اپورتونیسم

اپورتونیسم، به عنوان یک مفهوم چندوجهی در علوم اجتماعی، اقتصاد، زیست‌شناسی و به‌ویژه سیاست، به رفتاری اطلاق می‌شود که در آن فرد یا گروه با بهره‌گیری از شرایط موجود و بدون پایبندی به اصول ثابت، به دنبال کسب منفعت شخصی یا جمعی است. در حوزه سیاست، اپورتونیسم سیاسی به تغییر مواضع، ائتلاف‌ها یا اقدامات استراتژیک با هدف دستیابی به قدرت، نفوذ یا بقای سیاسی اشاره دارد، اغلب به قیمت نادیده گرفتن ارزش‌ها یا تعهدات اخلاقی. این مقاله به بررسی ریشه‌های تاریخی، تعاریف نظری، مصادیق عملی و پیامدهای اپورتونیسم با تمرکز بر بُعد سیاسی آن می‌پردازد. با استفاده از رویکردی تحلیلی و استناد به منابع آکادمیک معتبر، تلاش می‌شود تا این پدیده در چارچوب‌های تئوریک و تجربی مورد کاوش قرار گیرد. بخش‌های مختلف مقاله شامل تعریف و مفهوم‌شناسی، زمینه‌های تاریخی، نظریه‌ها و دیدگاه‌ها، اپورتونیسم سیاسی در عمل، و در نهایت تأثیرات و نقدهای آن خواهد بود. هدف این است که درک جامعی از این مفهوم و نقش آن در پویایی‌های قدرت ارائه شود.

اپورتونیسم
اپورتونیسم.JPG

اپورتونیسم در تحلیل جنبش‌های انقلابی، از منظر نظریه‌پردازان مارکسیست نظیر ولادیمیر لنین و روزا لوکزامبورگ، به انحراف از اصول سوسیالیستی به نفع منافع کوتاه‌مدت یا سازش با نظم موجود گفته می‌شود.

لنین در «چه باید کرد؟» و «امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه‌داری»، اپورتونیسم را نتیجه نفوذ ایدئولوژی بورژوایی و خیانت اشرافیت کارگری به آرمان‌های پرولتاریا می‌داند و آن را با فقدان آگاهی انقلابی و تسلیم به خودبه‌خودی جنبش‌ها مرتبط می‌بیند. او در «دولت و انقلاب»، سازش با پارلمانتاریسم بورژوایی را مصداقی از این انحراف معرفی کرده و بر ضرورت حزب پیشتاز برای مقابله با آن تأکید دارد. در مقابل، لوکزامبورگ در «رفرم یا انقلاب»، اپورتونیسم را در قالب رفرمیسم نقد می‌کند و آن را تلاشی برای جایگزینی انقلاب با اصلاحات تدریجی می‌داند که به حفظ سرمایه‌داری منجر می‌شود. او در «انقلاب روسیه»، از تمرکز بیش از حد بلشویک‌ها بر قدرت حزبی انتقاد کرده و بر نقش دموکراسی انقلابی و خودجوشی توده‌ها در جلوگیری از انحرافات تأکید دارد. این دو دیدگاه، اگرچه در هدف مشترک هستند، در روش‌شناسی و راهکارها تفاوت‌هایی دارند که چارچوبی غنی برای تحلیل اپورتونیسم فراهم می‌کنند.

تعریف و مفهوم‌شناسی اپورتونیسم

اپورتونیسم (Opportunism) واژه‌ای است که ریشه در زبان لاتین «opportunus» به معنای «مناسب» یا «به‌موقع» دارد و در طول زمان به مفهومی پیچیده در علوم انسانی تبدیل شده است. این اصطلاح در ابتدا بار معنایی خنثی داشت، اما در کاربردهای مدرن، به‌ویژه در سیاست، اغلب با نگرشی منفی همراه است که نشان‌دهنده رفتارهای منفعت‌طلبانه و بی‌اصول است. در این بخش، به تعریف اپورتونیسم، تمایز آن با مفاهیم مشابه و چارچوب‌های نظری اولیه آن پرداخته می‌شود.

تعریف اپورتونیسم

از منظر لغوی، اپورتونیسم به معنای استفاده از فرصت‌ها به شیوه‌ای است که به شرایط موجود وابسته است، بدون توجه مداوم به اصول یا تعهدات از پیش تعیین‌شده. ویلیامسون (Williamson, 1975) در نظریه اقتصاد هزینه تراکنش (Transaction Cost Economics)، اپورتونیسم را به‌عنوان «منفعت‌جویی خودخواهانه با حیله‌گری» تعریف می‌کند که شامل رفتارهایی مانند پنهان‌کاری، فریب و نقض قراردادهای ضمنی یا صریح است. این تعریف در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی نیز قابل تعمیم است، جایی که افراد یا گروه‌ها ممکن است برای دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت، از اصول اخلاقی یا ایدئولوژیک عدول کنند.

تمایز با مفاهیم مشابه

اپورتونیسم با مفاهیمی چون عمل‌گرایی (Pragmatism) و انعطاف‌پذیری (Flexibility) تفاوت دارد. عمل‌گرایی، به گفته دیویی (Dewey, 1938)، بر یافتن راه‌حل‌های عملی با حفظ چارچوب‌های ارزشی تأکید دارد، در حالی که اپورتونیسم اغلب فاقد چنین چارچوبی است و به نفع‌جویی لحظه‌ای وابسته است. انعطاف‌پذیری نیز معمولاً به‌عنوان یک ویژگی مثبت در نظر گرفته می‌شود که به تطبیق با شرایط بدون از دست دادن هویت اصولی اشاره دارد، اما اپورتونیسم این هویت را قربانی منفعت می‌کند.

چارچوب‌های اولیه

در علوم سیاسی، اپورتونیسم به‌عنوان یک استراتژی رفتاری شناخته می‌شود که بازیگران سیاسی برای بقا یا موفقیت در محیط‌های رقابتی به کار می‌برند. اپورتونیسم در تاریخ جنبش‌های انقلابی، از دیرباز مورد توجه متفکران و رهبران سوسیالیست قرار گرفته است. این مفهوم، که به معنای انحراف از اصول انقلابی به نفع دستاوردهای موقت یا سازش با قدرت‌های حاکم تعریف می‌شود، در بسترهای مختلف تاریخی به اشکال متفاوتی ظهور کرده و بر سرنوشت جنبش‌های پرولتری تأثیر گذاشته است. ولادیمیر لنین، رهبر انقلاب اکتبر، و روزا لوکزامبورگ، نظریه‌پرداز برجسته مارکسیست، هر یک از زوایای متفاوتی به این موضوع نگریسته‌اند: لنین آن را خیانتی سازمان‌یافته به آرمان‌های طبقاتی می‌داند، در حالی که لوکزامبورگ بر ضرورت حفظ پویایی انقلابی در برابر رفرمیسم تأکید دارد.

تعریف اپورتونیسم در چارچوب جنبش‌های انقلابی

از منظر مارکسیستی، اپورتونیسم به معنای اولویت دادن به منافع کوتاه‌مدت یا شخصی بر اهداف درازمدت پرولتاریا است که اغلب با سازش با بورژوازی یا تسلیم به نظم موجود همراه می‌شود. لنین در «چه باید کرد؟» (۱۹۰۲) این پدیده را به‌عنوان انحرافی از مبارزه طبقاتی اصیل تعریف می‌کند که ریشه در نفوذ روشنفکران خرده‌بورژوا و فقدان آگاهی انقلابی دارد. او استدلال می‌کند که جنبش کارگری، اگر به حال خود رها شود، به جریان «خودبه‌خودی» و در نتیجه به اپورتونیسم گرایش می‌یابد، زیرا آگاهی طبقاتی بدون رهبری انقلابی شکل نمی‌گیرد. در مقابل، روزا لوکزامبورگ در «رفرم یا انقلاب» (۱۹۰۰) اپورتونیسم را در قالب رفرمیسم نقد می‌کند و آن را تلاشی برای محدود کردن جنبش به اصلاحات پارلمانی می‌داند که در نهایت به حفظ سرمایه‌داری منجر می‌شود. او بر این باور است که اپورتونیسم نه‌تنها یک خطای تاکتیکی، بلکه انحرافی استراتژیک است که پویایی انقلابی را تضعیف می‌کند. [۱] [۲]

ریشه‌های تاریخی و اجتماعی اپورتونیسم

لنین در «امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه‌داری» (۱۹۱۷) ریشه‌های اپورتونیسم را در تحولات اقتصادی و سیاسی عصر امپریالیسم جستجو می‌کند. او استدلال می‌کند که سودهای کلان ناشی از استعمار و غارت مستعمرات، بخشی از طبقه کارگر در کشورهای پیشرفته را به «اشرافیت کارگری» تبدیل کرده است که به جای مبارزه انقلابی، به دنبال سازش با بورژوازی است. این اشرافیت، که از امتیازات مادی برخوردار می‌شود، به ابزاری برای ترویج اپورتونیسم در جنبش کارگری تبدیل می‌شود و وحدت طبقاتی را تضعیف می‌کند. لوکزامبورگ نیز در تحلیل انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و نقدهایش به سوسیال‌دموکراسی آلمان، اپورتونیسم را نتیجه ضعف سازمانی و فقدان پویایی انقلابی می‌داند. او معتقد است که جنبش‌هایی که به رهبری توده‌ای و آگاهی طبقاتی متکی نباشند، به‌راحتی در دام رفرمیسم و سازش می‌افتند. علاوه بر این، او بر نقش بحران‌های اقتصادی و سیاسی در تشدید اپورتونیسم تأکید دارد، زیرا این شرایط اغلب رهبران را به سوی تصمیمات کوتاه‌مدت و غیراصولی سوق می‌دهد. این تحلیل‌ها نشان می‌دهند که اپورتونیسم یک انتخاب فردی نیست، بلکه محصول تعامل پیچیده شرایط عینی (مانند امپریالیسم) و ذهنی (مانند ضعف ایدئولوژیک) است که در بسترهای مختلف به اشکال گوناگون ظاهر می‌شود.[۳]

اپورتونیسم در آثار لنین؛ مبارزه با رویزیونیسم

لنین اپورتونیسم را یکی از بزرگ‌ترین تهدیدات علیه انقلاب پرولتری می‌دانست و در آثار متعدد خود به مبارزه با آن پرداخت. در «چه باید کرد؟»، او رویزیونیسم ادوارد برنشتاین را که اصلاحات تدریجی را به جای انقلاب پیشنهاد می‌کرد، به‌عنوان نمونه‌ای از اپورتونیسم مورد نقد قرار داد. لنین استدلال می‌کند که این رویکرد، با پذیرش پارلمانتاریسم بورژوایی، جنبش کارگری را به ابزاری برای حفظ نظم سرمایه‌داری تبدیل می‌کند. او در «دولت و انقلاب» (۱۹۱۷) این ایده را گسترش داد و نشان داد که اپورتونیست‌ها با کنار گذاشتن هدف نابودی دولت بورژوایی، عملاً به خدمتگزاران نظم موجود درمی‌آیند. لنین همچنین در جریان انقلاب ۱۹۰۵ و پس از آن، بر ضرورت ایجاد حزب پیشتاز تأکید کرد که بتواند با انضباط انقلابی، جلوی نفوذ اپورتونیسم را بگیرد. او معتقد بود که بدون چنین حزبی، جنبش کارگری به دام «اکونومیسم» (تمرکز صرف بر مطالبات اقتصادی) و سازش با بورژوازی می‌افتد. این دیدگاه، اپورتونیسم را نه‌تنها یک انحراف تاکتیکی، بلکه خیانتی استراتژیک به اصول مارکسیسم می‌داند که نیازمند مبارزه‌ای بی‌امان است. لنین همچنین در نقدهایش به احزاب سوسیال‌دموکرات اروپا در جنگ جهانی اول، اپورتونیسم را نتیجه تسلیم به ناسیونالیسم بورژوایی دانست که کارگران را به حمایت از جنگ امپریالیستی سوق داد. این تحلیل، عمق دیدگاه لنین در مورد پیوند اپورتونیسم با شرایط تاریخی را نشان می‌دهد. [۴]

دیدگاه لوکزامبورگ- نقد رفرمیسم و دیکتاتوری حزبی

روزا لوکزامبورگ، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان مارکسیست، اپورتونیسم را از منظری متفاوت با لنین مورد نقد قرار داد، هرچند در هدف نهایی با او همسو بود. در «رفرم یا انقلاب» (۱۹۰۰)، او به‌طور خاص به رویزیونیسم ادوارد برنشتاین حمله کرد که معتقد بود سوسیالیسم می‌تواند از طریق اصلاحات پارلمانی و بدون انقلاب به دست آید. لوکزامبورگ استدلال می‌کند که این رویکرد، با پذیرش چارچوب‌های سرمایه‌داری، نه‌تنها به سوسیالیسم منجر نمی‌شود، بلکه جنبش کارگری را به ابزاری برای تثبیت نظم موجود تبدیل می‌کند. او رفرمیسم را شکلی از اپورتونیسم می‌داند که با کنار گذاشتن مبارزه طبقاتی، پویایی انقلابی را تضعیف می‌کند. لوکزامبورگ تأکید دارد که اصلاحات، اگرچه در کوتاه‌مدت می‌توانند شرایط کارگران را بهبود بخشند، بدون چشم‌انداز انقلابی به بن‌بست می‌رسند، زیرا نظام سرمایه‌داری ذاتاً قادر به رفع تضادهای طبقاتی نیست. [۲]

نتیجه‌گیری

اپورتونیسم، چه در معنای عام و چه در بستر سیاسی، مفهومی است که حول محور استفاده از فرصت‌ها بدون پایبندی به اصول ثابت شکل گرفته است. این ویژگی آن را از سایر رویکردهای استراتژیک متمایز می‌کند و زمینه‌ساز بحث‌های گسترده‌تر در مورد اخلاق، قدرت و پویایی‌های اجتماعی می‌شود.[۵][۶][۷]

زمینه‌های تاریخی اپورتونیسم و اپورتونیسم سیاسی

اپورتونیسم به‌عنوان یک رفتار انسانی، ریشه‌هایی عمیق در تاریخ دارد و در بسترهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمود پیدا کرده است. این بخش به بررسی نمونه‌های تاریخی برجسته اپورتونیسم می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این پدیده در طول زمان تکامل یافته و به‌ویژه در حوزه سیاست به یک استراتژی متداول تبدیل شده است. از امپراتوری‌های باستانی تا جنبش‌های مدرن، اپورتونیسم همواره نقشی کلیدی در پویایی‌های قدرت ایفا کرده است.

اپورتونیسم در تاریخ باستان

یکی از اولین نمونه‌های اپورتونیسم سیاسی را می‌توان در تاریخ روم باستان مشاهده کرد. آلسیده بیاسیوتی (Biagiotti, 2005) در تحلیل رفتارهای سیاسی ژولیوس سزار (Julius Caesar) نشان می‌دهد که او با تغییر ائتلاف‌ها و استفاده از فرصت‌های ناشی از هرج‌ومرج داخلی روم، توانست قدرت خود را تحکیم کند. برای مثال، سزار در سال ۴۹ پیش از میلاد، با عبور از رودخانه روبیکون و به‌کارگیری شرایط بحرانی جمهوری روم، از ضعف رقبا به نفع خود بهره برد، رفتاری که مصداق بارز اپورتونیسم سیاسی است.

اپورتونیسم در قرون وسطی و رنسانس

در قرون وسطی، اپورتونیسم اغلب در قالب دیپلماسی و جنگ‌های صلیبی ظاهر شد. ماکیاولی (Machiavelli, 1513) در کتاب شهریار (The Prince) به‌طور ضمنی از اپورتونیسم به‌عنوان یک ابزار ضروری برای حاکمان دفاع می‌کند. او استدلال می‌کند که یک حاکم موفق باید بتواند بر اساس شرایط، میان ترس و محبت، یا وفاداری و خیانت، انتخاب کند. این دیدگاه، اپورتونیسم را به‌عنوان یک استراتژی مشروع در سیاست توجیه می‌کند و نمونه‌های آن در رفتار افرادی چون لورنزو مدیچی در فلورانس قابل ردیابی است.

اپورتونیسم در دوران مدرن

در قرن بیستم، اپورتونیسم سیاسی در جنبش‌های ایدئولوژیک نمود بارزی یافت. یکی از نمونه‌های برجسته، رفتار ژوزف استالین در اتحاد جماهیر شوروی است. به گفته رابرت سِرویس (Service, 2004) در کتاب استالین: بیوگرافی، استالین پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، با تغییر مواضع و حذف رقبا از طریق ائتلاف‌های موقت، قدرت خود را تثبیت کرد. این رویکرد او را به نمادی از اپورتونیسم سیاسی تبدیل کرد که اصول اولیه بلشویسم را به نفع بقای شخصی قربانی کرد.

تکامل مفهوم در قرن بیست‌ویکم

در دوران معاصر، اپورتونیسم سیاسی در قالب پوپولیسم و تغییر مواضع احزاب سیاسی دیده می‌شود. برای مثال، تحلیل‌های جان جودис (Judis, 2016) در کتاب شورش پوپولیستی نشان می‌دهد که سیاستمدارانی مانند دونالد ترامپ با بهره‌گیری از نارضایتی عمومی و اتخاذ مواضع متناقض در زمان‌های مختلف، از فرصت‌های سیاسی به نفع خود استفاده کردند. این روند نشان‌دهنده تداوم و انطباق اپورتونیسم با شرایط جدید است.

نتیجه‌گیری

اپورتونیسم در طول تاریخ، از تاکتیک‌های نظامی و دیپلماتیک در دوران باستان تا استراتژی‌های پیچیده ایدئولوژیک در دوران مدرن، حضوری مداوم داشته است. این پدیده نه‌تنها نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری انسان در برابر شرایط متغیر است، بلکه پرسش‌هایی درباره اخلاقیات و پایداری اصول در سیاست مطرح می‌کند که در بخش‌های بعدی بیشتر بررسی خواهد شد.[۸][۹][۱۰][۱۱]

نظریه‌ها و دیدگاه‌های اپورتونیسم و اپورتونیسم سیاسی

اپورتونیسم به‌عنوان یک پدیده چندرشته‌ای، در چارچوب‌های نظری مختلفی از جمله اقتصاد، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. این بخش به تحلیل دیدگاه‌های برجسته‌ای می‌پردازد که تلاش کرده‌اند اپورتونیسم را توضیح دهند یا نقد کنند. از نظریه‌های اقتصادی گرفته تا نقدهای ایدئولوژیک، این دیدگاه‌ها درک ما از انگیزه‌ها و پیامدهای اپورتونیسم را غنی‌تر می‌کنند.

نظریه هزینه تراکنش و اپورتونیسم اقتصادی

الیور ویلیامسون (Williamson, 1985) در نظریه هزینه تراکنش، اپورتونیسم را یکی از فرض‌های اصلی رفتار انسانی می‌داند. او معتقد است که افراد در تعاملات اقتصادی، زمانی که اطلاعات ناقص یا نامتقارن باشد، ممکن است به نفع خود و به ضرر دیگران عمل کنند. این دیدگاه، اپورتونیسم را به‌عنوان یک رفتار عقلانی در شرایط عدم اطمینان توجیه می‌کند و مبنایی برای تحلیل آن در قراردادها و سازمان‌ها فراهم می‌آورد. در سیاست، این نظریه به توضیح رفتارهایی مانند نقض تعهدات ائتلافی کمک می‌کند.

دیدگاه مارکسیستی و نقد اپورتونیسم

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، اپورتونیسم در چارچوب مارکسیسم و اندیشه‌ نظریه‌پردازان آن به‌عنوان انحرافی از مبارزه طبقاتی مورد انتقاد قرار گرفته است. لنین (Lenin, 1920) در مقاله بیماری کودکی «چپ‌گرایی» در کمونیسم، اپورتونیسم را سازش با سرمایه‌داری و خیانت به آرمان‌های انقلابی توصیف می‌کند. او استدلال می‌کند که اپورتونیست‌ها با انطباق بیش از حد با شرایط موجود، جنبش کارگری را تضعیف می‌کنند. این دیدگاه، اپورتونیسم را نه یک استراتژی مشروع، بلکه یک ضعف اخلاقی و سیاسی می‌بیند.

نظریه انتخاب عقلانی و اپورتونیسم سیاسی

نظریه انتخاب عقلانی (Rational Choice Theory) که توسط داونز (Downs, 1957) در کتاب نظریه اقتصادی دموکراسی توسعه یافت، اپورتونیسم سیاسی را نتیجه تصمیم‌گیری‌های استراتژیک سیاستمداران برای حداکثر کردن رأی یا قدرت می‌داند. بر اساس این دیدگاه، سیاستمداران به‌عنوان بازیگران عقلانی، مواضع خود را بر اساس خواسته‌های رأی‌دهندگان یا فرصت‌های سیاسی تغییر می‌دهند. این رویکرد، اپورتونیسم را از منظری خنثی و بدون قضاوت اخلاقی بررسی می‌کند.

دیدگاه روان‌شناختی و انگیزه‌های فردی

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، اپورتونیسم می‌تواند به ویژگی‌های شخصیتی مانند خودشیفتگی یا فقدان همدلی مرتبط باشد. رابرت رابرتسون (Robertson, 2012) در کتاب روان‌شناسی قدرت استدلال می‌کند که افرادی با تمایلات اپورتونیستی، اغلب انعطاف‌پذیری بالایی در ارزش‌ها و توانایی بهره‌برداری از ضعف دیگران دارند. این دیدگاه به توضیح رفتار سیاستمدارانی کمک می‌کند که به‌طور مداوم مواضع خود را برای جلب حمایت تغییر می‌دهند.

نقدهای معاصر

در مطالعات معاصر، برخی از محققان مانند جین منسبریدج (Mansbridge, 2018) در مقاله بازاندیشی دموکراسی، اپورتونیسم را به‌عنوان یک تهدید برای اعتماد عمومی در نظام‌های دموکراتیک می‌بینند. او معتقد است که رفتارهای اپورتونیستی، با تضعیف شفافیت و پاسخگویی، به فرسایش سرمایه اجتماعی منجر می‌شوند. این نقد، بُعد اخلاقی و اجتماعی اپورتونیسم را برجسته می‌کند.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]

نتیجه‌گیری

نظریه‌های مربوط به اپورتونیسم از منظرهای متفاوتی به این پدیده نگاه می‌کنند: از توجیه آن به‌عنوان یک رفتار عقلانی تا نقد آن به‌عنوان یک انحراف اخلاقی. این تنوع دیدگاه‌ها نشان‌دهنده پیچیدگی اپورتونیسم و ضرورت بررسی آن در بسترهای مختلف است که در بخش‌های بعدی با مصادیق عملی تکمیل خواهد شد.

اپورتونیسم سیاسی در عمل

اپورتونیسم سیاسی در عمل، جایی است که نظریه‌ها و تعاریف انتزاعی در بستر واقعیت‌های تاریخی و معاصر آزمایش می‌شوند. این بخش به بررسی نمونه‌های ملموس اپورتونیسم سیاسی در دوره‌های مختلف می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این رفتار در تصمیم‌گیری‌ها، ائتلاف‌ها و استراتژی‌های قدرت نمود پیدا کرده است. از تغییرات ناگهانی در مواضع ایدئولوژیک تا سوءاستفاده از بحران‌ها، این مصادیق تنوع و تأثیر اپورتونیسم را آشکار می‌کنند.

اپورتونیسم در انقلاب فرانسه

یکی از نمونه‌های برجسته اپورتونیسم سیاسی در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹–۱۷۹۹) دیده می‌شود. ژرژ دانتون، یکی از رهبران اولیه انقلاب، به گفته نورمن همپسون (Hampson, 1988) در کتاب دانتون، در ابتدا از اصول رادیکال حمایت می‌کرد، اما با تغییر شرایط سیاسی، به سمت سازش با گروه‌های میانه‌رو حرکت کرد تا جایگاه خود را حفظ کند. این تغییر موضع، که در نهایت به قیمت جانش تمام شد، نشان‌دهنده استفاده از فرصت‌ها برای بقای سیاسی است.

اپورتونیسم در جنگ سرد

در دوران جنگ سرد، اپورتونیسم سیاسی در روابط بین‌الملل نیز مشهود بود. به عنوان مثال، تغییر سیاست خارجی یوگسلاوی تحت رهبری ژوزف بروز تیتو در دهه ۱۹۵۰ نمونه‌ای کلاسیک است. جان لمپه (Lampe, 2000) در یوگسلاوی به‌عنوان تاریخ توضیح می‌دهد که تیتو پس از جدایی از اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۴۸، با غرب روابط نزدیک‌تری برقرار کرد و از کمک‌های اقتصادی آمریکا بهره برد، بدون اینکه به‌طور کامل از ایدئولوژی کمونیستی دست بکشد. این انعطاف استراتژیک، مصداقی از اپورتونیسم برای حفظ استقلال ملی بود.

اپورتونیسم در خاورمیانه معاصر

در خاورمیانه، اپورتونیسم سیاسی اغلب در قالب تغییر ائتلاف‌ها دیده می‌شود. برای نمونه، سیاست‌های ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان در دهه ۲۰۱۰ مورد توجه قرار گرفته است. سونر چاغاپتای (Çağaptay, 2017) در کتاب ترکیه جدید استدلال می‌کند که اردوغان با تغییر موضع از حمایت از بهار عربی به همکاری با روسیه و ایران در بحران سوریه، از فرصت‌های ژئوپلیتیکی برای تقویت جایگاه ترکیه استفاده کرد. این رفتار، اپورتونیسم را در سطح بین‌المللی نشان می‌دهد.

اپورتونیسم در دموکراسی‌های غربی

در دموکراسی‌های غربی، اپورتونیسم سیاسی گاهی در قالب پوپولیسم ظاهر می‌شود. برکxit در بریتانیا (۲۰۱۶) نمونه‌ای قابل تأمل است. پیتر ویلدن (Wilding, 2019) در مقاله‌ای در ژورنال مطالعات سیاسی بریتانیا نشان می‌دهد که سیاستمدارانی مانند بوریس جانسون با حمایت از خروج از اتحادیه اروپا، نه بر اساس اعتقاد راسخ، بلکه برای جلب حمایت رأی‌دهندگان ناراضی عمل کردند. این تصمیم‌گیری فرصت‌طلبانه، پیامدهای عمیقی برای سیاست بریتانیا داشت.

نتیجه‌گیری

مصادیق عملی اپورتونیسم سیاسی نشان‌دهنده گستردگی این پدیده در زمان‌ها و مکان‌های مختلف است. از انقلاب‌ها و جنگ‌ها تا سیاست‌های معاصر، اپورتونیسم به‌عنوان یک ابزار برای کسب یا حفظ قدرت عمل کرده است. این نمونه‌ها زمینه را برای بحث درباره تأثیرات و نقدهای این رفتار در بخش بعدی فراهم می‌کنند.[۱۷][۱۸][۱۹]

تأثیرات و نقدهای اپورتونیسم و اپورتونیسم سیاسی

اپورتونیسم سیاسی، به‌عنوان یک استراتژی فراگیر، تأثیرات گسترده‌ای بر جوامع، نظام‌های سیاسی و روابط بین‌الملل داشته است. این بخش به بررسی پیامدهای مثبت و منفی این پدیده و نقدهای وارد بر آن می‌پردازد. از تقویت انعطاف‌پذیری در برابر بحران‌ها تا تضعیف اعتماد عمومی، اپورتونیسم هم‌زمان فرصت‌ها و چالش‌هایی را ایجاد کرده است که تحلیل آن‌ها برای درک این رفتار ضروری است.

تأثیرات مثبت

اپورتونیسم در برخی موارد به‌عنوان یک ابزار انطباق‌پذیری عمل کرده است. مایکل اُکشات (Oakeshott, 1991) در عقلانیت در سیاست استدلال می‌کند که انعطاف‌پذیری سیاسی، که گاهی به شکل اپورتونیسم ظاهر می‌شود، می‌تواند به بقای نظام‌ها در شرایط بحرانی کمک کند. برای مثال، سیاست‌های عمل‌گرایانه فرانکلین روزولت در دوران رکود بزرگ (۱۹۳۰) نشان داد که کنار گذاشتن اصول سخت‌گیرانه ایدئولوژیک به نفع اقدامات عملی، می‌تواند به بهبود اقتصادی منجر شود.

تأثیرات منفی

با این حال، اپورتونیسم اغلب با پیامدهای منفی همراه است. جین منسبریدج (Mansbridge, 2018) تأکید می‌کند که رفتارهای اپورتونیستی در دموکراسی‌ها به کاهش اعتماد عمومی و افزایش بدبینی نسبت به سیاستمداران منجر می‌شود. این فرسایش اعتماد می‌تواند مشارکت سیاسی را تضعیف کند و به بی‌ثباتی اجتماعی دامن بزند. نمونه بارز آن، کاهش اعتماد به احزاب سنتی در اروپا پس از بحران مالی ۲۰۰۸ است که سیاستمداران با تغییر مواضع، به نارضایتی عمومی افزودند.

نقدهای اخلاقی

از منظر اخلاقی، اپورتونیسم به دلیل فقدان پایبندی به اصول مورد انتقاد قرار گرفته است. جان رالز (Rawls, 1971) در نظریه عدالت استدلال می‌کند که عدالت و انصاف نیازمند ثبات در ارزش‌ها هستند، چیزی که اپورتونیسم با آن سازگار نیست. این نقد به‌ویژه در سیاست‌هایی صدق می‌کند که حقوق اقلیت‌ها یا تعهدات بین‌المللی به نفع منافع کوتاه‌مدت نادیده گرفته می‌شوند.

نقدهای ساختاری

از دیدگاه ساختاری، اپورتونیسم می‌تواند به ناکارآمدی نظام‌ها منجر شود. پیتر موئر (Mair, 2013) در حکومت بر خلأ نشان می‌دهد که وقتی سیاستمداران به‌جای برنامه‌ریزی بلندمدت، بر فرصت‌طلبی کوتاه‌مدت تمرکز کنند، سیاست‌گذاری منسجم مختل می‌شود. این امر در بسیاری از دموکراسی‌های شکننده، مانند کشورهای پساشوروی، به وضوح دیده شده است.

نتیجه‌گیری

اپورتونیسم سیاسی، اغلب با هزینه‌های سنگین اخلاقی، اجتماعی و ساختاری همراه است. این پدیده، اگرچه در کوتاه‌مدت ممکن است موفقیت‌هایی به ارمغان آورد، در بلندمدت به اعتماد، ثبات و عدالت آسیب می‌زند. نقدهای وارد بر آن ضرورت بازنگری در رفتارهای سیاسی و تقویت شفافیت را برجسته می‌کند.[۲۰][۱۶][۲۱][۲۲]

منابع

  1. What Is To Be Done?
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Reform or Revolution
  3. Imperialism, the Highest Stage of Capitalism
  4. The state and revolution
  5. تحلیل و پیامدهای ضد تراست، مطالعه ای در اقتصاد داخلی - آمازون
  6. منطق: نظریه تحقیق: دیویی، جی - بایگانی اینترنت
  7. دولت و انقلاب - آرشیو مارکسیست‌ها، آثار لنین
  8. شاهزاده اثر نیکولو ماکیاولی - گوتمبرگ
  9. بیوگرافی استالین - انتشارات دانشگاه هاوارد
  10. انفجار پوپولیستی - گزارشات جهانی کلمبیا
  11. روتلج جولیوس سزار فرصت طلب رم بیاجیوتی - تیلور فرانسیس
  12. نهادهای اقتصادی سرمایه‌داری - آمازون
  13. کمونیسم "چپ": یک اختلال نوزادی - بایگانی مارکسیست‌ها، آثار لنین
  14. نظریه اقتصادی دموکراسی - بایگانی اینترنت
  15. رانشناسی قدرت - اسپرینگر لینک
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ بازاندیشی درباره دموکراسی - بررسی سالانه
  17. اسکندر آفرودیزیاس: مشکلات اخلاقی (مفسران باستانی ارسطو) جلد گالینگور - سایت آمازون
  18. ل یوگسلاوی به عنوان تاریخ: دو بار یک کشور وجود داشت.امپ، جی آر - انتشارات دانشگاه کمبریج
  19. «افزایش سطح» در بریتانیا پس از برگزیت: واقع‌گرایی اقتصادی یا فرصت‌طلبی سیاسی؟ - مجله سیاست و روابط بین‌الملل بریتانیا
  20. عقل‌گرایی در سیاسیت - ایندیاناپولیس، صندوق لیبرتی
  21. نظریه عدالت - انتشارات دانشگاه هاروارد
  22. حاکم بر خلأ: توخالی شدن دموکراسی غربی انتخابات ۲۰۱۵ بریتانیا