کاربر:Navid/2صفحه تمرین
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد. این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. او بسیاری از جوانان منطقهٴ سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران
پس از۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
دستگیری عیاران
در اواخر سال ۱۳۶۰ دکتر غلامحسین رشیدی از یاران نزدیک صفی قلی اشرفی، که از افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه زندان شد. اما اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت، دکتر غلامحسین رشیدی را چندین بار به زیر شکنجه بردند و برای تهدید به بیدادگاه انقلاب کرج کشاندند، در آخرین بار به حاکم ضدشرع در بیدادگاه کرج حمله کرد و به او گفت هرگز با جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی همکاری نخواهد کرد. جمهوری اسلامی در وحشت از انعکاس اجتماعی مردم منطقه سرخه حضار در روزهای آخر بهار سال ۶۲ دکتر غلامحسین رشیدی را اعدام کرد. اما مردم بهمحض اطلاع از این جنایت مراسم بزرگداشت مفصلی گرفتند و جمهوری اسلامی در وحشت از گسترده شدن اعتراضها، نتوانست جلوی مردم را بگیرد.
پس از شهادت دکتر غلامحسین رشیدی و دستگیری برخی دیگر از نفرات، صفی قلی همراهانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای خود، مزرعهای به وسعت ۱۵هزار هکتار در ۷۰کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. ”میثاق“ یک شرکت زراعی بود که هم محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه مصرف میشد. در این مدت صفیقلی و یارانش توانستند عملیات متعددی، علیه پایگاههای مزدوران جمهوری اسلامی دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. صفی قلی اشرفی و یارانش از طریق امانالله سیاه منصوری ارتباطاتی با مجاهدین برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند.
دستگیری صفی قلی اشرفی و یارانش
در اواخر سال ۱۳۶۴ صفی قلی به اتفاق ۶۰نفر از یارانش از اهل حق، دستگیر شد. آنها بیش از دو سال در زندان و زیر شکنجه بودند. جمهوری اسلامی در وحشت از محبوبیت اجتماعی صفی قلی میخواست او را در برابر مردم به توبه و ندامت وادارد. صفی قلی قهرمان هم از این طمع خام مزدوران جمهوری اسلامی خمینی برای رساندن پیامش به مردم بهره گرفت. مزدوران جمهوری اسلامی برای عبرت مردم صفی قلی را به زمین ورزشی سرخهحصار که جمعیتی در حدود دههزار نفر در آن گردآورده بودند آوردند. جمعیت از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار بودند و به درستی نمیدانستند که پاسداران جمهوری اسلامی خمینی در تدارک چه اقدامی هستند؟ دقایقی بعد، صفی قلی اشرفی به میان جمعیت آورده شد. پاسداران خمینی با این خیال او را به آنجا آوردند که از نبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین تبری بجوید. اما صفیقلی وقتی در برابر مردم قرار گرفت از فعالیتهای خود و یارانش دفاع کرد و مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از وی سؤال شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه میخواستند بکنند؟ صفی قلی پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی جمهوری اسلامی نامشروع او تهیه کرده بودیم» بعد در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیر شدهاش از مجاهدین گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست. حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم».
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانش
مزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسنخان کرج به دلشان ماند. جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
اسامی و مشخصات یاران صفی قلی اشرفی:
۱ـ امانالله سیاه منصوری فرزند احمد علی، ۲۳ساله کشاورز
۲ـ احمد زنگی ۲۵ساله دیپلم
۳ـ روحالله اشرفیان، ۳۴ساله، کارمند بانک مرکزی تهران
۴ـ سیدحیدر نوری ۳۵ساله، افسر فراری هوانیروز
۵ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) ۲۷ساله، دیپلم
۶ـ قربان علیدرویش ۲۹ساله، شغل آزاد
۷ ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران
۸ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریب علی) ۲۵ساله، دیپلم
۹ـ درویش علی تیموری (فرزند قریبعلی) ۲۳ساله کشاورز
۱۰ـ حیدر تیموری (فرزند نظر علی) ۳۵ساله، راننده
۱۱ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) ۳۷ساله کشاورز
ونیز:
ـ حیدر سیاهمنصوری ۳۵ساله (که حدود یکماه پس از همرزمانش اعدام گردید)
ـ دکتر غلامحسین رشیدی ۲۹ساله (که در بهار سال ۶۲ اعدام شد)
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند.
پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد.
این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود.
او بسیاری از جوانان منطقه سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران پس از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانشمزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان کرج به دلشان ماند.
جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند.
این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
ای مرگ بر خمینی و خامنه ای جلاد!
حلقآویز در ملأعام تحت عناوین مختلف!
همانطور که در سطور بالا گفته شد یکی از شیوههایی که جمهوری اسلامی اعدامها را با عناوین و پوشهای مختلف ادامه میدهد حلقآویز زندانیان سیاسی تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر و… بود. مجموع گزارشهای بازماندگان و شاهدان قتلعام نشان میدهد که در پاییز و زمستان سال۶۷ (حتی در مقاطعی در سال۶۸) بسیاری از زندانیان سیاسی را تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر! در دستههای۷تا ۲۰نفره در شهرهای تهران، کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج، بریز، مشهد، بندرعباس و… بدار آویختهاند. در میدان امامحسین تهران مجاهد شهید همایون صولتی، در حالی که ۶سال از پایان محکومیتش میگذشت، به اتهام قاچاقچی مواد مخدر حلقآویز شد. در همان صحنه پیش از اعدام به هنگام قرائت حکم اعدام از سوی نماینده بهاصطلاح دادستان، همایون فریاد میزند: «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» در گزارش یکی از شاهدان صحنه چنین آمدهاست: ”همایون را سال ۶۷ در میدان امام حسین تحت عنوان قاچاقچی حلقآویز کردند ولی او موفق شد به جمعیتی که آنجا بودند این پیام را بدهد که «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» “. همایون به این ترتیب تا آخرین لحظات حیات پربارش دست از افشاگری برنداشت و نقاب از چهره «دیو جماران» که خود را نماینده خدا بر روی زمین وانمود میکرد برداشت.
از نمونههای دیگر اعدام زندانیان تحتنام قاچاقچی، میتوان به اعدام تعدادی از هواداران مجاهدین که دارای مذهب اهلحق بودند اشاره کرد، در بهمن ماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ضدبشری به نام قاچاقچی در ملارد کرج، یعنی محل زندگیشان، بدار آویخت و در روزنامههای خودش هم اعلام کرد.
بهمن ۱۳۶۷، شهادت مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و یاران پاکبازش به دست دژخیمان رژیم خمینی
در روز ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حکومتی گزارش دادند «۱۲عضو گروه عیاران»
که از آنها با عنوان «قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح» یاد میکرد، به دار آویخته شدهاند.
گروه «عیاران» عبارت بودند از مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و همرزمان مجاهدش
که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷ به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند.
صفی قلی اشرفی و یاران پاکبازش
مجـــاهــد شهید صـفـیقلـی اشرفی، در جریان انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود
در آنزمان با مجاهدین و آرمانهای مجاهدین آشنا شد و به تبلیغ این آرمان در میان پیروان اهل طریقت در سرخهحصار کرج پرداخت.
تشکیل گروه عیاران
پساز خرداد سالو آغاز مقاومت انقلابی ، صفیقلی همرزمانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد
و به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک دست زد و فعالیت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال گروه ضربه خورد و صفیقلی بهاتفاق ۶۰نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند.
دوران زندان و تحمل شکـنـجـــههــای سبــعـــانه دژخیمان، نهتنها در عزم آهنین صفیقلی و یارانش خللی به وجود نیاورد،
بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی استوارتر و مصممتر نمود.
تا این که سرانجام جمهوری اسلامی ددمنش آخوندی در ۸بهمن سال۶۷، صفیقلی دلاور را بهاتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفیان ۳۴ساله و کارمند بانک مرکزی تهران
و احمد زنگی ۲۵ساله را در ملأ عام، اعدام کرد.
جمهوری اسلامی به منظور در هم شکستن روحیه مردم سرخهحصار آنان را که در میان مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بودند
در زمین چمن ســـرخـــهحـــصــار کرج به دار آویخت. در همان روز ۹همرزم مجاهد صفیقلی نیز در زندان حلقآویز شدند.یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
سوی قیام مسلحانه.
طی چند ماه بلشویکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گیرند. اقدامات دولت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی برای رویارویی با اقدامات توطئه گرانه لنین و یاران بلشویک او ناکام ماند. کمونیستها (حزب بلشویک) پرشمار نبودند، اما با تکیه بر شبکه فعالی از اعضای با ایمان، که لنین آنها را "انقلابیون حرفه ای" میخواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند.
در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشویکها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دستههای مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف درآوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگیر کردند.
در پاسخ به فراخوان لنین و بلشویکها که شعار "تمام قدرت به شوراها" را طرح کرده بودند، "کنگره سراسری شوراهای روسیه" با بلشویکها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکمیت کشور را به "شورای کمیسرهای خلق" به رهبری لنین واگذار کرد. لنین در جلسه شورا نطقی هیجان انگیز ایراد نمود و به عنوان رئیس نخستین دولت سوسیالیستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را "حاکمیت کارگران و دهقانان" و برپایی نظام سوسیالیستی در روسیه اعلام کرد.
بلشویکها با قهر و خشونت، مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عین حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسیاری از روشنفکران و بخشی از لایههای محروم و ستم دیده را به سوی جنبش خود جلب کنند