بحران بیکاری در ایران
بحران بیکاری در ایران، یکی از چالشهای عمیق اجتماعی-اقتصادی است که ریشه در ناکارآمدیهای نظاممند حکومتی، سوءمدیریت اقتصادی، و نارساییهای ساختاری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی دارد. آمارهای رسمی، که اغلب نرخ بیکاری را تکرقمی نشان میدهند، با واقعیتهای اقتصادی همخوانی ندارند. تحلیلهای مستقل، از جمله گزارشهای رسانههای بینالمللی و افشاگریهای داخلی، تخمین میزنند که نرخ واقعی بیکاری ممکن است تا ۴۵ درصد باشد، با حدود ۲۲ میلیون نفر بیکار، بهویژه در میان جوانان، زنان، و فارغالتحصیلان دانشگاهی. این بحران با سیاستهای رژیم که بقای سیاسی را بر توسعه اقتصادی اولویت میدهند، تشدید شده و منجر به نابودی ۱.۳ میلیون شغل و غیرفعال شدن ۶۰ درصد از جمعیت در سن کار شده است. دستکاری آماری، که از طریق تعریف محدود «بیکار» و حذف غیرفعالها از آمار صورت میگیرد، تلاشی برای کمرنگ کردن عمق فاجعه است. پیامدهای این بحران فراتر از اقتصاد است و به افزایش فقر، نابرابری، مهاجرت نخبگان، و خطر ناآرامی اجتماعی منجر شده است. جوانان، که نرخ بیکاری آنها دو برابر میانگین جهانی است، و زنان، که با موانع ساختاری و فرهنگی مواجهاند، در مرکز این بحران قرار دارند. فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز، با نرخ بیکاری بیش از ۴۰ درصد، قربانی ناهمخوانی مهارتها با نیازهای بازار کار هستند. این مقاله با استناد به منابع معتبر و همچنین آثار دانشگاهی مانند «اقتصاد سیاسی ایران» از دیوید بلوم و «چرا ملتها شکست میخورند» از آکموغلو و رابینسون، تحلیلی جامع ارائه میدهد. هدف این تحلیل، افشای واقعیتهای پنهان و تأکید بر ضرورت تغییر بنیادین است.[۱][۲][۳][۴][۵]
بحران بیکاری (مقدمه)
بیکاری در ایران به سطحی بحرانی رسیده و به یکی از تهدیدات اصلی ثبات اجتماعی و پایداری اقتصادی تبدیل شده است. در حالی که روایتهای رسمی جمهوری اسلامی از کاهش بیکاری و رشد اقتصادی سخن میگویند، شواهد مستقل، از جمله گزارشهای رسانههای بینالمللی و تحلیلهای داخلی، تصویری وخیمتر ارائه میدهند. تخمینها نشان میدهند که بیکاری ممکن است نزدیک به نیمی از نیروی کار را تحت تأثیر قرار داده باشد، با تأثیرات شدید بر جوانان، زنان، و فارغالتحصیلان دانشگاهی. این بحران نهتنها نتیجه سوءمدیریت اقتصادی، بلکه پیامد سیاستهای حکومتی است که بقای سیاسی را بر رفاه عمومی اولویت دادهاند. این مقاله با رویکردی آکادمیک و دانشنامهای، ابعاد چندوجهی بیکاری در ایران را بررسی میکند، از دستکاری آماری گرفته تا پیامدهای اجتماعی و سیاسی. با استناد به منابع ارائهشده و آثار دانشگاهی، مانند «نظریه عمومی اشتغال، جان مینارد کینز» و «توسعه به مثابه آزادی، سن آمارتیا»، این تحلیل به دنبال ارائه تصویری جامع و مبتنی بر شواهد است. هدف نهتنها افشای عمق بحران، بلکه ارائه پیشنهادهایی برای اصلاحات ساختاری است که بتواند اقتصاد ایران را از این بنبست خارج کند.[۶][۷][۸][۹]
اهداف و دامنه
این مقاله به بررسی علل، پیامدها، و راهکارهای بحران بیکاری در ایران میپردازد، با تأکید بر نقش سیاستهای جمهوری اسلامی. تحلیل در محورهای کلیدی زیر ساختاربندی شده است: دستکاری آمار، تأثیر بر گروههای خاص، علل ریشهای، پیامدهای اجتماعی-سیاسی، و پیشنهادهای سیاستی. مقاله از منابع معتبر و تحلیلهای مستقل بهره میبرد و با استفاده از ادبیات دانشگاهی، چارچوبی نظری برای درک این معضل ارائه میدهد.[۱۰][۱۱]
دستکاری آماری و واقعیتهای پنهان
جمهوری اسلامی بهطور مداوم آمارهای رسمی را دستکاری کرده تا تصویری مثبت از عملکرد اقتصادی خود ارائه دهد. رسانههای حکومتی، مانند عصر ایران و تریبون اقتصاد، ادعا میکنند که نرخ بیکاری به زیر ۱۰ درصد رسیده است، اما این آمارها با واقعیتهای اقتصادی همخوانی ندارند. یک کارشناس اقتصادی در گفتوگو با صدای آمریکا تخمین زده که نرخ واقعی بیکاری ممکن است تا ۴۵ درصد باشد، با حدود ۲۲ میلیون نفر بیکار. این اختلاف ناشی از تعریف محدود دولت از "بیکار" است که تنها افرادی را شامل میشود که بهطور فعال به دنبال کار هستند. میلیونها نفر، بهویژه جوانان و زنان، به دلیل ناامیدی از یافتن شغل، از بازار کار خارج شدهاند و در آمارها بهعنوان "غیرفعال" ثبت میشوند. این دستکاری آماری تلاشی برای پنهان کردن عمق بحران از افکار عمومی است.[۱۲][۱۳][۱۴]
غیرفعال شدن نیروی کار
برخی از گزارشها نشان میدهند که ۶۰ درصد از جمعیت در سن اشتغال ایران «غیرفعال» هستند، به این معنا که نه شاغلاند و نه به دنبال کار میگردند. این پدیده بهویژه در میان جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال و زنان مشهود است. برای مثال، بسیاری از جوانان پس از ماهها جستجوی ناموفق برای کار، به فعالیتهای غیررسمی، مانند دستفروشی یا کار در اقتصاد زیرزمینی، روی میآورند. زنان نیز، به دلیل موانع فرهنگی و نبود حمایتهای اجتماعی، اغلب از مشارکت در نیروی کار منصرف میشوند. این غیرفعال شدن نهتنها نرخ بیکاری را بهصورت مصنوعی پایین نشان میدهد، بلکه نشاندهنده سطح بالای ناامیدی و انزوای اقتصادی در جامعه است.[۱۵][۱۶]
نابودی فرصتهای شغلی
تحلیلهای مستقل نشان میدهند که در سالهای اخیر ۱.۳ میلیون شغل در ایران از بین رفته است، با وجود ادعاهای رژیم مبنی بر کاهش بیکاری. این تخریب شغلی نتیجه ترکیبی از سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، تحریمهای بینالمللی، و فساد گسترده است. بخشهای کلیدی مانند صنعت، کشاورزی، و خدمات بیشترین آسیب را دیدهاند. برای مثال، کاهش سرمایهگذاری در بخش کشاورزی به دلیل کمبود بودجه و زیرساخت، فرصتهای شغلی در مناطق روستایی را نابود کرده است. در مناطق محروم، مانند کردستان و سیستان و بلوچستان، نبود فرصتهای شغلی با تبعیض سیستماتیک همراه شده و به بیکاری گسترده منجر شده است.[۱۷][۱۸][۱۹]
تناقضات آماری و اعترافات داخلی
حتی برخی منابع حکومتی، مانند مرکز پژوهشهای مجلس، بهطور غیرمستقیم به عمق بحران اعتراف کردهاند. این مرکز در گزارشی اعلام کرده که بیکاری همچنان «نگرانکننده و بحرانزاست»، در حالی که آمارهای رسمی این واقعیت را کمرنگ میکنند. رسانههایی مانند تجارت نیوز نیز به ناهمخوانی مهارتها با نیازهای بازار کار اشاره کردهاند، که نشاندهنده ضعف برنامهریزی اقتصادی رژیم است. این تناقضات نشان میدهد که حتی در درون ساختار حکومتی، آگاهی از ناکارآمدی سیاستها وجود دارد، اما تلاش برای حفظ وجهه سیاسی مانع از اقدام مؤثر شده است.[۲۰][۲۱][۲۲]
تأثیرات بیکاری بر گروههای خاص
بیکاری در ایران بهطور نامتناسبی گروههای خاصی از جامعه را تحت تأثیر قرار داده است، از جمله جوانان، زنان، و فارغالتحصیلان دانشگاهی. این نابرابریها بحران اقتصادی را تشدید کرده و به افزایش تنشهای اجتماعی و سیاسی منجر شدهاند.
بیکاری جوانان
نرخ بیکاری جوانان در ایران، بهویژه در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال، بیش از ۳۰ درصد است که دو برابر میانگین جهانی است. گزارشها نشان میدهند که جوانان در صدر فهرست بیکاران قرار دارند. نبود فرصتهای شغلی متناسب با مهارتهای آنها، همراه با اقتصاد راکد، به ناامیدی گسترده منجر شده است. بسیاری از جوانان به مشاغل غیررسمی، مانند رانندگی در پلتفرمهای آنلاین یا دستفروشی، روی آوردهاند که درآمد ناپایدار و شرایط کاری نامناسبی دارند. این وضعیت به افزایش خشم و سرخوردگی نسبت به رژیم منجر شده است. گزارشها حاکی از آن است که جوانان بیکار نیروی محرکه اعتراضات سراسری، مانند اعتراضات ۱۴۰۱، بودهاند. این گروه، که آینده کشور را نمایندگی میکند، هیچ چشماندازی برای پیشرفت نمیبیند و این ناامیدی خطر ناآرامیهای بیشتر را افزایش داده است.[۲۳][۲۴][۱۴]
بیکاری زنان
زنان در ایران با موانع ساختاری و فرهنگی متعددی در بازار کار مواجهاند. گزارشها نشان میدهند که نرخ اشتغال مردان حدود پنج برابر زنان است و نرخ بیکاری زنان جوان در سالهای اخیر بهطور چشمگیری افزایش یافته است. سیاستهای تبعیضآمیز رژیم، از جمله محدودیتهای قانونی بر مشاغل خاص و نبود مرخصی زایمان مناسب، به حاشیهراندن زنان از نیروی کار منجر شده است. برای مثال، در بخشهایی مانند آموزش و بهداشت، که بهطور سنتی فرصتهایی برای زنان فراهم میکردند، کاهش بودجه به بیکاری گسترده منجر شده است. زنان همچنین با فشارهای اجتماعی، مانند مسئولیتهای خانوادگی، مواجهاند که مشارکت آنها در نیروی کار را محدود میکند. این نابرابری جنسیتی پتانسیل اقتصادی کشور را کاهش داده و به افزایش فقر در میان خانوادههای زنسرپرست منجر شده است.[۱۶][۱۷][۲۵]
فارغالتحصیلان دانشگاهی
فارغالتحصیلان دانشگاهی، که انتظار میرفت موتور محرکه توسعه اقتصادی باشند، با بحران بیکاری مواجهاند. گزارشها نشان میدهند که بیش از ۴۰ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار هستند. این معضل نتیجه ناهمخوانی مهارتهای آموختهشده در دانشگاهها با نیازهای بازار کار است. نظام آموزشی ایران، که اغلب برنامههای درسی قدیمی و غیرعملی ارائه میدهد، نیروی کار را برای مشاغل مدرن آماده نمیکند. بسیاری از فارغالتحصیلان به مشاغل غیرمرتبط، مانند کارگری یا فروشندگی، روی میآورند یا به مهاجرت فکر میکنند. در بخش سلامت، برای مثال، پرستاران با بیکاری و شرایط کاری نامناسب مواجهاند که به ترک خدمت و مهاجرت به کشورهای حاشیه خلیج فارس منجر شده است. این پدیده، که به "فرار مغزها" معروف است، سرمایه انسانی ایران را تضعیف کرده و توسعه بلندمدت کشور را به خطر انداخته است.[۱۸][۲۰][۲۶]
مناطق محروم و اقلیتها
مناطق محروم، مانند کردستان و سیستان و بلوچستان، با نرخ بیکاری بهمراتب بالاتری نسبت به میانگین کشوری مواجهاند. گزارش آزادی بیان نشان میدهد که تبعیض سیستماتیک علیه اقلیتهای قومی، همراه با نبود سرمایهگذاری در زیرساختها، به بیکاری گسترده در این مناطق منجر شده است. برای مثال، در کردستان، نبود کارخانهها و فرصتهای اقتصادی به مهاجرت جوانان به شهرهای بزرگ یا کشورهای همسایه منجر شده است. این وضعیت نابرابری منطقهای را تشدید کرده و به تنشهای قومی و سیاسی دامن زده است.[۱۹][۲۷]
علل ریشهای بحران بیکاری
بحران بیکاری در ایران نتیجه ترکیبی از عوامل ساختاری، سیاسی، و اقتصادی است که همگی به سیاستها و فلسفه وجودی جمهوری اسلامی بازمیگردند. این بخش به بررسی عمیق این علل میپردازد.
سوءمدیریت اقتصادی
اقتصاد ایران تحت تأثیر سوءمدیریت گسترده، فساد، و اولویتبندی منافع سیاسی قرار دارد. بودجههای کلان صرف پروژههای نظامی، تبلیغاتی، و نهادهای وابسته به رژیم، مانند سپاه پاسداران، میشوند، در حالی که سرمایهگذاری در زیرساختها و ایجاد شغل به شدت محدود است. گزارشها نشان میدهند که این سوءمدیریت به کاهش تولید ناخالص داخلی، افزایش تورم، و کاهش قدرت خرید مردم منجر شده است. برای مثال، کاهش بودجه بخشهای تولیدی، مانند کشاورزی و صنعت، فرصتهای شغلی در این حوزهها را نابود کرده است. در مقابل، رژیم به پروژههای نمایشی، مانند ساخت سدهای غیرضروری، اولویت داده که تأثیر محدودی بر اشتغال دارند.[۱۲][۲۱][۲۳]
تحریمها و انزوای بینالمللی
تحریمهای بینالمللی، که نتیجه سیاستهای خارجی تهاجمی رژیم است، اقتصاد ایران را فلج کردهاند. گزارشها در این زمینه ثابت میکند که تحریمها جریان سرمایهگذاری خارجی را متوقف کرده و بخشهای کلیدی مانند نفت و گاز را تضعیف کردهاند. کاهش درآمدهای نفتی به کاهش بودجه عمومی و در نتیجه کاهش فرصتهای شغلی منجر شده است. علاوه بر این، انزوای بینالمللی مانع از دسترسی به فناوریهای جدید و بازارهای جهانی شده است. این وضعیت بهویژه در بخش فناوری اطلاعات، که پتانسیل ایجاد مشاغل جدید را دارد، مشهود است.[۱۲][۲۴]
فساد و رانتخواری
فساد سیستمی در ساختار حکومتی یکی از موانع اصلی توسعه اقتصادی است. گزارشها بیانگر آن است که رانتخواری و تخصیص منابع به نهادهای وابسته به رژیم، مانند بنیادهای خیریه و شرکتهای وابسته به سپاه، فرصتهای شغلی را از بخش خصوصی سلب کرده است. برای مثال، در بخش مسکن، پروژههای بزرگ به شرکتهای وابسته به رژیم واگذار میشوند، در حالی که بخش خصوصی با موانع مالیاتی و بوروکراتیک مواجه است. این وضعیت در مناطق محروم، مانند کردستان، به بیکاری و فقر گسترده منجر شده است.[۲۵][۲۷]
ناکارآمدی نظام آموزشی
نظام آموزشی ایران با نیازهای بازار کار همخوانی ندارد. بر اساس گزارشها ۴۰ درصد از مهارتهای موجود در ایران نیازمند بهروزرسانی هستند، اما رژیم هیچ برنامه جامعی برای اصلاح نظام آموزشی ارائه نداده است. دانشگاهها تعداد زیادی فارغالتحصیل تولید میکنند، اما برنامههای درسی اغلب قدیمی و غیرمرتبط با نیازهای اقتصادی است. برای مثال، در رشتههای مهندسی، که تقاضای بالایی در بازار جهانی دارند، آموزشها بهروز نیستند و فارغالتحصیلان برای رقابت در بازار کار آماده نمیشوند. این ناکارآمدی به بیکاری گسترده در میان تحصیلکردگان منجر شده است.[۲۲][۲۸]
ضعف بخش خصوصی
بخش خصوصی در ایران تحت فشار قوانین دستوپاگیر، مالیاتهای سنگین، و رقابت ناعادلانه با نهادهای حکومتی قرار دارد. نبود حمایت از استارتاپها و کسبوکارهای کوچک، فرصتهای شغلی در بخشهای نوآورانه را محدود کرده است. در مقابل، نهادهای وابسته به رژیم از امتیازات ویژهای برخوردارند که به ناکارآمدی اقتصادی منجر شده است. این وضعیت بهویژه در بخش فناوری اطلاعات، که میتوانست مشاغل زیادی ایجاد کند، مشهود است.[۲۹]
پیامدهای اجتماعی و سیاسی
بیکاری گسترده در ایران پیامدهای عمیقی فراتر از اقتصاد دارد و به مشکلات اجتماعی و سیاسی دامن زده است.
افزایش فقر و نابرابری
بیکاری به افزایش فقر و نابرابری در ایران منجر شده است. میلیونها خانواده به دلیل نبود درآمد پایدار در شرایط اقتصادی وخیمی به سر میبرند. این وضعیت در مناطق حاشیهای و قومیتی، مانند کردستان و سیستان و بلوچستان، تشدید شده است، جایی که نبود فرصتهای شغلی با تبعیض سیستماتیک همراه است. فقر گسترده به کاهش کیفیت زندگی، افزایش جرم، و مشکلات اجتماعی مانند اعتیاد منجر شده است. برای مثال، در شهرهای حاشیهای، کودکان کار و زبالهگردی به پدیدههای رایج تبدیل شدهاند.[۳۰][۳۱]
خطر ناآرامی اجتماعی
بیکاری گسترده، بهویژه در میان جوانان، خطر ناآرامی اجتماعی را افزایش داده است. گزارش مجاهدین خلق ایران نشان میدهد که رژیم از طغیان اجتماعی ناشی از نارضایتی اقتصادی وحشت دارد. اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که عمدتاً توسط جوانان بیکار و سرخورده هدایت شدند، نشاندهنده ارتباط مستقیم بین بیکاری و نارضایتی سیاسی است. این اعتراضات نهتنها خواستار اصلاحات اقتصادی، بلکه تغییر بنیادین در ساختار حکومتی بودند.[۲۴][۳۲]
مهاجرت و فرار مغزها
بیکاری و نبود چشمانداز اقتصادی به افزایش مهاجرت، بهویژه در میان جوانان تحصیلکرده، منجر شده است. در بخش سلامت، پرستاران به دلیل بیکاری و شرایط کاری نامناسب به کشورهای حاشیه خلیج فارس مهاجرت میکنند. این پدیده، که به "فرار مغزها" معروف است، سرمایه انسانی ایران را کاهش داده و توسعه بلندمدت کشور را به خطر انداخته است. برای مثال، در بخش فناوری اطلاعات، مهندسان ایرانی به دلیل نبود فرصتهای شغلی به کشورهای غربی مهاجرت میکنند.[۲۶][۳۳]
تأثیر بر سلامت روان
بیکاری طولانیمدت به مشکلات روانی، از جمله افسردگی و اضطراب، در میان نیروی کار منجر شده است. گزارشهای مستقل این واقعیت را برجسته میکنند که جوانان بیکار، بهویژه زنان و فارغالتحصیلان دانشگاهی، با احساس بیارزشی و ناامیدی مواجهاند. نبود خدمات رواندرمانی و حمایتهای اجتماعی این مشکلات را تشدید کرده است. به عنوان مثال، در شهرهای بزرگ، افزایش خودکشی در میان جوانان بیکار گزارش شده است.[۹][۳۴]
منابع
- ↑ علت افت نرخ بیکاری در ایران، غیرفعال شدن میلیونها جوان - سایت دویچهوله
- ↑ کاهش اشتغال و افزایش نرخ بیکاری در ایران - سایت بیبیسی
- ↑ یک کارشناس اقتصادی: آمار واقعی بیکاران کشور«۲۲ میلیون نفر» و نرخ بیکاری «۴۵ درصد» است - سایت صدای آمریکا
- ↑ بلوم، دیوید. (۲۰۱۸). اقتصاد سیاسی ایران: از انقلاب تا امروز. انتشارات دانشگاه پرینستون.
- ↑ آکموغلو، دارون و رابینسون، جیمز. (۲۰۱۲). چرا ملتها شکست میخورند: خاستگاه قدرت، رفاه و فقر. انتشارات کراون
- ↑ دولت رئیسی آمارها را دستکاری میکند تا از «موفقیت اقتصادی» خبر دهد - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۶۰ درصد جمعیت در سن اشتغال ایران «غیرفعال» است - سایت رادیو زمانه
- ↑ کینز، جان مینارد. (۱۹۳۶). نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول. انتشارات مکمیلان.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ سن، آمارتیا. (۱۹۹۹). توسعه به مثابه آزادی. انتشارات دانشگاه آکسفورد.
- ↑ ادعای کاهش نرخ بیکاری ایران بهرغم نابودی ۱.۳ میلیون شغل - سایت دویچهوله
- ↑ بحران بیکاری در ایران و بازی با اعداد - سایت ایران آزادی
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ بحرانهای جمهوری اسلامی؛ بنبست در سیاست خارجی و فروپاشی اقتصادی - سایت ایران گلوبال
- ↑ نرخ بیکاری جوانان ایران دو برابر نرخ بیکاری در جهان - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ یک روزنامه اقتصادی؛ دولت در مورد نرخ بیکاری اطلاعات غلط میدهد - سایت صدای آمریکا
- ↑ جوانان در صدر فهرست بیکاران در ایران هستند - صدای آمریکا
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ رشد چشمگیر نرخ بیکاری زنان جوان در ایران - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ نرخ اشتغال مردان در ایران حدود پنج برابر زنان است - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ بحران بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران - سایت اوپندیتا
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ جمهوری اسلامی عامل اصلی بیکاری و فقر در کردستان - سایت آزادی بیان
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ بحران بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها در ایران - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ جمهوری اسلامی ایران قدرت حل معضل بیکاری را ندارد! - سایت حزب توده ایران
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ بحران بیکاری یکی از مهم ترین مسائل جامعه است - سایت حکومتی تجارت نیوز
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ جمهوری اسلامی ایران قدرت حل معضل بیکاری را ندارد! - سایت صدای مردم
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ بحران بیکاری و وحشت از طغیان اجتماعی - سایت مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ رشد آمار بیکاری دستاورد منحصر به فرد رژیم آخوندی - سایت همبستگی
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ بحران جدی در نظام سلامت کشور، ترک خدمت و بیکاری پرستاران - سایت ایران آزادی
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ بحران بیکاری و فقر در ایران نتیجه مستقیم حاکمیت جمهوری اسلامی است - سایت آزادی و عدالت
- ↑ اشتغال و بیکاری - سایت کوپر
- ↑ نرخ بیکاری چیست؟ اثرات اقتصادی بیکاری در ایران سایت مالی پارس
- ↑ در ایران چند نفر بیکارند؟ - سایت رادیو زمانه
- ↑ پشتپرده نرخ بیکاری تکرقمی مشخص شد - سایت حکومتی تریبون اقتصاد
- ↑ بحران مرگبار بیکاری در ایران - سایت سیمای آزادی
- ↑ شوک به فارغالتحصیلان دانشگاهی؛ جیک و بوک بیکاران در ایران اعلام شد - سایت کبنا نیوز
- ↑ استیگلیتز، جوزف. (۲۰۰۲). جهانیسازی و نارضایتیهای آن. انتشارات نورتون.