مریم اسماعیلزاده
مریم اسماعیلزاده، (۱۸ آبان ۱۳۶۲، تهران – درگذشته ۲۴ آذر ۱۴۰۱، تهران) ساکن نیاوران بود که در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نقش فعالی داشت و در حساب اینستاگرامی خود، پستهایی هم از مهسا امینی منتشر کرده بود. او که توسط نیروهای اطلاعاتی رژیم ایران از پیش شناسایی شده بود، در ۲۴ آبانماه ۱۴۰۱، هنگام خروج از خانه توسط نیروهای حکومتی هدف ۳ گلوله قرار گرفت که یکی از گلولهها به قلبش اصابت کرد و در همانجا جان خود را از دست داد. مریم اسماعیلزاده دچار بیماری سرطان شده بود و دو بار هم مبتلا به کرونا شده بود، اما توانسته بود غلبه کند و سلامتی خود را به دست بیاورد. رژیم ایران در مقابل تحویل دادن پیکر مریم اسماعیلزاده، از خانوادهاش ۱۹ میلیون تومان پول دریافت کردند و گفتند که فرزندشان از بلندی پرتاب شده است. این درحالی است که مطابق جواز دفن پزشکی قانونی تهران، علت مرگ مریم اسماعیلزاده «اصابت جسم سخت» عنوان شده است. همچنین سازمان بهشت زهرای تهران نیز علت مرگ مریم را صدمات پیدرپی ناشی از اصابت جسم سخت عنوان کرده است. پیکر مریم اسماعیلزاده تحت تدابیر شدید امنیتی در آرامستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. هنگام مراسم خاکسپاری مریم، نیروهای امنیتی به خانوادهی او اجازه ندادند که جسد فرزندشان را ببینند. جسد در پاستیکی پیچیده شده بود و حتی اجازه عکاسی و فیلمبرداری هم از آن ندادند.
زندگی و شغل
مریم اسماعیلزاده متولد ۱۸ آبانماه ۱۳۶۲ و ساکن نیاوران تهران بود که مدرک فوق دیپلم معماری داشت.[۱]
مریم در کار کشت ناخن بود و آرایشگاههای مختلف کار میکرد و درآمد خوبی هم داشت. او مدتی به بیماری سرطان مبتلا شده بود، با شیمیدرمانی بهبود یافت. مریم اسماعیلزاده همچنین دو بار به بیماری کرونا مبتلا شد، اما بر بیماریاش غلبه کرد و سلامتی خود را به دست آورد.[۲]
شرکت در اعتراضات
مریم اسماعیلزاده در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نقش فعالی داشت و در حساب اینستاگرامی خود، پستهایی از مهسا امینی منتشر کرده بود.
برادر مریم اسماعیلزاده (نادر اسماعیلزاده) سالها پیش بهخاطر فحش دادن به خامنهای توسط نیروهای حکومتی دستگیرشده و بهشدت تحت شکنجه قرار گرفته بود. برادر دیگر مریم اسماعیلزاده (بابک) که در کانادا زندگی میکند، در اینباره گفته است:
«آخرین باری که به ایران سفر کردم، سال ۲۰۱۳ بوده است. دو سال قبلش مادرم با من تماس گرفت و گفت نادر (برادر بزرگم) را گرفتهاند و در زندان است. نادر هیچگونه فعالیت سیاسی ندارد و اصلاً سواد کار سیاسی ندارد. متأسفانه بهخاطر یک فحش به خامنهای یا هر چیز دیگری، او را به شدیدترین وجه ممکن، شکنجه کرده بودند. موقعی که آخرین بار به ایران رفتم و تمام بدنش را دیدم، وحشت کردم، چون به فاصله هر یک اینچ، جای خاموششدن سیگار بود. وقتی داشتم برمیگشتم به کانادا، به مادرم گفتم دیگر به ایران بازنمیگردم، چون میخواهم به سراغ فعالیتهای سیاسی بروم.»[۲]
نحوه جان باختن
مریم اسماعیلزاده که در اعتراضات سراسری فعالانه شرکت داشت، توسط نیروهای اطلاعاتی شناسایی شده بود و زیر نظر قرار داشت. او در ۲۴ آبانماه ۱۴۰۱، هنگام خروج از خانه توسط نیروهای حکومتی هدف ۳ گلوله قرار گرفت که یکی از گلولهها به قلبش اصابت کرد و در همانجا جان خود را از دست داد.
برادر مریم اسماعیلزاد در رابطه با این موضوع میگوید:
«خواهرم مریم بر اثر اصابت سه گلوله به ناحیه سینه و قلب کشته شد. پیکر بی جان او درحالیکه در پلاستیکی پیچیده شده بود، پس از تحویل به خانواده ما تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد. به هیچکدام از اعضای خانواده ما اجازه ندادند جنازه وی را از پلاستیک خارج کرده و جسم وی را ببینند، همچنین آنها تحت فشار شدید نهادهای امنیتی قرار داشتند تا در رسانههای اجتماعی علت مرگ مریم را ایست قلبی اعلام کنند.»[۱]
سناریوی پرتاب از بلندی
رژیم ایران در مقابل تحویل دادن پیکر مریم اسماعیلزاده، از خانوادهاش ۱۹ میلیون تومان پول دریافت کردند و گفتند که فرزندشان از بلندی پرتاب شده است.[۳]
این درحالی است که مطابق جواز دفن پزشکی قانونی تهران، علت مرگ مریم اسماعیلزاده «اصابت جسم سخت» عنوان شده است. همچنین سازمان بهشت زهرای تهران نیز علت مرگ مریم را صدمات پیدرپی ناشی از اصابت جسم سخت عنوان کرده است.[۱]
بابک اسماعیلزاده در این باره میگوید:
«آخرین سناریوشان این بود که از بلندی پرت شده است. درحالیکه یک شاهد عینی که از آوردن نامش معذورم، به من گفت که من آنجا بودم. آنجا هیچ تظاهراتی نبوده است. مریم را شناسایی و تعقیب کرده بودند تا اینکه در خیابان نیاوران تهران، سه گلوله به سمت قلبش شلیک میکنند. الان در مدارک پزشکی قانونی نوشته شده که در اثر اصابت متعدد جسم سخت کشته شده است.»
مراسم خاکسپاری
پیکر مریم اسماعیلزاده تحت تدابیر شدید امنیتی در آرامستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. هنگام مراسم خاکسپاری مریم، نیروهای امنیتی به خانوادهی او اجازه ندادند که جسد فرزندشان را ببینند، جسد مریم در پاستیکی پیچیده شده بود و حتی اجازه عکاسی و فیلمبرداری هم ندادند.[۲]