احمد رضا شادبختی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
احمدرضا شادبختی
احمدرضا شادبختی؛.jpg
احمدرضا شادبختی
زادروز۱۳۲۸
اراک
درگذشت۱۶ مرداد ۱۳۶۰
تهران، زندان قصر
علت مرگاعدام، تیرباران
آرامگاهتهران
تحصیلاتدانشجوی رشته پزشکی
از دانشگاهدانشگاه شیراز
پیشهمبارزه و فعالیت‌های سیاسی
سال‌های فعالیتاز اوایل دهه‌ی ۱۳۵۰ تا زمان شهادت
شناخته‌شده براینیروهای مبارز و مردم ایران
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران
دینمسلمان-شیعه

احمدرضا شادبختی، (متولد ۱۳۲۸، اراک – درگذشته ۱۶ مرداد ۱۳۶۰، زندان اوین) از فعالان سیاسی ایران بود که در جریان مبارزه با دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و جمهوری اسلامی نقش داشت. او تحصیلات پزشکی را در دانشگاه شیراز آغاز کرد، اما به دلیل فعالیت‌های سیاسی از دانشگاه اخراج شد و به تهران مهاجرت کرد.

شادبختی در سال ۱۳۵۲ به مدت پنج سال در زندان قصر و زندان اوین به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران زندانی شد. پس از آزادی در سال ۱۳۵۷، به فعالیت‌های سیاسی ادامه داد و در سال ۱۳۶۰ دوباره دستگیر شد. او در زندان اوین در برابر شکنجه‌ها مقاومت کرد و در سحرگاه ۱۶ مرداد ۱۳۶۰، به همراه ۳۷ نفر دیگر توسط جوخه اعدام به قتل رسید.

یروم ستاقیان، کارگر و مبارز مسیحی، نیز در همین تاریخ و مکان اعدام شد. ستاقیان، متولد ۱۳۳۴، پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، به مجاهدین پیوست و در تسخیر پادگان ونک مشارکت داشت. این رویداد بخشی از سرکوب گسترده مخالفان پس از برکناری ابوالحسن بنی‌صدر بود. مقاومت این افراد در برابر شکنجه‌گران، به‌ویژه در رویارویی با اسدالله لاجوردی، از جمله جنبه‌های برجسته این دوره است.

گاه‌شمار زندگی احمدرضا شادبختی

احمدرضا شادبختی در سال ۱۳۲۸، در شهر اراک به دنیا آمد. دوره‌های دبستانی و دبیرستان را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۰، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه شیراز شد. یروم ستاقیان نیز در سال ۱۳۳۴، در یک خانواده کارگری متولد شد و به دلیل مسئولیت تأمین معیشت خانواده، امکان ادامه تحصیل نیافت و به کار در کارخانه‌های تهران روی آورد.

هر دو فرد در محیط‌های متفاوتی رشد کردند، اما هر دو به دلیل شرایط اجتماعی به فعالیت‌های سیاسی گرایش یافتند. شادبختی به دلیل جثه ضعیف و بیماری‌های دوران کودکی، از نظر جسمانی شکننده بود، اما این امر مانع از تعهد او به مبارزه نشد. ستاقیان نیز با ویژگی‌های ورزشی و استقامت جسمانی، در میان همکارانش مورد احترام بود. این پیشینه‌ها، زمینه‌ای برای ورود آن‌ها به عرصه مبارزات سیاسی فراهم کرد.

دوران سلطنت پهلوی

احمد رضا شادبختی در اوایل دهه ۱۳۵۰ با گرایش به جریان‌های سیاسی مخالف رژیم پهلوی وارد فعالیت شد و به هواداری از سازمان مجاهدین خلق پرداخت. او به دلیل روحیه سرسختانه خود، به سرعت در این مسیر پیش رفت و در کنار جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، گروهی برای ترویج اهداف سازمان تشکیل داد. این گروه به توزیع کتاب‌هایی مانند «کتاب راه حسین» و اطلاعیه‌های سازمانی اقدام می‌کرد.

دستگیری و زندان

شادبختی در سال ۱۳۵۱ به مدت کوتاهی بازداشت شد و سپس آزاد گردید، اما در سال ۱۳۵۲ به دلیل فعالیت‌هایش دوباره دستگیر شد. او به کمیته مشترک ساواک منتقل و تحت شکنجه‌هایی مانند ضربات کابل، آویزان کردن، و استفاده از دستگاه آپولو قرار گرفت. به رغم جثه ضعیف و بیماری‌های دوران کودکی، مقاومت او در برابر بازجویان برجسته بود، به طوری که یکی از آشنایانش پس از دیدن او پس از شکنجه، او را نشناخت. دادگاه رژیم شاه او را به سه سال حبس محکوم کرد و به زندان قصر فرستاد، اما گاه‌به‌گاه برای بازجویی و شکنجه به کمیته مشترک بازگردانده شد.

او تا سال ۱۳۵۷ در زندان‌های قصر و اوین باقی ماند و در این مدت با سازمان ارتباط داشت و به عنوان کادر برجسته‌ مسئولیت‌هایی را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۵۴ به بند ملی‌کش‌ها در زندان اوین منتقل شد و تا آزادی زندانیان در پی قیام ضدسلطنتی، حدود پنج سال را در زندان گذراند.

دوران جمهوری اسلامی

احمدرضا شادبختی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۵۷، به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد. او از سوی سازمان مجاهدین خلق به عنوان نامزد نمایندگی در اولین دوره مجلس شورای ملی از اراک معرفی شد و همچنین در هیئت تحریریه نشریه مجاهد مشارکت داشت. در آخرین شماره این نشریه در ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، مقاله‌ای منتشر کرد که در آن به اهمیت آگاهی و آزادی در مبارزه اشاره داشت:

«زنده می‌ماند تا دین خدا را از اسارت خدایان زمینی که در غیبت او ایمان و باور بی‌ریای مردم را در میدان تاخت‌وتاز ولایت و نیابت دروغینشان به بازی گرفته‌اند، وارهاند و خدا را از درون مساجد اشغال‌شده و از فراز منابر غصب‌شده به میان محرومان برد و در پاک‌ترین و زیبنده‌ترین شکلش به نمایش گذارد. خدایی که نه بر توهم و فریب و جهل توده‌ها، که بر آگاهی و آزادی انسان استوار است».

یروم ستاقیان نیز پس از انقلاب، پس از فعالیت در کمیته‌های تهران، با مشاهده اقدامات ضدانقلابی برخی گروه‌ها از آن‌ها جدا شد و به سازمان مجاهدین پیوست. او در جریان انقلاب در تسخیر پادگان ونک مشارکت داشت و پس از آن به حفاظت از آن پرداخت. هر دو فرد در مرداد ۱۳۶۰ دستگیر شدند. شادبختی در زندان اوین با مقاومت در برابر شکنجه‌ها مواجه شد و ستاقیان نیز به دلیل فعالیت‌هایش در معرض سرکوب قرار گرفت.

مقاومت در زندان و اعدام

احمدرضا شادبختی پس از دستگیری در مرداد ۱۳۶۰ در زندان اوین، با مقاومت در برابر شکنجه‌ها مواجه شد. ورود او به شکنجه‌گاه، شکنجه‌گران از جمله محمد مقیسه (با نام مستعار ناصریان)، پیشوا، میرزایی، و جلیل، زندانیان دیگر را از تخت‌های شکنجه جدا کرده و به راهروها منتقل کردند. او با وجود نقص عضو و جثه نحیف، با قامتی استوار در برابر بازجویان ایستاد و آن‌ها را به تمسخر گرفت.

حضور لاجوردی، رئیس زندان، نبردی تاریخی را آغاز کرد که در آن شادبختی با دست‌های بسته، اما اراده‌ای قوی، به مقابله پرداخت. یکی از شاهدان نقل کرده است:

«لاجوردی چشم‌بند را از چشمان شادبختی برداشت، که نشانه قطعیت شهادت بود. او با شادبختی که از زندان‌های پیشین می‌شناخت، با احترام غیرمعمول سخن گفت، اما شادبختی با صلابت پاسخ داد: من امروز سر قرار بودم و فردا و پس‌فردا نیز قرار دارم، آیا می‌توانی مجاهد خلق را تسلیم کنی؟»

این رویارویی، که کمتر از دو هفته طول کشید، با شکست لاجوردی پایان یافت و او فرمان تیرباران را صادر کرد. شادبختی در سحرگاه ۱۶ مرداد ۱۳۶۰ به همراه ۳۷ نفر دیگر، از جمله یروم ستاقیان، اعدام شد. ستاقیان نیز با ایستادگی در برابر شکنجه‌ها، بخشی از این مقاومت جمعی بود. گزارش روزنامه کیهان در ۱۷ مرداد ۱۳۶۰ این اعدام‌ها را تأیید کرد و آن را بخشی از سرکوب گسترده مخالفان پس از برکناری بنی‌صدر دانست.[۱][۲]

منابع