مهرداد بگلری (نوشین)

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مهرداد بگلری (نوشین)
قربانی قتل‌عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷
مهرداد بگلری؛1.jpg
مهرداد بگلری
زادروز۱۳۳۸
لاهیجان، استان گیلان
درگذشت۸ مرداد ۱۳۶۷
چاف/چمخاله، سواحل دریای خزر
علت مرگاعدام (تیرباران)
کشف‌شدن جسدگورستان آقا سید مرتضی، لاهیجان (دفن جمعی و مخفیانه)
محل زندگیلاهیجان
تحصیلاتدیپلم ریاضی، دانشجوی مدرسه عالی تربیت بدنی تهران
پیشهکارگر کارخانه کلوچه‌سازی نوشین، فوتبالیست
شناخته‌شده برایقربانی قتل‌عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷، هواداری از سازمان مجاهدین خلق
جنبشمرتبط با سازمان مجاهدین خلق
دیناسلام
اتهام‌هاهواداری از سازمان مجاهدین خلق، وابستگی به تشکیلات مجاهدین، ارتداد
همسرمتأهل
فرزندانیک پسر
والدینمحمدعلی و شهربانو منتخب اقدامی

مهرداد بگلری (نوشین)، متولد ۱۳۳۸ در لاهیجان، یکی از قربانیان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ توسط جمهوری اسلامی بود. او فرزند محمدعلی، صاحب کارخانه کلوچه‌سازی نوشین، و شهربانو بود و به‌عنوان فوتبالیست و کارگر کارخانه شناخته می‌شد. مهرداد، که فردی خیرخواه و مردم‌دوست بود، در ۹ مرداد ۱۳۶۵ به اتهام «هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران» و کمک به همکلاسی‌اش، بهمن افرازه، دستگیر شد.

در دادگاه اول در سال ۱۳۶۶، به دو سال حبس محکوم شد، اما به دلیل «پایداری بر عقاید» آزاد نشد. در تابستان ۱۳۶۷، در جریان محاکمات غیرقانونی قتل‌عام ۱۳۶۷، توسط «هیئت مرگ» به اتهام «وابستگی به مجاهدین و ارتداد» دوباره محاکمه و به اعدام محکوم شد. او در ۸ مرداد ۱۳۶۷ به همراه دیگر زندانیان سیاسی تیرباران شد و پیکرش در گورستان آقا سید مرتضی لاهیجان به‌صورت مخفیانه دفن گردید. خانواده‌اش تا آبان ۱۳۶۷ از اعدام او بی‌خبر بودند و تحت فشار برای عدم عزاداری قرار گرفتند. همبندی‌های مهرداد او را به‌عنوان فردی فداکار، جنگنده و بی‌اعتنا به مادیات توصیف کرده‌اند که حتی در زندان به اصول خود پایبند بود.

اعدام مهرداد بگلری، به همراه هزاران زندانی سیاسی دیگر، بخشی از سیاست پنهان‌کاری رژیم برای سرکوب مخالفان بود که با اعتراضات گسترده خانواده‌ها و فعالان حقوق بشر مواجه شد. این رویداد به‌عنوان یکی از جنایات بزرگ علیه بشریت در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است.[۱][۲]

زندگی، شغل و تحصیلات

مهرداد بگلری و فرزندش
مهرداد بگلری و فرزندش

مهرداد بگلری (نوشین)، متولد سال ۱۳۳۸ در شهر لاهیجان، استان گیلان، فرزند دوم محمدعلی، صاحب نخستین کارخانه کلوچه‌سازی معروف به نوشین در ایران، و شهربانو منتخب اقدامی بود. او در خانواده‌ای مرفه و معروف رشد کرد و پس از دریافت مدرک دیپلم ریاضی، در کارخانه پدرش مشغول به کار شد. مهرداد پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ نیز به کار در کارخانه ادامه داد.

او همچنین دانشجوی مدرسه عالی تربیت بدنی تهران بود و به‌عنوان فوتبالیست بنام در تیم فوتبال لاهیجان شهرت داشت. مهرداد، که متأهل و دارای یک پسر بود، به دلیل ویژگی‌های مردمی و خیرخواهانه‌اش محبوبیت زیادی در میان همشهری‌های خود داشت.

او فردی مهربان و مردم‌دوست توصیف شده که علاقه زیادی به کمک به نیازمندان داشت. مهرداد بگلری عامل ناهنجاری‌ها و معضلات جامعه را در نظام جمهوری اسلامی به رهبری روح‌الله خمینی می‌دید و «مخالفت عمیقی با رژیم جمهوری اسلامی داشت».[۱][۲]

محاکمه و اتهامات

دادگاه اول

مهرداد بگلری در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ در دادگاه انقلاب اسلامی لاهیجان محاکمه شد. اتهام او در این دادگاه «هواداری از سازمان مجاهدین خلق» اعلام شد. با وجود نبود مدارک معتبر علیه او، به حکم حاکم شرع به دو سال حبس محکوم شد که قرار بود در ۱۸ فروردین ۱۳۶۸ به پایان برسد. مهرداد از دسترسی به وکیل مدافع محروم بود و برخی از مردم لاهیجان و دوستانش معتقد بودند که او به دلیل شهرت و موفقیت خانوادگی‌اش «قربانی یک توطئه و پاپوش» شده است.[۱][۲]

دادگاه دوم و قتل‌عام ۱۳۶۷

در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۷، مهرداد بگلری در جریان محاکمات گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، که به قتل‌عام ۱۳۶۷ معروف است، برای بار دوم محاکمه شد. این محاکمه توسط «هیئت مرگ»، متشکل از یک قاضی شرع، نماینده وزارت اطلاعات، و دادستان تهران، انجام گرفت و فاقد تشریفات رسمی قضایی، از جمله حضور وکیل یا دادستان، بود. اتهامات او در این دادگاه به «وابستگی به تشکیلات مجاهدین»، «موضع‌گیری صریح زندانی»، «اعلام ارتداد»، و «کمک‌های جاسوسی به دشمنان انقلاب اسلامی» تغییر یافت.

این اتهامات بر اساس شهادت‌های کذب مطرح شدند، اما اسامی شاهدان مشخص نیست. خانواده‌های قربانیان در نامه‌ای به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی، اعتراض کردند که این محاکمات «غیرعادلانه و غیرقانونی» بود و زندانیان، که پیش‌تر محکوم به حبس بودند، بدون فرصت دفاع دوباره به اعدام محکوم شدند. در این نامه آمده است: «اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند».[۲]

اعدام و قتل‌عام ۱۳۶۷

اجرای حکم اعدام

مهرداد بگلری در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۷، در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷، به حکم دادستان انقلاب اسلامی لاهیجان اعدام شد. او به همراه عده‌ای دیگر از زندانیان سیاسی در سواحل دریای خزر، در منطقه چاف/چمخاله، تیرباران شد. این اعدام بخشی از کشتار گسترده‌ای بود که طی آن هزاران زندانی سیاسی، اغلب از اعضای سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های مارکسیست-لنینیست مانند سازمان چریک‌های فدائیان خلق به اتهاماتی نظیر «محاربه» و «ارتداد» اعدام شدند.

روح‌الله خمینی در حکمی، که در خاطرات حسینعلی منتظری منتشر شده، اعضای سازمان مجاهدین خلق را «منافقانی» خواند که «به اسلام اعتقاد ندارند» و دستور داد: «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند».

دفن مخفیانه و پنهان‌کاری

پس از اعدام، پیکر مهرداد بگلری به همراه حدود ۸۰ زندانی سیاسی دیگر به گورستان آقا سید مرتضی در لاهیجان منتقل شد و به‌صورت مخفیانه در گوری دسته‌جمعی دفن گردید. این دفن شبانه با هماهنگی و اطلاع شهردار وقت لاهیجان و با کمک برخی کارمندان شهرداری انجام گرفت. رژیم جمهوری اسلامی نام قربانیان را پنهان کرد و مزارهایشان را مخفی نمود، اما به گفته منابع، آن‌ها «حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران» بودند.

برخورد با خانواده

خانواده مهرداد تا آبان ۱۳۶۷ از اعدام او بی‌خبر بودند و ملاقات‌ها با او پیش‌تر قطع شده بود. در آبان ۱۳۶۷، از طریق تماس تلفنی به خانواده اطلاع داده شد که مهرداد اعدام شده است. از پدر او و پدر همسرش تعهد کتبی گرفته شد که از عزاداری یا اطلاع‌رسانی به دیگران خودداری کنند. لوازم شخصی مهرداد در اردیبهشت ۱۳۶۸ به مادرش تحویل داده شد. خانواده‌های قربانیان قتل‌عام ۱۳۶۷ در نامه‌ای به حسن حبیبی، وزیر دادگستری وقت، سیاست پنهان‌کاری رژیم را مورد انتقاد قرار دادند و آن را نشانه‌ای از «غیرقانونی بودن اعدام‌ها» دانستند.[۱][۲]

ویژگی‌ها و خاطرات همبندی‌ها

شخصیت و رفتار در زندان

مهرداد بگلری در زندان به دلیل ویژگی‌های خیرخواهانه و فداکارانه‌اش مورد تحسین همبندی‌هایش بود. یکی از همبندی‌های او ویژگی‌ها و شخصیتش را چنین توصیف کرده است:

«در زندان هیچ آثاری که او از طبقه مرفه جامعه باشد ندیدم، هرچیزی را با دیگران تقسیم می‌کرد و دوستان و زندانیان دیگر می‌داد. ازاین میزان رها شدن ازعلائق و سرمایه‌های دنیوی و گذشت او در شگفت بودم، و تحسین مرا برمی‌انگیخت. بسیاری ارزش‌های گذشت وفداکاری دراو بود و روحیه جنگنده‌ای داشت، همیشه می‌دیدم که می‌خواهد بیشتر درخدمت دیگران باشد تا چیزی برای خود به‌دست‌آورد.

چند بار با او به ملاقات رفته بودم، همسراو می‌گفت که حکم تو تمام شده است چرا تو را آزاد نکردند. مهرداد گفت بروید به دادستانی فشار بیاورید. با این که خانواده و یک فرزند داشت، اما روی عقاید خود مصمم بود.

حکم زندان او ۱ سال بود، اما ۲سال در زندان بود وآزادش نمی‌کردند، علت آزاد نکردن او پایداریش بود. شکنجه‌گران می‌گفتند مهرداد آزاد نمی‌شود چون کله‌شق است، سرانجام مهرداد را در سال ۶۷ به همراه ۶۰ مجاهد دیگر به زندان مرکزی سپاه رشت منتقل کردند.

ملاقات‌ها قطع شدند و خانواده‌ها هیچ اطلاعی از وضعیت فرزندانشان نداشتند، در آذر ۶۷ در گورستان آقا سید مرتضی لاهیجان، شبانه پیکر ۸۰ زندانی سیاسی را جمعی دفن کردند. مهرداد با وفا با دیگردوستانش در قتل‌عام خونین ۶۷ سربدارشد. نام آنها را رژیم خمینی پنهان کرد، اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایرانند. مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.»

پایداری در برابر فشارها

مهرداد بگلری در زندان به دلیل پایداری بر مواضع خود مورد فشار قرار گرفت. در یک مورد، او را به دلیل استفاده از تیغ اصلاح، که در زندان ممنوع بود، به بازجویی بردند و تحت فشار قرار دادند. با این حال، او روز بعد دوباره صورت خود را اصلاح کرد و گفت: «باید ظاهر ما آراسته باشد که با پاسدارها فرق می‌کنیم، اگر هر روز بخواهند به این دلیل مرا بکشانند به بیرون باز هم این کار را خواهم کرد». این اقدام بیانگر روحیه مقاوم و سرسخت او بود.

شکنجه‌گران او را «کله‌شق» توصیف کردند و به همین دلیل، با وجود پایان یافتن حکم یک‌ساله‌اش، او را پس از دو سال حبس آزاد نکردند. این پایداری در نهایت به انتقال او به زندان مرکزی سپاه رشت و اعدامش در قتل‌عام ۱۳۶۷ منجر شد.[۱]

منابع