۶۹
ویرایش
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد. | دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد. | ||
بپرسيد و گفتش چه چيزى بگوى | |||
بدان گونه كت هست بنماى روى | |||
يكى گنده پيرى شد اندر كمند | |||
پر آژنگ و نيرنگ و بند و گزند | |||
ميانش بخنجر بدو نيم كرد | |||
دل جادوان زو پر از بيم كرد | |||
== خان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان == | == خان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان == | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۷۸: | ||
دشتبان از این کار رستم به نزد «اولاد» پهلوان منطقه شکایت برد. اولاد با سپاهش به جنگ رستم آمد و رستم همه آنها را از پا درآورد و اولاد را شکست داد و به او گفت اگر جای دیو سفید را به او نشان دهد، او را شاه مازندران میکند و در غیر این صورت او را میکشد، اولاد هم که راه دیگری نداشت به دنبال رستم و رخش رفت. | دشتبان از این کار رستم به نزد «اولاد» پهلوان منطقه شکایت برد. اولاد با سپاهش به جنگ رستم آمد و رستم همه آنها را از پا درآورد و اولاد را شکست داد و به او گفت اگر جای دیو سفید را به او نشان دهد، او را شاه مازندران میکند و در غیر این صورت او را میکشد، اولاد هم که راه دیگری نداشت به دنبال رستم و رخش رفت. | ||
بيفگند رستم كمند دراز | |||
بخم اندر آمد سر سرفراز | |||
از اسپ اندر آمد دو دستش ببست | |||
بپيش اندر افگند و خود بر نشست | |||
== خان ششم: جنگ با ارژنگ دیو == | == خان ششم: جنگ با ارژنگ دیو == | ||
اولاد رستم را به کوه «اسپروز»، همان جایی که کاووس و سپاهیانش اسیر شده بودند، برد. در آن جا فهمیدند که ارژنگ نگهبان کوه است. رستم اولاد را به درختی بست و به جنگ ارژنگ رفت. رستم با ضربه ای سریع ارژنگ را کشت و به این ترتیب سپاهیان ارژنگ از ترس پراکنده شدند. | اولاد رستم را به کوه «اسپروز»، همان جایی که کاووس و سپاهیانش اسیر شده بودند، برد. در آن جا فهمیدند که ارژنگ نگهبان کوه است. رستم اولاد را به درختی بست و به جنگ ارژنگ رفت. رستم با ضربه ای سریع ارژنگ را کشت و به این ترتیب سپاهیان ارژنگ از ترس پراکنده شدند. | ||
[[پرونده:جنگ با ارژنگ دیو .jpg|بندانگشتی]] | |||
و بالاخره رستم و اولاد کاووس و سپاهش را آزاد کردند. کاووس راه رسیدن به غار دیو سپید را به رستم نشان داد. | |||
برون آمد از خيمه ارژنگ ديو | |||
چو آمد بگوش اندرش آن غريو | |||
چو رستم بديدش بر انگيخت اسپ | |||
بيامد بر وى چو آذر گشسپ | |||
سر و گوش بگرفت و يالش دلير | |||
سر از تن بكندش بكردار شير | |||
== خان هفتم: جنگ با دیوسفید == | == خان هفتم: جنگ با دیوسفید == | ||
خط ۱۹۴: | خط ۲۲۶: | ||
== رستم و سهراب == | == رستم و سهراب == | ||
داستان جانگداز رستم و سهراب در زمان پادشاهی کیکاووس کیانی رخ داد. داستان این چنین آغاز میشود. | داستان جانگداز رستم و سهراب در زمان پادشاهی کیکاووس کیانی رخ داد. داستان این چنین آغاز میشود. | ||
[[پرونده:جنگ رستم و سهراب.jpg|بندانگشتی| | |||
جنگ رستم و سهراب | |||
]] | |||
از پیوند رستم و تهمینه پسری پدید آمد که مادر، او را سهراب نام نهاد. سهراب بالید و تناور شد و هنوز نوباوه بود که بر همه همسالان خود در کشتی و رزم چیرگی یافت و آوازه دلاوریش در سراسر دیار سمنگان پیچید. | از پیوند رستم و تهمینه پسری پدید آمد که مادر، او را سهراب نام نهاد. سهراب بالید و تناور شد و هنوز نوباوه بود که بر همه همسالان خود در کشتی و رزم چیرگی یافت و آوازه دلاوریش در سراسر دیار سمنگان پیچید. | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۴۴: | ||
این بار نیز رستم حاضر نشد خود را به او بشناساند. | این بار نیز رستم حاضر نشد خود را به او بشناساند. | ||
سهراب به ناگزیر به نبرد آغازکرد. رستم این بار با تمام توان و نیروی خود با او درآویخت. امّا، سهراب غَرّه از پیروزی پیشین، این بار جنگ با او را سهل گرفته بود و با تمام توان نمیجنگید و در کشتی سستی نشان داد و رستم او را به زمین افکند و بی درنگ با خنجر پهلویش را درید و او را از پای درافکند. | سهراب به ناگزیر به نبرد آغازکرد. رستم این بار با تمام توان و نیروی خود با او درآویخت. امّا، سهراب غَرّه از پیروزی پیشین، این بار جنگ با او را سهل گرفته بود و با تمام توان نمیجنگید و در کشتی سستی نشان داد و رستم او را به زمین افکند و بی درنگ با خنجر پهلویش را درید و او را از پای درافکند.[[پرونده:رستم و سهراب.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:رستم%20و%20سهراب.jpg|بندانگشتی|کشته شدن سهراب بدست رستم ]]سهراب نیم جان به رستم گفت: تو اگر در آسمان ستاره شوی و در دریا ماهی، پدرم رستم ترا خواهدیافت و انتقام خون مرا از تو بازخواهد جست. | ||
رستم با شنیدن نام خود دریافت که او فرزند خود اوست که او را، بیخبر از نام و نشانش، به دست خود، پهلو دریدهاست. فریادی از دل پردرد برآورد و خاک بر سر ریخت و با مشت بر سر و صورت کوفت. امّا، بر سر و روی کوفتن دردی را دوا نمیکرد. | |||
زدش بر زمين بر بكردار شير | |||
بدانست كاو هم نماند بزير | |||
سبك تيغ تيز از ميان بركشيد | |||
برپور بيدار دل بر دريد | |||
== نوشدارو پس از مرگ سهراب == | == نوشدارو پس از مرگ سهراب == | ||
[[پرونده:نوشدارو بعد از مرگ سهراب.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:نوشدارو%20بعد%20از%20مرگ%20سهراب.jpg|بندانگشتی|نوشدارو بعد از مرگ سهراب]] | [[پرونده:نوشدارو بعد از مرگ سهراب.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:نوشدارو%20بعد%20از%20مرگ%20سهراب.jpg|بندانگشتی|نوشدارو بعد از مرگ سهراب]] | ||
رستم میدانست که در خزانه کاووس نوشدارویی است که دوای هر زخم چاره ناپذیری است. بی درنگ پیکی روانه کرد و از کاووس خواست که به او نوشدارویی برای زخم سهراب برساند. امّا کاووس که با شنیدن خبر و بیم آن که پیوند رستم و سهراب تاج و تخت او را برباد دهد، حاضر نشد نوشدارو را برای رستم بفرستد و در این کار آن قدر درنگ کرد که سهراب از پای درآمد و نوشداروی او وقتی به رستم رسید که دیگر سهراب رمقی نداشت و چشم از دیدار دنیا فروبسته بود: نوشدارو پس از مرگ سهراب. | رستم میدانست که در خزانه کاووس نوشدارویی است که دوای هر زخم چاره ناپذیری است. بی درنگ پیکی روانه کرد و از کاووس خواست که به او نوشدارویی برای زخم سهراب برساند. امّا کاووس که با شنیدن خبر و بیم آن که پیوند رستم و سهراب تاج و تخت او را برباد دهد، حاضر نشد نوشدارو را برای رستم بفرستد و در این کار آن قدر درنگ کرد که سهراب از پای درآمد و نوشداروی او وقتی به رستم رسید که دیگر سهراب رمقی نداشت و چشم از دیدار دنیا فروبسته بود: نوشدارو پس از مرگ سهراب. | ||
ازان نوشدارو که در گنج تست | |||
کجا خستگان را کند تن درست | |||
به نزدیک من با یکی جام می | |||
سزد گر فرستی هم اکنون به پی | |||
== رستم و اسفندیار == | == رستم و اسفندیار == | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۷۲: | ||
لشکر رستم و اسفندیار برای نبرد صف آرایی کردند اما تصمیم بر آن شد که نبرد تن به تن انجام شوند تا لشکریا بیدلیل آسیب نبینند | لشکر رستم و اسفندیار برای نبرد صف آرایی کردند اما تصمیم بر آن شد که نبرد تن به تن انجام شوند تا لشکریا بیدلیل آسیب نبینند | ||
نهادند پیمان دو جنگی که کس[[پرونده:نبرد رستم و اسنفدیار.jpg|بندانگشتی|نبرد رستم و اسنفدیار]]نباشد بران جنگ فریادرس | |||
نخستین به نیزه برآویختند | |||
همی خون ز جوشن فرو ریختند | |||
چنین تا سنانها به هم برشکست | |||
به شمشیر بردند ناچار دست | |||
به آوردگه گردن افراختند | |||
چپ و راست هر دو همی تاختند | |||
ز نیروی اسپان و زخم سران | |||
شکسته شد آن تیغهای گران | |||
== رویینتن بودن اسفندیار == | == رویینتن بودن اسفندیار == | ||
رویینتن بودن اسفندیار و آسیبپذیری چشمانش، در افسانهها و اساطیر سایر ملل به شکلهای مختلف نمایان شده؛ مثلاً «آشیل» قهرمان اسطورهای یونانیان که در جنگ تروا نقش بسیار مهمی داشت از ناحیهٔ پاشنهٔ پا آسیبپذیر بود. | رویینتن بودن اسفندیار و آسیبپذیری چشمانش، در افسانهها و اساطیر سایر ملل به شکلهای مختلف نمایان شده؛ مثلاً «آشیل» قهرمان اسطورهای یونانیان که در جنگ تروا نقش بسیار مهمی داشت از ناحیهٔ پاشنهٔ پا آسیبپذیر بود. | ||
ویرایش