۹٬۰۰۲
ویرایش
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
…بعد آمدند گفتند اینجا شپش داره باید سمپاشی کنیم… ما را به حیاط بردند و بلافاصله بعد از سمپاشی گفتند باید داخل بروید… شرایط به قدری بد بود که برخی بیهوش شدهبودیم… از حال رفتیم… بچه ها آنقدر سروصدا کردند و به در کوبیدند که مجدد اجازه دادند به حیاط برگردیم… که آن حیاط برایمان حکم طلا داشت… یکی از شعارهایی که مجبور میکردند بگیم میپرسیدند:«اینجا کجاست؟» ما باید میگفتیم: «کهریزک» بعد میگفتند: «کهریزک کجاست؟» ما باید می گفتیم: «آخر دنیا» بعد میگفتند: «از غذایتان راضی هستید؟» ما باید میگفتیم: «بله قربان» این شعارها را روزی دوبار باید تکرار می کردیم..» | …بعد آمدند گفتند اینجا شپش داره باید سمپاشی کنیم… ما را به حیاط بردند و بلافاصله بعد از سمپاشی گفتند باید داخل بروید… شرایط به قدری بد بود که برخی بیهوش شدهبودیم… از حال رفتیم… بچه ها آنقدر سروصدا کردند و به در کوبیدند که مجدد اجازه دادند به حیاط برگردیم… که آن حیاط برایمان حکم طلا داشت… یکی از شعارهایی که مجبور میکردند بگیم میپرسیدند:«اینجا کجاست؟» ما باید میگفتیم: «کهریزک» بعد میگفتند: «کهریزک کجاست؟» ما باید می گفتیم: «آخر دنیا» بعد میگفتند: «از غذایتان راضی هستید؟» ما باید میگفتیم: «بله قربان» این شعارها را روزی دوبار باید تکرار می کردیم..» | ||
«مشکل گرما، بهداشت، آب غیرآشامیدنی، شکنجههای جسمی… روی آسفالت داغ کلاغ پر و چهاردست و پا میرفتیم همزمان لوله میخوردیم… در همان محوطه ۶۰ متری گرم روزی دو بار دود گازوئیل مربوط به ژنراتور برق آنجا از دریچه نزدیک سقف زیرزمین وارد اتاق میکردند بدون استثنا اگر زخمی روی بدن بود چرک و عفونت کرده بود. از چشم همه به جای اشک چرک سفید بیرون میآمد.»</blockquote>[[مهدی کروبی]] یکی از نامزدهای انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ در نامهای به هاشمی رفسنجانی صریحاً به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کردهاست. مجید انصاری، معاون سابق رئیسجمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، دربارهی درخواست [[مهدی کروبی]] از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفتهاست:<blockquote>[[پرونده:کهریزک ۳.JPG|بندانگشتی|'''تصویر دیگری از کهریزک''']]«با کمال تاسف اینها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمؤمنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بودهاست».<ref>[https://www.radiofarda.com/a/o2_iran_prisoner_rape/1798497.html نیروی انتظامی - سایت رادیو فردا]</ref></blockquote> | «مشکل گرما، بهداشت، آب غیرآشامیدنی، شکنجههای جسمی… روی آسفالت داغ کلاغ پر و چهاردست و پا میرفتیم همزمان لوله میخوردیم… در همان محوطه ۶۰ متری گرم روزی دو بار دود گازوئیل مربوط به ژنراتور برق آنجا از دریچه نزدیک سقف زیرزمین وارد اتاق میکردند بدون استثنا اگر زخمی روی بدن بود چرک و عفونت کرده بود. از چشم همه به جای اشک چرک سفید بیرون میآمد.»<ref name=":1" /></blockquote>[[مهدی کروبی]] یکی از نامزدهای انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ در نامهای به هاشمی رفسنجانی صریحاً به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کردهاست. مجید انصاری، معاون سابق رئیسجمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، دربارهی درخواست [[مهدی کروبی]] از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفتهاست:<blockquote>[[پرونده:کهریزک ۳.JPG|بندانگشتی|'''تصویر دیگری از کهریزک''']]«با کمال تاسف اینها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمؤمنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بودهاست».<ref>[https://www.radiofarda.com/a/o2_iran_prisoner_rape/1798497.html نیروی انتظامی - سایت رادیو فردا]</ref></blockquote> | ||
== شکنجهگران کهریزک == | == شکنجهگران کهریزک == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==== رضا ذوقی شاهد کهریزک ==== | ==== رضا ذوقی شاهد کهریزک ==== | ||
روایت رضا ذوقی از زندانیان کهریزک: <blockquote>«بچهها ناامید شده بودند محسن روحالامینی نزدیک من بود بلند شد گفت اگر اینجا هستیم به خاطر هدف و آرمانی هستیم نباید ناامید شویم. نهایت میخواهیم کشته شویم ولی مطمئن باشید فقط کشته نمیشویم… اسممان زنده میماند و در آینده از ما به عنوان قهرمان یاد میکنند.. ناامید نباشید...»<ref>[https://www.zeitoons.com/32340 سایت زیتون مقاله آنچه در کهریزک گذشت به روایت ۴ شاهد]</ref></blockquote>یکی دیگر از بازداشتیهای کهریزک چنین روایت میکند:<blockquote>«ابتدا ما را لخت و عریان کردند و وکیل بند و کمکهایش شورت و جورابهای ما را در آوردند و بعد لباسهایمان را پشت و رو پوشاندند و بعد ما را با لوله کتک زدند. روز دوم روی آسفالت داغ میغلتاندند و با پای برهنه کلاغپر و پامرغی میبردند و هر کس تعلل میکرد افسر نگهبان با لوله میزد. کف دستها و پاها و زانوها زخم شده و تاول زده بود. وضعیت بهداشت بد بود هوا خیلی گرم بود و آب کم بود و غذا نصف نان و ۴/۱ سیب زمینی دو وعده در روز بود... | روایت رضا ذوقی از زندانیان کهریزک: <blockquote>«بچهها ناامید شده بودند محسن روحالامینی نزدیک من بود بلند شد گفت اگر اینجا هستیم به خاطر هدف و آرمانی هستیم نباید ناامید شویم. نهایت میخواهیم کشته شویم ولی مطمئن باشید فقط کشته نمیشویم… اسممان زنده میماند و در آینده از ما به عنوان قهرمان یاد میکنند.. ناامید نباشید...»<ref name=":1">[https://www.zeitoons.com/32340 سایت زیتون مقاله آنچه در کهریزک گذشت به روایت ۴ شاهد]</ref></blockquote>یکی دیگر از بازداشتیهای کهریزک چنین روایت میکند:<blockquote>«ابتدا ما را لخت و عریان کردند و وکیل بند و کمکهایش شورت و جورابهای ما را در آوردند و بعد لباسهایمان را پشت و رو پوشاندند و بعد ما را با لوله کتک زدند. روز دوم روی آسفالت داغ میغلتاندند و با پای برهنه کلاغپر و پامرغی میبردند و هر کس تعلل میکرد افسر نگهبان با لوله میزد. کف دستها و پاها و زانوها زخم شده و تاول زده بود. وضعیت بهداشت بد بود هوا خیلی گرم بود و آب کم بود و غذا نصف نان و ۴/۱ سیب زمینی دو وعده در روز بود... | ||
میگفتند اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد... آقای روحالامینی تقاضای عینک کردند و گفتند جایی را نمیبینم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بنده چون خودم عینکی هستم به طور واضح نمیدیدم که به کدام قسمت ایشان ضربه میزدند و صدای جیغ زدنها از سلول بیرون میآمد... از دست خمیسآبادی چند ضربه کمربند دریافت کرد که منجر به خونریزی سطحی در پشت ایشان شد... روحالامینی در روز دوم در حین کلاغپر و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شدهبود... | میگفتند اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد... آقای روحالامینی تقاضای عینک کردند و گفتند جایی را نمیبینم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بنده چون خودم عینکی هستم به طور واضح نمیدیدم که به کدام قسمت ایشان ضربه میزدند و صدای جیغ زدنها از سلول بیرون میآمد... از دست خمیسآبادی چند ضربه کمربند دریافت کرد که منجر به خونریزی سطحی در پشت ایشان شد... روحالامینی در روز دوم در حین کلاغپر و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شدهبود... |
ویرایش