نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
|نتیجه=تصویب قانون ملی شدن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰
|نتیجه=تصویب قانون ملی شدن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰
}}
}}
'''نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران''' نام دوره‌ای از تاریخ معاصر ایران به رهبری [[دکتر محمد مصدق]] در راستای ملی کردن صنعت نفت ایران است.  
'''نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران،''' به تلاش‌های پیگیرانه در دوره‌ای از تاریخ معاصر ایران به رهبری [[دکتر محمد مصدق]] در راستای ملی کردن صنعت نفت ایران گفته می‌شود. برای اولین بار، امتیاز استخراج نفت در ایران در سال ۱۹۰۱، توسط [[مظفرالدین شاه]] به مدت ۶۰ سال به ویلیام ناکس دارسی داده شد. در ۵ خرداد۱۲۸۷ در چاه شماره یک مسجد سلیمان نفت فوران کرد.  
 
برای اولین بار، امتیاز استخراج نفت در ایران در سال ۱۹۰۱، توسط [[مظفرالدین شاه]] به مدت ۶۰ سال به ویلیام ناکس دارسی داده شد. در ۵ خرداد۱۲۸۷ در چاه شماره یک مسجد سلیمان نفت فوران کرد.  


در سال ۱۳۱۲ شمسی (۱۹۳۳ میلادی) مذاکرات بین دولت ایران و شرکت نفت و با دخالت [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]]، به امضای قراداد ۱۹۳۳ منجر شد و به موجب آن بهره‌برداری از منابع نفت ایران به مدت ۶۰ سال دیگر به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار شد.
در سال ۱۳۱۲ شمسی (۱۹۳۳ میلادی) مذاکرات بین دولت ایران و شرکت نفت و با دخالت [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]]، به امضای قراداد ۱۹۳۳ منجر شد و به موجب آن بهره‌برداری از منابع نفت ایران به مدت ۶۰ سال دیگر به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار شد.
خط ۳۲: خط ۳۰:
پس از مصدق دولت زاهدی برای حل مسئله نفت مذاکرات را با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از سر گرفت. دولت‌های  استعماری هیچ امتیازی به ایران ندادند و قراردادی که مغایر با اصول قانون ملی شدن صنعت نفت بود را به ایران تحمیل کردند. این قرارداد که با مشارکت شرکت‌های آمریکایی و انگلیس و فرانسوی و شرکت شل و ایران انجام شد به «قرارداد کنسرسیوم» معروف شد. در ۷ شهریور ۱۳۳۳ این قرارداد به امضای دو طرف رسید و سپس این قرارداد به مجلس هجدهم ارائه شد و در آنجا نیز که اعضای آن دست چین دربار و دولت بودند تصویب شد و سنا نیز آنرا تصویب کرد.
پس از مصدق دولت زاهدی برای حل مسئله نفت مذاکرات را با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از سر گرفت. دولت‌های  استعماری هیچ امتیازی به ایران ندادند و قراردادی که مغایر با اصول قانون ملی شدن صنعت نفت بود را به ایران تحمیل کردند. این قرارداد که با مشارکت شرکت‌های آمریکایی و انگلیس و فرانسوی و شرکت شل و ایران انجام شد به «قرارداد کنسرسیوم» معروف شد. در ۷ شهریور ۱۳۳۳ این قرارداد به امضای دو طرف رسید و سپس این قرارداد به مجلس هجدهم ارائه شد و در آنجا نیز که اعضای آن دست چین دربار و دولت بودند تصویب شد و سنا نیز آنرا تصویب کرد.


== کشف نفت در ایران ==
== تاریخچه اکتشاف نفت ایران ==
[[پرونده:اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان.JPG|جایگزین=اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان|بندانگشتی|اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان]]
[[پرونده:اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان.JPG|جایگزین=اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان|بندانگشتی|اولین فوران چاه نفت در مسجد سلیمان]]
ویلیام ناکس دارسی میلیونر استرالیایی، درسال ۱۹۰۱ امتیاز استخراج نفت در ایران را از [[مظفرالدین شاه]] گرفت. ابتدا حفاری برای کشف نفت در منطقه‌ای به نام چیا سرخ یا چاه سرخ، در شمال غرب قصرشیرین آغاز شد، اما علی‌رغم کشف نفت، به سبب اقتصادی نبودن میزان نفت به دست آمده، وهمچنین دوری از دریا که حمل نفت را مشکل می‌ساخت، دارسی این ناحیه را ترک کرد و به خوزستان رفت.
ویلیام ناکس دارسی میلیونر استرالیایی، درسال ۱۹۰۱ امتیاز استخراج نفت در ایران را از [[مظفرالدین شاه]] گرفت. ابتدا حفاری برای کشف نفت در منطقه‌ای به نام چیا سرخ یا چاه سرخ، در شمال غرب قصرشیرین آغاز شد، اما علی‌رغم کشف نفت، به سبب اقتصادی نبودن میزان نفت به دست آمده، وهمچنین دوری از دریا که حمل نفت را مشکل می‌ساخت، دارسی این ناحیه را ترک کرد و به خوزستان رفت.
خط ۴۰: خط ۳۸:
سرانجام در روز پنجم خرداد ۱۲۸۷ شمسی برابر با ۱۹۰۸ میلادی در چاه شماره یک مسجدسلیمان مته حفاری به لایه نفت دار برخورد و نفت با فشار از چاه فوران کرد. دومین چاه نیز ۱۰ روز بعد به نفت رسید. با به نفت رسیدن این دو چاه وجود نفت به مقدار زیاد در ایران به اثبات رسید.<ref>[http://www.petromuseum.ir/content/23/%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2/392/%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 نخستین فوران نفت در ایران] - موزه و اسناد صنعت نفت ایران</ref>
سرانجام در روز پنجم خرداد ۱۲۸۷ شمسی برابر با ۱۹۰۸ میلادی در چاه شماره یک مسجدسلیمان مته حفاری به لایه نفت دار برخورد و نفت با فشار از چاه فوران کرد. دومین چاه نیز ۱۰ روز بعد به نفت رسید. با به نفت رسیدن این دو چاه وجود نفت به مقدار زیاد در ایران به اثبات رسید.<ref>[http://www.petromuseum.ir/content/23/%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2/392/%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 نخستین فوران نفت در ایران] - موزه و اسناد صنعت نفت ایران</ref>


== قرارداد نفت دارسی ==
=== قرارداد نفت دارسی ===
[[پرونده:ویلیام ناکس دارسی.JPG|جایگزین=ویلیام ناکس دارسی|بندانگشتی|ویلیام ناکس دارسی که اولین قراداد استخراج نفت را با مظفرالدین شاه امضا کرد]]
[[پرونده:ویلیام ناکس دارسی.JPG|جایگزین=ویلیام ناکس دارسی|بندانگشتی|ویلیام ناکس دارسی که اولین قراداد استخراج نفت را با مظفرالدین شاه امضا کرد]]
ویلیام ناکس دارسی متولد انگلستان بود، در هفده سالگی با خانواده به استرالیا مهاجرت کرد، حقوق خواند و وکیل شد.
وکالت یک سندیکای معدن طلا را از سال ۱۸۸۲ عهده‌دار بود، سندیکا به شرکت تبدیل شد و او به عنوان عضو مؤسس ۱۲۵.۰۰۰ سهم دریافت کرد.
قیمت سهام شرکت به سرعت از یک پوند به ۱۷ پوند رسید و دارسی میلیونر شد. دارسی در ۱۸۸۹ دفتر وکالت را بست و به لندن بازگشت.
روز هفتم خرداد ۱۲۸۰- ۲۸ می ۱۹۰۱،  در زمان [[مظفرالدین شاه]] قاجار برای نخستین بار امتباز استخراج، بهره‌برداری و لوله کشی نفت و قیر در سراسر ایران ( به جز پنج استان آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان) به مدت ۶۰ سال به « ویلیام ناکس دارسی» واگذار شد. دارسی متعهد شد طی دو سال شرکت یا شرکت‌هایی را برای بهره برداری از امتیاز، تاسیس کرده و از عواید به دست آمده ۱۶ درصد به عنوان حق‌الامتیاز و ۲۰ هزار لیره نقد به عنوان سهم ایران بپردازد. این قراداد ۵ سال قبل از مشروطیت منعقد شد. مجلس اول پس از [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] نیز پس از بحث‌های مفصل درباره قراداد «دارسی» نه آن را رد کرد و نه تصویب.
روز هفتم خرداد ۱۲۸۰- ۲۸ می ۱۹۰۱،  در زمان [[مظفرالدین شاه]] قاجار برای نخستین بار امتباز استخراج، بهره‌برداری و لوله کشی نفت و قیر در سراسر ایران ( به جز پنج استان آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان) به مدت ۶۰ سال به « ویلیام ناکس دارسی» واگذار شد. دارسی متعهد شد طی دو سال شرکت یا شرکت‌هایی را برای بهره برداری از امتیاز، تاسیس کرده و از عواید به دست آمده ۱۶ درصد به عنوان حق‌الامتیاز و ۲۰ هزار لیره نقد به عنوان سهم ایران بپردازد. این قراداد ۵ سال قبل از مشروطیت منعقد شد. مجلس اول پس از [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] نیز پس از بحث‌های مفصل درباره قراداد «دارسی» نه آن را رد کرد و نه تصویب.


در قراداد «دارسی»، در تمام مدت صاحب امتیاز از پرداخت مالیات، عوارض و حقوق گمرکی برای کلیه اراضی، ماشین آلات، وسایل و مواد لازمی که وارد می‌کرد و جمیع محصولات نفتی که صادر می‌کرد، معاف بود. ویلیام دارسی طبق وعده خود به فاصله دو سال پس از اخذ امتیاز، شرکتی را با هدف تلاش برای یافتن نفت ایران تاسیس کرد و این شرکت در ۱۲۸۶شمسی در مسجد سلیمان موفق به استخراج نفت شد.<ref>[http://gozarestan.ir/show.php?id=667 قرارداد دارسی و نفت ایران] - گذرستان</ref>
در قراداد «دارسی»، در تمام مدت صاحب امتیاز از پرداخت مالیات، عوارض و حقوق گمرکی برای کلیه اراضی، ماشین آلات، وسایل و مواد لازمی که وارد می‌کرد و جمیع محصولات نفتی که صادر می‌کرد، معاف بود. ویلیام دارسی طبق وعده خود به فاصله دو سال پس از اخذ امتیاز، شرکتی را با هدف تلاش برای یافتن نفت ایران تاسیس کرد و این شرکت در ۱۲۸۶شمسی در مسجد سلیمان موفق به استخراج نفت شد.<ref>[http://gozarestan.ir/show.php?id=667 قرارداد دارسی و نفت ایران] - گذرستان</ref>


== قرارداد نفت ۱۹۳۳ ==
ماجرای شرکت دارسی در قرداد نفت ایران از آنجا آغاز شد که ژاک دو مورگان، زمین‌شناس و باستان‌شناس فرانسوی، پس از سفری دو ساله (۱۸۸۹ـ۱۸۹۱) به ایران در گزارشی ادعا کرد که احتمالاً در ایران منابع غنی نفتی وجود دارد.
 
آنتوان کتابچی‌خان، ژنرال ارمنی‌تباری ایرانی، چند سال پیش از آن رئیس گمرک ایران بود و در آن زمان در پاریس اقامت داشت، این گزارش را جدی گرفت و در این مورد کوشید با سِر هنری وُلف، سفیر سابق بریتانیا در ایران، سرمایه‌گذار مناسب این پروژه را بیابند.
 
هنری وُلف دارسی را راضی کرد به اکتشاف نفت روی آورد. با حمایت دیپلمات‌های بریتانیایی و مشارکت آنتوان کتابچی که نمایندۀ ایران در نمایشگاه بین‌المللی پاریس (در سال ۱۹۰۰) بود و در دولت نفوذ داشت، رایزنی‌ها و مقدمه‌چینی‌های لازم فراهم شد. دارسی در مه ۱۹۰۱ (خرداد ۱۲۸۰) توانست امتیاز استخراج نفت در حدود ۷۵ درصد قلمرو ایران را برای ۶۰ سال از مظفرالدین بگیرد؛
 
طبق قرارداد ۱۶ درصد سود و ۱۰ درصد سهام شرکت به ایران تعلق می‌گرفت، بعلاوۀ ۲۰.۰۰۰ پوند پیش‌پرداخت؛ پس از اتمام قرارداد نیز همۀ تجهیزات به دولت ایران می‌رسید. دارسی ۱۹۰۲ کار اکتشاف نفت را در غرب ایران آغاز کرد، اما میدان خوبی نیافت و وارد منطقۀ بختیاری شد.
 
با خان ایل بختیاری هم قراردادی جدید بست تا از حمایت او بهره برد، در ازادی مقرری سالیانه و سهم سه درصدی از سود. دارسی که تا ۱۹۰۵ حدود ۲۵۰.۰۰۰ پوند برای یافتن نفت هزینه کرده اما به نتیجۀ مطلوبی نرسیده بود، مجبور شد از کمپانی انگلیسی نفت برمه کمک بگیرد.
 
کمپانی نفت برمه هم به او کمک کرد، اما اوایل ۱۹۰۸ پاک ناامید شد، به گونه‌ای که اوایل مه به رینولدز (مسئول گروه اکتشاف) تلگرافی زد و گفت: «کار را تعطیل کن، کارگران را مرخص کن... و به خانه بازگرد». رینولدز کوتاه نیامد، کار را ادامه داد و تنها چند روز بعد کمپانی برمه در مسجدسلیمان یکی از بزرگ‌ترین میدان‌های نفتی جهان را در عمق ۳۶۰ متری یافت.
 
دارسی و شرکت نفت برمه در آوریل ۱۹۰۹ شرکت نفت ایران و انگلیس (The Anglo-Persian Oil Company) را تأسیس کردند (همین شرکت در ۱۹۵۴ به «بریتیش پترولیوم» تغییر نام داد).
 
=== قرارداد نفت ۱۹۳۳ ===
در سال ۱۹۳۲ ( ۱۳۱۱ شمسی) شرکت نفت ایران و انگلیس با انتشار حساب مالی سال قبل، خشم دولتمردان ایرانی را برانگیخت. بر اساس این حساب حق امتیاز ایرات ۳۰۶ هزار و ۸۷۲ لیره تعیین شده بود.  سال قبل از آن سهم ایران بیش از یک میلیون و ۲۸۸ هزار لیره بود. [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] به کابینه دستور داد تا مذاکرات رسمی را با شرکت آعاز کند. بر اثر شدت گرفتن مناقشات در داخل ایران و بین دولت‌مردان بر سر مسئله قراداد دارسی، [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] به شدت عصبانی شد و از هیئت دولت خواست که پرونده قراداد نفت را بیاورند و سپس پرونده را به درون بخاری انداخت و سوزاند و به کابینه دستور داد که امتیاز نفت را لغو کنند که این کار انجام شد.
در سال ۱۹۳۲ ( ۱۳۱۱ شمسی) شرکت نفت ایران و انگلیس با انتشار حساب مالی سال قبل، خشم دولتمردان ایرانی را برانگیخت. بر اساس این حساب حق امتیاز ایرات ۳۰۶ هزار و ۸۷۲ لیره تعیین شده بود.  سال قبل از آن سهم ایران بیش از یک میلیون و ۲۸۸ هزار لیره بود. [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] به کابینه دستور داد تا مذاکرات رسمی را با شرکت آعاز کند. بر اثر شدت گرفتن مناقشات در داخل ایران و بین دولت‌مردان بر سر مسئله قراداد دارسی، [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] به شدت عصبانی شد و از هیئت دولت خواست که پرونده قراداد نفت را بیاورند و سپس پرونده را به درون بخاری انداخت و سوزاند و به کابینه دستور داد که امتیاز نفت را لغو کنند که این کار انجام شد.


خط ۱۰۶: خط ۱۲۴:


پس از تصویب طرح پیشنهادی کمیسیون نفت در مجلس، شپرد، سفیر کبیر انگلستان به وزارت خارجه کشورش گزارش کرد که حتی آنهایی که از شاه دستور گرفته بودند که در جلسه شرکت نکنند تا حد نصاب لازم برای رأی گیری حاصل نشود، به مجلس رفتند و به طرح ملی شدن رأی دادند.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱ - ۲۳۸ و ۲۳۹</ref>
پس از تصویب طرح پیشنهادی کمیسیون نفت در مجلس، شپرد، سفیر کبیر انگلستان به وزارت خارجه کشورش گزارش کرد که حتی آنهایی که از شاه دستور گرفته بودند که در جلسه شرکت نکنند تا حد نصاب لازم برای رأی گیری حاصل نشود، به مجلس رفتند و به طرح ملی شدن رأی دادند.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱ - ۲۳۸ و ۲۳۹</ref>
==حزب توده و ملی شدن صنعت نفت==
در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۱آذر ۱۳۲۳ دکتر مصدق طرح منع واگذاری امتیاز نفت ایران به بیگانگان به هر عنوان«موازنه منفی» را تسلیم مجلس کرد و آنرا به تصویب رساند. این طرح به تصویب همه نمایندگان حاضر در جلسه، به استثنای فراکسیون حزب توده رسید.
در حلسه ۱۲ آذر ۱۳۲۳ غلامحسین رحیمیان نماینده چپ مستقل که اغلب با حزب توده همکاری می‌کرد، طرحی را در یک ماده واحده برای لغو امتیاز نفت  شرکت نفت انگلستان به دکتر مصدق پیشنهاد کرد. متن طرح رحیمیان چنین بود:<blockquote>«ماده واحده - مجلس شورای ملی ایران امتیاز نفت جنوب را که در دوره‌ی استبداد به شرکت دارسی واگذار شده و در موقع دیکتاتوری آنرا نیز تمدید و تجدید نموده‌اند، لغو می‌نماید.»</blockquote>مصدق به دلیل این‌که محلس نمی‌تواند قانونی را که برای تایید موافقت‌نامه‌ها و قراردادهای بین‌المللی تصویب شده‌است، بدون مطالعه و به کار بردن روش‌های حقوقی ملغی‌ کند از امضای طرح رحیمیان خودداری کرد.
حزب توده امتناع مصدق از امضای طرح رحیمیان را بهانه حملات فزاینده به او قرار داد. دکتر زضا رادمنش در روزنامه‌ی «مردم برای روشنفکران» نوشت:<blockquote>«...آقای دکتر مصدق دانسته یا ندانسته، با عمل خود به‌ مراتب از آقای ساعد جلو افتادند و با طرح خود باب مذاکرات را برای همیشه مسدود کردند. آقای کافتارادزه متذکر شد که مجلس شورای ملی با تصویب این طرح، مرتکب اشتباهی شد و دولت شوروی مطمئن است که مجلس این اشتباه را اصلاح خواهد کرد...»</blockquote>احسان طبری، تئوریسین حزب توده در مقاله‌ای در روزنامه‌ی «مردم برای روشنفکران» از سیاست «موازنه‌ی مثبت» یعنی شمال از آن روسیه و جنوب از آن کمپانی‌های انگلیسی و آمریکایی حمایت کرد و حتی شمال را حریم امنیت شوروی دانست و نوشت:<blockquote>«...نظریه‌ی دسته دیگر این است که باید فقط به یک طرف امتیاز داد (سیاست یک طرفه‌ی مثبت) این نظریه‌ در حکم عدول آشکار از سیاست موازنه‌ای است (یعنی سیاست موازنه‌ی مثبت) که هر وطن پرستی باید از آن پیروی کند. نطریه‌ی دسته‌ی دیگر، بین‌المللی کردن استخراج است، از قرار، همین نطریه هدف کسانی است که به اتخاذ روش ضد شوروی علاقه دارند، ولی باید برای اولین و آخرین باز به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم «حریم امنیت» شوروی است و این دولت هرگز حاضر نخواهد شد که در آنجا به نام نفت، دستگاه خصمانه مفصلی بر علیه او چیده شود [...] و بالاخره عقیده سومی، که من شخصا در آن دسته قرار دارم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانی‌های آمریکایی و انگلیسی وارد مذاکره شود...»</blockquote>حزب توده ایران که در بدو تاسیس، مبارزه علیه هرگونه استعمار را شعار اساسی خود اعلام کرده بود و دفاغ از استقلال و تمامیت ایران را سرلوحه برنامه خود می‌دانست، به منظور واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی، و شناسایی شمال ایران به عنوان حریم امنیت شوروی، حقوق و منافع استعماری بریتانیا در ایران، یعنی شرکت نفت انگلیس و ایران را به رسمیت شناخت.<ref>کتاب مصدق سال‌های مبارزه و مقاومت جلد۱ - ص ۵۷ تا ۶۷</ref>
در بحبوحه‌ی مبازره بر سر ملی شدن صنعت نفت در پاییز و زمستان ۱۳۲۹، حزب توده شعار لغو قرارداد۱۹۳۳ را پیش کشید. رهبری حزب توده مدعی شد همه اقداماتی که تحت عنوان استیفای حقوق ملت ایران و مبارزه با شرکت نفت انجام می‌شود، سناریویی است که به وسیله‌ی شرکت نفت و ایادی آن ساخته و آماده شده است.
روزنامه به سوی آینده نوشت:<blockquote>«...مسلما قسمت اعظم وقایعی که این روزها پیرامون نفت می‌گذرد، به وسیله‌ی شرکت نفت و ایادی آن تنظیم و اداره می‌شود...»</blockquote>پس زا رد لایحه‌ی الحاقی نفت در مجلس شورای ملی، که رهبری جبهه‌ملی در مسئله‌ی نفت بر همه آشکار شده بود، رهبران حزب توده مصدق و رهبران جبهه ملی را به باد حمله و ناسزا گرفتند، روزنامه به سوی آینده نوشت:
«...قرارداد الحاقی را ملت ایران در کرد، نه جبهه مفتضح ملی. ...اکنون که قرارداد الحاقی گلشاییان - گس بر اثر افکار عمومی و مبارزه شدید ملت ایران رد گردیده است، روزنامه‌های جبهه ملی، مخصوصا نامه معلوم‌الحال شاهد، ارگان دکتر بقایی و روزنامه‌ی داریا، شروع به یک سلسله تبلیغات درباره‌ی نقش خود در این باره نموده‌اند. ...ملت ایران به‌خوبی می‌داند که آن‌ها چه نقش پستی برای ارضای مطامع استعمار به عهده دارند. ...مردم هیچ وقت فراموش نمی‌کنند که پیشوای این جبهه، پیرمرد مکاری که نیم قرن است به اغفال و فریب خلق مشغول است و در عمر دراز خود چه شعبده‌های رنگارنگی به قالب زده است...»<ref>کتاب مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱ - ص ۲۱۳ و ۲۱۴</ref>
== نقش دکتر فاطمی در ملی شدن نفت ==
«آزادی برای مردم مملکت ما حکم خواب، خیال، وهم و تصور را پیدا کرده است و ما طوری با زور و تجاوز و تعدی آشنا شده‌ایم و با این مظاهر اعصار اولیه خو گرفته‌ایم که دنیای آزاد و غیر مقید، در نظر ایرانی، وجود خارجی ندارد. ایرانی حتی نمی‌تواند تصور کند که می‌توان آزاد بود، می‌توان چاپلوسی نکرد و وطن فروشی شرط موفقیت محسوب نمی‌شود.»
دکتر حسین فاطمی در سال‌های پرآشوب صنعت ملی کردن نفت ایران، وزیر خارجه کایبنه [[دکتر محمد مصدق]] بود. فاطمی همچنین روزنامه باختر که روزنامه‌ای منتقد و رادیکال بود را نیز منتشر می‌کرد.
'''سید حسین فاطمی هدایتی،''' مشهور به حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ هجر شمسی در شهر نایین از توابع استان اصفهان زاده شد. او در خانواده‌ای روحانی بدنیا آمد. پدرش سید علی معروف به سیف‌العلما و مادرش سیده طوبی هر دو از سادات طباطبایی بودند. تحصیلات ابتدایی‌اش را در نایین گذراند و سپس به اصفهان رفت؛ جایی که برادرش سیف‌پور فاطمی روزنامه باختر امروز را منتشر می‌کرد. کار در روزنامه در کنار تحصیل برای فاطمی فرصت خوبی بود که وارد عالم سیاست شود.
احمد ملکی مدیریت روزنامه ستاره می‌گوید: <blockquote>«فاطمی قلمی بسیار شیوا داشت و در روزنامه‌نگاری استعدادش فوق‌العاده بود.» </blockquote>در آن سال‌ها حکومت استبدادی رضاخان نظارت سفت و سختی بر مطبوعات داشت و تمام مقالات را پیش از چاپ شدن به دقت واکاوی می‌کرد. مدتی زیادی از حضور فاطمی جوان در تهران نمی‌گذشت که برادرش برای تصدی پستی در شهرداری شیراز از کار روزنامه‌نگاری کنار کشید و باختر امروز را به حسین واگذاشت. حسین ابتدا به اصفهان رفت و مدتی در آنجا باختر امروز را اداره کرد و به جرم مقاله‌ای که علیه مجلس نوشته و آن‌ها را عروسک خیمه‌شب‌بازی خطاب کرده بود، مدتی زندانی شد.
فاطمی با تلاش‌های بسیار روزنامه را به تهران منتقل کرد و شخصا اداره آن را بر عهده گرفت. فاطمی به طرق مختلف به نقد و حمله به [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه پهلوی]] می‌پرداخت که همین عوامل باعث زندانی شدن او شدند. ضدیت با رضاخان در مقالات و نامه‌های فاطمی بسیار است.
از نظر فاطمی، رضا شاه پهلوی مرد بی‌فرهنگی بود که تمامی مظاهر ارتجاعی قرون میانه اعم از [[شکنجه]] و دستبند قپانی و مرگ و ترور مخالفان را احیا کرده بود. فاطمی می‌نوشت که رضاخان به چه حقی افراد را بی‌هیچ تقصیری و صرفا به جرم آزادی‌خواهی دستگیر و شکنجه می‌کند و سرانجام آن‌ها را در زندان مسموم کرده و اموالشان را تصرف می‌کند؟ سردار سپه برای فاطمی مظهر ضدیت با دولت ملی مشروطه بود. فاطمی تا شهریور ماه ۱۳۲۰ که رضاشاه بر سر قدرت بود در زندان ماند و پس از برکناری رضاشاه توسط متفقین از زندان آزاد شد. اما باز هم به نقد اصحاب قدرت پرداخت.
به پاریس رفت تا در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل کند. پس از آن در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از چهار سال اقامت در پاریس و با مشکلات مالی فراوان موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق شده و در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت.
فاطمی پس از بازگشت خانه‌ای در پیچ شمیران اجاره کرد که پاتوق اهالی قلم شد و همچنین امتیاز روزنامه باختر امروز را گرفت و از سال ۱۳۲۸ دوباره مشغول کار روزنامه‌نگاری شد.
قلم صریح فاطمی باعث شد روزنامه باختر امروز بعد از چند شماره توسط شهربانی توقیف شود. در همین دوران بود که [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] تشکیل شد و همکاری نزدیک دکتر مصدق و فاطمی آغاز شد. دکتر مصدق برای فاطمی حکم پدر، استاد و دوست را داشت.
مصدق از فاطمی خواست که از صحت و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم مطمئن شود و درباره آن روشنگری کند. با تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی به عنوان سرپرست کمیسیون تبلیغات آن انتخاب شده و «روزنامه باختر امروز» تبدیل به روزنامه رسمی جبهه ملی شد.
به گزارش رویداد ۲۴ فاطمی در نخستین شماره روزنامه باختر امروز پس از انتشار مجدد سرمقاله‌ای جانانه نوشته و خبر از تشکیل جبهه ملی داد. فاطمی در این سرمقاله چنین نوشت: <blockquote>«دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملت ایران که نیم‌قرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوایی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بی‌روح جان تازه‌ای ببخشد.»</blockquote>با شکل‌گیری جبهه ملی فعالیت‌های فاطمی وارد فاز مبارزاتی جدیدی شد. کوشش‌های فاطمی و همقطارانش باعث شد که هشت نفر از اعضای جبهه ملی به مجلس چهاردهم راه پیدا کنند و دکتر مصدق نماینده اول تهران شود.
دکتر مصدق و یارانش با اقلیتی هشت نفره مجلس را تسخیر کردند و این امر به یاری استادی تام و تمام آن‌ها در بازی‌های پارلمانی و تسلط به مسائل حقوقی بود. جبهه ملی هدف خود در مجلس را اصلاح قانون انتخابات و حکومت نظامی، بازگشایی فضای آزاد برای مطبوعات و مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت اعلام کرد و فاطمی با سرمقاله‌های کوبنده و شورافکنش با تمام قوا وارد کارزار مبارزه با استبداد شد.
فاطمی در سرمقاله باختر امروز متنی شدیداللحن علیه رزم آرا نوشت. سپهبد رزم آرا که از به دست آوردن حمایت فاطمی و جبهه ملی نسبت به خود ناامید شده بود وارد جنگ علنی با آن‌ها شد و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. از طرف دیگر تلاش‌ها و مبارزات جبهه ملی باعث شد دکتر مصدق به ریاست کمیسیون نفت برسد و لایحه الحاقی کنار گذاشته شود.
فاطمی به مصدق پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را داد و مصدق آن را به جریان انداخت. دکتر مصدق بعد از مرگ فاطمی گفته است: <blockquote>«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است.»</blockquote>'''حسین علاء''' نخست وزیر بعدی بود که خود را ناتوان از حل مشکلات دید و در اندک زمانی استعفا کرد و نخست وزیری به دکتر مصدق رسید. با تشکیل کابینه دکتر مصدق، فاطمی را به عنوان معاون پارلمانی خود برگزید. در حقیقت فاطمی و چهره‌هایی همچون شایگان‌فر جناح چپ جبهه ملی به شمار می‌رفتند.
در این دوران فاطمی هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و به نوشتن سرمقاله‌های تند خود در باختر امروز ادامه می‌داد. با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دولت بریتانیا و پروپاگاندای داخلی‌اش نیز ضد فاطمی شدند و فعالیت‌های خود علیه او را آغاز کردند.
در آن دوره فداییان اسلام تحت تاثیر کاشانی نقشه ترور فاطمی را کشیدند و زمانی که فاطمی در جمع روزنامه نگاران در بزرگداشت محمد مسعود سخنرانی می‌کرد، به او چند گلوله شلیک کردند که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد.
با بالاگرفتن تنش‌های دولت ملی ایران و دولت استعماری بریتانیا، حسین نواب از سمت وزارت خارجه استعفا کرد و دکتر فاطمی به جای او نشست. فاطمی به روابط بریتانیا و ایران پایان داد و دیپلمات‌های بریتانیایی را از ایران اخراج کرد.
با وقوع کودتای، تعدادی از افسران گارد شاهنشاهی به خانه فاطمی حمله ور شده و پس از بازداشت فاطمی به ضرب و شتم همسر او پرداختند. با کمک و همیاری حزب توده کودتا خنثی شد و فاطمی به خانه بازگشت و [[محمدرضا پهلوی]]، از کشور گریخت.
با فرار شاه، فاطمی وزیر خارجه از مصدق خواست جمهوری اعلام کند و به سفرای بغداد و عراق تلگراف زد و از آن‌ها درخواست کرد که از شاه استقبال نکنند. مصدق که روحیه محافظه کارتری داشت با خواسته فاطمی مخالفت کرد. فاطمی اصرار می‌کرد که دیگر چنین فرصتی نصیب ملت نخواهد شد و حتی از علی اکبر دهخدا خواست تا نامزد ریاست جمهوری شود.
در کودتای ۲۸ مرداد که با کمک طرفداران دول آمریکا و بریتانیا به شاه انجام شده بود، دلت مصدق برچیده شد و تمام امید‌های فاطمی برای جمهوری ایران بر باد رفت. اراذل و اوباش در روز کودتا دفتر روزنامه باختر امروز را تخریب کردند و جملگی عوامل کودتا دستور داشتند هر جا دکتر فاطمی را می‌بینند او را به قتل برسانند. آنها فاطمی را در راه رفتن به ساختمان وزارت خارجه به دام انداختند و با ضربات متعدد چاقو مجروحش کردند که با دخالت هوادارانش از مهلکه گریخت و پیکر نیمه‌جانش را به منزل دوستانش رساند.
فاطمی پس از بهبود نسبی تغییر چهره داد و به زندگی مخفیانه روی آورد. حزب توده در اختفا به او کمک کرد و نورالدین کیانوری خانه امن خود را در اختیار او گذاشت. فاطمی شش ماه را در خانه امن کیانوری گذراند. پس از شش ماه به خانه دوستش دکتر محسنی رفت و در آنجا مخفی شد. در آنجا، اما یکی از ساکنان محل به او شک کرده و موضوع را به برادرش که سرهنگ اداره پلیس تهران بود گزارش می‌کند.
به گزارش رویداد۲۴ با دستگیری فاطمی او را نزد ارتشبد نعمت‌الله نصیری می‌برند که گفته شده نصیری پس از فحاشی مشتی بر صورت فاطمی می‌کوبد و خبر دستگیری او را به محمدرضا شاه پهلوی می‌دهد. [[اشرف پهلوی]] که کینه‌ای دیرینه از فاطمی داشت بلافاصله از دستگیری او مطلع شد و به [[تیمور بختیار]] فرمان داد او را بکشد. از طرفی [[شعبان جعفری]] و اراذل و اوباش او مامور شده بودند پیش از دادرسی در حرکتی ظاهرا «مردمی» دکتر فاطمی را به قتل برسانند. آنها به فاطمی حمله کردند و ضربات چاقویی به او زدند. خواهر دکتر فاطمی خود را سپر بلای برادر کرد و ۱۱ ضربه چاقو خورد. نهایتا دکتر فاطمی را از محل دور کردند و پیکر نیمه‌جانش را به بهداری زندان بردند.
سیدحسین فاطمی در دادگاهی نظامی به اتهام تلاش برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. پیکر او در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای [[قیام ۳۰ تیر]] به خاک سپرده شد. برادر فاطمی درباره نحوه اعدام او می‌گوید: <blockquote>«حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.» </blockquote>تعدادی از طرفداران ملی مذهبی تلاش کرده بودند مانع اعدام او شوند، اما محمدرضا پهلوی خواستار اعدامش بود.
وفاداریش به مصدق صد در صد بود و کاملاً هم متقابل بود. مصدق هم با همه اینها که من صجت کرده‌ام... بعضی‌هایشان روی گله و گله‌گذاری مثل مرحوم صالح همه می‌گفتند که دکتر مصدق به هیچکس به اندازه دکتر فاطمی اعتماد نداشت، و این سلامت و اعتماد متقابل واقعاً بی‌نظیر بود.
موقعی که تیربارانش کردند چهل درجه تب داشته. با برانکارد او را بردند پای جوخه اعدام.
بله. همانطور که عرض کردم آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن و... الان که برای شما می‌گویم واقعاً هنوز برای من مشکل است... (بغض)...
تا وارد اتاق شدم گفت شاهین می‌دانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمی‌کند. جواب جوان‌های مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که می‌گویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (کلمه‌ای که او به کار برد) به «گه خوردن افتاد». این را من هیچوقت فراموش نمی‌کنم. یعنی دانسته مرد.


== نخست وزیری دکتر محمد مصدق ==
== نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق ==
پس از ترور رزم آرا، نظر دولت انگلستان بر نخست وزیری [[سید ضیاءالدین طباطبایی]] بود ولی با توجه به مشکلات موجود انتصاب یک دولت محلل را توصیه می‌کرد. در نهایت حسین علاء از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. روز ۱۸ اسفند ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی و سه روز بعد سنا به کابینه علاء ابراز تمایل کرد. علاء به دنبال حفظ آرامش بود.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد ۱ - ۲۴۵ و ۲۴۶</ref>  
پس از ترور رزم آرا، نظر دولت انگلستان بر نخست وزیری [[سید ضیاءالدین طباطبایی]] بود ولی با توجه به مشکلات موجود انتصاب یک دولت محلل را توصیه می‌کرد. در نهایت حسین علاء از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. روز ۱۸ اسفند ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی و سه روز بعد سنا به کابینه علاء ابراز تمایل کرد. علاء به دنبال حفظ آرامش بود.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد ۱ - ۲۴۵ و ۲۴۶</ref>  


خط ۱۹۱: خط ۲۷۶:
[[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] از زندان لشکر ۲ ررهی، در لایحه فرجام خواهی که به دیوان عالی کشور فرستاد، قراداد کنسرسیوم را مغایر با قانون ملی شدن نفت و مخالف با اصل ۲۴ قانون اساسی و نیز در جهت اعاده سلطه استعمارگران برای از میان بردن استقلال سیاسی و اقتصادی ایران دانست. مصدق قرارداد کنسرسیوم را شبیه قرارداد سال ۱۹۳۳ و قراداد گس - گلشائیان، نوعی امتیازخواهی توصیف کرد و خاطرنشان ساخت که تبدیل کلمه «امتیاز» به واژه «فروش» نفس قرارداد را تغییر نمی‌دهد.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱</ref>
[[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] از زندان لشکر ۲ ررهی، در لایحه فرجام خواهی که به دیوان عالی کشور فرستاد، قراداد کنسرسیوم را مغایر با قانون ملی شدن نفت و مخالف با اصل ۲۴ قانون اساسی و نیز در جهت اعاده سلطه استعمارگران برای از میان بردن استقلال سیاسی و اقتصادی ایران دانست. مصدق قرارداد کنسرسیوم را شبیه قرارداد سال ۱۹۳۳ و قراداد گس - گلشائیان، نوعی امتیازخواهی توصیف کرد و خاطرنشان ساخت که تبدیل کلمه «امتیاز» به واژه «فروش» نفس قرارداد را تغییر نمی‌دهد.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱</ref>


== پانویس==
== منابع==
{{پانویس|۲|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۲|اندازه=ریز}}
۱۳٬۱۱۸

ویرایش