شیخ محمد خیابانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{{جعبه اطلاعات شخصیت
|نام        =شیخ محمد خیابانی  
|نام        =شیخ محمد خیابانی
|تصویر      =شیخ محمد خیابانی.jpg  
|تصویر      =[[پرونده:تصویر شیخ محمد خیابانی.jpg]]
|توضیحات    =شیخ محمد خیابانی از انقلاببون مشروطه بود
|توضیحات    =شیخ محمد خیابانی از انقلاببون مشروطه
|سری        =  
|سری        =
|اولین_حضور =  
|اولین_حضور =
|آخرین_حضور =  
|آخرین_حضور =
|هدف        =  
|هدف        =
|ساخته_شده_توسط=  
|ساخته_شده_توسط=
|ایفای_نقش_توسط=
|ایفای_نقش_توسط=
|قسمت‌ها      =  
|قسمت‌ها      =
 
|لقب        =
|لقب        =  
|نام_مستعار =
|نام_مستعار =  
|نوع        =
|نوع        =  
|جنسیت      =
|جنسیت      =  
|سن        =۴۰ سال
|سن        =۴۰ سال  
|تاریخ_تولد =۱۲۵۹
|تاریخ_تولد =۱۲۵۹  
|تاریخ_مرگ  =۲۲ شهریور ۱۲۹۹
|تاریخ_مرگ  =۱۲۹۹  
|ویژگی      =
|ویژگی      =  
|شغل        =
|شغل        =  
|عنوان      =
|عنوان      =  
|callsign  =
|callsign  =  
|خانواده    =
|خانواده    =  
|همسر        =
|همسر        =  
|significantother=
|significantother=  
|فرزند      =
|فرزند      =  
|خویشاوند  =
|خویشاوند  =  
|آدرس      =
|آدرس      =  
|مذهب        =شیعه
|مذهب        =شیعه  
|ملیت      =ایران
|ملیت      =ایران  
|lbl21      =
|lbl21      =  
|data21    =
|data21    =  
|lbl22      =
|lbl22      =  
|data22    =
|data22    =  
|lbl23      =
|lbl23      =  
|data23    =
|data23    =  
|lbl24      =
|lbl24      =  
|data24    =
|data24    =  
|lbl25      =
|lbl25      =  
|data25    =
|data25    =  
|extra-hdr  =
|extra-hdr  =  
|lbl31      =
|lbl31      =  
|data31    =
|data31    =  
|lbl32      =
|lbl32      =  
|data32    =
|data32    =  
|lbl33      =
|lbl33      =  
|data33    =
|data33    =  
|lbl34      =
|lbl34      =  
|data34    =
|data34    =  
|lbl35      =
|lbl35      =  
|data35    =
|data35    =  
}}
}}
{{در دست ساخت|notready=true}}
'''شیخ محمد خیابانی،''' (زاده‌ی ۱۲۵۸ شمسی، برابر با ۱۸۸۰ میلادی در خامنه از توابع شهرستان شبستر، درگذشته‌ی ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ در شهر تبریز)، خیابانی از نامدارترین مجاهدان عصر مشروطه و از پیشگامان جنبش آزادیخواهی ایران است. قیام او که به مدت ۶ ماه طول کشید ادامه انقلاب مشروطیت و جنبش دفاع از آزادی و استقلال مردم ایران بود. او با نطقهای پرشور،‌ مردم آذربایجان را به مبارزه با حاکمان فاسد و خائن قاجار برمی‌انگیخت. همزمان با استبداد صغیر و مقاومتی که در تبریز علیه نیروهای دولتی شکل گرفت، خیابانی حضور فعال داشت. در این دوره یکی از اعضای انجمن ایالتی بود که به همراه مجاهدین علیه نیروهای دولتی که تبریز را در محاصره داشتند مبارزه می‌کرد. او از سوی مردم تبریز به نمایندگی دور دوم مجلس شورای ملی انتخاب شد و از جمله‌ی برجسته‌ترین اقدامات او در این دوره مخالفتش با پذیرش اولتیماتوم روسیه بود. خیابانی در مقابل قرارداد ۱۹۱۹ موضع سرسخت و میهن‌پرستانه گرفت و به مبارزه با این قرارداد برخاست.و در روز ۱۷فروردین سال ۱۲۹۹ در تبریز قیام کرده و کنترل شهر را بدست گرفت. مردم نیز به‌‌ حمایت از شیخ محمد خیابانی برخاستند و نیروهای دولتی را عقب راندند. جنبش مردم تبریز تا شهریور ماه ادامه یافت. شیخ محمد خیابانی در ۲۲شهریور ۱۲۹۹، خیابانی، به‌‌دست یکی از سران قزّاق به‌‌شهادت رسید. شیخ محمد خیابانی به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.<ref>شیخ محمد خیابانی خروش حماسه‌ها، مصطفی قلیزاده،  ص 42.</ref>
[[پرونده:شیخ محمد خیابانی.jpg|251x251px|بندانگشتی]]
 
'''شیخ محمد خیابانی، از روحانیون آزادیخواه تبریز'''  
 
زادروز: 1259 شمسی (1297قمری) ـ خامنه در نزدیکی شبستر آذربایجان


مقتول:22شهریور 1299شمسی (29ذیحجه 1338قمری) ـ تبریز
== زندگی و تحصیلات ==
شیخ محمد خیابانی  فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنه‌ای و بانو رقیه سلطان، در سال ۱۲۹۷ ق در شهرك «خامنه» واقع در ده كیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود<ref>(شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)</ref>.  پدرش  از تجار  پتروفسک ـ مرکز داغستان ـ بود. دوران کودکی و نوجوانی خبابانی در گیرودار انقلاب  مشروطه سپری شد. شیخ محمد بعد از اتمام دوران تحصیلات  ابتدایی برای کار  به نزد پدر خود می‌رود و مشغول کار میشود. او بعد از مدتی مجددا به زادگاه  خود برمیگردد و به ادامه‌ی تحصیل می‌پردازد.  خیابانی دوره‌ی عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی ‌سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی فرا گرفت. <ref>(شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)</ref>  او تنها به فراگیری علوم دینی اکتفا نکرد و  ریاضیات، حکمت، طبیعیات، تاریخ و ادبیات را نیز آموخت و در اندک مدتی به مدارج علمی نائل شد و در مدرسه‌ی طالبیه‌ی تبریز به تدریس پرداخت. خیابانی در مسجد خاله‌اوغلی درس هیئت بطلمیوسی میداد و در همان زمان هم پیشنماز مسجد بود.  عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بوده‌ است.احمد کسروی در تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان می‌نویسد که  وقتیمردم تبریز دو سردار خود را راهی تهران کردند شهرهای مسیر حرکت کاروان ستارخان و باقرخان جشن و سرور بپا کردند و مقدم این دو سردار را گرامی داشتند. « زنجانیان که در میهمان نوازی بنامند به پیشواز و پذیرایی بسیار با شکوهی برخاستند و سه روز میهمانیهای بزرگی دادند. پیدا بود ایرانیان ارج جانفشانی‌های ستارخان را نیک میشناسند. در اینجا شادروانان نوبری و خیابانی از تهران رسیدند. دارالشوری اینان را برگزیده و به نمایندگی از سوی خود فرستاده بود. <ref>تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ‌ صفحه‌ی ۱۱۳</ref>


آرامگاه: شهر ری ـ در جوار بقعه شاه عبدالعظیم تهران.
== قیام خیابانی ==
در فاصله‌ی انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، ایران شاهد جنبشها و مبارزات بسیاری برای کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی بود. این جنبشها در ادامه‌ی جنبش مشروطه بود. احمد کسروی در تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان می‌نویسد: <blockquote>«خبابانی همچون بسیار دیگران آرزومند نیکی ایران می‌بود و یگانه راه آنرا بدست آوردن سررشته‌داری( حکومت) می‌شناخت که ادارات را به هم زند و از نو سازد و قانون‌ها را دیگر گرداند. چنانکه در همان هنگام میرزا کوچک‌خان در جنگل به همین آرزو می‌کوشید.»<ref>تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ‌احمد کسروی ـ صفحه‌ی۸۶۵</ref> از این رو بود که خیابانی به قیام دست زد و با تأسیس حزب دموکرات توانست آزادیخواهان را گرد هم آورد. در ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شمسی دمکرات‌های تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی ادارات شهر و مراکز حکومتی را متصرف شدند و مأموران حکومت مرکزی را اخراج نمودند.<ref>فرزاد (عباس زاده)،‌حسین؛ نطق های شیخ محمد خیابانی، (بخش اول)،‌انتشارات محمد علی علمی، تهران، 1323</ref> روز بعد عده‌ای از مجاهدین قدیمی به خیابانی پیوستند و دانش آموزان مدارس به بازارها ریخته دکان‌ها و مغازه‌ها را به تعطیلی کشاندند و چون سربازان و پاسبانان بلدیه چند ماه حقوق نگرفته بودند، آنان را برای دریافت حقوق خود به مرکز قیام (اداره روزنامه تجدد) دعوت نمودند و بدین ترتیب پاسبانان را با خود همراه کردند. خیابانی و یارانش بعد از تصرف کامل شهر، در روز ۱۹ فروردین ۱۲۹۹ شمسی بیان نامه‌ای از طرف «هیأت مدیره اجتماعات» به دو زبان فارسی و فرانسه صادر کردند.<ref>شمیم، علی اصغر؛ ایران در دوره سلطنت قاجار، زریاب، تهران، 1379</ref>در این بیان نامه آمده بود: «آزادیخواهان شهر تبریز به واسطه تمایلات ارتجاعی که در یک سلسله از اقدامات ضد مشروطیت حکومت محلی تجلی می‌نمود و در مرکز ایالت آذربایجان با یک طرز اندیشه قطعیت گرفته بود، به هیجان آمده با قصد اعتراض و پروتست شدید و متین قیام نموده‌اند. آزادی خواهان تبریز اعلام می‌دارند که تمامت پروگرام [=برنامه و هدف] آنان عبارت است از تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مأمورین حکومت، رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیه را که چگونگی آن را معین می‌نماید به طور صادقانه مرعی و مجرا دارند. آزادی‌خواهان کیفیت فوق‌العاده باریک وضعیت حاضره را تقدیر [=ارزیابی] کرده مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله باشد برقرار دارند. در دو کلمه پروگرام آزادی خواهان عبارت از این است: برقرار داشتن آسایش عمومی، از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت.»<ref>آذری، علی؛ شیخ محمدخیابانی، ‌بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، تهران، 1354</ref></blockquote>


'''شیخ محمد خیابانی'''( ۱۲۵۹- ۱۲۹۹) در انقلاب مشروطه از اعضای انجمن ایالتی آذربایجان بود. در مجلس دوم وقتی روسها در آذر ۱۲۹۰ برای اخراج مورگان شوستر آمریکایی، رئیس مالیه ایران، به دولت صمصام السلطنه بختیاری اولتیماتوم دادند، او و دموکراتهای همفکرش به تلاش برای جلوگیری از تصویب آن در مجلس پرداختند. خیابانی در یک سخنرانی یک ساعته دخالتهای روسیه تزاری در ایران را محکوم کرد. این تلاشها باعث شد که اولتیماتوم روسها د رمجلس رد شود. اما دولت وقت و ناصرالملک، نایب السلطنه احمدشاه، که اولتیماتوم را پذیرفته بودند، به کینه این گستاخی مجلس دوم را بستند و فعالیت سیاسی خیابانی و دموکراتها در تبریز تا پیروزی انقلاب فوریه ۱۹۱۷ (اسفند۱۲۹۵شمسی) و سقوط حکومت تزاری با موانع و دشواری روبروشد.
== تأسیس کمیته‌ی دمکراتیک ==
بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ (اسفند ۱۲۹۵) در روسیه و سقوط خاندان رومانُف سیاست روسیه‌ی تزاری در مورد ایران تغییر کرد. مردم ایران به خاطر فروپاشی حکومت تزاری غرق شادی بودند. خیابانی در این زمان دوستان آزادی‌خواه و مبارز خود را گرد هم آورده و کمیته‌ای تشکیل داد. شالوده‌ی این کمیته از دوران مشروطه در تبریز پی‌ریزی شده بود که توسط  مجاهدان مشروطه‌خواه تبریز انجام گرفته‌بود ولی اکنون پنج سال بود که به حالت تعلیق در آمده‌بود. احمد کسروی می‌نویسد: بسیاری از سران دموکرات برنمی‌تافتند که خیابانی بکار بزرگی برخیزد و بنام گردد و از روی رشک خرده‌گیری می‌نمودند. کسانی هم با وثوق الدوله پیوستگی داشتند و به هواداری از او، از بد‌گویی باز نمی‌ایستادند. کسروی همیچنین در باره‌ی زیرکی شیخ محمد خیابانی می‌نویسد که بعد از فروپاشی تزار دست به تأسیس کمیته‌ی دموکرات تبریز زد. <blockquote>«در سال ۱۲۸۸ که جنگها با محمد علی میرزا و سپاه او به پایان رسید کسانی دسته‌ی دموکرات را در ایران بنیاد نهادند و چون زمانی بود که مردم بر سر پا می‌بودند و یک چیز تازه‌ای که از اروپا می‌رسید بی‌آنکه در بند فهم معنای درست آن و شناختن نیک از بد باشند رو می‌آورند و در اندک زمانی در بیشتر شهرها کمیته‌ها و حوزه‌ها بنام دموکرات برپا گردید... در تبریز هم چون روسیان چیره شدند سران دموکرات یا کشته شدند و یا گریختند و یا به یکبار خود را نهفته داشتند.» <ref>تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه‌ی ۶۷۷</ref> </blockquote>اما بعد از انقلاب روسیه بود که سالداتها در شهرهای ایران به هواداری از آزادیخواهان برخاستند و کمیته‌ها برپا کردند. در این هنگام خیابانی با چند تنی بنام دسته دموکرات بمیان آمدند و چنین وانمودند که کمیته‌ای که در سال ۱۲۹۰ بوده برپاست و ینام آن بگرد آوردن آزادیخواهان برخاستند.<ref>تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ  صفحه‌ی۶۷۷</ref>[[پرونده:نشریه تجدد.jpg|جایگزین=نشریه تجدد|بندانگشتی|نشریه تجدد]]خیابانی  بعد از تشکیل کمیته‌ی دموکرات در فروردین ۱۲۹۶ نشریه‌ی تجدد را منتشر کرد. از بیستم فروردین روزنامه تجدد شروع به کار می‌کند. دارنده‌ی آن شادروان خیابانی ولی نوشتنش با دیگران بود.


== تاسیس فرقه دمکراتیک ==
خیابانی در شماره ۱۰ اردیبهشت «تجدّد» نخستین مقاله‌ی خود را با عنوان «چه باید کرد؟ تکیه گاه خونخواران ازپا درافتاده، نور حقیقت خواهد تابید» منتشر کرد. او در شماره ۱۰خرداد «تجدّد» در مقاله یی با عنوان «ایران و روسیه آزاد» از «انقلاب جدید انسانیّت پسند» فوریه و نور امیدی که این رویداد در قلب ایرانیان تابانیده است، یاد کرد.<ref name=":0">نشریه مجاهدشماره۳۱تاریخ۱۴فروردین۱۳۵۹ - شیخ [[شیخ محمدخیابانی فریاد رسای جنبش ”آزادی ستان“|محمدخیابانی]]</ref>
     پس از انقلاب فوريه 1917 (اسفند 1295) در روسيه و سقوط خاندان رومانُف و رهاشدن قسمتهاي شمالي ايران از نفوذ روسيه تزاري, «فرقه دموكرات» در فروردين 1296 در تبريز توسّط خياباني و اسماعيل نوبري تأٌسيس شد و نشريه يي نيز به نام «تجدّد» به عنوان ارگان آن انتشار يافت.  


 خياباني در شماره 10 ارديبهشت «تجدّد» نخستين مقاله خود را با عنوان «چه بايد كرد؟ تكيه گاه خونخواران ازپا درافتاده, نور حقيقت خواهد تابيد» منتشر كرد.  او در شماره 10خرداد «تجدّد» در مقاله يي با عنوان «ايران و روسيه آزاد» از «انقلاب جديد انسانيّت پسند» فوريه و نور اميدي كه اين رويداد در قلب ايرانيان تابانيده است, ياد كرد. 
== افکار خیابانی ==
شیخ محمد خیابانی را میتوان از پایه‌گذاران بنای تجدد در ایران نام برد. او با ادراک به نیازهای اجتماعی مردم و با توجه به دوران دگردیسی سیاسی که در جامعه بوجود آمده بود منشاء این تجدد را در بیداری جامعه می‌دانست. افکار او بود که منجر به تأسیس اولین مدرسه‌ی غیر مکتبی، راه‌اندازی اولین شهرداری در ایران و سالنهای سینما و تأتر شد. «نگاهی به نوشتارهای «روزنامه تجدد»، ارگان حزبی خیابانی - که در آن زمان بانوان نیز در آن شاغل بودند - گویای اندیشه های اوست.»<ref>گفتگو با فرامرز خیابانی نوه‌ی پسری شیخ محمد خیابانی</ref>  نظریات استقلال طلبانه‌ی شیخ محمد خیابانی در مورد سیاست  به روشنی بیانگر  افکار او در  مورد تحکیم حاکمیت ملی و استقلال در  سیاست خارجی و داخلی  است. از اندیشه‌ی غرور ایرانی، خودباوری و منزلت ملی اوست که می‌گوید:«پلتیک ایران مال ایران است. وزارت خارجه‌ی ایران نیز باید مال ایران باشد». او پایه‌ی شرافت را استقلال می‌داند و می‌گوید: «استقلال هر ملتی شرافت اوست»،  «ایران را ایرانی باید آزاد کند» و یا می‌گوید: «ای ایران لایموت، سرت را بلند دار و زنده و پاینده باش»


== میتینگ‌های خیابانی ==
== میتینگ‌های خیابانی ==
     خیابانی در نخستين ميتينگي كه در 26مهر 1296 در صحن «تجدّد» برگزار كرد, ضمن پرخاش به محتكران گندم, كه قحطي نان را در تبريز باعث شده بودند, بر لزوم انتخابات و بازگشايي مجلس تأكيد كرد.
خیابانی در نخستین میتینگی که در ۲۶ مهر ۱۲۹۶ در صحن «تجدّد» برگزار کرد، ضمن پرخاش به محتکران گندم، که قحطی نان را در تبریز باعث شده بودند، بر لزوم انتخابات و بازگشایی مجلس تأکید کرد.


 چند ماه بعد, دموكراتهاي تبريز در ميتينگ ديگري كه در 12آذر در اعتراض به انتخاب سه وزير ـ وثوق الدّوله, قوام السّلطنه و امين الملك ـ در دولت عين الدّوله برگزار كردند, در تلگرامي كه در پايان ميتينگ براي عين الدّوله فرستادند, تأكيد كردند كه «اهالي آذربايجان ميگويند مادامي كه يك كابينه كاملالصلاح و طرف اعتماد تشكيل نيافته, اوامر مركز را لازم الاتّباع نخواهند شناخت» '''(1).'''
چند ماه بعد، دموکراتهای تبریز در میتینگ دیگری که در ۱۲ آذر در اعتراض به انتخاب سه وزیر ـ وثوق الدّوله، قوام السّلطنه و امین الملک ـ در دولت عین الدّوله برگزار کردند، در تلگرامی که در پایان میتینگ برای عین الدّوله فرستادند، تأکید کردند که «اهالی آذربایجان میگویند مادامی که یک کابینه کامل‌الصلاح و طرف اعتماد تشکیل نیافته، اوامر مرکز را لازم الاتّباع نخواهند شناخت»<ref>قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز - شیخ [[علی آذری، چاپ ۱۳۶۲, ص۱۵۴|محمدخیابانی]]</ref>


  در دوّم ديماه, در تجمّع ديگري با حضور ده هزار نفر از مردم تبريز, اعلام كردند تا «كابينه يي ملّي متشكّل از عناصر صالحه و حائز اعتماد آزاديخواهان» روي كار نيايد, به اعتراض ادامه خواهند داد.
در دوّم دیماه، در تجمّع دیگری با حضور ده هزار نفر از مردم تبریز، اعلام کردند تا «کابینه یی ملّی متشکّل از عناصر صالحه و حائز اعتماد آزادیخواهان» روی کار نیاید، به اعتراض ادامه خواهند داد.


      در اثر اعتراضهاي پياپي مردم تبريز, كابينه عين الدّوله در 18ديماه استعفا داد و به جايش كابينه مستوفيالممالك روي كار آمد كه مورد حمايت دموكراتها بود.
در اثر اعتراضهای پیاپی مردم تبریز، کابینه عین‌الدّوله در ۱۸دیماه استعفا داد و به جایش کابینه مستوفی‌الممالک روی کار آمد که مورد حمایت دموکراتها بود.<ref name=":0" />


== خیابانی نماینده اول تبریز ==
== خیابانی نماینده‌ی اول تبریز ==
   بعد از پايان جنگ جهانی اول در آذر1297 شمسی, دولت وثوقالدّوله روي كار آمد. از آن جا كه انتخابات مجلس به يك خواست مشترك عمومي تبديل  شده بود, وثوق الدّوله تصميم گرفت در جريان برگزاري انتخابات, با كمك اداره نظميّه كاري كند كه طرفداران دولت به نمايندگي برگزيده شوند.  
بعد از پایان جنگ جهانی اول در آذر۱۲۹۷ شمسی، دولت وثوق‌الدّوله روی کار آمد. از آن جا که انتخابات مجلس به یک خواست مشترک عمومی تبدیل شده بود، وثوق‌الدوله تصمیم گرفت در جریان برگزاری انتخابات، با کمک اداره نظمیّه کاری کند که طرفداران دولت به نمایندگی برگزیده شوند.


   در انتخابات آذربايجان,  كه در شهريور 1298 برگزارشد, با وجود فشار اداره نظميّه, 6تن از 9نماينده آذربايجان از دموكراتها بودند. خياباني رأي اول را در  تبريز به دست آورد و به نمايندگي مجلس برگزيده شد.  
در انتخابات آذربایجان، که در شهریور۱۲۹۸ برگزارشد، با وجود فشار اداره نظمیّه، ۶تن از ۹نماینده آذربایجان از دموکراتها بودند. خیابانی رأی اول را در تبریز به دست آورد و به نمایندگی مجلس برگزیده شد.


   در تهران نيز هر 12نماينده برگزيده شده, از دموكراتها بودند. به علّت انتخاب نمايندگان دموكرات و بيم ايجاد دوباره جوّي كه دموكراتها در مجلس دوم به وجود آورده بودند, وثوق الدّوله حاضر نشد مجلس چهارم را بازكند (مجلس چهارم, بعدها, در دوره نخست وزيري قوام السّلطنه, در تيرماه 1300 بازشد).
در تهران نیز هر ۱۲نماینده برگزیده شده، از دموکراتها بودند. به علّت انتخاب نمایندگان دموکرات و بیم ایجاد دوباره جوّی که دموکراتها در مجلس دوم به وجود آورده بودند، وثوق‌الدّوله حاضر نشد مجلس چهارم را بازکند (مجلس چهارم، بعدها، در دوره نخست وزیری قوام‌السّلطنه، در تیرماه ۱۳۰۰ بازشد).


 وثوقالدّوله, هم چنين, رئيس اداره نظميّه تبريز را معزول كرد و به جاي او يك نفر سوئدي به نام ماژور بيورلينگ را براي اداره نظميّه به تبريز فرستاد و او را مأمور كرد كه از فعاليّت دموكراتها در تبريز جلوگيري كند
وثوق‌الدّوله، هم چنین، رئیس اداره نظمیّه تبریز را معزول کرد و به جای او یک نفر سوئدی به نام ماژور بیورلینگ را برای اداره نظمیّه به تبریز فرستاد و او را مأمور کرد که از فعالیّت دموکراتها در تبریز جلوگیری کند


     در اوّلين كنفرانس ايالتي فرقة دموكرات در 22اسفند, اعضاي كميته محلي تبريز انتخاب شدند. خياباني در اين كنفرانس به عنوان رئيس كميته برگزيده شد. اين كميته كليه فعاليتهاي فرقه در تبريز را زير نظر خود قرار داد. در آخرين روز سال, ميتينگ 20هزار نفره يي عليه انگليس و مُهره دست نشانده اش, وثوق الدّوله, در تبريز برگزار شد. شعار اصلي ميتينگ «مرده باد انگليس» بود.
در اوّلین کنفرانس ایالتی فرقة دموکرات در ۲۲ اسفند، اعضای کمیته محلی تبریز انتخاب شدند. خیابانی در این کنفرانس به عنوان رئیس کمیته برگزیده شد. این کمیته کلیه فعالیتهای فرقه در تبریز را زیر نظر خود قرار داد. در آخرین روز سال، میتینگ ۲۰هزار نفره‌ای علیه انگلیس و مُهره دست نشانده‌اش، وثوق الدّوله، در تبریز برگزار شد. شعار اصلی میتینگ «مرده باد انگلیس» بود.<ref name=":0" />


== پیروزی قیام در تبریز ==
== پیروزی قیام در تبریز ==
     روز 16فروردين 1299 اداره نظميّه تبريز يكي از طرفداران دموكراتها را به جرم پخش اعلاميه در هواداري از شوروي دستگير كرد. مردم تبريز در بين راه فرد دستگيرشده را نجات دادند و به ساختمان «تجدّد», كه پايگاه دموكراتها بود, بردند.    
روز ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ اداره نظمیّه تبریز یکی از طرفداران دموکراتها را به جرم پخش اعلامیه در هواداری از شوروی دستگیر کرد. مردم تبریز در بین راه فرد دستگیرشده را نجات دادند و به ساختمان «تجدّد»، که پایگاه دموکراتها بود، بردند.
 
به دستور رئیس نظمیّه ساختمان «تجدّد» محاصره شد و به دنبال آن اعتراضهای مردم علیه محاصره دموکراتها شدّت یافت، به طوری که رئیس نظمیّه و معاون او، که هر دو سوئدی بودند، از ترس جان شهر را ترک کردند. بعد از رفتن آن دو، نظمیّه به «هیئت مدیره اجتماعات»، که خیابانی در رأس آن بود، تسلیم شد و شهر، به دست دموکراتها افتاد. قیام تبریز پس از دو روز به پیروزی رسید.
 
روز ۱۹ فروردین «هیئت مدیره اجتماعات»، که روز قبل انتخاب شده و اداره امور شهر را عهده‌دار بود، بیانیه‌یی به زبانهای فارسی و فرانسه انتشار داد.
 
در این بیانیه، علت قیام «وجود تمایلات ارتجاعی»، «اقدامات ضدّ مشروطیّت حکومات محلّی» و تلاش برای «تحصیل یک اطمینان تامّ و کامل از این حیث که مأمورین حکومت رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیّه را… به طور صادقانه، مرعی و مُجری دارند»، اعلام شده بود. در پایان بیانیه، بر دو هدف اصلی تکیه شده بود: «برقرارداشتن آسایش عمومی» و «از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطیّت».
 
«هیاٌت مدیره اجتماعات» برای ازمیان بردن قحطی نان، کمیسیونی به نام «کمیسیون آذوقه» تشکیل داد. کار این کمیسیون، خرید گندم از روستاها و واگذارکردن آن به ۱۲۰مغازه نانوایی تبریز بود.
 
در هر محلّه نیز کمیسیونی به نام «کمیسیون کویها» به وجود آوردند که کار آن جلوگیری از خرید نان توسّط ثروتمندان بود. به افراد نیز کوپن دادند که در ازای آن نان بگیرند. ثروتمندان حق استفاده از آن کوپنها را نداشتند.


    به دستور رئيس نظميّه ساختمان «تجدّد» محاصره شد و به دنبال آن اعتراضهاي مردم عليه محاصره دموكراتها شدّت يافت, به طوري كه رئيس نظميّه و معاون او, كه هر دو سوئدي بودند, از ترس جان شهر را ترك كردند. بعد از رفتن آن  دو, نظميّه به «هیأت  مديره اجتماعات», كه خياباني در رأس آن بود, تسليم شد و شهر, به دست دموكراتها افتاد. قيام تبريز پس از دو روز به پيروزي رسيد.
برای تأمین هزینه‌های عمومی، «کمیسیون اِعانه» به وجود آمد که از توانگران، به دلخواه یا به زور، پول میگرفت. «کمیسیون اعانه»، هزینه دو بنیاد دیگر با نامهای «دارالمساکین» (=خانه بینوایان) و «دارالعَجَزه» (=خانه ناتوانان) را تأمین میکرد.<ref name=":0" />


     روز 19فروردين «هيأت مديره اجتماعات», كه روز قبل انتخاب شده و اداره امور شهر را عهده دار بود, بيانية يي به زبانهاي فارسي و فرانسه انتشار داد.  
== کشمکش با دولت مرکزی ==
وثوق الدّوله برای خاموش کردن شور آزادیخواهی در تبریز، عین الدّوله را به عنوان والی آذربایجان به تبریز روانه کرد. عین الدّوله یکبار هم بخت خود را در شکست دادن ستّارخان دلاور آزموده و تیرش به سنگ خورده بود. انتخاب او یکی از عوامل بالاگرفتن جنبش در تبریز بود.


  در اين بيانيه, علت قيام «وجود تمايلات ارتجاعي», «اقدامات ضدّ مشروطيّت حكومات محلّي» و تلاش براي «تحصيل يك اطمينان تامّ و كامل از اين حيث كه مأمورين حكومت رژيم آزادانه مملكت را محترم و قوانين اساسيّه را... به طور صادقانه, مرعي و مُجري دارند», اعلام شده بود. در پايان بيانيه, بر دو هدف اصلي تكيه شده بود: «برقرارداشتن آسايش عمومي» و «از قوّه به فعل درآوردن رژيم مشروطيّت».
عین الدّوله روز ۳۰ فروردین ۱۲۹۹ وارد تبریز شد. خیابانی با این که خود را فرمانبردار حکومت مرکزی میشمرد، اعتنایی به او نکرد و در سخنرانیش در همان روز ورود عین الدّوله، تأکید کرد که «ورود اشخاص هیچگونه تأثیری در مرام و عقاید ما نخواهد داشت». امّا، عین الدّوله هشتادساله، دیگر دل و دماغ درافتادن با آزادیخواهان تبریز را نداشت. روز ۲۷ خرداد خیابانی در پایان نطق خود اعلام کرد که عمارت «عالی قاپو»، که ویژه اقامت ولیعهد و خانواده او بود و اکنون عین الدّوله در آن اقامت داشت، میبایست تخلیه و عمارت آن مرکز فعالیّت دولت ملّی شود. دو سه روز بعد از این سخنرانی عین الدّوله عالی قاپو را به سوی تهران ترک کرد.


     «هياٌت مديره اجتماعات» براي ازميان بردن قحطي نان, كميسيوني به نام «كميسيون آذوقه» تشكيل داد. كار اين  كميسيون, خريد گندم از روستاها و واگذاركردن آن به 120مغازه نانوايي تبريز بود.
روز سوم تیرماه، خیابانی و مردم به عالی قاپو رفتند و عالی قاپو مرکز امور سیاسی جنبش شد. در آن روز جشنی در عالی قاپو برگزارشد که در آن سرود «مارسهیز» (سرود ملّی فرانسه) و سرودهای دیگر نواخته شد. از آن پس، «هیئت مدیره اجتماعات» جای خود را به حکومت ملّی داد که خیابانی در رأس آن قرارداشت.


    در هر محلّه نيز كميسيوني به نام «كميسيون كويها» به وجود آوردند كه كار آن جلوگيري از خريد نان توسّط ثروتمندان بود. به افراد نيز كوپن دادند كه در ازاي آن نان بگيرند. ثروتمندان  حق استفاده از آن كوپنها را نداشتند.  
در همین روزها، کابینه وثوق الدّوله سقوط کرد. در روز ۷تیرماه مشیرالدّوله نخست وزیر شد و در روز ۱۲تیرماه کابینه خود را به احمدشاه قاجار معرّفی کرد. خیابانی در همین روز ضمن اشاره به این که قیام تبریز باعث روی کارآمدن «این هیئت استقلال خواه» شده است، گفت که این کابینه «میخواهد استقلال مملکت را نگهداری کند». درواقع، خیابانی، قبلاً، اعلام کرده بود که «ما علیه این حکومت که قرارداد خانمان برانداز وثوق الدّوله و انگلیس را (=قرارداد ۱۹۱۹م) منعقد کرده، قیام کرده ایم… تا زمانی که دولت ملّی و وطن‌پرست روی کارنیاید و به اصلاحات اساسی دست نزند و استقلال کشور را تحکیم نکند و قانون اساسی را مُجری ندارد، دست از قیام برنخواهیم داشت»<ref>دو مبارز جنبش مشروطه - شیخ [[رئیس نیا و ناهید، ص ۲۹۳|محمدخیابانی]]</ref> و مشیر الدّوله نیز در اعلامیه یی تأکید کرد تا زمانی که مجلس قرارداد ۱۹۱۹ را تصویب نکند، قابل اجرا نیست. او هم چنین، انتخابات مجلس را که در دوره نخست وزیری وثوق الدّوله، برای به تصویب رساندن قرارداد مزبور با زور و فشار برگزار شده بود، باطل اعلام کرد و کلّیه مستشاران انگلیسی را، که طبق قرارداد ۱۹۱۹ به ایران آمده بودند، به استثنای ماٌمور رسیدگی به حسابهای شرکت نفت، اخراج کرد. بدین ترتیب، خیابانی در آغاز فریفته «وجاهت ملّی» مشیر الدّوله شده بود، ولی، بعدها او را بهتر شناخت و در روز ۲۸ مرداد در سخنرانیش گفت: «هیئت جدید حائز آن صلاحیّت نیست که اراده ملّت را تحت کنترل خود درآورد».<ref name=":0" />


براي تأمين هزينه هاي عمومي, «كميسيون اِعانه» به وجود آمد كه از توانگران, به دلخواه يا به زور, پول ميگرفت. «كميسيون اعانه», هزينه دو بنياد ديگر با نامهاي «دارالمساكين» (=خانه بينوايان) و «دارالعَجَزه» (=خانه ناتوانان) را تأمين ميكرد.
== گارد تجدد ==
[[پرونده:شیخ محمد خیابانی و یارانش.jpg|جایگزین=شیخ محمد خیابانی و یارانش|بندانگشتی|شیخ محمد خیابانی و یارانش]]
خیابانی از همان آغاز پیروزی قیام پی برده بود که برای حفظ دستاوردهای جنبش در کنار کار آگاهی بخش برای تربیت نفوس، خشونت هم لازم است: و «ترحّم بر غاصبین حقوق جماعت، خیانت بر جماعت است». او در روز ۱۸ اردیبهشت گفت: «ما اصلاحات جذریّه (رادیکال) را در داخل مملکت خواهیم نمود، ایران را آزاد خواهیم کرد؛ ما نمیترسیم، ما را همیشه در صف اوّل جنگ دیده اند. وقتی که به نام خود و رفقای خود اعلام میکنم که ما حاضر برای مردن در راه آزادی و استقلال هستیم، هم‌معنی "حاضربودن", هم‌معنی "مردن" و هم‌معنی "آزادی و استقلال" را خوب میدانیم. ما دموکراتها مصمّم هستیم که دیگر نگذاریم شارلاتانهای دولتی و ملّتی بر جان دموکراسی مسلّط شوند. برای وصول بر این مقصود بزرگ شدّت به خرج خواهیم داد».


== خیابانی دشمن «تجزیه طلبی» ==
در روز ۱۲خرداد، باز، بر این نکته پای فشرد: «در جایی که آتیه هیئت اجتماع در گرو باشد، دست ما نخواهد لرزید و خونین ترین عملیّات جرّاحی را با متانت قلب انجام خواهیم داد».
     خياباني در سخنرانيش در روز 16ارديبهشت 1299 اعلام كرد كه از اين پس, نام آذربايجان به «آزاديستان» تبديل ميشود.  


كسروي در «تاريخ هيجده ساله آذربايجان» درباره اين نامگذاري مينويسد: «در اين هنگام, نام آذربايجان يك دشواري پيدا كرده بود, زيرا, پس از به هم خوردن امپراتوري روس, تركي زبانان قفقاز در باكو و در آن پيرامونها جمهوري كوچكي پديد آورده, آن را "جمهوري آذربايجان" ناميده بودند. آنسو, بنيانگذاران جمهوري اميد و آرزوشان چنين ميبود كه با آذربايجان يكي گردند, از اينرو, نام را براي سرزمين و جمهوري خود برگزيده بودند. آذربايجانيان كه به چنان يگانگي خرسندي نداشته و از ايرانيگري چشمپوشي نمي خواستند, از نامگذاري قفقاز, سخت, رنجيدند... كساني ميگفتند بهتر است ما نام استان خود را ديگر گردانيم. همان پيشنهاد "آزاديسِتان" از اين راه بوده است». 
در راستای این خواست، او در روز ۲۰مرداد تشکیل «گارد تجدّد» را برای «نگهبانی و مدافعه منافع قیام» اعلام کرد و از روز ۲۸ مرداد اسم‌نویسی آغاز شد. خیابانی در نطق روز ۲۸ مرداد خود گفت: «فرماندهی آن گارد برعهده من خواهد بود و در صف اوّل آن من خواهم جنگید. ما با صدای رسا می گوییم… یک جماعت فدایی را هیچ قوّه یی نمی‌تواند مغلوب کند».<ref name=":0" />


خياباني بارها بر اين كه «آذربايجان, جزء اِنفِكاك ناپذير ايران است», پافشاري كرده و آن را ايالتي از ايالتهاي ايران شمرده است. او براي ترميم خرابيهاي ناشي از جنگ اول جهاني در آن ايالت, از دولت مركزي كمك طلب ميكرد (ازجمله, در سخنراني 17خرداد1299).
== نطق‌های خیابانی ==
قیام خیابانی از پیروزی تا سقوط، (از ۱۸ فروردین تا ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ شمسی) پنج ماه و چند روز به درازا کشید. در این مدّت، خیابانی صد و چند «نُطق» ایراد کرد. عصرها در «تجدّد» و سپس، در «عالی قاپو» برای مردم سخن میگفت و از مردم میخواست از آن به عنوان رهنمودِ عمل خود استفاده کنند. این نطقها پر از کلمات عربی و فرانسه بود. به یقین، عامه مردم تبریز در آن دوره ـ که به زحمت به فارسی سخن میگفتند و حتّی، اکثریت عظیم مردم از انجام همین کار نیز ناتوان بودند ـ بهره چندانی از این‌گونه نطقها نمیبردند.


    خياباني به علت عشق به ايران و زبان رسمي كشور, دستور داده بود در تمام مدارس آذربايجان به فارسي تدريس شود. «تجدّد», ارگان دموكراتهاي آذربايجان و مجلّة «آزاديستان», كه مجلّه ادبي وابسته به دموكراتها بود, به زبان فارسي نوشته ميشدند. خود او نيز به زبان فارسي سخن ميگفت و كلّيه صد و چند نطقي كه از او به جامانده, به زبان فارسي است.
کسروی در «تاریخ هیجدهساله آذربایجان» (صفحه ۸۷۱) از این زاویه نیز به خیابانی ایراد میگیرد که چرا چیزی را که مردم نمی فهمند، میگوید و به عنوان مثال، بخشی از یکی از نطقهای او را میآورد.


== کشمکش با دولت مرکزی ==
خیابانی اوّلین نطقش را در روز ۲۸ فروردین ۱۲۹۹ درباره «مرام دموکراتها، اپورتونیسم و رادیکالیسم» ایراد کرد. آخرین سخنرانی او نیز روز اول شهریور، سه هفته قبل از شهادتش، ایراد شد. درونمایه اصلی این نطقها، علاوه بر اشاره به رویدادهای روز، تکیه بر چند موضوع عمده یی است که در زیر به آن اشاره میشود.<ref name=":0" />
     وثوق الدّوله براي خاموش كردن شور آزاديخواهي در تبريز, عين الدّوله را به عنوان والي آذربايجان به تبريز روانه كرد. عين الدّوله يكبار هم بخت خود را در شكست دادن ستّارخان دلاور آزموده و تيرش به سنگ خورده بود. انتخاب او يكي از عوامل بالاگرفتن جنبش در تبريز بود.


 عين الدّوله روز 30فروردين 1299 وارد تبريز شد. خياباني با اين كه خود را فرمانبردار حكومت مركزي ميشمرد, اعتنايي به او  نكرد و در سخنرانيش در همان روز ورود عين الدّوله, تأكيد كرد كه «ورود اشخاص هيچگونه تأثيري در مرام و عقايد ما نخواهد داشت». امّا, عين الدّوله هشتادساله, ديگر دل و دماغ درافتادن با آزاديخواهان تبريز را نداشت. روز 27خرداد خياباني در پايان نطق خود اعلام كرد كه عمارت «عالي قاپو», كه ويژه اقامت وليعهد و  خانواده او بود و اكنون عين الدّوله در  آن اقامت داشت, ميبايست تخليه و عمارت آن مركز فعاليّت دولت ملّي شود. دو سه روز بعد از اين سخنراني عين الدّوله عالي قاپو را به سوي تهران ترك كرد.
'''الف ـ قانون اساسی'''


     روز سوم تيرماه, خياباني و مردم به عالي قاپو رفتند و عالي قاپو مركز امور سياسي جنبش شد. در آن روز جشني در عالي قاپو برگزارشد كه در آن سرود «مارسهيز» (سرود ملّي فرانسه) و سرودهاي ديگر نواخته شد. از آن پس, «هيأت مديره اجتماعات» جاي خود را به حكومت ملّي داد كه خياباني در رأس آن قرارداشت.
خیابانی بر این باور بود که «رژیم ایران مستبدّ نیست، مشروطه هم نیست» (نطق ۱۳ خرداد), بلکه، آمیزه یی است از مشروطه و استبداد، و باید با سلب قدرت از دولتهای استبدادی، نظیر دولت وثوق الدّوله، و تربیت فکری مردم برای دفاع از حقوق حقّه شان در مجلس، مشروطه واقعی را به وجود آورد. او میگفت:
# «اوّل چیزی که میخواهیم عبارت از استقرار رژیم مشروطیّت در سراسر سرزمین ایران است. ما قول را این بار مبدّل به عمل کرده و درعوضِ این که لفظ مشروطه را وِرد زبان خود قرار دهیم، اشخاص مشروطه خواه را در ادارات مملکت جای خواهیم داد، ولی، قبل از آن که ادارات مشروطی بشوند، باید خود ملّت مشروطه خواه بشود» (نطق ۱۹ اردیبهشت).
# «ما همه میگوییم مشروطیّت حقیقی در مملکت حکمرانی کند» (نطق ۱۵ اردیبهشت).
# «قیام دائمی است. ما هرگز خسته نخواهیم شد. در تطبیق قانون اساسی و از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطی، با نهایت صبر و ثَبات، پافشاری خواهیم کرد» (نطق ۱۶ اردیبهشت).
# «تا وقتی که آذربایجان زنده است و آزادیخواهان او زنده هستند، قانون اساسی بی حمایت و بی دفاع نخواهد ماند… آزادیخواهان آذربایجان قیام کرده‌اند تا … فراموشکاران را با صدای «زنده باد قانون اساسی» بیدار و مُتنبّه سازند و برای این که در آتیه خیال یک توطئه دیگری بر ضدّ قانون اساسی در کلّه‌های ماجراجو پخته نشود، تدابیر احتیاطیّه کافی را اتّخاذ نمایند» (نطق ۲۶ فروردین).<ref name=":0" />
'''ب ـ آزادی'''
# در نطقهای خیابانی، بارها، بر آزادی به مثابه اساسی ترین خواست قیام تأکید شده‌است. حتّی، در انتخاب بین آزادی و مساوات، او حقّ تقدّم را به آزادی میداد و اعلام میکرد: «قبل از همه چیز، آزادی» (نطق ۱۳ اردیبهشت).
# «قیام تبریز برای یک حکومت دموکراتیک و آزادی است… نهضتی که به شکل یک پروتست و یک اعتراض شدید بر ضدّ یک سلسله عملیّات ارتجاعی به وجود آمده‌است» (نطق ۲ اردیبهشت).
# «دموکراسی ایران در زیر چنگال ظلم و ستم این خائنین (منظور وثوق الدّوله و همانندان اوست) به ستوه آمده‌است، رمقی از جان دموکراسی باقی نمانده و کم مانده‌است در تحت فشار مرتجعین بیگانه پرست، به کلّی، مفقود شود. بار سنگین استبداد بر دوش هر یک از اصناف و طبقات این ملّت وارد آمده و آلام و مصائب را در هریک از آنها به درجه رشد رسانیده‌است. قیام ما برای این است که دموکراسی ایران را از این شکنجه خونین نجات دهیم» (نطق ۱۵ خرداد).<ref name=":0" />
'''پ ـ استقلال'''
# ایران از پیش از جنبش مشروطه، حوزه نفوذ استعماری روس و انگلیس بود. در جنگ اول جهانی با وجود اعلام بیطرفی، میدان تاخت و تاز متّفقین و دولت عثمانی شد. پس از جنگ و بیرون رفتن پای روسیة تزاری، انگلیس در ایران یکّه تاز شد و قرارداد ۱۹۱۹ را با دولت وثوق الدّوله بست. خیابانی مانند دیگر آزادیخواهان ایران با این قرارداد به مخالفت برخاست و آن را «قباله فروش مملکت» خواند (نطق ۲۹ مرداد).
# او بارها اعلام کرد که «اوّلین شعار دموکراتها اجتناب از آلت شدن در دست بیگانگان است» (نطق ۱۴خرداد) و «قیام ما برای تأمین استقلال و آزادی است» (نطق ۹ خرداد).
# ـ «فکر اساسی ما آزادی و استقلال است. از هر که بپرسید میگوید: «یا مرگ، یا استقلال». همه فریاد میزنند: «زنده باد آزادی» امّا، باید دانست استقلال و آزادی یعنی چه؟ هر که فکر استقلال و آزادی را دارد، باید در این راه جان و مال خود را فدا کند، نه این که منافع خود را از این راه تأمین نماید» (نطق ۱۹ تیر).
# «هر خارجی که بخواهد وارد این مملکت شده، دموکراسی آن را در زنجیرهای اسارت گرفتار سازد، ما را در پیش خویش خواهد یافت و مجبور خواهد شد از روی اجساد ما بگذرد» (نطق ۷ خرداد).<ref name=":0" />
'''ت ـ حاکمیّت ملّی'''
# خیابانی معتقد بود که ملّت باید خود سرنوشتش را تعیین کند، هیچ شاه و شاهچه یی بر مقدّرات مردم حاکم نباشد و حتّی، «ملّت، مستقیماً، وزرا و حُکّام را عزل و نصب نماید» (نطق ۱۴ خرداد). «باید اراده ملّت بالای همه چیز باشد» (نطق ۱۴ تیر).
# «تا کنون اوقات ملّت ایران به شاهسازی و شاهتراشی گذشته‌است، وقت است که دیگر امروز آن ملّتِ جهاندیده، اعلانِ شاهنشاهی و حاکمیّت خود را بدهد و پیشانی خود را، که به خاک مَذِلّت مالیده بود، بلندکرده، با تفاخر به روی عالمیان بنگرد، از صندلی محکومیّت بلندشده بر تخت حاکمیّت جلوس کند. حاکمیّت ملّت عبارت از این است که امور ملّت به دست نمایندگان ملّت اداره بشود… در ایران حاکمیّت، به طور مطلق، باید مال ملّت باشد» (نطق ۲۰خرداد).
# «این قیام میخواهد… عناصر صالح و فسادنیافته ملّت (یعنی طبقات کارگر و زحمتکش) را بر حقوق سیاسی و اجتماعی خود نایل و مالک گرداند»، «امنیّت و آسایش را این ملّت هرگز در سایه اعلیحضرتها و والاحضرتهای خود ندیده… از این روست که ملّت، شخصاً، میخواهد امنیّت و آسایش خودش را تأمین نماید. بلی، ملّت است که امنیّت را مستقر میدارد» (نطق ۲۷ اردیبهشت).<ref name=":0" />


     در همين روزها, كابينه وثوق الدّوله سقوط كرد. در روز 7تيرماه مشيرالدّوله نخست وزير شد و در روز 12تيرماه كابينه خود را به احمدشاه قاجار معرّفي كرد. خياباني در همين روز ضمن اشاره به اين كه قيام تبريز باعث روي كارآمدن «اين هيأت استقلال خواه» شده است, گفت كه اين كابينه «ميخواهد استقلال مملكت را نگهداري كند». درواقع, خياباني, قبلاً, اعلام كرده بود كه «ما عليه اين حكومت كه قرارداد خانمان برانداز وثوق الدّوله و انگليس را (=قرارداد 1919م) منعقد كرده, قيام كرده ايم... تا زماني كه دولت ملّي و  وطن پرست روي كارنيايد و به اصلاحات اساسي دست نزند و استقلال كشور را تحكيم نكند و قانون اساسي را مُجري ندارد, دست از قيام برنخواهيم داشت» '''(2)''' و مشير الدّوله نيز در اعلاميه يي تأكيد كرد تا زماني كه مجلس قرارداد 1919 را تصويب نكند, قابل اجرا نيست. او هم چنين, انتخابات مجلس را كه در دوره نخست وزيري وثوق الدّوله, براي به تصويب رساندن قرارداد مزبور با زور و فشار برگزار شده بود, باطل اعلام كرد و كلّیه مستشاران انگليسي را, كه طبق قرارداد 1919 به ايران آمده بودند, به استثناي ماٌمور رسيدگي به حسابهاي شركت نفت, اخراج كرد. بدين ترتيب, خياباني در آغاز فريفته «وجاهت ملّي» مشير الدّوله شده بود, ولي, بعدها او را بهتر  شناخت و در روز 28مرداد در سخنرانيش گفت: «هيأت جديد حائز آن صلاحيّت نيست كه اراده ملّت را تحت كنترل خود درآورد».
== آخرین سخنرانی خیابانی ==
در ماه‌های اول قیام پشتیبانی مردم از آن بسیار زیاد بود و در میتینگهایی که دموکراتها برگزار میکردند، تا ۲۰هزار نفر و حتّی، بیشتر جمع میشدند. خیابانی با تکیه بر این پشتیبانی عظیم مردمی، فریاد برمی‌داشت: «داخله یا خارجه، در صورت تعرّض به ما… گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل ۵۰ هزار یا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوایی که در خود سراغ داریم مقابله خواهیم نمود و بالاخره، ایران نایل به یک رژیمی خواهد شد که مطابق با مقتضیّات قرن حاضر باشد» (نطق ۲۰خرداد). امّا، کم‌کم، یکنواختیِ سخنرانیها و فراتربودن آن از حوزه فهم توده مردم، باعث شد که از رونق اینگونه تجمّع‌ها کاسته شود.


== گارد تجدد ==
روز ۲۳مرداد، خیابانی از این بی اعتنایی اکثریّت مردم تبریز، اینگونه شکوه میکند: «در اوایل قیام انتظار میرفت که اکثریّت اهالی این شهر با یک عشق و ذوق سرشار در نهضت دموکراتیک شرکت خواهند جست، این انتظار، چنان‌که میبایست از قوّه به فعل درنیامد. اعتماد ما، همیشه، به جماعتی بوده‌است که در اوّلین روز اقدام به این قیام نمودند، جماعت خیلی محدودی بعدها به آن ملحق شد، یک عدّه معتنابهی هنوز در حالت لاقیدی و بی علاقگی است».
     خياباني از همان آغاز پيروزي قيام پي برده بود كه براي حفظ دستاوردهاي جنبش در كنار كار آگاهي بخش براي تربيت نفوس, خشونت هم لازم  است: و «ترحّم بر غاصبين حقوق جماعت, خيانت بر جماعت است».  او در روز 18ارديبهشت گفت: «ما اصلاحات جذريّه (راديكال) را در داخل مملكت خواهيم نمود, ايران را آزاد خواهيم كرد؛ ما نميترسيم, ما را هميشه در صف اوّل جنگ ديده اند. وقتي كه به نام خود و رفقاي خود اعلام ميكنم كه ما حاضر براي مردن در راه آزادي و استقلال هستيم, هم معني "حاضربودن", هم معني "مردن" و  هم معني "آزادي و استقلال" را خوب ميدانيم. ما دموكراتها مصمّم هستيم كه ديگر نگذاريم شارلاتانهاي دولتي و ملّتي بر جان دموكراسي مسلّط شوند. براي وصول بر اين مقصود بزرگ شدّت به خرج خواهيم داد».  


   در روز 12خرداد, باز, بر اين نكته پاي فشرد: «در جاييكه آتيه هيأت اجتماع در گرو باشد, دست ما نخواهد لرزيد و خونين ترين عمليّات جرّاحي را با متانت قلب انجام خواهيم داد».  
واقعیّت این است که سخنان خیابانی و مطالب نشریه «تجدّد» برای شمار کثیری از مردم نامفهوم بود. همین مردمی که در دوره قیام ستّارخان آن چنان یکپارچه از آن عامی مردِ قهرمان پشتیبانی کردند و در راهش از سر و جان گذشتند، اکنون، دربرابر پدیده یی بودند که آن را چندان به خود نزدیک نمی‌دیدند. با این که با آن همراه بودند، امّا، زبانش، در بسیاری مواقع، از حدّ فهم آنها فراتر بود.


  در راستاي اين خواست, او در روز 20مرداد تشكيل «گارد تجدّد» را براي «نگهباني و مدافعه منافع قيام» اعلام كرد و از روز 28مرداد اسم نويسي آغاز شد. خياباني در نطق روز 28مرداد خود گفت: «فرماندهي آن گارد برعهده من خواهد بود و در صف اوّل آن من خواهم جنگيد. ما با صداي رسا مي گوييم... يك جماعت فدايي را هيچ قوّه يي نمي تواند مغلوب كند».
خیابانی در آخرین سخنرانیش در اوّل شهریور ۱۲۹۹, از بی‌تفاوتی مردم، به خصوص، از تجّار انتقاد کرد: «یک حِصّه ملّت، و به خصوص تجّار، طالب امنیّت و آسایش هستند و هرگز فکر نمیکنند که خود ملّت، اکثریّت اصناف و طبقات آن، در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. باید از آنان پرسید… چرا از نهضت‌های ملّت … اظهار دلتنگی و ناخشنودی مینمایند، آیا میخواهند … بی‌شرفی را پیشه خود قراردهند، لاقید بمانند و آثار هیچ نوع علاقه یی را نسبت به آزادی و استقلال خود بروز نرسانند؟».


== نطق‌های خیابانی ==
در همین سخنرانی، خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشیان سیاهپوست آفریقا معنی آزادی و استقلال را بهتر از ما فهمیده اند و بهتر از ما این دو نعمت بشری را نگهداری مینمایند. شما همیشه طالب یک شبان ستم پیشه هستید که شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره، کارد بر حلقتان نهد… بی‌شرفها را به حاکمیّت قبول کرده اید. یک ملّت شرافتمند نمی‌گذارد اولّین شخصی که از در درآمد خود را حاکم قرار دهد، وزیر بشود و از پیش خود قانون نوشته بر گردن او تحمیل نماید. از شما نمیتوان منتظر یک حرکتی شد که باعث فیروزی شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً باید یک عدّه فداکار دیوانه، ژنیهای مجنون، پیش افتاده با یک امید و یک اطمینان بی‌دلیل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادی سوق دهند و عنان حاکمیّت را به دست او سپرده، در کف او استوار سازند و او را وادارند بر این که نگذارد حقوق او را غصب کنند و به تاراج ببرند».<ref name=":0" />
     قيام خياباني از پيروزي تا سقوط, (از 18 فروردين تا 22شهريور 1299 شمسي) پنج ماه و  چند روز به درازا كشيد. در اين مدّت, خياباني صد و چند «نُطق» ايراد كرد. عصرها در «تجدّد» و سپس, در «عالي قاپو» براي مردم سخن ميگفت و از مردم ميخواست از آن به عنوان رهنمودِ عمل خود استفاده كنند. اين نطقها پر از كلمات عربي و فرانسه بود. به يقين, عامه مردم تبريز در آن  دوره ـ كه به زحمت به فارسي سخن ميگفتند و حتّي, اكثريت عظيم مردم از انجام همين كار نيز ناتوان بودند ـ بهره چنداني از اين گونه نطقها نميبردند.   


    كسروي در «تاريخ هيجدهساله آذربايجان» (صفحه 871) از اين زاويه نيز به خياباني ايراد ميگيرد كه چرا چيزي را كه مردم نمي فهمند, ميگويد و به عنوان مثال, بخشي از يكي از نطقهاي او را ميآورد.  
در آخرین نطق خیابانی چنین آمده‌است:<blockquote>«تبریز می‌خواهد حاکمیت بدست ملت باشد فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را می‌نماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما می‌گوئیم حاکمیت دموکراسی باید  جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم.»<ref>[https://psri.ir/?id=6rvqhjqc قیام شیخ محمد خیابانی]</ref></blockquote>


     خياباني اوّلين نطقش را در روز 28فروردين 1299 در باره «مرام دموكراتها, اپورتونيسم و راديكاليسم» ايراد كرد. آخرين سخنراني او نيز روز اول شهريور, سه هفته قبل از شهادتش, ايراد شد. درونمايه اصلي اين نطقها, علاوه بر اشاره به رويدادهاي روز, تكيه بر چند موضوع عمده يي است كه در زير به آن اشاره ميشود.
=== از سخنان شیخ محمد خیابانی ===
<blockquote>«ملتی که از مرگ نترسد هرگز نمی‌میرد. مردن در راه یک آرزوی بزرگ عین موفقیت است».


'''     الف ـ قانون اساسي'''
«من از اعقاب بابک خرمدین هستم که در نزد خلیفه عرب آنچنان رشادت و عظمت از خود بروز داد».


     خياباني بر اين باور بود كه «رژيم ايران مستبدّ نيست, مشروطه هم نيست» (نطق 13خرداد), بلكه, آميزه يي است از مشروطه و  استبداد, و بايد با سلب قدرت از دولتهاي استبدادي, نظير دولت وثوق الدّوله, و تربيت فكري مردم براي دفاع از حقوق حقّه شان در مجلس, مشروطه واقعي را به وجود آورد. او ميگفت:
«ممکنست خیابانی بمیرد ولی شعله‌ی روشنی بخش نهضت آزادیستان خاموش شدنی نیست. آزادی نمی‌میرد، حقیقت معدوم نمی‌شود. ما خواهان عدالت و آزادی هستیم. فتح و ظفر با ماست».
# «اوّل چيزي كه ميخواهيم عبارت از استقرار رژيم مشروطيّت در سراسر سرزمين ايران است. ما قول را اين بار مبدّل به  عمل كرده و درعوضِ اين كه لفظ مشروطه را وِرد زبان خود قرار دهيم, اشخاص مشروطه خواه را در ادارات مملكت جاي خواهيم داد, ولي, قبل از آن كه ادارات مشروطي بشوند, بايد خود ملّت مشروطه خواه بشود» (نطق 19ارديبهشت).  
# «ما همه ميگوييم مشروطيّت حقيقي در مملكت حكمراني كند» (نطق 15ارديبهشت).
# «قيام دائمي است. ما هرگز خسته نخواهيم شد. در تطبيق قانون اساسي و از قوّه به فعل درآوردن رژيم مشروطي, با نهايت صبر و ثَبات, پافشاري خواهيم كرد» (نطق 16ارديبهشت).
# «تا وقتي كه آذربايجان زنده است و آزاديخواهان او زنده هستند, قانون اساسي بي حمايت و بي دفاع نخواهد ماند... آزاديخواهان آذربايجان قيام كرده اند تا ... فراموشكاران را با صداي "زنده باد قانون اساسي" بيدار و مُتنبّه سازند و براي اين كه در آتيه خيال يك توطئه ديگري بر ضدّ قانون اساسي در كلّه هاي ماجراجو پخته نشود, تدابير احتياطيّه كافي را اتّخاذ نمايند» (نطق 26فروردين).
'''     ب ـ آزادي'''
# در نطقهاي خياباني, بارها, بر آزادي به مثابه اساسي ترين خواست قيام تأكيد شده است. حتّي, در انتخاب بين آزادي و مساوات, او حقّ تقدّم را به آزادي ميداد و اعلام ميكرد: «قبل از همه چيز, آزادي» (نطق 13ارديبهشت).
# «قيام تبريز براي يك حكومت دموكراتيك و آزادي است... نهضتي كه به شكل يك پروتست و يك اعتراض شديد بر ضدّ يك سلسله عمليّات ارتجاعي به وجود آمده است» (نطق 2 ارديبهشت).
# «دموكراسي ايران در زير چنگال ظلم و ستم اين خائنين (منظور وثوق الدّوله و همانندان اوست) به ستوه آمده است, رمقي از جان دموكراسي باقي نمانده و كم مانده است در تحت فشار مرتجعين بيگانه پرست, به كلّي, مفقود شود. بار سنگين استبداد بر دوش هر يك از اصناف و طبقات اين ملّت وارد آمده و  آلام و مصائب را در هريك از آنها به درجه رشد رسانيده است. قيام ما براي اين است كه دموكراسي ايران را  از اين شكنجه خونين نجات دهيم» (نطق 15خرداد).
'''     پ ـ استقلال'''
# ايران از پيش از جنبش مشروطه, حوزه نفوذ استعماري روس و انگليس بود. در جنگ اول جهاني با وجود اعلام بيطرفي, ميدان تاخت و تاز متّفقين و دولت عثماني شد. پس از جنگ و بيرون رفتن پاي روسية تزاري, انگليس در ايران يكّه تاز شد و قرارداد 1919 را با دولت وثوق الدّوله بست. خياباني مانند ديگر آزاديخواهان  ايران با اين قرارداد به مخالفت برخاست و آن را «قباله فروش مملكت» خواند (نطق 29مرداد).
# او بارها اعلام كرد كه «اوّلين شعار دموكراتها اجتناب از آلت شدن در دست بيگانگان است» (نطق 14خرداد) و «قيام ما براي تأمين استقلال و آزادي است» (نطق 9خرداد).
# ـ«فكر اساسي ما آزادي و استقلال است. از هر كه بپرسيد ميگويد: "يا مرگ, يا استقلال". همه فرياد ميزنند: "زنده باد آزادي" امّا, بايد دانست استقلال و آزادي يعني چه؟ هر كه فكر استقلال و آزادي را دارد, بايد در اين راه جان و مال خود را فدا كند, نه اين كه منافع خود را از اين راه تأمين نمايد» (نطق 19تير).
# «هر خارجي كه بخواهد وارد اين مملكت شده, دموكراسي آن را در زنجيرهاي اسارت گرفتار سازد, ما را در پيش خويش خواهد يافت و مجبور خواهد شد از روي اجساد ما بگذرد» (نطق 7خرداد).
'''     ت ـ حاكميّت ملّي'''
# خياباني معتقد بود كه ملّت بايد خود سرنوشتش را تعيين كند, هيچ شاه و شاهچه يي بر مقدّرات مردم حاكم نباشد و حتّي, «ملّت, مستقيماً, وزرا و حُكّام را عزل و نصب نمايد» (نطق 14خرداد). «بايد اراده ملّت بالاي همه چيز باشد» (نطق 14تير).
# «تا كنون اوقات ملّت ايران به شاهسازي و شاهتراشي گذشته است, وقت است كه ديگر امروز آن ملّتِ جهانديده, اعلانِ شاهنشاهي و حاكميّت خود را بدهد و پيشاني خود را, كه به خاك مَذِلّت ماليده بود, بلندكرده, با تفاخر به روي عالميان بنگرد, از صندلي محكوميّت بلندشده بر تخت حاكميّت جلوس كند. حاكميّت ملّت عبارت از اين است كه امور ملّت به دست نمايندگان  ملّت اداره بشود... در ايران حاكميّت, به طور مطلق, بايد مال ملّت باشد» (نطق 20خرداد).
# «اين قيام ميخواهد... عناصر صالح و فسادنيافته ملّت (يعني طبقات كارگر و زحمتكش) را بر حقوق سياسي و  اجتماعي خود نايل و مالك گرداند», «امنيّت و  آسايش را اين ملّت هرگز در سايه اعليحضرتها و والاحضرتهاي خود  نديده... از اين روست كه ملّت, شخصاً, ميخواهد امنيّت و آسايش خودش را تأمين نمايد. بلي, ملّت است كه امنيّت را مستقر ميدارد» (نطق 27ارديبهشت).


== آخرین سخنرانی خیابانی ==
«بدبخت ملتی که مداخلۀ اجانب را در کارهای وطن اجدادی خود طلب نماید. هیچ ملتی حق ندارد در تعیین و تحدید آزادی ملت دیگر مداخله نماید».
     در ماههاي اول قيام پشتيباني مردم از آن بسيار زياد بود و در ميتينگهايي كه دموكراتها برگزار ميكردند, تا 20هزار نفر و حتّي, بيشتر جمع ميشدند. خياباني با تكيه بر اين پشتيباني عظيم مردمي, فرياد برمي داشت: «داخله يا خارجه, در صورت تعرّض به ما... گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل 50هزار يا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوايي كه در خود سراغ داريم مقابله خواهيم نمود و بالاخره, ايران نايل به يك رژيمي خواهد شد كه مطابق با مقتضيّات قرن حاضر باشد» (نطق 20خرداد).   امّا, كم كم, يكنواختيِ سخنرانيها و فراتربودن آن از حوزه فهم توده مردم, باعث شد كه  از رونق اينگونه تجمّعها كاسته شود.  


    روز 23مرداد, خياباني از اين بي اعتنايي اكثريّت مردم تبريز,  اينگونه شكوه ميكند: «در اوايل قيام انتظار ميرفت كه اكثريّت اهالي اين شهر با يك عشق و ذوق سرشار در نهضت دموكراتيك شركت خواهند جست, اين انتظار, چنان كه ميبايست از قوّه به فعل درنيامد. اعتماد ما, هميشه, به جماعتي بوده است كه در اوّلين روز اقدام به اين قيام نمودند, جماعت خيلي محدودي بعدها به آن ملحق شد, يك عدّه معتنابهي هنوز در حالت لاقيدي و بي علاقگي است».  
«آذربایجان انقلابی شما را دعوت به قیام و نهضت می‌کند. پا شوید که تهران ربودۀ سیل ارتجاع و وطن‌فروشی است! دست به دست هم دهید که صدای لرزناک وطن از فرزندان غیور خودش استمداد و استغاثه می کند. زنده باد آزادیخواهان آذربایجان»!


     واقعيّت اين است كه سخنان خياباني و مطالب نشريه «تجدّد» براي شمار كثيري از مردم نامفهوم بود. همين مردمي كه در دوره قيام ستّارخان آن چنان يكپارچه از آن عامي مردِ قهرمان پشتيباني كردند و در راهش از سر و جان گذشتند, اكنون, دربرابر پديده يي بودند كه آن را چندان به  خود نزديك نمي ديدند. با اين كه با آن همراه بودند, امّا, زبانش, در بسياري مواقع, از حدّ فهم آنها فراتر بود.  
«خطری ایران را تهدید ننموده که آذربایجان را جانسپاری نیافته باشد. یقین حاصل شده است که ایران را باید در آذربایجان جستجو کرد. تا وقتیکه این پاسبان شب زنده دار و این مرزبان بی پروا سرپای خود قائم و برقرار است ترسی نیست. ترور تولید آنارشی می کند، ناامنی را می­‌افزاید. سوای از این، وجدان دموکراسی را از راه حقیقی خودش منحرف می‌سازد و گمراه می کند».


     خياباني در آخرين سخنرانيش در اوّل شهريور 1299, از بي تفاوتي مردم, به خصوص, از تجّار انتقاد كرد: «يك حِصّه ملّت, و به خصوص تجّار, طالب امنيّت و آسايش هستند و هرگز فكر نميكنند كه خود ملّت, اكثريّت اصناف و طبقات آن, در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. بايد از آنان پرسيد... چرا از نهضت هاي ملّت ... اظهار دلتنگي و ناخشنودي مينمايند, آيا ميخواهند ... بي شرفي را پيشه خود قراردهند, لاقيد بمانند و آثار هيچ نوع علاقه يي را نسبت به آزادي و استقلال خود بروز نرسانند؟».  
«ترور نتیجۀ طبیعی استبداد است. ای آذربایجان غیور، ای قهرمان بی پروای آزادی، گیرم که سر تا پا زخم و جریحه­ای، باز تو آن سر آبرومندت را بلند کن! تو تنها مددکار خودی. تو خود، خودت را نجات خواهی داد».


   در همين سخنراني, خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشيان  سياهپوست آفريقا معني آزادي و استقلال را بهتر از ما فهميده اند و بهتر از ما اين دو نعمت بشري را نگهداري مينمايند. شما هميشه طالب يك شبان ستم پيشه هستيد كه شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره, كارد بر حلقتان نهد... بي شرفها را به حاكميّت قبول كرده ايد. يك ملّت شرافتمند نميگذارد اولّين شخصي كه از در درآمد خود را حاكم قرار دهد, وزير بشود و از پيش خود قانون نوشته بر گردن او تحميل نمايد. از شما نميتوان منتظر يك حركتي شد كه باعث فيروزي شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً بايد يك عدّه فداكار ديوانه, ژنيهاي مجنون, پيش افتاده با يك اميد و يك اطمينان بي دليل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادي سوق دهند و عنان حاكميّت را به دست  او سپرده, در كف او استوار سازند و او را وادارند بر اين كه نگذارد حقوق او را غصب كنند و به تاراج ببرند».
«آذربایجان جزء لاینفک ایران است».


== پایان کار قیام ==
«آزادیخواهان! روز فداکاری است. آزادی و استقلال وطن در خطر است».</blockquote>
'''    ''' مشيرالدّوله, نخست وزير وقت, مُخبرالسّلطنه را, كه براي مردم تبريز چهره يي ناآشنا نبود, به عنوان والي آذربايجان به تبريز فرستاد. وي در اوايل شهريور, حدود دو هفته پيش از شهادت خياباني, وارد تبريز شد و  براي كاستنِ فعاليت دموكراتها با خياباني به مذاكره پرداخت. چون مذاكره سودي نداد, روز 21شهريور به قزّاقخانه رفت و با رئيس قزّاقخانه براي سركوبي جنبش تبريز تَباني كرد. فرداي آن روز, قواي قزّاق, كه بيش از 200نفر نبودند, به عمارت «عاليقاپو», «تجدّد» و خانه هاي سران جنبش, يورش بردند و پس از چند رويارويي, بر تمام مواضعي كه در دست دموكراتها بود, چيره شدند و قيام خياباني به زانو نشست. پس از سقوط حكومت ملّي, سه روز خانه هاي آزاديخواهان غارت شد.  


     خياباني در روز يورش قزّاقها, از پشت بام, درحالي كه يك تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت, به خانه همسايه گريخت. وقتي ميزبانش ـ حاج شيخ حسينعلي ميانجي ـ كه فرد مشهور و محترمي بود, از او خواست اجازه بدهد پيش مخبرالسّلطنه رفته براي او تأمين بخواهد, خياباني در پاسخش گفت: «ما هيچ گاه نمي توانستيم تصوّر كنيم كه رفيق و هممسلك قديمي ما اينطور از آب درآيد و برخلاف مصالح آزادي پا را در يك كفش كرده, بگويد آنچه من ميگويم درست است... شما مستحضر هستيد كه دموكراتهاي تبريز هميشه از او مدافعه كرده اند و در مواقع بسيار مشكل فرياد ميزديم اگر حكومت قانوني ميخواهيد بفرستيد مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام داريد». وقتي ميزبان اصرار كرد. خياباني برافروخته شد و با لحن تندي به وي خطاب كرد: «پدر بزرگوار! من كشته شدن را به تسليم ترجيح ميدهم. من از اَعقاب بابك خرّمدين هستم كه ... آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد» (3).


     در فرداي سقوط حكومت ملّي, يكي از سران قزّاق به نام اسماعيل قزّاق, خياباني را در زيرزمين خانه شيخ حسينعلي ميانجي با چند تير به شهادت رساند و دفتر قيام دلاورانه او, كه شوقي تازه براي رهايي در مردم آذربايجان برانگيخته بود, با شهادت وي بسته شد.
== پایان کار قیام و شهادت ==
' مشیرالدّوله، نخست وزیر وقت، مُخبرالسّلطنه را، که برای مردم تبریز چهره یی ناآشنا نبود، به عنوان والی آذربایجان به تبریز فرستاد. وی در اوایل شهریور، حدود دو هفته پیش از شهادت خیابانی، وارد تبریز شد و برای کاستنِ فعالیت دموکراتها با خیابانی به مذاکره پرداخت. چون مذاکره سودی نداد، روز ۲۱ شهریور به قزّاقخانه رفت و با رئیس قزّاقخانه برای سرکوبی جنبش تبریز تَبانی کرد. فردای آن روز، قوای قزّاق، که بیش از ۲۰۰نفر نبودند، به عمارت «عالیقاپو»، «تجدّد» و خانه‌های سران جنبش، یورش بردند و پس از چند رویارویی، بر تمام مواضعی که در دست دموکراتها بود، چیره شدند و قیام خیابانی به زانو نشست. پس از سقوط حکومت ملّی، سه روز خانه‌های آزادیخواهان غارت شد.
[[پرونده:مزار شیخ محمد خیابانی.jpg|جایگزین=مزار شیخ محمد خیابانی|بندانگشتی|مزار شیخ محمد خیابانی]]
خیابانی در روز یورش قزّاق‌ها، از پشت بام، درحالی که یک تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت، به خانه همسایه گریخت. وقتی میزبانش ـ حاج شیخ حسینعلی میانجی ـ که فرد مشهور و محترمی بود، از او خواست اجازه بدهد پیش مخبرالسّلطنه رفته برای او تأمین بخواهد، خیابانی در پاسخش گفت:


'''     ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ'''
«ما هیچ‌گاه نمی‌توانستیم تصوّر کنیم که رفیق و هم‌مسلک قدیمی ما اینطور از آب درآید و برخلاف مصالح آزادی پا را در یک کفش کرده، بگوید آنچه من می‌گویم درست است… شما مستحضر هستید که دموکراتهای تبریز همیشه از او مدافعه کرده‌اند و در مواقع بسیار مشکل فریاد می‌زدیم اگر حکومت قانونی می‌خواهید بفرستید مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام دارید». وقتی میزبان اصرار کرد. خیابانی برافروخته شد و با لحن تندی به وی خطاب کرد: «پدر بزرگوار! من کشته شدن را به تسلیم ترجیح می‌دهم. من از اَعقاب بابک خرّمدین هستم که … آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد»<ref>قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱ - شیخ [[قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱|محمدخیابانی]]</ref>در فردای سقوط حکومت ملّی، یکی از سران قزّاق به نام اسماعیل قزّاق، خیابانی را در زیرزمین خانه شیخ حسینعلی میانجی با چند تیر به شهادت رساند و دفتر قیام دلاورانه او، که شوقی تازه برای رهایی در مردم آذربایجان برانگیخته بود، با شهادت وی بسته شد.<ref name=":0" />


     ''' پانویس'''
احمد کسروی می‌نویسد: مخبرالسطنه به شهر در آمده در عالی‌قاپو نشست. اما خیابانی، قزاقان به نهانگاه او پی برده چند تن بسرش رفتند و او را با چند تیر کشته جنازه‌اش را بر روی نردبانی انداخته بیرون آوردند. در اینباره سخن دوگونه است: مخبرالسلطنه می‌گفت قزاقان چون نزدیک شده‌اند خیابانی خودش خود را کشته می‌گفت: نوشته‌ای در این باره از جیب او درآمده ولی دیگران می‌گفتند: خیابانی در زیر زمینی می‌بوده و تفنگی به دست می‌داشته. قزاقان آنرا دیده از بیرون شلیک کرده خیابانی را از پا انداخته‌اند و همانا این راست‌تر است.<ref>تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه‌ی ۸۹۲</ref>


(1)ـ «قيام شيخ محمّد خياباني در تبريز», علي آذري, چاپ 1362, ص154
آفای فرامرز خیابانی از نوادگان شیخ محمد خیابانی در مصاحبه‌‌ی خود می‌گوید: خیابانی در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ خورشیدی در تبریز به فرمان مخبرالسلطنه هدایت کشته شد و پس از دفن موقت در گورستان امامزاده حمزه تبریز، پس از چند ماه توسط همسرش به حضرت عبدالعظیم در شهر ری منتقل گشت. آرامگاه خیابانی در صحن عبادتگاه و تقریبا سی متری ورودی بازار جدید و سی متر دورتر از مزار سردارملی ستارخان قرار دارد. <ref>گفتگو با فرامزر خیابانی از نوادگان شیخ محمد خیابانی</ref>


(2)ـ «دو مبارز جنبش مشروطه», رئيس نيا و ناهيد, ص 293
«قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز»، علی آذری، چاپ ۱۳۶۲, ص۱۵۴


(3)ـ قيام شيخ محمّد خياباني, ص491
«دو مبارز جنبش مشروطه»، رئیس نیا و ناهید، ص ۲۹۳


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:اهالی تبریز]]
[[رده:اهالی تبریز]]
[[رده:درگذشتگان ۱۲۹۹]]
[[رده:درگذشتگان ۱۲۹۹]]
[[رده:انقلابیون اهل ایران]]
[[رده:انقلابیون اهل ایران]]
[[رده:افراد در انقلاب مشروطه]]
[[رده:افراد در انقلاب مشروطه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۳۷

شیخ محمد خیابانی
تصویر شیخ محمد خیابانی.jpg
شیخ محمد خیابانی از انقلاببون مشروطه
سن۴۰ سال
تاریخ تولد۱۲۵۹
تاریخ مرگ۲۲ شهریور ۱۲۹۹
مذهبشیعه
ملیتایران

شیخ محمد خیابانی، (زاده‌ی ۱۲۵۸ شمسی، برابر با ۱۸۸۰ میلادی در خامنه از توابع شهرستان شبستر، درگذشته‌ی ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ در شهر تبریز)، خیابانی از نامدارترین مجاهدان عصر مشروطه و از پیشگامان جنبش آزادیخواهی ایران است. قیام او که به مدت ۶ ماه طول کشید ادامه انقلاب مشروطیت و جنبش دفاع از آزادی و استقلال مردم ایران بود. او با نطقهای پرشور،‌ مردم آذربایجان را به مبارزه با حاکمان فاسد و خائن قاجار برمی‌انگیخت. همزمان با استبداد صغیر و مقاومتی که در تبریز علیه نیروهای دولتی شکل گرفت، خیابانی حضور فعال داشت. در این دوره یکی از اعضای انجمن ایالتی بود که به همراه مجاهدین علیه نیروهای دولتی که تبریز را در محاصره داشتند مبارزه می‌کرد. او از سوی مردم تبریز به نمایندگی دور دوم مجلس شورای ملی انتخاب شد و از جمله‌ی برجسته‌ترین اقدامات او در این دوره مخالفتش با پذیرش اولتیماتوم روسیه بود. خیابانی در مقابل قرارداد ۱۹۱۹ موضع سرسخت و میهن‌پرستانه گرفت و به مبارزه با این قرارداد برخاست.و در روز ۱۷فروردین سال ۱۲۹۹ در تبریز قیام کرده و کنترل شهر را بدست گرفت. مردم نیز به‌‌ حمایت از شیخ محمد خیابانی برخاستند و نیروهای دولتی را عقب راندند. جنبش مردم تبریز تا شهریور ماه ادامه یافت. شیخ محمد خیابانی در ۲۲شهریور ۱۲۹۹، خیابانی، به‌‌دست یکی از سران قزّاق به‌‌شهادت رسید. شیخ محمد خیابانی به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.[۱]

زندگی و تحصیلات

شیخ محمد خیابانی  فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنه‌ای و بانو رقیه سلطان، در سال ۱۲۹۷ ق در شهرك «خامنه» واقع در ده كیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود[۲]. پدرش  از تجار  پتروفسک ـ مرکز داغستان ـ بود. دوران کودکی و نوجوانی خبابانی در گیرودار انقلاب مشروطه سپری شد. شیخ محمد بعد از اتمام دوران تحصیلات  ابتدایی برای کار  به نزد پدر خود می‌رود و مشغول کار میشود. او بعد از مدتی مجددا به زادگاه  خود برمیگردد و به ادامه‌ی تحصیل می‌پردازد. خیابانی دوره‌ی عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی ‌سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی فرا گرفت. [۳]  او تنها به فراگیری علوم دینی اکتفا نکرد و  ریاضیات، حکمت، طبیعیات، تاریخ و ادبیات را نیز آموخت و در اندک مدتی به مدارج علمی نائل شد و در مدرسه‌ی طالبیه‌ی تبریز به تدریس پرداخت. خیابانی در مسجد خاله‌اوغلی درس هیئت بطلمیوسی میداد و در همان زمان هم پیشنماز مسجد بود. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بوده‌ است.احمد کسروی در تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان می‌نویسد که  وقتیمردم تبریز دو سردار خود را راهی تهران کردند شهرهای مسیر حرکت کاروان ستارخان و باقرخان جشن و سرور بپا کردند و مقدم این دو سردار را گرامی داشتند. « زنجانیان که در میهمان نوازی بنامند به پیشواز و پذیرایی بسیار با شکوهی برخاستند و سه روز میهمانیهای بزرگی دادند. پیدا بود ایرانیان ارج جانفشانی‌های ستارخان را نیک میشناسند. در اینجا شادروانان نوبری و خیابانی از تهران رسیدند. دارالشوری اینان را برگزیده و به نمایندگی از سوی خود فرستاده بود. [۴]

قیام خیابانی

در فاصله‌ی انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، ایران شاهد جنبشها و مبارزات بسیاری برای کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی بود. این جنبشها در ادامه‌ی جنبش مشروطه بود. احمد کسروی در تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان می‌نویسد:

«خبابانی همچون بسیار دیگران آرزومند نیکی ایران می‌بود و یگانه راه آنرا بدست آوردن سررشته‌داری( حکومت) می‌شناخت که ادارات را به هم زند و از نو سازد و قانون‌ها را دیگر گرداند. چنانکه در همان هنگام میرزا کوچک‌خان در جنگل به همین آرزو می‌کوشید.»[۵] از این رو بود که خیابانی به قیام دست زد و با تأسیس حزب دموکرات توانست آزادیخواهان را گرد هم آورد. در ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شمسی دمکرات‌های تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی ادارات شهر و مراکز حکومتی را متصرف شدند و مأموران حکومت مرکزی را اخراج نمودند.[۶] روز بعد عده‌ای از مجاهدین قدیمی به خیابانی پیوستند و دانش آموزان مدارس به بازارها ریخته دکان‌ها و مغازه‌ها را به تعطیلی کشاندند و چون سربازان و پاسبانان بلدیه چند ماه حقوق نگرفته بودند، آنان را برای دریافت حقوق خود به مرکز قیام (اداره روزنامه تجدد) دعوت نمودند و بدین ترتیب پاسبانان را با خود همراه کردند. خیابانی و یارانش بعد از تصرف کامل شهر، در روز ۱۹ فروردین ۱۲۹۹ شمسی بیان نامه‌ای از طرف «هیأت مدیره اجتماعات» به دو زبان فارسی و فرانسه صادر کردند.[۷]در این بیان نامه آمده بود: «آزادیخواهان شهر تبریز به واسطه تمایلات ارتجاعی که در یک سلسله از اقدامات ضد مشروطیت حکومت محلی تجلی می‌نمود و در مرکز ایالت آذربایجان با یک طرز اندیشه قطعیت گرفته بود، به هیجان آمده با قصد اعتراض و پروتست شدید و متین قیام نموده‌اند. آزادی خواهان تبریز اعلام می‌دارند که تمامت پروگرام [=برنامه و هدف] آنان عبارت است از تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مأمورین حکومت، رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیه را که چگونگی آن را معین می‌نماید به طور صادقانه مرعی و مجرا دارند. آزادی‌خواهان کیفیت فوق‌العاده باریک وضعیت حاضره را تقدیر [=ارزیابی] کرده مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله باشد برقرار دارند. در دو کلمه پروگرام آزادی خواهان عبارت از این است: برقرار داشتن آسایش عمومی، از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت.»[۸]

تأسیس کمیته‌ی دمکراتیک

بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ (اسفند ۱۲۹۵) در روسیه و سقوط خاندان رومانُف سیاست روسیه‌ی تزاری در مورد ایران تغییر کرد. مردم ایران به خاطر فروپاشی حکومت تزاری غرق شادی بودند. خیابانی در این زمان دوستان آزادی‌خواه و مبارز خود را گرد هم آورده و کمیته‌ای تشکیل داد. شالوده‌ی این کمیته از دوران مشروطه در تبریز پی‌ریزی شده بود که توسط مجاهدان مشروطه‌خواه تبریز انجام گرفته‌بود ولی اکنون پنج سال بود که به حالت تعلیق در آمده‌بود. احمد کسروی می‌نویسد: بسیاری از سران دموکرات برنمی‌تافتند که خیابانی بکار بزرگی برخیزد و بنام گردد و از روی رشک خرده‌گیری می‌نمودند. کسانی هم با وثوق الدوله پیوستگی داشتند و به هواداری از او، از بد‌گویی باز نمی‌ایستادند. کسروی همیچنین در باره‌ی زیرکی شیخ محمد خیابانی می‌نویسد که بعد از فروپاشی تزار دست به تأسیس کمیته‌ی دموکرات تبریز زد.

«در سال ۱۲۸۸ که جنگها با محمد علی میرزا و سپاه او به پایان رسید کسانی دسته‌ی دموکرات را در ایران بنیاد نهادند و چون زمانی بود که مردم بر سر پا می‌بودند و یک چیز تازه‌ای که از اروپا می‌رسید بی‌آنکه در بند فهم معنای درست آن و شناختن نیک از بد باشند رو می‌آورند و در اندک زمانی در بیشتر شهرها کمیته‌ها و حوزه‌ها بنام دموکرات برپا گردید... در تبریز هم چون روسیان چیره شدند سران دموکرات یا کشته شدند و یا گریختند و یا به یکبار خود را نهفته داشتند.» [۹]

اما بعد از انقلاب روسیه بود که سالداتها در شهرهای ایران به هواداری از آزادیخواهان برخاستند و کمیته‌ها برپا کردند. در این هنگام خیابانی با چند تنی بنام دسته دموکرات بمیان آمدند و چنین وانمودند که کمیته‌ای که در سال ۱۲۹۰ بوده برپاست و ینام آن بگرد آوردن آزادیخواهان برخاستند.[۱۰]

نشریه تجدد
نشریه تجدد

خیابانی بعد از تشکیل کمیته‌ی دموکرات در فروردین ۱۲۹۶ نشریه‌ی تجدد را منتشر کرد. از بیستم فروردین روزنامه تجدد شروع به کار می‌کند. دارنده‌ی آن شادروان خیابانی ولی نوشتنش با دیگران بود.

خیابانی در شماره ۱۰ اردیبهشت «تجدّد» نخستین مقاله‌ی خود را با عنوان «چه باید کرد؟ تکیه گاه خونخواران ازپا درافتاده، نور حقیقت خواهد تابید» منتشر کرد. او در شماره ۱۰خرداد «تجدّد» در مقاله یی با عنوان «ایران و روسیه آزاد» از «انقلاب جدید انسانیّت پسند» فوریه و نور امیدی که این رویداد در قلب ایرانیان تابانیده است، یاد کرد.[۱۱]

افکار خیابانی

شیخ محمد خیابانی را میتوان از پایه‌گذاران بنای تجدد در ایران نام برد. او با ادراک به نیازهای اجتماعی مردم و با توجه به دوران دگردیسی سیاسی که در جامعه بوجود آمده بود منشاء این تجدد را در بیداری جامعه می‌دانست. افکار او بود که منجر به تأسیس اولین مدرسه‌ی غیر مکتبی، راه‌اندازی اولین شهرداری در ایران و سالنهای سینما و تأتر شد. «نگاهی به نوشتارهای «روزنامه تجدد»، ارگان حزبی خیابانی - که در آن زمان بانوان نیز در آن شاغل بودند - گویای اندیشه های اوست.»[۱۲] نظریات استقلال طلبانه‌ی شیخ محمد خیابانی در مورد سیاست به روشنی بیانگر افکار او در مورد تحکیم حاکمیت ملی و استقلال در سیاست خارجی و داخلی است. از اندیشه‌ی غرور ایرانی، خودباوری و منزلت ملی اوست که می‌گوید:«پلتیک ایران مال ایران است. وزارت خارجه‌ی ایران نیز باید مال ایران باشد». او پایه‌ی شرافت را استقلال می‌داند و می‌گوید: «استقلال هر ملتی شرافت اوست»، «ایران را ایرانی باید آزاد کند» و یا می‌گوید: «ای ایران لایموت، سرت را بلند دار و زنده و پاینده باش»

میتینگ‌های خیابانی

خیابانی در نخستین میتینگی که در ۲۶ مهر ۱۲۹۶ در صحن «تجدّد» برگزار کرد، ضمن پرخاش به محتکران گندم، که قحطی نان را در تبریز باعث شده بودند، بر لزوم انتخابات و بازگشایی مجلس تأکید کرد.

چند ماه بعد، دموکراتهای تبریز در میتینگ دیگری که در ۱۲ آذر در اعتراض به انتخاب سه وزیر ـ وثوق الدّوله، قوام السّلطنه و امین الملک ـ در دولت عین الدّوله برگزار کردند، در تلگرامی که در پایان میتینگ برای عین الدّوله فرستادند، تأکید کردند که «اهالی آذربایجان میگویند مادامی که یک کابینه کامل‌الصلاح و طرف اعتماد تشکیل نیافته، اوامر مرکز را لازم الاتّباع نخواهند شناخت»[۱۳]

در دوّم دیماه، در تجمّع دیگری با حضور ده هزار نفر از مردم تبریز، اعلام کردند تا «کابینه یی ملّی متشکّل از عناصر صالحه و حائز اعتماد آزادیخواهان» روی کار نیاید، به اعتراض ادامه خواهند داد.

در اثر اعتراضهای پیاپی مردم تبریز، کابینه عین‌الدّوله در ۱۸دیماه استعفا داد و به جایش کابینه مستوفی‌الممالک روی کار آمد که مورد حمایت دموکراتها بود.[۱۱]

خیابانی نماینده‌ی اول تبریز

بعد از پایان جنگ جهانی اول در آذر۱۲۹۷ شمسی، دولت وثوق‌الدّوله روی کار آمد. از آن جا که انتخابات مجلس به یک خواست مشترک عمومی تبدیل شده بود، وثوق‌الدوله تصمیم گرفت در جریان برگزاری انتخابات، با کمک اداره نظمیّه کاری کند که طرفداران دولت به نمایندگی برگزیده شوند.

در انتخابات آذربایجان، که در شهریور۱۲۹۸ برگزارشد، با وجود فشار اداره نظمیّه، ۶تن از ۹نماینده آذربایجان از دموکراتها بودند. خیابانی رأی اول را در تبریز به دست آورد و به نمایندگی مجلس برگزیده شد.

در تهران نیز هر ۱۲نماینده برگزیده شده، از دموکراتها بودند. به علّت انتخاب نمایندگان دموکرات و بیم ایجاد دوباره جوّی که دموکراتها در مجلس دوم به وجود آورده بودند، وثوق‌الدّوله حاضر نشد مجلس چهارم را بازکند (مجلس چهارم، بعدها، در دوره نخست وزیری قوام‌السّلطنه، در تیرماه ۱۳۰۰ بازشد).

وثوق‌الدّوله، هم چنین، رئیس اداره نظمیّه تبریز را معزول کرد و به جای او یک نفر سوئدی به نام ماژور بیورلینگ را برای اداره نظمیّه به تبریز فرستاد و او را مأمور کرد که از فعالیّت دموکراتها در تبریز جلوگیری کند

در اوّلین کنفرانس ایالتی فرقة دموکرات در ۲۲ اسفند، اعضای کمیته محلی تبریز انتخاب شدند. خیابانی در این کنفرانس به عنوان رئیس کمیته برگزیده شد. این کمیته کلیه فعالیتهای فرقه در تبریز را زیر نظر خود قرار داد. در آخرین روز سال، میتینگ ۲۰هزار نفره‌ای علیه انگلیس و مُهره دست نشانده‌اش، وثوق الدّوله، در تبریز برگزار شد. شعار اصلی میتینگ «مرده باد انگلیس» بود.[۱۱]

پیروزی قیام در تبریز

روز ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ اداره نظمیّه تبریز یکی از طرفداران دموکراتها را به جرم پخش اعلامیه در هواداری از شوروی دستگیر کرد. مردم تبریز در بین راه فرد دستگیرشده را نجات دادند و به ساختمان «تجدّد»، که پایگاه دموکراتها بود، بردند.

به دستور رئیس نظمیّه ساختمان «تجدّد» محاصره شد و به دنبال آن اعتراضهای مردم علیه محاصره دموکراتها شدّت یافت، به طوری که رئیس نظمیّه و معاون او، که هر دو سوئدی بودند، از ترس جان شهر را ترک کردند. بعد از رفتن آن دو، نظمیّه به «هیئت مدیره اجتماعات»، که خیابانی در رأس آن بود، تسلیم شد و شهر، به دست دموکراتها افتاد. قیام تبریز پس از دو روز به پیروزی رسید.

روز ۱۹ فروردین «هیئت مدیره اجتماعات»، که روز قبل انتخاب شده و اداره امور شهر را عهده‌دار بود، بیانیه‌یی به زبانهای فارسی و فرانسه انتشار داد.

در این بیانیه، علت قیام «وجود تمایلات ارتجاعی»، «اقدامات ضدّ مشروطیّت حکومات محلّی» و تلاش برای «تحصیل یک اطمینان تامّ و کامل از این حیث که مأمورین حکومت رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیّه را… به طور صادقانه، مرعی و مُجری دارند»، اعلام شده بود. در پایان بیانیه، بر دو هدف اصلی تکیه شده بود: «برقرارداشتن آسایش عمومی» و «از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطیّت».

«هیاٌت مدیره اجتماعات» برای ازمیان بردن قحطی نان، کمیسیونی به نام «کمیسیون آذوقه» تشکیل داد. کار این کمیسیون، خرید گندم از روستاها و واگذارکردن آن به ۱۲۰مغازه نانوایی تبریز بود.

در هر محلّه نیز کمیسیونی به نام «کمیسیون کویها» به وجود آوردند که کار آن جلوگیری از خرید نان توسّط ثروتمندان بود. به افراد نیز کوپن دادند که در ازای آن نان بگیرند. ثروتمندان حق استفاده از آن کوپنها را نداشتند.

برای تأمین هزینه‌های عمومی، «کمیسیون اِعانه» به وجود آمد که از توانگران، به دلخواه یا به زور، پول میگرفت. «کمیسیون اعانه»، هزینه دو بنیاد دیگر با نامهای «دارالمساکین» (=خانه بینوایان) و «دارالعَجَزه» (=خانه ناتوانان) را تأمین میکرد.[۱۱]

کشمکش با دولت مرکزی

وثوق الدّوله برای خاموش کردن شور آزادیخواهی در تبریز، عین الدّوله را به عنوان والی آذربایجان به تبریز روانه کرد. عین الدّوله یکبار هم بخت خود را در شکست دادن ستّارخان دلاور آزموده و تیرش به سنگ خورده بود. انتخاب او یکی از عوامل بالاگرفتن جنبش در تبریز بود.

عین الدّوله روز ۳۰ فروردین ۱۲۹۹ وارد تبریز شد. خیابانی با این که خود را فرمانبردار حکومت مرکزی میشمرد، اعتنایی به او نکرد و در سخنرانیش در همان روز ورود عین الدّوله، تأکید کرد که «ورود اشخاص هیچگونه تأثیری در مرام و عقاید ما نخواهد داشت». امّا، عین الدّوله هشتادساله، دیگر دل و دماغ درافتادن با آزادیخواهان تبریز را نداشت. روز ۲۷ خرداد خیابانی در پایان نطق خود اعلام کرد که عمارت «عالی قاپو»، که ویژه اقامت ولیعهد و خانواده او بود و اکنون عین الدّوله در آن اقامت داشت، میبایست تخلیه و عمارت آن مرکز فعالیّت دولت ملّی شود. دو سه روز بعد از این سخنرانی عین الدّوله عالی قاپو را به سوی تهران ترک کرد.

روز سوم تیرماه، خیابانی و مردم به عالی قاپو رفتند و عالی قاپو مرکز امور سیاسی جنبش شد. در آن روز جشنی در عالی قاپو برگزارشد که در آن سرود «مارسهیز» (سرود ملّی فرانسه) و سرودهای دیگر نواخته شد. از آن پس، «هیئت مدیره اجتماعات» جای خود را به حکومت ملّی داد که خیابانی در رأس آن قرارداشت.

در همین روزها، کابینه وثوق الدّوله سقوط کرد. در روز ۷تیرماه مشیرالدّوله نخست وزیر شد و در روز ۱۲تیرماه کابینه خود را به احمدشاه قاجار معرّفی کرد. خیابانی در همین روز ضمن اشاره به این که قیام تبریز باعث روی کارآمدن «این هیئت استقلال خواه» شده است، گفت که این کابینه «میخواهد استقلال مملکت را نگهداری کند». درواقع، خیابانی، قبلاً، اعلام کرده بود که «ما علیه این حکومت که قرارداد خانمان برانداز وثوق الدّوله و انگلیس را (=قرارداد ۱۹۱۹م) منعقد کرده، قیام کرده ایم… تا زمانی که دولت ملّی و وطن‌پرست روی کارنیاید و به اصلاحات اساسی دست نزند و استقلال کشور را تحکیم نکند و قانون اساسی را مُجری ندارد، دست از قیام برنخواهیم داشت»[۱۴] و مشیر الدّوله نیز در اعلامیه یی تأکید کرد تا زمانی که مجلس قرارداد ۱۹۱۹ را تصویب نکند، قابل اجرا نیست. او هم چنین، انتخابات مجلس را که در دوره نخست وزیری وثوق الدّوله، برای به تصویب رساندن قرارداد مزبور با زور و فشار برگزار شده بود، باطل اعلام کرد و کلّیه مستشاران انگلیسی را، که طبق قرارداد ۱۹۱۹ به ایران آمده بودند، به استثنای ماٌمور رسیدگی به حسابهای شرکت نفت، اخراج کرد. بدین ترتیب، خیابانی در آغاز فریفته «وجاهت ملّی» مشیر الدّوله شده بود، ولی، بعدها او را بهتر شناخت و در روز ۲۸ مرداد در سخنرانیش گفت: «هیئت جدید حائز آن صلاحیّت نیست که اراده ملّت را تحت کنترل خود درآورد».[۱۱]

گارد تجدد

شیخ محمد خیابانی و یارانش
شیخ محمد خیابانی و یارانش

خیابانی از همان آغاز پیروزی قیام پی برده بود که برای حفظ دستاوردهای جنبش در کنار کار آگاهی بخش برای تربیت نفوس، خشونت هم لازم است: و «ترحّم بر غاصبین حقوق جماعت، خیانت بر جماعت است». او در روز ۱۸ اردیبهشت گفت: «ما اصلاحات جذریّه (رادیکال) را در داخل مملکت خواهیم نمود، ایران را آزاد خواهیم کرد؛ ما نمیترسیم، ما را همیشه در صف اوّل جنگ دیده اند. وقتی که به نام خود و رفقای خود اعلام میکنم که ما حاضر برای مردن در راه آزادی و استقلال هستیم، هم‌معنی "حاضربودن", هم‌معنی "مردن" و هم‌معنی "آزادی و استقلال" را خوب میدانیم. ما دموکراتها مصمّم هستیم که دیگر نگذاریم شارلاتانهای دولتی و ملّتی بر جان دموکراسی مسلّط شوند. برای وصول بر این مقصود بزرگ شدّت به خرج خواهیم داد».

در روز ۱۲خرداد، باز، بر این نکته پای فشرد: «در جایی که آتیه هیئت اجتماع در گرو باشد، دست ما نخواهد لرزید و خونین ترین عملیّات جرّاحی را با متانت قلب انجام خواهیم داد».

در راستای این خواست، او در روز ۲۰مرداد تشکیل «گارد تجدّد» را برای «نگهبانی و مدافعه منافع قیام» اعلام کرد و از روز ۲۸ مرداد اسم‌نویسی آغاز شد. خیابانی در نطق روز ۲۸ مرداد خود گفت: «فرماندهی آن گارد برعهده من خواهد بود و در صف اوّل آن من خواهم جنگید. ما با صدای رسا می گوییم… یک جماعت فدایی را هیچ قوّه یی نمی‌تواند مغلوب کند».[۱۱]

نطق‌های خیابانی

قیام خیابانی از پیروزی تا سقوط، (از ۱۸ فروردین تا ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ شمسی) پنج ماه و چند روز به درازا کشید. در این مدّت، خیابانی صد و چند «نُطق» ایراد کرد. عصرها در «تجدّد» و سپس، در «عالی قاپو» برای مردم سخن میگفت و از مردم میخواست از آن به عنوان رهنمودِ عمل خود استفاده کنند. این نطقها پر از کلمات عربی و فرانسه بود. به یقین، عامه مردم تبریز در آن دوره ـ که به زحمت به فارسی سخن میگفتند و حتّی، اکثریت عظیم مردم از انجام همین کار نیز ناتوان بودند ـ بهره چندانی از این‌گونه نطقها نمیبردند.

کسروی در «تاریخ هیجدهساله آذربایجان» (صفحه ۸۷۱) از این زاویه نیز به خیابانی ایراد میگیرد که چرا چیزی را که مردم نمی فهمند، میگوید و به عنوان مثال، بخشی از یکی از نطقهای او را میآورد.

خیابانی اوّلین نطقش را در روز ۲۸ فروردین ۱۲۹۹ درباره «مرام دموکراتها، اپورتونیسم و رادیکالیسم» ایراد کرد. آخرین سخنرانی او نیز روز اول شهریور، سه هفته قبل از شهادتش، ایراد شد. درونمایه اصلی این نطقها، علاوه بر اشاره به رویدادهای روز، تکیه بر چند موضوع عمده یی است که در زیر به آن اشاره میشود.[۱۱]

الف ـ قانون اساسی

خیابانی بر این باور بود که «رژیم ایران مستبدّ نیست، مشروطه هم نیست» (نطق ۱۳ خرداد), بلکه، آمیزه یی است از مشروطه و استبداد، و باید با سلب قدرت از دولتهای استبدادی، نظیر دولت وثوق الدّوله، و تربیت فکری مردم برای دفاع از حقوق حقّه شان در مجلس، مشروطه واقعی را به وجود آورد. او میگفت:

  1. «اوّل چیزی که میخواهیم عبارت از استقرار رژیم مشروطیّت در سراسر سرزمین ایران است. ما قول را این بار مبدّل به عمل کرده و درعوضِ این که لفظ مشروطه را وِرد زبان خود قرار دهیم، اشخاص مشروطه خواه را در ادارات مملکت جای خواهیم داد، ولی، قبل از آن که ادارات مشروطی بشوند، باید خود ملّت مشروطه خواه بشود» (نطق ۱۹ اردیبهشت).
  2. «ما همه میگوییم مشروطیّت حقیقی در مملکت حکمرانی کند» (نطق ۱۵ اردیبهشت).
  3. «قیام دائمی است. ما هرگز خسته نخواهیم شد. در تطبیق قانون اساسی و از قوّه به فعل درآوردن رژیم مشروطی، با نهایت صبر و ثَبات، پافشاری خواهیم کرد» (نطق ۱۶ اردیبهشت).
  4. «تا وقتی که آذربایجان زنده است و آزادیخواهان او زنده هستند، قانون اساسی بی حمایت و بی دفاع نخواهد ماند… آزادیخواهان آذربایجان قیام کرده‌اند تا … فراموشکاران را با صدای «زنده باد قانون اساسی» بیدار و مُتنبّه سازند و برای این که در آتیه خیال یک توطئه دیگری بر ضدّ قانون اساسی در کلّه‌های ماجراجو پخته نشود، تدابیر احتیاطیّه کافی را اتّخاذ نمایند» (نطق ۲۶ فروردین).[۱۱]

ب ـ آزادی

  1. در نطقهای خیابانی، بارها، بر آزادی به مثابه اساسی ترین خواست قیام تأکید شده‌است. حتّی، در انتخاب بین آزادی و مساوات، او حقّ تقدّم را به آزادی میداد و اعلام میکرد: «قبل از همه چیز، آزادی» (نطق ۱۳ اردیبهشت).
  2. «قیام تبریز برای یک حکومت دموکراتیک و آزادی است… نهضتی که به شکل یک پروتست و یک اعتراض شدید بر ضدّ یک سلسله عملیّات ارتجاعی به وجود آمده‌است» (نطق ۲ اردیبهشت).
  3. «دموکراسی ایران در زیر چنگال ظلم و ستم این خائنین (منظور وثوق الدّوله و همانندان اوست) به ستوه آمده‌است، رمقی از جان دموکراسی باقی نمانده و کم مانده‌است در تحت فشار مرتجعین بیگانه پرست، به کلّی، مفقود شود. بار سنگین استبداد بر دوش هر یک از اصناف و طبقات این ملّت وارد آمده و آلام و مصائب را در هریک از آنها به درجه رشد رسانیده‌است. قیام ما برای این است که دموکراسی ایران را از این شکنجه خونین نجات دهیم» (نطق ۱۵ خرداد).[۱۱]

پ ـ استقلال

  1. ایران از پیش از جنبش مشروطه، حوزه نفوذ استعماری روس و انگلیس بود. در جنگ اول جهانی با وجود اعلام بیطرفی، میدان تاخت و تاز متّفقین و دولت عثمانی شد. پس از جنگ و بیرون رفتن پای روسیة تزاری، انگلیس در ایران یکّه تاز شد و قرارداد ۱۹۱۹ را با دولت وثوق الدّوله بست. خیابانی مانند دیگر آزادیخواهان ایران با این قرارداد به مخالفت برخاست و آن را «قباله فروش مملکت» خواند (نطق ۲۹ مرداد).
  2. او بارها اعلام کرد که «اوّلین شعار دموکراتها اجتناب از آلت شدن در دست بیگانگان است» (نطق ۱۴خرداد) و «قیام ما برای تأمین استقلال و آزادی است» (نطق ۹ خرداد).
  3. ـ «فکر اساسی ما آزادی و استقلال است. از هر که بپرسید میگوید: «یا مرگ، یا استقلال». همه فریاد میزنند: «زنده باد آزادی» امّا، باید دانست استقلال و آزادی یعنی چه؟ هر که فکر استقلال و آزادی را دارد، باید در این راه جان و مال خود را فدا کند، نه این که منافع خود را از این راه تأمین نماید» (نطق ۱۹ تیر).
  4. «هر خارجی که بخواهد وارد این مملکت شده، دموکراسی آن را در زنجیرهای اسارت گرفتار سازد، ما را در پیش خویش خواهد یافت و مجبور خواهد شد از روی اجساد ما بگذرد» (نطق ۷ خرداد).[۱۱]

ت ـ حاکمیّت ملّی

  1. خیابانی معتقد بود که ملّت باید خود سرنوشتش را تعیین کند، هیچ شاه و شاهچه یی بر مقدّرات مردم حاکم نباشد و حتّی، «ملّت، مستقیماً، وزرا و حُکّام را عزل و نصب نماید» (نطق ۱۴ خرداد). «باید اراده ملّت بالای همه چیز باشد» (نطق ۱۴ تیر).
  2. «تا کنون اوقات ملّت ایران به شاهسازی و شاهتراشی گذشته‌است، وقت است که دیگر امروز آن ملّتِ جهاندیده، اعلانِ شاهنشاهی و حاکمیّت خود را بدهد و پیشانی خود را، که به خاک مَذِلّت مالیده بود، بلندکرده، با تفاخر به روی عالمیان بنگرد، از صندلی محکومیّت بلندشده بر تخت حاکمیّت جلوس کند. حاکمیّت ملّت عبارت از این است که امور ملّت به دست نمایندگان ملّت اداره بشود… در ایران حاکمیّت، به طور مطلق، باید مال ملّت باشد» (نطق ۲۰خرداد).
  3. «این قیام میخواهد… عناصر صالح و فسادنیافته ملّت (یعنی طبقات کارگر و زحمتکش) را بر حقوق سیاسی و اجتماعی خود نایل و مالک گرداند»، «امنیّت و آسایش را این ملّت هرگز در سایه اعلیحضرتها و والاحضرتهای خود ندیده… از این روست که ملّت، شخصاً، میخواهد امنیّت و آسایش خودش را تأمین نماید. بلی، ملّت است که امنیّت را مستقر میدارد» (نطق ۲۷ اردیبهشت).[۱۱]

آخرین سخنرانی خیابانی

در ماه‌های اول قیام پشتیبانی مردم از آن بسیار زیاد بود و در میتینگهایی که دموکراتها برگزار میکردند، تا ۲۰هزار نفر و حتّی، بیشتر جمع میشدند. خیابانی با تکیه بر این پشتیبانی عظیم مردمی، فریاد برمی‌داشت: «داخله یا خارجه، در صورت تعرّض به ما… گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل ۵۰ هزار یا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوایی که در خود سراغ داریم مقابله خواهیم نمود و بالاخره، ایران نایل به یک رژیمی خواهد شد که مطابق با مقتضیّات قرن حاضر باشد» (نطق ۲۰خرداد). امّا، کم‌کم، یکنواختیِ سخنرانیها و فراتربودن آن از حوزه فهم توده مردم، باعث شد که از رونق اینگونه تجمّع‌ها کاسته شود.

روز ۲۳مرداد، خیابانی از این بی اعتنایی اکثریّت مردم تبریز، اینگونه شکوه میکند: «در اوایل قیام انتظار میرفت که اکثریّت اهالی این شهر با یک عشق و ذوق سرشار در نهضت دموکراتیک شرکت خواهند جست، این انتظار، چنان‌که میبایست از قوّه به فعل درنیامد. اعتماد ما، همیشه، به جماعتی بوده‌است که در اوّلین روز اقدام به این قیام نمودند، جماعت خیلی محدودی بعدها به آن ملحق شد، یک عدّه معتنابهی هنوز در حالت لاقیدی و بی علاقگی است».

واقعیّت این است که سخنان خیابانی و مطالب نشریه «تجدّد» برای شمار کثیری از مردم نامفهوم بود. همین مردمی که در دوره قیام ستّارخان آن چنان یکپارچه از آن عامی مردِ قهرمان پشتیبانی کردند و در راهش از سر و جان گذشتند، اکنون، دربرابر پدیده یی بودند که آن را چندان به خود نزدیک نمی‌دیدند. با این که با آن همراه بودند، امّا، زبانش، در بسیاری مواقع، از حدّ فهم آنها فراتر بود.

خیابانی در آخرین سخنرانیش در اوّل شهریور ۱۲۹۹, از بی‌تفاوتی مردم، به خصوص، از تجّار انتقاد کرد: «یک حِصّه ملّت، و به خصوص تجّار، طالب امنیّت و آسایش هستند و هرگز فکر نمیکنند که خود ملّت، اکثریّت اصناف و طبقات آن، در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. باید از آنان پرسید… چرا از نهضت‌های ملّت … اظهار دلتنگی و ناخشنودی مینمایند، آیا میخواهند … بی‌شرفی را پیشه خود قراردهند، لاقید بمانند و آثار هیچ نوع علاقه یی را نسبت به آزادی و استقلال خود بروز نرسانند؟».

در همین سخنرانی، خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشیان سیاهپوست آفریقا معنی آزادی و استقلال را بهتر از ما فهمیده اند و بهتر از ما این دو نعمت بشری را نگهداری مینمایند. شما همیشه طالب یک شبان ستم پیشه هستید که شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره، کارد بر حلقتان نهد… بی‌شرفها را به حاکمیّت قبول کرده اید. یک ملّت شرافتمند نمی‌گذارد اولّین شخصی که از در درآمد خود را حاکم قرار دهد، وزیر بشود و از پیش خود قانون نوشته بر گردن او تحمیل نماید. از شما نمیتوان منتظر یک حرکتی شد که باعث فیروزی شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً باید یک عدّه فداکار دیوانه، ژنیهای مجنون، پیش افتاده با یک امید و یک اطمینان بی‌دلیل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادی سوق دهند و عنان حاکمیّت را به دست او سپرده، در کف او استوار سازند و او را وادارند بر این که نگذارد حقوق او را غصب کنند و به تاراج ببرند».[۱۱]

در آخرین نطق خیابانی چنین آمده‌است:

«تبریز می‌خواهد حاکمیت بدست ملت باشد فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را می‌نماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما می‌گوئیم حاکمیت دموکراسی باید جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم.»[۱۵]

از سخنان شیخ محمد خیابانی

«ملتی که از مرگ نترسد هرگز نمی‌میرد. مردن در راه یک آرزوی بزرگ عین موفقیت است».

«من از اعقاب بابک خرمدین هستم که در نزد خلیفه عرب آنچنان رشادت و عظمت از خود بروز داد».

«ممکنست خیابانی بمیرد ولی شعله‌ی روشنی بخش نهضت آزادیستان خاموش شدنی نیست. آزادی نمی‌میرد، حقیقت معدوم نمی‌شود. ما خواهان عدالت و آزادی هستیم. فتح و ظفر با ماست».

«بدبخت ملتی که مداخلۀ اجانب را در کارهای وطن اجدادی خود طلب نماید. هیچ ملتی حق ندارد در تعیین و تحدید آزادی ملت دیگر مداخله نماید».

«آذربایجان انقلابی شما را دعوت به قیام و نهضت می‌کند. پا شوید که تهران ربودۀ سیل ارتجاع و وطن‌فروشی است! دست به دست هم دهید که صدای لرزناک وطن از فرزندان غیور خودش استمداد و استغاثه می کند. زنده باد آزادیخواهان آذربایجان»!

«خطری ایران را تهدید ننموده که آذربایجان را جانسپاری نیافته باشد. یقین حاصل شده است که ایران را باید در آذربایجان جستجو کرد. تا وقتیکه این پاسبان شب زنده دار و این مرزبان بی پروا سرپای خود قائم و برقرار است ترسی نیست. ترور تولید آنارشی می کند، ناامنی را می­‌افزاید. سوای از این، وجدان دموکراسی را از راه حقیقی خودش منحرف می‌سازد و گمراه می کند».

«ترور نتیجۀ طبیعی استبداد است. ای آذربایجان غیور، ای قهرمان بی پروای آزادی، گیرم که سر تا پا زخم و جریحه­ای، باز تو آن سر آبرومندت را بلند کن! تو تنها مددکار خودی. تو خود، خودت را نجات خواهی داد».

«آذربایجان جزء لاینفک ایران است».

«آزادیخواهان! روز فداکاری است. آزادی و استقلال وطن در خطر است».


پایان کار قیام و شهادت

' مشیرالدّوله، نخست وزیر وقت، مُخبرالسّلطنه را، که برای مردم تبریز چهره یی ناآشنا نبود، به عنوان والی آذربایجان به تبریز فرستاد. وی در اوایل شهریور، حدود دو هفته پیش از شهادت خیابانی، وارد تبریز شد و برای کاستنِ فعالیت دموکراتها با خیابانی به مذاکره پرداخت. چون مذاکره سودی نداد، روز ۲۱ شهریور به قزّاقخانه رفت و با رئیس قزّاقخانه برای سرکوبی جنبش تبریز تَبانی کرد. فردای آن روز، قوای قزّاق، که بیش از ۲۰۰نفر نبودند، به عمارت «عالیقاپو»، «تجدّد» و خانه‌های سران جنبش، یورش بردند و پس از چند رویارویی، بر تمام مواضعی که در دست دموکراتها بود، چیره شدند و قیام خیابانی به زانو نشست. پس از سقوط حکومت ملّی، سه روز خانه‌های آزادیخواهان غارت شد.

مزار شیخ محمد خیابانی
مزار شیخ محمد خیابانی

خیابانی در روز یورش قزّاق‌ها، از پشت بام، درحالی که یک تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت، به خانه همسایه گریخت. وقتی میزبانش ـ حاج شیخ حسینعلی میانجی ـ که فرد مشهور و محترمی بود، از او خواست اجازه بدهد پیش مخبرالسّلطنه رفته برای او تأمین بخواهد، خیابانی در پاسخش گفت:

«ما هیچ‌گاه نمی‌توانستیم تصوّر کنیم که رفیق و هم‌مسلک قدیمی ما اینطور از آب درآید و برخلاف مصالح آزادی پا را در یک کفش کرده، بگوید آنچه من می‌گویم درست است… شما مستحضر هستید که دموکراتهای تبریز همیشه از او مدافعه کرده‌اند و در مواقع بسیار مشکل فریاد می‌زدیم اگر حکومت قانونی می‌خواهید بفرستید مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام دارید». وقتی میزبان اصرار کرد. خیابانی برافروخته شد و با لحن تندی به وی خطاب کرد: «پدر بزرگوار! من کشته شدن را به تسلیم ترجیح می‌دهم. من از اَعقاب بابک خرّمدین هستم که … آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد»[۱۶]در فردای سقوط حکومت ملّی، یکی از سران قزّاق به نام اسماعیل قزّاق، خیابانی را در زیرزمین خانه شیخ حسینعلی میانجی با چند تیر به شهادت رساند و دفتر قیام دلاورانه او، که شوقی تازه برای رهایی در مردم آذربایجان برانگیخته بود، با شهادت وی بسته شد.[۱۱]

احمد کسروی می‌نویسد: مخبرالسطنه به شهر در آمده در عالی‌قاپو نشست. اما خیابانی، قزاقان به نهانگاه او پی برده چند تن بسرش رفتند و او را با چند تیر کشته جنازه‌اش را بر روی نردبانی انداخته بیرون آوردند. در اینباره سخن دوگونه است: مخبرالسلطنه می‌گفت قزاقان چون نزدیک شده‌اند خیابانی خودش خود را کشته می‌گفت: نوشته‌ای در این باره از جیب او درآمده ولی دیگران می‌گفتند: خیابانی در زیر زمینی می‌بوده و تفنگی به دست می‌داشته. قزاقان آنرا دیده از بیرون شلیک کرده خیابانی را از پا انداخته‌اند و همانا این راست‌تر است.[۱۷]

آفای فرامرز خیابانی از نوادگان شیخ محمد خیابانی در مصاحبه‌‌ی خود می‌گوید: خیابانی در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ خورشیدی در تبریز به فرمان مخبرالسلطنه هدایت کشته شد و پس از دفن موقت در گورستان امامزاده حمزه تبریز، پس از چند ماه توسط همسرش به حضرت عبدالعظیم در شهر ری منتقل گشت. آرامگاه خیابانی در صحن عبادتگاه و تقریبا سی متری ورودی بازار جدید و سی متر دورتر از مزار سردارملی ستارخان قرار دارد. [۱۸]

«قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز»، علی آذری، چاپ ۱۳۶۲, ص۱۵۴

«دو مبارز جنبش مشروطه»، رئیس نیا و ناهید، ص ۲۹۳

جستارهای وابسته

منابع

  1. شیخ محمد خیابانی خروش حماسه‌ها، مصطفی قلیزاده، ص 42.
  2. (شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)
  3. (شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)
  4. تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ‌ صفحه‌ی ۱۱۳
  5. تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ‌احمد کسروی ـ صفحه‌ی۸۶۵
  6. فرزاد (عباس زاده)،‌حسین؛ نطق های شیخ محمد خیابانی، (بخش اول)،‌انتشارات محمد علی علمی، تهران، 1323
  7. شمیم، علی اصغر؛ ایران در دوره سلطنت قاجار، زریاب، تهران، 1379
  8. آذری، علی؛ شیخ محمدخیابانی، ‌بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، تهران، 1354
  9. تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه‌ی ۶۷۷
  10. تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه‌ی۶۷۷
  11. ۱۱٫۰۰ ۱۱٫۰۱ ۱۱٫۰۲ ۱۱٫۰۳ ۱۱٫۰۴ ۱۱٫۰۵ ۱۱٫۰۶ ۱۱٫۰۷ ۱۱٫۰۸ ۱۱٫۰۹ ۱۱٫۱۰ ۱۱٫۱۱ ۱۱٫۱۲ نشریه مجاهدشماره۳۱تاریخ۱۴فروردین۱۳۵۹ - شیخ محمدخیابانی
  12. گفتگو با فرامرز خیابانی نوه‌ی پسری شیخ محمد خیابانی
  13. قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز - شیخ محمدخیابانی
  14. دو مبارز جنبش مشروطه - شیخ محمدخیابانی
  15. قیام شیخ محمد خیابانی
  16. قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱ - شیخ محمدخیابانی
  17. تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه‌ی ۸۹۲
  18. گفتگو با فرامزر خیابانی از نوادگان شیخ محمد خیابانی