سهراب شهیدثالث

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سهراب شهید ثالث
سهراب شهید ثالث.jpg
زادروزمتولد ۷ تیرماه ۱۳۲۲تهران
تهران
درگذشتدرگذشت ۱۰ تیرماه ۱۳۷۷ شکاگو
شیکاگو
علت مرگسرطان
ملیتایرانی
پیشهکارگردان، فیلمنامه‌نویس، مترجم، و تدوین‌گر سینما

سهراب شهید‌ثالث، (متولد ۷ تیر ۱۳۲۲تهران - درگذشت ۱۰ تیر ۱۳۷۷ شیکاگو) کارگردان، فیلمنامه‌نویس، مترجم، و تدوین‌گر سینما که یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران است.[۱]

سهراب شهیدثالث، کارگردانی، در رشته‌ی سینما از "مدرسه‌ی پروفسور کراس" است. فیلم‌های طبیعت بی‌جان و یک اتفاق ساده ساخته این کارگردان برنده جوایز بین‌المللی شده‌اند. او نزدیک به ۲۰ فیلم کوتاه ساخت که هرگز اکران نشدند. از او تنها فیلم طبیعت بی‌جان در جمهوری اسلامی از تلویزیون پخش شد که البته یک صحنه‌ی کلیدی از آن حذف گردید.

سهراب شهید‌ثالث، در دهم تیرماه سال (۱۳۷۷) بر اثر بیماری سرطان کبد در شیکاگو، دیده از جهان فرو‌بست.[۲]

زندگی‌نامه

سهراب شهید‌ثالث کارگردان، فیلمنامه‌نویس، مترجم، و تدوین‌گر سینما بود که در ۷ تیرماه سال ۱۳۲۲ در تهران به دنیا آمد و به عنوان یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران و از بنیان‌گذاران کانون سینماگران پیشرو بود.

سهراب شهید‌ثالث، کارگردان هم‌دوره و هم‌عصر ناصر تقوایی، علی حاتمی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، پرویز کیمیاوی، مسعود کیمیایی و عباس کیارستمی بود. فیلم‌سازی را در این دوران شروع کرد و در مسیری متفاوت از حاتمی، مهرجویی، تقوایی و بیضایی حرکت کرد و سبک کار خاص خود را داشت. سهراب شهید‌ثالث در اندکی بیش از نیم‌قرن، ۲۲ فیلم کوتاه و بلند مستند و دوازده فیلم سینمایی ساخت. دست کم دو فیلم نخست که در ایران ساخت؛ در شمار آثار ماندگار سینمای ایران است.

در سال‌های نوجوانی او خلاقیت خود را با نوشتن و اجرای چند نمایشنامه به همراه دوستانش نشان‌داد. در سال ۱۳۴۲ ایران را به مقصد وین به منظور تحصیل در رشته سینما ترک کرد و در مدرسه کارگردانی و بازیگری پروفسور کراوس وین مشغول به تحصیل شد اما تحصیلات او به علت تشخیص نشانه‌های بیماری سل در وی قطع شد. در میانه درمان او به پاریس رفت تا تحصیلات سینمایی خود را در مدرسه کنسرواتوار مستقل سینمای فرانسه ادامه دهد. وی سال ۱۳۴۸ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد.

آغاز کار هنری

شهید‌ثالث در این دوران چندین فیلم مستند با موضوع رقص‌های محلی در میان اقوام مختلف ایران ساخت. شهید‌ثالث در دوران اقامتش در ایران دو فیلم «یک اتفاق ساده» (۱۳۵۲) و «طبیعت بی‌جان» (۱۳۵۳) را ساخت که هر دو بخاطر نگاه واقع‌گرایانه اجتماعی و سبک سینمایی نوآور و تجربه‌گرایانه برنده جوایز معتبر بین‌المللی شدند. همچنین چندین مستند کوتاه در مورد شرایط ناگوار طبقه کارگر در ایران ساخت که مضامین انتقادی پنهان در آنها به مذاق مسئولان خوش نیامد و نهایتاً مجبور به ترک کشور شد.

با اقامت در آلمان از سال ۱۳۵۳ وی شروع به تولید مستندهایی برای رسانه‌های آلمانی کرد که این فیلم‌ها برای وی شهرت بین‌المللی بیشتری به ارمغان آورد. شهید ثالث فیلم‌های «در غربت» (۱۳۵۴)، «قرنطینه» (۱۳۵۵)، «زمان بلوغ» (۱۳۵۵)، «آخرین تابستان گرابه» (۱۳۵۹) و «یک زندگی، چخوف» (۱۳۶۰) و … را در زمان اقامتش در آلمان ساخت. اداره مهاجرت محل اقامت او در آلمان چندبار خواست اورا از آلمان اخراج کند و در گذرنامه او مهری زدند با متن «اجازه اقامت جایگزین اجازه کار نیست». شهید‌ثالث دلگیر شده و از آلمان به چکسلواکی نقل مکان کرد. او از نظر سیاسی، چپگرا و از اعضای حزب توده ایران بود.

شهید‌ثالث که به تعبیر خودش چخوف برایش «مسئله‌ای است شخصی و خصوصی» و نمی‌تواند خود را از زیر بار اثرات فرهنگی دیدگاه‌های او خلاص کند، گفته‌است: «من فیلم‌هایم را از زاویه نگاه یک نظاره‌گر می‌سازم و با این روش اجازه می‌دهم مخاطبانم خودشان به قضاوت بنشینند.»[۱]

سهراب شهیدثالث

سبک

حدود دو دهه از مرگ سهراب شهید‌ثالث می‌گذرد اما هنوز جایگاه واقعی او در سینمای ایران مشخص نشده است در حالی که او تأثیرات بسیاری در رشد سینما در ایران داشته است.

سهراب شهید‌ثالث در برخورد با چگونگی تصویرکردن واقعی سبک خاصی دارد. او در نشان دادن زندگی انسانهای حاشیه‌نشین در روستاها و شهرستان‌ها با کش‌دادن زمان و تأکید روی طمأنینه و صدا که تماما در صحنه ضبط می‌شود تلاش می‌کند تنهایی و ملال آن‌ها را به نمایش بگذارد.

او حدود ۲۰ فیلم کوتاه ساخت که هرگز به اکران گذاشته نشدند. در تلویزیون جمهوری اسلامی تنها دو فیلم طبیعت بی‌جان از وی به نمایش درآمد که البته یکی از مهمترین صحنه‌های آن یعنی پناه بردن مرد سوزن‌بان به میکده از آن حذف شده است.[۳]

آثار سهراب شهیدثالث

فیلم کوتاه قفس ۱۳۴۸

گزارشی از مراسم ذکر و سماع دراویش در کردستان (بزم درویشان ۱۳۴۸) = مهاباد

تعمیر آثار باستانی تخت جمشید ۱۳۴۸(رستاخیز) مستند تصاویری از خرابه‌های تخت جمشید و مرمت و بازسازی بخش‌هایی از آن

رقص‌های تربت جام (۱۳۴۸) مستند نمایش رقص سنتی و محلی تربت‌جام توسط رقصندگان حرفه‌ای وزارت فرهنگ و هنر

رقص بجنوردی (۱۳۴۸) مستند گروهی از مردان و زنان رقص سنتی و محلی بجنورد را به نمایش می‌گذارند

رقص‌های محلی ترکمن (۱۳۴۸) اجرای رقص‌های سنتی و محلی ترکمن توسط مردان

آیا…؟ (۱۳۵۰، فیلم کوتاه)

سیاه و سفید (۱۳۵۱) فیلم کوتاه برنده جایزه ویژه جشنواره لس آنجلس و جایزه ویژه جشنواره سانفرانسیسکو

یک اتفاق ساده (۱۳۵۲) جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین، جایزه منتقدان بین‌المللی جشنواره جهانی فیلم تهران

طبیعت بی‌جان (۱۳۵۳) جایزه خرس نقره‌ای، جایزه فیپرشی، جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین

در غربت (۱۳۵۴) جایزه فیپرشی، جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین

وقت بلوغ (زمان بلوغ) (۱۹۷۶)

خاطرات یک عاشق (۱۹۷۷) یادداشت‌های روزانه یک عاشق

تعطیلات طولانی لوته ایزنر (۱۹۷۸، ۱۶ میلی‌متری)

نظم/ همه چیز روبراه است (۱۹۷۹، نامزد جایزه هوگو طلایی از جشنواره شیکاگو)

آخرین تابستان گرابه (۱۹۸۰، ۱۶ میلی‌متری / برنده جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، به علاوه پنج هزار مارک و برنده جایزه بهترین فیلم تلویزیونی)

آنتون پ. چخوف: یک زندگی (۱۹۸۱ ، ۱۶ میلی‌متری)

اوتوپیا (۱۹۸۲ ، برنده جایزه آکادمی هنرهای تجسمی به عنوان بهترین فیلم سال)

گیرنده ناشناس (۱۹۸۳–۱۹۸۲ ، ۱۶ میلی‌متری)

هانس، نوجوانی از آلمان (۱۹۸۳)   

درخت بید (۱۹۸۴)   

فرزندخوانده ویرانگر (۱۹۸۵)

گل‌های سرخ برای آفریقا (۱۹۹۱)

درگذشت سهراب شهید ثالث

وی چند سال پیش از مرگش به آمریکا رفت و در شیکاگو اقامت نمود و از آن پس فیلمی نساخت. او در دهم تیرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر بیماری سرطان کبد در شیکاگو درگذشت. آیدین آغداشلو نیز سال‌ها قبل در مراسم بزرگداشت این فیلم‌ساز گفته بود: «سهراب، مردم‌گریزی بود که مردم را دوست داشت. او می‌دانست کجا ایستاده و چه می‌کند.» آغداشلو مطرح کرد: «پنج مقاله دربارهٔ او نوشتم و بیم داشتم که از یاد برود و بعدها مطمئن شدم که از یاد نخواهد رفت. سهراب همیشه در کارهایش حدیث نفس می‌کند. او از شعار، سانتی‌مانتالیزم و احساسات‌گرایی بسیار نفرت داشت و هر چیز نحیف و پیش پاافتاده‌ای او را رنج می‌داد. او مهر سرشاری نسبت به هر موجودی داشت که در معرض مخاطره قرار می‌گیرد. او مردم‌گریزی بود که هرگز مردم را تحقیر نکرد. سهراب شهید‌ثالث رفقای اندکی داشت و معتقد بود که تناقض هر هنرمند از طریق اثرش حل می‌شود. سهراب بی‌جایگزین بود و شیوه‌اش را در دورانش کسی تکثیر نکرد. حرف تلخی به کسی نمی‌زد و با کسی تندی نمی‌کرد. انسان شریفی به تمام معنا بود و وقتی سهراب درگذشت، جهان جای تنگ‌تری شد.» مجله اینترنتی ستاره[۱]

منبع