۱٬۰۰۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده |نام = فردوسی |تصویر = مجسمه ف...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''ابوالقاسم فردوسی طوسی'''(زاده: ۳۲۹ هجری قمری، روستای باژ، از روستاهای طابران طوس در خراسان-درگذشت: ۴۱۱ هجری، طوس) فردوسی بزرگترین حماسه سرای پارسیگوی ایران ملقب به '''حکیم سخن''' و '''حکیم طوس''' و سراینده | '''ابوالقاسم فردوسی طوسی'''(زاده: ۳۲۹ هجری قمری، روستای باژ، از روستاهای طابران طوس در خراسان-درگذشت: ۴۱۱ هجری، طوس) فردوسی بزرگترین حماسه سرای پارسیگوی ایران ملقب به '''حکیم سخن''' و '''حکیم طوس''' و سراینده [[شاهنامه]]، حماسه ملی ایران<ref>[http://nashibofaraz.blogsky.com/1390/11/28/post-51/ حماسه ملی ایران -نوشته: تئودور نولدکه -موسسه انتشارات نگاه]</ref><ref>[https://www.negahpub.com/book/حماسه-ملى-ايران/ حماسه ملی ایران-تئودور نولدکه-مترجم : بزرگ علوی-با مقدمه استاد سعید نفیسی]</ref><ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/245836/خاورشناس-آلمانی-حماسه-ملی-یران-نقد-بررسی خاورشناس آلمانی که «حماسه ملی ایران» را نقد و بررسی کرد-خبرگزاری کتاب ایران]</ref>در دوره [[سامانیان]] پادشاهان این سلسله با زنده کردن زبان پارسی نام نیکی از خود باقی گذاشتند در این تلاش جنبشی بهنام هویتطلبی و استقلال جویی جریان داشت و در همین اوان ابوالقاسم فردوسی دستبکار نوشتن حماسه جاودان خود شاهنامه شد. فردوسی مجذوب اساتید سخن در قرنهای سوم وچهارم هجری بود و شاهکار او تحت تأثیر این اساتید بزرگ شکل گرفت و امروزه در جهان به عنوان یکی از مشهورترین آثار ادبی زبان فارسی شناخته میشود.<ref>[https://avaliha.ir/بیوگرافی-حکیم-ابولقاسم-فردوسی/][https://avaliha.ir/بیوگرافی-حکیم-ابولقاسم-فردوسی/ بیوگرافی حکیم ابولقاسم فردوسی]-اولیها</ref><ref>زندگینامه فردوسی بههمراه [http://ferdossitoussi.blogfa.com/ جملاتی زیبا از حکیم ابوالقاسم فردوسی]</ref> | ||
== ایراندوستی سامانیان == | == ایراندوستی سامانیان == | ||
حدود هفتاد سال پیش از زاده شدن فردوسی، سامانیان در سال ۲۶۱ هجری، حکومت مستقلی در خراسان پینهاده بودند.<ref>[http://tarikhiran.blog.ir/post/amiran-samani تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام]</ref><ref>[http://horodot.blogfa.com/post-10.aspx پایتخت اصلی و ماندگار سلسله سامانیان : '''بخارا '''بود . که امروزه شهری در ازبکستان است.]</ref> پیش از پاگرفتن حکومتهای مستقل ایرانی ( | حدود هفتاد سال پیش از زاده شدن فردوسی، سامانیان در سال ۲۶۱ هجری، حکومت مستقلی در [[خراسان]] پینهاده بودند.<ref>[http://tarikhiran.blog.ir/post/amiran-samani تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام]</ref><ref>[http://horodot.blogfa.com/post-10.aspx پایتخت اصلی و ماندگار سلسله سامانیان : '''بخارا '''بود . که امروزه شهری در ازبکستان است.]</ref> پیش از پاگرفتن حکومتهای مستقل ایرانی ([[صفاریان]]، [[سامانیان]])، حکومتهای دستنشانده خلفای [[اموی]] و [[عباسی]] با خودکامگی در ایران حکم میراندند و حق برگزاری مراسم، جشنها و آیینهای ملی را از مردم گرفته بودند.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/756314/جنبش-های-ایرانیان-در-عصر-اول-خلافت-عباسی/ جنبشهای ایرانیان در عصر اول خلافت عباسی-راسخون]</ref> در دوران چیرگی آنها، تکلّم و نوشتن به زبانهای ایرانی مانند پهلوی، خوارزمی و… ممنوع بود و مردم به زور به آموختن خط و زبان عربی وادار میشدند. | ||
حکومتهای مستقل ایرانی،<ref>[http://tamadonema.ir/سلسله-سامانیان سلسله سامانیان-تاریخ وتمدن ایران وجهان]</ref> | حکومتهای مستقل ایرانی،<ref>[http://tamadonema.ir/سلسله-سامانیان سلسله سامانیان-تاریخ وتمدن ایران وجهان]</ref> بهعکس، به فرهنگ ملی جان بخشیدند، برگزاری جشنها و آیینهای ایرانی را تشویق کردند و شاعران، نویسندگان و دانشمندان ایرانی را در پناه حمایت خود گرفتند و در گسترش و رونق زبان [[پارسی دری]] کوشیدند. در این دوره بود که برگزاری جشنهای [[نوروز]]، [[مهرگان]] و [[سده]]، دوباره رواج یافت. شعر فارسی پر و بال گرفت و شاعران برجسته یی مانند رودکی و فردوسی پدید آمدند. | ||
== شاهنامه ابومنصوری == | == شاهنامه ابومنصوری == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
ابومنصور محمد، حاکم طوس، که از خاندانهای کهن ایرانی بود، تاریخنگاران و راویان داستانهای کهن ایرانی را گرد آورد و آنها را به نوشتن تاریخ شاهان و پهلوانان ایران کهن برانگیخت. | ابومنصور محمد، حاکم طوس، که از خاندانهای کهن ایرانی بود، تاریخنگاران و راویان داستانهای کهن ایرانی را گرد آورد و آنها را به نوشتن تاریخ شاهان و پهلوانان ایران کهن برانگیخت. | ||
شاهنامه ابومنصوری در سال۳۴۶ به پایان رسید.<ref>[http://www.mehremihan.ir/component/tag/شاهنامه%20ابو%20منصوری.html شاهنامه ابو منصوری-در شاهنامه فردوسی-سایت مهر میهن]</ref> نسخه یی از این شاهنامه به دربار عبدالملک بن نوح سامانی (حکومت: ۳۴۳ تا ۳۵۰قمری) فرستاده شد. همین نسخه بود که دقیقی طوسی آن را اساس کار خود در سرودن شاهنامه قرار داد. اما هنوز بیش از هزار بیت دربارهٔ پادشاهی گشتاسب نسروده بود که در سال۳۶۷ به دست غلامش کشته شد. | شاهنامه ابومنصوری در سال۳۴۶ به پایان رسید.<ref>[http://www.mehremihan.ir/component/tag/شاهنامه%20ابو%20منصوری.html شاهنامه ابو منصوری-در شاهنامه فردوسی-سایت مهر میهن]</ref> نسخه یی از این شاهنامه به دربار [[عبدالملک بن نوح سامانی]] (حکومت: ۳۴۳ تا ۳۵۰قمری) فرستاده شد. همین نسخه بود که [[دقیقی طوسی]] آن را اساس کار خود در سرودن شاهنامه قرار داد. اما هنوز بیش از هزار بیت دربارهٔ پادشاهی گشتاسب نسروده بود که در سال۳۶۷ به دست غلامش کشته شد. | ||
== فردوسی در آغاز راه == | == فردوسی در آغاز راه == | ||
هنگامی که کار نوشتن شاهنامه ابومنصوری به پایان رسید، فردوسی شانزده ـ هفده ساله بود و هنوز به سرودن داستانهای کهن ایرانی نپرداخته بود. از این سال تا سال ۳۶۹ یا ۳۷۰، که با دسترسی یافتن به شاهنامه ابومنصوری، به جد، به سرودن داستانهای کهن تاریخ ایران پرداخت، جز داستان بیژن و منیژه و یکی دو داستان دیگر طبع آزمایی بیشتری در این زمینه نداشت. | هنگامی که کار نوشتن شاهنامه ابومنصوری به پایان رسید، فردوسی شانزده ـ هفده ساله بود و هنوز به سرودن داستانهای کهن ایرانی نپرداخته بود. از این سال تا سال ۳۶۹ یا ۳۷۰، که با دسترسی یافتن به شاهنامه ابومنصوری، به جد، به سرودن داستانهای کهن تاریخ ایران پرداخت، جز داستان بیژن و منیژه و یکی دو داستان دیگر طبع آزمایی بیشتری در این زمینه نداشت. | ||
در سال ۳۷۰هجری که فردوسی وقت خود را یکسره در کار نظم شاهنامه به کارگرفت، سلطان محمود غزنوی بیش از ده سال نداشت و سه سال پیش از این تاریخ، پدرش، سبکتکین ـ که غلام و داماد الپتکین، حاکم غزنه، بود ـ پس از مرگ او، حکومت این شهر را به دست گرفت و سلسله غزنوی را پایهگذاری کرد.<ref>[http://ahouraa.ir/1392/02/14/rabete%20ferdosi%20va تارنمای تخصصی تاریخ ایران-رابطه فردوسی و محمود غزنوی(اهورا (Ahouraa.ir))]</ref> | در سال ۳۷۰هجری که فردوسی وقت خود را یکسره در کار نظم شاهنامه به کارگرفت، [[سلطان محمود غزنوی]] بیش از ده سال نداشت و سه سال پیش از این تاریخ، پدرش، [[سبکتکین]] ـ که غلام و داماد الپتکین، حاکم غزنه، بود ـ پس از مرگ او، حکومت این شهر را به دست گرفت و سلسله [[غزنوی]] را پایهگذاری کرد.<ref>[http://ahouraa.ir/1392/02/14/rabete%20ferdosi%20va تارنمای تخصصی تاریخ ایران-رابطه فردوسی و محمود غزنوی(اهورا (Ahouraa.ir))]</ref> | ||
== دوره آسودگی فردوسی == | == دوره آسودگی فردوسی == | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
== فضل بن احمد، وزیر ایراندوست == | == فضل بن احمد، وزیر ایراندوست == | ||
فضل بن احمد | [[فضل بن احمد اسفراینی]]، نخستین وزیر سلطان محمود، که پرورده دربار سامانیان بود، فردی ایران دوست و علاقمند به زبان فارسی بود.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/680154/تحولات-سیاسی-و-اداری-در-دوره-غزنویان/ سایت راسخون-وزارت در عهد غزنویان]</ref> به دستور او کلیه امور دیوانی از عربی به فارسی برگردانده شد. این وزیر خراسانی در خراسان همهکاره دستگاه سپهسالار محمود بود. وقتی محمود در سال ۳۸۹قمری از سپهسالاری خراسان به شاهی رسید، فضل فردوسی را تشویق کرد که شاهنامه را به دربار سلطان محمود عرضه کند تا هم از پشتیبانی شاه بهرهمند گردد و هم این اثر گرانپایه در پهنه وسیعتری انتشاریابد. | ||
فردوسی در زمان وزارت فضل بن احمد، شاهنامه را یکبار دیگر بازنویسی کرد، اشعاری در ستایش سلطان محمود به آن افزود. | فردوسی در زمان وزارت فضل بن احمد، شاهنامه را یکبار دیگر بازنویسی کرد، اشعاری در ستایش سلطان محمود به آن افزود. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
== آوارگی فردوسی == | == آوارگی فردوسی == | ||
سلطان محمود که از سخن و عمل اهانت آمیز فردوسی بسیار خشمگین شده بود,<ref>[http://www.asemankafinet.ir/post/1509/زندگی-نامه-کامل-فردوسی.aspx سفر و حضری درد انگیز-سایت علمی وپژوهشی آسمان-زندگینامه کامل فردوسی]</ref> گماشتگانش را برای دستگیری او به هر سو، حتّی طوس، روان کرد. فردوسی پیرمرد هشتادساله تهیدست، از بیم افکنده شدن در زیر پای پیل، که مجازات رایج دربار سلطان محمود غزنوی بود، راه طولانی هرات به طبرستان را، به سختی طی کرد. در این سفر طولانی، شاهنامه را نیز با خود برد تا به فرمانروای مقتدری بسپارد که از نابودی درامان ماند. در طبرستان، بدون هیچ چشمداشتی، به سپهبد شهریار، از آل باوند پیشنهاد کرد که شاهنامه را از نام محمود به نام تو خواهم کرد که این کتاب، همه، اخبار و آثار نیاکان توست، امّا، سپهبد طبرستان، از بیم خشم محمود آن را نپذیرفت. | سلطان محمود که از سخن و عمل اهانت آمیز فردوسی بسیار خشمگین شده بود,<ref>[http://www.asemankafinet.ir/post/1509/زندگی-نامه-کامل-فردوسی.aspx سفر و حضری درد انگیز-سایت علمی وپژوهشی آسمان-زندگینامه کامل فردوسی]</ref> گماشتگانش را برای دستگیری او به هر سو، حتّی طوس، روان کرد. فردوسی پیرمرد هشتادساله تهیدست، از بیم افکنده شدن در زیر پای پیل، که مجازات رایج دربار سلطان محمود غزنوی بود، راه طولانی [[هرات]] به [[طبرستان]] را، به سختی طی کرد. در این سفر طولانی، شاهنامه را نیز با خود برد تا به فرمانروای مقتدری بسپارد که از نابودی درامان ماند. در طبرستان، بدون هیچ چشمداشتی، به سپهبد شهریار، از آل باوند پیشنهاد کرد که شاهنامه را از نام محمود به نام تو خواهم کرد که این کتاب، همه، اخبار و آثار نیاکان توست، امّا، سپهبد طبرستان، از بیم خشم محمود آن را نپذیرفت. | ||
== فردوسی در پایان راه == | == فردوسی در پایان راه == | ||
فردوسی، دردمند و مطرود و تحت تعقیب گماشتگان سلطان محمود,<ref>[http://ferdowsitoos.razavichto.ir/FTPHost/1004/filepdf/maghalatferdowsi/zendeghiname-ferdosi.pdf سالهای آوارگی فردوسی-نوشتۀ مهدی سیدی-pdfصفحه۴۸]</ref> به ناگزیر، به زادگاهش برمی گردد. اما، «با موی سپید و پشت دوتا و گوش سنگین، پسرمرده و تهیدست، بی کس و نومید و در فشار فقهای متعصّب حنفی، تا پایان عمر تسلیم نمیشود و سر فرود نمیآورد و از | فردوسی، دردمند و مطرود و تحت تعقیب گماشتگان سلطان محمود,<ref>[http://ferdowsitoos.razavichto.ir/FTPHost/1004/filepdf/maghalatferdowsi/zendeghiname-ferdosi.pdf سالهای آوارگی فردوسی-نوشتۀ مهدی سیدی-pdfصفحه۴۸]</ref> به ناگزیر، به زادگاهش برمی گردد. اما، «با موی سپید و پشت دوتا و گوش سنگین، پسرمرده و تهیدست، بی کس و نومید و در فشار فقهای متعصّب حنفی، تا پایان عمر تسلیم نمیشود و سر فرود نمیآورد و از عقیدهٔ خویش دست نمیکشد. او مخالف چاپلوسی، مروّج زبان فارسی، پایبندِ تشیّع و دشمن ترک و تازی؛ دو عنصر اشغالگری بود که پنجه بر گلوی ایران نهاده بودند و این درست در زمانی بود که ترکی از جانب عربی به شاهی ایران رسیده بود و هر دو در غارت ثروت ملل، خاصّه ایرانیان، همداستان بودند و هر سری را که دربرابر آنان فرود نمیآمد، به خاک میافکندند»<ref>یادنامه فردوسی، مقاله دکتر احمدعلی رجایی بخارایی</ref> . | ||
فردوسی درسال ۴۱۱ هجری، به سنّ ۸۳سالگی، در طوس درگذشت. | فردوسی درسال ۴۱۱ هجری، به سنّ ۸۳سالگی، در طوس درگذشت. | ||
ابوالقاسم گَرکانی، واعظِ روستای طابرانِ طوس، از به خاک سپردن پیکر او در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و گفت: «من رها نکنم (اجازه نمیدهم) تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی (شیعه) بود؛ و هرچند مردمان بگفتند با آن دانشمند درنگرفت. درون دروازه، باغی بود مِلک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند | ابوالقاسم گَرکانی، واعظِ روستای طابرانِ طوس، از به خاک سپردن پیکر او در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و گفت: «من رها نکنم (اجازه نمیدهم) تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی (شیعه) بود؛ و هرچند مردمان بگفتند با آن دانشمند درنگرفت. درون دروازه، باغی بود مِلک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند »<ref>چهارمقاله عروضی</ref>. | ||
فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران، در آوارگی و در به دری و تنگدستی درگذشت: | فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران، در آوارگی و در به دری و تنگدستی درگذشت: | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۲: | ||
اما '''حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی''' شاهکاری پدیدآورد که زبان فارسی، ایران و خود او را جاودانه کرد. | اما '''حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی''' شاهکاری پدیدآورد که زبان فارسی، ایران و خود او را جاودانه کرد. | ||
<references /> | |||
[[رده:اساطیر ایرانی]] | |||
[[رده:اهالی خراسان]] | |||
[[رده:اهالی توس]] | |||
[[رده:ادبیات فارسی]] | |||
[[رده:شاعران بزرگ ایران]] | |||
[[رده:شاعران حماسهسرا]] | |||
[[رده:نمادهای ملی ایران]] | |||
[[رده:شاهنامه]] |