۴۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۱: | خط ۲۳۱: | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله میتوان به دستگیری و زندانی شدن [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در [[نهضت آزادی]]، اشاره کرد. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود. | سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله میتوان به دستگیری و زندانی شدن [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در [[نهضت آزادی]]، اشاره کرد. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود. | ||
در آن دوران، جوانان مبارز برای مبارزه معمولاً به مارکسیسم رو میآوردند؛ اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از | در آن دوران، جوانان مبارز برای مبارزه معمولاً به مارکسیسم رو میآوردند؛ اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که [[دو اسلام سراپا متضاد|یک برداشت نو و صحیح از اسلام]]، میتواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو در ورای برداشتهای رایج کهن روحانیون سنتی (که آنها را ارتجاعی و سطحی دریافته بودند) [[دو اسلام سراپا متضاد|اسلامی نوگرا]] را به عنوان مکتب راهنمای عمل خود انتخاب کردند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بهطور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دستور کار خودشان قرار دادند. | ||
آنها برداشت سطحی/قشری از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوندها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابلشان با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود میدیدند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۰ به تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرهای خود به صورت مخفی پرداختند. | آنها برداشت سطحی/قشری از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوندها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابلشان با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود میدیدند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۰ به تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرهای خود به صورت مخفی پرداختند. | ||
=== ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق === | === ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق === | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب میکردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و میتوان در زیر سایهٔ آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان اسلام انقلابی نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند؛ از دید مجاهدین، ایدئولوژی سازمان مجاهدین مبتنی بر یک اسلام دموکراتیک و ترقیخواه است. | سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب میکردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که [[دو اسلام سراپا متضاد|اسلام واقعی]] و نه اسلام سنتی، بردبار است و میتوان در زیر سایهٔ آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان [[دو اسلام سراپا متضاد|اسلام انقلابی]] نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند؛ از دید مجاهدین، ایدئولوژی سازمان مجاهدین مبتنی بر یک اسلام دموکراتیک و ترقیخواه است. | ||
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزشهای ایدئولوژیک را مبتنی بر اصول اساسی زیر مدون کردند: | بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزشهای ایدئولوژیک را مبتنی بر اصول اساسی زیر مدون کردند: | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
بنیانگذاران مجاهدین هیچیک از این سه شرط را نپذیرفته و اعدام خود را لازمه و شرط استمرار بقای سازمان مجاهدین میدانستند. | بنیانگذاران مجاهدین هیچیک از این سه شرط را نپذیرفته و اعدام خود را لازمه و شرط استمرار بقای سازمان مجاهدین میدانستند. | ||
بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانهٔ ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیانگذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام و مابقی به زندانهای طولانی مدت محکوم شدند. مسعود رجوی نیز از جمله کسانی بود که در ابتدا به اعدام محکوم شده بود. وی به دلیل فعالیتهای بینالمللی و گستردهٔ برادرش کاظم رجوی که از اساتید حقوق در دانشگاههای اروپا بود و فشارهایی که روی دولت شاه وارد آمد، با یک درجه تخفیف به همراه بسیاری دیگر از مجاهدین به حبس ابد محکوم شد. | بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانهٔ ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیانگذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام و مابقی به زندانهای طولانی مدت محکوم شدند. [[مسعود رجوی]] نیز از جمله کسانی بود که در ابتدا به اعدام محکوم شده بود. وی به دلیل فعالیتهای بینالمللی و گستردهٔ برادرش [[کاظم رجوی|پروفسور کاظم رجوی]] که از اساتید حقوق در دانشگاههای اروپا بود و فشارهایی که روی دولت شاه وارد آمد، با یک درجه تخفیف به همراه بسیاری دیگر از مجاهدین به حبس ابد محکوم شد. | ||
== جریان اپورتونیستی == | == جریان اپورتونیستی == | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
اما '''شاید بتوان مؤثرترین عامل در قدرت گرفتن خمینی را تاثیر [[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|جریان اپورتونیستی]] بر مبارزه علیه شاه دانست.''' | اما '''شاید بتوان مؤثرترین عامل در قدرت گرفتن خمینی را تاثیر [[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|جریان اپورتونیستی]] بر مبارزه علیه شاه دانست.''' | ||
در سال ۱۳۵۴ در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت. بعد از دستگیریهای گسترده سال ۱۳۵۰، [[رضا رضایی]] تنها عضو مرکزیت سازمان بود که با طرح پیچیده فریب زندانبانان و ساواک از زندان فرار کرده و رهبری تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج از زندان را به عهده | در سال ۱۳۵۴ در خلاء حضور رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت. بعد از دستگیریهای گسترده سال ۱۳۵۰، [[رضا رضایی]] تنها عضو مرکزیت سازمان بود که با طرح پیچیده فریب زندانبانان و ساواک از زندان فرار کرده و رهبری تشکیلات سازمان مجاهدین در خارج از زندان را به عهده داشت. | ||
نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رضا رضایی در یک درگیری با نیروهای ساواک جان باخت، کشته شدن رضا رضایی راه را برای افرادی در سازمان باز کرد که صلاحیت ایدئولوژیک تشکیلاتی کافی برای مسؤلیت رهبری تشکیلات نداشتند، نبود رضا یکی از عواملی بود که باعث شد این افراد در داخل سازمان دست به کودتا بزنند. | |||
این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخت. این جریان از دو تن با نامهای محمدتقی شهرام و بهرام آرام آغاز شد که طی بیانیهای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. آنها با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپترین ایدئولوژی (رادیکالترین) همانا مارکسیسم است،<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4917 ۴خرداد، شهادت بنیانگذاران و راز ماندگاری و راهگشایی تاریخی آنان]</ref> لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکیسسم) حرکت کنند و نمیتوانند مابین این دو باشند. | این کودتا موجودیت تشکیلاتی، ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران را به خطر انداخت. این جریان از دو تن با نامهای محمدتقی شهرام و بهرام آرام آغاز شد که طی بیانیهای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. آنها با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپترین ایدئولوژی (رادیکالترین) همانا مارکسیسم است،<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4917 ۴خرداد، شهادت بنیانگذاران و راز ماندگاری و راهگشایی تاریخی آنان]</ref> لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکیسسم) حرکت کنند و نمیتوانند مابین این دو باشند. | ||
[[پرونده:مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف.jpg|alt=از راست مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|از راست مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف]] | [[پرونده:مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف.jpg|alt=از راست مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|از راست مجید شریف واقفی مرتضی صمدیه لباف]] | ||
آنها همچنین [[مجید شریف واقفی]] را که با اقدامات آنها مخالف بودند به قتل رساندند و [[مرتضی صمدیه لباف]] را مجروح کردند که در نتیجه توسط ساواک دستگیرشده زیر شکنجه رفت. پس از دستگیری اپورتونیستها با لو دادن اطلاعات وی، مرتضی صمدیه لباف در چهارم بهمن ۱۳۵۴ تیرباران شد. مجموعه اقدامات جریان اپورتونیستی ضربهٔ بزرگی بر پیکره تشکیلاتی و وجههٔ اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران وارد آورد و عملاً به نفع حکومت شاه تمام شد. به طوری که بازجویان ساواک با خوشحالی خبر آنرا به مجاهدین محبوس اعلام میکردند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/16Ø§Ø±Ø¯ÛØ¨Ùشت-ساÙگرد-Ø´ÙØ§Ø¯Øª-Ù
Ø¬Ø§ÙØ¯-ÙÙØ±Ù
اÙ-Ù
Ø¬ÛØ¯-Ø´Ø±Û 16اردیبهشت سالگرد شهادت مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی]</ref> | آنها همچنین [[مجید شریف واقفی]] را که با اقدامات آنها مخالف بودند به قتل رساندند و [[مرتضی صمدیه لباف]] را مجروح کردند که در نتیجه توسط ساواک دستگیرشده زیر شکنجه رفت. پس از دستگیری اپورتونیستها با لو دادن اطلاعات وی، مرتضی صمدیه لباف در چهارم بهمن ۱۳۵۴ تیرباران شد. مجموعه اقدامات این «[[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|جریان اپورتونیستی چپ نما]]» ضربهٔ بزرگی بر پیکره تشکیلاتی و وجههٔ اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران وارد آورد و عملاً به نفع حکومت شاه تمام شد. به طوری که بازجویان ساواک با خوشحالی خبر آنرا به مجاهدین محبوس اعلام میکردند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/16Ø§Ø±Ø¯ÛØ¨Ùشت-ساÙگرد-Ø´ÙØ§Ø¯Øª-Ù
Ø¬Ø§ÙØ¯-ÙÙØ±Ù
اÙ-Ù
Ø¬ÛØ¯-Ø´Ø±Û 16اردیبهشت سالگرد شهادت مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی]</ref> | ||
همچنین این حادثه به سر برآوردن جریان راست ارتجاعی منجر شد. به این معنی که طیفی از آخوندها و حامیان آنها در زندان و خارج از آن که تا پیش از این ضربه همگی تحت هژمونی مجاهدین بودند، مخالفت با مجاهدین و مارکسیستها را علنی کردند و در این مسیر تا همکاری با ساواک برای ضربه زدن به آنها پیش رفتند. متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط اپورتونیستهای چپنما امری بود که هژمونی و جریان انقلاب ۱۳۵۷ را به دست [[روحالله خمینی|خمینی]] و همفکران او سپرد. در صورت عدم وقوع ضربهی اپورتونیستی هرگز جریان ارتجاعی توان سربرآوردن در برابر نیروی قوی و منسجم مجاهدین خلق و پایگاه اجتماعی گستردهی آنها را نداشت. | همچنین این حادثه به سر برآوردن جریان راست ارتجاعی منجر شد. به این معنی که طیفی از آخوندها و حامیان آنها در زندان و خارج از آن که تا پیش از این ضربه همگی تحت هژمونی مجاهدین بودند، مخالفت با مجاهدین و مارکسیستها را علنی کردند و در این مسیر تا همکاری با ساواک برای ضربه زدن به آنها پیش رفتند. متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط اپورتونیستهای چپنما امری بود که هژمونی و جریان انقلاب ۱۳۵۷ را به دست [[روحالله خمینی|خمینی]] و همفکران او سپرد. در صورت عدم وقوع ضربهی اپورتونیستی هرگز جریان ارتجاعی توان سربرآوردن در برابر نیروی قوی و منسجم مجاهدین خلق و پایگاه اجتماعی گستردهی آنها را نداشت. | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۸۱: | ||
تا آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران توانسته بود با برداشتی دموکراتیک از اسلام، رهبری مبارزه با رژیم شاه را در دست بگیرد و در موضوع اسلام، آخوندهای سنتی را کنار بزند. | تا آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران توانسته بود با برداشتی دموکراتیک از اسلام، رهبری مبارزه با رژیم شاه را در دست بگیرد و در موضوع اسلام، آخوندهای سنتی را کنار بزند. | ||
بسیاری از آخوندها و مسؤلین فعلی رژیم ایران از جمله رفسنجانی و خامنهای همگی خود را از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران میدانستند. رفسنجانی پس از انقلاب در نقل قولی گفته بود:<blockquote>«تنها نمازهایی که از ما مورد قبول واقع شود همانهایی است که در زندان قزلقلعه پشت سر مجاهدین خواندهایم!»</blockquote>همچنین شخص خمینی از طرف آخوندهای آن روزگار برای حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران تحت فشار بود، هر چند که هیچگاه این کار را نکرد، اما فتوایی تحت فشار و توصیه [[حسینعلی منتظری|آیتالله حسینعلی منتظری]] صادر کرد که یک سوم وجوه شرعی به «جوانان مسلمان و مبارز» که در آن روزگار اشاره به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، پرداخت شود. | بسیاری از آخوندها و مسؤلین فعلی رژیم ایران از جمله رفسنجانی و خامنهای همگی خود را از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران میدانستند. [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] پس از انقلاب در نقل قولی گفته بود:<blockquote>«تنها نمازهایی که از ما مورد قبول واقع شود همانهایی است که در زندان قزلقلعه پشت سر مجاهدین خواندهایم!»</blockquote>همچنین شخص خمینی از طرف آخوندهای آن روزگار برای حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران تحت فشار بود، هر چند که هیچگاه این کار را نکرد، اما فتوایی تحت فشار و توصیه [[حسینعلی منتظری|آیتالله حسینعلی منتظری]] صادر کرد که یک سوم وجوه شرعی به «جوانان مسلمان و مبارز» که در آن روزگار اشاره به سازمان مجاهدین خلق ایران بود، پرداخت شود. | ||
یکی از آسیبهای جریان اپورتونیستی در درون سازمان مجاهدین خلق ایران این بود که از یکسو به اعتماد مردم ضربه زد و از سویی دیگر منجر به قدرت گرفتن آخوندها رودروی مجاهدین شد. در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود: | یکی از آسیبهای جریان اپورتونیستی در درون سازمان مجاهدین خلق ایران این بود که از یکسو به اعتماد مردم ضربه زد و از سویی دیگر منجر به قدرت گرفتن آخوندها رودروی مجاهدین شد. در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود: | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۱۱: | ||
]]مسعود رجوی در اولین سخنرانی خودش پس از زندان، در ۴ بهمن ۱۳۵۷ بر ضرورت آزادی و دموکراسی به عنوان مهمترین دستاورد [[انقلاب ضد سلطنتی]] تأکید کرد، وی از این که قیام ضد سلطنتی را «انقلاب اسلامی» بخواند خودداری نمود و خواهان یک انقلاب دموکراتیک شد. همچنین وی از تأیید مطلق خمینی خودداری کرد. | ]]مسعود رجوی در اولین سخنرانی خودش پس از زندان، در ۴ بهمن ۱۳۵۷ بر ضرورت آزادی و دموکراسی به عنوان مهمترین دستاورد [[انقلاب ضد سلطنتی]] تأکید کرد، وی از این که قیام ضد سلطنتی را «انقلاب اسلامی» بخواند خودداری نمود و خواهان یک انقلاب دموکراتیک شد. همچنین وی از تأیید مطلق خمینی خودداری کرد. | ||
رجوی همچنین در مصاحبه با کیهان به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ گفت:<blockquote>«سقوط دیکتاتوری قدمی از راه طولانی انقلاب است.»<ref>کیهان-۱۸ بهمن ۱۳۵۷- شماره۱۰۶۳۲</ref></blockquote>مسعود رجوی در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بر سر مزار [[دکتر محمد مصدق]] سخنرانی کرد و در آنجا هم به خواستههای مجاهدین اشاره کرد، او گفت: | |||
<blockquote>«این جمهوری بایستی حافظ حق و حقوق تمامی مردم باشد که در سراسر کشور زندگی میکنند، این جمهوری بخصوص باید در نهایت عدل و بلکه بیشتر، در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی در مورد طبقات و نیروهای مختلف مردم اعاده کند». (۱۴ اسفند ۱۳۵۷)</blockquote>سازمان مجاهدین خلق ایران همچنین خواستار مشارکت مردم برای برقراری یک حاکمیت ملی و دموکراتیک گردیدند و استراتژی خود را نیز بر این اساس استوار نمود. | <blockquote>«این جمهوری بایستی حافظ حق و حقوق تمامی مردم باشد که در سراسر کشور زندگی میکنند، این جمهوری بخصوص باید در نهایت عدل و بلکه بیشتر، در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی در مورد طبقات و نیروهای مختلف مردم اعاده کند». (۱۴ اسفند ۱۳۵۷)</blockquote>سازمان مجاهدین خلق ایران همچنین خواستار مشارکت مردم برای برقراری یک حاکمیت ملی و دموکراتیک گردیدند و استراتژی خود را نیز بر این اساس استوار نمود. | ||
ویرایش