کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲۳٬۹۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
==== زمینه‌های ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ====
==== زمینه‌های ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ====
* تعادل قوای جهانی در آستانه‌ی ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک:
* تعادل قوای جهانی در آستانه‌ی ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک:
بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک، ممکن نیست  جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بین المللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی واقع شدند. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست.اينکه در پروسه مبارزات اجتماعی ، نيروهای سياسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهيتشان به چپ و يا راست( رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرايش می کنند ، مسئله پيچيده ای در دنيای سياست نيست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸ و  فروپاشی شوری در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان می‌رسد. ازین پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم بود که مطلقا به نفع سازمان‌های انقلابی نبود. اغلب حرکت‌های انقلابی چپ با فروپاشی شوروی در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد می‌کرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی است که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبش های انقلابی و آزادیبخش  در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز طبعا ازین تغییر تعادل قوا مستثنی نبود. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بین المللی بر ضرر سازمان‌های انقلابی بود  بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه‌ هرگونه مبارزه‌ مسلحانه، انقلابی گری و ارزش‌های آن شکل گرفته بود. اگر روزگاری سلاح بر کف گرفتن و مبارزه برای بنای جامعه‌ی عادلانه ارزشی محسوب می‌شد که بسیاری در جهان آنرا تحسین می‌کردند، دیگر چنین اندیشه‌ای نه تنها مورد توجه نبود بلکه گفتمان حاکم بر جهان، آنرا تندروی و رمانتیسیزم انقلابی تلقی می‌کرد.
بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک، ممکن نیست  جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بین المللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی واقع شدند. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست.اينکه در پروسه مبارزات اجتماعی ، نيروهای سياسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهيتشان به چپ و يا راست( رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرايش می کنند ، مسئله پيچيده ای در دنيای سياست نيست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸ و  فروپاشی شوری در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان می‌رسد. ازین پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم بود که مطلقا به نفع سازمان‌های انقلابی نبود. اغلب حرکت‌های انقلابی چپ با فروپاشی شوروی در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد می‌کرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی است که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبش های انقلابی و آزادیبخش  در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز طبعا ازین تغییر تعادل قوا مستثنی نبود. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بین المللی بر ضرر سازمان‌های انقلابی بود  بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه‌ هرگونه مبارزه‌ مسلحانه، انقلابی گری و ارزش‌های آن شکل گرفته بود. اگر روزگاری سلاح بر کف گرفتن و مبارزه برای بنای جامعه‌ی عادلانه ارزش محسوب می‌شد که بسیاری در جهان آنرا تحسین می‌کردند، دیگر چنین اندیشه‌ای نه تنها مورد توجه نبود بلکه گفتمان حاکم بر جهان، آنرا تندروی و رمانتیسیزم انقلابی تلقی می‌کرد.


دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز چاره ای نداشت جز آنکه با حرکت به چپ (رادیکالیزم بیشتر) خود را در مقابل آن آسیب‌ناپذیر کرده و یا با حرکت به راست از رادیکالیزم خود کاسته و با سمت سوی جهانی همراه شود.
دستگاه ارزشی که سالها بعد تنها با آغاز بهار عرب بود که به میزان کمی تسلط خود بر جهان را از دست داد. به این ترتیب در یک کلام در آن سالها تعادل قوای سیاسی جدید در جهان تک قطبی، سازمان مجاهدین نیز چاره ای نداشت جز آنکه با حرکت به چپ (رادیکالیزم بیشتر) خود را در مقابل آن آسیب‌ناپذیر کرده و یا با حرکت به راست از رادیکالیزم خود کاسته و با سمت سوی جهانی همراه شود.
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:


==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ====
==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ====
همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی تمام عیار را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز می‌کنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده است. در مردان یک خوی کاذب و غیر انسانی مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان نوعی اندیشه ی پوشالی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق،‌ تشویق و فرهنگ سازی شده است که در اغلب ایدئولوژیها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی آخوندها بخشی از واقعیت و سرشت مرد و زن جلوه داده می شود. درست از همین روست که مجاهدین در مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که « تفکر زن ستیزی» هسته‌ی مرکزی اندیشه‌اش را قوام داده، خود را ملزم به نبرد   
همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی تمام عیار را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز می‌کنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده است. در مردان یک خوی کاذب و غیر انسانی مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشه‌یی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق،‌ تشویق و فرهنگ سازی شده است که در اغلب ایدئولوژیها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی آخوندها بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده می شود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که « زن ستیزی و جنسیت‌گرایی» بنای اندیشه‌اش را قوام داده است، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه ‌می‌بینند. از دیدگاه آنها نمی‌توان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشه‌ی او بر تو حاکم است. مریم رجوی  می‌گوید:  <blockquote>«در رويارويي مستقيم با ارتجاع حاكم، ما بايد از هرگونه آلودگي به انديشه و ارزشهاي آنها تهي مي‌شديم و لاجرم بايد قلب زن‌ستيزي مرتجعان را،‌كه نفي هويت انساني زن و نفي صلاحيت او در رهبري جامعه است،‌درهم مي‌كوبيديم، تا زنان بتوانند سدِ تحقير و ستم تاريخي را در اعماق انديشهٌ خود درهم بشكنند و خود را باور كنند و مردان در شايستگي زناني، كه دوشادوش آنان در همه ميدانهاي نبرد براي آزادي مي‌جنگيده‌اند، ترديد روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه‌ میرسند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله‌ و به عبارتی برای آنکه برای آنکه بر خوی مردسالارانه غلبه کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه‌ بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژی‌های انسانی عظیمی آزاد می‌شود.  


بر این اساس مجاهدین به این نتیجه‌ میرسند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله‌ و به عبارتی برای آنکه برای آنکه بر خوی مردسالارانه غلبه کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه‌ بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب انرژی‌های انسانی آزاد شده و زن و مرد هویت واقعی خود را باز می‌شناسند. واقعیت این است که با رهبری زنان، مردان نیز جای واقعی خود را پیدا میکنند. حقیقت انسانی یک مرد در انسان دیدن مرد و زن است. او باید خود را انسان ببنید و نه موجودی که می بایست در ویترین جامعه به انتخاب کالای مورد نظر خود(زن) بپردازد. همچنین زن باید خود را انسان ببنید و نه مملوکی که باید در ویترین جامعه خود را به بهترین شکل عرضه کرده تا توسط خریداری انتخاب شود. این جهش در جهت معکوس، درست به اندازه ی عمق تاریخ چند هزارساله ی مردسالاری عجیب و شگفت آور است. آنچنان که مجاهدین در حال حاضر موجودیت خود و سازمانشان را مدیون انقلاب درونی و جاری کردن هژمونی زنان میدانند.
مجاهدین با اشاره نمادین به فرمول هم ارزی جرم و انرژی، E=mc² (حاصل ضرب جرم در مجذور سرعت نور) معتقدند که مبارزه با این اندیشه به همین میزان منجر به استخراج پتانسیل نهفته در انسان می‌شود. پتانسیل شگفت آوری که بدلیل نوعی ایدئولوژی استثماری در میان زن و مرد با بروز ویژگی‌هایی چون  خودخواهی، تکبر، خودپسندی، قدرت طلبی و در آن روی سکه، ضعف، تزلزل، شکنندگی، عدم اعتماد به نفس و ... محصور شده است.


مریم رجوی در این رابطه میگوید: <blockquote>براي  واژگوني نظام تبعيض جنسي و تغيير بنيادين در سياستهاي آن،  زنان  بايد براي يك دوران، هژموني سياسي را در دست بگيرند. هدف و مضمون  هژموني زنان، تضمين برابري و ريشه‌كن كردنِ ستم جنسي است، نه تعويض مردسالاري با زن‌سالاري. از همين‌رو، تمامي الزامها و تمامي پيامدهايش، درست به‌عكس نظام كنوني، خصلتي رهاييبخش دارد و فوران نيروهاي آزادشده در اثر رفع اين ستم، مي‌تواند بن‌بستهاي امروز جامعه‌ی بشري را بگشايد و نظامي نوين را در تمامي مناسبات انساني ـ‌‌چه در درون جوامع و چه در سطح بين‌المللي‌‌  شكل دهد. به اين ترتيب، زنان نشان خواهند داد كه اگرچه خود در طي قرون و اعصار، با سهمگين‌ترين ستم تاريخ مواجه بوده‌اند، ولي اينك، در عصر شكوهمند رهايي زن، صداي همه‌ی سركوب‌شدگان تاريخ را به اوج مي‌رسانند</blockquote> 
به همین دلیل است که مجاهدین معتقدند با پذیرش هژمونی زنان در راستای مبارزه با جنسیت‌زدگی، مردان نیز به جایگاه انسانی خود دست پیدا کرده و از «فردیت منفی» رها می شوند. از منظر روانشناسی این نوع فردیت یا همان «ایگو» برساخته‌ی غرایز انسان در کنش و واکنش با محیط پیرامون اوست. اینکه مرد به واسطه‌ی داشتن اندام مردانه، باید از کلیشه‌ها رفتاری خاصی پیروی کرده و زن بواسطه‌ی اندام زنانه از کلیشه‌هایی دیگر که نتیجه‌ی آن تحکیم رابطه‌ی مالکانه‌ی یکی بر دیگری است، چیزی جز پیروی کور از واقعیت فیزیکی و غرایز انسانی نیست. غرایزی که در طول زمان «ایگو» یا همان من را شکل داده و منجر به شکل گیری نوعی اندیشه‌ی استثماری گشته است.  


بنابراين پيروزی جنبش ضروری برابری طلبی زنان نه در تقابل ميان زن و مرد که تنها از طريق همراهی بی قيد و شرط بخش آگاه مردان و اعتماد به نفس زنان ، امکان پذير است . بدون اين همکاری و همراهی از ميان " فمينيزم ضد مرد" انتظار بيرون آمدن هر چيزی را می توان داشت الا برابری ! به همين اعتبار در پهنه اجتماعی ، همان قدر که " فمينيزم " ، به مفهوم جنبش برای سازماندهی مستقل زنان در راستای احقاق حقوق پايمال شده خود در جوامع مرد سالار ، ضروری و حمايت کردنی است ، به همان اندازه نيز تفسير " ضد مرد " آن به مثابه يک حرکت ضد انقلابی که حاصل آن چيزی جز تضعيف صفوف جبهه خلق و بازکردن يک جبهه انحرافی به نفع دشمن نمی باشد ، طرد کردنی و شايسته ايزولاسيون است .
به این ترتیب پذیرش هژمونی زنان،‌  نوعی تغییر تعادل قوای آگاهانه برای غلبه بر چنین اندیشه ای است. این جهش در جهت معکوس، درست به اندازه ی عمق تاریخ چند هزارساله ی مردسالاری عجیب و شگفت آور است. آنچنان که مجاهدین در حال حاضر موجودیت خود و سازمانشان را مدیون انقلاب درونی و جاری کردن هژمونی زنان میدانند.مریم رجوی در این رابطه میگوید:  <blockquote>«براي  واژگوني نظام تبعيض جنسي و تغيير بنيادين در سياستهاي آن،  زنان  بايد براي يك دوران، هژموني سياسي را در دست بگيرند. هدف و مضمون  هژموني زنان، تضمين برابري و ريشه‌كن كردنِ ستم جنسي است، نه تعويض مردسالاري با زن‌سالاري. از همين‌رو، تمامي الزامها و تمامي پيامدهايش، درست به‌عكس نظام كنوني، خصلتي رهاييبخش دارد و فوران نيروهاي آزادشده در اثر رفع اين ستم، مي‌تواند بن‌بستهاي امروز جامعه‌ی بشري را بگشايد و نظامي نوين را در تمامي  مناسبات انساني ـ‌‌چه در درون جوامع و چه در سطح بين‌المللي‌‌  شكل دهد. به اين ترتيب، زنان نشان خواهند داد كه اگرچه خود در طي قرون و اعصار، با سهمگين‌ترين ستم تاريخ مواجه بوده‌اند، ولي اينك، در عصر شكوهمند رهايي زن، صداي همه‌ی سركوب‌شدگان تاريخ را به اوج مي‌رسانند»<ref>زنان صدای سرکوب شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ====
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیأت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل می‌دهند. شورای رهبری  ۲۴ عضو دارد و تماما از زنان تشکیل شده است. شورای رهبری مجاهدین در سال‌های بعد گسترش پیدا کرده و ده‌ها زن مجاهد دیگر را در برمی‌گیرد.


با پايان مرحله سوم انقلاب ايدئولوژيک درونی مجاهدين ، ديگر هيچ مردی را در سازمان مجاهدين خلق با هر موضعی را که قبلا داشته است نمی توان يافت که تحت مسئوليت يک زن نباشد .
==== تشکیل شورای مرکزی ====
در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاده و شورای رهبری را منحل می‌کند. جایگزین آن شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد است. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همه‌ی زنان موجود در سازمان مجاهدین سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفته است. او در سرانجام در نامه‌ای به زهره‌اخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷  مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی می‌شود. یکسال این شورا تشکیل و اعلام می شود.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref>


هژمونی زنان " انرژی های به هدر رونده در روند يک جدا ل محتمل بر سر رهبری را در درون سازمان رهبری کننده انقلاب نوين ، به نيروی متحد کننده در مسير رهايی مبدل می سازد . چرا که به لحاظ تاريخی تا زمانی که " تعادل ارزشی"در جامعه ، به نفع زنان برهم نخورده باشد ،تضاد زنان در کليت خود نه رهبری که رهايی است
== جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی مورد هدف در انقلاب ایدئولوژیک ==
برای فهم آنچه مجاهدین خلق درانقلابی ایدئولوژیک به مبارزه با آن پرداخته و قوانین آنرا کشف نمودند لازم است دیدگاه روشنی نسبت به جنسیت زدگی داشته باشیم. این مفهوم در خارج دایره‌ی مفاهیم و آموزه‌های سازمان مجاهدین و مریم رجوی به عنوان تبیین‌گر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شده است. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی در یک تجربه‌ی ذی‌قیمت توانست عمق و عرصه‌های جدیدی از کارکردها، ریشه‌های آنرا کشف و بررسی نماید.


اگر در شرايط پيچيده سياسی موجود ، بدون پارامتر زنان ، امکان يک انقلاب اجتماعی ( و نه يک تغيير و تحول سياسی ) را از اساس منتفی بدانيم و به جد خواهان
'''جنسیت و جنس'''


دگرگونی های بنيادی در جامعه باشيم و اگر پذيرفته باشيم که بدليل فشار و سرکوب ويژه ای که در ايران بر زنان اعمال می شود ، انرژی انفجاری عظيمی در آنان
در زبان فارسی ممکن است ما جنس و جنسیت را به یک معنا بکار ببریم. این در حالی است که جنس معادل کلمه‌ی SEX و جنسیت معادل GENDER است. یعنی دو کلمه کاملا متفاوت


متمرکز گرديده است ، بنابراين برای به هرز نرفتن اين پتانسيل شگفت ، چاره ای جز سازمان دادن آن نيست
'''تعریف پایه ای جنس:'''


'''هژمونی زنان از منظر اجتماعی'''
جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندام های جنسی و تولید مثل فرد می شود. نقش اصلی را در تفاوت جنس ها همان تفاوت‌های بیولوژیکی ایفا می‌کنند. یعنی تفاوت هورمون‌ها، اندام‌های داخلی و خارجی  مرد و زن.


ارتجاع حاکم بر ايران ، زنان را تنها به خاطر زن بودن شايسته احراز مواضع رهبری ، رياست جمهوری و قضاوت نمی داند . يک خروار کار تئوريک در زمينه اثبات بطلان نظری اين ديدگاه قرون وسطايی به اندازه يک جو قرار گرفتن همان زن در جايگاه رهبری ، رياست جمهوری و قضاوت در درون جامعه کمک به تغيير بنيادی در ذهنيت اجتماعی نخواهد کرد ! برای احراز مواضع کليدی در جامعه آزاد شده از بندهای ارتجاع فردا توسط زنان ، نياز به نسلی از زنانی است که صلاحيت اداره واقعی آن مواضع را در جامعه دارا باشند . زنانی که رو در روی جامعه و در پيش چشمهای مردم در عمل می بايست " سيستم ارزشی " ضد زن حاکم بر جامعه را ترک داده و طلايه دار تثبيت ارزشهای نوين در آن گردند
تعریف جنیست:


==== شورای رهبری ====
جنسیت شامل نقش‌های اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس ها قائل می شود. این نقش‌ها دامنه انتظارات رفتاری از جنس‌های مرد و زن را مشخص می‌کند.مجموعه ای است از رفتارها و کلیشه های جنسی که جامعه و فرهنگ از جنس ها انتظار دارد. این نقشها می تواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقش‌های جنسیتی است. بر اساس این کلیشه ها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) داشته باشند و افراد با اندام جنسی زنانه زن هستند و «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند. <ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوت‌های بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماما توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود.


==== شورای مرکزی ====
جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism):


== شاخص های ارزشی ==
حال می‌توان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوت‌ها رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرض ها و کلیشه‌هایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسان‌ها می‌شود.به عبارت دیگر جنسيت زدگی، نوعی تبعيض و پيشداوری درباره انسانها بر اساس جنسيت آنها و کليشه های جنسيتی غالب در جامعه است. کليشه های جنسيتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعريف میکند و اگر انسانی خارج ازاين تعاريف رفتار کند، 'غيرطبيعی' يا 'نامناسب' محسوب میشود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بی بی سی]</ref>


=== دو دستگاه ===
دو استاد روانشناسی، پروفسور پيتر گليک و پروفسور سوزان فيسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. دوگانگی رويکرد جنسيتی، خصمانه و خيرخواهانه را مطرح و سپس برای ارزيابی آن پرسشنامهای را طراحی کردند. که در آن با پرسيدن ۲۲ سوال میتوان دريافت نگاه جنسيتزده يک فرد تا چه حد خصمانه و تا حد خيرخواهانه است. در عمل بين اين دو نگاه تفاوت بسيار وجود دارد، اما به نظر گليک و فيسک هر دو يک هدف را دنبال میکنند، حفظ  موقعيت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی.


== ایدئولوژی جنسیت و کشف بزرگ مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک ==
=== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism)  ===
جنسیت زدگی خصمانه آنچیزی است که بصورت سلطه‌ جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتا اين است که مرد جنس برتر است و بايد قدرت را در اختيار داشته باشد. به عبارت ديگر همان نگاهی که زن را "ضعيف" میبيند. جنسیت گرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی می‌توان سراغ گرفت. در این جوامع قوانین بسیار سرسختانه‌ای میان زن و مرد حاکم است.در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانواده‌ی خود قرار می‌گیرند.


بحث ارزش اضافی
همچنین اساسا پدیده‌ای به نام «ناموس مرد» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شده است. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. البته این آمار احتمالا باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته می‌شود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند.قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت می‌گیرد<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref>. در بسیار از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده از جمله پسرعمو می‌تواند به مرگ وی منجر شود.
 
برای فهم  تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشه‌ی رفتاری به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سوال کمک کننده است؟
* چرا در یک خانواده گاه رابطه‌ی پسر خانواده با دختران نه  تنها مذموم نیست بلکه گاه مورد افتخار است، در حالی که رابطه‌ی دختر خانواده با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی می‌تواند به مرگ او یا مجازات‌های بسیار شدیدی منجر شود؟
 
* چرا در بسیاری از خانواده‌ها پدر خانواده خود را مجاز به  روابط پنهانی یا نیمه پنهانی با زنان دیگر می‌داند، درحالی که حتی معاشرت ساده‌‌ی مادر خانواده با یک مرد دیگر می‌تواند منجر به شک به او و سپس مجازات‌های بی‌رحمانه شود؟
 
* چرا در برخی خانواده‌ها وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه یا مسافرت دارند، باید الزاما توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند؟
* از همه بدتر : چرا تمامی قواعد بالا برایت جامعه کاملا یا به میزانی پذیرفته است؟! چرا طبق یک عرف جا افتاده گفته می‌شود که نباید در دعواهای ناموسی دخالت کرده و به کمک مظلوم رفت؟ بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام بدلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف کسی مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: زنمه !  گویا زن برده‌ای است که او می‌تواند هر رفتاری با وی داشته باشد.
از مظاهر اجتماعی جنسیت‌زدگی خصمانه در جامعه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
ناموس گرایی
 
ضرب و شتم زنان
 
پوشش اجباری
 
جوک‌های جنسیتی
 
تجاوز
 
استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرف‌ها و ارزش‌های شناخته شده: مردانگی/ ضعیفه‌گی/ مرد نیستم اگه .../ خاله زنکی/ مگه تو دختری؟/ مث زن گریه کردن!/ از زن کمترم اگه...- مردی گفتن زنی گفتن- زن ذلیل و ...
 
اسید پاشی
 
و ...
 
==== قانونی بودن جنسیت زدگی در ایران ====
در این رابطه تفاوت ایران با بسیاری از کشورها با بافت سنتی این است که اغلب از مظاهر جنسیت زدگی مورد تأیید قانون هستند. تا آنجا که حتی قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشه های رفتاری حاکم بر جامعه است.
 
همچنین  دادن حق حضانت کودکان به پدر، قوانین ارث، نداشتن حق طلاق از طرف زن، نداشتن حق سفر بدون اجازه سرپرست، ممنوعیت ورد به برخی مشاغل از جمله قضاوت و ریاست جمهوری و...، ممنوعیت ورود به ورزشگاه و .... نمونه هایی از مظاهر قانونی جنسیت‌زدگی در ایران هستند.
 
=== جنسیت زدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) ===
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایم‌تر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکنننده و لطیف می بیند که باید از او حمایت کرد.از نظر پروفسور پیتر گليک و سوزان فيسک بهترين مثال برای جنسيتزدگی خيرخواهانه تصوير کردن زن ايده آل به عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رمانتيک است. افرادی که چنين نگاهی دارند به زنان زياد کمک می‌کنند و با آنها روابط صميمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکننده‌ای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیت زده نیز با این ویژگی‌ها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش می‌کنند. او تلاش می‌کند خود را با معیارها و خواسته‌های جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن به همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گليک و سوزان فيسک اين نگاه عليرغم رويکرد نرم و ملايم، نگاهی منفی است که در نهايت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گليک و فيسک معتقدند که جنسيت زدگی خيرخواهانه در يک نکته با جنسیت زدگی خصمانه مشترک است: اينکه زن موجودی "ضعيفتر" است!
 
=== دیدگاه مریم رجوی در مورد جنسیت زدگی ===
گفتمان مریم رجوی در مورد جنسیت زدگی مباحث بالا را بسیار به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌ سازد. وی جنسیت زدگی را ایدئولوژی حاکم بر جهان دانسته و آنرا ایدئولوژی جنیست می‌نامد. از دیدگاه او این ایدئولوژی همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده و آنان را وادار به پیروی از کلیشه‌های رفتاری مشخص شده ای می‌کند،‌برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای رفتاری تحمیل شده‌ای پیروی کرده و خود را با آن منطبق سازند. اگر برای زنان، زیبایی ، لطافت،عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و ... به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارزیابی می شوند به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن(ناموس پرستی) ... ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیار باشد، با شکست‌های اجتماعی سهمگینی مواجه خواهد شدو از سویی  میزان برخورداری او از این ویژگی‌ها،‌ کاراکتر و شخصیت او در زندگی را شکل می‌هد. براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های معین شده، چهره‌ی مورد پسند یا زیبایی ندارند در جامعه چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افرادی خودکم بین، متزلزلی خواهند شد که تا پایان عمر بر زندگی آنها تاثیر گذاشته و رفتارشان را شکل می‌دهد. چرا که آنها در انطباق خود با خواسته‌های جامعه‌ی جنسیت زده شکست خورده اند. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که دارای چهره‌ی جذابی نیست با روی آوردن به خشونت و قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف چهره‌ی خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد.
 
== دو دستگاه مریم رجوی ==
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک از جمله واضع تئوری «دو دستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آنرا «دستگاه راست» می نامد ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود با تفکر جنسیت‌گرا است. دستگاه دوم که آنرا «دستگاه چپ»  یا «دستگاه توحیدی» می‌نامد، بیانگر نگرشی جدید نسبت به خود و پیرامون خود می باشد که مریم رجوی همگان را به آن دعوت می‌کند. او در کلاس‌ها و آموزش‌های خود دستگاه راست را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که می‌توان به برخی از آنان اشاره نمود.
 
=== برخی ویژگی های ویژگی‌های دستگاه راست ===
* خدای شکنجه گر
* بالاترین گناه جنسی است
* حرکت روی پای خود
* اصالت به خصلت‌های فردی
* دوگانگی ( از خودبیگانگی)
 
==== بالاترین گناه، گناه جنسی است ====
در نگرشی که مجاهدین آنرا «دستگاه راست» توصیف می‌کنند، بالاترین گناه،‌گناه جنسی تلقی می‌شود. این تلقی هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است.  البته همچنانکه می‌توان حدس زد، چنین تفکری در اقشار مختلف جامعه با فرهنگ‌های متفاوت به میزان متفاوتی رسوخ دارد. در فرهنگ‌های سنتی بیشتر می‌توان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن‌ کمتر. با اینهمه بندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشه ای بدانند چرا که اندیشه‌ی حاکم در جهان امروز،‌چنین است. در چنین اندیشه ای بالاترین گناه نه ظلم به  دیگران و دست اندازی به دسترنج آنان بلکه گناهان جنسی تلقی میشود. ازین منظر حتی یک روشنفکر با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود دستکم در نگاه اول، یک زن روسپی را نسبت به زنی که پاکدامن، اما در زمره‌ی حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاهی پایین‌تر می بیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد. 
 
==== خدای شکنجه گر ====
در «دستگاه راست» خداوند قدرتی تعریف می‌شود  که انسان را بخاطر گناهان جنسی اش مورد سرزنش و عتاب قرار می‌دهد. فرد با چنین نگرشی، یا از خود ناامید است و یا  همواره یا در اضطراب و عذاب درونی بخاطر گناهانش بسر می‌برد. چرا که  در «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی است. ازین منظر خداوند نیز موجودی شکنجه‌گر است که انسان‌ را همواره شایان عذاب بخاطر گناهان جنسی‌اش می‌داند. البته این نگرش ممکن است در فرهنگ ها و اقشار مختلف جامعه ٰژرفاهای متفاوتی داشته باشد، اما تقریبا اندک‌شماری هستند که بتوانند خود را ازین فرایند ذهنی  برهانند. حتی خداناباوران و آتئیست‌ها نیز در تطابقی ناگزیر با هنجارهای موجود در جامعه در عمق اندیشه‌ی خود می‌توانند تحت تأثیر چنین اندیشه‌ای بوده و بالاترین گناه را دستکم در عملکرد خود گناه جنسی دانسته و بخاطر آن دچار عذاب درونی باشند. اصلا دور از تصور نیست که حتی یک خداناباور نسبت به خواهر خود تعصب جنسیت‌گرایانه داشته  و هر خطایی از جانب او را بالاترین گناه ارزیابی کند در حالی که چنین دیدگاهی نسبت به برادر خود ندارد. ازین رو چنین فردی نیز خود را اگر نه مقهور خدایی شکنجه‌گر بلکه مقهور دستگاهی‌ ارزشی می‌بیند که وی را همواره بخاطر گناهانش شماتت می‌‌کند.
 
==== حرکت روی پای خود ====
در «دستگاه راست» انسان‌ها بصورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشه‌ی تحمیلی از سوی جامعه رفتاری را ارزشمند تفسیر می‌کند که هرچه بیشتر متکی به خود باشد. به این ترتیب این یک ارزش جا افتاده است که فرد آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش بربیاید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع نوعی ضعف تلقی می‌شود. با یک مراجعه کوتاه چه بسیار جملات نقض و عکس‌نوشته‌های مختلف در ستایش فردگرایی و بی‌نیازی نسبت به دیگران در شبکه‌های اجتماعی می‌توان یافت. در همین نگرش است که ویژگی‌هایی چون  رقابت منفی، جاه طلبی، خود‌خواهی، حسادت، اول من ( این تعیبر مجاهدین از نوعی خودخواهی‌ است) و ... در افراد ایجاد و تقویت می شود.
 
خبر خوب برای همه‌گان از دیدگاه مریم رجوی این است که این ویژگی‌ها در افراد مختلف نه ناشی از ذات انسان‌ها بلکه ناشی از تسلط ایدئولوژی جنسیت بر جامعه است. پس هیچکس بد نیست. به این ترتیب برای مبارزه با چنین ویژگی‌هایی نیاز به  ریاضت کشی و خودسازی های فرسایشی هم نیست. کافی است بر جنسیت زدگی غلبه کرده و گام‌های عملی در راستای نفی آن برداریم. بسرعت خواهیم  دید که چنین ویژگی‌هایی نیز در ما رنگ خواهد باخت.
 
==== دوگانگی ( از خودبیگانگی) ====
آنها همواره چیزهایی برای پنهان کردن
 
=== ویژگی‌های دستگاه چپ ===
«دستگاه چپ» یاز دیدگاه مریم رجوی، نگرشی فارغ از جنسیت زدگی نسبت به خود و انسان‌های پیرامون است. ویژگی‌های چنین دستگاهی، که آنرا «دستگاه چپ» دقیقا معکوس «دستگاه راست» برشمره می شود. یه این ترتیب می‌توان آنها را چنین نوشت:
* خدای مهربان و بخشنده vs خدای شکنجه گر
* بالاترین گناه قطع شدن از آرمان و شاخص آرمانی است  vs  بالاترین گناه جنسی است
* اصالت به تغییر ارادی انسان است vs اصالت به خصلت‌های فردی
* حرکت روی پای جمع (با کمک جمع)  vs  حرکت روی پای خود
* رهایی  vs  دوگانگی و از خودبیگانگی
 
حقیقت انسانی یک مرد در انسان دیدن مرد و زن است. او باید خود را انسان ببنید و نه موجودی که می بایست در ویترین جامعه به انتخاب کالای مورد نظر خود(زن) بپردازد. همچنین زن باید خود را انسان ببنید و نه مملوکی که باید در ویترین جامعه خود را به بهترین شکل عرضه کرده تا توسط خریداری انتخاب شود.


مشاهده حرکت بيولوژيک موجود زنده در طول زمان نشان می دهد که ادامه حيات در سراسر روند رو به پيچيدگی آن همواره و بلا استثنا به دو عامل تعيين کننده
مشاهده حرکت بيولوژيک موجود زنده در طول زمان نشان می دهد که ادامه حيات در سراسر روند رو به پيچيدگی آن همواره و بلا استثنا به دو عامل تعيين کننده

منوی ناوبری