مهدی رضایی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱٬۲۲۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ اوت ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:


مهدی رضایی به هنگام دستگیری و محاکمه ۲۰ ساله بود؛ او به هنگام مخفی شدن و پیوستن به سازمان، دانشجوی سال اول مدرسهٔ عالی بازرگانی بود و به گفته خودش عواطف و عقاید مذهبی‌اش را مستقیماً از خانواده و برادر بزرگترش [[احمد رضایی]] کسب کرده بود.<ref name=":6" /><ref name=":7" /><ref name=":8" />
مهدی رضایی به هنگام دستگیری و محاکمه ۲۰ ساله بود؛ او به هنگام مخفی شدن و پیوستن به سازمان، دانشجوی سال اول مدرسهٔ عالی بازرگانی بود و به گفته خودش عواطف و عقاید مذهبی‌اش را مستقیماً از خانواده و برادر بزرگترش [[احمد رضایی]] کسب کرده بود.<ref name=":6" /><ref name=":7" /><ref name=":8" />
== ماجرای رباب خانم ==
رباب خانم دو برادر عقب مانده داشت که حاج خلیل رضایی یک اتاق و زیرزمین خانه خود را در اختیار آنها گذاشته بود. بعد از نقل مکان خانواده رضایی، [[احمد رضایی]] پسر بزرگتر خانواده رضایی، به رباب خانم و برادرانش کمک می‌کرد. پس از کشته شدن وی در سال ۱۳۵۰، مهدی رضایی کمک به رباب خانم را ادامه داد.
روز اعدام، مهدی رضایی به مامور حاضر در محل می‌گوید که دستبند دستانش را جهت نوشتن یادداشتی باز کند تا پیامی به پدرش برساند. مامور اعدام قوانین را یادآور شده و می‌گوید، نمی‌تواند دستبند دستانش را باز کند و به مهدی می‌گوید پیامش را شفاهی به وی گفته تا به پدر برساند. مهدی رضایی در آخرین لحظات زندگی خود در گوش مامور میخواند: «به بابام بگید یادت نره به رباب خانم کمک کند.»
== شعر [[احمد شاملو]] دربارهٔ مهدی ==
== شعر [[احمد شاملو]] دربارهٔ مهدی ==
'''«ابراهیم در آتش»'''
'''«ابراهیم در آتش»'''
۲٬۳۲۰

ویرایش

منوی ناوبری