز، حكم اعدام با شليك گلوله ي پلاستيكي در رحم آنها به اجرا درميآيد. در اين حالت قرباني با درد و رنج وحشتناكي در عرض چند ساعت، بسته به مقاومت بدني او جان ميدهد. اما پيچ و خمي كه زنداني از درد كشنده اي كه دارد و به خود مي پيچد و ضجه و ناله هايي كه ميكند بي شك اثر خرد كننده اي بر روي زندانياني دارد كه مجبور به تماشاي اين صحنه هستند.
'''۳. تراکم فوق‌العاده جمعیت:''' مثلا جای دادن تا ۱۶ زندانی در سلولی که فقط فضای کافی برای حداکثر ۴ نفر دارد، یا جای دادن بیش از ۱۰۰ نفر در یک سلول ۶ * ۵ متر که بطور معمول جای ۱۵ نفر است. در این مواقع زندانیان حتی نمی‌توانند به روی شکم یا کمر خود بخوابند. آنها برای اینکه فضای کمتری را اشغال کنند تنها باید بر روی یک طرف بدن دراز بکشند و در ساعات معینی همه تغییر موضع دهند. چون چرخیدن فردی در آن فضای کم میسر نیست. معمولا زمان تغییر موضع که در ابتدا بین هم سلولی ها تعیین می‌شود بین یک ساعت تا یک ساعت و نیم است گاه نیز هم سلولی‌ها به نوبت می‌خوابند.


10 وادار کردن زندانی به شلیک به زندانی محکوم به اعدام: لاجوردی به عنوان شرط قبولی توبه زندانی این نوع شکنجه را رواج داده بود. زندانی را بدون اطلاع و بصورت ناگهانی از سلول بیرون کشیده و در معرض فشار قرار می دادند که برای رهایی از اعدام و تقلیل حکم باید به جوخه اعدام رفته و با گذاشتن دست بر ماشه تفنگ پاسداران جوخه اعدام در شلیک به زندانی محکوم به اعدام مشارکت کند. این عمل معمولا منجر به روانی شدن زندانی شده است.
۴. رهاکردن آب در سلول: دیگر نمونه از این گونه شکنجه‌ها رها کردن آب در سلولی است که نه تختخواب دارد و نه وسیله‌ای که بتوان به روی آن نشست یا ایستاد. در این صورت تنها راه برای فرار از آب سردی که در کف سلول قرار دارد این است که زندانی دائما بایستد، که در هر صورت کف پای زندانی خیس می‌شود. این شکنجه در بسیاری موارد منجر به رماتیسم استخوانی شده است.
[[پرونده:انواع مختلفی از شکنجه.jpg|جایگزین=انواع شکنجه های مرسوم در زندان‌های ایران|بندانگشتی|انواع شکنجه های مرسوم در زندان‌های ایران]]
'''۵. انفرادی:'''  دیگر نوع شکنجه رایج که خود جمهوری اسلامی نیز بر آن صحه گذارده، زندان انفرادی است. بطور معمول این سلول دارای ابعادی به اندازه ۱ در ۱٫۵ متر یا ۱٫۵ در ۲ متر یا ۲٫۵ متر می باشد. سلول‌های زندان گوهردشت با ۱۰۰۰ سلول انفرادی و بخش معروف به آسایشگاه زندان اوین با ۴۰۰ سلول انفرادی دارای ابعاد ۱٫۵ در ۲٫۵ بوده است. هر کدام از این سلولها دارای پنجره ای به ابعاد ۵۰ در ۷۰ سانتی‌متر است که البته تنها از قسمت بالا و به اندازه‌ی بسیار کمی باز شده و از پشت با پره های آهنی بصورت کرکره افقی پوشانده می‌شود. به صورتی که تنها می‌شود به آسمان دید داشت. سرویس بهداشتی بصورت یک سینک فلزی یا چینی مدل غربی در این سلول‌ها تعبیه شده است و یک روشویی برای شستشوی دست و همچنین شستشوی ظرف غذا در آن وجود دارد، به صورتی که زندانی جز برای حمام که هفته‌ای یکبار است و ممکن است مدت ۱۰ دقیقه به هر فرد برسد از سلول خارج نمی‌شود. هر سلول یک دریچه برای نگاه انداختن توسط نگهبان زندان جهت چک و کنترل زندانی دارد. سلول‌های بند ۲۰۹ اوین هم تقریبا با همین مشخصات است فقط پنجره‌های آن در قسمت فوقانی و خارج از دسترس زندانی و به روی سقف سفالی باز می‌شود. انواع بدتر این سلول‌ها بسته به نوع استفاده آن نیز وجود دارد. در گوهردشت سلول‌هایی که به آن تاریک‌خانه می‌گفتند نیز وجود داشت که ابعاد آن ۱٫۵ در ۱ متر بود، بدون هیچ گونه نور و دریچه‌ای که برای شکنجه زندانی تنها یک وعده غذا داده می‌شد و یک بار هم اجازه استفاده از سرویس بهداشتی داشت. در شهرستان‌ها و زندان‌های مختلف سلول‌های متنوع دیگری نیز وجود دارد. برای تصور شکنجه در انفرادی می‌توان اتاقی تاریک را در ذهن خود مجسم کرد که در آن فقط و فقط پتویی داده می‌شود، و تنها چیزی که یکنواختی آن را برهم می‌زند، باز شدن کشویی کوچک بر روی در آن است که سه بار در طول شبانه روز اتفاق می‌افتد تا غذای زندانی به او داده شود. نه کتابی و یا روزنامه‌ای، نه هم‌صحبتی و نه حتی صدای کرکننده بلندگوهای زندان. مدت این نوع شکنجه در جمهوری اسلامی گاه به چند سال هم می‌رسد. تعداد زیادی از زندانیان در زمستان ۶۱ از زندان قزلحصار و اوین به زندان گوهردشت منتقل شدند و مدت ۲٫۵ سال در انفرادی بودند.


11 وادار کردن زندانی به جمع کردن جنازه اعدامی ها: در مواردی زندانیانی که حاضر به دست گذاشتن روی ماشه نشده بودند را وادار کردند که جنازه اعدام شدگان که بعضا می توانست برادر یا خواهر یا فامیل یا دوست زندانی باشد را جمع آوری کرده و به ماشین انتقال جنازه منتقل کنند.
به زندان انفرادی نام شکنجه سفید هم داده‌اند. اثرات آن معمولا عمیق است و اثرات روحی و روانی آن تا سال‌ها و حتی تا آخر عمر با انسان همراه خواهد بود. در بعضی زندانی‌ها آثار آن به صورت کم حرفی مزمن ظاهر می‌شود و زندانی بیشتر در خود فرو می‌رود، به هیچ چیز اطمینان ندارد و حالت تشویش و نگرانی برای مدتی طولانی یا تا آخر عمر با او خواهد بود. حالتی مانند آنکه او همیشه انتظار حادثه‌ی بدی را دارد. گوشه‌نشین می‌شود و گاه نیز با خود نجوا می‌کند و اصلا به دنیای اطراف خود توجهی ندارد.


==== نمونه شکنجه شده ها در نظام خمینی ====
یکی دیگر از اثرات بعدی زندان انفرادی تکرار مکرر حرکات است. حرکاتی که زندانی برای پر کردن زمان خود در زندان به آنها دست می‌زند. گاه نیز زندان چنان کوچک است که زندانی امکان قدم زدن را هم ندارد. در چنین مواقعی مفصل‌های او به علت عدم تحرک دچار آسیب‌های جدی می‌شود چون او مدام مجبور به نشستن بر روی زمین است.


===== زنان شکنجه شده =====
'''۶. اعدام مصنوعی:''' شیوه‌ی دیگری از شکنجه که برای در هم شکستن روحیه افراد و ترساندن آنها به کار می‌رود اعدام مصنوعی است. بدین صورت که صحنه‌ای دقیقا به مانند اعدام واقعی طراحی می‌شود. چشمان و دستان زندانی در مقابل جوخه آتش بسته و دستور آتش داده می‌شود اما جوخه زندانی را هدف قرار نمی‌دهد بلکه تیراندازی به هوا صورت می‌گیرد. شوک وارده از چنین اقدامی چنان زیاد است که زندانی بر دو زانو و یا صورت بر زمین می‌افتد و در خود ادرار می‌کند و برای مدتی حالت روانی زندانی غیرطبیعی خواهد بود.
زهرا كاظمي، خبرنگار ايراني‌تبار كانادايي خانم کاظمي در دوم تير82 در حين عکسبرداري از تجمع خانواده‌هاي زندانيان در مقابل زندان اوين بازداشت شد. تحت شكنجه قرار گرفت و بر اثر اين شكنجه‌ها روز 20‌‌تير در بيمارستان نظامي بقية‌الله جان سپرد. در پيگيري اين پرونده مشخص شد خانم كاظمي در زندان مورد تجاوز شكنجه‌گرانش قرار گرفته‌است. شهادت دکتر شهرام اعظم سرگرد و پزشك كادر نيروي انتظامي شاغل در بیمارستان بقیةالله که پس از انتقال خانم كاظمي به بيمارستان او را معاينه كرده بود مشاهدات خود را بيان كرده‌است.<ref>روايتي از مرگ زهرا كاظمي مجيد خوشدل سايت عصر نو_84</ref>


_طاهره حبيبي‌فرد در زندان شيراز: «طاهره هنگام دستگيري 4ماهه حامله بود. شکنجه گران همزمان با زدن شلاق، ميخهايي به‌سينه‌او فرو كردند… شكنجه‌هاي طاهره‌ادامه يافت. شكنجه‌گران سه‌انگشت او را قطع كردند. بدن او را به قدري سوزاندند كه قسمتهايي از بدنش به‌كل سوخته و از بين رفته‌بود. هنگام تيرباران يكي از گلوله‌ها به‌شكم طاهره خورد و جنين چند ماهه‌اش بر‌روي زمين افتاد».  
این شیوه شکنجه به وسیله‌ی طناب دار نیز به اجرا در آمده است. به این صورت که زندانی را تا نزدیک خفگی از طناب آویزان می‌کنند اما بعد با قطع ناگهانی طناب مجال نفس کشیدن به او می‌دهند. این کار بعضا تا سه بار تکرار شده است. در این شیوه احتمال شکستن دست و پا به دلیل پرتاب از بلندی حلقه دار وجود دارد.


_مريم محمدي بهمن‌آبادي در اوين: «مريم را سال‌60 دستگير و به 15سال حبس محكوم كردند. در اثر شكنجه يك پرده گوشش پاره شد. علاوه بر شلاق و كابل، چندين بار او را حلق‌آويز كردند و سپس جسد نيمه جانش را به‌زير كشيدند. ستون فقراتش ضربه شديدي خورد. به‌طوري كه ديگر هرگز قادر به‌انجام كارهاي معمولي هم نبود. دكتر گفته بود مدت زيادي نمي‌تواند مقاومت كند و پس از آن به‌كل از كار مي‌افتد. براثر شدت خونريزي دچار ضعف شديد بود. شكنجه‌ها پس از محكوميت هم ادامه يافت. برادرش، محمدرضا را پس از شكنجه‌هاي فراوان در برابر چشمان مريم اعدام كردند. سپس 7_8ماه‌او را در قفس انداختند. يك سال و نيم هم در سلولهاي انفرادي و واحد مسكوني قزلحصار بود كه بيشترين فشار را داشت. وقتي به‌او ملاقات دادند روي چرخ بود و از درد پا و روده و عفونت بدنش به شدت رنج مي‌برد. قادر نبود روي پا بايستد و به‌همين دليل روي چرخ به‌ملاقات مادرش آمد.
'''۷. ناسزاگویی و فحاشی زندانبانان و بازجویان:''' قصد از این نوع شکنجه درهم شکستن مقاومت روحی زندانی با تحقیر کردن است. این کار در طول دوره حبس هم توسط زندانبانان ادامه دارد.


اعظم طاق‌دره: كه در شهريور67 در اوين حلق آويز شد: «هر‌دو‌پاي اعظم ناقص شده و قسمتي از كف پايش بر‌اثر شكنجه و عمل جراحي كنده شده بود. به‌همين دليل او راه رفتن معمولي را هم به‌سختي انجام مي‌داد».
'''۸. شکنجه‌ی دسته جمعی:''' نوع دیگری از شکنجه، شکنجه دسته جمعی است. بدین صورت که افرادی که در رابطه با یک پرونده دستگیر می‌شوند را هم‌زمان مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌دهند و با شکنجه کردن  و گاه تهدید به مرگ یکی از آنها سعی در تخریب فکری از راه ایجاد وحشت یا حس ترحم در دوستان وی می‌کنند. این قضیه در مورد افراد خانواده نیز صورت می‌گیرد یه طوری که شخصی که مورد آزار قرار می‌گیرد یکی از اعضای خانواده زندانی می‌باشد که معمولا بی گناه است. گاه نیز ماموران برای گرفتن اقرار ضمنی به ترفندی همراه با دروغ متوسل می‌شوند بدین نحو که به زندانی خبر مرگ یکی از وابستگان نزدیک وی را می‌دهند و یا به او گفته می‌شود  که دوست او یا یکی از افراد خانواده وی اعتراف به فعالیت وی کرده‌اند. این موضوع از دو طرف ضربه روحی سختی وارد می‌کند. اول آنکه زندانی از طرف افراد قابل اعتماد خود لو رفته، دوم آنکه زندانی دیگر برای رژیم شناخته شده است.


راضيه عماري: او را در حالي كه باردار بود در مشهد دستگير مي‌كنند. پس از شكنجه‌هاي بسيار به زندان تبريز منتقل مي‌شود. به صورت وحشيانه‌تري شكنجه مي‌شود. به طوري كه همبندش نوشته‌است: «روزي چند بار به حال اغما مي‌افتاد و بيهوش مي‌شد. كليه‌هايش مرتب خونريزي داشت و بر سينه‌اش جاي سوخته ته سيگار مشاهده مي‌شد<ref>كتاب قهرمانان در زنجير صفحه368</ref>
'''۹. وادار کردن زندانی‌ها به دیدن یا شنیدن افراد در حال شکنجه''': نوع دیگری از شکنجه دیدن یا گوش دادن به ضجه‌های افراد در زیر شکنجه یا وادار به دیدن اعدام دیگر زندانی‌هاست. هدف زندانبانان از این کار تضعیف روحیه و ترساندن زندانیان است تا در نهایت از نظر روحی خدشه‌پذیر شوند. بردن به جوخه‌ی اعدام در سال ۶۰ به وفور از جانب لاجوردی مورد استفاده قرار می‌گرفت.  یکی از سخت‌ترین این مناظر وادار کردن زندانیان به مشاهده‌ی جان کندن زندانیان زنی است که محکوم به مرگ می‌شوند. به ایشان پس از بارها تجاوز، حکم اعدام با شلیک گلوله‌ی پلاستیکی در رحم آنها به اجرا درمی‌آمد . در این حالت قربانی با درد و رنج وحشتناکی در عرض چند ساعت، بسته به مقاومت بدنی‌اش جان می‌دهد. اما پیچ و خمی که زندانی از درد کشنده‌ای به بدن خود می‌دهد و ضجه و ناله‌هایی که می‌کند بی‌شک اثر خردکننده‌ای بر روی زندانیانی دارد که مجبور به تماشای این صحنه هستند.


ماه منير مؤدب در زندان تبريز: همبندش درباره‌اولين ديدارش با او نوشته: «وقتي او را ديدم گفت بيش از 160ضربه شلاق خورده‌است. علاوه برآن اعصاب پشت گردنش صدمه ديده بود. حالت تشنج و اغما و ضعف عمومي داشت. بعد از چندين روز مقاومت ، توسط سپاه به دادگاه‌انتقال يافت و 100ضربه كابل ديگر به‌او زدند. 15روز در بيمارستان بستري شد و از آن‌جا دوباره به مجرد بند دادگاه‌انتقال يافت. از او فقط رگ و پوست و استخواني باقي مانده بود. مي‌گفت چندين روز است حتي آب به من نداده‌اند. استخوان ستون فقراتش چرك كرده بود و از سوراخي كه‌ايجاد شده بود چرك دفع مي‌كرد. درد شديدي تمام وجودش را پر مي‌كرد و گرسنگي و تشنگي بر او غلبه مي‌كرد...»
'''۱۰. وادار کردن زندانی به شلیک به زندانی محکوم به اعدام:''' [[اسدالله لاجوردی|لاجوردی]] به عنوان شرط قبولی توبه زندانی این نوع شکنجه را رواج داده بود. زندانی را بدون اطلاع و به صورت ناگهانی از سلول بیرون کشیده و در معرض فشار قرار می‌دادند که برای رهایی از اعدام و تقلیل حکم باید به جوخه اعدام رفته و با گذاشتن دست بر ماشه‌ی تفنگٍ پاسدارانٍ جوخه‌ی اعدام در شلیک به زندانی محکوم به اعدام مشارکت کند. این عمل معمولا منجر به روانی شدن زندانی شده است.


فرح غيوري: «وقتي دستگير شد باردار بود، پس از ماهها شكنجه، نوزاد خود را در يك سلول انفرادي به نيا آورد. هيچ كس نبود كه به‌او كمك كند و فرح تا مدتها نه لباس داشت و نه . حتي براي پوشاندن طفل تازه به دنيا آمده يك تكه پارچه هم نداشت. از شدت ضعف قادر به شير دادن طبيعي به نوزادش نبود. آب را هم برروي او بسته بودند. ما كه در سلولهاي كناري او بوديم تمام سعي خود را مي‌كرديم تا مقداري آب به‌او برسانيم. يا حبه‌يي قند يا تكه‌يي پارچه. بچه‌ها با استفاده‌از يك تكه‌استخوان كه در  پيدا كرده بودند سوزن درست كردند و لباسهاي خود را پاره پاره كردند تا براي اين قبيل نوزادان لباس بدوزند»<ref>كتاب قهرمانان در زنجير صفحه330</ref>
۱۱. وادار کردن زندانی به جمع کردن جنازه‌ی اعدامی‌ها: در مواردی زندانیانی که حاضر به دست گذاشتن روی ماشه نشده بودند را وادار کردند که جنازه اعدام شدگان که بعضا می توانست برادر یا خواهر یا فامیل یا دوست زندانی باشد را جمع آوری کرده و به ماشین انتقال جنازه منتقل کنند.


الهه دكنما دانش‌آموز هوادار مجاهدين در شيراز: او را در زندان عادل‌آباد به زير شديدترين شكنجه‌ها مي‌برند. درباره‌او آمده‌است: «او در زير وحشيانه‌ترين شكنجه‌ها لب از لب باز نكرد. زماني كه جسد تيرباران شده‌اش را تحويل خانواده‌اش دادند، ديدند كه برروي لباسش نوشته قبل از تيرباران 7بار به‌او تجاوز كرده‌اند»<ref name=":1">كتاب قهرمانان در زنجير صفحه 335 </ref>
= چند نمونه از زندانیان شکنجه شده =


فلور اورنگی:«در شيراز پس از تجاوز به فلور اورنگي پاسداري با يك جعبه شيريني و مقداري پول به در خانه‌او مراجعه مي‌كند و خود را به عنوان «داماد يك شبه» خانواده معرفي مي‌كند»<ref name=":1" />
=== زنان شکنجه شده ===
* زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی‌تبار کانادایی: خانم کاظمی در دوم تیر۸۲ در حین عکسبرداری از تجمع خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین بازداشت شد. تحت شکنجه قرار گرفت و بر اثر این شکنجه‌ها روز ۲۰ تیر ۸۲ در بیمارستان نظامی بقیةالله جان سپرد. در پیگیری این پرونده مشخص شد خانم کاظمی در زندان مورد تجاوز شکنجه‌گرانش قرار گرفته است. دکتر شهرام اعظم، سرگرد و پزشک کادر نیروی انتظامی شاغل در بیمارستان بقیةالله که پس از انتقال خانم کاظمی به بیمارستان او را معاینه کرده بود مشاهدات خود را بیان کرده‌است.<ref>روایتی از مرگ زهرا کاظمی مجید خوشدل سایت عصر نو_۸۴</ref>
[[پرونده:عکس از مجاهد شهید حبیبی فرد وهمسرش.PNG|جایگزین=طاهره حبیبی فرد و همسرش|بندانگشتی|طاهره حبیبی فرد و همسرش]]
* طاهره حبیبی‌فرد در زندان شیراز: «طاهره هنگام دستگیری ۴ماهه حامله بود. او از هواداران مجاهدین خلق بود. شکنجه گران همزمان با زدن شلاق، میخ‌هایی به‌سینه‌او فرو کردند… شکنجه‌های طاهره‌ادامه یافت. شکنجه‌گران سه‌انگشت او را قطع کردند. بدن او را به قدری سوزاندند که قسمت‌هایی از بدنش به‌کل سوخته و از بین رفته بود. هنگام تیرباران یکی از گلوله‌ها به‌شکم طاهره خورد و جنین چند ماهه‌اش برروی زمین افتاد.» همسر وی نیز همان روز اعدام شد.<ref>[http://atosaala.blogspot.com/2016/12/blog-post_12.html پیشتازان راه آزادی- طاهره حبیبی فرد]</ref>  


سيما حكيم معاني هوادار مجاهدين: او در سال1360 در تهران، در حالي كه جنيني چند ماهه را با خود حمل مي‌كرد، دستگير مي‌شود. درباره‌او نوشته‌اند: «او را چنان شكنجه كردند كه دست راستش فلج شد. پايش نيز از كار افتاد و مجبور شدند پايش را عمل جراحي كردند. تكان دهنده‌تر آن كه وقتي جلادان از درهم شكستن او مأيوس مي‌شوند مادرش را، كه زني خانه‌دار بود، دستگير و به زير شكنجه مي‌كشند و بعد از تجاوز به‌او هردو را اعدام مي كنند»<ref>كتاب قهرمانان در زنجير صفحات368_372 </ref>
* مریم محمدی بهمن‌آبادی در اوین: «مریم را سال۶۰ دستگیر و به ۱۵سال حبس محکوم کردند. در اثر شکنجه یک پرده گوشش پاره شد. علاوه بر شلاق و کابل، چندین بار او را حلق‌آویز کردند و سپس جسد نیمه جانش را به زیر کشیدند. ستون فقراتش ضربه شدیدی خورد. به‌طوری که دیگر هرگز قادر به‌انجام کارهای معمولی هم نبود. دکتر گفته بود مدت زیادی نمی‌تواند مقاومت کند و پس از آن به‌کل از کار می‌افتد. براثر شدت خونریزی دچار ضعف شدید بود. شکنجه‌ها پس از محکومیت هم ادامه یافت. برادرش، محمدرضا را پس از شکنجه‌های فراوان در برابر چشمان مریم اعدام کردند. سپس ۷_۸ ماه ‌او را در قفس انداختند. یک سال و نیم هم در سلول‌های انفرادی و واحد مسکونی قزلحصار بود که بیشترین فشار را داشت. وقتی به‌او ملاقات دادند روی چرخ بود و از درد پا و روده و عفونت بدنش به شدت رنج می‌برد. قادر نبود روی پا بایستد و به‌همین دلیل روی چرخ به‌ملاقات مادرش آمد.»<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/11703 به یاد مجاهد شهید مریم محمدی بهمن آبادی]</ref>  


===== مردان شکنجه شده =====
* اعظم طاق‌دره که در شهریور۶۷ در اوین حلق آویز شد: «هردوپای اعظم ناقص شده و قسمتی از کف پایش براثر شکنجه و عمل جراحی کنده شده بود. به همین دلیل او راه رفتن معمولی را هم به‌سختی انجام می‌داد.»
_حيدر خليلي در زندان ميانه: «حيدر را در واقع زجركش كردند. هنگام تيرباران او را به‌خارج شهر بردند. گلوله‌اول را به‌ساق پاي او زدند و بعد از مدتي گلوله دوم را كمي بالاتر و همين‌طور تا هفت گلوله به‌او زدند. حيدر نزديك به‌دو ساعت روي خاكها و تيغها در خون خودش غلت مي‌زد. وقتي جسدش براي شستن برده شد،‌ فقط يك ساعت طول كشيد تا خارهاي فرو رفته در تنش بيرون آورده شود».
راضیه عماری: او را در حالی که باردار بود در مشهد دستگیر می‌کنند. پس از شکنجه‌های بسیار به زندان تبریز منتقل می‌شود. به صورت وحشیانه‌تری شکنجه می‌شود. به طوری که همبندش نوشته‌است: «روزی چند بار به حال اغما می‌افتاد و بی‌هوش می‌شد. کلیه‌هایش مرتب خونریزی داشت و بر سینه‌اش جای سوخته ته سیگار مشاهده می‌شد.<ref>کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه۳۶۸</ref>
* ماه منیر مؤدب در زندان تبریز: همبندش درباره‌اولین دیدارش با او نوشته: «وقتی او را دیدم گفت بیش از ۱۶۰ضربه شلاق خورده است. علاوه برآن اعصاب پشت گردنش صدمه دیده بود. حالت تشنج و اغما و ضعف عمومی داشت. بعد از چندین روز مقاومت، توسط سپاه به دادگاه‌انتقال یافت و ۱۰۰ضربه کابل دیگر به او زدند. ۱۵روز در بیمارستان بستری شد و از آن‌جا دوباره به مجرد بند دادگاه‌انتقال یافت. از او فقط رگ و پوست و استخوانی باقی مانده بود. می‌گفت چندین روز است حتی آب به من نداده‌اند. استخوان ستون فقراتش چرک کرده بود و از سوراخی که‌ایجاد شده بود چرک دفع می‌کرد. درد شدیدی تمام وجودش را پر می‌کرد و گرسنگی و تشنگی بر او غلبه می‌کرد...»


_اكبر پوردرويش در زندان اهواز: «اكبر را پس از دستگيري زير شكنجه‌های بسیار شدید قرار دادند. پوست سينه‌اش را كندند. دست راستش زير شكنجه شكسته شد و عاقبت هم چشمهايش را از كاسه درآورده و بعد اعدامش كردند».
* فرح غیوری: «وقتی دستگیر شد باردار بود، پس از ماه‌ها شکنجه، نوزاد خود را در یک سلول انفرادی به دنیا آورد. هیچ کس نبود که به‌او کمک کند و فرح تا مدت‌ها نه لباس داشت و نه حتی برای پوشاندن طفل تازه به دنیا آمده یک تکه پارچه هم نداشت. از شدت ضعف قادر به شیر دادن طبیعی به نوزادش نبود. آب را هم برروی او بسته بودند. ما که در سلول‌های کناری او بودیم تمام سعی خود را می‌کردیم تا مقداری آب به او برسانیم. یا حبه‌ای قند یا تکه‌ای پارچه. بچه‌ها با استفاده‌از یک تکه‌استخوان که  پیدا کرده بودند سوزن درست کردند و لباس‌های خود را پاره پاره کردند تا برای این قبیل نوزادان لباس بدوزند»<ref>کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه۳۳۰</ref>
الهه دکنما دانش‌آموز هوادار مجاهدین در شیراز: او را در زندان عادل‌آباد به زیر شدیدترین شکنجه‌ها می‌برند. درباره‌ی او آمده‌است: «او در زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها لب از لب باز نکرد. زمانی که جسد تیرباران شده‌اش را تحویل خانواده‌اش دادند، دیدند که برروی لباسش نوشته قبل از تیرباران ۷ بار به‌او تجاوز کرده‌اند.»<ref>کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه ۳۳۵</ref>
* فلور اورنگی:«در شیراز پس از تجاوز به فلور اورنگی پاسداری با یک جعبه شیرینی و مقداری پول به در خانه‌او مراجعه می‌کند و خود را به عنوان «داماد یک شبه»‌ی خانواده معرفی می‌کند»[۸]


_علي حاجي‌نژاد در زندان گوهردشت: «وقتي علي در برابر مادر قرار گرفت آثار شكنجه بر تمام بدن او ديده مي‌شد. به شدت لاغر و ضعيف شده بود و در اثر شكنجه‌ها يك پايش قادر به حركت نبود و آن را بر روي زمين مي‌كشيد. موهاي فرق سرش ريخته بود و ريش و سبيلش مانند درويشها بلند بود. او مثل مات‌زده‌ها به مادر خيره شده بود و نمي‌توانست به‌درستي حرف بزند. چشمهايش هم به‌شدت ضعيف شده بودند. او به مادرش مي‌گويد از ملاقات خبري نداشته و شکنجه گران همان روز صبح به‌او گفته‌اند “وسايلت را جمع كن و آماده‌اعدام شو”».
* سیما حکیم معانی هوادار مجاهدین: او در سال۱۳۶۰ در تهران، در حالی که جنینی چند ماهه را با خود حمل می‌کرد، دستگیر می‌شود. درباره‌او نوشته‌اند: «او را چنان شکنجه کردند که دست راستش فلج شد. پایش نیز از کار افتاد و مجبور شدند پایش را عمل جراحی کردند. تکان دهنده‌تر آن که وقتی جلادان از درهم شکستن او مأیوس می‌شوند مادرش را، که زنی خانه‌دار بود، دستگیر و به زیر شکنجه می‌کشند و بعد از تجاوز به‌او هردو را اعدام می کنند.»<ref>کتاب قهرمانان در زنجیر صفحات۳۶۸_۳۷۲</ref>


- محمدرضا سرادار رشتي: «پاسدار محمودي، مسئول بندهاي انفرادي، 4ساعت مداوم با كابل بر سرش مي‌كوبيد و فریاد می زد: ”حكم ضرب حتي الموت داريم، مي‌توانيم زير شكنجه تو را بكشيم” ابروها و گونه‌هايش به‌قدري ورم كرده بود كه نمي‌توانست جايي را ببيند و براي ديدن، تا مدتها مجبور بود با دستانش آنها را بالا بگيرد».
=== مردان شکنجه شده ===
حیدر خلیلی در زندان میانه: «حیدر را در واقع زجرکش کردند. هنگام تیرباران او را به‌خارج شهر بردند. گلوله‌ی اول را به ساق پای او زدند و بعد از مدتی گلوله دوم را کمی بالاتر و همین‌طور تا هفت گلوله به او زدند. حیدر نزدیک به دو ساعت روی خاک‌ها و تیغ‌ها در خون خودش غلت می‌زد. وقتی جسدش برای شستن برده شد، فقط یک ساعت طول کشید تا خارهای فرو رفته در تنش بیرون آورده شود.»


- روح‌الله ناظمي در پاسخ به علت مبارزه‌اش با رژيم به حاكم شرع زندان همدان می گوید: «براي اين كه ديگر كسي به جرم كتاب خواندن شلاق نخورد، براي اين كه بچه‌هاي مردم از سرما و گرسنگي نميرند، براي اين كه شما اراذل و اوباش شرّتان را از سر مردم كم كنيد» حاكم شرع دستور درآوردن چشم او را از حدقه صادر مي‌كند و او محكوم به تقتيل(به قتل رسانده شدن با شكنجه) مي‌شود. و سالها بعد همبندش گزارش مي‌دهد: «ابتدا تمام بدنش را با آتش سيگار سوزاندند. سپس آرنج چپش را با چكش شكستند و هنگامي كه باز هم تسليم نشد، با بيرحمي تمام چشم چپ را از حدقه بيرون آوردند. پيكر شكنجه‌شده روح‌الله در اين ايام بيشتر شبيه توده‌يي استخوان و پوست و گوشت متورم بود»<ref>كتاب قهرمانان در زنجيرصفحه64</ref>
اکبر پوردرویش در زندان اهواز: «اکبر را پس از دستگیری زیر شکنجه‌های بسیار شدید قرار دادند. پوست سینه‌اش را کندند. دست راستش زیر شکنجه شکسته شد و عاقبت هم چشم‌هایش را از کاسه درآورده و بعد اعدامش کردند.»


نمونه خاص<ref>نشریه مجاهد شماره 415 ، 26 آبان 1377</ref>
علی حاجی‌نژاد در زندان گوهردشت: «وقتی علی در برابر مادر قرار گرفت آثار شکنجه بر تمام بدن او دیده می‌شد. به شدت لاغر و ضعیف شده بود و در اثر شکنجه‌ها یک پایش قادر به حرکت نبود و آن را بر روی زمین می‌کشید. موهای فرق سرش ریخته بود و ریش و سبیلش مانند درویشها بلند بود. او مثل مات‌زده‌ها به مادر خیره شده بود و نمی‌توانست به‌درستی حرف بزند. چشمهایش هم به‌شدت ضعیف شده بودند. او به مادرش می‌گوید از ملاقات خبری نداشته و شکنجه‌گران همان روز صبح به او گفته‌اند “وسایلت را جمع کن و آماده‌اعدام شو”.»


نامه یک زندانی دانشجو که به دلیل شدت شکنجه نمی داند که در کجا و چه وضعیتی بسر می برد:
محمدرضا سرادار رشتی: «پاسدار محمودی، مسئول بندهای انفرادی، ۴ساعت مداوم با کابل بر سرش می‌کوبید و فریاد می زد: ”حکم ضرب حتی الموت داریم، می‌توانیم زیر شکنجه تو را بکشیم” ابروها و گونه‌هایش به‌قدری ورم کرده بود که نمی‌توانست جایی را ببیند و برای دیدن، تا مدت‌ها مجبور بود با دستانش آنها را بالا بگیرد.»


اين نامه تحت عنوان «خوب تماشا كن! صحنه‌سازي و نمايش نيست» توسط دانشجويي نوشته شده كه نامش مشخص نيست و هم اكنون نيز وضعيت نامعلومي دارد و نويسنده نامه نمي‌داند در كجا و چه وضعيتي به‌سر مي‌برد. لاجوردي و حسين‌زاده (از دستياران لاجوردي در اوين) بعد از يك هفته شكنجه پياپي بالاي سر اين دانشجو مي‌آيند و او را به جايي مي‌برند. دانشجو به نويسنده نامه گفته‌است: «بعد از چرخاندن در ساختمان اوين مرا از پله‌ها به‌سمت يك زير‌زمين بردند، حدس مي‌زدم كه‌اين محل زيرزمين همان ساختمان دادستاني اوين باشد. در انتهاي پله‌ها يك در آهني بود. قبل از ورود، لاجوردي گفت: “خوب حواست را جمع كن! ما به‌اين‌جا مي‌گوييم سي.سي.يو! يعني بخش مراقبتهاي ويژه! اگر وارد اين‌جا شدي ديگر زنده بر‌نمي‌گردي”. وقتي وارد شديم بوي عجيبي، آميخته‌از خون و تعفن فضا را پر كرده بود. از من خواستند كه چشم‌بندم را بالا بزنم. پشت آن در آهني يك هال بود و بعد از آن راهرو ديگري قرار داشت، در گوشه هال با صحنه تكان‌دهنده عجيبي مواجه شدم. اجساد خونين و لت‌وپارشده تعدادي زن و مرد روي هم انداخته شده بود و همگي اجساد سراپا خون‌آلود و دست و پاها يا نقاط مختلف بدنهايشان آش و لاش بود. از اين بدتر در گوشة ديگر هال، جنازه‌يي را از كمر دولا كرده در يك سطل زباله فرو برده بودند. در برابر چنين منظره‌يي، من كاملاً شوكه شده بودم، گاهي مي‌لرزيدم و گاهي مات و مبهوت اطرافم را نگاه مي‌كردم. لاجوردي گفت: خوب تماشا‌كن! صحنه‌سازي و نمايش نيست. اگر باور نمي‌كني از نزديك نشانت مي‌دهم. لاجوردي از پنجرة روي دربها، داخل چند تا از اتاقهاي راهرو بعد از آن هال را به من نشان داد. در هريك از آنها صحنه‌هاي فجيعي در‌جريان بود و زندانيان را به صورتهاي مختلف شكنجه مي‌كردند. در يكي از اتاقها فردي را در آپولو قرار داده بودند. در اتاق ديگري يك زنداني را با شوك الكتريكي آزار مي‌دادند. در يكي از اين اتاقها يك نفر را روي ديوار به صليب كشيده بودند. چند‌نفر ديگر را از هر‌دوپا، يا از يك‌دست و يك‌پا به‌سقف آويخته بودند. لاجوردي مرا به شكنجه‌گران آن قسمت سپرد و آن‌روز به‌مدت چند‌ساعت در يكي از همان اتاقها انواع آزارها و شلاق‌زدن و آويزان‌كردن را در‌مورد من هم اجرا كردند، اما به آن پاسخي كه دنبالش بودند نمي‌رسيدند، چون من هيچ حرفي جز اين نداشتم كه هيچ‌كاره هستم و حتي هوادار مجاهدين هم نبوده‌ام. شب همان روز لاجوردي و حسين‌زاده دوباره آمدند و مرا با چشم بسته‌از آن زير‌زمين به محوطه‌اوين بردند. آن‌جا لاجوردي از من خواست كه جلو بيفتم و راه بروم. هنوز چند قدمي‌حركت نكرده بودم كه به‌جسمي كه در هوا آويزان بود برخورد كردم. لاجوردي و حسين‌زاده همزمان سرم داد كشيدند كه درست راه برو! اين چه طرز راه رفتن است؟ وقتي گفتم جايي را نمي‌بينم، گفتند چشم‌بندت را بردار تا خوب ببيني. به محض اين كه چشم‌بندم را بالا زدم، در مقابلم با صحنه وحشتناك ديگري مواجه شدم و لاجوردي گفت خوب اطرافت را تماشا كن. در ميان درختان محوطه جلو دادستاني اوين بودم، جنازه 3مرد را ديدم كه‌از درختها آويزان كرده بودند. لاجوردي گفت: نوشته‌ها را بخوان! روي بدن هر‌شهيد پلاكي آويخته و بر‌روي آن نام و اتهام هريك را نوشته بودند. اتهام همگي «مجاهد» بود و تازه متوجه شدم كه به‌فاصله چند‌متر آن‌طرفتر يك‌طناب با حلقه آماده‌از درخت ديگري آويخته‌اند. لاجوردي به من گفت: تو به مرگ محكوم شده‌اي و مي‌خواهيم حكم را اجرا كنيم. قبل از اين كه من جواب هميشگي‌ام را كه كاره‌يي نيستم تكرار كنم، حسين‌زاده نزديك شد و در گوش من گفت: اين [لاجوردي] خيلي بي‌رحم است، تو را خواهد كشت. بيا به جوانيت رحم كن، هر‌چه‌اطلاعات از خودت و سازمان داري بگو! من هم پادرمياني مي‌كنم تا جانت را نجات دهم. من كه واقعاً حرفي براي گفتن نداشتم، بازهم جواب دائمي خودم را تكرار كردم. اين‌جا بود كه لاجوردي عصباني شد و چشمهايم را به‌سرعت بست و دستم را گرفت و مرا كنار چهارپايه برد و گفت برو روي چهارپايه بايست. حلقه طناب دار را دور گردنم انداختند و چارپايه را با لگد از زير پايم كنار زدند. چند لحظه بعد حالت خفگي شديدي حس كردم كه ناگهان طناب قطع شد و محكم به زمين خوردم. لاجوردي و حسين‌زاده و پاسدارهاي همراهشان با سر و صدا بر‌سرم ريختند و كتكم زدند و مي‌گفتند چرا طناب را پاره كردي!؟» جريان به‌دار آويختن اين زنداني را آن شب 3‌بار تكرار مي‌كنند و در آستانه خفگي كامل طناب را رها مي‌كنند. اين نمايش وحشتناك و بيرحمانه علاوه بر‌آثار رواني كه بر‌روي او گذاشته بود. گردن و ستون فقراتش را تا چند‌سال از حالت عادي خارج كرده بود».
روح‌الله ناظمی در پاسخ به علت مبارزه‌اش با رژیم به حاکم شرع زندان همدان می گوید: «برای این که دیگر کسی به جرم کتاب خواندن شلاق نخورد، برای این که بچه‌های مردم از سرما و گرسنگی نمیرند، برای این که شما اراذل و اوباش شرتان را از سر مردم کم کنید.»  حاکم شرع دستور درآوردن چشم او را از حدقه صادر می‌کند و او محکوم به تقتیل(به قتل رسانده شدن با شکنجه) می‌شود. و سال‌ها بعد همبندش گزارش می‌دهد: «ابتدا تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند. سپس آرنج چپش را با چکش شکستند و هنگامی که باز هم تسلیم نشد، با بیرحمی تمام چشم چپ را از حدقه بیرون آوردند. پیکر شکنجه شده‌ی روح‌الله در این ایام بیشتر شبیه توده‌ی استخوان و پوست و گوشت متورم بود.»<ref>کتاب قهرمانان در زنجیرصفحه۶۴</ref><ref>نشریه مجاهد شماره ۴۱۵ ، ۲۶ آبان ۱۳۷۷</ref>


نمونه های دیگر: در سلسله جلساتي كه تحت نام «دادگاههاي مردم ايران» در سال1379 تشكيل شد، تعدادي از شاهدان شكنجه در زندانهاي رژيم آخوندي مشاهدات خود را بيان كردند. در دومين جلسه شاهدي به نام «م.ز» از لندن گفت: «يكي ازكساني كه مي‌توانم نام ببرم محمد كريمي بود. او به‌شدت در بند209 مورد شكنجه قرار گرفته بود و وقتي او را به‌اتاق ما آوردند از درد شديد كمر در عذاب بود. وقتي از او پرسيدم چند تا كابل خوردي، گفت يك بارش تا حدود 400 شمردم ولي فكر مي‌كنم بيشترين تعداد، حدود 1000 كابل بود. يك‌بار بعد از اين كه‌او را به‌شدت شكنجه كرده بودند تصميم گرفتند دوباره‌او را براي شكنجه به‌زير زمين ببرند از آن‌جا كه نمي‌توانست راه برود در حالي‌كه به‌دستانش دست بند زده بودند او را روي پله‌ها هل دادند كه در نتيجه كمرش به‌شدت آسيب ديد. ولي با اين حال او را روي تخت شكنجه بردند. محمد كريمي خود از كشتي‌گيران معروف بود، مي‌گفت زماني كه در زير زمين209 به‌اتفاق چند نفر ديگر به‌شكل قپاني آويزان شده بود، شاهد مردن يك نفر در زير ضربات مشت پاسداران بوده‌است كه به‌خاطر اين كه مي‌خواسته به‌توالت برود و فرياد مي‌زده، او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌بودند. محمد كريمي در سال67 در قتل عام اعدام شد».<ref name=":0">مجاهد شماره 539_ 23اسفند7913</ref> همين شاهد در قسمت ديگر از مشاهدات خود از نورالدين عظيمي ياد مي‌كند و مي‌گويد: «در سال63 وقتي او را به‌اتاق ما آوردند دو تا از انگشتهاي پايش در اثر ضربات كابل افتاده بود و انگشت كوچكش هم در حين ورزش از پايش كنده شد. درحالي كه من مي‌خواستم انگشتش را فشار بدهم تا شايد جلو خونريزي را بگيرم، او گفت فكر مي‌كنم اگر آن را بكنيم راحتتر باشد تا اين‌كه بخواهيم براي بهداري و مثلاً بخيه تقاضا بدهيم». <ref name=":0" />
== نامه‌ی یک دانشجوی شکنجه شده ==
این نامه تحت عنوان «خوب تماشا کن! صحنه‌سازی و نمایش نیست» توسط دانشجویی نوشته شده است که نامش مشخص نیست و هم اکنون نیز وضعیت نامعلومی دارد، نویسنده نامه نمی‌داند در کجا و چه وضعیتی به‌سر می‌برد. [[اسدالله لاجوردی|لاجوردی]] و حسین‌زاده (از دستیاران لاجوردی در اوین) بعد از یک هفته شکنجه پیاپی بالای سر این دانشجو می‌آیند و او را به جایی می‌برند. نویسنده نامه گفته‌است: «بعد از چرخاندن در ساختمان اوین مرا از پله‌ها به‌سمت یک زیرزمین بردند، حدس می‌زدم که‌این محل زیرزمین همان ساختمان دادستانی اوین باشد. در انتهای پله‌ها یک در آهنی بود. قبل از ورود، لاجوردی گفت: “خوب حواست را جمع کن! ما به‌این‌جا می‌گوییم سی.سی.یو! یعنی بخش مراقبت‌های ویژه! اگر وارد این‌جا شدی دیگر زنده برنمی‌گردی”. وقتی وارد شدیم بوی عجیبی، آمیخته از خون و تعفن فضا را پر کرده بود. از من خواستند که چشم‌بندم را بالا بزنم. پشت آن در آهنی یک هال بود و بعد از آن راهرو دیگری قرار داشت، در گوشه هال با صحنه تکان‌دهنده عجیبی مواجه شدم. اجساد خونین و لت‌وپارشده‌ی تعدادی زن و مرد روی هم انداخته شده بود و همگی اجساد سراپا خون‌آلود و دست و پاها یا نقاط مختلف بدنهایشان آش و لاش بود. از این بدتر در گوشة دیگر هال، جنازه‌یی را از کمر دولا کرده در یک سطل زباله فرو برده بودند. در برابر چنین منظره‌ای، من کاملاً شوکه شده بودم، گاهی می‌لرزیدم و گاهی مات و مبهوت اطرافم را نگاه می‌کردم. لاجوردی گفت: خوب تماشاکن! صحنه‌سازی و نمایش نیست. اگر باور نمی‌کنی از نزدیک نشانت می‌دهم. لاجوردی از پنجره‌ی روی درب‌ها، داخل چند تا از اتاق‌های راهرو و بعد از آن هال را به من نشان داد. در هریک از آنها صحنه‌های فجیعی درجریان بود و زندانیان را به صورت‌های مختلف شکنجه می‌کردند. در یکی از اتاق‌ها فردی را در آپولو قرار داده بودند. در اتاق دیگری یک زندانی را با شوک الکتریکی آزار می‌دادند. در یکی از این اتاق‌ها یک نفر را روی دیوار به صلیب کشیده بودند. چندنفر دیگر را از هر دو پا، یا از یک‌دست و یک‌پا به‌سقف آویخته بودند. لاجوردی مرا به شکنجه‌گران آن قسمت سپرد و آن روز به مدت چند ساعت در یکی از همان اتاق‌ها انواع آزارها و شلاق‌زدن و آویزان‌کردن را درمورد من هم اجرا کردند، اما به آن پاسخی که دنبالش بودند نمی‌رسیدند، چون من هیچ حرفی جز این نداشتم که هیچ‌کاره هستم و حتی هوادار مجاهدین هم نبوده‌ام. شب همان روز لاجوردی و حسین‌زاده دوباره آمدند و مرا با چشم بسته از آن زیرزمین به محوطه‌ی اوین بردند. آن‌جا لاجوردی از من خواست که جلو بیفتم و راه بروم. هنوز چند قدمی‌حرکت نکرده بودم که به جسمی که در هوا آویزان بود برخورد کردم. لاجوردی و حسین‌زاده هم‌زمان سرم داد کشیدند که درست راه برو! این چه طرز راه رفتن است؟ وقتی گفتم جایی را نمی‌بینم، گفتند چشم‌بندت را بردار تا خوب ببینی. به محض این که چشم‌بندم را بالا زدم، در مقابلم با صحنه وحشتناک دیگری مواجه شدم و لاجوردی گفت خوب اطرافت را تماشا کن. در میان درختان محوطه‌ی جلو دادستانی اوین بودم، جنازه ۳ مرد را دیدم که‌از درخت‌ها آویزان کرده بودند. لاجوردی گفت: نوشته‌ها را بخوان! روی بدن هرشهید پلاکی آویخته و برروی آن نام و اتهام هر یک را نوشته بودند. اتهام همگی «مجاهد» بود و تازه متوجه شدم که به‌فاصله چند متر آن طرف‌تر یک طناب با حلقه‌ی آماده از درخت دیگری آویخته‌اند. لاجوردی به من گفت: تو به مرگ محکوم شده‌ای و می‌خواهیم حکم را اجرا کنیم. قبل از این که من جواب همیشگی‌ام را که کاره‌ای نیستم تکرار کنم، حسین‌زاده نزدیک شد و در گوش من گفت: این [لاجوردی] خیلی بی‌رحم است، تو را خواهد کشت. بیا به جوانیت رحم کن، هر چه اطلاعات از خودت و سازمان داری بگو! من هم پادرمیانی می‌کنم تا جانت را نجات دهم. من که واقعاً حرفی برای گفتن نداشتم، بازهم جواب دائمی خودم را تکرار کردم. این‌جا بود که لاجوردی عصبانی شد و چشم‌هایم را به سرعت بست و دستم را گرفت و مرا کنار چهارپایه برد و گفت برو روی چهارپایه بایست. حلقه طناب دار را دور گردنم انداختند و چارپایه را با لگد از زیر پایم کنار زدند. چند لحظه بعد حالت خفگی شدیدی حس کردم که ناگهان طناب قطع شد و محکم به زمین خوردم. لاجوردی و حسین‌زاده و پاسدارهای همراهشان با سر و صدا برسرم ریختند و کتکم زدند و می‌گفتند چرا طناب را پاره کردی!؟»  جریان به دار آویختن این زندانی را آن شب ۳ بار تکرار می‌کنند و در آستانه خفگی کامل طناب را رها می‌کنند. این نمایش وحشتناک و بی‌رحمانه علاوه برآثار روانی که بر روی او گذاشته بود، گردن و ستون فقراتش را تا چند سال از حالت عادی خارج کرده بود.  


شاهد ديگر به نام «س.ن» از هامبورگ در هشتمين و نهمين جلسه همين دادگاهها مي‌گويد: «عبدالحميد صفائيان به‌مدت 30ساعت كابل خورده بود و تقريباً هيچ انگشتي درپاهايش باقي نمانده بود. پاهاي او تا زانو داغان و بدون گوشت بود. او فقط به‌خاطر سوزاندن «قرار»ش كابل خورده بود و به‌همين خاطر به 18سال محكوم و سپس در سال67 در قتل‌عام زندانيان ‌جاودانه شد» <ref>مجاهد شماره 552، 15خرداد1380</ref>
نمونه های دیگر: در سلسله جلساتی که تحت نام «دادگاه‌های مردم ایران» در سال۱۳۷۹ تشکیل شد، تعدادی از شاهدان شکنجه در زندان‌های رژیم آخوندی مشاهدات خود را بیان کردند. در دومین جلسه شاهدی به نام «م.ز» از لندن گفت: «یکی ازکسانی که می‌توانم نام ببرم محمد کریمی بود. او به‌شدت در بند۲۰۹ مورد شکنجه قرار گرفته بود و وقتی او را به اتاق ما آوردند از درد شدید کمر در عذاب بود. وقتی از او پرسیدم چند تا کابل خوردی، گفت یک بارش تا حدود ۴۰۰ شمردم ولی فکر می‌کنم بیشترین تعداد، حدود ۱۰۰۰ کابل بود. یک‌بار بعد از این که او را به شدت شکنجه کرده بودند تصمیم گرفتند دوباره‌او را برای شکنجه به زیر زمین ببرند از آن‌جا که نمی‌توانست راه برود در حالی‌که به‌دستانش دست بند زده بودند او را روی پله‌ها هل دادند که در نتیجه کمرش به شدت آسیب دید. ولی با این حال او را روی تخت شکنجه بردند. محمد کریمی خود از کشتی‌گیران معروف بود، می‌گفت زمانی که در زیرزمین ۲۰۹ به اتفاق چند نفر دیگر به شکل قپانی آویزان شده بود، شاهد مردن یک نفر در زیر ضربات مشت پاسداران بوده است که به خاطر این که می‌خواسته به‌توالت برود و فریاد می‌زده، او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. محمد کریمی در سال ۶۷ در قتل عام اعدام شد».[۱۲] همین شاهد در قسمت دیگر از مشاهدات خود از نورالدین عظیمی یاد می‌کند و می‌گوید: «در سال۶۳ وقتی او را به اتاق ما آوردند دو تا از انگشت‌های پایش در اثر ضربات کابل افتاده بود و انگشت کوچکش هم در حین ورزش از پایش کنده شد. درحالی که من می‌خواستم انگشتش را فشار بدهم تا شاید جلو خونریزی را بگیرم، او گفت فکر می‌کنم اگر آن را بکنیم راحت‌تر باشد تا این‌که بخواهیم برای بهداری و مثلاً بخیه تقاضا بدهیم.»<ref>مجاهد شماره ۵۳۹_ ۲۳اسفند۷۹۱۳</ref>


=== اعترافات و مواضع مقامات جمهوری اسلامی ===
شاهد دیگر به نام «س.ن» از هامبورگ در هشتمین و نهمین جلسه همین دادگاه‌ها می‌گوید: «عبدالحمید صفائیان به مدت ۳۰ ساعت کابل خورده بود و تقریباً هیچ انگشتی درپاهایش باقی نمانده بود. پاهای او تا زانو داغان و بدون گوشت بود. او فقط به‌خاطر سوزاندن «قرار»ش کابل خورده بود و به‌همین خاطر به ۱۸سال محکوم و سپس در سال ۶۷ در قتل‌عام زندانیان جاودانه شد.»<ref>مجاهد شماره ۵۵۲، ۱۵خرداد۱۳۸۰</ref>
'''خمینی:''' «مخالفت با اين حكومت مخالفت با شرع است، قيام بر عليه شرع است. قيام بر عليه حكومت شرع جزايش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزاي آن بسيار زياد است. من تنبه مي‌دهم به كساني كه تخيل اين معني را مي‌كنند كه كارشكني بكنند يا اين كه خداي نخواسته يك وقت قيام بر ضد اين حكومت بكنند، من اعلام مي‌كنم به آنها كه جزاي آنها بسيار سخت است در فقه‌اسلام . قيام بر ضد حكومت خدايي قيام بر ضد خداست؛ قيام بر ضد خدا كفر است.<ref>خميني در جمع خبرنگاران داخلي و خارجي، صحيفه نور، ج ۵، ص۳۱</ref> 


'''منتظری''':‌«آيا مي‌دانيد در زندانهاي جمهوري اسلامي به‌نام اسلام جناياتي شده كه هرگز نظير آن در رژيم منحوس شاه نشده‌است؟ آيا مي‌دانيد عده زيادي زير شكنجه بازجوها مردند؟ آيا مي‌دانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشك و نرسيدن به زندانيهاي دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود بيست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟ آيا مي‌دانيد در زندان شيراز دختري روزه‌دار را با جرمي مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟ آيا مي‌دانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي‌دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا مي‌دانيد هنگام بازجويي دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسي رايج است؟ آيا مي‌دانيد چه بسيارند زندانياني كه در اثر شكنجه‌هاي بي‌رويه كور يا كر يا فلج يا مبتلا به دردهاي مزمن شده‌اند و كسي به داد آنان نمي‌رسد؟ آيا مي‌دانيد در بعضي از زندانها حتي از غسل و نماز زنداني جلوگيري كردند؟ آيا مي‌دانيد در بعضي از زندانها حتي از نور روز هم براي زنداني دريغ داشتند آن هم نه يك روز، دو روز، بلكه ماهها؟» <ref>نامه منتظري به خميني از كتاب خاطرات منتظري</ref> او در جایی دیگر گفت: «آيا مي‌دانيد در زندانهاي جمهوري اسلامي‌به نام اسلام جناياتي شده كه هرگز نظير آن در رژيم منحوس شاه نشده‌است؟»
== اعترافات و مواضع مقامات جمهوری اسلامی ==
[[روح‌الله خمینی|خمینی]]: «مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه می‌دهم به کسانی که تخیل این معنی را می‌کنند که کارشکنی بکنند یا این که خدای نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام می‌کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه‌اسلام . قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است.»<ref>خمینی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی، صحیفه نور، ج ۵، ص۳۱</ref>  


'''محمدجواد لاریجانی''' معاون بین‌الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه و مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی: «در اولين اجلاس دادستانهاي كشورهاي اسلامي»: «ما هرگز اسلام را فداي چالشهاي مربوط به حقوق بشر نمي‌كنيم» وي افزود: «ما انواع محكوميتها را در صحنه بين‌الملل شاهد هستيم. به ما مي‌گويند چرا رجم مي‌كنيد، ما بايد رجم را براي ايرادكنندگان درست توجيه كنيم. ما انقلاب كرديم كه‌احكام اسلام اجرا شود. در مواجهه با دنيا بايد بدانيم كه چگونه برهان بياوريم».<ref>خبرگزاري ايلنا (9خرداد86)</ref>
منتظری: «آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا می‌دانید عده‌ی زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی‌دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟ آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنان نمی‌رسد؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندان‌ها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندان‌ها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند آن هم نه یک روز، دو روز، بلکه ماهها؟»<ref>نامه منتظری به خمینی از کتاب خاطرات منتظری</ref> او در جایی دیگر گفت: «آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟»


'''اسدالله لاجوردی '''رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دههٔ شصت اعتقاد دارد که زندانی به هر وسیله یی باید توبه کند تا اعدام نشود. از گفته های اوست: «هركس توبه كرده و راست مي‌گويد بايد به جوخه برود و ثابت كند» و يا «همه بايد تواب شوند، وگرنه حكم همه طبق گفته‌امام اعدام است»<ref>صفحه 115 كتاب قهرمانان در زنجير</ref> وقتي پدر يك مجاهد را دستگير مي‌كند، كارد دست پدر اسير مي‌دهد و مي‌گويد: «چون پسر تو مجاهد است و الان اينجا پيش ما نيست، به جاي پسرت بايد چشم اين يكي را در بياوري تا ما باوركنيم كه تو مجاهد نيستي»<ref>صفحه106 كتاب قهرمانان در زنجير</ref>او در جای دیگری می گوید: «گروهكهاي فاسدي كه همه‌شان بايد قلع و قمع شوند وقتي با نظام جمهوري مبارزه مي‌كنند، بنا بردستور مذهبي محاربند و بايد همه‌شان اعدام شوند»<ref>مصاحبه با روزنامه‌اطلاعات (ارديبهشت61</ref>
محمدجواد لاریجانی معاون بین‌الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه و مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادیدر اولین اجلاس دادستان‌های کشورهای اسلامی گفت: «ما هرگز اسلام را فدای چالش‌های مربوط به حقوق بشر نمی‌کنیم.»، وی افزود: «ما انواع محکومیت‌ها را در صحنه‌ی بین‌الملل شاهد هستیم. به ما می‌گویند چرا رجم می‌کنید، ما باید رجم را برای ایرادکنندگان درست توجیه کنیم. ما انقلاب کردیم که‌احکام اسلام اجرا شود. در مواجهه با دنیا باید بدانیم که چگونه برهان بیاوریم».<ref>خبرگزاری ایلنا (۹خرداد۸۶)</ref>
[[پرونده:اسدالله لاجوردی.jpeg|جایگزین=اسدالله لاجوردی از شکنجه گران اوین|بندانگشتی|اسدالله لاجوردی از شکنجه گران اوین]]
[[اسدالله لاجوردی]] رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دهه‌ی شصت اعتقاد دارد که زندانی به هر وسیله ای باید توبه کند تا اعدام نشود. از گفته‌های اوست: «هرکس توبه کرده و راست می‌گوید باید به جوخه برود و ثابت کند» و یا «همه باید تواب شوند، وگرنه حکم همه طبق گفته امام اعدام است.»<ref>صفحه ۱۱۵ کتاب قهرمانان در زنجیر</ref> وقتی پدر یک مجاهد را دستگیر می‌کند، کارد دست پدر اسیر می‌دهد و می‌گوید: «چون پسر تو مجاهد است و الان اینجا پیش ما نیست، به جای پسرت باید چشم این یکی را در بیاوری تا ما باورکنیم که تو مجاهد نیستی.»<ref>صفحه۱۰۶ کتاب قهرمانان در زنجیر</ref> او در جای دیگری می گوید: «گروهک‌های فاسدی که همه‌شان باید قلع و قمع شوند وقتی با نظام جمهوری مبارزه می‌کنند، بنا بردستور مذهبی محاربند و باید همه‌شان اعدام شوند.»<ref>مصاحبه با روزنامه‌اطلاعات (اردیبهشت۶۱)</ref>


'''داوود رحمانی''' معروف به حاج داوود، نخستین رئیس زندان قزل‌حصار تهران بعد از انقلاب ۵۷ ایران بارها در زندان قزلحصار گفت: «خوب گوش كنيد! اين جا زندان جمهوري اسلامي است. پول مفت نداريم بدهيم منافق تربيت كنيم. به خدا قسم جسدهايتان را هم قيمه قيمه مي‌كنيم. هيچ كس اينجا زنده خارج نمي‌شود مگر حزب اللهي شده باشد» <ref>صفحه 273 قهرمانان در زنجير</ref>
[[داوود رحمانی]] معروف به [[داوود رحمانی|حاج داوود]]، نخستین رئیس زندان قزل‌حصار تهران بعد از انقلاب ۵۷ ایران بارها در زندان قزلحصار گفت: «خوب گوش کنید! این جا زندان جمهوری اسلامی است. پول مفت نداریم بدهیم منافق تربیت کنیم. به خدا قسم جسدهایتان را هم قیمه قیمه می‌کنیم. هیچ‌کس اینجا زنده خارج نمی‌شود مگر حزب اللهی شده باشد.»<ref>صفحه ۲۷۳ قهرمانان در زنجیر</ref>


'''ابوالقاسم خزعلی''' از تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی (نماینده سمنان در مجلس خبرگان قانون اساسی)، عضو سابق شورای نگهبان برای ۲۰ سال، عضو مجلس خبرگان رهبری از ابتدا تا زمان مرگ در اول خرداد 1359 در مشهد گفته بود: «ما تشنه به خون اينها (مجاهدین) هستيم بايد شاهرگهاي اينها را ببنديم ولي چون خونشان كثيف است بايد بريزيم دور. كوبيدن اينها مهمترين كار است...اينها اگر در سوراخ موش باشند، بيرونشان مي‌كشيم وآنها را مي‌كشيم» <ref>سخنراني خزعلي در مسجد بناها در مشهد 31ارديبهشت1359</ref> او در سخنراني ديگري گفت: «اگر يك روزي درگيري باشد اينها را از بين خواهيم برد و آنها را به خليج فارس يا بحر خزر خواهيم ريخت».
ابوالقاسم خزعلی از تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی (نماینده سمنان در مجلس خبرگان قانون اساسی)، عضو سابق شورای نگهبان برای ۲۰ سال، عضو مجلس خبرگان رهبری از ابتدا تا زمان مرگ در اول خرداد ۱۳۵۹ در مشهد گفته بود: «ما تشنه به خون این‌ها (مجاهدین) هستیم باید شاهرگ‌های اینها را ببندیم ولی چون خونشان کثیف است باید بریزیم دور. کوبیدن این‌ها مهمترین کار است... این‌ها اگر در سوراخ موش باشند، بیرونشان می‌کشیم وآنها را می‌کشیم.»<ref>سخنرانی خزعلی در مسجد بناها در مشهد ۳۱اردیبهشت۱۳۵۹</ref> او در سخنرانی دیگری گفت: «اگر یک روزی درگیری باشد این‌ها را از بین خواهیم برد وآنها را به خلیج فارس یا بحر خزر خواهیم ریخت.»


'''ابوالقاسم سرحدی زاده''' كه بعد از انقلاب مدتی رئیس اداره زندانها بود و بعد وزیر کار شد، گفت «مجاهدين اصالتي ندارند. اينها كساني هستند كه با همه نمودهاي انقلاب مخالفت كردند... ما بايد 6تا گورستان درست كنيم وهمة آنها را دفن كرده...، با ضد انقلاب بايد با خشونت سياه مبارزه كرد. حالا مراحل نرم است»<ref>روزنامة انقلاب اسلامي 8آذر59</ref> 
ابوالقاسم سرحدی‌زاده که بعد از انقلاب مدتی رئیس اداره زندان‌ها بود و بعد وزیر کار شد، گفت: «مجاهدین اصالتی ندارند. اینها کسانی هستند که با همه نمودهای انقلاب مخالفت کردند... ما باید ۶ تا گورستان درست کنیم و همه‌ی آنها را دفن کرده...، با ضد انقلاب باید با خشونت سیاه مبارزه کرد. حالا مراحل نرم است.»<ref>روزنامة انقلاب اسلامی ۸آذر۵۹</ref>
[[پرونده:حاج داوود رحمانی.JPG|جایگزین=حاج داوود رحمانی|بندانگشتی|300x300پیکسل|حاج داوود رحمانی از مشهورترین شکنجه گران جمهوری اسلامی]]
محمدرضا نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: «در زندان‌های کشور چند هزار سلول انفرادی وجود دارد... مقام رهبری هم وجود این سلول‌ها را رد نکرده و فقط گفته بیش از اندازه نباشد.» لازم به یادآوری است که او خواهرش را که از مجاهدین بوده است شخصا شکنجه کرده و به قتل رسانده است .<ref>نقدی در مصاحبه با تلویزیون نظام، ۸مرداد۷۷</ref>


'''محمدرضا نقدی''' معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی : «در زندانهاي كشور چند هزار سلول انفرادي وجود دارد ... مقام رهبري هم وجود اين سلولها را رد نكرده و فقط گفته بيش از اندازه نباشد» <ref>نقدي در مصاحبه با تلويزيون نظام، 8مرداد77</ref> لازم به یادآوری است که او خواهرش را که از مجاهدین بوده است شخصا شکنجه کرده و به قتل رسانده است.
زرندی امام جمعه سابق کرمانشاه در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌اش گفت: «خدا به نیروهای انتظامی قدرت بدهد... انشاءالله حضور بیشتر داشته باشند، که دست و پای این‌هایی که امنیت جامعه را دارند از بین می‌برند... ببرند. قوه قضاییه هم انشاءالله یک چند تا از این‌هایی که شرایطش هست بیاورد در یکی از میادین، دست‌های اینها را ببرد که عبرت برای دیگران باشد. کسانی هم که به ناموس جامعه تجاوز می‌کنند، یک سنگسارهایی هم داشته باشند. با سنگسارها، با بریدن دست‌ها، یعنی این انگشت دست‌ها، من قول می‌دهم که جامعه درست شود...»<ref>مجاهد۳۸۰_ ۱۱اسفند۷۶</ref>  


'''زرندي''' امام جمعه سابق كرمانشاه در يكي از خطبه‌هاي نماز جمعه‌اش گفت: «خدا به نيروهاي انتظامي قدرت بدهد… انشاءالله حضور بيشتر داشته باشند، كه دست و پاي اينهايي كه‌امنيت جامعه را دارند از بين مي‌برند… ببرند. قوه قضاييه هم انشاءالله يك چند تا از اينهايي كه شرايطش هست بياورد در يكي از ميادين، دستهاي اينها را ببرد كه عبرت براي ديگران باشد. كساني هم كه به ناموس جامعه تجاوز مي‌كنند، يك سنگسارهايي هم داشته باشند. با سنگسارها، با بريدن دستها، يعني اين انگشت دستها، ‌من قول مي‌دهم كه جامعه درست شود…»<ref>مجاهد380_ 11اسفند76</ref> 
== شکنجه در قانون اساسی ==
==== قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی و شکنجه ====
هر چند در اصل ۳۸ قانون اساسی آمده است: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.» اما وجود قوانینی به نام «تعزیر» یا «تنبیه» یا «حکم شرعی» در «قانون مجازات اسلامی» بصورت رسمی راه شکنجه را باز گذاشته است:
هر چند در اصل 38 قانون اساسی آمده است: «هرگونه شكنجه براي گرفتن اقرار و يا كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي‌شود» اما وجود قوانینی به نام «تعزير» يا «تنبيه» يا «حكم شرعي» در «قانون مجازات اسلامي» بصورت رسمی راه شکنجه را باز گذاشته است:


«ماده۱۳ - حد، به مجازاتي گفته مي‌شود كه نوع و ميزان و كيفيت آن در شرع تعيين شده‌است.
«ماده۱۳ - حد، به مجازاتی گفته می‌شود که نوع و میزان و کیفیت آن در شرع تعیین شده است.


ماده۱۴ - قصاص، كيفري است كه جاني به آن محكوم مي‌شود و بايد با جنايت او برابر باشد.
ماده۱۴ - قصاص، کیفری است که جانی به آن محکوم می‌شود و باید با جنایت او برابر باشد.


ماده۱۵ - ديه، مالي است كه‌از طرف شارع براي جنايت تعيين شده‌است.
ماده۱۵ - دیه، مالی است که‌از طرف شارع برای جنایت تعیین شده‌است.


ماده۱۶ - تعزير، تأديب و يا عقوبتي است كه نوع و مقدار آن در شرع تعيين نشده و به نظر حاكم واگذار شده‌است. از قبيل حبس و جزاي نقدي و شلاق كه ميزان شلاق بايستي از مقدارحد كمتر باشد.
ماده۱۶ - تعزیر، تأدیب و یا عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده‌است. از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی از مقدارحد کمتر باشد.


ماده۱۷ - مجازات بازدارنده، تأديب يا عقوبتي است كه‌از طرف حكومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حكومتي تعيين مي‌گردد ازقبيل حبس، جزاي نقدي، تعطيل محل كسب، لغو پروانه و محروميت از حقوق اجتماعي واقامت در نقطه يا نقاط معين و منع از اقامت در نقطه يا نقاط معين و مانند آن».
ماده۱۷ - مجازات بازدارنده، تأدیب یا عقوبتی است که‌از طرف حکومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین می‌گردد ازقبیل حبس، جزای نقدی، تعطیل محل کسب، لغو پروانه و محرومیت از حقوق اجتماعی و اقامت در نقطه یا نقاط معین و منع از اقامت در نقطه یا نقاط معین و مانند آن.»


و این قوانین جدای از آن است که «رجم» بعنوان یک مجازات نام شکنجه به خود نگرفته است. در قوانین مصوبه قانون اساسی تكليف اندازه سنگ سنگسار هم مشخص شده‌است: «بزرگي سنگ در رجم نبايد به حدي باشد كه با اصابت يك يا دو عدد شخص كشته شود هم‌چنين كوچكي آن نبايد به‌اندازه‌يي باشد كه نام سنگ برآن صدق نكند». ماده284 باب دوم «قصاص عضو» : «هرگاه شخصي كه داراي دو چشم است چشم كسي را كه فقط داراي يك چشم است درآورد مجني عليه مي‌تواند يك چشم جاني را قصاص كند و نصف ديه كامل را هم دريافت نمايد، يا از قصاص يك چشم جاني منصرف شود و ديه كامل بگيرد مگر در صورتي كه مجني عليه يك چشم خود را قبلاً در اثر قصاص يا جنايتي كه‌استحقاق ديه آن را داشته‌است از دست داده باشدكه در اين مورد مي‌تواند يك چشم جاني را قصاص كند و يا با رضايت جاني نصف ديه كامل دريافت نمايد». از اين فراتر در تبصره ماده290 كه مربوط به قصاص «زبان و لب» است آمده‌است: «در صورتي كه فرد گويا، زبان فرد لال را قطع كند قصاص جايز نيست و تبديل به ديه مي‌شود». ماده183 باب هفتم قصاص كه به «محاربه و افساد في‌الارض» اختصاص دارد محارب و مفسد چنين تعريف شده «هر كس كه براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي وامنيت مردم دست به‌اسلحه ببرد محارب و مفسد في‌الارض مي‌باشد». و در تبصره۳ آن نيز تصريح كرده‌است: «ميان سلاح سرد و سلاح گرم فرقي نيست».
و این قوانین جدای از آن است که «رجم» به عنوان یک مجازات نام شکنجه به خود نگرفته است. در قوانین مصوبه قانون اساسی تکلیف اندازه سنگ سنگسار هم مشخص شده‌است: «بزرگی سنگ در رجم نباید به حدی باشد که با اصابت یک یا دو عدد شخص کشته شود هم‌چنین کوچکی آن نباید به‌اندازه‌ای باشد که نام سنگ برآن صدق نکند». ماده۲۸۴ باب دوم «قصاص عضو»: «هرگاه شخصی که دارای دو چشم است چشم کسی را که فقط دارای یک چشم است درآورد مجنی علیه می‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و نصف دیه کامل را هم دریافت نماید، یا از قصاص یک چشم جانی منصرف شود و دیه کامل بگیرد مگر در صورتی که مجنی علیه یک چشم خود را قبلاً در اثر قصاص یا جنایتی که‌استحقاق دیه آن را داشته است از دست داده باشدکه در این مورد می‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و یا با رضایت جانی نصف دیه کامل دریافت نماید». از این فراتر در تبصره ماده۲۹۰ که مربوط به قصاص «زبان و لب» است آمده‌است: «در صورتی که فرد گویا، زبان فرد لال را قطع کند قصاص جایز نیست و تبدیل به دیه می‌شود.» ماده۱۸۳ باب هفتم قصاص که به «محاربه و افساد فی‌الارض» اختصاص دارد محارب و مفسد چنین تعریف شده: «هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی وامنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی‌الارض می‌باشد.» و در تبصره۳ آن نیز تصریح کرده‌است: «میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست.»


ماده186: «هر گروه يا جمعيت متشكل كه در برابر حكومت اسلامي قيام مسلحانه كند مادام كه مركزيت آن باقي است تمام اعضا و هواداران آن، كه موضع آن گروه يا جمعيت يا سازمان رامي‌دانند و به نحوي در پيشبرد اهداف آن فعاليت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگر چه در شاخه نظامي شركت نداشته باشند». و در تبصره مربوط به‌اين ماده تصريح شده: «جبهه متحدي كه‌از گروهها و اشخاص مختلف تشكيل شود، در حكم يك واحد است». ماده190 فصل سوم مربوط به «حد محاربه و افساد في‌الارض»: «حد محاربه وافساد في‌الارض يكي از چهار چيزاست . ۱ قتل ۲_آويختن به دار ۳ اول قطع دست راست و سپس پاي چپ ۴ نفي بلد».
ماده۱۸۶: «هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن، که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می‌دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگر چه در شاخه‌ی نظامی شرکت نداشته باشند.» و در تبصره مربوط به‌این ماده تصریح شده: «جبهه‌ی متحدی که‌از گروه‌ها و اشخاص مختلف تشکیل شود، در حکم یک واحد است.» ماده۱۹۰ فصل سوم مربوط به «حد محاربه و افساد فی‌الارض»: «حد محاربه و افساد فی‌الارض یکی از چهار چیزاست. ۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- اول قطع دست راست و سپس پای چپ ۴- نفی بلد.»


در ماده بعدي(191) انتخاب هريك از مواد چهارگانه بالا را به عهده قاضي گذاشته و تأكيد كرده‌است: «خواه محارب كسي راكشته و مجروح كرده يا مال او را گرفته‌باشد و خواه هيچيك از اين كارها را انجام نداده‌باشد».
در ماده‌ی بعدی (۱۹۱) انتخاب هریک از مواد چهارگانه بالا را به عهده‌ی قاضی گذاشته و تأکید کرده‌است: «خواه محارب کسی را کشته و مجروح کرده یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچ یک از این کارها را انجام نداده‌باشد.»


==== تشکیل هیئت بررسی شکنجه توسط خمینی و نتیجه آن ====
== هیئت بررسی شکنجه و نتیجه‌ی آن ==
بعد از طرح گسترده موضوع شکنجه در زندانهای نظام جمهوری اسلامی در همان سالهای ابتدای بعد از انقلاب خمینی دستور تشکیل هیئتی به نام «هيأت بررسي شايعه شكنجه» برای بررسی شکنجه در زندانها را داد. در پایان این بررسی گزارشی منتشر شد که منکر تمام شکنجه های رایج شدند. در این رابطه محمد جعفري كه مدير روزنامه «انقلاب اسلامي» بوده‌است در سال60 دستگير مي‌شود گزارشی از ماوقع این هیئت ارائه می دهد. او در خاطرات خود بعد از آزادي از زندان مي‌نويسد: «هنگامي‌كه خود من بازداشت شدم و شكنجه‌افراد مختلف و انواع آن را مشاهده كردم و حتي افرادي را ديدم كه هيأت بررسي شكنجه و شخص آقاي محمد منتظري در زندان با آنها صحبت كرده و آثار شكنجه‌يي را كه هنوز در بدن آنها وجود داشت، خود ديده بود. با خود گفتم : خدايا اين چه روزگاري است و چطور ممكن است كه شخصي در يك چنين مصاحبه‌يي به دروغ بگويد: ”در زندانها شكنجه وجود ندارد” و بعد هم ادعاي ديانت واسلاميت بكند؟... در زندان افرادي كه قبلاً شكنجه شده بودند برايم تعريف كردند كه وقتي آقاي محمد منتظري به زندان آمد و وضع ما را ديد به گريه‌افتاد و گفت:”مطمئن باشيد كه ما به‌اين مسأله رسيدگي مي‌كنيم”. وقتي مصاحبه‌او از تلويزيون پخش شد و گفت شكنجه‌يي وجود نداشته‌است هم ترس و هم بهت و حيرت ما را فرا گرفت ... من هميشه به دنبال اين كار بودم تا اين كه يك روز در زندان قزلحصار از محمد منتظر(يكي از فرماندهان وقت سپاه) پرسيدم: راستي تو كه با محمد منتظري هميشه حشر و نشر داشتي، چه حادثه‌يي اتفاق افتاد و چطور شد كه محمد حاضر شد مصاحبه كند و مسأله شكنجه را كه تو خود اين جا شاهد آن هستي و خودت هم مزه آن را چشيده‌اي تكذيب كند؟ محمد منتظر پاسخ داد:”مدتها بود كه به دنبال محمد بودند ولي وي حاضر نشد كه بيايد و مصاحبه كند تا سرانجام آقاي خميني به‌او پيغام داد كه برود جماران و وي را ملاقات كند. روزي كه محمد پيش آقاي خميني رفت من هم با او بودم. آقاي خميني به محمد گفت: ”برو و در تلويزيون اعلام كن كه مسأله شكنجه شايعه‌يي بيش نبوده‌است” آقاي محمد منتظري گفت:‌”آقا شكنجه وجود دارد و من خودم افرادي را كه شكنجه شده‌اند ديده‌ام”. آقاي خميني گفت: ”فعلاً اعلام كن كه شكنجه وجود ندارد و اين يك شايعه‌است حالا ما گرفتار ضد انقلابيون هستيم و انقلاب و اسلام در خطر است بعد كار درست مي‌شود و وقتي حربه‌از دست ضد‌انقلاب افتاد و اسلام قدرت پيدا كرد جلو شكنجه نيز گرفته خواهد شد” و بدين ترتيب آقاي خميني محمد را وادار كرد كه بيايد و بگويد شكنجه نيست»<ref>محمد جعفری جلد اول کتاب خاطرات صفحه 299</ref>
بعد از طرح گسترده‌ی موضوع شکنجه در زندان‌های نظام جمهوری اسلامی در همان سال‌های ابتدای بعد از انقلاب، خمینی دستور تشکیل هیئتی به نام «هیأت بررسی شایعه‌ی شکنجه» برای بررسی شکنجه در زندان‌ها را داد. در پایان این بررسی گزارشی منتشر شد که منکر تمام شکنجه‌های رایج شدند. در این رابطه محمد جعفری یکی مدیران روزنامه‌ی «انقلاب اسلامی» که در سال ۶۰ دستگیر شده بود گزارشی از ماوقع این هیئت ارائه داد. او در خاطرات خود بعد از آزادی از زندان می‌نویسد: «هنگامی‌که خود من بازداشت شدم و شکنجه‌ی افراد مختلف و انواع آن را مشاهده کردم و حتی افرادی را دیدم که هیأت بررسی شکنجه و شخص آقای محمد منتظری در زندان با آنها صحبت کرده و آثار شکنجه‌ای را که هنوز در بدن آنها وجود داشت، خود دیده بود. با خود گفتم: خدایا این چه روزگاری است و چطور ممکن است که شخصی در یک چنین مصاحبه‌ای به دروغ بگوید: ”در زندانها شکنجه وجود ندارد” و بعد هم ادعای دیانت واسلامیت بکند؟... در زندان افرادی که قبلاً شکنجه شده بودند برایم تعریف کردند که وقتی آقای محمد منتظری به زندان آمد و وضع ما را دید به گریه افتاد و گفت: ”مطمئن باشید که ما به‌این مسأله رسیدگی می‌کنیم.” وقتی مصاحبه‌ی او از تلویزیون پخش شد و گفت شکنجه‌ای وجود نداشته است هم ترس و هم بهت و حیرت ما را فرا گرفت... من همیشه به دنبال این کار بودم تا این که یک روز در زندان قزلحصار از محمد منتظر (یکی از فرماندهان وقت سپاه) پرسیدم: راستی تو که با محمد منتظری همیشه حشر و نشر داشتی، چه حادثه‌ای اتفاق افتاد و چطور شد که محمد حاضر شد مصاحبه کند و مسأله‌ی شکنجه را که تو خود این جا شاهد آن هستی و خودت هم مزه آن را چشیده‌ای تکذیب کند؟ محمد منتظر پاسخ داد: ”مدتها بود که به دنبال محمد بودند ولی وی حاضر نشد که بیاید و مصاحبه کند تا سرانجام آقای خمینی به او پیغام داد که برود جماران و وی را ملاقات کند. روزی که محمد پیش آقای خمینی رفت من هم با او بودم. آقای خمینی به محمد گفت: ”برو و در تلویزیون اعلام کن که مسأله‌ی شکنجه شایعه‌ای بیش نبوده‌است.”  آقای محمد منتظری گفت: ”آقا شکنجه وجود دارد و من خودم افرادی را که شکنجه شده‌اند دیده‌ام.” آقای [[روح‌الله خمینی|خمینی]] گفت: ”فعلاً اعلام کن که شکنجه وجود ندارد و این یک شایعه است حالا ما گرفتار ضدانقلابیون هستیم و انقلاب و اسلام در خطر است بعد کار درست می‌شود و وقتی حربه از دست ضدانقلاب افتاد و اسلام قدرت پیدا کرد جلو شکنجه نیز گرفته خواهد شد.” و بدین ترتیب آقای خمینی محمد را وادار کرد که بیاید و بگوید شکنجه نیست.»<ref>محمد جعفری جلد اول کتاب خاطرات صفحه ۲۹۹</ref>


== منابع ==
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۷

شکنجه سیستماتیک،‌ ابزار اعمال قدرت
شکنجه سیستماتیک،‌ ابزار اعمال قدرت

شکنجه در «جامعه‌ی بین‌المللی پزشکی» در نشست سال۱۹۷۳ در توکیو این‌گونه تعریف شده است: «شکنجه: اعمال رنجی جسمی و یا روانی‌ست که توجیه‌ناپذیر، به عمد و به‌طور منظم، سیستماتیک و خودسرانه از طرف افراد یا به دستور مأموران دولتی انجام گیرد تا فردی را مجبور به دادن اطلاعات، اعتراف‌کردن یا هر عمل دیگر کنند». از قربانیان شکنجه می‌توان از گالیله و جردانو نام برد، در تاریخ مذاهب نیز می‌توان به شکنجه‌ی عیسی مسیح، عمار و سمیه و بلال حبشی در تاریخ اسلام اشاره کرد. شمع آجین کردن عین‌القضات همدانی و یا آتش زدن کریم‌پور شیرازی شاعر، همچنین شکنجه‌ی فاطمه امینی، مهدی رضایی، بهروز دهقانی و علیرضا نابدل از جمله شکنجه‌هایی است که در تاریخ معاصر ایران اعمال شده است. شکنجه سیستماتیک و حکومتی همواره در ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به ویژه در مورد زندانیان سیاسی رواج داشته است. از شکنجه‌های مرسوم در زندان‌های ایران می‌توان از شلاق،کتک ، اتاق فوتبال، سوزاندن، فروبردن اجسام تیز در بدن، فروبردن فلزات سرخ شده در بدن، کشیدن ناخن، تجاوز جنسی، آپولو، موی یال اسب، بریدن اعضاء، اتاق قد قامت الصلاة و ... نام برد. در جمهوری اسلامی بیش از ۴۵ نوع شکنجه علیه زندانیان سیاسی بکار رفته است. هر چند در قانون اساسی جمهوری اسلامی هر گونه شکنجه جهت گرفتن اقرار ممنوع است اما بر اساس قوانینی به نام تعزیر یا تنبیه در قانون مجازات اسلامی راه برای هر گونه شکنجه‌ای تحت این نام باز شده است. در طول حکومت جمهوری اسلامی صدها نفر از مخالفان این حکومت زیر شکنجه جان خود را از دست داده‌اند.

تاریخچه شکنجه

شکنجه از نگاه حقوق بین الملل و بر اساس ماده (۱) کنوانسیون منع شکنجه‌ی سازمان ملل متحد (۱۹۸۴) چنین تعریف شده است: هر عملی که به واسطه‌ی آن و به طور عمدی درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض‌آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب می شود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا برگرفته از احکام قانونی یا ذاتی این احکام و یا بخشی از آن ها باشد، نیست.[۱] شکنجه به دلیل شدت درد و رنجی که در بردارد و نیز نیاز به یک عنصر هدفمند از دیگر اشکال سوءرفتار متمایز می شود. هر چند تاریخ شکنجه را باید به قدمت تاریخ بشر دانست، اما به طور خاص در دوران روم باستان و بعدها در قرون وسطی بکارگیری سیستماتیک شکنجه وجود داشته است. نمونه هایی از تکنیک‌های به‌کار گرفته شده در قرون وسطی با نام‌هایی همچون «وان»، «گاو برنجی»، چهارمیل کردن، چنگال دو سر، خردکننده‌ی انگشتان، شکنجه با موش، الاغ اسپانیایی و... را می‌توان در منابع مختلف مورد مطالعه قرار داد.[۲] مصریان باستان به وحشتناک‌ترین شیوه‌ها، مخالفان‌شان را شکنجه می‌دادند و آنها را می‌کشتند؛ مثلا آنها را درون رود نیل می‌گذاشتند، روی صورت‌شان شیر و عسل می‌ریختند تا حشرات آنها را بخورند و همه بدن قربانیان عفونت کند.

شکنجه در ایران باستان
شکنجه در ایران باستان

از قربانیان شکنجه می‌توان گالیله و جردانو را نام برد، در تاریخ مذاهب نیز می‌توان به شکنجه‌ی عیسی مسیح و مریم مجدلیه در تاریخ مسیحیت، عمار و سمیه و بلال حبشی در تاریخ اسلام اشاره کرد. شمع آجین کردن عین‌القضات همدانی و یا سوزاندن کریم‌پور شیرازی در آتش در حالی که زنده بود و همچنین شکنجه‌ی فاطمه امینی، مهدی رضایی، بهروز دهقانی و علیرضا نابدل از جمله شکنجه‌هایی است که در تاریخ معاصر ایران اعمال شده است.

شکنجه در ایران باستان

در تاریخ ساسانیان به نقل از فردوسی شاعر نامدار ایران آورده شده است که مانی را پس از یک دادگاه تفتیش عقاید پوست کندند و پوست او را از کاه انباشتند و از دروازه شهر آویختند. مانویان به فرمان موبد کرتیر -پیشوای زرتشتیان و بنیانگذار دین زرتشتی- قتل‌عام شدند. مزدک و ۱۰۰٫۰۰۰ نفر از مزدکیان را نیز به فرمان انوشیروان عادل زنده‌به‌گور کردند. علاوه بر شکنجه‌های اشاره شده، فردوسی نمونه‌های دیگری از شکنجه‌ها را در شاهنامه آورده است. این شکنجه‌ها عبارتند از: بریدن دست و پا (به فرمان خسرو پرویز)، بریدن دست و پا و گوش و بینی و گذاشتن سنگ داغ بر روی زخم (به فرمان بیژن طرخان)، بستن به دم اسب و کشیدن بر روی زمین (به فرمان پوراندخت)، جدا کردن کتف و به آتش کشیدن بدن (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، کندن پوست (به فرمان بهرام یکم)، سوراخ کردن گوش و بینی و گذراندن افسار از آنها (به فرمان شاپور ذوالاکتاف)، خون‌آشامی و خوردن خون دشمن (توسط گودرز)، به بند و زنجیر کشیدن در زندان و غار (به فرمان تعدادی از پادشاهان)، زهر خوراندن (به فرمان هرمزد و چند تن دیگر)، و بسیاری نمونه‌های دیگر.[۳]

انواع شکنجه

بطور کلی می توان شکنجه را به دو نوع جسمانی و روانی تقسیم نمود اما از آنجایی که نمی‌توان روان و جسم را به‌کلی از یکدیگر متمایز نمود، هم شکنجه‌ی روانی بر جسم و هم شکنجه‌ی جسمانی بر روان تاثیر می‌گذارند. روش‌های عمده‌ی شکنجه را می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی کرد:

۱) ایجاد درد: شلاق زدن، استفاده از دستبند قپانی، آویزان کردن و غیره.

نمایش شکنجه تحت کشش
نمایش شکنجه تحت کشش قرار گرفتن بین دو تخت دو طبقه

۲) محرومیت‌های طولانی مدت: سلول‌های انفرادی، محرومیت از خوراک، مواد آشامیدنی، وسائل نظافت و امکانات درمانی کافی، بی‌خوابی دادن، ایجاد احساس خفگی، ممانعت از حرکت کردن یا حرف زدن و غیره.

۳) زیر پا گذاشتن تابوهای فرهنگی: تجاوز به زنان و مردان، اجبار به خوردن یا آشامیدن مواد مشمئز کننده، حمله به عمیق‌ترین پیوندهای خویشاوندی (در رابطه‌ی مادر و فرزند، زن و شوهر) و غیره.

در اینجا هدف قطع رابطه‌ی فرد با دنیای نمادین روان اوست. کاری که مثلا چینی‌ها با مجبور کردن راهبان تبتی به خوردن گوشت و یا بازجویان در ایران با مجبور ساختن زندانیان کمونیست به خواندن نماز، شهادت دادن زن یا مرد علیه همسر و یا مادر علیه فرزند انجام می‌دهند.

۴) ایجاد وحشت: اعدام‌های خیالی، تهدید به ناقص کردن یا آسیب رساندن به بستگان و غیره.

۵) ایجاد اختلال در سیستم ادراک و حواس: ایجاد اختلال در سیستم حواس پنجگانه که اغلب با حذف محرک‌های خارجی (با زدن دائم چشم بند، قرار دادن در سلول‌های «بی‌صدا»، مانع شدن از حرکت و غیره) یا بالعکس تولید مدام محرک‌های زائد (با روشن نگاه داشتن دائم چراغ‌های نئون، پخش بی‌انقطاع نوارهای صوتی تکراری و غیره) صورت می‌پذیرد. ایجاد اختلال در سیستم ادراک بسیار بیشتر از سایر انواع شکنجه‌های روانی (مانند سلول انفرادی) بر روان زندانی تأثیرات دراز مدت و عمیق بر جا می‌گذارد.

آثار و هدف در شکنجه‌های جسمانی

در شکنجه‌ی جسمانی هدف در ابتدا و در بسیاری از موارد بدست آوردن اطلاعات از یک سو و همین طور ایجاد جدایی میان فرد با گروه سیاسی‌اش - چه به لحاظ عملیاتی و چه به لحاظ ایدئولوژیک - از سوی دیگر است.

آثار و هدف در شکنجه‌های روانی

هدف اصلی از اعمال شکنجه‌ی روانی ایجاد تغییر در هویت زندانی‌ست و نه دست‌یابی سریع به اطلاعات سوژه‌ی شکنجه. انفرادی، تابوت و واحد مسکونی از نمونه‌های بارز شکنجه‌ی روانی محسوب می‌شوند. شایان ذکر است که در شکنجه روانی دو نوع کارکرد شناخته شده است، یکی تاثیرگذاری بر هویت مرکزی و شخصی فرد مانند تابوت، واحد مسکونی و نوع دیگر آن مانند انفرادی حمله به هویت اجتماعی فرد است. انفرادی در درجه‌ی نخست بر جهان ارتباطی و دنیای روابط فرد اثر می‌گذارد. انفرادی یکی از انواع روش‌های ایجاد محرومیت است. در این حالت فرد از روابط اجتماعی و تماس با محیط بیرون محروم می‌گردد. انفرادی می تواند از چند روز تا چند هفته و چند ماه و حتی تا چند سال باشد.

شکنجه سفید
نمایش شکنجه زندانی در قفس
نمایش شکنجه زندانی در قفس

اصطلاح «شکنجه سفید» را عموما به معنای شکنجه‌ی روانی بکار می‌برند و دلیلش این است که در این نوع از شکنجه، اثری بر بدن باقی نمی‌ماند. با این حال «شکنجه‌ی سفید» در معنای دقیق‌ترش به‌آن دسته از شکنجه‌های روانی گفته می‌شود که با ایجاد محرومیت حسِی (sensory deprivation)، موجبات اختلال در سیستم ادراک را فراهم می‌آورند. هر چند نرگس محمدی، نایب رئیس زندانی کانون مدافعان حقوق بشر، در نامه‌ای سرگشاده استفاده از سلول انفرادی در زندان‌های ایران را «شکنجه سفید» می‌نامد، اما عوارض روحی کوتاه و دراز مدت شکنجه‌ی سفید از سلول انفرادی بسیار عمیق‌تر، شدیدتر و دراز مدت‌تر است. بکارگیری چشم بند از نمونه های برجسته و با استفاده وسیع محرومیت حسی است. شکنجه‌ی موسوم به «تابوت» در زندان قزل حصار (کاهش محرکات بیرونی به همراه ممانعت از حرکت) یکی از نمونه‌های چنین شکنجه‌ای می‌باشد. در این حالت محرومیت حسی در ابتدا باعث اختلال در حافظه می‌شود، سپس قدرت تمرکز را مختل می‌کند و در نهایت باعث حس گم‌گشتگی و از دست دادن مفهوم زمان می‌شود. در زندان‌های جمهوری اسلامی، مجموعه شکنجه‌هایی که تحت عنوان «واحد مسکونی» شناخته شده‌اند، علاوه بر محرومیت حسی، شامل بازجویی‌های طولانی مدت و ضرب و جرح زندانی نیز می‌شوند. در چنین شرایطی زندانی به قصد حفظ هویت شخصی و اجتماعی‌اش، در ابتدا تلاش دارد تا مرزی هر چه عبور ناپذیرتر میان آنچه هست با آنچه به بازجو می‌نمایاند برقرار سازد. او می‌کوشد تا نه تنها اسرار گروهی بلکه حتی ریزترین خصوصیات عادی و فردی خویش را نیز از نگاه بازجو پنهان سازد. در چنین شرایطی هر گونه اطلاعات، ولو ناچیز و نامربوط، برای اعمال فشار بیشتر بر زندانی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد. هدف از این نوع شکنجه رخنه به هویت زندانی و تهی کردن او از خودش است. در این حالت بازجو به دنبال بدست آوردن «اطلاعات نسوخته» از زندانی نیست بلکه می‌کوشد تا به درونی‌ترین، خصوصی‌ترین و به بیان نیاوردنی‌ترین اطلاعات درونی در او (از خاطرات دوران کودکی و خانوادگی گرفته تا روابط شخصی با دیگران و حتی روابط جنسی مربوط به گذشته) دست یابد. این نوع شکنجه در بسیاری از موارد در هویت مرکزی زندانی اختلالات شدید و دراز مدت ایجاد می‌کند. نظام‌های سیاسی‌ای که از چنین روشی برای مقابله با مخالفانشان استفاده می‌کنند هدفشان نه به حرف آوردن زندانی بلکه خاموش کردن ابدی اوست.[۴]

شکنجه دولتی

بطور معمول شکنجه توسط مقامات دولتی یا با رضایت آنها و یا از سوی نماینده‌ی آن‌ها اعمال می‌شود. ارگان‌ها و عناصر دولتی برای شکنجه بطور معمول شامل ارگان اطلاعاتی کشور مانند ساواک یا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، پلیس، مجموعه زندانبانان از بازجوها تا ماموران زندان یا ارگانهای نظامی مانند ارتش، سپاه پاسداران، ژاندارمری و یا ارگانهای مشابه و همچنین شبه نظامیان وابسته به دولت حتی مقامات بهداشتی بکار گرفته شده توسط دولت و ... می باشد

شکنجه در زمان رضا شاه

در زمان رضا خان اگر یک زندانی در زندان صحبت از مشروطیت یا قانون اساسی می‌کرد سرهنگ نیرومند (رئیس جلاد و بیرحم زندان رضا خان که در کنار سرپاس مختاری کار می‌کرد) بعد از ۲۰۰-۳۰۰ضربه شلاق می‌گفت: «شلاق، قانون اساسی است و فلک، مشروطیت!»[۵]

وقتی از شکنجه در زمان شاه صحبت می‌شود به‌طور متقابل کلمه زندانی سیاسی یا چریک تداعی میشود. وقتی چریکی اسیر می‌شود یک برنامه مشت و لگد و فحش‌های بسیار رکیک بلافاصله اجرا می‌شود. این برنامه چه بسا تا حدود هفت هشت ساعتی ادامه دارد . این ناشتائی است و بطور معمول زندانی بارها ازهوش می‌رود که دوباره او را به‌هوش می‌آورند ، شکل کار بدین‌صورت است که اسیر را در اتاقی می‌برند، گرداگرد آن افراد قلدر و دوره دیده‌ای ایستاده‌اند، اسیر را وسط می‌اندازند و با مشت و لگد به‌یکدیگر پاس می‌دهند.[۶]

اسیر همچنان میانه است، خونین و کوفته چه بسا با اعضائی شکسته، چریک‌ها اسم این اتاق را « اتاق فوتبال » گذارده‌اند . این عملیات برای شکستن اراده و بهم زدن ذهن چریک انجام می‌شود ، ضدانقلاب بدین‌سان می‌خواهد ضمن ایجاد هراس در دل چریک، مجموعه پاسخ‌هایی را هم که چریک برای خدمت به انقلاب از قبل ساخته است در هم بشکند.

در این مرحله اغلب حتی از اسیر هیچ‌گونه پرسشی هم نمی‌کند، فقط می‌زنند. پس از آن نوبت بازجویی می رسد. یک بازجویی طولانی و خسته کننده ، بارها وبارها بازجویان بعلت خستگی عوض می‌شوند ولی چریک ثابت است ، چریک استراحت خود را در« اتاق فوتبال »کرده است. این بازجوئی که با بی‌خوابی و زجر فراوان آمیخته است بیشتر از آن جهت است که چریک نتواند اندیشه خود را منظم کند بدون اراده سخن گوید. اگر از اینها نتیجه حاصل نشود عملیات بعدی آغاز می‌شود این عملیات از کشیدن ناخن تا نشاندن بر روی منقل برقی و تا شلاق زدن به‌کف پا و غیره دنبال می‌شود.

از دیگر شکنجه های مرسوم در ساواک، آویزان کردن بود؛ یعنی کف پای ما را شلاق می‌زدند و دو سه روز همین طور از دست آویزان می کردند تا خون کف پای مان جمع شود. دوباره شلاق می زدند و پای ورم کرده ما پر از خون می شد. بعد از آن هم ما را دور زندان بدو می بردند.

ناخن کشیدن: حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان شاه می گوید: ابتدا ناخن‌های دست راستم را کشید و بعد دست چپ را. یادم هست کف اتاق سفید کاملا قرمز شده بود و من از درد زیاد بی‌هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که مرا به تختی بسته اند. بعد دوباره شروع کردند به شکنجه دادن. یکی از شکنجه‌گرها خودکار لای انگشت‌هایم گذاشت و دیگری انگشتانم را شکست. آن موقع اسم این کار را اشکلک گذاشته بودند.»[۷]

شکنجه زنان: ساواک معمولا در برخوردهایش با زنان تلاش می کرده تا ابتدا آنها را شکنجه روحی دهد. تهدید به تجاوز هم یکی از رایج‌ترین مسائل در بازجویی‌ها بوده است. در کلانتری‌ها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیک‌ترین کلمات تهدید می کرد.

شلاق زدن به کف پا از شکنجه‌‌های رایج
شلاق زدن به کف پا از شکنجه‌‌های رایج

دردناک‌ترین شکنجه

از نظر خود شکنجه‌گران مهمترین و دردناک‌ترین انواع شکنجه‌ها همان شلاق زدن به کف پاست .معمولا از ترکه های نازک درختانی مانند بید، انار و گلابی یا ترکه های بافته شده از ساقه های گندم و جو و کتان و لیف خرما و کنف و نخ های بافته به هم از لیف و کتان و ابریشم و چرم و پوست تا سیم های نازک مسی و سربی تا کابل برق چند لایه و تاب داده یا افشان استفاده می‌شد. برای دردناک‌تر شدن، سر شلاق ها را سرب می بستند که در اثر برخورد با کمر زخم‌های عمیقی ایجاد کند.

این شکنجه بدین‌سان است که زندانی را به‌روی تخت‌خواب آهنی مخصوص درازکش محکم می‌بندند بطوریکه فقط دوکف پای اسیر از میان کند تخت بیرون است شلاق کابل برق است که سایزهای مختلف در قطر و طول دارد. شکنجه‌گر در فرود آوردن کابل به‌کف پای زندانی تخصص دارد ، شلاق زدن آغاز می‌شود. تعداد ضربات نامعلوم است و نامعلوم تر از آن تعداد دفعاتی است که زندانی باید شلاق بخورد.

در عوض همه‌ی این‌ها وضع کف پا معلوم است. زخم‌ها شکفته می‌شوند، خون‌مردگی‌های شدید به‌وجود می‌آید، ورم می‌کند. راه رفتن بدترین عذاب است و باید راه رفت ، چاره‌ای نیست. چریک‌هایی بوده‌اند که کف پای‌شان در اثر این شکنجه بیش از ده سانت ورم کرد و زخم‌های آن شکافت، مانند اصغر بدیع‌زادگان از « مجاهدین خلق ».

چریک‌هایی بوده‌اند که تمامی پوست و گوشت کف پای‌شان ریخت و استخوان‌های کف پای‌شان به‌وضوح آشکار شد، مانند همایون کتیرایی از سازمان «چریک‌های آرمان خلق ». علاوه بر آن پیوسته کند و زنجیر به دست و پایش بسته بودند و حتی هنگام حرکت دادن او همانند دوران ناصرالدین شاهی طوقهای آهنین به مچ پا و دستش می‌انداختند و با زنجیرآنها را به‌هم می‌بستند به‌طوری که نه می‌توانست گام‌های بلند بردارد و نه دست‌هایش را که از پشت به‌پایش بسته بودند تکانی دهد، افزون بر این‌ها طوقی نیز بر گردنش می‌انداختند که به زنجیری وصل بود این زنجیر را مأمور حرکت دادن او از پشت به‌دست می‌گرفت.

علی‌اصغر بدیع‌زادگان را ساعت‌ها با اجاق برقی سوزاندند. متجاوز از یک ماه اورا شکنجه می‌کردند و سپس او را به پشت خواباندند. یکبار برای مدت ۵ ساعت مداوم ا ورا می‌سوزاندند، سوختن چنان ادامه یافت تا ازپوست و گوشت گذشت و به نخاع رسید. او را به‌همان وضع در سلول انداختند و در را به‌رویش بستند، زخم‌هایش چرک کرد و چرک‌ها انباشته شدند تعفن چرک و پوسیدگی سلول را پر کرد به‌طوری که زندانیان دیگر داشتند خفه می‌شدند. او دمر در کف سلول افتاده بود، زخم چرک در پشتش گسترش می‌یافت و عمیق می‌شد. در یک چنین حالی او را برای بازجوئی می‌بردند ولی پاهایش بر روی زمین کشیده می‌شد، در یک چنین حالی او را برای بازجویی می‌بردند ولی پاهایش حرکت نمی‌کردند و لذا دونفر زیر بغلش را می‌گرفتند ودر حالی که پاهایش برروی زمین کشیده می‌شد اورا به‌اتاق بازجوئی می‌بردند. سه بار او را مورد عمل جراحی قرار دادند.[۸]

علیرضا نابدل در هنگام دستگیری از ناحیه شکم چندین تیر خورد ولی شهید نشد بی‌هوش شد، او را بدون درنگ به بیمارستان شهربانی بردند و بی آنکه کمترین کوششی برای درمانش کنند بازجوئی را آغاز کردند. بازجوئی همراه با شکنجه. شکنجه‌گران می‌کوشیدند تا در مرحله‌ی گذار از بی‌هوشی و رسیدن به‌هوش از او حرف بکشند. با شکنجه‌های نوین و تحریک زخمی که از تیرخوردن برداشته بود دوباره او را بی‌هوش می‌کردند. بی ثمر بود.

یک مورد هم عطاپور (حسین‌زاده) از شکنجه‌گران زمان شاه با خبر دستگیری علیرضا نابدل سراسیمه خود را به شهربانی رساند و با قهقهه تمسخر‌آمیز همه را کنار زد و گفت تنها ۲۰ شلاق کافی است او را به حرف آورد، تعداد ضربات از ۶۰ گذشت ولی او بی‌هوش و بی‌حرکت بود. حسین‌زاده بارها نابدل را با اینکه بازجویی‌هایش تمام بود بی‌هیچ بهانه‌ای به تخت می‌بست و شلاق می‌زد و قهقهه سر می‌داد. اتاقی که نابدل در آن بود هرگز تهی نمی‌ماند یا پاسبانی برای پاسداری در آن بود یا بازجویانی برای بازجویی. تنها کاری که برای او کردند این بود که سر انجام زخمش را بخیه زدند. نابدل وقتی در یک غفلت نگهبان دست به خودکشی با پرتاب از طبقه سوم به پایین زد به مردنش تمام نشد ولی شکمش ترکید و دستش شکست، او برای شهید شدن با چنگ‌های خود روده‌هایش را از میان شکاف شکمش بیرون می‌کشید، می‌کوشید تا آنها را بگسلد ولی نگهبانان امانش ندادند، یکبار دیگر او را گرفتند و یکبار دیگر بهمان بیمارستان یعنی بهمان شکنجه خانه‌اش بردند.

شکنجه‌های روحی

شکنجه‌های روحی نیز انواع فراوان دارد. در مجموع فضای ایجاد شده در زندان‌ها خود نوعی شکنجه روحی است که پیشاپیش توسط زندانبانان طراحی می‌شود. به عنوان مثال صدای ناله و فریاد زندانیانی که در حال شکنجه هستند همواره به گوش دیگران می‌رسد. بسیاری اوقات این فریادها و ناله ها بر روی نوار ضبط شده و پخش می شوند تا زندانیان تصور کنند افرادی در حال شکنجه شدن هستند.

شکنجه روانی در زندان‌های ایران
شکنجه روانی در زندان‌های ایران

از انواع دیگر آن عبور از دالان‌های تاریک و نمور و از جایی که جوی خون روان است تا اتاق‌هایی که از آلات شکنجه و پارچه‌های خونین و اجساد پاره پاره غرقه در خون انباشته است...

تلاش برای تسلیم زندانی با سخنوری و دل خالی کردن مثلا بدین معنی که برای او یک خطابه بلند بالا در باره زنش می خوانند که چرا اورا بدبخت میکنی؟ که او چه گناهی کرده است؟ که چرا حاضر نیستی به‌کانون گرم خانواده خود بروی؟ و ...

از جمله شیوه‌های روانی یکی هم این است که پلیس می‌کوشد تا به‌زندانی حالی کنند که دارویی به تازگی در آمریکا کشف شده است که هرکس بخورد اراده‌اش مختل می‌شود و همه چیز را می‌گوید. پس از یک دوره تبلیغ و تلقین درباره‌ی این داروی عام المنفعه سرانجام دارویی را به‌زندانی می‌خورانند تا همه چیز را بگوید. البته این دارو کمی گیج کننده است ولی به‌‌هیچ وجه دارای چنان اعجازی نیست، زیرا اصولاً چنین داروی معجزه آسایی هنوز تهیه نشده است. بدیهی است اگر چنین کیمیایی ساخته شده بود دیگر این همه افزار و کارمند شکنجه‌گر ضروری نبود.

از قربانیان شکنجه‌ی روانی می‌توان از «اشرف دهقانی» نام برد. او را پس از دستگیری به زیر انواع شکنجه‌ها بردند که بیان بسیاری از آنها امکان‌پذیر نیست .چندان خون از او رفت که ناچار به تزریق خون شدند ، از این راه نتیجه‌ای به‌دست نیامد برادرانش را که او بسیار دوست می‌داشت بدون اینکه هیچ‌گونه آگاهی و دخالتی در کار «اشرف» داشته باشد را گرفتند و در کنار اتاق او شکنجه کردند. برادرش را وادار کردند که با فریاد و التماس از او بخواهد که همه چیز را بگوید و او دائماً از میان اشک و زاری استغاثه میکرد «اشرف بگو» «اشرف بگو» ولی اشرف باز سکوت کرد.

جدا ساختن و انفرادی دادن به زندانی شیوه‌ی دیگر شکنجه‌گران است. پلیس می‌خواهد به چریک تلقین کند که در جهان تنهاست، هر کس در گرداگردش است دشمن است و می‌کوشد تا بدین‌سان پیوند او را با رفقایش ببرد و با یکدستی زدن به او از او حرف درآورد. حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان ساواک درباره شکنجه‌های سلول انفرادی توضیح می‌دهد: «معمولا اتاق‌ها یک در یک بود. باز دو نوع اتاق وجود داشت که گاهی می‌شد زندانیان را در آنها جابجا کرد. اتاقی بسیار تاریک و اتاقی کاملا سفید که تمام مدت چراغی با ولتاژ بالا در آن روشن بود تا زندانی نتواند بخوابد. زندانبان‌ها برای این که شخص را اذیت کنند در فواصل مختلف زندانی را از جا بلند می‌کردند و از او می خواستند خودش را معرفی کند. معمولا هم این اتفاق زمانی می‌افتاد که زندانی خواب بود. با این کار روحیه زندانی را به هم می‌ریختند. حالا تصور کنید در چنین اتاقی و چنین شرایطی بخواهند شما را شکنجه هم بدهند. مثلا خیلی وقت‌ها در را برای دستشویی رفتن باز نمی‌کردند و ما مجبور بودیم همانجا قضای حاجت کنیم یا گاهی از طرف آنها بود. مثلا بازجو به اتاق می آمد و شروع می کرد روی ما یا در اطراف غذای ما ادرار کردن».

از دیگر شیوه‌ها این است که برای به زانو در آوردن زندانی شکنجه‌گر می‌کوشد تا نقطه ضعفی از اسیر بیابد و درست برروی آن فشار آورد و این نقطه ضعف هرچه باشد فرقی نمی‌کند اهانت می‌کند و اثرات آنرا می‌سنجد. می‌زند و به ثمرات آن دقیق می‌شود، تهدید می‌کند و درباره‌ی آن می‌اندیشد. به تطمیع چنگ می‌زند. به مسائل خانوادگی متوسل می‌شود. از طریق مسائل جنسی وارد می‌شود، در این زمینه راه وارونه را نیز می‌رود حتی به جماع و لواط با زندانی می‌پردازد. ساواک متخصصینی نیز تربیت کرده است. سازمان امنیت اشخاص مهیب و بد قیافه‌ای را استخدام کرده و به‌آنها می‌آموزد که چگونه با رفتارخود دل زندانی را خالی کنند...

شکنجه در جمهوری اسلامی

در زمان خمینی، سرکوب از اشکال ساده خیابانی آن، مانند چماقداری‌ها و حمله به تظاهرات و میتینگ‌های مخالفان، رفته رفته سمت و سوی سازماندهانه‌ای پیدا کرد. کمیته‌های انقلاب اسلامی و بازداشتگاه‌های مخفی شکنجه به راه‌افتاد و زندانها دایر شدند. از این نقطه ضرورت تربیت بازجو و شکنجه‌گر مطرح گردید. اما فقدان این کادرها باعث شد افرادی «همه‌کاره»های نظام شوند،که در صحنه اجتماعی آنها را لومپن می خواندند و یا از آنها که در مبارزه در زمان شاه کوتاه آمده بودند، استفاده میکرد. از همان ابتدا پست مدیریت زندانٰ‌ها به جریان مؤتلفه سپرده شد و لاجوردی از میان آنها مسئولیت زندانیان سیاسی را به عهده گرفت. «دادستانی انقلاب مرکز» با بازجویان و شکنجه‌گرانش حاصل تلاشهای لاجوردی بود. بعضی از آنها که در دهه ۶۰ بیشترین شکنجه‌ها را در زندانها بر عهده داشته‌اند عبارتند از: ابوالفضل حاج حیدری، احمد قدیریان، محمد داوودآبادی (مهرآئین)، حسین ابراهیمی (پیشوا)، مرتضی صالحی (صبحی)، آخوند محسن دعاگو، عزت شاهی(رئیس کمیته مرکز بهارستان)، حاج مهدی کربلایی، مجتبی حلوایی، حاج داوود رحمانی و... . همزمان شکنجه‌گران دیگری در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران شکل می‌گیرد که بیشتر دانشجویان خط امامی و یا عناصر هم‌فکر خمینی در دانشگاه‌ها بودند. در سال۶۰ تعدادی از آنها به‌اوین رفته و بازجویان بند۲۰۹ نامیده می‌شوند. اینها تحصیل‌کردگانی بودند که درک و فهم بیشتر سیاسی و پیچیدگی‌های فکری، آنها را از رقبای دادستانی متمایز می‌کرد. اگر دار و دسته‌ی دادستانی انقلاب عمدتاً از مؤتلفه بودند، اینها بیشتر از عناصر «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بودند. در سالهای بعد با تشکیل وزارت اطلاعات، تعداد زیادی از این شکنجه‌گران به وزارت اطلاعات منتقل شدند. بسیاری دیگر از این عده در سال‌های بعد از ۶۷، لباس اصلاحات به تن کرده و در مشاغل مختلف دولتی به کار مشغول شدند. محمد شریعتمداری (وزیر بازرگانی کابینه خاتمی)، محسن آرمین، محمد شریف‌زاده (محمدی، مسئول تیم ضربت بند۲۰۹ و مدیر کل معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات در زمان خاتمی)، موسی واعظی (زمانی)، مسعود یا صالح (اسم مستعار) از این نمونه شکنجه‌گران هستند.

اما نظام شکنجه در زمان خمینی تنها با این دو مؤلفه شکل نگرفت. در نخست وزیری نیز نهادی از کارکشته‌ترین عناصر اطلاعاتی به وجود آمد که علی ربیعی (عماد)، خسرو قنبری (تهرانی)، بهزاد نبوی (پدرخوانده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) و سعید حجاریان (معاونت گزینش وزارت اطلاعات در زمان آخوند ری‌شهری و بازجو و شکنجه‌گر) گردانندگان اصلی آن بودند و بعدها در تشکیل و سازمان دادن وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نقش تعیین‌کننده ایفا کردند.

شناخت این سه رشته (جریان مؤتلفه (لاجوردی)، جریان مجاهدین انقلاب اسلامی در زندان اوین بند ۲۰۹ و نهاد اطلاعاتی جمهوری اسلامی در نخست وزیری) برای شناخت نظام شکنجه در جمهوری اسلامی ضروری است. این سه جریان تا سال ۶۷ گرداننده‌ی اصلی سازمان شکنجه حکومت بودند.

وزارت اطلاعات ارگان اصلی شکنجه

لایحه‌ی تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۲ توسط دولت میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت ایران تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ تشکیل شد. وزرای اطلاعات به ترتیب از شروع تشکیل عبارتند از: محمد محمدی ری‌شهری، علی فلاحیان، قربانعلی دری نجف‌آبادی، علی یونسی، محسنی اژه‌ای، حیدر مصلحی، سید محمود علوی. عناصر اولیه‌ی تشکیل دهنده‌ی وزارت اطلاعات ترکیبی بود از سه جریان فوق الذکر. البته در سال‌های بعد با قوام و دوام گرفتن آن تغییرات بسیاری در شیوه‌های کار و ترکیب مسئولان آن به‌وجود آمد. در واقع بعد از تأسیس آن دانش‌آموختگان «مدرسه‌ی حقانی» (از فلاحیان گرفته تا اژه‌ای و حسینیان و پورمحمدی) به تدریج وجه مسلط را در وزارت اطلاعات پیدا کردند و بقیه را از آن‌جا راندند. دو جریان اصلی شکنجه در اوین (شعبه‌ی ۷ و بند ۲۰۹) تا سال ۶۷، فعال بودند. اما بعد از آن جریان لاجوردی یا از دور خارج شد و عناصرش به کارهای دیگر(عمدتاً تجارت در بازار) پرداختند و یا به وزارت اطلاعات منتقل شدند. وابستگان به جریان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز یا به وزارت اطلاعات رفتند و یا در حکومت پست‌هایی کلیدی در کارهای اجرایی را در دست گرفتند.

انواع شکنجه در جمهوری اسلامی

شکنجه‌های جسمی

انواع شلاق برای شکنجه
انواع شلاق

۱. شلاق: رایج‌ترین شکنجه در مرحله‌ی اول شلاق زدن است که تقریبا در تمام زندان‌ها به شیوه‌های گوناگون اجرا می‌شود. شلاق اغلب بر کف پاها بیشتر از سایر اعضای بدن نواخته می‌شود. البته نوع آن بستگی به تخصص شکنجه‌گر و تعداد آن و مدت آن بستگی به حکم حاکم شرع یا میزان اطلاعات و حساسیت آن اطلاعات دارد، به صورتی که بعضا تا ۱۰۰۰ کابل و ۳۰ ساعت مستمر هم زده شده است. شلاق کابل به هم بافته شده و یا رشته‌های چرم به هم بافته و یا رشته های لاستیک به هم بافته است (لاستیک به هم بافته شده دردناک‌ترین نوع شلاق است). معمولا این شکنجه آنقدر ادامه پیدا می‌کند که دیگر در کف و اطراف پا از قوزک به پایین جای سالمی باقی نماند. در این صورت گوشت‌ها و نسوج این نواحی تماما از بین می‌رود. شکنجه‌گر بعد از این مرحله اقدام به استفاده از شلاق‌های نازکتر می‌کند که در بین انگشتان پا نواخته می‌شود. این عمل نیز تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که ناخن‌ها بریزند. البته شکل معمول این شکنجه نسبت به افراد غیرسیاسی و مظنون و افرادی که فقط برای تنبیه و ترساندن دستگیر شده‌اند طور دیگری است. بدین صورت که زندانی را از طرف شکم به ستونی میبندند و یا بر روی شکم روی نیمکتی می‌خوابانند و به کمر او شلاق می‌زنند. این کار معمولا با کابل‌هایی نازک صورت می‌گیرد که گاه از شدت ضربه کابل به درون بدن فرو می‌رود و با خون از محل فرورفتگی بیرون می‌آید. یکی از آثار کابل بر کف پا، ایجاد شدن مشکلات کلیه است که به دلیل اعصاب آن است که در پا وجود دارد.

شیوه‌ی جدیدتر این شکنجه که اخیرا بر روی دانشجویان دستگیر شده اعمال می‌شود بدین صورت است که زندانی را از پا به سقف آویزان می‌کنند و شلاق می‌زنند. یک قربانی این نوع شکنجه آن را اینطور بیان میکرد: وقتی انسان به جایی تکیه داشته باشد از نظر روحی ثباتی نسبی در خود حس می‌کند و یک نوع استواری مبهم او را در مقابل ضربات مقاوم‌تر نگاه می‌دارد. اما به صورت آویزان این حربه از زندانی گرفته می‌شود و زندانی از نظر روحی و روانی خود را کاملا بی‌سلاح و بدون سپر حس می‌کند.

۲. کتک زدن: شکنجه گر در این مورد از دست و پاهای خود به عنوان ابزار به حالت مشت، چک (کشیده) و یا لگد استفاده می‌کند. اما در این نوع شکنجه موقعیت زندانی تغییر می‌کند، گاه با چشمان و دست و پایی بسته روی صندلی و گاه ساعت‌ها تا کمر در داخل بشکه‌ای پر از آب و یخ.

۳. تونل و اتاق فوتبال: تونل عبارت است از سالن بزرگی که از ابتدا تا انتهای آن دو ردیف شکنجه‌گر ایستاده‌اند و زندانی در بین این دو ردیف قرار می‌گیرد. آنها با نواختن ضرباتی با دست، پا و گاهی نیز باتون زندانی را از یک سر این دو ردیف به سر دیگر آن می‌رانند و این کار هم‌چنان از سر دیگر آغاز می‌شود. در این نوع شکنجه اگر از باتون یا قنداق تفنگ استفاده شود احتمال شکستن استخوان‌های فک، دندان‌ها، بینی و دنده‌ها بسیار زیاد است.

اتاق فوتبال نیز کم و بیش بدین صورت است، فقط به جای ردیف شکنجه‌گران، دایره‌ای از شکنجه‌گران درست می‌شود که زندانی پس از دریافت ضربه‌ای چه مشت و چه لگد به نفر دیگر پاس داده می‌شود.

یکی دیگر از شیوه‌ها، کتک زدن زندانی است در حالی از که او را از پا آویزان کرده‌اند. در این شیوه خاطر آنکه زندانی به جایی تکیه ندارد تا نیروی وارد به او به مولفه هایی تقسیم شود که قسمتی از آن با عکس العمل زمین، صندلی یا چیزی مشابه آن خنثی شود، نیروی وارده بر او کاملا تاثیر کرده و زندانی در جهت نیرو شتاب می‌گیرد و به خاطر وزن زیاد انسان و تمرکز این‌گونه ضربات، انسان کمتر حرکت پاندولی به خود می گیرد و در عوض ضربه اثر خود را مستقیما در محل وارد شده می‌گذارد که در این صورت کوچک‌ترین ضربه اگر با ناشی گری همراه باشد می‌تواند موجب شکستگی، نقص عضو و یا حتی مرگ شود، عملی که بر روی زهرا کاظمی صورت گرفت و به طور ناشیانه ضربه به قسمت راست سر او وارد شد که موجب ضربه مغزی و در ادامه مرگ وی گردید.

۴. سوزاندن: یکی از دردناک ترین و در عین حال به مانند شلاق، متداول‌ترین شکنجه ها، سوزاندن است که اثرات آن بر روی بدن می‌ماند. به همین خاطر بر روی کسانی اعمال می‌شود که بی شک زندان طولانی مدتی را انتظار می‌کشند. افراد محکوم به اعدام نیز به طور بسیار گسترده با این نوع شکنجه روبرو می‌شوند که نحوه اجرای آن بنا به سلیقه‌ی شکنجه‌گر فرق می‌کند. رایج ترین نوع آن، سوزاندن نقاط حساس بدن با اشک شمع است. اما نوع خشن‌تر آن خواباندن فرد بر روی تخت‌های فلزی صاف است که از زیر به وسیله شعله آتش یا المان‌های برقی به تدریج داغ می‌شود. سوزش‌های به وجود آمده از این نوع شکنجه در اغلب اوقات از نوع درجه سه است. یعنی پوست و تا عمق زیادی گوشت نیز می‌سوزد. گاه نیز شدت سوختگی به قدری شدید است که ستون فقرات نیز دچار سوختگی می‌شود که بعد از ریختن نسوج آسیب دیده ستون فقرات آشکارا به چشم دیده میشود.

از عواقب بعدی این شکنجه عفونت در قسمت پشت و گاهی نیز فلج دائم است. شیوه‌ی دیگر سوزاندن بدین نحو است که با ایجاد زخمهایی به شکل + در بدن، شعله آتش را به محل تقاطع زخم‌ها در مرکز به علاوه نزدیک می‌کنند. این یکی از دردناک ترین اعمال شکنجه است چون پوست بدن یکی از حفاظ های بدن و عایق خوبی در برابر حملات خارجی است، با برداشتن و کنار زدن آن درد ناشی از سوختگی دهها برابر می شود چنان که گاه این عمل با شوک همراه می‌گردد.

۵. فرو بردن اجسام تیز در بدن

۶. فرو بردن فلزات سرخ شده در حرارت در بدن

۷. سوزاندن با سیگار

۸. کشیدن دندان زندانی بدون استفاده از داروهای بیحس کننده

۹. تجاوز جنسی: دیگر شکنجه شایع در زندان است که به مردان کم سن و سال و زنان زندانی اعمال می‌شود. زندانبانان با این عمل در واقع سه هدف را دنبال می‌کنند. شکستن روحیه افراد از جهت روانی، دیگری از نظر فیزیکی و جسمی و سوم نیز ارضا حیوانی خودشان. این عمل در مورد زنان هم از طریق طبیعی و هم از طرق دیگر صورت می‌گیرد. اما برای مردان از طریق غیرطبیعی و گاه نیز با استفاده از اشیای مصنوعی مثل انواع بطری‌های نوشابه و باتون صورت می‌گیرد که گاه شدت آن به قدری است که بعد از آن شخص توانایی بچه‌دار شدن را از دست می‌دهد. در سال ۱۳۸۲ دانشجویی که طی تظاهرات ۱۸ تیر دستگیر شده بود به خاطر اعمال متعدد تجاوز جنسی تعادل روحی خود را از دست داد که بعد از آزادی از زندان خود را به داخل رودخانه درکه پرتاب کرد و جان سپرد.

۱۰ آپولو : شکنجه مدرنی که در گذشته بسیار مرسوم بود و در اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی نیز هم‌چنان به کار گرفته شد، آپولو است. اگر زندانی در هنگام شکنجه فریاد بزند، این فریاد اثر زیادی در مقاومت او دارد، به خاطر این که تمام راه‌های مقاومت بر او بسته شود، زندانبان اقدام به استفاده از آپولو میکند.

آپولو عبارت است از وسیله‌ای مانند کلاهخود که از نوک سر تا چانه را در برمیگیرد. وقتی آپولو بر سر گذارده می‌شود، نقاط حساس صورت و سر مثل نرمه های گوش، انتهای پلک‌های چشم و پره‌های بینی با آن در تماس خواهند بود. این وسیله انرژی صوتی را به انرژی الکتریکی تبدیل می‌کند. به همین خاطر فریاد زندانی در این مواقع باعث ایجاد شوک‌های شدید الکتریکی می‌گردد که درد آن در قسمت صورت بسیار زیاد است.

۱۱. موی یال اسب: دیگر مورد شکنجه که برای بسیاری به جز کسانی که درد آن را چشیده‌اند، ناآشناست، استفاده از موی یال اسب است. اگر به موی یال اسب در زیر میکروسکوپ نگاه کنید دقیقا یادآور اره مویی است که در بریدن فیبر از آن استفاده می‌شود. طریقه استفاده آن بدین صورت است که آن را از مجرای تناسلی عبور می‌دهند، یا آن را دقیقا مانند اره در سر سینه‌ها به طرفین حرکت می‌دهند. این عمل برش سریع را باعث نمیشود اما درد جان‌فرسایی دارد.

۱۲. بریدن اعضای بدن: شیوه‌ی دیگری از شکنجه است که تنها روی افراد محکوم به اعدام صورت می‌گیرد. اعمال این‌گونه شکنجه تنها به دست آوردن اطلاعات تشکیلاتی است. این عمل گاه به صورت ناقص و گاه به صورت کامل صورت می‌گیرد. بدین معنا که عضوی به طور کامل بریده می شود یا تنها قسمتی از آن از بدن جدا می گردد. زندانی حسن جلالی از اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در معرض چنین شکنجه‌ای قرار گرفت؛ مفتولی فلزی به دور بازو، ران و مچ دست و پای او بسته شده بود. سپس مفتول را آنچنان پیچانده بودند که شروع به بریدن نسوج نرم مثل عضله ها و ماهیچه ها کرده و تا به استخوان رسیده بود. این عمل میتواند در چندین جای بدن و حتی یک عضو تکرار شود.

قطع کامل اعضای بدن آنطور که از نامش پیداست، بریدن و جدا کردن اعضای مختلف بدن است. مثل بینی، گوش‌ها و انگشتان و حتی در مواردی سینه زنان و دست و پا نیز شامل آن می‌شود. البته قطع انگشتان دست و خود دست از مچ در جمهوری اسلامی یکی از شایع‌ترین مجازات‌ها به شمار می‌رود که در ملاء عام نیز صورت میگیرد. درآوردن چشم چندین زندانی نیز توسط شکنجه‌گران جمهوری اسلامی صورت گرفته است که فیلم و عکس‌های آن توسط سازمان مجاهدین خلق منتشر شده است.

شکنجه ابزار بقاء دیکتاتور
شکنجه ابزار بقاء دیکتاتور

۱۳. اتاق قد قامت صلاه و اتاق قیامت: این وسیله عبارت است از صندوقی فلزی به ابعاد ۲۲ در ۲۲ سانتی متر و ارتفاع حدود ۲ متر که زندانی را در آن به زور جای می‌دهند. این عمل می‌تواند سه تا چهار روز طول بکشد و زندانی فقط از طریق لوله‌ای باریک قادر به آشامیدن آب است و از طریق حفره‌هایی می‌تواند تنفس کند. بیشتر زندانیانی که این شکنجه بر آنها اعمال شده به انحراف ستون فقرات و کشیدگی شانه ها به یک طرف مبتلا شدند. این دستگاه و دستگاه دیگری که شرح آن را نیز خواهید خواند از ابتکارات اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه‌های انقلاب جمهوری اسلامی می‌باشد. دیگر ابتکار لاجوردی دستگاهی است به نام اتاق قیامت که نوع پیشرفته‌تر اتاق قد قامت صلاه می‌باشد. این دستگاه صندوقچه‌ای است فلزی به ارتفاع ۴۰ سانتی متر و طول ۹۰ و عرض ۳۰. که زندانی را دو لا در آن قرار میدادند و سپس صندوق فلزی را در سرمای زمستان یا گرمای تابستان در محوطه باز می‌گذاشتند. برای جا دادن زندانی گاه تا شش نفر روی در آن می‌ایستادند تا در آن بسته شود. شمار بسیاری از زندانیانی که این شکنجه در مورد آنها اعمال شد به قطع نخاع و یا شکستگی گردن و ستون مهره‌هایشان انجامید و در بهترین حالت به گرفتگی ستون مهره‌هایشان منجر شد که تقریبا تمامی آنها به نقص عضوهای دائمی و فلج دائمی دچار شدند.

۱۴. گرسنه و تشنه نگه داشتن: این نیز یکی از شکنجه‌هایی است که در زندان رایج است. چون علاوه بر آن که قوای جسمانی را تحلیل می‌برد که منجر به پایین آمدن مقاومت بدن در برابر شکنجه می شود، خود این عمل به خاطر درد معده و اعضای گوارش نوعی شکنجه محسوب می‌شود، به همین خاطر اغلب زندانیانی که این نوع شکنجه را تجربه کرده‌اند از ناراحتی‌های معده رنج می‌برند.

گاهی نیز بعد از گرسنگی طولانی به زندانی غذاهای آلوده داده می‌شود که زندانی مجبور به خوردن همین غذاهاست. این غذاها معمولا در حال فاسد شدن هستند یا در آنها مو، ناخن و ته سیگار دیده می‌شود.

۱۵. مسموم کردن: زندانیان به وسیله غذا و نوشابه مسموم می شوند. بدین نحو که در غذای زندانیان از مواد شیمیایی مثل آنتیموان استفاده می شود که این عنصر شیمیایی باعث انقباض‌های شدید عضلانی می‌گردد که در نهایت منجر به حمله‌ی قلبی می‌شود. آنتیموان عوارضی مثل ریزش مو را به دنبال دارد که غیرعادی بودن وضع جسمانی زندانی را نشان می‌دهد و از طرفی وجود این عنصر در بدن در موقع کالبدشکافی حاکی از وضعیت غیرطبیعی منجر به مرگ است.

۱۶. استفاده از آدرنالین در نوشابه‌ی زندانیان که باعث ایست قلبی حتی در سنین پایین می شود.

۱۷. صندلی راحتی: این صندلی مانند تمام صندلی‌ها فرم مشخصی دارد. اما در محل نشیمن گاه آن و دقیقا جایی که بیضه‌ها می‌توانند قرار داشته باشند حفره‌ی دایره شکلی تعبیه شده، وقتی که زندانی را بر روی این صندلی می‌نشانند از محل حفره وزنه ای که معمولا نیم تا یک کیلوگرم است به بیضه های او آویزان می‌کنند. این شکنجه مثل اکثر شکنجه‌ها عواقبی دارد که گاه منجر به مقطوع النسل شدن زندانی می‌گردد. یا در حالت بهتر منجر به سیاه شدن بیضه ها، تورم و چرک می‌شود. درد ناشی از این شکنجه بعد از گذشت دو تا سه دقیقه جانکاه است.

۱۸. استفاده از دستبند در شکل‌های متفاوت: جمهوری اسلامی از دستبندهای آلمانی استفاده می‌کند که در صورت حرکت زندانی اتوماتیک بسته‌تر می‌شود. به همین خاطر بسیاری از زندانیان بخصوص در سالهای اخیر به نقص عضوهای دائمی مبتلا شدند که گاه منجر به قطع دست آنها از مچ شده است. اما معمولی‌ترین عارضه آن مرگ عصبی و از کار افتادگی دست‌ها به طور موقت یا دائم است.

۱۹. آویزان کردن از یک یا دو دست از سقف: شخص را از یک یا دو دستش با دستبند از سقف آویزان می‌کنند. در این حالت اگر پاها از زمین فاصله داشته باشد مدت شکنجه معمولا یک ساعت تا یک ساعت و نیم است. چون بیشتر از آن صدمات جدی به زندانی وارد می‌شود. اغلب کسانی که این نوع شکنجه بر آنها اعمال شده تا حدود چهار ماه دستهایشان عملکردی نداشته و به علت فشار زیاد زخم های عمیقی در مچ دست آنها ایجاد می‌شود که گاه موجب قطع عصب یا تاندوم در این ناحیه می‌گردد.

۲۰. آویزان کردن به حالت کشیده‌ی کامل: این شیوه از شکنجه که زمان آن از یک تا سه روز هم طول میکشد، به طریقی است که نوک پنجه‌های پا با زمین تماس ناچیزی دارد و زندانی هر بار برای کاهش فشار وارد آمده بر روی دستها مجبور است بدن خود را کشیده تا به روی پنجه پا تکیه کند. همین عمل موجب کشیدگی‌هایی در ناحیه ران و دنده‌ها می‌شود که بعد از گذشت چند ساعت دردهایی را در طول بدن ایجاد می‌کند. از اولین نشانه های این شکنجه بند آمدن ادرار است. این نوع از شکنجه همچنین باعث تیک‌های عصبی دست می‌شود که اغلب درمان‌ناپذیر است.

۲۱. قپانی: سیستم دیگر شکنجه با دستبند قپانی است. بدین نحو که دست‌های زندانی یکی از بالا و دیگر از پایین به طور ضربدر از پشت بسته می‌شود و در برخی موارد زندانی از وسط زنجیر و دستبند به وسیله قلابی آویزان می‌شود. درد این شکنجه بیشتر در گردن و کتف ظاهر می‌شود. برای کم کردن فشار در این نواحی زندانی می‌تواند سینه خود را به جلو متمایل کند اما ماموران شکنجه با ضربات باتون یا قنداق تفنگ مانع این کار می‌شوند که در اکثر موارد این ضربات موجب شکستگی در ناحیه جناق سینه می‌شود. این شکنجه بعضا بیش از ۲۴ ساعت هم ادامه داشته است و در اثر آن زندانی برای ماه‌ها حتی قادر به باز و بسته کردن دکمه پیراهن و شلوارش نیست و باید از دیگران برای توالت و شستشو کمک بگیرد.

۲۲. آویزان کردن با دست بسته از پشت: نوع دیگر این است که دست‌های زندانی به طور معمول از پشت بسته می‌شود و سپس زندانی آویزان می‌شود. این نوع شکنجه بسیار دردناک است و در همان اولین دقایق موجب دررفتگی کتف‌ها می‌شود و با گذشت چندین ساعت دست ها کاملا از کار می‌افتند.

۲۳. قفل کردن: شکل دیگری از شکنجه که گاه چندین روز به طول می‌انجامد به هم بستن دست‌هاست طوری که دستبند از بین پاها رد می‌شود و دستی از عقب را به دستی دیگر از جلو متصل می‌کند. این نوع شکنجه آسیب در لحظه آسیب چندانی ندارد و فقط برای آزار و اذیت و به تنگنا کشاندن زندانی به کار می‌رود. اما اگر به طول بی‌انجامد موجب انحراف در استخوان پشت می‌شود.

۲۴. بستن اعضای بدن به یکدیگر: آخرین شکنجه از این قسم که ابتکار شکنجه‌گران جمهوری اسلامی است، بستن اعضای مختلف بدن به یکدیگر است. که به طور شاخص به مدت ۶ ماه متوالی بر روی اکبر محمدی از فعالان جنبش دانشجویی اعمال شد، بدین نحو که گردن او را به یک دست و دست دیگر را به مچ یک پای او بسته بودند، این زندانی انحرافات کاملا مشخصی در ناحیه پشت پیدا کرد که امکان راست ایستادن را از او گرفته بود و سپس بعد از شکنجه های طولانی در حین اعتصاب غذا درگذشت.

کشیدن ناخن از شکنجه های مرسوم
کشیدن ناخن از شکنجه های مرسوم

۲۵. کشیدن ناخن: دیگر نوع شکنجه که هم تصور آن سخت است، هم بیان آن، کشیدن ناخن است که معمولا به دو شیوه اعمال می‌شود. شیوه‌ی اول بدین قرار است که وسیله‌ای مانند پیچ گوشتی به زیر ناخن فشار داده می‌شود و سپس به وسیله آن ناخن را از سطح گوشت جدا می‌کنند و بالا می‌آورند و بعد به کمک وسیله‌ای دیگر که شبیه گازانبر است ناخن را با قدرت از ریشه بیرون می‌کشند. شیوه‌ی دوم نیز بدین نحو است که به جای پیچ گوشتی از میخ‌هایی استفاده می‌شود که نوک آنها در آتش سرخ شده باشد، با هدایت کردن این میخ‌ها به زیر ناخن مراحل بعدی به مانند طریق اول دنبال می‌شود. صدماتی که اغلب بعد از کشیدن ناخن به شخص وارد می‌شود بسیار سخت است. گاه انسان تا آخر عمر به خاطر صدمات عصبی که به انگشتان وارد میشود قادر به انجام کارهای ظریف نخواهد بود. دستها لرزش پیدا می‌کنند طوری که نوشتن نیز سخت می‌شود و دست خط شخص بعد از شکنجه به سبب عدم کنترل حرکات کاملا تغییر می‌کند. کتایون آذرلی یکی از قربانیان این شکنجه است. او که به خاطر نوشته‌هایش در جوانی به زندان افتاد، هم اکنون نیز بعد از گذشت حدود ۳۰ سال نوشتن برایش دشوار است.

۲۶. شکنجه پس از شکنجه: ممانعت از درمان و رسیدگی به جراحات روحی و روانی ناشی از شکنجه خود نوعی از شکنجه است، که در این شیوه زندانی از ابتدایی‌ترین کمک‌های پزشکی نیز برخوردار نخواهد بود. این نوع شکنجه گاهی منجر به مرگ زندانیان شده است که جمهوری اسلامی در چنین مواردی مرگ زندانی را طبیعی جلوه می‌دهد.

۲۷. شوک الکتریکی: یکی از شکنجه‌هایی که مصیب‌ های بعدی آن دردناک‌تر از خود شکنجه است، شوک الکتریکی است که به صورت‌های مختلف اجرا می‌شود. یکی از عواقب بعدی شوک الکتریکی چروک شدن پوست در نواحی اتصال گیره‌های فلزی است. همچنین به خاطر عبور جریان الکتریسیته از بدن مقداری خون تجزیه می‌شود که در اثر آن گلبول سفید بیشماری در خون کشته می‌شوند و زندانی با هر بار ادرار کردن مقادیری خون و چرک نیز دفع می‌کند که خود این امر بسیار دردآور است. اصلی‌ترین عارضه‌ی شوک الکتریکی متوجه کلیه‌ها می‌شود که امکان دارد عفونی شوند و گاه نیز برای همیشه عملکرد خود را از دست بدهند.

۲۸. تخت الکتریکی: زندانی را روی تختی می‌خوابانند یا ایستاده به آن بسته میشود و با عبور جریان الکتریسیته از تخت فلزی به زندانی شوک وارد می‌شود.

۲۹. گیره الکتریکی: وصل کردن گیره‌هایی به نقاط حساس بدن مثل گوشه پلک‌ها، لاله‌های گوش، اطراف لب، پره‌ی بینی و بیضه‌هاست. این گیره‌های فلزی به وسیله ی سیم‌هایی به منبع تغذیه الکتریکی با ولتاژ بالا و آمپر پایین وصل می‌شوند و بعد از روشن کردن کلید مولد شوک وارد می‌شود.

۳۰. باتون الکتریکی: یکی از انواع شکنجه‌های الکتریکی است که در این نوع باتون الکتریکی به بدن عریان تماس داده می‌شود. معمولا شوک چند ثانیه بیشتر ادامه پیدا نمی‌کند اما دفعات آن متوالی است و می‌تواند تعداد آن زیاد باشد. در کاربرد باتون الکتریکی معمولا برحسب شدت شکنجه نه تنها این وسیله برای وارد آوردن شوک مورد استفاده قرار می‌گیرد بلکه به عنوان ابزاری برای وارد آوردن ضربه و تجاوز جنسی نیز به کار گرفته می‌شود.

۳۱. شکنجه‌ی صوتی: یکی از ابتکارات جمهوری اسلامی برای آزار زندانیان شکنجه‌ی صوتی است که در زندان‌ها بسیار رایج است. بدین نحو که بلندگوهای زندان در تمام مدت شبانه روز و با صدای بلند مشغول پخش تلاوت قرآن، اذان، سخنرانی توبه کنندگان و یا صدای ضجه‌ی شکنجه‌شدگان است. به همین خاطر زندانبانان نام زندان‌های جمهوری اسلامی را دانشگاه اسلامی گذاشته‌اند که از طریق پخش اینگونه اصوات به اصطلاح زندانیان را آموزش می‌دهند. گاهی مقاومت زندانیان موجب خشم زندانبانان می‌شود که در این موارد زندانبانان اعمال خود را شدت می‌بخشند و بر اثر حرکات کنترل نشده صدمات شدیدی به زندانی وارد می‌شود. از معمولی‌ترین این صدمات شکستن انگشتان، مچ دست، بازو، ساق پا، دنده‌ها و استخوان‌های گونه و دندان‌هاست که البته شکستن دنده‌ها و انگشتان دست جزو شکنجه‌های معمول و متعارف جمهوری اسلامی به حساب می‌آید.

۳۲. ایجاد بیماری با محرومیت از امکانات بهداشتی: موردی که باید بسیار رعایت شود نظافت در زندان است. به این خاطر که زندانی در ماه‌های اول حق استفاده از فضای باز را ندارد و گاه هیچگاه نخواهد داشت. بنابراین عدم وجود نور کافی و هوای تازه می‌تواند عامل بیماری‌های پوستی مختلفی شود و اگر جراحتی بر سطح پوست وجود داشته باشد زمان التیام آن طولانی‌تر خواهد بود و یا حتی موجب عفونی شدن آن خواهد شد. مدت حمام چیزی حدود دو سه دقیقه بیشتر نیست. نمونه بارز آن در زندان تبریز دیده شد که حق نظافت از زندانی‌ها گرفته شد و بخاطر خارش‌های شدید پوستی آنها مجبور بودند که دستهای خود را به دست یکدیگر ببندند تا ناخواسته در هنگام خواب بر اثر خاراندن به پوست خود صدمه وارد نکنند.

کوتاه نگاه داشتن موهای سر و بدن از این جمله اند. به غیر از جنبه نظافت آن موهای بلند مخصوصا سبیل و ریش مردان وسیله‌ی خوبی برای شکنجه شدن در اختیار زندانبانان قرار می‌دهد.

۳۳. بی‌خوابی دادن: یکی دیگر از شکنجه‌ها جلوگیری از خوابیدن زندانیان است که گاه تا سه روز طول می‌کشد. این نحوه‌ی شکنجه می‌تواند با ایجاد سر و صدا در وهله اول و به دنبال آن جلوگیری از استراحت زندانی با وادار کردن او به ایستادن و راه رفتن صورت بگیرد و در مراحل بعدی پاشیدن آب سرد به سر و تن او. این نوع شکنجه، گاه موجب اختلالات روحی شدیدی می‌شود که تا مدت‌ها اثر آن باقی می‌ماند. این شکنجه علاوه بر سلب تمرکز فکر، خشم زیادی را در زندانی ایجاد می‌کند که در این مرحله امکان سخن گفتن بدون فکر بسیار زیاد است که از میان آنها زندانبانان اطلاعات خود را به دست می‌آورند.

۳۴. استفاده از اعضای بدن زندانی برای دیگران: جمهوری اسلامی در سالهای ۶۰ تا ۶۲ و در تمام طول جنگ از اعضای داخلی و خون زندانی‌های محکوم به مرگ برای زخمی‌های جبهه‌های جنگ استفاده می‌کرد. بدین طریق که خون زندانیان را تا حد ممکن میگرفت و سپس آنها را به جوخه‌های اعدام می‌سپرد و یا اعضای داخلی آنها را مثل کلیه‌ها از بدن خارج می‌کرد و سپس مرگ آنها رامرگ طبیعی جلوه می‌داد. به همین خاطر جمهوری اسلامی در بسیاری موارد از اعلام محل دفن زندانیان به خانواده‌های آنان خودداری می‌کرد و یا بعد از دفن آنها فقط محل دفن زندانی را به خانواده اطلاع می‌داد. حکم این مسئله در تاریخ ۳/۷/۱۳۶۰ به شماره پرونده ۳۲۵۰ از سوی دادستانی کل انقلاب اسلامی ایران به کلیه دادستانی‌های استان‌ها و شهرستان‌ها صادر شد.

۳۵. درخت سخنگو: در اغلب شکنجه‌گاه‌های آگاهی (نیروی انتظامی) درختی وجود دارد به نام درخت سخنگو که متهم را به آن می بندند و شکنجه‌گران می‌گویند آنقدر می‌زنیم که یا درخت صحبت کند یا تو صحبت کنی.

شکنجه با حالت جوجه کباب
شکنجه با حالت جوجه کباب

۳۶. جوجه کباب: متهم را عریان به یک میله می‌بندند و مانند جوجه‌گردان می‌چرخانند و کتک می‌زنند. نحوه اجرای آن بدین نحو است که پاهای زندانی را به هم می‌بندند سپس اورا روی زمین می‌نشانند و به دست‌هایش نیز دستبند می‌زنند و دست‌هایش را روی ساق‌های پایش می‌گذارند و پاهایش را جمع می کنند تا زانوهایش از بین دستانش در ارتفاع بالاتری قرار گیرند. در این بین چوبی را از روی ساعد دست ها و پشت زانوها رد کرده و زندانی را از زمین بلند می‌کنند و دو طرف چوب را بر روی دو سکو می‌گذارند. در این حالت زندانی در هوا معلق می‌ماند و بیشترین فشار بر زانوها و آرنج های او وارد می‌شود. زندانی را تا مدتی بدین نحو نگه می‌دارند. بعد از پایین آوردن زندانی وی دچار استفراغ شدید همراه با تخلیه شدید گازهای معده و روده می‌شود و تا مدتی تعادل بدنی خود را از دست می‌دهد.

۳۷. جنین: متهم را در حالتی در لاستیک های بزرگ کامیون و تریلر مثل جنین داخل بدن مادر قرار می‌دهند و شکنجه‌گران متهم را به نوبت دور یک محوطه می‌گردانند.

۳۸. شکنجه با استفاده از گربه: یکی از آخرین نوع شکنجه بدین نحو بوده که دست زندانی را از پشت می‌بندند و شلواری گشاد را به پای وی می کنند و سپس پاچه هایش را از بالای زانو می بندند. در این موقع گربه‌ای را که در محل‌های آلوده راه برده‌اند به درون شلوار رها می‌کنند. گربه برای حفظ تعادل و همچنین خلاص از محیط بسته به تقلا می‌پردازد و به شکم و آلت تناسلی قربانی چنگ می‌زند. این شکنجه علاوه بر درد شدید زخم‌های عفونی حاصل از ناخن‌های گربه ایجاد می‌کند که عوارض آن ماه‌ها چرک و خونریزی در وقت ادرار است.

۳۹. ایستاده نگه داشتن طولانی: این عمل در انواع آن بین ۷، ۸ ساعت تا چند روز متفاوت است. این شکنجه با بی‌خوابی دادن ترکیب شده‌است. در این نوع شکنجه پاها بشدت ورم می‌کند، جریان خون در مغز به شدت کاهش می‌یابد که به نوبه خود باعث ایجاد توهم وخیالات شده و زندانی زمین خالی را یک رختخواب می‌بیند و برای خوابیدن اقدام می‌کند به صورتی که به شدت به زمین می‌خورد.

۴۰. زجرکش کردن: این شیوه در حقیقت ترکیب اعدام با شکنجه است. به این صورت که گلوله‌ها را به تدریج و به نقاط غیر حساس بدن قربانی شلیک می‌کنند. مثلا یک گلوله ابتدا به ساق پا بعد از مدتی گلوله دوم را کمی بالاتر و همینطور تا به تدریج قربانی جان بدهد. حیدر خلیلی در زندان میانه و مهدی ابویی در زندان ساری از اعدام شدگان با این شیوه بوده‌اند.

۴۱. ضربات محکم و مستقیم به گوش: این کار جهت پاره کردن پرده گوش صورت می‌گیرد و معمولا توام با خونریزی و کری موقت یا دائمی است. این کار معمولا توسط شکنجه‌گران با دستان بزرگ و قوی و کارآزموده و با استفاده از دو دست جهت وارد آوردن ضربه به هر دو گوش انجام می‌شود.

۴۲. کندن پوست سینه

۴۳. در آوردن چشم از حدقه

۴۴. شکستن یکی از اعضای بدن: که معمولا دست یا پای زندانی است

۴۵. تقتیل(به قتل رسانده شدن با شکنجه): «در یک نمونه ابتدا تمام بدن را با آتش سیگار سوزاندند. سپس آرنج چپ زندانی را با چکش شکستند و هنگامی که باز هم تسلیم نشد، با چشم چپ او را از حدقه بیرون آوردند.»

شکنجه‌های روانی

۱. تجاوز به همسر در مقابل چشم زندانی: یکی از رایج‌ترین شکنجه‌ها این است که گاه در مقابل چشمان زندانی، همسرش را مورد شکنجه و گاه نیز مورد تجاوز جنسی قرار می‌دهند.

۲. ادرار کردن در دهان: یکی از این شکنجه‌ها ادرار کردن در دهان و بر صورت زندانی و انداختن آب دهان است و گاه حتی فرو بردن سر در چاه توالت گرفته است، یا بستن به مدت چندین روز با دستبند به شیر توالت طوری که مجبور است غذای خود را نیز در همان محل دریافت کند.

بعضی از شکنجه ها نیز برای مدت طولانی مورد استفاده قرار می گیرند تا زندانی را خسته و مقاومت او را تحلیل برند.

۳. تراکم فوق‌العاده جمعیت: مثلا جای دادن تا ۱۶ زندانی در سلولی که فقط فضای کافی برای حداکثر ۴ نفر دارد، یا جای دادن بیش از ۱۰۰ نفر در یک سلول ۶ * ۵ متر که بطور معمول جای ۱۵ نفر است. در این مواقع زندانیان حتی نمی‌توانند به روی شکم یا کمر خود بخوابند. آنها برای اینکه فضای کمتری را اشغال کنند تنها باید بر روی یک طرف بدن دراز بکشند و در ساعات معینی همه تغییر موضع دهند. چون چرخیدن فردی در آن فضای کم میسر نیست. معمولا زمان تغییر موضع که در ابتدا بین هم سلولی ها تعیین می‌شود بین یک ساعت تا یک ساعت و نیم است گاه نیز هم سلولی‌ها به نوبت می‌خوابند.

۴. رهاکردن آب در سلول: دیگر نمونه از این گونه شکنجه‌ها رها کردن آب در سلولی است که نه تختخواب دارد و نه وسیله‌ای که بتوان به روی آن نشست یا ایستاد. در این صورت تنها راه برای فرار از آب سردی که در کف سلول قرار دارد این است که زندانی دائما بایستد، که در هر صورت کف پای زندانی خیس می‌شود. این شکنجه در بسیاری موارد منجر به رماتیسم استخوانی شده است.

انواع شکنجه های مرسوم در زندان‌های ایران
انواع شکنجه های مرسوم در زندان‌های ایران

۵. انفرادی: دیگر نوع شکنجه رایج که خود جمهوری اسلامی نیز بر آن صحه گذارده، زندان انفرادی است. بطور معمول این سلول دارای ابعادی به اندازه ۱ در ۱٫۵ متر یا ۱٫۵ در ۲ متر یا ۲٫۵ متر می باشد. سلول‌های زندان گوهردشت با ۱۰۰۰ سلول انفرادی و بخش معروف به آسایشگاه زندان اوین با ۴۰۰ سلول انفرادی دارای ابعاد ۱٫۵ در ۲٫۵ بوده است. هر کدام از این سلولها دارای پنجره ای به ابعاد ۵۰ در ۷۰ سانتی‌متر است که البته تنها از قسمت بالا و به اندازه‌ی بسیار کمی باز شده و از پشت با پره های آهنی بصورت کرکره افقی پوشانده می‌شود. به صورتی که تنها می‌شود به آسمان دید داشت. سرویس بهداشتی بصورت یک سینک فلزی یا چینی مدل غربی در این سلول‌ها تعبیه شده است و یک روشویی برای شستشوی دست و همچنین شستشوی ظرف غذا در آن وجود دارد، به صورتی که زندانی جز برای حمام که هفته‌ای یکبار است و ممکن است مدت ۱۰ دقیقه به هر فرد برسد از سلول خارج نمی‌شود. هر سلول یک دریچه برای نگاه انداختن توسط نگهبان زندان جهت چک و کنترل زندانی دارد. سلول‌های بند ۲۰۹ اوین هم تقریبا با همین مشخصات است فقط پنجره‌های آن در قسمت فوقانی و خارج از دسترس زندانی و به روی سقف سفالی باز می‌شود. انواع بدتر این سلول‌ها بسته به نوع استفاده آن نیز وجود دارد. در گوهردشت سلول‌هایی که به آن تاریک‌خانه می‌گفتند نیز وجود داشت که ابعاد آن ۱٫۵ در ۱ متر بود، بدون هیچ گونه نور و دریچه‌ای که برای شکنجه زندانی تنها یک وعده غذا داده می‌شد و یک بار هم اجازه استفاده از سرویس بهداشتی داشت. در شهرستان‌ها و زندان‌های مختلف سلول‌های متنوع دیگری نیز وجود دارد. برای تصور شکنجه در انفرادی می‌توان اتاقی تاریک را در ذهن خود مجسم کرد که در آن فقط و فقط پتویی داده می‌شود، و تنها چیزی که یکنواختی آن را برهم می‌زند، باز شدن کشویی کوچک بر روی در آن است که سه بار در طول شبانه روز اتفاق می‌افتد تا غذای زندانی به او داده شود. نه کتابی و یا روزنامه‌ای، نه هم‌صحبتی و نه حتی صدای کرکننده بلندگوهای زندان. مدت این نوع شکنجه در جمهوری اسلامی گاه به چند سال هم می‌رسد. تعداد زیادی از زندانیان در زمستان ۶۱ از زندان قزلحصار و اوین به زندان گوهردشت منتقل شدند و مدت ۲٫۵ سال در انفرادی بودند.

به زندان انفرادی نام شکنجه سفید هم داده‌اند. اثرات آن معمولا عمیق است و اثرات روحی و روانی آن تا سال‌ها و حتی تا آخر عمر با انسان همراه خواهد بود. در بعضی زندانی‌ها آثار آن به صورت کم حرفی مزمن ظاهر می‌شود و زندانی بیشتر در خود فرو می‌رود، به هیچ چیز اطمینان ندارد و حالت تشویش و نگرانی برای مدتی طولانی یا تا آخر عمر با او خواهد بود. حالتی مانند آنکه او همیشه انتظار حادثه‌ی بدی را دارد. گوشه‌نشین می‌شود و گاه نیز با خود نجوا می‌کند و اصلا به دنیای اطراف خود توجهی ندارد.

یکی دیگر از اثرات بعدی زندان انفرادی تکرار مکرر حرکات است. حرکاتی که زندانی برای پر کردن زمان خود در زندان به آنها دست می‌زند. گاه نیز زندان چنان کوچک است که زندانی امکان قدم زدن را هم ندارد. در چنین مواقعی مفصل‌های او به علت عدم تحرک دچار آسیب‌های جدی می‌شود چون او مدام مجبور به نشستن بر روی زمین است.

۶. اعدام مصنوعی: شیوه‌ی دیگری از شکنجه که برای در هم شکستن روحیه افراد و ترساندن آنها به کار می‌رود اعدام مصنوعی است. بدین صورت که صحنه‌ای دقیقا به مانند اعدام واقعی طراحی می‌شود. چشمان و دستان زندانی در مقابل جوخه آتش بسته و دستور آتش داده می‌شود اما جوخه زندانی را هدف قرار نمی‌دهد بلکه تیراندازی به هوا صورت می‌گیرد. شوک وارده از چنین اقدامی چنان زیاد است که زندانی بر دو زانو و یا صورت بر زمین می‌افتد و در خود ادرار می‌کند و برای مدتی حالت روانی زندانی غیرطبیعی خواهد بود.

این شیوه شکنجه به وسیله‌ی طناب دار نیز به اجرا در آمده است. به این صورت که زندانی را تا نزدیک خفگی از طناب آویزان می‌کنند اما بعد با قطع ناگهانی طناب مجال نفس کشیدن به او می‌دهند. این کار بعضا تا سه بار تکرار شده است. در این شیوه احتمال شکستن دست و پا به دلیل پرتاب از بلندی حلقه دار وجود دارد.

۷. ناسزاگویی و فحاشی زندانبانان و بازجویان: قصد از این نوع شکنجه درهم شکستن مقاومت روحی زندانی با تحقیر کردن است. این کار در طول دوره حبس هم توسط زندانبانان ادامه دارد.

۸. شکنجه‌ی دسته جمعی: نوع دیگری از شکنجه، شکنجه دسته جمعی است. بدین صورت که افرادی که در رابطه با یک پرونده دستگیر می‌شوند را هم‌زمان مورد بازجویی و شکنجه قرار می‌دهند و با شکنجه کردن و گاه تهدید به مرگ یکی از آنها سعی در تخریب فکری از راه ایجاد وحشت یا حس ترحم در دوستان وی می‌کنند. این قضیه در مورد افراد خانواده نیز صورت می‌گیرد یه طوری که شخصی که مورد آزار قرار می‌گیرد یکی از اعضای خانواده زندانی می‌باشد که معمولا بی گناه است. گاه نیز ماموران برای گرفتن اقرار ضمنی به ترفندی همراه با دروغ متوسل می‌شوند بدین نحو که به زندانی خبر مرگ یکی از وابستگان نزدیک وی را می‌دهند و یا به او گفته می‌شود که دوست او یا یکی از افراد خانواده وی اعتراف به فعالیت وی کرده‌اند. این موضوع از دو طرف ضربه روحی سختی وارد می‌کند. اول آنکه زندانی از طرف افراد قابل اعتماد خود لو رفته، دوم آنکه زندانی دیگر برای رژیم شناخته شده است.

۹. وادار کردن زندانی‌ها به دیدن یا شنیدن افراد در حال شکنجه: نوع دیگری از شکنجه دیدن یا گوش دادن به ضجه‌های افراد در زیر شکنجه یا وادار به دیدن اعدام دیگر زندانی‌هاست. هدف زندانبانان از این کار تضعیف روحیه و ترساندن زندانیان است تا در نهایت از نظر روحی خدشه‌پذیر شوند. بردن به جوخه‌ی اعدام در سال ۶۰ به وفور از جانب لاجوردی مورد استفاده قرار می‌گرفت. یکی از سخت‌ترین این مناظر وادار کردن زندانیان به مشاهده‌ی جان کندن زندانیان زنی است که محکوم به مرگ می‌شوند. به ایشان پس از بارها تجاوز، حکم اعدام با شلیک گلوله‌ی پلاستیکی در رحم آنها به اجرا درمی‌آمد . در این حالت قربانی با درد و رنج وحشتناکی در عرض چند ساعت، بسته به مقاومت بدنی‌اش جان می‌دهد. اما پیچ و خمی که زندانی از درد کشنده‌ای به بدن خود می‌دهد و ضجه و ناله‌هایی که می‌کند بی‌شک اثر خردکننده‌ای بر روی زندانیانی دارد که مجبور به تماشای این صحنه هستند.

۱۰. وادار کردن زندانی به شلیک به زندانی محکوم به اعدام: لاجوردی به عنوان شرط قبولی توبه زندانی این نوع شکنجه را رواج داده بود. زندانی را بدون اطلاع و به صورت ناگهانی از سلول بیرون کشیده و در معرض فشار قرار می‌دادند که برای رهایی از اعدام و تقلیل حکم باید به جوخه اعدام رفته و با گذاشتن دست بر ماشه‌ی تفنگٍ پاسدارانٍ جوخه‌ی اعدام در شلیک به زندانی محکوم به اعدام مشارکت کند. این عمل معمولا منجر به روانی شدن زندانی شده است.

۱۱. وادار کردن زندانی به جمع کردن جنازه‌ی اعدامی‌ها: در مواردی زندانیانی که حاضر به دست گذاشتن روی ماشه نشده بودند را وادار کردند که جنازه اعدام شدگان که بعضا می توانست برادر یا خواهر یا فامیل یا دوست زندانی باشد را جمع آوری کرده و به ماشین انتقال جنازه منتقل کنند.

چند نمونه از زندانیان شکنجه شده

زنان شکنجه شده

  • زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی‌تبار کانادایی: خانم کاظمی در دوم تیر۸۲ در حین عکسبرداری از تجمع خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین بازداشت شد. تحت شکنجه قرار گرفت و بر اثر این شکنجه‌ها روز ۲۰ تیر ۸۲ در بیمارستان نظامی بقیةالله جان سپرد. در پیگیری این پرونده مشخص شد خانم کاظمی در زندان مورد تجاوز شکنجه‌گرانش قرار گرفته است. دکتر شهرام اعظم، سرگرد و پزشک کادر نیروی انتظامی شاغل در بیمارستان بقیةالله که پس از انتقال خانم کاظمی به بیمارستان او را معاینه کرده بود مشاهدات خود را بیان کرده‌است.[۹]
طاهره حبیبی فرد و همسرش
طاهره حبیبی فرد و همسرش
  • طاهره حبیبی‌فرد در زندان شیراز: «طاهره هنگام دستگیری ۴ماهه حامله بود. او از هواداران مجاهدین خلق بود. شکنجه گران همزمان با زدن شلاق، میخ‌هایی به‌سینه‌او فرو کردند… شکنجه‌های طاهره‌ادامه یافت. شکنجه‌گران سه‌انگشت او را قطع کردند. بدن او را به قدری سوزاندند که قسمت‌هایی از بدنش به‌کل سوخته و از بین رفته بود. هنگام تیرباران یکی از گلوله‌ها به‌شکم طاهره خورد و جنین چند ماهه‌اش برروی زمین افتاد.» همسر وی نیز همان روز اعدام شد.[۱۰]
  • مریم محمدی بهمن‌آبادی در اوین: «مریم را سال۶۰ دستگیر و به ۱۵سال حبس محکوم کردند. در اثر شکنجه یک پرده گوشش پاره شد. علاوه بر شلاق و کابل، چندین بار او را حلق‌آویز کردند و سپس جسد نیمه جانش را به زیر کشیدند. ستون فقراتش ضربه شدیدی خورد. به‌طوری که دیگر هرگز قادر به‌انجام کارهای معمولی هم نبود. دکتر گفته بود مدت زیادی نمی‌تواند مقاومت کند و پس از آن به‌کل از کار می‌افتد. براثر شدت خونریزی دچار ضعف شدید بود. شکنجه‌ها پس از محکومیت هم ادامه یافت. برادرش، محمدرضا را پس از شکنجه‌های فراوان در برابر چشمان مریم اعدام کردند. سپس ۷_۸ ماه ‌او را در قفس انداختند. یک سال و نیم هم در سلول‌های انفرادی و واحد مسکونی قزلحصار بود که بیشترین فشار را داشت. وقتی به‌او ملاقات دادند روی چرخ بود و از درد پا و روده و عفونت بدنش به شدت رنج می‌برد. قادر نبود روی پا بایستد و به‌همین دلیل روی چرخ به‌ملاقات مادرش آمد.»[۱۱]
  • اعظم طاق‌دره که در شهریور۶۷ در اوین حلق آویز شد: «هردوپای اعظم ناقص شده و قسمتی از کف پایش براثر شکنجه و عمل جراحی کنده شده بود. به همین دلیل او راه رفتن معمولی را هم به‌سختی انجام می‌داد.»

راضیه عماری: او را در حالی که باردار بود در مشهد دستگیر می‌کنند. پس از شکنجه‌های بسیار به زندان تبریز منتقل می‌شود. به صورت وحشیانه‌تری شکنجه می‌شود. به طوری که همبندش نوشته‌است: «روزی چند بار به حال اغما می‌افتاد و بی‌هوش می‌شد. کلیه‌هایش مرتب خونریزی داشت و بر سینه‌اش جای سوخته ته سیگار مشاهده می‌شد.[۱۲]

  • ماه منیر مؤدب در زندان تبریز: همبندش درباره‌اولین دیدارش با او نوشته: «وقتی او را دیدم گفت بیش از ۱۶۰ضربه شلاق خورده است. علاوه برآن اعصاب پشت گردنش صدمه دیده بود. حالت تشنج و اغما و ضعف عمومی داشت. بعد از چندین روز مقاومت، توسط سپاه به دادگاه‌انتقال یافت و ۱۰۰ضربه کابل دیگر به او زدند. ۱۵روز در بیمارستان بستری شد و از آن‌جا دوباره به مجرد بند دادگاه‌انتقال یافت. از او فقط رگ و پوست و استخوانی باقی مانده بود. می‌گفت چندین روز است حتی آب به من نداده‌اند. استخوان ستون فقراتش چرک کرده بود و از سوراخی که‌ایجاد شده بود چرک دفع می‌کرد. درد شدیدی تمام وجودش را پر می‌کرد و گرسنگی و تشنگی بر او غلبه می‌کرد...»
  • فرح غیوری: «وقتی دستگیر شد باردار بود، پس از ماه‌ها شکنجه، نوزاد خود را در یک سلول انفرادی به دنیا آورد. هیچ کس نبود که به‌او کمک کند و فرح تا مدت‌ها نه لباس داشت و نه حتی برای پوشاندن طفل تازه به دنیا آمده یک تکه پارچه هم نداشت. از شدت ضعف قادر به شیر دادن طبیعی به نوزادش نبود. آب را هم برروی او بسته بودند. ما که در سلول‌های کناری او بودیم تمام سعی خود را می‌کردیم تا مقداری آب به او برسانیم. یا حبه‌ای قند یا تکه‌ای پارچه. بچه‌ها با استفاده‌از یک تکه‌استخوان که پیدا کرده بودند سوزن درست کردند و لباس‌های خود را پاره پاره کردند تا برای این قبیل نوزادان لباس بدوزند»[۱۳]

الهه دکنما دانش‌آموز هوادار مجاهدین در شیراز: او را در زندان عادل‌آباد به زیر شدیدترین شکنجه‌ها می‌برند. درباره‌ی او آمده‌است: «او در زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها لب از لب باز نکرد. زمانی که جسد تیرباران شده‌اش را تحویل خانواده‌اش دادند، دیدند که برروی لباسش نوشته قبل از تیرباران ۷ بار به‌او تجاوز کرده‌اند.»[۱۴]

  • فلور اورنگی:«در شیراز پس از تجاوز به فلور اورنگی پاسداری با یک جعبه شیرینی و مقداری پول به در خانه‌او مراجعه می‌کند و خود را به عنوان «داماد یک شبه»‌ی خانواده معرفی می‌کند»[۸]
  • سیما حکیم معانی هوادار مجاهدین: او در سال۱۳۶۰ در تهران، در حالی که جنینی چند ماهه را با خود حمل می‌کرد، دستگیر می‌شود. درباره‌او نوشته‌اند: «او را چنان شکنجه کردند که دست راستش فلج شد. پایش نیز از کار افتاد و مجبور شدند پایش را عمل جراحی کردند. تکان دهنده‌تر آن که وقتی جلادان از درهم شکستن او مأیوس می‌شوند مادرش را، که زنی خانه‌دار بود، دستگیر و به زیر شکنجه می‌کشند و بعد از تجاوز به‌او هردو را اعدام می کنند.»[۱۵]

مردان شکنجه شده

حیدر خلیلی در زندان میانه: «حیدر را در واقع زجرکش کردند. هنگام تیرباران او را به‌خارج شهر بردند. گلوله‌ی اول را به ساق پای او زدند و بعد از مدتی گلوله دوم را کمی بالاتر و همین‌طور تا هفت گلوله به او زدند. حیدر نزدیک به دو ساعت روی خاک‌ها و تیغ‌ها در خون خودش غلت می‌زد. وقتی جسدش برای شستن برده شد، فقط یک ساعت طول کشید تا خارهای فرو رفته در تنش بیرون آورده شود.»

اکبر پوردرویش در زندان اهواز: «اکبر را پس از دستگیری زیر شکنجه‌های بسیار شدید قرار دادند. پوست سینه‌اش را کندند. دست راستش زیر شکنجه شکسته شد و عاقبت هم چشم‌هایش را از کاسه درآورده و بعد اعدامش کردند.»

علی حاجی‌نژاد در زندان گوهردشت: «وقتی علی در برابر مادر قرار گرفت آثار شکنجه بر تمام بدن او دیده می‌شد. به شدت لاغر و ضعیف شده بود و در اثر شکنجه‌ها یک پایش قادر به حرکت نبود و آن را بر روی زمین می‌کشید. موهای فرق سرش ریخته بود و ریش و سبیلش مانند درویشها بلند بود. او مثل مات‌زده‌ها به مادر خیره شده بود و نمی‌توانست به‌درستی حرف بزند. چشمهایش هم به‌شدت ضعیف شده بودند. او به مادرش می‌گوید از ملاقات خبری نداشته و شکنجه‌گران همان روز صبح به او گفته‌اند “وسایلت را جمع کن و آماده‌اعدام شو”.»

محمدرضا سرادار رشتی: «پاسدار محمودی، مسئول بندهای انفرادی، ۴ساعت مداوم با کابل بر سرش می‌کوبید و فریاد می زد: ”حکم ضرب حتی الموت داریم، می‌توانیم زیر شکنجه تو را بکشیم” ابروها و گونه‌هایش به‌قدری ورم کرده بود که نمی‌توانست جایی را ببیند و برای دیدن، تا مدت‌ها مجبور بود با دستانش آنها را بالا بگیرد.»

روح‌الله ناظمی در پاسخ به علت مبارزه‌اش با رژیم به حاکم شرع زندان همدان می گوید: «برای این که دیگر کسی به جرم کتاب خواندن شلاق نخورد، برای این که بچه‌های مردم از سرما و گرسنگی نمیرند، برای این که شما اراذل و اوباش شرتان را از سر مردم کم کنید.» حاکم شرع دستور درآوردن چشم او را از حدقه صادر می‌کند و او محکوم به تقتیل(به قتل رسانده شدن با شکنجه) می‌شود. و سال‌ها بعد همبندش گزارش می‌دهد: «ابتدا تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند. سپس آرنج چپش را با چکش شکستند و هنگامی که باز هم تسلیم نشد، با بیرحمی تمام چشم چپ را از حدقه بیرون آوردند. پیکر شکنجه شده‌ی روح‌الله در این ایام بیشتر شبیه توده‌ی استخوان و پوست و گوشت متورم بود.»[۱۶][۱۷]

نامه‌ی یک دانشجوی شکنجه شده

این نامه تحت عنوان «خوب تماشا کن! صحنه‌سازی و نمایش نیست» توسط دانشجویی نوشته شده است که نامش مشخص نیست و هم اکنون نیز وضعیت نامعلومی دارد، نویسنده نامه نمی‌داند در کجا و چه وضعیتی به‌سر می‌برد. لاجوردی و حسین‌زاده (از دستیاران لاجوردی در اوین) بعد از یک هفته شکنجه پیاپی بالای سر این دانشجو می‌آیند و او را به جایی می‌برند. نویسنده نامه گفته‌است: «بعد از چرخاندن در ساختمان اوین مرا از پله‌ها به‌سمت یک زیرزمین بردند، حدس می‌زدم که‌این محل زیرزمین همان ساختمان دادستانی اوین باشد. در انتهای پله‌ها یک در آهنی بود. قبل از ورود، لاجوردی گفت: “خوب حواست را جمع کن! ما به‌این‌جا می‌گوییم سی.سی.یو! یعنی بخش مراقبت‌های ویژه! اگر وارد این‌جا شدی دیگر زنده برنمی‌گردی”. وقتی وارد شدیم بوی عجیبی، آمیخته از خون و تعفن فضا را پر کرده بود. از من خواستند که چشم‌بندم را بالا بزنم. پشت آن در آهنی یک هال بود و بعد از آن راهرو دیگری قرار داشت، در گوشه هال با صحنه تکان‌دهنده عجیبی مواجه شدم. اجساد خونین و لت‌وپارشده‌ی تعدادی زن و مرد روی هم انداخته شده بود و همگی اجساد سراپا خون‌آلود و دست و پاها یا نقاط مختلف بدنهایشان آش و لاش بود. از این بدتر در گوشة دیگر هال، جنازه‌یی را از کمر دولا کرده در یک سطل زباله فرو برده بودند. در برابر چنین منظره‌ای، من کاملاً شوکه شده بودم، گاهی می‌لرزیدم و گاهی مات و مبهوت اطرافم را نگاه می‌کردم. لاجوردی گفت: خوب تماشاکن! صحنه‌سازی و نمایش نیست. اگر باور نمی‌کنی از نزدیک نشانت می‌دهم. لاجوردی از پنجره‌ی روی درب‌ها، داخل چند تا از اتاق‌های راهرو و بعد از آن هال را به من نشان داد. در هریک از آنها صحنه‌های فجیعی درجریان بود و زندانیان را به صورت‌های مختلف شکنجه می‌کردند. در یکی از اتاق‌ها فردی را در آپولو قرار داده بودند. در اتاق دیگری یک زندانی را با شوک الکتریکی آزار می‌دادند. در یکی از این اتاق‌ها یک نفر را روی دیوار به صلیب کشیده بودند. چندنفر دیگر را از هر دو پا، یا از یک‌دست و یک‌پا به‌سقف آویخته بودند. لاجوردی مرا به شکنجه‌گران آن قسمت سپرد و آن روز به مدت چند ساعت در یکی از همان اتاق‌ها انواع آزارها و شلاق‌زدن و آویزان‌کردن را درمورد من هم اجرا کردند، اما به آن پاسخی که دنبالش بودند نمی‌رسیدند، چون من هیچ حرفی جز این نداشتم که هیچ‌کاره هستم و حتی هوادار مجاهدین هم نبوده‌ام. شب همان روز لاجوردی و حسین‌زاده دوباره آمدند و مرا با چشم بسته از آن زیرزمین به محوطه‌ی اوین بردند. آن‌جا لاجوردی از من خواست که جلو بیفتم و راه بروم. هنوز چند قدمی‌حرکت نکرده بودم که به جسمی که در هوا آویزان بود برخورد کردم. لاجوردی و حسین‌زاده هم‌زمان سرم داد کشیدند که درست راه برو! این چه طرز راه رفتن است؟ وقتی گفتم جایی را نمی‌بینم، گفتند چشم‌بندت را بردار تا خوب ببینی. به محض این که چشم‌بندم را بالا زدم، در مقابلم با صحنه وحشتناک دیگری مواجه شدم و لاجوردی گفت خوب اطرافت را تماشا کن. در میان درختان محوطه‌ی جلو دادستانی اوین بودم، جنازه ۳ مرد را دیدم که‌از درخت‌ها آویزان کرده بودند. لاجوردی گفت: نوشته‌ها را بخوان! روی بدن هرشهید پلاکی آویخته و برروی آن نام و اتهام هر یک را نوشته بودند. اتهام همگی «مجاهد» بود و تازه متوجه شدم که به‌فاصله چند متر آن طرف‌تر یک طناب با حلقه‌ی آماده از درخت دیگری آویخته‌اند. لاجوردی به من گفت: تو به مرگ محکوم شده‌ای و می‌خواهیم حکم را اجرا کنیم. قبل از این که من جواب همیشگی‌ام را که کاره‌ای نیستم تکرار کنم، حسین‌زاده نزدیک شد و در گوش من گفت: این [لاجوردی] خیلی بی‌رحم است، تو را خواهد کشت. بیا به جوانیت رحم کن، هر چه اطلاعات از خودت و سازمان داری بگو! من هم پادرمیانی می‌کنم تا جانت را نجات دهم. من که واقعاً حرفی برای گفتن نداشتم، بازهم جواب دائمی خودم را تکرار کردم. این‌جا بود که لاجوردی عصبانی شد و چشم‌هایم را به سرعت بست و دستم را گرفت و مرا کنار چهارپایه برد و گفت برو روی چهارپایه بایست. حلقه طناب دار را دور گردنم انداختند و چارپایه را با لگد از زیر پایم کنار زدند. چند لحظه بعد حالت خفگی شدیدی حس کردم که ناگهان طناب قطع شد و محکم به زمین خوردم. لاجوردی و حسین‌زاده و پاسدارهای همراهشان با سر و صدا برسرم ریختند و کتکم زدند و می‌گفتند چرا طناب را پاره کردی!؟» جریان به دار آویختن این زندانی را آن شب ۳ بار تکرار می‌کنند و در آستانه خفگی کامل طناب را رها می‌کنند. این نمایش وحشتناک و بی‌رحمانه علاوه برآثار روانی که بر روی او گذاشته بود، گردن و ستون فقراتش را تا چند سال از حالت عادی خارج کرده بود.

نمونه های دیگر: در سلسله جلساتی که تحت نام «دادگاه‌های مردم ایران» در سال۱۳۷۹ تشکیل شد، تعدادی از شاهدان شکنجه در زندان‌های رژیم آخوندی مشاهدات خود را بیان کردند. در دومین جلسه شاهدی به نام «م.ز» از لندن گفت: «یکی ازکسانی که می‌توانم نام ببرم محمد کریمی بود. او به‌شدت در بند۲۰۹ مورد شکنجه قرار گرفته بود و وقتی او را به اتاق ما آوردند از درد شدید کمر در عذاب بود. وقتی از او پرسیدم چند تا کابل خوردی، گفت یک بارش تا حدود ۴۰۰ شمردم ولی فکر می‌کنم بیشترین تعداد، حدود ۱۰۰۰ کابل بود. یک‌بار بعد از این که او را به شدت شکنجه کرده بودند تصمیم گرفتند دوباره‌او را برای شکنجه به زیر زمین ببرند از آن‌جا که نمی‌توانست راه برود در حالی‌که به‌دستانش دست بند زده بودند او را روی پله‌ها هل دادند که در نتیجه کمرش به شدت آسیب دید. ولی با این حال او را روی تخت شکنجه بردند. محمد کریمی خود از کشتی‌گیران معروف بود، می‌گفت زمانی که در زیرزمین ۲۰۹ به اتفاق چند نفر دیگر به شکل قپانی آویزان شده بود، شاهد مردن یک نفر در زیر ضربات مشت پاسداران بوده است که به خاطر این که می‌خواسته به‌توالت برود و فریاد می‌زده، او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. محمد کریمی در سال ۶۷ در قتل عام اعدام شد».[۱۲] همین شاهد در قسمت دیگر از مشاهدات خود از نورالدین عظیمی یاد می‌کند و می‌گوید: «در سال۶۳ وقتی او را به اتاق ما آوردند دو تا از انگشت‌های پایش در اثر ضربات کابل افتاده بود و انگشت کوچکش هم در حین ورزش از پایش کنده شد. درحالی که من می‌خواستم انگشتش را فشار بدهم تا شاید جلو خونریزی را بگیرم، او گفت فکر می‌کنم اگر آن را بکنیم راحت‌تر باشد تا این‌که بخواهیم برای بهداری و مثلاً بخیه تقاضا بدهیم.»[۱۸]

شاهد دیگر به نام «س.ن» از هامبورگ در هشتمین و نهمین جلسه همین دادگاه‌ها می‌گوید: «عبدالحمید صفائیان به مدت ۳۰ ساعت کابل خورده بود و تقریباً هیچ انگشتی درپاهایش باقی نمانده بود. پاهای او تا زانو داغان و بدون گوشت بود. او فقط به‌خاطر سوزاندن «قرار»ش کابل خورده بود و به‌همین خاطر به ۱۸سال محکوم و سپس در سال ۶۷ در قتل‌عام زندانیان جاودانه شد.»[۱۹]

اعترافات و مواضع مقامات جمهوری اسلامی

خمینی: «مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه می‌دهم به کسانی که تخیل این معنی را می‌کنند که کارشکنی بکنند یا این که خدای نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام می‌کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه‌اسلام . قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است.»[۲۰]

منتظری: «آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا می‌دانید عده‌ی زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی‌دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟ آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنان نمی‌رسد؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندان‌ها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندان‌ها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند آن هم نه یک روز، دو روز، بلکه ماهها؟»[۲۱] او در جایی دیگر گفت: «آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟»

محمدجواد لاریجانی معاون بین‌الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه و مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادیدر اولین اجلاس دادستان‌های کشورهای اسلامی گفت: «ما هرگز اسلام را فدای چالش‌های مربوط به حقوق بشر نمی‌کنیم.»، وی افزود: «ما انواع محکومیت‌ها را در صحنه‌ی بین‌الملل شاهد هستیم. به ما می‌گویند چرا رجم می‌کنید، ما باید رجم را برای ایرادکنندگان درست توجیه کنیم. ما انقلاب کردیم که‌احکام اسلام اجرا شود. در مواجهه با دنیا باید بدانیم که چگونه برهان بیاوریم».[۲۲]

اسدالله لاجوردی از شکنجه گران اوین
اسدالله لاجوردی از شکنجه گران اوین

اسدالله لاجوردی رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دهه‌ی شصت اعتقاد دارد که زندانی به هر وسیله ای باید توبه کند تا اعدام نشود. از گفته‌های اوست: «هرکس توبه کرده و راست می‌گوید باید به جوخه برود و ثابت کند» و یا «همه باید تواب شوند، وگرنه حکم همه طبق گفته امام اعدام است.»[۲۳] وقتی پدر یک مجاهد را دستگیر می‌کند، کارد دست پدر اسیر می‌دهد و می‌گوید: «چون پسر تو مجاهد است و الان اینجا پیش ما نیست، به جای پسرت باید چشم این یکی را در بیاوری تا ما باورکنیم که تو مجاهد نیستی.»[۲۴] او در جای دیگری می گوید: «گروهک‌های فاسدی که همه‌شان باید قلع و قمع شوند وقتی با نظام جمهوری مبارزه می‌کنند، بنا بردستور مذهبی محاربند و باید همه‌شان اعدام شوند.»[۲۵]

داوود رحمانی معروف به حاج داوود، نخستین رئیس زندان قزل‌حصار تهران بعد از انقلاب ۵۷ ایران بارها در زندان قزلحصار گفت: «خوب گوش کنید! این جا زندان جمهوری اسلامی است. پول مفت نداریم بدهیم منافق تربیت کنیم. به خدا قسم جسدهایتان را هم قیمه قیمه می‌کنیم. هیچ‌کس اینجا زنده خارج نمی‌شود مگر حزب اللهی شده باشد.»[۲۶]

ابوالقاسم خزعلی از تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی (نماینده سمنان در مجلس خبرگان قانون اساسی)، عضو سابق شورای نگهبان برای ۲۰ سال، عضو مجلس خبرگان رهبری از ابتدا تا زمان مرگ در اول خرداد ۱۳۵۹ در مشهد گفته بود: «ما تشنه به خون این‌ها (مجاهدین) هستیم باید شاهرگ‌های اینها را ببندیم ولی چون خونشان کثیف است باید بریزیم دور. کوبیدن این‌ها مهمترین کار است... این‌ها اگر در سوراخ موش باشند، بیرونشان می‌کشیم وآنها را می‌کشیم.»[۲۷] او در سخنرانی دیگری گفت: «اگر یک روزی درگیری باشد این‌ها را از بین خواهیم برد وآنها را به خلیج فارس یا بحر خزر خواهیم ریخت.»

ابوالقاسم سرحدی‌زاده که بعد از انقلاب مدتی رئیس اداره زندان‌ها بود و بعد وزیر کار شد، گفت: «مجاهدین اصالتی ندارند. اینها کسانی هستند که با همه نمودهای انقلاب مخالفت کردند... ما باید ۶ تا گورستان درست کنیم و همه‌ی آنها را دفن کرده...، با ضد انقلاب باید با خشونت سیاه مبارزه کرد. حالا مراحل نرم است.»[۲۸]

حاج داوود رحمانی
حاج داوود رحمانی از مشهورترین شکنجه گران جمهوری اسلامی

محمدرضا نقدی معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: «در زندان‌های کشور چند هزار سلول انفرادی وجود دارد... مقام رهبری هم وجود این سلول‌ها را رد نکرده و فقط گفته بیش از اندازه نباشد.» لازم به یادآوری است که او خواهرش را که از مجاهدین بوده است شخصا شکنجه کرده و به قتل رسانده است .[۲۹]

زرندی امام جمعه سابق کرمانشاه در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌اش گفت: «خدا به نیروهای انتظامی قدرت بدهد... انشاءالله حضور بیشتر داشته باشند، که دست و پای این‌هایی که امنیت جامعه را دارند از بین می‌برند... ببرند. قوه قضاییه هم انشاءالله یک چند تا از این‌هایی که شرایطش هست بیاورد در یکی از میادین، دست‌های اینها را ببرد که عبرت برای دیگران باشد. کسانی هم که به ناموس جامعه تجاوز می‌کنند، یک سنگسارهایی هم داشته باشند. با سنگسارها، با بریدن دست‌ها، یعنی این انگشت دست‌ها، من قول می‌دهم که جامعه درست شود...»[۳۰]

شکنجه در قانون اساسی

هر چند در اصل ۳۸ قانون اساسی آمده است: «هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.» اما وجود قوانینی به نام «تعزیر» یا «تنبیه» یا «حکم شرعی» در «قانون مجازات اسلامی» بصورت رسمی راه شکنجه را باز گذاشته است:

«ماده۱۳ - حد، به مجازاتی گفته می‌شود که نوع و میزان و کیفیت آن در شرع تعیین شده است.

ماده۱۴ - قصاص، کیفری است که جانی به آن محکوم می‌شود و باید با جنایت او برابر باشد.

ماده۱۵ - دیه، مالی است که‌از طرف شارع برای جنایت تعیین شده‌است.

ماده۱۶ - تعزیر، تأدیب و یا عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده‌است. از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی از مقدارحد کمتر باشد.

ماده۱۷ - مجازات بازدارنده، تأدیب یا عقوبتی است که‌از طرف حکومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین می‌گردد ازقبیل حبس، جزای نقدی، تعطیل محل کسب، لغو پروانه و محرومیت از حقوق اجتماعی و اقامت در نقطه یا نقاط معین و منع از اقامت در نقطه یا نقاط معین و مانند آن.»

و این قوانین جدای از آن است که «رجم» به عنوان یک مجازات نام شکنجه به خود نگرفته است. در قوانین مصوبه قانون اساسی تکلیف اندازه سنگ سنگسار هم مشخص شده‌است: «بزرگی سنگ در رجم نباید به حدی باشد که با اصابت یک یا دو عدد شخص کشته شود هم‌چنین کوچکی آن نباید به‌اندازه‌ای باشد که نام سنگ برآن صدق نکند». ماده۲۸۴ باب دوم «قصاص عضو»: «هرگاه شخصی که دارای دو چشم است چشم کسی را که فقط دارای یک چشم است درآورد مجنی علیه می‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و نصف دیه کامل را هم دریافت نماید، یا از قصاص یک چشم جانی منصرف شود و دیه کامل بگیرد مگر در صورتی که مجنی علیه یک چشم خود را قبلاً در اثر قصاص یا جنایتی که‌استحقاق دیه آن را داشته است از دست داده باشدکه در این مورد می‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و یا با رضایت جانی نصف دیه کامل دریافت نماید». از این فراتر در تبصره ماده۲۹۰ که مربوط به قصاص «زبان و لب» است آمده‌است: «در صورتی که فرد گویا، زبان فرد لال را قطع کند قصاص جایز نیست و تبدیل به دیه می‌شود.» ماده۱۸۳ باب هفتم قصاص که به «محاربه و افساد فی‌الارض» اختصاص دارد محارب و مفسد چنین تعریف شده: «هر کس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی وامنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی‌الارض می‌باشد.» و در تبصره۳ آن نیز تصریح کرده‌است: «میان سلاح سرد و سلاح گرم فرقی نیست.»

ماده۱۸۶: «هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن، که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می‌دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگر چه در شاخه‌ی نظامی شرکت نداشته باشند.» و در تبصره مربوط به‌این ماده تصریح شده: «جبهه‌ی متحدی که‌از گروه‌ها و اشخاص مختلف تشکیل شود، در حکم یک واحد است.» ماده۱۹۰ فصل سوم مربوط به «حد محاربه و افساد فی‌الارض»: «حد محاربه و افساد فی‌الارض یکی از چهار چیزاست. ۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- اول قطع دست راست و سپس پای چپ ۴- نفی بلد.»

در ماده‌ی بعدی (۱۹۱) انتخاب هریک از مواد چهارگانه بالا را به عهده‌ی قاضی گذاشته و تأکید کرده‌است: «خواه محارب کسی را کشته و مجروح کرده یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچ یک از این کارها را انجام نداده‌باشد.»

هیئت بررسی شکنجه و نتیجه‌ی آن

بعد از طرح گسترده‌ی موضوع شکنجه در زندان‌های نظام جمهوری اسلامی در همان سال‌های ابتدای بعد از انقلاب، خمینی دستور تشکیل هیئتی به نام «هیأت بررسی شایعه‌ی شکنجه» برای بررسی شکنجه در زندان‌ها را داد. در پایان این بررسی گزارشی منتشر شد که منکر تمام شکنجه‌های رایج شدند. در این رابطه محمد جعفری یکی مدیران روزنامه‌ی «انقلاب اسلامی» که در سال ۶۰ دستگیر شده بود گزارشی از ماوقع این هیئت ارائه داد. او در خاطرات خود بعد از آزادی از زندان می‌نویسد: «هنگامی‌که خود من بازداشت شدم و شکنجه‌ی افراد مختلف و انواع آن را مشاهده کردم و حتی افرادی را دیدم که هیأت بررسی شکنجه و شخص آقای محمد منتظری در زندان با آنها صحبت کرده و آثار شکنجه‌ای را که هنوز در بدن آنها وجود داشت، خود دیده بود. با خود گفتم: خدایا این چه روزگاری است و چطور ممکن است که شخصی در یک چنین مصاحبه‌ای به دروغ بگوید: ”در زندانها شکنجه وجود ندارد” و بعد هم ادعای دیانت واسلامیت بکند؟... در زندان افرادی که قبلاً شکنجه شده بودند برایم تعریف کردند که وقتی آقای محمد منتظری به زندان آمد و وضع ما را دید به گریه افتاد و گفت: ”مطمئن باشید که ما به‌این مسأله رسیدگی می‌کنیم.” وقتی مصاحبه‌ی او از تلویزیون پخش شد و گفت شکنجه‌ای وجود نداشته است هم ترس و هم بهت و حیرت ما را فرا گرفت... من همیشه به دنبال این کار بودم تا این که یک روز در زندان قزلحصار از محمد منتظر (یکی از فرماندهان وقت سپاه) پرسیدم: راستی تو که با محمد منتظری همیشه حشر و نشر داشتی، چه حادثه‌ای اتفاق افتاد و چطور شد که محمد حاضر شد مصاحبه کند و مسأله‌ی شکنجه را که تو خود این جا شاهد آن هستی و خودت هم مزه آن را چشیده‌ای تکذیب کند؟ محمد منتظر پاسخ داد: ”مدتها بود که به دنبال محمد بودند ولی وی حاضر نشد که بیاید و مصاحبه کند تا سرانجام آقای خمینی به او پیغام داد که برود جماران و وی را ملاقات کند. روزی که محمد پیش آقای خمینی رفت من هم با او بودم. آقای خمینی به محمد گفت: ”برو و در تلویزیون اعلام کن که مسأله‌ی شکنجه شایعه‌ای بیش نبوده‌است.” آقای محمد منتظری گفت: ”آقا شکنجه وجود دارد و من خودم افرادی را که شکنجه شده‌اند دیده‌ام.” آقای خمینی گفت: ”فعلاً اعلام کن که شکنجه وجود ندارد و این یک شایعه است حالا ما گرفتار ضدانقلابیون هستیم و انقلاب و اسلام در خطر است بعد کار درست می‌شود و وقتی حربه از دست ضدانقلاب افتاد و اسلام قدرت پیدا کرد جلو شکنجه نیز گرفته خواهد شد.” و بدین ترتیب آقای خمینی محمد را وادار کرد که بیاید و بگوید شکنجه نیست.»[۳۱]

منابع

  1. مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده است
  2. این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.
  3. فردوسی و گزارش شکنجه در ایران باستان
  4. مطالب این قسمت بطور عمده از مقاله رضا کاظم زاده روانشناس ایرانی مقیم بلژٰیک برداشت شده است
  5. هنرمند سفاک
  6. این قسمت با اندکی دخل و تصرف از جزوه یی به نام «گفتاری در باره شکنجه و زندان از مجاهدین خلق ایران بهمن 1350» گرفته شده است.
  7. شکنجه های رایج در زندان‌های ساواک
  8. آخرین شب شهید بنیانگذار اصغر بدیع زادگان از زبان سردار خیابانی
  9. روایتی از مرگ زهرا کاظمی مجید خوشدل سایت عصر نو_۸۴
  10. پیشتازان راه آزادی- طاهره حبیبی فرد
  11. به یاد مجاهد شهید مریم محمدی بهمن آبادی
  12. کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه۳۶۸
  13. کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه۳۳۰
  14. کتاب قهرمانان در زنجیر صفحه ۳۳۵
  15. کتاب قهرمانان در زنجیر صفحات۳۶۸_۳۷۲
  16. کتاب قهرمانان در زنجیرصفحه۶۴
  17. نشریه مجاهد شماره ۴۱۵ ، ۲۶ آبان ۱۳۷۷
  18. مجاهد شماره ۵۳۹_ ۲۳اسفند۷۹۱۳
  19. مجاهد شماره ۵۵۲، ۱۵خرداد۱۳۸۰
  20. خمینی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی، صحیفه نور، ج ۵، ص۳۱
  21. نامه منتظری به خمینی از کتاب خاطرات منتظری
  22. خبرگزاری ایلنا (۹خرداد۸۶)
  23. صفحه ۱۱۵ کتاب قهرمانان در زنجیر
  24. صفحه۱۰۶ کتاب قهرمانان در زنجیر
  25. مصاحبه با روزنامه‌اطلاعات (اردیبهشت۶۱)
  26. صفحه ۲۷۳ قهرمانان در زنجیر
  27. سخنرانی خزعلی در مسجد بناها در مشهد ۳۱اردیبهشت۱۳۵۹
  28. روزنامة انقلاب اسلامی ۸آذر۵۹
  29. نقدی در مصاحبه با تلویزیون نظام، ۸مرداد۷۷
  30. مجاهد۳۸۰_ ۱۱اسفند۷۶
  31. محمد جعفری جلد اول کتاب خاطرات صفحه ۲۹۹