۷٬۳۴۸
ویرایش
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح سجاوندی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
«احمد عجله داشت. بی قرار بود. گویی بیرون زندان هم برایش زندان بود. نمیتوانست دوری از سازمان را تحمل کند. در مقابل توصیههای ما که کمی صبر کن ببینیم چه میشود، لبخندی میزد و سکوت میکرد و مرتب در فکر رفتن بود» | «احمد عجله داشت. بی قرار بود. گویی بیرون زندان هم برایش زندان بود. نمیتوانست دوری از سازمان را تحمل کند. در مقابل توصیههای ما که کمی صبر کن ببینیم چه میشود، لبخندی میزد و سکوت میکرد و مرتب در فکر رفتن بود» | ||
به گفتهی نزدیکان احمد رئوف، وی برای پیوستن به سازمان مجاهدین خلق به سراغ یکی دیگر از زندانیان آزاد شده میرود و از وی میخواهد تا با هم به ارتش آزادیبخش پیوندند اما وی در پاسخ از احمد میخواهد که عجله نکند. با این همه وی قانع نمیشود و به تنهایی در بهار ۱۳۶۷ در حالی که در تور امنیتی وزارت اطلاعات بود، به قصد پیوستن به ارتش آزادی بخش از رشت خارج می شود. در مورد تاریخ دقیق نحوه دستگیری وی اطلاعاتی در دسترس نیست. خواهر وی معصورمه رئوف بشری دوست که پیش از این در ارتش آزادیبخش بود، تصمیم میگیرد در تماسی نرسیدن احمد را به خانوادهاش اطلاع دهد. او در گزارشی در این رابطه میگوید:<blockquote>«قرار شد نرسیدن احمد به ارتش آزادی را به خانوادهام اطلاع بدهم. به پدرم زنگ زدم و سراغ احمد را گرفتم. با تعجب گفت: مگر پیش تو نیست؟ از همه ما خداحافظی کرد که بیاید پیش تو! اگر پیش تو نیست پس؟! پدر حدسش درست بود. بعد از آن راه افتاد زندان به زندان به جستجوی احمد. اما هر چه گشتند کمتر یافتند. نه نامی، نه نشانی، نه گوری… احمد ستارهیی در کهکشان ۳۰ هزار مجاهد سربهدار شده بود… بعدها روشن شد که احمد در جریان قتلعام زندانیان مجاهد در مرداد ۱۳۶۷، بهشهادت رسیده بود. سال۱۳۷۰، مزدوران وزارت اطلاعات به پدرم گفتند او را در زندان ارومیه اعدام کردهایم و حتی از گفتن محل دفن او بهخانوادهاش دریغ کردند. آری احمد دلیر همانگونه که خود در ترانههایش سروده بود، پس از آزادی دمی ننشست، برخاست و بر عهد و پیمانی که برای پیوستن به ارتش آزادی بسته بود وفا کرد، تا آفتاب فردا از عزم و رزم مجاهدان طلوع کند.<ref>نشریه مجاهد شماره ۷۷۰ - سهشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴</ref></blockquote> | به گفتهی نزدیکان احمد رئوف، وی برای پیوستن به سازمان مجاهدین خلق به سراغ یکی دیگر از زندانیان آزاد شده میرود و از وی میخواهد تا با هم به ارتش آزادیبخش پیوندند اما وی در پاسخ از احمد میخواهد که عجله نکند. با این همه وی قانع نمیشود و به تنهایی در بهار ۱۳۶۷ در حالی که در تور امنیتی وزارت اطلاعات بود، به قصد پیوستن به ارتش آزادی بخش از رشت خارج می شود. در مورد تاریخ دقیق نحوه دستگیری وی اطلاعاتی در دسترس نیست. خواهر وی معصورمه رئوف بشری دوست که پیش از این در ارتش آزادیبخش بود، تصمیم میگیرد در تماسی نرسیدن احمد را به خانوادهاش اطلاع دهد. او در گزارشی در این رابطه میگوید:<blockquote>«قرار شد نرسیدن احمد به ارتش آزادی را به خانوادهام اطلاع بدهم. به پدرم زنگ زدم و سراغ احمد را گرفتم. با تعجب گفت: مگر پیش تو نیست؟ از همه ما خداحافظی کرد که بیاید پیش تو! اگر پیش تو نیست پس؟! پدر حدسش درست بود. بعد از آن راه افتاد زندان به زندان به جستجوی احمد. اما هر چه گشتند کمتر یافتند. نه نامی، نه نشانی، نه گوری… احمد ستارهیی در کهکشان ۳۰ هزار مجاهد سربهدار شده بود… بعدها روشن شد که احمد در جریان قتلعام زندانیان مجاهد در مرداد ۱۳۶۷، بهشهادت رسیده بود. سال۱۳۷۰، مزدوران وزارت اطلاعات به پدرم گفتند او را در زندان ارومیه اعدام کردهایم و حتی از گفتن محل دفن او بهخانوادهاش دریغ کردند. آری احمد دلیر همانگونه که خود در ترانههایش سروده بود، پس از آزادی دمی ننشست، برخاست و بر عهد و پیمانی که برای پیوستن به ارتش آزادی بسته بود وفا کرد، تا آفتاب فردا از عزم و رزم مجاهدان طلوع کند.<ref>نشریه مجاهد شماره ۷۷۰ - سهشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴</ref></blockquote> | ||
=== نحوه جانباختن احمد رئوف بشری دوست === | |||
پس از سالها در مورد نحوهی اعدام احمد رئوف بشری دوست اطلاعاتی به دست آمد. بنابر این اطلاعات در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ پاسداران، زندانیان سیاسی را که اغلب آنان از مجاهدین خلق ایران بودند را با دو مینیبوس به بهانة انتقال به زندان تبریز خارج کرده و به تپههای اطراف دریاچة ارومیه بردند. در آن منطقه که از قبل تحت کنترل پاسداران قرار داشت تعدادی پاسدار با انواع آلات قتالة سرد از قبیل چاقو، قمه، چماق، تبر و ساطور منتظرشان بودند و زندانیان را درحالیکه دست و پایشان را از قبل بسته بودند مورد حمله قرار داده و سلاخی کردند. فریادهای مجاهدان آنقدر بلند بود که برخی از روستاییان به آن منطقه سرازیر شده ولی با تهدید و سلاحهای پاسداران مسلح مواجه شده و از منطقه دور شدند. | پس از سالها در مورد نحوهی اعدام احمد رئوف بشری دوست اطلاعاتی به دست آمد. بنابر این اطلاعات در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ پاسداران، زندانیان سیاسی را که اغلب آنان از مجاهدین خلق ایران بودند را با دو مینیبوس به بهانة انتقال به زندان تبریز خارج کرده و به تپههای اطراف دریاچة ارومیه بردند. در آن منطقه که از قبل تحت کنترل پاسداران قرار داشت تعدادی پاسدار با انواع آلات قتالة سرد از قبیل چاقو، قمه، چماق، تبر و ساطور منتظرشان بودند و زندانیان را درحالیکه دست و پایشان را از قبل بسته بودند مورد حمله قرار داده و سلاخی کردند. فریادهای مجاهدان آنقدر بلند بود که برخی از روستاییان به آن منطقه سرازیر شده ولی با تهدید و سلاحهای پاسداران مسلح مواجه شده و از منطقه دور شدند. | ||