۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
== حلقات تکمیلی انقلاب ایدئولوژیک == | == حلقات تکمیلی انقلاب ایدئولوژیک == | ||
=== طلاق | === طلاق کلیه اعضاء حلقه دیگری از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین === | ||
در مهرماه ۱۳۶۷ در سازمان مجاهدین نشستهای عمومی و بزرگی به منظور جمعبندی عملیات فروغ جاویدان برگزار شد. عملیات فروغ جاویدان اگر چه اهداف استراتژیک خود، یعنی اعلام موجودیت و استقلال ارتش آزادیبخش را محقق کرده بود، اما به لحاظ نظامی به هدف نهایی خود یعنی فتح تهران نرسیده و نیروهای مجاهدین پس از ۱۵۰ کیلومتر پیشروی در خاک ایران، در چند کیلومتری شهر کرمانشاه،در تنگهای به نام چهار زبر متوقف شدند. در این عملیات از مجاهدین خلق خلق نزدیک به ۱۴۰۰ جانباختند. این درحالی که است طرف مقابل یعنی جمهوری اسلامی بنابر اعلام خود نزدیک به ۴۰ هزار نفر را از دست داد. | |||
در نشستهایی که در سازمان مجاهدین به جمع بندی این عملیات اختصاص یافت، فراتر از تمامی نقاط ضعف نظامی، نهایتا جمع بندی راه به مباحث ایدئولوژیک برد. به این معنی که علیرغم شگفتیهایی که مردان و بویژه زنان در این عملیات خلق کرده بودند و علیرغم اینکه با یک نیروی بسیار کم تقریبا یک به در برابر چهل جنگیده بودند، اما مجاهدین در بحثهای درونی خود به این نتیجه رسیدند که میزان جسارت، کاربُری، راهگشایی،فداکاری و تعادل شکنی، در آنها به اندازهی کافی وجود نداشته است. این نشستها به همین دلیل به نشستهای «تنگه و توحید» معروف شد. به این معنی که عبور نکردن از تنگه، نه ناشی از پارامترهای نظامی، بلکه فراتر از آن ناشی از پارامترهای ایدئولوژیک و عدم انطباق کلیت مجاهدین با «ایدئولوژی توحیدی» مجاهدین داشت. | |||
این نشستها و مباحث آن بستری برای ورود سازمان مجاهدین خلق به مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک بود. بعدها مریم رجوی گفته بود... | |||
پس از این جمع بندی دقیقا مشخص نیست از چه تاریخی اما در طی دو سال تا پیش از آغاز جنگ خلیج چندین لایه از از فرماندهان سازمان مجاهدین خلق وارد مرحله ی جدیدی از انقلاب ایدئولوژیک شدند تا سرانجام در سال ۱۳۷۰، این مرحله از انقلاب به عنوان یک ضرورت همگانی برای تمامی اعضاء به رسمیت شناخته شد. | |||
در سال ۱۳۷۰ سازمان مجاهدین به این نتیجه رسید که همگی باید راهی را در پیش بگیرند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ در پیش گرفته و به زندگی خانوادگی پشت کرده بود. گفتیم که مریم رجوی در آن سالها به این نتیجه رسیده بود که نقش او به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی مغایر با ادامه مبارزهی است که تمامی پتانسیل وی را در آن شرایط دشوار میطلبد. مهمتر از آن او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند، کانون خانواده ، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه، اندیشهی کالایی نسبت به زن و جنسیت گرایی محصور میکند. البته لازم به ذکر نیست که اندیشهی جنسیت گرایی به همان میزان برای یک مرد نیز به اسارت بار است. در همان بخش توضیح دادیم که حرکت مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ پیوندهای زندگی خصوصی را سست کرده و به آن ضربهای سخت میزند تا این نکته را متذکرشود که برای یک مجاهد، اولویت توجهات عاطفی نه به سمت همسر و خانوده بلکه به سوی آرمان مبارزاتی اوست. حال مجاهدین به این نتیجه رسیده بودند که بجای تعیین اولویت، باید گزینه ی دوم را بطور کامل حذف کرده و به کناری بگذارند. در شرایط دشوار پیش رو دیگر ضربه ی سال ۱۳۶۴ به پیوندهای خصوصی کافی نبوده و باید آن پیوندها را تماما در راستای مبارزه فدا نمود. | |||
در یک برداست اولیه میتوان کنار گذاشتن خانواده را یک پدیدهی دشوار اما قابل درک توصیف نمود. همچنانکه بسیاری از مبارزان در طول تاریخ بسیاری از دلبستگیهای خود را کنار گذاشتند. در کتاب مادر و میهن شاهد.... هستیم که باید میان مادر و میهن خود دست به انتخاب بزند... | |||
چنین تفسیری از طلاق همگانی اگر چه درست اما کافی نیست و به اندازهی کافی به عمق نمیرود. کما اینکه اگر | |||
. | |||
مفهوم مادی اين مقوله در عالم واقع اين است که تک تک افراد اين سازمان بايستی که الگوی مريم را در خود جاری و ساری کنند . در يک کلام بايد همان کاری را می کردند که مريم با انجام آن " مريم " شده بود ! يعنی گسستن از خود و عواطف خود و پيوستن به ايدئولوژی و سمبل آن ، يعنی همان طلاق و همان ازدواجی که از جنبه فيزيکی آن قابل الگو برداری نبود. | |||
در اين رابطه اولين موج از مسئولين سازمان که مسئله را " گرفته " بودند ، حلقه های خود را بيرون آورده و به رهبری هديه می کنند .الگوی " مريم " عجا لتا در بالای سازمان مجاهدين جاری و ساری می گردد . | |||
مسعود رجوی با اشاره به احتمال " وجه المصالحه شدن " ارتش آزاديبخش ، به تعيين تکليف با نيروهای خود می پردازد و با اشاره به داستان مسيح می گويد : | |||
مرا نکشيد و مرا نفروشيد !" ممکن است که تمامی ما را از اينجا تا تهران به صليب بکشند . هر کس که می خواهد برود ، آزاد است . ولی هر کس که می ماند بايد صليب خود را برداشته و بدنبال من روان شود . | |||
=== هژمونی زنان === | === هژمونی زنان === | ||
بنابراين پيروزی جنبش ضروری برابری طلبی زنان نه در تقابل ميان زن و مرد که تنها از طريق همراهی بی قيد و شرط بخش آگاه مردان و اعتماد به نفس زنان ، امکان پذير است . بدون اين همکاری و همراهی از ميان " فمينيزم ضد مرد" انتظار بيرون آمدن هر چيزی را می توان داشت الا برابری ! به همين اعتبار در پهنه اجتماعی ، همان قدر که " فمينيزم " ، به مفهوم جنبش برای سازماندهی مستقل زنان در راستای احقاق حقوق پايمال شده خود در جوامع مرد سالار ، ضروری و حمايت کردنی است ، به همان اندازه نيز تفسير " ضد مرد " آن به مثابه يک حرکت ضد انقلابی که حاصل آن چيزی جز تضعيف صفوف جبهه خلق و بازکردن يک جبهه انحرافی به نفع دشمن نمی باشد ، طرد کردنی و شايسته ايزولاسيون است . | |||
با پايان مرحله سوم انقلاب ايدئولوژيک درونی مجاهدين ، ديگر هيچ مردی را در سازمان مجاهدين خلق با هر موضعی را که قبلا داشته است نمی توان يافت که تحت مسئوليت يک زن نباشد . | |||
هژمونی زنان " انرژی های به هدر رونده در روند يک جدا ل محتمل بر سر رهبری را در درون سازمان رهبری کننده انقلاب نوين ، به نيروی متحد کننده در مسير رهايی مبدل می سازد . چرا که به لحاظ تاريخی تا زمانی که " تعادل ارزشی"در جامعه ، به نفع زنان برهم نخورده باشد ،تضاد زنان در کليت خود نه رهبری که رهايی است | |||
اگر در شرايط پيچيده سياسی موجود ، بدون پارامتر زنان ، امکان يک انقلاب اجتماعی ( و نه يک تغيير و تحول سياسی ) را از اساس منتفی بدانيم و به جد خواهان | |||
دگرگونی های بنيادی در جامعه باشيم و اگر پذيرفته باشيم که بدليل فشار و سرکوب ويژه ای که در ايران بر زنان اعمال می شود ، انرژی انفجاری عظيمی در آنان | |||
متمرکز گرديده است ، بنابراين برای به هرز نرفتن اين پتانسيل شگفت ، چاره ای جز سازمان دادن آن نيست | |||
'''هژمونی زنان از منظر اجتماعی''' | |||
ارتجاع حاکم بر ايران ، زنان را تنها به خاطر زن بودن شايسته احراز مواضع رهبری ، رياست جمهوری و قضاوت نمی داند . يک خروار کار تئوريک در زمينه اثبات بطلان نظری اين ديدگاه قرون وسطايی به اندازه يک جو قرار گرفتن همان زن در جايگاه رهبری ، رياست جمهوری و قضاوت در درون جامعه کمک به تغيير بنيادی در ذهنيت اجتماعی نخواهد کرد ! برای احراز مواضع کليدی در جامعه آزاد شده از بندهای ارتجاع فردا توسط زنان ، نياز به نسلی از زنانی است که صلاحيت اداره واقعی آن مواضع را در جامعه دارا باشند . زنانی که رو در روی جامعه و در پيش چشمهای مردم در عمل می بايست " سيستم ارزشی " ضد زن حاکم بر جامعه را ترک داده و طلايه دار تثبيت ارزشهای نوين در آن گردند | |||
==== شورای رهبری ==== | ==== شورای رهبری ==== | ||
| خط ۱۳۲: | خط ۱۷۰: | ||
== ایدئولوژی جنسیت و کشف بزرگ مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک == | == ایدئولوژی جنسیت و کشف بزرگ مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک == | ||
بحث ارزش اضافی | |||
مشاهده حرکت بيولوژيک موجود زنده در طول زمان نشان می دهد که ادامه حيات در سراسر روند رو به پيچيدگی آن همواره و بلا استثنا به دو عامل تعيين کننده | |||
وابسته بوده است : " حفظ خود " و " حفظ نسل " خود ! به اين معنا که " ماده " پس از عبور پيروزمند از مرحله " تکامل عناصر و مواد آلی" و در گذار به دنيای " تکامل بيولوژيک " ، بدون مجهز شدن به دو پای قدرتمند" حفظ خود " و " حفظ نسل " ، محال بود که خود را به دروازه های " تکامل اجتماعی" | |||
برساند . در اين مرحله " ماده " علی رغم آنکه به پيچيده ترين شکل بيولوژيکی خود109دست يافته و بر روی دوپای خود ايستاده ، با اينحال هنوز " حيوان " است | |||
'''چک نویسها:''' | '''چک نویسها:''' | ||
| خط ۱۵۸: | خط ۲۰۴: | ||
شکوفا شدن اين توانايی ها مستلزم ميدان دادن به آنها از سوی فرد مسئول و دادن مسئوليتهای بيشتر و از همه مهمتر انتقال توانايی های آنها به مدارهای بالا تر می باشد . چيزی که در نهايت بالا کشيدن فرد و يا افرادی از آنان را در سلسله مراتب تشکيلاتی بد نبال خواهد داشت . تا آنجايی که حتی فرد مسئول در جايگاه پايينتری نسبت به آنها بايد قرار گيرد . پيشبرد اين پروسه ضروری ، آنهم توسط ود فرد مسئول و تن دادن آگاهانه و داوطلبانه اش به صلاحيت بالاتری که بعضا حتی چند مدار تشکيلاتی در پايين او قرار دارند ، بدون مبارزه ای بی امان با آن خودی " که در بالا ذکر شد ، اساسا امکان پذير نيست ! صعوبت اين پروسه را تنها کسانی می فهمند که خود در چارچوب يک تشکيلات انقلابی دارای مسئوليت بوده اند . درست همانگونه که مفهوم بمباران را فقط موقعی می فهميد که برای يکبار هم که شده زير آتش هواپيما و موشک قرار گرفته باشيدفلان عضو دفتر سياسی بهمان حزب و بهمان عضو کميته مرکزی فلان سازمان ، تنها زمانی حاضر به ترک جايگاه طبيعی ! خود می گردد که همراه با خود تکه ای از تشکيلات را نيز همراه برده باشد ! يعنی روند " تغيير در بالا " بجای آنکه از بالا به پايين باشد از داخل به خارج هست! | شکوفا شدن اين توانايی ها مستلزم ميدان دادن به آنها از سوی فرد مسئول و دادن مسئوليتهای بيشتر و از همه مهمتر انتقال توانايی های آنها به مدارهای بالا تر می باشد . چيزی که در نهايت بالا کشيدن فرد و يا افرادی از آنان را در سلسله مراتب تشکيلاتی بد نبال خواهد داشت . تا آنجايی که حتی فرد مسئول در جايگاه پايينتری نسبت به آنها بايد قرار گيرد . پيشبرد اين پروسه ضروری ، آنهم توسط ود فرد مسئول و تن دادن آگاهانه و داوطلبانه اش به صلاحيت بالاتری که بعضا حتی چند مدار تشکيلاتی در پايين او قرار دارند ، بدون مبارزه ای بی امان با آن خودی " که در بالا ذکر شد ، اساسا امکان پذير نيست ! صعوبت اين پروسه را تنها کسانی می فهمند که خود در چارچوب يک تشکيلات انقلابی دارای مسئوليت بوده اند . درست همانگونه که مفهوم بمباران را فقط موقعی می فهميد که برای يکبار هم که شده زير آتش هواپيما و موشک قرار گرفته باشيدفلان عضو دفتر سياسی بهمان حزب و بهمان عضو کميته مرکزی فلان سازمان ، تنها زمانی حاضر به ترک جايگاه طبيعی ! خود می گردد که همراه با خود تکه ای از تشکيلات را نيز همراه برده باشد ! يعنی روند " تغيير در بالا " بجای آنکه از بالا به پايين باشد از داخل به خارج هست! | ||
در ديدگاه مجاهدين تاريخ حقيقی فرزند انسان از آنجايی آغاز می گردد که بر مقوله استثمار فرد از فرد مهر پايان زده شود | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||