۱۳٬۱۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
«...قرارداد الحاقی را ملت ایران در کرد، نه جبهه مفتضح ملی. ...اکنون که قرارداد الحاقی گلشاییان - گس بر اثر افکار عمومی و مبارزه شدید ملت ایران رد گردیده است، روزنامههای جبهه ملی، مخصوصا نامه معلومالحال شاهد، ارگان دکتر بقایی و روزنامهی داریا، شروع به یک سلسله تبلیغات دربارهی نقش خود در این باره نمودهاند. ...ملت ایران بهخوبی میداند که آنها چه نقش پستی برای ارضای مطامع استعمار به عهده دارند. ...مردم هیچ وقت فراموش نمیکنند که پیشوای این جبهه، پیرمرد مکاری که نیم قرن است به اغفال و فریب خلق مشغول است و در عمر دراز خود چه شعبدههای رنگارنگی به قالب زده است...»<ref>کتاب مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱ - ص ۲۱۳ و ۲۱۴</ref> | «...قرارداد الحاقی را ملت ایران در کرد، نه جبهه مفتضح ملی. ...اکنون که قرارداد الحاقی گلشاییان - گس بر اثر افکار عمومی و مبارزه شدید ملت ایران رد گردیده است، روزنامههای جبهه ملی، مخصوصا نامه معلومالحال شاهد، ارگان دکتر بقایی و روزنامهی داریا، شروع به یک سلسله تبلیغات دربارهی نقش خود در این باره نمودهاند. ...ملت ایران بهخوبی میداند که آنها چه نقش پستی برای ارضای مطامع استعمار به عهده دارند. ...مردم هیچ وقت فراموش نمیکنند که پیشوای این جبهه، پیرمرد مکاری که نیم قرن است به اغفال و فریب خلق مشغول است و در عمر دراز خود چه شعبدههای رنگارنگی به قالب زده است...»<ref>کتاب مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد۱ - ص ۲۱۳ و ۲۱۴</ref> | ||
== نخست وزیری دکتر محمد مصدق == | |||
== نقش دکتر فاطمی در ملی شدن نفت == | |||
«آزادی برای مردم مملکت ما حکم خواب، خیال، وهم و تصور را پیدا کرده است و ما طوری با زور و تجاوز و تعدی آشنا شدهایم و با این مظاهر اعصار اولیه خو گرفتهایم که دنیای آزاد و غیر مقید، در نظر ایرانی، وجود خارجی ندارد. ایرانی حتی نمیتواند تصور کند که میتوان آزاد بود، میتوان چاپلوسی نکرد و وطن فروشی شرط موفقیت محسوب نمیشود.» | |||
دکتر حسین فاطمی در سالهای پرآشوب صنعت ملی کردن نفت ایران، وزیر خارجه کایبنه [[دکتر محمد مصدق]] بود. فاطمی همچنین روزنامه باختر که روزنامهای منتقد و رادیکال بود را نیز منتشر میکرد. | |||
'''سید حسین فاطمی هدایتی،''' مشهور به حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ هجر شمسی در شهر نایین از توابع استان اصفهان زاده شد. او در خانوادهای روحانی بدنیا آمد. پدرش سید علی معروف به سیفالعلما و مادرش سیده طوبی هر دو از سادات طباطبایی بودند. تحصیلات ابتداییاش را در نایین گذراند و سپس به اصفهان رفت؛ جایی که برادرش سیفپور فاطمی روزنامه باختر امروز را منتشر میکرد. کار در روزنامه در کنار تحصیل برای فاطمی فرصت خوبی بود که وارد عالم سیاست شود. | |||
احمد ملکی مدیریت روزنامه ستاره میگوید: <blockquote>«فاطمی قلمی بسیار شیوا داشت و در روزنامهنگاری استعدادش فوقالعاده بود.» </blockquote>در آن سالها حکومت استبدادی رضاخان نظارت سفت و سختی بر مطبوعات داشت و تمام مقالات را پیش از چاپ شدن به دقت واکاوی میکرد. مدتی زیادی از حضور فاطمی جوان در تهران نمیگذشت که برادرش برای تصدی پستی در شهرداری شیراز از کار روزنامهنگاری کنار کشید و باختر امروز را به حسین واگذاشت. حسین ابتدا به اصفهان رفت و مدتی در آنجا باختر امروز را اداره کرد و به جرم مقالهای که علیه مجلس نوشته و آنها را عروسک خیمهشببازی خطاب کرده بود، مدتی زندانی شد. | |||
فاطمی با تلاشهای بسیار روزنامه را به تهران منتقل کرد و شخصا اداره آن را بر عهده گرفت. فاطمی به طرق مختلف به نقد و حمله به [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه پهلوی]] میپرداخت که همین عوامل باعث زندانی شدن او شدند. ضدیت با رضاخان در مقالات و نامههای فاطمی بسیار است. | |||
از نظر فاطمی، رضا شاه پهلوی مرد بیفرهنگی بود که تمامی مظاهر ارتجاعی قرون میانه اعم از [[شکنجه]] و دستبند قپانی و مرگ و ترور مخالفان را احیا کرده بود. فاطمی مینوشت که رضاخان به چه حقی افراد را بیهیچ تقصیری و صرفا به جرم آزادیخواهی دستگیر و شکنجه میکند و سرانجام آنها را در زندان مسموم کرده و اموالشان را تصرف میکند؟ سردار سپه برای فاطمی مظهر ضدیت با دولت ملی مشروطه بود. فاطمی تا شهریور ماه ۱۳۲۰ که رضاشاه بر سر قدرت بود در زندان ماند و پس از برکناری رضاشاه توسط متفقین از زندان آزاد شد. اما باز هم به نقد اصحاب قدرت پرداخت. | |||
به پاریس رفت تا در رشته روزنامهنگاری تحصیل کند. پس از آن در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از چهار سال اقامت در پاریس و با مشکلات مالی فراوان موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق شده و در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت. | |||
فاطمی پس از بازگشت خانهای در پیچ شمیران اجاره کرد که پاتوق اهالی قلم شد و همچنین امتیاز روزنامه باختر امروز را گرفت و از سال ۱۳۲۸ دوباره مشغول کار روزنامهنگاری شد. | |||
قلم صریح فاطمی باعث شد روزنامه باختر امروز بعد از چند شماره توسط شهربانی توقیف شود. در همین دوران بود که [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] تشکیل شد و همکاری نزدیک دکتر مصدق و فاطمی آغاز شد. دکتر مصدق برای فاطمی حکم پدر، استاد و دوست را داشت. | |||
مصدق از فاطمی خواست که از صحت و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم مطمئن شود و درباره آن روشنگری کند. با تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی به عنوان سرپرست کمیسیون تبلیغات آن انتخاب شده و «روزنامه باختر امروز» تبدیل به روزنامه رسمی جبهه ملی شد. | |||
به گزارش رویداد ۲۴ فاطمی در نخستین شماره روزنامه باختر امروز پس از انتشار مجدد سرمقالهای جانانه نوشته و خبر از تشکیل جبهه ملی داد. فاطمی در این سرمقاله چنین نوشت: <blockquote>«دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملت ایران که نیمقرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوایی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بیروح جان تازهای ببخشد.»</blockquote>با شکلگیری جبهه ملی فعالیتهای فاطمی وارد فاز مبارزاتی جدیدی شد. کوششهای فاطمی و همقطارانش باعث شد که هشت نفر از اعضای جبهه ملی به مجلس چهاردهم راه پیدا کنند و دکتر مصدق نماینده اول تهران شود. | |||
دکتر مصدق و یارانش با اقلیتی هشت نفره مجلس را تسخیر کردند و این امر به یاری استادی تام و تمام آنها در بازیهای پارلمانی و تسلط به مسائل حقوقی بود. جبهه ملی هدف خود در مجلس را اصلاح قانون انتخابات و حکومت نظامی، بازگشایی فضای آزاد برای مطبوعات و مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت اعلام کرد و فاطمی با سرمقالههای کوبنده و شورافکنش با تمام قوا وارد کارزار مبارزه با استبداد شد. | |||
فاطمی در سرمقاله باختر امروز متنی شدیداللحن علیه رزم آرا نوشت. سپهبد رزم آرا که از به دست آوردن حمایت فاطمی و جبهه ملی نسبت به خود ناامید شده بود وارد جنگ علنی با آنها شد و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. از طرف دیگر تلاشها و مبارزات جبهه ملی باعث شد دکتر مصدق به ریاست کمیسیون نفت برسد و لایحه الحاقی کنار گذاشته شود. | |||
فاطمی به مصدق پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را داد و مصدق آن را به جریان انداخت. دکتر مصدق بعد از مرگ فاطمی گفته است: <blockquote>«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است.»</blockquote>'''حسین علاء''' نخست وزیر بعدی بود که خود را ناتوان از حل مشکلات دید و در اندک زمانی استعفا کرد و نخست وزیری به دکتر مصدق رسید. با تشکیل کابینه دکتر مصدق، فاطمی را به عنوان معاون پارلمانی خود برگزید. در حقیقت فاطمی و چهرههایی همچون شایگانفر جناح چپ جبهه ملی به شمار میرفتند. | |||
در این دوران فاطمی هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و به نوشتن سرمقالههای تند خود در باختر امروز ادامه میداد. با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دولت بریتانیا و پروپاگاندای داخلیاش نیز ضد فاطمی شدند و فعالیتهای خود علیه او را آغاز کردند. | |||
در آن دوره فداییان اسلام تحت تاثیر کاشانی نقشه ترور فاطمی را کشیدند و زمانی که فاطمی در جمع روزنامه نگاران در بزرگداشت محمد مسعود سخنرانی میکرد، به او چند گلوله شلیک کردند که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد. | |||
با بالاگرفتن تنشهای دولت ملی ایران و دولت استعماری بریتانیا، حسین نواب از سمت وزارت خارجه استعفا کرد و دکتر فاطمی به جای او نشست. فاطمی به روابط بریتانیا و ایران پایان داد و دیپلماتهای بریتانیایی را از ایران اخراج کرد. | |||
با وقوع کودتای، تعدادی از افسران گارد شاهنشاهی به خانه فاطمی حمله ور شده و پس از بازداشت فاطمی به ضرب و شتم همسر او پرداختند. با کمک و همیاری حزب توده کودتا خنثی شد و فاطمی به خانه بازگشت و [[محمدرضا پهلوی]]، از کشور گریخت. | |||
با فرار شاه، فاطمی وزیر خارجه از مصدق خواست جمهوری اعلام کند و به سفرای بغداد و عراق تلگراف زد و از آنها درخواست کرد که از شاه استقبال نکنند. مصدق که روحیه محافظه کارتری داشت با خواسته فاطمی مخالفت کرد. فاطمی اصرار میکرد که دیگر چنین فرصتی نصیب ملت نخواهد شد و حتی از علی اکبر دهخدا خواست تا نامزد ریاست جمهوری شود. | |||
در کودتای ۲۸ مرداد که با کمک طرفداران دول آمریکا و بریتانیا به شاه انجام شده بود، دلت مصدق برچیده شد و تمام امیدهای فاطمی برای جمهوری ایران بر باد رفت. اراذل و اوباش در روز کودتا دفتر روزنامه باختر امروز را تخریب کردند و جملگی عوامل کودتا دستور داشتند هر جا دکتر فاطمی را میبینند او را به قتل برسانند. آنها فاطمی را در راه رفتن به ساختمان وزارت خارجه به دام انداختند و با ضربات متعدد چاقو مجروحش کردند که با دخالت هوادارانش از مهلکه گریخت و پیکر نیمهجانش را به منزل دوستانش رساند. | |||
فاطمی پس از بهبود نسبی تغییر چهره داد و به زندگی مخفیانه روی آورد. حزب توده در اختفا به او کمک کرد و نورالدین کیانوری خانه امن خود را در اختیار او گذاشت. فاطمی شش ماه را در خانه امن کیانوری گذراند. پس از شش ماه به خانه دوستش دکتر محسنی رفت و در آنجا مخفی شد. در آنجا، اما یکی از ساکنان محل به او شک کرده و موضوع را به برادرش که سرهنگ اداره پلیس تهران بود گزارش میکند. | |||
به گزارش رویداد۲۴ با دستگیری فاطمی او را نزد ارتشبد نعمتالله نصیری میبرند که گفته شده نصیری پس از فحاشی مشتی بر صورت فاطمی میکوبد و خبر دستگیری او را به محمدرضا شاه پهلوی میدهد. [[اشرف پهلوی]] که کینهای دیرینه از فاطمی داشت بلافاصله از دستگیری او مطلع شد و به [[تیمور بختیار]] فرمان داد او را بکشد. از طرفی [[شعبان جعفری]] و اراذل و اوباش او مامور شده بودند پیش از دادرسی در حرکتی ظاهرا «مردمی» دکتر فاطمی را به قتل برسانند. آنها به فاطمی حمله کردند و ضربات چاقویی به او زدند. خواهر دکتر فاطمی خود را سپر بلای برادر کرد و ۱۱ ضربه چاقو خورد. نهایتا دکتر فاطمی را از محل دور کردند و پیکر نیمهجانش را به بهداری زندان بردند. | |||
سیدحسین فاطمی در دادگاهی نظامی به اتهام تلاش برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. پیکر او در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای [[قیام ۳۰ تیر]] به خاک سپرده شد. برادر فاطمی درباره نحوه اعدام او میگوید: <blockquote>«حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.» </blockquote>تعدادی از طرفداران ملی مذهبی تلاش کرده بودند مانع اعدام او شوند، اما محمدرضا پهلوی خواستار اعدامش بود. | |||
وفاداریش به مصدق صد در صد بود و کاملاً هم متقابل بود. مصدق هم با همه اینها که من صجت کردهام... بعضیهایشان روی گله و گلهگذاری مثل مرحوم صالح همه میگفتند که دکتر مصدق به هیچکس به اندازه دکتر فاطمی اعتماد نداشت، و این سلامت و اعتماد متقابل واقعاً بینظیر بود. | |||
موقعی که تیربارانش کردند چهل درجه تب داشته. با برانکارد او را بردند پای جوخه اعدام. | |||
بله. همانطور که عرض کردم آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن و... الان که برای شما میگویم واقعاً هنوز برای من مشکل است... (بغض)... | |||
تا وارد اتاق شدم گفت شاهین میدانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمیکند. جواب جوانهای مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که میگویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (کلمهای که او به کار برد) به «گه خوردن افتاد». این را من هیچوقت فراموش نمیکنم. یعنی دانسته مرد. | |||
== نخستوزیری دکتر محمد مصدق == | |||
پس از ترور رزم آرا، نظر دولت انگلستان بر نخست وزیری [[سید ضیاءالدین طباطبایی]] بود ولی با توجه به مشکلات موجود انتصاب یک دولت محلل را توصیه میکرد. در نهایت حسین علاء از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. روز ۱۸ اسفند ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی و سه روز بعد سنا به کابینه علاء ابراز تمایل کرد. علاء به دنبال حفظ آرامش بود.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد ۱ - ۲۴۵ و ۲۴۶</ref> | پس از ترور رزم آرا، نظر دولت انگلستان بر نخست وزیری [[سید ضیاءالدین طباطبایی]] بود ولی با توجه به مشکلات موجود انتصاب یک دولت محلل را توصیه میکرد. در نهایت حسین علاء از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. روز ۱۸ اسفند ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی و سه روز بعد سنا به کابینه علاء ابراز تمایل کرد. علاء به دنبال حفظ آرامش بود.<ref>مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد ۱ - ۲۴۵ و ۲۴۶</ref> | ||
ویرایش