کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(←‏سخنان گرامشی: اصلاح سجاوندی)
(۳۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=آنتونیو گرامشی|تصویر=گرامشی ۲.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فعال سوسیالیست|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۱۸۹۱|محل تولد=روستای پرداپیوی ایتالیا|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۷ آوریل ۱۹۳۷|محل مرگ=شهر مرزی  ایتالیا|علت مرگ=بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان|محل زندگی=رم ایتالیا|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=حزب کمونیست ایتالیا|پیشه=سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در حوادث جنگ‌جهانی دوم|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان در ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، نیچه، ویلفرد بارتو، ژرژ سورل، شارل پگی، هیوبرت لاگاردله|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=آنتونیو گرامشی|تصویر=گرامشی ۳.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فعال سوسیالیست|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱|محل تولد=روستای آلس نزدیک کالیاری|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۷ آوریل ۱۹۳۷|محل مرگ=|علت مرگ=بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=حزب کمونیست ایتالیا|پیشه=سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در مبارزات سوسیالیستی|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان از ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، هگل، لنین|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 


'''آنتونیو گرامشی،''' (زاده‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷) نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت یافته است. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود (۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد، اساس نظریات او را شکل می‌دهد.                 
'''آنتونیو گرامشی،''' (زاده‌ی۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷)<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیرشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۲</ref> نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت دارد. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود (۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد که اساس نظریات او را شکل می‌دهد.                 


مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌اند؛ به زعم وی روی دادن انقلاب در کشوری که عمدتاً مبتنی بر نظام ارباب رعیتی است به منزله ابطال نظریه مارکس است هر چند انقلابیون از آرای مارکس و رهنمودهای او بسیار الهام گرفته‌باشند.
مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌است.


== گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی ==
== گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی ==


آنتونیو گرامشی، مبارز فعال و پرشور کمونیست و جنبش جهانی کارگری، بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا، از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین تحصیل می‌کرد. در سال ۱۹۱۳ عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. در سالهای جنگ اول جهانی، سردبیری هفته‌نامه‌ی سوسیالیستی «ایل گریدو دل پوپولو» (فریاد خلق) را بر عهده‌داشت و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، طی مقاله‌ای در این نشریه از انقلاب سوسیالیستی روسیه حمایت کرد.
آنتونیو گرامشی، مبارز فعال و پرشور کمونیست و جنبش جهانی کارگری، بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا، از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۳ عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. در سالهای جنگ اول جهانی، سردبیری هفته‌نامه‌ی سوسیالیستی «ایل گریدو دل پوپولو» (فریاد خلق) را بر عهده‌داشت و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، طی مقاله‌ای در این نشریه از انقلاب سوسیالیستی روسیه حمایت کرد.


در آغاز 1917، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (بانگ خلق) کار می‌کرد و با چاپ پیمونتِ ''Avanti! (به پیش!)'' هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت یافت می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در ''آوانتی'' پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.
در آغاز ۱۹۱۷، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (فریاد خلق) کار می‌کرد و نیز با ''Avanti! (به پیش!)'' هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت منعکس می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در ''آوانتی'' پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.<ref>گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی


رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در 20 آوریل، ''آوانتی!'' یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد.
ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017</ref>رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در ۲۰ آوریل، ''آوانتی!'' یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد. در ۱۹۱۹ هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» ''نظم نوین'' (''Ordine'' ''Nuovo'') را به همراه تولیاتی و دیگران در تورین، مهم‌ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت. گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت،


هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو (نظم نوین) به همت گرامشی، تولیاتی و دیگران، انتشار یافت. ژانویه‌ی ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا به رهبری گرامشی تاسیس شد. گرامشی سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۳ به عنوان نماینده‌ی حزب کمونیست ایتالیا در بین‌الملل سوم در شوروی بسر برد. در سال ۱۹۲۴ به پیشنهاد و پیگیری گرامشی، روزنامه‌ی «اونیتا) (وحدت) ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در شهر میلان شروع به کار کرد. در سال ۱۹۲۴ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس ایتالیا به رهبری او سیاست فاشیسم را افشاء و تقبیح کرد. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازه‌ای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل  در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل می‌شد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محموله‌ی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.
در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سال با کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در سال ۱۹۲۴ به پیشنهاد و پیگیری گرامشی، روزنامه‌ی «اونیتا» (وحدت) ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در شهر میلان شروع به کار کرد. در سال ۱۹۲۴ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس ایتالیا به رهبری او سیاست فاشیسم را افشاء و تقبیح کرد.  


'''منبع:'''
در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازه‌ای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل می‌شد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محموله‌ی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.


گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی
=== بنیانگذاری حزب کمونیست ایتالیا ===
نوزدهم ژوییه‌ی ۱۹۲٠ دومین کنگره‌ی انترناسیونال کمونیستی در مسکو برگزار شد. از گروه نظم نوین کسی در هیئت نمایندگی حزب سوسیالیست ایتالیا حضور نداشت. در این ‌هیئت بوردیگا، رهبر جناح “امتناع”‌ و یکی از مخالفین سیاست پارلمانی و انتخاباتی حزب حضورداشت. جیاسینتو منوتی سراتی از «هواداران سیاست انتخاباتی » عضو دیگر این هیئت بود. این دو بر سر مسئله‌ی پارلمانتاریسم اختلاف نظر داشتند، اما، هر دو بر سر خط سیاسی کمونیست‌های تورین نظری خصمانه داشتند. در طی روند کنگره، گرامشی و اعضای نظم نوین اعتبار زیادی کسب کردند.‌ جنبش شوراها در ایتالیا به پایگاه کارگران تورین محدود بود، اما، اخبار مربوط به مبارزات آن و پروژه‌ی سیاسی‌اش از طریق نوشته‌های گرامشی به لنین رسید. لنین از طریق یکی از کارگزاران انترناسیونال که به ایتالیا فرستاده ‌بود این فرصت را یافت که طرح گرامشی «برای بازسازی حزب سوسیالیست» را مطالعه کند. از این رو، وی در «تزهایی در باره‌ی وظایف بنیادین کنگره‌ی دوم انترناسیونال کمونیستی» می‌گوید که پیشنهادهای گرامشی “کاملًا در انطباق با اصول بنیادین انترناسیونال سوم” قرار دارند.<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۷۰
</ref> در جلسه‌ی سی‌ام ژوئیه، لنین در پاسخ به سراتی که اعلام کرد: وی طرفدار پاکسازی تدریجی جناح سازشکارِ حزب سوسیالیست بوده اما مخالف انشعاب است، تأکید نمود: باید به صراحت به رفقای ایتالیایی بگوییم که خط سیاسی نظم نوین منطبق بر خط انترناسیونال کمونیستی است، نه خط اکثریت رهبران کنونی حزب سوسیالیست و گروه پارلمانیشان .... به این خاطر است که باید به رفقای ایتالیایی و تمامی حزب‌هایی که دارای جناح راست می‌باشند بگوییم: این گرایش رفرمیستی ه‌یچ وجه مشترکی با کمونیسم ندارد.‌ سیاست «امتناع» بوردیگا نیز از نقد تند لنین مصون نماند. این ادعا که هر گونه مشارکت پارلمانی در دولت بورژوایی خطرناک است به خطاست. «انهدام پارلمان» باید حاصل مبارزه‌ای باشد که در درون پارلمان جاری است.


''توسط'' نقد اقتصاد سیاسی • 14/11/2017
لنین، سپس، نتیجه گرفت: «در حال حاضر، پارلمان نیز صحنه‌ای برای مبارزه‌ی طبقاتی است»  گرامشی در ۲۱ اوت همان سال نوشت: با یادآوری روزهای پُرشور آوریل گذشته، ما و بی‌تردید تمامی رفقای بخش‌ها و تمامی کارگران از این بابت بسیار خوشنود هستیم که نظر کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال سوم از رأی اکثریت نمایندگان ایتالیایی حزب بسیار متفاوت است؛ این خبر که بالاترین مرجع جنبش انترناسیونالیستی کارگران از رأی “ دو-آتشه‌های” تورین پشتیبانی نمود برای ما بسیار مسرت‌بخش است. در حالی که برخی از سرشناس‌ترین رهبران سوسیالیست ایتالیا هنوز در روسیه بودند، مبارزه‌ای در ایتالیا شروع شد که شکست قطعی اقدام انقلاب ۱۹۱۹-۱۹۲٠ را به دنبال داشت. این بار نیز، این لجاجت سرمایه‌دارها بود که منجر به شورش کارگران شد. اتحادیه‌ی صنفی کارگران فلزکار خواهان افزایش دست- مزدها بود که از سوی صاحبان کارخانه‌ها رد گردید. به این دلیل، کارگران فلزکار تمامی کارخانه‌های فلزکاری را در شبه‌جزیره اشغال کردند. به مدت یک ماه، بیش از نیم میلیون کارگر، مسلح به هر چه که می‌شد، کنترل کارخانه‌ها را با حفظ تولید به دست گرفته‌بودند. در تورین، مدیریت کارخانه‌ها به دست شوراها افتاد. کارگران در لومباردی، لیگوریا، توسکانی، امیلیا و هم چنین در بعضی از شهرهای جنوب نیز دست به اقدام‌های مشابه زده و سعی نمودند که تا مدیریت تولید را به دست بگیرند. از مجموعه‌ی آن چه که اتفاق ‌افتاد این گونه به نظر می‌رسید که فرضیه‌ی گرامشی سرانجام توسط واقعیت به ثبوت رسید. اما، او در شماره‌ی دوم سپتامبر آوانته! سرمقاله‌ای را با لحنی مأیوسانه نوشت: «این واقعیت که اشغال کارخانه‌ها به این آسانی ممکن شد نیاز به تعمق بسیار دارد. کارگران نباید از این موضوع دچار توهم شوند.» و افزود، «آیا این نشانه‌ی ضعف سرمایه‌داری بود و یا آن که نشان از درجه‌ی توان پرولتاریا دارد، به خودی خود نشان‌دهنده‌ی موضع مشخصی نیست.  قدرت کماکان زیر کنترل سرمایه باقی می‌ماند.» در این مورد گرامشی اشتباه نمی‌کرد. با گذشت روزها، جبهه‌ی سرمایه‌دارها متحد ماند، در حالی که صفوف کارگران شقه-شقه شد و تحت تأثیر دسته‌بندی‌های داخلی به شدت تضعیف گردید. بار دیگر، عدم وجود رهبری متمرکز برای جنبش به بهای گزافی تمام شد. نخست، شرکت در قیام یکپارچه نبود. شمار بسیاری از پرولتاریا سردرگم بوده و کناره‌گرفتند. اتحادیه‌های صنفی صرفاً میانجیگری حکومت را برای پایان دادن به دعوا در نظر داشتند. اقلیت انقلابی از وزن کافی برای ایجاد تغییر سمت رادیکال در رهبری حزب سوسیالیست برخوردار نبود. در میان کارگران، شتاب‌زدگی و تندروی برخی از دسته‌بندیها باعث بروز اختلافهای داخلی و شکاف گردید. انقلاب عملًا به رأی گذاشته شد و از سوی مجمع عمومی کنفدراسیون کار رد‌شد. با میانجیگری و طرح مصالحه‌ای از سوی جیولیتی نخست وزیر وقت ایتالیا، اشغال کارخانه‌ها به پایان رسید و بار دیگر شوراها شکست خوردند. در اولین روزهای اکتبر ۱۹۲٠ کارگران در همه جا به سر کار بازگشتند. انتشار نظم نوین در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها به طور موقت تعطیل شد. به دنبال از سرگیری انتشار نشریه، گرامشی دو مقاله زیر عنوان «حزب کمونیست» در شماره‌های چهارم و نهم اکتبر منتشر ساخت. در این مقاله‌ها، وی به بررسی و تحلیل وضعیت سیاسی ایتالیا و وظایف حزب کارگران می‌پردازد. گرامشی حتا در اوج مبارزه‌ی کارگران فلزکار نیز از دادن شعارهای توخالی «کارگرگرایی» خودداری نمود. درعوض، از دیدگاه وی کارگر از نظرعقلانی تنبل بوده، چیزی فراتر از وضعیت حال را نه می‌داند و نه می‌خواهد که ببیند، و به این دلیل هنگام انتخاب رهبرانش فاقد هرگونه معیار سنجش بوده و می‌گذارد که با وعده و وعید او را بفریبند؛ می‌خواهد باور داشته‌باشد که هر آن چه را که خواست می‌تواند با کمترین تلاش و بدون آن که چندان بیندیشد به دست آورد.» این بیان تلخ واقعیت بود. تئوریسین شوراها بدون زیر پا گذاشتن نظرگاه عمومی‌اش اما به هیچ وجه حاضر نشد که تن به عوامفریبی روز بدهد. کارگر آزادی‌اش را تنها می‌تواند در حزب کمونیست پیدا کند، “جایی که وی می‌تواند بیندیشد، فراتر از حال را ببیند، و دارای مسئولیت است؛ جایی که وی هم سازمانده‌ی کرده و هم سازمان داده می‌شود؛ جایی که وی  خود را بخشی از پیشآهنگ احساس نموده که به پیش می‌راند و بخش بزرگی را نیز با خود می‌برد.  در فاز سیاسی داخلی و بین‌المللی معاصر مسئله‌ی شکل‌گیری حزب کمونیست در صدر مسایل قرار می‌گیرد. حزب سوسیالیست، حزب سنتی کارگران ایتالیا: نتوانسته است خود را از روند از هم پاشی که ویژه‌ی دوره‌ی حاضر است مصون نگاه دارد. این حزب مجموعه‌ای از احزاب است؛ اگر چه حرکت می‌کند، اما با تنبلی و سستی بسیار گام برمی‌دارد؛ همواره در معرض خطر است که به راحتی طعمه آسانی برای ماجراجویان، جاه‌طلبان، و شهرت‌طلبانی شود که فاقد هر گونه جدیت سیاسی هستند؛ به دلیل نامتجانس بودن، شدت سایش در چرخ دنده‌های‌ا‌ش آن را کاملًا فرسوده کرده و از رمق انداخته‌است؛ این حزب ه‌یچ گاه توان آن را ندارد که رنج و مسئولیت اقدام انقلابی را که نیاز فوری شرایط عینی است بپذیرد. با تکیه بر شناخت فوق است که می‌توان پاسخ به این معضل تاریخی را پیدا نمود که چرا به جای آن که حزب به توده‌ها آموزش داده و آنها را هدایت کند، این توده‌ها هستند که به حزب طبقه‌ی کارگر “آموزش داده” و آن را به پیش می‌رانند ... در واقع، این حزب سوسیالیست، که مدعی راهبر و راهنمای توده‌هاست، چیزی جز دفتر اسنادِ رسمی نیست که با فروتنی سرگرم به ثبت رساندن عملیات خود به خودی توده‌هاست. به رغم این همه، اگر در جایی و یا زمانی از وقوع فاجعه‌ای برای جنبش کارگری پیشگیری شده‌باشد صرفاً به این دلیل می‌تواند باشد که “در بخشهای شهری حزب، در اتحادیه‌های صنفی، در کارخانه‌ها و روستاها، هستند گروههای مصممی از کمونیستها که به وظایف تاریخیشان کاملًا آگاهند.” در آن هنگام یک حزب کمونیست در درون حزب سوسیالیست وجود داشت، «که تنها از سازمان علنی، مرکزیت، و از انضباط خاص خویش بی‌بهره بوده، که برای توسعه سریع و بازسازی حزب به مثابه‌ی حزب سراسری طبقه‌ی کارگر امری کاملًا ضروری است.» بر اساس تهایی که توسط کنگره‌ی دوم انترناسیونال سوم به تصویب رسید، بر عهده‌ی کمونیستها بود که تا «بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا را در کوتاهترین زمان ممکن سازمان دهند.» حزب باید در اسم و در عمل به حزب کمونیست ایتالیا، بخشی از انترناسیونال سوم  کمونیستی تبدیل گردد. گرامشی در خلال ماه اوت ۱۹۲٠ گروه‌ی را برای «آموزش کمونیستی» بنا نهاد. او در مقابله با تولیاتی و تراچینی، از پیوستن به گروه انتخاباتی حزب در تورین خودداری نمود. به رغم بهبود روابط در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها، گرامشی کماکان منزوی باقی ماند. در حالی که زمان نام‌نویسی در انتخابات نزدیک می‌شد، حزب نامزدی وی برای شرکت در انتخابات را رد کرد و نام او از لیست اسامی کاندیداهای حزب حذف شد.


ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017
در روزهای ۲۹-۲۸ نوامبر، طی نشستی در ایمولا، بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا رسماً پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. در درون این به اصطلاح «دسته‌بندی ایمولا» گروه بوردیگا متنفذترین بود. این گروه به سبب سابقه‌ی طولانی‌اش در سطح ملی، گرایش به جدایی از حزب داشت. گرامشی که در این نشست حضور داشت، اما، خواهان تلاش در جهت بازسازی از درون بود. آخرین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی نظم نوین در ۲4 دسامبر منتشر شد. پس از آن، نظم نوین از اول ژانویه‌ی ۱۹۲۱ تحت مدیریت گرامشی به روزنامه تبدیل شد. گرامشی در مورد روزنامه‌ی نظم نوین، که جایگزین آوانته!  چاپ تورین می‌شد، نوشت: «سنت تهاجمی روزنامه‌ی حزب سوسیالیست را دنبال نموده، و هم زمان، فشرده‌تر، سنت فعالیت آموزشی و تبلیغاتی هفته‌نامه را نیز ادامه خواهد‌داد.» در واقع امر، بررسی هفتگی فرهنگ سوسیالیستی به میزان زیادی به عنوان تجربه‌ای تکرار ناپذیر باقی ماند. حیات دو ساله‌ی این هفته‌نامه با یکی از دراماتیک‌ترین و در عین حال پرشورترین لحظات در تاریخ جنبش کارگری ایتالیا مصادف بود. اگرچه یک نشریه‌ی کمونیستی «گوشت و خون کارگران» است، اما، روشنفکرانی مانند جوزپه پره-زولینی، پی‌یرو گوبه‌تی، و جورجس سورِل نیز در امور آن شرکت کردند. پره-زولینی بعداً در مورد این هفته‌نامه نوشت: مقاله‌های انقلابی و خردمندانه، بسا بهتر از آن چه که ما در ستون روزنامه ها و نشریه‌های سوسیالیستی آن روز می‌یافتیم. اما، اداره‌ی یک روزنامه و هم زمان دخالت همه جانبه در مبارزه، به نظر من موجب کاهش خلاقیت کیفی این گروه گردید، گروه‌ی که باورهای انقلابی و ابتکار و خلاقیتشان در هم تنیده بود، امری که به ندرت رخ می‌دهد. انتقاد پره-زولینی به یقین به سبب تعصب سیاسی‌اش دچار نارسایی است. اما، تردیدی نیست که نوشته‌های گرامشی در هفته‌نامه‌ی نظم نوین در کنار دفترها، مهمترین میراث تئوریک وی را تشکیل می‌دهند. یک روز پیش از شروع کنگره‌ی هفدهم حزب سوسیالیست ایتالیا در پانزدهم ژانویه‌ی ،۱۹۲۱ گرامشی مقاله‌ای با عنوان کنگره‌ی لی‌وُرنو را در نظم نوین منتشر نمود:«‌سرانجام در لیوُرنو مشخص خواهد شد که آیا طبقه‌ی کارگر ایتالیا توانایی آن را دارد که حزب مستقل طبقه‌اش را از درون سازمان دهد؛ سرانجام معلوم خواهد شد که آیا تجربه‌ی چهار ساله‌ی جنگ امپریالیستی و تجربه‌ی دو ساله‌ی رکود نیروهای مولد جهان خواهد توانست کارگران ایتالیا را نسبت به وظایف تاریخی‌شان متقاعد سازد.» گرامشی در آن زمان مسیری را که بوردیگا در پیش گرفته و به طور فزایندهای از پشتیبانی لنین نیز برخوردار بود، آشکارا پذیرفته بود: جدایی‌ای که میان کمونیست‌ها و سازشکاران در لی‌وُرنو رخ خواهد داد، به ویژه، به این معنا خواهد بود که: طبقه‌ی کارگر انقلابی خود را از گرایش‌های منحط سوسیالیستی که در زیست- واره‌ی انگلی‌شان در دالانهای حکومتی پوسیده گشته‌اند جدا می‌سازد، یعنی راهش را از آن گرایش‌هایی که سعی داشتند با سو‌ی-استفاده از موقعیت برتر شمال دست به ایجاد اشرافیت کارگری بزنند جدا می‌سازد ... طبقه‌ی کارگر انقلابی بر رد این گونه اشکال قلّابی سوسیالیستی مُهر تأیید می‌زند: رهایی کارگران از طریق کسب امتیاز از طریق سازش‌های پارلمانی و بده- بستان‌های وزارتی به دست نمی‌آید. رهایی کارگران تنها از طریق اتحاد میان کارگران صنعتی شمال و دهقانان بی‌بضاعت جنوب در جهت سرنگونی دولت بورژوایی و برپایی دولت کارگران و دهقانان به دست خواهد‌آمد. در کنگره سه گرایش عمده به کشاکش پرداختند. گرایش “بیشنه‌گراهای خواهان حفظ وحدت” مخالف جدایی از سازشکاران بوده و از انترناسیونال پشتیبانی نمود. سازشکاران و کمونیستها دو گرایش دیگر بودند. خط “بیشینه‌گراها” به رهبری سراتی مدافع برنامه‌ی “حداکثر” حزب از طریق اقدام انقلابی برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و اجرای کامل پروژه‌ی سوسیالیستی بود. تعداد رأی‌های بیشینه‌گراها ۹۸٠۲۸ بوده، در حالی که سازشکاران تعداد ۱4۶۹۵ رأی و کمونیستها 5۸۷۸۳ رأی به دست آوردند. کمونیست‌ها – از جمله گروه بوردیگا و گروه نظم نوین – محل کنگره (تئاتر گولدونی) را ترک‌ کردند و در تئاتر سان مارکو گردآمده و پیمان بستند که تا حزب کمونیست ایتالیا را به عنوان عضوی از انترناسیونال سوم بنیان نهند. آمادیو بوردیگا بدون ه‌یچ رقابتی به رهبری حزب نوبنیاد برگزیده‌شد. گرامشی به عضویت کمیته‌ی مرکزی انتخاب شد، اما از کمیته‌ی اجرایی بیرون ماند. وضعیت سیاسی وی نامشخص ماند. وی که در آن زمان تنها سی سال داشت و در درون حزب گمنام بود، به طور عمده به عنوان یک روشنفکر معروف بود. چند سالی طول‌کشید تا وی به عنوان یک رهبر برجسته‌ی کمونیست شناخته‌شود.<ref>آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی ص ۶۵ تا ۷۲</ref>


== آراء گرامشی ==
نخستین مقاله گرامشی در سن ۲۰ سالگی، هنگامی که آخرین سال دبیرستان را در جزیره‌ی ساردینیا می‌گذراند و پیش از آنکه سوسیالیست بشود، نوشته‌شد، و آخرین مقاله، گزارشی است که او به کنگره‌ی دوم بین‌الملل کمونیستی (کومینترن) تسلیم کرد. این مقاله ابتدا در شماره‌ی ۱۴ نشریه‌ی رسمی کومینترن به سه زبان آلمانی، فرانسوی و روسی چاپ شد و سپس در مارس ۱۹۲۱ در هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» به زبان ایتالیایی انتشار یافت.


در ۱۹۱۹ نشریه‌ی ''نظم نوین'' (''Ordine'' ''Nuovo'') را در تورین، مهم ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت.<sup>[2]</sup> گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت، در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سالی هم برای کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، کمونیست‌ها هم شرکت کرده بودند و گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهر زنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشتِ نحیف و بیمار اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. طنز تلخ این است که شاید باید از فاشیست‌ها ممنون بود که لااقل به او اجازه ی داشتن قلم و کاغذ و نوشتن را دادند، تا بشریتِ ترقی‌خواه از ثمرات ذهن این نابغه‌ی بزرگ بی‌بهره نماند! گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.
دهه‌ی پر حادثه‌ی ۱۹۱۰ دوره‌ی شکل‌گیری بنیادی شخصیت گرامشی بود. هنگامی که او در سال ۱۹۱۱ با گرفتن بورس تحصیلی جوانان بی‌بضاعت از «ساردینیا» وارد تورین شد، افکار سیاسی‌اش احتمالا از نوع آمیزه‌ی مضامین لیبرالی و سوسیالیستی بود که سالهای پیش از جنگ جهانی اول در جنوب ایتالیا و جزایر آن رواج داشت. گرچه گرامشی به‌سرعت می‌رفت تا هرگونه گرایش در جهت ناسیونالیسم ساردینیایی را در تماس با واقعیت پرولتری پیشرفته‌ترین شهر صنعتی‌ی ایتالیا به دور افکند. لیکن هرگز علاقه‌اش را به مسئله‌ی جنوب از دست نداد. تحول انقلابی‌ی خشونت‌آمیزی که سال ۱۹۰۶ ساردینیا را درهم کوبید و بر سر توده‌های دهقان، کارگران شهری، معدن‌چیان که یکدست از سوی سربازان ایتالیا سرکوب می‌شدند اثر گذاشت. نخستین تجربه‌ی او در مبارزه‌ی طبقاتی و انگیزه‌ی اصلی وی در گزینش سیاست انقلابی بود.


گرامشی در تورین بود که سوسیالیست شد و در اواخر ۱۹۱۳ به حزب پیوست، اندکی پس از ورود به این شهر با آنجلو تاسکا که همکلاس و همسن گرامشی و پسر یک کارگر راه‌آهن بود و از ۱۹۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود، دوست شد. این دوستی او را وارد فعالیت تشکیلاتی کرد.


جنگ جهانی سخت‌ترین لحظات خود را پشت‌سر می‌گذاشت و بسیج نظامی به‌شدت مردم ایتالیا را تحت تأثیر قرار داد. آنجلو تاسکا، اومبرتو تراچینی، و پالمیرو تولیاتی، دوستان و رفقای گرامشی، به جبهه فرا خوانده شده بودند ـ گرامشی به دلیل وضعیت متزلزل سلامتی‌اش معاف شده بود. بدین نحو بود که روزنامه‌نگاری تبدیل به «جبهه»‌ی وی شد. گرامشی در مقاله‌ی مربوط به مورگاری، از بیانیه‌ی انقلابیون سوسیالیست روس مدافعانه نقل کرد که در ایتالیا روزنامه‌ی ''کوریره دلا سرا'' آن را منتشر کرده بود و از تمام دولت‌ها در اروپا می‌خواست که تهاجم نظامی‌شان را محکوم و فقط مانورهای دفاعی در برابر حمله‌ی آلمان‌ها پیشه کنند. این موضع «دفاع انقلابی»، موضع اکثریت عظیمی در کنفرانس طرفداران شوراهای روسیه در ماه آوریل بود. چند روز بعد، ''آوانتی'' نتیجه‌ی این کنفرانس را با ترجمه‎ی جونیور منتشر کرد.
گرامشی که تا اواخر بیش از همه به مسائل فرهنگی و دانشگاهی علاقه نشان می‌داد، در نوامبر ۱۹۱۵ تحصیلاتش را رها کرد و به کار دائم در نشریه «ایل گریدو دل پوپولو» پرداخت. تا پیش از این تاریخ وی فقط ۴ مقاله به چاپ رسانده‌بود. یکی از این مقاله‌ها به نام بی‌طرفی‌ی فعال در اکتبر ۱۹۱۴ نخستین تاخت و تاز سیاسی گرامشی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری بود، چنان در قضاوت به اشتباه رفته‌بود که سبب شد تا مدتها در زمینه‌ی سیاسی قلم نزند، نوشتن این مقاله و تحلیل خطای آن اشتباه فاحشی بود که سالهای علیه او استفاده می‌شد. تاسکا در مقاله‌ای به موسولینی «سردبیر آوانتی» و رهبر جناح چپ حزب سوسیالیست حمله کرده‌بود و گرامشی در این مقاله از موسولینی دفاع کرده‌بود. <ref>کتاب ستمبران و ستمگران آنتونیو گرامشی ص ۴ و ۵</ref>


اما به موازاتی که اخبار تازه می‌رسید، گرامشی شروع کرد به پروراندن تفسیر خود از آن‌چه در روسیه می‌گذشت. در اواخر آوریل 1917، گرامشی در ''بانگ خلق'' مقاله‌ای به نام «یادداشت‌هایی در باب انقلاب روسیه» منتشر کرد. گرامشی برخلاف اکثر سوسیالیست‌های آن زمان ـ که وقایع روسیه را به‌عنوان انقلاب فرانسه‌ی دیگری تحلیل می‌کردند ـ از آن به مثابه‌ی «کنشی پرولتری» یاد می‌کرد که به سوسیالیسم منجر خواهد شد.
== دفترهای زندان ==
این مجموعه شامل ۳۲ دفترچه بالغ بر ۲۸۴۸ صفحه دست‌نویس مطابق با ۴۰۰۰ صفحه تایپ‌شده می‌باشد.


از نظر گرامشی، انقلاب روسیه بسیار متفاوت از الگوی ژاکوبنی بود که یک «انقلاب بورژواییِ» محض تلقی می‌شد. گرامشی در تفسیر وقایع پتروگراد از برنامه‌ای سیاسی برای آینده رونمایی کرد. سوسیالیست‌های روسی به‌منظور پیشبرد جنبش و حرکت به سمت انقلابی کارگری باید از الگوی ژاکوبنی کاملاً می‌گسستند- الگویی که در این‌جا با کاربرد نظام‌مند خشونت و فعالیت فرهنگی اندک شناخته می‌شد.
آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی عمل تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.


در ماه‌های بعدی 1917، گرامشی به‌سرعت خود را متحد بلشویک‌ها کرد، موضعی که هم‌چنین نشان‌گر هویت او در کنار جناح‌های رادیکال‌تر و ضدّجنگ حزب سوسیالیست ایتالیا بود. در 28 ژوییه، گرامشی با مقاله‌ی «''ماکسیمالیست‌های روسی''» حمایت کامل خود را از لنین و آن‌چه او سیاست «ماکسیمالیستی» می‌نامید، اعلام کرد. سیاست ماکسیمالیستی از نظر گرامشی نمایانگر «تداوم انقلاب، ضرب‌آهنگ انقلاب و بنابراین خود انقلاب بود». ماکسیمالیست‌ها تجسد «ایده‌ی محدود سوسیالیسم» بدون هرگونه تعهد نسبت به گذشته بودند.
گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.


گرامشی پافشاری می‌کرد که نمی‌شود جلوی انقلاب را گرفت و باید بر جهان بورژوایی فائق آمد. برای روزنامه‌نگار ''بانگ خلق''، بزرگ‌ترین خطر تمام انقلاب‌ها، به‌ویژه انقلاب روسیه، بسط این دریافت است که فرآیند انقلاب به سرحد خود رسیده. ماکسیمالیست‌ها نیرویی علیه این انقطاع، و به همین دلیل، «آخرین حلقه‌ی منطقی فرآیند انقلابی» بودند. در استدلال گرامشی، کل فرآیند انقلابی زنجیروار به‌هم متصل و سوق یافته در جنبشی بود که در آن قوی‌ترین و مصمم‌ترین‌ها توانایی حرکت دادن ضعیف‌ترین و مبهوت‌ترین‌ها را داشتند.
=== نامه‌های زندان ===


در پنجم اوت، هیأتی روسی از نمایندگان شوراها، ازجمله ژوزف گلدمبرگ و الکساندر اسمیرنوف، وارد تورین شد. دولت ایتالیا، که امیدهایی نظامی داشت مبنی بر این‌که دولت جدید روسیه به جنگ علیه آلمان خواهد پیوست، اجازه‌ی این سفر را داده بود. سوسیالیست‌های ایتالیایی پس از ملاقات با هیأت روس، بهت خود را در مورد ایده‌هایی که هم‌چنان در میان شوراهای روسیه رایج بود، ابراز کردند. در 11 اوت، سردبیر ''بانگ خلق'' این سؤال را مطرح کرد:
آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:<blockquote>«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»</blockquote>


زمانی که ما می‌شنویم نمایندگان شوراهای روسیه در دفاع از تداوم جنگ تحت عنوان انقلاب سخن می‌گویند، در مقابل مشتاقانه سؤال می‌کنیم که آیا این به معنی پذیرش یا حتی آرزوی تداوم جنگ به منظور حفاظت از منافع تفوق سرمایه‌داری روسیه علیه پیشرفت‌های پرولتری نیست؟
== شهریار جدید ==
شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهزاده نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل‌می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند.


علاوه بر این، ملاقات نمایندگان شوراها فرصتی برای تبلیغ انقلاب بود و سوسیالیست‌های ایتالیایی قدر این لحظه را دانستند. هیأت نمایندگی، پس از عبور از رم، فلورانس، بولونیا و میلان به تورین بازگشت. در جلوی ''خانه‌ی خلق''، چهل هزار نفر در نخستین تظاهرات عمومی شهر پس از آغاز جنگ جهانی اول به انقلاب روسیه خوشامد گفتند. در بالکن خانه، جیاسینتو منوتتی سراتی، رهبر آن زمان جناح ماکسیمالیست درون حزب و مخالف سرسخت جنگ سخنرانی گلدمبرگ را ترجمه می‌کرد. زمانی که نماینده صحبت کرد، سراتی گفت که روس‌ها خواستار خاتمه‌ی بی‌درنگ جنگ هستند و در پایان «ترجمه» فریاد زد «زنده‌باد انقلاب ایتالیا!» که جمعیت پاسخ آن را با خروش «زنده‌باد انقلاب روسیه! زنده‌باد لنین!» دادند.
گرامشی با نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری می‌شود و نظریات او درباره‌ی هژمونی در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شخصیت او را شکل می‌دهد. آثار گرامشی زمینه‌ساز نظریه‌پردازان مارکسیستی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی قرار دهند.


گرامشی این گردهم‌آیی با نمایندگان روس درباره‌ی انقلاب را مشتاقانه در ''بانگ خلق'' گزارش کرد. از نظر او، تظاهرات صحنه‌ی «نمایش راستین نیروهای پرولتری و سوسیالیست در همبستگی با روسیه‌ی انقلابی» بود. چند روز بعد، این نمایش یک‌بار دیگر خیابان‌های تورین را تسخیر کرد.
در "شهریار جدید" او اثر شهریار ماکیاول را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم و موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت.گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."


در صبح 22 اوت، در نتیجه‌ی بحران عرضه‌ی طولانی ناشی از جنگ، دیگر نانی در تورین باقی نماند. ظهر کارگران در کارخانه‌های شهر از کار دست کشیدند. در ساعت 5 بعدازظهر، در حالی که تقریباً تمام کارخانه‌ها کار را تعطیل کرده بودند، جمعیت شروع به راهپیمایی در شهر و غارت نانوایی‌ها و انبارهای کالا کرد. شورشی خودانگیخته، که هیچ‌کس فراخوانی برایش نداده بود، در شهر گسترش یافت و آن را به زانو درآورد. بازگردانی عرضه‌ی نان جنبش را متوقف نکرد، جنبشی که به‌سرعت خصلت سیاسی به خود گرفت.
== سخنان گرامشی ==
 
* شیفتگان درگاه  استبداد! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید!
بعدازظهر روز بعد، قدرت در شهر به ارتش واگذار شد که کنترل مرکز تورین را در دست گرفته بود. غارت و ساخت سنگر در حومه‌های شهر تداوم داشت. در بورگو سان پائولو، دژی سوسیالیستی، معترضان کلیسای سان برناردینو را غارت کردند و به آتش کشیدند. پلیس رو به جمعیت آتش گشود. برخوردها در 24 اوت تشدید شد. صبح آن روز، معترضان تلاش کردند به مرکز شهر برسند اما موفق نشدند. چند ساعت بعد، با ارتشی مواجه شدند که با تیربار و ماشین‌های زرهی تیراندازی می‌کرد. در نهایت، حاصل این ویرانگری بالغ بر 24 کشته و بیش از 1500 زندانی شد. قرار بود صبح روز بعد شورش تداوم یابد اما بدون سنگرها. آن‌گاه دوجین از رهبران سوسیالیست دست‌گیر شدند. شورش خودانگیخته به پایان خود رسید.''بانگ خلق'' طی این روزها انتشار نیافت. این روزنامه در یکم سپتامبر فعالیت خود را از سر گرفت، اینک تحت نظر گرامشی که جانشین رهبر سوسیالیست دست‌گیرشده، ماریا جیودیس، شده بود. سانسور دولتی اجازه‌ی انتشار هیچ گونه ارجاعی به شورش را نمی‌داد. گرامشی آن‌گاه از فرصت استفاده کرد تا ارجاع کوتاهی به لنین دهد: «کرنسکی نمایان‌گر تلفات تاریخی اما لنین یقیناً نشان‌گر صیرورت سوسیالیستی است و همه‌ی ما با تمام اشتیاق‌مان همراه اوییم.» این ارجاعی به روزهای ماه ژوییه در روسیه و آزار و اذیت سیاسی بلشویک‌ها بود که متعاقباً رخ داد و لنین را مجبور کرد تا در فنلاند پناه بگیرد.
* یک حکومت تضعیف‌شده، شبیه یک ارتش در حال شکست است!
* کلیدی‌ترین پرسش برای فلسفه سیاسی در طول تاریخ، چگونگی اداره کشور توسط بهترین حکومت بود. یا بهترین رژیم سیاسی کدام است. چگونه می‌توان از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت.
* بشریت اکنون می‌داند که کدام رژیم سیاسی شر مطلق است،  در این حوزه دستش خالی نیست.
* فیلسوفان عصر روشنگری، در تبیین حکومت‌های سکولار، اهدافشان ناظر بر جهان‌شمول بودن universal آن بوده‌است.
* صلح جهانی کانتی  cosmopolita  peace. و شهروند جهانی بودن هدفی در محدوده اروپا نبود، اگرچه کانت به آلمانی می‌نوشت اما هرگز مخاطبش مردم آلمان نبوده‌است.
* دموکراسی نوین جهان حاصل چهارصد سال جدال نظری و عملی است،  انتخابی بودن حاکمان،  سکولاریسم یا جدایی دین از دولت،  تفکیک قوای سه‌گانه،  و رعایت حقوق بشر،  اجزا  لاینفک این دموکراسی است. فقدان هر کدام از اجزای فوق آن دموکراسی ناقص و مستحق براندازی است.
* این دموکراسی شامل دوران اولیه قانونمداری، دوران میانی عدالت محوری و شرایط کنونی دفاع از محیط زیست ایجاد نهادهای مستقل از قدرت سیاسی ngo‌ها و منشور جهانی  حقوق بشر، از مصوبات تخطی‌ناپذیر سازمان ملل تبدیل شد.
* دموکراسی ناقص و سیستم اداری منبعث از آن هرگز قادر نیست، منطبق بر رضایتمندی مردم، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و وظایف شهروندی را ساماندهی کند.
* به جای مردم، برای مردم، پیشاپیش مردم، به دنبال مردم نباید تصمیم و حرکت کرد، بلکه باید با مردم و از خواسته‌های مردم حمایت کنیم!
* در چنین شرایطی مردم به تحقق حق و انجام درست وظیفه خویش عمل خواهند‌کرد!
* … در تغییر و تحولات اخیر، فلسفه‌ی عمل «لحظه‌ی هژمونی» را مطالبه می‌کند. … دوره‌ای بحرانی با پی‌آمدهای غیرقابل پیشبینی است، از میان رفتنی که در آن «کهنه از بین می‌رود و نو نمی‌تواند جایگزین شود». بنابراین، «رهنمود معقول و معنوی» عامل تعیین‌کننده در کسب هژمونی است: پیش از آن که یک گروه اجتماعی به تصرف قدرت حکومتی دست یازد، می‌تواند و در حقیقت باید که رهبر باشد؛ پس از آن، و هنگامی که این گروه اجتماعی اِعمال قدرت نموده و حتا پس از این که کنترل را به طور کامل به دست گرفت، یعنی پس از آن که به قدرت مسلط تبدیل شد، کماکان باید موضع رهبری را حفظ کند.
* فرهنگ چیزی است کاملاً متفاوت، فرهنگ سازمان است، فرهنگ نظم درونی فرد است، شکل دادن به شخصیت خود است؛ فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست که به‌کمک آن شخص به درک ارزش تاریخی خود و عمل‌کرد خود در زندگی؛ و حقوق و وظائفش توفیق می‌یابد. اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود، از طریق سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هائی که مستقل از اراده‌ی فرد باشد آن‌طور که در قلم‌روی حیوانات و گیاهان که در آن هرواحد ناآگاهانه اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند و متمایز می‌سازد-انجام نمی‌پذیرد. مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است، یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت. در غیر این‌صورت چه‌گونه می‌توان این حقیقت را که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است با توجه به این که استثمارگر و استثمارشونده، خالقان ثروت و مصرف‌کنندگان خودخواه آن همیشه وجود داشته‌اند، توضیح داد؟ حقیقت این است که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و …


چند روز بعد، در پانزدهم سپتامبر، زمانی که سربازان تحت امر ژنرال لاور کورنیلوف به سمت پتروگراد حرکت کردند تا نظم را در برابر انقلاب احیا کنند، گرامشی یک‌بار دیگر اشاره کرد به آن «انقلابی که در وجدان‌ها روی داده بود». و در 29 سپتامبر، لنین باز هم به عنوان «محرک وجدان، و زنگ خطر برای روح‌های ناهشیار» لقب گرفت. اطلاعاتی که در ایتالیا موجود بود هم‌چنان قابل‌اتکا نبود و ترجمه‌های جونیور در ''آوانتی!'' سانسورشان می‌کرد. در این زمان گرامشی هم‌چنان ویکتور چرنف، انقلابی سوسیالیست، را به عنوان «انسانی که برنامه‌ی عمل مشخصی دارد، برنامه‌ای که کاملاً سوسیالیستی است و با بورژوازی هم‌کاری نمی‌کند و از جانب بورژوازی هم پذیرفته نمی‌شود، چرا که نافی اصل مالکیت خصوصی است، بدین خاطر که دست آخر شروع انقلاب اجتماعی است» در نظر می‌گرفت.
== کتاب‌شناسی گرامشی ==
انتشارات اینودی اولین مجموعه‌ی کامل کارهای گرامشی را در دوازده جلد در طی سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۱ منتشر ساخت. این مجموعه شامل پنج جلد از نوشته‌های سیاسی وی بود. مقاله‌های درج شده در مطبوعات عمده‌ی این نوشته-ها را تشکیل می‌دهد که به شرح زیر طبقه‌بندی شده‌اند:


در این اثنا، بحران سیاسی در ایتالیا تداوم داشت. پس از آن‌که ارتش ایتالیا در نبرد کاپورتو در 12 نوامبر شکست خورد، جناح سوسیالیستی پارلمان، به رهبری فیلیپو توراتی و کلودیو تروز، موضعی آشکارا ملی‌گرایانه گرفت و هوادار دفاع از «ملت» شد و خود را از «بی‌طرفی» سال‌های قبل جدا کرد. در صفحات روزنامه‌ی ''نقد اجتماعی''، توراتی و تروز مقاله‌ای منتشر کردند که بر نیاز به پرولتاریا برای دفاع از کشور در زمان خطراصرار می‌ورزید.
۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ - نوشته‌های دوران جوانی


جناح انقلابی-سرسخت حزب نیز، از سوی دیگر، خود را برای مواجهه با وضعیت جدید سازمان داد. در نوامبر، رهبران این جناح برای گردهم‌آیی مخفی در فلورانس فراخوان دادند تا به بحث در مورد «جهت‌گیری آتی حزب ما» بپردازند. گرامشی که تازه نقشی مهم در بخش تورین حزب را بر عهده گرفتهه بود، در نقش یک نماینده در گردهم‌آیی شرکت کرد. در این نشست، گرامشی خود را با کسانی مثل آمادئو بوردیگا متحد کرد که باور به ضرورت عمل ستیزه‌جویانه داشتند، در حالی که سراتی و دیگران هوادار حفظ تاکتیک‌های بی‌طرفانه‌ی گذشته بودند. نشست با تأیید مجدد اصول انترناسیونالیسم انقلابی و مخالفت با جنگ به پایان رسید اما بدون هرگونه راهنمای عملی برای آن‌چه باید کرد.
۱۹۱۶ تا ۱۹۲۰ -  در زیر طاق‌بنای تاریخی آنتونالیانا


گرامشی وقایع ماه اوت در تورین را در پرتو انقلاب روسیه تفسیر کرد و درست پس از بازگشت از نشست، متقاعد شد که این لحظه مستلزم عمل است. گرامشی که با این خوش‌بینی و با طنین‌های تسخیر قدرت در روسیه به دست بلشویک‌ها جان گرفته بود، در دسامبر مقاله‌ی «انقلاب علیه ''سرمایه''» را نوشت که در آن اعلام کرد: «انقلاب بلشویکی یقیناً تداوم انقلاب سراسری مردم روسیه بود».
۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ -  نظم نوین


پارتیزان‌های لنین پس از آن‌که مانع رکود انقلاب شدند، در جایگاهی به قدرت رسیدند تا «دیکتاتوری خود» را بنیان نهند و «اَشکالی سوسیالیستی را بسط دهند که انقلاب در نهایت باید به منظور تداوم توسعه‌ی هماهنگ خود با آن مطابقت کند». گرامشی در 1917 دیدگاه مشخصی در باب تمام تفاوت‌های سیاسی در میان انقلابیون روس نداشت. علاوه بر این، هسته‌ی اندیشه‎های او درباره‌ی انقلاب سوسیالیستی فرضی کلی بود مبنی بر این‌که انقلاب جنبشی مداوم «بدون برخوردهای خشن» خواهد بود.
۱۹۲۱ تا ۱۹۲۲ -  سوسیالیسم و فاشیسم: نظم نوین


انقلاب بلشویک‌ها با نیروی فرهنگی آشنا و مقاومت‌ناپذیرش «بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی‌ها بود تا بر واقعیت‌ها.» به همین دلیل، نمی‌توان خوانشی «برحسب نوشته‌های مارکس» از انقلاب داشت. گرامشی چنین ادامه داد که در روسیه، کتاب ''سرمایه'' «کتاب بورژوازی بود، نه پرولتاریا». گرامشی به ''مقدمه‌ی 1867'' ارجاع می‌داد که در آن مارکس معتقد بود ملت‌هایی با توسعه‌ی سرمایه‌داری افزون‌تر به ملت‌هایی که توسعه‌ی کم‌تری دارند مسیر «مراحل طبیعی» پیشرفت را نشان می‌دهند که گریزناپذیرند.
۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶ -  بنای حزب کمونیست


بر مبنای این متن، منشویک‌ها خوانشی از تحولات اجتماعی در روسیه صورت‌بندی کرده بودند که مؤید نیاز به شکل‌گیری یک بورژوازی و تشکیل یک جامعه‌ی صنعتی کاملاً توسعه‌یافته بود پیش از آن‌که سوسیالیسم امکان‌پذیر شود. اما، به گفته‌ی گرامشی، انقلابیون تحت رهبری لنین، به‌صراحت «مارکسیست نیستند»، یعنی، در عین آن‌که «اندیشه‌ی درون‌ماندگار» مارکس را نفی نمی‌کنند، اما «نافی بعضی از عبارت‌های ''سرمایه‌''اند» و آن را به عنوان «آموزه‌ی بیرونی ناچیز که سرشار از عبارت‌های جزم‌اندیشانه و مسلّم است» نمی‌پذیرند.
مجموعه‌های دیگری نیز پس از آن به این فهرست افزوده شد. اینودی در سال ۱۹۸۰ انتشار مجموعه‌ی جدیدی از کارهای گرامشی را آغاز نمود که شامل هفت جلد از نوشته‌های سیاسی وی است که آخرین تحقیقات را در زمینه‌ی نوشته‌ها و روش‌شناسی نقادانه را در نظر گرفته است.<ref>کتاب آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی صفحه ۳۴</ref>


به گفته‌ی گرامشی، پیش‌بینی مارکس از توسعه‌ی سرمایه‌داری که در ''سرمایه'' ارائه شد، برای وضعیت‌های توسعه‌ی عادی صحیح است که در آن‌ها شکل‌گیری «اراده‌ی دسته‌جمعی مردمی» از طریق «مجموعه‌ای بلندبالا از تجارب طبقاتی» حاصل می‌شود. با‌این‌حال، جنگ این زمان‌مندی را به شکل پیش‌بینی‌ناپذیری تسریع کرده بود و کارگران روسیه ظرف سه سال به‌شدت این تأثیرات را تجربه کرده بودند: «هزینه‌ی بالای زندگی، گرسنگی، مرگ ناشی از گرسنگی که می‌تواند به سراغ همه برود، ده‌ها میلیون نفر را یک‌جا نابود می‌کند. ]در برابر این[، اراده‌ها نخست به صورت مکانیکی و سپس به شکل معنوی پس از انقلاب نخست، متحد شدند.»
چاپ اول دفترهای زندان توسط انتشارات این‌آودی بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۵۱ انجام گردید. ناشر یادداشت‌های گرامشی را بر اساس موضوع دسته‌بندی نموده و در شش جلد با عنوان‌های زیر منتشر ساخت:


تبلیغات سوسیالیستی منبع تغذیه‌ی این اراده‌ی مردمی جمعی بود. این اراده به کارگران روسیه اجازه می‌داد تا، در وضعیتی استثنایی، کل تاریخ پرولتاریا را در یک آن زندگی کنند. کارگران تلاش‌های پیشینیان خود را برای رهایی از «بندهای بندگی» تشخیص می‌دادند و به‌سرعت «وجدانی نوین» را گسترش می‌دادند که در حال تبدیل به «شاهد حی و حاضر جهان آینده» بود. علاوه بر این، پرولتاریای روسیه که زمانی به این آگاهی دست یافته بود که سرمایه در سطح بین‌المللی در کشورهایی مثل انگلستان کاملاً توسعه‌یافته است، می‌توانست به‌سرعت به بلوغ اقتصادی خود، شرطی ضروری برای جمع‌گرایی، دست یابد.سردبیر جوان ''بانگ خلق'' در 1917 به رغم آن‌که هم‌چنان شناخت کمی از اندیشه‌های بلشویکی داشت به طور طبیعی به فرمول انقلاب مداوم تروتسکی متمایل شده بود. گرامشی در لنین و بلشویک‌ها تجسم برنامه‌ی احیای انقلاب پیوسته را می‌دید. انقلابی که او می‌خواست در ایتالیا نیز تحقق یابد.بیست سال بعد، گرامشی به عنوان زندانی فاشیسم ایتالیایی از دنیا رفت. چنین نگاه معطوف به گذشته‌ای می‌تواند ما را به این باور برساند که این سرنوشت تراژیک گرامشی را به تردید در امیدهای عظیمی که در اکتبر می‌دید رهنمون شد. یا حتی این‌که ''دفترهای زندان'' او می‌توانست تمرینی برای یافتن «راه‌هایی جدید»، اَشکال معتدل‌تر یا توافقی‌تر مبارزه علیه سرمایه‌داری باشند.چنین تسلیمی هرگز رخ نداد. گرامشی در نوشته‌های زندان خود، نظریه‌ای درباره‌ی سیاست را مطرح کرد که در آن زور و رضایت از یکدیگر مجزا نیستند و دولت به عنوان پی‌آمد تاریخی فرآیندهای درهم‌تنیده‌ی نیروها تلقی می‌شود، فرآیندهایی که به‌ندرت شرایط سودمندی برای گروه‌های فرودست فراهم می‌کنند. گرامشی از ضرورت تجهیز مبارزه در تمام عرصه‌های زندگی و نیز پیرامون خطرات هم‌سازی هژمونیک و «تحول‌گرایی» سیاسی نوشت. او توجه خاصی به نقشِ- تقریباً همواره زیان‌بارِ- روشنفکران در زندگی عامه و اهمیت گسترش مارکسیسم به عنوان جهان‌بینی «بی‌نقص»- فلسفه‌ی کنش داشت.از‌این‌رو، هیچ‌چیز در طول سالیان زندان حاکی از این نیست که گرامشی از انقلاب روسیه به عنوان مرجعی عمل‌گرا و تاریخی برای رهایی طبقه‌ی کارگر صرف‌نظر کرده باشد. انقلاب روسیه در ذهن و قلب گرامشی تا زمان مرگش در آوریل 1937 زنده بود.
سال ۱۹۴۸- ماتریالیسم تاریخی و فلسفه‌ی بنه‌دیتو کروچه


== نامه‌های زندان ==
سال ۱۹۴۹- روشنفکران و سازمان فرهنگی
آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:<blockquote>«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»</blockquote>


== آراء گرامشی ==
سال ۱۹۴۹- جنبش برای آزادی و وحدت
آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی پراکسیس تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.


▪️گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در 1917 در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.
سال ۱۹۴۹- یادداشت‌هایی پیرامون ماکیاولی، سیاست، و دولت مدرن


== شهریار جدید ==
سال ۱۹۵۰- حیات و فرهنگ ملی
شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)


گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.
سال ۱۹۵۱- گذشته و حال
 
* ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه‌فهم جامعه‌شناسی بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می‌پردازد. در باب ماکیاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می‌پردازد و آن را این چنین می سشهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)
 
گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.
 
در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می پردازد. در باب مایاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد و آن را این چنین می‌ستاید:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."<blockquote></blockquote>
 
== کتاب‌شناسی ==
 
* ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه فهم [[جامعه‌شناسی]]» بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
* گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
* گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
* رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
* رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
خط ۹۵: خط ۱۰۲:
* دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
* دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
* ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
* ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
* پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ [[جلال آل‌احمد]]، تهران: [[انتشارات خوارزمی]]، ۱۳۵۷
* پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ [[جلال آل احمد|جلال آل‌احمد]]، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
* شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
* شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
* دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ [[عباس میلانی]]، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
* دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
* [[ماده‌باوری|ماتریالیسم]] تاریخی
* ماتریالیسم تاریخی
* نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
* نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
* [[سوسیالیسم]] فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
* سوسیالیسم فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
* معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو
* معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو


نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به [[مسکو]] فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار [[پالمیرو تولیاتی]] دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون [[هژمونی]] (چیرگی‌خواهی)، [[جامعهٔ مدنی]]، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.
نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به مسکو فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار پالمیرو تولیاتی دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون هژمونی، جامعه‌ی مدنی، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.
 
=== دربارهٔ گرامشی ===
 
* جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ [[مهشید امیرشاهی]]، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰
* رناته هالوب، آنتونیو گرامشی؛ فراسوی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم، ترجمهٔ [[محسن حکیمی]]، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
* [[پری اندرسون]]، معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی، ترجمهٔ [[شاپور اعتماد]]، تهران: نشر [[طرح نو]]، ۱۳۸۲
* [[جیمز جول]]، گرامشی، ترجمهٔ محمّدرضا زمرّدی، تهران: [[نشر ثالث]]، ۱۳۸۸
* لئوناردو پگی، نظریهٔ عام مارکسیسم نزد گرامشی، ترجمهٔ امیر احمدی‌آریان، تهران: نشر رخداد نو، ۱۳۸۹
* [[مایکل بوراووی]]، مارکسیسم جامعه‌شناسانه: هم‌گرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی، ترجمهٔ محمّد مالجو، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳
 
== آنتونیو گرامشی درباره‌ی آموزش و فرهنگ ==
فرهنگ چیزی است
 
کاملاً متفاوت.
 
فرهنگ سازمان است،
 
فرهنگ نظم درونی فرد است،
 
شکل دادن به شخصیت خود است؛
 
فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست
 
که به‌کمک آن شخص به
 
درک ارزش تاریخی خود
 
و عمل‌کرد خود در زنده‌گی؛
 
و حقوق و وظائف‌ش
 
توفیق می‌یابد.
 
اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود،
 
از طریق سلسله‌ئی از کنش‌ها و واکنش‌هائی
 
که مستقل از اراده‌ی فرد باشد
 
-آن‌طور که در قلم‌روی حیوانان و گیاهان
 
که در آن هرواحد ناآگاهانه
 
اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند
 
و متمایز می‌سازد-
 
انجام نمی‌پذیرد.
 
مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است،
 
یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت.
 
در غیر این‌صورت
 
چه‌گونه می‌توان
 
این حقیقت را
 
که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است
 
با توجه به این
 
که استثمارگر و استثمارشونده،
 
خالقان ثروت و مصرف‌کننده‌گان خودخواه آن
 
همیشه وجود داشته‌اند،
 
توضیح داد؟
 
حقیقت این است
 
که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و ...
 
== سخنان گرامشی ==
شیفتگان  درگاه  استبداد ! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید !
 
یک حکومت تضعیف شده ، شبیه یک ارتش در حال شکست است! " آنتونیو گرامشی"
 
  کلیدی  ترین  پرسش  برای فلسفه  سیاسی  در طول  تاریخ  , چگونگی  اداره   کشور  توسط  " بهترین  حکومت " بود . یا    بهترین  رژیم  سیاسی کدام  است .  چگونه می توان  از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت .
 
بشریت  اکنون   میداند  که  کدام  رژیم  سیاسی "  شر  مطلق  "  است  ,    در  این  حوزه  دستش  خالی  نیست .
 
فیلسوفان  عصر  روشنگری , در  تبیین  حکومت  های  سکولار  , اهدافشان  ناظر  بر جهان شمول  بودن  universal  آن   بوده  است  .
 
صلح  جهانی  کانتی   cosmopolitan  peace . و شهروند جهانی بودن  هدفی  در محدوده اروپا  نبود , اگرچه  کانت  به آلمانی   می نوشت اما  هرگز   مخاطبش مردم آلمان نبوده است .
 
دموکراسی  نوین  جهان  حاصل  چهار صد    سال  جدال  نظری  و  عملی  است  ,  انتخابی  بودن  حاکمان  ,  سکولاریسم یا   جدایی  دین  از دولت  ,  تفکیک  قوای  سه  گانه  ,  و  رعایت   حقوق  بشر ,  اجزا  لاینفک این  دموکراسی  است  . فقدان  هر  کدام  از  اجزای  فوق  ان  دموکراسی  ناقص  و  مستحق  براندازی  است .
 
این  دموکراسی  شامل  دوران  اولیه   " قانونمداری  "   ,دوران  میانی " عدالت  محوری"  و  شرایط  کنونی  "  دفاع  از  محیط  زیست " ایجاد نهاد های مستقل از قدرت سیاسی ngo ها و منشور جهانی  حقوق بشر  ,از مصوبات  تخطی ناپذیر   سازمان  ملل  تبدیل  شد .
 
دموکراسی ناقص   و  سیستم  اداری  منبعث  از آن  هرگز  قادر   نیست  , منطبق  بر  رضایتمندی  مردم  , اقتصاد , فرهنگ , حقوق  و  وظایف  شهروندی  را  ساماندهی  نماید .
 
  اصول  فوق با مفهوم " مشروعیت حکومت " ,معیار و سنجش ملت ها در  "حق انقلاب  و  براندازی"  است ! چنین شرایطی بیش از هر زمان دیگری برای مردم ایران آماده است !
 
به جای مردم , برای مردم  , پیشاپیش  مردم , به دنبال مردم  نباید تصمیم و حرکت کرد  ,  بلکه باید با مردم و از خواسته های مردم حمایت کنیم !


در چنین شرایطی مردم به تحقق  حق و انجام درست  وظیفه  خویش عمل خواهند کرد ! <blockquote>
== گاهشمارِ زندگی آنتونیو گرامشی ==


</blockquote>
*  ۱۸۹۱ در ۲۲ ژانویه در آلس Ales، نزدیک کالیاری Cagliari به دنیا آمد.
* ۱۹۱۱ دوره‌ی دبیرستان را در کالیاری به پایان رساند؛ در نوامبر همین سال در رشته‌ی ادبیات دانشگاه تورین پذیرفته شد.<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ ۱۳۶۰ صفحه ۸۶
</ref>
* ۱۹۱۳ به سوسیالیست‌های بخش تورین پیوست.
* ۱۹۱۵ در ۱۰ دسامبر به تیم سردبیری آوانته !Avanti‌ در تورین ملحق شد.
* ۱۹۱۷ در ادامه‌ی فعالیت‌های ژورنالیستی‌اش به مدیریت نشریه‌ی فریاد خلق del Grido popolo برگزیده‌شد. به عنوان دبیر کمیته‌ی اجرایی موقت حزب سوسیالیست، شاخه‌ی تورین، انتخاب گردید.
* ۱۹۱۸ انتشار فریاد خلق متوقف شد.
* ۱۹۱۹ وی به همراه تاسکا، ترراسینی، و تولیاتی نشریه‌ی نظم نوین را بنیان نهاد. اولین شماره‌ی این نشریه در اول ماه مه منتشر شد.
* ۱۹۲۰ در ماه سپتامبر در جنبش اشغال کارخانه شرکت نمود. آخرین شماره‌ی نشریه‌ی نظم نوین در ۳۴ دسامبر منتشر گردید.
* ۱۹۲۱ اولین شماره‌ی روزنامه‌ی نظم نوین، ارگان کمونیست‌های تورین، در اول ژانویه منتشر شد. وی در ۳۱ ژانویه به عضویت کمیته‌ی اجرایی حزب کمونیست ایتالیا، که در همان روز در لی‌وُرنو تشکیل شده‌بود، انتخاب گردید.
* ۱۹۲۲ در ماه مارس به سمت نماینده‌ی حزب کمونیست ایتالیا در کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال کمونیستی انتخاب شد. در ۲۶ مارس عازم مسکو گردید. در ماه ژوئن، در کنگره‌ی دوم انترناسیونال شرکت نمود. در ماه سپتامبر به خاطر کسالت در کلینیکی در مسکو بستری شد و در همان جا بود که با همسرآینده‌اش، جولیا شوخت Schucht‌Julia، آشنا شد.
* ۱۹۲۳ هنگام اقامتش در مسکو، پلیس ایتالیا حکم دستگیری وی را در غیابش صادر نمود. در سوم دسامبر، پس از آن که از سوی کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال به عنوان رابط حزب کمونیست ایتالیا با دیگر احزاب کمونیست اروپا انتخاب شد، وارد وین گردید.
* ۱۹۲۴ اولین شماره‌ی نشریه‌ی وحدت l’ Unità‌ در میلان منتشر شد. انتشار سومین دوره‌ی نظم نوین، این بار هر دو هفته یک‌بار از اول ماه مارس در رُم آغاز گردید. گرامشی در ششم آوریل به عنوان نماینده‌ی مجلس از ونیتو Veneto‌ انتخاب شد. در ۱۲ ماه مه به ایتالیا بازگشت. پسرش، دلیو Delio، در ماه اوت در مسکو به دنیا آمد.
* ۱۹۲۵ وی در ژانویه با تاتیانا شوخت Schucht Tatiana، خواهر جولیا، در رُم مالقات نمود. در مارس و آوریل در نشست پنجم کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال در مسکو شرکت نمود
* ۱۹۲۶ در ماه ژانویه، در کنگره‌ی سوم حزب کمونیست ایتالیا در لیون Lyon‌ شرکت نمود. در ماه اوت، پسر دوم او، جولیانو Giuliano، در مسکو به دنیا آمد. وی در هشتم نوامبر و به‌رغم مصونیت پارلمانی، دستگیر و در رجینا کوئلی Coeli Regina زندانی شد. در ۱۸ نوامبر به پنج سال زندان انفرادی محکوم گشت و در ۷ دسامبر به جزیره‌ی اوستیکا Ustica انتقال یافت.
* ۱۹۲۷ در ۱۴ ژانویه، حکم جلب وی از سوی دادگاه نظامی میلان صادر شد. در ۲۰ ژانویه از جزیره‌ی اوستیکا منتقل شد و در ۷ نوامبر به زندان سان‌ویتوره san vittore سپرده‌شد.
* ۱۹۲۸ در ۱۹ مارس در دادگاه ویژه محاکمه شد. یازدهم ماه مه به رُم فرستاده شد و روز بعد وارد زندان رجینا کوئلی شد. محاکمه‌ی رهبری حزب کمونیست ایتالیا در ۲۸ ماه مه آغاز گردید. وی در ۴ ژوئن به بیست سال و چهار ماه و پنج روز زندان محکوم شد. در ۱۹ ژوئیه به زندان ویژه در توری Turi، نزدیک باری Bari، منتقل گشت.
* ۱۹۲۹ در هشتم فوریه، نوشتن دفترهای زندان Notebooks Prison را آغاز نمود.
* ۱۹۳۱ در ماه اوت، در بحبوحه‌ی بیماری شدیدش، دچار یک بحران جدی جسمی شد.
* ۱۹۳۲ به دنبال اعلام عفو، حکم زندان وی به ۱۲ سال و ۴ ماه کاهش یافت.
* ۱۹۳۳ در ۷ ماه مارس، بحران جسمی بار دیگر به وی دست داد. در ماه ژوئیه، از تاتیانا خواست که برای انتقال وی به درمانگاه یک زندان دیگر تقاضانامه بفرستد. این تقاضانامه در ماه اکتبر پذیرفته شد. وی در ۱۹ نوامبر از زندان توری به طور موقت به زندان چی‌ویتاوکیا Civitavecchia منتقل شد. در ۷ دسامبر، با اجازه‌ی مقامات زندان در کلینیک دکتر کوسومانو Cusumano Doctor در فورمیا Formia‌ بستری شد.
* ۱۹۳۴ وی از مقامات تقاضای آزادی مشروط نمود که در ۳۵ اکتبر مورد پذیرش قرارگرفت.
* ۱۹۳۵ در ماه آوریل می‌خواهد که وی را به کلینیک خصوصی فیازوله Fiesole‌ نزدیک فلورنس منتقل کنند. در ماه ژوئن بیماری وی بار دیگر به طور جدی اوج یافت. در ۲۴ ماه اوت در کلینیک کویی‌زیزانا Quisisana‌ در رُم بستری شد.
* ۱۹۳۷ دوران آزادی مشروط وی در ماه آوریل به پایان رسید و وی آزادی کامل‌اش را به دست آورد. در ۲۵ آوریل دچار خونریزی مغزی شد و دو روز بعد، در ۲۷ آوریل جان باخت. خاکستر پیکر وی پس از فروپاشی فاشیسم در گورستان پروتستانها در رُم به خاک سپرده‌شد.


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />
<references /><references />

نسخهٔ ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۱۸

آنتونیو گرامشی
گرامشی ۳.JPG
زمینهٔ کاری فعال سوسیالیست
زادروز ۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱
روستای آلس نزدیک کالیاری
مرگ ۲۷ آوریل ۱۹۳۷
ملیت ایتالیایی
علت مرگ بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان
بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا
پیشه سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده
دلیل سرشناسی مشارکت در مبارزات سوسیالیستی
اثرگذاشته بر مردم جهان از ابتدای قرن بیستم
اثرپذیرفته از مارکس، هگل، لنین

آنتونیو گرامشی، (زاده‌ی۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷)[۱] نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت دارد. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود (۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد که اساس نظریات او را شکل می‌دهد.

مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌است.

گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی

آنتونیو گرامشی، مبارز فعال و پرشور کمونیست و جنبش جهانی کارگری، بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا، از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۳ عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. در سالهای جنگ اول جهانی، سردبیری هفته‌نامه‌ی سوسیالیستی «ایل گریدو دل پوپولو» (فریاد خلق) را بر عهده‌داشت و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، طی مقاله‌ای در این نشریه از انقلاب سوسیالیستی روسیه حمایت کرد.

در آغاز ۱۹۱۷، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (فریاد خلق) کار می‌کرد و نیز با Avanti! (به پیش!) هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت منعکس می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در آوانتی پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.[۲]رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در ۲۰ آوریل، آوانتی! یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد. در ۱۹۱۹ هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» نظم نوین (Ordine Nuovo) را به همراه تولیاتی و دیگران در تورین، مهم‌ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت. گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت،

در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سال با کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در سال ۱۹۲۴ به پیشنهاد و پیگیری گرامشی، روزنامه‌ی «اونیتا» (وحدت) ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در شهر میلان شروع به کار کرد. در سال ۱۹۲۴ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس ایتالیا به رهبری او سیاست فاشیسم را افشاء و تقبیح کرد.

در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازه‌ای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل می‌شد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محموله‌ی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.

بنیانگذاری حزب کمونیست ایتالیا

نوزدهم ژوییه‌ی ۱۹۲٠ دومین کنگره‌ی انترناسیونال کمونیستی در مسکو برگزار شد. از گروه نظم نوین کسی در هیئت نمایندگی حزب سوسیالیست ایتالیا حضور نداشت. در این ‌هیئت بوردیگا، رهبر جناح “امتناع”‌ و یکی از مخالفین سیاست پارلمانی و انتخاباتی حزب حضورداشت. جیاسینتو منوتی سراتی از «هواداران سیاست انتخاباتی » عضو دیگر این هیئت بود. این دو بر سر مسئله‌ی پارلمانتاریسم اختلاف نظر داشتند، اما، هر دو بر سر خط سیاسی کمونیست‌های تورین نظری خصمانه داشتند. در طی روند کنگره، گرامشی و اعضای نظم نوین اعتبار زیادی کسب کردند.‌ جنبش شوراها در ایتالیا به پایگاه کارگران تورین محدود بود، اما، اخبار مربوط به مبارزات آن و پروژه‌ی سیاسی‌اش از طریق نوشته‌های گرامشی به لنین رسید. لنین از طریق یکی از کارگزاران انترناسیونال که به ایتالیا فرستاده ‌بود این فرصت را یافت که طرح گرامشی «برای بازسازی حزب سوسیالیست» را مطالعه کند. از این رو، وی در «تزهایی در باره‌ی وظایف بنیادین کنگره‌ی دوم انترناسیونال کمونیستی» می‌گوید که پیشنهادهای گرامشی “کاملًا در انطباق با اصول بنیادین انترناسیونال سوم” قرار دارند.[۳] در جلسه‌ی سی‌ام ژوئیه، لنین در پاسخ به سراتی که اعلام کرد: وی طرفدار پاکسازی تدریجی جناح سازشکارِ حزب سوسیالیست بوده اما مخالف انشعاب است، تأکید نمود: باید به صراحت به رفقای ایتالیایی بگوییم که خط سیاسی نظم نوین منطبق بر خط انترناسیونال کمونیستی است، نه خط اکثریت رهبران کنونی حزب سوسیالیست و گروه پارلمانیشان .... به این خاطر است که باید به رفقای ایتالیایی و تمامی حزب‌هایی که دارای جناح راست می‌باشند بگوییم: این گرایش رفرمیستی ه‌یچ وجه مشترکی با کمونیسم ندارد.‌ سیاست «امتناع» بوردیگا نیز از نقد تند لنین مصون نماند. این ادعا که هر گونه مشارکت پارلمانی در دولت بورژوایی خطرناک است به خطاست. «انهدام پارلمان» باید حاصل مبارزه‌ای باشد که در درون پارلمان جاری است.

لنین، سپس، نتیجه گرفت: «در حال حاضر، پارلمان نیز صحنه‌ای برای مبارزه‌ی طبقاتی است»  گرامشی در ۲۱ اوت همان سال نوشت: با یادآوری روزهای پُرشور آوریل گذشته، ما و بی‌تردید تمامی رفقای بخش‌ها و تمامی کارگران از این بابت بسیار خوشنود هستیم که نظر کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال سوم از رأی اکثریت نمایندگان ایتالیایی حزب بسیار متفاوت است؛ این خبر که بالاترین مرجع جنبش انترناسیونالیستی کارگران از رأی “ دو-آتشه‌های” تورین پشتیبانی نمود برای ما بسیار مسرت‌بخش است. در حالی که برخی از سرشناس‌ترین رهبران سوسیالیست ایتالیا هنوز در روسیه بودند، مبارزه‌ای در ایتالیا شروع شد که شکست قطعی اقدام انقلاب ۱۹۱۹-۱۹۲٠ را به دنبال داشت. این بار نیز، این لجاجت سرمایه‌دارها بود که منجر به شورش کارگران شد. اتحادیه‌ی صنفی کارگران فلزکار خواهان افزایش دست- مزدها بود که از سوی صاحبان کارخانه‌ها رد گردید. به این دلیل، کارگران فلزکار تمامی کارخانه‌های فلزکاری را در شبه‌جزیره اشغال کردند. به مدت یک ماه، بیش از نیم میلیون کارگر، مسلح به هر چه که می‌شد، کنترل کارخانه‌ها را با حفظ تولید به دست گرفته‌بودند. در تورین، مدیریت کارخانه‌ها به دست شوراها افتاد. کارگران در لومباردی، لیگوریا، توسکانی، امیلیا و هم چنین در بعضی از شهرهای جنوب نیز دست به اقدام‌های مشابه زده و سعی نمودند که تا مدیریت تولید را به دست بگیرند. از مجموعه‌ی آن چه که اتفاق ‌افتاد این گونه به نظر می‌رسید که فرضیه‌ی گرامشی سرانجام توسط واقعیت به ثبوت رسید. اما، او در شماره‌ی دوم سپتامبر آوانته! سرمقاله‌ای را با لحنی مأیوسانه نوشت: «این واقعیت که اشغال کارخانه‌ها به این آسانی ممکن شد نیاز به تعمق بسیار دارد. کارگران نباید از این موضوع دچار توهم شوند.» و افزود، «آیا این نشانه‌ی ضعف سرمایه‌داری بود و یا آن که نشان از درجه‌ی توان پرولتاریا دارد، به خودی خود نشان‌دهنده‌ی موضع مشخصی نیست.  قدرت کماکان زیر کنترل سرمایه باقی می‌ماند.» در این مورد گرامشی اشتباه نمی‌کرد. با گذشت روزها، جبهه‌ی سرمایه‌دارها متحد ماند، در حالی که صفوف کارگران شقه-شقه شد و تحت تأثیر دسته‌بندی‌های داخلی به شدت تضعیف گردید. بار دیگر، عدم وجود رهبری متمرکز برای جنبش به بهای گزافی تمام شد. نخست، شرکت در قیام یکپارچه نبود. شمار بسیاری از پرولتاریا سردرگم بوده و کناره‌گرفتند. اتحادیه‌های صنفی صرفاً میانجیگری حکومت را برای پایان دادن به دعوا در نظر داشتند. اقلیت انقلابی از وزن کافی برای ایجاد تغییر سمت رادیکال در رهبری حزب سوسیالیست برخوردار نبود. در میان کارگران، شتاب‌زدگی و تندروی برخی از دسته‌بندیها باعث بروز اختلافهای داخلی و شکاف گردید. انقلاب عملًا به رأی گذاشته شد و از سوی مجمع عمومی کنفدراسیون کار رد‌شد. با میانجیگری و طرح مصالحه‌ای از سوی جیولیتی نخست وزیر وقت ایتالیا، اشغال کارخانه‌ها به پایان رسید و بار دیگر شوراها شکست خوردند. در اولین روزهای اکتبر ۱۹۲٠ کارگران در همه جا به سر کار بازگشتند. انتشار نظم نوین در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها به طور موقت تعطیل شد. به دنبال از سرگیری انتشار نشریه، گرامشی دو مقاله زیر عنوان «حزب کمونیست» در شماره‌های چهارم و نهم اکتبر منتشر ساخت. در این مقاله‌ها، وی به بررسی و تحلیل وضعیت سیاسی ایتالیا و وظایف حزب کارگران می‌پردازد. گرامشی حتا در اوج مبارزه‌ی کارگران فلزکار نیز از دادن شعارهای توخالی «کارگرگرایی» خودداری نمود. درعوض، از دیدگاه وی کارگر از نظرعقلانی تنبل بوده، چیزی فراتر از وضعیت حال را نه می‌داند و نه می‌خواهد که ببیند، و به این دلیل هنگام انتخاب رهبرانش فاقد هرگونه معیار سنجش بوده و می‌گذارد که با وعده و وعید او را بفریبند؛ می‌خواهد باور داشته‌باشد که هر آن چه را که خواست می‌تواند با کمترین تلاش و بدون آن که چندان بیندیشد به دست آورد.» این بیان تلخ واقعیت بود. تئوریسین شوراها بدون زیر پا گذاشتن نظرگاه عمومی‌اش اما به هیچ وجه حاضر نشد که تن به عوامفریبی روز بدهد. کارگر آزادی‌اش را تنها می‌تواند در حزب کمونیست پیدا کند، “جایی که وی می‌تواند بیندیشد، فراتر از حال را ببیند، و دارای مسئولیت است؛ جایی که وی هم سازمانده‌ی کرده و هم سازمان داده می‌شود؛ جایی که وی  خود را بخشی از پیشآهنگ احساس نموده که به پیش می‌راند و بخش بزرگی را نیز با خود می‌برد.  در فاز سیاسی داخلی و بین‌المللی معاصر مسئله‌ی شکل‌گیری حزب کمونیست در صدر مسایل قرار می‌گیرد. حزب سوسیالیست، حزب سنتی کارگران ایتالیا: نتوانسته است خود را از روند از هم پاشی که ویژه‌ی دوره‌ی حاضر است مصون نگاه دارد. این حزب مجموعه‌ای از احزاب است؛ اگر چه حرکت می‌کند، اما با تنبلی و سستی بسیار گام برمی‌دارد؛ همواره در معرض خطر است که به راحتی طعمه آسانی برای ماجراجویان، جاه‌طلبان، و شهرت‌طلبانی شود که فاقد هر گونه جدیت سیاسی هستند؛ به دلیل نامتجانس بودن، شدت سایش در چرخ دنده‌های‌ا‌ش آن را کاملًا فرسوده کرده و از رمق انداخته‌است؛ این حزب ه‌یچ گاه توان آن را ندارد که رنج و مسئولیت اقدام انقلابی را که نیاز فوری شرایط عینی است بپذیرد. با تکیه بر شناخت فوق است که می‌توان پاسخ به این معضل تاریخی را پیدا نمود که چرا به جای آن که حزب به توده‌ها آموزش داده و آنها را هدایت کند، این توده‌ها هستند که به حزب طبقه‌ی کارگر “آموزش داده” و آن را به پیش می‌رانند ... در واقع، این حزب سوسیالیست، که مدعی راهبر و راهنمای توده‌هاست، چیزی جز دفتر اسنادِ رسمی نیست که با فروتنی سرگرم به ثبت رساندن عملیات خود به خودی توده‌هاست. به رغم این همه، اگر در جایی و یا زمانی از وقوع فاجعه‌ای برای جنبش کارگری پیشگیری شده‌باشد صرفاً به این دلیل می‌تواند باشد که “در بخشهای شهری حزب، در اتحادیه‌های صنفی، در کارخانه‌ها و روستاها، هستند گروههای مصممی از کمونیستها که به وظایف تاریخیشان کاملًا آگاهند.” در آن هنگام یک حزب کمونیست در درون حزب سوسیالیست وجود داشت، «که تنها از سازمان علنی، مرکزیت، و از انضباط خاص خویش بی‌بهره بوده، که برای توسعه سریع و بازسازی حزب به مثابه‌ی حزب سراسری طبقه‌ی کارگر امری کاملًا ضروری است.» بر اساس تهایی که توسط کنگره‌ی دوم انترناسیونال سوم به تصویب رسید، بر عهده‌ی کمونیستها بود که تا «بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا را در کوتاهترین زمان ممکن سازمان دهند.» حزب باید در اسم و در عمل به حزب کمونیست ایتالیا، بخشی از انترناسیونال سوم  کمونیستی تبدیل گردد. گرامشی در خلال ماه اوت ۱۹۲٠ گروه‌ی را برای «آموزش کمونیستی» بنا نهاد. او در مقابله با تولیاتی و تراچینی، از پیوستن به گروه انتخاباتی حزب در تورین خودداری نمود. به رغم بهبود روابط در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها، گرامشی کماکان منزوی باقی ماند. در حالی که زمان نام‌نویسی در انتخابات نزدیک می‌شد، حزب نامزدی وی برای شرکت در انتخابات را رد کرد و نام او از لیست اسامی کاندیداهای حزب حذف شد.

در روزهای ۲۹-۲۸ نوامبر، طی نشستی در ایمولا، بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا رسماً پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. در درون این به اصطلاح «دسته‌بندی ایمولا» گروه بوردیگا متنفذترین بود. این گروه به سبب سابقه‌ی طولانی‌اش در سطح ملی، گرایش به جدایی از حزب داشت. گرامشی که در این نشست حضور داشت، اما، خواهان تلاش در جهت بازسازی از درون بود. آخرین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی نظم نوین در ۲4 دسامبر منتشر شد. پس از آن، نظم نوین از اول ژانویه‌ی ۱۹۲۱ تحت مدیریت گرامشی به روزنامه تبدیل شد. گرامشی در مورد روزنامه‌ی نظم نوین، که جایگزین آوانته!  چاپ تورین می‌شد، نوشت: «سنت تهاجمی روزنامه‌ی حزب سوسیالیست را دنبال نموده، و هم زمان، فشرده‌تر، سنت فعالیت آموزشی و تبلیغاتی هفته‌نامه را نیز ادامه خواهد‌داد.» در واقع امر، بررسی هفتگی فرهنگ سوسیالیستی به میزان زیادی به عنوان تجربه‌ای تکرار ناپذیر باقی ماند. حیات دو ساله‌ی این هفته‌نامه با یکی از دراماتیک‌ترین و در عین حال پرشورترین لحظات در تاریخ جنبش کارگری ایتالیا مصادف بود. اگرچه یک نشریه‌ی کمونیستی «گوشت و خون کارگران» است، اما، روشنفکرانی مانند جوزپه پره-زولینی، پی‌یرو گوبه‌تی، و جورجس سورِل نیز در امور آن شرکت کردند. پره-زولینی بعداً در مورد این هفته‌نامه نوشت: مقاله‌های انقلابی و خردمندانه، بسا بهتر از آن چه که ما در ستون روزنامه ها و نشریه‌های سوسیالیستی آن روز می‌یافتیم. اما، اداره‌ی یک روزنامه و هم زمان دخالت همه جانبه در مبارزه، به نظر من موجب کاهش خلاقیت کیفی این گروه گردید، گروه‌ی که باورهای انقلابی و ابتکار و خلاقیتشان در هم تنیده بود، امری که به ندرت رخ می‌دهد. انتقاد پره-زولینی به یقین به سبب تعصب سیاسی‌اش دچار نارسایی است. اما، تردیدی نیست که نوشته‌های گرامشی در هفته‌نامه‌ی نظم نوین در کنار دفترها، مهمترین میراث تئوریک وی را تشکیل می‌دهند. یک روز پیش از شروع کنگره‌ی هفدهم حزب سوسیالیست ایتالیا در پانزدهم ژانویه‌ی ،۱۹۲۱ گرامشی مقاله‌ای با عنوان کنگره‌ی لی‌وُرنو را در نظم نوین منتشر نمود:«‌سرانجام در لیوُرنو مشخص خواهد شد که آیا طبقه‌ی کارگر ایتالیا توانایی آن را دارد که حزب مستقل طبقه‌اش را از درون سازمان دهد؛ سرانجام معلوم خواهد شد که آیا تجربه‌ی چهار ساله‌ی جنگ امپریالیستی و تجربه‌ی دو ساله‌ی رکود نیروهای مولد جهان خواهد توانست کارگران ایتالیا را نسبت به وظایف تاریخی‌شان متقاعد سازد.» گرامشی در آن زمان مسیری را که بوردیگا در پیش گرفته و به طور فزایندهای از پشتیبانی لنین نیز برخوردار بود، آشکارا پذیرفته بود: جدایی‌ای که میان کمونیست‌ها و سازشکاران در لی‌وُرنو رخ خواهد داد، به ویژه، به این معنا خواهد بود که: طبقه‌ی کارگر انقلابی خود را از گرایش‌های منحط سوسیالیستی که در زیست- واره‌ی انگلی‌شان در دالانهای حکومتی پوسیده گشته‌اند جدا می‌سازد، یعنی راهش را از آن گرایش‌هایی که سعی داشتند با سو‌ی-استفاده از موقعیت برتر شمال دست به ایجاد اشرافیت کارگری بزنند جدا می‌سازد ... طبقه‌ی کارگر انقلابی بر رد این گونه اشکال قلّابی سوسیالیستی مُهر تأیید می‌زند: رهایی کارگران از طریق کسب امتیاز از طریق سازش‌های پارلمانی و بده- بستان‌های وزارتی به دست نمی‌آید. رهایی کارگران تنها از طریق اتحاد میان کارگران صنعتی شمال و دهقانان بی‌بضاعت جنوب در جهت سرنگونی دولت بورژوایی و برپایی دولت کارگران و دهقانان به دست خواهد‌آمد. در کنگره سه گرایش عمده به کشاکش پرداختند. گرایش “بیشنه‌گراهای خواهان حفظ وحدت” مخالف جدایی از سازشکاران بوده و از انترناسیونال پشتیبانی نمود. سازشکاران و کمونیستها دو گرایش دیگر بودند. خط “بیشینه‌گراها” به رهبری سراتی مدافع برنامه‌ی “حداکثر” حزب از طریق اقدام انقلابی برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و اجرای کامل پروژه‌ی سوسیالیستی بود. تعداد رأی‌های بیشینه‌گراها ۹۸٠۲۸ بوده، در حالی که سازشکاران تعداد ۱4۶۹۵ رأی و کمونیستها 5۸۷۸۳ رأی به دست آوردند. کمونیست‌ها – از جمله گروه بوردیگا و گروه نظم نوین – محل کنگره (تئاتر گولدونی) را ترک‌ کردند و در تئاتر سان مارکو گردآمده و پیمان بستند که تا حزب کمونیست ایتالیا را به عنوان عضوی از انترناسیونال سوم بنیان نهند. آمادیو بوردیگا بدون ه‌یچ رقابتی به رهبری حزب نوبنیاد برگزیده‌شد. گرامشی به عضویت کمیته‌ی مرکزی انتخاب شد، اما از کمیته‌ی اجرایی بیرون ماند. وضعیت سیاسی وی نامشخص ماند. وی که در آن زمان تنها سی سال داشت و در درون حزب گمنام بود، به طور عمده به عنوان یک روشنفکر معروف بود. چند سالی طول‌کشید تا وی به عنوان یک رهبر برجسته‌ی کمونیست شناخته‌شود.[۴]

آراء گرامشی

نخستین مقاله گرامشی در سن ۲۰ سالگی، هنگامی که آخرین سال دبیرستان را در جزیره‌ی ساردینیا می‌گذراند و پیش از آنکه سوسیالیست بشود، نوشته‌شد، و آخرین مقاله، گزارشی است که او به کنگره‌ی دوم بین‌الملل کمونیستی (کومینترن) تسلیم کرد. این مقاله ابتدا در شماره‌ی ۱۴ نشریه‌ی رسمی کومینترن به سه زبان آلمانی، فرانسوی و روسی چاپ شد و سپس در مارس ۱۹۲۱ در هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» به زبان ایتالیایی انتشار یافت.

دهه‌ی پر حادثه‌ی ۱۹۱۰ دوره‌ی شکل‌گیری بنیادی شخصیت گرامشی بود. هنگامی که او در سال ۱۹۱۱ با گرفتن بورس تحصیلی جوانان بی‌بضاعت از «ساردینیا» وارد تورین شد، افکار سیاسی‌اش احتمالا از نوع آمیزه‌ی مضامین لیبرالی و سوسیالیستی بود که سالهای پیش از جنگ جهانی اول در جنوب ایتالیا و جزایر آن رواج داشت. گرچه گرامشی به‌سرعت می‌رفت تا هرگونه گرایش در جهت ناسیونالیسم ساردینیایی را در تماس با واقعیت پرولتری پیشرفته‌ترین شهر صنعتی‌ی ایتالیا به دور افکند. لیکن هرگز علاقه‌اش را به مسئله‌ی جنوب از دست نداد. تحول انقلابی‌ی خشونت‌آمیزی که سال ۱۹۰۶ ساردینیا را درهم کوبید و بر سر توده‌های دهقان، کارگران شهری، معدن‌چیان که یکدست از سوی سربازان ایتالیا سرکوب می‌شدند اثر گذاشت. نخستین تجربه‌ی او در مبارزه‌ی طبقاتی و انگیزه‌ی اصلی وی در گزینش سیاست انقلابی بود.

گرامشی در تورین بود که سوسیالیست شد و در اواخر ۱۹۱۳ به حزب پیوست، اندکی پس از ورود به این شهر با آنجلو تاسکا که همکلاس و همسن گرامشی و پسر یک کارگر راه‌آهن بود و از ۱۹۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود، دوست شد. این دوستی او را وارد فعالیت تشکیلاتی کرد.

گرامشی که تا اواخر بیش از همه به مسائل فرهنگی و دانشگاهی علاقه نشان می‌داد، در نوامبر ۱۹۱۵ تحصیلاتش را رها کرد و به کار دائم در نشریه «ایل گریدو دل پوپولو» پرداخت. تا پیش از این تاریخ وی فقط ۴ مقاله به چاپ رسانده‌بود. یکی از این مقاله‌ها به نام بی‌طرفی‌ی فعال در اکتبر ۱۹۱۴ نخستین تاخت و تاز سیاسی گرامشی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری بود، چنان در قضاوت به اشتباه رفته‌بود که سبب شد تا مدتها در زمینه‌ی سیاسی قلم نزند، نوشتن این مقاله و تحلیل خطای آن اشتباه فاحشی بود که سالهای علیه او استفاده می‌شد. تاسکا در مقاله‌ای به موسولینی «سردبیر آوانتی» و رهبر جناح چپ حزب سوسیالیست حمله کرده‌بود و گرامشی در این مقاله از موسولینی دفاع کرده‌بود. [۵]

دفترهای زندان

این مجموعه شامل ۳۲ دفترچه بالغ بر ۲۸۴۸ صفحه دست‌نویس مطابق با ۴۰۰۰ صفحه تایپ‌شده می‌باشد.

آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی عمل تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.

گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.

نامه‌های زندان

آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:

«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»

شهریار جدید

شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهزاده نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل‌می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند.

گرامشی با نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری می‌شود و نظریات او درباره‌ی هژمونی در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شخصیت او را شکل می‌دهد. آثار گرامشی زمینه‌ساز نظریه‌پردازان مارکسیستی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی قرار دهند.

در "شهریار جدید" او اثر شهریار ماکیاول را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم و موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت.گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."

سخنان گرامشی

  • شیفتگان درگاه استبداد! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید!
  • یک حکومت تضعیف‌شده، شبیه یک ارتش در حال شکست است!
  • کلیدی‌ترین پرسش برای فلسفه سیاسی در طول تاریخ، چگونگی اداره کشور توسط بهترین حکومت بود. یا بهترین رژیم سیاسی کدام است. چگونه می‌توان از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت.
  • بشریت اکنون می‌داند که کدام رژیم سیاسی شر مطلق است، در این حوزه دستش خالی نیست.
  • فیلسوفان عصر روشنگری، در تبیین حکومت‌های سکولار، اهدافشان ناظر بر جهان‌شمول بودن universal آن بوده‌است.
  • صلح جهانی کانتی cosmopolita peace. و شهروند جهانی بودن هدفی در محدوده اروپا نبود، اگرچه کانت به آلمانی می‌نوشت اما هرگز مخاطبش مردم آلمان نبوده‌است.
  • دموکراسی نوین جهان حاصل چهارصد سال جدال نظری و عملی است، انتخابی بودن حاکمان، سکولاریسم یا جدایی دین از دولت، تفکیک قوای سه‌گانه، و رعایت حقوق بشر، اجزا لاینفک این دموکراسی است. فقدان هر کدام از اجزای فوق آن دموکراسی ناقص و مستحق براندازی است.
  • این دموکراسی شامل دوران اولیه قانونمداری، دوران میانی عدالت محوری و شرایط کنونی دفاع از محیط زیست ایجاد نهادهای مستقل از قدرت سیاسی ngo‌ها و منشور جهانی حقوق بشر، از مصوبات تخطی‌ناپذیر سازمان ملل تبدیل شد.
  • دموکراسی ناقص و سیستم اداری منبعث از آن هرگز قادر نیست، منطبق بر رضایتمندی مردم، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و وظایف شهروندی را ساماندهی کند.
  • به جای مردم، برای مردم، پیشاپیش مردم، به دنبال مردم نباید تصمیم و حرکت کرد، بلکه باید با مردم و از خواسته‌های مردم حمایت کنیم!
  • در چنین شرایطی مردم به تحقق حق و انجام درست وظیفه خویش عمل خواهند‌کرد!
  • … در تغییر و تحولات اخیر، فلسفه‌ی عمل «لحظه‌ی هژمونی» را مطالبه می‌کند. … دوره‌ای بحرانی با پی‌آمدهای غیرقابل پیشبینی است، از میان رفتنی که در آن «کهنه از بین می‌رود و نو نمی‌تواند جایگزین شود». بنابراین، «رهنمود معقول و معنوی» عامل تعیین‌کننده در کسب هژمونی است: پیش از آن که یک گروه اجتماعی به تصرف قدرت حکومتی دست یازد، می‌تواند و در حقیقت باید که رهبر باشد؛ پس از آن، و هنگامی که این گروه اجتماعی اِعمال قدرت نموده و حتا پس از این که کنترل را به طور کامل به دست گرفت، یعنی پس از آن که به قدرت مسلط تبدیل شد، کماکان باید موضع رهبری را حفظ کند.
  • فرهنگ چیزی است کاملاً متفاوت، فرهنگ سازمان است، فرهنگ نظم درونی فرد است، شکل دادن به شخصیت خود است؛ فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست که به‌کمک آن شخص به درک ارزش تاریخی خود و عمل‌کرد خود در زندگی؛ و حقوق و وظائفش توفیق می‌یابد. اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود، از طریق سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هائی که مستقل از اراده‌ی فرد باشد آن‌طور که در قلم‌روی حیوانات و گیاهان که در آن هرواحد ناآگاهانه اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند و متمایز می‌سازد-انجام نمی‌پذیرد. مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است، یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت. در غیر این‌صورت چه‌گونه می‌توان این حقیقت را که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است با توجه به این که استثمارگر و استثمارشونده، خالقان ثروت و مصرف‌کنندگان خودخواه آن همیشه وجود داشته‌اند، توضیح داد؟ حقیقت این است که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و …

کتاب‌شناسی گرامشی

انتشارات اینودی اولین مجموعه‌ی کامل کارهای گرامشی را در دوازده جلد در طی سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۱ منتشر ساخت. این مجموعه شامل پنج جلد از نوشته‌های سیاسی وی بود. مقاله‌های درج شده در مطبوعات عمده‌ی این نوشته-ها را تشکیل می‌دهد که به شرح زیر طبقه‌بندی شده‌اند:

۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ - نوشته‌های دوران جوانی

۱۹۱۶ تا ۱۹۲۰ -  در زیر طاق‌بنای تاریخی آنتونالیانا

۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ -  نظم نوین

۱۹۲۱ تا ۱۹۲۲ -  سوسیالیسم و فاشیسم: نظم نوین

۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶ -  بنای حزب کمونیست

مجموعه‌های دیگری نیز پس از آن به این فهرست افزوده شد. اینودی در سال ۱۹۸۰ انتشار مجموعه‌ی جدیدی از کارهای گرامشی را آغاز نمود که شامل هفت جلد از نوشته‌های سیاسی وی است که آخرین تحقیقات را در زمینه‌ی نوشته‌ها و روش‌شناسی نقادانه را در نظر گرفته است.[۶]

چاپ اول دفترهای زندان توسط انتشارات این‌آودی بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۵۱ انجام گردید. ناشر یادداشت‌های گرامشی را بر اساس موضوع دسته‌بندی نموده و در شش جلد با عنوان‌های زیر منتشر ساخت:

سال ۱۹۴۸- ماتریالیسم تاریخی و فلسفه‌ی بنه‌دیتو کروچه

سال ۱۹۴۹- روشنفکران و سازمان فرهنگی

سال ۱۹۴۹- جنبش برای آزادی و وحدت

سال ۱۹۴۹- یادداشت‌هایی پیرامون ماکیاولی، سیاست، و دولت مدرن

سال ۱۹۵۰- حیات و فرهنگ ملی

سال ۱۹۵۱- گذشته و حال

  • ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه‌فهم جامعه‌شناسی بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
  • گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
  • رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
  • گذشته و حال
  • ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
  • دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
  • ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
  • پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ جلال آل‌احمد، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
  • شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
  • دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
  • ماتریالیسم تاریخی
  • نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
  • سوسیالیسم فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
  • معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو

نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به مسکو فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار پالمیرو تولیاتی دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون هژمونی، جامعه‌ی مدنی، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.

گاهشمارِ زندگی آنتونیو گرامشی

  •  ۱۸۹۱ در ۲۲ ژانویه در آلس Ales، نزدیک کالیاری Cagliari به دنیا آمد.
  • ۱۹۱۱ دوره‌ی دبیرستان را در کالیاری به پایان رساند؛ در نوامبر همین سال در رشته‌ی ادبیات دانشگاه تورین پذیرفته شد.[۷]
  • ۱۹۱۳ به سوسیالیست‌های بخش تورین پیوست.
  • ۱۹۱۵ در ۱۰ دسامبر به تیم سردبیری آوانته !Avanti‌ در تورین ملحق شد.
  • ۱۹۱۷ در ادامه‌ی فعالیت‌های ژورنالیستی‌اش به مدیریت نشریه‌ی فریاد خلق del Grido popolo برگزیده‌شد. به عنوان دبیر کمیته‌ی اجرایی موقت حزب سوسیالیست، شاخه‌ی تورین، انتخاب گردید.
  • ۱۹۱۸ انتشار فریاد خلق متوقف شد.
  • ۱۹۱۹ وی به همراه تاسکا، ترراسینی، و تولیاتی نشریه‌ی نظم نوین را بنیان نهاد. اولین شماره‌ی این نشریه در اول ماه مه منتشر شد.
  • ۱۹۲۰ در ماه سپتامبر در جنبش اشغال کارخانه شرکت نمود. آخرین شماره‌ی نشریه‌ی نظم نوین در ۳۴ دسامبر منتشر گردید.
  • ۱۹۲۱ اولین شماره‌ی روزنامه‌ی نظم نوین، ارگان کمونیست‌های تورین، در اول ژانویه منتشر شد. وی در ۳۱ ژانویه به عضویت کمیته‌ی اجرایی حزب کمونیست ایتالیا، که در همان روز در لی‌وُرنو تشکیل شده‌بود، انتخاب گردید.
  • ۱۹۲۲ در ماه مارس به سمت نماینده‌ی حزب کمونیست ایتالیا در کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال کمونیستی انتخاب شد. در ۲۶ مارس عازم مسکو گردید. در ماه ژوئن، در کنگره‌ی دوم انترناسیونال شرکت نمود. در ماه سپتامبر به خاطر کسالت در کلینیکی در مسکو بستری شد و در همان جا بود که با همسرآینده‌اش، جولیا شوخت Schucht‌Julia، آشنا شد.
  • ۱۹۲۳ هنگام اقامتش در مسکو، پلیس ایتالیا حکم دستگیری وی را در غیابش صادر نمود. در سوم دسامبر، پس از آن که از سوی کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال به عنوان رابط حزب کمونیست ایتالیا با دیگر احزاب کمونیست اروپا انتخاب شد، وارد وین گردید.
  • ۱۹۲۴ اولین شماره‌ی نشریه‌ی وحدت l’ Unità‌ در میلان منتشر شد. انتشار سومین دوره‌ی نظم نوین، این بار هر دو هفته یک‌بار از اول ماه مارس در رُم آغاز گردید. گرامشی در ششم آوریل به عنوان نماینده‌ی مجلس از ونیتو Veneto‌ انتخاب شد. در ۱۲ ماه مه به ایتالیا بازگشت. پسرش، دلیو Delio، در ماه اوت در مسکو به دنیا آمد.
  • ۱۹۲۵ وی در ژانویه با تاتیانا شوخت Schucht Tatiana، خواهر جولیا، در رُم مالقات نمود. در مارس و آوریل در نشست پنجم کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال در مسکو شرکت نمود
  • ۱۹۲۶ در ماه ژانویه، در کنگره‌ی سوم حزب کمونیست ایتالیا در لیون Lyon‌ شرکت نمود. در ماه اوت، پسر دوم او، جولیانو Giuliano، در مسکو به دنیا آمد. وی در هشتم نوامبر و به‌رغم مصونیت پارلمانی، دستگیر و در رجینا کوئلی Coeli Regina زندانی شد. در ۱۸ نوامبر به پنج سال زندان انفرادی محکوم گشت و در ۷ دسامبر به جزیره‌ی اوستیکا Ustica انتقال یافت.
  • ۱۹۲۷ در ۱۴ ژانویه، حکم جلب وی از سوی دادگاه نظامی میلان صادر شد. در ۲۰ ژانویه از جزیره‌ی اوستیکا منتقل شد و در ۷ نوامبر به زندان سان‌ویتوره san vittore سپرده‌شد.
  • ۱۹۲۸ در ۱۹ مارس در دادگاه ویژه محاکمه شد. یازدهم ماه مه به رُم فرستاده شد و روز بعد وارد زندان رجینا کوئلی شد. محاکمه‌ی رهبری حزب کمونیست ایتالیا در ۲۸ ماه مه آغاز گردید. وی در ۴ ژوئن به بیست سال و چهار ماه و پنج روز زندان محکوم شد. در ۱۹ ژوئیه به زندان ویژه در توری Turi، نزدیک باری Bari، منتقل گشت.
  • ۱۹۲۹ در هشتم فوریه، نوشتن دفترهای زندان Notebooks Prison را آغاز نمود.
  • ۱۹۳۱ در ماه اوت، در بحبوحه‌ی بیماری شدیدش، دچار یک بحران جدی جسمی شد.
  • ۱۹۳۲ به دنبال اعلام عفو، حکم زندان وی به ۱۲ سال و ۴ ماه کاهش یافت.
  • ۱۹۳۳ در ۷ ماه مارس، بحران جسمی بار دیگر به وی دست داد. در ماه ژوئیه، از تاتیانا خواست که برای انتقال وی به درمانگاه یک زندان دیگر تقاضانامه بفرستد. این تقاضانامه در ماه اکتبر پذیرفته شد. وی در ۱۹ نوامبر از زندان توری به طور موقت به زندان چی‌ویتاوکیا Civitavecchia منتقل شد. در ۷ دسامبر، با اجازه‌ی مقامات زندان در کلینیک دکتر کوسومانو Cusumano Doctor در فورمیا Formia‌ بستری شد.
  • ۱۹۳۴ وی از مقامات تقاضای آزادی مشروط نمود که در ۳۵ اکتبر مورد پذیرش قرارگرفت.
  • ۱۹۳۵ در ماه آوریل می‌خواهد که وی را به کلینیک خصوصی فیازوله Fiesole‌ نزدیک فلورنس منتقل کنند. در ماه ژوئن بیماری وی بار دیگر به طور جدی اوج یافت. در ۲۴ ماه اوت در کلینیک کویی‌زیزانا Quisisana‌ در رُم بستری شد.
  • ۱۹۳۷ دوران آزادی مشروط وی در ماه آوریل به پایان رسید و وی آزادی کامل‌اش را به دست آورد. در ۲۵ آوریل دچار خونریزی مغزی شد و دو روز بعد، در ۲۷ آوریل جان باخت. خاکستر پیکر وی پس از فروپاشی فاشیسم در گورستان پروتستانها در رُم به خاک سپرده‌شد.

منابع

  1. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیرشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۲
  2. گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017
  3. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۷۰
  4. آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی ص ۶۵ تا ۷۲
  5. کتاب ستمبران و ستمگران آنتونیو گرامشی ص ۴ و ۵
  6. کتاب آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی صفحه ۳۴
  7. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ ۱۳۶۰ صفحه ۸۶