فرح اسلامی
فرح اسلامی (متولد۱۳۴۲–اعدام در قتلعام ۱۳۶۷) دختری از ایلام بود که از نوجوانی به مبارزه با دیکتاتوری سلطنتی و سپس رژیم ولایت فقیه پیوست. او از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و از قربانیان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بود. وی در خانوادهای مذهبی در ایلام متولد شد و از شانزدهسالگی به فعالیت سیاسی گرایش یافت. نخستین ارتباط تشکیلاتیاش با «انجمن جوانان مسلمان ایلام» در سال ۱۳۵۸ برقرار شد. در دهه ۱۳۶۰، بهرغم فشارهای امنیتی و بازرسیهای مکرر، به فعالیت سازمانی ادامه داد و بارها پیامها و یادداشتهای مرتبط با سازمان را میان همرزمان منتقل کرد.
در سال ۱۳۶۲ بازداشت شد و ابتدا به پنج سال حبس محکوم گردید، اما با اعتراض توانست مدت محکومیت را به یک سال کاهش دهد. پس از آزادی بار دیگر به سازمان پیوست و در اردیبهشت ۱۳۶۷ مجدداً بازداشت شد. در این دوره همچنان ارتباطات سازمانی خود را حفظ کرده و بنا به روایت خانوادهاش، هیچگاه در برابر فشارها از باور به آرمان آزادی و برابری دست نکشید.
فرح اسلامی در ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ همراه با شماری دیگر از زنان مجاهد خلق به جوخه اعدام سپرده شد. پیکر او و همرزمانش در گور جمعی صالحآباد ایلام دفن شد. خانوادهها بعدها از طریق گزارشهای محلی دریافتند که این زندانیان پس از انتقال از زندان ایلام، در مسیر در روستای شباب توقف داده شده و سپس در تپههای صالحآباد تیرباران شدند. خاطرات خانواده وی، بهویژه روایت برادرش، مجاهد شهید، علیرضا اسلامی تصویری انسانی از استقامت، آرامش و باور عمیق او به آزادی ارائه میدهد.
زندگینامه
فرح اسلامی (۱۳۴۲–۱۳۶۷) در شهر ایلام و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا سطح دیپلم ادامه داد و در شانزدهسالگی به فعالیتهای سیاسی گرایش یافت. نخستین ارتباط تشکیلاتی او در سال ۱۳۵۸ با «انجمن جوانان مسلمان ایلام»، از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، شکل گرفت.
از تابستان ۱۳۶۰ خانه خانواده اسلامی بهطور مستمر تحت بازرسی نیروهای امنیتی قرار داشت. در این دوره، فرح یادداشتهایی را برای ارتباطات سازمانی آماده و از طریق برادرش به دیگر اعضا منتقل میکرد.
در سال ۱۳۶۲ بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شد. اما با اعتراض به رأی دادگاه توانست مدت محکومیت خود را به یک سال کاهش دهد. پس از آزادی، بار دیگر به سازمان پیوست و در اردیبهشت ۱۳۶۷ مجدداً توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد. خانوادهاش گزارش میدهند که در این دستگیری همزمان چند تن دیگر از زنان فعال سازمان، از جمله نسرین رجبی و حکیمه ریزوندی، نیز بازداشت شدند.
برادر او تنها دو بار توانست در زندان با وی ملاقات کند. در آخرین ملاقات، فرح اطلاعاتی را درباره برخی زندانیان به او سپرد تا به بیرون منتقل شود. با آغاز قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، ارتباط خانواده با او بهکلی قطع شد.
سرانجام، در ۱۸مرداد ۱۳۶۷ و در بحبوحهٔ قتلعام زندانیان سیاسی، فرح اسلامی نیز در زمره قربانیان این جنایت قرار گرفت.
در پنجم آذر همان سال، دادستانی ایلام پدر خانواده را فراخواند و وسایل شخصی فرح را تحویل داد و اعلام کرد که او «به جرم هواداری از مجاهدین» اعدام شده است. ده روز بعد، خانواده اجازه یافتند بهطور محدود محل دفن او را مشاهده کنند. به روایت خانواده، پیکر فرح اسلامی همراه با چندین زندانی دیگر ـ از جمله حکیمه ریزوندی، نسرین رجبی، مرضیه رحمتی، جسومه حیدری، نبی مروتی، بهزاد پورنوروز، عبادالله نادری و نصرالله بختیاری، در گور جمعی صالحآباد ایلام دفن شده بود.
بعدها گزارشهایی از اهالی روستای شباب به دست خانوادهها رسید مبنی بر آنکه این گروه از زندانیان پس از خروج از زندان ایلام، یک شب در این روستا متوقف شده و سپس به تپههای اطراف صالحآباد منتقل و تیرباران شدند.[۱]
خاطرات علیرضا اسلامی
بخش مهمی از شناخت ما از زندگی و مبارزات فرح اسلامی، از طریق خاطرات برادرش، مجاهد شهید علیرضا اسلامی، به دست آمده است. او درباره دستگیری خواهرش چنین میگوید:
«وقتی میخواست به ارتش آزادیبخش بپیونده، ارتباطش لو رفت و مدت ۶۸ روز به زندان افتاد... اما این آزادی زیاد طول نکشید و دوباره اردیبهشت سال ۶۷ چند نفر از عوامل وزارت اطلاعات به خونمون ریختن و فرح رو دستگیر کردن... در طول مدت دستگیری فرح تا روز شهادتش من تونستم دو بار برم ملاقاتش»
او همچنین از نقش خواهرش در ارتباط با دیگر مجاهدین مینویسد:
«گاهی یکی از بچههای سازمان... به خونه ما میومد و به ما روحیه میداد. در ضمن یادداشتهایی به فرح میداد... او هم یادداشتها رو جاسازی میکرد و به من میداد تا برای سایر همرزمانش ببرم»
بهگفتهی علیرضا اسلامی، در تابستان سال ۱۳۶۰ فشارها و تفتیشهای مکرر نیروهای امنیتی آغاز شد و خانه خانواده او بهطور مستمر مورد بازرسی قرار میگرفت. در این دوران، وی یادداشتهایی را که برای ارتباطات سازمانی تهیه میشد، مخفیانه در اختیار برادرش قرار میداد تا به دیگر اعضای سازمان منتقل کند.
در روایت برادرش آمده است که در یکی از این انتقالها، او بر اثر ترس، تمامی نوشتهها را از بین برد. اما «فرح با خوشرویی واکنش نشان داد و گفت: عیبی ندارد، دوباره مینویسم.» همین رفتار، زمینهای شد تا او به برادرش آموزش دهد که چگونه در مواجهه با نیروهای امنیتی خونسردی خود را حفظ کرده و پیامها را سالم به مقصد برساند.
فرح اسلامی در سال ۱۳۶۲ بازداشت شد و دادگاه ابتدا برای او پنج سال حبس صادر کرد. او با نوشتن اعتراض به حکم، موفق شد محکومیت خود را به یک سال کاهش دهد. پس از آزادی نیز تلاش کرد ارتباط خود را با سازمان احیا کند. بنا بر یادکردهای برادرش، او در این دوره «هیچ انگیزهای برای زندگی شخصی نداشت و تمامی هدفش را نجات مردم و آزادی میهن میدانست.»
در اردیبهشت ۱۳۶۷ دوباره از سوی نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شد. خانوادهاش گزارش میدهند که در این دستگیری همزمان، چند تن دیگر از زنان عضو سازمان، از جمله نسرین رجبی و حکیمه ریزوندی نیز بازداشت شدند. برادرش دو بار موفق به ملاقات با او شد و در آخرین ملاقات، فرح اطلاعاتی درباره برخی زندانیان به وی سپرد تا به بیرون منتقل شود. [۲]
گور جمعی صالحآباد
با آغاز قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، ارتباط خانواده با او بهطور کامل قطع شد. بهنقل از خانواده، در پنجم آذر همان سال دادستانی ایلام پدر خانواده را فراخواند و وسایل شخصی فرح را تحویل داد و اعلام کرد که او به جرم «هواداری از مجاهدین» اعدام شده است. ده روز بعد، خانواده اجازه یافتند بهطور محدود محل دفن او را مشاهده کنند.
به روایت خانواده، پیکر فرح اسلامی همراه با چندین زندانی دیگر ـ از جمله حکیمه ریزوندی، نسرین رجبی، مرضیه رحمتی، جسومه حیدری، نبی مروتی، بهزاد پورنوروز، عبادالله نادری و نصرالله بختیاری ـ در گودالی مشترک در صالحآباد ایلام دفن شد. این واقعه در حافظه نزدیکان او با عنوان «گور جمعی صالحآباد» ثبت شده است.
طبق گزارشی که بعدها از اهالی روستای شباب به خانوادهها رسید، این گروه از زندانیان پس از انتقال از زندان ایلام، مدتی در مسیر در این روستا توقف کردند و روز بعد در حوالی صالحآباد تیرباران شدند. خانوادهها همچنین شنیده بودند که پیش از اجرای حکم تیر، زندانیان زن مورد آزار قرار گرفتهاند؛ با این حال، این گزارشها بهصورت مستقل قابل تأیید نبوده است.
در یادکردهای برادرش، این تجربه با زبانی شخصی و اندوهبار توصیف شده است:
«کنار گودال نشستم، مشتی از خاک برداشتم و بوسیدم. دیگر سردم نبود. خاک بوی فرح را میداد… آرام اشک میریختم و زمزمه میکردم: فرح، فرح… به او قول دادم راهش را ادامه بدهم.
فرح اسلامی نمونهای از زنانی است که در تاریخ معاصر ایران، با وجود فشارهای مضاعف اجتماعی و سرکوب سیاسی، راه آزادی را برگزیدند. اعدام او در قتلعام ۱۳۶۷ نهتنها یادآور یکی از سیاهترین جنایات جمهوری اسلامی است، بلکه جایگاه زنان در صفوف مقدم مقاومت را نیز روشن میسازد. [۲]