یعقوب لیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


== شورش یعقوب لیث علیه خلیفه عباسی ==
== شورش یعقوب لیث علیه خلیفه عباسی ==
از این رو بعد از فتح کرمان و نیشابور و بعد از آن فتح خراسان و سرنگونی حکومت طاهریان به جهت سرنگونی بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیهٔ گلو به شدت زخمی و مجبور به عقب‌نشینی شد. دوباره به شوش بازگشت تا لشکر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانهٔ راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. همهٔ مورخان بر اینکه یعقوب دلاوری شجاع و باهوش و بسیار سیاستمدار بود اتفاق نظر دارند.<ref name=":1">کجارو - [https://www.kojaro.com/2016/6/9/119684/tomb-jacob-laith-safari/ آرامگاه یعقوب لیث صفاری ؛ نخستین شهریار ایرانی بعد از اسلام]</ref>از اواخر خلافت مأمون، حکومت خراسان و سیستان در دست خاندان طاهری بود و آنها کسانی را به حکومت سیستان فرستاده و بیشتر نمایندگان آنان با سرکشان محلی به زد و خورد می‌پرداختند. از کسانی که در سیستان علیه طاهریان و خلیفه «المتوکل علی‌الله» قیام نمود صالح بن نصر بود. در اوایل سال ۲۳۲ یعقوب به همراه جمعی از یاران خود به صالح پیوست. وی در پنجم محرم ۲۳۷ شهر تاریخی بُست را از چنگ نمایندهٔ خلیفه درآورد و به صالح داد و به پاس این خدمت، مقام سرهنگی بُست را به‌دست‌آورد. یعقوب در نتیجهٔ همکاری با صالح، کارش بالا گرفت و یاران و فداییان بسیاری پیدا کرد. صالح که به کمک یعقوب بر دشمنانش پیروز شده بود پس از مدتی، به مردم ستم نمود و شهرها را غارت کرد. از این‌رو یعقوب با او مخالفت کرد و در ۲۴۴ به جنگ با وی پرداخت و او را شکست داد. از آن پس لشگریان سیستان با درهم بن نصر برادر صالح بیعت کردند و یعقوب یکی از کسانی بود که به سپه‌سالاری آن نیروها برگزیده شد.
یعقوب بعد از فتح کرمان و نیشابورخراسان را نیز فتح و حکومت [[طاهریان]] را سرنگون کرد و برعلیه بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیهٔ گلو به شدت زخمی و مجبور به عقب‌نشینی شد. دوباره به [[شوش]] بازگشت تا لشکر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانهٔ راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. <ref name=":1">کجارو - [https://www.kojaro.com/2016/6/9/119684/tomb-jacob-laith-safari/ آرامگاه یعقوب لیث صفاری ؛ نخستین شهریار ایرانی بعد از اسلام]</ref>
 
از اواخر خلافت مأمون، حکومت خراسان و سیستان در دست خاندان طاهری بود و آنها کسانی را به حکومت سیستان فرستاده و بیشتر نمایندگان آنان با سرکشان محلی به زد و خورد می‌پرداختند. از کسانی که در سیستان علیه طاهریان و خلیفه «المتوکل علی‌الله» قیام نمود صالح بن نصر بود. در اوایل سال ۲۳۲ یعقوب به همراه جمعی از یاران خود به صالح پیوست. وی در پنجم محرم ۲۳۷ شهر تاریخی بُست را از چنگ نمایندهٔ خلیفه درآورد و به صالح داد و به پاس این خدمت، مقام سرهنگی بُست را به‌دست‌آورد. یعقوب در نتیجهٔ همکاری با صالح، کارش بالا گرفت و یاران و فداییان بسیاری پیدا کرد. صالح که به کمک یعقوب بر دشمنانش پیروز شده بود پس از مدتی، با ستمگری به مردم شهرها را غارت کرد. یعقوب با او مخالفت کرد و در ۲۴۴ به جنگ با وی پرداخت و او را شکست داد. از آن پس لشگریان سیستان با درهم بن نصر برادر صالح بیعت کردند و یعقوب یکی از کسانی بود که به سپه‌سالاری آن نیروها برگزیده شد.


درهم که از شجاعت و قدرت روزافزون یعقوب و محبوبیت وی در میان عیاران سیستان ترسیده بود به نزدیکان خود دستور قتل یعقوب را داد ولی یعقوب که آگاه شده بود با پیش‌دستی، او را دستگیر و روانهٔ زندان کرد و شماری از یاران وی را بکشت.
درهم که از شجاعت و قدرت روزافزون یعقوب و محبوبیت وی در میان عیاران سیستان ترسیده بود به نزدیکان خود دستور قتل یعقوب را داد ولی یعقوب که آگاه شده بود با پیش‌دستی، او را دستگیر و روانهٔ زندان کرد و شماری از یاران وی را بکشت.


مردم سیستان در روز ۲۵ محرم ۲۴۷ هجری قمری برابر با فروردین‌ماه ۲۴۰ هجری خورشیدی (۱۲ آوریل ۸۶۱ میلادی) با یعقوب فرزند لیث پیمان بستند (بیعت کردند).<ref name=":0" />
مردم سیستان در روز ۲۵ محرم ۲۴۷ هجری قمری برابر با فروردین‌ماه ۲۴۰ هجری خورشیدی (۱۲ آوریل ۸۶۱ میلادی) با یعقوب فرزند لیث پیمان بستند .<ref name=":0" />


== تشکیل نخستین دولت مستقل ملی در ایران توسط یعقوب لیث ==
== تشکیل نخستین دولت مستقل ملی در ایران توسط یعقوب لیث ==
یعقوب لیث در ۲۴۷ هجری قمری به یاری مردم، نخستین دولت مستقل ملی را در ایران تشکیل داد و شهر زرنگ را به پایتختی برگزید و پیش از پرداختن به نواحی غربی و شمال غربی (کرمان و خراسان) به ترتیب به امور اجتماعی شهر پرداخت. شهر زرنگ، بزرگ‌ترین شهر سیستان در سدهٔ چهارم بود که در آن دوران دارالاماره‌هایی در آن برپا کرده بودند. از جمله بناهای مهم زرنگ باید از مسجد جامع، دارالاماره و کاخ یعقوب نام برد. کاخ یعقوب لیث که ویژهٔ امیر سیستان بود سبزه‌میدانی از خود داشت که یعقوب در آنجا می‌نشست تا مردم شرح حال خود را به وی تقدیم کنند و او به داد دادخواهان می‌پرداخت.
یعقوب لیث در ۲۴۷ هجری قمری به یاری مردم، نخستین دولت مستقل ملی را در ایران تشکیل داد و شهر زرنگ را به پایتختی برگزید و پیش از پرداختن به نواحی غربی و شمال غربی (کرمان و خراسان) به ترتیب به امور اجتماعی شهر پرداخت. شهر زرنگ، بزرگ‌ترین شهر سیستان در سدهٔ چهارم بود که در آن دوران دارالاماره‌هایی در آن برپا کرده بودند. از جمله بناهای مهم زرنگ باید از مسجد جامع، دارالاماره و کاخ یعقوب نام برد. کاخ یعقوب لیث که ویژهٔ امیر سیستان بود سبزه‌میدانی از خود داشت که یعقوب در آنجا می‌نشست تا مردم شرح حال خود را به وی تقدیم کنند و او به داد دادخواهان می‌پرداخت.


شهر زرنگ دارای پنج دروازهٔ آهنین درونی و سیزده دروازهٔ بیرونی بود و تسخیر آن بر هیچ‌کس میسر نبوده، به همین دلیل عنصری بلخی در شعر خود آن را «مدینه‌العذراء» خوانده‌است.
شهر زرنگ دارای پنج دروازهٔ آهنین درونی و سیزده دروازهٔ بیرونی بود و تسخیر آن بر هیچ‌کس میسر نبوده، به همین دلیل [[عنصری بلخی]] در شعر خود آن را «مدینه‌العذراء» خوانده‌است.


مدتی از امارت یعقوب بر سیستان نگذشته بود، که درهم از زندان فرار کرد و با حامد سرناوک متحد گشته، با سپاهی عظیم عازم زرنج پایتخت یعقوب شدند. یعقوب تا آگاه شد از شهر خارج گشته و در برابر دشمنان صف‌آرایی کرد. در جنگی که روی داد، سرناوک کشته شد و شماری از سربازان آن دو به اسارت درآمدند.
مدتی از امارت یعقوب بر سیستان نگذشته بود، که درهم از زندان فرار کرد و با حامد سرناوک متحد گشته، با سپاهی عظیم عازم زرنج پایتخت یعقوب شدند. یعقوب تا آگاه شد از شهر خارج گشته و در برابر دشمنان صف‌آرایی کرد. در جنگی که روی داد، سرناوک کشته شد و شماری از سربازان آن دو به اسارت درآمدند.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۲:


=== لشگرکشی به هرات (۲۵۳) ===
=== لشگرکشی به هرات (۲۵۳) ===
یعقوب پس از رسیدگی به وضع سیستان عازم هرات شد و والی آنجا، حسین بن عبدالله بن طاهر را اسیر ساخت و دژ هرات را تصرف نمود. چون خبر فتح هرات به محمد بن طاهر، از امیران خاندان طاهری در نیشابور رسید. وی سپه‌سالار خویش ابراهیم بن الیاس بن اسد را مأمور نبرد با یعقوب کرد. یعقوب حکومت هرات را به علی بن لیث برادرش سپرد و سپه‌سالار طاهریان را در پوشنگ شکست داد. ابراهیم فرار کرد و اوضاع را در نیشابور به محمد بن طاهر گزارش داد. محمد به ناچار فرمان حکومت فارس، سیستان، کابل و کرمان را به نام یعقوب نوشت و با خلعتی جهت او فرستاد. یعقوب با دریافت فرمان، نامه‌ای به عثمان بن عفان، قاضی زرنگ نوشت و دستور داد، خطبه به نام او بخوانند.
یعقوب پس از رسیدگی به وضع سیستان عازم [[هرات]] شد و والی آنجا، حسین بن عبدالله بن طاهر را اسیر ساخت و دژ هرات را تصرف نمود. چون خبر فتح هرات به محمد بن طاهر، از امیران خاندان طاهری در [[نیشابور]] رسید. وی سپه‌سالار خویش ابراهیم بن الیاس بن اسد را مأمور نبرد با یعقوب کرد. یعقوب حکومت هرات را به علی بن لیث برادرش سپرد و سپه‌سالار طاهریان را در پوشنگ شکست داد. ابراهیم فرار کرد و اوضاع را در نیشابور به محمد بن طاهر گزارش داد. محمد به ناچار فرمان حکومت فارس، سیستان، کابل و [[کرمان]] را به نام یعقوب نوشت و با خلعتی جهت او فرستاد. یعقوب با دریافت فرمان، نامه‌ای به عثمان بن عفان، قاضی زرنگ نوشت و دستور داد، خطبه به نام او بخوانند.


=== لشگرکشی به کرمان (۲۵۴) ===
=== لشگرکشی به کرمان (۲۵۴) ===
یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و چون به حوالی بم رسید شنید که اسماعیل بن موسی، حاکم بم آمادهٔ ایستادگی در برابر اوست. جنگ شدیدی میان یعقوب و اسماعیل درگرفت، سپاهیان یعقوب مردانه جنگیدند و اسماعیل بن موسی را اسیر کردند. یعقوب حاکمی را از جانب خود بر بم گماشت و رو به کرمان نهاد. علی بن حسین حاکم کرمان و فارس، برادر خود عباس بن حسین را به حکومت کرمان گمارده بود. علی بن حسین چون خبر پیروزی یعقوب را در بم شنید طوق بن مغلس را با سپاهی جهت رو در رویی با یعقوب فرستاد. یعقوب پس از تصرف رفسنجان، سیرجان و شکست طوق و فرونشاندن شورش‌های جیرفت نامه‌ای برای علی بن حسین فرستاد. حاکم فارس و کرمان در جواب نامه یعقوب نوشت: «اگر کرمان را می‌خواهی پشت سر توست و اگر فارس را می‌خواهی نامه‌ای به خلیفه بنویس تا مرا بازخواند، من بازمی‌گردم».
یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و چون به حوالی بم رسید شنید که اسماعیل بن موسی، حاکم بم آمادهٔ ایستادگی در برابر اوست. جنگ شدیدی میان یعقوب و اسماعیل درگرفت، سپاهیان یعقوب مردانه جنگیدند و اسماعیل بن موسی را اسیر کردند. یعقوب حاکمی را از جانب خود بر بم گماشت و رو به کرمان نهاد. علی بن حسین حاکم کرمان و فارس، برادر خود عباس بن حسین را به حکومت کرمان گمارده بود. علی بن حسین چون خبر پیروزی یعقوب را در بم شنید طوق بن مغلس را با سپاهی جهت رو در رویی با یعقوب فرستاد. یعقوب پس از تصرف [[رفسنجان]]، [[سیرجان]] و شکست طوق و فرونشاندن شورش‌های [[جیرفت]] نامه‌ای برای علی بن حسین فرستاد. حاکم فارس و کرمان در جواب نامه یعقوب نوشت: «اگر کرمان را می‌خواهی پشت سر توست و اگر فارس را می‌خواهی نامه‌ای به خلیفه بنویس تا مرا بازخواند، من بازمی‌گردم».


=== لشگرکشی به بامیان و بلخ (۲۵۶) ===
=== لشگرکشی به بامیان و بلخ (۲۵۶) ===
یعقوب به بامیان و بلخ حرکت کرد و به آسانی بر بامیان دست یافت، زیرا داود بن عباس والی آنجا نتوانست در برابر یعقوب ایستادگی کند و فرار کرد، اما فتح بلخ چندی به طول انجامید چون مردم شهر در کهن‌دژ بلخ بنای جنگ و ستیز را گذاشتند، ولی یعقوب بر قلعه نیز چیره شد و محمد بن بشیر را به امارت بلخ گماشت و عازم هرات شد تا عبدالله بن محمد بن صالح سگزی را که در آنجا طغیان کرده بود، تنبیه کند. عبدالله چون از حرکت یعقوب آگاه شد از هرات به نیشابور نزد محمد بن طاهر رفت.
یعقوب به [[بامیان]] و [[بلخ]] حرکت کرد و به آسانی بر بامیان دست یافت، زیرا داود بن عباس والی آنجا نتوانست در برابر یعقوب ایستادگی کند و فرار کرد، اما فتح بلخ چندی به طول انجامید چون مردم شهر در کهن‌دژ بلخ بنای جنگ و ستیز را گذاشتند، ولی یعقوب بر قلعه نیز چیره شد و محمد بن بشیر را به امارت بلخ گماشت و عازم هرات شد تا عبدالله بن محمد بن صالح سگزی را که در آنجا طغیان کرده بود، تنبیه کند. عبدالله چون از حرکت یعقوب آگاه شد از هرات به نیشابور نزد محمد بن طاهر رفت.


=== لشگرکشی به نیشابور و انقراض سلسله طاهریان (۲۵۹) ===
=== لشگرکشی به نیشابور و انقراض سلسله طاهریان (۲۵۹) ===
چون یعقوب در تعقیب عبدالله بن محمد بن صالح سگزی، به سه منزلی نیشابور رسید، یکی از نزدیکان خود را نزد محمد بن طاهر فرستاد و پیغام داد که من برای اطاعت به خدمت آمده‌ام. عبدالله بن محمد بن طاهر گفت: «به آنچه یعقوب می‌گوید اعتماد مکن سپاه جمع کنم، تا با وی جنگ کنیم». محمد بن طاهر گفت: «ما حریف او نیستیم و چون جنگ کنیم او پیروز می‌شود»، از این‌رو عبدالله از نیشابور خارج شد و به دامغان گریخت.
چون یعقوب در تعقیب عبدالله بن محمد بن صالح سگزی، به سه منزلی نیشابور رسید، یکی از نزدیکان خود را نزد محمد بن طاهر فرستاد و پیغام داد که من برای اطاعت به خدمت آمده‌ام. عبدالله بن محمد بن طاهر گفت: «به آنچه یعقوب می‌گوید اعتماد مکن سپاه جمع کنم، تا با وی جنگ کنیم». محمد بن طاهر گفت: «ما حریف او نیستیم و چون جنگ کنیم او پیروز می‌شود»، از این‌رو عبدالله از نیشابور خارج شد و به [[دامغان]] گریخت.


محمد بن طاهر عموها و بزرگان خاندان خویش را به پیشواز یعقوب فرستاد و او وارد نیشابور شد. محمد بن طاهر نزد وی رفت و یعقوب او را به سبب کوتاهی در کارش ملامت و توبیخ کرد، آنگاه عزیز بن سری را دستور داد تا آنان را مقید ساخته و سپس محمد بن طاهر را به سیستان فرستاد و تا زمان مرگ زندانی کرد و در همان زندان نیز او را به خاک سپردند.
محمد بن طاهر عموها و بزرگان خاندان خویش را به پیشواز یعقوب فرستاد و او وارد نیشابور شد. محمد بن طاهر نزد وی رفت و یعقوب او را به سبب کوتاهی در کارش ملامت و توبیخ کرد، آنگاه عزیز بن سری را دستور داد تا آنان را مقید ساخته و سپس محمد بن طاهر را به سیستان فرستاد و تا زمان مرگ زندانی کرد و در همان زندان نیز او را به خاک سپردند.


=== لشگرکشی به گرگان (۲۶۰) ===
=== لشگرکشی به گرگان (۲۶۰) ===
یعقوب چندی در نیشابور ماند و ضمن اقامت اطلاع یافت که عبدالله بن صالح سگزی از دامغان خارج و عازم گرگان شده‌است. یعقوب از طریق اسفراین به گرگان رفت و پیکی نزد حسن بن زید علوی فرستاد و از او خواست عبدالله را نزد وی فرستد، اما حسن از تسلیم عبدالله خودداری کرد و یعقوب از این‌رو به حسن بن زید اعلان جنگ کرد. حسن و عبدالله به طبرستان فرار کردند، حسن به کوه‌های دیلم پناهنده شد و عبدالله به کوهستان‌های طبرستان رفت ولی حاکم آن ناحیه او را دستگیر و تحویل عزیز بن عبدالله سردار یعقوب داد. عزیز، عبدالله را به دربار یعقوب فرستاد. یعقوب او را کشت و از آنجا به نیشابور بازگشت.
یعقوب چندی در نیشابور ماند و ضمن اقامت اطلاع یافت که عبدالله بن صالح سگزی از دامغان خارج و عازم گرگان شده‌است. یعقوب از طریق [[اسفراین]] به گرگان رفت و پیکی نزد حسن بن زید علوی فرستاد و از او خواست عبدالله را نزد وی فرستد، اما حسن از تسلیم عبدالله خودداری کرد و یعقوب از این‌رو به حسن بن زید اعلان جنگ کرد. حسن و عبدالله به طبرستان فرار کردند، حسن به کوه‌های دیلم پناهنده شد و عبدالله به کوهستان‌های طبرستان رفت ولی حاکم آن ناحیه او را دستگیر و تحویل عزیز بن عبدالله سردار یعقوب داد. عزیز، عبدالله را به دربار یعقوب فرستاد. یعقوب او را کشت و از آنجا به نیشابور بازگشت.


=== لشگرکشی به فارس (۲۶۱) ===
=== لشگرکشی به فارس (۲۶۱) ===
۱٬۰۰۵

ویرایش