شهلا حریری مطلق
شهلا حریری مطلق، (متولد ۱۳۲۷، تهران - درگذشته ۸ مهر ۱۳۶۱، زندان اوین) یکی از فعالان سیاسی و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در دهه ۱۳۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسیاش توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران اعدام شد. او که دبیر حرفه و فن دوره راهنمایی در تهران پارس بود، از سال ۱۳۵۸ به سازمان مجاهدین پیوسته بود. شهلا در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در نخستین انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸، بازرس یکی از شعبههای رأیگیری بود.
هنگام شمارش آرا در این حوزه، وقتی مشاهده کرد که آرای رجوی به حساب آرای رجائی گذاشته شدهاست، اعتراض کرد که بهشدت مورد تهاجم حزباللهیها و چماقداران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و با بدن کبود و دماغ شکسته در بیمارستان بستری شد. شهلا حریری مطلق در اوایل خردادماه ۱۳۶۱، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و تحت شکنجههای شدید جسمی و روانی قرار گرفت. او در زندان اوین، با وجود فشارهای طاقتفرسا، مقاومت و ایستادگی قابلتوجهی از خود نشان داد و به یکی از نمونههای برجسته پایداری در برابر ظلم تبدیل شد. سرانجام شهلا حریری در ۸ مهر ۱۳۶۱ همراه با معصومه عضدانلو، نادیا کاویانی، مریم پروین و دهها تن دیگر در زندان اوین تیرباران شد.
شهلا پیش از اعدام نیز با شجاعت در برابر بازجویان ایستادگی کرد و حتی در وصیتنامهاش بر ادامه راه مبارزه تأکید ورزید. فعالیتهای او پیش از دستگیری شامل پخش اعلامیه و نشریات سازمان مجاهدین بود. شهلا حریری مطلق بهعنوان یکی از زنان مبارز برجسته در تاریخ معاصر ایران، نمادی از مقاومت و فداکاری در برابر سرکوب سیاسی است.[۱][۲][۳][۴]
پیشینه و آغاز فعالیتهای سیاسی
شهلا حریری مطلق در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. او از جوانی به فعالیتهای سیاسی علاقهمند شد و در سال ۱۳۵۸ به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. پیش از پیوستن به این سازمان، شهلا بهعنوان یک فرد فعال در زمینههای اجتماعی شناخته میشد و در پخش اعلامیهها و نشریات سازمان مجاهدین خلق نقش داشت.
این فعالیتها در شرایطی انجام میشد که رژیم جمهوری اسلامی ایران سرکوب شدیدی علیه مخالفان سیاسی خود اعمال میکرد. شهلا با آگاهی از خطرات این فعالیتها، با شجاعت و تعهد به مبارزه برای آرمانهایش ادامه داد. او متأهل و مادر یک پسر به نام «پیام» و یک دختر به نام «پندار» بود و همسرش، دکتر ایرج فاضل نیز از مقامات جمهوری اسلامی (وزیر کابینهی اکبر هاشمی رفسنجانی) بود.
دستگیری، زندان و شکنجه
شهلا حریری مطلق به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین یکبار در مرداد ۱۳۶۰ دستگیر و ۱۵ روز در زندان بود، اما با فعالیت همسرش که دوستان زیادی در حزب جمهوری اسلامی داشت آزاد شد. پس از این دوره ۱۵ روزه در زندان که از نزدیک شاهد جنایات هولناکی در زندان بود بیآنکه همسرش بداند فعالانه به سازمان مجاهدین پیوست.
شهلا حریری مطلق در اوایل خرداد ۱۳۶۱ توسط مأموران مسلح که خانهاش را محاصره کرده بودند، برای بار دوم دستگیر شد. او پس از دستگیری به زندان اوین منتقل شد، آنجا تحت شکنجههای شدید جسمی و روانی قرار گرفت. با وجود فشارهای طاقتفرسا، شهلا مقاومت قابلتوجهی از خود نشان داد و حاضر به همکاری با بازجویان نشد.
او در برابر شکنجهگران با شجاعت ایستادگی کرد و از آرمانهای خود دفاع نمود. یکی از همبندیهای او نقل کرده است: «شهلا با وجود شکنجههای سنگین، هرگز روحیهاش را نباخت و همواره به دیگران امید میداد». این پایداری او در زندان، شهلا را به سمبل استقامت در میان زندانیان سیاسی تبدیل کرد.
یک زندانی از بند رسته در مورد شدت شکنجه شدن شهلا نوشته است:
«شهلا حریری مطلق توسط مزدوران سپاه پاسداران به شکل وحشیانهای شکنجه شده و هر بار که بر روی تخت شکنجه بیهوش میشد، او را با تخت زیر دوش حمام میبردند و آب را رویش باز میکردند تا به هوش آید و باز ادامه میدادند؛ و همینطور با آفتابه در بینی او آب میریختند و لولهٔ آن را در بینیاش فرومیکردند.»
همبندیان شهلا از او خاطرات زیادی نقل کردهاند؛ ازجمله مجاهد شهید ربابه بوداغی در خاطرات خود نوشته است:
«شهلا بهقدری شکنجه شده بود که به ناچار پاهایش را عمل کردند. زمانی که از شکنجهی جسمی طرفی نبستند برای این که او را سست کنند، دست روی عواطف مادریش گذاشتند. شهلا مادر دو بچه بود، به او گفتند بیا برو ملاقات بچههایت، حاضر نشد.
تأثیر شخصیتی در زندان
شهلا حریری مطلق در زندان اوین نهتنها در برابر شکنجهها مقاومت کرد، بلکه با رفتار خود بهعنوان یک نیروی الهامبخش برای دیگر زندانیان عمل کرد. او با حفظ روحیه قوی و مثبت، به همبندیهایش انگیزه میداد و در ایجاد حس همبستگی میان زندانیان نقش مهمی ایفا کرد. یکی از زندانیان همبند او نقل کردهاست: «شهلا با کلام و رفتارش به ما یادآوری میکرد که مبارزه ما ارزش این سختیها را دارد» این ویژگی او، حتی در شرایط غیرانسانی زندان، تأثیر عمیقی بر دیگران گذاشت.
فعالیتهای سیاسی
شهلا حریری مطلق از سال ۱۳۵۸ با پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد. او در پخش اعلامیهها و نشریات سازمان نقش داشت و در جلسات مخفی این سازمان شرکت میکرد. شهلا در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در نخستین انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸، بازرس یکی از شعبههای رأیگیری بود.
هنگام شمارش آرا در این حوزه، وقتی مشاهده کرد که آرای رجوی به حساب آرای رجائی گذاشته شده است، اعتراض کرد که بهشدت مورد تهاجم حزباللهیها و چماقداران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و با بدن کبود و دماغ شکسته در بیمارستان بستری شد.
این واقعه در نشریه مجاهد در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۵۸ گزارش شد که در تیتر آن آمدهاست: «ملاقات برادر مجاهد مسعود رجوی با خواهر مسلمان انقلابی» که بازتاب گستردهی اجتماعی داشت.
شهلا همچنین در فاز نظامی فعالیتهایش با اتهامات نادرستی از سوی رژیم مواجه شد، اما این فشارها خللی در تعهد او ایجاد نکرد. او در کنار فعالیتهای علنی مانند پخش نشریات و اعلامیههای سازمان مجاهدین خلق، در جلسات مخفی این سازمان نیز شرکت داشت و نقش مهمی در سازماندهی فعالیتهای زیرزمینی ایفا کرد.
محاکمه و اعدام
شهلا حریری مطلق در مهر ۱۳۶۱ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران محاکمه شد. محاکمه او در دادگاهی برگزار شد که فاقد استانداردهای قضایی عادلانه بود و فرصت دفاع مناسب به او داده نشد. پس از محاکمه، شهلا به اعدام محکوم شد. او در تاریخ ۸ مهر ۱۳۶۱ همراه با معصومه قجرعضدانلو، نادیا کاویانی، مریم پروین و دهها تن دیگر در زندان اوین تیرباران شد.
پیش از اعدام، شهلا وصیتنامهای نوشت که در آن بر ادامه راه مبارزه تأکید کرد. یکی از نزدیکان او نقل کرده است: «شهلا در وصیتنامهاش نوشت که مرگ او پایان راه نیست، بلکه آغازی برای مبارزهای بزرگتر است». این وصیتنامه حتی در لحظات پایان زندگی، گویای تعهد عمیق او به آرمانهایش بود،
لحظات پایانی و وصیتنامه
شهلا در لحظات پایانی زندگیاش شجاعت بینظیری از خود نشان داد. او با آرامش و وقار در برابر جوخه اعدام ایستاد و به گفته یکی از شاهدان، «با لبخندی بر لب، آخرین پیامش را به همرزمانش منتقل کرد»
شهلا حریر مطلق همچنین در واپسین لحظهی تیرباران گفت:
«در زیر خاک، جسد و تک تک سلولهایم شما را تا بهابد لعنت و نفرین خواهد کرد. شما جلادان به خاطر برخوردهایی که با گوشت و پوست و استخوان من داشتهاید فردای قیامت باید جواب تک تک اعضای من را بدهید.»
شهلا حریری را وقتی به تیرک تیرباران بستند، اجازه نداد چشمهایش را ببندند؛ و خطاب به شکنجهگران گفت:
«میخواهم وقتی شلیک کردید، با چشمانی باز در برابر خلقم زانو بزنم.»
یکی از شکنجهگران جمهوری اسلامی در تشریح صحنه اعدام شهلا حریری بعداً گفته بود:
«اینها آن شب شعبه را به هم ریختند تا پایشان به آنجا رسید و فهمیدند اعدامشان حتمی است، همه شروع کردند به سرود خواندن و مرگ بر خمینی گفتن و تا پای جوخه هم که بردندنشان، ساکت نشدند…».
پیکر شهلا حریری مطلق در بهشت زهرای تهران، قطعه ۹۱، ردیف ۴۷، شماره ۱۷۷ به خاک سپرده شده است.
تأثیر و میراث
شهلا حریری مطلق بهعنوان یکی از زنان مبارز برجسته در تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. مقاومت او در برابر شکنجههای زندان اوین و شجاعتش در لحظات پایانی زندگی، او را به نمادی از پایداری و فداکاری در برابر سرکوب سیاسی تبدیل کرد. نام و داستان زندگی شهلا در میان فعالان سیاسی و بهویژه زنان مبارز، الهامبخش بوده و بهعنوان نمونهای از مبارزه برای آزادی و عدالت مطرح شدهاست. یکی از همرزمان او نقل کردهاست:
«شهلا با ایستادگیاش به ما آموخت که حتی در سختترین شرایط هم میتوان با عزت و سربلندی ایستاد.»
داستان زندگی و شهادت شهلا حریری در گزارشها و خاطرات متعددی ثبت شده و همچنان بهعنوان بخشی از تاریخ مبارزه علیه سرکوب در ایران مورد توجه قرار دارد.[۱][۲][۳][۴]