آریایی
آریایی یا به تعبیری دیگر هندوایرانی شاخهٔ شرقی قوم بزرگیست به نام «هندواروپایی» که در هزارهٔ سوم پیش از میلاد از سرزمینهای واقع در دشتهای جنوب روسیه، نواحی شرقی و فرودست رود دنیپر، شمال قفقاز و غرب اورال برخاستند و به تدریج بخشهای گستردهای از اروپا و آسیا را به دست آوردند.[۱]
درباره این موضوع که آریاییها چه کسانی بودند و از چه راههایی به ایران و هند آمدند عقاید مختلفی مطرح شده است.[۲]
دربارهٔ کلمه آریا
آریا، نامی است که نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی (مردمان شمال هند) (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را بدان معرفی میکردند و آن را به معنی شریف، اصیل و آزاده دانستهاند. کسی که وابسته و از تبار قوم آریا باشد آریایی، آرین یا آریان مینامند.
تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی دربارهٔ اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا مینامیدند. هندیان و ایرانیان و مادها و اسکیتها و آلانها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه خود را آریا میخواندند.
نام ایران نیز از این ریشه مشتق شدهاست. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مورخان قدیم از آن نام برده و هرودوت و بطلمیوس چند قوم را به نام آریایی یاد کردهاند. پژوهشهای گستردهای درباره این واژه انجام شده و اختلافات بسیاری وجود دارد.[۳]
پیدایش قوم آریایی
کهنترین سند تاریخی در مورد مهاجرت و پیدایش اقوام آریایی، کتاب مقدس اوستاست که به شرح مندرج در آغاز کتاب حاضر، قریب ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد به وسیلهٔ زرتشت پیامبر ایرانی و با الهام از اهورامزدا آورده شدهاست. بنا به روایت آغاز وندیداد اوستا، اهورا مزدا سرزمین آریاویج (Arya Vej) را در بهترین مکانها آفرید. اما اهریمن بر ضد او قیام کرده سرمای سختی در آن سرزمین پدید آورد و چون به سبب سرمای شدید و انبوهی جمعیت سکونت در آن دیار سخت و ناگوار بود، شهرها و مکانهای زیبای دیگری پدید آورد.[۴]
ویژگیهای قوم آریایی
- پدرسالاری: عنصر نرینه هم در ایزدستان و هم در جامعهٔ این قوم چیرگی دارد.
- دامداری: گلهداری و دامپروری کار و پیشهٔ اصلی و عمدهٔ این قوم و خصوصاً پرورش اسب، ویژهٔ آنان بودهاست.
- زبان: تمام اقوام هندواروپایی (از جمله، هندوایرانیان) دارای زبانی با ریشه و ساختار مشترک هستند که به گروه زبانهای «پیوندی» تعلق دارد؛ زبانهای گوناگون هندواروپایی دارای انبوه واژگان مشترک و همانند هستند که نشانهٔ اصل و منشأ واحد همهٔ این زبانها میباشد
- جنگجویی و سوارکاری: این اقوام عمدتاً جنگجویانی اسبسوار بودند که که نیروی سوار و ارابههایشان ضامن پیروزی و فتوح آنان بود و از این لحاظ در دورههایی، به عنوان نیروی نظامی و رزمی به خدمت اقوام بومی منطقه درآمدند
- دین: کیهانشناسی، یزدانشناسی و اندیشههای دینی ــ اسطورهای اقوام هندواروپایی همسان و مشترک است. در میان همهٔ اقوام هندواروپایی اعتقادی واحد و کهن به خدای آسمان وجود دارد و نیز خدایانی با کارکرد شهریاری ـ دینیاری، جنگجویی، و کشاورزی ـ باروری در یزدانشناسی اغلب این اقوام موجود است[۵]
اقوام ساکن در ایران قبل از ورود آریاییها
بطور کلی اقوام زیر در سکنهٔ بومی فلات ایران پیش از ورود آریاییها بهشمار میآمدند:
گروه نخست مردمانی که از نواحی اطراف دریاچه رومیه تا منطقهٔ علیای رود دیاله شناسایی شدند و عبارتند از: (گوتیان) که به نواحی شرقی بیشتر گرایش داشته و دیگر (لولوبیان) که قلمرو آنها بیشتر به اطراف باختر گسترانیده شده بود و نیز (کاسیان) که در ناحیهٔ جنوب غربی یعنی در منطقه علیای رود دیاله و کرخه ساکن بودند؛ و گروه دوم ساکنان کرانهٔ دریای مازندران که به (کاسپیان) معروفند.
و از دیگر ساکنین در حاشیهٔ بحر خزر میتوان به (کادوسیان)، (گیلها)، (تپوریان) یا (طبرستانیان) و (ماردها) یا (آماردها) که در منطقه ای بین سرزمینهای تحت اشغال و سکونت تپوریان و کادوسیان مسکن داشتهاند؛ و سومین گروه مردمانی هستند که در سواحل آبی جنوب فلات ایران یعنی در کرانههای خلیج فارس سکونت داشتند که اینها احتمالاً مردمانی تیره پوست بودند و علاوه بر این در درههای غربی کوه زاگرس (حوریان) زندگی میکردند که در میان این اقوام (کاسیان) از نظر پیشرفت و فرهنگ معیشتی دارای ویژگیهای برجسته ای نسبت به اقوام دیگر بودند.
کاسیان اندکی پیش از سال ۱۶۰۰ قبل از میلاد بصورت قومی از ارتفاعات ایران وارد بینالنهرین شده و حوریان نیز در حدود سال ۲۲۰۰ پیش از میلاد در نیپور (حومه بابل) میزیستند و بعدها بصورت دستههای انبوهی به نواحی شرق دجله مهاجرت کردند. حوریان و کاسیان تمدن ارزشمند و چشمگیری نداشتند که مورد توجه و تقلید مردمان آن زمان قرار گیرد.[۶]
مهاجرت قوم آریایی
آریاییها در حدود چهار هزار سال پیش از سرزمین اولیهٔ خود به دلایل:
۱- افزایش جمعیت
۲- کمبود چراگاه
۳- هجوم اقوام همسایه (حملات و تجاوزات اقوام ساکن ایلیری و شبهجزیره بالکان)
۴- سرد شدن ناگهانی هوا (شرایط بد آب و هوایی و افزایش روزافزون برودت هوا و یخبندان) که باعث از بین رفتن چراگاهها، انسانها و دامها شد
مهاجرت کردند و در هزارهٔ دوم پیش از میلاد شاخه ای از آریاییها وارد سرزمینی شدند که امروزه هندوستان نامیده میشود و شاخهای دیگر از طرف مغرب وارد فلات مرتفعی به نام ایران شدند. البته بعد از این مهاجرت سرزمینهای دیگر نیز از ورود آریاییها استقبال کردند که از جملهٔ این سرزمینها میتوان به سرزمینهای زیر اشاره کرد:
سه شبه جزیره بزرگ واقع در دریای مدیترانه فرانسه و جزایر بریتانیا، سرزمینهای شمالی اسکاندیناوی و نیمه شمالی روسیه، بخشهایی از آسیای صغیر و آسیای مرکزی. البته تحقیقات نشان میدهد که بعدها جنوب روسیه نیز شامل این مهاجرت شد.[۶]
دیدگاه دیگری میگوید که آریاییان نزدیک به هشت هزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچهٔ آرال میزیستند که با مهاجرتی که به سوی جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کردهاند که قومهای ماد و از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچهٔ ارومیه ماندگار شدند و بخش دیگری به سمت اروپا حرکت کردند. دیگر دیدگاهها آناتولی، آذرآبادگان، قفقاز و… را خاستگاه نخست این قوم میداند.
تازهترین دیدگاه را در این باره جهانشاه درخشانی طرح کردهاست. وی خاستگاه این قوم را بستر کنونی خلیج فارس میداند که در دوران یخبندان بی آب بوده و پس از بالا آمدن آبهای دریای آزاد آریاییان، به تدریج به فلات ایران و پهنههای میانرودان تا فلسطین کوچ کردهاند و تمدنهای آغازین آن سرزمینها را بنیاد گذاردهاند. بر پایهٔ همین دیدگاه پهنههای شمالی نمیتوانستهاند خاستگاه آریاییان بوده باشند زیرا هوای سرد دوران یخبندان امکان زیست در آن مناطق را نمیدادهاست.[۳]
ولی بطور کلی آریاییها در هزارهٔ سوم پیش از میلاد که اوج زمان مهاجرت آنها به گوشه و کنار جهان است به دو شاخه تقسیم میشوند. دستهٔ اول که به اروپا مهاجرت کردند به چهار گروه تقسیم شده که عبارتند از :
گروه اول عبارتند از (سلتها)، (ایرلندیها)، (گلها)
و دومین گروه: (گلواها)، (اسکاتلندیها)، (برتنها) که به سمت غرب و شمال و جنوب اروپا رفتند؛ و دیگری اسلاوها که شامل (روسها)، (بلغاریها)، (لهستانیها) هستند که راه شمال اروپا را در پیش گرفتند.
و سومین گروه: (لاتینیها) که در کرانهٔ دریای مدیترانه در کشور یونان و سرزمین روم باستان ساکن شدند.
و چهارمین گروه: (ژرمنها) که مسیری در سمت راست رودخانه راین تا شبه جزیرهٔ (اسکاندیناوی) را طی کردند؛ که البته دانمارکیها، نروژیها آلمان، گونیک از این دسته و جزو شاخهٔ غربی ژرمنها به حساب آمده که در کنار آنها باید (لیتوانی) ها و (استونی) ها را به شاخهٔ شرقی ژرمنها دانست؛
و دستهٔ دوم که به آسیا مهاجرت کرده که خود به چند گروه تقسیم شده که عبارتند از: (هندیها)، (سکاها)، (هیتیها)، (میتانیها) از آن جمله هستند و البته شاخهٔ آسیایی هند و اروپائیان شامل: کیمریان، اشکانیان، موسیان، لوکیان، فلسطینیان، مینانیان، اورارتوئیان، سکوتیان (سکاها) و فریژیها (فریگیان، فروگیان) هستند که میتانیها از کهنترین قوم هند و اروپائیان هستند.
شاخهٔ هندی از ناحیهٔ شمال غربی و از طریق راهها و گذرگاههای رشته کوه هندوکش به سوی رودخانهٔ هندوکش پیشروی کرده و از آن رودخانه گذشته و در حوالی پنجاب (پنجاب عبارت است از سواحل رود سند و انشعاب رودخانههایی از رودخانهٔ سند) سکونت کردند. البته این استقرار آغازین هندیان باستان و باعث پیشروی هندیان و گسترده شدن آنها در این منطقه و سپس حرکت به سوی رودخانه گنگ شد.
اما شاخهای از آریاییها که وارد فلات ایران شدند در حدود سال ۱۶۵۰ پیش از میلاد وارد بخش شمال خاور فلات ایران شدند و نشانههای حضور آنان پس از سال ۱۶۰۰ پیش از میلاد در جنوب آسیایی صغیر وجود دارد. بطور مسلم پیش از این حرکت ابتدا گروهی از جنگاوران با اسبها و احیاناً ارابههای جنگی بسیار ساده و ابتدایی از شمال دریای خزر و قفقاز گذشته و در کوههای زاگرس ساکن شدند و گروهی دیگراز آنان از جیحون گذشته و به فلات ایران روی آوردند؛ که این شاخه از آریاییها به شاخه اصلی یا (هند و ژرمنی) معروف اند. البته پیش از ورود آریاییها به داخل فلات ایران حوریان و کاسیان در داخل فلات ایران میزیستند که با ورود آریاییها ناچار به ترک فلات ایران شده و جای خود را به آریاییها دادند. البته ورود آریاییها به ایران در یک نوبت نبود و همهٔ آریاییها همزمان بر این ناحیه وارد نشدند. آریاییها از دو ناحیهٔ مشرق و مغرب ایران وارد این سرزمین شدند که ابتدا گروهی از جنگجویان و بعدها مردمان و اقوام کوچ نشین آریایی وارد این سرزمین شدند.
آریاییها با پرورش و اهلی کردن چهارپایان درشت اندام مانند اسب و … که توسط آریاییهای هند و اروپایی احتمالاً در حدود ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد صورت گرفت ارابهها و آذوقههای خود را به فلات ایران آوردند.[۶]
دربارهٔ مسیر مهاجرت اقوام آریایی (ماد و پارس) به داخل نجد ایران، از دیرباز دو دیدگاه وجود داشتهاست؛ در دیدگاهی، مدخل این مهاجرت قفقاز پنداشته شده و در دیدگاه دیگر، ماوراءالنهر و خراسان. اما امروزه قطعیت و درستی دیدگاه دوم آشکار و ثابت گردیدهاست؛ چرا که اولاً، به دست آمدن انبوهی آثار باستانشناختی از نواحی مرکزی ایران (مانند سیلکِ کاشان) که مربوط و متعلق به مردمانی مهاجر و نورسیده با ویژگیهای آریاییست، نشان میدهد که این ناحیه در مسیر مهاجرت اقوام آریایی (ایرانی) قرار داشتهاست و ثانیاً، نزدیکی و پیوستگی زبان پارسیباستان با زبانهای آریایی آسیای میانه (مانند خوارزمی و سغدی) بسیار بیشتر است تا با زبانهای آریایی ناحیهٔ قفقاز مانند «سَرمَتی» و این نکته نمودار پیوند و نزدیکی افزونتر اقوم ایرانی (ماد و پارس) با دیگر اقوام آریایی ساکن ماوراءالنهر و آسیای میانه است تا آریاییتباران مقیم قفقاز.
بر پایهٔ آنچه گفته شد، مدخل مهاجرت اقوام ایرانی (ماد و پارس) ماوراءالنهر و خراسان بودهاست.[۵]
فلات ایران در زمان آریاییها
با ورود آریاییها به داخل فلات ایران و بیرون راندن مردمان بومی (حوریان و کاسیان)، آریایی بودن بصورت یکی از شرایط حاکمیت و حتی صلاحیت زیستن در این ناحیه درآمد. ایرانیان آریاییتبار خود را (اصیل) و (آزاده) قلمداد میکردند و این عنوان آنان شامل امتیازات ویژه ای بود که قومها و قبایل دیگر از آن بی بهره بودند.
فلات ایران از هر جهت برای زندگی و سکونت مساعد بود؛ و سرزمینی که آریاییها وارد آن شدند ایران یا سرزمین آریاییها نامیده شد. آریاییها شامل سه گروه ماد، پارس و پارت بودند. مادها در غرب، پارسها در جنوب و پارتها در شمال شرقی فلات ایران ساکن شدند. این سه گروه از آن پس ایرانیان نامیده شدند و تا مدتها به زندگی کوچ نشینی و دام داری ادامه دادند. گروهی درنواحی کوهستانی، گروهی در نواحی مرتفع کوهها و در زمستان به دامنهٔ کوهها رفتند و گروهی دیگر به دشتها روی آوردند.
البته کمی آب و خشکی هوا در اکثر مناطق ایران به ویژه همزمان با ورود آریاییها مشکلات فراوانی را در امر کشاورزی و اقتصاد برای جامعه آریایی به وجود آورد. آریاییهای مهاجر به فلات ایران با تحمل سختیها و مشقات فراوان، ابزار و امکانات آبیاری مصنوعی زمینهای خشک را فراهم کردند تا بتوانند زمینهای مورد نظر خود را آباد و قابل کشت سازند این تلاشها از خصوصیات آریاییهای ایرانی در تأمین زندگی آنان میباشد. تلاش در مسیر زراعت در زمینهای خشک آن چنان اهمیت یافت که در تفکرات مذهبی آریاییها در شمار کارهای خوب قلمداد شد و پیوسته ستوده میشد.[۶]
تاریخ تقریبی مهاجرت قوم آریایی
آریاییها عموماً اقوامی دامپرور بودند و در ابتدای ورود به ایران دائماً در حال مهاجرت بودند اما کمکم در کنار دامپروری به کشاورزی نیز روی آوردند و روی آوردن آریاییها به کشاورزی باعث ساکن شدن آنها و در نتیجه تشکیل دهها و شهرها شد.
در حدود ۷۰۰۰ تا ۷۵۰۰ سال قبل گروه دیگری از این قوم نیز خود را به رود دانوب در ناحیه آلمان امروز رساندند و گروهی نیز خود را از ترکیه به ایتالیایی کنونی رساندند و در قسمتهایی از ایتالیا ساکن شدند و ۳۴۰۰ تا ۵۰۰۰ سال قبل مهاجرت آریاییها به فلات ایران آغاز شد.
سعید نفیسی در کتاب خود به نقل از اوستا مینویسد: در حدود هزاره پنجم پیش از میلاد هنگامی که دیگر آب و هوای پامیر برای اقوام آریاها سازگار نبودهاست، بنای مهاجرت به سوی جنوب گذاشتند و در دامنه جنوبی پامیر، به دو دسته تقسیم گشتند. دسته ای به طرف شرق رهسپار شدند و از دره سند و پنجاب به هندوستان و دسته دیگر رو به مغرب و از راه آسیای مرکزی و صحرای قراقوم امروز، یا دشت خاوران سابق، وارد ایران شدند.
اوستا نیز دربارهٔ مهاجرت آریاها اشاره مینماید که خشکسالی یا توفان شدید، به خصوص کمبود غذا و رشد جمعیت، آنان را وادار به مهاجرت نمودهاست.[۲]
آنان که در منطقهٔ تمدنی آندرونو (گسترهای شامل سرزمینهای واقع در سیبری غربی تا رودخانهٔ اورال) میزیستند، در هزارهٔ دوم پیش از میلاد گروههایی را به قصد مهاجرت و کشف مناطق جدید و مطلوب، به سوی جلگه سند و غرب آسیا (آناتولی، زاگرس و بینالنهرین) روانه و رهسپار کردند. این گروهها در پیوند با اقوام بومی آسیایی مانند کاسیها و هیتیها، توانستند دولتهای نیرومند و تمدنهای درخشانی را در آن مناطق پدیدآورند.
گروه دیگری از اقوام هندوایرانی (آریایی) که نیاکان ایرانیان بعدی را تشکیل میدادند، در هزاره نخست پیش از میلاد از همان خاستگاه، به سوی فلات ایران رهسپار شدند و سرانجام در دامنههای زاگرس متوقف گردیدند و هرکدام پس از مدتها همزیستی و همکاری و درآمیختن با اقوام بومی منطقه، حکومت و تمدن درخشانی را پدیدآوردند. «ماد»ها و «پارس»ها دو گروه اصلی از این اقوام مهاجر آریایی بودند که در غرب و جنوبغرب فلات ایران حکومت و تمدن خویش را بنیان نهادند.[۱]
تشکیل حکومتهای آریایی
مورخین تاریخ اسطورهای ایران باستان معتقدند که آریاییها چهار دولت تشکیل داده که اولین آن دولت داستانی جمشید است که دورههای آن را باید به زمان زندگی آریاییهای ایرانی و هندی با هم دانست، دومین دولت نیز به دولت داستانی فریدون معروف است که زمان تشکیل آن را باید در همین زمان (کمی بعد از جمشید) دانست؛ و دو دولت دیگر را به منوچهر و زاب نسبت دادهاند که دورههای آن متعاقب است به آریاییهای ایرانی در شمال خاور فلات ایران اسکان و استقرار یافته و در عین حال زیر فشار مردمانی بودند که از طرف شمال به طور پیدرپی به آنان حمله میکردند.
ولی سه قوم از نژاد آریایی در گوشه و کنار فلات ایران مناطقی را فتح کرده و در آنجا ساکن شدند و تاریخ این مناطق را به نام خود ثبت کردند که تشکیل نهادهای حکومتی توسط این اقوام آریایی نژاد بسیار با اهمّیت است.
نهادهای حکومتی این سه قوم عبارتند از:
در شرق و شمال خاور ایران باکتریها (باختریها، بلخیها) که در آغاز هزارهٔ یکم یا در طول سدهٔ دهم پیش از میلاد برای خود حکومتی به وجود آوردند. باختریها را میتوان در بخش اسطوره ای تاریخ ایران و با سلسلهٔ کیانی که تا اواخر ششم پیش از میلاد به گونه ای رسمی از آن نام برده شده و (ویشتاسب) به عنوان والی باکتر معرفی شده که فرمانبردار شاهان متقدم هخامنشی یعنی کوروش دوّم (۵۵۹ – ۵۲۹ پیش از میلاد) و کمبوجیه دوّم پسر و جانشین کوروش (۵۲۹ – ۵۲۲ پیش از میلاد) بوده و پس از داریوش یکم (۵۲۲ – ۴۸۶ پیش از میلاد) است و در کتیبههای خود او نشانههای کافی و کاملی از این واقعیت وجود دارد.
قوم دیگر مادها هستند که در غرب ایران و در اواخر سده هشتم پیش از میلاد تشکیل دولت مادها را به آنان نسبت میدهند. آنها بیشتر بصورت قبیلهای زندگی میکردند و نظام اداره حکومتی متداول در میان قبایل در بین آنها معمول بودهاست.
قوم سوم در جنوب و به خطّه پارس آمدند و آنچه آشوریان به عنوان منطقه پارسوماش یا پارسواش به عنوان باج گذاران خود نام میبرند ابتدا باید آن را در جنوب دریاچه ارومیه یافت. پارسها در اواسط سدهٔ هشتم پیش از میلاد دولت هخامنشی را بنیان نهادند و پیش از تشکیل حکومت خود توسط کوروش دوّم فرمانبردار مادها بودند که با از پای درآوردن دولت ماد و گرفتن قدرت از دست آستیاگ آخرین شاه ماد، امپراطوری نیرومندی را به وجود آوردند که به گونه ای مستمر به قلمرو آنان افزوده میگشت و این قلمرو زمانی از سواحل رود دانوب در اروپا تا حبشه در آفریقا را در بر میگرفت.[۶]
دین و مذهب اقوام آریایی
دین اقوام آریایی در ابتدا میتراییسم بودهاست. فرهنگ و حکمت میتراییسم بسیار غنی و قوی است که بعدها بودیسم و بسیاری از مذاهب دارای پیامبر تحت تأثیر میترائیسم برای نور اهمیت قائل شدند. به همین علت در آئینهای باستانی ما مثل چهارشنبه سوری برای نور و آتش احترام قائل هستند. این احترامی است که وقتی آتش توسط پادشاهان حماسی ما کشف میشود به وجود آمده و آتش را مقدس میکند. آئینهای باستانی ما همه دستهبندی شده و با توجه به نیازهای جامعه آنهایی که مورد توجه، شادیآور و همراه با جشنها و سرورها بودهاند و غمافزا نبودهاند بهتر از بقیه حفظ شدهاند اما آنهایی که همراه با غم و سوگواری بودند در پس پرده قرار گرفته و جزء آئینهای شوم نام گرفتند، این آیینها به شبها کشیده میشوند. مرگومیرها میرود در اختیار شب، تاریکی و شیاطین تعلق میگیرد. دیوها ایجاد مرگ میکنند، زایشها در اختیار پریان و خداوندگان شادی قرار میگیرند.
تا اینکه ما به تک خدایی میرسیم. آریاییها اولین قومی هستند که تک خدایی وارد فرهنگشان میشوند. ما قبل از اسلام تک خدایی را داشتهایم. زرتشت اهورامزدا را داشته در مقابلش اهریمن یعنی ثنویت و دوئالیسم این همان چیزی که بعدها فردوسی در شاهنامه به بهترین نحو جلوه میدهد. آیینها باستانی ما همه دوگانهاند. آیینهای ما همیشه با خیر و شر روبرو هستند در مقابل تاریکی روشنایی را داریم، در مقابل نیکی زشتی، در مقابل زایش مرگ، اگر بخواهیم این دوئالیسمها را بشمریم بسیار زیاد است خود فردوسی هم بیشترین استفاده را از این ثنویت کردهاست. باید این را مورد توجه قرار دهیم که اگر این دوئالیسمها و تضادها وجود نداشت اساس هستی از همه میپاشد.[۷]
دین اقوام هند و ژرمن دین ساده و ابتدایی نبوده و دارای ضوابط و قوانین دقیق و حساس بوده و میتوانسته به جزییترین مسائل خانوادگی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بپردازد.
مذهب آریاییهای ایرانی و هندی مدتها یکی بود زیرا آنان مدّت به یک زبان واحد سخن گفته و با هم زندگی میکردند. پس از جدایی آریاییها از جمله شاخه ایرانی و هندی که این جدایی سدهها پس از زندگی مشترک آنان به طول انجامید و جدایی مذهب نیز در بین آنان به وقوع پیوست.
میترا از خدایان آریایی پیش از آغاز جنبش آنها یعنی پیش از آمدن به هند و ایران است. البته میترا از دیر باز دارای پیروان زیادی در طول تاریخ بوده و با مسیحیت هم رقابت میکرد و نفوذ میترا در تعالیم ادیان دیگر ایرانی و غیر ایرانی، اصلی اجتنابناپذیر بودهاست.
یکی دیگر از الههها (آناهیتا) الهه باروری و نعمت و باران است که از دیر باز در ایران پرستش شده و منشاﺀ در فرهنگ آریاییهای هندی دارد و از آنجا به ایران آمده ولی هندیان خود او را به فراموشی سپردهاند که ستاره ناهید از نشانههای آن است.
البته زمان کاسته شدن از شمار ارباب انواع مورد پرستش آریاییهای ایرانی، زودتر از آریاییهای هندی باید دانست. آریاییهای که تازه به فلات ایران وارد شدند از نظر تمدن در درجهٔ پایینتری از بابلیان، آشوریان و سومریان که فرهنگ و تمدن پیشرفتهتری داشتند برخوردار بودند. البته مدتها بعد آریاییهای ایرانی بسیاری از تمدن این اقوام را در قیاس با خودشان به شکل پیشرفتهتری تقلید کرده و به تمدن پیشرفتهتری نسبت به این اقوام دست یافتند.[۶]
مظاهر مورد احترام قوم آریایی
آریاییها از دیر باز مظاهر طبیعت را ستایش میکردند و پرستش و احترام به آب، آتش، باد و خاک در میان آریاییها متداول بوده و به نور و تاریکی و تأثیرات آن در حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انسان پی برده و نیکی و بدی را در ارتباط با دو نیروی بالا میدانستند. البته در آغاز برای دفع نیروهای آسیبرسان و بیماریزا و بیاثر کردن آنها دانههای فروزه و مهرههای گوناگون از شاخ جانوران و گوش ماهی به گردن خود میآویختند و یا بصورت دستبند مورد استفاده قرار میدادند. آنان اعتقاد داشتند این مهرها بصورت طلسم از توانایی ارواح و نیروهای آسیبرسان در زندگی انسان و جانوران و کشتزارها و مراتع میکاهند که نمونه ای از این اشیاﺀ در ناحیهٔ فارس یافت شدهاست. علاوه بر این در قبرهای انسانها زینتآلات و حتی اشیاﺀ و ابزارهای زندگی و جنگی و شکار بدست آمدهاست که بیانگر اعتقاد آریاییها به زندگی بعد از مرگ است.
آریاییهای باستان، خورشید و ماه را به عنوان معبود خود ستایش نمیکردند ولی تأثیرات آنها را در زندگی خود به ویژه در امر کشاورزی و دامپروری حیات خود مؤثر میدانستند. آریاییها برای بدست آوردن محصول خوب کشاورزی و افزودن دامهای خود به توانایی عناصر فوق معتقد بودند و بر این باور بودند که تابش خورشید و بارش باران آفات و بیماریهای دامها و انسانها را دور میکند.
آریاییها نیز مانند بسیاری از ملل کهن به ارواح و نیروهای زیانآور و سودمند باور داشتند و معتقد بودند که گنجها و ذخایر طبیعت، نعمتها، محصولات خوب و تندرستی و شادی و مانند آن را نیروهای خیر و خوب به آدمی ارزانی میدارند؛ که از جمله این نعمتها میتوان به باران و روشنایی اشاره کرد. آنان همچنین به پیکار میان نیروهای خوب و بد اعتقاد داشتند که به عنوان مثال میتوان به تیرگی شب (تاریکی، ظلمت)، زمستان، خشک سالی، قحطی، بیماریها و سایر آفات را از جانب نیروهای بد و زیانکار و پیروزی نیروهای زیانکار بر نیروهای خوب و خیر میدانستند. آنان نیروهای سودمند را دوست داشته و آنان را مورد پرستش و احترم قرار میدادند و نیروهای زیانکار را دشمن خود میدانستند و برای در امان ماندن از آنان به ورد و افسانهها متوّسل میشدند که بعدها با تکامل آنان بصورت جادوگری درآمد. پرستش میترا خدای آفتاب عهد باستان بی تردید متعلق به این مقطح زمانی توسط آریاییها است.
آریاییها اماکن مقدس خود را برای عبادت و بزرگداشت خدایان در بلندیها و یا کوهها و کشتزارها و حتی مناطق مسطح انتخاب میکردند.
انجام مراسم قربانی و عبادت به سرپرستی و راهنمایی روحانیون انجام میگرفت. آراﺀ الهی و ادارهٔ جامعه بر اساس عقل و عدل و توجه به وظایف دینی تنها از سوی این روحانیون امکانپذیر بود. آنان طبقه آگاه و مسلط و پرنفوذ در جامعه بودند.[۶]
زبان
زبان آریاییها متفاوت بوده و شاخه ایرانی و هندی آریایی به زبانهای گوناگون سخن میگفتند ولی حدود ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد زبان اقوام آریایی زبان واحدی بودهاست.
گیرشمن باستانشناس بر این باور است که توجه به زبانشناسی و پیوندهای زبانشناسی میان زبان و گویشهای ایتالیایی، سلتی، هند و ایرانی وجود دارد که حکایت از مشترکات نژادی و خویشاوندی قومی این مردمان دارد و اروپائیان هم مانند ایرانیان (آریاییهای قدیم) به شبانی و دامپروری مشغول بودند و در فنون رزمی و شیوههای جنگی نیز مشترکات زیادی داشتند که در میان آنها مانند سکاها و اشکانیان (پارتیان) رسته سواره نظام وجود داشته و نهایتاً مقابر کشف شده در اروپا همانند مقابر ایرانیان باستان شناسایی شدهاند.
آریاییها (ایرانی و هندی) دارای ساختار یکسان نبوده و شیوهٔ معیشت آنها با یکدیگر متفاوت بودهاست ولی ساختار زبان در ادبیات ایران و هند بطور روشن در آثار دینی آنان قابل شناسایی است. البته ایرانیان با فرهنگ و اقوام و ساکنان تمدنهای بینالنهرین و یونانیان در ارتباط بودند که در مورد هندیان این چنین نیست.
البته گویشهای ایرانی هر کدام به تنهایی و به تدریج صورتهای دگرگونشدهای پیدا کردند.
قومشناسان و زبانشناسان، ساکنان شمال اروپا و اسکاندیناوی، آلمانیها و در بخش دیگر اروپا روسیها و یونانیان را ملل برادر با آریاییها میدانند.
میتوانیم نتیجه بگیریم که آریاییها هم از نظر زبان (زبانشناسی) و سیستم خدایان و دیانت به هم نزدیک و خویشاوند و از یک تبار هستند.[۶]
در اواخر سدهٔ ۱۸ شناسای دو شاخهٔ زبان آسیایی یعنی سانسکریت و اوستایی آغاز شد، دانشمندان به شباهت تام زبان سانسکریت با زبانهای یونانی و لاتینی و کلتی و آلمانی پی بردند و این شباهت آشکار کرد که تمام این زبانها دارای یک نیای مشترک هستند.
در سدهٔ نوزدهم، پس از آنکه زبانشناسان زبانهای هندوایرانی و اروپایی را همریشه یافتند، برخی از اروپاییان واژهٔ آریایی را به معنای کسی که به زبانی هندواروپایی سخن میگوید به کار بردند. در سالهای پایانی سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم، در آلمان و انگلیس، برخی این واژه را برای توصیف مردم شمال اروپا و اقوام ژرمن به کار میبردند.[۳]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ تاریخ ما - قوم آریایی
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ تاریخ ایران و جهان - داستان مهاجرت آریاییها به فلات ایران
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ایران ناز - همه چیز درباره ی اقوام آریایی
- ↑ فارس فیس - خداوند، سرزمین آریا را بهترین سرزمینها آفرید
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ قوم آریایی
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ ۶٫۷ نسل آریایی - آریاییها
- ↑ آفتاب - آریاییها اولین قوم یکتاپرست