۸٬۶۰۲
ویرایش
(افزودن لینک مقاله اشرف۳) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران، در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴ توسط [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیفنژاد]]، [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علی اصغر بدیعزادگان]] ازدانشآموختگان دانشگاههای تهران بنیانگذاری شد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از نیروهای محوری مبارزه با رژیم پهلوی در دورهٔ محمدرضا شاه بود. | |||
'''سازمان مجاهدین خلق ایران،''' در ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴ توسط [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیفنژاد]]، [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علی اصغر بدیعزادگان]] ازدانشآموختگان دانشگاههای تهران بنیانگذاری شد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از نیروهای محوری مبارزه با رژیم پهلوی در دورهٔ محمدرضا شاه بود. | |||
این سازمان پس از بنیانگذاری به مدت ۶ سال به کار تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرها پرداخت. | این سازمان پس از بنیانگذاری به مدت ۶ سال به کار تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرها پرداخت. | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۵: | ||
در سال ۱۳۸۱ نیروهای ائتلاف بینالمللی به فرماندهی آمریکا به عراق حمله کرده و عراق را به اشغال خود درآوردند. پس از اشغال عراق مجاهدین در ازاء پذیرفتن حفاظتشان توسط نیروهای آمریکایی و در احترام به قوانین حکومت نوپای عراق، جمعآوری سلاحهایشان را پذیرفتند. | در سال ۱۳۸۱ نیروهای ائتلاف بینالمللی به فرماندهی آمریکا به عراق حمله کرده و عراق را به اشغال خود درآوردند. پس از اشغال عراق مجاهدین در ازاء پذیرفتن حفاظتشان توسط نیروهای آمریکایی و در احترام به قوانین حکومت نوپای عراق، جمعآوری سلاحهایشان را پذیرفتند. | ||
در سال ۲۰۰۹ دولت آمریکا با نقض | در سال ۲۰۰۹ دولت آمریکا با نقض قراردادش با مجاهدین حفاظت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق سپرد. در آن زمان نشانههای آشکاری از وابستگی بخش عمدهای از دولت عراق به دولت ایران وجود داشت، علیرغم این، دولت آمریکا حفاظت سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق که متشکل از عوامل جمهوری اسلامی ایران بود تحویل داد. | ||
این تحویل دهی فهرستی از حملات نظامی و کشتار و قتلعام و انواع و اقسام جنگهای روانی و محاصره پزشکی و لجستیکی را برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه داشت. | این تحویل دهی فهرستی از حملات نظامی و کشتار و قتلعام و انواع و اقسام جنگهای روانی و محاصره پزشکی و لجستیکی را برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه داشت. | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۱۵: | ||
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | ||
حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزهای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید. | حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزهای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید. | ||
در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۲۱: | ||
سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند. | سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند. | ||
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه | در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهتگیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهتگیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>در کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمدهاست:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] مشروعیتش را از دست داد … از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت و شاه را آمریکایی میدیدند».<ref>کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی»</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاستجمهوری آمریکا، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] به آمریکا سفر کرد و بعد از آن فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت. ساواک و ارتش فعالیت خود را گسترش دادند و شلیک به تظاهرکنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را به طور کامل از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بیتأثیراست».<ref>شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحهٔ ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشتههای اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵ خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند».<ref>محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد. ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای خشونتآمیز در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور شد. فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه|شاه]] طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود. | ||
به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بیتأثیراست».<ref>شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحهٔ ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشتههای اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵ خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با [[محمدرضا شاه|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند».<ref>محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد. ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای خشونتآمیز در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور شد. فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه|شاه]] طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود. | |||
دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روحالله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل میکرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش میداد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد. | دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روحالله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل میکرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش میداد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد. |
ویرایش