کاربر:Hamidreza/صفحه تمرین پروانه اسکندری: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
ویراستاری قبل از انتشار مقاله
بدون خلاصۀ ویرایش
(ویراستاری قبل از انتشار مقاله)
 
خط ۸۷: خط ۸۷:
او در دوره‌ی نخست مجلس شورای ملی کاندید شد، اما موفق به احراز رای لازم برای ورود به مجلس نشد. پس از تصفیه معلمین مخالف از آموزش و پرورش، مجبور به بازنشستگی اجباری شد. اما در تمام سال‌های دهه ۱۳۶۰ و دهه ۱۳۷۰، او در کنار همسرش داریوش فروهر، فعالیت‌هایش را در قالب حزب ملت ایران ادامه داد. پروانه اسکندری و شوهرش از یک سو معتقد به تغییر بنیادین حکومت بودند و از سوی دیگر به دنبال روزنه امیدی در داخل ایران برای رسیدن به این خواسته می گشتند. او حتی پس از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان از این خواسته ابراز ناامیدی کرد و گفت، در جمهوری اسلامی امروز كل نظام است كه به زیر علامت سؤال رفته است. ما معتقدیم تا زمانی كه دین به این شكل در حاكمیت قرار دارد، ممكن نیست بتوان به بهروزی و بهكرد دسترسی پیدا كرد.
او در دوره‌ی نخست مجلس شورای ملی کاندید شد، اما موفق به احراز رای لازم برای ورود به مجلس نشد. پس از تصفیه معلمین مخالف از آموزش و پرورش، مجبور به بازنشستگی اجباری شد. اما در تمام سال‌های دهه ۱۳۶۰ و دهه ۱۳۷۰، او در کنار همسرش داریوش فروهر، فعالیت‌هایش را در قالب حزب ملت ایران ادامه داد. پروانه اسکندری و شوهرش از یک سو معتقد به تغییر بنیادین حکومت بودند و از سوی دیگر به دنبال روزنه امیدی در داخل ایران برای رسیدن به این خواسته می گشتند. او حتی پس از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان از این خواسته ابراز ناامیدی کرد و گفت، در جمهوری اسلامی امروز كل نظام است كه به زیر علامت سؤال رفته است. ما معتقدیم تا زمانی كه دین به این شكل در حاكمیت قرار دارد، ممكن نیست بتوان به بهروزی و بهكرد دسترسی پیدا كرد.


پروانه اسکندری به همراه شوهرش داریوش فروهر، در شامگاه اول آذرماه ۱۳۷۷، در منزل مسکونی‌شان در  خیابان سعدی تهران، به طرز فجیعی به قتل رسیدند. قتل این زوج، سرآغاز قتل گروهی دیگر از نویسندگان و روشنفکران ایرانی از جمله محمد جعفر پوینده، محمد مختاری و مجید شریف احمد میرعلایی و سعیدی سیرجانی و… بود که بعدها به [[قتل‌های زنجیره‌ای]] معروف شد.
پروانه اسکندری به همراه شوهرش داریوش فروهر، در شامگاه اول آذرماه ۱۳۷۷، در منزل مسکونی‌شان در  خیابان سعدی تهران، به طرز فجیعی به قتل رسیدند. قتل این زوج، سرآغاز قتل گروهی دیگر از نویسندگان و روشنفکران ایرانی از جمله [[محمد جعفر پوینده]]، [[محمد مختاری، شاعر و نویسنده|محمد مختاری]] و مجید شریف احمد میرعلایی و سعیدی سیرجانی و… بود که بعدها به [[قتل‌های زنجیره‌ای]] معروف شد.


== زندگی‌نامه پروانه اسکندری ==
== زندگی‌نامه پروانه اسکندری ==
خط ۹۶: خط ۹۶:
او در این باره گفت:<blockquote>«در سال ۱۳۳۹، وارد دانشگاه تهران شدم … این سال، سال جوشش و نضج جنبش دانشجویی در کشور بود. من مبارزات سیاسی خود را از قبل آغاز کرده بودم و در دوران دانشجویی و حتی دانش‌آموزی به زندان رفته بودم. در مراسم [[۱۶ آذر]] ۱۳۳۹، به عنوان سخنران مراسم انتخاب شدم. این مراسم به دعوت جبهه ملی برپا شده بود و من از طرف شورای جبهه ملی، هیئت اجرایی جبهه ملی، که آن زمان دکتر [[شاپور بختیار]] مسئولیت شاخه دانشجویی را بر عهده داشت، مأمور شده بودم که سخنرانی کنم. در این مراسم من پیرامون رویداد خونین ۱۶ آذر صحبت کردم.»<ref name=":0">'''[https://www.bbc.com/persian/iran-features-46316115 قتل‌های زنجیره‌ای؛ نگاهی به زندگی و مرگ پروانه فروهر]'''</ref></blockquote>پروانه اسکندری عضو انجمن سیاسی- فرهنگی آناهیتا بود. انجمنی که از حزب ملت ایران حمایت می‌کرد. وی در سال ۱۳۳۹، دانشجوی رشته جامعه‌شناسی شد و در همین زمان به حزب پان‌ایرانیست پیوست. او در اردیبهشت‌ماه همین سال، با آقای داریوش فروهر ازدواج نمود. آن‌ها در این دوران در دانشگاه با بیژن جزنی ارتباط نزدیک و فعال داشتند.<ref name=":0" />  
او در این باره گفت:<blockquote>«در سال ۱۳۳۹، وارد دانشگاه تهران شدم … این سال، سال جوشش و نضج جنبش دانشجویی در کشور بود. من مبارزات سیاسی خود را از قبل آغاز کرده بودم و در دوران دانشجویی و حتی دانش‌آموزی به زندان رفته بودم. در مراسم [[۱۶ آذر]] ۱۳۳۹، به عنوان سخنران مراسم انتخاب شدم. این مراسم به دعوت جبهه ملی برپا شده بود و من از طرف شورای جبهه ملی، هیئت اجرایی جبهه ملی، که آن زمان دکتر [[شاپور بختیار]] مسئولیت شاخه دانشجویی را بر عهده داشت، مأمور شده بودم که سخنرانی کنم. در این مراسم من پیرامون رویداد خونین ۱۶ آذر صحبت کردم.»<ref name=":0">'''[https://www.bbc.com/persian/iran-features-46316115 قتل‌های زنجیره‌ای؛ نگاهی به زندگی و مرگ پروانه فروهر]'''</ref></blockquote>پروانه اسکندری عضو انجمن سیاسی- فرهنگی آناهیتا بود. انجمنی که از حزب ملت ایران حمایت می‌کرد. وی در سال ۱۳۳۹، دانشجوی رشته جامعه‌شناسی شد و در همین زمان به حزب پان‌ایرانیست پیوست. او در اردیبهشت‌ماه همین سال، با آقای داریوش فروهر ازدواج نمود. آن‌ها در این دوران در دانشگاه با بیژن جزنی ارتباط نزدیک و فعال داشتند.<ref name=":0" />  


پروانه اسکندری چند بار به صورت مخفی با دکتر مصدق ملاقات نمود. او حتی در زمان بستری شدن دکتر مصدق در بیمارستان نجمیه، پرستار ویژه او شد. در این دوران دکتر محمد مصدق به او نصیحت کرد:<blockquote>«دخترعزیزم کوشش کن خوب زندگی کنی و خوب زندگی کردن هم مستلزم خوب جان دادن است، و خوب جان دادن هم مستلزم این است که در راه مردم سالاری کوشش بکنی تا هم دنیایت تأمین بشود هم آخرتت.»<ref name=":1">'''[https://www.zeitoons.com/76880 یک دادخواهی ماندگار]'''</ref> </blockquote>این نصیحت، راهنمای عمل اوشد و با عمل به آن زندگی کرد و به شهادت رسید و در تاریخ ایران ماتدگار شد.
پروانه اسکندری چند بار به صورت مخفی با دکتر مصدق ملاقات نمود. او حتی در زمان بستری شدن دکتر مصدق در بیمارستان نجمیه، پرستار ویژه او شد. در این دوران دکتر محمد مصدق به او نصیحت کرد:<blockquote>«دخترعزیزم! کوشش کن خوب زندگی کنی و خوب زندگی کردن هم مستلزم خوب جان دادن است، و خوب جان دادن هم مستلزم این است که در راه مردم سالاری کوشش بکنی تا هم دنیایت تأمین بشود هم آخرتت.»<ref name=":1">'''[https://www.zeitoons.com/76880 یک دادخواهی ماندگار]'''</ref> </blockquote>این نصیحت، راهنمای عمل اوشد و با عمل به آن زندگی کرد و به شهادت رسید و در تاریخ ایران ماتدگار شد.


پروانه در مقطع دانشگاه در ارتباط نزدیک و فعال با جنبش ملی ایران، قرار گرفت و او در سال ۱۳۳۷، به عضویت حزب ملت ایران درآمد. او بارها بازداشت شد، مانند بازداشت درمراسم سالروز ۱۶آذر در سال ۱۳۳۸، به دلیل ایراد سخنرانی و یا بازداشت به دلیل اعتراض به نبودن آزادی در دانشگاه در بهمن ۱۳۳۹، یا بازداشت در جریان تلاش برای سیاسی کردن حرکت فرهنگیان، به‌همراه چند دانشجوی دیگر به‌مدت ۲۱روز ویا بازداشت در اردیبهشت ۱۳۴۰، در جریان اعتراضات دانشجویی.
پروانه در مقطع دانشگاه در ارتباط نزدیک و فعال با جنبش ملی ایران، قرار گرفت و او در سال ۱۳۳۷، به عضویت حزب ملت ایران درآمد. او بارها بازداشت شد، مانند بازداشت درمراسم سالروز ۱۶آذر در سال ۱۳۳۸، به دلیل ایراد سخنرانی و یا بازداشت به دلیل اعتراض به نبودن آزادی در دانشگاه در بهمن ۱۳۳۹، یا بازداشت در جریان تلاش برای سیاسی کردن حرکت فرهنگیان، به‌همراه چند دانشجوی دیگر به‌مدت ۲۱روز ویا بازداشت در اردیبهشت ۱۳۴۰، در جریان اعتراضات دانشجویی.


پروانه اسکندری علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، درپی تحقق برابری حقوق زنان و مردان بود، او در نامه‌ای انتقادی به شورای مرکزی جبهه ملی ایران در سال ۱۳۳۹، نوشت:<blockquote>«آیا باید بپذیرم که رهبران ارجمند جبهه ملی که پرچمداران آزادی هستند، زن را به دیده‌ی موجودی ضعیف و غیرقابل حساب می نگرند؟ ما در این راه نیامده‌ایم تا طرفی بربندیم و اساساً در این روزگار سیاه، آن‌ها که به این سنگر روی آورده‌اند، چیزی جز شکنجه، زندان و مرگ، نمی‌تواند در انتظارشان باشد. به من بگویید بین زن و مردی که هر دو این راه را برگزیده‌اند، یکسان مبارزه کرده و صاحب یک مقدار شعور و ارزش اجتماعی هستند، چه تفاوتی میتواند وجود داشته باشد؟ در کدام یک از کمیته‌های مختلف جبهه ملی، زنی نقشی به عهده دارد؟ برای متشکل کردن زنان، در صفوف جبهه ملی تاکنون چه اقدامی شده است؟»</blockquote>او در سال ۱۳۴۰، به همراه هما دارابی به کنگره جبهه ملی دوم راه یافت. حضور زنان در این سطح از مشارکت سیاسی، برای نخستین بار بود و مخالفت برخی نمایندگان حوزه‌ها را نیز برانگیخت. اما حمایت‌های آیت الله طالقانی و دکتر غلام‌حسین صدیقی از ضرورت حضور زنان در تمامی مناسبات، راه اعتراضات را بست.<ref name=":0" />
پروانه اسکندری علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، درپی تحقق برابری حقوق زنان و مردان بود، او در نامه‌ای انتقادی به شورای مرکزی جبهه ملی ایران در سال ۱۳۳۹، نوشت:<blockquote>«آیا باید بپذیرم که رهبران ارجمند جبهه ملی که پرچمداران آزادی هستند، زن را به دیده‌ی موجودی ضعیف و غیرقابل حساب می‌نگرند؟ ما در این راه نیامده‌ایم تا طرفی بربندیم و اساساً در این روزگار سیاه، آن‌ها که به این سنگر روی آورده‌اند، چیزی جز شکنجه، زندان و مرگ، نمی‌تواند در انتظارشان باشد. به من بگویید بین زن و مردی که هر دو این راه را برگزیده‌اند، یکسان مبارزه کرده و صاحب یک مقدار شعور و ارزش اجتماعی هستند، چه تفاوتی می‌تواند وجود داشته باشد؟ در کدام یک از کمیته‌های مختلف جبهه ملی، زنی نقشی به عهده دارد؟ برای متشکل کردن زنان، در صفوف جبهه ملی تاکنون چه اقدامی شده است؟»</blockquote>او در سال ۱۳۴۰، به همراه هما دارابی به کنگره جبهه ملی دوم راه یافت. حضور زنان در این سطح از مشارکت سیاسی، برای نخستین بار بود و مخالفت برخی نمایندگان حوزه‌ها را نیز برانگیخت. اما حمایت‌های آیت الله طالقانی و دکتر غلام‌حسین صدیقی از ضرورت حضور زنان در تمامی مناسبات، راه اعتراضات را بست.<ref name=":0" />


پروانه اسکندری، یکی از ۴ دانشجویی بود که به دلیل رفتارغیرانسانی حکومت با مردم و دانشجویان، نزد نخست وزیرعلی امینی رفت و اعتراض آن‌ها را اعلام نمود.
پروانه اسکندری، یکی از ۴ دانشجویی بود که به دلیل رفتارغیرانسانی حکومت با مردم و دانشجویان، نزد نخست وزیرعلی امینی رفت و اعتراض آن‌ها را اعلام نمود.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
از دیگر فعالیت‌های پروانه اسکندری، می‌توان به عضویت در شورای تحریریه نشریات حزب ملت و خبرنامه جبهه ملی اشاره نمود. همچنین نگارش بسیاری از اعلامیه‌ها و نامه‌های سرگشاده دراین بازه زمانی به پروانه اسکندری نسبت داده شده است.
از دیگر فعالیت‌های پروانه اسکندری، می‌توان به عضویت در شورای تحریریه نشریات حزب ملت و خبرنامه جبهه ملی اشاره نمود. همچنین نگارش بسیاری از اعلامیه‌ها و نامه‌های سرگشاده دراین بازه زمانی به پروانه اسکندری نسبت داده شده است.


او درسال ۱۳۴۰، با داریوش فروهر، از اعضای ارشد این حزب ازدواج کرد. دکتر مصدق بماسبت این ازدواج، پیام تبریکی به او ارسال نمود و گفت: خداوند نجار نیست، اما درو تخته را خوب به هم وصل می کند.
او درسال ۱۳۴۰، با داریوش فروهر، از اعضای ارشد این حزب ازدواج کرد. دکتر مصدق به‌مناسبت این ازدواج، پیام تبریکی به او ارسال نمود و گفت: خداوند نجار نیست، اما درو تخته را خوب به هم وصل می‌کند.


پروانه اسکندری به آرمان‌های دکتر مصدق بسیار اعتقاد داشت و تا پایان عمر به آن وفادار ماند.
پروانه اسکندری به آرمان‌های دکتر مصدق بسیار اعتقاد داشت و تا پایان عمر به آن وفادار ماند.


پروانه که هم معلم بود و هم دانشجو، چندی بعد ممنوع التدریس شد و همسرش نیز به زندان افتاد.
پروانه که هم معلم بود و هم دانشجو، چندی بعد از تدریس ممنوع شد و همسرش نیز به زندان افتاد.


در سال ۱۳۵۴، که بیژن جزنی اعدام شد، خبر بصورت تلفنی به آن‌ها رسید و پروانه اسکندری سرش را به علامت نه تکان می‌داد و تکرار می‌کرد بی‌شرف‌ها، بی‌شرف‌ها.
در سال ۱۳۵۴، که بیژن جزنی اعدام شد، خبر بصورت تلفنی به آن‌ها رسید و پروانه اسکندری سرش را به علامت نه تکان می‌داد و تکرار می‌کرد بی‌شرف‌ها، بی‌شرف‌ها.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
پروانه اسکندری در سال۱۳۷۴، در پاسخ به سؤال خبرنگاری دراین باره گفت: <blockquote>«آیا می‌تواند به تنهایی در خارج از کشور این جبهه مفید باشد؟ در ایران است که این جبهه باید پدید آید و نیروهای خارج ابراز همبستگی می‌کنند و یک پشتیبانی معنوی است  و نیروهایی هم که در اینجا پیرو آن‌ها هستند یقیناً از آن‌ها دنباله روی خواهند کرد ولی اصل ایران است، در ایران باید به چنین همبستگی برسیم.»</blockquote>پروانه اسکندری و شوهرش، از یک سو معتقد به تغییر بنیادین حکومت بودند و از سوی دیگر به دنبال روزنه‌ی امیدی در داخل ایران، برای رسیدن به این خواسته می‌گشتند.او بعدها پس از قدرت گرفتن اصلاح طلبان، درپاسخ به سؤالی درباره ناامیدی از امکان تغییرات اساسی گفت: <blockquote>«وقتی یك چارچوبی نادرست است و از انسجام برخوردار نیست و قوانین واپسگرایی بر آن حاكم است، چگونه می‌توانیم تصور كنیم كه در این مجموعه، یكی از این مهره‌ها، هر چقدر هم خوب و پاكیزه و با پشتوانه‌ی خوب، ولی این مهره را بردارید و به جایش مهره‌ی دیگری بگذارید، آیا كارساز خواهد بود؟ در جمهوری اسلامی، امروز كل نظام است كه به زیر علامت سؤال رفته است. ما معتقدیم تا زمانی كه دین به این شكل در حاكمیت قرار دارد، ممكن نیست بتوان به بهروزی و بهكرد دسترسی پیدا كرد. به همین دلیل هم بر این باوریم كه باید دین از دولت جدا شود و مردمسالاری را حاكم بر جامعه بكنیم. آن وقت وقتی مردم اعتبار واقعی و انسانی خودشان را به دست آوردند، در راستای برداشتن این سدهایی كه در برابرشان پدید آمده، خودشان تلاش خواهند كرد.» </blockquote>
پروانه اسکندری در سال۱۳۷۴، در پاسخ به سؤال خبرنگاری دراین باره گفت: <blockquote>«آیا می‌تواند به تنهایی در خارج از کشور این جبهه مفید باشد؟ در ایران است که این جبهه باید پدید آید و نیروهای خارج ابراز همبستگی می‌کنند و یک پشتیبانی معنوی است  و نیروهایی هم که در اینجا پیرو آن‌ها هستند یقیناً از آن‌ها دنباله روی خواهند کرد ولی اصل ایران است، در ایران باید به چنین همبستگی برسیم.»</blockquote>پروانه اسکندری و شوهرش، از یک سو معتقد به تغییر بنیادین حکومت بودند و از سوی دیگر به دنبال روزنه‌ی امیدی در داخل ایران، برای رسیدن به این خواسته می‌گشتند.او بعدها پس از قدرت گرفتن اصلاح طلبان، درپاسخ به سؤالی درباره ناامیدی از امکان تغییرات اساسی گفت: <blockquote>«وقتی یك چارچوبی نادرست است و از انسجام برخوردار نیست و قوانین واپسگرایی بر آن حاكم است، چگونه می‌توانیم تصور كنیم كه در این مجموعه، یكی از این مهره‌ها، هر چقدر هم خوب و پاكیزه و با پشتوانه‌ی خوب، ولی این مهره را بردارید و به جایش مهره‌ی دیگری بگذارید، آیا كارساز خواهد بود؟ در جمهوری اسلامی، امروز كل نظام است كه به زیر علامت سؤال رفته است. ما معتقدیم تا زمانی كه دین به این شكل در حاكمیت قرار دارد، ممكن نیست بتوان به بهروزی و بهكرد دسترسی پیدا كرد. به همین دلیل هم بر این باوریم كه باید دین از دولت جدا شود و مردمسالاری را حاكم بر جامعه بكنیم. آن وقت وقتی مردم اعتبار واقعی و انسانی خودشان را به دست آوردند، در راستای برداشتن این سدهایی كه در برابرشان پدید آمده، خودشان تلاش خواهند كرد.» </blockquote>
[[پرونده:پروانه اسکندری و داریوش فروهر.jpg|جایگزین=پروانه و داریوش فروهر در گرامیداشت دکتر مصدق|بندانگشتی|داریوش فروهر و پروانه اسکندری]]
[[پرونده:پروانه اسکندری و داریوش فروهر.jpg|جایگزین=پروانه و داریوش فروهر در گرامیداشت دکتر مصدق|بندانگشتی|داریوش فروهر و پروانه اسکندری]]
آن‌ها با تحریم انتخابات و وظیفه ملی دانستن تحریم انتخابات جمهوری اسلامی و نقد ساختارهای بازدارنده‌ی حاکمیت مردم در جمهوری اسلامی و انتشار اعلامیه‌ای با امضای دبیرخانه‌ی حزب ملت، با عنوان در راستای لغو کیفر اعدام، به تلاش و مبارزه خود ادامه دادند. پروانه در سال ۱۳۷۴ بر سر مزار دکتر مصدق گفت: <blockquote>«وقتی به او می‌اندیشم، از او می‌گویم، قطره قطره آب می‌شوم. از او گفتن تاریخ را ورق زدن است. مصدق آفتاب زندگی بخشی است كه از كوهساران تاریك و خاموش و فراموش شده‌ی تاریخ طلوع كرد و جامعه‌ی زیر سلطه و ستم كشیده‌ی ایران را در راستای هدفی روشن به تكاپو برانگیخت.»</blockquote>اعتقاد او به آرمان‌های دکتر مصدق چنان ژرف و عمیق بود که می‌توان در نوشته‌های او آن را یافت او درباره دکتر مصدق، چنین نوشت:<blockquote>«ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻛﻤﺘﺮ ﻛﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﺍﻭ ﭘﺎﻙ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥﮔﺪﺍﺯﯼ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺪ … ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن‌هایش ﺩﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ … ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﻣﺎن‌هایش، ﻣﻠﺘﺶ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺑﺨﺸﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﮒ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻋﺪﻡ ﻧﯿﺴﺖ. ﺟﻮﯾﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ...»<ref name=":1" /> </blockquote>رفتار سیاسی پروانه اسکندری با خشم بی‌پروایی خاصی همراه بود که در برابر بی عدالتی بیان می‌کرد.او در مراسم گرامی‌داشت هما دارابی نیز که در اعتراض به حجاب اجباری زنان خودسوزی کرده بود، گفت:<blockquote>«از او هیچ شكوه و ناله به یاد هیچ‌كس نمی‌آید، تا آخرین لحظه‌های سوختن؛ و چنین بود كه زندگی زنی آزاده، سربلند، بی‌همانند، با اندوخته‌ای بزرگ از دانش زمان، وقتی در محدوده‌ای تنگ به زندان كشیده شد، با شعله‌های آتش، جهان را فرا گرفت و فریاد شد. فریاد اعتراض به پلشتی و فساد، ستم‌كاری و خودكامگی، مردم فریبی و واپس‌گرایی. در برابر زور تسلیم نشد، با ستم نساخت، آتشی كه در درونش از آن‌همه بیداد شعله‌ور بود، آتش فشان گردید، فروزان شد، شراره بر تن شب كشید، شعر شعله‌ور آزادی شد.»</blockquote>پروانه اسکندری را، در اشعار او نیز می توان یافت، چنان‌که [[سیمین بهبهانی]]، اشعار او را، زندگی مکتوب پروانه، توصیف کرد و با یادداشتی بر اشعار او نوشت: <blockquote>«با شعر پروانه، پس از فاجعهٔ قتلش آشنا شدم. پیش از آن می‌دانستم که شعر می‌گوید، اما هیچ‌گاه از زبان خودش نشنیده بودم، بس که فروتن بود. او زنی با احساس، صادق، بافرهنگ و میهن‌پرست بود، آن‌چنان‌که من می‌شناختمش، یکی از نوادر ایّام… این دو روزی که با شعرهایش سرگرم بودم در واقع زندگی او را به صورت مکتوب مرور می‌کردم که سرشار از صداقت و شهامت بود. تمام مدتی که می‌خواندم بُغض در گلو داشتم و اشک در چشم. سخن دلش بود و بر دلم می‌نشست… سه درون‌مایه‌ی شعر او عشق است و وطن‌پرستی و مبارزه در راه حق و آزادی. پروانه جویای نور بود و سراپا شعله شد و درخشید و جان داد، باشد که خون ناحق او ستمگر را چندان امان ندهد که شب را سحر کند. وطن جان اوست، بی‌جان نمی‌تواند زیست، و مصدق پدر است، پناهگاه است، مظهر سربلندی ایران است.» «کتاب شاید یک روز»</blockquote>
آن‌ها با تحریم انتخابات و وظیفه ملی دانستن تحریم انتخابات جمهوری اسلامی و نقد ساختارهای بازدارنده‌ی حاکمیت مردم در جمهوری اسلامی و انتشار اعلامیه‌ای با امضای دبیرخانه‌ی حزب ملت، با عنوان در راستای لغو کیفر اعدام، به تلاش و مبارزه خود ادامه دادند. پروانه در سال ۱۳۷۴ بر سر مزار دکتر مصدق گفت: <blockquote>«وقتی به او می‌اندیشم، از او می‌گویم، قطره قطره آب می‌شوم. از او گفتن تاریخ را ورق زدن است. مصدق آفتاب زندگی بخشی است كه از كوهساران تاریك و خاموش و فراموش شده‌ی تاریخ طلوع كرد و جامعه‌ی زیر سلطه و ستم كشیده‌ی ایران را در راستای هدفی روشن به تكاپو برانگیخت.»</blockquote>اعتقاد او به آرمان‌های دکتر مصدق چنان ژرف و عمیق بود که می‌توان در نوشته‌های او آن را یافت او درباره دکتر مصدق، چنین نوشت:<blockquote>«ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻛﻤﺘﺮ ﻛﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﺍﻭ ﭘﺎﻙ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥﮔﺪﺍﺯﯼ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺪ … ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن‌هایش ﺩﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ … ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﻣﺎن‌هایش، ﻣﻠﺘﺶ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺑﺨﺸﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﮒ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻋﺪﻡ ﻧﯿﺴﺖ. ﺟﻮﯾﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ...»<ref name=":1" /> </blockquote>رفتار سیاسی پروانه اسکندری با خشم بی‌پروایی خاصی همراه بود که در برابر بی عدالتی بیان می‌کرد.او در مراسم گرامی‌داشت هما دارابی نیز که در اعتراض به حجاب اجباری زنان خودسوزی کرده بود، گفت:<blockquote>«از او هیچ شكوه و ناله به یاد هیچ‌كس نمی‌آید، تا آخرین لحظه‌های سوختن؛ و چنین بود كه زندگی زنی آزاده، سربلند، بی‌همانند، با اندوخته‌ای بزرگ از دانش زمان، وقتی در محدوده‌ای تنگ به زندان كشیده شد، با شعله‌های آتش، جهان را فرا گرفت و فریاد شد. فریاد اعتراض به پلشتی و فساد، ستم‌كاری و خودكامگی، مردم فریبی و واپس‌گرایی. در برابر زور تسلیم نشد، با ستم نساخت، آتشی كه در درونش از آن‌همه بیداد شعله‌ور بود، آتش فشان گردید، فروزان شد، شراره بر تن شب كشید، شعر شعله‌ور آزادی شد.»</blockquote>پروانه اسکندری را، در اشعار او نیز می توان یافت، چنان‌که [[سیمین بهبهانی]]، اشعار او را، زندگی مکتوب پروانه، توصیف کرد و با یادداشتی بر اشعار او نوشت: <blockquote>«با شعر پروانه، پس از فاجعهٔ قتلش آشنا شدم. پیش از آن می‌دانستم که شعر می‌گوید، اما هیچ‌گاه از زبان خودش نشنیده بودم، بس که فروتن بود. او زنی با احساس، صادق، بافرهنگ و میهن‌پرست بود، آن‌چنان‌که من می‌شناختمش، یکی از نوادر ایّام… این دو روزی که با شعرهایش سرگرم بودم در واقع زندگی او را به صورت مکتوب مرور می‌کردم که سرشار از صداقت و شهامت بود. تمام مدتی که می‌خواندم بُغض در گلو داشتم و اشک در چشم. سخن دلش بود و بر دلم می‌نشست… سه درون‌مایه‌ی شعر او عشق است و وطن‌پرستی و مبارزه در راه حق و آزادی. پروانه جویای نور بود و سراپا شعله شد و درخشید و جان داد، باشد که خون ناحق او ستمگر را چندان امان ندهد که شب را سحر کند. وطن جان اوست، بی‌جان نمی‌تواند زیست، و مصدق پدر است، پناهگاه است، مظهر سربلندی ایران است.» (کتاب شاید یک روز)</blockquote>


== نحوه‌ی قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر ==
== نحوه‌ی قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر ==
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
فروهر روی یکی از صندلی‌های اتاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد.
فروهر روی یکی از صندلی‌های اتاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد.


لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی بنابر نقشه قبلی رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه او و علی صفایی‌پور را همراهی کند.
لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی بنابر نقشه قبلی رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید، اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه او و علی صفایی‌پور را همراهی کند.


در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت‌وگو بود سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند. چنان‌که در رای قاضی عقیقی آمده محمدحسین اثنی‌عشر یک دست داریوش را گرفت و مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد، محمود جعفرزاده بیست وشش ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد. چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می‌شود. فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت.
در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت‌وگو بود سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند. چنان‌که در رای قاضی عقیقی آمده محمدحسین اثنی‌عشر یک دست داریوش را گرفت و مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد، محمود جعفرزاده بیست وشش ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد. چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می‌شود. فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت.

منوی ناوبری