۸٬۸۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== فعالیتهای سیاسی == | == فعالیتهای سیاسی == | ||
مادر آراسته قلی وند، در تظاهرات و راه پیماییهای انقلاب ضد سلطنتی، شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب به واسطه ۶ فرزند مجاهدش با آرمان و عقاید سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و انحصارطلبیهای رژیم جمهوری اسلامی را در بین آشنایان و محافل عمومی، افشا و تبلیغ میکرد. آراسته قلیپور با وجود بیماری و سن بالایی که داشت، ساعتها در دکههای فروش کتاب و نشریهی مجاهد میایستاد و در برابر یورش پاسداران مقاومت میکرد. او پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که توسط رژیم جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد، به نبرد مسلحانه انقلابی روی آورد. | مادر آراسته قلی وند، در تظاهرات و راه پیماییهای انقلاب ضد سلطنتی، شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب به واسطه ۶ فرزند مجاهدش با آرمان و عقاید سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و انحصارطلبیهای رژیم جمهوری اسلامی را در بین آشنایان و محافل عمومی، افشا و تبلیغ میکرد. آراسته قلیپور با وجود بیماری و سن بالایی که داشت، ساعتها در دکههای فروش کتاب و نشریهی مجاهد میایستاد و در برابر یورش پاسداران مقاومت میکرد. او پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که توسط رژیم جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد، به نبرد مسلحانه انقلابی روی آورد. | ||
== دستگیری و اعدام == | == دستگیری و اعدام == | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
صغری بزرگانفرد آخرین فرزند این خانواده که به تازگی ۱۷ ساله شده بود، بعد از دستگیری به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد و تحت شکنجه قرار گرفت. پدرش که یک بار به ملاقاتش رفته بود، صغری با صورتی کبود و فک شکسته بر روی صندلی چرخدار به دیدارش آمده بود که حتی نمیتوانست حرف بزند. او به خواهران زندانی که در بهداری زندان اوین بودند گفته بود: | صغری بزرگانفرد آخرین فرزند این خانواده که به تازگی ۱۷ ساله شده بود، بعد از دستگیری به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد و تحت شکنجه قرار گرفت. پدرش که یک بار به ملاقاتش رفته بود، صغری با صورتی کبود و فک شکسته بر روی صندلی چرخدار به دیدارش آمده بود که حتی نمیتوانست حرف بزند. او به خواهران زندانی که در بهداری زندان اوین بودند گفته بود: | ||
«اگر از زندان آزادی شدید به برادر مسعود بگویید که اگرچه شکنجههای زیادی شدم، ولی من مقاومت کردم و هیچ اطلاعاتی به دژخیمان شکنجهگر ندادم». یک بار هم شکنجهگران به دلیل سن کمی که داشت، برای درهم شکستنش، او را، بالای سر پیکر شهید موسی خیابانی و شهید اشرف رجوی و دیگر شهیدان میبرند، اما او به همراه سایر مجاهدینی که در آنجا حضور داشتند، شعار ( مرگ بر خمینی – درود بر رجوی) سر میدهند و طرح شکنجهگران را به شکست میکشانند. به این ترتیب صغری بزرگانفر را همراه با مجاهدین دیگر در روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۰، تیرباران کردند و در یک گور جمعی در خاک خاوران به خاک سپردند، مزاری که هیچ نام نشانی از آن بهجای نیست. صغری بزرگانفرد که به سن قانونی نرسیده بود، هنگامی که پدر او برای تحولگیری وسایلش به زندان میرود و به اعدام صغری اعتراض میکند، مأموران او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و به بیرون از زندان پرتاب میکنند، او را به بیمارستان میبرند و بر اثر ضربات و فشارهای ناشی از اعدام دختر نوجوانش، دچار ایست قلبی میشود و در بیمارستان فوت میکند. | «اگر از زندان آزادی شدید به برادر مسعود بگویید که اگرچه شکنجههای زیادی شدم، ولی من مقاومت کردم و هیچ اطلاعاتی به دژخیمان شکنجهگر ندادم». یک بار هم شکنجهگران به دلیل سن کمی که داشت، برای درهم شکستنش، او را، بالای سر پیکر شهید موسی خیابانی و شهید اشرف رجوی و دیگر شهیدان میبرند، اما او به همراه سایر مجاهدینی که در آنجا حضور داشتند، شعار ( مرگ بر خمینی – درود بر رجوی) سر میدهند و طرح شکنجهگران را به شکست میکشانند. به این ترتیب صغری بزرگانفر را همراه با مجاهدین دیگر در روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۰، تیرباران کردند و در یک گور جمعی در خاک خاوران به خاک سپردند، مزاری که هیچ نام نشانی از آن بهجای نیست. صغری بزرگانفرد که به سن قانونی نرسیده بود، هنگامی که پدر او برای تحولگیری وسایلش به زندان میرود و به اعدام صغری اعتراض میکند، مأموران او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و به بیرون از زندان پرتاب میکنند، او را به بیمارستان میبرند و بر اثر ضربات و فشارهای ناشی از اعدام دختر نوجوانش، دچار ایست قلبی میشود و در بیمارستان فوت میکند. | ||
=== رضا بزرگانفرد === | === رضا بزرگانفرد === |
ویرایش