|
|
(۱۷۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جعبه زندگینامه | | {{جعبه زندگینامه |
| | اندازه جعبه = | | | اندازه جعبه = |
| | عنوان = | | | عنوان =علی معزی |
| | عنوان ۲ =
| | | نام = |
| | نام =هاشم خواستار | | | تصویر = |
| | تصویر =هاشم خواستار ۴.JPG | | علی معزی.jpg |
| | اندازه تصویر = | | | اندازه تصویر = |
| | عنوان تصویر = | | | عنوان تصویر =علی معزی |
| | زادروز = ۲ خرداد ۱۳۳۲ | | | زادروز = ۱۳۳۲ |
| | زادگاه = بیرجند | | | زادگاه =قم |
| | مکان ناپدیدشدن =
| |
| | تاریخ ناپدیدشدن =
| |
| | وضعیت =
| |
| | تاریخ مرگ = | | | تاریخ مرگ = |
| | مکان مرگ = | | | مکان مرگ = |
| |عرض جغرافیایی محل دفن= | | |عرض جغرافیایی محل دفن= |
| |طول جغرافیایی محل دفن= | | |طول جغرافیایی محل دفن= |
| | <!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> |
| |latd=|latm=|lats=|latNS=N | | |latd=|latm=|lats=|latNS=N |
| | <!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> |
| |longd=|longm=|longs=|longEW=E | | |longd=|longm=|longs=|longEW=E |
| | علت مرگ =
| | | محل زندگی = |
| | پیداشدن جسد =
| |
| | آرامگاه =
| |
| | بناهای یادبود =
| |
| | محل زندگی = | |
| | ملیت = | | | ملیت = |
| | نامهای دیگر =
| | | نژاد = |
| | نژاد = | | | تابعیت =ایرانی |
| | تابعیت =ایران | | | تحصیلات = |
| | تحصیلات =مهندس کشاورزی از دانشگاه ارومیه | |
| | دانشگاه = | | | دانشگاه = |
| | پیشه =معلم بازنشسته | | | پیشه =زندانی سیاسی |
| | سالهای فعالیت =از سال ۱۳۵۷ تا هم اکنون | | | سالهای فعالیت =۱۳۵۰ تا ۱۴۰۲ در مجموع بیش از ۱۲ سال در جمهوری اسلامی در زندان بودهاست. |
| | کارفرما = | | | کارفرما = |
| | نهاد = | | | نهاد = |
| | نماینده = | | | نماینده = |
| | شناختهشده برای = مردم ایران | | | شناختهشده برای =مردم ایران |
| | نقشهای برجسته = شرکت در تجمعات و اعتراضات معلمان برای احقاق حقوق معلمان، امضای بیانیه استعفای خامنهای و تغییر قانون اساسی | | | نقشهای برجسته = |
| | سبک = | | | سبک = |
| | تأثیرگذاران =دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی | | | تأثیرگذاران = |
| | تأثیرپذیرفتگان =مردم ایران | | | تأثیرپذیرفتگان =مردم ایران و آزادیخواهان جهان |
| | شهر خانگی =مشهد | | | شهر خانگی = |
| | دستمزد =
| |
| | دارایی خالص =
| |
| | قد =
| |
| | وزن =
| |
| | تلویزیون = | | | تلویزیون = |
| | دوره = | | | لقب = |
| | پس از =
| | | حزب =هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران |
| | پیش از =
| | | جنبش =آزدایخواهی مردم ایران |
| | حزب = | | | مخالفان =وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی |
| | جنبش = | |
| | مخالفان =دولت جمهوری اسلامی | |
| | هیئت = | | | هیئت = |
| | دین = | | | دین =اسلام |
| | مذهب =مسلمان | | | مذهب =شیعه |
| | اتهام =تبلیغ علیه دیکتاتوری در جمهوری اسلامی
| | | منصب = |
| | وضعیت گناهکاری =
| |
| | منصب =مسئول کانون صنفی معلمان خراسان بزرگ و نماینده معلمان آزاد ایران | |
| | مکتب = | | | مکتب = |
| | آثار = | | | آثار = |
| | همسر =صدیقه مالکیفرد
| | | خویشاوندان سرشناس =دو دختر او در آلبانی و در اشرف ۳ میباشند. |
| | شریک زندگی =
| |
| | فرزندان =
| |
| | والدین =
| |
| | خویشاوندان سرشناس = | |
| | جوایز = | | | جوایز = |
| | امضا = | | | امضا = |
| | اندازه امضا = | | | اندازه امضا = |
| | signature_alt =
| |
| | وبگاه = | | | وبگاه = |
| | imdb_id =
| |
| | Soure_id =
| |
| | پانویس = | | | پانویس = |
| }} | | }} |
| '''احمد زیبرم،''' (زادهی ۱۳۲۳، بندرانزلی – درگذشته ۱۳۵۱، تهران) عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود که در درگیری مسلحانه با مأموران ساواک در اوایل دههی پنجاه در نازیآباد تهران جان باخت. | | '''علی معزی،''' متولد ۱۳۳۲ از شهر قم و ساکن تهران است. از زندانیان سیاسی دهه شصت است. علی معزی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ در رابطه با ارتباط با مجاهدین خلق در زندانهای [[زندان اوین|اوین]]، [[زندان گوهردشت|گوهردشت]] و [[زندان قزلحصار|قزلحصار]] محبوس بوده و تحت شکنجه قرار گرفته است. یکی از برادران او در دهه شصت در زندانهای ایران به اتهام هواداری از [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] دستگیر و اعدام شد. |
|
| |
|
| احمد زیبرم در سال ۱۳۲۳ در خانوادهای ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد و از کودکی به کار در شیلات اشتغال داشت. احمد زیبرم، پس از سربازی در یکی از کتابخانههای شهرداری در تهران مشغول به کار شد و از اواخر دههی چهل به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیوست. احمد زیبرم، در بسیاری از عملیاتهای این سازمان در تهران نقش داشت.
| | این زندانی سیاسی در دهه هشتاد و نود نیز چند سال در زندانهای اوین و گوهردشت زندانی بوده است. او در مجموعه بیش از ۱۲سال در زندانهای ایران محبوس بود. |
|
| |
|
| احمد زیبرم، در ۲۹مرداد ۱۳۵۱ هنگامی که مأموران ساواک در نازیآباد، یکی از محلات جنوب شهر تهران او را شناسایی کرده بودند، به داخل منزلی پناه برد. او که از بیرحمی و وحشیگری ماموران ساواک اطلاع داشت، برای اینکه به ساکنین خانه آسیبی نرسد آنها را به زیر زمین هدایت کرد و از خانم صاحبخانه درخواست چادر و یک ظرف کرد و مبلغی بابت آنها به آن زن پرداخت. او ظرف را با کمک چادر به سینه خود بست و مهماتش را داخل آن جا داد. احمد زیبرم هنگامی که تا آخر با مأموران ساواک جنگید در نهایت با آخرین گلوله و سیانور به زندگیش خاتمه داد که زنده به دست ماموران ساواک نیفتد.
| | زندانی سیاسی علی معزی، در آخرین بازداشت، در جریان تظاهرات سراسری مردم ایران، ساعت ۵ بامداد روز شنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۵صبح، پس از یورش ماموران امنیتی به منزلش بازداشت و به محل سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل و تحت بازجویی قرار گرفت. او پس از بازجویی به بند ۸ زندان اوین منتقلشد.<ref name=":0">[https://iranhrs.org/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B2%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/ سایت کانون حقوق بشر ایران]</ref> |
|
| |
|
| == گاهشمار زندگی احمد زیبرم ==
| | اما در روز یکشنبه ۲۷فروردین ماه ۱۴۰۲، زندانی سیاسی علی معزی را از بند فراخوانده و به سلول انفرادی ۲۰۹ اوین منتقلکردند. او در ۲۰۹ اوین تحت فشار و بازجویی قرارگرفت. |
| احمد در سال ١٣٢٣ در یک خانواده زحمتکش ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمده از همان دوران کودکی هم پای پدر برای تامین معاش خانواده مشغول به کار شد. بعد از پایان یافتن سربازی، به عنوان کتابدار در کتابخانه شهرداری مشغول به کار شد. همزمان با دیگر رفقایش، مطالعات مارکسیستی خود را ادامه داد. احمد در عملیات متعددی شرکت داشت از جمله: مصادره موجودی بانک ونک، بانک آیزنهاور و ... در فروردین ١٣٥٠ رژیم عکس نه تن از فدائیان را منتشر و برای شناسائی آنها نهصدهزار تومان جایزه تعیین کرد. در خرداد ١٣٥٠ همراه با چهار رفیق دیگر در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند، که توانستند فدائیوار حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ رفیق احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج میشود، اما کمی دورتر با مزدوران رژیم که برای این روز در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد میشود. در ابتدا از زن صاحبخانه برای بستن زخمش یک چادر میگیرد و هنگامی که میخواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفتزده میشود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر میگیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین میبرد و با آخرین گلوله خود فدائیوار جان میبازد.
| |
|
| |
|
| پدرش «بخشی ذیبرم» از اهالی بندر انزلی و کارش ماهیگیری بود اما درآمدش کفاف مخارج را نمیداد و زندگی در این خانه زیر سایه فقر و تنگدستی میگذشت. احمد فرزند اول خانواده بود که سال ۱۳۲۴ به دنیا آمد و از همان سنین کودکی برای تامین معاش خانوادهاش در کنار پدر به ماهیگیری مشغول شد و بعدها برای فراهم آوردن هزینه تحصیل به باربری در بندر پرداخت.
| | یک منبع مطلع نزدیک به خانواده علی معزی به خبرگزاری هرانا اطلاع داد: وی حدود ۲ سال پیش تحت عمل جراحی سرطان پروستات قرارگرفت. چندماه بعد در حالیکه روند درمان وی ناقص ماندهبود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و درمانش نیمهکاره ماند، مشکلات ناشی از جراحی، مشکلات زانو و ورم کلیه، زندگی در شرایط زندان را برای او دشوارتر کردهاست.<ref>[https://www.hra-news.org/2023/hranews/a-45777/ خبرگزاری هرانا]</ref> |
|
| |
|
| با ممنوع شدن صید ماهی از سوی شیلات برای ماهیگیران آزاد، فقر روی خشن خود را به خانواده احمد نشان داد و او را مجاب کرد برای حل این مشکل به استخدام اداره شیلات درآید. کار او در شیلات صید ماهی با تورهای بزرگ بود و این برای او که جوانی کم سن و سال به حساب میآمد، کاری سخت بود اما در عوض روحیه مقاومت را در او متبلور کرد. روحیهای که احمد را به رغم سن پایینش تکیهگاه خانواده کرده بود.
| | روز جمعه ۲۷مردادماه ۱۴۰۲، زندانی سیاسی علی معزی پس از گذراندن چهار ماه در سلول انفرادی، در ۷۰ سالگی به شش سال و سه ماه زندان محکوم شد. محکومیت این زندانی سیاسی توسط [[ابوالقاسم صلواتی|قاضی صلواتی]] صادرشد. |
|
| |
|
| برادرش در این باره میگوید: «شرایطی را به خاطر میآورم که هفت هشت سالی بیشتر نداشتم، که شکل و شمایل احمد، به عنوان مسئول خانواده برایم جا افتاده بود. تلاش احمد را در کنار مشقت پدر و مادر، هموارهگی نقش محکم و جا افتادهاش را با اراده با صلابتش در تار و پود کل جامعه پر جمعیت خانواده حس میکردیم.»
| | اتهامات این زندانی سیاسی حضور فرزندانش در [[اشرف ۳|اشرف۳]] در آلبانی و صدور بیانیه علیه نظام اعلام شد. این در حالی است که او پیش از این در در دهه هشتاد و نود به این اتهامات زندانی بوده و محکومیت این اتهامات را تحمل کردهاست. |
|
| |
|
| او در دوران تحصیل با برخی اعضای بعدی سازمان فداییان چون بهمن آژنگ و حسن نیکداوودی همکلاس شد و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانهها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش میپروراند. آنچنان که در همان نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده میشد، ارتباط تنگاتنگی یافت. گروهی چپگرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزهای بیمرز علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ میکرد.
| | زندانی سیاسی علی معزی در اواسط مردادماه ۱۴۰۲، به دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی بردند. این در حالی بود که او اعلام کرد که جرمی مرتکب نشده و دادگاه را به رسمیت نمیشناسد و حاضر نبود در دادگاه حضور یابد. قاضی صلواتی در این دادگاه، پس از ۱۰ماه بلاتکلیفی، او را به ۷۵ ماه زندان محکومکرد.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| چند سالی که گذشت احمد به دوره خدمت اجباری رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چند صباحی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد و سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد. همین سالها بود که برای آخرین بار برای دیدار خانواده به زادگاهش رفت. دیداری که به واسطه مهر بیش از اندازه او به اهل خانه خصوصاً پدرش، همه را متعجب کرده بود. بعد از این دیدار احمد سوار بر اتوبوسی شد که از سمت اردبیل و آستارا، با عبور از انزلی به سوی تهران میآمد و اینچنین سفر بیبازگشت خود را آغاز کرد.
| | او در پاییز ۱۳۸۷ به دلیل رفتن به عراق برای دیدار فرزندانش دستگیر و به دو سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم شد که پس از تحمل دو سال حبس در زندان گوهردشت در سال ۸۹ آزاد شد. |
|
| |
|
| '''پیوستن به فداییان و آغاز زندگی چریکی'''
| | آقای معزی مجدد در ۲۲خردادماه ۹۰، به دلیل شرکت در مراسمی که برای بزرگداشت زندانی سیاسی [[علی صارمی]]، از زندانیان سیاسی سربدار، بازداشت شد. |
|
| |
|
| زندگی در تهران به تسریع روند رشد او به عنوان نیرویی مبارزاتی کمک کرد. کار در کارخانه و زندگی در کنار اقشار محروم پایتخت، آرام آرام احمد را به نوع خاصی از نگاه به جامعه سوق میداد و به مبارزه با وضع موجود تشویقش میکرد. همین جا بود که با تشکیل حلقههای مطالعه میان افراد کمسواد و کارگران شاغل در کتابخانه به همان راهی رفت که دیگر چریکهای فدایی همچون پویان و احمدزاده رفته بودند و آگاهگری میان محرومان را به نخستین اولویت زندگیاش تبدیل کرد. همین روحیات مشترک و تشابهات بود که او را با کانون اولیه سازمان فداییان آشنا کرد. مطالعات مارکسیستی از همینجا آغاز شد و احمد به همراه دیگر همفکرانش قدم در راهی گذاشت که سرنوشتش را یکسره تغییر داد.
| | در خردادماه ۹۲ مجددا به اتهام «تبلیغ علیه نظام» بازداشت و توسط قاضی آصف حسینی به طور غیابی به چهار سال زندان محکوم شد. |
|
| |
|
| اواخر دهه ۴۰ بود که مطالعات آنان به تز جنگ مسلحانه رسید و احمد نیز با پذیرفتن این استراتژی به چریکی تمامعیار تبدیل شد. همزمان با او و یارانش گروهی دیگر به فرماندهی علیاکبر صفایی فراهانی در اندیشه حمله به پاسگاه سیاهکل بودند. ماجرای سیاهکل که به کشته شدن و بازداشت جمعی از اعضای گروه انجامید، از وجود قصدی در میان اپوزیسیون برای سامان دادن یک رشته عملیات مسلحانه علیه رژیم پرده برداشت و باعث حساس شدن ساواک نسبت به فعالیت این گروههای مطالعاتی جوان شد. سال ۱۳۴۹ بود که احمد به عنوان یکی از اعضای گروه مسلح احمدزاده - پویان در تهران در چند عملیات مسلحانه شرکت کرد.
| | در سال ۹۴ علیرغم پایان زمان محکومیت او را آزاد نکردند. در همان سال با پروندهسازی، توسط قاضی مقیسه به یک سال محکومیت مجدد و در سال ۹۵ نیز با پروندهسازی دیگری تحت عنوان تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس دیگر محکوم شد. |
|
| |
|
| در اواخر همین سال او به همراه احمد فرهودی، کاظم سلاحی و حمید توکلی برای تامین مخارج گروه در عملیات مصادره موجودی بانک ملی میدان ونک تهران مشارکت کرد. بعد از چند عملیات مشابه ارتباطاتی میان دو گروه جنگل و تهران بوجود آمد و سازمان چریکهای فدایی خلق اعلام موجودیت کرد. | | علی معزی سرانجام در روز سهشنبه ۲مرداد ماه ۹۷، پس از ۵ سال زندان از زندان تهران بزرگ آزاد شد. |
|
| |
|
| اواخر زمستان همین سال به عنوان عضو یکی از تیمهای چریکی سازمان، به همراه حسن نوروزی، با استفاده از نارنجک، به سفارت آمریکا در تهران حمله کرد و پس از انجام این عملیات به محل زندگی مخفی خود بازگشت. او همچنین در جریان حمله چریکها به کلانتری قلهک در تهران و ترور سرتیپ فرسیو، دادستان ارتش که به خونخواهی چریکهای جنگل انجام شد، شرکت کرد. پس از پایان این عملیات بود که عکس او از سوی ساواک به همراه ۸ نفر دیگر از چریکهای فدایی شامل امیرپرویز پویان، حمید اشرف، عباس مفتاحی، جواد سلاحی، رحمتالله پیرونذیری، منوچهر بهاییپور، محمد صفاری آشتیانی و اسکندر صادقینژاد با تعیین ۱۰۰ هزار تومان جایزه برای دستگیری هر یک از آنها، به طور گسترده در سراسر کشور منتشر شد.
| | وی در طول زندان دادگاهها را به رسمیت نشناخته و از حضور در دادگاههایی که برایش تشکیل شد خودداری کرد. |
|
| |
|
| چاپ عکس او در روزنامهها با حمله ماموران ساواک به خانه پدریاش در انزلی همراه شد. ماموران در این یورش، ضمن اذیت و آزار خانواده احمد، با برهم ریختن خانه، کتابهای او را که به عنوان گنجی خانوادگی پاس داشته میشد، با خود بردند. برادر کوچکتر احمد درباره تلاش ساواک برای یافتن او در آن سالها میگوید: «ما بیخبر از دنیا، ساواک ولی جویای آلبوم عکس خانواده و فامیل و دوستان و دسترسی به آدرسها بود. همسایهها و فامیل هم از شبیخون ساواک در امان نمانده بودند و کل منطقه مشمول تجسس و تعقیب و گریز و مراقبت ویژه قرار گرفت.»
| | زندانی سیاسی علی معزی، در آخرین بازداشت، در جریان تظاهرات سراسری مردم ایران، ساعت ۵بامداد روز شنبه ۹مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۵صبح، پس از یورش ماموران امنیتی به منزلش بازداشت و به محل سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل و تحت بازجویی قرار گرفت. او پس از بازجویی به بند۸ زندان اوین منتقل شد.<ref>[https://iranfreedom.net/cryofarrestees/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B2%DB%8C/ سایت ایران آزادی]</ref> |
|
| |
|
| '''لو رفتن خانه تیمی و فرار ذیبرم'''
| | علی معزی در پیامی در روز ۱۰ دی ۱۳۹۷ از قیام مردم ایران در ۱۴۲ شهر حمایت کرد: |
|
| |
|
| انتشار تصاویر چریکهای فدایی، عملیات گسترده ساواک را به دنبال داشت. عملیاتی که سرانجام به بازداشت حمید توکلی (از اعضای سازمان) و کشف یکی از خانههای تیمی آنان انجامید. احمد در اوایل همین سال در عملیات مصادره اموال بانک ملی خیابان آیزنهاور تهران نیز مشارکت کرده بود و حالا از اعضای موثر واحد مسلح اسکندر صادقینژاد به شمار میآمد.
| | «مقارن با سال نوی خوش یمن و مبارک مسیحی در برابر قیام شکوهمند سرتاسری شما سر تعظیم فرود میآورم. درود بر شما |
|
| |
|
| سوم خرداد ماه سال ۱۳۵۰ بود که خانه تیمی اعضای اصلی سازمان در خیابان طاووسی تهران لو رفت و به محاصره نیروهای ساواک درآمد. در این خانه افرادی چون امیرپرویز پویان، اسکندر صادقینژاد، رحمتالله پیرونذیری، سعید آرین، احمد ذیبرم، حمید توکلی و خواهر او شهین توکلی ساکن بودند.
| | بیگمان در برابر رژیمی که جنایت و خیانتی نمانده که انجام ندادهباشد و حالا فرصتها و مهلتهایش به پایان رسیده و در گرداب مرگ دست و پا میزند، تا پیروزی نهایی از پای نخواهیم نشست. |
|
| |
|
| به گفته محمدتقی سیداحمدی، از فعالان سازمان «رفقا به محض اینکه متوجه میشوند حمید توکلی از اعضای این خانه، دستگیر شده است با مسأله تخلیه خانه تیمی مواجه میشوند و اسکندر صادقینژاد با قاطعیت میگوید باید خانه را تخلیه کنیم.» | | راه نجات در تشکیل ارتش قیام و آزادی است تا درمحلات و شهرها به عنوان بازوی اجرایی برای سامانبخشی امور و حفاظت از مردم در برابر سرکوبگری رژیم مردمستیز انجام وظیفه کند. تا آنگاه که به یاری خدا و با حداقل خونریزی از رژیم ولایت فقیه و دنبالچههایش خلع ید گردد و یک مجلس موسسان ایرانشمول و منتخب واقعی مردم نوع حکومت آینده و قانون اساسی آن را مشخص ساخته و به تصویب ملت برساند. |
|
| |
|
| در آن روزها اعضا قرارداد خانهای تازه را با بنگاه بسته بودند، اما قرار بود چندروز بعد آن را تحویل بگیرند. امیرپرویز پویان در این شرایط ابتدا مخالف تعویض خانه بود، اما بالاخره بعد از گفتوگوی بسیار، نظر اسکندر صادقینژاد مبنی بر تخلیه فوری خانه پذیرفته و قرار میشود خود او [صادقینژاد] به بنگاه مراجعه کند و در صورتی که خانه جدید آماده باشد، چند روز زودتر خانه را تحویل بگیرد.
| | دستهای وحدت و رهایی شما را میبوسم، پیوند دلها، توکل و عزم جزم شما را تبریک میگویم و خود را در درد و رنج خانوادههای قربانیان و شهدای خیزشهای اخیر شریک میدانم و به آنان تسلیت عرض میکنم. |
|
| |
|
| با موافقت بنگاهدار چریکها مشغول اسبابکشی میشوند. اسکندر صادقینژاد، احمد ذیبرم، سعید آرین و همسرش شهین توکلی مقداری از اثاث را برداشته و به خانه جدید میروند. بیخبر از آنکه اسبابکشی پیش از موعد آنان به پلیس گزارش شده است. لحظاتی نگذشته که پلیس شهربانی به محل خانه جدید میرسد و گروه وارد درگیری میشوند. اینجاست که اسکندر صادقینژاد در موضع نظامی قرار گرفته و با تیراندازی به سوی پلیس پوششی ایجاد میکند که به واسطه آن احمد ذیبرم به همراه عباس جمشیدی رودباری و سه نفر دیگر موفق به فرار شوند.
| | راه نجات در تشکیل ارتش قیام و آزادی است تا در محلات و شهرها بهعنوان بازوی اجرایی برای سامان بخشی امور و حفاظت از مردم در برابر سرکوبگری رژیم مردم ستیز انجام وظیفه کند. تا آنگاه که به یاری خدا و با حداقل خونریزی از رژیم ولایت فقیه و دنبالچههایش خلع ید گردد و یک مجلس مؤسسان ایرانشمول و منتخب واقعی مردم نوع حکومت آینده و قانون اساسی آن را مشخص ساخته و به تصویب ملت برساند. |
|
| |
|
| در این درگیری اسکندر صادقینژاد کشته میشود و شهین توکلی و سعید آرین در اثر اصابت گلوله زخمی و دستگیر میشوند. سعید آرین بعدها اعدام و شهین همسرش به زندان محکوم شد اما با پیروزی انقلاب ۵۷ از اسارت رهایی یافت.
| | دستهای وحدت و رهایی شما را میبوسم، پیوند دلها، توکل و عزم جزم شما را تبریک میگویم و خود را در درد و رنج خانوادههای قربانیان و شهدای خیزشهای اخیر شریک میدانم و به آنان تسلیت عرض میکنم.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85 سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> |
| | |
| تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع میشود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.
| |
| | |
| '''پایان یک گریز یکساله'''
| |
| | |
| با مرگ اعضای شاخص سازمان از جمله پویان، صادقینژاد و پیرونذیری، دیگر اعضا چون ذیبرم و جمشیدی رودباری، در راه زندگی مخفی احتیاط بیشتری به خرج دادند و مراوداتشان با دیگر اعضای سازمان را به حداقل رساندند. همزمان فشارها بر خانواده احمد برای لو دادن محل اختفای وی گسترش مییافت، چرا که فرار او و یارانش از حمله همهجانبه ساواک بر آنان گران آمده بود.
| |
| | |
| برادر احمد درباره فشارهای آن روزها بر خانواده میگوید: «پدرم هر از چند گاهی به ساواک برده میشد و به استنطاقش میکشیدند، او علیرغم مقاومتش در جامعه، از نگاه جماعتی که با نیش و کنایه «پدر خرابکار» خطابش میکردند نیز در امان نمیماند.»
| |
| | |
| اما ۲۸ مرداد ۱۳۵۱ پایان گریز یکساله و دو سال زندگی مخفی احمد ذیبرم در نازیآباد تهران رقم خورد. ۱۹ سال از کودتا علیه دولت مصدق میگذشت و هواداران سلطنت مشغول فراهم آوردن زمینههای برگزاری مراسم جشن سالگرد - به گفته خودشان - «قیام ملی ۲۸ مرداد» بودند و خیابانها پر از ماموران پلیس بود. سحرگاه بود و هوا هنوز گرگ و میش. احمد ذیبرم که با تغییر قیافه و سوار بر موتور برای انتقال اسلحه و برخی اسناد از خانه تیمی خارج شده بود، در نزدیکی پل راهآهن با فرمان ایست یک مامور مواجه شد و به خیال آنکه شناسایی شده است پس از شلیک به سوی او از محل میگریزد اما با تعقیب دیگر ماموران که آن روز در خیابانها فراوان بودند مواجه شده و از ناحیه پا هدف گلوله قرار میگیرد. درگیری و گریختن او همان و محاصره منطقه توسط نیروهای ساواک همان.
| |
| | |
| حالا محله نازیآباد تهران از زمین و هوا به محاصره پلیس در آمده است. ذیبرم موتور را رها میکند و به طرف کوچهای فرعی میدود. ماموران ساواک داد میزنند که این «خرابکار» را بگیرید. پیرمردی او را بغل میکند. ذیبرم میگوید «ول کن پدر». ماموران ساواک نزدیکتر میشوند. ذیبرم با شلیک تیری هوایی خود را رها کرده و وارد کوچهای دیگر میشود. کوچه بنبست است. آخرین در نیمه باز است و او به سرعت وارد حیاط خانه میشود.
| |
| | |
| ادامه ماجرا به روایت محمد بلوری: «میبیند زن خانواده دم حوض نشسته رخت میشورد، همسرش هم در ایوان خوابیده. ذیبرم میداند که ماموران محل مخفی شدنش را یافتهاند. ابتدا مرد خانواده که مریض بوده را به داخل میبرد، بعد هرچه مهمات داشته میخواسته به کمرش ببندد، به زن میگوید چادرش را به او بدهد. حتی پول چادر زن را هم میدهد. به زن هم میگوید با بچهاش به زیرزمین برود تا وقتی تیراندازی میشود به آنها آسیبی نرسد...»
| |
| | |
| ذیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی میشود. ماموران ساواک که روی پشت بامها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش میبرند. گلولههای فراوانی از هر دو سو شلیک میشود و احمد ذیبرم در نبری نابرابر تمامی فشنگهایش را شلیک میکند. برخی روایتها میگویند او پس از اتمام گلولههایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگرانی از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور میگویند. اما تمام روایتها حاکی از مرگ احمد ذیبرم در همان بالاخانه نازیآباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشتهاند. پیکر احمد ذیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازیآباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند.
| |
| | |
| چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد ذیبرم در روزنامه کیهان آن روزها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریکهایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ میشد، در هم شکست. محمد بلوری درباره تبعات انتشار این گزارش میگوید: «من چند ساعت بعد از این ماجرا برای تهیه گزارش به آن خانه رفتم و وقتی گزارش چاپ شد، سر و صدای زیادی بلند کرد. آن زمان عراق با ایران مشکل داشت و یک رادیو فارسی داشت که بیست و چهار ساعت علیه دولت گزارش میداد. بعد از چاپ این گزارش هم چند روز آن را در چند نوبت میخواندند. سر این جریان هم من را گرفتند و یکی دو ماهی اوین بودم. تا آن روز به مردم میگفتند اینها خرابکارانی آدمکشاند، اما این گزارش نشان میداد ذیبرم نه تنها ضد مردم و خرابکار نیست، آنقدر انسان پاکی است که حتی پول چادر آن زن را هم داده بود.»
| |
| | |
| احمد ذیبرم وقتی کشته شد تنها ۲۷ سال داشت. او به واسطه بازتاب گسترده مرگش عاملی برای تغییر نگاه جامعه آن روز به فداییان خلق شد و نمادی از مبارزه نسل عصیانگر دهه ۴۰ و ۵۰ خصوصاً در میان همدیارانش. احمد شاملو، شاعر معاصر دو شعر به یاد و خاطره احمد ذیبرم سروده است. او در یکی از این اشعار احمد ذیبرم و یارانش را «بچههای اعماق» لقب داده و در شعری دیگر با اشارهای شاعرانه به سابقه ماهیگیری احمد ذیبرم و راهی که در مبارزه توامان با جهل، محرومیت و خودکامگی پیش گرفته بود از آغاز رویش جوانانی مینویسد که پس از او راه مبارزه در پیش گرفتند:
| |
| | |
| نگاه کن
| |
| | |
| چه فروتنانه بر درگاه نجابت
| |
| | |
| به خاک میشکند
| |
| | |
| رخسارهای که توفانش
| |
| | |
| مسخ نیارست کرد
| |
| | |
| چه فروتنانه در آستانه تو
| |
| | |
| به خاک میافتد
| |
| | |
| آنکه در کمرگاه دریا
| |
| | |
| دست
| |
| | |
| حلقه توانست کرد
| |
| | |
| نگاه کن
| |
| | |
| چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
| |
| | |
| آنکه مرگش
| |
| | |
| میلاد پر هیاهوی هزار شهرزاده بود
| |
| | |
| نگاه کن!
| |
| | |
| '''منابع:'''
| |
| | |
| فدایی خلق؛ احمد ذیبرم، انتشارات سازمان اتحاد فداییان خلق ایران
| |
| | |
| درگیری در خانه تیمی خیابان طاووسی، روایت محمدتقی سیداحمدی، مجله آرش
| |
| | |
| میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد، به خاطره رفیق احمد ذیبرم، اکبر تکدهقان
| |
| | |
| روزشمار تاریخ ایران؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامی، دکتر باقر عاقلی، جلد دوم، نشر نامک
| |
| | |
| متن سخنرانی اردوان ذیبرم درباره زندگی و مبارزات برادرش احمد ذیبرم، کلن آلمان، ۱۵ ژوئیۀ ۲۰۰۵
| |
| | |
| == واکنشها به دستگیری ==
| |
| | |
| == نامه هاشم خواستار ==
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
| <references /> | | <references /> |
علی معزی
|
---|
علی معزی |
زادروز | ۱۳۳۲ قم |
---|
تابعیت | ایرانی |
---|
پیشه | زندانی سیاسی |
---|
سالهای فعالیت | ۱۳۵۰ تا ۱۴۰۲ در مجموع بیش از ۱۲ سال در جمهوری اسلامی در زندان بودهاست. |
---|
شناختهشده برای | مردم ایران |
---|
تأثیرپذیرفتگان | مردم ایران و آزادیخواهان جهان |
---|
حزب سیاسی | هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران |
---|
جنبش | آزدایخواهی مردم ایران |
---|
مخالفان | وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی |
---|
دین | اسلام |
---|
مذهب | شیعه |
---|
خویشاوندان | دو دختر او در آلبانی و در اشرف ۳ میباشند. |
---|
علی معزی، متولد ۱۳۳۲ از شهر قم و ساکن تهران است. از زندانیان سیاسی دهه شصت است. علی معزی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ در رابطه با ارتباط با مجاهدین خلق در زندانهای اوین، گوهردشت و قزلحصار محبوس بوده و تحت شکنجه قرار گرفته است. یکی از برادران او در دهه شصت در زندانهای ایران به اتهام هواداری از مجاهدین خلق دستگیر و اعدام شد.
این زندانی سیاسی در دهه هشتاد و نود نیز چند سال در زندانهای اوین و گوهردشت زندانی بوده است. او در مجموعه بیش از ۱۲سال در زندانهای ایران محبوس بود.
زندانی سیاسی علی معزی، در آخرین بازداشت، در جریان تظاهرات سراسری مردم ایران، ساعت ۵ بامداد روز شنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۵صبح، پس از یورش ماموران امنیتی به منزلش بازداشت و به محل سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل و تحت بازجویی قرار گرفت. او پس از بازجویی به بند ۸ زندان اوین منتقلشد.[۱]
اما در روز یکشنبه ۲۷فروردین ماه ۱۴۰۲، زندانی سیاسی علی معزی را از بند فراخوانده و به سلول انفرادی ۲۰۹ اوین منتقلکردند. او در ۲۰۹ اوین تحت فشار و بازجویی قرارگرفت.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده علی معزی به خبرگزاری هرانا اطلاع داد: وی حدود ۲ سال پیش تحت عمل جراحی سرطان پروستات قرارگرفت. چندماه بعد در حالیکه روند درمان وی ناقص ماندهبود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و درمانش نیمهکاره ماند، مشکلات ناشی از جراحی، مشکلات زانو و ورم کلیه، زندگی در شرایط زندان را برای او دشوارتر کردهاست.[۲]
روز جمعه ۲۷مردادماه ۱۴۰۲، زندانی سیاسی علی معزی پس از گذراندن چهار ماه در سلول انفرادی، در ۷۰ سالگی به شش سال و سه ماه زندان محکوم شد. محکومیت این زندانی سیاسی توسط قاضی صلواتی صادرشد.
اتهامات این زندانی سیاسی حضور فرزندانش در اشرف۳ در آلبانی و صدور بیانیه علیه نظام اعلام شد. این در حالی است که او پیش از این در در دهه هشتاد و نود به این اتهامات زندانی بوده و محکومیت این اتهامات را تحمل کردهاست.
زندانی سیاسی علی معزی در اواسط مردادماه ۱۴۰۲، به دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی بردند. این در حالی بود که او اعلام کرد که جرمی مرتکب نشده و دادگاه را به رسمیت نمیشناسد و حاضر نبود در دادگاه حضور یابد. قاضی صلواتی در این دادگاه، پس از ۱۰ماه بلاتکلیفی، او را به ۷۵ ماه زندان محکومکرد.[۱]
او در پاییز ۱۳۸۷ به دلیل رفتن به عراق برای دیدار فرزندانش دستگیر و به دو سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم شد که پس از تحمل دو سال حبس در زندان گوهردشت در سال ۸۹ آزاد شد.
آقای معزی مجدد در ۲۲خردادماه ۹۰، به دلیل شرکت در مراسمی که برای بزرگداشت زندانی سیاسی علی صارمی، از زندانیان سیاسی سربدار، بازداشت شد.
در خردادماه ۹۲ مجددا به اتهام «تبلیغ علیه نظام» بازداشت و توسط قاضی آصف حسینی به طور غیابی به چهار سال زندان محکوم شد.
در سال ۹۴ علیرغم پایان زمان محکومیت او را آزاد نکردند. در همان سال با پروندهسازی، توسط قاضی مقیسه به یک سال محکومیت مجدد و در سال ۹۵ نیز با پروندهسازی دیگری تحت عنوان تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس دیگر محکوم شد.
علی معزی سرانجام در روز سهشنبه ۲مرداد ماه ۹۷، پس از ۵ سال زندان از زندان تهران بزرگ آزاد شد.
وی در طول زندان دادگاهها را به رسمیت نشناخته و از حضور در دادگاههایی که برایش تشکیل شد خودداری کرد.
زندانی سیاسی علی معزی، در آخرین بازداشت، در جریان تظاهرات سراسری مردم ایران، ساعت ۵بامداد روز شنبه ۹مهرماه ۱۴۰۱، ساعت ۵صبح، پس از یورش ماموران امنیتی به منزلش بازداشت و به محل سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل و تحت بازجویی قرار گرفت. او پس از بازجویی به بند۸ زندان اوین منتقل شد.[۳]
علی معزی در پیامی در روز ۱۰ دی ۱۳۹۷ از قیام مردم ایران در ۱۴۲ شهر حمایت کرد:
«مقارن با سال نوی خوش یمن و مبارک مسیحی در برابر قیام شکوهمند سرتاسری شما سر تعظیم فرود میآورم. درود بر شما
بیگمان در برابر رژیمی که جنایت و خیانتی نمانده که انجام ندادهباشد و حالا فرصتها و مهلتهایش به پایان رسیده و در گرداب مرگ دست و پا میزند، تا پیروزی نهایی از پای نخواهیم نشست.
راه نجات در تشکیل ارتش قیام و آزادی است تا درمحلات و شهرها به عنوان بازوی اجرایی برای سامانبخشی امور و حفاظت از مردم در برابر سرکوبگری رژیم مردمستیز انجام وظیفه کند. تا آنگاه که به یاری خدا و با حداقل خونریزی از رژیم ولایت فقیه و دنبالچههایش خلع ید گردد و یک مجلس موسسان ایرانشمول و منتخب واقعی مردم نوع حکومت آینده و قانون اساسی آن را مشخص ساخته و به تصویب ملت برساند.
دستهای وحدت و رهایی شما را میبوسم، پیوند دلها، توکل و عزم جزم شما را تبریک میگویم و خود را در درد و رنج خانوادههای قربانیان و شهدای خیزشهای اخیر شریک میدانم و به آنان تسلیت عرض میکنم.
راه نجات در تشکیل ارتش قیام و آزادی است تا در محلات و شهرها بهعنوان بازوی اجرایی برای سامان بخشی امور و حفاظت از مردم در برابر سرکوبگری رژیم مردم ستیز انجام وظیفه کند. تا آنگاه که به یاری خدا و با حداقل خونریزی از رژیم ولایت فقیه و دنبالچههایش خلع ید گردد و یک مجلس مؤسسان ایرانشمول و منتخب واقعی مردم نوع حکومت آینده و قانون اساسی آن را مشخص ساخته و به تصویب ملت برساند.
دستهای وحدت و رهایی شما را میبوسم، پیوند دلها، توکل و عزم جزم شما را تبریک میگویم و خود را در درد و رنج خانوادههای قربانیان و شهدای خیزشهای اخیر شریک میدانم و به آنان تسلیت عرض میکنم.[۴]
منابع