۳٬۰۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{Infobox | {{Infobox | ||
| bodystyle = | | bodystyle = | ||
| خط ۹۳: | خط ۹۴: | ||
در مدت ۱۵ سال حاکمیت او قلمرو پهناوری که از عراق تا حدود هندوستان امتداد داشت برپا ساخت که به میراث برای برادرش رسید.<ref name=":3">مهر میهن - [http://www.mehremihan.ir/iranian-history/2570-خیزش-عیاران-به-فرماندهی-یعقوب-لیث.html خیزش عیاران به فرماندهی یعقوب لیث]</ref> | در مدت ۱۵ سال حاکمیت او قلمرو پهناوری که از عراق تا حدود هندوستان امتداد داشت برپا ساخت که به میراث برای برادرش رسید.<ref name=":3">مهر میهن - [http://www.mehremihan.ir/iranian-history/2570-خیزش-عیاران-به-فرماندهی-یعقوب-لیث.html خیزش عیاران به فرماندهی یعقوب لیث]</ref> | ||
== اصل و نسب و | == اصل و نسب و یعقوب لیث == | ||
دربارهٔ اصل و نسب یعقوب لیث در کتابهای تاریخی، روایات متفاوتی است. | دربارهٔ اصل و نسب یعقوب لیث در کتابهای تاریخی، روایات متفاوتی است. | ||
| خط ۱۰۵: | خط ۱۰۶: | ||
یعقوب با محبوبیتی که میان مردم به خاطر جنگ با [[خوارج]] به دست آورده بود، توانست به قدرت برسد. مرکز حکومت او شهر زرنگ (زرنج) در افغانستان امروزی بود. در زمان به قدرت رسیدن صفار حکومت [[عباسیان|بنیعباس]] در ایران قدرت بسیاری داشتند و یعقوب لیث صفاری که از به قدرت رسیدن اعراب در ایران ناراضی بود، از ابتدای حکومت خود رؤیای سرنگونی حکومت بنی عباس را در سر میپروراند.[[پرونده:تندیس یعقوب لیث صفاری.jpg|بندانگشتی|تندیس یعقوب لیث در [[زابل]]]] | یعقوب با محبوبیتی که میان مردم به خاطر جنگ با [[خوارج]] به دست آورده بود، توانست به قدرت برسد. مرکز حکومت او شهر زرنگ (زرنج) در افغانستان امروزی بود. در زمان به قدرت رسیدن صفار حکومت [[عباسیان|بنیعباس]] در ایران قدرت بسیاری داشتند و یعقوب لیث صفاری که از به قدرت رسیدن اعراب در ایران ناراضی بود، از ابتدای حکومت خود رؤیای سرنگونی حکومت بنی عباس را در سر میپروراند.[[پرونده:تندیس یعقوب لیث صفاری.jpg|بندانگشتی|تندیس یعقوب لیث در [[زابل]]]] | ||
== شورش یعقوب لیث | == شورش یعقوب لیث == | ||
یعقوب بعد از فتح کرمان و نیشابورخراسان را نیز فتح و حکومت [[طاهریان]] را سرنگون کرد و برعلیه بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیهٔ گلو به شدت زخمی و مجبور به عقبنشینی شد. دوباره به [[شوش]] بازگشت تا لشکر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانهٔ راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. <ref name=":1">کجارو - [https://www.kojaro.com/2016/6/9/119684/tomb-jacob-laith-safari/ آرامگاه یعقوب لیث صفاری ؛ نخستین شهریار ایرانی بعد از اسلام]</ref> | |||
از اواخر خلافت مأمون، حکومت خراسان و سیستان در دست خاندان طاهری بود و آنها کسانی را به حکومت سیستان فرستاده و بیشتر نمایندگان آنان با سرکشان محلی به زد و خورد میپرداختند. از کسانی که در سیستان علیه طاهریان و خلیفه «المتوکل علیالله» قیام نمود صالح بن نصر بود. در اوایل سال ۲۳۲ یعقوب به همراه جمعی از یاران خود به صالح پیوست. وی در پنجم محرم ۲۳۷ شهر تاریخی بُست را از چنگ نمایندهٔ خلیفه درآورد و به صالح داد و به پاس این خدمت، مقام سرهنگی بُست را بهدستآورد. یعقوب در نتیجهٔ همکاری با صالح، کارش بالا گرفت و یاران و فداییان بسیاری پیدا کرد. صالح که به کمک یعقوب بر دشمنانش پیروز شده بود پس از مدتی، با ستمگری به مردم شهرها را غارت کرد. یعقوب با او مخالفت کرد و در ۲۴۴ به جنگ با وی پرداخت و او را شکست داد. از آن پس لشگریان سیستان با درهم بن نصر برادر صالح بیعت کردند و یعقوب یکی از کسانی بود که به سپهسالاری آن نیروها برگزیده شد. | |||
درهم که از شجاعت و قدرت روزافزون یعقوب و محبوبیت وی در میان عیاران سیستان ترسیده بود به نزدیکان خود دستور قتل یعقوب را داد ولی یعقوب که آگاه شده بود با پیشدستی، او را دستگیر و روانهٔ زندان کرد و شماری از یاران وی را بکشت. | درهم که از شجاعت و قدرت روزافزون یعقوب و محبوبیت وی در میان عیاران سیستان ترسیده بود به نزدیکان خود دستور قتل یعقوب را داد ولی یعقوب که آگاه شده بود با پیشدستی، او را دستگیر و روانهٔ زندان کرد و شماری از یاران وی را بکشت. | ||
مردم سیستان در روز ۲۵ محرم ۲۴۷ هجری قمری برابر با فروردینماه ۲۴۰ هجری خورشیدی (۱۲ آوریل ۸۶۱ میلادی) با یعقوب فرزند لیث پیمان بستند | مردم سیستان در روز ۲۵ محرم ۲۴۷ هجری قمری برابر با فروردینماه ۲۴۰ هجری خورشیدی (۱۲ آوریل ۸۶۱ میلادی) با یعقوب فرزند لیث پیمان بستند .<ref name=":0" /> | ||
== تشکیل | == تشکیل حکومت توسط یعقوب لیث == | ||
یعقوب لیث در ۲۴۷ هجری قمری به یاری مردم، | یعقوب لیث در ۲۴۷ هجری قمری به یاری مردم، حکومت مستقل تشکیل داده و شهر زرنگ را به پایتختی برگزید و پیش از پرداختن به نواحی غربی و شمال غربی (کرمان و خراسان) به ترتیب به امور اجتماعی شهر پرداخت. شهر زرنگ، بزرگترین شهر سیستان در سدهٔ چهارم بود که در آن دوران دارالامارههایی در آن برپا کرده بودند. از جمله بناهای مهم زرنگ باید از مسجد جامع، دارالاماره و کاخ یعقوب نام برد. کاخ یعقوب لیث که ویژهٔ امیر سیستان بود سبزهمیدانی از خود داشت که یعقوب در آنجا مینشست تا مردم شرح حال خود را به وی تقدیم کنند و او به داد دادخواهان میپرداخت. | ||
شهر زرنگ دارای پنج دروازهٔ آهنین درونی و سیزده دروازهٔ بیرونی بود و تسخیر آن بر هیچکس میسر نبوده، به همین دلیل عنصری بلخی در شعر خود آن را «مدینهالعذراء» خواندهاست. | شهر زرنگ دارای پنج دروازهٔ آهنین درونی و سیزده دروازهٔ بیرونی بود و تسخیر آن بر هیچکس میسر نبوده، به همین دلیل [[عنصری بلخی]] در شعر خود آن را «مدینهالعذراء» خواندهاست. | ||
مدتی از امارت یعقوب بر سیستان نگذشته بود، که درهم از زندان فرار کرد و با حامد سرناوک متحد گشته، با سپاهی عظیم عازم زرنج پایتخت یعقوب شدند. یعقوب تا آگاه شد از شهر خارج گشته و در برابر دشمنان صفآرایی کرد. در جنگی که روی داد، سرناوک کشته شد و شماری از سربازان آن دو به اسارت درآمدند. | مدتی از امارت یعقوب بر سیستان نگذشته بود، که درهم از زندان فرار کرد و با حامد سرناوک متحد گشته، با سپاهی عظیم عازم زرنج پایتخت یعقوب شدند. یعقوب تا آگاه شد از شهر خارج گشته و در برابر دشمنان صفآرایی کرد. در جنگی که روی داد، سرناوک کشته شد و شماری از سربازان آن دو به اسارت درآمدند. | ||
| خط ۱۲۱: | خط ۱۲۴: | ||
همزمان با این اوضاع، صالح در بُست قوایی عظیم تهیه دیده بود و قصد جنگ با امیر صفاری را داشت. یعقوب در صدد دفع او برآمد و عمرو لیث برادرش را در زرنگ به نیابت گذاشت و عازم بُست شد. در خارج از شهر با صالح جنگید و او را وادار به فرار کرد و بر بُست چیره گردید. صالح که از چنگ یعقوب گریخته بود، شبانگاه بهسوی زرنگ رفت و خانهٔ عمرو لیث را محاصره و او را از آنجا بیرون کشید و زندانی کرد. یعقوب از جریان آگاه شد، به سیستان بازگشت، با صالح روبهرو شد و او را شکست داده و عمرو و یارانش را نجات داد.<ref name=":0" /> | همزمان با این اوضاع، صالح در بُست قوایی عظیم تهیه دیده بود و قصد جنگ با امیر صفاری را داشت. یعقوب در صدد دفع او برآمد و عمرو لیث برادرش را در زرنگ به نیابت گذاشت و عازم بُست شد. در خارج از شهر با صالح جنگید و او را وادار به فرار کرد و بر بُست چیره گردید. صالح که از چنگ یعقوب گریخته بود، شبانگاه بهسوی زرنگ رفت و خانهٔ عمرو لیث را محاصره و او را از آنجا بیرون کشید و زندانی کرد. یعقوب از جریان آگاه شد، به سیستان بازگشت، با صالح روبهرو شد و او را شکست داده و عمرو و یارانش را نجات داد.<ref name=":0" /> | ||
== مهمترین جنگها | == مهمترین جنگها == | ||
=== جنگ با رتبیل === | === جنگ با رتبیل === | ||
| خط ۱۳۰: | خط ۱۳۳: | ||
=== لشگرکشی به هرات (۲۵۳) === | === لشگرکشی به هرات (۲۵۳) === | ||
یعقوب پس از رسیدگی به وضع سیستان عازم هرات شد و والی آنجا، حسین بن عبدالله بن طاهر را اسیر ساخت و دژ هرات را تصرف نمود. چون خبر فتح هرات به محمد بن طاهر، از امیران خاندان طاهری در نیشابور رسید. وی سپهسالار خویش ابراهیم بن الیاس بن اسد را مأمور نبرد با یعقوب کرد. یعقوب حکومت هرات را به علی بن لیث برادرش سپرد و سپهسالار طاهریان را در پوشنگ شکست داد. ابراهیم فرار کرد و اوضاع را در نیشابور به محمد بن طاهر گزارش داد. محمد به ناچار فرمان حکومت فارس، سیستان، کابل و کرمان را به نام یعقوب نوشت و با خلعتی جهت او فرستاد. یعقوب با دریافت فرمان، نامهای به عثمان بن عفان، قاضی زرنگ نوشت و دستور داد، خطبه به نام او بخوانند. | یعقوب پس از رسیدگی به وضع سیستان عازم [[هرات]] شد و والی آنجا، حسین بن عبدالله بن طاهر را اسیر ساخت و دژ هرات را تصرف نمود. چون خبر فتح هرات به محمد بن طاهر، از امیران خاندان طاهری در [[نیشابور]] رسید. وی سپهسالار خویش ابراهیم بن الیاس بن اسد را مأمور نبرد با یعقوب کرد. یعقوب حکومت هرات را به علی بن لیث برادرش سپرد و سپهسالار طاهریان را در پوشنگ شکست داد. ابراهیم فرار کرد و اوضاع را در نیشابور به محمد بن طاهر گزارش داد. محمد به ناچار فرمان حکومت فارس، سیستان، کابل و [[کرمان]] را به نام یعقوب نوشت و با خلعتی جهت او فرستاد. یعقوب با دریافت فرمان، نامهای به عثمان بن عفان، قاضی زرنگ نوشت و دستور داد، خطبه به نام او بخوانند. | ||
=== لشگرکشی به کرمان (۲۵۴) === | === لشگرکشی به کرمان (۲۵۴) === | ||
یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و چون به حوالی بم رسید شنید که اسماعیل بن موسی، حاکم بم آمادهٔ ایستادگی در برابر اوست. جنگ شدیدی میان یعقوب و اسماعیل درگرفت، سپاهیان یعقوب مردانه جنگیدند و اسماعیل بن موسی را اسیر کردند. یعقوب حاکمی را از جانب خود بر بم گماشت و رو به کرمان نهاد. علی بن حسین حاکم کرمان و فارس، برادر خود عباس بن حسین را به حکومت کرمان گمارده بود. علی بن حسین چون خبر پیروزی یعقوب را در بم شنید طوق بن مغلس را با سپاهی جهت رو در رویی با یعقوب فرستاد. یعقوب پس از تصرف | یعقوب پس از سامان دادن وضع پایتخت، لشگریان را به سوی کرمان به حرکت درآورد. عبور یعقوب از بیابان سیستان و بم با سختی و مشقت زیاد پایان یافت و چون به حوالی بم رسید شنید که اسماعیل بن موسی، حاکم بم آمادهٔ ایستادگی در برابر اوست. جنگ شدیدی میان یعقوب و اسماعیل درگرفت، سپاهیان یعقوب مردانه جنگیدند و اسماعیل بن موسی را اسیر کردند. یعقوب حاکمی را از جانب خود بر بم گماشت و رو به کرمان نهاد. علی بن حسین حاکم کرمان و فارس، برادر خود عباس بن حسین را به حکومت کرمان گمارده بود. علی بن حسین چون خبر پیروزی یعقوب را در بم شنید طوق بن مغلس را با سپاهی جهت رو در رویی با یعقوب فرستاد. یعقوب پس از تصرف [[رفسنجان]]، [[سیرجان]] و شکست طوق و فرونشاندن شورشهای [[جیرفت]] نامهای برای علی بن حسین فرستاد. حاکم فارس و کرمان در جواب نامه یعقوب نوشت: «اگر کرمان را میخواهی پشت سر توست و اگر فارس را میخواهی نامهای به خلیفه بنویس تا مرا بازخواند، من بازمیگردم». | ||
=== لشگرکشی به بامیان و بلخ (۲۵۶) === | === لشگرکشی به بامیان و بلخ (۲۵۶) === | ||
یعقوب به بامیان و بلخ حرکت کرد و به آسانی بر بامیان دست یافت، زیرا داود بن عباس والی آنجا نتوانست در برابر یعقوب ایستادگی کند و فرار کرد، اما فتح بلخ چندی به طول انجامید چون مردم شهر در کهندژ بلخ بنای جنگ و ستیز را گذاشتند، ولی یعقوب بر قلعه نیز چیره شد و محمد بن بشیر را به امارت بلخ گماشت و عازم هرات شد تا عبدالله بن محمد بن صالح سگزی را که در آنجا طغیان کرده بود، تنبیه کند. عبدالله چون از حرکت یعقوب آگاه شد از هرات به نیشابور نزد محمد بن طاهر رفت. | یعقوب به [[بامیان]] و [[بلخ]] حرکت کرد و به آسانی بر بامیان دست یافت، زیرا داود بن عباس والی آنجا نتوانست در برابر یعقوب ایستادگی کند و فرار کرد، اما فتح بلخ چندی به طول انجامید چون مردم شهر در کهندژ بلخ بنای جنگ و ستیز را گذاشتند، ولی یعقوب بر قلعه نیز چیره شد و محمد بن بشیر را به امارت بلخ گماشت و عازم هرات شد تا عبدالله بن محمد بن صالح سگزی را که در آنجا طغیان کرده بود، تنبیه کند. عبدالله چون از حرکت یعقوب آگاه شد از هرات به نیشابور نزد محمد بن طاهر رفت. | ||
=== لشگرکشی به نیشابور | === لشگرکشی به نیشابور === | ||
چون یعقوب در تعقیب عبدالله بن محمد بن صالح سگزی، به سه منزلی نیشابور رسید، یکی از نزدیکان خود را نزد محمد بن طاهر فرستاد و پیغام داد که من برای اطاعت به خدمت آمدهام. عبدالله بن محمد بن طاهر گفت: «به آنچه یعقوب میگوید اعتماد مکن سپاه جمع کنم، تا با وی جنگ کنیم». محمد بن طاهر گفت: «ما حریف او نیستیم و چون جنگ کنیم او پیروز میشود»، از اینرو عبدالله از نیشابور خارج شد و به دامغان گریخت. | یعقوب لیث سلسله طاهریان را در ۲۵۹ شکست داد. چون یعقوب در تعقیب عبدالله بن محمد بن صالح سگزی، به سه منزلی نیشابور رسید، یکی از نزدیکان خود را نزد محمد بن طاهر فرستاد و پیغام داد که من برای اطاعت به خدمت آمدهام. عبدالله بن محمد بن طاهر گفت: «به آنچه یعقوب میگوید اعتماد مکن سپاه جمع کنم، تا با وی جنگ کنیم». محمد بن طاهر گفت: «ما حریف او نیستیم و چون جنگ کنیم او پیروز میشود»، از اینرو عبدالله از نیشابور خارج شد و به [[دامغان]] گریخت. | ||
محمد بن طاهر عموها و بزرگان خاندان خویش را به پیشواز یعقوب فرستاد و او وارد نیشابور شد. محمد بن طاهر نزد وی رفت و یعقوب او را به سبب کوتاهی در کارش ملامت و توبیخ کرد، آنگاه عزیز بن سری را دستور داد تا آنان را مقید ساخته و سپس محمد بن طاهر را به سیستان فرستاد و تا زمان مرگ زندانی کرد و در همان زندان نیز او را به خاک سپردند. | محمد بن طاهر عموها و بزرگان خاندان خویش را به پیشواز یعقوب فرستاد و او وارد نیشابور شد. محمد بن طاهر نزد وی رفت و یعقوب او را به سبب کوتاهی در کارش ملامت و توبیخ کرد، آنگاه عزیز بن سری را دستور داد تا آنان را مقید ساخته و سپس محمد بن طاهر را به سیستان فرستاد و تا زمان مرگ زندانی کرد و در همان زندان نیز او را به خاک سپردند. | ||
=== لشگرکشی به گرگان (۲۶۰) === | === لشگرکشی به گرگان (۲۶۰) === | ||
یعقوب چندی در نیشابور ماند و ضمن اقامت اطلاع یافت که عبدالله بن صالح سگزی از دامغان خارج و عازم گرگان شدهاست. یعقوب از طریق اسفراین به گرگان رفت و پیکی نزد حسن بن زید علوی فرستاد و از او خواست عبدالله را نزد وی فرستد، اما حسن از تسلیم عبدالله خودداری کرد و یعقوب از اینرو به حسن بن زید اعلان جنگ کرد. حسن و عبدالله به طبرستان فرار کردند، حسن به کوههای دیلم پناهنده شد و عبدالله به کوهستانهای طبرستان رفت ولی حاکم آن ناحیه او را دستگیر و تحویل عزیز بن عبدالله سردار یعقوب داد. عزیز، عبدالله را به دربار یعقوب فرستاد. یعقوب او را کشت و از آنجا به نیشابور بازگشت. | یعقوب چندی در نیشابور ماند و ضمن اقامت اطلاع یافت که عبدالله بن صالح سگزی از دامغان خارج و عازم گرگان شدهاست. یعقوب از طریق [[اسفراین]] به گرگان رفت و پیکی نزد حسن بن زید علوی فرستاد و از او خواست عبدالله را نزد وی فرستد، اما حسن از تسلیم عبدالله خودداری کرد و یعقوب از اینرو به حسن بن زید اعلان جنگ کرد. حسن و عبدالله به طبرستان فرار کردند، حسن به کوههای دیلم پناهنده شد و عبدالله به کوهستانهای طبرستان رفت ولی حاکم آن ناحیه او را دستگیر و تحویل عزیز بن عبدالله سردار یعقوب داد. عزیز، عبدالله را به دربار یعقوب فرستاد. یعقوب او را کشت و از آنجا به نیشابور بازگشت. | ||
=== لشگرکشی به فارس (۲۶۱) === | === لشگرکشی به فارس (۲۶۱) === | ||
| خط ۱۶۹: | خط ۱۷۲: | ||
هرچند امروزه اثری از آن مزار موجود نیست اما گویند در روستای شاهآباد مزار امامزاده شاهابوالقاسم است که بنا به اظهار مردم محل حدود ۳۰ تا ۳۵ سال پیش کتیبهای به خط عربی بر آن گنبد وجود داشته که در آن نام یعقوب لیث، نخستین شهریار ایران پس از اسلام نوشته بودهاست. به احتمال بسیار قوی این بنا همان آرامگاه یعقوب است.<ref name=":0" /> | هرچند امروزه اثری از آن مزار موجود نیست اما گویند در روستای شاهآباد مزار امامزاده شاهابوالقاسم است که بنا به اظهار مردم محل حدود ۳۰ تا ۳۵ سال پیش کتیبهای به خط عربی بر آن گنبد وجود داشته که در آن نام یعقوب لیث، نخستین شهریار ایران پس از اسلام نوشته بودهاست. به احتمال بسیار قوی این بنا همان آرامگاه یعقوب است.<ref name=":0" /> | ||
== نامه | == نامه یعقوب لیث به خلیفه عباسی == | ||
به خلیفه مسلمین؛ المعتمد بالله عباسیان | به خلیفه مسلمین؛ المعتمد بالله عباسیان | ||
| خط ۱۹۸: | خط ۲۰۱: | ||
قدمت تاریخی آرامگاه یعقوب لیث صفاری به دورهٔ سلجوقی تا قاجار میرسد و با توجه به مرمتهای مختلف قدیمیترین قسمت آن مربوط به دورهٔ سلجوقی است. بنا به گفتهٔ مردم محلی حدود چندین دهه پیش روی دیوار گنبد کتیبهای با خط عربی قدیم وجود داشته و روی آن اسم یعقوب لیث سردار بزرگ به وضوح نوشته شده بود که بعدها توسط عدهای با اسپری مشکی پوشیده شدهاست. وجود تندیس بزرگی از این شهریار ایرانی که سوار بر اسب میتازد و در بخش غربی شهر دزفول از مسیر اندیمشک به دزفول نصب شده، مهر تأییدی بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است و البته شواهد و اسناد تاریخی بر این حقیقت دلالت دارد.<ref name=":1" /> | قدمت تاریخی آرامگاه یعقوب لیث صفاری به دورهٔ سلجوقی تا قاجار میرسد و با توجه به مرمتهای مختلف قدیمیترین قسمت آن مربوط به دورهٔ سلجوقی است. بنا به گفتهٔ مردم محلی حدود چندین دهه پیش روی دیوار گنبد کتیبهای با خط عربی قدیم وجود داشته و روی آن اسم یعقوب لیث سردار بزرگ به وضوح نوشته شده بود که بعدها توسط عدهای با اسپری مشکی پوشیده شدهاست. وجود تندیس بزرگی از این شهریار ایرانی که سوار بر اسب میتازد و در بخش غربی شهر دزفول از مسیر اندیمشک به دزفول نصب شده، مهر تأییدی بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است و البته شواهد و اسناد تاریخی بر این حقیقت دلالت دارد.<ref name=":1" /> | ||
== بیتوجهی به آرامگاه یعقوب لیث | == بیتوجهی به آرامگاه یعقوب لیث == | ||
آرامگاه یعقوب لیث صفاری که با شماره ۲۵۵۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده وضعیت مناسبی ندارد و در ضریح آهنی مقبره آن از چوب صندوق میوه برای اتصال بخشهای مختلف استفاده شده و روی آجرها و دیوار قدیمی آرامگاه نیز میخهایی زنگ زده و تار عنکبوت جلب توجه میکند.[[پرونده:مرمت آرامگاه یعقوب لیث با چوب صندوق میوه.jpg|بندانگشتی|مرمت آرامگاه یعقوب لیث با چوب صندوق میوه در جمهوری اسلامی ]]این آرامگاه با محوطه ۹ هکتاری اش دو چشمه سرویس بهداشتی دارد که مدت هاست نه آب دارد و نه دربشان باز است. حتی از تجهیز ساختمانی با دو اتاق که از قبل در محوطه ساخته شده بود و برای راه اندازی پایگاه جندی شاپور در نظر گرفته شده خبری نیست. راه اندازی این پایگاه در دور اول سفر هیئت دولت مصوب شد اما تا کنون نسبت به راه اندازی آن اقدامی صورت نگرفتهاست.<ref>فرارو - [http://fararu.com/fa/news/69319/عکس%3Eمرمت-آرامگاه-یعقوب-لیث-صفاری-با-چوب-صندوق-میوه عکس>مرمت آرامگاه یعقوب لیث صفاری با چوب صندوق میوه!]</ref> | آرامگاه یعقوب لیث صفاری که با شماره ۲۵۵۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده وضعیت مناسبی ندارد و در ضریح آهنی مقبره آن از چوب صندوق میوه برای اتصال بخشهای مختلف استفاده شده و روی آجرها و دیوار قدیمی آرامگاه نیز میخهایی زنگ زده و تار عنکبوت جلب توجه میکند.[[پرونده:مرمت آرامگاه یعقوب لیث با چوب صندوق میوه.jpg|بندانگشتی|مرمت آرامگاه یعقوب لیث با چوب صندوق میوه در جمهوری اسلامی ]]این آرامگاه با محوطه ۹ هکتاری اش دو چشمه سرویس بهداشتی دارد که مدت هاست نه آب دارد و نه دربشان باز است. حتی از تجهیز ساختمانی با دو اتاق که از قبل در محوطه ساخته شده بود و برای راه اندازی پایگاه جندی شاپور در نظر گرفته شده خبری نیست. راه اندازی این پایگاه در دور اول سفر هیئت دولت مصوب شد اما تا کنون نسبت به راه اندازی آن اقدامی صورت نگرفتهاست.<ref>فرارو - [http://fararu.com/fa/news/69319/عکس%3Eمرمت-آرامگاه-یعقوب-لیث-صفاری-با-چوب-صندوق-میوه عکس>مرمت آرامگاه یعقوب لیث صفاری با چوب صندوق میوه!]</ref> | ||
== فضائل و ویژگیهای یعقوب لیث == | == فضائل و ویژگیهای یعقوب لیث == | ||
امیر یعقوب یازده سال و نه ماه امارت کرد و بر خراسان، سیستان، کابل، سند، فارس، کرمان و خوزستان تسلط داشت و در مکه و مدینه خطبه به نام وی میخواندند و او را «ملکالدنیا» مینامیدند. یعقوب، مردی شجاع و دلیر بود و در برابر سختیها ایستادگی بسیار داشت. او یک سرباز وقتشناس، سختکوش، خشن و نافذ بود. کامیابی یعقوب در بیشتر لشگرکشیهایش به اطاعت سپاهیان از او مربوط میشد. | |||
او مردی آهنین تصمیم بود. یکی از دشمنانش یعنی حسن بن زید، فرمانروای طبرستان او را از لحاظ عزم راسخ و اراده پولادیناش «سندان» نامید. | او مردی آهنین تصمیم بود. یکی از دشمنانش یعنی حسن بن زید، فرمانروای طبرستان او را از لحاظ عزم راسخ و اراده پولادیناش «سندان» نامید. | ||
| خط ۲۳۰: | خط ۲۳۳: | ||
پس از محمد بن وصیف، بسام کُرد و محمد بن مخلد سگزی، شاعرانی بودند که در زمان یعقوب و تحت توجه و تشویق او شعر فارسی سرودند.<ref name=":0" /> | پس از محمد بن وصیف، بسام کُرد و محمد بن مخلد سگزی، شاعرانی بودند که در زمان یعقوب و تحت توجه و تشویق او شعر فارسی سرودند.<ref name=":0" /> | ||
== یعقوب لیث، احیاگر | == یعقوب لیث، احیاگر زبان پارسی == | ||
بعد از حملهٔ اعراب تا زمان یعقوب لیث زبان رسمی ایران و حکومتهای ایرانی عربی بود، یعقوب نخستین پادشاه ایرانی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال بعد از ورود اسلام به ایران دوباره بازسازی و زبان رسمی کشور اعلام کرد و بعد از آن هیچکس در دربار او حق نداشت به غیر زبان پارسی سخن بگوید. تا جایی که از زبان مورخان نقل شدهاست: | بعد از حملهٔ اعراب تا زمان یعقوب لیث زبان رسمی ایران و حکومتهای ایرانی عربی بود، یعقوب نخستین پادشاه ایرانی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال بعد از ورود اسلام به ایران دوباره بازسازی و زبان رسمی کشور اعلام کرد و بعد از آن هیچکس در دربار او حق نداشت به غیر زبان پارسی سخن بگوید. تا جایی که از زبان مورخان نقل شدهاست: | ||