کاپوها و هاپوها درباره قارقارها و عربدههای یک باند منحط وزارتی
«کاپوها و هاپوها درباره قارقارها و عربدههای یک باند منحط وزارتی»، عنوان کتابی از مجموعه کتابهای مجاهد خلق، حمید اسدیان با نام مستعار «کاظم مصطفوی» است. این اثر که در ۲۴ تیر ۱۴۰۰ منتشر شده، به جای بررسی مستقیم جنگ با جمهوری اسلامی، به لایه جدیدی از نبرد میپردازد: رویارویی مقاومت با قشرها و افرادی که فاقد پوشش رسمی رژیم هستند اما خط وزارت اطلاعات را بازتاب میدهند. این کتاب از منظر نویسنده، تحمیلی مشابه جنگ اصلی با رژیم، اما با هدف انحراف و تخریب از درون است. حمید اسدیان در این مجموعه مقالات به تبیین چرایی ضرورت پاسخگویی به این «قشرهای جدیدالولاده» میپردازد که با عناوین آکادمیک و رسانهای، به جایگاه مقاومت حمله میکنند و آن را مسبب خشونت رژیم معرفی میکنند. این اثر، روایتی از پایداری در برابر تهمتها و دروغپراکنیهاست که حتی از سوی شکنجهگران رسمی رژیم هم صورت نمیگرفت، و در نهایت تأکیدی بر ادامه مبارزه با دشمن اصلی و عوامل آن است.[۱]
معرفی کتاب: کاپوها و هاپوها درباره قارقارها و عربدههای یک باند منحط وزارتی
۱. اطلاعات کلی و هدف اثر
کتاب «کاپوها و هاپوها درباره قارقارها و عربدههای یک باند منحط وزارتی» نخستین مجموعه از مقالاتی است که توسط حمید اسدیان، با استفاده از نام مستعار کاظم مصطفوی، جمعآوری و برای انتشار آماده شده است. این کتاب در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۰ (۱۵ جولای ۲۰۲۱) منتشر گردید. عنوان کتاب، برگرفته از تمثیلی از سعدی شیرازی، به معنای ناهنجاری در همنشینی صداهای نامناسب است و در چارچوب کتاب، به تلاش برای تمایز میان مبارزه اصلی و آنچه که از سوی نویسنده، «صداهای منحرفکننده» تلقی میشود، میپردازد. هدف اصلی این مجموعه مقالات، پاسخگویی به آنچه «جبهه جدیدی در برابر مقاومت» قلمداد میشود که از سوی عوامل پنهان و غیررسمی وابسته به حکومت ایران شکل گرفته است.[۲]
۲. تحلیل نویسنده از ماهیت مبارزه
در مقدمه کتاب، نویسنده به مبارزه با حکومت ایران به عنوان یک «اجبار تحمیلشده» اشاره میکند، نه یک انتخاب خودخواسته. این مبارزه، از دیدگاه او، انتخابی قاطعانه میان دو طرف است و کوچکترین تردید در آن میتواند به نابودی فیزیکی، روانی، و ایدئولوژیک مبارزان منجر شود، که در نتیجه آن «یک فرصت تاریخی آزادی» برای مردم ایران از دست خواهد رفت. حمید اسدیان به قدرت و توانمندی طرف مقابل اشاره دارد که با بهرهگیری از منابع مادی گسترده و استفاده از پوشش مذهبی و ایدئولوژیک، توانسته است اعتماد بخش وسیعی از جامعه را جلب کند. او اذعان میکند که از منظر صرف نظامی، این نبرد ممکن است «دیوانگی» به نظر برسد. با این حال، نویسنده بر این باور است که علیرغم دشواریها و آسیبها، «یقین» مبارزان تقویت شده و «امید» آنها افزایش یافته است، چرا که به اعتقاد او، روند تاریخی به نفع مقاومت در حرکت است و این امر حتی برای طرف مقابل نیز آشکار شده است.[۲]
۳. شناسایی نیروهای جدید و نقش آنها
کتاب بر ظهور و فعالیت «نیروهای جدیدی» تمرکز دارد که از سوی حکومت برای مقابله با مقاومت بهکار گرفته شدهاند. این افراد، برخلاف نیروهای رسمی حکومتی، با ظاهری غیردولتی، از جمله با «کت و شلوار و کراوات»، و با عناوین آکادمیک و رسانهای نظیر «استاد دانشگاه، محقق تاریخ، خبرنگار و ژورنالیست» فعالیت میکنند. نویسنده معتقد است که این قشر، با وجود عدم وابستگی ظاهری به نهادهای رسمی، «کینه عمیقی» نسبت به مقاومت دارند و مقاومت را «مانع اصلی» تحقق اهداف خود میدانند. آنها تبلیغ میکنند که مقاومت، حکومت را به خشونت و گستاخی کشانده است و برای «رام کردن حکومت»، باید مقاومت را تضعیف کرد تا راه برای «مذاکره و مصالحه» با برخی از جناحهای حکومتی باز شود و در نهایت، فرصت دستیابی به «مناصب و مقامات حکومتی» برای آنها فراهم گردد. حمید اسدیان این قشر را طیفی متنوع شامل افراد با پیشینههای مختلف، از جمله کسانی که پیشتر از مقاومت جدا شدهاند، توصیف میکند.[۲]
۴. شیوه مواجهه و رسالت نویسنده
نویسنده کتاب اعتقاد دارد که این افراد، خواسته یا ناخواسته، به عنوان ابزاری برای حکومت علیه مقاومت عمل میکنند و پیامها و «خطوط» وزارت اطلاعات را بازگو میکنند. او به اتهامات و دروغپردازیهایی اشاره دارد که از سوی این اشخاص علیه مقاومت مطرح شده و حتی از سوی شکنجهگران رسمی نیز بیان نمیشد. وی این رویارویی را نیز مانند جنگ اصلی، «تحمیلی» به مقاومت میداند. با این حال، نویسنده تأکید میکند که در تمامی این «جنگهای قلمی و قدمی»، مقاومت هیچگاه آغازگر نبوده و همواره نهایت «خویشتنداری» را نشان داده است. حمید اسدیان مینویسد که قلمش تنها در مواقعی که «جان به لب» رسیده، به حرکت درآمده و «ناگفتهها» را افشا کرده است. هدف اصلی این نگارشها همیشه «حکومت» و «وزارت اطلاعات» بوده است، حتی اگر نام افرادی مطرح شده باشد که به صورت مستقیم وابسته به حکومت نیستند، اما خطوط فکری آن را ترویج میدهند.
در پایان کتاب، نویسنده اعترافی شخصی دارد؛ او بیان میکند که سازمان مجاهدین خلق در ابتدا با انتشار برخی از این مقالات موافق نبوده و به همین دلیل، او با استفاده از نام مستعار، اقدام به انتشار آنها کرده است.[۲]