سون یات سن
سون یات سِن، (Sun Yat-sen) (زادهی ۱۲ نوامبر ۱۸۶۶ درگذشته ۱۲ مارس ۱۹۴۲)، پزشک انقلابی، نویسنده، فیلسوف و رهبر حزب کومینتانگ در زمان سرنگونی پادشاهی چینگ آخرین امپراتوری جین بود.[۱]
سون یات سن که از او به عنوان پدر چین مدرن یاد می کنند، رهبر انقلاب ۱۹۱۲ این کشور بود که در نهایت به پایان دو هزار سال نظام امپراتوری و استقرار نظام جمهوری در چین انجامید.
سون یات سن در سالهای ۱۹۱۱-۱۹۱۲ نخستین رهبر جمهوری چین و در سالهای ۱۹۲۳-۱۹۲۵ رئیس جمهور بلامنازع این کشور بود.
سون یات سن در ۱۲ نوامبر ۱۸۶۶ در خانواده ای فقیر در ایالت گوآنگدونگ -واقع در جنوب چین- بدنیا آمد. برادر سون یات سن -که سالها به عنوان کارگر در جزایر هاوایی خدمت می کرد- یات سن را در ۱۸۷۹ به آنجا برد. او در مدرسه آمریکایی هاوایی تحصیل کرد و در آنجا برای نخستین بار با آرا و اندیشه های غربی آشنا شد.
یات سن به دلیل نگرانی برادرش از مسیحی شدن او، در ۱۸۸۳ به زادگاهش برگردانده شد. یکسال بعد، او توسط یکی از مبلغان مسیحی آمریکایی، غسل تعمید داده شد و به مسیحیت گروید.
همزمان او به مدرسهای بریتانیایی در هنگکنگ رفت. سون یات سن در ۱۸۸۶ در مدرسه عالی پزشکی گوانگجو ثبت نام کرد. او در سال ۱۸۹۲ در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. او از وضعیت سیاسی موجود در چین به شدت ناراضی بود. سیل ورود استعمارگران به چین برای کسب امتیازات مختلف، دولت این کشور را در تنگنای جدی قرار داده بود. تحقیر چین در برابر دولتهای قدرتمند غربی، ملیگرایان را برای براندازی نظام سلطنتی مصممتر ساخته بود.
سون یات سن در سال ۱۸۹۴ یک تشکل سیاسی ضد حکومتی به نام انجمن اخوت در هاوایی ایجاد کرد. این تشکیلات به مرور زمان، موجب گسترش مبارزات مخفی و زیرزمینی علیه حاکمیت وقت چین گردید.
در سال ۱۸۹۴ جنگ ژاپن و چین آغاز شد. چینی ها به دلیل بیکفایتی فرماندهان، سوء مدیریت، تجهیزات ناکافی و قدیمی مغلوب ارتش مجهز و کارآزمودهی ژاپن شدند. سون یات سن با مشاهده شرایط موجود، به هنگ کنگ رفت و شورش علیه دولت مرکزی چین را آغاز کرد. این قیام با شکست مواجه شد. سون یات سن دستگیر و به ۱۶سال تبعید محکوم گردید.
او در ۱۸۹۶ به لندن رفت و به مدت هشت ماه در موزه بریتانیا به مطالعه پرداخت. وی سپس از طریق کانادا، به ژاپن رفت (اوت ۱۸۹۷). یات سن در آنجا با فردی به نام میازاکی تورازو آشنا شد. تورازو، سون یات سن را با سیاستمداران و سرمایهداران بانفوذ ژاپنی آشنا کرد. پشتیبانی سیاسی و مالی آنها، یات سن را در رسیدن به اهدافش یاری کرد.
همزمان چینی های دیگری نیز به عرصه مبارزه علیه حکومت چین وارد شدند. مشهورترین آنها لیانگ شیائو نام داشت که در سال ۱۸۹۸ به ژاپن گریخته و در آنجا از طریق تاسیس روزنامه، علیه نظام وقت چین تبلیغ می کرد. سون یات سن به تدریج تشکل های سیاسی مختلفی برای دانشجویان چینی در اروپا ایجاد کرد. او در سال ۱۹۰۴ تشکیلاتی تحت عنوان انجمن اتحاد در توکیو تشکیل داد و مبارزات علیه حکومت چین را سازمانیافتهتر نمود.
به تدریج مشکلات زیادی برای سون یات سن پدید آمد. بخش بزرگی از این مشکلات ناشی از فشارهای دول خارجی بود. در ۱۹۰۷ دولت ژاپن از یات سن خواست که فوراً خاک این کشور را ترک نماید. او سپس در هندو چین فرانسه (ویتنام) اقامت گزید اما مدتی بعد به دلیل فشارهای دولت فرانسه، ناچار به ترک آنجا گردید.
در سال ۱۹۱۱ دولت چین در پی ملی کردن خطوط راه آهن برآمد. این مسئله باعث نادیده گرفتن منافع مالکان محلی میشد که اکنون بایستی بخشی از املاک خود را در اختیار دولت قرار میدادند. این اقدام حکومت باعث وقوع شورشی در ایالت سیچوآن گردید. در اکتبر همان سال یک گروه انقلابی محلی در منطقه ووهان به پا خاسته و با بهرهگیری از ضعف دولت مرکزی، اختیار نهادهای دولتی را بدست گرفتند.
این رویداد باعث بازگشت سون یات سن به کشور شد. او اینک می دانست که شرایط برای به ثمر رسیدن انقلاب مهیاست. یات سن با یکی از وزرای امپراتوری -یوآن شیکای- گفت و گو کرد. آن دو با یکدیگر معاملهای کردند که اگر شیکای بتواند نیروهای انقلابی را در رسیدن به پایتخت و سرنگونی رژیم یاری کند، او (شیکای) رهبر بعدی چین خواهد بود. در ۱۲ فوریه ۱۹۱۲ امپراتور خردسال چین -پو یی- از سلطنت کنارهگیری کرد و دو روز بعد، یوآن شیکای به رهبری چین برگزیده شد.
بلافاصله پس از به ثمر رسیدن انقلاب، یات سن اقدام به ایجاد تشکلی سیاسی به نام حزب ملیگرایان چینی (کومینتانگ) نمود. این وضعیت به ایجاد دشمنی میان سون یات سن و یوان شیکای انجامید. یات سن که عملاً قدرتی نداشت، به ژاپن گریخت. یات سن به تدریج دچار مشکل شد. او که تلاش می کرد همچون یک رهبر خداگونه پرستیده شود، تمامی گروه های انقلابی را به ادای سوگند وفاداری نسبت به خود مجبور نمود. همچنین برای جلب حمایت ژاپنیها، وعدهی دادن امتیازات مهم به آنها را مطرح کرد.
اعتراضات مداوم از جانب اقشار مختلف اجتماعی، شیکای را تسلیم کرد. او در ژوئن ۱۹۱۶ درگذشت. سون یات سن که از دستیابی به قدرت ناتوان مانده بود، دولت خودخواندهی خودش را در کانتون تاسیس کرد. او که نسبت به کمک ژاپن و دولتهای غربی ناامید شده بود، به شوروی روی آورد. در سالهای ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ دیپلماتهای روس با سون یات سن دیدار کردند.
حاصل این دیدار، بستن پیمان تفاهم میان طرفین بود که به موجب آن، شوروی قبول کرد که نظام کمونیستی در چین موفق نخواهد بود؛ لذا، در پی تقویت احزاب سوسیالیستی چینی برنخواهد آمد. متعاقب این رویداد، حزب کمونیست چین رسماً اعلام کرد که با کومینتانگ متحد خواهد شد.
سون یات سن با الگوگیری از حزب کمونیست شوروی، کومینتانگ را به طرز کارآمدی سازماندهی نمود. او حتی یکی از دستیارانش به نام چیان کای چک، را مامور ایجاد یک آکادمی نظامی و تجهیز نیروهای تحت فرمانش به سبک و سیاق ارتش سرخ کرد. یات سن نتوانست نتیجهی اقداماتش را ببیند. او در مارس ۱۹۲۵ بر اثر سرطان درگذشت. تابوت او را در ۱۹۲۹ به آرامگاهی بزرگ در نانجینگ منتقل نمودند.[۱]
گاهشمار زندگی سون یات سن
سون یات سن، در ۱۲ نوامبر ۱۸۶۶ در خانوادهای بسیار فقیر و کشاورز در دهکدهای از توابع شهر کانتون در استان کواندونگ در جنوب شرقی چین به دنیا آمد. وی تا ۶سالگی در کنار خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در ۱۰سالگی در مدرسهی روستای خود ثبت نام نمود.[۲]
برادر سون یات سن به نام «سون مِه» بدلیل فقر خانواده برای کار به آمریکا مهاجرت کرده بود و در آن کشور فرد ثروتمندی شده بود. سون یات سِن در سال ۱۸۷۸ و در ۱۳سالگی با کمک برادرش به هونولولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آنجا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال ۱۸۸۳برادرش از ترس مسیحی شدن وی، او را به چین بازگرداند.
سون یات سن پس از بازگشت به چین برای ادامهی تحصیل به هنگکنگ رفت و تا سال ۱۸۹۶ در دانشکدهی پزشکی، زیر نظر مسیونرهای مسیحی درس خواند و در سال ۱۸۹۲ به عنوان پزشک عمومی فارغالتحصیل شد و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار گردید. او میخواست از این طریق، بیماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسیر او را تغییر داد. سون یات سِن با توجه به پیشینهی آشناییاش با مسیحیت و تحصیل در دانشکدهای متعلق به مسیحیان، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر فرهنگ غرب و افکار جمهوریخواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجاتدهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگ و امپریالیسم غرب افتاد.
دکتر سون یات سِن در۲۰ سالگی به توصیهی خانواده با یکی از هم روستاییانش به نام لو موجِن (Lu Muzhen)، ازدواج کرد و از وی صاحب یک پسر و دو دختر شد. وی سپس در سال ۱۹۱۵میلادی، بدون این که همسر سابقش را طلاق دهد، با سونگ چینگ لینگ، دختر یکی از متمولین مسیحی شانگهای ازدواج نمود. ارتباط سون با پدر همسرش چارلز سونگ، تأثیر فوقالعادهای در زندگی سیاسی وی داشت. کشورهای غربی نیز در طول دوران مبارزات سون یات سِن، از وی به شدت حمایت میکردند. چون انتظار داشتند با روی کار آمدن سون یات سِن مسیحی در چین، زمینه برای گسترش دموکراسی و ارزشهای غربی و آیین مسیحیت در این کشور فراهم خواهد شد.
پس از درگذشت وی، حزب کومین تانگ و حزب کمونیست هردو ادعای میراث داری سون را داشتند. سونگ چینگ لینگ (Soong Ching Ling) بیوه ی وی از کمونیستها در برابر چیانگ کایشِک-شوهر خواهرش- طرفداری کرد و به همین جهت پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال۱۹۴۹ تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۱، وی به معاونت ریاست جمهوری برگزیده شد. حتی کمی پیش از فوتش به عنوان رییس جمهور افتخاری این کشور نیز منصوب گردید.
سون یات سن به این نتیجه رسیده بود که امپراتوری چینگ تمایلی به استفاده از دانش غرب برای توسعهی کشور چین ندارد، لذا کار پزشکی را کنار گذاشت و به دنبال ایجاد اصلاحات و تغییرات اجتماعی در چین از طریق انقلاب پرداخت. در سال ۱۸۹۱ وی با چند نفر از انقلابیون چینی در هنگکنگ آشنا شد و با همفکری آنان در صدد ساقط کردن امپراتوری چینگ برآمد. سون یات سن به همراه چند نفر از همفکرانش که با سیستم حکومتی غرب آشنایی داشتند، در سال ۱۸۹۴نامهای به نایبالسلطنهی چینگ نوشته و در آن پیشنهاداتی برای ایجاد اصلاحات در کشور برای مدرنسازی سیستم حکومت مطرح کرد. وی حتی شخصا برای طرح این پیشنهادات به تیُن جین سفر کرد ولی اجازهی ملاقات به او داده نشد. پس از این جریان او تنها راه چاره را برپایی انقلاب تشخیص داد. برای زمینهسازی انقلاب، چین را به مقصد هاوایی ترک کرد و در آنجا با همکاری برخی از چینیهای مقیم، «انجمن احیای چین (Revive China Society) را تأسیس کرد که هدف آن ایجاد انقلاب در چین بود. اعضای این انجمن عمدتا از چینیهای خارج از کشور، به ویژه اقشار پایین جامعه بودند. همزمان با تشکیل این انجمن در هاوایی، شاخهای از آن در هنگکنگ تحت عنوان «انجمن ادبی فورِن» (Furen Literary Society) آغاز به کار کرد که ریاست آن بر عهدهی ایونگ کووی (Yeung Kui) و دبیر کل آن سون یات سِن بود. این انجمن فعالیت خود را تحت عنوان شرکتی به نام«چیان خِنگ» که در سال ۱۸۹۴ در کانتون تاسیس شده بود ادامه میدادند. در پوشش این شرکت وی به هاوائی رفت و از چینیهای جمهوریخواه مقیم هاوائی مقداری کمک مالی جمع کرد و با آن پول، صد صندوق اسلحه از قاچاقچیان هنگکنگ خرید و با برچسب مصالح ساختمانی به کانتون وارد کرد. پلیس از این فعالیتها آگاه و اسلحهها را کشف کرد. در نتیجه، سون یات سِن برای جلوگیری از دستگیر شدن به شانگهای فرار کرد ولی سه تن از مسولان مالی این شرکت دستگیر و اعدام و خود شرکت هم منحل شد. پلیس اسنادی را از این شرکت کشف کرد که ثابت میکرد سون یات سِن از محرکین اصلی توطئه علیه امپراتوری چین بوده است. در نتیجه برای سر دکتر یکصد هزار دلار هنگگنگ جایزه تعیین کردند ولی وی موفق شد بازحمت فراوان با یک کشتی ایرلندی از شانگهای به انگلستان فرار کند.
سون یات سن در اروپا
سون یات سن، به مدت یکماه در منزل دکتر کانتلی (James Kantlie) که در زمان تحصیل وی در هنگکنگ رئیس دانشکده طب بوده واینک جزو پزشکان سلطنتی کاخ باکینگهام بود، مخفی شد. ولی ماموران سفارت چین او را در کافهای در لندن شناسائی و با حیله وترفند او را به عمارتی در اطراف «وست مینستر» کشانده و دستگیر و بیهوش و به سفارت چین منتقل کردند. قرار بود که سه هفتهی دیگر او را مجدادا بیهوش و تحت نظارت وابستهی نظامی سفارت چین و در داخل یک جعبهی چوبی با یک کشتی چینی به یکی از بنادر این کشور منتقل کنند.
موضوع به مطبوعات کشانده شد و مردم در هاید پارک لندن میتینگی برگزار و خواستار آزادی او از سفارت چین شدند. با انتشار مقالهای در روزنامهی تایمز لندن به قلم ماکسیم گورکی نویسندهی مشهور روس در این خصوص، کار به مجلس عوام کشید تا بالاخره وزارت خارجه و دولت انگلیس بهرغم عدم تمایل به خراب کردن روابط خود با چین، مجبور شدند در قضیه دخالت كرده و در نهایت سفارت چین پس از سه هفته توقیف «سون یات سِن» در سفارت، ناگزیر او را به پلیس لندن تحویل داد.
در اثر انعکاس این حادثه در رسانهها، سون در سرتاسر اروپا مشهور شد و روزنامهها هر هفته مقالاتی از او در نشریات لندن و پاریس و برلین و بروکسل چاپ میکردند. صدها دانشجوی چینی در سوربن و پاریس و آکادمی نظامی پوتسدام، با افکار آزادیخواهانه و انقلابی او آشنا شدند. او در این اوضاع با محافل مختلف اجتماعی سیاسی لندن مراوده پیدا کرد. برخی هم معتقدند که سون یات سِن هنگام اقامت در لندن با لژهای مخفی تشکیلات«فراماسونری» مرتبط شده و به عضویت آن در آمده است.
وی در سال۱۸۹۷، به مدت سه ماه به بروکسل رفت و برنامهی «انجمن اخوت» را که در بسیاری از کشورهای آسیائی و آفریقائی شعبه داشت و یکی از هستههای اصلی نهضت آزادیخواهانهی این کشورها در آن زمان بود، مورد مطالعه و بررسی قرار داد. وی پس از سه ماه از بروکسل به فرانسه و آلمان رفت و با دانشجویان چینی جلساتی گذاشت و با آنها موضوع تأسیس«انجمن اخوت» در چین را مطرح ساخت. پس از آن وی مخفیانه از هامبورگ با کشتی و با اسم مستعار به بندر شانگهای رفت وبرای شش ماه بهطور ناشناس در آنجا زندگی کرد. او با همكاری دوستان قدیمی که محرمانه به دیدارش میرفتند «انجمن اخوت» را تشکیل داد، و با تشکیلات دانشجویان چینی در اروپا مرتب ارتباط داشت. اوراق تبلیغاتی این انجمن که در چاپخانهی پدر زنش تکثیر میشدند، در سرتاسر چین منتشر و توزیع شدند. پلیس شهر نانکن شعبهی این انجمن مخفی را کشف کرد و نام«سون یات سِن» مجددا بر سر زبانها افتاد.
پلیس این بار برای یافتن او پانصدهزار دلار هنگکنگ جایزه تعیین كرد. دوباره شرایط زندگی در چین برای او خطرناک شد. لذا، ناگزیر با لباس مبدل و در قیافهی یک کشیش در شانگهای سوار کشتی شده و به آمریکا رفت. بعد از یکسال توقف و مطالعه وسخنرانی و تماس در شهرهای بزرگ آمریکا، به توکیو در ژاپن رفت و از این شهر «انجمن اخوت» چین را رهبری و مقدمات ائتلاف این تشکیلات با سایر انجمنهای مخفی چین که طرفدار جمهوریت بودند را فراهم ساخت.
آغاز جنگ ژاپن علیه چین
سال ۱۸۹۵میلادی، اولین جنگ ژاپن علیه چین آغاز و کشور چین شکست سختی را متحمل شد. در برخورد با این قضیه دو نظریه وجود داشت، گروهی معتقد بودند که دولت منچو میبایست از طریق مدرنسازی کشور جایگاه خود را بازیابد و معتقد بودند که سقوط رژیم منچو باعث هرج و مرج در کشور و نفوذ اجانب خواهد شد. گروه دیگر شامل افرادی مانند سون یات سِن، به دنبال ایجاد انقلاب و سقوط رژیم امپراتوری چینگ و جایگزین ساختن آن با رژیم جمهوری بودند و معتقد بودند رژیم کهنهی امپراتوری قابل اصلاح نیست، به ویژه اینکه نهضت اصلاحات سال ۱۸۹۸میلادی که به «اصلاحات صد روزه» معروف بود، به شکست انجامیده بود.
راهاندازی قیام و تبعید
در سال دوم تأسیس«انجمن احیای بیداری چین»، سون یات سِن نخستین قیام را علیه دولت چینگ در گوانگجو آغاز کرد که از هنگکنگ رهبری میشد. ولی این قیام سریعا لو رفت و با دستگیری ۷۰نفر از کادرهای قیام توسط نیروهای چینگ، قیام در همان آغاز سرکوب شد. با شکست قیام گوانگجو، سون یات سِن به صورت خود تبعیدی به ژاپن رفت و در آنجا با افراد و دیدگاههای مختلفی که با امپریالیسم غرب مخالف و بیشتر طرفدار پان آسیایی بودند، مانند میازاکی توتِن (Miyazaki Toten) آشنا شد و از کمک مالی این افراد برای پیشبرد اهداف انقلابی خود بهرهمند شد. وی در ۲۲اکتبر ۱۹۰۰، و ۵ سال پس از شکست شورش گوانگجو، قیام دیگری را در خویجو (Hui Zhou) سازماندهی کرد تا به گوانگجو حمله کند ولی این قیام هم به شکست منجر گردید. سون باز هم برای جمعآوری کمکهای مالی برای حزب انقلابیش و کسب حمایت از قیام مردم چین، بارها به ژاپن، اروپا، آمریکا و کانادا مسافرت کرد.
براساس قانون«اخراج چینی ها» که در سال۱۸۸۲ از سوی آمریکا تصویب شده بود، سون یات سِن برای سفر به ایالات متحدهی آمریکا با مشکلاتی مواجه بود، لذا سون برای یافتن راهحل قانونی جهت مسافرت به آمریکا به «انجمن آسمان و زمین» که تشکیلاتی قدیمی و به «سازمان همکاریهای سهگانه» نیز شهرت داشت متوسل شد ولی این تلاش هم به نتیجه نرسید و سون یات سِن پس از ورود به این کشور دستگیر و به مدت ۱۷روز زندانی شد. در نهایت با همکاری مقامات هاوایی وی توانست با دریافت کارت شناسایی هاوایی و اخذ شهروندی آمریکا این مشکل را حل نماید.
انقلاب و سون یات سن
سون یات سِن در سال۱۹۰۴، در ژاپن با انتشار دو کتاب تحت عناوین «حل مسألهی چین» و «سه اصل ملی» اصول سه گانهی انقلاب خود را تحت عنوان (تأسیس جمهوری، تقسیم عادلانهی زمین و برابری مردم) اعلام کرد. این اصول شامل مفاهیمی همچون ناسیونالیسم، دموکراسی و رفاه عمومی هم میشد. وی در۲۰ماه اوت سال ۱۹۰۵، با سایر گروههای انقلابی چینی در توکیو اتحادیهای تحت عنوان «لیگ متحد» (United League) برای حمایت از انقلاب چین تشکیل داد که هواداران این اتحادیه در سال ۱۹۰۶ بالغ بر ۹۳۶نفر میشد. وی در ژاپن با افراد مختلفی از جمله چیان کایچک که بعدها از یاران همیشگی وی شد، آشنا گردید.[۳]
با توسعهی فعالیتهای سون، محبوبیت وی نیز به فراتر از سرزمین چین رفته و به ویژه در جنوب شرق آسیا که تعدادی زیادی چینی در این منطقه زندگی میکردند، طرفداران زیادی پیدا کرد. وی در سفری به مالزی و سنگاپور با تاجران چینی مقیم این کشورها ملاقات و حمایت مالی آنان از انقلاب را به دست آورد.
قیام جنان گوان
در اول دسامبر ۱۹۰۷، بار دیگر سون یات سِن در جنان گوان ( Zhenanguan)، منطقهی مرزی میان استان یونَن و ویتنام، قیام تازهای علیه دولت چینگ آغاز کرد، ولی این قیام هم مانند حرکتهای پیشین پس از ۷ روز درگیری شدید سرکوب شد. در همین سال ۴ مورد قیام دیگر در مناطق مختلف سازماندهی شد که همگی یکی پس از دیگری سرکوب شدند.
به خاطر عدم موفقیت این قیامها، شخصیت و رهبری سون یات سِن تا حدودی زیر سوال رفت و برخی از عوامل درون تشکیلاتی در صدد برکناری وی از رهبری انقلاب برآمدند و در توکیو با صدور اطلاعیهای که در مطبوعات نیز منتشر گردید، او را متهم به سوء استفاده و بهرهبرداری شخصی از این قیامها کردند. در این مقطع انقلابیون به دو دستهی طرفدار و مخالف سون یات سِن تقسیم شدند. سون در سال ۱۹۱۰ در سنگاپور اقدام به تأسیس «کتابخانهی چین متحد» کرد ولی در همان سال ستاد و مقر تشکیلات انقلابیون برای کاهش تب ضد سون یات سِن، از سنگاپور به مالزی منتقل شد. در مالزی بود که سون و طرفدارانش نخستین روزنامهی انقلابی به زبان چینی را منتشر ساختند.
در سال ۱۹۱۰، در مالزی کنفرانسی برای حمایت از انقلاب چین تشکیل شد که در آن سون یات سِن از شرکتکنندگان و هواداران درخواست کمک مالی بیشتری کرد که مبلغ ۱۸۷هزار دلار هنگکنگ اعانه از سرتاسر مالزی جمعآوری شد. در۲۷ ماه آوریل۱۹۱۱، شورش دیگری در گوانگجو تحت عنوان «شورش تپه ی گل زرد» (Yellow Flower Revolt) علیه حکومت چینگ به وقوع پیوست که باز هم به شدت سرکوب و اغلب شرکتکنندگان در این شورش به قتل رسیدند.
متعاقب آن شورش دیگری در ۱۰ اکتبر ۱۹۱۱، این بار توسط نظامیان پادگانی در شهر ووچانگ (Wuchang) رخ داد که رهبری آن را لی یوان خونگ (Li Yuan Hong) فرمانده پادگان با شرکت سربازان و افسران این پادگان بر عهده داشت. با گسترش این شورش به سایر شهرها و حمایت مردم و سایر گروهها، بالاخره حکومت و سیستم دو هزار سالهی امپراتوری چین فروریخت و دولت چینگ سقوط کرد. اگرچه سون یات سِن که هنوز در خارج از کشور به سر میبرد، در این شورش نقشی نداشت، ولی به محض اطلاع یافتن از آن، فورا در ۲۱ دسامبر به چین بازگشت.
تأسیس جمهوری چین
با ورود سون یات سِن به چین، وی با ارسال نامهای به استانهای مختلف از رهبران آنها خواست نمایندگان خود را برای تصمیمگیری در مورد آیندهی کشور چین انتخاب و به نان جینگ اعزام نمایند. نمایندگان استانها و گروههای مختلف اجتماعی در تاریخ ۲۹ دسامبر۱۹۱۱، در نانجینگ گرد هم آمده و سون یات سِن را به عنوان «رییس جمهوری موقت» برگزیدند. براساس قانون اساسی موقتی که تدوین شد، دولت موقت جمهوری جدید چین شکل گرفت. علیرغم تلاشهای نا موفق سون یات سِن در ایجاد قیامهای مختلف، به وی لقب افتخاری بنیانگذار جمهوری خلق چین داده شد، چون او بود که با به راه انداختن حرکتهای انقلابی و دورهم جمع کردن مخالفان دولت چینگ، روح انقلاب را در میان گروههای مختلف اجتماعی زنده نگهداشته بود.
یوان شیکای
جمهوری چین، اگرچه در جنوب کشور مستقر شده بود، ولی شمال و پکن همچنان در اختیار دربار چینگ بود. لذا، سون یات سِن با آغاز مذاکره با یوان شیکای (Yuan Shikai)
نمایندهی نایبالسلطنهی دربار چینگ برای کنارهگیری رسمی و مسالمتآمیز از تاج و تخت و متحد شدن سرزمین چین تحت حکومت واحد جمهوری، وارد مذاکره شد. به یوان قول داده شد که اگر دربار را به پذیرش این پیشنهاد راضی نماید، ریاست دولت موقت به او سپرده خواهد شد. سرانجام، در ۱۲ فوریه ۱۹۱۲، با تلاش یوان شیکای، امپراتور پویی (Puyi)، آخرین امپراتور سلسلهی چینگ از سلطنت کنارهگیری کرد و سون یات سِن نیز طبق تعهد از ریاست جمهوری موقت چین کنار رفت و یوان در ۱۰ ماه مارس۱۹۱۲، در پکن به ریاستجمهوری موقت چین برگزیده شد و سون معاون رییسجمهور شد. انقلابیون اصرار داشتند تا پایتخت را به نانجینگ منتقل کنند، ولی یوان برای آنکه در بین هواخواهان سلطنت در استانهای شمالی باقی بماند و در حوزهی نفوذ حزب کومین تانگ در استانهای جنوبی قرار نگیرد، مقاومت کرد و با بهانهی کنترل مخالفین، پایتخت را در پکن ابقاء کرد.
اختلافات در پارلمان تازه تأسیس
دولت موقت جدید هنوز کنترل کاملی بر تمام ارتش نداشت. خیلی از فرماندهان نظامی در مناطق مختلف همچنان نسبت به سیستم پیشین وفادار بوده و رژیم جدید را به رسمیت نمی شناختند. با برگزاری انتخابات در سال۱۹۱۲ مجلس قانونگذاری جدید چین شکل گرفت و از نانجینگ به پکن منتقل شد. در این مجلس نمایندگان به دو گروه طرفدار سون یات سِن و هوادار یوان شیکای تقسیم شده بودند. بیشتر انقلابیون نسبت به اهداف پشت پردهی یوان مشکوک بودند. در مجلس قانونگذاری سونگ جیائورِن (Song Jiaoren)، از طرفداران سون تلاش کرد تا با متحد ساختن نمایندگان احزاب کوچکتر، مجلس را کنترل و آنان را زیر چتر تشکیلات بزرگتری به نام حزب ملی کومین تانگ در آورد. تلاشهای سونگ به نتیجه رسید و حزب کومین تانگ در انتخابات پارلمانی سال۱۹۱۲-۱۹۱۳، موفق شد از ۵۹۶کرسی نمایندگی پارلمان، ۲۶۹ کرسی را به خود اختصاص دهد و در انتخابات مجلس سنا نیز از ۲۷۴ کرسی ۱۲۳ کرسی را به دست آورد. ادامهی اختلاف میان سون یات سِن و انقلابیون هوادارش از یک سو و یوان شیکای و طرفدارانش از سوی دیگر، منجر به درگیری شدید نظامی در سال ۱۹۱۳ شد که به انقلاب دوم معروف گشت. شورش هواداران سون یات سِن علیه یوان نا موفق بود، لذا سون مجبور به درخواست پناهندگی از ژاپن شد و سونگ جیائورِن رهبر حزب کومین تانگ به دستور سری یوان ترور شده و به قتل رسید.
با غیر قانونی اعلام شدن حزب کومین تانگ و فرار سون به خارج از کشور و همچنین انحلال پارلمان به دستور یوان، تمام اختیارات به دست یوان افتاد و بدین ترتیب یوان شیکای فرمانروای مطلق چین شد. او بهتدریج بهفکر بازگشت به امپراتوری افتاد. وی در اکتبر ۱۹۱۵با برگزاری رفراندمی که طی آن اکثریت مردم خواستار بازگشت به رژیم سلطنتی شدند، خود را آمادهی تاجگذاری کرد. این حرکت که مخالف قانون اساسی جدید بود، با مخالفت اکثر فعالان سیاسی مواجه شد و سون رهبری این مخالفتها را از خارج از کشور بر عهده داشت. این تحرکات سیاسی موجب آغاز دوران هرج و مرج سیاسی و نظامی و ظهور جنگ سالاران در مناطق مختلف این کشور شد. در چنین شرایطی بود که سون با ارسال نامهای به پاریس از سوسیالیستهای فرانسه درخواست کرد برای ایجاد یک جمهوری سوسیالیستی در چین به وی یاری کنند.
در استانهای جنوبی حوزهی رودخانهی «یانگ تسه» شورشها واغتشاشاتی بروز کرد و دولت نیروهای شمال را برای سرکوب آنان به جنوب فرستاد. در این عملیات تعداد زیادی از جنوبیها کشته شدند. سون یات سِن، در اعتراض به این کشتار نطق شدیدی در مجلس کرد و شخص یوان شیکای را متهم به انحراف از اصول قانون اساسی و قتل عام مردم بیگناه کرد، و از معاونت رئیسجمهوری استعفا داد. به دنبال وی ژنرال لی یوانخونگ (Li Yuanhong) از پست وزارت جنگ و کلیهی اعضا حزب کومینتانگ که در دولت دارای پستی بودند از کار کنارهگیری کردند. یوان شیکای به این حرکت سیاسی واکنش تندی نشان داد و رهبران حزب کومینتانگ را متهم به تحریک مردم به نافرمانی ازقوانین جمهوری جوان چین نمود و اقدام به توقیف آنان کرد.
تشکیل دولت نظامی در گوانگ جو
در ۶ ژوئن سال۱۹۱۶، یوان شیکای بهطور ناگهانی و غیر منتظره درگذشت و شیرازهی امور از هم گسست. دور جدیدی از هرج و مرج در كشور بار دیگر آغاز و ۵ ایالت جنوبی اعلام خودمختاری کردند. در این اوضاع و احوال نا بسامان، کشور چین میان فرماندهان مختلف نظامی تقسیم شده و دولت مرکزی مقتدری وجود نداشت. سون با احساس خطر تجزیهی کشور، در سال۱۹۱۷برای ایجاد وحدت وارد کشور شده و با گروه های مختلف سیاسی و نظامی، حتی با برخی از جنگ سالاران برای ایجاد وحدت ملی و تشکیل دولت مقتدر وارد مذاکره شد.
در اواخر جنگ جهانی اول، سون یات سِن تحت فشار آمریکا به متفقین پیوست. وی انتظار داشت که با پیوستن به متفقین پس از شکست آلمان، مناطق تحت نفوذ و تصرف آلمان در چین مانند«شَندونگ» دوباره به چین بازگردانده شود. ولی در مذاکرات و معاهدهی وِرسای، غربیها بهصورت محرمانه توافق کردند که این منطقه را به ژاپن واگذار کنند. این امر در بین طبقات روشنفکر و جوان چینی و کارگران که در بین آنها نام چوئن لای و مائوتسه تنگ هم بهچشم می خورد، یأس و بدبینی زیادی ایجاد کرد. بهدنبال آن، در چهارم ماه مه سال ۱۹۱۹دانشجویان و روشنفکران چینی جنبشی فرهنگی-سیاسی بهراه انداختند که به جنبش چهارم ماه مه معروف شد. بزرگترین تأثیر این جنبش در کنار آثار سیاسی، این بود که تغییر اساسی در خط نوشتاری چین بهوجود آمد و آخرین نفوذ ارزشهای کنفوسیوسی نیز از جامعهی چینی طرد شد. دیدگاههای انقلابی این جنبش به حدی محبوبیت پیدا کرد که با الهام از انقلاب بلشویکی روسیه، انقلابیون چپگرای چینی هم درسرتاسر چین جای پای خوبی پیدا کردند. در همین ایام بود که برای نخستینبار، مقالات لنین در چین منتشر و در سال۱۹۲۰ مانیفست کمونیست به چینی ترجمه و چاپ شد.
سون یات سِن، سرخورده از غرب، از لنین درخواست کمک کرد و جواب مثبت و بسیار امیدوار کنندهای گرفت. روسها در نخستین اقدام، همهی قراردادهای استعماری که در زمان تزارها به چین تحمیل شده بود را لغو و تمام امتیازات ارضی که از چین گرفته شده بود را به چین بازگرداندند. در چنین فضائی، مکاتبات متعدد سون یات سِن با لنین، فصل جدیدی در حمایت روسیه از ملیگرایان چینی گشود. تحت تأثیر افکار بلشویکهای روسی، در سال۱۹۲۱ جوانان چپگرای چینی رسما حزب کمونیست چین را تشکیل دادند. در آن زمان کمونیستها اجازه یافتند همزمان هم در حزب ملیگرای کومین تانگ و هم در حزب کمونیست عضویت داشته باشند.
سون یات سِن، پس از تلاش و هماهنگیهای زیاد در سال۱۹۲۱ در گوانگجو یک حکومت مستقل تشکیل داد. بین سالهای۱۹۲۱تا ۱۹۲۷، در جنوب چین سه دولت مختلف شکل گرفت: دولت موقت نانجینگ (۱۹۲۱)، دولت نظامی گوانگجو (۱۹۲۱ تا ۱۹۲۵) و دولت ملی در گوانگجو که بعدا به ووخَن منتقل شد (۱۹۲۵ تا ۱۹۲۶).
همکاری حزب کومین تانگ و حزب کمونیست چین
در چنین شرایطی، سون به این نتیجه رسید که تنها راه حل مشکلات چین و اتحاد این کشور، توسل به قدرت نظامی از پایگاه خود در جنوب و سپس هدایت سیاسی کشور در گذار به دموکراسی است. وی به منظور سرعت بخشیدن به تسخیر کل چین، به یک سیاست همکاری فعال با حزب کمونیست چین روی آورد. لذا، سون با نمایندهی ویژهی اتحاد جماهیر شوروی آدولف یوفه (Adolph Joffe) در ژانویهی۱۹۲۳ بیانیهی مشترکی را امضاء و از آن پس سون کمکهایی را از کمینترن در مقابل پذیرفتن اعضای حزب کمونیست در حزب کومینتانگ دریافت کرد که این همکاریها از سوی لنین مورد ستایش قرار گرفت. سون در این شرایط با کمکهایی که از شوروی دریافت کرد، قدرت نظامی لازم را برای آغاز اعزام نیرو به شمال برای درهم کوبیدن شورشیان این منطقه از پایگاه نظامی وامپوآ در نزدیکی گوانگجو و به فرماندهی چیان کایچک را کسب نمود. او همچنین برای سروسامان دادن به اقتصاد کشور نخستین بانک مرکزی چین را به نام بانک مرکزی کانتون تأسیس کرد.
سون یات سِن در ۱۰ نوامبر۱۹۲۲، سفری به تیَن جین داشت و طی یک سخنرانی خواستار پایان دوران جنگسالاری و تشکیل کنفرانس ملی و ملغی شدن کلیهی قراردادهای نابرابری که در گذشته با کشورهای خارجی بسته شده بود گردید. وی علیرغم اوضاع وخیم جسمانیش، دو روز بعد به پکن رفت و برای پایان دادن به جنگ داخلی مذاکراتی را انجام داد. او همچنین، در فوریهی سال۱۹۲۳ در سفری به هنگکنگ برای اتحادیهی دانشجویان سخنرانی كرد و گفت:
«این فساد موجود و نیاز به صلح و قانون و حکومتداری خوب بود که مرا وادار به انقلاب کرد.»
در ۲۸نوامبر سال۱۹۲۴ هم برای شرکت در اجلاس پان آسیایی به ژاپن رفت و در این نشست پیرامون جایگاه آسیا سخنرانی کرد.
درگذشت سون یات سن
سون یات سِن، سرانجام در ۱۲ ماه مارس۱۹۲۴، بر اثر سرطان و در ۵۸سالگی درگذشت. جسد وی برا ی مدتی در معبد بودایی «ابرهای لاجوردی» (Azure Clouds) در حومهی پکن نگهداری شد و سپس در سال ۱۹۲۹ برای وی آرامگاه باشکوهی در نان جینگ ساخته شد و بقایای جسدش به آنجا منتقل گردید.
سون یات سِن در میان رهبران قرن بیستم کشور چین جایگاه ویژه ای دارد. هم در چین کمونیست و هم در چین ملی (تایوان) مورد احترام مردم است. در تایوان از وی به عنوان پدر جمهوری چین و در پکن از او به عنوان انقلابی پیشرو و سوسیالیست ملیگرا نام برده می شود. مراکز علمی-فرهنگی بسیاری در داخل و خارج چین به نام سون یاتسِن تأسیس شده و از زندگی او فیلمها و سریالهای مختلفی ساخته شده است.