کاربر:Khosro/صفحه تمرین ادیب الممالک فراهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''ادیب الممالک فراهانی''' ، با نام کامل محمدصادق ادیب‌الممالک فراهانی، (زاده ۱۱ مردادماه ۱۲۳۹-ه.ش، گازران اراک – درگذشته 28 ربیع‌الثانی 1335-ه.ق – تهران) مقلب به امیرالشعرا و متخلص به ”امیری” و ”شاعر پروانه” ادیب، شاعر و روزنامه‌نگار دوران مشروطه بود. ادیب‌الممالک در سن ۸ یا ۹ سالگی شعر می‌سروده است. ادیب‌الممالک پس از سفر به تبریز، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. او در ابتدای سال 1318-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت. ادیب‌الممالک از خوارزم به مشهد آمد؛ و تا سال 1320-ه.ق، در مشهد زندگی کرد؛ و سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های 1321 و 1322-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب هم‌چنین سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی هم‌کاری و صفحه‌ی ضمیمه آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد. ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی و علنی وارد عرصه مطبوعات گردید؛ و کم‌وبیش تا پایان عمر خود، کار روزنامه‌نویسی را همراه با شاعری ادامه داد. ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد '''[[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]''' به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه یا همین دادگستری امروزی شد؛ و تا پایان عمر خود به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب شد. در زمانی که '''[[نهضت آزادی]]''' و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته‌ و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت. ادیب‌الممالک را می‌توان پیشتاز شاعران و روزنامه‌نگارانی هم‌چون '''[[محمد فرخی یزدی|فرخی یزدی]]'''، '''[[محمدتقی بهار|ملک‌الشعرای بهار]]'''، '''[[میرزاده عشقی]]''' و '''[[علی‌اکبر دهخدا|علی اکبر دهخدا]]''' دانست. ادیب‌الممالک فراهانی زمانی که ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت، سکته کرد؛ و به‌نچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه 28 ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن 58 سالگی در تهران درگذشت؛ و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = ادیب الممالک فراهانی
| تصویر                  = ادیب ال.....JPG
| توضیح تصویر            =
| نام اصلی              =محمدصادق ادیب الممالک فراهانی
| زمینه فعالیت          = شاعر، روزنامه‌نگار
| ملیت                  = ایرانی
| تاریخ تولد            = ۱۱ مردادماه ۱۲۳۹هجری‌قمری
| محل تولد              = گازران اراک
| والدین                =
| تاریخ مرگ              = ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵هجری‌قمری
| محل مرگ                = تهران
| | محل زندگی            = گازران اراک، تهران، کرمانشاه، مشهد و...
| مختصات محل زندگی      =
| مدفن                  = شهر ری
|در زمان حکومت          = محمدعلی شاه،احمدشاه قاجار، رضاشاه پهلوی
|اتفاقات مهم            =انقلاب مشروطه
| نام دیگر              =
|القاب                  = امیرالشعرا
|بنیانگذار              = روزنامه ادب
| پیشه                  =روزنامه‌نگار، شاعر و رئیس دادگستری
| سال‌های نویسندگی        =
|سبک نوشتاری            =
|کتاب‌ها                  =پیوسته‌ی فرهنگ به اسلوب نصاب‌الصبیان، مقدمه گوهر خاوری و دیوان اشعار
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            =
|فیلم‌نامه‌ها              =
|دیوان اشعار            =دیوان ادیب الممالک فراهانی
|تخلص                    = شاعر پروانه، امیری
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| همسر                  =احترام‌السیاده قائم مقامی، اقدس خانم
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
|تحصیلات                  =
|دانشگاه                =
|حوزه                    =
|شاگرد                  =
|استاد                  =
|علت شهرت                = عضو جنبش مشروطه، تأسیس روزنامه‌ادب
| تأثیرگذاشته بر        =
| تأثیرپذیرفته از        =
| وب‌گاه                  =
| جوایز                  =
|گفتاورد                =
|امضا                    =
}}
'''ادیب الممالک فراهانی''' ، با نام کامل محمدصادق ادیب‌الممالک فراهانی، (زاده ۱۱ مردادماه ۱۲۳۹-ه.ش، گازران اراک – درگذشته ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵-ه.ق – تهران) مقلب به امیرالشعرا و متخلص به ”امیری” و ”شاعر پروانه”، شاعر، ادیب و روزنامه‌نگار دوران مشروطه بود. ادیب‌الممالک از سن ۸ یا ۹ سالگی شعر می‌سرود. ادیب‌الممالک فراهانی پس از سفر به تبریز، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. او در ابتدای سال ۱۳۱۸-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت. سپس به مشهد آمد؛ و تا سال ۱۳۲۰-ه.ق، در مشهد زندگی کرد. سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب الممالک فراهانی هم‌چنین سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی همکاری و صفحه‌ی ضمیمه‌ی آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد. ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی وارد عرصه مطبوعات گردید و کم‌وبیش تا پایان عمر، کار روزنامه‌نویسی را همراه با شاعری ادامه داد. ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد '''[[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]''' به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه شد؛ و تا پایان عمر به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب گشت. هنگامی که '''[[نهضت آزادی]]''' و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت. ادیب‌الممالک را می‌توان پیشتاز شاعران و روزنامه‌نگارانی هم‌چون '''[[محمد فرخی یزدی|فرخی یزدی]]'''، '''[[محمدتقی بهار|ملک‌الشعرای بهار]]'''، '''[[میرزاده عشقی]]''' و '''[[علی‌اکبر دهخدا|علی اکبر دهخدا]]''' دانست. ادیب‌الممالک فراهانی ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت که سکته کرد و به‌ناچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن ۵۸ سالگی در تهران درگذشت و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.


== خاندان ادیب‌الممالک ==
== خاندان ادیب‌الممالک ==
نام پدر ادیب‌الممالک حاج میرزاحسین، پدربزرگش صادق و جدش میرزا معصوم بود. میرزا معصوم اهل ادب بوده و شعر می‌سروده است؛ و تخلص او ”محیط” بود. ادیب‌الممالک درباره‌ی او می‌گوید:<blockquote>'''«...''' میرزا معصوم متخلص به محیط، از معاریف ادبا و بلغای صدر سلطنت قاجاریه است که ذکرش در دفاتر آن عصر از قبیل کتاب انجمن خاقان تألیف فاضل خان گروسی و گنج شایگان اثر خامه‌ی میرزا طاهر دیباچه‌نگار با مختصری از شعر شیرینش درج شده است...»</blockquote>ادیب‌الممالک شعری لطیف از میرزا معصوم نقل می‌کند که امیرنظام گرّوسی بر سر دَرِ خانه‌ی پدری خود، روی سنگ کنده بوده است:
نام پدر ادیب‌الممالک حاج میرزاحسین، پدر بزرگش صادق و جدش میرزا معصوم بود. میرزا معصوم اهل ادب بوده و شعر می‌سروده است؛ و تخلص او ”محیط” بود. ادیب‌الممالک درباره‌ی او می‌گوید:<blockquote>'''«...''' میرزا معصوم متخلص به محیط، از معاریف ادبا و بلغای صدر سلطنت قاجاریه است که ذکرش در دفاتر آن عصر از قبیل کتاب انجمن خاقان تألیف فاضل خان گروسی و گنج شایگان اثر خامه‌ی میرزا طاهر دیباچه‌نگار با مختصری از شعر شیرینش درج شده است...»</blockquote>ادیب‌الممالک شعری لطیف از میرزا معصوم نقل می‌کند که امیرنظام گرّوسی بر سر دَرِ خانه‌ی پدری خود، روی سنگ کنده بوده است:


مرا خانه‌ای نیست در خورد دوست
مرا خانه‌ای نیست در خورد دوست
خط ۱۴: خط ۶۰:
در این‌خانه هر کس که پا می‌نهد
در این‌خانه هر کس که پا می‌نهد


قدم بر سر و چشم ما  می نهد
قدم بر سر و چشم ما  می‌نهد


میرزا معصوم، برادر میرزا قاسم قائم مقام، وزیر فرهیخته، دانشمند و معروف محمدشاه قاجار است که توسط همین محمدشاه در نگارستان به قتل رسید.<ref name=":0">[https://rasekhoon.net/article/show/1052655/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%8A-%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A زندگینامه ادیب الممالک فراهانی - سایت راسخون]</ref>
میرزا معصوم، برادر میرزا قاسم قائم مقام، وزیر فرهیخته، دانشمند و معروف محمدشاه قاجار است که توسط همین محمدشاه در نگارستان به قتل رسید.<ref name=":0">[https://rasekhoon.net/article/show/1052655/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%8A-%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A زندگینامه ادیب الممالک فراهانی - سایت راسخون]</ref>


=== شجره‌نامه ادیب‌الممالک ===
=== شجره‌نامه ادیب‌الممالک ===
در کتاب تذکرة مدینة‌الادب، نوشته‌ی عبرت نائینی، شجره‌نامه کامل ادیب‌الممالک فراهانی درج شده است که جد آن به امام سجاد(ع) می‌رسد.
در کتاب تذکرة مدینةالادب، نوشته‌ی عبرت نائینی، شجره‌نامه کامل ادیب‌الممالک فراهانی درج شده است که جد آن به امام سجاد(ع) می‌رسد.


ادیب‌الممالک در قطعه شعری از نسب خود چنین سروده است:
ادیب‌الممالک در قطعه شعری از نسب خود چنین سروده است:
خط ۳۹: خط ۸۵:
مولدم در گازُران از مُلک شَرّا
مولدم در گازُران از مُلک شَرّا


گاه میلادم شب نیمه ی محرم
گاه میلادم شب نیمه‌ی محرم


کوکبم شمس است و طالع: بُرجِ جوزا
کوکبم شمس است و طالع: بُرجِ جوزا


زاده ی قائم مقامم لیک باشد
زاده‌ی قائم مقامم لیک باشد


خامه‌ام قائم مقامِ کِلک قُسطا <ref name=":0" />
خامه‌ام قائم مقامِ کِلک قُسطا <ref name=":0" />


== خانواده ادیب‌الممالک ==
== خانواده ادیب‌الممالک ==
پدر و مادر ادیب‌‌الممالک هر دو از خاندان قائم مقام فراهانی بودند. ادیب‌الممالک سه برادر به نام‌های میرزا علیخان، میرزا مهدی معروف به سیدالواعظین، میرازا علی‌اصغر- و دو خواهر داشت. یکی از خواهرانش در زمان حیات ادیب‌الممالک درگذشت؛ و خواهر دیگر او شاعره‌ای توانمند بوده است که ادیب در زندگینامه‌ی خود، در باره‌ی این خواهرش می‌گوید: <blockquote>'''«'''این خواهرم در قید حیات است، از زنان ادیبه‌ی ایران به‌شمار می‌رود. نامش فاطمه خانم است؛ و به شاهین تخلص می‌کند. شعرش به‌طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمه‌ی کتاب خیرات حسان، قصیده‌ای از وی ثبت گشته...»<ref name=":0" /> </blockquote>
پدر و مادر ادیب‌الممالک هر دو از خاندان قائم مقام فراهانی بودند. ادیب‌الممالک سه برادر به نام‌های میرزا علیخان، میرزا مهدی معروف به سیدالواعظین، میرازا علی‌اصغر- و دو خواهر داشت. یکی از خواهرانش در زمان حیات ادیب‌الممالک درگذشت؛ و خواهر دیگر او شاعره‌ای توانمند بوده است که ادیب در زندگینامه‌ی خود، در باره‌ی این خواهرش می‌گوید: <blockquote>'''«'''این خواهرم در قید حیات است، از زنان ادیبه‌ی ایران به‌شمار می‌رود. نامش فاطمه خانم است؛ و به شاهین تخلص می‌کند. شعرش به‌طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمه‌ی کتاب خیرات حسان، قصیده‌ای از وی ثبت گشته...»<ref name=":0" /> </blockquote>


== تولد و دوران کودکی ==
== تولد و دوران کودکی ==
خط ۶۳: خط ۱۰۹:
ادیب‌الممالک فراهانی پس از درگذشت پدرش که سامان خانواده‌اش برهم ریخت، با حسنعلی خان امیرنظام گروسی که در آن‌زمان وزیر فواید عامه بود آشنا شد؛ و در سال ۱۳۰۹-ه.ق، همراه او به کرمانشاه سفر کرد؛ و در اواخر سال ۱۳۱۳، به تهران بازگشت.
ادیب‌الممالک فراهانی پس از درگذشت پدرش که سامان خانواده‌اش برهم ریخت، با حسنعلی خان امیرنظام گروسی که در آن‌زمان وزیر فواید عامه بود آشنا شد؛ و در سال ۱۳۰۹-ه.ق، همراه او به کرمانشاه سفر کرد؛ و در اواخر سال ۱۳۱۳، به تهران بازگشت.


ادیب‌الممالک پس از سفر به تبریز، در سال 1316، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. در ابتدای سال 1318-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت؛ و مدتی را نیز نزد محمدخان، خان خیوه گذراند. ادیب از خوارزم به مشهد آمد؛ و تا سال 1320-ه.ق، در مشهد زندگی کرد؛ و سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های 1321 و 1322-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب در سال 1323-ه.ق، سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی هم‌کاری و صفحه‌ی ضمیمه آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد.<ref name=":1">[[ادیب الممالک فراهانی - فرزانگان]]</ref>  
ادیب‌الممالک پس از سفر به تبریز، در سال ۱۳۱۶، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. در ابتدای سال ۱۳۱۸-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت؛ و مدتی را نیز نزد محمدخان، خان خیوه گذراند. ادیب از خوارزم به مشهد آمد؛ و تا سال ۱۳۲۰-ه.ق، در مشهد زندگی کرد؛ و سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب در سال ۱۳۲۳-ه.ق، سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی هم‌کاری و صفحه‌ی ضمیمه آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد.<ref name=":1">[https://farzanegan.blogsky.com/1387/06/04/post-92/ ادیب الممالک فراهانی - فرزانگان]</ref>  


== سبک و محتوای اشعار ==
== سبک و محتوای اشعار ==
ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک نیز مانند پیشینیان شاعری را با مداحی آغاز کرد؛ و به قصد دریافت پاداش، جهت امرارمعاش قصاید تملق‌آمیز در وصف امیران و بزرگان زمان خود سرود.  
ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک نیز مانند پیشینیان شاعری را با مداحی آغاز کرد؛ و به قصد دریافت پاداش، جهت امرارمعاش قصاید تملق‌آمیز در وصف امیران و بزرگان زمان خود سرود.  


ادیب الممالک ادیبی کامل بود که در لغت فارسی و عربی تسلط داشت؛ و بر ادب و تاریخ و قصص و روایات عرب و عجم مسلط بود. به‌‌همین خاطر نه‌تنها قصاید و مدایح او، بلکه اشعار سیاسی او نیز برای عامه‌ی مردم قابل فهم نبود.
ادیب الممالک، ادیبی کامل بود که به لغت فارسی و عربی تسلط داشت؛ و بر ادب و تاریخ و قصص و روایات عرب و عجم مسلط بود. به‌همین خاطر نه‌تنها قصاید و مدایح او، بلکه اشعار سیاسی او نیز برای عامه‌ی مردم قابل فهم نبود.


نماز شام کز قندیل کوکب
نماز شام کز قندیل کوکب *** چراغان کرد گردون، خیمه شب


چراغان کرد گردون، خیمه شب
فرو بستند گویی نو عروسان *** به گردن عقد لولوی مثقب


فرو بستند گویی نو عروسان
و یا گسترده بر طاقی به عمدا ** پرندی نیلگون یکسر مذهب


به گردن عقد لولوی مثقب
و یا چون خیمه‌ای یا میخ زری *** که از مشکین طنابستی مطنب


و یا گسترده بر طاقی به عمدا
و یا با کلک زرین بر نبشتند ***‌ به‌مشکین لوح سطری‌چند معرب<ref>[https://persian-man.ir/senior/poets/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C/ زندگینامه محمدصادق ادیب الممالک فراهانی - سایت مردان پارس]</ref>
 
پرندی نیلگون یکسر مذهب
 
و یا چون خیمه‌ای یا میخ زرین
 
که از مشکین طنابستی مطنب
 
و یا با کلک زرین بر نبشتند
 
به‌مشکین لوح سطری‌چند معرب<ref>[https://persian-man.ir/senior/poets/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C/ زندگینامه محمدصادق ادیب الممالک فراهانی - سایت مردان پارس]</ref>


دیوان ادیب الممالک فراهانی مشتمل بر قصیده‌ها، مسمط‌ها و ترجیع‌بندها است. اشعار ادیب به‌طور محسوسی تأثیرپذیرفته از اخبار و رویدادهای روزگارش است. واضح است که او درگیر مبارزه‌های سیاسی در مسائل اجتماعی بوده است. سبک شعر او در قصیده‌سرایی، بیشتر به سبک اوحدالدین انوری نزدیک است. به‌خاطر تسلط ادیب‌الممالک بر ادبیات عرب، تلمیح‌های نامأنوس به گفتارها و احوال پیشینیان، در اشعار او بسیار است. گاهی این اشعار برای مخاطب سخت وسنگین به‌نظر می‌آید، گاهی نیز برخی نشانه‌های نوگرایی و ترقی‌خواهی در اشعارش به چشم می‌خورد؛ و نکوهش و هجوهایش، تند و نیشدار است. به‌ویژه هجوهایی که در رابطه با مخالفان مشروطه سروده است؛ و در یکی از قصیده‌هایش یکی از این مخالفان را آماج دشنام‌های زشت خود قرار داده است.<ref>[https://www.eneshat.com/iranian/famous/adib-mamalek-farahani همه چیز درباره ادیب الممالک فراهانی - سایت نشاط آوران]</ref>  
دیوان ادیب الممالک فراهانی مشتمل بر قصیده‌ها، مسمط‌ها و ترجیع‌بندها است. اشعار ادیب به‌طور محسوسی تأثیرپذیرفته از اخبار و رویدادهای روزگارش است. واضح است که او درگیر مبارزه‌های سیاسی در مسائل اجتماعی بوده است. سبک شعر او در قصیده‌سرایی، بیشتر به سبک اوحدالدین انوری نزدیک است. به‌خاطر تسلط ادیب‌الممالک بر ادبیات عرب، تلمیح‌های نامأنوس به گفتارها و احوال پیشینیان، در اشعار او بسیار است. گاهی این اشعار برای مخاطب سخت وسنگین به‌نظر می‌آید، گاهی نیز برخی نشانه‌های نوگرایی و ترقی‌خواهی در اشعارش به چشم می‌خورد؛ و نکوهش و هجوهایش، تند و نیشدار است. به‌ویژه هجوهایی که در رابطه با مخالفان مشروطه سروده است؛ و در یکی از قصیده‌هایش یکی از این مخالفان را آماج دشنام‌های زشت خود قرار داده است.<ref>[https://www.eneshat.com/iranian/famous/adib-mamalek-farahani همه چیز درباره ادیب الممالک فراهانی - سایت نشاط آوران]</ref>  


ادیب‌الممالک حتی پس از انقلاب مشروطه و اعلان آزادی نیز که به زد و خورد و کشمکش‌های سیاسی و مطبوعاتی افتاد، کیفیت و ویژگی اصلی شعر خود را که همان قصیده‌سرایی بود، حفظ کرد. ادیب به علم حکمت، ریاضی، رمل و اسطرلاب، نجوم و کفبینی نیز آگاهی داشت. وی از زبان کلدانی، روسی، ترکی و پهلوی آگاه بود؛ و کمی هم زبان فرانسه و انگلیسی می‌دانست.<ref name=":1" />  
ادیب‌الممالک حتی پس از انقلاب مشروطه و اعلان آزادی نیز که به زد و خورد و کشمکش‌های سیاسی و مطبوعاتی افتاد، کیفیت و ویژگی اصلی شعر خود را که همان قصیده‌سرایی بود، حفظ کرد. ادیب به علم حکمت، ریاضی، رمل و اسطرلاب، نجوم و کف‌بینی نیز آگاهی داشت. وی از زبان کلدانی، روسی، ترکی و پهلوی آگاه بود؛ و کمی هم زبان فرانسه و انگلیسی می‌دانست.<ref name=":1" />  


== تأسیس روزنامه ادب ==
== تأسیس روزنامه ادب ==
[[پرونده:ادیب ال ۲.JPG|جایگزین=ادیب الممالک فراهانی|بندانگشتی|229x229پیکسل|ادیب الممالک فراهانی]]
زندگی ادبی ادیب‌الممالک را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره‌ی نخست از آغاز شاعری تا سال‌های پیش از انقلاب مشروطه و دوره‌ی دوم از سال‌های نزدیک به اوج گیری جنبش مشروطه تا پایان عمر<ref name=":1" />
زندگی ادبی ادیب‌الممالک را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره‌ی نخست از آغاز شاعری تا سال‌های پیش از انقلاب مشروطه و دوره‌ی دوم از سال‌های نزدیک به اوج گیری جنبش مشروطه تا پایان عمر<ref name=":1" />


تا پیش از آغاز نهضت مشروطه، روزنامه‌ها تحت کنترل و زیر نظر حکومت فعالیت می‌کردند؛ و هیچ روزنامه‌ی مستقلی وجود نداشت که منعکس‌کننده‌ی خواسته‌ها و آرمان‌های توده‌های مردم باشد. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی و علنی وارد عرصه مطبوعات گردید؛ و کم‌وبیش تا پایان عمر خود، کار روزنامه‌نویسی را همراه با شاعری ادامه داد.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C/ تحقیق در مورد ادیب الممالک فراهانی - سایت دانشچی]</ref>  
تا پیش از آغاز نهضت مشروطه، روزنامه‌ها تحت کنترل و زیر نظر حکومت فعالیت می‌کردند؛ و هیچ روزنامه‌ی مستقلی وجود نداشت که منعکس‌کننده‌ی خواسته‌ها و آرمان‌های توده‌های مردم باشد. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی و علنی وارد عرصه مطبوعات گردید؛ و کم‌وبیش تا پایان عمر خود، کار روزنامه‌نگاری را همراه با شاعری ادامه داد.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C/ تحقیق در مورد ادیب الممالک فراهانی - سایت دانشچی]</ref>  


=== '''سردبیری نشریات''' ===
=== '''سردبیری نشریات''' ===
خط ۱۰۳: خط ۱۴۰:


== پیوستن به مشروطه‌خواهان ==
== پیوستن به مشروطه‌خواهان ==
ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد محمدعلی شاه در سال ۱۲۸۹، به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه یا همین دادگستری امروزی شد؛ و تا پایان عمر خود، به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب شد.<ref name=":3" />  
ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] در سال ۱۲۸۹، به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه یا همین دادگستری امروزی شد؛ و تا پایان عمر خود، به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب شد.<ref name=":3" />  


=== '''جایگاه سیاسی-اجتماعی''' ===
=== '''جایگاه سیاسی-اجتماعی''' ===
در زمانی که نهضت آزادی و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته‌ و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت.
در زمانی که نهضت آزادی و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت.


شاید ادیب‌الممالک فراهانی نخستین شاعر ایرانی است که به کار روزنامه‌‌نگاری هم پرداخته‌است. بر این اساس می‌توان او را پیشتاز شعرای روزنامه‌نگاری مانند: فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، اشرف‌الدین گیلانی و علی اکبر دهخدا دانست.<ref name=":2" />  
شاید ادیب‌الممالک فراهانی نخستین شاعر ایرانی است که به کار روزنامه‌نگاری هم پرداخته‌است. بر این اساس می‌توان او را پیشتاز شعرای روزنامه‌نگاری مانند: [[محمد فرخی یزدی|فرخی یزدی]]، [[ملک‌الشعرای بهار|ملک الشعرای بهار]]، [[میرزاده عشقی]]، اشرف‌الدین گیلانی و [[علی‌اکبر دهخدا|علی اکبر دهخدا]] دانست.<ref name=":2" />  


== درگذشت ادیب‌الممالک ==
== درگذشت ادیب‌الممالک ==
در بیشتر منابع تاریخ درگذشت ادیب‌الممالک سال 1336، هجری قمری ضبط شده است، اما بی‌گمان قول محمد قزوینی که تاریخ مرگ او را روز چهارشنبه 28 ربیع‌الثانی 1335، که با قید تاریخ روز و ماه ذکر کرده، دقیق و درست‌تر است. دیلیل دیگر که صحت این تاریخ را تأیید می‌کند این است که روزنامه کاوه که در برلین منتشر می‌شد، در شماره‌ی ۲۲، نوشت:<blockquote>'''«'''روزنامه‌های اخیر که از ایران رسید، خبر اسفناکی برای ما آوردند. یکی از ارکان مهمّه‌ی علم و ادب و ستاره‌های درخشان نظم و نثر، میرزا محمد صادق قائم مقامی، ملقب به ادیب‌الممالک فراهانی در 28 ربیع‌الثانی 1335، این جهانِ پُر قیل و قال را بدرود گفت. ادیب‌الممالک به اعتقاد اکثری از اهل ذوق در ایران اولین شاعر عهد اخیر بود که بدون استثنا بر کافه‌ی معاصرین خود در نظم برتری داشت...»<ref name=":0" /> </blockquote><blockquote>بدین ترتیب ادیب‌الممالک فراهانی زمانی که ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت، سکته کرد؛ و به‌نچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه 28 ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن 58 سالگی در تهران درگذشت؛ و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.<ref name=":2" /> </blockquote>یکی از خیابان‌های شهر ری به‌نام ادیب‌الممالک نام‌گذاری شده است، به‌خاطر این‌که در سال‌های پایان زندگی خود، در یک خانه‌ی کوچک گِلی در پشت یخچال صغیران، یعنی همین جایی که امروز خیابان ادیب‌الممالک نام دارد، ساکن بود.<ref name=":0" />  
در بیشتر منابع تاریخ درگذشت ادیب‌الممالک سال ۱۳۳۶، هجری قمری ضبط شده است، اما بی‌گمان قول محمد قزوینی که تاریخ مرگ او را روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵، که با قید تاریخ روز و ماه ذکر کرده، دقیق و درست‌تر است. دیلیل دیگر که صحت این تاریخ را تأیید می‌کند این است که روزنامه کاوه که در برلین منتشر می‌شد، در شماره‌ی ۲۲، نوشت:<blockquote>'''«'''روزنامه‌های اخیر که از ایران رسید، خبر اسفناکی برای ما آوردند. یکی از ارکان مهمّه‌ی علم و ادب و ستاره‌های درخشان نظم و نثر، میرزا محمد صادق قائم مقامی، ملقب به ادیب‌الممالک فراهانی در ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵، این جهانِ پُر قیل و قال را بدرود گفت. ادیب‌الممالک به اعتقاد اکثری از اهل ذوق در ایران اولین شاعر عهد اخیر بود که بدون استثنا بر کافه‌ی معاصرین خود در نظم برتری داشت...»<ref name=":0" /> </blockquote><blockquote>بدین ترتیب ادیب‌الممالک فراهانی زمانی که ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت، سکته کرد؛ و به‌ناچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن ۵۸ سالگی در تهران درگذشت؛ و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.<ref name=":2" /> </blockquote>یکی از خیابان‌های شهر ری به‌نام ادیب‌الممالک نام‌گذاری شده است، به‌خاطر این‌که در سال‌های پایان زندگی خود، در یک خانه‌ی کوچک گِلی در پشت یخچال صغیران، یعنی همین جایی که امروز خیابان ادیب‌الممالک نام دارد، ساکن بود.<ref name=":0" />  


== آثار ادیب‌الممالک فراهانی ==
== آثار ادیب‌الممالک فراهانی ==
[[پرونده:دیوان ادیب‌ال.....JPG|جایگزین=دیوان ادیب الممالک فراهانی|بندانگشتی|250x250پیکسل|دیوان ادیب الممالک فراهانی]]
* دیوان کامل ادیب‌الممالک فراهانی، (به کوشش وحید دستگردی)
* دیوان کامل ادیب‌الممالک فراهانی، (به کوشش وحید دستگردی)
* پیوسته‌ی فرهنگ به اسلوب نصاب‌الصبیان، (به کوشش علی‌نقی علاءالسلطان)
* پیوسته‌ی فرهنگ به اسلوب نصاب‌الصبیان، (به کوشش علی‌نقی علاءالسلطان)
خط ۱۲۱: خط ۱۵۹:


==== '''مام وطن''' ====
==== '''مام وطن''' ====
آخر ای ایرانیان، ای مردمان باشرف
از چه رو دادید اینسان ملک ایران را ز کف


مر نمی‌خواندید ایران را همی مام وطن
{{شعر}}{{ب|آخر ای ایرانیان، ای مردمان باشرف|از چه رو دادید اینسان ملک ایران را ز کف}}


ای وطن خواهان چه شد آن حرف‌های نشر و لف؟
{{ب|مر نمی‌خواندید ایران را همی مام وطن|ای وطن خواهان چه شد آن حرف‌های نشر و لف؟}}


خود ندانستیم رندانه چه بود این قیل و قال
{{ب|خود ندانستیم رندانه چه بود این قیل و قال|در کجا شد آن متینگ و های و هوی و کف و دف}}


در کجا شد آن متینگ و های و هوی و کف و دف
{{ب|اف بر آن نااهل مردم کز برای نفع خویش|ملک را کردند ویران، عمر ملت را تلف}}


اف بر آن نااهل مردم کز برای نفع خویش
{{ب|گر چه بُد معلوم از اول کان بهایم سیرتان|صورتی بودند و بُد مقصودشان آب و علف}}


ملک را کردند ویران، عمر ملت را تلف
{{ب|مر نبودم من شما را مام و در دامان خویش|پرورش دادم شما را هم چو دُر اندر صدف}}


گر چه بُد معلوم از اول کان بهایم سیرتان
{{ب|آخر از سر معجرم بردند و خلخالم ز پای|در تماشای من آوردید دشمن صف به صف}}


صورتی بودند و بُد مقصودشان آب و علف
{{ب|جز شما مادرفروشان هیچ دیدستی کسی|مادر خود را فرشود در عوض گیرد خزف*}}


مر نبودم من شما را مام و در دامان خویش
{{ب|شرمتان بادا که ننگ من شدید از آن که نیست|هیچ عرقی در بدن از جنگجویان سلف}}


پرورش دادم شما را هم چو دُر اندر صدف
{{ب|وین عجب تر ز آن که چون هنگام فرصت در رسید|جای کیفر خواستن خواندید خود را بی‌طرف}}


آخر از سر معجرم بردند و خلخالم ز پای
{{ب|عبرتی باید شما را از جوانان پروس*|کز برای حفظ مادر سینه کردندی هدف}}


در تماشای من آوردید دشمن صف به صف
{{ب|قصه‌ی فرعون و موسی را مگر ناخوانده‌اید|که حقش در وقت فرصت گفت فاذهب لاتخف}}{{پایان شعر}}
 
جز شما مادرفروشان هیچ دیدستی کسی
 
مادر خود را فرشود در عوض گیرد خزف*
 
شرمتان بادا که ننگ من شدید از آن که نیست
 
هیچ عرقی در بدن از جنگجویان سلف
 
وین عجب تر ز آن که چون هنگام فرصت در رسید
 
جای کیفر خواستن خواندید خود را بی‌طرف
 
عبرتی باید شما را از جوانان پروس*
 
کز برای حفظ مادر سینه کردندی هدف
 
قصه‌ی فرعون و موسی را مگر ناخوانده‌اید
 
که حقش در وقت فرصت گفت فاذهب لاتخف


ــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــ
خط ۱۷۸: خط ۱۹۳:


==== مشروطه ====
==== مشروطه ====
این چه مشروطه‌ی منحوسی بود؟
که در رنج برین خانه گشود
این چه برق است که از خرمن مُلک
بُرد بر چرخ نهم شعله و دود
این چه عدل است که از ما بِستد
آن‌چه بخشنده‌ی منان بخشود
گرچه مشروطه نبود این ترتیب
جو به ما داده و گـــندم بنمود
دوخت بر قامت ما پیرهنی
که نه زآن تار عیان است و نه پود


پیرهن پاره و یوسف در چاه
{{شعر}}{{ب|این چه مشروطه‌ی منحوسی بود؟|که در رنج برین خانه گشود}}


گرگِ مسکین دهنش خون آلود
{{ب|این چه برق است که از خرمن مُلک|بُرد بر چرخ نهم شعله و دود}}


هر که آمد به سر مسند امر
{{ب|این چه عدل است که از ما بِستد|آن‌چه بخشنده‌ی منان بخشود}}


ریش برکند و به سبلت افزود
{{ب|گرچه مشروطه نبود این ترتیب|جو به ما داده و گـــندم بنمود}}


بُن دیوان حرم را کاوید
{{ب|دوخت بر قامت ما پیرهنی|که نه زآن تار عیان است و نه پود}}


بام ایوان کلیسا اندود
{{ب|پیرهن پاره و یوسف در چاه|گرگِ مسکین دهنش خون آلود}}


بُرد ازین ملک حمیت کالا
{{ب|هر که آمد به سر مسند امر|ریش برکند و به سبلت افزود}}


کرد ازین خانه سعادت بدرود
{{ب|بُن دیوان حرم را کاوید|بام ایوان کلیسا اندود}}


ظلم و اجحاف و ستم یافت رواج
{{ب|بُرد ازین ملک حمیت کالا|کرد ازین خانه سعادت بدرود}}


عدل و انصاف و کرم شد نابود
{{ب|ظلم و اجحاف و ستم یافت رواج|عدل و انصاف و کرم شد نابود}}


سگ چوپان شده با گرگ انباز
{{ب|سگ چوپان شده با گرگ انباز|بره را گرگ ستمکاره ربود}}


بره را گرگ ستمکاره ربود
{{ب|دیده در خون جگر زد غوطه|باد لعنت به چنین مشروطه}}{{پایان شعر}}
 
دیده در خون جگر زد غوطه
 
باد لعنت به چنین مشروطه


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>


==== ما را چه؟ ====
==== ما را چه؟ ====
ما را چه که باغ لاله دارد
ما را چه که خسته ناله دارد
ما را چه که گربه می‌کند تخم
ما را چه که گاو می‌‌زند شخم
ما را چه که گوش خر دراز است
ما را چه که چشم گرک باز است
ما را چه که حمله می‌کند ببر
ما را چه که قطره بارد از ابر
ما را چه که میش، بره دارد
ما را چه که اسب، کره دارد
ما در غم خویش ناله داریم
اندوه هزار ساله داریم


هستیم چو مرغ پر شکسته
{{شعر}}{{ب|ما را چه که باغ لاله دارد|ما را چه که خسته ناله دارد}}


از تیر قضا نژند  و خسته
{{ب|ما را چه که گربه می‌کند تخم|ما را چه که گاو می‌زند شخم}}


نه جفت و نه آب و دانه داریم
{{ب|ما را چه که گوش خر دراز است|ما را چه که چشم گرک باز است}}


نه لانه، نه آشیانه داریم
{{ب|ما را چه که حمله می‌کند ببر|ما را چه که قطره بارد از ابر}}


ما شِکوه ز بخت خویش داریم
{{ب|ما را چه که میش، بره دارد|ما را چه که اسب، کره دارد}}


زاری به درون ریش داریم
{{ب|ما در غم خویش ناله داریم|اندوه هزار ساله داریم}}


بی‌توشه‌ی علم و مایه‌ی فن
{{ب|هستیم چو مرغ پر شکسته|از تیر قضا نژند  و خسته}}


افتاده به گرد بام و برزن
{{ب|نه جفت و نه آب و دانه داریم|نه لانه، نه آشیانه داریم}}


بی‌خاصیت کمال و تقوی
{{ب|ما شِکوه ز بخت خویش داریم|زاری به درون ریش داریم}}


از فضل و هنر کنیم دعوی
{{ب|بی‌توشه‌ی علم و مایه‌ی فن|افتاده به گرد بام و برزن}}


انواع هنر به خویش بندیم
{{ب|بی‌خاصیت کمال و تقوی|از فضل و هنر کنیم دعوی}}


بیهوده به ریش خویش خندیم!
{{ب|انواع هنر به خویش بندیم|بیهوده به ریش خویش خندیم!}}{{پایان شعر}}


== منابع: ==
== منابع: ==
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۳

ادیب الممالک فراهانی
ادیب ال.....JPG
نام اصلی محمدصادق ادیب الممالک فراهانی
زمینهٔ کاری شاعر، روزنامه‌نگار
زادروز ۱۱ مردادماه ۱۲۳۹هجری‌قمری
گازران اراک
مرگ ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵هجری‌قمری
تهران
ملیت ایرانی
محل زندگی گازران اراک، تهران، کرمانشاه، مشهد و...
جایگاه خاکسپاری شهر ری
در زمان حکومت محمدعلی شاه،احمدشاه قاجار، رضاشاه پهلوی
رویدادهای مهم انقلاب مشروطه
بنیانگذار روزنامه ادب
پیشه روزنامه‌نگار، شاعر و رئیس دادگستری
کتاب‌ها پیوسته‌ی فرهنگ به اسلوب نصاب‌الصبیان، مقدمه گوهر خاوری و دیوان اشعار
دیوان سروده‌ها دیوان ادیب الممالک فراهانی
تخلص شاعر پروانه، امیری
همسر(ها) احترام‌السیاده قائم مقامی، اقدس خانم
دلیل سرشناسی عضو جنبش مشروطه، تأسیس روزنامه‌ادب

ادیب الممالک فراهانی ، با نام کامل محمدصادق ادیب‌الممالک فراهانی، (زاده ۱۱ مردادماه ۱۲۳۹-ه.ش، گازران اراک – درگذشته ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵-ه.ق – تهران) مقلب به امیرالشعرا و متخلص به ”امیری” و ”شاعر پروانه”، شاعر، ادیب و روزنامه‌نگار دوران مشروطه بود. ادیب‌الممالک از سن ۸ یا ۹ سالگی شعر می‌سرود. ادیب‌الممالک فراهانی پس از سفر به تبریز، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. او در ابتدای سال ۱۳۱۸-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت. سپس به مشهد آمد؛ و تا سال ۱۳۲۰-ه.ق، در مشهد زندگی کرد. سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب الممالک فراهانی هم‌چنین سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی همکاری و صفحه‌ی ضمیمه‌ی آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد. ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی وارد عرصه مطبوعات گردید و کم‌وبیش تا پایان عمر، کار روزنامه‌نویسی را همراه با شاعری ادامه داد. ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد محمدعلی شاه به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه شد؛ و تا پایان عمر به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب گشت. هنگامی که نهضت آزادی و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت. ادیب‌الممالک را می‌توان پیشتاز شاعران و روزنامه‌نگارانی هم‌چون فرخی یزدی، ملک‌الشعرای بهار، میرزاده عشقی و علی اکبر دهخدا دانست. ادیب‌الممالک فراهانی ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت که سکته کرد و به‌ناچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن ۵۸ سالگی در تهران درگذشت و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.

خاندان ادیب‌الممالک

نام پدر ادیب‌الممالک حاج میرزاحسین، پدر بزرگش صادق و جدش میرزا معصوم بود. میرزا معصوم اهل ادب بوده و شعر می‌سروده است؛ و تخلص او ”محیط” بود. ادیب‌الممالک درباره‌ی او می‌گوید:

«... میرزا معصوم متخلص به محیط، از معاریف ادبا و بلغای صدر سلطنت قاجاریه است که ذکرش در دفاتر آن عصر از قبیل کتاب انجمن خاقان تألیف فاضل خان گروسی و گنج شایگان اثر خامه‌ی میرزا طاهر دیباچه‌نگار با مختصری از شعر شیرینش درج شده است...»

ادیب‌الممالک شعری لطیف از میرزا معصوم نقل می‌کند که امیرنظام گرّوسی بر سر دَرِ خانه‌ی پدری خود، روی سنگ کنده بوده است:

مرا خانه‌ای نیست در خورد دوست

اگر باشد از یمنِ تشریف اوست

بگو پا نهد دوست تا سر نهیم

ز خاک رهش بر سر افسر نهیم

در این‌خانه هر کس که پا می‌نهد

قدم بر سر و چشم ما  می‌نهد

میرزا معصوم، برادر میرزا قاسم قائم مقام، وزیر فرهیخته، دانشمند و معروف محمدشاه قاجار است که توسط همین محمدشاه در نگارستان به قتل رسید.[۱]

شجره‌نامه ادیب‌الممالک

در کتاب تذکرة مدینةالادب، نوشته‌ی عبرت نائینی، شجره‌نامه کامل ادیب‌الممالک فراهانی درج شده است که جد آن به امام سجاد(ع) می‌رسد.

ادیب‌الممالک در قطعه شعری از نسب خود چنین سروده است:

گر ندانی کیستم بشنو که گویم

نام خود با نسبتِ اجداد و آبا

نام میمونم محمدصادق آمد

بِنْ حسینِ بِنْ محمد صادق، اما

در حقیقت گر نژادم بازخواهی

شِبْلِ احمد، سبطِ حیدر، نَجلِ زهرا

مسکنم داین شد از مُلک فراهان

مولدم در گازُران از مُلک شَرّا

گاه میلادم شب نیمه‌ی محرم

کوکبم شمس است و طالع: بُرجِ جوزا

زاده‌ی قائم مقامم لیک باشد

خامه‌ام قائم مقامِ کِلک قُسطا [۱]

خانواده ادیب‌الممالک

پدر و مادر ادیب‌الممالک هر دو از خاندان قائم مقام فراهانی بودند. ادیب‌الممالک سه برادر به نام‌های میرزا علیخان، میرزا مهدی معروف به سیدالواعظین، میرازا علی‌اصغر- و دو خواهر داشت. یکی از خواهرانش در زمان حیات ادیب‌الممالک درگذشت؛ و خواهر دیگر او شاعره‌ای توانمند بوده است که ادیب در زندگینامه‌ی خود، در باره‌ی این خواهرش می‌گوید:

«این خواهرم در قید حیات است، از زنان ادیبه‌ی ایران به‌شمار می‌رود. نامش فاطمه خانم است؛ و به شاهین تخلص می‌کند. شعرش به‌طراوت و حلاوت مشهور شده و در خاتمه‌ی کتاب خیرات حسان، قصیده‌ای از وی ثبت گشته...»[۱]

تولد و دوران کودکی

ادیب‌الممالک فراهانی در سال ۱۲۳۹-ه.ق، در گازران شهر اراک به دنیا آمد. او در سن ۸ یا ۹ سالگی شعر می‌سروده است. نقل است که روزی پدرش مهمان حاجی‌آقا محسن عراقی بود. حاجی به پدر ادیب‌الممالک می‌گوید که من امروز یک مصرع شعر سرودم و بقیه را شما بگو. مصرع شعر این بود: ”زیبست عجب رویت، زیباتر از آن مویت”- پدر ادیب می گوید طبع من الان پژمرده است، اگر اجازه بدهید، ادیب بگوید. همگی شگفت‌زده می‌شوند، چون شاعری در آن سن و سال، قابل تصور برای کسی نبود. حاجی‌آقا برای امتحان به ادیب خوردسال می‌گوید که تو بگو. ادیب بلادرنگ مصرع دوم را این‌طور می‌گوید: ”نبود عجب ار افتد دل در خَمِ گیسویت”...[۱]

همسران و فرزندان

همسر اول ادیب‌الممالک، خانم احترام‌السیاده قائم مقامی دختر حسن خان فراهانی بود. حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر به نام عیسی بود.

همسر دوم ادیب، از سادات قائم مقامی و مطلقه بود که اقدس خانم نام داشت. حاصل این ازدواج نیز یک دختر بود. ادیب از مجموع ۳۰ غزل خود، چهار غزل را برای همسرش اقدس سروده است.

ادیب‌الممالک علاوه بر این دو همسر، معشوقه‌ای به نام بَدْرْ نیز داشته است. ادیب از میان ۳۰ غزل، یازده غزل را برای معشوقه‌اش بدر گفته است.[۱]

سفرهای ادیب‌الممالک

ادیب‌الممالک فراهانی پس از درگذشت پدرش که سامان خانواده‌اش برهم ریخت، با حسنعلی خان امیرنظام گروسی که در آن‌زمان وزیر فواید عامه بود آشنا شد؛ و در سال ۱۳۰۹-ه.ق، همراه او به کرمانشاه سفر کرد؛ و در اواخر سال ۱۳۱۳، به تهران بازگشت.

ادیب‌الممالک پس از سفر به تبریز، در سال ۱۳۱۶، معاون و نایب‌رئیس مدرسه لقمانیه تبریز شد. در ابتدای سال ۱۳۱۸-ه.ق، به قفقاز و از آن‌جا به خوارزم رفت؛ و مدتی را نیز نزد محمدخان، خان خیوه گذراند. ادیب از خوارزم به مشهد آمد؛ و تا سال ۱۳۲۰-ه.ق، در مشهد زندگی کرد؛ و سپس عازم تهران شد. وی در سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲-ه.ق، نویسنده مهم و درجه اول روزنامه ایران سلطانی بود. ادیب در سال ۱۳۲۳-ه.ق، سفری کوتاه به باکو داشت؛ و در آن‌جا با روزنامه ارشاد ترکی هم‌کاری و صفحه‌ی ضمیمه آن‌را به فارسی منتشر می‌کرد.[۲]

سبک و محتوای اشعار

ادیب‌الممالک در انواع شعر بسیار توانمند بود؛ و در سبک سخن‌سرایی، پیرو و هم‌طراز استادان قدیمی مانند قاآنی شیرازی  وسروش اصفهانی است. ادیب‌الممالک نیز مانند پیشینیان شاعری را با مداحی آغاز کرد؛ و به قصد دریافت پاداش، جهت امرارمعاش قصاید تملق‌آمیز در وصف امیران و بزرگان زمان خود سرود.

ادیب الممالک، ادیبی کامل بود که به لغت فارسی و عربی تسلط داشت؛ و بر ادب و تاریخ و قصص و روایات عرب و عجم مسلط بود. به‌همین خاطر نه‌تنها قصاید و مدایح او، بلکه اشعار سیاسی او نیز برای عامه‌ی مردم قابل فهم نبود.

نماز شام کز قندیل کوکب *** چراغان کرد گردون، خیمه شب

فرو بستند گویی نو عروسان *** به گردن عقد لولوی مثقب

و یا گسترده بر طاقی به عمدا ** پرندی نیلگون یکسر مذهب

و یا چون خیمه‌ای یا میخ زری *** که از مشکین طنابستی مطنب

و یا با کلک زرین بر نبشتند ***‌ به‌مشکین لوح سطری‌چند معرب[۳]

دیوان ادیب الممالک فراهانی مشتمل بر قصیده‌ها، مسمط‌ها و ترجیع‌بندها است. اشعار ادیب به‌طور محسوسی تأثیرپذیرفته از اخبار و رویدادهای روزگارش است. واضح است که او درگیر مبارزه‌های سیاسی در مسائل اجتماعی بوده است. سبک شعر او در قصیده‌سرایی، بیشتر به سبک اوحدالدین انوری نزدیک است. به‌خاطر تسلط ادیب‌الممالک بر ادبیات عرب، تلمیح‌های نامأنوس به گفتارها و احوال پیشینیان، در اشعار او بسیار است. گاهی این اشعار برای مخاطب سخت وسنگین به‌نظر می‌آید، گاهی نیز برخی نشانه‌های نوگرایی و ترقی‌خواهی در اشعارش به چشم می‌خورد؛ و نکوهش و هجوهایش، تند و نیشدار است. به‌ویژه هجوهایی که در رابطه با مخالفان مشروطه سروده است؛ و در یکی از قصیده‌هایش یکی از این مخالفان را آماج دشنام‌های زشت خود قرار داده است.[۴]

ادیب‌الممالک حتی پس از انقلاب مشروطه و اعلان آزادی نیز که به زد و خورد و کشمکش‌های سیاسی و مطبوعاتی افتاد، کیفیت و ویژگی اصلی شعر خود را که همان قصیده‌سرایی بود، حفظ کرد. ادیب به علم حکمت، ریاضی، رمل و اسطرلاب، نجوم و کف‌بینی نیز آگاهی داشت. وی از زبان کلدانی، روسی، ترکی و پهلوی آگاه بود؛ و کمی هم زبان فرانسه و انگلیسی می‌دانست.[۲]

تأسیس روزنامه ادب

ادیب الممالک فراهانی
ادیب الممالک فراهانی

زندگی ادبی ادیب‌الممالک را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره‌ی نخست از آغاز شاعری تا سال‌های پیش از انقلاب مشروطه و دوره‌ی دوم از سال‌های نزدیک به اوج گیری جنبش مشروطه تا پایان عمر[۲]

تا پیش از آغاز نهضت مشروطه، روزنامه‌ها تحت کنترل و زیر نظر حکومت فعالیت می‌کردند؛ و هیچ روزنامه‌ی مستقلی وجود نداشت که منعکس‌کننده‌ی خواسته‌ها و آرمان‌های توده‌های مردم باشد. ادیب‌الممالک از نخستین کسانی بود که با پایه‌گذاری روزنامه‌ی ادب، به‌طور رسمی و علنی وارد عرصه مطبوعات گردید؛ و کم‌وبیش تا پایان عمر خود، کار روزنامه‌نگاری را همراه با شاعری ادامه داد.[۵]

سردبیری نشریات

ادیب‌الممالک در سال ۱۲۸۱، به تهران آمد؛ و تا سال ۱۲۸۲، سردبیری روزنامه‌ی ایران سلطانی را به عهده داشت. در همین سال به بادکوبه رفت؛ و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به زبان ترکی منتشر می‌شد، برعهده گرفت. او بار دیگر در سال ۱۲۸۵، به تهران بازگشت و این بار عهده‌دار سردبیری روزنامه مجلس شد. ادیب‌الممالک هم‌چنین در سال ۱۲۸۶، روزنامه‌ی عراق عجم را در تهران منتشر ساخت.[۶]

پیوستن به مشروطه‌خواهان

ادیب‌الممالک فراهانی در دوران استبداد محمدعلی شاه در سال ۱۲۸۹، به صفوف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰، وارد عدلیه یا همین دادگستری امروزی شد؛ و تا پایان عمر خود، به‌ریاست چندین شعبه دادگستری در شهرهای سمنان، اراک، یزد و ساوجبلاغ منصوب شد.[۶]

جایگاه سیاسی-اجتماعی

در زمانی که نهضت آزادی و آزادی‌خواهان ایرانی بر علیه استبداد قاجار پا گرفت و توده‌های مردم خواهان برقراری حکومت دموکراسی بودند، نوشته و مکتوبات ادیب‌الممالک در پیشبرد سطح آگاهی مردم از حقوق سیاسی و اجتماعی خود و تشویق برانگیختن آن‌ها به ایستادگی و مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات زمامداران حکومت اثر بسیار مهمی داشت.

شاید ادیب‌الممالک فراهانی نخستین شاعر ایرانی است که به کار روزنامه‌نگاری هم پرداخته‌است. بر این اساس می‌توان او را پیشتاز شعرای روزنامه‌نگاری مانند: فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، اشرف‌الدین گیلانی و علی اکبر دهخدا دانست.[۵]

درگذشت ادیب‌الممالک

در بیشتر منابع تاریخ درگذشت ادیب‌الممالک سال ۱۳۳۶، هجری قمری ضبط شده است، اما بی‌گمان قول محمد قزوینی که تاریخ مرگ او را روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵، که با قید تاریخ روز و ماه ذکر کرده، دقیق و درست‌تر است. دیلیل دیگر که صحت این تاریخ را تأیید می‌کند این است که روزنامه کاوه که در برلین منتشر می‌شد، در شماره‌ی ۲۲، نوشت:

«روزنامه‌های اخیر که از ایران رسید، خبر اسفناکی برای ما آوردند. یکی از ارکان مهمّه‌ی علم و ادب و ستاره‌های درخشان نظم و نثر، میرزا محمد صادق قائم مقامی، ملقب به ادیب‌الممالک فراهانی در ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۵، این جهانِ پُر قیل و قال را بدرود گفت. ادیب‌الممالک به اعتقاد اکثری از اهل ذوق در ایران اولین شاعر عهد اخیر بود که بدون استثنا بر کافه‌ی معاصرین خود در نظم برتری داشت...»[۱]

بدین ترتیب ادیب‌الممالک فراهانی زمانی که ریاست عدلیه‌ی یزد را به عهده داشت، سکته کرد؛ و به‌ناچار عازم تهران شد. وی سرانجام در روز چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی سال ۱۳۳۵-ه.ق، در سن ۵۸ سالگی در تهران درگذشت؛ و در شهر ری، در بارگاه شاه عبدالعظیم، در حجره‌ی میرزا ابولحسن خان قائم مقامی به‌خاک سپرده شد.[۵]

یکی از خیابان‌های شهر ری به‌نام ادیب‌الممالک نام‌گذاری شده است، به‌خاطر این‌که در سال‌های پایان زندگی خود، در یک خانه‌ی کوچک گِلی در پشت یخچال صغیران، یعنی همین جایی که امروز خیابان ادیب‌الممالک نام دارد، ساکن بود.[۱]

آثار ادیب‌الممالک فراهانی

دیوان ادیب الممالک فراهانی
دیوان ادیب الممالک فراهانی
  • دیوان کامل ادیب‌الممالک فراهانی، (به کوشش وحید دستگردی)
  • پیوسته‌ی فرهنگ به اسلوب نصاب‌الصبیان، (به کوشش علی‌نقی علاءالسلطان)
  • مقدمه گوهر خاوری و دیوان اشعار[۵]

گزیده‌ی اشعار

مام وطن

آخر ای ایرانیان، ای مردمان باشرفاز چه رو دادید اینسان ملک ایران را ز کف
مر نمی‌خواندید ایران را همی مام وطنای وطن خواهان چه شد آن حرف‌های نشر و لف؟
خود ندانستیم رندانه چه بود این قیل و قالدر کجا شد آن متینگ و های و هوی و کف و دف
اف بر آن نااهل مردم کز برای نفع خویشملک را کردند ویران، عمر ملت را تلف
گر چه بُد معلوم از اول کان بهایم سیرتانصورتی بودند و بُد مقصودشان آب و علف
مر نبودم من شما را مام و در دامان خویشپرورش دادم شما را هم چو دُر اندر صدف
آخر از سر معجرم بردند و خلخالم ز پایدر تماشای من آوردید دشمن صف به صف
جز شما مادرفروشان هیچ دیدستی کسیمادر خود را فرشود در عوض گیرد خزف*
شرمتان بادا که ننگ من شدید از آن که نیستهیچ عرقی در بدن از جنگجویان سلف
وین عجب تر ز آن که چون هنگام فرصت در رسیدجای کیفر خواستن خواندید خود را بی‌طرف
عبرتی باید شما را از جوانان پروس*کز برای حفظ مادر سینه کردندی هدف
قصه‌ی فرعون و موسی را مگر ناخوانده‌ایدکه حقش در وقت فرصت گفت فاذهب لاتخف

ــــــــــــــــــــــ

*خزف: ظرف گلی

* پروس: قسمتی از کشور آلمان که در گذشته کشوری مستقل بود

***

مشروطه

این چه مشروطه‌ی منحوسی بود؟که در رنج برین خانه گشود
این چه برق است که از خرمن مُلکبُرد بر چرخ نهم شعله و دود
این چه عدل است که از ما بِستدآن‌چه بخشنده‌ی منان بخشود
گرچه مشروطه نبود این ترتیبجو به ما داده و گـــندم بنمود
دوخت بر قامت ما پیرهنیکه نه زآن تار عیان است و نه پود
پیرهن پاره و یوسف در چاهگرگِ مسکین دهنش خون آلود
هر که آمد به سر مسند امرریش برکند و به سبلت افزود
بُن دیوان حرم را کاویدبام ایوان کلیسا اندود
بُرد ازین ملک حمیت کالاکرد ازین خانه سعادت بدرود
ظلم و اجحاف و ستم یافت رواجعدل و انصاف و کرم شد نابود
سگ چوپان شده با گرگ انبازبره را گرگ ستمکاره ربود
دیده در خون جگر زد غوطهباد لعنت به چنین مشروطه

***

ما را چه؟

ما را چه که باغ لاله داردما را چه که خسته ناله دارد
ما را چه که گربه می‌کند تخمما را چه که گاو می‌زند شخم
ما را چه که گوش خر دراز استما را چه که چشم گرک باز است
ما را چه که حمله می‌کند ببرما را چه که قطره بارد از ابر
ما را چه که میش، بره داردما را چه که اسب، کره دارد
ما در غم خویش ناله داریماندوه هزار ساله داریم
هستیم چو مرغ پر شکستهاز تیر قضا نژند  و خسته
نه جفت و نه آب و دانه داریمنه لانه، نه آشیانه داریم
ما شِکوه ز بخت خویش داریمزاری به درون ریش داریم
بی‌توشه‌ی علم و مایه‌ی فنافتاده به گرد بام و برزن
بی‌خاصیت کمال و تقویاز فضل و هنر کنیم دعوی
انواع هنر به خویش بندیمبیهوده به ریش خویش خندیم!

منابع: