کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام)
برچسب: برگردانده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
| تحصیلات            =لیسانس اقتصاد
| تحصیلات            =لیسانس اقتصاد
| دانشگاه          =دانشگاه تهران
| دانشگاه          =دانشگاه تهران
| پیشه              =
| پیشه              =کارگردان و بازیگر تئاتر
| سال‌های فعالیت    =
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| کارفرما          =
خط ۶۰: خط ۶۰:
| مکتب              =
| مکتب              =
| آثار              =
| آثار              =
| همسر              =زهرا
| همسر              =زهرا افشار
| شریک زندگی        =  
| شریک زندگی        =  
| فرزندان          = سارا
| فرزندان          = سارا
خط ۷۴: خط ۷۴:
| پانویس            =
| پانویس            =
|image size=240 پیکسل}}
|image size=240 پیکسل}}
'''قاسم سیفان بابایی'''، (متولد سال ۱۳۳۲، تهران - درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، زندان گوهردشت) دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و زندانی سیاسی دوره پهلوی بود که در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت. او در تئاترهای خیابانی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]، با اجراهای طنز، سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا کرد. در بهار ۱۳۵۹، در نمایشی کمدی-سیاسی نقش گزارشگر را ایفا کرد و در تئاتر «اتحاد شوراها» مسائل کارگران را مطرح نمود. قاسم سیفان در پاییز ۱۳۶۱ به اتهام ارتباط با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]، به‌همراه همسر و فرزندش بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد. در زندان‌های [[زندان اوین|اوین]]، [[زندان قزلحصار|قزلحصار]]، و [[زندان گوهردشت|گوهردشت]]، به دلیل مقاومت و مواضع قاطعش به «آقا سیف» معروف بود. مینا انتظاری نقل می‌کند: «قاسم در زندان گروه هنری تشکیل داد و با اجراهای تئاتری، روحیه هم‌بندی‌ها را تقویت می‌کرد». او اشعار [[حافظ]] و قرآن را حفظ بود و نامه‌های شاعرانه‌ای برای دخترش سارا نوشت. در تیر ۱۳۶۷، در نامه‌ای به عملیات مجاهدین اشاره کرد. قاسم سیفان در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷ در [[قتل‌عام ۶۷|قتل‌عام زندانیان سیاسی]] در گوهردشت اعدام شد. شعری از او درباره بنیان‌گذاران مجاهدین توسط هم‌بندی‌اش حفظ شد: «[[محمد حنیف‌نژاد|حنیف]] و [[سعید محسن|محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|اصغر]] شمائید / طلایه‌داران جهاد و شهادت»  
'''قاسم سیفان بابایی'''، (متولد سال ۱۳۳۲، تهران - درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، زندان گوهردشت کرج) دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و زندانی سیاسی دوره پهلوی بود که در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت. او در تئاترهای خیابانی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]، با اجراهای طنز، سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا کرد. در بهار ۱۳۵۹، در نمایشی کمدی-سیاسی نقش گزارشگر را ایفا کرد و در تئاتر «اتحاد شوراها» مسائل کارگران را مطرح نمود. قاسم سیفان در پاییز ۱۳۶۱ به اتهام ارتباط با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]، به‌همراه همسر و فرزندش بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد. در زندان‌های [[زندان اوین|اوین]]، [[زندان قزلحصار|قزلحصار]]، و [[زندان گوهردشت|گوهردشت]]، به دلیل مقاومت و مواضع قاطعش به «آقا سیف» معروف بود. مینا انتظاری نقل می‌کند: «قاسم در زندان گروه هنری تشکیل داد و با اجراهای تئاتری، روحیه هم‌بندی‌ها را تقویت می‌کرد». او اشعار [[حافظ]] و قرآن را حفظ بود و نامه‌های شاعرانه‌ای برای دخترش سارا نوشت. در تیر ۱۳۶۷، در نامه‌ای به عملیات مجاهدین اشاره کرد. قاسم سیفان در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷ در [[قتل‌عام ۶۷|قتل‌عام زندانیان سیاسی]] در گوهردشت اعدام شد. شعری از او درباره بنیان‌گذاران مجاهدین توسط هم‌بندی‌اش حفظ شد: «[[محمد حنیف‌نژاد|حنیف]] و [[سعید محسن|محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|اصغر]] شمائید / طلایه‌داران جهاد و شهادت»  


== معرفی و پیشینه ==
== معرفی و پیشینه ==
خط ۹۴: خط ۹۴:


== آثار ادبی و هنری در زندان ==
== آثار ادبی و هنری در زندان ==
[[پرونده:قاسم سیف بابایی و دخترش سارا.jpg|جایگزین=قاسم سیف بابایی و دخترش سارا|بندانگشتی|300x300پیکسل|قاسم سیف بابایی و دخترش سارا]]
قاسم سیفان در زندان به مطالعه آثار ادبی، به‌ویژه اشعار حافظ، می‌پرداخت و بخش اعظم آیات قرآن و اشعار حافظ را حفظ بود. دست‌نوشته‌ها و نامه‌های او اغلب به‌صورت شعر و نثر موزون بودند. در یکی از نامه‌هایش در شهریور ۱۳۶۵ از قزلحصار به دخترش سارا نوشت:<blockquote>«سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام
قاسم سیفان در زندان به مطالعه آثار ادبی، به‌ویژه اشعار حافظ، می‌پرداخت و بخش اعظم آیات قرآن و اشعار حافظ را حفظ بود. دست‌نوشته‌ها و نامه‌های او اغلب به‌صورت شعر و نثر موزون بودند. در یکی از نامه‌هایش در شهریور ۱۳۶۵ از قزلحصار به دخترش سارا نوشت:<blockquote>«سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام


۸٬۸۰۲

ویرایش

منوی ناوبری