کاربر:Abbas/صفحه تمرین پرسنل ارتش: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:


=== سرباز سعید نعیمی برچلوئی (ساسان) ===
=== سرباز سعید نعیمی برچلوئی (ساسان) ===
سعید نعیمی زاده ۱۳۳۸ – تهران، از دوران دبیرستان فعالیت‌های سیاسی خود را در جریان قیام مردم بر علیه رژیم شاه آغاز کرد. سعید در روز ۲۱ بهمن در تسخیر پادگان‌های نظامی رژیم شاه شرکت کرد.
سعید نعیمی زاده ۱۳۳۸ – تهران، از دوران دبیرستان فعالیت‌های سیاسی خود را در جریان قیام مردم بر علیه رژیم [[محمدرضا پهلوی|شاه]] آغاز کرد. سعید در روز ۲۱ بهمن در تسخیر پادگان‌های نظامی رژیم شاه شرکت کرد.


سعید نعیمی، بعد از پیروزی اتقلاب فعالیت خود را در رابطه با سازمان مجاهدین آغاز کرد. در شهریور ۱۳۵۸، به سربازی رفت و در زمانی که دوره‌ی آموزشی را می‌گذرانید، به همراه دیگر سربازان، در اعتراض به افزایش دوران خدمت سربازی، پادگان را به اعتصاب و اعتراض کشانید. او در تهاجم  پاسداران و حزب‌اللهی‌ها به انجمن جوانان میثاق در جنوب تهران که هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند و منجر به جان باختن ناصر محمدی شد، به‌شدت مجروح گردید و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
سعید نعیمی، بعد از پیروزی اتقلاب فعالیت خود را در رابطه با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] آغاز کرد. در شهریور ۱۳۵۸، به سربازی رفت و در زمانی که دوره‌ی آموزشی را می‌گذرانید، به همراه دیگر سربازان، در اعتراض به افزایش دوران خدمت سربازی، پادگان را به اعتصاب و اعتراض کشانید. او در تهاجم  پاسداران و حزب‌اللهی‌ها به انجمن جوانان میثاق در جنوب تهران که هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بودند و منجر به جان باختن ناصر محمدی شد، به‌شدت مجروح گردید و تحت عمل جراحی قرار گرفت.


سعید نعیمی در ادامه‌ی دوران سربازی در پادگان لویزان، به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد. او آن زمان در اتباط با بخش نظامی سازمان مجاهدین خلق بود و با ایجاد ارتباط نزدیک با دیگر سربازان و پرسنل هوادار سازمان در پادگان لویزان چندین بار به طور گسترده اعلامیه‌های سازمان مجاهدین را در پادگان توزیع کرد.
سعید نعیمی در ادامه‌ی دوران سربازی در پادگان لویزان، به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد. او آن زمان در اتباط با بخش نظامی سازمان مجاهدین خلق بود و با ایجاد ارتباط نزدیک با دیگر سربازان و پرسنل هوادار سازمان در پادگان لویزان چندین بار به طور گسترده اعلامیه‌های سازمان مجاهدین را در پادگان توزیع کرد.
خط ۶۳: خط ۶۳:


=== سروان مسعود علائی ===
=== سروان مسعود علائی ===
سروان علائی رئیس کلانتری آبکوه مشهد بود. او را غالب زندانیان سیاسی رژیم شاه که در زندان‌های تهران بودند، به‌خوبی می‌شناختند. او یکی از افسران شهربانی بودکه مدت‌ها در بند زندانیان سیاسی زندان قصر کار می‌کرد. در همین دوران که از نزدیک با اعضای سازمان مجاهدین خلق در تماس بود شناخت بیشتری راجع به سازمان مجاهدین پیدا کرد. پس از آزادی زندانیان سیاسی و پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سروان مسعود علائی همچنان ارتباط خود را با مجاهدین حفظ کرد.  
سروان علائی رئیس کلانتری آبکوه مشهد بود. او را غالب زندانیان سیاسی رژیم شاه که در زندان‌های تهران بودند، به‌خوبی می‌شناختند. او یکی از افسران شهربانی بودکه مدت‌ها در بند زندانیان سیاسی زندان قصر کار می‌کرد. در همین دوران که از نزدیک با اعضای سازمان مجاهدین خلق در تماس بود شناخت بیشتری راجع به [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] پیدا کرد. پس از آزادی زندانیان سیاسی و پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی]]، سروان مسعود علائی همچنان ارتباط خود را با مجاهدین حفظ کرد.  


در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری و اوج‌گیری حملات نظام جمهوری اسلامی علیه مجاهدین و به‌ریژه مسئول اول سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی، سروان مسعود علائی نامه‌ای برای نشریه‌ی مجاهد ارسال کرد و ضمن آن با شرح مشاهدات خود از مقاومت مجاهدین زندانی به ویژه مسعود رجوی، در زندان‌های شاه به کینه‌ی رژیم شاه نسبت به او اشاره کرد. سروان علائی در این نامه که در نشریه مجاهد شماره‌ی ۲۱ به چاپ رسید، نوشته بود: <blockquote>«... اخیرا اعلامیه‌هایی مشاهده شده است که در آن به سازمان انقلابی مجاهدین و به‌خصوص مجاهد حماسه‌آفرین و تحسین برانگیز مسعود رجوی که با مقاومت قهرمانانه‌ی خود در داخل زندان، نشان دادکه چگونه یک مسلمان می‌تواند با نیروی ایمان به خداوند یکتا، تمام نیروهای اهریمنی را درهم بشکند، حمله‌هایی شده است. از آن جمله که چرا مسعود رجوی اعدام نشده است و یا در داخل زندان شکنجه نشده است. من به‌عنوان یک زندانبان زندان سیاسی که به هیچ دسته و گروهی بستگی ندارم، آن‌چه را که به چشم خویش در زندان قصر دیده‌ام و بنابر اصل دفاع از حقیقت تصمیم گرفتم تا صحنه‌های فراموش نشدنی که جزو لحظات خوب و بد زندگیم می‌باشد و خود شخصاً نظاره‌گر آن صحنه‌ها و لحظات بودم و آن را حقیقت می‌دانم، به اطلاع عموم برسانم…»</blockquote>پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ سروان مسعود علائی اسلحه و ماشین شخصی‌اش را در اختیار تیم‌های عملیاتی مجاهدین گذاشته بود. حین یک درگیری، نظامی بین تیم‌های عملیاتی مجاهدین و پاسداران شماره‌ی ماشین او برای مأموران لو رفت و با توجه به اینکه سوابق او نیز برای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی روشن بود، بنا به رهنمود مسئولین سازمان، مخفی شد، اما پس از مدتی دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. مأموران او را از ابتدا از سایر زندانیان مجاهد جدا و دور نگه‌داشتند و با اعمال شکنجه‌های جسمی و روحی تلاش داشتند علاوه بر کسب اطلاعات از او، مقاومت او را در هم شکسته و وی به مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت بکشانند. سروان مسعود علائی هیچ‌گاه حاضر به مصاحبه نشد و سرانجام در سال ۱۳۶۱، پس از تحمل شکنجه‌های فراوان، به جوخه اعدام سپرده شد.  
در جریان [[کاندیداتوری مسعود رجوی]] در انتخابات ریاست جمهوری و اوج‌گیری حملات نظام جمهوری اسلامی علیه مجاهدین و به‌ریژه مسئول اول سازمان مجاهدین خلق، [[مسعود رجوی]]، سروان مسعود علائی نامه‌ای برای نشریه‌ی مجاهد ارسال کرد و ضمن آن با شرح مشاهدات خود از مقاومت مجاهدین زندانی به ویژه [[مسعود رجوی]]، در زندان‌های شاه به کینه‌ی رژیم شاه نسبت به او اشاره کرد. سروان علائی در این نامه که در نشریه مجاهد شماره‌ی ۲۱ به چاپ رسید، نوشته بود: <blockquote>«... اخیرا اعلامیه‌هایی مشاهده شده است که در آن به سازمان انقلابی مجاهدین و به‌خصوص مجاهد حماسه‌آفرین و تحسین برانگیز [[مسعود رجوی]] که با مقاومت قهرمانانه‌ی خود در داخل زندان، نشان دادکه چگونه یک مسلمان می‌تواند با نیروی ایمان به خداوند یکتا، تمام نیروهای اهریمنی را درهم بشکند، حمله‌هایی شده است. از آن جمله که چرا مسعود رجوی اعدام نشده است و یا در داخل زندان شکنجه نشده است. من به‌عنوان یک زندانبان زندان سیاسی که به هیچ دسته و گروهی بستگی ندارم، آن‌چه را که به چشم خویش در زندان قصر دیده‌ام و بنابر اصل دفاع از حقیقت تصمیم گرفتم تا صحنه‌های فراموش نشدنی که جزو لحظات خوب و بد زندگیم می‌باشد و خود شخصاً نظاره‌گر آن صحنه‌ها و لحظات بودم و آن را حقیقت می‌دانم، به اطلاع عموم برسانم…»</blockquote>پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ سروان مسعود علائی اسلحه و ماشین شخصی‌اش را در اختیار تیم‌های عملیاتی مجاهدین گذاشته بود. حین یک درگیری، نظامی بین تیم‌های عملیاتی مجاهدین و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]] شماره‌ی ماشین او برای مأموران لو رفت و با توجه به اینکه سوابق او نیز برای نیروهای امنیتی [[جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی]] روشن بود، بنا به رهنمود مسئولین سازمان، مخفی شد، اما پس از مدتی دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. مأموران او را از ابتدا از سایر زندانیان مجاهد جدا و دور نگه‌داشتند و با اعمال شکنجه‌های جسمی و روحی تلاش داشتند علاوه بر کسب اطلاعات از او، مقاومت او را در هم شکسته و وی به مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت بکشانند. سروان مسعود علائی هیچ‌گاه حاضر به مصاحبه نشد و سرانجام در سال ۱۳۶۱، پس از تحمل شکنجه‌های فراوان، به جوخه اعدام سپرده شد.  


=== درجه دار ارتش فیروز رحیمی مطلق (حاجی) ===
=== درجه دار ارتش فیروز رحیمی مطلق (حاجی) ===
فیروز رحیمی مطلق از دوران دبیرستان و در ارتباط با تعدادی از دوستان خود، مطالعه‌ی کتب سیاسی ــ اجتماعی را آغاز کرد. او طی دوران قیام ضد سلطنتی در حرکت‌های مردمی شرکت می‌کرد و در همین دوران با سازمان مجاهدین خلق و اهداف آن آشنا گردید. فیروز رحیمی پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی بلافاصله با سازمان مجاهدین خلق ارتباط برقرار کرد. او به‌عنوان نماینده‌ی درجه‌داران پایگاه یکم، گردان هاک، در رهبری حرکت‌های اعتراضی آنان در مقاطع مختلف نقش داشت. در جریان تظاهراتی که در آخرین روزهای فاز سیاسی در سال ۱۳۶۰، در اعتراض به گسترش جو سرکوب، از سوی پرسنل هوادار سازمان مجاهدین ترتیب یافته بود، شناسایی شد؛ اما توانست قبل از دست‌گیری توسط گروه ضربت، از پایگاه خارج شود و از همان زمان زندگی مخفی خود را آغاز کرد. طی دوران زندگی مخفی فیروز و چند تن دیگر از مجاهدین در کارهای تدارکاتی و تهیه‌ی امکانات نظامی و صنفی و … مشغول بودند. او در چندین شناسایی عملیاتی در رابطه با مزاکز نظامی رژیم جمهوری اسلامی شرکت داشت. از شهریور ۱۳۶۱، به‌دنبال جان باختن و دست‌گیری تعدادی از دوستان فیروز، ارتباط او با سازمان قطع شد. سرانجام در یکی از روزهای آبان ۱۳۶۱، حین تردد در یکی از خیابان‌های تهران‌پارس توسط یک واحد گشتی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی شناسایی شد. حین فرار، فیروز رحیمی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد. او برای اینکه به دست نیروهای امنیتی نیفتد، ضامن نارنجک را کشید و به شهادت رسید.
فیروز رحیمی مطلق از دوران دبیرستان و در ارتباط با تعدادی از دوستان خود، مطالعه‌ی کتب سیاسی ــ اجتماعی را آغاز کرد. او طی دوران [[انقلاب ضد سلطنتی|قیام ضد سلطنتی]] در حرکت‌های مردمی شرکت می‌کرد و در همین دوران با سازمان مجاهدین خلق و اهداف آن آشنا گردید. فیروز رحیمی پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی بلافاصله با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] ارتباط برقرار کرد. او به‌عنوان نماینده‌ی درجه‌داران پایگاه یکم، گردان هاک، در رهبری حرکت‌های اعتراضی آنان در مقاطع مختلف نقش داشت. در جریان تظاهراتی که در آخرین روزهای فاز سیاسی در سال ۱۳۶۰، در اعتراض به گسترش جو سرکوب، از سوی پرسنل هوادار سازمان مجاهدین ترتیب یافته بود، شناسایی شد؛ اما توانست قبل از دست‌گیری توسط گروه ضربت، از پایگاه خارج شود و از همان زمان زندگی مخفی خود را آغاز کرد. طی دوران زندگی مخفی فیروز و چند تن دیگر از مجاهدین در کارهای تدارکاتی و تهیه‌ی امکانات نظامی و صنفی و … مشغول بودند. او در چندین شناسایی عملیاتی در رابطه با مزاکز نظامی رژیم جمهوری اسلامی شرکت داشت. از شهریور ۱۳۶۱، به‌دنبال جان باختن و دست‌گیری تعدادی از دوستان فیروز، ارتباط او با سازمان قطع شد. سرانجام در یکی از روزهای آبان ۱۳۶۱، حین تردد در یکی از خیابان‌های تهران‌پارس توسط یک واحد گشتی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی شناسایی شد. حین فرار، فیروز رحیمی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد. او برای اینکه به دست نیروهای امنیتی نیفتد، ضامن نارنجک را کشید و به شهادت رسید.


=== کارمند دارائی ارتش داوود محمدقاسمی ===
=== کارمند دارائی ارتش داوود محمدقاسمی ===
داوود محمدقاسمی کارمند دارائی ارتش بود. او بدلیل فعالیت در رابطه با سازمان مجاهدین خلق، در تابستان ۱۳۶۰، دست‌گیر شد. داوود محمدقاسمی طی ۶ ماهی که در زندان جمشیدیه اسیر بود، کارمندان اسیر هوادار مجاهدین را متشکل ساخت. داوود دو بار طی دوران اسارت به دادگاه ارتش رفت و هر دو بار در مقابل ری‌شهری و دیگر مأموران دادستانی انقلاب ارتش، از مواضع سازمان مجاهدین دفاع کرد. پس از گذشت دو هفته از دادگاه دوم، حکم انتقال داوود به زندان اوین، رسماً به وی ابلاغ شد. پس از انتقال داوود محمدقاسمی به زندان اوین او را به سلول انفرادی منتقل کردند و سرانجام در زمستان ۱۳۶۱، در زندان اوین اعدام شد.
داوود محمدقاسمی کارمند دارائی ارتش بود. او بدلیل فعالیت در رابطه با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]]، در تابستان ۱۳۶۰، دست‌گیر شد. داوود محمدقاسمی طی ۶ ماهی که در زندان جمشیدیه اسیر بود، کارمندان اسیر هوادار مجاهدین را متشکل ساخت. داوود دو بار طی دوران اسارت به دادگاه ارتش رفت و هر دو بار در مقابل ری‌شهری و دیگر مأموران دادستانی انقلاب ارتش، از مواضع سازمان مجاهدین دفاع کرد. پس از گذشت دو هفته از دادگاه دوم، حکم انتقال داوود به زندان اوین، رسماً به وی ابلاغ شد. پس از انتقال داوود محمدقاسمی به زندان اوین او را به سلول انفرادی منتقل کردند و سرانجام در زمستان ۱۳۶۱، در زندان اوین اعدام شد.


=== ستوان‌یکم فریدون شعبانی ===
=== ستوان‌یکم فریدون شعبانی ===
شعبانی (زاده ۱۳۳۴ – تهران)، ستوان یکم ارتش و افسر هوابرد در پادگان شیراز بود. فریدون شعبانی تا تابستان ۱۳۶۰، فعالیت سیاسی مشخصی نداشت. وی از طریق تعدادی از افراد فامیل و آشنایان خود و از جمله پسرعمه‌اش، مجید کیایی که هوادار مجاهدین خلق بود، در جریان مسائل سیاسی قرار می‌گرفت. پس از آغاز موج شکنجه و کشتار مجاهدین خلق توسط جمهوری اسلامی او هوادار مجاهدین شد. او در آن روزها می‌گفت:<blockquote>«دیگر زندگی بس است و باید وارد مبارزه شد و مبارزه کرد … دیگر وقت جنگ با ضدخلق است…»</blockquote>مردادماه ۱۳۶۰، فریدون شعبانی با چند نفر از هم‌کارانش در پادگان شیراز هسته‌ی مقاومت تشکیل داد و سپس تصمیم گرفت اسلحه‌خانه‌ای را که در اختیار آن‌ها بود به نفع سازمان مجاهدین خلق مصادره کنند. به‌دنبال انجام موفقیت‌آمیز این عملیات، فریدون مخفی شد و همراه با دیگر دوستان خود به مبارزه ادامه داد. سرانجام پس از ماهها فعالیت، در سال ۱۳۶۱، دست‌گیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. فریدون شعبانی پس از ۹ ماه مقاومت در زیر انواع شکنجه، سرانجام به شهادت رسید.
شعبانی (زاده ۱۳۳۴ – تهران)، ستوان یکم ارتش و افسر هوابرد در پادگان شیراز بود. فریدون شعبانی تا تابستان ۱۳۶۰، فعالیت سیاسی مشخصی نداشت. وی از طریق تعدادی از افراد فامیل و آشنایان خود و از جمله پسرعمه‌اش، مجید کیایی که هوادار [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] بود، در جریان مسائل سیاسی قرار می‌گرفت. پس از آغاز موج شکنجه و کشتار مجاهدین خلق توسط جمهوری اسلامی او هوادار مجاهدین شد. او در آن روزها می‌گفت:<blockquote>«دیگر زندگی بس است و باید وارد مبارزه شد و مبارزه کرد … دیگر وقت جنگ با ضدخلق است…»</blockquote>مردادماه ۱۳۶۰، فریدون شعبانی با چند نفر از هم‌کارانش در پادگان شیراز هسته‌ی مقاومت تشکیل داد و سپس تصمیم گرفت اسلحه‌خانه‌ای را که در اختیار آن‌ها بود به نفع سازمان مجاهدین خلق مصادره کنند. به‌دنبال انجام موفقیت‌آمیز این عملیات، فریدون مخفی شد و همراه با دیگر دوستان خود به مبارزه ادامه داد. سرانجام پس از ماهها فعالیت، در سال ۱۳۶۱، دست‌گیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. فریدون شعبانی پس از ۹ ماه مقاومت در زیر انواع شکنجه، سرانجام به شهادت رسید.


=== همافر مسعود صادق‌نیا (صادق) ===
=== همافر مسعود صادق‌نیا (صادق) ===
مسعود صادق‌نیا در تهران پس از پایان تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۴۹، وارد نیروی هوایی شد؛ و در گردان الکترونیک پایگاه یکم شکاری مشغول کار گردید. مسعود در جریان قیام بهمن ۱۳۵۷، شرکت داشت و همراه با سایر هم‌کاران خود در ترتیب دادن افشاگری‌ها و تظاهرات در پایگاه یکم و میدان آزادی فعال بود. مسعود صادق‌نیا پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی با مراجعه به ستاد مرکزی سازمان مجاهدین خلق در تهران، در صدد برقراری ارتباط با سازمان برآمد و در اوایل سال ۱۳۵۹، در ارتباط با تیم‌های پرسنل هوادار در پایگاه یکم مهرآباد قرار گرفت. یکی از مسئولیت‌های مسعود، تکثیر و پخش اعلامیه‌های سازمان بود.
مسعود صادق‌نیا در تهران پس از پایان تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۴۹، وارد نیروی هوایی شد؛ و در گردان الکترونیک پایگاه یکم شکاری مشغول کار گردید. مسعود در جریان قیام بهمن ۱۳۵۷، شرکت داشت و همراه با سایر هم‌کاران خود در ترتیب دادن افشاگری‌ها و تظاهرات در پایگاه یکم و میدان آزادی فعال بود. مسعود صادق‌نیا پس از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] با مراجعه به ستاد مرکزی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] در تهران، در صدد برقراری ارتباط با سازمان برآمد و در اوایل سال ۱۳۵۹، در ارتباط با تیم‌های پرسنل هوادار در پایگاه یکم مهرآباد قرار گرفت. یکی از مسئولیت‌های مسعود، تکثیر و پخش اعلامیه‌های سازمان بود.


مسعود در تظاهرات اعتراضی خردادماه ۱۳۶۰، در پایگاه یکم نقش داشت؛ پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به‌دنبال تصفیه و دست‌گیری تعدادی از هواداران سازمان، مسئولیت‌های بیشتری برعهده‌ی او قرار گرفت. او عملیات کار گذاری ۲ بمب صوتی در قسمت اطلاعات و ارشاد پایگاه یکم شکاری را انجام داد.
مسعود در تظاهرات اعتراضی خردادماه ۱۳۶۰، در پایگاه یکم نقش داشت؛ پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به‌دنبال تصفیه و دست‌گیری تعدادی از هواداران سازمان، مسئولیت‌های بیشتری برعهده‌ی او قرار گرفت. او عملیات کار گذاری ۲ بمب صوتی در قسمت اطلاعات و ارشاد پایگاه یکم شکاری را انجام داد.


بعد از عملیات پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس، نام مسعود صادق‌نیا در لیست تصفیه‌شدگان قرار گرفته بود؛ به‌ویژه پس از عملیات انفجار بمب صوتی، حساسیت روی او بیشتر شد. او از آذرماه ۱۳۶۰، به زندگی مخفی روی آورد و در کنار دیگر مجاهدین به نبرد برعلیه جمهوری اسلام پرداخت. در شهریورماه ۱۳۶۱، در یک درگیری که منجر به شهادت چند تن از یاران مسعود شد، او دستگیر گردید و بلافاصله پس از انتقال به زندان جمشیدیه و سپس اوین تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت. مسعود صادق‌نیا تا مردادماه ۱۳۶۲، تحت شکنجه قرار داشت و سرانجام در ۶ مرداد ۱۳۶۲، به‌همراه با ۷ تن دیگر از همافران هوادادار مجاهدین به شهادت رسید.                                                                 
بعد از عملیات پرواز [[مسعود رجوی]] از تهران به پاریس، نام مسعود صادق‌نیا در لیست تصفیه‌شدگان قرار گرفته بود؛ به‌ویژه پس از عملیات انفجار بمب صوتی، حساسیت روی او بیشتر شد. او از آذرماه ۱۳۶۰، به زندگی مخفی روی آورد و در کنار دیگر مجاهدین به نبرد برعلیه جمهوری اسلام پرداخت. در شهریورماه ۱۳۶۱، در یک درگیری که منجر به شهادت چند تن از یاران مسعود شد، او دستگیر گردید و بلافاصله پس از انتقال به زندان جمشیدیه و سپس اوین تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت. مسعود صادق‌نیا تا مردادماه ۱۳۶۲، تحت شکنجه قرار داشت و سرانجام در ۶ مرداد ۱۳۶۲، به‌همراه با ۷ تن دیگر از همافران هوادادار مجاهدین به شهادت رسید.                                                                 


=== همافر علیرضا مسعودی (مسعود) ===
=== همافر علیرضا مسعودی (مسعود) ===
علیرضا مسعودی طی دوران قیام ضدسلطنتی، با مطالعه‌ی کتاب‌ها و دفاعیات شهدای مجاهد، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به همراه تعداد دیگری از هم‌کاران و دوستان خود از جمله همافریکم رضا بزرگان‌فرد در راهپیمایی‌ها و حرکت‌های اعتراضی مردمی و سپس تسخیر پادگان‌ها و مراکز نظامی رژیم شاه شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، علیرضا در ارتباط با دیگر همافران هوادار سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت. با آغاز مقاومت مسلحانه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، او رابط بین سازمان مجاهدین و پرسنل ارتشی مخفی هوادار سازمان و خانواده‌های آنان بود و توانست ارتباطات زیادی را برقرار نماید. علیرضا مسعودی یک‌بار در شهریورماه ۱۳۶۰، از طرف مأموران اطلاعات و ارشاد پایگاه یکم شکاری احضار شد تا درباره‌ی ارتباطات خود با همافر مجاهد رضا بزرگان‌فرد پاسخ دهد. علیرضا طی این بازجویی خود را عادی و غیرسیاسی نشان داد و آزاد شد. چندی بعد به‌دلیل شناخته‌شدگی و حساسیتی که مأموران روی او داشتند، توسط گروه ضربت پایگاه دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل شد. علیرضا مسعودی طی دوران زندان و بازجویی، شکنجه‌های زیادی را متحمل شد اما هیچ اطلاعاتی به مأمورین نداد. او تلاش می‌کرد تا با خبرگیری از وضعیت دیگر زندانیان، اطلاعات لازم را از طریق همسرش که به ملاقاتش می‌رفت به سازمان مجاهدین، برساند. علیرضا مسعودی طی ملاقاتی به همسرش گفت:<blockquote>«ما را شدیداً تحت فشار و شکنجه قرار داده‌اند تا طی مصاحبه تلویزیونی، عملیات پرواز (پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس) را محکوم کنیم و آن‌ها هم تبلیغات کنند که همه‌ی عاملین این طرح را دست‌گیر کرده‌ایم… به بچه‌ها بگو خیال‌شان از جانب ما راحت باشد، تازه اول کار است و ما تا پایان و لحظه‌ی شهادت مقاومت می‌کنیم…»</blockquote>علیرضا مسعودی سرانجام در زمستان ۱۳۶۱، به شهادت رسید
علیرضا مسعودی طی دوران [[انقلاب ضد سلطنتی|قیام ضدسلطنتی]]، با مطالعه‌ی کتاب‌ها و دفاعیات شهدای مجاهد، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به همراه تعداد دیگری از هم‌کاران و دوستان خود از جمله همافریکم رضا بزرگان‌فرد در راهپیمایی‌ها و حرکت‌های اعتراضی مردمی و سپس تسخیر پادگان‌ها و مراکز نظامی رژیم شاه شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، علیرضا در ارتباط با دیگر همافران هوادار [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] قرار گرفت. با آغاز مقاومت مسلحانه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، او رابط بین سازمان مجاهدین و پرسنل ارتشی مخفی هوادار سازمان و خانواده‌های آنان بود و توانست ارتباطات زیادی را برقرار نماید. علیرضا مسعودی یک‌بار در شهریورماه ۱۳۶۰، از طرف مأموران اطلاعات و ارشاد پایگاه یکم شکاری احضار شد تا درباره‌ی ارتباطات خود با همافر مجاهد رضا بزرگان‌فرد پاسخ دهد. علیرضا طی این بازجویی خود را عادی و غیرسیاسی نشان داد و آزاد شد. چندی بعد به‌دلیل شناخته‌شدگی و حساسیتی که مأموران روی او داشتند، توسط گروه ضربت پایگاه دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل شد. علیرضا مسعودی طی دوران زندان و بازجویی، شکنجه‌های زیادی را متحمل شد اما هیچ اطلاعاتی به مأمورین نداد. او تلاش می‌کرد تا با خبرگیری از وضعیت دیگر زندانیان، اطلاعات لازم را از طریق همسرش که به ملاقاتش می‌رفت به سازمان مجاهدین، برساند. علیرضا مسعودی طی ملاقاتی به همسرش گفت:<blockquote>«ما را شدیداً تحت فشار و شکنجه قرار داده‌اند تا طی مصاحبه تلویزیونی، عملیات پرواز (پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس) را محکوم کنیم و آن‌ها هم تبلیغات کنند که همه‌ی عاملین این طرح را دست‌گیر کرده‌ایم… به بچه‌ها بگو خیال‌شان از جانب ما راحت باشد، تازه اول کار است و ما تا پایان و لحظه‌ی شهادت مقاومت می‌کنیم…»</blockquote>علیرضا مسعودی سرانجام در زمستان ۱۳۶۱، به شهادت رسید


=== همافر ابراهیم عزیزی روزبهانی (اکبر) ===
=== همافر ابراهیم عزیزی روزبهانی (اکبر) ===
ابراهیم عزیزی روزبهانی همزمان با تحصیل، برای تامین معاش خانواده‌ی خود به کارگری می‌پرداخت. او طی این سال‌ها از نزدیک با درد و محنت توده‌های زحمتکش آشنا شده بود. ابراهیم عزیزی در ارتباط با خانواده‌های زندانیان سیاسی شهر بروجرد، به سوی مبارزه با رژیم شاه روی آورد و در قیام مردم علیه حکومت پهلوی شرکت کرد.
ابراهیم عزیزی روزبهانی همزمان با تحصیل، برای تامین معاش خانواده‌ی خود به کارگری می‌پرداخت. او طی این سال‌ها از نزدیک با درد و محنت توده‌های زحمتکش آشنا شده بود. ابراهیم عزیزی در ارتباط با خانواده‌های زندانیان سیاسی شهر بروجرد، به سوی مبارزه با رژیم شاه روی آورد و در قیام مردم علیه حکومت پهلوی شرکت کرد.


ابراهیم عزیزی در سال ۱۳۵۰، وارد نیروی هوایی شد؛ و دوره‌ی همافری را سپری کرد. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، از جمله نخستین همافرانی بود که با سازمان مجاهدین خلق ارتباط برقرار کرد و از پائیز سال ۱۳۵۸، با تیم‌های پرسنل هوادار سازمان در پایگاه یکم شکاری مهرآباد به فعالیت مشغول شد. وی تا قبل از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، سه بار محل زندگی‌اش را به‌خاطر مسائل امنیتی عوض کرد. تک اطاق اجاره‌ای او، به‌طور شبانه‌روزی مرکز کار تیمی بود که مسئولیت تایپ و تکثیر ده‌هاهزار نسخه تراکت و عکس و اطلاعیه‌های مربوط به درجه‌داران و همافران هوادارسازمان و پرسنل ارتشی هوادار مجاهدین را به عهده داشت. او در راهپیمایی‌های گسترده‌ی درجه‌داران در پایگاه یکم، فرودگاه مهرآباد، زندان جمشیدیه، تظاهرات پرسنل در مقابل دادگاه ارتش و تحصن درجه‌داران و پرسنل ارتشی در دانشگاه تهران، نقش داشت، او به‌دلیل فعالیت‌های گسترده، تحت کنترل و مراقبت مأموران رژیم جمهوری اسلامی بود. در اواسط فروردین‌ماه ۱۳۶۰، به‌خاطر پخش و نصب اطلاعیه‌های سازمان مجاهدین خلق دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل گردید. هم تیم‌های او محل زندگی ابراهیم را از هر گونه مدرک سازمانی پاکسازی کردند. دادگاه ارتش نتوانست مدرک مهمی دال بر فعالیت او بدست آورد و لذا او را به ۴ سال زندان محکوم نمود و ابراهیم در تابستان ۱۳۶۰، به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شد. با راه افتادن موج دست‌گیری و شکنجه‌ی پرسنل نظامی هوادار سازمان مجاهدین، به‌ویژه پرسنل نیروی هوائی، پس از انجام عملیات پرواز بزرگ (پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس)، ابراهیم عزیزی که دوران محکومیت خود را می‌گذراند، مجددا تحت شکنجه قرار گرفت. سرانجام پس از پایان دادگاه تعدادی از همافران به اتهام شرکت در عملیات پرواز، و صدور حکم اعدام برای آن‌ها، ابراهم عزیزی روزبهانی نیز در ۶ مرداد ۱۳۶۲، به‌همراه ۷ همافر دیگر، به جوخه اعدام سپرده شد.
ابراهیم عزیزی در سال ۱۳۵۰، وارد نیروی هوایی شد؛ و دوره‌ی همافری را سپری کرد. پس از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]، از جمله نخستین همافرانی بود که با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] ارتباط برقرار کرد و از پائیز سال ۱۳۵۸، با تیم‌های پرسنل هوادار سازمان در پایگاه یکم شکاری مهرآباد به فعالیت مشغول شد. وی تا قبل از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، سه بار محل زندگی‌اش را به‌خاطر مسائل امنیتی عوض کرد. تک اطاق اجاره‌ای او، به‌طور شبانه‌روزی مرکز کار تیمی بود که مسئولیت تایپ و تکثیر ده‌هاهزار نسخه تراکت و عکس و اطلاعیه‌های مربوط به درجه‌داران و همافران هوادارسازمان و پرسنل ارتشی هوادار مجاهدین را به عهده داشت. او در راهپیمایی‌های گسترده‌ی درجه‌داران در پایگاه یکم، فرودگاه مهرآباد، زندان جمشیدیه، تظاهرات پرسنل در مقابل دادگاه ارتش و تحصن درجه‌داران و پرسنل ارتشی در دانشگاه تهران، نقش داشت، او به‌دلیل فعالیت‌های گسترده، تحت کنترل و مراقبت مأموران رژیم جمهوری اسلامی بود. در اواسط فروردین‌ماه ۱۳۶۰، به‌خاطر پخش و نصب اطلاعیه‌های [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل گردید. هم تیم‌های او محل زندگی ابراهیم را از هر گونه مدرک سازمانی پاکسازی کردند. دادگاه ارتش نتوانست مدرک مهمی دال بر فعالیت او بدست آورد و لذا او را به ۴ سال زندان محکوم نمود و ابراهیم در تابستان ۱۳۶۰، به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شد. با راه افتادن موج دست‌گیری و شکنجه‌ی پرسنل نظامی هوادار سازمان مجاهدین، به‌ویژه پرسنل نیروی هوائی، پس از انجام عملیات پرواز بزرگ (پرواز [[مسعود رجوی]] از تهران به پاریس)، ابراهیم عزیزی که دوران محکومیت خود را می‌گذراند، مجددا تحت شکنجه قرار گرفت. سرانجام پس از پایان دادگاه تعدادی از همافران به اتهام شرکت در عملیات پرواز، و صدور حکم اعدام برای آن‌ها، ابراهم عزیزی روزبهانی نیز در ۶ مرداد ۱۳۶۲، به‌همراه ۷ همافر دیگر، به جوخه اعدام سپرده شد.


=== سرگرد حسین فیروزثانی ===
=== سرگرد حسین فیروزثانی ===
سرگرد حسین فیروزثانی رئیس رکن چهار مرکز زرهی شیراز از هوادارن سازمان مجاهدین خلق بود. او در کمک به جمع‌آوری امکانات نظامی برای سازمان مجاهدین فعالیت می‌کرد. وی به‌خاطر حفظ مسائل امنیتی، با تشکیلات هواداران داخل پایگاه ارتباطی نداشت.
سرگرد حسین فیروزثانی رئیس رکن چهار مرکز زرهی شیراز از هوادارن [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بود. او در کمک به جمع‌آوری امکانات نظامی برای سازمان مجاهدین فعالیت می‌کرد. وی به‌خاطر حفظ مسائل امنیتی، با تشکیلات هواداران داخل پایگاه ارتباطی نداشت.


پس از بر ملا شدن ارتباط سرگرد فیروزثانی با سازمان مجاهدین خلق و به ویژه نقش او در تهیه‌ی امکانات نظامی، او را در اسفند ۱۳۶۰، اعدام کردند.
پس از بر ملا شدن ارتباط سرگرد فیروزثانی با سازمان مجاهدین خلق و به ویژه نقش او در تهیه‌ی امکانات نظامی، او را در اسفند ۱۳۶۰، اعدام کردند.
۲٬۳۹۹

ویرایش