کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
چنین تشخیصی از سوی سازمان‌های مارکسیستی به طور خودبخودی منجر به حمایت آن‌ها از خمینی شد. زیرا خمینی پرچمدار شعارهای ضدامپریالیستی بود. به این ترتیب آن‌ها عملا با خمینی در یک جبهه قرار گرفتند. آنها در این مسیر تا لو دادن و فعالیت علیه گروه‌های دیگر با همکاری خمینی پیش رفتند.
چنین تشخیصی از سوی سازمان‌های مارکسیستی به طور خودبخودی منجر به حمایت آن‌ها از خمینی شد. زیرا خمینی پرچمدار شعارهای ضدامپریالیستی بود. به این ترتیب آن‌ها عملا با خمینی در یک جبهه قرار گرفتند. آنها در این مسیر تا لو دادن و فعالیت علیه گروه‌های دیگر با همکاری خمینی پیش رفتند.


یکی از گروه‌هایی که پیش از همه این تحلیل را رد کردند سازمان مجاهدین خلق ایران بود. این سازمان تضاد اصلی را «جبهه‌ی ارتجاع» دانسته و اعلام نمود که خواسته‌ی همه‌ باید آزادی باشد.
یکی از گروه‌هایی که پیش از همه این تحلیل را رد کرد سازمان مجاهدین خلق ایران بود. این سازمان تضاد اصلی را «جبهه‌ی ارتجاع» دانسته و اعلام نمود که خواسته‌ی همه‌ باید آزادی باشد.


== شناسایی دشمن ==
== شناسایی دشمن ==
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:


=== پیش شرط‌ها ===
=== پیش شرط‌ها ===
اصل وحدت نیروها اگر چه یک اصل بسیار مهم است باید حول شروط مشخصی انجام شود،‌در غیر این صورت نه تنها منجر به تقویت مبارزه علیه دیکتاتور نمی‌شود بلکه به دیکتاتور یاری می رساند.
اصل وحدت نیروها اگر چه یک اصل بسیار مهم است باید حول شروط مشخصی انجام شود،‌ در غیر این صورت نه تنها منجر به تقویت مبارزه علیه دیکتاتور نمی‌شود بلکه به دیکتاتور یاری می رساند.


به عنوان مثال وقتی مبارزه قهرآمیز با هدف سرنگونی تمامیت دیکتاتوری هدف قرار گرفت،‌ هر نوع وحدتی باید حول همین شرط صورت پذیرد. در این صورت وحدت با نیرویی که در پی اصلاحات است یا اتحاد با نیرویی که با نظام دیکتاتوری یا جناح‌های یا بخش‌هایی از آن رابطه دارد، نه تنها درست نیست بلکه به نفع نظام دیکتاتوری است، زیرا از رادیکالیزم نیروی مبارز و انقلابی می‌کاهد و زمینه‌ی نفوذ سیاسی و حتی امنیتی را فراهم می‌کند.  
به عنوان مثال وقتی مبارزه قهرآمیز با هدف سرنگونی تمامیت دیکتاتوری هدف قرار گرفت،‌ هر نوع وحدتی باید حول همین شرط صورت پذیرد. در این صورت وحدت با نیرویی که در پی اصلاحات است یا اتحاد با نیرویی که با نظام دیکتاتوری یا جناح‌های یا بخش‌هایی از آن رابطه دارد، نه تنها درست نیست بلکه به نفع نظام دیکتاتوری است، زیرا از رادیکالیزم نیروی مبارز و انقلابی می‌کاهد و زمینه‌ی نفوذ سیاسی و حتی امنیتی را فراهم می‌کند.  


میزان صداقت هر نیرویی را در مبارزه با دیکتاتوری می‌توان در تنظم رابطه با نیروی اصلی مبارز که در صحنه نبرد با دیکتاتوری حاضر است سنجید. به عنوان مثال هر کس که سودای آزادی ایران را در سر دارد لاجرم در وحدت با نیروی اصلی مخالف [[رژیم ولایت فقیه]] یعنی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[شورای ملی مقاومت ایران]] است. آن نیروی یا جریانی که با مجاهدین و مقاومت ایران خصومت و عناد می‌ورزد و آنها را به سود رژیم ولایت فقیه تخطئه و تضعیف می‌کند خواه ناخواه دستش رو می‌شود و معلوم می‌شود که سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران مخالف می‌بود و هزار و یک انتقاد داشت، دست‌کم تا وقتی در جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت پیش می‌گرفت.
همچنین بر اساس اصل وحدت نیروها، یک جریان سیاسی مجاز نیست حتی دست به حمله سیاسی علیه دیگر جریانات بزند زیرا چنین حملاتی به سود دشمن تمام می‌شود.  


مجاهدین خلق هر ایرادی هم که داشته باشند، در برابر یکی از سهمگین‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشری یک مقاومت سازمان یافته را عرضه کرده‌اند. [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]]  بیش از سه دهه است که تنها جایگزین جدی در برابر رژیم ولایت فقیه را عرضه و حفظ کرده است. <ref name=":0" />
حمله یک گروه  به جریانات دیگر می‌تواند نشانه‌ای از نفوذ دشمن در آن باشد زیرا بر اساس یک منطق ساده هیچ‌کس نباید از اینکه دیگری نیز با دشمن او بجنگد ناخرسند باشد.
 
مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«آن نیروی یا جریانی که با مجاهدین و مقاومت ایران خصومت و عناد می‌ورزد و آنها را به سود رژیم ولایت فقیه تخطئه و تضعیف می‌کند خواه ناخواه دستش رو می‌شود و معلوم می‌شود که سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران مخالف می‌بود و هزار و یک انتقاد داشت، دست‌کم تا وقتی در جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت پیش می‌گرفت. مجاهدین خلق هر ایرادی هم که داشته باشند، در برابر یکی از سهمگین‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشری یک مقاومت سازمان یافته را عرضه کرده‌اند. [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]]  بیش از سه دهه است که تنها جایگزین جدی در برابر رژیم ولایت فقیه را عرضه و حفظ کرده است. <ref name=":0" /></blockquote>


=== ارائه جایگزین ===
=== ارائه جایگزین ===
در تکامل وحدت و هم‌بستگی نیروها سرانجام به ارائه آن‌چه که باید جایگزین شود می‌رسیم. وقتی صحبت از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری به میان می‌آید لاجرم باید جایگزین آن نیز ارائه شود. در دیالکتیک سیاسی و اجتماعی هم تز و آنتی تز یعنی اثبات و نفی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
در تکامل وحدت و هم‌بستگی نیروها سرانجام به ارائه آن‌چه که باید جایگزین شود می‌رسیم. وقتی صحبت از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری به میان می‌آید لاجرم باید آلترناتیو آن نیز ارائه شود. در دیالکتیک سیاسی و اجتماعی، هم تز و آنتی تز یعنی اثبات و نفی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.  
 
به عنوان مثال، در [[انقلاب ضد سلطنتی]] مردم می‌دانستند که چه نمی‌خواهند اما به‌وضوح روشن نبود که چه می‌خواهند. در اثر سرکوب‌گری شاه و از دور خارج شدن نیروهای اصلاح طلب ملی یا رفرمیست به‌دنبال [[انقلاب سفید]] و یک‌پایه شدن رژیم شاه از یک رژیم بورژوا - ملاک به یک رژیم یکدست سرمایه‌داری وابسته، در اثر سرکوب و سر بریدن نیروهای انقلابی و به‌خصوص در اثر متلاشی شدن [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به‌خاطر کودتای اپورتونیستی  (در سال ۱۳۵۴)، سرانجام [[روح‌الله خمینی|خمینی]] خلاء را پر کرد. در یک کلام ارتجاع رهبری انقلاب را ربود و بعد حق حاکمیت مردم را به ولایت فقیه یعنی حاکمیت آخوندها تبدیل کرد.
 
ضرورت جایگزین سیاسی، علاوه بر نفی و اثبات، در اینست که شهیدان و رزمندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه و مقاومت بدانند که برای چه چیز و کدام جایگزین و کدام برنامه و چه هدف‌هایی مبارزه و مجاهدت می‌کنند.  


یک مثال و مقایسه در این مورد گویاست. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی، پس از این‌که بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، صریح و روشن می‌گفت، شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، به‌عنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. اما [[میرحسین موسوی|موسوی]] در جریان [[تظاهرات ۱۳۸۸|اعتراضات سال ۱۳۸۸]] به جای این‌که بگوید ولی فقیه باید برود و اصل ولایت فقیه ملغی و منتفی است، پس از قیام عاشورا در ۶ دی ۸۸ تنزل و تنازل پیشه کرد و تسلیم شد.
به عنوان مثال، در [[انقلاب ضد سلطنتی]] مردم می‌دانستند که چه نمی‌خواهند اما به‌وضوح روشن نبود که چه می‌خواهند. به‌دنبال [[انقلاب سفید]] و یک‌پایه شدن رژیم شاه و تغییر ساختار آن از یک رژیم بورژوا - ملاک به یک رژیم یکدست سرمایه‌داری وابسته در اثر سرکوب‌گری شاه و از دور خارج شدن نیروهای اصلاح طلب ملی یا رفرمیست ،مبارزه انقلابی مسلحانه شکل گرفت. اما یکی از ضربات مهمی که این مبارزه با آن مواجه شد کودتای اپورتونیستی بود. در اثر متلاشی شدن [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در کودتای اپورتونیستی ۱۳۵۴، [[روح‌الله خمینی|خمینی]] خلاء را پر کرد. در یک کلام یک نیروی ارتجاعی، رهبری انقلاب را ربود و  حاکمیت مردمی را به ولایت فقیه تبدیل کرد. در واقع در خلاء وجود یک جایگزین و آلترناتیو مشخص بود که خمینی توانست سرنوشت انقلاب ایران را تغییر دهد.  


در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
همچنین ضرورت ایجاد [[اپوزیسیون|آلترناتیو]] سیاسی، در این است که  رزمندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه و مقاومت بدانند برای چه چیز و کدام جایگزین و کدام برنامه و چه هدف‌هایی مبارزه  می‌کنند.<ref name=":0" />  
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. [[مسعود رجوی]] فرمانده [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران]] در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.   
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. [[مسعود رجوی]] فرمانده [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران]] در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.