تمامیت ارضی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
صفحه‌ی نخست سند نهایی هلسینکی۱۹۷۵
صفحه‌ی نخست سند نهایی هلسینکی۱۹۷۵

تمامیت ارضی؛ یا یکپارچگی سرزمینی (Territorial Integrity) یکی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل معاصر است که بر اساس آن، دولت‌ها حق دارند قلمرو سرزمینی خود را در برابر هرگونه تجاوز، اشغال یا تجزیه حفظ کنند. این اصل ارتباط تنگاتنگی با مفهوم حاکمیت دولت دارد و اساساً به معنای آن است که مرزهای یک کشور مصون هستند و سایر دولت‌ها نباید با توسل به زور یا تهدید به آن، این مرزها را نقض کرده یا بخشی از قلمرو آن را جدا کنند. [۱] منشور ملل متحد، به ویژه در ماده ۲ (بند ۴)، دولت‌ها را از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر دولتی منع می‌کند. [۱] این اصل در اسناد مهم دیگری مانند سند نهایی هلسینکی (۱۹۵۷) [۲] [۳] نیز مورد تأکید قرار گرفته است که در آن، کشورهای شرکت‌کننده متعهد به احترام به تمامیت ارضی یکدیگر و همچنین مصونیت مرزها شدند؛ اصلی که برای حفظ ثبات و امنیت در اروپا، به ویژه در دوران جنگ سرد، حیاتی بود.[۴] با این حال، اصل تمامیت ارضی گاهی با اصل دیگری در حقوق بین‌الملل، یعنی حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، در تنش قرار می‌گیرد.[۱] [۵] در حالی که حق تعیین سرنوشت به مردمان اجازه می‌دهد تا وضعیت سیاسی خود را آزادانه تعیین کنند، اعمال این حق، به ویژه در قالب جدایی‌طلبی، می‌تواند مستقیماً اصل تمامیت ارضی دولت موجود را به چالش بکشد. [۵] حقوق بین‌الملل عموماً تمایل به حفظ مرزهای موجود دارد، اما بحث در مورد چگونگی تعادل میان این دو اصل ادامه دارد. علاوه بر این، ادعاهای مردمان بومی برای خودمختاری و حقوق سرزمینی نیز چالش‌های جدیدی را در برابر تفسیر سنتی تمامیت ارضی دولت-ملت‌ها ایجاد کرده است، هرچند استدلال می‌شود که این حقوق لزوماً به معنای تهدید یکپارچگی سرزمینی دولت نیست. [۶]

مفهوم تمامیت ارضی

تمامیت ارضی (Territorial Integrity) یکی از اصول محوری حقوق بین‌الملل عمومی و سنگ بنای نظام مدرن دولت-ملت‌هاست. این اصل به حق بنیادین هر دولت برای حفظ قلمرو و مرزهای خود در برابر تجاوز خارجی و تجزیه اشاره دارد و تضمین می‌کند که هیچ دولتی نمی‌تواند به طور قانونی قلمرو دولت دیگری را با استفاده از زور یا تهدید به زور تصرف کند یا تغییر دهد. [۷] تمامیت ارضی ارتباطی ناگسستنی با مفهوم حاکمیت دولت دارد؛ حاکمیت سرزمینی به این معناست که دولت بر قلمرو خود دارای اختیارات انحصاری است و تمامیت ارضی، بُعد فیزیکی و حفاظتی این حاکمیت را تشکیل می‌دهد. [۱] اهمیت این اصل به حدی است که در اسناد بنیادین جامعه بین‌المللی، از جمله منشور ملل متحد، به صراحت مورد شناسایی و تأکید قرار گرفته است.

بحران قره‌باغ
بحران قره‌باغ

نقش تمامیت ارضی در صلح و امنیت جهانی

تمامیت ارضی به‌عنوان یکی از ستون‌های اصلی صلح و امنیت بین‌المللی شناخته می‌شود. احترام به این اصل از بروز منازعات سرزمینی و جنگ‌های بین‌دولتی جلوگیری می‌کند. سازمان‌هایی مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) بر اهمیت این اصل در حل‌وفصل منازعات تأکید دارند. [۴] بااین‌حال، نقض مکرر این اصل در منازعات معاصر، مانند جنگ اوکراین یا مناقشه قره‌باغ، نشان‌دهنده محدودیت‌های اجرایی آن است. [۱]

علاوه بر این، جهانی‌شدن و ظهور بازیگران غیردولتی، مانند سازمان‌های تروریستی یا شرکت‌های چندملیتی، چالش‌های جدیدی برای این اصل ایجاد کرده‌اند. این بازیگران می‌توانند از طریق اقدامات غیرمستقیم، مانند جنگ سایبری یا بهره‌برداری اقتصادی، تمامیت ارضی دولت‌ها را تضعیف کنند. [۵]

مبانی حقوقی تمامیت ارضی

مهم‌ترین مبنای حقوقی اصل تمامیت ارضی در حقوق بین‌الملل معاصر، منشور ملل متحد است. ماده ۲، بند ۴ منشور به وضوح بیان می‌دارد: «کلیه اعضا در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری، یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد، خودداری خواهند نمود.» [۱] [۷] این ماده نه تنها استفاده از زور، بلکه تهدید به استفاده از آن را نیز ممنوع می‌کند و هدف اصلی آن حفظ صلح و امنیت بین‌المللی از طریق محافظت از واحدهای سیاسی موجود (دولت‌ها) و قلمرو آن‌هاست. [۷]

این اصل همچنین در توسعه حقوق بین‌الملل عرفی نقش داشته و در اسناد و رویه‌های بین‌المللی متعددی بازتاب یافته است. یکی از برجسته‌ترین این اسناد، اعلامیه اصول حقوق بین‌الملل مربوط به روابط دوستانه و همکاری میان دولت‌ها مطابق با منشور ملل متحد (مصوب 1970 مجمع عمومی) است که بر تعهد دولت‌ها به خودداری از اقداماتی که تمامیت ارضی یا وحدت سیاسی دولت‌های دیگر را هدف قرار می‌دهد، تأکید می‌کند. [۱]

تمامیت ارضی در بستر امنیت منطقه‌ای: سند نهایی هلسینکی

اهمیت تمامیت ارضی فراتر از منشور ملل متحد، در ترتیبات امنیت منطقه‌ای نیز برجسته شده است. سند نهایی کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا (CSCE) که در سال ۱۹۷۵ در هلسینکی به امضا رسید، نمونه بارزی از این امر است. این سند که در اوج جنگ سرد و با هدف کاهش تنش‌ها میان بلوک شرق و غرب تدوین شد، شامل ده اصل راهنما برای روابط میان کشورهای شرکت‌کننده بود. دو اصل کلیدی در این میان، «تمامیت ارضی دولت‌ها» و «مصونیت مرزها» بودند. کشورهای امضاکننده متعهد شدند که به تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند و مرزهای موجود در اروپا را که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود، غیرقابل تعرض بدانند و از هرگونه اقدام برای تصرف یا غصب قلمرو دیگران خودداری کنند. اگرچه این اصول نتوانستند به طور کامل از بروز مناقشات مرزی و سرزمینی در دوران پس از جنگ سرد جلوگیری کنند (مانند فروپاشی یوگسلاوی یا بحران اوکراین)، ولی همچنان به عنوان چارچوبی مهم برای امنیت و ثبات در اروپا و فراتر از آن تلقی می‌شوند. [۴]

شبه جزیره‌ی کریمه
شبه جزیره‌ی کریمه

چالش‌های تمامیت ارضی در عمل

یکی از چالش‌های اصلی تمامیت ارضی، مداخلات خارجی است. اشغال سرزمین یک دولت توسط دولت دیگر، مانند الحاق کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، نمونه‌ای آشکار از نقض این اصل است. [۱] چنین اقداماتی نه‌تنها حاکمیت دولت قربانی را تضعیف می‌کنند، بلکه به بی‌ثباتی منطقه‌ای و جهانی منجر می‌شوند. علاوه بر این، مداخلات غیرمستقیم، مانند حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب یا تغییر رژیم، نیز می‌توانند تمامیت ارضی را به خطر اندازند. [۴]

تنش میان تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت

یکی از پیچیده‌ترین چالش‌ها در حقوق بین‌الملل، مدیریت تنش میان اصل تمامیت ارضی و اصل حق تعیین سرنوشت ملت‌ها (Self-determination) است. [۱] [۵] حق تعیین سرنوشت، که آن هم در منشور ملل متحد و میثاق‌های بین‌المللی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده، به «ملت‌ها» (Peoples) حق می‌دهد که آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین کرده و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را دنبال کنند [3]. [۵]

با این حال، زمانی که گروهی در داخل یک دولت موجود ادعای حق تعیین سرنوشت می‌کند و این ادعا به شکل تمایل برای جدایی (Secession) و تشکیل یک دولت مستقل جدید بروز می‌یابد، تعارض مستقیمی با اصل تمامیت ارضی آن دولت ایجاد می‌شود [۳، ۴]. [۵] [۷] حقوق بین‌الملل در این زمینه موضع واحد و روشنی ندارد. عموماً پذیرفته شده است که حق تعیین سرنوشت در وهله اول به معنای «تعیین سرنوشت داخلی» است، یعنی حق مشارکت در حکومت و حفظ هویت فرهنگی در چارچوب دولت موجود. [۱] جدایی به عنوان آخرین راه حل و تنها در شرایط استثنایی (مانند اشغال خارجی یا نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر علیه یک گروه مشخص) ممکن است مشروعیت یابد، اما جامعه بین‌المللی و رویه دولت‌ها عموماً تمایل شدیدی به حفظ مرزهای موجود و تمامیت ارضی دولت‌ها دارند تا از بی‌ثباتی و درگیری جلوگیری شود [۱، ۴]. [۱] [۷]

بسیاری از صاحب‌نظران و همچنین اسناد بین‌المللی نوظهور مانند اعلامیه سازمان ملل در مورد حقوق مردمان بومی (2007)، استدلال می‌کنند که اعمال حق تعیین سرنوشت توسط مردمان بومی لزوماً به معنای جدایی‌طلبی یا به خطر انداختن تمامیت ارضی دولت نیست. بلکه می‌تواند شامل ترتیبات متنوعی برای خودمختاری، مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها، و به رسمیت شناختن نظام‌های حقوقی و حکومتی سنتی آنان در چارچوب دولت موجود باشد. [۶] یافتن راه‌هایی برای تطبیق و آشتی دادن میان حاکمیت دولت، تمامیت ارضی آن، و حقوق جمعی و سرزمینی مردمان بومی، یکی از حوزه‌های پویا و در حال تحول در حقوق بین‌الملل و سیاست داخلی بسیاری از کشورهاست. [۶]

ایران و تمامیت ارضی

در تاریخ معاصر ایران، چند چالش عمده و بحث‌برانگیز مرتبط با موضوع «یکپارچگی سرزمینی» یا تمامیت ارضی وجود داشته است که در مواردی به جدا شدن بخش‌هایی از سرزمین ایران، یا اشغال نظامی و یا استقلال یک کشور کاملا جدید منجر شد. هم‌چنین مواردی از قراردادهای سیاسی در سال‌های اخیر چالش‌هایی در بحث تمامیت ارضی را دامن زده است.

۱- جدا شدن آرارات کوچک و دامنه‌های شرقی آن و الحاق به ترکیه در زمان حکومت رضا خان:

پهلوی اول در توافقنامه‌ی مرزی سال ۱۳۱۰خورشیدی - ۱۹۳۲ میلادی در تهران (مشهور به پروتکل تهران) رضا خان این اقدام را به عنوان اقدامی برای کاهش تنش و برقراری پیوند مستحکم دوستی با ترکیه‌ی مصطفی کمال پاشا، آتاتورک، توجیه کرد. [۸] [۹] [۱۰] [۱۱]

۲- اشغال نظامی ایران توسط قوای متفقین در شهریور ۱۳۲۰:

گرایش رضا خان به روابط نزدیک با آلمان نازی، باعث نگرانی متفقین بود؛ ضعف جدی دستگاه دیپلماسی کار را به جایی رساند که در سوم شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ آگوست ۱۹۴۱) نیروهای انگلیسی از جنوب و نیروهای شوروی از شمال به ایران حمله کردند. ارتش رضا خان که تنها برای سرکوب‌گری مخالفت‌های داخلی نقش ایفا کرده بود، بدون هیچ مقاومتی تنها در چند ساعت تسلیم شد. رضا خان با یک تلگراف از وزارت خارجه‌ی انگلستان از سلطنت خلع شده و تاج و تخت به پسرش داده شد. شوروی در شمال و انگلستان در جنوب ایران مستقر شده و چند ماه پس از اشغال در دی‌ماه ۱۳۲۰ (ژانویه ۱۹۴۲) با امضای پیمانی، حضور هر تعداد نیروی نظامی مورد نیاز توسط انگلستان و شوروی در ایران تا پایان جنگ با آلمان، قانونی شد؛ هم‌چنین دولت ایران متعهد شد که تمام راه‌ها و وسایل ارتباطی کشوری را (شامل راه‌ آهن، رودخانه‌ها، فرودگاه‌ها، بندرها، لوله‌های نفت، تأسیسات تلگراف و تلفن و بی‌سیم) برای هر میزانی از استفاده در اختیار متفقین قرار دهد.[۱۲] [۱۳] [۱۴]

۳- جدا شدن بحرین و جزایر آن و استقلال کشور جدید:

بخش‌هایی از خاک قسمت شرقی شبه جزیره عربستان و جزایر نزدیک به آن که از دوره‌ی هخامنشیان تحت حاکمیت ایران بود، به دلیل نفوذ تاریخی انگلستان در صحنه‌ی سیاسی ایران، به مرور تحت الحمایه‌ی بریتانیا قرار گرفت. نهایتا با تسلیم محمدرضا شاه در برابر فشارهای بین‌المللی، طی فرایندهای جهانی و منطقه‌ای که از سال‌ ۱۳۴۷ آغاز شده بود، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۹ و با تصویب قطعنامه‌ی ۲۷۸ شورای امنیت،‌ استقلال بحرین به رسمیت شناخته شد؛ بحرین در ۲۴ مرداد ۱۳۵۰ (۱۵ آگوست ۱۹۷۱) استقلال خود را رسما اعلام کرد و حکومت شاهنشاهی ایران نیز اولین کشوری بود که این استقلال را تنها ساعتی پس از آن به رسمیت شناخت. محمدرضا پهلوی این اقدام را به عنوان گامی دیپلماتیک برای کاهش تنش با کشورهای عربی توجیه کرد. [۱۵] [۱۶] [۱۷]

دعوت رسمی خمینی از ارتش عراق به شورش
دعوت رسمی از ارتش عراق به شورش-درج در کیهان۳۰فروردین۵۹
۴- جنگ ایران و عراق:

تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، خمینی تلاش خود برای «صدور انقلاب اسلامی» را آغاز کرد [۱۸] و عراق با ۶۰٪ جمعیت شیعه، اولین هدف او بود. دخالت‌های آشکار و پنهان و پیام‌ها و دعوت خمینی از نهادهای نظامی (ارتش) و مردم عراق به شورش و انقلاب، [۱۹] پایه‌گذار آغاز بحران سیاسی و دیپلماتیک شد که با حمله‌ی هوایی ارتش عراق به فرودگاه مهرآباد در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، صورت یک جنگ تمام عیار به خود گرفت و به طولانی‌ترین جنگ متعارف و کلاسیک در قرن بیستم تبدیل شد. سازمان مجاهدین خلق ایران پس از آغاز جنگ در جبهه‌ها به مقابله با تجاوز عراق پرداختند؛ اما پس از عقب نشینی نیروی متجاوز به پشت مرزهای بین‌المللی و اعلام آمادگی برای صلح و پرداخت خسارت، ادامه‌ی جنگ را «ضد میهنی» دانستند. خمینی در این میان برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی و سرکوب هر گونه مخالفت سیاسی در درون کشور، تمامی راه‌های صلح را رد کرد و به جنگ ادامه داد. فرمانده وقت سپاه پاسداران در این‌باره چنین گفت:

«...خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، با جنگ بود توانستیم ضدانقلاب داخل رو سرکوب کنیم، گروهکها رو سرکوب کنیم.» [۲۰]

این جنگ خانمان‌سوز پس از ۸ سال هنگامی پایان یافت که خمینی تهدید سرنگونی تمام عیار را از جانب مقاومت ایران احساس کرد. خمینی قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت را پس از یک سال از صدور آن، بدون هیچ توضیحی و تنها با تشبیه آن به «نوشیدن جام زهر» پذیرفت؛ آن هم در حالی که همین قطعنامه را پیشتر رد کرده بود. سرتیپ پاسدار محمد اسماعیل کوثری (عضو سپاه پاسداران و نماینده‌ی ۴ دوره‌ی مجلس) در این‌باره گفته است که مدت کوتاهی پیش از پذیرش جام زهر، ‌مجاهدین خلق عملیاتی مقدماتی برای تسخیر تهران انجام داده و شهر مهران را تسخیر کردند. ما مجبور به پذیرش آتش‌بس شدیم تا حرکت بعدی را خنثی کنیم. [۲۱]

۵- رژیم حقوقی دریای خزر:
انواع تقسیم مرز دریایی در خزر

پس از عهدنامه‌های مشهور ترکمانچای و گلستان، به دفعات قراردادهایی برای تعیین وضعیت حقوقی دریای خزر میان ایران و روسیه-شوروی تنظیم و امضا شد؛ اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تقسیم آن به جمهوری‌های تازه استقلال یافته، عملا تمامی قراردادهای پیشین منقضی شد. عهدنامه‌ی رژیم حقوقی دریای خزر در پنجمین اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای خزر (کاسپین) در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ خورشیدی (۱۲ آگوست ۲۰۱۸) به امضای آذربایجان، ایران، ترکمنستان، روسیه و قزاقستان رسید. اگرچه هنوز در این عهدنامه‌ هم بحث روشنی از تقسیم دقیق این دریا وجود ندارد، اما مقامات سیاسی [۲۲] و نظامی [۲۳] رژیم جمهوری اسلامی ادعای حاکمیت ۲۰ درصدی بر این دریا می‌کنند. این درحالی است که منابع دیگر با رد ادعاهای مقامات رژیم ایران، این مقدار را ۱۳ درصد می‌دانند. [۲۴]

منابع:

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ Nußberger, A. (2015). Territorial Integrity. Heidelberg Journal of International Law (ZaöRV), 75(1), 7-26
  2. سند نهایی هلسینکی ۱۹۷۵ - متن فارسی
  3. CONFERENCE ON SECURITY AND CO-OPERATION IN EUROPE FINAL ACT HELSINKI 1975
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ Commission on Security and Cooperation in Europe (CSCE). Territorial Integrity
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ Princeton Encyclopedia of Self-Determination (PESD). Territorial Integrity
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ Joffe, P. (n.d.). Indigenous Peoples, Self-Determination and Territorial Integrity. Assembly of First Nations (AFN)
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ Vidmar, J. (2019). Territorial Integrity and Political Independence. Oxford Public International Law (OPIL)
  8. Atabaki, T. (2006). Iran and the First World War: Battleground of the Great Powers. I.B. Tauris.
  9. Ghods, M. R. (1989). Iran in the Twentieth Century: A Political History. Lynne Rienner Publishers
  10. زرگری‌نژاد، غ. (1390). تاریخ روابط ایران و ترکیه در دوره پهلوی. انتشارات دانشگاه تهران.
  11. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه ایران، پروتکل تهران (1932)
  12. Abrahamian, E. (2008). A History of Modern Iran. Cambridge University Press
  13. Katouzian, H. (2003). Iranian History and Politics. Routledge
  14. Atabaki, T. (2006). Iran and the First World War: Battleground of the Great Powers. I.B. Tauris
  15. Milani, A. (2011). The Shah. Palgrave Macmillan
  16. Alvandi, R. (2014). Nixon, Kissinger, and the Shah: The United States and Iran in the Cold War. Oxford University Press
  17. رمضانی، ر. (1355). سیاست خارجی ایران در خلیج فارس. انتشارات سروش
  18. روزنامه‌ی کیهان؛ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۵۷
  19. روزنامه کیهان- شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۵۹
  20. اعتراف جواد منصوری: به بهانه جنگ مخالفان سرکوب شدند.
  21. روزنامه جوان-۱۹ تیر۱۳۸۷
  22. سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی: ایران حاکمیت کامل بر سهم ۲۰ درصدی خود در دریای خزر دارد
  23. دریادار سیاری: ۲۰ درصد خزر را تحت کنترل داریم
  24. روزنامه‌ی همشهری ۱۷ و ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱