قتل عام ۶۷: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۸: خط ۲۸:
'''قتل‌عام ۶۷''' به واقعه‌ای گفته می‌شود که طی آن به فرمان [[روح‌الله خمینی]] بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند و به صورت مخفیانه در گورهای جمعی در مکان‌هایی غالباً نامعلوم دفن گردیدند. بیشترین تعداد زندانیان سیاسی اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، در حالی که اعدام اعضا و هواداران طیفی از نیروهای دیگر مانند احزاب و سازمان‌های مارکسیستی را هم شامل می‌شد. مقامات حکومت ایران هیچ‌گاه این قتل عام را انکار نکردند و برخی از آنها به صراحت به آن اذعان نمودند. حسینعلی منتظری، بلندپایه‌ترین روحانی حکومت ایران بعد از [[روح‌الله خمینی]] که در زمان اعدام زندانیان سیاسی قائم مقام خمینی بود، از مخالفین این اعدام‌ها بود که با نوشتن چندین نامه به خمینی و دیدار با هیئت مجری و دست‌اندرکار قتل‌عام زندانیان سیاسی، مخالفت خویش را ابراز کرد. مخالفتی که به برکناری‌اش از جانشینی توسط روح‌الله خمینی و حبس خانگی تا پایان عمر منجر شد. متن فرمان روح‌الله خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی، نامه‌های حسینعلی منتظری به خمینی در مخالفت با این اعدام‌ها و فایل صوتی دیدار منتظری با اعضای هیئت مجری اعدام زندانیان سیاسی از جمله اسناد و مدارکی هستند که تردیدی در وقوع این قتل‌عام باقی نمی‌گذارند. دادخواهی قتل‌عام شدگان از همان سال شروع و بعضا به صورت تشکل‌یافته پیگیری شد. اما بطور مشخص با فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷ از سوی مریم رجوی در مرداد ۱۳۹۵ موضوع اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بطور گسترده به رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، فضای مجازی و به اقصی نقاط شهرهای ایران راه یافت و به همین دلیل مقامات حکومت پس از ۲۹ سال ناگزیر به موضع‌گیری دربارهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی شدند. تاکنون برخی از شخصیت‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر در ایران و شماری از سازمان‌های غیردولتی دارای رتبه مشورتیِ ملل متحد، به قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اشاره کرده و آنرا محکوم نموده‌اند.
'''قتل‌عام ۶۷''' به واقعه‌ای گفته می‌شود که طی آن به فرمان [[روح‌الله خمینی]] بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند و به صورت مخفیانه در گورهای جمعی در مکان‌هایی غالباً نامعلوم دفن گردیدند. بیشترین تعداد زندانیان سیاسی اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، در حالی که اعدام اعضا و هواداران طیفی از نیروهای دیگر مانند احزاب و سازمان‌های مارکسیستی را هم شامل می‌شد. مقامات حکومت ایران هیچ‌گاه این قتل عام را انکار نکردند و برخی از آنها به صراحت به آن اذعان نمودند. حسینعلی منتظری، بلندپایه‌ترین روحانی حکومت ایران بعد از [[روح‌الله خمینی]] که در زمان اعدام زندانیان سیاسی قائم مقام خمینی بود، از مخالفین این اعدام‌ها بود که با نوشتن چندین نامه به خمینی و دیدار با هیئت مجری و دست‌اندرکار قتل‌عام زندانیان سیاسی، مخالفت خویش را ابراز کرد. مخالفتی که به برکناری‌اش از جانشینی توسط روح‌الله خمینی و حبس خانگی تا پایان عمر منجر شد. متن فرمان روح‌الله خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی، نامه‌های حسینعلی منتظری به خمینی در مخالفت با این اعدام‌ها و فایل صوتی دیدار منتظری با اعضای هیئت مجری اعدام زندانیان سیاسی از جمله اسناد و مدارکی هستند که تردیدی در وقوع این قتل‌عام باقی نمی‌گذارند. دادخواهی قتل‌عام شدگان از همان سال شروع و بعضا به صورت تشکل‌یافته پیگیری شد. اما بطور مشخص با فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷ از سوی مریم رجوی در مرداد ۱۳۹۵ موضوع اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بطور گسترده به رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، فضای مجازی و به اقصی نقاط شهرهای ایران راه یافت و به همین دلیل مقامات حکومت پس از ۲۹ سال ناگزیر به موضع‌گیری دربارهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی شدند. تاکنون برخی از شخصیت‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر در ایران و شماری از سازمان‌های غیردولتی دارای رتبه مشورتیِ ملل متحد، به قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اشاره کرده و آنرا محکوم نموده‌اند.


در روز ۲ دی ۱۳۹۸ با دستگیری یکی از عوامل این قتل‌عام در زندان گوهر‌دشت کرج، بنام حمید نوری معروف به حمید عباسی، در فرودگاه استکهلم سوئد و شرکت شاهدان قتل‌عام در دادگاه وی این موضوع بار دیگر در ابعاد بین‌المللی بعنوان یکی از موارد وخیم جنایت علیه بشریت به جریان افتاده است.
در روز ۲ دی ۱۳۹۸ با دستگیری یکی از عوامل این قتل‌عام در زندان گوهر‌دشت کرج، بنام [[حمید نوری|حمید نوری معروف به حمید عباسی]]، در فرودگاه استکهلم سوئد و شرکت شاهدان قتل‌عام در دادگاه وی این موضوع بار دیگر در ابعاد بین‌المللی بعنوان یکی از موارد وخیم جنایت علیه بشریت به جریان افتاده است.


== تعریف قتل‌عام ==
== تعریف قتل‌عام ==
خط ۹۶: خط ۹۶:
محمد کچویی، رئیس زندان اوین نیز گفته بود: «ما دو بار برای مجاهدین خلق دام گذاشتیم تا دست به‌عمل مسلحانه بزنند و بتوانیم آنها را سرکوب کنیم، هر دو بار از دام جستند. اما این بار موفق شدیم».</ref>
محمد کچویی، رئیس زندان اوین نیز گفته بود: «ما دو بار برای مجاهدین خلق دام گذاشتیم تا دست به‌عمل مسلحانه بزنند و بتوانیم آنها را سرکوب کنیم، هر دو بار از دام جستند. اما این بار موفق شدیم».</ref>


==== «زندانی سیاسی» در نگاه جمهوری اسلامی ====
== «زندانی سیاسی» در نگاه جمهوری اسلامی ==
جمهوری اسلامی مقوله‌یی به نام «زندانی سیاسی» را قبول ندارد. طبق نظریه ولایت فقیه که خمینی حکومتش را بر اساس آن بنا نموده است ولی فقیه نماینده رسول خدا است و بر طبق این اعتقاد هر مخالفتی با او مخالفت با رسول خدا محسوب شده و حکم باغی و محارب با خدا که محکومیتش مرگ است دارد. بنابر این هیچ مخالفتی با این حکومت شرعا مجاز نیست و نمی‌توان آن را مخالف سیاسی نامید. چنانکه خمینی می‌گوید: «مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه می‌دهم به کسانی که تخیل این معنی را می‌کنند که کارشکنی بکنند یا این که خدای نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام می‌کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه‌ اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است.<ref>خمینی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی، صحیفه نور، ج ۵، ص۳۱</ref>
جمهوری اسلامی مقوله‌یی به نام «زندانی سیاسی» را قبول ندارد. طبق نظریه ولایت فقیه که خمینی حکومتش را بر اساس آن بنا نموده است ولی فقیه نماینده رسول خدا است و بر طبق این اعتقاد هر مخالفتی با او مخالفت با رسول خدا محسوب شده و حکم باغی و محارب با خدا که محکومیتش مرگ است دارد. بنابر این هیچ مخالفتی با این حکومت شرعا مجاز نیست و نمی‌توان آن را مخالف سیاسی نامید. چنانکه خمینی می‌گوید: «مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه می‌دهم به کسانی که تخیل این معنی را می‌کنند که کارشکنی بکنند یا این که خدای نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند، من اعلام می‌کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه‌ اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است.<ref>خمینی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی، صحیفه نور، ج ۵، ص۳۱</ref>


خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
لاجوردی بعنوان دادستان وقت مرکز در برابر سپاه و باند مقابل خود که معتقد بودند نگه‌داشتن زندانی به‌نفع نظام نیست، چنین پاسخ می‌داد که: «من کاری می‌کنم همه شون حزب‌اللهی بشن. اینا از جمعشون انگیزه می‌گیرن، پاشون به انفرادی برسه مبارزه یادشون میره». او خطاب به زندانیان گفته بود: «کاری می‌کنم یا حزب‌اللهی بشین، یا تواب بشین یا دیوونه». او همچنین یک بار در حسینیه اوین گفت: خیامی رئیس ایران ناسیونال در زمان شاه گفته بود «به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشه» و من هم الآن می‌گویم «به امید روزی که هر زندانی یک سلول انفرادی داشته باشه».<ref name=":0">حکایت مسعود ابویی از زندان اوین</ref> او با همین استدلال از مهر سال ۱۳۶۱با تکمیل سلول‌های انفرادی زندان گوهردشت که دارای ۱۰۰۰ سلول انفرادی بود، سیاست فشار حداکثر را در گوهردشت و هم‌زمان در اوین و زندان قزلحصار به اجرا گذاشت. او احکام آزادی زندانیانی که حکم‌شان پایان یافته بود را تعلیق کرد و در واقع چیزی شبیه به حکم حبس ابد را برای همه زندانیان اجرا کرد. او رسما در حسینیه اوین اعلام کرد در زمان شاه به زندانیانی که اضافه بر مدت حبس خود می‌کشیدند «ملی‌کش» می‌گفتند اما در زمان ما «فرجی‌کش» می‌گویند و توضیح می‌داد که یعنی زندانی باید تا فرج امام زمان در زندان باقی بماند.<ref name=":0" /> این انفرادیها که از مهرماه ۱۳۶۱ شروع شده بود تا اردبیهشت ۱۳۶۴ ادامه یافت. لاجوردی در مراجعه شخصیش به این زندانیان، ۹ ماه بعد از انتقالشان وقتی مورد سوال قرار گرفت که زندانی محکوم به حبس مشخص نباید در زندان انفرادی بماند پاسخ داد که شرط بازگشت شما به بند عمومی پذیرش مصاحبه برای ابراز ندامت در جمع زندانیان است که از تلویزیون سراسری کشور پخش شود و تا وقتی که این شرط را نپذیرید در انفرادی می‌مانید<ref name=":0" /> همچنین پاسدار مهدی در پاسخ به این سوال که برای چی زندانیان را به انفرادی منتقل کرده‌اید گفت بروید خدا را شکر کنید که زنده مانده‌اید چرا که طبق فتوای حضرت امام حکم همه شما اعدام است و این از لطف جمهوری اسلامی است که شما را بخشیده است<ref name=":0" />زندانبانان در طول این مدت فشارهای فزاینده‌یی را برای درهم‌شکستن زندانی استفاده کردند. حمله‌های ناگهانی در نیمه‌شبها و کابل زدن زندانی در وسط راهروی بند، کاهش شدید غذا، فقدان هرگونه هواخوری برای بیش از یک و نیم سال، امکان استفاده از حمام در هفته یک بار آنهم با آب سرد یا ولرم و به مدت ۱۰ دقیقه،انتقال زندانی با چشم‌بند وبدون لباس (فقط با شورت) از سلول به حمام جهت تحقیر، حمله به سلول و خارج کردن هر وسیله‌یی که خواندنی بود از جمله قرآن و هرچیزی که جمله قابل خواندنی بر آن بود حتی جعبه خمیردندان، و گرفتن هر چیزی که ممکن بود موجب سرگرمی بشود از جمله گلدوزی و تسبیح و… و در نهایت بکارگیری قوانین ۱۷ ماده‌یی که در سال ۶۲ برای این زندانیان خوانده شد بیانگر شدت این فشارها است. بعضی از قوانین ۱۷ ماده‌یی عبارت بود از: ممنوع بودن هرگونه نرمش و ورزش در داخل سلول، ممنوع بودن قدم زدن بعد از ساعت ۶ غروب در سلول و نزدیک شدن به پنجره سلول، ممنوعیت استفاده از سیفون بعد از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح، خوابیدن اجباری در ساعت ۱۰ شب، ممنوعیت استفاده از هرگونه تسبیح که با هسته خرما یا زیتون یا آلو درست شده باشد، ممنوعیت هرگونه سوال و پرسش از پاسداران در حین نقل و انتقال به بازجویی، بهداری یا ملاقات و … با این اولتیماتوم که در صورت عدم رعایت هر یک از این قوانین حکم آن حتی الموت خواهد بود. یک زندانی که قانون خوابیدن در ساعت ۱۰ را رعایت نکرده بود به اندازه‌یی مورد شکنجه قرار گرفت که برای یکسال قادر به تکلم نبود<ref name=":0" />
لاجوردی بعنوان دادستان وقت مرکز در برابر سپاه و باند مقابل خود که معتقد بودند نگه‌داشتن زندانی به‌نفع نظام نیست، چنین پاسخ می‌داد که: «من کاری می‌کنم همه شون حزب‌اللهی بشن. اینا از جمعشون انگیزه می‌گیرن، پاشون به انفرادی برسه مبارزه یادشون میره». او خطاب به زندانیان گفته بود: «کاری می‌کنم یا حزب‌اللهی بشین، یا تواب بشین یا دیوونه». او همچنین یک بار در حسینیه اوین گفت: خیامی رئیس ایران ناسیونال در زمان شاه گفته بود «به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشه» و من هم الآن می‌گویم «به امید روزی که هر زندانی یک سلول انفرادی داشته باشه».<ref name=":0">حکایت مسعود ابویی از زندان اوین</ref> او با همین استدلال از مهر سال ۱۳۶۱با تکمیل سلول‌های انفرادی زندان گوهردشت که دارای ۱۰۰۰ سلول انفرادی بود، سیاست فشار حداکثر را در گوهردشت و هم‌زمان در اوین و زندان قزلحصار به اجرا گذاشت. او احکام آزادی زندانیانی که حکم‌شان پایان یافته بود را تعلیق کرد و در واقع چیزی شبیه به حکم حبس ابد را برای همه زندانیان اجرا کرد. او رسما در حسینیه اوین اعلام کرد در زمان شاه به زندانیانی که اضافه بر مدت حبس خود می‌کشیدند «ملی‌کش» می‌گفتند اما در زمان ما «فرجی‌کش» می‌گویند و توضیح می‌داد که یعنی زندانی باید تا فرج امام زمان در زندان باقی بماند.<ref name=":0" /> این انفرادیها که از مهرماه ۱۳۶۱ شروع شده بود تا اردبیهشت ۱۳۶۴ ادامه یافت. لاجوردی در مراجعه شخصیش به این زندانیان، ۹ ماه بعد از انتقالشان وقتی مورد سوال قرار گرفت که زندانی محکوم به حبس مشخص نباید در زندان انفرادی بماند پاسخ داد که شرط بازگشت شما به بند عمومی پذیرش مصاحبه برای ابراز ندامت در جمع زندانیان است که از تلویزیون سراسری کشور پخش شود و تا وقتی که این شرط را نپذیرید در انفرادی می‌مانید<ref name=":0" /> همچنین پاسدار مهدی در پاسخ به این سوال که برای چی زندانیان را به انفرادی منتقل کرده‌اید گفت بروید خدا را شکر کنید که زنده مانده‌اید چرا که طبق فتوای حضرت امام حکم همه شما اعدام است و این از لطف جمهوری اسلامی است که شما را بخشیده است<ref name=":0" />زندانبانان در طول این مدت فشارهای فزاینده‌یی را برای درهم‌شکستن زندانی استفاده کردند. حمله‌های ناگهانی در نیمه‌شبها و کابل زدن زندانی در وسط راهروی بند، کاهش شدید غذا، فقدان هرگونه هواخوری برای بیش از یک و نیم سال، امکان استفاده از حمام در هفته یک بار آنهم با آب سرد یا ولرم و به مدت ۱۰ دقیقه،انتقال زندانی با چشم‌بند وبدون لباس (فقط با شورت) از سلول به حمام جهت تحقیر، حمله به سلول و خارج کردن هر وسیله‌یی که خواندنی بود از جمله قرآن و هرچیزی که جمله قابل خواندنی بر آن بود حتی جعبه خمیردندان، و گرفتن هر چیزی که ممکن بود موجب سرگرمی بشود از جمله گلدوزی و تسبیح و… و در نهایت بکارگیری قوانین ۱۷ ماده‌یی که در سال ۶۲ برای این زندانیان خوانده شد بیانگر شدت این فشارها است. بعضی از قوانین ۱۷ ماده‌یی عبارت بود از: ممنوع بودن هرگونه نرمش و ورزش در داخل سلول، ممنوع بودن قدم زدن بعد از ساعت ۶ غروب در سلول و نزدیک شدن به پنجره سلول، ممنوعیت استفاده از سیفون بعد از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح، خوابیدن اجباری در ساعت ۱۰ شب، ممنوعیت استفاده از هرگونه تسبیح که با هسته خرما یا زیتون یا آلو درست شده باشد، ممنوعیت هرگونه سوال و پرسش از پاسداران در حین نقل و انتقال به بازجویی، بهداری یا ملاقات و … با این اولتیماتوم که در صورت عدم رعایت هر یک از این قوانین حکم آن حتی الموت خواهد بود. یک زندانی که قانون خوابیدن در ساعت ۱۰ را رعایت نکرده بود به اندازه‌یی مورد شکنجه قرار گرفت که برای یکسال قادر به تکلم نبود<ref name=":0" />


== نامه آیت‌الله منتظری  ==
== نامه آیت‌الله [[حسینعلی منتظری|منتظری]] ==
[[پرونده:آیت الله منتظری.jpg|جایگزین=آیت الله منتظری از معترضین به اعدام و شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی و قتل عام ۶۷|بندانگشتی|آیت الله منتظری از معترضین به اعدام و شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی و قتل عام ۶۷]]
[[پرونده:آیت الله منتظری.jpg|جایگزین=آیت الله منتظری از معترضین به اعدام و شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی و قتل عام ۶۷|بندانگشتی|آیت الله منتظری از معترضین به اعدام و شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی و قتل عام ۶۷]]
منتظری در این نامه می‌نویسد: «… آیا می‌دانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا می‌دانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود ۲۵نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به‌زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟ آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنها نمی‌رسد؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند؟ این هم نه یک روز و دو روز بلکه ماهها؟ آیا می‌دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت فقط با فحش و کتک بوده؟ قطعاً به حضرتعالی خواهند گفت اینها دروغ است و فلانی ساده‌اندیش…»<ref>قسمتی از نامه منتظری به خمینی- ۱۷ مهر ۱۳۶۵</ref>
منتظری در این نامه می‌نویسد: «… آیا می‌دانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا می‌دانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود ۲۵نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به‌زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟ آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنها نمی‌رسد؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند؟ این هم نه یک روز و دو روز بلکه ماهها؟ آیا می‌دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت فقط با فحش و کتک بوده؟ قطعاً به حضرتعالی خواهند گفت اینها دروغ است و فلانی ساده‌اندیش…»<ref>قسمتی از نامه منتظری به خمینی- ۱۷ مهر ۱۳۶۵</ref>
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:


== آماده‌سازی‌های قتل‌عام ۶۷ ==
== آماده‌سازی‌های قتل‌عام ۶۷ ==
به گفته آیت‌الله منتظری اطلاعات و احمد خمینی از چندین سال قبل در فکر اعدام مجاهدین بودند. سایت بی‌بی‌سی در این رابطه می‌نویسد:
به گفته [[حسینعلی منتظری|آیت‌الله منتظری]] اطلاعات و احمد خمینی از چندین سال قبل در فکر اعدام مجاهدین بودند. سایت بی‌بی‌سی در این رابطه می‌نویسد:


او (آیت‌الله منتظری) در آن جلسه (جلسه ۴ دی که برای بار دوم با هیئت مرگ یعنی حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت)، ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) دیدار کرد)، همچنین مقام هایی در حکومت را متهم می کند که از مدت ها پیش به دنبال اعدام زندانیان بوده اند و می گوید: "این چیزی است که اطلاعات رویش نظر داشت و سرمایه گذاری کرد." آقای منتظری می افزاید که احمد خمینی هم "از سه - چهار سال قبل" از انجام چنین اعدام هایی در مورد اعضای سازمان مجاهدین خلق هواداری می کرده است.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-features-50879329 روایتی منتشر نشده از جلسه دی ۶۷ آیت الله منتظری با 'هیات مرگ']</ref>
او (آیت‌الله منتظری) در آن جلسه (جلسه ۴ دی که برای بار دوم با هیئت مرگ یعنی حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت)، ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) دیدار کرد)، همچنین مقام هایی در حکومت را متهم می کند که از مدت ها پیش به دنبال اعدام زندانیان بوده اند و می گوید: "این چیزی است که اطلاعات رویش نظر داشت و سرمایه گذاری کرد." آقای منتظری می افزاید که احمد خمینی هم "از سه - چهار سال قبل" از انجام چنین اعدام هایی در مورد اعضای سازمان مجاهدین خلق هواداری می کرده است.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-features-50879329 روایتی منتشر نشده از جلسه دی ۶۷ آیت الله منتظری با 'هیات مرگ']</ref>
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
محمدرضا آشوغ از زندانیانی که در جریان قتل‌عام ۶۷ موفق به فرار از زندان شده‌ است می‌گوید:
محمدرضا آشوغ از زندانیانی که در جریان قتل‌عام ۶۷ موفق به فرار از زندان شده‌ است می‌گوید:


از اول مرداد ١٣٦٧(از ادامه گفته‌اش برمی‌آید که منظورش اول تیر ۱۳۶۷ بوده که به اشتباه مرداد گفته یا نوشته شده است)، که نزدیک به اواخر جنگ بود، همگی زندانیان سیاسی را یکجا جمع کردند. در همین موقعها شحصی به نام قرائتی که مسئول ارشاد زندان بود، چند بار مرا فراخواند. البته همین کار را با یک زندانی سیاسی دیگر، قدرت کائدی، هم انجام داد. او ضمن نصیحت و روضه خوانی زیاد و قول و تشویق، از من خواست که از مواضع سیاسی خود دست کشیده و مسئولیتهائی را در زندان بپذیرم. گفت وگرنه عواقب وخیمی در انتظار من و دیگران خواهد بود. در طول این چند بازجوئی، که با تهدید همراه بود، تقریبا هیچ نتوانستم علت شدت عملی را که بنا به گفته او منتظرمان بود، بفهمم. پیشنهادهای او را یک موضوع شخصی تلقی کردم و قبول آنها را بی هویت شدن خودم می دانستم. چند هفته بعد به یکباره تمام زندانیان سیاسی را از سلولهای انفرادی و همچنین از شهرستانهای دیگر، مثل اهواز، همه را یکجا گرد آوردند و به یک بند جدیدی بردند که سه اتاق داشت. روزهای آخر جنگ بود. تلویزیونی آوردند. صحنه های جنگ و همچنین حمله مجاهدین خلق از مرزهای عراق به ایران در آن نمایش داده می شد. عکس العملها متفاوت بود. شرح تمامی آن لحظات و واکنشهای زندانیها به درازا می کشد. ولی در کل بگویم که این حوادث حاوی پیامی خوشایند نبود. چند روز بعد شنیدیم که بناست هیاتی برای عفو به زندان بیاید. برخورد پاسداران گرچه متفاوت بود اما حالت وحشت در همگی آنها به وضوح دیده می شد. زندانیان قدیمی این را پیام مرگ خمینی می دانستند.<ref name=":5">'''[http://www.if-id.de/New/index.php?option=com_content&task=view&id=2836&Itemid=52 وقتی "یونسکو" در ذفول به زندان تبدیل می شود]'''</ref>
از اول مرداد ۱۳۶۷ (از ادامه گفته‌اش برمی‌آید که منظورش اول تیر ۱۳۶۷ بوده که به اشتباه مرداد گفته یا نوشته شده است)، که نزدیک به اواخر جنگ بود، همگی زندانیان سیاسی را یکجا جمع کردند. در همین موقعها شحصی به نام قرائتی که مسئول ارشاد زندان بود، چند بار مرا فراخواند. البته همین کار را با یک زندانی سیاسی دیگر، قدرت کائدی، هم انجام داد. او ضمن نصیحت و روضه خوانی زیاد و قول و تشویق، از من خواست که از مواضع سیاسی خود دست کشیده و مسئولیتهائی را در زندان بپذیرم. گفت وگرنه عواقب وخیمی در انتظار من و دیگران خواهد بود. در طول این چند بازجوئی، که با تهدید همراه بود، تقریبا هیچ نتوانستم علت شدت عملی را که بنا به گفته او منتظرمان بود، بفهمم. پیشنهادهای او را یک موضوع شخصی تلقی کردم و قبول آنها را بی هویت شدن خودم می دانستم. چند هفته بعد به یکباره تمام زندانیان سیاسی را از سلولهای انفرادی و همچنین از شهرستانهای دیگر، مثل اهواز، همه را یکجا گرد آوردند و به یک بند جدیدی بردند که سه اتاق داشت. روزهای آخر جنگ بود. تلویزیونی آوردند. صحنه های جنگ و همچنین حمله مجاهدین خلق از مرزهای عراق به ایران در آن نمایش داده می شد. عکس العملها متفاوت بود. شرح تمامی آن لحظات و واکنشهای زندانیها به درازا می کشد. ولی در کل بگویم که این حوادث حاوی پیامی خوشایند نبود. چند روز بعد شنیدیم که بناست هیاتی برای عفو به زندان بیاید. برخورد پاسداران گرچه متفاوت بود اما حالت وحشت در همگی آنها به وضوح دیده می شد. زندانیان قدیمی این را پیام مرگ خمینی می دانستند.<ref name=":5">'''[http://www.if-id.de/New/index.php?option=com_content&task=view&id=2836&Itemid=52 وقتی "یونسکو" در ذفول به زندان تبدیل می شود]'''</ref>


=== پذیرش آتش‌بس و تاثیر آن بر قتل‌عام ۶۷ ===
=== پذیرش آتش‌بس و تاثیر آن بر قتل‌عام ۶۷ ===
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
در همین روزها پاسداران با فرمهای جدیدی سراغ زندانیان رفته و از آنها خواستند که به سوالات فرمها پاسخ دهند. مسعود ابویی نقل می‌کند: من و غلامرضا شمیرانی و امیر عبدالهی در یک سلول بودیم. پاسدار به در سلول ما آمد و فرمی به ما داد که شامل این سوالها بود: نام و نام خانوادگی\ آیا دوباره دستگیری هستید یا خیر؟ \ اتهام\ ما با هم مشورت کردیم. دو هم‌سلولی من معتقد بودند که حساسیت اصلی روی دوباره دستگیری است و من گفتم برعکس حساسیت روی پاسخ به سوال اتهام است و از آن بوی مرگ می‌آید. بعد از مشورت در پاسخ سوال سوم نوشتیم سازمان مجاهدین خلق ایران. پاسدار مربوطه برخلاف همیشه نه در حین پر کردن فرم فشاری روی ما گذاشت بلکه از درب سلول در حالیکه باز بود فاصله گرفت و نه از پاسخی که دادیم واکنشی نشان داد بلکه به نوعی استقبال هم کرد.  
در همین روزها پاسداران با فرمهای جدیدی سراغ زندانیان رفته و از آنها خواستند که به سوالات فرمها پاسخ دهند. مسعود ابویی نقل می‌کند: من و غلامرضا شمیرانی و امیر عبدالهی در یک سلول بودیم. پاسدار به در سلول ما آمد و فرمی به ما داد که شامل این سوالها بود: نام و نام خانوادگی\ آیا دوباره دستگیری هستید یا خیر؟ \ اتهام\ ما با هم مشورت کردیم. دو هم‌سلولی من معتقد بودند که حساسیت اصلی روی دوباره دستگیری است و من گفتم برعکس حساسیت روی پاسخ به سوال اتهام است و از آن بوی مرگ می‌آید. بعد از مشورت در پاسخ سوال سوم نوشتیم سازمان مجاهدین خلق ایران. پاسدار مربوطه برخلاف همیشه نه در حین پر کردن فرم فشاری روی ما گذاشت بلکه از درب سلول در حالیکه باز بود فاصله گرفت و نه از پاسخی که دادیم واکنشی نشان داد بلکه به نوعی استقبال هم کرد.  


همچنین در همین روز غلامرضا کاشانی اقدم را به همراه چند زندانی مجاهد دیگر که هنوز زیرحکم بودند، اعدام کردند و اجسادشان را در سردخانه تحویل خانواده‌هایشان دادند. همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. به‌عنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) به‌طور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد. حسین سرو آزاد<ref group="پاورقی">حسین سرو آزاد از مجاهدینی بود که در تاریخ 7 آبان 1394 در حمله موشکی به کمپ لیبرتی عراق که مجاهدین در آن مستقر بودند به قتل رسید</ref> در این رابطه در یادداشت‌هایش نوشته بود: «روز ۲۸ تیر هیأتی از اطلاعات تهران سرزده وارد زندان شد. این هیأت شامل ۵نفر اطلاعاتی لباس‌شخصی بود که اول به بند ۶رفتند و بعد به بند جوانان آمدند. وقتی از زندانیان اتهام‌شان را پرسیدند، همه گفتند: «ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم». نفرات هیأت که خیلی عصبانی شده بودند، گفتند: «''مطمئنید پشیمان نمی‌شوید؟ همه‌تان را تعیین‌تکلیف می‌کنیم!''»
همچنین در همین روز غلامرضا کاشانی اقدم را به همراه چند زندانی مجاهد دیگر که هنوز زیرحکم بودند، اعدام کردند و اجسادشان را در سردخانه تحویل خانواده‌هایشان دادند. همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. به‌عنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) به‌طور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد. حسین سرو آزاد<ref group="پاورقی">حسین سرو آزاد از مجاهدینی بود که در تاریخ ۷ آبان ۱۳۹۴ در حمله موشکی به کمپ لیبرتی عراق که مجاهدین در آن مستقر بودند به قتل رسید</ref> در این رابطه در یادداشت‌هایش نوشته بود: «روز ۲۸ تیر هیأتی از اطلاعات تهران سرزده وارد زندان شد. این هیأت شامل ۵نفر اطلاعاتی لباس‌شخصی بود که اول به بند ۶رفتند و بعد به بند جوانان آمدند. وقتی از زندانیان اتهام‌شان را پرسیدند، همه گفتند: «ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم». نفرات هیأت که خیلی عصبانی شده بودند، گفتند: «''مطمئنید پشیمان نمی‌شوید؟ همه‌تان را تعیین‌تکلیف می‌کنیم!''»


علیرضا اسلامی<ref group="پاورقی">علیرضا اسلامی در یکی از عملیاتهای مرزی مجاهدین به قتل رسید</ref> که خواهرش در جریان قتل‌عام اعدام شد، در پایان یادداشت و گزارشی از خواهرش نوشته بود: «مدتی بعد فهمیدیم روز ۲۹ تیرماه (بعد از پذیرش قطعنامه) پاسداران، فرح اسلامی، حکیمه ریزوندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی و جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن، از زندان ایلام خارج کردند. آن روز فکر می‌کردیم آنان به زندان کرمانشاه یا تهران منتقل شدند. اما بعد با خبری که از «شباب» یکی از روستاهای اطراف به دستمان رسید فهمیدیم هنگام عبور زندانیان از «شباب» ماشین‌شان خراب شده و شب را در همان روستا گذراندند و فردای آن روز زندانیان را به تپه‌یی در اطراف صالح‌آباد منتقل و تیرباران کردند.
علیرضا اسلامی<ref group="پاورقی">علیرضا اسلامی در یکی از عملیاتهای مرزی مجاهدین به قتل رسید</ref> که خواهرش در جریان قتل‌عام اعدام شد، در پایان یادداشت و گزارشی از خواهرش نوشته بود: «مدتی بعد فهمیدیم روز ۲۹ تیرماه (بعد از پذیرش قطعنامه) پاسداران، فرح اسلامی، حکیمه ریزوندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی و جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن، از زندان ایلام خارج کردند. آن روز فکر می‌کردیم آنان به زندان کرمانشاه یا تهران منتقل شدند. اما بعد با خبری که از «شباب» یکی از روستاهای اطراف به دستمان رسید فهمیدیم هنگام عبور زندانیان از «شباب» ماشین‌شان خراب شده و شب را در همان روستا گذراندند و فردای آن روز زندانیان را به تپه‌یی در اطراف صالح‌آباد منتقل و تیرباران کردند.
خط ۲۷۸: خط ۲۷۸:
====== هیأت مرگ - زندان اوین ======
====== هیأت مرگ - زندان اوین ======
[[پرونده:اعضاء هیأت مرگ در قتل عام ۶۷.jpg|جایگزین=اعضاء هیأت مرگ در قتل عام ۶۷|بندانگشتی|اعضاء هیأت مرگ تهران در قتل عام ۶۷]]
[[پرونده:اعضاء هیأت مرگ در قتل عام ۶۷.jpg|جایگزین=اعضاء هیأت مرگ در قتل عام ۶۷|بندانگشتی|اعضاء هیأت مرگ تهران در قتل عام ۶۷]]
هیأت مرگ از یک نماینده اطلاعات، دادستان و یک آخوند به‌عنوان حاکم شرع تشکیل می‌شد. در تهران آخوند حسینعلی نیری به‌عنوان رئیس هیأت، مصطفی پورمحمدی، نماینده اطلاعات و مرتضی اشراقی دادستان و جانشینش آخوند [[ابراهیم رئیسی#.D8.B4.DA.A9.D8.B3.D8.AA .D8.A7.D8.A8.D8.B1.D8.A7.D9.87.DB.8C.D9.85 .D8.B1.D8.A6.DB.8C.D8.B3.DB.8C .D8.AF.D8.B1 .D8.A7.D9.86.D8.AA.D8.AE.D8.A7.D8.A8.|ابراهیم رئیسی]]<ref group="پاورقی">رئیسی در نیمه اسفند 97 به ریاست قوه قضاییه از طرف خامنه‌ای منصوب شده است. او در انتخابات ۱۴۰۰ به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران برنده شد و محسنی اژه‌ای به‌جای او به ریاست قوه قضائیه از طرف خامنه‌ای منصوب شد</ref> ترکیب اصلی هیأت مرگ را تشکیل می‌دادند. اسماعیل شوشتری هم از موضع رئیس سازمان زندانها در این هیأت شرکت داشت. هدف چنانکه در فتوا تصریح شده است تشکیل دادگاه و بررسی وضعیت پرونده افراد نبود بلکه تشخیص «سرموضع» برای اجرای اعدام بود. روز ششم مرداد هیأت مرگ در زندان اوین مستقر شد و ظرف چند ساعت صدها زندانی حلق‌آویز شدند. در بین این زندانیان حلق‌آویز شده، بودند دختران دانش آموزی که در زمان دستگیری فقط ۱۶یا ۱۷ سال سن داشتند و به جرم خواندن یا فروش نشریه دستگیر شده بودند.
هیأت مرگ از یک نماینده اطلاعات، دادستان و یک آخوند به‌عنوان حاکم شرع تشکیل می‌شد. در تهران آخوند حسینعلی نیری به‌عنوان رئیس هیأت، مصطفی پورمحمدی، نماینده اطلاعات و مرتضی اشراقی دادستان و جانشینش آخوند [[ابراهیم رئیسی#.D8.B4.DA.A9.D8.B3.D8.AA .D8.A7.D8.A8.D8.B1.D8.A7.D9.87.DB.8C.D9.85 .D8.B1.D8.A6.DB.8C.D8.B3.DB.8C .D8.AF.D8.B1 .D8.A7.D9.86.D8.AA.D8.AE.D8.A7.D8.A8.|ابراهیم رئیسی]]<ref group="پاورقی">رئیسی در نیمه اسفند ۹۷ به ریاست قوه قضاییه از طرف خامنه‌ای منصوب شده است. او در انتخابات ۱۴۰۰ به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران برنده شد و محسنی اژه‌ای به‌جای او به ریاست قوه قضائیه از طرف خامنه‌ای منصوب شد</ref> ترکیب اصلی هیأت مرگ را تشکیل می‌دادند. اسماعیل شوشتری هم از موضع رئیس سازمان زندانها در این هیأت شرکت داشت. هدف چنانکه در فتوا تصریح شده است تشکیل دادگاه و بررسی وضعیت پرونده افراد نبود بلکه تشخیص «سرموضع» برای اجرای اعدام بود. روز ششم مرداد هیأت مرگ در زندان اوین مستقر شد و ظرف چند ساعت صدها زندانی حلق‌آویز شدند. در بین این زندانیان حلق‌آویز شده، بودند دختران دانش آموزی که در زمان دستگیری فقط ۱۶یا ۱۷ سال سن داشتند و به جرم خواندن یا فروش نشریه دستگیر شده بودند.


یک زندانی می‌گوید: ما سه نفر بودیم که در یک سلول در انفرادیهای معروف به بند آسایشگاه<ref group="پاورقی">ساختمان 4 طبقه ساخته شده توسط لاجوردی که 400 سلول انفرادی را شامل می‌شد</ref> با هم بودیم. ساعت ۵ عصر ۶ مرداد پاسدار جواد درب سلول را باز کرد و امیر عبدالهی را با خود برد. امیر ساعت ۱۱ شب برگشت اما درب سلول نیمه باز ماند و او که مشغول جمع‌آوری وسایلش بود در یک فرصت کوتاه به من گفت ما را به دادگاه بردند، ۷۴ نفر بودیم و به همه ما حکم اعدام دادند، همه را می‌زنند، همه را…<ref name=":0" />
یک زندانی می‌گوید: ما سه نفر بودیم که در یک سلول در انفرادیهای معروف به بند آسایشگاه<ref group="پاورقی">ساختمان ۴ طبقه ساخته شده توسط لاجوردی که ۴۰۰ سلول انفرادی را شامل می‌شد</ref> با هم بودیم. ساعت ۵ عصر ۶ مرداد پاسدار جواد درب سلول را باز کرد و امیر عبدالهی را با خود برد. امیر ساعت ۱۱ شب برگشت اما درب سلول نیمه باز ماند و او که مشغول جمع‌آوری وسایلش بود در یک فرصت کوتاه به من گفت ما را به دادگاه بردند، ۷۴ نفر بودیم و به همه ما حکم اعدام دادند، همه را می‌زنند، همه را…<ref name=":0" />


به گزارش زندانیانی که در آن زمان در ۶ مرداد ۱۳۶۷ در سلول‌های اوین بودند، روز اول، هیأت مرگ در ساختمان دادسرا که نزدیک سالن ملاقات بود مستقر گردید. زندانیان با چشم بسته به دادسرا آورده می‌شدند و بعد از تشخیص «سرموضع» و صدور حکم اعدام توسط آخوند نیری، آخوند رئیسی و آخوند پورمحمدی، آنها را به زیرزمین ساختمان ۲۰۹ منتقل می‌کردند و همان‌جا حلق‌آویز می‌شدند. بعد از گذشت چند روز برای این‌که سرعت اعدام هر چه بیشتر بالا رود، فاصله دادسرا تا سلول‌های ۲۰۹هم برداشته و همه کارها در همان ساختمان ۲۰۹ انجام شد. یکی از زندانیان در این رابطه می‌نویسد:
به گزارش زندانیانی که در آن زمان در ۶ مرداد ۱۳۶۷ در سلول‌های اوین بودند، روز اول، هیأت مرگ در ساختمان دادسرا که نزدیک سالن ملاقات بود مستقر گردید. زندانیان با چشم بسته به دادسرا آورده می‌شدند و بعد از تشخیص «سرموضع» و صدور حکم اعدام توسط آخوند نیری، آخوند رئیسی و آخوند پورمحمدی، آنها را به زیرزمین ساختمان ۲۰۹ منتقل می‌کردند و همان‌جا حلق‌آویز می‌شدند. بعد از گذشت چند روز برای این‌که سرعت اعدام هر چه بیشتر بالا رود، فاصله دادسرا تا سلول‌های ۲۰۹هم برداشته و همه کارها در همان ساختمان ۲۰۹ انجام شد. یکی از زندانیان در این رابطه می‌نویسد:
خط ۲۹۱: خط ۲۹۱:
=== در شهرستانها ===
=== در شهرستانها ===
قبل از استقرار هیأت مرگ در ششم مرداد، بسیاری از زندانیان شهرستانها را به شهرهای دیگر منتقل کرده بودند و با صدور فرمان مرگ تعداد زیادی از زندانیان سیاسی شهرستانها را در شهرها و نقاط مختلف اعدام کردند.
قبل از استقرار هیأت مرگ در ششم مرداد، بسیاری از زندانیان شهرستانها را به شهرهای دیگر منتقل کرده بودند و با صدور فرمان مرگ تعداد زیادی از زندانیان سیاسی شهرستانها را در شهرها و نقاط مختلف اعدام کردند.
قتل‌عام در زندان وکیل‌آباد مشهد را می‌توان در ایران‌پدیا دنبال کرد.


=== ۷ مرداد - جمعه ===
=== ۷ مرداد - جمعه ===
خط ۳۲۲: خط ۳۲۴:
یک نفر از بند مارکسیستها که روز هشتم مرداد از پنجره مشرف به هواخواری شاهد انتقال زندانیان سیاسی مشهد برای اعدام بود، گفت: «اونارو از پنجره دیدیم. همشون لباسهای نوشون رو پوشیده بودن. وقتی وارد هواخوری شدن رفتن دم شیرآبِ گوشه حیاط، اول یه کم با هم آب بازی و شوخی کردن، بعد همونجا وضو گرفتن و نماز جماعت خوندن. وقتی هم پاسدارا اومدن ببرنشون، زدنشون کنار، خودشون با اشتیاق در بزرگ آهنی‌رو باز کردن و رفتن…».
یک نفر از بند مارکسیستها که روز هشتم مرداد از پنجره مشرف به هواخواری شاهد انتقال زندانیان سیاسی مشهد برای اعدام بود، گفت: «اونارو از پنجره دیدیم. همشون لباسهای نوشون رو پوشیده بودن. وقتی وارد هواخوری شدن رفتن دم شیرآبِ گوشه حیاط، اول یه کم با هم آب بازی و شوخی کردن، بعد همونجا وضو گرفتن و نماز جماعت خوندن. وقتی هم پاسدارا اومدن ببرنشون، زدنشون کنار، خودشون با اشتیاق در بزرگ آهنی‌رو باز کردن و رفتن…».


بعد از اعدام زندانیان سیاسی مشهد، به سراغ بند موسوم به «ملی‌کش‌ها» رفتند. آنها مدت محکومیت‌شان تمام شده بود و قرار بود آزاد شوند. مهشید رزاقی، باز یکن تیم فوتبال هما، که ۵سال از پایان محکومیتش گذشته بود همین روز اعدام شد.<ref group="پاورقی">مهشید، معروف به حسین رزاقی، اهل تجریش تهران بود که به‌خاطر هواداری از مجاهدین در سال ۱۳۵۹دستگیر شد. چند ماه بعد از دستگیری حکمش تمام شده بود، اما او را آزاد نکردند. دو سال بعد زندانبانان به او گفته بودند که: «باید بروی در مسجد تجریش، سازمان مجاهدین را محکوم کنی»، اما او نپذیرفت. سرانجام بعد از چند سال ملی کشی علیرغم قول به خانواده‌اش که او را آزاد می‌کنند با اولین سری اعدام‌های گوهردشت در همان روز اول، او را اعدام کردند</ref> چند روز بعد از اعدام مهشید، برادر کوچکترش، احمد رزاقی، را هم در اوین اعدام کردند.<ref group="پاورقی">پدر او بعد از ۴سال وقتی ـ به‌طور اتفاقی ـ متوجه شد مهشید هم در جریان قتل‌عام حلق‌آویز شده، بلافاصله سکته کرد و جان باخت.</ref> در همین روز بیش از۲۰ نفر از بند فرعی ۳۰ نفره شماره۷ که به زندانیان دوبار دستگیری معروف بودند، اعدام شدند. جواد ناظری، علی آذرش گرگانی، صادق کریمی، حسین شریفی، محمود میمنت، رضا ثابت رفتار، معبود سکوتی، اکبر مشهدی قاسم و علی‌اکبر ملاعبدالحسینی در شمار اعدام شدگان این روز بودند.
بعد از اعدام زندانیان سیاسی مشهد، به سراغ بند موسوم به «ملی‌کش‌ها» رفتند. آنها مدت محکومیت‌شان تمام شده بود و قرار بود آزاد شوند. مهشید رزاقی، باز یکن تیم فوتبال هما، که ۵سال از پایان محکومیتش گذشته بود همین روز اعدام شد.<ref group="پاورقی">مهشید، معروف به حسین رزاقی، اهل تجریش تهران بود که به‌خاطر هواداری از مجاهدین در سال ۱۳۵۹ دستگیر شد. چند ماه بعد از دستگیری حکمش تمام شده بود، اما او را آزاد نکردند. دو سال بعد زندانبانان به او گفته بودند که: «باید بروی در مسجد تجریش، سازمان مجاهدین را محکوم کنی»، اما او نپذیرفت. سرانجام بعد از چند سال ملی کشی علیرغم قول به خانواده‌اش که او را آزاد می‌کنند با اولین سری اعدام‌های گوهردشت در همان روز اول، او را اعدام کردند</ref> چند روز بعد از اعدام مهشید، برادر کوچکترش، احمد رزاقی، را هم در اوین اعدام کردند.<ref group="پاورقی">پدر او بعد از ۴سال وقتی ـ به‌طور اتفاقی ـ متوجه شد مهشید هم در جریان قتل‌عام حلق‌آویز شده، بلافاصله سکته کرد و جان باخت.</ref> در همین روز بیش از۲۰ نفر از بند فرعی ۳۰ نفره شماره۷ که به زندانیان دوبار دستگیری معروف بودند، اعدام شدند. جواد ناظری، علی آذرش گرگانی، صادق کریمی، حسین شریفی، محمود میمنت، رضا ثابت رفتار، معبود سکوتی، اکبر مشهدی قاسم و علی‌اکبر ملاعبدالحسینی در شمار اعدام شدگان این روز بودند.


در این روز مهران هویدا، مسعود کباری، منصور قهرمانی، حسین سبحانی، اصغر مسجدی، رامین قاسمی، اصغر محمدی و رضا زند از بند۳ زندان که دو روز قبل به جرم اتهامشان شکنجه شده بودند، حلق آویز شدند.  
در این روز مهران هویدا، مسعود کباری، منصور قهرمانی، حسین سبحانی، اصغر مسجدی، رامین قاسمی، اصغر محمدی و رضا زند از بند۳ زندان که دو روز قبل به جرم اتهامشان شکنجه شده بودند، حلق آویز شدند.  
خط ۳۴۵: خط ۳۴۷:


====== گوهردشت ======
====== گوهردشت ======
تعدادی از از زندانیان سیاسی قدیمی گوهردشت که لاجوردی گفته بود کاری می‌کند که در یک ماه همه آنها در انفرادی ندامت کنند، در همین روز به جوخه اعدام سپرده شدند. سیدمحمد مروج، علیرضا غضنفرپور و مرتضی تاجیک و بسیاری دیگر که ۳سال در سلول‌های انفرادی بودند در این روز ـ ۹مرداد ۱۳۶۷ـ اعدام شدند.<ref group="پاورقی">مرتضی تاجیک ۷سال بدون این‌که کسی از اسم اصلی او آگاه باشد، با اسم مستعار مجتبی هاشم خانی در زندان به‌سر برده بود و سرانجام بعد از هفت سال در حالی اعدام شد که هنوز خانواده‌اش ردی از وی نداشتند. پدر مرتضی سالها دنبال فرزندش به همه جا مراجعه کرده بود. حتی کاری کرد که خودش زندانی شود تا شاید بتواند خبری از فرزندش در زندان به‌دست بیاورد که موفق نشد. بیست و اندی سال بعد از قتل‌عام سال ۶۷، مادرش از طریق برنامه سیمای آزادی متوجه شد مرتضی را با نام مجتبی هاشم خانی در زندان گوهردشت حلق‌آویز کردند. مجتبی تاجیک فرزند دیگر این خانواده در سال ۶۰دستگیر و اعدام شده بود.</ref>
تعدادی از از زندانیان سیاسی قدیمی گوهردشت که لاجوردی گفته بود کاری می‌کند که در یک ماه همه آنها در انفرادی ندامت کنند، در همین روز به جوخه اعدام سپرده شدند. سیدمحمد مروج، علیرضا غضنفرپور و مرتضی تاجیک و بسیاری دیگر که ۳سال در سلول‌های انفرادی بودند در این روز ـ ۹مرداد ۱۳۶۷ـ اعدام شدند.<ref group="پاورقی">مرتضی تاجیک ۷ سال بدون این‌که کسی از اسم اصلی او آگاه باشد، با اسم مستعار مجتبی هاشم‌خانی در زندان به‌سر برده بود و سرانجام بعد از هفت سال در حالی اعدام شد که هنوز خانواده‌اش ردی از وی نداشتند. پدر مرتضی سالها دنبال فرزندش به همه جا مراجعه کرده بود. حتی کاری کرد که خودش زندانی شود تا شاید بتواند خبری از فرزندش در زندان به‌دست بیاورد که موفق نشد. بیست و اندی سال بعد از قتل‌عام سال ۶۷، مادرش از طریق برنامه سیمای آزادی متوجه شد مرتضی را با نام مجتبی هاشم‌خانی در زندان گوهردشت حلق‌آویز کردند. مجتبی تاجیک فرزند دیگر این خانواده در سال ۶۰دستگیر و اعدام شده بود.</ref>


====== ساری ======
====== ساری ======
خط ۳۹۳: خط ۳۹۵:
در '''خرم‌آباد''' ۲۵ تن از زندانیان سیاسی مجاهد را بصورت ناگهانی از هواخوری بند بیرون کشیده و برای اعدام بردند
در '''خرم‌آباد''' ۲۵ تن از زندانیان سیاسی مجاهد را بصورت ناگهانی از هواخوری بند بیرون کشیده و برای اعدام بردند


در خاطرات زندانیان آمده است: روز ۱۵مرداد روی دیوار سلول نوشته بود: در مسلخ عشق جز نکو را نکشند  روبه‌صفتان زشت‌خو را نکشند حسین حقیقت‌گو<ref group="پاورقی">حسین حقیقت‌گو دانش‌آموز هوادار مجاهدین بود که در سال 1359 دستگیر شده بود و بین زندانیان به حسین آستیگمات معروف بود. او در جریان قتل‌عام در بند ملی‌کش‌ها بود و از همانجا برای اعدام برده شد</ref>
در خاطرات زندانیان آمده است: روز ۱۵مرداد روی دیوار سلول نوشته بود: در مسلخ عشق جز نکو را نکشند  روبه‌صفتان زشت‌خو را نکشند حسین حقیقت‌گو<ref group="پاورقی">حسین حقیقت‌گو دانش‌آموز هوادار مجاهدین بود که در سال ۱۳۵۹ دستگیر شده بود و بین زندانیان به حسین آستیگمات معروف بود. او در جریان قتل‌عام در بند ملی‌کش‌ها بود و از همانجا برای اعدام برده شد</ref>


==== هیأت مرگ در زندان یونسکو ====
==== هیأت مرگ در زندان یونسکو ====
حدود ١٥ مرداد بود که گفتند روز سه شنبه ملاقات نیست و در این روز هیئت عفوی از طرف خمینی می آید برای تعیین تکلیف زندانیان. در آن روز جلسه ای در دفتر زندان تشکیل شده بود. ما را در گروه های هشت نفره به داخل دفتر می بردند. با چشمان و دستان بسته، و آنجا روی نیمکتی می نشاندند. لحظه ای برای سوال و پاسخ، چشمبند را باز می کردند. سوال این بود: جرمت چیست؟ آیا حاضری به جنگ علیه مجاهدین بروی؟ همین و بس. پاسخها فقط باید آری یا نه می بود. عفو یا اعدام. تعداد ما بین ٦٢ تا ٦٦ نفر بود. در گروه هشت نفری ما، بجز یک زندانی بچه سال، بقیه حکم اعدام گرفتند.<ref name=":5" />
حدود ۱۵ مرداد بود که گفتند روز سه شنبه ملاقات نیست و در این روز هیئت عفوی از طرف خمینی می آید برای تعیین تکلیف زندانیان. در آن روز جلسه ای در دفتر زندان تشکیل شده بود. ما را در گروه های هشت نفره به داخل دفتر می بردند. با چشمان و دستان بسته، و آنجا روی نیمکتی می نشاندند. لحظه ای برای سوال و پاسخ، چشمبند را باز می کردند. سوال این بود: جرمت چیست؟ آیا حاضری به جنگ علیه مجاهدین بروی؟ همین و بس. پاسخها فقط باید آری یا نه می بود. عفو یا اعدام. تعداد ما بین ۶۲ تا ۶۶ نفر بود. در گروه هشت نفری ما، بجز یک زندانی بچه سال، بقیه حکم اعدام گرفتند.<ref name=":5" />


=== ۱۶ مرداد - یکشنبه ===
=== ۱۶ مرداد - یکشنبه ===
خط ۴۵۴: خط ۴۵۶:


=== ۳ شهریور - پنجشنبه ===
=== ۳ شهریور - پنجشنبه ===
مسعود رجوی طی تلگرامی به دبیر کل ملل متحد که رونوشت آن برای بسیاری از مجامع و شخصیت‌های بین‌المللی ارسال گردید از قتل‌عام زندانیان مجاهد خلق به دستور شخص خمینی و ۸۶۰ جسدی که ۲هفته پیش از اوین به بهشت‌زهرا برده شده بود پرده برداشت و از دبیر کل ملل متحد درخواست نمود به فوریت هیئتی برای بازدید از شکنجه‌گاه‌های خمینی اعزام دارد. این سومین نامه مسعود رجوی به دبیرکل و طرف حساب‌های بین المللی پس از نامه ۱۲ و ۲۶ مرداد است.<ref group="پاورقی">تلگرام به دبیر کل ملل متحد
مسعود رجوی طی تلگرامی به دبیر کل ملل متحد که رونوشت آن برای بسیاری از مجامع و شخصیت‌های بین‌المللی ارسال گردید از قتل‌عام زندانیان مجاهد خلق به دستور شخص خمینی و ۸۶۰ جسدی که ۲هفته پیش از اوین به بهشت‌زهرا برده شده بود پرده برداشت و از دبیر کل ملل متحد درخواست نمود به فوریت هیئتی برای بازدید از شکنجه‌گاه‌های خمینی اعزام دارد. این سومین نامه مسعود رجوی به دبیرکل و طرف حساب‌های بین المللی پس از نامه ۱۲ و ۲۶ مرداد است.<ref group="پاورقی">تلگرام به دبیر کل ملل متحد در باره موج گسترده دستگیری‌ها و اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی آقای پرز دو کوئیلار دبیر کل محترم ملل متحد – ژنو آقای دبیر کل دیکتاتوری قرون‌وسطایی خمینی که سوابق ننگین آن در نقض حقوق بشر و شکنجه و تیرباران مستمر در هیچکس پوشیده نیست، اخیراً با سوءاستفاده از توجه افکار عمومی به مذاکرات صلح ازآنجا که به گفته شخص خمینی صلح را برای تمامیت رژیمش «زهر کشنده» تلقی می‌کند به دستگیری‌های انبوه و اعدام گسترده زندانیان سیاسی مبادرت ورزیده است. در ایام اخیر مسئولان این رژیم نیز به‌کرات از ضرورت اعدام بدون محاکمه، هواداران مقاومت عادلانه مردم ایران برای صلح و آزادی علناً و رسماً سخن گفته‌اند. بر طبق اطلاعات موثق خمینی چند هفته پیش طی حکمی به خط خودش دستور اعدام زندانیان سیاسی مجاهد خلق را صادر کرده و متعاقباً موج گسترده دستگیری‌های سیاسی در شهرهای مختلف ایران که بیش از ده هزار نفر را شامل می‌شود هم‌زمان با اعدام‌های دستجمعی زندانیان سیاسی که بسیاری از آنان دوران محکومیتشان پایان‌یافته، آغاز گردیده است. به‌ عنوان‌ مثال فقط در روزهای ۲۳-۲۴ و ۲۵ مردادماه ۸۶۰ جسد از زندانیان سیاسی اعدام‌شده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت‌زهرا انتقال داده‌شده و قبل از آن نیز در ۶ مرداد ۲۰۰ زندانی سیاسی هوادار مجاهدین در سالن مرکزی زندان اوین قتل‌عام گردیدهاند. آن‌ها در اعتراض به شکنجه‌های وحشیانه در حالت اعتصاب غذا بسر می‌بردند. هم‌چنین ملاقات معمول زندانیان سیاسی در زندان‌های مختلف کشور با بستگانشان قطع‌شده و به خانواده‌های زندانیان سیاسی گفته می‌شود که تا دو الی سه ماه دیگر نیز دیدار با زندانیان امکانپذیر نیست. هدف این است که رژیم در این فرصت برای جنایات بیسابقة خود دست‌ باز داشته باشد. آقای دبیر کل؛ مسئولیت شما در مقام دبیر کل ملل متحد قویاً ایجاب می‌کند تا هرچه سریع‌تر هیأتی را برای رسیدگی به موارد یادشده و بازدید از زندان‌های رژیم خمینی و ممانعت از روند شتابان کشتارها در ایران اعزام دارید. نمایندگان مقاومت ایران برای ارائه اطلاعات لازم و همکاری با هیأت شما آمادگی دارند. مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ۳ / شهریور / ۶۷ رونوشت به: عفو بین‌الملل کمیته بین‌المللی صلیب سرخ کمیسیون حقوق بشر ملل متحد</ref>
در بارة موج گستردة دستگیری‌ها و اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی
 
آقای پرز دو کوئیلار دبیر کل محترم ملل متحد – ژنو
آقای دبیر کل
دیکتاتوری قرون‌وسطایی خمینی که سوابق ننگین آن در نقض حقوق بشر و شکنجه و تیرباران مستمر در هیچکس پوشیده نیست، اخیراً با سوءاستفاده از توجه افکار عمومی به مذاکرات صلح ازآنجاکه به گفتة شخص خمینی صلح را برای تمامیت رژیمش «زهر کشنده» تلقی می‌کند به دستگیری‌های انبوه و اعدام گستردة زندانیان سیاسی مبادرت ورزید ه است. دری‌ام اخیر مسئولان این رژیم نیز به‌کرات از ضرورت اعدام بدون محاکمة، هواداران مقاومت عادلانه مردم ایران برای صلح و آزادی علناً و رسماً سخن گفته‌اند.
بر طبق اطلاعات موثق خمینی چند هفته پیش طی حکمی به خط خودش دستور اعدام زندانیان سیاسی مجاهد خلق را صادر کرده و متعاقباً موج گستردة دستگیری‌های سیاسی در شهرهای مختلف ایران که بیش از ده هزار نفر را شامل می‌شود هم‌زمان با اعدام‌های دستجمعی زندانیان سیاسی که بسیاری از آنان دوران محکومیتشان پایان‌یافته، آغاز گردیده است. به‌عنوان‌مثال فقط در روزهای 23-24 و 25 مردادماه 860 جسد از زندانیان سیاسی اعدام‌شده از زندان اوین تهران به گورستان بهشت‌زهرا انتقال داده‌شده و قبل از آن نیز در 6 مرداد 200 زندانی سیاسی هوادار مجاهدین در سالن مرکزی زندان اوین قتل‌عام گردیدهاند. آن‌ها در اعتراض به شکنجه‌های وحشیانه در حالت اعصاب غذا بسر می‌بردند.
هم‌چنین ملاقات معمول زندانیان سیاسی در زندان‌های مختلف کشور با بستگانشان قطع‌شده و به خانواده‌های زندانیان سیاسی گفته می‌شود که تا دو الی سه ماه دیگر نیز دیدار با زندانیان امکانپذیر نیست. هدف این است که رژیم در این فرصت برای جنایات بیسابقة خود دست‌باز داشته باشد.
آقای دبیر کل؛
مسئولیت شما در مقام دبیر کل ملل متحد قویاً ایجاب می‌کند تا هرچه سریع‌تر هیأتی را برای رسیدگی به موارد یادشده و بازدید از زندان‌های رژیم خمینی و ممانعت از روند شتابان کشتارها در ایران اعزام دارید. نمایندگان مقاومت ایران برای ارائه اطلاعات لازم و همکاری با هیأت شما آمادگی دارند.
مسعود رجوی
مسئول شورای ملی مقاومت
3 / شهریور / 67
رونوشت به:
عفو بین‌الملل
کمیتة بین‌المللی صلیب سرخ
کمیسیون حقوق بشر ملل متحد</ref>


=== ۵ شهریور - شنبه ===
=== ۵ شهریور - شنبه ===
خط ۵۱۱: خط ۴۹۷:
پایان قتل‌عام در گوهردشت: در این روز با اعدام آخرین سری از زندانیان مارکسیست، حضور رسمی هیأت مرگ و دوران آماده باش و شرایط اضطراری پاسداران پایان یافت و پس از آن کادر تشخیص و فرمان اعدام در تهران و کرج تغییر کرد.
پایان قتل‌عام در گوهردشت: در این روز با اعدام آخرین سری از زندانیان مارکسیست، حضور رسمی هیأت مرگ و دوران آماده باش و شرایط اضطراری پاسداران پایان یافت و پس از آن کادر تشخیص و فرمان اعدام در تهران و کرج تغییر کرد.
در این ایام زندانیان سیاسی: ماشالله محمد حسینی، انوشه طاهرینیا، داود قریشی، جهانبخش سرخوش، امیرهوشنگ صفاییان، احمد خسروی، همایون آزادی، جعفر ریاحی، منصور نجفی، محمود علیزاده، اسماعیل موسایی و محمود قاضیپور و بسیاری از زندانیان سیاسی جریانهای مختلف مارکسیستی در شمار اعدام شدگان امروز هستند.
در این ایام زندانیان سیاسی: ماشالله محمد حسینی، انوشه طاهرینیا، داود قریشی، جهانبخش سرخوش، امیرهوشنگ صفاییان، احمد خسروی، همایون آزادی، جعفر ریاحی، منصور نجفی، محمود علیزاده، اسماعیل موسایی و محمود قاضیپور و بسیاری از زندانیان سیاسی جریانهای مختلف مارکسیستی در شمار اعدام شدگان امروز هستند.
== فرار در جریان قتل‌عام ==
محمدرضا آشوغ از زندانیان زندان یونسکو توانست حین انتقال از زندان یونسکو به میدان تیر برای اعدام فرار کند. او در قسمتی از مصاحبه‌اش در رابطه با فرارش می‌گوید:
من در محوطه نشسته بودم و از زیر چشم بند به اطراف نگاه می کردم. تقاضای دستشوئی کردم. در سر راه به دستشوئی از زیر چشم بند متوجه شدم که تمام محوطه پر است از زندانی. آنها همبندیهای خودم بودند. دیدم که نزدیک در خروجی زندان، دو مینی بوس، دو آمبولانس و یک لندرور یا جبپ حاضر ایستاده اند. بعد از چند ساعت که همه زندانیان را به محوطه آوردند، ما را در آن دو مینی بوس سوار کردند. بقیه ماشینها در جلو و عقب حرکت می کردند. ابتدا گمان ما این بود که به سمت هفت تپه اهواز می رویم. بعد متوجه شدیم که این جاده مسیر اندیمشک و دهلران است. ما را به پادگان پل کرخه بردند.
در پادگان ما را به داخل حمام عمومی فرستادند. یادگار بسیجی هائی که قبلا آنجا بودند، بر در و دیوار دیده می شد. به ما کفن و کافور دادند. دستور دادند که لباسهایمان را درآوریم و کفن بپوشیم. در آنجا صدای فریاد دختران اعدامی را هم می شنیدیم. خواستم از پنجره حمام خودم را به بیرون برسانم. احتیاط کردم و لباسهای خودم را دوباره پوشیدم. بازپرس کاظمی آمد به همراه پنج یا شش پاسدار دیگر. دیدیند که هنوز لباسم به تنم است. همراه با فحش، دستهایم را بستند و با مشت و لگد مرا به محوطه بردند. آنجا روی زمین افتادم. دوباره همه را سوار مینی بوس کردند. کاظمی دستور داد که مرا همانطور با لباس اعدام کنند: این را همینطور اعدام کنید ببریدش و پرت کنید داخل مینی بوس. مامور پاسدار مرا در یکی از صندلی های عقب مینی بوس جا داد. در همان لحظه متوجه شدم که گره بند دستهایم، از آنجا که آن را با طناب پلاستیک بسته بودند، شل شده است. به روی خود نیاوردم. وقتی مینی بوس به راه افتاد، سروصدای بچه ها بلند شد. با دو تن از زندانیهای قدیمی مشورت کردم و گفتم که بند دستهایم شل شده و من می توانم بازشان کنم. گفتم که می خواهم فرار کنم. آنها گفتند که خمینی جنون سرداده و ما همگی اعدامی هستیم.
ما را به سمت میدان تیر در اطراف پل کرخه می بردند. دیگر معطل نکردم. ساعت حوالی ۲ یا ۳ صبح بود. در آن شلوغی چشمبند را به کمک صندلی پائین کشیدم. حالا دستهایم کاملا باز بود. جاده خاکی بود و جز مناطق جنگی. سرعت ماشین کم بود. مینی بوسی که من سوارش بودم و ماشینهای دیگر به آرامی به سمت میدان تیر می راندند. پنجره را باز کردم و در یک لحظه با تمام وجود خودم را به بیرون پرتاب کردم. پس از چند دقیقه صدای تیراندازی اعدام همبندیهایم را شنیدم. از محوطه سیم خاردار منطقه خارج شدم و در تاریکی خودم را به کوه های بالای پل کرخه رساندم. کفش بپا نداشتم. شرح فرار را در کتابم مفصل شرح داده ام.<ref name=":5" />
== آمار قتل عام ۶۷ ==
۳۰سال از قتل عام سال ۶۷ گذشت اما هنوز آمار دقیقی از قربانیان فاجعه و قتل‌عام شدگان در دست نیست. البته بررسی بسیاری از شواهد خبر از اعدام بیش از ۳۰ هزار نفر در قتل عام میدهد هرچند گزارشگران معتقدند جمع کردن شناسنامه‌های قتل‌عام شدگان و سوزاندن پرونده‌ها، تخریب مزارها، ممنوعیت عزاداری و تجمع و مراسم یادبود و سالگرد و محو آثار و سیمانکاری گورهای جمعی و عوامل دیگر امکان بدست آوردن آمار واقعی اعدام شدگان ۶۷ را ناممکن می‌کند. بخصوص که جمهوری اسلامی با تلاش گسترده و سیستماتیک مانع از درز اطلاعات و اخبار قتل‌عام می‌شود. چنانکه آمار اغلب کشته‌شدگان بویژه در شهرستانها هرگز برملا نشد. گزارشگران می‌افزایند از صد یا صد و بیست نفری که دانسته شد در یکی از گورهای جمعی و خاوران رشت دفن شده‌اند اسم بیست یا سی نفر بیشتر فاش نشد. از قتل‌عام در زندانهای شهرهای مرزی هنوز خبری در دست نیست. هنوز آمار روشنی از کسانی که در شهرهای مختلف یا مناطق ساحلی اعدام شدند وجود ندارد. از زندانهای بزرگ وکیل‌آباد و عادل‌آباد که صدها زندانی داشتند جز چند نفری که اقوام یا آشناهایشان توانستند اسمشان را برای طرف حسابها ارسال کنند اسمی و رسمی در دست نیست.
از بند ما، همه زنان مجاهد را اعدام کردند. زنان چپی را اعدام نکردند. آن سال، سهم مجازات زنان "مرتد" شلاق تعيين شده بود.<ref name=":4" />
در زندان عادل‌آباد شیراز کارمند سابق قوه قضایی آمار قتل‌عام شدگان ۶۷ را ۶۰۰ تا ۶۵۰ نفر می‌داند. نویسنده مقاله‌ای که به نقد گزارش این کارمند نشسته آن را ۲۰۰ نفر می‌داند.<ref>[https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-43613.html پژواک ایران - نعل واونه یا پریشانی حافظه]</ref>
=== رضا ملک معاون سابق وزارت اطلاعات: ۳۳۷۰۰ نفر ===
غلامرضا مکعیان معروف به رضا ملک معاون سابق تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات در زمان علی فلاحیان که پس از سیزده سال از زندان آزاد شده<ref>[https://www.iranglobal.info/fa/node/31976 قتل های زنجیره ای به روایت مدیر سابق وزارت اطلاعات]</ref>، طی یک افشاگری از داخل زندان در سال۱۳۸۷خطاب به دبیرکل ملل‌متحد گفت:
«جنایات این رژیم به حدی است که طی چند شب در سال ۶۷بیش از ۳۳هزار و ۷۰۰نفر زندانیان دارای حکم اعدام و در گورهای دستجمعی توسط کانتینرها و بولدوزها به خاک سپرده شدند..».<ref>قتل عام سال ۶۷ - مقام سابق وزارت اطلاعات: ۳۳هزار و ۷۰۰نفر اعدام و در گورهای جمعی دفن [https://www.mojahedin.org/news/160769 شدند]</ref> <ref>[https://www.youtube.com/watch?v=AHHUrlU_Rm4 یوتیوب - افشاگری تکاندهنده رضا ملک معاون سابق وزارت اطلاعات از شکنجه های دهه ۶۰ و سال ۸۸ در زندان اوین]</ref>
=== محمد نیازی از قول منتظری: بین ۲۴۰۰۰ و ۳۴۰۰۰ نفر ===
محمد نیازی رئیس سابق سازمان قضایی نیروهای مسلح در همایش بزرگداشت بهشتی در تاریخ دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰ ضمن دفاع از قتل‌عام و منطبق‌دانستن آن با فتوای خمینی از جمله می‌گوید:<blockquote>متأسفانه حکم امام را می گویند ولی در عین حال که توضیح نمی دهند آمار دروغ هم می گویند. '''آیت الله منتظری می گوید من بین ۲۴ و ۳۴ هزار نفر تردید دارم'''. <ref>سایت جماران - گزارش از مراسم چهلمین سالگرد [https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-12/1515198-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%DA%86%D9%87%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D بهشتی]</ref></blockquote>
=== شهاب الدین حائری شیرازی: ۳۰۰۰۰ قتل‌عامی ===
آقا در سال۶۷ در مملکت ۳۰هزار زندانی که داشتند حبس خود را می‌گذراندند بردند دار زدند. این جنایته، این با هیچ فقهی جور درنمیاد می‌گویند آقا اینها تروریست بودند. اینها تروریست بودند. اینها باغی بودند باشه، باغی بودند قاضی حکم بهشون بده همه این‌ها با سخت‌ترین وجه دادرسی شده بودند چون دادگاههای انقلاب سخت‌گیر بودند اونهایی که قابل اعدام بودند اعدام شده بودند آقا این روزنامه پخش کرده بود این روزنامه خوانده بود اینها سه سال دو سال زندان داشتند به چه حقی بردی بازجویی کردی که آقا سر موضع است، مگر سر موضع بودن جرمه. سر موضع بودند یک رفتار قلبی است جرم اصلاً نیست. یک موضع قلبی داره جرم نیست. تو می‌آیی اینجا زندانی می‌کشی کی گفته کسی که سر موضع است تو حق دار بکشیش، دارش بزنی. این‌ها انحرافات جمهوری اسلامیه. این‌ها را باید با صدای رسا گفت، اگر می‌بینید توی خیابون معترض کشته میشه به‌خاطر این است که این سنگ‌بنای کج در دهه شصت گذاشته شده بود. تا یک حرفی می‌زنی دفتر حفظ آثار امام از تو شکایت می‌کنه، به درک شکایت بکنه، بابا اشتباه است این کارها، این کار امام اشتباه بوده. من هر جا خواستید اثبات می‌کنم که اشتباه بود.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%88-%D8%A7%D8%B0%D8%B9%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85-%DB%B3%DB%B0%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84 اعتراف و اذعان یک آخوند ریزشی به قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷]</ref> <ref>[[یوتیوب - اعتراف شهاب‌الدین حائری]]</ref>
=== تصحیح آمارها ===
بعضی آمار قتل‌عام زندانیان سیاسی را بر اساس گفته منتظری که در یکی از نامه‌هایش به خمینی به عدد ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ اعدام اشاره کرد، با این عدد برابر می‌دانند. اما این عدد بنا به دلیلی قابل تکیه بیان واقعیت نیست. با توجه به اینکه منتظری در اولین نامه‌یی که به‌تاریخ ۹ مرداد ۶۷ (یعنی ۳ روز بعد از تشکیل هیأت مرگ تهران) به خمینی نوشت ضمن اشاره به اعدامهای گسترده تصریح کرد: «اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود» و با توجه به اینکه در تاریخ ۹ مرداد قتل‌عام در همه شهرها حتی در زندان گوهردشت هنوز آغاز نشده بود و با توجه به این‌که طبق گزارش‌های شاهدان سرعت و شتاب اعدامها بعد از دهم مرداد بیشتر شد، میتوان با استناد به همین جمله «اعدام چند هزار در چند روز» ـ حتی با فرض فقط یک ماه اعدام ـ به عدد بیش از ۳۰ هزار رسید. ضمن اینکه در بعضی از شهرستانها قتل‌عام تا چند ماه بعد هم ادامه داشت.
دکتر محمد ملکی؛ اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب؛ طی مصاحبه‌یی در مورد آمار قتل‌عام شدگان ضمن تأکید روی عدد بیش از ۳۰هزار اعدام گفت:
«تعداد هم خیلی زیاده؛ من اگر بخواهید سندی دارم که نشون میده تعداد خیلی زیاده و آنچه که آیت‌الله منتظری و دیگران در ۴هزار و ۵هزار و این حرفها گفتن اینا اولاً اطلاعاتی ست که ایشون داشتن و بعد هم به ایشون دادن و بعد هم مربوط به تهران بوده در حالی که این مسأله کشتار سال ۶۷در تمام شهرستانها و حتی شهرستانهای کوچک و روستاها هم اجرا شده است…».<ref>مصاحبه دکتر ملکی در مورد تعداد قتل عام شدگان ـ ۲۲مرداد ۱۳۹۵</ref>
[[پرونده:اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷.jpg|جایگزین=اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷|بندانگشتی|اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷]]صاحبان این نظر معتقدند زمانی که پرده‌ها کنار برود، خواهیم فهمید که عدد ۳۰هزار هم بسیار محتاطانه تنظیم شده و آمار واقعی بیش از اینهاست.


== طیف اجتماعی قتل‌عام شدگان ==
== طیف اجتماعی قتل‌عام شدگان ==
خط ۵۸۸: خط ۶۱۰:


مینا ازکیا، سودابه منصوری، روشن بلبلیان و تعدادی دیگر که از بیماریهای سخت گوارشی رنج می‌بردند، از دیگر کسانی بودند که در جریان قتل‌عام اعدام شدند.
مینا ازکیا، سودابه منصوری، روشن بلبلیان و تعدادی دیگر که از بیماریهای سخت گوارشی رنج می‌بردند، از دیگر کسانی بودند که در جریان قتل‌عام اعدام شدند.
== فرار در جریان قتل‌عام ==
محمدرضا آشوغ از زندانیان زندان یونسکو توانست حین انتقال از زندان یونسکو به میدان تیر برای اعدام فرار کند. او در قسمتی از مصاحبه‌اش در رابطه با فرارش می‌گوید:
من در محوطه نشسته بودم و از زیر چشم بند به اطراف نگاه می کردم. تقاضای دستشوئی کردم. در سر راه به دستشوئی از زیر چشم بند متوجه شدم که تمام محوطه پر است از زندانی. آنها همبندیهای خودم بودند. دیدم که نزدیک در خروجی زندان، دو مینی بوس، دو آمبولانس و یک لندرور یا جبپ حاضر ایستاده اند. بعد از چند ساعت که همه زندانیان را به محوطه آوردند، ما را در آن دو مینی بوس سوار کردند. بقیه ماشینها در جلو و عقب حرکت می کردند. ابتدا گمان ما این بود که به سمت هفت تپه اهواز می رویم. بعد متوجه شدیم که این جاده مسیر اندیمشک و دهلران است. ما را به پادگان پل کرخه بردند.
در پادگان ما را به داخل حمام عمومی فرستادند. یادگار بسیجی هائی که قبلا آنجا بودند، بر در و دیوار دیده می شد. به ما کفن و کافور دادند. دستور دادند که لباسهایمان را درآوریم و کفن بپوشیم. در آنجا صدای فریاد دختران اعدامی را هم می شنیدیم. خواستم از پنجره حمام خودم را به بیرون برسانم. احتیاط کردم و لباسهای خودم را دوباره پوشیدم. بازپرس کاظمی آمد به همراه پنج یا شش پاسدار دیگر. دیدیند که هنوز لباسم به تنم است. همراه با فحش، دستهایم را بستند و با مشت و لگد مرا به محوطه بردند. آنجا روی زمین افتادم. دوباره همه را سوار مینی بوس کردند. کاظمی دستور داد که مرا همانطور با لباس اعدام کنند: این را همینطور اعدام کنید ببریدش و پرت کنید داخل مینی بوس. مامور پاسدار مرا در یکی از صندلی های عقب مینی بوس جا داد. در همان لحظه متوجه شدم که گره بند دستهایم، از آنجا که آن را با طناب پلاستیک بسته بودند، شل شده است. به روی خود نیاوردم. وقتی مینی بوس به راه افتاد، سروصدای بچه ها بلند شد. با دو تن از زندانیهای قدیمی مشورت کردم و گفتم که بند دستهایم شل شده و من می توانم بازشان کنم. گفتم که می خواهم فرار کنم. آنها گفتند که خمینی جنون سرداده و ما همگی اعدامی هستیم.
ما را به سمت میدان تیر در اطراف پل کرخه می بردند. دیگر معطل نکردم. ساعت حوالی ٢ یا ٣ صبح بود. در آن شلوغی چشمبند را به کمک صندلی پائین کشیدم. حالا دستهایم کاملا باز بود. جاده خاکی بود و جز مناطق جنگی. سرعت ماشین کم بود. مینی بوسی که من سوارش بودم و ماشینهای دیگر به آرامی به سمت میدان تیر می راندند. پنجره را باز کردم و در یک لحظه با تمام وجود خودم را به بیرون پرتاب کردم. پس از چند دقیقه صدای تیراندازی اعدام همبندیهایم را شنیدم. از محوطه سیم خاردار منطقه خارج شدم و در تاریکی خودم را به کوه های بالای پل کرخه رساندم. کفش بپا نداشتم. شرح فرار را در کتابم مفصل شرح داده ام.<ref name=":5" />


== پیامدهای قتل‌عام ==
== پیامدهای قتل‌عام ==
خط ۷۸۷: خط ۸۰۰:


پیروز گشته اینک خورشید بر سیاهی          هر سو فکنده پرتو این جنبش دادخواهی
پیروز گشته اینک خورشید بر سیاهی          هر سو فکنده پرتو این جنبش دادخواهی
== آمار قتل عام ۶۷ ==
۳۰سال از قتل عام سال ۶۷ گذشت اما هنوز آمار دقیقی از قربانیان فاجعه و قتل‌عام شدگان در دست نیست. البته بررسی بسیاری از شواهد خبر از اعدام بیش از ۳۰ هزار نفر در قتل عام میدهد هرچند گزارشگران معتقدند جمع کردن شناسنامه‌های قتل‌عام شدگان و سوزاندن پرونده‌ها، تخریب مزارها، ممنوعیت عزاداری و تجمع و مراسم یادبود و سالگرد و محو آثار و سیمانکاری گورهای جمعی و عوامل دیگر امکان بدست آوردن آمار واقعی اعدام شدگان ۶۷ را ناممکن می‌کند. بخصوص که جمهوری اسلامی با تلاش گسترده و سیستماتیک مانع از درز اطلاعات و اخبار قتل‌عام می‌شود. چنانکه آمار اغلب کشته‌شدگان بویژه در شهرستانها هرگز برملا نشد. گزارشگران می‌افزایند از صد یا صد و بیست نفری که دانسته شد در یکی از گورهای جمعی و خاوران رشت دفن شده‌اند اسم بیست یا سی نفر بیشتر فاش نشد. از قتل‌عام در زندانهای شهرهای مرزی هنوز خبری در دست نیست. هنوز آمار روشنی از کسانی که در شهرهای مختلف یا مناطق ساحلی اعدام شدند وجود ندارد. از زندانهای بزرگ وکیل‌آباد و عادل‌آباد که صدها زندانی داشتند جز چند نفری که اقوام یا آشناهایشان توانستند اسمشان را برای طرف حسابها ارسال کنند اسمی و رسمی در دست نیست.
از بند ما، همه زنان مجاهد را اعدام کردند. زنان چپی را اعدام نکردند. آن سال، سهم مجازات زنان "مرتد" شلاق تعيين شده بود.<ref name=":4" />
رضا ملک معاون سابق تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات در زمان علی فلاحیان، طی یک افشاگری از داخل زندان در سال۱۳۸۷خطاب به دبیرکل ملل‌متحد گفت:
«جنایات این رژیم به حدی است که طی چند شب در سال ۶۷بیش از ۳۳هزار و ۷۰۰نفر زندانیان دارای حکم اعدام و در گورهای دستجمعی توسط کانتینرها و بولدوزها به خاک سپرده شدند..».<ref>قتل عام سال ۶۷ - مقام سابق وزارت اطلاعات: ۳۳هزار و ۷۰۰نفر اعدام و در گورهای جمعی دفن [https://www.mojahedin.org/news/160769 شدند]</ref>
محمد نیازی رئیس سابق سازمان قضایی نیروهای مسلح در همایش بزرگداشت بهشتی در تاریخ دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰ ضمن دفاع از قتل‌عام و منطبق‌دانستن آن با فتوای خمینی از جمله می‌گوید:<blockquote>متأسفانه حکم امام را می گویند ولی در عین حال که توضیح نمی دهند آمار دروغ هم می گویند. '''آیت الله منتظری می گوید من بین ۲۴ و ۳۴ هزار نفر تردید دارم'''. <ref>سایت جماران - گزارش از مراسم چهلمین سالگرد [https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-12/1515198-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%DA%86%D9%87%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D بهشتی]</ref></blockquote>بعضی آمار قتل‌عام زندانیان سیاسی را بر اساس گفته منتظری که در یکی از نامه‌هایش به خمینی به عدد ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ اعدام اشاره کرد، با این عدد برابر می‌دانند. اما این عدد بنا به دلیلی قابل تکیه بیان واقعیت نیست. با توجه به اینکه منتظری در اولین نامه‌یی که به‌تاریخ ۹ مرداد ۶۷ (یعنی ۳ روز بعد از تشکیل هیأت مرگ تهران) به خمینی نوشت ضمن اشاره به اعدامهای گسترده تصریح کرد: «اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود» و با توجه به اینکه در تاریخ ۹ مرداد قتل‌عام در همه شهرها حتی در زندان گوهردشت هنوز آغاز نشده بود و با توجه به این‌که طبق گزارش‌های شاهدان سرعت و شتاب اعدامها بعد از دهم مرداد بیشتر شد، میتوان با استناد به همین جمله «اعدام چند هزار در چند روز» ـ حتی با فرض فقط یک ماه اعدام ـ به عدد بیش از ۳۰ هزار رسید. ضمن اینکه در بعضی از شهرستانها قتل‌عام تا چند ماه بعد هم ادامه داشت.
دکتر محمد ملکی؛ اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب؛ طی مصاحبه‌یی در مورد آمار قتل‌عام شدگان ضمن تأکید روی عدد بیش از ۳۰هزار اعدام گفت:
«تعداد هم خیلی زیاده؛ من اگر بخواهید سندی دارم که نشون میده تعداد خیلی زیاده و آنچه که آیت‌الله منتظری و دیگران در ۴هزار و ۵هزار و این حرفها گفتن اینا اولاً اطلاعاتی ست که ایشون داشتن و بعد هم به ایشون دادن و بعد هم مربوط به تهران بوده در حالی که این مسأله کشتار سال ۶۷در تمام شهرستانها و حتی شهرستانهای کوچک و روستاها هم اجرا شده است…».<ref>مصاحبه دکتر ملکی در مورد تعداد قتل عام شدگان ـ ۲۲مرداد ۱۳۹۵</ref>
[[پرونده:اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷.jpg|جایگزین=اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷|بندانگشتی|اسم و تصویر برخی از قتل عام شدگان ۶۷]]صاحبان این نظر معتقدند زمانی که پرده‌ها کنار برود، خواهیم فهمید که عدد ۳۰هزار هم بسیار محتاطانه تنظیم شده و آمار واقعی بیش از اینهاست.


== واکنش جمهوری اسلامی به جنبش دادخواهی ==
== واکنش جمهوری اسلامی به جنبش دادخواهی ==
[[پرونده:گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی.jpg|جایگزین=گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷|بندانگشتی|گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷]]
[[پرونده:گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی.jpg|جایگزین=گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷|بندانگشتی|گزارش تلویزیون اورینت از کنفرانس جنبش دادخواهی قتل عام شدگان ۶۷]]
این جنبش سبب شد که بسیاری از دست اندرکاران قتل‌عام نسبت به آن موضع بگیرند. از جمله آنان علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی، رازینی، رئیسی، پورمحمدی و… که در بخش بعدی می‌آید. از دیگر آثار این حرکت از جمله پرداختن رادیو و تلویزیون و سینما و دیگر رسانه‌های جمهوری اسلامی به موضوع از جمله تهیه و تولید دهها فیلم سینمایی و مستند تلویزیونی و جنگ روانی علیه مقبولیت و مشروعیت مجاهدین است. به‌نحوی که فقط در آبان ماه سال ۹۵رسانه‌های ایران از تولید سه فیلم سینمایی به اسم «ماجرای نیمروز»، «آخرین روزهای زمستان» و «مشتاقی و مهجوری» در مراحل پیش‌تولید یا تولید خبر دادند. فیلم «امکان مینا» هم قبل از آن روی اِکران آمده بود و در ماه‌های قبل‌تر هم اکران فیلم «سیانور» موضوع تبلیغات و شیطان‌سازی و دود و دم علیه مجاهدین در فضای مجازی بود. سریال‌های ۷تا ۳۱قسمتی «سالهای حادثه» و «نفس» و «پارلمان» و… هم در حال پخش یا تولید بود. به اعتراف تهیه کنندگان و مسئولان پروژه‌های جنگ روانی، تمام سریالها و فیلم‌های سینمایی با سفارش و هزینه وزارت اطلاعات انجام شد.<ref group="پاورقی">برای نمونه مجری میزگرد خبرگزاری فارس در مصاحبه با عوامل فیلم سینمایی سیانور می‌گوید: «در مورد شما ذهنیتی در بین بسیاری وجود دارد و آن این است که شما جزو افراد امنیتی هستید و رابطه‌هایی نیز دارید که وارد این حوزه شده‌اید و بودجه فیلم‌تان نیز همواره تأمین بوده است و کاری به کارتان هم ندارند». (فارس؛ خبرگزاری سپاه پاسداران – ۳آذر ۹۵)
این جنبش سبب شد که بسیاری از دست اندرکاران قتل‌عام نسبت به آن موضع بگیرند. از جمله آنان علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی، رازینی، رئیسی، پورمحمدی و… که در بخش بعدی می‌آید. از دیگر آثار این حرکت از جمله پرداختن رادیو و تلویزیون و سینما و دیگر رسانه‌های جمهوری اسلامی به موضوع از جمله تهیه و تولید دهها فیلم سینمایی و مستند تلویزیونی و جنگ روانی علیه مقبولیت و مشروعیت مجاهدین است. به‌نحوی که فقط در آبان ماه سال ۹۵رسانه‌های ایران از تولید سه فیلم سینمایی به اسم «ماجرای نیمروز»، «آخرین روزهای زمستان» و «مشتاقی و مهجوری» در مراحل پیش‌تولید یا تولید خبر دادند. فیلم «امکان مینا» هم قبل از آن روی اِکران آمده بود و در ماه‌های قبل‌تر هم اکران فیلم «سیانور» موضوع تبلیغات و شیطان‌سازی و دود و دم علیه مجاهدین در فضای مجازی بود. سریال‌های ۷تا ۳۱قسمتی «سالهای حادثه» و «نفس» و «پارلمان» و… هم در حال پخش یا تولید بود. به اعتراف تهیه کنندگان و مسئولان پروژه‌های جنگ روانی، تمام سریالها و فیلم‌های سینمایی با سفارش و هزینه وزارت اطلاعات انجام شد.<ref group="پاورقی">برای نمونه مجری میزگرد خبرگزاری فارس در مصاحبه با عوامل فیلم سینمایی سیانور می‌گوید: «در مورد شما ذهنیتی در بین بسیاری وجود دارد و آن این است که شما جزو افراد امنیتی هستید و رابطه‌هایی نیز دارید که وارد این حوزه شده‌اید و بودجه فیلم‌تان نیز همواره تأمین بوده است و کاری به کارتان هم ندارند». (فارس؛ خبرگزاری سپاه پاسداران – ۳آذر ۹۵) تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «مشتاقی و مهجوری» هم تأکید می‌کند که «رئیس بنیاد هابیلیان نیز در تولید موارد علمی و تهیه فیلم‌نامه کمکهای فراوانی را داشته است». (خبرگزاری حیات – ۵آبان ۹۵)
تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «مشتاقی و مهجوری» هم تأکید می‌کند که «رئیس بنیاد هابیلیان نیز در تولید موارد علمی و تهیه فیلم‌نامه کمکهای فراوانی را داشته است». (خبرگزاری حیات – ۵آبان ۹۵)
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران تسنیم «در خبرها آمده این فیلم [سیانور] با نظارت مستقیم وزارت اطلاعات تولیدشده و داستان آن درباره [مجاهدین] است.» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس؛ تسنیم – ۱۷مهر ۹۵)</ref> پاسدار ایوبی رئیس سازمان سینمایی در ۲۰بهمن ۹۵ که از شبکه ۳تلویزیون پخش شد گفت: «امسال واقعاً سینمای ایران به دغدغه کشور، به دغدغه نظام، به دغدغه مقام معظم رهبری پاسخ مثبت داد».
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران تسنیم «در خبرها آمده این فیلم [سیانور] با نظارت مستقیم وزارت اطلاعات تولیدشده و داستان آن درباره [مجاهدین] است.» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس؛ تسنیم – ۱۷مهر ۹۵)</ref> پاسدار ایوبی رئیس سازمان سینمایی در ۲۰بهمن ۹۵ که از شبکه ۳تلویزیون پخش شد گفت: «امسال واقعاً سینمای ایران به دغدغه کشور، به دغدغه نظام، به دغدغه مقام معظم رهبری پاسخ مثبت داد».


خط ۸۷۰: خط ۸۶۶:
یکی از اعضای هیأت مرگ بعد از صحبتهای منتظری می‌گوید:
یکی از اعضای هیأت مرگ بعد از صحبتهای منتظری می‌گوید:


«حاجی ما در رابطه با شیوه کار خودمون از روز اول که شروع کردیم خدا شاهده که ما با این نیت که روز قیامت باید جواب این را بدیم و در خدمت برادرها جلسه تشکیل دادیم و تک‌تک اینها را آوردیم تو اتاق مورد داشتیم که چهار بار این رو آوردیم تو اتاق باهاش صحبت کردیم، کراراً داشتیم که سه بار باهاش صحبت کردیم، یعنی تا آنجایی که واقعاً به مرحله صددرصد نرسیدیم که اون عنوان کرده که این فرد معتقد است، امضا نکردیم».<ref group="پاورقی">زندانیان معتقدند شواهدی مثل اعدام عباس افغان و شعبان محمدعلی‌زاده و مظاهر محمدی و لیلا و… که بر اثر شکنجه‌های زندان مشاعرشان را از دست داده بودند و اعدام ناصر منصوری که نخاعش قطع شده بود و اصلاً نمی‌توانست حرف بزند و با برانکارد به محل اعدام بردند ناقض این ادعا است.
«حاجی ما در رابطه با شیوه کار خودمون از روز اول که شروع کردیم خدا شاهده که ما با این نیت که روز قیامت باید جواب این را بدیم و در خدمت برادرها جلسه تشکیل دادیم و تک‌تک اینها را آوردیم تو اتاق مورد داشتیم که چهار بار این رو آوردیم تو اتاق باهاش صحبت کردیم، کراراً داشتیم که سه بار باهاش صحبت کردیم، یعنی تا آنجایی که واقعاً به مرحله صددرصد نرسیدیم که اون عنوان کرده که این فرد معتقد است، امضا نکردیم».<ref group="پاورقی">زندانیان معتقدند شواهدی مثل اعدام عباس افغان و شعبان محمدعلی‌زاده و مظاهر محمدی و لیلا و… که بر اثر شکنجه‌های زندان مشاعرشان را از دست داده بودند و اعدام ناصر منصوری که نخاعش قطع شده بود و اصلاً نمی‌توانست حرف بزند و با برانکارد به محل اعدام بردند ناقض این ادعا است. آنها همچنین معتقدند از دکتر فرزین فقط اسمش را پرسیدند و بلافاصله او را برای اعدام بردند؛ و مسعود خستو که نوه آیةالله طالقانی بود را به محض فهمیدن نستبش با طالقانی در فاصله دوساعته اعدام کردند</ref>
 
آنها همچنین معتقدند از دکتر فرزین فقط اسمش را پرسیدند و بلافاصله او را برای اعدام بردند؛ و مسعود خستو که نوه آیةالله طالقانی بود را به محض فهمیدن نستبش با طالقانی در فاصله دوساعته اعدام کردند</ref>


فرد دیگری از اعضای هیأت مرگ ادعا می‌کند:
فرد دیگری از اعضای هیأت مرگ ادعا می‌کند:


«الان موارد متعددی داریم که دو امضا دارد و ما اصلاً اجرا نکردیم، و از این بابت است حدود ۴۰ مورد داریم که به‌اتفاق آرا امضا کردیم، فقط به‌لحاظ این‌که اینها یا تنها فرزند خانه بودن، یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده یا برادرش اعدام شده؛ و حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود ۱۶–۱۷ سالشون بوده و الآن بیست و سه چهار سالشونه. حدود چهل و خورده‌یی از اینها که سه تا امضا شده باز هنوز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یه اتمام‌حجت دیگری هم با اینها بشه که اگه واقعاً راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه»<ref group="پاورقی">زندانیان این گزارش را نیز مخدوش می‌خوانند وبرای آن استدلال می‌آورند:
«الان موارد متعددی داریم که دو امضا دارد و ما اصلاً اجرا نکردیم، و از این بابت است حدود ۴۰ مورد داریم که به‌اتفاق آرا امضا کردیم، فقط به‌لحاظ این‌که اینها یا تنها فرزند خانه بودن، یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده یا برادرش اعدام شده؛ و حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود ۱۶–۱۷ سالشون بوده و الآن بیست و سه چهار سالشونه. حدود چهل و خورده‌یی از اینها که سه تا امضا شده باز هنوز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یه اتمام‌حجت دیگری هم با اینها بشه که اگه واقعاً راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه»<ref group="پاورقی">زندانیان این گزارش را نیز مخدوش می‌خوانند وبرای آن استدلال می‌آورند: فقط در اوین و گوهردشت دهها برادر و خواهر را با هم اعدام کردند. مسعود ثابت‌رفتار و برادرش رضا، محسن سیداحمدی و برادرش محمد، مهشید رزاقی و احمد رزاقی، منوچهر ناظری و برادرش جواد، محمدرضا ناظری و خواهرش زهرا ناظری در زندان اصفهان، علی‌اکبرملاعبدالحسینی و برادرش مرتضی، مسعود و منصور خسروآبادی، اردلان و اردکان دارآفرین، ناهید و حمید تحصیلی… حسین میرزایی و مصطفی را در تهران و خواهرشان معصومه‌را در همدان… نمونه‌هایی از این دست هستند. در شهرستانها هم از بعضی خانواده‌ها ۵ یا ۶نفر اعدام کردند که ۲ یا ۳ نفرشان در همین ایام حلق‌آویز شدند. از خانواده غلامی، ادب آواز، حریری، رحیم نژاد، شجاعی، داوودی، برهانی ۵ یا ۶ نفر کشتند…
فقط در اوین و گوهردشت دهها برادر و خواهر را با هم اعدام کردند. مسعود ثابت‌رفتار و برادرش رضا، محسن سیداحمدی و برادرش محمد، مهشید رزاقی و احمد رزاقی، منوچهر ناظری و برادرش جواد، محمدرضا ناظری و خواهرش زهرا ناظری در زندان اصفهان، علی‌اکبرملاعبدالحسینی و برادرش مرتضی، مسعود و منصور خسروآبادی، اردلان و اردکان دارآفرین، ناهید و حمید تحصیلی… حسین میرزایی و مصطفی را در تهران و خواهرشان معصومه‌را در همدان… نمونه‌هایی از این دست هستند.
حمید خضری زمان دستگیری ۱۵ سال داشت و اعدام شد. برادر او به نام اصغر نیز چند روز قبل از او اعدام شده بود. حاکم شرع نیری به حمید گفت یک برادرت را سال ۶۰ اعدام کردیم و یک برادرت هم یکی دو روز قبل کشتیم… و در مورد زندانیان زیر ۱۷سال آورده‌اند: احمدعلی وهاب زاده، زهره حاج‌میراسماعیل، لیلا حاجیان، مسعود افتخاری، سهیلا حمیدی، رؤیا خسروی، جواد سگوند، سعید سالمی، مهری درخشان‌نیا، سهیلا شمس، سهیل دانیالی، محمدرضا مجیدی و بسیاری دیگر زمان دستگیری ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشتند. اینها تنها بخشی از زندانیان اوین و گوهردشت است. احمد غلامی هنگام دستگیری ۱۳ ساله بود.</ref>
در شهرستانها هم از بعضی خانواده‌ها ۵ یا ۶نفر اعدام کردند که ۲ یا ۳ نفرشان در همین ایام حلق‌آویز شدند. از خانواده غلامی، ادب آواز، حریری، رحیم نژاد، شجاعی، داوودی، برهانی ۵ یا ۶ نفر کشتند…
حمید خضری زمان دستگیری ۱۵ سال داشت و اعدام شد. برادر او به نام اصغر نیز چند روز قبل از او اعدام شده بود. حاکم شرع نیری به حمید گفت یک برادرت را سال ۶۰ اعدام کردیم و یک برادرت هم یکی دو روز قبل کشتیم…
و در مورد زندانیان زیر ۱۷سال آورده‌اند:
احمدعلی وهاب زاده، زهره حاج‌میراسماعیل، لیلا حاجیان، مسعود افتخاری، سهیلا حمیدی، رؤیا خسروی، جواد سگوند، سعید سالمی، مهری درخشان‌نیا، سهیلا شمس، سهیل دانیالی، محمدرضا مجیدی و بسیاری دیگر زمان دستگیری ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشتند. اینها تنها بخشی از زندانیان اوین و گوهردشت است. احمد غلامی هنگام دستگیری ۱۳ ساله بود.</ref>


در قسمت دیگری از دیدار منتظری با هیأت قتل‌عام درنوار صوتی آمده است:
در قسمت دیگری از دیدار منتظری با هیأت قتل‌عام درنوار صوتی آمده است:
خط ۹۲۰: خط ۹۱۰:
'''اسماعیل شوشتری''' بعنوان رئیس سازمان زندانها در هیأت قتل‌عام شرکت می‌کرد، بعد از قتل‌عام، ۱۶سال وزیر دادگستری بود و از سال ۹۲با حکم روحانی به سمت رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس‌جمهور منصوب شد.
'''اسماعیل شوشتری''' بعنوان رئیس سازمان زندانها در هیأت قتل‌عام شرکت می‌کرد، بعد از قتل‌عام، ۱۶سال وزیر دادگستری بود و از سال ۹۲با حکم روحانی به سمت رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس‌جمهور منصوب شد.


'''ابراهیم رئیسی''' جانشین دادستان در هیأت قتل‌عام بود، دادستان کل کشور و ریاست تولیت آستان قدس شد و بعد از شکست در کاندیداتوری ریاست جمهوری به ریاست قوه قضاییه برگزیده شد.<ref group="پاورقی">او بعد از وفات خمینی در ۲۹سالگی به سمت دادستانی تهران ارتقا یافت و پس از پنج سال، به مدت ده سال (۱۳۷۳–۱۳۸۳) به ریاست «سازمان بازرسی کل کشور» انتخاب شد و از ۸۳تا ۱۳۹۳ «معاون اول قوه قضاییه» و «دادستان کل کشور» شد. او که از نزدیکان خامنه‌ای بشمار می‌رود در سال 94 از طرف او به ریاست تولیت آستان قدس برگزیده شد؛ و در سال 97 از طرف خامنه‌ای به ریاست قوه قضاییه منصوب شد.</ref>
'''ابراهیم رئیسی''' جانشین دادستان در هیأت قتل‌عام بود، دادستان کل کشور و ریاست تولیت آستان قدس شد و بعد از شکست در کاندیداتوری ریاست جمهوری به ریاست قوه قضاییه برگزیده شد.<ref group="پاورقی">او بعد از وفات خمینی در ۲۹سالگی به سمت دادستانی تهران ارتقا یافت و پس از پنج سال، به مدت ده سال (۱۳۷۳–۱۳۸۳) به ریاست «سازمان بازرسی کل کشور» انتخاب شد و از ۸۳تا ۱۳۹۳ «معاون اول قوه قضاییه» و «دادستان کل کشور» شد. او که از نزدیکان خامنه‌ای بشمار می‌رود در سال ۹۴ از طرف او به ریاست تولیت آستان قدس برگزیده شد؛ و در سال ۹۷ از طرف خامنه‌ای به ریاست قوه قضاییه منصوب شد.</ref>


'''علیرضا آوایی''' بعنوان دادستان عمومی دزفول و اهواز در هیأت قتل‌عام زندانهای خوزستان شرکت داشت. بعد از آن به مدت بیست سال ریاست کل دادگستری استانهای لرستان و مرکزی و اصفهان و تهران را داشت، سال ۹۴به معاونت وزارت کشور رسید، سال ۹۵منصب ریاست دفتر بازرسی ویژه رئیس‌جمهور را کسب کرد و سرانجام در ۲۹مرداد ۱۳۹۶ وزیر دادگستری دولت روحانی شد.
'''علیرضا آوایی''' بعنوان دادستان عمومی دزفول و اهواز در هیأت قتل‌عام زندانهای خوزستان شرکت داشت. بعد از آن به مدت بیست سال ریاست کل دادگستری استانهای لرستان و مرکزی و اصفهان و تهران را داشت، سال ۹۴به معاونت وزارت کشور رسید، سال ۹۵منصب ریاست دفتر بازرسی ویژه رئیس‌جمهور را کسب کرد و سرانجام در ۲۹مرداد ۱۳۹۶ وزیر دادگستری دولت روحانی شد.
۱٬۳۰۵

ویرایش

منوی ناوبری