سید محمود طالقانی
| شناسنامه | |
|---|---|
| نام کامل | سید محمود طالقانی |
| معروف به | پدر طالقانی |
| زادروز | ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ |
| زادگاه | گلیرد طالقان، |
| تاریخ مرگ | ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ |
| محل مرگ | تهران، ایران |
| تحصیلات | علوم مذهبی درمدارس رضویه و فیضیه قم |
| دین | اسلام - شیعه |
| اطلاعات سیاسی | |
| حزب سیاسی | جبهه ملی نهضت آزادی |
سید محمود طالقانی، (زاده ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی - درگذشته ۱۹ شهریور ۱۳۵۸) روحانی مترقی و سیاستمدار و از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. محمود طالقانی یکی مهمترین روحانیون پس از خمینی به شمار میرفت اما به لحاظ دیدگاه با وی متفاوت بود. وی پیش از انقلاب و پس از آن حتی روابط خوبی با مارکسیستها و سازمانهای غیرمسلمان داشت و از محبوبیت خاصی در بین پیروان سایر ادیان چون مسیحیان ایران، بهاییان و اهل سنت برخوردار بود.
آیتالله طالقانی پس از انقلاب با روشی که خمینی و آخوندهای حامی او بکار میبردند مخالف ورزید. او با حجاب اجباری مخالف بود. وی همچنین خواهان تشکیل شوراهای مردمی و اصل ولایت فقیه بود که در آن زمان البته هنوز به شکل کنونی تعیین و تفسیر نشده بود را تأیید نمیکرد.[۱]
او همچنین ارتباطات ویژهای با مسعود رجوی و موسیخیابانی و سازمان مجاهدین خلق ایران داشت و از آنها حمایت میکرد. مجاهدین خلق او را پدرطالقانی مینامیدند. همواره در مورد اوگفته میشود که در صورت زنده ماندن میتوانست سرنوشت بسیاری از امور را تغییر دهد. مرگ او برای خمینی و همراهانش حذف بسیاری از جریانات سیاسی را سادهتر کرد. پسر آیتالله طالقانی مرگ پدر خود را مشکوک میداند.[۲]
کودکی و تحصیلات
سید محمود طالقانی وی در خانوادهای اهل علم در روستای گلیرد طالقان دیده به جهان گشود، پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود.او در جوانی باتشویق پدرش، به تحصیل علوم مذهبی در مدارس رضویه و فیضیه قم تا درجه اجتهاد پرداخت. و بعداز اتمام تحصیلاتش، در مدرسة سپهسالار به تدریس علوم دینی مشغول شد.[۳]
محمود طالقانی تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. او نزد کسانی چون مرعشی نجفی، محمد تقی اشراقی و میرزا خلیل کمرهای آموزش دید. محمود طالقانی در سال ۱۳۱۰ مخفیانه به نجف رفت و در درس سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) شرکت کرد و از وی اجازه نامه اجتهاد گرفت.
فعالیت سیاسی
طالقانی پس از شهریور ۱۳۲۰ با تشکیل گروههای گوناگون سیاسی، پا به میدان سیاست گذاشت. او درحمایت از نهضت ملی دکتر مصدق، و مخالفت با مواضع کسانی مانند ابوالقاسم کاشانی فعالیت میکرد و به جبهه ملی ایران پیوست. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، فعالیتهای او در تجلیل از مصدق و شهدای سی تیر استمرار یافت. در سال ۱۳۳۶ رژیم شاه طالقانی را بهخاطر فعالیتهایش دستگیر و مدت یک سال زندانی کرد.[۴]
او در سال ۱۳۳۹ جزء هیات موسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد . طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره جبهه ملی ایران را انجام داد. او همچنین در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود .[۵][۴]
او در دورههای مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد کشف حجاب و نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت مقاومت ملی ، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت علنی با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت. در آستانهی سال ۱۳۵۰، همزمان با برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی طالقانی دستگیر و به مدت سه سال به زابل و هیجده ماه به بافت کرمان تبعید شد. طالقانی در سال ۱۳۵۴ مجدداً به دست ساواک گرفتار شد و به ۱۰ سال زندان محکوم گردید.
طالقانی و مجاهدین
سخنرانیهای ترقیخواهانه طالقانی در مسجد هدایت او را به شخصیتی محبوب در میان مردم تبدیل کرد. احمد رضایی، از جمله یکی از جوانانی بود که آیتالله طالقانی به او علاقهی بسیار داشت. درسالهای ۳۹ بین محمد حنیف نژاد و سعید محسن بنیانگذاران سازمان مجاهدین با طالقانی روابطی به وجود آمد. محمد حیاتی به نقل از سعید محسن میگوید:
«بعد از آزادی پدر از زندان، با بنیانگذار سازمان مجاهدین، یعنی محمد حنیف نژاد و علیاصغر بدیع زادگان به دیدن پدر به منزل ایشان رفتیم. مجموعه جزواتی رو هم با خودمون برده بودیم و جریان تأسیس سازمان و برنامه هامون را از سال ۴۴ تا آن روز برای پدر شرح دادیم . سعید میگفت: پدر متحیر مانده و اشک شادی در چشمانش جمع شده بود. گفت من هرگز فکر نمیکردم که بعد از دستگیری ما دیگه حرکتی باقی بمونه. ...(طالقانی) ازکارهای نظری سازمان درزمینه ایدئولوژیک , اقتصادی, تشکیلاتی، سیاسی, و جمعبندی تاریخ مبارزات از مشروطه تا امروز مطلع شد و درحالی بسیار به وجد آمده بود گفت: من افتخار میکنم که عضو سازمانتان باشم. کتاب مالکیت دراسلام را که نوشتم تصحیح و تکمیل کنید و به نام من چاپ کنید چون مواضعتان را کاملا قبول دارم.»[۳]
در جریان سفر تعدادی از مجاهدین به فلسطین، وقتی ۶ تن از آنان بهخاطر منحرف کردن مسیر هواپیما در عراق به زندان افتادند طالقانی نامهای برای خمینی که در عراق بهسر میبرد نوشت. و در آن از خمینی خواسته بود که برای رهایی آنها اقدامی کند. سالها بعدخمینی در سخنرانی ۴ تیرسال ۱۳۵۹ با اشاره تلویحی به طالقانی گفت: «به من کاغذ نوشته بودند که اینها "انهم فتیة"قضیه "اصحاب کهف" هستند.»[۳]
در ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۵۱ بعداز اعدام محمد حنیف نژاد و بنیانگذاران مجاهدین، تمام صحبت طالقانی در مسجد هدایت راجع به شهادت آنها بود، به این ترتیب آشنایی آیتالله طالقانی با مجاهدین خلق به پیش از انقلاب ضدسلطنتی و دوران زندان بازمیگشت
کمی پیش از پیروزی انقلاب بعد از این که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران آزاد شدند طالقانی در سخنانی در مورد آنان گفت:
«در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میلرزید وکنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند»
آیتالله طالقانی طی پیامی که در میتینگ ۴ خرداد ۱۳۵۸ (بهمناسبت سالروز شهادت بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق) قرائت شد گفته بود:
«امروز برای تجلیل از شهدایی جمع شدهایم که از خون پاک آنها پساز هفت سال سیلابها برخاست. همانها که برای درهمکوبیدن شرک و بتها و اقامه توحید بهپاخاستند. دشمن مشرک هم ازهمینجهت از آنها انتقام گرفت.
«و مانقموا منهم الا ان آمنوا بالله العزیز الحمید». آنها شاگردان مؤمن و دلداده مکتب قرآن بودند. گوهرهایی بودند که درتاریکی درخشیدند. حنیفنژاد، بدیعزادگان، عسکریزاده، مشکینفام، ناصر صادق از همین تابندگان بودند. اینها راه جهاد را گشودند. درود و رحمت خداوند بر روان آنها باد»[۶]
در برابر یک جریان ارتجاعی در زندان شاه
دریکی از بندهای زندان اوین درسال ۵۵ ساواک افراد خاصی را از زندانهای مختلف انتخاب و در آن بند جمع کرده بود، تا زندانیان این بند را به موضعگیری برعلیه نیروهای پیشتاز و سازش با شاه وادار سازد. طالقانی در برابر این جریان ایستادگی کرد و مانع از اجرای نقشه ساواک شد.[۷]
دوران بعد از انقلاب ۵۷
طالقانی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمتهای مختلفی را بر عهده گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهدهدار شد و پس از آن، با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در مرداد همان سال به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از درگذشت ۵ نماز جمعه را برگزار کرد.[۴]
آیتالله طالقانی در آخرین نماز جمعهای که برگزار کرد در روز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ سه روز پیش از مرگش در مورد خطر دیکتاتوری هشدار داد و در مورد لزوم شکل گیری شوراها چنین گفت:
«صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسیترین مسئله اسلامی است حتی به پیغمبرش با اون عظمت میگوید با این مردم مشورت کن، بدانند که مسئولیت دارند متکی به شخص رهبر نباشند. ولی نه اینکه نکردند، میدانم چرا نکردند.
هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند؛ در این اصل اساسی قرآن، که به چه صورت پیاده بشود. باید، شاید، یا اینکه میتوانند! نه این اصل اسلامیه، یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشون.
علی فرمود، هر که استبداد کند در کارهای خود هلاک میشود، وقتی من یک دید دارم، یا یک نفر شما با دو نفر با ده نفر وقتی مشورت میکنم، ده دید پیدا میکنم، ده عقل به عقل خودم ضمیمه میکنم. چرا نمیشه؛ نمیدانم. یعنی گروههایی، افرادی دستاندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند اگر شورا باشد ما دیگر چه کاره هستیم؟ شما هیچ برید دنبال کارتون. بزارید این مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردمند که کشته دادند. اینهایی که اینجا خوابیدند از همین تودههای جنوب شهر بودند»[۸]
طالقانی و آزادی
طالقانی از فردای پیروزی انقلاب تاکید بر آزادیهای اساسی و سپردن مسئولیت به مردم داشت و هشدارهای متوالی در مورد تهدید استبداد زیر پرده دین می داد.[۹]
طالقانی و مسئله کردستان
دراوایل فروردین ۵۸ با پیش آمدن مسئله کردستان طالقانی راه حل مذاکره و راه حل مسالمتآمیز را مطرح کرد، و خود به میان مردم سنندج رفت، و شورای موقت شهر را تشکیل داد، تا خود مردم کرد ادارهی امور و سرنوشت خویش را بهدست بگیرند. به همین ترتیب او درقبال مسأله ترکمن، با ارائه چند رهنمود ارزنده، پیشنهاد ترک مخاصمه و حل مسالمتآمیز قضایا را داد. [۷]
غیبت یک هفتهای
اواخر فروردین ماه ۵۸ فرزندان آیتالله طالقانی ربوده شدند. وی به عنوان اعتراض به این حرکت کلیهی دفاتر خویش را تعطیل اعلام کرد . خودش هم در اعتراض به شیوههایی که آزادی تمام فرزندان او را در معرض تهدید قرارداده است به نقطه نامعلومی رفت. این حرکت یکی از موضعگیریهای اساسی او بود. [۷]
مخالفت با حجاب اجباری
آیتالله طالقانی، در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی درباره این موضوع به تفصیل سخن گفت. وی با شاره به آیاتی از قرآن و اینکه: «هیچکس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمیکند» تأکید نموده که «پوشش زنان یک اصل قرآنی و اسلامی است. همیشه زنهای ما دارای یک فرم حجاب بودهاند؛ حجاب به معنای عامش نه مخصوص به چادر و وضع خاص یعنی حفظ عفاف، حفظ وقار و شخصیت زن که همیشه در ایران و کشورهای شرقی اسلامی و غیر اسلامی بود...
این نص صریح قران است آن قدری که قرآن بیان کرده نه ما میتوانیم از آن حدود خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند.
طالقانی در برخورد با حجاب، ضمن آنکه مخالف اعمال بیحجابی در گذشته است، اما با یک زبان خاص نشان میدهد معتقد است که زن باید در اجتماع حضور پیدا کند و با مسئولیتپذیری حقوقش را به دست آورد.[۵]
در مورد مسئله حجاب از قول آیتالله طالقانی در آرشیو روزنامه اطلاعات آمده است:
«مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگر چادر میپوشیدند؟ کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبود کرده که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟ نه در زمان پیامبر نه ائمه معصومین، چیزی به نام حجاب اجباری نبوده، این حکم اجبار یک حکم مندرآوردی است که نه تنها عفاف و پاکی را در جامعه رواج نخواهد داد بلکه موجب گسترش فساد و فحشا در کل جامعه خواهد شد.
در اصل دین اجبار و اکراه نیست، چه برسد به فرغ آن، دین سرنیزهای به قلب کسی راه نخواهد داشت. میترسم روزی برسد که غارت بیتالمال و فقر و فلاکت عادی شود و موضوع حساس جامعه بشود دو تار موی زن که زیر روسری است یا بیرون آن...»[۱۰]
درگذشت طالقانی
صبح نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸، آیتالله طالقانی در اثر سکته قلبی درگذشت.[۵]
اگر چه شواهد قابل تکیهای وجود نداشت اما برخی مرگ او را مشکوک دانستند. مهدی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی در این رابطه میگوید:
«هر دو خط تلفن منزل پدرم را شب فوتش قطع كرده بودند. مخابرات می دانسته که هر دو خط را آقای طالقانی استفاده می کند و قاعدتا این دو تلفن در دو جای مختلف شهر به صورت همزمان نباید قطع می شد. راننده پدرم را بدون اطلاع ما مرخص كرده بودند. آقا احساس می کند درد سینه دارد به آقای چهپور خبر می دهد؛ اما آقای چهپور متوجه می شود که تلفن قطع است. راه میافتد و می رود به میدان عشرتآباد به دنبال دکتر شیبانی. اعتراض ما این بود که سه بیمارستان اطراف آن خانه بود به هیچ کدام از آنها نرفته است. به ما میگوید: ما تلفن نداشتیم. خب تلفن نبود اما حداقل ۵۰ عدد از این بیسیمهای دستی آنجا ریخته بود و کمیته مرکز به آنجا نزدیک بوده، همه این اتفاقات در کنار هم نمیتواند تصادفی باشد.»
حاج خلیل رضایی
حاج خلیل رضایی در یادداشتی در این رابطه مینویسد:
«... روز نوزده شهريور من تازه از سفر آمريکا برگشته بودم. در بازگشت به دليل علاقه زياد و رفاقتی که از سالهای قبل ايجاد شده و در جريان مبارزات عليه شاه و شهادت فرزندان مجاهدم بسيار محکم شده بود، از همان فرودگاه به منزل آقای طالقانی زنگ زدم که سلامی گفته و احوالی بپرسم که جواب دادند خانه نيستند و مهمانند. از فرودگاه به خانه رفتم ولی به دليل اختلاف ساعت آمريکا و ايران و عادت نکردن به وقت خواب در ايران خوابم نمیبرد. در همين هنگام آقای «اصغر محکمی» زنگ زد و با ناراحتی گفت آقای طالقانی در مهمانی منزل چهپور (پدر يکی از عروسهای آقای طالقانی) فوت کرده است.
جريان به اين صورت بود که آقای طالقانی طلب آب میکنند و چهپور میرود و ليوانی آب میآورد و به دست آقا میدهد. آقا آب را میخورد و بعد از دو سه دقيقه میگويد «سوختم» و از حال میرود. افراد حاضر میروند تلفن بزنند به بيمارستان «طرفه» که میبينند هر دو تلفن خانه چهپور قطع است.
من به اصغر محکمی گفتم تو از کجا متوجه شدی ؟ او جواب داد منزل پدر من کنار منزل چهپور است و میآيند و از خانه پدر من تلفن میکنند، ولی کار از کار گذشته است. در اينجا بجا است اشاره کنم آقای اصغر محکمی مجاهد رشيد و شريفی بود که در سال شصت توسط پاسداران خمينی به شهادت رسيد.
در هر حال من پس از باخبر شدن از ماجرا با حالی پريشان به مهندس بازرگان، آقای صدر حاجسيدجوادی، دکتر سامی و دکتر مبشيری تلفن کردم و قضيه را گفتم و بعد به وزارت کشور رفتم تا ته و توی قضيه را بيشتر در بياورم. قطع بودن بیدليل هر دو تلفن خانه چهپور بيشتر قضيه را مرموز میکرد و احتمال اينکه جنايتی اتفاق افتاده باشد را بيشتر میکرد.
به خصوص که همزمان تلفن منزل ديگر آقای طالقانی که طبقه چهارم آپارتمانی در خيابان تخت جمشيد بود نيز قطع شده بود و عدهای که هيچ گاه معلوم نشد از کجا آمده بودند، تمام اثاث خانه را زير و رو کرده و به طور دقيق گشته بودند که به تصور من برای آن بود که اگر نوشتهای از آقای طالقانی عليه آنها وجود دارد از بين ببرند.
در وزارت کشور وقتی با آقای صدرحاجسيدجوادی صحبت کردم، ايشان گفتند خودت به شهربانی کل برو و قضيه را دنبال کن که ماجرا چه بوده است. من به عنوان بازرس مخصوص وزارت کشور به شهربانی رفتم و مشغول پيگيری قضايا شدم.
يک تيم ورزيده برای دنبال کردن قضيه بلافاصله تشکيل شد. سه روز بعد از شهربانی تلفن زدند که به آنجا بروم. وقتی رفتم معلوم شد بهشتی تلفن زده و گفته است که خمينی دستور داده هر نوع تعقيب ماجرا ممنوع است و لاجرم قضيه معلق ماند.
دکتر سامی خيلی تلاش کرد که اجازه کالبد شکافی بگيرد، ولی باز از سوی خمينی به او خبر دادند کالبد شکافی ممنوع است و لاجرم دکتر سامی نتوانست کاری بکند. فیالواقع در آن وقت هم در برابر قدرت وحشتناک خمينی نمیشد کاری کرد.
در هر حال اين بزرگمرد اينچنين در ميان اشک و آه مردم به خاک سپرده شد و اين معضل باقی ماند، اما شم مردم کمتر اشتباه میکند. از فردای به خاکسپاری مرحوم طالقانی اين شعار که «بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی» بر سر زبان مردم افتاد و اين شعار بيهوده نبود.»
آثار و تألیفات
- تفسير پرتوى از قرآن در ۶ جلد: تفسير سوره فاتحة الكتاب، بقره، سوره آل عمران و ۲۴ آيه از سوره نساء در چهار مجلد، تفسير جزء سى ام قرآن در دو مجلد
- گفتارهاى راديويى ايشان مربوط به سال ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶
- ترجمه و توضيح بخشي از نهج البلاغه در سال ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶
- اسلام و مالكيت
- به سوي خدا مىرويم (خاطرات سفر حج )
- مقدمه و خلاصه و توضيح و پاورقي كتاب «تنبيه الامة و تنزيه الملة » نوشتهي آيت اللّه شيخ محمد حسين نائينى
- ترجمه جلد اول امام على بن ابى طالب، تأليف عبدالفتاح عبدالمقصود
- سخنرانيها و مقالات و نوشتههاي متعدد ديگري كه برخي از آنها به نامهاي مختلف چاپ شده است
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ اعضای خبرگان قانون اساسی چه سرنوشتی یافتند؟
- ↑ فرزندان طالقانی: به فوت پدرمان مشکوکیم
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ سیمای آزادی - طالقانی، روح راستین انقلاب ضدسلطنتی
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ سایت محمود طالقانی زندگىنامه
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ زندگینامه مذهبی و سیاسی آیتالله طالقانی
- ↑ یاد پدر طالقانی روح راستین انقلاب ضدسلطنتی، گرامیباد- سایت مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ نشریه مجاهد شماره 7-30مهر 1358آنجا که ”پدر طالقانی“ خلاف جریان شنا می کرد
- ↑ کانال یوتیوب سرای قلم
- ↑ کلیپ سید محمود طالقانی در یوتیوب
- ↑ آرشیو روزنامه اطلاعات