رضا شهپرنیا
رضا شهپرنیا | |
---|---|
زادروز | ۱۳۷۸ کرمانشاه |
درگذشت | ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ کرمانشاه |
علت مرگ | شلیک مستقیم نیروهای حکومتی به قلب و اعضای بدن |
آرامگاه | آرامستان بریموند کرمانشاه |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | مردم کرمانشاه و ایران |
رضا شهپرنیا، (زاده ۲ فروردین ۱۳۷۸، کرمانشاه – درگذشته ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، کرمانشاه) جوان ۲۳ سالهای بود که در جریان اعتراضات سراسری در یکی از خیابانهای شهر کرمانشاه توسط شلیک مستقیم مأموران سرکوبگر جان خود را از دست داد. رضا شهپرنیا مورد اصابت یک گلوله جنگی و ۲۰۰ گلوله ساچمهای قرار گرفته بود. نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی در صدد بودند تا با فشار آوردن به خانوادهی رضا شهپرنیا، او را بهعنوان شهید دستگاه حکومتی معرفی کرده و اینطور وانمود کنند که رضا شهپرنیا با شلیک گروهای مخالف جمهوری اسلامی کشته شده است. مراسم خاکسپاری رضا شهپرنیا پس از ۳ روز، در روز پنجشنبه ۳۱ شهریورماه، در قطعه ۱۰۶ آرمستان بهشت زهرای کرمانشاه که اهالی به آن آرامستان بریموند میگویند، تحت شرایط امنیتی شدید برگزار شد. خانواده شهپرنیا را تهدید کرده بودند که مراسم باید در سکوت و بدون حضور مردم برگزار شود. پدر رضا شهپرنیا در مراسم چهلم پسرش گفت: به رضا گفتم در شلوغیها نرو، گفت بابا این چه حرفی است میزنی، مهسا هم یک دانه بود، تا خون ریخته نشود انقلابی شکل نمیگیرد.
زندگینامه
مادر رضا شهپرنیا در گفتوگویی با ایران وایر، خلاصهای از زندگی پسرش و ماجرای کشته شدن و خاکسپاری او را شرح داده است.
رضا شهپرنیا در دوم فروردین ۱۳۷۸، همراه با خواهر دوقلویش در شهر کرمانشاه متولد شد. پس پایان سربازیاش در سال گذشته، نتوانست کار مناسبی گیر بیاورد و به مدت یکی دو ماه در یک فروشگاه مشغول کار شد، اما بهخاطر اینکه حقوق آن خیلی پایین بود از آن کار بیرون آمد. پس از آن فرم استخدام برای خیلی از جاها پر کرد و به دنبال کار بود ولی هیچ کاری پیدا نکرد. رضا شهپرنیا دارای مدرک دیپلم در رشتهی علوم انسانی بود و با اینکه دانشگاه نرفته بود، میخواست امتحان کنکور بدهد. او از اطلاعات عمومی بالایی برخوردار بود و علاقهی زیادی به تاریخ داشت. رضا شهپرنیا، هم حافظ قرآن و هم کشتیگیر بود.[۱]
مادر به دنبال پسرش
مادر رضا شهپرنیا در ۲۹ شهریور، وقتی میبیند تا ۹ شب از پسرش خبری نیست، به مناطقی که اعتراضات در آنجا جریان داشت میروند و رضا را پیدا نمیکنند. با دوستان رضا تماس میگیرد که آنها هم هیچ اطلاعی از او نداشتند. سپس به نیروی انتظامی جنب مسجد جامع میروند که نیروی انتظامی هم مادر رضا و همراهانش را به کلانتری ۲۲ بهمن نزدیک چهارراه نوبهار ارجاع میدهند. کلانتری ۲۲ بهمن هم به خانواده رضا شهپرنیا میگویند که امشب کسی کشته و یا زخمی نشده است. مادر رضا میگوید که آن شب به ما دروغ گفتند چون هم پسر من را کشته بودند و هم خانم مینو مجیدی... سپس به بیسمارستان طالقانی که مجروحان را به آنجا میبرند، سر میزنند که آنجا هم رضا را پیدا نمیکنند. از بیمارستان به سپاه نبی اکرم و بعدش ستاد نیروی انتظامی و پلیس امنیت اخلاقی و تا ساعت ۳ بامداد همه جا را میگردند، اما از رضا اثری پیدا نمیکنند. روز بعد با دایی رضا شهپرنیا تماس میگیرند که برای شناسایی جسد برود. رضا را با پیکری که ۲۰۰ گلوله ساچمهای خورده بود، پیدا میکنند که بدون اجازه خانواده، او را کالبدشکافی کرده و سینهاش را شکافته بودند.[۱]
نحوه جانباختن
رضا شهپرنیا در روز سهشنبه ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات سراسری در یکی از خیابانهای کرمانشاه، توسط مأموران سرکوبگر مورد اصابت یک گلوله و ۲۰۰ گلوله ساچمهای قرار گرفت و جان خود را از دست داد. نهادهای حکومتی به خانوادهی این جانباخته هیچ جوابی ندادند و از آنها تعهد گرفتهاند که خبر کشته شدن فرزندشان را رسانهای نکنند.[۲]
نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی در صدد بودند تا با فشار آوردن به خانوادهی رضا شهپرنیا، او را بهعنوان شهید دستگاه حکومتی معرفی کرده و اینطور وانمود کنند که رضا شهپرنیا با شلیک گروهای مخالف جمهوری اسلامی کشته شده است.[۳]
گواهی فوت
در گواهی فوت رضا شهپرنیا، علت فوت برخورد اجسام سخت یا تیز قید شده بود، اما در جواز دفن صادرشده از طرف پزشک قانونی، ۳ علت برای فوت رضا ذکر کرده بودند: شوک خونریزی، آسیب ریه و قلب و کبد، اصابت جسم پرتابهای مدور یعنی ساچمه[۱]
مراسم خاکسپاری
مراسم خاکسپاری رضا شهپرنیا پس از ۳ روز، در روز پنجشنبه ۳۱ شهریورماه ۱۴۰۱، در قطعه ۱۰۶ آرمستان بهشت زهرای کرمانشاه که اهالی به آن آرامستان بریموند میگویند، تحت شرایط امنیتی شدید برگزار شد.[۳]
مراسم چهلم
روز جمعه ۶ آبان مراسم چهلم رضا شهپرنیا بر سر مزارش با شرکت بسیاری از مردم کرمانشاه برگزار شد. مادر رضا شهپرنیا میگوید که مردم آمده بودند و شعار میدادند. لباس شخصیهای زیادی اطرافمان را گرفته بودند و فشار میآوردند که زودتر مراسم را تمام کنیم. ما هم مراسم را نصفهونیمه تمام کردیم تا کسی آسیب نبیند و مثل رضا شود. مادر رضا شهپرنیا را مورد سؤال قرار میدهند که آیا شکایت کردهاید؟ او میگوید:
«نه، از کی به کی شکایت کنم؟ از پلیس قاتل به پلیس قاتل؟!»[۱]
در این مراسم پدر رضا شهپرنیا در سخنرانی خود گفت:
«به رضا گفتم در شلوغیها نرو، گفت بابا این چه حرفی است میزنی، مهسا هم یک دانه بود، تا خون ریخته نشود انقلابی شکل نمیگیرد.»[۴]