مهدی رضایی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:


== کودکی و نوجوانی مهدی رضایی ==
== کودکی و نوجوانی مهدی رضایی ==
مهدی رضایی، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش حاج خلیل الله رضایی یکی از بازاریان تهران  و از طرفداران دکتر محمد مصدق بود. خانه‌ی پدری واقع در خیابان ری،‌ بازارچه نایب السلطنه، کوچه شهاب‌الملک بود. مهدی رضایی دوران ابتدایی را در دبستان تدین و دوران متوسطه را در مدارس نصیر و مروی گذراند. مهدی رضایی در دوران تحصیل همواره جزو دانش‌آموزان ممتاز بوده و از این بابت مورد توجه آموزگاران خود قرار می‌گرفت. وی در دوران متوسطه با مهدی براعی و محمد ضابطی هم کلاس بود. مهدی براعی هم اکنون از مسئولان سازمان مجاهدین خلق است و محمد ضابطی پس از سقوط دولت شاهنشاهی در درگیری مسلحانه با رژیم خمینی به شهادت رسید. [[پرونده:مهدی رضایی در کودکی.jpg|جایگزین=مهدی رضایی در کودکی|بندانگشتی|250x250پیکسل|مهدی رضایی در کودکی|وسط]]
مهدی رضایی، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش حاج خلیل الله رضایی یکی از بازاریان تهران  و از طرفداران دکتر محمد مصدق بود. خانه‌ی پدری واقع در خیابان ری،‌ بازارچه نایب السلطنه، کوچه شهاب‌الملک بود. مهدی رضایی دوران ابتدایی را در دبستان تدین و دوران متوسطه را در مدارس نصیر و مروی گذراند. مهدی رضایی در دوران تحصیل همواره جزو دانش‌آموزان ممتاز بوده و از این بابت مورد توجه آموزگاران خود قرار می‌گرفت. وی در دوران متوسطه با مهدی براعی و محمد ضابطی هم کلاس بود. مهدی براعی هم اکنون از مسئولان سازمان مجاهدین خلق است و محمد ضابطی پس از سقوط دولت شاهنشاهی در درگیری مسلحانه با رژیم خمینی به شهادت رسید. [[پرونده:مهدی رضایی در کودکی.jpg|جایگزین=مهدی رضایی در کودکی|بندانگشتی|250x250پیکسل|مهدی رضایی در کودکی]]
== آغاز فعالیت سیاسی ==
== آغاز فعالیت سیاسی ==
مهدی رضایی در دوران دبیرستان تحت آموزش‌های برادرانش احمد و رضا رضایی قرار گرفت و به تدریج با دنیای سیاست و مبارزه آشنا شد و به همراه آنان در جلسات مختلف و برنامه های کوهنوردی شرکت می‌کرد. وی در سال ۱۳۴۸ به عضویت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درآمد.  
مهدی رضایی در دوران دبیرستان تحت آموزش‌های برادرانش احمد و رضا رضایی قرار گرفت و به تدریج با دنیای سیاست و مبارزه آشنا شد و به همراه آنان در جلسات مختلف و برنامه های کوهنوردی شرکت می‌کرد. وی در سال ۱۳۴۸ به عضویت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] درآمد.  
خط ۷۱: خط ۷۱:
مهدی رضایی پس از فرار رضا رضایی در ارتباط با شاخه‌ی دیگری از مجاهدین با محمد رضا سعادتی، حمید جلال زاده، مهدی براعی و محمدرضا ضابطی بصورت مخفی به فعالیت می پرداخت. مهدی رضایی نهایتا در روز شنبه  ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپ‌های کمیتهٔ مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلوله‌های وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.<ref name=":5" /> پس از دستگیری مورد شکنجه‌های بسیار شدید ماموران ساواک قرار گرفت اما هیچ اطلاعاتی نداد. وی در روزهای اول حتی از گفتن نام خود خودداری می‌کرد.
مهدی رضایی پس از فرار رضا رضایی در ارتباط با شاخه‌ی دیگری از مجاهدین با محمد رضا سعادتی، حمید جلال زاده، مهدی براعی و محمدرضا ضابطی بصورت مخفی به فعالیت می پرداخت. مهدی رضایی نهایتا در روز شنبه  ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپ‌های کمیتهٔ مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلوله‌های وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.<ref name=":5" /> پس از دستگیری مورد شکنجه‌های بسیار شدید ماموران ساواک قرار گرفت اما هیچ اطلاعاتی نداد. وی در روزهای اول حتی از گفتن نام خود خودداری می‌کرد.


یکی از بازجویان مهدی رضایی فردی به نام خدایاری بود.[[پرونده:02مهدی رضایی.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌همراه حاج خلیل رضایی(پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه|بندانگشتی|329x329px|مهدی رضایی به‌همراه [[حاج خلیل رضایی]](پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه]]
یکی از بازجویان مهدی رضایی فردی به نام خدایاری بود.
=== ملاقات مهدی رضایی با [[محمد حنیف‌نژاد]] ===
=== ملاقات مهدی رضایی با [[محمد حنیف‌نژاد]] ===
بازجویان ساواک که پس از شکنجه‌های بسیار نتوانسته بودند هیچ اطلاعاتی از مهدی رضایی بگیرند، محمد حنیف‌نژاد، بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را برای شناسایی او آوردند. محمد حنیف نژاد از هویت او اظهار بی اطلاعی کرد اما مهدی رضایی به محض دیدن محمد حنیف نژاد وی را در آغوش گرفت.
بازجویان ساواک که پس از شکنجه‌های بسیار نتوانسته بودند هیچ اطلاعاتی از مهدی رضایی بگیرند، محمد حنیف‌نژاد، بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را برای شناسایی او آوردند. محمد حنیف نژاد از هویت او اظهار بی اطلاعی کرد اما مهدی رضایی به محض دیدن محمد حنیف نژاد وی را در آغوش گرفت.
خط ۷۷: خط ۷۷:
بازجویان ساواک محمد حنیف نژاد را پس از آن به سلولی در کنار محل بازجویی مهدی رضایی منتقل کردند. در همین سلول بود که محمد حنیف نژآد در تماسی با بوسیله مورس متوجه حضور برخی از مجاهدین دستگیر شده از جمله مسعود رجوی در آنسوی دیوار می‌شود.آخرین دیالوگ محمد حنیف نژاد با مسعود رجوی در همین زمان رخ می‌دهد.
بازجویان ساواک محمد حنیف نژاد را پس از آن به سلولی در کنار محل بازجویی مهدی رضایی منتقل کردند. در همین سلول بود که محمد حنیف نژآد در تماسی با بوسیله مورس متوجه حضور برخی از مجاهدین دستگیر شده از جمله مسعود رجوی در آنسوی دیوار می‌شود.آخرین دیالوگ محمد حنیف نژاد با مسعود رجوی در همین زمان رخ می‌دهد.


محمد حنیف نژاد با مورس به مسعود رجوی چنین می‌گوید:<blockquote>«من محمد حنیف هستم. دست و پایم بسته است، آورده‌اند بالای سر مهدی رضایی، ولی گفتم که او را نمی‌شناسم...»</blockquote>هنگامی که [[مسعود رجوی]] به وی می‌گویدآیا پیامی برای ما نداری محمد حنیف نژاد پاسخ میدهد:<blockquote>«یادتان باشد که ما هر چه داریم، از ایدئولوژی‌مان داریم، مبادا به آموزش‌های ایدئولوژیک کم بها بدهید!. در تک‌تک این اتفاقاتی که برای ما افتاده، درسها و تجارب بسیار بزرگی هست، بایستی هر چه زودتر آنها را جمع ببندیم و در کار آینده‌مان از آنها استفاده بکنیم». </blockquote>مسعود رجوی در پاسخ به محمد حنیف نژاد می‌گوید:<blockquote>«تو معلم بزرگ ما و نسل ما بودی، تاریخ ما هرگز کاری را که تو کردی و راهی که تو رفتی را فراموش نخواهد کرد. مطمئن باش ما راهت را ادامه می‌دهیم. من سعی می‌کنم شاگرد خوبی برای تو و راه تو باشم و با تو پیمان می‌بندم»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/138675/%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86 سخنان مسعود رجوی - وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>
محمد حنیف نژاد با مورس به مسعود رجوی چنین می‌گوید:<blockquote>«من محمد حنیف هستم. دست و پایم بسته است، آورده‌اند بالای سر مهدی رضایی، ولی گفتم که او را نمی‌شناسم...»</blockquote>هنگامی که [[مسعود رجوی]] به وی می‌گویدآیا پیامی برای ما نداری محمد حنیف نژاد پاسخ میدهد:<blockquote>«یادتان باشد که ما هر چه داریم، از ایدئولوژی‌مان داریم، مبادا به آموزش‌های ایدئولوژیک کم بها بدهید!. در تک‌تک این اتفاقاتی که برای ما افتاده، درسها و تجارب بسیار بزرگی هست، بایستی هر چه زودتر آنها را جمع ببندیم و در کار آینده‌مان از آنها استفاده بکنیم». </blockquote>[[پرونده:02مهدی رضایی.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌همراه حاج خلیل رضایی(پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه|بندانگشتی|329x329px|مهدی رضایی به‌همراه [[حاج خلیل رضایی]](پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه]]مسعود رجوی در پاسخ به محمد حنیف نژاد می‌گوید:<blockquote>«تو معلم بزرگ ما و نسل ما بودی، تاریخ ما هرگز کاری را که تو کردی و راهی که تو رفتی را فراموش نخواهد کرد. مطمئن باش ما راهت را ادامه می‌دهیم. من سعی می‌کنم شاگرد خوبی برای تو و راه تو باشم و با تو پیمان می‌بندم»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/138675/%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86 سخنان مسعود رجوی - وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>


== محاکمه مهدی رضایی ==
== محاکمه مهدی رضایی ==
[[ساواک]] پس از شکنجه‌های بسیار به مهدی رضایی اعلام می‌کند که در صورت ندامت و دفاع از انقلاب سفید شاه در یک دادگاه علنی او را آزاد خواهد کرد. مهدی رضایی نیز شرایط ساواک را پذیرفت و قرار بر این شد که در یک دادگاه علنی مهدی رضایی از کرده های خود اظهار پشیمانی کرده و از شاه دفاع کند.  [[پرونده:مهدی رضایی03.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع|بندانگشتی|270x270پیکسل|مهدی رضایی به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع]]دادگاه به خانواده رضایی اطلاع می‌دهد که پسر شما مهدی رضایی قصد دارد در یک دادگاه علنی از مواضع خود کوتاه بیاید و آنها می توانند برای دیدار وی حاضر شوند. هنگامی که حاج خلیل رضایی پدر مهدی رضایی برای دیدار وی به زندان می‌آید مهدی رضایی به او می‌گوید که من ساواک را فریب داده‌ام و قصد دارم آخرین ضربه خود را به آنها در یک دادگاه علنی بزنم. حاج خلیل رضایی به وی گوشزد می‌کند که این کار مطمئنا باعث اعدام تو خواهد شد. مهدی رضایی از پدر خود حاج خلیل می‌خواهد بجای لباس رسمی که بازجویان برای دادگاه وی مشخص کرده اند، پیراهن آبی رنگ آستین کوتاه او را برایش بیاورد.  
[[ساواک]] پس از شکنجه‌های بسیار به مهدی رضایی اعلام می‌کند که در صورت ندامت و دفاع از انقلاب سفید شاه در یک دادگاه علنی او را آزاد خواهد کرد. مهدی رضایی نیز شرایط ساواک را پذیرفت و قرار بر این شد که در یک دادگاه علنی مهدی رضایی از کرده های خود اظهار پشیمانی کرده و از شاه دفاع کند.   
 
دادگاه به خانواده رضایی اطلاع می‌دهد که پسر شما مهدی رضایی قصد دارد در یک دادگاه علنی از مواضع خود کوتاه بیاید و آنها می توانند برای دیدار وی حاضر شوند. هنگامی که حاج خلیل رضایی پدر مهدی رضایی برای دیدار وی به زندان می‌آید مهدی رضایی به او می‌گوید که من ساواک را فریب داده‌ام و قصد دارم آخرین ضربه خود را به آنها در یک دادگاه علنی بزنم. حاج خلیل رضایی به وی گوشزد می‌کند که این کار مطمئنا باعث اعدام تو خواهد شد. مهدی رضایی از پدر خود حاج خلیل می‌خواهد بجای لباس رسمی که بازجویان برای دادگاه وی مشخص کرده اند، پیراهن آبی رنگ آستین کوتاه او را برایش بیاورد.  


پیراهنی که مهدی رضایی در عکس‌های دادگاه خود بر تن دارد همین پیراهن است.  
پیراهنی که مهدی رضایی در عکس‌های دادگاه خود بر تن دارد همین پیراهن است.  
خط ۸۸: خط ۹۰:
«دادگاه مهدی رضایی علنی است و کسانی که تمایل داشته باشند تا حدی که سالن دادگاه گنجایش داشته باشد می‌توانند شرکت کنند.»  
«دادگاه مهدی رضایی علنی است و کسانی که تمایل داشته باشند تا حدی که سالن دادگاه گنجایش داشته باشد می‌توانند شرکت کنند.»  


روز یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۵۱ ساعت ۸:۵۰ دادگاه مهدی رضایی به ریاست سرتیپ خواجه نوری شروع می‌شود. اما مهدی رضایی برخلاف انتظار ساواک، نه‌تنها اظهار ندامت نکرد بلکه از مبارزه خود علیه حکومت شاهنشاهی دفاع می‌کند.<ref>محاکمات سیاسی در ایران، بهروز طیرانی، ص۵۹۲</ref>  
روز یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۵۱ ساعت ۸:۵۰ دادگاه مهدی رضایی به ریاست سرتیپ خواجه نوری شروع می‌شود. اما مهدی رضایی برخلاف انتظار ساواک، نه‌تنها اظهار ندامت نکرد بلکه از مبارزه خود علیه حکومت شاهنشاهی دفاع می‌کند.<ref>محاکمات سیاسی در ایران، بهروز طیرانی، ص۵۹۲</ref>[[پرونده:مهدی رضایی03.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع|بندانگشتی|270x270پیکسل|مهدی رضایی به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع]]
 
=== دفاعیات مهدی رضایی ===
=== دفاعیات مهدی رضایی ===
مهدی در دادگاه نظامی به دفاع از خود پرداخت و اعلام کرد:
مهدی در دادگاه نظامی به دفاع از خود پرداخت و اعلام کرد:
[[پرونده:مهدی رضایی01.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌هنگام دفاع از خود در دادگاه|بندانگشتی|294x294px|مهدی رضایی به‌هنگام دفاع از خود در دادگاه
به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع وی(سمت راست)
]]
<blockquote>«یکی از موارد اتهام من ورود در دسته به‌زعم شما اشرار است و من مجبور هستم که این دسته رو معرفی بکنم که بعد معلوم بشه آیا ما شرور هستیم یا نه. برای جواب دادن به این اتهام مجبور هستم که در این مورد توضیحاتی بدهم. باید عرض بکنم که هدف ما چیزی نبوده جز بهروزی انسانها. جز برداشتن هرگونه تبعیض. همان‌طور که در جلسه گذشته گفتم ما کسانی نبودیم که درد ناراحتی مردم را ببینیم و ساکت بنشینیم. هم‌چنان‌که مولای ما علی در خطبه شقشقیه، هنگامی که خلافت را به‌دست می‌گیرند، می‌فرماید: خداوند از کسانی که به ماهیت این روابط، به ماهیت این مسئله آگاهی دارند، پیمان و عهد گرفته که ساکت ننشینند و از سیری ظالم و گرسنگی مظلوم. این پیمانی‌ست که ما با خدای خود بستیم».<ref>طلوع آزادی - [https://tolouazadi.blogspot.al/2016/09/blog-post_6.html گرامی‌باد سالگرد شهادت گل‌سرخ انقلاب، مهدی رضایی]</ref></blockquote><blockquote>«من در این‌جا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می‌شوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند».<ref name=":8">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5184 گل‌سرخ انقلاب. مهدی رضایی]</ref><ref>انسانی - [http://www.ensani.ir/storage/Files/20120413181006-5169-155.pdf دفاعیات مهدی رضایی در دادگاه]</ref></blockquote>
<blockquote>«یکی از موارد اتهام من ورود در دسته به‌زعم شما اشرار است و من مجبور هستم که این دسته رو معرفی بکنم که بعد معلوم بشه آیا ما شرور هستیم یا نه. برای جواب دادن به این اتهام مجبور هستم که در این مورد توضیحاتی بدهم. باید عرض بکنم که هدف ما چیزی نبوده جز بهروزی انسانها. جز برداشتن هرگونه تبعیض. همان‌طور که در جلسه گذشته گفتم ما کسانی نبودیم که درد ناراحتی مردم را ببینیم و ساکت بنشینیم. هم‌چنان‌که مولای ما علی در خطبه شقشقیه، هنگامی که خلافت را به‌دست می‌گیرند، می‌فرماید: خداوند از کسانی که به ماهیت این روابط، به ماهیت این مسئله آگاهی دارند، پیمان و عهد گرفته که ساکت ننشینند و از سیری ظالم و گرسنگی مظلوم. این پیمانی‌ست که ما با خدای خود بستیم».<ref>طلوع آزادی - [https://tolouazadi.blogspot.al/2016/09/blog-post_6.html گرامی‌باد سالگرد شهادت گل‌سرخ انقلاب، مهدی رضایی]</ref></blockquote><blockquote>«من در این‌جا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می‌شوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند».<ref name=":8">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5184 گل‌سرخ انقلاب. مهدی رضایی]</ref><ref>انسانی - [http://www.ensani.ir/storage/Files/20120413181006-5169-155.pdf دفاعیات مهدی رضایی در دادگاه]</ref></blockquote>
== اعدام مهدی رضایی ==
== اعدام مهدی رضایی ==
خط ۱۱۱: خط ۱۰۹:


== خاطره ایرج زُهری در مورد مهدی رضایی ==
== خاطره ایرج زُهری در مورد مهدی رضایی ==
ایرج زهری نویسنده و کارگردان تئاتر در كتاب خاطرات خود نوشته است:<ref>کتاب «یادها و بودها»، ص ۱۶۶ و ۱۶۵</ref>
ایرج زهری نویسنده و کارگردان تئاتر در كتاب خاطرات خود نوشته است:<ref>کتاب «یادها و بودها»، ص ۱۶۶ و ۱۶۵</ref>[[پرونده:مهدی رضایی01.JPG|جایگزین=مهدی رضایی به‌هنگام دفاع از خود در دادگاه|بندانگشتی|294x294px|مهدی رضایی به‌هنگام دفاع از خود در دادگاه
 
به‌همراه هاشم نیابتی وکیل مدافع وی(سمت راست)
«درطول يازده سال جشن هنر، من خود شاهد چهار مورد بودم، كه هنرمندان بزرگي چون :‌بروك ،آرابال، ويلسن ، شومن و گارسيا عليه اختناق سياسي در ايران اعتراض كردند. چند روز پيش از جشن هنر شيراز آرابال به‌‌‌من گفت: «خبر داری كه مهدی رضايی، رهبر مجاهدين، به‌‌‌اعدام محكوم شده است و همين روزها ميی‌خواهند حكم اعدام او را اجرا كنند؟». خبر نداشتم. بايد اقرار كنم كه تا آن روز از مجاهدين چيزی نمی‌دانستم، بالطبع رضايی را هم نمی‌شناختم. من نه روزنامه می‌خواندم و نه به‌‌‌ اخبار راديو و تلويزيون گوش می‌دادم. سياست روز برايم مهم نبود. در نوشته و گفتار با نفس استبداد و براي مطلق آزادی «دن‌كيشوت» وار بدون پشت و پناه و بی وابستگی به‌‌‌گروهی و حزبی و فرقه‌ای می‌جنگيدم. زندانی خوشبخت كاخ تئاتر و شعر و موسيقي بودم، امروز هم همانم. آرابال گفت كه او، پيتر بروك، باب ويلسن و ويكتور گارسيا نامه‌ای نوشته‌اند، می‌خواهند شبی كه ملكه‌ی ايران درباغ ارم دعوت کرده است نامه‌ای به‌‌‌ وی بدهند. در اين نامه از او خواسته‌اند واسطه شود كه شاه از اعدام مهدی رضايی چشم بپوشد. ۱۶ شهريور ۱۳۵۱ خورشيدی بود. صبح روی پيشخوان مهمانسرا روزنامه كيهان را ديدم. به‌‌‌خط درشت آمده بود: «امروز سحرگاه مهدی رضايی اعدام شد». با خواندن اين خبر بغض گلويم را گرفت. سراغ آرابال را گرفتم، در حالی كه بی‌اختيار اشك می‌ريختم خبر را نشانش دادم. گفت: «ديكتاتور اگر رحم داشت ديكتاتور نبود». زهری در ادامه خاطرات خود نوشته است:«آرابال، بروك، گارسيا ويلسن و شومن به‌‌‌ميهمانی ملكه پا نگذاشتند و ما روزنامه‌نگاران جرئت نكرديم اين خبر را در جريد‌ه‌هاي خود منعكس كنيم. سست عنصری بود و بی‌حميتی. می‌دانستيم. آرابال گزارشی درباره جشن هنر را در اشپيگل، مجله پر تيراژ آلمانی، چاپ كرد و در پايان آن گزارش به‌‌‌ اعدام مهدی رضايی اشاره كرد و نوشته بود: «اعدام مهدی رضايی سايه مرگباری بر‌برنامه فوق‌العاده جشن هنر شيراز در تخت جمشيد افكند. روزی كه قرار بود رابرت ويلسون، طبق معمول جشن هنر، برای بحث و گفتگو با تماشاگران، با‌گروه خود به‌‌‌دانشگاه پهلوی بيايد، همكاران ايرانی زير بازوی او و چند هنرپيشه‌اش را كه هنوز با پارچه سياه چشمانشان را بسته بودند گرفتند و به‌‌‌سالن آوردند. ويلسون در تمام گفتگو نوار‌ سياه به‌‌‌چشم داشت.‌‌ برخي تماشاگران و روزنامه‌نويسان شايع كردند كه آن‌هم نوعی تئاتر بوده است. اما آن عده كه حقيقت را می‌دانستند آهسته به‌‌‌ديگران گفتند:«ويلسون و يارانش با اين حركت همبستگی خود را با خانواده رضايی و همه ايرانيان آزاديخواه و مبارز اعلام می‌كنند»». 
]]«درطول يازده سال جشن هنر، من خود شاهد چهار مورد بودم، كه هنرمندان بزرگي چون :‌بروك ،آرابال، ويلسن ، شومن و گارسيا عليه اختناق سياسي در ايران اعتراض كردند. چند روز پيش از جشن هنر شيراز آرابال به‌‌‌من گفت: «خبر داری كه مهدی رضايی، رهبر مجاهدين، به‌‌‌اعدام محكوم شده است و همين روزها ميی‌خواهند حكم اعدام او را اجرا كنند؟». خبر نداشتم. بايد اقرار كنم كه تا آن روز از مجاهدين چيزی نمی‌دانستم، بالطبع رضايی را هم نمی‌شناختم. من نه روزنامه می‌خواندم و نه به‌‌‌ اخبار راديو و تلويزيون گوش می‌دادم. سياست روز برايم مهم نبود. در نوشته و گفتار با نفس استبداد و براي مطلق آزادی «دن‌كيشوت» وار بدون پشت و پناه و بی وابستگی به‌‌‌گروهی و حزبی و فرقه‌ای می‌جنگيدم. زندانی خوشبخت كاخ تئاتر و شعر و موسيقي بودم، امروز هم همانم. آرابال گفت كه او، پيتر بروك، باب ويلسن و ويكتور گارسيا نامه‌ای نوشته‌اند، می‌خواهند شبی كه ملكه‌ی ايران درباغ ارم دعوت کرده است نامه‌ای به‌‌‌ وی بدهند. در اين نامه از او خواسته‌اند واسطه شود كه شاه از اعدام مهدی رضايی چشم بپوشد. ۱۶ شهريور ۱۳۵۱ خورشيدی بود. صبح روی پيشخوان مهمانسرا روزنامه كيهان را ديدم. به‌‌‌خط درشت آمده بود: «امروز سحرگاه مهدی رضايی اعدام شد». با خواندن اين خبر بغض گلويم را گرفت. سراغ آرابال را گرفتم، در حالی كه بی‌اختيار اشك می‌ريختم خبر را نشانش دادم. گفت: «ديكتاتور اگر رحم داشت ديكتاتور نبود». زهری در ادامه خاطرات خود نوشته است:«آرابال، بروك، گارسيا ويلسن و شومن به‌‌‌ميهمانی ملكه پا نگذاشتند و ما روزنامه‌نگاران جرئت نكرديم اين خبر را در جريد‌ه‌هاي خود منعكس كنيم. سست عنصری بود و بی‌حميتی. می‌دانستيم. آرابال گزارشی درباره جشن هنر را در اشپيگل، مجله پر تيراژ آلمانی، چاپ كرد و در پايان آن گزارش به‌‌‌ اعدام مهدی رضايی اشاره كرد و نوشته بود: «اعدام مهدی رضايی سايه مرگباری بر‌برنامه فوق‌العاده جشن هنر شيراز در تخت جمشيد افكند. روزی كه قرار بود رابرت ويلسون، طبق معمول جشن هنر، برای بحث و گفتگو با تماشاگران، با‌گروه خود به‌‌‌دانشگاه پهلوی بيايد، همكاران ايرانی زير بازوی او و چند هنرپيشه‌اش را كه هنوز با پارچه سياه چشمانشان را بسته بودند گرفتند و به‌‌‌سالن آوردند. ويلسون در تمام گفتگو نوار‌ سياه به‌‌‌چشم داشت.‌‌ برخي تماشاگران و روزنامه‌نويسان شايع كردند كه آن‌هم نوعی تئاتر بوده است. اما آن عده كه حقيقت را می‌دانستند آهسته به‌‌‌ديگران گفتند:«ويلسون و يارانش با اين حركت همبستگی خود را با خانواده رضايی و همه ايرانيان آزاديخواه و مبارز اعلام می‌كنند»». 


== شعر [[احمد شاملو]] درباره‌ی اعدام مهدی رضایی ==
== شعر [[احمد شاملو]] درباره‌ی اعدام مهدی رضایی ==

منوی ناوبری