۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== صدارت حاج میزا آقاسی == | == صدارت حاج میزا آقاسی == | ||
بعد از قتل قائم مقام ،صدراعظمی به حاج میرزا آقاسی ماکویی رسید[null <nowiki>]</nowiki>]. وی چون در ابتدای صدارت از امور مملکت داری بی اطلاع بود و مسلک روحانیت وی اجازه نمیداد که خود را به فوریت وارد عمل سیاسی نماید و از اینکه کسی او را وزیر و صدراعظم خطاب نماید اکراه داشت و بیشتر علاقه مند بود تا او را شخص اول مملکت خطاب نمایند. وی برای تسلط بر امور کشور در ابتدای کار از وجود میرزا شفیع آشتیانی صاحب دیوان استفاده نمود و او را در حل و عقد امور و رتق و فتق کار مردم به مشاورت انتخاب کرد. او در اول مایل به امر صدارت نبود و این کار را وظیفه محمد خان امیر نظام میدانست ولی بعدها این شغل به مذاقش خوش آمد و برای تحکیم موقعیت خود شروع به حذف رقبای سیاسی خود نمود؛ امیر نظام را در آذربایجان نگه داشت و تلاش کرد تا حشمت وی را از انظار محو نماید. برای دفع خطر عبدالله خان امین الدوله که همچنان در اصفهان بود در صدد برآمد تا از در ملاطفت وی را به دارالخلافه فراخواند و چون موفق نشد خواستار شفاعت مکنیل، وزیر مختار انگلیس در تهران شد. رقیب دیگر خود آصف الدوله دایی محمد شاه را که بی اجازه از خراسان به تهران آمده بود، به خراسان برگرداند و توانست تا سال 1252ه.ق موقعیت خود را تحکیم بخشد.<ref name=":0" /> | بعد از قتل قائم مقام ،صدراعظمی به حاج میرزا آقاسی ماکویی رسید[null <nowiki>]</nowiki>]. وی چون در ابتدای صدارت از امور مملکت داری بی اطلاع بود و مسلک روحانیت وی اجازه نمیداد که خود را به فوریت وارد عمل سیاسی نماید و از اینکه کسی او را وزیر و صدراعظم خطاب نماید اکراه داشت و بیشتر علاقه مند بود تا او را شخص اول مملکت خطاب نمایند. وی برای تسلط بر امور کشور در ابتدای کار از وجود میرزا شفیع آشتیانی صاحب دیوان استفاده نمود و او را در حل و عقد امور و رتق و فتق کار مردم به مشاورت انتخاب کرد. او در اول مایل به امر صدارت نبود و این کار را وظیفه محمد خان امیر نظام میدانست ولی بعدها این شغل به مذاقش خوش آمد و برای تحکیم موقعیت خود شروع به حذف رقبای سیاسی خود نمود؛ امیر نظام را در آذربایجان نگه داشت و تلاش کرد تا حشمت وی را از انظار محو نماید. برای دفع خطر عبدالله خان امین الدوله که همچنان در اصفهان بود در صدد برآمد تا از در ملاطفت وی را به دارالخلافه فراخواند و چون موفق نشد خواستار شفاعت مکنیل، وزیر مختار انگلیس در تهران شد. رقیب دیگر خود آصف الدوله دایی محمد شاه را که بی اجازه از خراسان به تهران آمده بود، به خراسان برگرداند و توانست تا سال 1252ه.ق موقعیت خود را تحکیم بخشد.<ref name=":0" /> | ||
== حذف رقبای سیاسی == | |||
حاجی میرزا آقاسی در ابتدای صدارت خود پیوسته اظهار میداشت که وزارت عظمی خاص محمدخان امیرنظام است چون نصرت پادشاه اسلام فرض است و مرا در جهت شاه عقیدتی به کمال باشد، روزی چند زحمت این خدمت بر خویش مینهم و دامن تقوی خویشتن به پلیدیهای دنیوی آلوده میسازم تا محمدخان زنگنه امیرنظام از آذربایجان برسد و زمام امور را به دست گیرد.[11] اما پس از گذشت ایامی چند، تغییر عقیده داد و برای تحکیم موقعیت خود شروع به حذف رقبای سیاسی خود نمود. وی به بهانهی اعطای منصب صدارت امیرنظام را به تهران فراخواند اما پس از 2 ماه مجددا او را روانهی آذربایجان نمود تا از پایتخت دور باشد. برای دفع خطرات عبداللهخان امینالدوله که همچنان در اصفهان به سر میبرد، درصدد برآمد تا از در ملاطفت وی را به دارالخلافه فرا خواند و چون موفق به این کار نشد خواستار شفاعت مکنیل وزیر مختار انگلیس در تهران شد. | |||
رقیب دیگر حاجی میرزا آقاسی اللهیارخان آصفالدوله دایی محمدشاه بود که بیاجازهی شاه از خراسان به تهران آمده بود، میرزا آقاسی برای دفع خطر وی، با شاه هماهنگی نموده و مجددا آصفالدوله را روانهی خراسان گردانید.[12] بدین ترتیب تا اواخر سال 1252هـ.ق حاجی میرزا آقاسی موقعیت خود را تحکیم بخشید.<ref name=":2">پژوهه - [http://pajoohe.ir/%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7__a-44935.aspx آقاسی، حاجی میرزا]</ref> | |||
== رویدادهای خارجی در زمان صدارت حاجی میرزا آقاسی == | |||
با قتل قائم مقام و روی کارآمدن حاجی میرزا آقاسی سیاست بیطرفی ایران در قبال دولتین روسیه و انگلستان به هم خورد و حاجی میرزا آقاسی سیاست طرفداری از روسیه را در پیش گرفت، لذا به تحریک دولت روسیه درصدد حمله به هرات و تسخیر این شهر برآمد.[13] | |||
در اوایل سلطنت محمدشاه، کنت سیمونیچ سفیر روسیه در ایران که مورد احترام و توجه خاص محمدشاه بود، سیاست خاصی در قبال ایران اتخاذ نمود. وی از تمایل ایران نسبت به افغانسان آگاه بود و تلاش میکرد تا توجه ایران به افغانستان را به دو دلیل بیشتر نماید. اول آنکه دولت ایران با بهدست آوردن متصرفات جدید، نواحی از دست رفته در قفقاز را فراموش مینمود و بدین ترتیب کینهای که از روسها در دل ایرانیان بود از خاطرهها محو میگشت. دوم اینکه پیشرفت ایران در افغانستان سرگرمی و اشتغالی برای دولت انگلستان که رقیب روسیه به شمار میرفت، فراهم میساخت.[14] | |||
همزمان با تصمیم محمدشاه در حمله به هرات، نیکلای اول، تزار روسیه جهت بازدید از مناطقی که طبق معاهدهی ترکمنچای به تصرف روسیه در آمده بود، به منطقهی قفقاز سفر نموده نسبت به ملاقات با محمدشاه اظهار تمایل نمود و با دیداری که با هیئت ایرانی داشت، وعدهی مساعدت محمدشاه در محاصرهی هرات را داد که بیشتر موجب تحریک محمدشاه، علیرغم مخالفت دولت انگلستان و لشکرکشی به هرات شد، ولی نتیجهای جز ناکامی و تحمل خسارات جانی و مالی نصیب ایران نشد.[15] | |||
مخالفت دولت انگلستان با این لشکرکشی، کمک انگلیسیها به افاغنه و اهالی هرات، مداخلات مکنیل وزیر مختار انگلستان در تدارکات اردوی محمدشاه، حضور فعال جاسوسان انگلیسی در اردوی شاه که تحرکات اردو را به انگلیسیها و داخل هرات منتقل مینمودند، عدم مساعدت دولت روسیه علیرغم وعدههای تزار، فقدان استراتژی نظامی در اردوی ایران، صدور فرامین متضاد و متناقض، کندی در ابلاغ فرامین صادره، عدم همکاری سرداران سپاه ایران، خیانت عدهای از همراهان محمدشاه از جمله میرزا علینقی منشی محمدشاه و بالاخره اولتیماتوم آشکار دولت انگلستان و اعزام کشتی جنگی توسط این دولت به خلیج فارس و اشغال جزیرهی خارک از دلایل ناکامی محمدشاه در تسخیر شهر هرات بود.[16] | |||
علاوهبر کارشکنی انگلیسیها، تاکتیکهای نظامی اتخاذشده از جانب مسئولین سپاه ایران و شخص حاجی میرزا آقاسی در ناکامی محمدشاه در محاصرهی شهر هرات بیتأثیر نبود. حاجی دستور داد تا قلعهی غوریان را فتح ننموده و به سمت شهر هرات حرکت نمایند. این اقدام خطرات نظامی، متوجه اردوی محمدشاه مینمود. بهعلاوه به دستور حاجی میرزا آقاسی و به منظور رعایت حال مردم شهر هرات از محاصره بخشی از شهر خودداری شد تا راه برای آمد و شد مردم باز باشد که این اقدام با اعتراض فرماندهان نظامی اردوی محمدشاه مواجه شد. تنها اقدام مثبت وی در محاصرهی هرات ریختن چندین توپ قلعهکوب بود، به دستور شاه و صدراعظم کلیهی آلات مسی لشکر جمعآوری و توپهای قلعهکوب بزرگی درست نموده و با آن به دیوار هرات حمله کردند.[17] | |||
بهعلاوه به هنگام مراجعت محمدشاه از محاصرهی هرات، فرمانی از جانب شاه مبنی بر پوشیدن لباس یکدست نظامی توسط ارتشیان ایران صادر شد. حاجی میرزا آقاسی با ذکر آیاتی چند از قرآن کریم گفت که جامه را باید کوتاه داشت که نه موجب کبر شود و نه با پلیدیها آلوده گردد.[18] | |||
بعد از اینکه روابط ایران و انگلستان بدنبال لشکرکشی محمدشاه به هرات قطع گردید،[19] روسها که تا آن هنگام ایران را تشویق به تصرف هرات مینمودند تغییر روش داده سیاست احتیاطآمیزی در قبال روابط دو کشور اتخاذ نموده و ضمن توافق با دولت انگلستان پیرامون تضمین استقلال ایران، اولیای دولت ایران را به برقراری مجدد رابطه با انگستان تشویق نمودند که سرانجام روابط دو کشور در سال 1841م تجدید شد و سرجان مکنیل مجددا به ایران آمد. به دنبال آن قراردادی در سال 1841 م به امضای میرزا ابوالحسنخان شیرازی وزیرخارجهی ایران و مکنیل رسید که به موجب آن انگلستان کلیهی حقوق و مزایایی که طبق قرارداد ترکمنچای به روسیه داده شده بود، بهرهمند میشد. این قرارداد در واقع تکمیل دو فرمانی بود که در سال 1836م (قبل از قطع رابطه) و 1839م به نفع انگلیسیها صادر شده بود، اولی در رابطه با دریافت حقوق گمرکی از کالاهای انگلیسی به میزان کالاهای روسی و دیگری مصونیت کارکنان و مستخدمین ایرانی و خارجی سفارت و کنسولگریهای دولت انگلستان و بستگان آنها در ایران.[20] | |||
محمدشاه به علت کینهای که از انگلیسیها در دل داشت، علاقهای به انعقاد این قرارداد نداشت، ولی حاجی میرزا آقاسی به خوبی درک کرده بود که اگر بخواهد در مقام و مسند خود باقی بماند راهی جز همکاری با دولت انگلستان ندارد، لذا به انعقاد این پیمان تن در داد.[21] | |||
از دیگر رویدادهای مهم دوران صدارت حاجی میرزا آقاسی، ایجاد بحران در روابط ایران و عثمانی و بروز درگیری بین دو کشور میباشد که سرانجام بعد از مداخلهی دولتین روسیه و انگلستان و تشکیل کمیسیون چهارجانبه، عهدنامهی دوم ارزنةالروم (ارز روم) بین دو کشور منعقد گردید. ریاست هیئت ایرانی در این مذاکرات را ابتدا مشیرالدوله به عهده داشت که بعدا میرزا تقیخان امیرنظام عهدهدار شد.[22] حاجی میرزا آقاسی برای خراب کردن و خلاص شدن از دستش او را برای مذاکره انتخاب کرد.[23] پس از سه سال مذاکره عهدنامهی دوم ارزروم منعقد شد این عهدنامه که در سال 1847م (1263هـ.ق) منعقد شد، شامل یک مقدمه و 9 ماده بود که به موجب آن نواحی واقع در شرق ذهاب و کرند و بندر محمره (خرمشهر) و اراضی واقع در شرق شطالعرب (اروند رود) متعلق به دولت ایران گردید و در مقابل، دولت ایران از هرگونه ادعای اراضی نسبت به منطقه سلیمانیه منصرف شد. دو دولت بهطور متقابل حق کشتیرانی آزاد در شط العرب را به رسمیت شناختند و از کلیهی دعاوی ارضی نسبت به یکدیگر چشمپوشی نموده و قرار گردید که مسؤلان حکومت عثمانی در عراق با زوّار ایرانی رفتار مناسبی داشته باشند.[24] | |||
منع بردهفروشی در خلیج فارس و صدور دستوری در این زمینه توسط محمدشاه که عمدتا با فشار انگلیسیها صورت گرفت، به اضافهی انعقاد پیمانهای تجاری با دولتهای بلژیک و اسپانیا و گسترش رابطهی ایران با دول اروپایی از دیگر تحولات ایران در دورهی صدارت حاجی میرزا آقاسی است.[25] | |||
در کل از نظر سیاست خارجی، حاجی میرزا آقاسی بیکفایت بوده و در سوال و جواب با سفرای خارجی دچار خبط و خطا میشده و از شیوهی مذاکره در مسایل سیاسی بیاطلاع بوده است. گفته میشود هنگامی که روسها تقاضای واگذاری قسمتی از دریای خزر را از دولت ایران کرده بودند وی در پاسخ گفته است: «ما کام شیرین دوست را برای مشتی آب شور تلخ نمیکنیم.»[26] | |||
در زمان صدارت وی چیرگی و خیرگی اعضای سفارت روس در دربار دولت ایران به حدی بود که هر مکتوبی که از سفیر روسیه جهت صدراعظم میآوردند حامل مکتوب در هر موقعیتی که بود، میبایست شخصا مکتوب را به صدراعظم داده و بلافاصله جواب دریافت نماید.<ref name=":2" /> | |||
== تحولات سیاست داخلی در زمان صدارت حاجی میرزا آقاسی == | |||
دولت انگلستان که مخالف لشکرکشی محمدشاه به هرات بود درصدد برآمد تا به انحاء مختلف برای دولت ایران مشکلآفرینی نموده و از مخالفین دولت ایران حمایت نماید. لذا از بازگشت محمدشاه از هرات گرفتاریهایی برای محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی ایجاد نمود. انگلیسیها از فتنه آقاخان محلاتی که در سال 1253هـ.ق در بم قیام نمود، حمایت کردند. سوء رفتار و زشتی گفتار حاجی میرزا آقاسی مایهی تمرد و سرکشی آقاخان که داماد فتحعلی شاه نیز بود گردید. همچنین خصومت بین آقاخان محلاتی و حاجی عبدالصمد محلاتی که طرف توجه حاجی میرزا آقاسی بود از عوامل دیگر فتنه آقاخان میباشد.[28] | |||
فتنهی سید علیمحمد باب در جنوب ایران که با داعیهی مذهبی آغاز و سپس دامنهی آن به دوران سلطنت ناصرالدین شاه کشیده شد از دیگر مشکلات دوران صدارت حاجی میرزا آقاسی میباشد. قیام سالار پسر آصفالدوله و تلاش وی جهت جدایی خراسان از ایران که با تحریک انگلیسیها صورت گرفت، مشکل دیگر دوران صدارت حاجی میرزا آقاسی بود. قیام طایفهی قادریهی نقشبند در حوالی خراسان نیز در دوران صدارت حاجی میرزا آقاسی روی داد.[29] | |||
خویشاوندگرایی یکی از جنبههای بارز حیات سیاسی حاجی به شمار میرفت. حمایتهای بیدریغ حاجی میرزا آقاسی از اللهقلیخان ایلخانی که نوهی دختری فتحعلی شاه بود و مادرش عزت نساء زن حاج میرزا آقاسی بود، موجب بروز مشکلاتی در داخل کشور شد. اللهقلیخان همین که مادرش زن حاج میرزا آقاسی شد، مکانتی بزرگ بهدست آورد و به منصب ایلخانی قاجار رسید و فکر سلطنت بر سر وی خطور نمود و دست به اعمال خلاف متعدد زد و هرچه از وی پیش شاه شکایت میکردند، حاجی میرزا آقاسی آنرا تکذیب میکرد.[30] مدتی نیز حکومت شهر بروجرد را به عهده داشت که ظلم و ستم فراوانی نسبت به اهالی این شهر روا داشت تا سرانجام محمدشاه از زبان حاجی میرزا آقاسی به وی اظهار داشت: «یک چند روزگار خویش را در عتبات عالیات بسپار و از آلایش معاصی و پلیدیهای بیفرمانی پاک شو.»[31] و بدین ترتیب مشکل ایلخانی با عزیمت اجباری به عتبات عالیات برطرف شد. همچنین باز گذاشتن دست اهالی ماکو در امور مملکتی و کارهای خلاف شرع آنها و حمله به مال و ناموس مردم، نمونهی دیگر از خویشاوندگرایی حاجی میرزا آقاسی میباشد.[32] | |||
اما آنچه بیش از عملکرد حاجی میرزا آقاسی قابل سرزنش است همان اخلاق و رفتار و شیوهی حکومت محمدشاه قاجار است که قدرت فوقالعادهای را دراختیار حاجی میرزا آقاسی قرا میداد. محمدشاه نسبت به حاجی میرزا آقاسی اعتقاد قلبی داشت[33] و بر این عقیده بود که او صاحب کرامت است و او را قطب فلک شریعتی و طریقت میدانست.[34] به همین دلیل حاجی میرزا آقاسی در طی صدارتش، همهکارهی مملکت بود و اعتراضهایی هم که از حاجی میرزا آقاسی نزد شاه گفته میشد، محمدشاه توجه نمینمود. حاجی میرزا آقاسی در ابتدای صدارت ثروت چندانی نداشت، اما با گذشت زمان ثروتمند گردید هنوز چندی از صدارت وی سپری نگردیده بود که دارای 1438 پارچه آبادی و مزرعه شد و همه را به شاه هبه نمود.[35] | |||
به دلیل تمایلات صوفیگری حاجی میرزا آقاسی و محمدشاه، که موجب سوءظن روحانیون نسبت به آنها گردیده بود، به صوفیه در زمان صدارت حاجی میرزا آقاسی دور بیشتری داده شد. گفته میشود حاجی میرزا آقاسی به عمد با علما دشمنی مینمود، زیرا با این اقدام خود قصد داشته تا انتقام دراویشی را که به دست علما کشته شده بود، بگیرد.[36] | |||
صرف نظر از ایرادات وارده بر نحوهی صدارت حاجی میرزا آقاسی، اقدامات مثبتی هم توسط وی صورت گرفته است. حاجی علت اصلی شکست قوای ایران در برابر روسیه را عدم توانایی سپاهیان ایران و نداشتن توپخانه میدانست. لذا جهت تقویت بنیهی نظامی ایران تلاش نمود و تأسیس قورخانه برای قشون ایران از زمان صدارت وی آغاز شد.[37] به علاوه وی علاقهی فراوانی به عمران و آبادی داشت و پولهای فراوانی صرف حفر قنوات و کشیدن کاریزها نمود که گرچه در پارهای از موارد به آب نمیرسید ولی مردم عادی از طریق اشتغال به کار، به نان میرسیدند. همچنین در زمان صدارت وی ارزاق عمومی فراوان و ارزان بوده است.<ref name=":2" /> | |||
== میرزا آقاسی و دولتهای خارجی و مشکلات میرزا == | == میرزا آقاسی و دولتهای خارجی و مشکلات میرزا == | ||
خط ۳۶: | خط ۷۹: | ||
تمایل محمدشاه به صوفیگری موجب گردید که بر شدت مخالفت روحانیون نسبت به وی افزایش یابد به این ترتیب ملاحظه میشود که صوفیگری در دست آقاسی سلاحی برای مبارزه با قدرت روحانیون بوده است.<ref>Iranian.com - [https://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury/haji-mirza-aghasi.html رابطه میرزاآقاسی و محمدشاه]</ref> | تمایل محمدشاه به صوفیگری موجب گردید که بر شدت مخالفت روحانیون نسبت به وی افزایش یابد به این ترتیب ملاحظه میشود که صوفیگری در دست آقاسی سلاحی برای مبارزه با قدرت روحانیون بوده است.<ref>Iranian.com - [https://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury/haji-mirza-aghasi.html رابطه میرزاآقاسی و محمدشاه]</ref> | ||
آنچه مسلم به نظر مي آيد اين است كه روابط حاجي ميرزا آقاسي با محمد شاه كه نوشته اند به كرامات و اخبار مغيبه اعتقادي راسخ داشت روابط خادم و مخدومي و يا نظير روابط وزير و سلطان متبوع نبوده و محمد شاه او را مراد و مرشد خود مي دانسته و هميشه مي فرمود : | |||
''” اين درد پاي مرا حاجي نمي خواهد خوب بشود از براي اينكه زحمت را در دنيا بكشم و در آخرت بهشت بروم ، اگر حاجي بخواهد خوب خواهد شد .“''<ref name=":3">نوشته های مهدی زارع - [http://aryobarzaniran.blogfa.com/post-119.aspx حاج میرزا آقاسی دیوانه توپ وتوپخانه]</ref> | |||
== شاعری == | |||
میرزا آقاسی شعر نیز می گفت و به رقابت با قائم مقام که در شعر «ثنائی» تخلص می کرد، میرزا آقاسی نیز برای خودش تخلص «فخری» را برگزیده بود. قطعه زیر از میرزا آقاسی است که از کسی تقاضای بره کرده است: | |||
رهـی را هست عرضی بر جـنـابت کـه بـالاتر از آن زریـن قــباب اسـت | |||
بـــرای بــره مـــوعـــود دیــروز دلـش در آتش حـسرت کبـاب اسـت | |||
نـمـی دانــد تــمـنـای وصـالـش در ایـن ایـام تعجـیـل و شـتـاب اسـت | |||
پس از یک سال می باید رسیدن کـه گـویا این حمل آن آفتـاب است<ref name=":3" /> | |||
== پایان کار حاج میزا آقاسی ماکویی مردی از شاوارشان == | == پایان کار حاج میزا آقاسی ماکویی مردی از شاوارشان == | ||
خط ۹۹: | خط ۱۵۷: | ||
امّا پیش از آن که داور تاریخ بهحساب حاجی برسد '''یغمای جندقی''' با زبان گزنده و پردهدرش مردی را که بهگفتهٔ جهانگردی بهنام استیووارت «عجیبترین خلقتی است که برای اداره امور ملی میشود تصور وجود او را کرد» بهشلاق هجو کشیده است، که ناگفته بهتر».<ref>بایگانی مطبوعات ایران - [http://irpress.org/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C اندر مناقب حاج میرزا آقاسی]</ref> | امّا پیش از آن که داور تاریخ بهحساب حاجی برسد '''یغمای جندقی''' با زبان گزنده و پردهدرش مردی را که بهگفتهٔ جهانگردی بهنام استیووارت «عجیبترین خلقتی است که برای اداره امور ملی میشود تصور وجود او را کرد» بهشلاق هجو کشیده است، که ناگفته بهتر».<ref>بایگانی مطبوعات ایران - [http://irpress.org/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C اندر مناقب حاج میرزا آقاسی]</ref> | ||
میگویند او بیشتر دو دستور میداد؛ یکی ریختن [https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%BE توپ]و دیگری کندن [https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%82%D9%86%D8%A7%D8%AA کاریز]. این پافشاری او باعث شد این دستورها را از سر کمفهمی و نادانی او میدانند.او «در فن حکومت ناشایسته و در عین حال بامبول زن و جاه طلب بود»[https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C#cite_note-0 | میگویند او بیشتر دو دستور میداد؛ یکی ریختن [https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%BE توپ]و دیگری کندن [https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%82%D9%86%D8%A7%D8%AA کاریز]. این پافشاری او باعث شد این دستورها را از سر کمفهمی و نادانی او میدانند.او «در فن حکومت ناشایسته و در عین حال بامبول زن و جاه طلب بود»[https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C#cite_note-0 ۱] . گفتهاند که در مسائل مدنی، داخلی، روابط بینالملل و به ویژه ارتباط با بیگانگان برخورد بسیار سادهلوحانهای داشت به طوری که در کمال تعجب هر نامهای را که به زیردستان خود مینوشت، یک نسخه را به سفارتهای روس و انگلستان هم میفرستاد. در این باب، میرزا محمدتقی خان امیرکبیر بعدی که وزیرش بود بارها به او تذکر میداد اما او گوشش بدهکار نبود. «مسأله این است که حاجی اصلاً حوصلهٔ کار دیپلوماسی نداشت»[https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C#cite_note-1 ۲] و در مقابل بیگانگان دچار مقداری حس خودکمبینی بود.<ref>پرشین بلاگ - [https://sonqor.persianblog.ir/NM54YDnGwdSNdkrQ8BJ9-%C3%98%C2%AD%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%AC%C3%9B%C5%92-%C3%99%E2%80%A6%C3%9B%C5%92%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%B2%C3%98%C2%A7-%C3%98%C2%A2%C3%99%E2%80%9A%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%B3%C3%9B%C5%92 حاجی میرزا آقاسی] </ref> | ||
عملکردهای غلط و ابلهانه اش بزرگترین علت شکست ایرانیان در جنگ هرات بود و علاقه بیش از حدش به توپ و توپ سازی بخش اعظم خزانه دولت را صرف آن نمود، در حالی که سرانجام هیچ سودی از آن عاید نشد و موجب شد شاعری در حق وی بگوید: | |||
نگذاشت بـه ملک حـاجـی درمـی شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمی | |||
نه مزرع دوست را از آن آب نمی نـه خـایـه خـصـم را از آن تـوپ غـمـی | |||
البته علاوه بر توپ و توپ سازی به حفر قنات نیز علاقه دیوانه واری داشت گویند وقتی کارگری درحال کندن قناتی به او گفت حفر این قنات بی فایده است آب ندارد میرزا آقاسی در جواب گفته بود : مردک این قنات اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد! | |||
اوژن فلاندن که از نزدیک میرزا آقاسی را دیده در موردش می نویسد: «... حاجی از عموم اعمالی که مربوط به خارج از ایران است بی اطلاع است. تقدسش خشک و مانند زائری است که از مکه می آید و پیوسته خود را به عبادت و امید و آرزو مشغول می دارد و هیچ به فکر سیاست و حکمرانی نیست. خودفروشی و تکبرش به نظر عموم رسیده. یکی از بلندپروازهایش این است که خود را توپچی ماهری می داند.» | |||
از آنجا که مردم ماکو خود را منسوب به میرزا آقاسی می دانستند، در ننیجه گله ای از آنان را به نام سربازان ماکویی با خود به تهران آورده بود که در تعرض به جان و مال و ناموس مردم از هیچ چیز فروگذاری نمیکردند. البته ترس مردم نیز چنان بود که حتی یارای تظلم خواهی نیز نداشتند، زیرا میرزا آقاسی به هیچ وجه توجهی به آن نمی کرد. نویسنده صدرالتواریخ در این مورد می نویسد: | |||
غروب که می شد هیچ بچه و زنی جرأت بیرون شدن از خانه نداشت. سایر الواط هم به اسم آنها [سربازان ماکویی] فرصت را غنیمت شمرده، مرتکب پاره ای شرارتها می شدند. [وقتی] از تعدیات این ترکان نزد حاجی میرزا آقاسی شکایت می بردند، حاجی به ترکی می گفت: اگر این ترکان با اطفال شما وطی نکنند، پس با من وطی کنند...»! | |||
اما با وجود همه بلاهتهایش یک حرف درست و حسابی در مورد آذربایجان گفته است. نقل است که روزی محمدشاه از حاجی پرسید: اگر اهالی فارس به شاه بخروشند چه توان کرد؟ حاجی میرزا آقاسی جواب داد: قشون آذربایجان برای سرکوبی کافیست. باز پرسید: اگر اهالی خراسان علیه شاه قیام کنند چه باید نمود؟ حاجی جواب داد: قشون آذربایجان. خلاصه شاه هر منطقه ای از ایران را گفت حاجی میرزا آقاسی گفت با قشون آذربایجان می توانیم آرام کنیم. سرانجام شاه گفت: اگر خود آذربایجان برعلیه ما قیام کند چه باید کرد؟ حاجی جواب داد: آذربایجان باوفا و شاه پرست است و هرگز برخلاف نخواهد ایستاد. محمدشاه زیاد اصرار کرد که بر فرض اگر چنین شد چه باید کرد؟ حاجی میرزا آقاسی جواب داد: در آن صورت همه باید از تاج و تخت چشم بپوشیم و به همان جایی برویم که از آنجا بیرون آمده ایم! | |||
حاج میرزا آقاسی گاومیشی داشت که مردم از دستش عاصی بودند و به مانند ابوقبیس، بوزینه یزید بن معاویه، کسی نمی توانست جلودارش شود. اعتمادالسلطنه می نویسد: | |||
از جمله صدمات او به مردم، یکی این بود که گاومیشی داشت و این گاومیش همیشه مطلق العنان و آزاد بود از بامداد تا شام در کوچه و بازار به اختیار می گشت. از دور که پیدا می شد، کسبه به صورت بلند به طور رمز مخصوصی به یکدیگر اعلام می کردند که گاومیش میرزا آغاسی آمد. به عجله و شتاب اهل بازار قبل از وصول گاومیش هرچه می توانستند از اجناس و ابزار خود را به درون دکان می بردند که پامال و تلف نشود. گاومیش به هر دکان که می رسید اذیتی می کرد، مخصوصاً به دکان شیرینی فروش که می رسید مقدار کثیری شیرینی می خورد و حلویات را می ریخت و طَبَق آنها به زمین می انداخت. همچنین کوزه ماسشت بقال و کفه برنج و کوزه روغن و تغار پنیر را می شکست و قدری میوه جات او را می خورد و می رفت. صاحب دکان ایستاده و نگاه حیرت آمیز می کرد و جرأت آن را نداشت که گاومیش را دفع کند و حفظ مال نماید و در حراست اجناس خود قدم برنمی داشت. آن قدر منتظر بود که گاومیش به اختیار خود برود و کسی نمی توانست اظهار شکایتی نماید. | |||
در آن دوران ضرب المثلی درست شده بود که هرکس در خوردن شتاب می کرد و به عجله می خورد، می گفتند شبیه گاومیش حاجی میرزا آقاسی است.سخن در این است که مردم نمی توانستند از تعدی وتجاوز گاومیش او تظلم خواهی کنند چه برسد از دست گزمگان و عساکرش! . | |||
اما همیشه این مقایسه آزارم می دهد که چگونه این فرهنگ سیاسی ما اجازه می داده صدراعظم های قبل و بعد از او یعنی قائم مقام و امیرکبیر به زودی کشته شوند ولی او اینهمه دیر و با عزت و احترام دوام بیاورد وسرانجام با مرگ طبیعی ریغ رحمت را سرکشد!. | |||
حاجي ميرزا آقاسي به گفته يك جهانگرد خارجي : | |||
” ''عجيب ترين خلقتي است كه براي اداره امور يك ملتي مي توان تصور وجود او را كرد'' “. | |||
كنت دوسرسي وزير مختار فرانسه در باره او مي نويسد : | |||
” ''حاج ميرزا آقاسي پيرمردي است كه تمام قدرت ايران و تمام بي كفايتي مسئولان دولتي آن در وجود او خلاصه شده است .”''<ref name=":3" /> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
ویرایش