۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
در سال ۱۳۶۴ سازمان مجاهدین خلق همین موضوع را در جنبش خود مورد توجه قرار داد. انقلاب ایدئولوژیکی درونی مجاهدین در اولین گام برای حل مقولهی رهبری در این سازمان رخ داد. سازمان مجاهدین معتقد بود، در صورتی که پیش از این امکان حل مسأله ی رهبری در این سازمان وجود داشت، ضربه اپورتونیستی در سال ۵۴ واقع نمیشد و در پی آن جریان ارتجاعی(آخوندها) نمیتوانستند هژمونی انقلاب ضدسلطنتی را در دست بگیرند. | در سال ۱۳۶۴ سازمان مجاهدین خلق همین موضوع را در جنبش خود مورد توجه قرار داد. انقلاب ایدئولوژیکی درونی مجاهدین در اولین گام برای حل مقولهی رهبری در این سازمان رخ داد. سازمان مجاهدین معتقد بود، در صورتی که پیش از این امکان حل مسأله ی رهبری در این سازمان وجود داشت، ضربه اپورتونیستی در سال ۵۴ واقع نمیشد و در پی آن جریان ارتجاعی(آخوندها) نمیتوانستند هژمونی انقلاب ضدسلطنتی را در دست بگیرند. | ||
امروز تاریخ اثبات میکند که انقلاب در هیچکجای جهان بدون | امروز تاریخ اثبات میکند که انقلاب در هیچکجای جهان بدون ایفای نقش یک رهبری ذیصلاح امکان پذیر نبوده است. چنانچه انقلاب در روسیه بدون لنین، انقلاب در کوبا بدون چهگوارا، در ایتالیا بدون گاریبالدی، در آمریکای جنوبی بدون سیمون بولیوار، در آمریکا بدون جرج واشنگتن و یا آبراهام لینکلن، مبارزات ضدفاشیستی در فرانسه بدون دوگل، و... امکان پذیر نبود. | ||
== نقش شخصیت در تاریخ == | == نقش شخصیت در تاریخ == | ||
خط ۵۰: | خط ۴۸: | ||
==== نقش رهبران اجتماعی ==== | ==== نقش رهبران اجتماعی ==== | ||
نقش رهبران اجتماعی در تاریخ به عنوان عنصر آگاه، آدرس دادن و هدایت کردن است. منهای آن، چه در پیدا کردن آدرس، چه بر سر دوراهیها و | نقش رهبران اجتماعی در تاریخ به عنوان عنصر آگاه، آدرس دادن و هدایت کردن است. منهای آن، چه در پیدا کردن آدرس، چه بر سر دوراهیها و چندراهیها، جریان تکامل معطل و گمراه میماند.<ref>[https://image.mojahedin.org/Attachments/?id=4f647110-8c60-4f85-8e41-6752fc48c19b کتاب تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل، مسعود رجوی]</ref> | ||
رابطهی رهبر در یک جامعه یا در یک جنبش یا حزب با مردم، رابطهی شرط و مبنا است. همواره در تغییر یک پدیده دو عامل مؤثر است: | |||
عامل درونی و عامل بیرونی. | |||
عامل درونی مبنا و عامل بیرونی شرط نامیده میشود. به عنوان مثال در پروسهی رشد یا جوانه زدن یک نهال، بذر همان مبناست. اما بذر بدون آب و نور خورشید و شرایط مناسب، هرگز جوانه نخواهد زد، حتی اگر سالها در مکانی نگهداری شود. | |||
نقش شخصیت در طول تاریخ همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده و به عنوان شرط تغییر تأثیر خود را بر حوادث تاریخی گذاشته است. نقش شخصیت، در پیوند ناگسستنی با نقش تودههای مردم به عنوان مبنا قرار دارد. بدون شخصیتها و رهبران، رسیدن به اهداف اجتماعی و سیاسی امکانپذیر نیست و بدون کار و فعالیت تودههای مردم، تحرک و پیشرفت جامعه ناممکن است. شخصیت یک رهبر خاصیت و ویژگیهای انسانی است که در جریان کار و فعالیت اجتماعی ساخته میشود و نمیتواند بیرون از جامعه و جدا از آن به وجود آید. افراد در جریان کار اجتماعی و شرکت فعال در حیات اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جامعه، خویش را، به مثابه رهبر آشکار و برجسته میسازند. شخصیتهای تحمیلی هیچ ارزشی ندارند. جایگاه واقعی شخصیت را در روند تاریخی جامعه میتوان بر اساس چگونگی برخورد او نسبت به ترقی و پیشرفت، عدالت و میهن پرستی، صلح و انساندوستی، فهم و تعیین کرد. شخصیتهای منفی و تحمیلی و ساختگی نکوهیده و منفور هستند اما شخصیتهای مثبت، ستوده و محبوب هستند و جاویدان میمانند. | |||
== تعریف رهبری == | == تعریف رهبری == |