کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=بنیتو موسولینی|تصویر=موسولینی.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=بنیتو آمیلکاره آندره‌آ موسولینی|زمینه فعالیت=|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳|محل تولد=روستای پرداپیوی ایتالیا|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۸ آوریل ۱۹۴۵ میلادی|محل مرگ=شهر مرزی  ایتالیا|علت مرگ=اعدام بدست پارتیزان‌های ایتالیایی هنگام فرار از ایتالیا|محل زندگی=رم ایتالیا|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=دوچه|بنیانگذار=مکتب فاشیسم|پیشه=سیاستمدار، روز نامه‌نگار، نویسنده، معلم|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در حوادث جنگ‌جهانی دوم|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان در ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، نیچه، ویلفرد بارتو، ژرژ سورل، شارل پگی، هیوبرت لاگاردله|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=بنیتو موسولینی|تصویر=موسولینی.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=بنیتو آمیلکاره آندره‌آ موسولینی|زمینه فعالیت=|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳|محل تولد=روستای پرداپیوی ایتالیا|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۸ آوریل ۱۹۴۵ میلادی|محل مرگ=شهر مرزی  ایتالیا|علت مرگ=اعدام بدست پارتیزان‌های ایتالیایی هنگام فرار از ایتالیا|محل زندگی=رم ایتالیا|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=دوچه|بنیانگذار=مکتب فاشیسم|پیشه=سیاستمدار، روز نامه‌نگار، نویسنده، معلم|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در حوادث جنگ‌جهانی دوم|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان در ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، نیچه، ویلفرد بارتو، ژرژ سورل، شارل پگی، هیوبرت لاگاردله|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 


'''بنیتو آمیلکاره آندره‌آ موسولینی،''' (زاده‌ی ۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳ درگذشت ۲۸ آوریل ۱۹۴۵)، بنیان‌گذار فاشیسم، معروف به دوچه Il Duce (رهبر)،                
'''آنتونیو گرامشی،''' (۱۹۳۷-۱۸۹۱) نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت یافته است. او که یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود(۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. وی با وجود وضع نامساعد جسمی در زندان نیز به مطالعه و نویسندگی ادامه داد. نتیجه پژوهش های او که پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد، جوهره نظریات او را تشکیل می‌دهد.                


موسولینی در روستای دوویادی پرداپیوی ایتالیا متولد شد. نام پدرش آلساندرو موسولینی، آهنگر و مادرش روزا موسولینی، معلم مدرسه بود. پدرش یک مارکسیست متعصب و مادرش یک کاتولیک بود. موسولینی در کارگاه پدرش به او در کار آهنگری کمک می‌کرد و تحت تاثیر افکار پدری مارکسیست که بیشتر مواقع مبلغ تفکرات ناسیونالیستی هم بود، قرار داشت. در سال ۱۹۰۲ برای کار به کشور سویس رفت و به دلیل فعالیت‌های سوسیالیستی از آن کشور اخراج شد. او سپس به عنوان مسئول روزنامه حزب سوسیالیست محلی ایتالیا به نام کارگران آینده در تورنتو به فعالیت پرداخت. او در این زمان با چزاره باتیستی سیاستمدار و روزنامه‌نگار مشهور ایتالیایی آشنا شد و موافقت نمود که در روزنامه او به نام مردم به عنوان ویراستار و نویسنده فعالیت نماید.<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C زندگینامه موسولینی سایت تاریخ ما]</ref>
شاخصه‌های اصلی نظریات مذهبی (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته اند؛ به زعم وی روی دادن انقلاب در کشوری که عمدتاً مبتنی بر نظام ارباب رعیتی است به منزله ابطال نظریه مارکس است هر چند انقلابیون از آرای مارکس و رهنمودهای او بسیار الهام گرفته باشند.


همسر او به نام لدا السر (که در یکی از روستاهای اطراف تورنتو متولد شده بود) در سال ۱۹۱۵ برای او فرزند پسری به دنیا آورد . او سپس در جنگ اول به عنوان سرباز مشغول به خدمت شد و در سال ۱۹۱۷ خدمت او به پایان رسید . پس از پایان خدمت سربازی او در ارتش متفقین مشغول به خدمت شد. اطلاع دقیقی از دوران خدمت سربازی او در ارتش ایتالیا و ارتش متفقین وجود ندارد.
آنتونیو گرامشی در بخشی از نامه به همسرش، بعد از تحمل سه سال زندان می‌نویسد:


پس از پایان جنگ او از حزب سوسیالیست به سوی فاشیسم گرایش یافت و در سال ۱۹۱۹ در تظاهرات فاشیست‌های میلان که متشکل از ۲۰۰ عضو بود شرکت کرد و به عضویت حزب درآمد. او به سرعت در سازمان حزب ترقی کرد و نسبت به سازماندهی پیراهن مشکی‌ها که بازوی نظامی حزب بودند اقدام نمود. وی همچنین در همین زمان با مارگاریتا سارفاتی که یک یهودی طرفدار فاشیسم بود و ملقب به مادر یهودی فاشیسم بود، آشنا شد.
من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم. یقیناً اگر گرامشی روزگاری به قدرت می‌رسید با توجه و اعتقادات ایده‌ئولوژیکی که داشت، یک دیکتاتور تمام عیار و مدعی می‌شد، خوب است که مُرده و با نیک‌نامی از او یاد می‌شود.


موسولینی دراکتبر سال ۱۹۲۲ با ترتیب دادن یک تظاهرات فاشیستی در رم ، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را وادار به واگذاری پست نخست‌وزیری به خود نمود. او پس از رسیدن به قدرت اقدام به احداث جاده، راه آهن و خشک کردن باتلاق‌ها کرد. موسولینی در اندیشه احیای امپراطوری روم باستان بود.  
== شهریار جدید ==
شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)


در سال ۱۹۲۶ با اعزام ژنرال گراتزیانی، (رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرال‌های موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ ایتالیا برای استعمار شمال آفریقا در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، به «قصاب» معروف شد) به لیبی نسبت به آغاز استعمار آن کشور اقدام نمود و در ماه می سال ۱۹۳۶ با حمله به اتیوپی و فتح آدیس‌آبابا پایتخت آن کشور و حمله به اریتره و سومالی، مستعمرات شرق آفریقای ایتالیا را بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا موسولینی و هیتلر بصورت مشترک با ارسال کمک‌های تسلیحاتی و مستشاران نظامی به تجهیز ژنرال فرانکو اقدام نمودند. او و هیتلر در بحرانهای سودتلند، آنشلوس ( الحاق اتریش به آلمان )، چکسلواکی، و لهستان و با ایجاد پیمان محور رم – برلین اروپا را بسوی جنگ هدایت کردند.
گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.


با گسترش جنگ، ایتالیا با حمله به آلبانی، یونان، و یوگسلاوی و در شمال آفریقا با حمله به نیروهای انگلیسی در مصر، تقریبا در تمام جبهه‌ها با ناکامی مواجه شد. پس از نبرد العلمین نیروهای محور قابلیت‌های رزمی خود را از دست دادند و سرانجام با حمله به سیسیل، خاک ایتالیا مورد حمله مستقیم ارتش متفقین قرار گرفت جنگ در خاک ایتالیا و شکست‌های پی در پی، نارضایتی عمومی را در این کشور افزایش داد و نبردهای آنزیو و مونت کاسینو که از شدیدترین نبردهای جنگ ایتالیا بودند هرج و مرج و افزایش نفرت از دیکتاتور را به همراه آورد. او از کار برکنار شد و در یک منطقه کوهستانی واقع در شمال ایتالیا به نام «لانه عقاب» در کوه «گران ساسو» تحت نظر قرارگرفت. اما اتو اسکورزینی و تیم کماندوی آلمانی در یک عملیات ماجراجویانه او را ربودند و یک دولت دست‌نشانده آلمان در شمال ایتالیا به رهبری دوچه تشکیل دادند.
در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می‌پردازد. در باب ماکیاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می‌پردازد و آن را این چنین می سشهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)


موسولینی پس از فرار از زندان به کمک آلمانها چند تن از سران رژیم سابق فاشیسم از جمله داماد خودش، کنت چیانو وزیر امور خارجه ایتالیا  را اعدام کرد. سرانجام با پیشروی متفقین او در حالی که تلاش می‌کرد به کشور سویس پناهنده شود همراه با معشوقه‌اش کلارا پتاچی توسط پارتیزانهای ایتالیا به رهبری لوئیجی لونگو دستگیر، محاکمه و روز ۲۸ آوریل ۱۹۴۵ اعدام شد. جسد آن دو را بطور وارونه در میلان از سیم خاردار آویزان نمودند.  
گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.


== گاهشمار زندگی موسولینی ==
در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می پردازد. در باب مایاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد و آن را این چنین می‌ستاید:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."<blockquote></blockquote>
بنیتو موسولینی، در ۲۹ جولای ۱۸۸۳ در روستای دوویادی پرداپیو متولد شد. نام پدر او آلساندرو موسولینی یک آهنگر و مارکسیستی پرشور و مادرش رزا موسولینی یک معلم مدرسه ابتدایی و کاتولیک بود. پدر بنیتو در ناحیه‌ای که از نظر تاریخی یک منطقه‌ی انقلابی شناخته‌‌می‌شد، یک فرد انقلابی بود. او پسر خود را به یاد «بنیتو هوارز» قهرمان آزادی مکزیک، بنیتو نامید. <ref name=":0">کتاب سرگذشت عجیب موسولینی نوشته میلتون براکر ص ۱۲۴ کتاب از ولگردی تا دیکتاتوری</ref>خانواده موسولینی درآمد چندانی نداشت، در خانه آن‌ها کتاب زیاد بود و بنیتو مطالعه را دوست داشت. بنیتو بدخلق بود و به ندرت می‌خندید و دوستی نداشت. بنیتو زورگو و خشن بود دوست داشت با دیگر بچه‌ها دعوا راه بیندازد. او می‌نویسد:
[[پرونده:موسولینی ۳.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی موسولینی''']]
«بارها با سری که سنگ خورده و شکسته، خونین و مالین به خانه برگشتم. ولی بلد بودم که چطور از خودم دفاع کنم.»


مادرش را که به او می‌گفت کارهای بزرگی از او بر می‌آید، می‌پرستید.
== سخنان موسولینی ==
 
[[بنیتو موسولینی]] سیاست‌مدار حزب فاشیست ایتالیا وی را مغز متفکّر [[حزب کمونیست ایتالیا]] می‌شمرد و او بود که سبب شد گرامشی سال‌های بسیاری را در زندان‌های رژیم فاشیستی به اسارت بگذراند.
 
== کتاب‌شناسی ==
 
* ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه فهم [[جامعه‌شناسی]]» بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
* گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
* رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
* گذشته و حال
* ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
* دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
* ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
* پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ [[جلال آل‌احمد]]، تهران: [[انتشارات خوارزمی]]، ۱۳۵۷
* شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
* دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ [[عباس میلانی]]، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
* [[ماده‌باوری|ماتریالیسم]] تاریخی
* نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
* [[سوسیالیسم]] فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
* معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو
 
نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به [[مسکو]] فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار [[پالمیرو تولیاتی]] دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون [[هژمونی]] (چیرگی‌خواهی)، [[جامعهٔ مدنی]]، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.
 
=== دربارهٔ گرامشی ===
 
* جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ [[مهشید امیرشاهی]]، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰
* رناته هالوب، آنتونیو گرامشی؛ فراسوی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم، ترجمهٔ [[محسن حکیمی]]، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
* [[پری اندرسون]]، معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی، ترجمهٔ [[شاپور اعتماد]]، تهران: نشر [[طرح نو]]، ۱۳۸۲
* [[جیمز جول]]، گرامشی، ترجمهٔ محمّدرضا زمرّدی، تهران: [[نشر ثالث]]، ۱۳۸۸
* لئوناردو پگی، نظریهٔ عام مارکسیسم نزد گرامشی، ترجمهٔ امیر احمدی‌آریان، تهران: نشر رخداد نو، ۱۳۸۹
* [[مایکل بوراووی]]، مارکسیسم جامعه‌شناسانه: هم‌گرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی، ترجمهٔ محمّد مالجو، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳
 
== آنتونیو گرامشی درباره‌ی آموزش و فرهنگ ==
فرهنگ چیزی است
 
کاملاً متفاوت.
 
فرهنگ سازمان است،
 
فرهنگ نظم درونی فرد است،
 
شکل دادن به شخصیت خود است؛
 
فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست
 
که به‌کمک آن شخص به
 
درک ارزش تاریخی خود


در سال ۱۹۲۸ در زندگینامه‌اش نوشت: <blockquote>«بیش از هر کش مادرم را دوست داشتم. او خیلی آرام و مهربان و درعین حال نیرومند بود... مادرم نه تنها ما را بزرگ می‌کرد، بلکه در دبستان هم درس می‌داد. حتی در آن زمان که درک و فهمم از انسان‌ها زیاد نبود، غالبا فکر می‌کردم کار او چقدر وفادارانه و صبورانه است. تنها ترس من ناخشنود کردن او بود.»</blockquote>موسولینی در مدرسه دانش‌‌آموزی ضعیف بود و به همین علت از مدرسه اخراج شد و به یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی در فانزای ایتالیا رفت، در آنجا هم به علت چاقو زدن به هم کلاسی خود مجدداً اخراج شد، پس از اخذ دیپلم از یک مدرسه‌ی جدید، مدت کوتاهی به عنوان آموزگار «جایگزین» به انجام وظیفه پرداخت.
و عمل‌کرد خود در زنده‌گی؛


=== موسولینی سوسیالیست ===
و حقوق و وظائف‌ش
بنیتو موسولینی در سال ۱۹۰۲، برای فرار از خدمت سربازی به سوئیس رفت و در آن جا بود که با بسیاری از سوسیالیست‌ها منجمله کلارا زتکین هم‌پیمان شد. موسولینی در سال ۱۹۰۴ به ایتالیا بازگشت و فعالیت خود را به عنوان روزنامه نگار در روزنامه‌ی سوسیالیستی آوانتی "AVANTI" آغاز کرد. وی خیلی زود به یک سوسیالیست معروف در ایتالیا تبدیل شد و شروع به ترویج دیدگاه‌های خود برای جنگ بر علیه آلمان در جنگ جهانی اول کرد.


سوسیالیستهایی که مخالف مداخله در جنگ بودند این نظریات را نپذیرفتند. موسولینی به زودی از سوسیالیسم جدا شد و روزنامه‌ی خود را با نام پوپولو دِ ایتالیا "Il Popolo d'Italia" راه‌اندازی کرد. موسولینی خود را یک روشنفکر می‌دانست، علایق وی در زمینه فلسفه اروپایی به سورل، فوتوریست ایتالیایی به نام فیلیپو تومازو مارینتی، سوسیالیست فرانسوی گوستاو هروه، آنارشیست ایتالیایی اریکو مالاتستا و فیلسوفان آلمانی فریدریش انگلس و کارل مارکس بود.
توفیق می‌یابد.


موسولینی زبان‌های فرانسوی و آلمانی را به صورت خود‌آموز فرا‌گرفته بود و دست نوشته‌هایی از نیچه، شوپنهاور و کانت را به زبان ایتالیایی ترجمه کرد.
اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود،


در سپتامبر ۱۹۱۱، موسولینی در شورشی که توسط سوسیالیست‌ها بر علیه جنگ ایتالیا در لیبی هدایت شد، مشارکت کرد. او با خشم «جنگ امپریالیستی» ایتالیا در لیبی را محکوم کرد، کاری که برای وی پنج ماه زندان به ارمغان آورد. پس از آزادی‌، به اخراج ایوانوئه بونومی و لئونیدا بیسولاتی از حزب سوسیالیست کمک کرد؛ چرا که آنان را دو تجدیدنظرطلبی می‌دانست که از جنگ حمایت کردند.
از طریق سلسله‌ئی از کنش‌ها و واکنش‌هائی


موسولینی با انتصاب به سِمت سردبیری روزنامه حزب سوسیالیست به نام !Avanti (به پیش!) پاداش کارهایش را دریافت. وی، تیراژ روزنامه را از ۲۰٬۰۰۰ به ۱۰۰٬۰۰۰ رساند.
که مستقل از اراده‌ی فرد باشد


جان گانتر در ۱۹۴۰ وی را «یکی از موفق‌ترین روزنامه‌نگاران در قید حیات» نامید؛ موسولینی در همان حال که راهپیمایی به سوی رُم را سازمان می‌داد یک گزارشگر پُرکار نیز بود و تا سال ۱۹۳۵ برای بنگاه خبری هرست مطلب می‌نوشت. موسولینی به قدری با نوشتارهای مارکسیستی آشنا بود که نه تنها در نوشته‌های خودش از شناخته شده‌ترین آثار مارکسیستی نقل قول می‌کرد بلکه از آثار کمتر شناخته شده نیز استفاده می‌کرد. در این دوران موسولینی خود را یک مارکسیست می‌دانست و مارکس را به عنوان «بزرگترین نظریه‌پرداز سوسیالیسم» می‌دانست. در این دوره، موسولینی گاهی از نام مستعار "Vero Eretico" (مرتد بی‌ریا) بهره می‌گرفت.
-آن‌طور که در قلم‌روی حیوانان و گیاهان


در سال ۱۹۱۴، قتل فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش آغاز جنگ جهانی اول را رقم زد. در ۳ آگوست ۱۹۱۴، دولت ایتالیا اعلام کرد که کاملا بیطرف باقی خواهد‌ماند.
که در آن هرواحد ناآگاهانه


موسولینی در ابتدا از موضع خود به عنوان سردبیر ''Avanti استفاده کرد!'' از همکاران سوسیالیست بخواهید که از دولت در موضع بی‌طرفی خود حمایت کنند. موسولینی یک دکترین پایه‌ای سوسیالیسم یعنی مساوات‌خواهی را رد کرد و تحت تاثیر اندیشه‌های ضدمسیحی نیچه به ویژه خدا مرده‌است قرارداشت و باور داشت که اندیشه‌های نیچه سوسیالیسم را نیرومند خواهد ساخت. نوشته‌های وی نشان داد که سرانجام او مارکسیسم و مساوات‌خواهی را به سود مفهوم ابرانسان نیچه و ضدیت وی با مساوات‌خواهی رها ساخته‌است.
اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند


دیدگاه موسولینی درباره جنگ به زودی تغییر کرد. در سپتامبر ۱۹۱۴، موسولینی چندین مقاله به حمایت از کسانی که از ورود ایتالیا به جنگ پشتیبانی می‌کردند، نوشت. سرمقاله‌های موسولینی موجب ترس و وحشت در میان سوسیالیست‌ها شد و در نوامبر ۱۹۱۴، پس از جلسه حزب، او به طور رسمی از حزب سوسیالیست اخراج شد.<ref name=":0" />
و متمایز می‌سازد-


=== موسولینی و فاشیسم ===
انجام نمی‌پذیرد.
[[پرونده:موسولینی ۲.JPG|بندانگشتی|'''موسولینی در نقش دوچه''']]
پس از پایان جنگ او از حزب سوسیالیست به سوی فاشیسم گرایش یافت و در سال ۱۹۱۹ در تظاهرات فاشیست‌های میلان که متشکل از ۲۰۰ عضو بود شرکت کرد و به عضویت حزب درآمد. موسولینی با وجود هوش بالا، خلق و خوی تند و خشنی داشت و خودخواه بود. او در روزنامه‌ی خود به حمایت از جنگ ادامه داد. هنگامی که ایتالیا در جنگ علیه آلمان به متفقین پیوست، موسولینی به عنوان سرباز داوطلب وارد ارتش ایتالیا به نام ""Esercito شد و مدتی بعد سرجوخه شد، ولی در سال ۱۹۱۷ به علت زخم‌های نارنجک مرخص شد. پس از جنگ موجی از ناسیونالیسم در سراسر ایتالیا به راه افتاد و بسیاری از مردم شروع به تشکیل گروه‌های محلی، کوچک و ملی‌گرا کردند.


موسولینی در ۲۳ مارس ۱۹۱۹ شخصا این گروهها را به یک سازمان ملی واحد تحت رهبری خودش تبدیل کرد و این گروه جدید را با نماد روم باستان که پرچمی با تبری در مرکز آن بود، Fasci di  Combattimento  یا حزب فاشیست نامید.
مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است،


=== موسولینی نخست‌وزیر ===
یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت.
موسولینی دراکتبر سال ۱۹۲۲ با ترتیب دادن یک تظاهرات فاشیستی در رم ، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را وادار به واگذاری پست نخست‌وزیری به خود نمود. او پس از رسیدن به قدرت اقدام به احداث جاده، راه آهن و خشک کردن باتلاق‌ها کرد. موسولینی در اندیشه احیای امپراطوری روم باستان بود.
[[پرونده:سلام فاشیستی.JPG|بندانگشتی|'''اجرای سلام فاشیستی توسط کودکان حزب فاشیست ایتالیا''']]
در سال ۱۹۲۶ با اعزام ژنرال گراتزیانی، (رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرال‌های موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ ایتالیا برای استعمار شمال آفریقا در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، به «قصاب» معروف شد) به لیبی نسبت به آغاز استعمار آن کشور اقدام نمود و در ماه می سال ۱۹۳۶ با حمله به اتیوپی و فتح آدیس‌آبابا پایتخت آن کشور و حمله به اریتره و سومالی، مستعمرات شرق آفریقای ایتالیا را بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا موسولینی و هیتلر بصورت مشترک با ارسال کمک‌های تسلیحاتی و مستشاران نظامی به تجهیز ژنرال فرانکو اقدام نمودند. او و هیتلر در بحرانهای سودتلند، آنشلوس ( الحاق اتریش به آلمان )، چکسلواکی، و لهستان و با ایجاد پیمان محور رم – برلین اروپا را بسوی جنگ هدایت کردند. موسولینی در طول زندگی از بیشتر مردم فاصله می‌گرفت. او هیچ دوست نزدیکی نداشت. به هیچ کس اعتماد نمی‌کرد و حتی سلام رومی را گسترش داد تا جانشین دست دادن شود، او از تماس با بیشتر مردم اکراه داشت. موسولینی می‌گفت: رهبر نه همتا دارد، نه دوست و هیچ کس را محرم راز خود نمی کند. از سال ۱۹۲۴ موسولینی پارلمان ایتالیا را بدل به وجودی بی‌خاصیت کرد، تعداد شرکت‌کنندگان در انتخابات عمومی را کم کرد و به سانسور مطبوعات پرداخت، اتحادیه‌های کارگری را منحل ساخت و کارگران را از حق اعتصاب محروم و سایر احزاب سیاسی را از دور خارج کرد. دستگاه پلیس مخفی ایجاد و دادگاه‌های مخصوصی برای محاکمه مخالفین حکومتش تاسیس کرد. تعدادی از سران باند مافیای سیسیل را بازداشت کرد.


=== موسولینی و جنگ‌جهانی دوم ===
در غیر این‌صورت
با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم او افراد خود را بر خلاف میل آنها به جنگ وادار کرد و اگر چه او به مدت ۱۵ سال آماده‌باش نظامی را آموزش داد، اما هنگامی که هیتلر به لهستان حمله کرد ارتش او کاملاً آماده نبود. موسولینی پس از سقوط فرانسه با این تصور که جنگ بیش از چند هفته طول نمی‌کشد اعلام جنگ کرد.


ایتالیا در تمام جبهه‌ها متحمل شکست شد. زمانی که رم و دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا زیر بمباران متفقین بود موسولینی با هیتلر ملاقاتی انجام داد تا کاری انجام دهند.
چه‌گونه می‌توان
[[پرونده:موسولینی ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری دیگر از موسولینی در لباس رسمی فاشیستها''']]
در این زمان موسولینی از مقام فرماندهی کل قوا عزل شد و ارتش را به پادشاه سپرد. او حمایت حزب خود و بسیاری از ایتالیایی‌ها را از دست داده‌بود. به دنبال ورود انگلستان و آمریکا به ساحل سیسیل، بسیاری از دستیاران موسولینی در نشست شورای بزرگ فاشیست در ۲۵ ژوئیه‌ی ۱۹۴۳ به مخالفت با او برخاستند. و این مخالفت فرصتی را در اختیار پادشاه قرار داد تا دستور برکناری و دست‌گیری موسولینی را صادر کند. پادشاه ویکتور امانوئل سوم فیلدمارشال پیدرو بادگلیو را به عنوان نخست وزیر جدید ایتالیا منصوب کرد.


=== نجات موسولینی توسط آلمانها ===
این حقیقت را
چند ماه بعد موسولینی توسط آلمانی‌ها از اقامتگاهش در بالای کوهی در ایتالیا  آزاد شد. او به شمال ایتالیا رفت و در آن جا کوشید تا یک دولت فاشیست جدید و دست‌نشانده آلمان را ایجاد کند. موسولینی تحت فشارهای هیتلر و چند فاشیست وفادار که دولت جمهوری سالو را تشکیل دادند تسلیم شد و نقشه‌ی اعدام کسانی را که به او خیانت کرده‌بودند کشید. او به عنوان رئیس دولت و وزیر امور خارجه برای جمهوری اجتماعی ایتالیا انتخاب شد،  در این زمان او خاطرات بسیاری نوشت. روزنامه‌ی دا کاپو (Da Capo) زندگی نامه‌ی شخصی و خاطرات او را با عنوان "صعود و سقوط من" تلفیق و منتشر کرد.


==== سرانجام موسولینی ====
که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است
آنها در نزدیکی روستای دونگو بازداشت شدند. آنها سعی داشتند به منظور فرار به اسپانیا سوار با هواپیمایی به سوئیس بروند. موسولینی با ارتش فراری آلمان مسافرت می‌کرد.


او سعی کرد با پوشیدن یک لباس نظامی آلمانی فرار کند. پس از چندین تلاش نا موفق آنها به کومو رسیدند. آنها در نهایت به مزگرا برده شدند جایی که آخرین شب خود را با خانواده‌ی دی ماریا سپری کردند.
با توجه به این


موسولینی و پتاچی روز بعد به روستای جیولینو دی مزگرا برده شده و در آن جا به ضرب گلوله کشته شدند.
که استثمارگر و استثمارشونده،


روز ۲۸ آوریل ۱۹۴۵ کمیته‌ی آزادی‌بخش ملی به کلونل والریو دستور داد تا حکم را اجرا کند. نام واقعی کلونل والریو والتر اُدیسیو بود. او موسولینی، پتاچی و فاشیستهای دیگر را درکامیون‌هایی به روستای جیولینو دی‌مزگرا برد و در آنجا پتاچی موسولینی را در آغوش گرفت و مانع از رفتن او شد. پتاچی تیر خورد و هنگامی که بدن شل و بی‌جان او بر روی زمین افتاد موسولینی پیراهن خود را باز کرده و فریاد زد، "تیر را به سینه‌ی من شلیک کنید!" و اُدیسیو تیر را به سمت سینه‌ی او نشانه رفت. موسولینی افتاد، اما نمرد.
خالقان ثروت و مصرف‌کننده‌گان خودخواه آن


اُدیسیو به موسولینی که به سختی نفس می‌کشید نزدیک شد و گلوله‌ی دیگری را در سینه‌ی او خالی کرد. روز بعد برای مشاهده‌ی عموم اجساد بی‌جان موسولینی و فاشیستهای دیگر به صورت وارونه از سقف ایستگاه پمپ بنزین آویزان و از پایین توسط مردم شهر سنگ‌باران شد.
همیشه وجود داشته‌اند،


برندا هاوگن نویسنده کتاب «بنیتو موسولینی دیکتاتور فاشیست ایتالیا» نوشت: <blockquote>«او هیچ گاه بر سر عقیده‌ای محکم نایستاد. هرجا که به نفعش بود نظرات و عقاید خود را عوض کرد. در سرتاسر زندگی بسته به این که مخاطبش که باشد یا این که به این باور برسد که تغییر مشی سیاسی قدرت بیش‌تری در اختیارش می‌گذارد، خط مشی خود را عوض می‌کرد.»</blockquote>
توضیح داد؟


== سخنان موسولینی ==
حقیقت این است
گزیده‌ای از سخنان موسولینی:
* <blockquote>"ستاره‌ی من سقوط کرده است. دیگر هیچ انگیزه‌ی مبارزه‌ای در من باقی نمانده است. من کار و تلاش می‌کنم، در حالی که می‌دانم تمام اینها یک نمایش مضحک است. . . من چشم به پایان این تراژدی دوخته‌ام و به طرز عجیبی از همه چیز فاصله گرفته‌ام، از بازیگری هیچ نمی‌دانم. احساس می‌کنم من آخرین تماشاگر هستم".</blockquote>
موسولینی راجع به انگلیسی‌ها این‌گونه می‌گفت: <blockquote>«یک مشت خوک که فقط با هوسشان فکر می‌کنند.»  </blockquote><blockquote>«انگلیسی‌ها همیشه از افرادی که از اقشار پایین‌دست به مراتب بالا رسیده ‌باشند، متنفر هستند.»  </blockquote>نظر موسولینی در باره اسپانیایی‌ها:<blockquote>«اسپانیایی‌ها هم افراد بی‌مصرف، تنبل و بی‌خاصیتی بودند که خونشان با خون اعراب مخلوط شده‌ بود. رهبر آنها، فرانکو نیز یک احمق بود که در جنگ‌های داخلی کشورش باید به سادگی پیروز می‌شد اما نبردها را به راحتی واگذار می‌کرد!»</blockquote>نظر موسولینی در باره فرانسوی‌ها:<blockquote>فرانسوی‌ها بدترین مردم اروپا هستند. آنها افراد فاسد و منحطی بودند که با آبله گیج و با روزنامه‌های آزاد، مسموم شده‌بودند.


«فرانسوی‌ها کاملا از دست رفته و مردمی تهوع‌آور هستند.»
که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و ...<blockquote>


فرانسوی‌ها پسران ناخوانده ناپلئون بودند. او خود را یک فرزند بحق ناپلئون می‌دانست.<ref>دفتر خاطرات کلارا پتاچی</ref></blockquote>
</blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />
<references /><references />

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۵

بنیتو موسولینی
موسولینی.JPG
نام اصلی بنیتو آمیلکاره آندره‌آ موسولینی
زادروز ۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳
روستای پرداپیوی ایتالیا
مرگ ۲۸ آوریل ۱۹۴۵ میلادی
شهر مرزی ایتالیا
ملیت ایتالیایی
محل زندگی رم ایتالیا
علت مرگ اعدام بدست پارتیزان‌های ایتالیایی هنگام فرار از ایتالیا
لقب دوچه
بنیانگذار مکتب فاشیسم
پیشه سیاستمدار، روز نامه‌نگار، نویسنده، معلم
دلیل سرشناسی مشارکت در حوادث جنگ‌جهانی دوم
اثرگذاشته بر مردم جهان در ابتدای قرن بیستم
اثرپذیرفته از مارکس، نیچه، ویلفرد بارتو، ژرژ سورل، شارل پگی، هیوبرت لاگاردله

آنتونیو گرامشی، (۱۹۳۷-۱۸۹۱) نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت یافته است. او که یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود(۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. وی با وجود وضع نامساعد جسمی در زندان نیز به مطالعه و نویسندگی ادامه داد. نتیجه پژوهش های او که پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد، جوهره نظریات او را تشکیل می‌دهد.

شاخصه‌های اصلی نظریات مذهبی (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته اند؛ به زعم وی روی دادن انقلاب در کشوری که عمدتاً مبتنی بر نظام ارباب رعیتی است به منزله ابطال نظریه مارکس است هر چند انقلابیون از آرای مارکس و رهنمودهای او بسیار الهام گرفته باشند.

آنتونیو گرامشی در بخشی از نامه به همسرش، بعد از تحمل سه سال زندان می‌نویسد:

من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم. یقیناً اگر گرامشی روزگاری به قدرت می‌رسید با توجه و اعتقادات ایده‌ئولوژیکی که داشت، یک دیکتاتور تمام عیار و مدعی می‌شد، خوب است که مُرده و با نیک‌نامی از او یاد می‌شود.

شهریار جدید

شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)

گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.

در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می‌پردازد. در باب ماکیاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می‌پردازد و آن را این چنین می سشهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)

گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.

در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می پردازد. در باب مایاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد و آن را این چنین می‌ستاید:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."

سخنان موسولینی

بنیتو موسولینی سیاست‌مدار حزب فاشیست ایتالیا وی را مغز متفکّر حزب کمونیست ایتالیا می‌شمرد و او بود که سبب شد گرامشی سال‌های بسیاری را در زندان‌های رژیم فاشیستی به اسارت بگذراند.

کتاب‌شناسی

  • ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه فهم جامعه‌شناسی» بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
  • گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
  • رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
  • گذشته و حال
  • ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
  • دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
  • ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
  • پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ جلال آل‌احمد، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
  • شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
  • دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
  • ماتریالیسم تاریخی
  • نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
  • سوسیالیسم فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
  • معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو

نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به مسکو فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار پالمیرو تولیاتی دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون هژمونی (چیرگی‌خواهی)، جامعهٔ مدنی، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.

دربارهٔ گرامشی

  • جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیرشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰
  • رناته هالوب، آنتونیو گرامشی؛ فراسوی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم، ترجمهٔ محسن حکیمی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
  • پری اندرسون، معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی، ترجمهٔ شاپور اعتماد، تهران: نشر طرح نو، ۱۳۸۲
  • جیمز جول، گرامشی، ترجمهٔ محمّدرضا زمرّدی، تهران: نشر ثالث، ۱۳۸۸
  • لئوناردو پگی، نظریهٔ عام مارکسیسم نزد گرامشی، ترجمهٔ امیر احمدی‌آریان، تهران: نشر رخداد نو، ۱۳۸۹
  • مایکل بوراووی، مارکسیسم جامعه‌شناسانه: هم‌گرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی، ترجمهٔ محمّد مالجو، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳

آنتونیو گرامشی درباره‌ی آموزش و فرهنگ

فرهنگ چیزی است

کاملاً متفاوت.

فرهنگ سازمان است،

فرهنگ نظم درونی فرد است،

شکل دادن به شخصیت خود است؛

فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست

که به‌کمک آن شخص به

درک ارزش تاریخی خود

و عمل‌کرد خود در زنده‌گی؛

و حقوق و وظائف‌ش

توفیق می‌یابد.

اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود،

از طریق سلسله‌ئی از کنش‌ها و واکنش‌هائی

که مستقل از اراده‌ی فرد باشد

-آن‌طور که در قلم‌روی حیوانان و گیاهان

که در آن هرواحد ناآگاهانه

اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند

و متمایز می‌سازد-

انجام نمی‌پذیرد.

مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است،

یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت.

در غیر این‌صورت

چه‌گونه می‌توان

این حقیقت را

که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است

با توجه به این

که استثمارگر و استثمارشونده،

خالقان ثروت و مصرف‌کننده‌گان خودخواه آن

همیشه وجود داشته‌اند،

توضیح داد؟

حقیقت این است

که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و ...

منابع