کاربر:Alizade/صفحه تمرین1

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عبدالرضا نیک‌بین
نیک‌بین ۶.JPG
نام اصلی عبدالرضا نیک‌بین معروف به عبدی
زمینهٔ کاری سیاسی
زادروز ۱۳۲۱ هجری شمسی
‌مشهد
مرگ ۱۳۹۶ هجری شمسی
تهران
ملیت ایرانی
محل زندگی مشهد و تهران
علت مرگ بیماری
در زمان حکومت محمدرضا پهلوی
دانشگاه تهران

عبدالرضا نیک‌بین، (زاده‌ی ۱۳۲۱ در مشهد و در گذشته‌ی ۱ مرداد ۱۳۹۶ در تهران) هنگام گذراندن دوره‌ی دانشجویی خود در دانشگاه تهران با مسائل سیاسی آشنا شد. او پس از مدتی در ارتباط با گروهی از دانشجویان قرار گرفت که بعدها سازمان مجاهدین خلق را تشکیل دادند.. در آن زمان فعالیت این گروه تنها به مطالعه و تحقیق پیرامون مسائل سیاسی و مبارزاتی محدود بوده و هنوز وارد عمل مشخص مبارزاتی نشده و حتی نام سازمان مجاهدین خلق را اختیار نکرده بودند. اما پس از گذشت دو سال به دلایل در شرایط دشوار مبارزه‌ی مخفی نسبت به ادامه‌ی فعالیت خود دچار تردید شده و در طول برای همیشه از سیاست کناره‌گیری کرد و تا هفتاد پنج سالگی که در بیمارستانی در تهران درگذشت، هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت.

پروسه‌ی پیوستن و کناره‌گیری از سازمان مجاهدین

عبدالرضا نیک‌بین به هنگام تحصیل در رشته‌ی ریاضیات دانشگده علوم دانشگاه تهران توسط یکی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق ایران جذب شد و به آنان پیوست. هسته‌ی اولیه این سازمان مدت‌ها قبل از پیوستن نیک‌بین به آن توسط سه تن به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع‌زادگان تأسیس شده‌بود.[۱]

نیک‌بین پس از گذشت دو سال بنا به دلایل شخصی از مبارزه کناره‌‌ جسته و همکاری خود با مجاهدین را متوفف کرد. همکاری و انصراف زود هنگام نیک‌بین با مجاهدین در شرایطی بود که این سازمان هنوز وارد فعالیت‌های جدی سیاسی و نظامی نشده‌بود. وی پس از این کناره‌گیری تا پایان عمر هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت و تنها به فعالیت‌های اقتصادی مشغول بود و کاملا از دنیای سیاست احتراز کرد.

تراب حق‌شناس در مصاحبه‌ای در مورد عبدالرضا نیک بین چنین گفته است:‌

«عبدالرضا نیک بین رودسری (عبدی)در آغاز دهه چهل در جمع انجمن اسلامی و دانشجویان نهضت آزادی بود. جوانی هوشمند، مبتکر، پرشور و پرمطالعه بود. دانشجوی سال دوم رشته ریاضی در دانشکده علوم دانشگاه تهران بود که آگاهانه ترک تحصیل کرد و به مطالعات سیاسی، اجتماعی و ادبی گسترده روی آورد. ... پس از مدتی، فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان و نهضت آزادی را کنار گذاشت ولی در جمع صمیمی‌ترین دوستانی که با هم بودیم باقی ماند. باری، پس از تشکیل جمعی که بعدها نام مجاهدین به خود گرفت، عبدی به آن پیوست. عبدی پس از یک دوره بحرانی که حدود یکسال طول کشید و در آن نهایت کوشش خود را به کار برد تا بر آن فائق آید، از فعالیت سازمانی کناره گرفت و به شغل و زندگی خانوادگی روی آورد.»

بهمن بازرگانی فردی که پس از ضربه‌ی ساواک شاه در سال ۱۳۵۰ به مجاهدین دستگیر شد و در زندان به همکاری خود با مجاهدین خاتمه داده و مبارزه را ترک کرد، در مورد علت جدایی نیک بین از سازمان مجاهدین، اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک را منتفی دانسته و گفته است:

تصویر نیک‌بین در زندان

«اگر کسی‏ چپ شده باشد می‏‌رود در گروه‏های چپ و مارکسیستی. عبدی آن راه را هم نرفت. عبدی می‏‌خواست زندگی کند. همه‏‌اش همین بود. دیگر نمی‏‌خواست خطر کند. منتهی طوری وانمود کرد و حرفهایی می‌زد که محمد و سعید مدتی گیج بودند ... و بلد بود مسائلش را طوری مطرح کند که آنها را گمراه کند و این باعث شد کلی بحث‏‌های ‏اضافه بکنند و می‏‌دیدند که باز هم حل نمی‌‏شود. ایراد ایدئولوژیک می‏‌گرفته و از مارکسیسم بحث می‌‏کرده. می‏‌گفتند ما می‏‌خواهیم مبارزه کنیم اگر تو هم می‏‌خواهی بیا بنشینیم و مسأله‌مان را حل کنیم ولی عبدی، موضع ‏آدمی که نمی‌‏خواهد مبارزه کند داشته اما این را رک و پوست کنده نمی‌گفته. عبدی اینطوری بود و این را خیلی دیر فهمیدند. خوب اگر حنیف‌‏نژاد همچین آدمی بود می‌‏توانست بگوید باید این را بکشیم ولی این ‏کار را نکردند و گذاشتند برود با این‌که اطلاعات زیادی داشت و خیلی از اعضا را می‏‌شناخت»

دستگیری و آزادی

پس از ضربه‌ی ساواک‌ (سازمان امنیت شاه) به سازمان مجاهدین در سال ۵۰ و دستگیری ۹۰ درضد از اعضا و کادرهای این سازمان، عبدالرضا نیک بین هم با وجود اینکه سه سال قبل از این تاریخ از عضویت در سازمان انصراف داده و ازدواج کرده و به زندگی عادی رو ‌آورده بود، در بهمن ماه ۱۳۵۲ خورشیدی توسط نیروهای امنیتی شاه دستگیر و به مدت ۱۸ ماه زندانی شد و سر انجام در خرداد ۱۳۵۵ خورشیدی آزاد شد.

درگذشت

عبدالرضا نیک بین در سن هفتاد و پنج سالگی در اثر بیماری در بیمارستانی در تهران درگذشت.

منابع

عبدالرضا نیک‌بین در سال‌های آخر عمر
عبدالرضا نیک‌بین در سال‌های آخر عمر
  1. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی در ایران، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۹۲ ص ۵۴۶ - ۵۴۸